الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ اَلْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ اَلشَّدَائِدِ وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ اَلمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ اَلْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ اَلصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ اَلْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدْرَتِکَ اَلْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ اَلْأَشْیَاءُ فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ أَنْتَ اَلْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ اَلْمَفْزَعُ فِی اَلْمُلِمَّاتِ لاَ یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ وَ لاَ یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ فَلاَ مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لاَ صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لاَ فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لاَ مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ وَ لاَ مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لاَ نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اِفْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ اَلْفَرَجِ بِطَوْلِکَ وَ اِکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ اَلْهَمِّ بِحَوْلِکَ وَ أَنِلْنِی حُسْنَ اَلنَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ وَ أَذِقْنِی حَلاَوَةَ اَلصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً وَ اِجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً وَ لاَ تَشْغَلْنِی بِالاِهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ وَ اِسْتِعْمَالِ سُنَنِکَ [سُنَّتِکَ] فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً وَ اِمْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً وَ أَنْتَ اَلْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ یَا ذَا اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ وَ ذَا اَلْمَنِّ اَلْکَرِیمِ فَأَنْتَ قَادِرٌ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

إِلَهِی عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ اِنْقَطَعَ اَلرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ أَنْتَ اَلْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی اَلْأَمْرِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ

راستش بنده گفتم یک چیزی راجع به خودم بنویسم که یک وقت سوء تفاهم نشود که بنده را با کسان دیگری اشتباه کنند. متولد 1339/1960 متاهل و لذا یک همسر و یک دختر خیلی گلی دارم که جور این بنده حقیر را می کشند! امر بر خودستایی نباشد و بلکه از روی خشکه زهدی هم نباشد، بنده حقیر باید عرض کنم که خیلی هم کارهای درخشانی که قابل ذکر باشند نکرده ام. مدرک کارشناسی ام در ریاضیات را از کالج هولی نیمز (Holy Names college) در اوکلند کالیفرنیا گرفتم که امروزه روز ارتقاء پیدا کرده و معروف است به دانشگاه هولی نیمز (Holy Names university). بنده فکر می کردم فقط در ایران است که اسمها گاهی عوض می شوند و نام شهدا اکثر کوچه ها و خیابانها را مزین کرده است ولی حالا می بینم که در آمریکا هم یک جورهایی هی اسمها را عوض می کنند. یحتمل نشانه هایی است از تغییر و تحولات در زمانه و آدمها در طول ایام که خوب یکی اش هم همین است که از این طرف دنیا می توانید اسامی دانشگاه های آنطرف دنیا را بیابید که عوض شده یا خیر. کی قبلاً شما می توانستید از این کارها کنید؟! و کارشناسی ارشدم در رشته ریاضیات محض را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در هیوارد- که امروزه روز اسمش را چون در خلیج شرقی سان فرانسیسکو است عوض کرده به دانشگاه ایالتی کالیفرنیا خلیخ شرقی هیوارد (California state university, east bay, Hayward)- گرفته ام که تازه معادل کارشناسی ارشد هم تشخیص داده شد و تا این بنده حقیر آمدم ثابت کنم که این کار شما غلط است که رتبه مدرک مرا دارید بی خودی پایین می آورید، مدیر دانشجویی عوض شد و بعد کل ساختمان هم عوض شد از خیابان شهید صابونچی (مهناز) رفت و حالا نمی دانم اصلا چه شده است و کجا رفته است اگر یک وقت دوباره خواستم بعد از هزار سال بروم مدرکم را درست کنم. البته کلاسهای ریاضی کارشناسی و کارشناسی ارشدی هم از دانشگاه برکلی برداشته ام. ولی این دانسته شده است که دانشگاه برکلی و این حقیر خیلی میانه خوشی با هم نداشته ایم! بعدها دوباره برای تکمیل دکترا به فورت کالینز کلرادو نیز رفتم و یک ترم هم رسماً ثبت نام کردم، ولی چندان روی خوشی برای ادامه دکترا با استفاده از کمکهای مالی آنجا نشان داده نشد و این است که بنده هم قهر کرده و ادامه ندادم و همانطور که مستحضرید به وطن عزیز برگشتم.

 

یک مقاله ای با عنوان زمین زنده (The Living Earth) را مدتی یعنی حدود یک سال در اینترنت در سایتی به اسم خودم گذاشتم. دلیلش هم این بود که اول سعی کردم در آرشیو دانشگاه کرنل بگذارم ولی یک بنده خدایی یک چیز اعتراض آمیزی گفت مثل اینکه ما از این چیزها نمی خواهیم یا چیزی شبیه این. من هم خوب حسابش را رسیدم و همانجا جوابش را دادم! سعی کردم در ژورنال فیزیک هسته ای هم منتشرش کنم. و اینترنتی هم این کار را کردم. ولی قبول هم نشد. و یک جواب محترمانه ای آمد که باید یک جایی داشته باشمش. البته اگر بیشتر راجع به مدل استاندارد فیزیک یاد گرفته بودم و هندسه ناجابجایی را هم بهتر بلد بودم، از این آرتیست بازیها سعی نمی کردم انجام دهم. و هی مقاله به این و آن بی خودی بنویسم. ولی همان باعث شد که تجربه ام بیشتر هم شود و بیشتر یاد بگیرم که بالاخره آن مقاله خیلی هم آش دهان سوزی نبوده است. در سایتهای مختلفی هم مثل در بلاگ اسپات و ورد پرس و بلاگفا نوشتم که هر کدام یک جورهایی با اشکالات روبرو شدند از این قبیل که یا فیلتر می شدند یا خراب شدند یا امثالهم... این است که اینجا در خدمتم. البته این را هم عرض کنم که این مقاله فوق الذکر یک قسمت فارسی هم داشت که چندان قابل ذکر نیست هر چند که آنرا هم یک بار در یک وبلاگی برای مدت کوتاهی منتشر کردم. فکر کنم میهن بلاگ بود. یحتمل بتوان گفت که در اثر بی تجربگی در نویسندگی و بلکه نیز ضعف در ایمان و آشنایی کمتر با قرآن مجید و بلکه اسلام بطور کلی، یک حالت عصیانگری داشت که سعی می کرد یک مسائلی را بصورت داستانی در غالب دو نفر که یکی غلط نکنم خروشان نام داشت و دیگری رام نشان دهد که ادعاهای کذب انا ربکم الاعلی ای آنچنانی داشتند. البته این را هم سعی کردم نزد یک ناشری ببرم ولی بعداً پشیمان شدم و پسش گرفتم. خوب شد این کار را نکردم. عوضش این وبلاگها خوب شد. می شود هر چه می خواهید همینجا بنویسید و بگویید و منتشر کنید. هیچ کس هم با شما کاری ندارد و شما هم با هیچ کس کاری ندارید! اصولاً کسب معرفت اگر کسی بتواند از راه نوشتن انجام دهد و به بی راهه نرود و دیگران هم او را گمراه نکنند و او هم دیگران را گمراه نکند و در کسب معرفت الله ثابت قدم شود، کار خیلی خوبی هم می تواند باشد.