الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

هاشمی

اللَّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ إِلَیْکَ وَ بِحُبِّی النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الْقُرَشِیَّ الْهَاشِمِیَّ الْعَرَبِیَّ التِّهَامِیَّ الْمَکِّیَّ الْمَدَنِیَّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ فَلا تُوحِشْ اسْتِینَاسَ إِیمَانِی، وَ لا تَجْعَلْ ثَوَابِی ثَوَابَ مَنْ عَبَدَ سِوَاکَ فَإِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ لِیَحْقِنُوا بِهِ دِمَاءَهُمْ فَأَدْرَکُوا مَا أَمَّلُوا وَ إِنَّا آمَنَّا بِکَ بِأَلْسِنَتِنَا وَ قُلُوبِنَا لِتَعْفُوَ عَنَّا فَأَدْرِکْنَا [فَأَدْرِکْ بِنَا] مَا أَمَّلْنَا وَ ثَبِّتْ رَجَاءَکَ فِی صُدُورِنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ فَوَ عِزَّتِکَ لَوِ انْتَهَرْتَنِی مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِکَ وَ لا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا أُلْهِمَ قَلْبِی [یَا سَیِّدِی ] مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِکَرَمِکَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِکَ إِلَى مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلّا إِلَى مَوْلاهُ وَ إِلَى مَنْ یَلْتَجِئُ الْمَخْلُوقُ إِلّا إِلَى خَالِقِهِ

 

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم.

نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَرَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَ یُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یامُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُاَنامِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إَیاکَ نَستَعینُ یااَبالغَیثِ اَغِثنی یااَبَاالَحَسَنَین اَدرِکنی یاسَیفَ اللهُ اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا قَهّارُتَقَهَّرتَ بِالقَهرِوَالقَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ یاقَهارُ یاقاهِرَالعَدُوّ یاواِلیَ الوَلِیَّ یا مَظهَرَ العَجائِبِ یامُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَسَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِوَاِلحُکُم اِلهٌ واحِدٌ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ اَدرِکنی یاغیاثَ المُستَغییَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یااَمانَ الخائِفینَ یامُعینَ المُتَوَکِلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ اَجمَعین وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ العالَمینَ.

 

{اسماء دختر یزید انصاری، از طرف زنان مسلمان مدینه مامور شد به نمایندگی آنان نزد رسول خدا برود و پیام گلایه آمیز زنان مدینه را به رسول خدا ابلاغ کند و جواب بگیرد.

اسماء وقتی وارد شد که رسول خدا در میان جمع اصحاب بود. گفت:

"پدر و مادرم قربانت. من نماینده زنانم به سوی تو. ما زنان می گوییم خداوند عز و جل تو را هم بر مردان مبعوث فرمود و هم بر زنان. تو تنها پیامبر مردان نیستی. ما زنان نیز به تو و خدای تو ایمان آوردیم. ما زنان در خانه های خویش نشسته حاجت جنسی شما مردان را برمی آوریم. فرزندان شما را در رحم خویش می پرورانیم. اما از آن طرف می بینیم وظائف مقدس و کارهای بزرگ و ارجمند و پراجر و باارزش به مردان اختصاص یافته و ما محرومیم.

مردانند که توفیق جمعه و جماعت دارند، به عیادت بیماران می روند، در تشییع جنازه شرکت می کنند، حج مکرر انجام می دهند و از همه بالاتر توفیق جهاد در راه خدا دارند. در صورتی که وقتی یک مرد به حج یا جهاد می رود ما زنان هستیم که اموال شما را نگهداری می کنیم، برای جامه های شما نخریسی می کنیم، فرزندان شما را تربیت می کنیم. چگونه است که ما در زحمتها شریک شما مردان هستیم اما در وظایف بزرگ و مقدس و کارهای پراجر و پاداش شرکت نداریم و از همه آنها محرومیم؟"

... [رسول خدا] رو کرد به اسماء و فرمود:

"ای زن! آنچه می گویم درست فهم کن و به زنانی که تو را فرستاده اند نیز حالی کن. پنداشتی که هر که مرد شد به واسطه این کارها که برشمردی توفیق اجر و پاداش و فضیلت را می یابد و زنان محرومند؟ خیر چنین نیست. زن اگر خوب خانه داری و شوهر داری کند، نگذارد محیط پاک خانه با غبار کدورت آلوده شود، اجر و پاداش و فضیلت و وتوفیقش معادل است با همه آن کارها که مردان انجام می دهند."} کتاب مسئله حجاب استاد شهید مرتضی مطهری صفحات 204-206.

 

پی نوشت: سر اینکه کتاب مسئله حجاب که قبل از انقلاب نوشته شده، بعد از انقلاب نیز تر و تازه مانده است و بسیار خواندنی است، این است که از یک دیدگاه حدیثی و قرآنی و تفسیری و فقهی و اخلاقی و اجتماعی و حتی می توان گفت علمی نوشته شده است. و لذا قبل و بعد از انقلاب نمی شناسد و از این مرزها و مرزبندیها براحتی عبور می کند! اگر بخواهیم به کنه مسئله پی ببریم، باید به جناح بندیها و حجابهایی که بین جناحهای اصولگرا و اصلاح طلب موجود است نگاهی استصوابی بیاندازیم. و خواهیم دید که حجابهای ضخیمی اینجا موجود است که مملو از تعصبات و بدخلقیها می توانند باشند. نهایت این مسئله را باید در روابط ایران با آمریکا جست که به حق باید گفت یک حجاب ضخیمی آنرا پوشانده است و کنار زدن آن به قولی کلیدش دست ایران هم نیست! این مسئله را یحتمل می توان تشبیه کرد به نیروی قوی در مدل استاندارد فیزیک که ذرات دچار محبوسیت (confinement) شده اند و حجابهای محبوسیت هم کنار برو نیست. یک فرقی هست بین مسئله سلطه ابرقدرتها و غیبت امام زمان. یعنی ما می بینیم که وقتی کسی می خواهد یک عمل شیطانی بزرگی را انجام دهد اول بین خود و عملش یک پرده هایی و حجابهایی را قائل می شود و اوضاع و احوال را خوب بررسی می کند که آیا بشود و آیا نشود و اگر دید می تواند این کار را انجام دهد، فبها و الا که حجابها را کنار نمی زند و بلکه بیشتر و ضخیمترش هم می کند. این غیر از آن مسئله فقهی حجابی است که کتاب استاد شهید مطهری می فرمایند. و اما اینجا یک مسئله ای هست که ناشی از مثلاً نماز است که صرفاً حق الله است و خدمت به خلق که از حقوق حق الناسی است. عبادت بجز خدمت خلق نیست، به تسبیح و سجاده و دلق نیست. (یحتمل بجای عبادت، طریقت هم بکار برده اند.) و اما یک وقت هست که مسئله تقوی در ترس از سیاستزدگیها آنچنان گم می شود که گویی ما از سرطان و فشارخون و دیابت و انواع و اقسام بیماریهای روانی و پیری زودرس و بمبهای اتمی و هسته ای و غیرهسته ای و آمریکا و انگلیس و 5+1 و اسرائیل و همه و همه آنقدر به هم پیچیده شده اند که نمازمان اول وقت که یادمان می رود و بلکه یحتمل کسی نزد خود بفرماید که مدافع حرم؟ به ما چه؟ یعنی مسئله غیبت قرار است که نزد شیعه و بلکه همه مسلمانان حل شود، ولی خود می شود یک حجابی که در سیاستزدگیها گم می شوند. یعنی آیا ممکن است که ما بین اصولگرایان و اصلاح طلبان اینچنین مشکلاتی را داشته باشیم که رهبری و ولایت فقیه و تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان و مجلس و قوه قضاییه همه و همه برای خدمت به اسلام و مسلمانان باشند و اینها باز خود همه می شوند حجابهایی که حل مسائل را مانع شوند؟ اگر چنین است که یحتمل یک شیطنتهای بزرگ و عظیمی است که در کار است. یا اینکه بنده در توهمات و تخیلات بهلولی خود غرق شده ام. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

ds^2=-fdt^2+gdX^2

از قول ابن سینا می فرمایند ان الذی یغلب علی الباطل اصنع من الذی یغلب علی الحق.

این در صفحه 12 کتاب شریعت در آیینه معرفت نیز آمده است که در سایت کتابخانه تبیان کتابش ارائه شده است:

http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/92900/4#12

البته طوری که کتاب بصورت الکترونیکی ارائه شده یک وضعی دارد که چندان هم قابل خواندن نیست  و یک حالت خیلی در هم و بر همی دارد. نه صفحه بندیها درست است و یحتمل نه نقطه گذاریها و نه پاراگرافها و نه جمله بندیها معلوم است که کدام است. بنده نمی دانم این چه جور ارائه کتابی است دیگر و چرا کتاب اینطور باید ارائه شود. یا کتاب را درست ارائه دهید یا اینکه اصلاً چرا اینطوری ارائه می کنید؟ یحتمل اینطور حساب شده است که کاچی بهتر از هیچی.

عنوان پست را متریکی قرار دادیم که یحتمل بتواند هندسه نزدیک افق سیاه چاله کر را تعریف کند بر حسب اینکه اف و جی و ایکس بزرگ در متریک را بر حسب مختصات کروی چطور تعیین کنیم. البته هندسه نزدیک افق را در سحرها قبل از اذان صبح از خواب برخیزیدن یحتمل بهتر بتوان درک کرد که هنوز اولین اشعه ها و پرتوهایی از نور به ما نرسیده است! و یحتمل هم این باعث شود که ما در سیاه چاله ای کر-گونه دچار نشویم.

یک مسئله مهمی که مطرح است این است که به آزمایشگری یک شمش طلا داده و عرض شود که مقدار انحراف نور وقتی از نزدیکی شمش طلا می گذرد را بیابید. این را یک بار پورفسور دکتر حسابی در تلویزیون مطرح کردند. موضوع این است که اگر نور ستارگانی که از نزدیکی خورشید می گذرد دچار انحراف محسوسی می شوند که در نتیجه نیروی گرانش خورشید است، پس یحتمل شمش طلا نیز چنین خاصیتی داشته باشد. البته همانطور که معروف است آزمایشهای دیگری نیز هستند که با ورفهای طلا انجام شده اند و از جمله واپاشی راترفورد. اینجا ما با خود امکان آزمایشات واپاشی راترفورد یا انحراف نور گرانشی حسابی کاری نداریم. بلکه مسئله ما این است که تا چه حد می توان این نوع آزمایشها را ترانسپورت کرد. یعنی تا چه حد می توان این آزمایشات را درست بازسازی و دوباره تجربه کرد؟ البته پورفسور دکتر محمود حسابی حرفشان این بود که وقتی ایشان خواستند چنان آزمایشی انجام دهند شمش طلا در اختیارشان گذاشته شد.

این یک مسئله مهمی است از این دست که یحتمل کسی کیمیاگر باشد! و ادعای کیمیاگری هم داشته باشد. و یحتمل این احتمال را هم بدهیم که او در حرفش صادق است و راست هم می گوید. و اما تا چه حد آیا او دارد درست می گوید آیا بستگی به این دارد که تا چه حد می تواند این علم را به همگان یاد دهد و ترانسپورت کند و لذا هر کسی هم بتواند برای خودش این کار را انجام دهد؟ همانطور که با استاد کشانی یک بار بحث می کردیم یحتمل شما نمی خواهید شمش طلا را دست هر کسی بدهید نه بدین دلیل که او یحتمل می گذارد فرار می کند. و بلکه به این خاطر هم که یحتمل برود یک بانک قلابی ای را باز کند که ما شمش طلا هم می فروشیم. و با همین یک شمش طلای اصل به مردم شمشهای طلای قلابی ای قالب کند و بعد هم پا به فرار گذاشته.

و یا علی از تو مدد خدا رحم کند به این خلق الله که مالشان را از دست داده اند. یا فرض بفرمایید که ما یک گنبد کماکان مخروطی-شکل طلایی داریم که در مرقد امیرالمومنین واقع است یا داریم آنرا بازسازی می کنیم. و از آن طرف هم که همه می دانیم الغذیر را داریم. و آیا اگر هر گنبد مخروطی شکل دیگری را هم طلا کنیم باز به گنبد امیرالمومنین و الغدیر خواهیم رسید؟ این است که یک وقت هست که ما یحتمل علم کیمیا داریم و یک وقت هست که طلا و جواهر داریم و یک وقت هست که مس هم یحتمل نداریم. اکثر اوقات این وضعیت آخر است که دچارش شده ایم و برای رسیدن به طلا و جواهر و بلکه کیمیا آیا آن علم و معرفت و شریعت و دین و اخلاق و کلاس و درس را یافت کنیم و مستفیذ شویم؟ و الله اعلم.

و اما اینکه ما در اخلاق و درس و بحث تا چه حد می توانیم پیش رویم که می بینیم شهدایی داریم همچون ستار کشانی و شهید کشانی های دیگری که همه عکسهایشان وقتی وارد خیابان در دوم پشت باغ سفارت انگلیس می شوید مشهود است. و اما چرا شهدای هسته ای؟ این یک سوالی است که یحتمل هیچ وقت برای این حقیر قابل حل نخواهد بود که یک بنده خدایی که فرضاً در ریاضی-فیزیک تحقیقات مهمی داشته است و بیشتر یک ریاضی-فیزیکدان است تا یک فیزیکدان هسته ای که کارش به سازمان انرژی اتمی مربوط شود، این بنده خدا دیگر برای چه شهید شده است هر چند که در ژورنال فیزیک هسته ای بی هم مقاله داشته باشد؟ یعنی خیلی از مقالات فیزیک هسته ای بی هستند که بیشتر ریاضی-فیزیک هستند تا چیز دیگری! حال یک بنده خدایی را برای کارهای هسته ای هم ترور کردن غلط است و اما ما می بینیم که این مسئله تروریسم آخوند و دانشمند و غیر آن انگار نمی شناسد و گویی مسئله ماورای این حرفها است. و بلکه مسئله اخلاق است و سیاست و اقتصاد و قدرت و استکبار و مستضعفین و ظلم و جور و ترور کور. خدا لعنت کند هر چه تفکر نمرودی و فرعونی و قارونی و یزیدی و شمری و ابن زیادی و عمر بن سعدی و ... است. و سلام بر حسین علیه السلام و سلام بر امام زمان و سلام بر معرفت و شریعت و دین و علم و ریاضی فیزیک و نظریه حمیدی مجیدی و .... 

لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد. 

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿١ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿٢ وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿٣ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥ یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨

شریعت در آیینه معرفت عنوان کتابی است از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی. کتاب دیگری هست از محمد صادق لاریجانی به اسم معرفت دینی. و کتابی هم هست با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت. این را بنده در کانال قرآن دیدم که بحثش بود در برنامه ای راجع به حضرت آیت الله العظمی سبحانی همین بعد از ظهر که ایشان و یحتمل شاگردان ایشان نیز راجع به قبض و بسط تئوریک شریعت جوابیه هایی نوشته اند. بنده انقریب بود که در نظریه حمیدی-مجیدی خودم غرق شوم و به تک قطبیها و دوقطبیها و چهارقطبیهای گرانشی و مغناطیسی و الکتریکی و امثالهم بپردازم. ولی این خود یک مبحث دیگری است ماورای نظریه حمیدی-مجیدی که یک مشکل مهمی را می تواند اشاره داشته باشد. بنده حقیر این پیشینه را خیلی واردش نشده ام آنطور که کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی را بهتر می شناسم و خوانده ام.

اینجا یک مشکلی هست راجع به معرفت که در غیبت شیخ طوسی آمده است. می فرماید:

... در باب معرفت دو نکته ذکر شود:

نکته اوّل: گفتن این مطلب که وقتی برای کافر معرفت حاصل نشود، خداوند تبارک و تعالی می بایست به جای معرفت، امر دیگری را جایگزین آن فرماید، بنابراین کسب معرفت در هر حالی بر کافر واجب نیست.

نکته دوم: آنچه که در نتیجه معرفت حاصل می شود، انزجار از ظلم است و این هم یک امر دنیایی است که برای آن تحصیل معرفت واجب نیست، بنابراین وجوب تحصیل معرفت اللَّه از کافر ساقط است.

اگر گفته شود: برای معرفت، بدلی وجود ندارد،

می گوییم: برای امام هم بدلی وجود ندارد. همچنان که درکتاب تلخیص شافی گفتیم.

و همچنین اگر گفته شود: انزجار از ظلم و کارهای زشت که در نتیجه معرفت ایجاد می شود، امری دینی است نه دنیایی. خواهیم گفت: همین حرف را در مورد امام می گوییم که بسیاری از امور مربوط به امام، دینی است نه دنیایی.

حالا شما دو دوست را در نظر بگیرید که یکدیگر را دعوت به تقوا می کنند. و یکی بیشتر از دیگری صلاحیت دارد که او را دعوت به تقوی کند. می فرماید: یا عبادالرحمن یا عباد الله، اوصیکم بتقوی الله. .یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨  یکی دعوت به تقوی می کند که آقا نکن. اشتباه داری می کنی. نکن! و او می گوید نه. این یک بار دیگر را هم بگذار انجام دهم. این بار آخر است. آقا نکن! نه این بار آخر است. آقا یک لحظه است. نکن. خودت را نجات بده. نکن. اینجا یک فرقی هست بین اینکه می فرماید اوصیکم بتقوی الله. خودت را نجات بده. و یک حرف دیگری است انگار که می فرماید اذا زلزلت الارض زلزالها. یحتمل بتوان گفت تقوی داریم تا تقوی. یعنی یک وقت هست که دارد خودش را نابود می کند. و در همین حین می خواهد همه را هم به نابودی بکشد. آقا نکن. این یک حرف است. یک وقت دیگر هست که می گوید خدا نابودت کند، داری چه می کنی؟ با دیگری چه می کنی؟ و با خودت داری چه می کنی؟ باز نصیحت می کند نکن! باز تقوی، باز نکن. اذا زلزلت الارض زلزالها. تقوی، تقوی، تقوی! نکن، نکن، نکن! اوصیکم بتقوی الله. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

 

 

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

در کلاس، این بحث ستارگان دوتایی مطرح شد و استاد فرمودند که امروز جوابت را می دهم و مسئله را از دیدگاه مقاله هولس-تایلر Hulse-Taylor مطرح فرمودند. و بحث جالبی است. بنده یک سوال دیگر هم راجع به استفاده از متریک پس زمینه پرسیدم که در آخر کلاس هم دوباره پرسیدم که بسته به اینکه چه متریکی استفاده کنیم، نوع سیاه چاله ای که در آن قرار می گیریم نیز متفاوت می تواند باشد. و از جمله متریکها و سیاه چاله های مربوطه آنها در موارد شوارتزشیلد و رایسنر-نوردستروم و نویمن-کر و امثالهم. ایشان یک چیزی گفتند که قابل تامل است. فرمودند که شما می توانید همان مسئله را از لحاظ نسبیت خاص در نظر بگیرید و بقیه ریزه کاریها و فرمولها را بدان اضافه کنید آنطور که در فضاهای تخت می توانید داشته باشید و تقریبهایی که از انحراف و اختلال از فضاهای تخت مینکاوسکی خواهیم داشت. یعنی در حقیقت می توانیم نسبیت عام را دور بزنیم. ولی اینکه چرا نسبیت عام داریم و آن چه می خواهد بگوید، یک بستری است برای این کارهای اختلالی واقع خواهند شد. و اما این فقط یک دیدگاه است و دیدگاه دیگری هست که نسبیت عام حرفهای دیگری هم داردکه بزند و این کار فقط زیر مجموعه ای است از قابلیتهای نسبیت عام و نه همه آن.

در این رابطه، مشاهده گری را در نظر بگیرید که روی سیاره ای ایستاده است و تابش ستاره ای را روی سیاره ای دیگر در حال نظاره است. حال اینکه مشاهده گر تا چه حد به ستاره و سیاره مورد مشاهده خود نزدیک شود و اینکه ستاره و سیاره خود تا چه حد جایزند به هم نزدیک شوند و اینکه تا کجا ما می گوییم خود مشاهده گر نیز روی ستاره واقع است یا خیر. و اینکه ستاره و سیاره ای دیگر نداریم که مشاهده گر به مشاهده آنها نشسته است و بلکه یک ستاره دوتایی است که داریم. اینها سوالهایی است برای خود این بنده حقیر.

البته یک مفهوم دیگری هست که اصلا خود درخشندگی و لومیناسیتی یعنی چه که مثلاً بگوییم لومیناسیتی این ستاره اینقدر وات یا اینقدر ارگ بر ثانیه (erg/s) است. یعنی شما یک نوری را از راه دور در آسمان شب دریافت می کنید که بر حسب اینکه فاصله مشاهده گر با ستاره چقدر است و قدر آن چقدر است، یحتممل درخشندگی و لومیناسیتی ستاره را بتوانید تخمین بزنید چقدر است. یعنی چیزی که ما از ستاره ای در دور دست می بینیم نه درخشندگی آن است و بلکه فقط قدر آن و یحتمل هم فاصله آن از مشاهده گر است. و حال اینکه ما چطور بتوانیم بر حسب قدر خورشید و مقایسه آن با قدر ستاره و فاصله آن از مشاهده گر، لومیناسیتی را هم تخمین بزنیم. این مسئله ای دیگر است که یحتمل بعضی از شکاکین که بیش از حد هم شک می کنند، این سوال را مطرح کنند که اصلا ماهیت خورشید ما و درخشندگی آن و درخشندگی ماه نیز برای ما چندان روشن نیست که چطور می توان با درخشندگی و قدر ستارگان دیگر مقایسه کرد چرا که در شب که ما قدر خورشید را نداریم و در روز هم که درخشندگی ستارگان دیگر را نداریم. و لذا مسئله از لحاظ مقایسه ای برای خورشید و ستارگان دیگر چطور می شود؟ البته اینها مسائل خیلی ساده کودکستانی است که جوابش خیلی هم ساده است ولی بنده نمی گویم بلکه خودتان راجع به آنها فکر کنید و جواب را بیابید!

و اما مسئله از لحاظ حوزوی و دانشگاهی و بلکه دینی و علمی اینطور مطرح می توان کرد که سوره های و الشمس و نور و آیه نور و آیه الکرسی چه حسابهایی دارند و در این رابطه چطور مربوط می شوند. اینها یک مسائلی است که اگر فقط به علم بپردازیم و مسائل دینی را در آن حوزه مطرح نکنیم و وارد نشویم یا همینطور دین هم حوزه اش را از علم جدا کند. آنگاه یک چیزهای اساسی را از دست خواهیم داد و مثلاً متوجه نخواهیم شد که سر فقه جواهری در چیست یا سر نظریه نسبیت عام در چیست. و بلکه یک چیزهایی را طوطیواری یاد گرفته ایم. البته مسئله به این سادگیها هم نیست و بلکه کسی که در علم متخصص است یحتمل غیر ممکن است که از دین هم سر در نیاورد. و خوب، هر چیزی هم یحتمل بتوان ادعا کرد که درجاتی دارد. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

915. از حماد بن عیسی (که از اصحاب اجماع است و طریق روایت به او نیز صحیح است) روایت کرده اند که گفت: روزی امام صادق علیه السلام بمن فرمود: ای حماد آیا نماز کردن میدانی؟ گوید: گفتم: ای سرورم من کتاب حریز را که درباره نماز نوشته است از حفظ دارم، گوید: آنحضرت فرمود: باکی نیست یا مهم نیست (که همه آن را از بر داشته باشی چون ممکن است همه آنرا از حفظ بدانی اما نماز کردن صحیح را ندانی) برخیر و نماز بخوان تا ببینم، روای گوید: در برابر آنحضرت برخاستم و در حالیکه رو به قبله داشتم تکبیره الاحرام گفتم و آغاز نماز کردم و رکوع و سجود بجا آوردم پس از اینکه آنحضرت نماز مرا ملاحظه کرد فرمود: ای حماد تو نماز خواندن را نمی دانی، چقدر زشت است برای شخص که شصت یا هفتاد سال از سن او بگذرد و در عین حال یک نماز را با رعایت همه آداب و شرائط آن بجا نیاروده یا نتواند بجای آورد.... (من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق ترجمه محمد جواد غفاری باب  در چگونگی خواندن نماز از آغاز آن تا پایان آن، صص 461-2)

در اخبار است که شیخ نمر باقر النمر را آل سعود جرات کرده است که اعدام کند. خدا لعنت کند آل سعود  و وهابیت را که به همدستی هم موفق شده اند هر جنایتی را که دلشان می خواهد انجام دهند ولی خلیفه اللهی و دینمداری که اصلا یک سر سوزن هم سر در نمی آورند و نمی دانند یعنی چه؟ حتی از فرعونیت هم سر در می آوردند خوب بود. تنها چیزی که از آن سر در می آورند جنایت است و کشتارهای فجیع در یمن و سوریه و عراق و حتی حرم امن الهی را هم حرمتش را حفظ نکردند و آن فاجعه منی را برای حاجیان باعث شدند. اینها حتی از صدام حسین هم یحتمل در قساوت قلب بدترند. می فرمایند که یک روحانی شیعه را اعدام کرده اند. و به چه دلیل؟ بدلیل اینکه اعتراض کرده است که با شیعیان عربستان سعودی بدرفتاری کرده اند؟ جواب اعتراض به ظلمی که بر آنها وارد می شده قتل است از دیدگاه آل سعود و وهابیت! او بطور مسالمت آمیز اعتراض کرده است و آنها با اعدام جوابش را داده اند. این است آن فاجعه و لا الضالینی که از سر هم کردن یک دین دلبخواهی وهابیت و یک خلیفه اللهی آل سعودی دلبخواهی بدتر از آن زاده می شود. اینها کارشان بمراتب بدتر از آن گمراهانی است که مردم را به اسم دین می بردند کشورهای آمریکای جنوبی از آمریکا و آنها را وادار به خودکشی دسته جمعی می کردند. این دیگر چه هیولای بی شاخ و دمی است خدا عالم است.

امروز ایمیلم را چک کردم. دیدم یک تزی از دانشکده ریاضی دانشگاه علامه طباطبایی برای این بنده حقیر فرستاده اند. و فرستنده نیز علی یونسی نام دارد. فقط این باصطلاح تز که بنده خبر ندارم چیست و بازش هم نکرده ام و نخواهم کرد، پیوست و فرستاده شده است. و هیچ نوشته ای نیز در ایمیل نیست. همین یک تز پیوست شده و ایمیل شده. آن وقتی که ما دانشجوی محاسبات عددی بودیم و از کتاب اورتگا در برنامه ریزیهای خطی موازی و برداری درس داده می شد، یک استادی داشتیم که یک روز مرا در دفترش خواست که راجع به حل تمرینها با این حقیر صحبت کند. یکی از مشکلاتی که داشت این بود که می گفت این چیزی که هی می نویسی s. t. (که مخفف such that است) یعنی چه؟ بنده گفتم که همه می دانند این یعنی چه، تو چطور نمی دانی؟ به هر حال، یک چیز دیگری هم این استاد ما می گفت. یحتمل بشوخی هم می فرمودند که این فیزیکدانها واقعاً نمی دانند دارند چه می کنند. یک ابررایانه های عظیمی را در اختیار دارند که نمی دانند باید با آنها چه کرد. یحتمل او داشت راجع به این ابررایانه ها در لابراتوارهایی مثل ال بی ال و امثالهم صحبت می کرد که شاید هم رفته بود و خودش دیده بوده است.

حالا چه عرض کنم. بنده هم نتوانستم آن تز را که برای این بنده حقیر از آسمان رسیده بود باز نکنم. یک تز 114 صفحه ای است در مبحث ریاضی مالی و با عنوان بهینه سازی سبد میانگین-... بتاریخ همین پاییز 94. علی یونسی هم نه نویسنده تز است نه استاد مشاور نه استاد راهنما. ولی استاد راهنما هم دکتر شکوفه بنی هاشمی است که بنده ایشان را هم نمی شناسم و حتی نمی توانم بگویم که آیا چنین شخصیتی در دانشکده ریاضی علامه طباطبایی وجود دارد یا خیر! یحتمل که وجود دارد. دنیای غریبی شده است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم. و العصر. ان الانسان لفی خسر. الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

بنده این یک کلمه دیگر را هم عرض کنم. یک بحث وسیعی هست در ریاضی و ریاضی-فیزیک در مورد انتگرالها و لاگرانژیها. مثلاً اینکه چرا ما از انتگرالهای ریمانی به انتگرالهای لبگ می رویم، یا مثلاً ما انتگرالها در فضاهای از بعد بی نهایت مثل فضاهای تابعی را داریم یا همین دیستریبسیونها distributions را داریم. و اینها ما را به توپولوژیهای ضعیف و ضعیف-ستاره و قوی و امثالهم می برد. خودش بحث بسیار مفصلی می تواند گردد. در مبحثهای فیزیکی مثلاً ما یک انتگرالهایی داریم به اسم انتگرالهای فاینمن. و غلط نکنم، در این انتگرالها است که مبحث بازبهنجارش شکل می گیرد وقتی با انواع تکینگیها در محاسبه انتگرالها مواجه می شویم! در لاگرانژیهای مربوط به گرانش، یک زیباییهای خاصی بنظر می رسد که بچشم می خورند که ناشی از انتگرالگیری روی قسمت نسبیت عام و گرانش مسئله است که از همین جا است که انحناهای ریمان و ریچی و امثالهم وارد مسئله می شوند. از طرف دیگر مسئله، لاگرانژی وقتی روی فضای 4 بعدی است که انتگرالگیری می شود و کمیتها هم از لحاظ نسبیت خاص در نظر گرفته می شوند، این است که ما با مسائلی از نوع نوری است که طرفیم. یعنی اینکه اینجا ما دو سنجه و مقیاس است که در یک انتگرال طرفیم که یکی از نوع انحناهایی است که ناشی از شتابهای گرانشی محلی است که در فضا-زمان های محلی بوقوع می پیوندند. و اینها معادلات دیفرانسیل خود را دارند. و دیگری از نوع معادلات کلاسیک ماکسول یا کوانیزاسیون آنها است که به ما گرانش کلاسیک یا کوانتمی را بدهد. مثل این است که بخواهیم معادلات امواج نوری را با معادلات گرانشی جمع کنیم. ولی جمع همزمان بین این دو سنجه و مقیاس است که کار را مشکل می کند. یعنی شما وقتی گرانش را دارید روی زمین حساب می کنید یک طور است و وقتی می روید به کره ماه طور دیگری است و وقتی به سیارات دیگر می روید باز جور دیگری می شوند و لذا انحناهای ریمانی نیز تفاوت خواهند کرد. و سوای اینکه ما اینجا زمین را هم در نظر می گیریم، حالا می توانیم سیارات دیگری را هم در نظر آوریم که در حال گردش است حول یک ستاره ای یا ستارگانی یا حتی یحتمل حول سیاه چاله ای.

مسئله مهم این است که ما اگر می توانیم الکترومغناطیسم کوانتمی را به گرانش با نسبیت عام به این صورت جفت و جور کنیم و لذا آیا همانطور هم می توانیم نیروهای دیگر را نیز همینطوری با پیوستن به مدل استاندارد که سه نیروی دیگر را نیز در بر می گیرد وصل کنیم و لذا چهار نیرو را وحدت بخشیده ایم؟ اما مسئله همین فواصل طیفی است که ما در لاگرانژیها با آنها مواجه خواهیم شد و آیا کجاها احتیاج به بازبهنجارش داشته باشیم و کجاها نداشته باشیم. یعنی این درست است که گرانش یکی از ضعیفترین نیروها است، ولی در عین حال، یکی از قدرتهای الهی را می رساند که همه نیروهای دیگر را نیز در یک وحدتی در بر می تواند بگیرد. یعنی این یک ضعفی است که چندان هم نباید آنرا ضعف پنداشت چرا که فقط در ظاهر است که چنین است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

سیاست

برائه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین.

بنده می خواستم فقط این یک کلمه را عرض کنم که دیشب یک رئیس جمهور و یک نخست وزیر جعلی را نشان می داد که آن رئیس جمهور اینچنین می گفت که سیاست ما در منطقه این است که این رئیس جمهور جعلی و حکومتش سر کار بمانند و ما از آنها همچنان که طی سالها و دهه ها پشتیبانی کرده ایم، باز هم این کار را می کنیم.

عرض این بنده حقیر این است که آیا براستی اسم این چیزی را که دارد آن رئیس جمهور و رئیس جمهورهای قبل از او پشتیبانی می کرده اند با توجه به اتفاقاتی که در منطقه مدام در حال تکرار است می شود سیاست گذاشت؟ نه، تو را به آن کسی یا چیزی که می پرستید، ایا این سیاست است که اوضاع منطقه در یمن اینطور باشد و در عراق آنطور شد و در افغانستان و پاکستان آنطور است و در سوریه و بحرین هم اینطور و حالا عربستان سعودی را کاری نداریم که چطور است. یعنی آیا اینها سیاستی است که دارد از یک رژیم جعلی پشتیانی می کند که نکند یک وقت ایران خدای ناکرده به صلاح هسته ای دست یابد؟ یا بالاخره این چه سیاستی است؟ آیا این رژیمی که تا این اندازه جعلی است که مردم خود آن کشور را آنچنان مبتلا کرده است که مدام در حال کشت و کشتارشان است و به مسجد الاقصی هم رحم نمی کنند، آیا اینها اینقدر عزیزند که همه منطقه باید قیمت این وضعیت اسفببار را بپردازند و به اسم سیاست و اینکه تقصیر ایران است؟ پس شما چه توافقی با ایران کردید؟ مگر توافق هسته ای تکرده اید و این همه سازمان انرژی اتمی را وادار به بازرسیهای سفت و سخت نکرده اید که همه جا و همه چیز را بگردند. باز هم می گویید تقصیر ایران است و اصلا این سیاست ما است که با این رژیم جعلی دوست باشیم و بلکه خودمان را ملزم کنیم که از آن پشتیانی کنیم و یحتمل خودمان را هم فدای آنها کنیم چرا که سیاستهای کلان منطقه با این سیاست گره خورده؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

حج

خوب، بنده حقیر متوجه شدم که برهمکنش بین نور و ماده و الوانی که از این بابت ایجاد می شود آنقدر جای بحث و گفتگو دارد که تمامی ندارد چرا که الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زیتها  یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شیء علیم آیه مبارکه 35 سوره مبارکه نور. یعنی یک اقیانوس بی نهایتی از رحمت الهی را می توانید اینجا بیابید که انواع و اقسام نظریه های فیزیکی الکترومغناطیسم و الکترودینامیک کلاسیک و کوانتمی و نیروهای قوی و ضعیف و حتی گرانش از آن می توانند نتیجه شوند و یحتمل به نظریاتی که نهایتاً به نظریه حمیدی-مجیدی هم ختم شوند بیانجامند. اما یحتمل شما وقتی در این اقیانوس رحمت قرار دارید و در عین حال گیر یک نظام ظالمی هم افتاده باشید یا لااقل بنظر اینطور برسد که گیر یک نظام ظالمی افتاده اید، این رحمت الهی می تواند طوری احاطه شود که یحتمل بنظر برسد که در یک سیاه چاله نجومی واقع شده اید! اینجا مسئله چطور می شود؟ حالا بنده یک مثال خیلی ساده ای بزنم. این حقیر بارها مشاهده کرده ام که در اخبار خبرنگاری داریم در نیویورک که اسم ایشان را هم نمی دانم و موضوع این نیست که اسم ایشان چیست. و بلکه مسئله این است که ایشان خبرنگاری هستند در نیویورک و حالا خبرنگار کدام رسانه و کدام کشور بماند. و اما مسئله ای که هست این است که معلوم است که ایشان مدتها است که بدتر از این حقیر احتیاج به عمل پلیپ بینی خود دارند ولی به این کار اهتمام نمی کنند و از آنجایی که خبرنگار هم هستند، این مسئله خود را خوب نشان می دهد آنطور که ایشان همیشه تودماغی دارند صحبت می کنند، و گویی انگار که نفسشان در نمی آید. خوب، گاهی اوقات این قابل فهم است برای کسانی که در دیار غربت زندگی کرده اند که مراجعه به دکتر و پزشک گاهی اوقات باکراه انجام شود بخاطر رعایت موارد اقتصادی یا صرفه جویی مخصوصاً اگر توصیه شود که باید عمل جراحی شوی. و این کار پشت گوش انداخته می شود. این یک مسئله ای است که بالاخره این همه تماشاچی یک نفر یک چیزی بگوید حالا اگر هم این شخص خارجی هم باشد، مخصوصاً که وزیر علوم ما نیز پزشک گوش حلق و بینی است مسئولیت ما را چندین برابر یحتمل کند که بالاخره آقا یک کاری بکن! اما آنطرف قضیه هم این است که این یک جور مشکل تنفسی ایجاد ممکن است کند و از طرفی مشکل تنفسی را داریم که در اثر ازدحامی است که زائرین بیت الله الحرام می فرمایند دچارش شدند و هزاران نفر کشته شدند. حالا به آن خبرنگار باید گفت که آقا یک کاری بکن، ولی اینجا به این نوع از سوء مدیریت باید چه گفت؟ اینجا انسانیت چطور لگدمال شده است؟ لا اله الا الله. اصلا مسئله چیست؟ حالا قبل از آن را کاری نداریم، ولی اول جنگ یمن، بعد مسئله بالابر، بعد هم مسئله منا. اللهم صل علی محمد و آل محمد. بنده که اگر راه ها باز شود حتماً به سفر حج خواهم رفت. و نه آن سفر حجی که از نوع خسی در میقات باشد. خیر. و واعدنا موسی ثلثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه باربعین لیله و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین. یعنی چه؟ یعنی بنده حتماً به اربعین حسینی نیت خواهم کرد که بزیارت امام حسین بروم و قبل از آن هم می روم زیارت امام رضا و بعد هم می روم سوریه زیارت سیده زینب و بعد هم می روم لبنان و از آنجا به فلسطین و قدس شریف و در مسجد الاقصی هم نمازم را می خوانم و بعد از آنجا می روم بحرین و یمن و از آنجا نیز به مدینه و مکه. (البته ناگفته ماند که نماز در مسجد کوفه هم جای خود را دارد.)  التفات می فرمایید؟ هر چیزی یک ترتیبی دارد. حالا نیویورک هم نرفتم، خوب نروم. و اما اگر می شود بطریقی زندگی کرد و سبک زندگی خود را طوری تنظیم کرد که دیگر دچار حساسیت و تنگی نفس نشد، خوب چرا نباید این کار را انجام دهید؟ اگر می توانید بروید خانه سالمندان و از آنها عیادت کنید، اگر می توانید به سالمندان خود احترام بگذارید و خدمتی به آنها و معلولین برسانید که آنها نیز از علم و دانش بهره مند شوند، خوب در دانشگاه ها و حوزه ها و مساجد را باز کنید که بیایند سر کلاسها بنشینند و آبرومندانه استفاده ببرند. نه اینکه عملاً آنها را وادارید که رانده شوند و از خانواده های خود به دور افتند و دچار مسائل و مشکلات و آلام عدیده تری شوند. البته یک نوع از برهمکنشها و اینتراکتیویته های اجتماعی اینجا نیاز است که نمی شود به کسی اجحاف کرد و زور کرد کسی را که تو هم بیا از رحمت الهی بهره مند شو و او را زور کنیم و بعد بیاندازیمش توی سیاه چاله های نجومی بد اندر بدتر. هر کسی باید خودش بفهمد که دارد با نفس خودش چه می کند. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین المعصومین المتطهرین المنتجبین سیما بقیه الله فی الارضین و لعن الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

در رابطه با ریاضی-فیزیک و بخصوص نظریه حمیدی-مجیدی و فرمولیزاسیون دوگان الکتریسته و مغناطیسم بر حسب الکترونها-تک قطبیها (منوپولها)، این سوال پیش آمد که ایا ما می توانیم برنامه هندسی لانگلاندز را در گروه های مامفورد-تیت (Mumford-Tate groups) با موفقیت فرمولیزه کنیم. و این برنامه تا کجا پیش خواهد رفت؟ یعنی یک نظریه ای را که نظریه ای ریاضی است را آیا تا چه حدی می توانیم به ریاضی-فیزیک کاربردی کنیم؟

 

حال، این سوال بحث خود را می طلبد که ما نمی خواهیم اینجا خیلی واردش شویم! و اما بحث دیگری که پیش می آید این است که نظریه اندازه (measure theory) روی اعداد حقیقی را در نظر بگیرید. حال می خواهیم این نظریه اندزه را از لحاظ منطقی و نظریه مجموعه ها در نظر بگیریم. بطور طبیعی این سوال پیش می آید که وقتی ما از مجموعه تهی شروع کرده و بعد اعداد طبیعی و اعداد صحیح را بر حسب حساب پیانو (Peano arithmetic) و بعد اعداد گویا و اعداد حقیقی همه و همه را از کلاسها و مجموعه هایی که از مجموعه تهی شروع کردیم، ساختیم. بعد  نظریه اندازه روی این دیدگاه مجموعه اعداد حقیقی چگونه می شود. بخصوص اگر ما توان امگا (2^omega) یا P(\omega) یعنی مجموعه زیرمجموعه های  اعداد صحیح را در نظر بگیریم و چطور یک خوش ترتیبی روی این مجموعه ایجاد کرده طوری که تناظری بین این مجموعه و مجموعه اعداد حقیقی ایجاد شود. و بعد این مسئله را به نظریه اندازه ها کاربردی کنیم. معمولاً یک فواصل و گپهایی در این عملیات وجود دارد که براحتی از آنها می گذریم و ریز این کارها را به حساب نمی آوریم! یحتمل هم برای این است که خیلی ریزه کاریهای زیادی هست که براحتی می توان در آنها گم شد که اصلا از اول می خواستی چه کنی؟ و لذا می تواند یحتمل کلاف سر در گم پیچ در پیچی را ماند. و قسمتی از دقت ورزیدن در ریز مسائل نیز برای همین است که در مسائل اهمال نشود و از خیلی قضایا براحتی بگذریم و به جایی برسیم که خود را در میان ناکجاآباد بیابیم.

 

باز مسئله را در مورد نظریه ذرات و مدل استاندارد فیزیک و فرمالیزم تارعنکبوت-بنیاد و نظریه ریسمان گایاتو-مور-ویتن در نظر آورید. و سعی بر این است که این کاربرد قاطیقوریایی نظریه را به پزشکی هسته ای طوری مربوط سازیم که اولاً نور و تصاویر چگونه از راه چشمها در مغز متجلی می شوند، ثانیاً نظریه برینها و ریسمانها چه کمکی به شناخت دستگاه های مختلف از جمله دستگاه های تنفسی، گردش خون، کلیوی، متابولیسم و گوارشی و ...؟ می کند. و همین نظریات چه کمکی به فهم هندسه کیهانی و چند-سپهری می کنند. اینجا دو مسئله هست. یکی اینکه مثلاً دستگاه تنفسی وقتی بطوری محلی در بینی تا حلق خلاصه شود، یک هندسه ای بر آن قالب است که از جمله دستگاه های  گوارشی و گردش خون بر آن موثرند همانطور که اگر به عنوان نظریه میدانی کوانتمی نیز در نظر آید باز بر هندسه تنفسی محلی موثر است همانطور که میدان کوانتمی نیز از این هندسه تاثیر می پذیرد. و لذا یکی این است که جراحی را داریم و دیگری در معرض میدانهای کوانتمی قرار گرفتن. البته این دو مسئله در مسائل هندسی کیهانی و منطقه ای و محلی نیز موجود است که کحا هندسه خمینه ها ختم  می شود و مثلاً وارد هندسه ناجابجایی شده ایم (یعنی بالاخره تا کجا زمین زیر پایمان سفت و قرص است)!

 

و بالاخره این مسئله در حکمت و فلسفه ریاضی-فیزیک مطرح می شود که وقتی ما در ریز مسائل ریاضی-فیزیکی دقیق می شویم و مسائل نظریات را بررسی می کنیم و نظریه می سازیم و امثالهم، به یک معنا یحتمل با امری الهی مواجه ایم که مسائل را درست درک کنیم. حل کردن چنین مسائلی می توانند بسیار سخت و پیچیده شوند و دست یافتن به راه حلها گاهی اوقات می توانند یک مسئله حیاتی را برطرف کنند. از طرفی بعضی یحتمل اشکال کنند که این نوع از مسائل مربوط به الهیات نیست و در همان مباحث ریاضیات و فیزیک و فلسفه مربوط به آنها قابل بحث است و نه الهیات. به هر حال یک نوری باید بتابد بر حیطه امر ریاضیات و فیزیک تا بتوان راه حل این مسائل را دریافت و این نور از کجا نشات می گیرد؟ و گذشته از این، نمی توان این مسائل را بطور سرسری از آنها بگذریم و انتظار داشته باشیم که آنها را حل کنیم. یعنی باید هدفها و انگیزه ها و آرمانهای حول مسائل را نیز درست درک کنیم. و لذا عمرهای زیادی می توانند در این مسائل صرف شوند ولی به حل مسائل نیز کمکی نشود. پس آیا این عمرها آنگاه به هدر رفته اند چرا که ثمره ای نداشته اند؟ و آنگاه وجه الهی مسئله کجا می رود؟ این است که ایراد اشکال کنندگان یحتمل اینجا است که فواصل بین مسائل ریاضی-فیزیکی و مسائل الهی می توانند تا بی نهایت کشانده شوند هر چند که حوصله ریاضی-فیزیکی این اجازه را به ما نمی دهد که آن را به گوشه ای افکنده و رها کنیم و تنها به مسائل الهی محض هم بپردازیم چرا که اصل مسائل ریاضی-فیزیکی و حتی الهی (یا لااقل رابطه آنها با الهیات) گم خواهند شد!

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

یک نقل قول معروفی هست از سید حمال الدین اسدآبادی که می فرماید در اروپا مسلمانی دیدم ولی مسلمان ندیدم، ولی مثلاً در ایران- یا کشورهای مسلمان دیگری- مسلمان دیدم اما مسلمانی ندیدم. یحتمل یک نوع دیگری که این موضوع می شود بیان شود این است که بفرمایند می ترسم اگر امام زمان ظهور فرمایند همانطور که ایرانیها وقتی امیرالمومنین را شناختند، دور حضرتش را گرفتند و رهایش نکردند، همانطور هم اروپاییها دور امام زمان را بگیرند و رهایش نکنند. البته ما نمادی از این مسئله را در مذاکرات 5+1 امروزه روز شاهد هستیم که در بالاترین سطوح سیاسی در حال وقوع است. البته این کمی دور از واقعیت بنظر می رسد که اروپا مایل باشد دور امام زمان را بگیرد و او را از میان مسلمین بقاپد و به اروپا ببرد آنطور که فرضاً ایرانیان امیرالمومنین را از میان عربها قاپ زدند و او را دوره کردند و به کوفه آوردند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دور از واقعیت است برای اینکه لااقل یک زمینه ای برای مسلمانی باید وجود داشته باشد برای اینکه پذیرای بقیه الله الاعظم شود، ولی اگر بقیه الله الاعظم است که آنگاه به یقین بتوان گفت حضرتش توانایی مسلمانی اروپاییان و بلکه همه جهانیان را نیز دارد.

 

و صد البته بنتده داشتم راجع به روانشناسی فروید و ایده هایش راچع به نهاد، من و فرامن- Id, Ego. Super-ego  و از طرفی نیز ناهشیاری، نیمه هشیاری و هشیاری یا همان ضمیر ناخودآگاه، ضمیر نیمه خودآگاه و ضمیر خودآگاه در اینترنت مطالعه می کردم که رسیدم به مقالاتی در مجله روانشناسی امروز (Psycholigy today) و از میان این مقالات دو مقاله توجه مرا بیشتر جلب کردند. یکی مقاله سوزان هایتلر در مورد ریاست جمهورهای جامعه آمریکا (Freud had it right about the leaders. Our presidents' emotional traits have great impact on America. Susan Heitler, October 14 2011 in Resolution, not conflict) و دیگری مقاله مری-آن جونز، خدای آبرفته اعجاب انگیز (Incredible shrinking God.Sigmund Freud and Carl Jung presented themselves as scientists—but functioned as gurus.  Marian Jones, March 1, 1998, last reviewed January 15, 2014)!

 

مسئله جدی که در مورد روانشناسی بنظر می رسد صدق می کند این است که شما مثلاً می توانید موضوع را به نظریه بازیها در ریاضیات و نظریه های اقتصادی برد-برد انتقال دهید. لااقل تا حدی این کار جایز است. یا در مورد روانشناسی ترانساکشنال اریک برنز که هاریس و هاریس ابداع کردند مسائل را می توانید به کودک، بالغ، والد و من خوبم تو خوبی انتقال دهید.  یا مثلاً اینکه مسائل علمی-طبیعی ریاضی-فیزیکی ابرتقارن را آیا تا چه حد می توان به مسائل روانشناسی-اجتماعی نهاد، من، و فرامن منتقل کرد؟ البته تا اینجای کار شما الهیات را کنار گذاشته اید و مسائل را از دیدگاه علمی می خواهید بررسی کنید، تا چه حد بشود یا نشود. البته این مسائل را از دیدگاه الهیات و خصوصاً از دیدگاه بقیه الله الاعظم از لحاظ تاریخی در قرن نوزدهم و بیستم دنبال کردن و اینکه چه اتفاقاتی در اروپا و آمریکا و دیگر نقاط عالم و همینطور در دیار مسلمین افتاد، بحثی دیگر است.  لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و الحمد الله رب العالمین و الصلوه و السلام علی سیدنا و مولانا و حبیب و طبیب قلوبنا محمد و آله الطاهرین لا سیما بقیه الله الاعظم فی الارضین و لعن الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی یوم الدین

  • سید حمید بنی هاشمی