الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ds^2=-fdt^2+gdX^2

از قول ابن سینا می فرمایند ان الذی یغلب علی الباطل اصنع من الذی یغلب علی الحق.

این در صفحه 12 کتاب شریعت در آیینه معرفت نیز آمده است که در سایت کتابخانه تبیان کتابش ارائه شده است:

http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/92900/4#12

البته طوری که کتاب بصورت الکترونیکی ارائه شده یک وضعی دارد که چندان هم قابل خواندن نیست  و یک حالت خیلی در هم و بر همی دارد. نه صفحه بندیها درست است و یحتمل نه نقطه گذاریها و نه پاراگرافها و نه جمله بندیها معلوم است که کدام است. بنده نمی دانم این چه جور ارائه کتابی است دیگر و چرا کتاب اینطور باید ارائه شود. یا کتاب را درست ارائه دهید یا اینکه اصلاً چرا اینطوری ارائه می کنید؟ یحتمل اینطور حساب شده است که کاچی بهتر از هیچی.

عنوان پست را متریکی قرار دادیم که یحتمل بتواند هندسه نزدیک افق سیاه چاله کر را تعریف کند بر حسب اینکه اف و جی و ایکس بزرگ در متریک را بر حسب مختصات کروی چطور تعیین کنیم. البته هندسه نزدیک افق را در سحرها قبل از اذان صبح از خواب برخیزیدن یحتمل بهتر بتوان درک کرد که هنوز اولین اشعه ها و پرتوهایی از نور به ما نرسیده است! و یحتمل هم این باعث شود که ما در سیاه چاله ای کر-گونه دچار نشویم.

یک مسئله مهمی که مطرح است این است که به آزمایشگری یک شمش طلا داده و عرض شود که مقدار انحراف نور وقتی از نزدیکی شمش طلا می گذرد را بیابید. این را یک بار پورفسور دکتر حسابی در تلویزیون مطرح کردند. موضوع این است که اگر نور ستارگانی که از نزدیکی خورشید می گذرد دچار انحراف محسوسی می شوند که در نتیجه نیروی گرانش خورشید است، پس یحتمل شمش طلا نیز چنین خاصیتی داشته باشد. البته همانطور که معروف است آزمایشهای دیگری نیز هستند که با ورفهای طلا انجام شده اند و از جمله واپاشی راترفورد. اینجا ما با خود امکان آزمایشات واپاشی راترفورد یا انحراف نور گرانشی حسابی کاری نداریم. بلکه مسئله ما این است که تا چه حد می توان این نوع آزمایشها را ترانسپورت کرد. یعنی تا چه حد می توان این آزمایشات را درست بازسازی و دوباره تجربه کرد؟ البته پورفسور دکتر محمود حسابی حرفشان این بود که وقتی ایشان خواستند چنان آزمایشی انجام دهند شمش طلا در اختیارشان گذاشته شد.

این یک مسئله مهمی است از این دست که یحتمل کسی کیمیاگر باشد! و ادعای کیمیاگری هم داشته باشد. و یحتمل این احتمال را هم بدهیم که او در حرفش صادق است و راست هم می گوید. و اما تا چه حد آیا او دارد درست می گوید آیا بستگی به این دارد که تا چه حد می تواند این علم را به همگان یاد دهد و ترانسپورت کند و لذا هر کسی هم بتواند برای خودش این کار را انجام دهد؟ همانطور که با استاد کشانی یک بار بحث می کردیم یحتمل شما نمی خواهید شمش طلا را دست هر کسی بدهید نه بدین دلیل که او یحتمل می گذارد فرار می کند. و بلکه به این خاطر هم که یحتمل برود یک بانک قلابی ای را باز کند که ما شمش طلا هم می فروشیم. و با همین یک شمش طلای اصل به مردم شمشهای طلای قلابی ای قالب کند و بعد هم پا به فرار گذاشته.

و یا علی از تو مدد خدا رحم کند به این خلق الله که مالشان را از دست داده اند. یا فرض بفرمایید که ما یک گنبد کماکان مخروطی-شکل طلایی داریم که در مرقد امیرالمومنین واقع است یا داریم آنرا بازسازی می کنیم. و از آن طرف هم که همه می دانیم الغذیر را داریم. و آیا اگر هر گنبد مخروطی شکل دیگری را هم طلا کنیم باز به گنبد امیرالمومنین و الغدیر خواهیم رسید؟ این است که یک وقت هست که ما یحتمل علم کیمیا داریم و یک وقت هست که طلا و جواهر داریم و یک وقت هست که مس هم یحتمل نداریم. اکثر اوقات این وضعیت آخر است که دچارش شده ایم و برای رسیدن به طلا و جواهر و بلکه کیمیا آیا آن علم و معرفت و شریعت و دین و اخلاق و کلاس و درس را یافت کنیم و مستفیذ شویم؟ و الله اعلم.

و اما اینکه ما در اخلاق و درس و بحث تا چه حد می توانیم پیش رویم که می بینیم شهدایی داریم همچون ستار کشانی و شهید کشانی های دیگری که همه عکسهایشان وقتی وارد خیابان در دوم پشت باغ سفارت انگلیس می شوید مشهود است. و اما چرا شهدای هسته ای؟ این یک سوالی است که یحتمل هیچ وقت برای این حقیر قابل حل نخواهد بود که یک بنده خدایی که فرضاً در ریاضی-فیزیک تحقیقات مهمی داشته است و بیشتر یک ریاضی-فیزیکدان است تا یک فیزیکدان هسته ای که کارش به سازمان انرژی اتمی مربوط شود، این بنده خدا دیگر برای چه شهید شده است هر چند که در ژورنال فیزیک هسته ای بی هم مقاله داشته باشد؟ یعنی خیلی از مقالات فیزیک هسته ای بی هستند که بیشتر ریاضی-فیزیک هستند تا چیز دیگری! حال یک بنده خدایی را برای کارهای هسته ای هم ترور کردن غلط است و اما ما می بینیم که این مسئله تروریسم آخوند و دانشمند و غیر آن انگار نمی شناسد و گویی مسئله ماورای این حرفها است. و بلکه مسئله اخلاق است و سیاست و اقتصاد و قدرت و استکبار و مستضعفین و ظلم و جور و ترور کور. خدا لعنت کند هر چه تفکر نمرودی و فرعونی و قارونی و یزیدی و شمری و ابن زیادی و عمر بن سعدی و ... است. و سلام بر حسین علیه السلام و سلام بر امام زمان و سلام بر معرفت و شریعت و دین و علم و ریاضی فیزیک و نظریه حمیدی مجیدی و .... 

لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد. 

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿١ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿٢ وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿٣ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥ یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨

شریعت در آیینه معرفت عنوان کتابی است از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی. کتاب دیگری هست از محمد صادق لاریجانی به اسم معرفت دینی. و کتابی هم هست با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت. این را بنده در کانال قرآن دیدم که بحثش بود در برنامه ای راجع به حضرت آیت الله العظمی سبحانی همین بعد از ظهر که ایشان و یحتمل شاگردان ایشان نیز راجع به قبض و بسط تئوریک شریعت جوابیه هایی نوشته اند. بنده انقریب بود که در نظریه حمیدی-مجیدی خودم غرق شوم و به تک قطبیها و دوقطبیها و چهارقطبیهای گرانشی و مغناطیسی و الکتریکی و امثالهم بپردازم. ولی این خود یک مبحث دیگری است ماورای نظریه حمیدی-مجیدی که یک مشکل مهمی را می تواند اشاره داشته باشد. بنده حقیر این پیشینه را خیلی واردش نشده ام آنطور که کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی را بهتر می شناسم و خوانده ام.

اینجا یک مشکلی هست راجع به معرفت که در غیبت شیخ طوسی آمده است. می فرماید:

... در باب معرفت دو نکته ذکر شود:

نکته اوّل: گفتن این مطلب که وقتی برای کافر معرفت حاصل نشود، خداوند تبارک و تعالی می بایست به جای معرفت، امر دیگری را جایگزین آن فرماید، بنابراین کسب معرفت در هر حالی بر کافر واجب نیست.

نکته دوم: آنچه که در نتیجه معرفت حاصل می شود، انزجار از ظلم است و این هم یک امر دنیایی است که برای آن تحصیل معرفت واجب نیست، بنابراین وجوب تحصیل معرفت اللَّه از کافر ساقط است.

اگر گفته شود: برای معرفت، بدلی وجود ندارد،

می گوییم: برای امام هم بدلی وجود ندارد. همچنان که درکتاب تلخیص شافی گفتیم.

و همچنین اگر گفته شود: انزجار از ظلم و کارهای زشت که در نتیجه معرفت ایجاد می شود، امری دینی است نه دنیایی. خواهیم گفت: همین حرف را در مورد امام می گوییم که بسیاری از امور مربوط به امام، دینی است نه دنیایی.

حالا شما دو دوست را در نظر بگیرید که یکدیگر را دعوت به تقوا می کنند. و یکی بیشتر از دیگری صلاحیت دارد که او را دعوت به تقوی کند. می فرماید: یا عبادالرحمن یا عباد الله، اوصیکم بتقوی الله. .یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨  یکی دعوت به تقوی می کند که آقا نکن. اشتباه داری می کنی. نکن! و او می گوید نه. این یک بار دیگر را هم بگذار انجام دهم. این بار آخر است. آقا نکن! نه این بار آخر است. آقا یک لحظه است. نکن. خودت را نجات بده. نکن. اینجا یک فرقی هست بین اینکه می فرماید اوصیکم بتقوی الله. خودت را نجات بده. و یک حرف دیگری است انگار که می فرماید اذا زلزلت الارض زلزالها. یحتمل بتوان گفت تقوی داریم تا تقوی. یعنی یک وقت هست که دارد خودش را نابود می کند. و در همین حین می خواهد همه را هم به نابودی بکشد. آقا نکن. این یک حرف است. یک وقت دیگر هست که می گوید خدا نابودت کند، داری چه می کنی؟ با دیگری چه می کنی؟ و با خودت داری چه می کنی؟ باز نصیحت می کند نکن! باز تقوی، باز نکن. اذا زلزلت الارض زلزالها. تقوی، تقوی، تقوی! نکن، نکن، نکن! اوصیکم بتقوی الله. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

 

 

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

در کلاس، این بحث ستارگان دوتایی مطرح شد و استاد فرمودند که امروز جوابت را می دهم و مسئله را از دیدگاه مقاله هولس-تایلر Hulse-Taylor مطرح فرمودند. و بحث جالبی است. بنده یک سوال دیگر هم راجع به استفاده از متریک پس زمینه پرسیدم که در آخر کلاس هم دوباره پرسیدم که بسته به اینکه چه متریکی استفاده کنیم، نوع سیاه چاله ای که در آن قرار می گیریم نیز متفاوت می تواند باشد. و از جمله متریکها و سیاه چاله های مربوطه آنها در موارد شوارتزشیلد و رایسنر-نوردستروم و نویمن-کر و امثالهم. ایشان یک چیزی گفتند که قابل تامل است. فرمودند که شما می توانید همان مسئله را از لحاظ نسبیت خاص در نظر بگیرید و بقیه ریزه کاریها و فرمولها را بدان اضافه کنید آنطور که در فضاهای تخت می توانید داشته باشید و تقریبهایی که از انحراف و اختلال از فضاهای تخت مینکاوسکی خواهیم داشت. یعنی در حقیقت می توانیم نسبیت عام را دور بزنیم. ولی اینکه چرا نسبیت عام داریم و آن چه می خواهد بگوید، یک بستری است برای این کارهای اختلالی واقع خواهند شد. و اما این فقط یک دیدگاه است و دیدگاه دیگری هست که نسبیت عام حرفهای دیگری هم داردکه بزند و این کار فقط زیر مجموعه ای است از قابلیتهای نسبیت عام و نه همه آن.

در این رابطه، مشاهده گری را در نظر بگیرید که روی سیاره ای ایستاده است و تابش ستاره ای را روی سیاره ای دیگر در حال نظاره است. حال اینکه مشاهده گر تا چه حد به ستاره و سیاره مورد مشاهده خود نزدیک شود و اینکه ستاره و سیاره خود تا چه حد جایزند به هم نزدیک شوند و اینکه تا کجا ما می گوییم خود مشاهده گر نیز روی ستاره واقع است یا خیر. و اینکه ستاره و سیاره ای دیگر نداریم که مشاهده گر به مشاهده آنها نشسته است و بلکه یک ستاره دوتایی است که داریم. اینها سوالهایی است برای خود این بنده حقیر.

البته یک مفهوم دیگری هست که اصلا خود درخشندگی و لومیناسیتی یعنی چه که مثلاً بگوییم لومیناسیتی این ستاره اینقدر وات یا اینقدر ارگ بر ثانیه (erg/s) است. یعنی شما یک نوری را از راه دور در آسمان شب دریافت می کنید که بر حسب اینکه فاصله مشاهده گر با ستاره چقدر است و قدر آن چقدر است، یحتممل درخشندگی و لومیناسیتی ستاره را بتوانید تخمین بزنید چقدر است. یعنی چیزی که ما از ستاره ای در دور دست می بینیم نه درخشندگی آن است و بلکه فقط قدر آن و یحتمل هم فاصله آن از مشاهده گر است. و حال اینکه ما چطور بتوانیم بر حسب قدر خورشید و مقایسه آن با قدر ستاره و فاصله آن از مشاهده گر، لومیناسیتی را هم تخمین بزنیم. این مسئله ای دیگر است که یحتمل بعضی از شکاکین که بیش از حد هم شک می کنند، این سوال را مطرح کنند که اصلا ماهیت خورشید ما و درخشندگی آن و درخشندگی ماه نیز برای ما چندان روشن نیست که چطور می توان با درخشندگی و قدر ستارگان دیگر مقایسه کرد چرا که در شب که ما قدر خورشید را نداریم و در روز هم که درخشندگی ستارگان دیگر را نداریم. و لذا مسئله از لحاظ مقایسه ای برای خورشید و ستارگان دیگر چطور می شود؟ البته اینها مسائل خیلی ساده کودکستانی است که جوابش خیلی هم ساده است ولی بنده نمی گویم بلکه خودتان راجع به آنها فکر کنید و جواب را بیابید!

و اما مسئله از لحاظ حوزوی و دانشگاهی و بلکه دینی و علمی اینطور مطرح می توان کرد که سوره های و الشمس و نور و آیه نور و آیه الکرسی چه حسابهایی دارند و در این رابطه چطور مربوط می شوند. اینها یک مسائلی است که اگر فقط به علم بپردازیم و مسائل دینی را در آن حوزه مطرح نکنیم و وارد نشویم یا همینطور دین هم حوزه اش را از علم جدا کند. آنگاه یک چیزهای اساسی را از دست خواهیم داد و مثلاً متوجه نخواهیم شد که سر فقه جواهری در چیست یا سر نظریه نسبیت عام در چیست. و بلکه یک چیزهایی را طوطیواری یاد گرفته ایم. البته مسئله به این سادگیها هم نیست و بلکه کسی که در علم متخصص است یحتمل غیر ممکن است که از دین هم سر در نیاورد. و خوب، هر چیزی هم یحتمل بتوان ادعا کرد که درجاتی دارد. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

915. از حماد بن عیسی (که از اصحاب اجماع است و طریق روایت به او نیز صحیح است) روایت کرده اند که گفت: روزی امام صادق علیه السلام بمن فرمود: ای حماد آیا نماز کردن میدانی؟ گوید: گفتم: ای سرورم من کتاب حریز را که درباره نماز نوشته است از حفظ دارم، گوید: آنحضرت فرمود: باکی نیست یا مهم نیست (که همه آن را از بر داشته باشی چون ممکن است همه آنرا از حفظ بدانی اما نماز کردن صحیح را ندانی) برخیر و نماز بخوان تا ببینم، روای گوید: در برابر آنحضرت برخاستم و در حالیکه رو به قبله داشتم تکبیره الاحرام گفتم و آغاز نماز کردم و رکوع و سجود بجا آوردم پس از اینکه آنحضرت نماز مرا ملاحظه کرد فرمود: ای حماد تو نماز خواندن را نمی دانی، چقدر زشت است برای شخص که شصت یا هفتاد سال از سن او بگذرد و در عین حال یک نماز را با رعایت همه آداب و شرائط آن بجا نیاروده یا نتواند بجای آورد.... (من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق ترجمه محمد جواد غفاری باب  در چگونگی خواندن نماز از آغاز آن تا پایان آن، صص 461-2)

در اخبار است که شیخ نمر باقر النمر را آل سعود جرات کرده است که اعدام کند. خدا لعنت کند آل سعود  و وهابیت را که به همدستی هم موفق شده اند هر جنایتی را که دلشان می خواهد انجام دهند ولی خلیفه اللهی و دینمداری که اصلا یک سر سوزن هم سر در نمی آورند و نمی دانند یعنی چه؟ حتی از فرعونیت هم سر در می آوردند خوب بود. تنها چیزی که از آن سر در می آورند جنایت است و کشتارهای فجیع در یمن و سوریه و عراق و حتی حرم امن الهی را هم حرمتش را حفظ نکردند و آن فاجعه منی را برای حاجیان باعث شدند. اینها حتی از صدام حسین هم یحتمل در قساوت قلب بدترند. می فرمایند که یک روحانی شیعه را اعدام کرده اند. و به چه دلیل؟ بدلیل اینکه اعتراض کرده است که با شیعیان عربستان سعودی بدرفتاری کرده اند؟ جواب اعتراض به ظلمی که بر آنها وارد می شده قتل است از دیدگاه آل سعود و وهابیت! او بطور مسالمت آمیز اعتراض کرده است و آنها با اعدام جوابش را داده اند. این است آن فاجعه و لا الضالینی که از سر هم کردن یک دین دلبخواهی وهابیت و یک خلیفه اللهی آل سعودی دلبخواهی بدتر از آن زاده می شود. اینها کارشان بمراتب بدتر از آن گمراهانی است که مردم را به اسم دین می بردند کشورهای آمریکای جنوبی از آمریکا و آنها را وادار به خودکشی دسته جمعی می کردند. این دیگر چه هیولای بی شاخ و دمی است خدا عالم است.

امروز ایمیلم را چک کردم. دیدم یک تزی از دانشکده ریاضی دانشگاه علامه طباطبایی برای این بنده حقیر فرستاده اند. و فرستنده نیز علی یونسی نام دارد. فقط این باصطلاح تز که بنده خبر ندارم چیست و بازش هم نکرده ام و نخواهم کرد، پیوست و فرستاده شده است. و هیچ نوشته ای نیز در ایمیل نیست. همین یک تز پیوست شده و ایمیل شده. آن وقتی که ما دانشجوی محاسبات عددی بودیم و از کتاب اورتگا در برنامه ریزیهای خطی موازی و برداری درس داده می شد، یک استادی داشتیم که یک روز مرا در دفترش خواست که راجع به حل تمرینها با این حقیر صحبت کند. یکی از مشکلاتی که داشت این بود که می گفت این چیزی که هی می نویسی s. t. (که مخفف such that است) یعنی چه؟ بنده گفتم که همه می دانند این یعنی چه، تو چطور نمی دانی؟ به هر حال، یک چیز دیگری هم این استاد ما می گفت. یحتمل بشوخی هم می فرمودند که این فیزیکدانها واقعاً نمی دانند دارند چه می کنند. یک ابررایانه های عظیمی را در اختیار دارند که نمی دانند باید با آنها چه کرد. یحتمل او داشت راجع به این ابررایانه ها در لابراتوارهایی مثل ال بی ال و امثالهم صحبت می کرد که شاید هم رفته بود و خودش دیده بوده است.

حالا چه عرض کنم. بنده هم نتوانستم آن تز را که برای این بنده حقیر از آسمان رسیده بود باز نکنم. یک تز 114 صفحه ای است در مبحث ریاضی مالی و با عنوان بهینه سازی سبد میانگین-... بتاریخ همین پاییز 94. علی یونسی هم نه نویسنده تز است نه استاد مشاور نه استاد راهنما. ولی استاد راهنما هم دکتر شکوفه بنی هاشمی است که بنده ایشان را هم نمی شناسم و حتی نمی توانم بگویم که آیا چنین شخصیتی در دانشکده ریاضی علامه طباطبایی وجود دارد یا خیر! یحتمل که وجود دارد. دنیای غریبی شده است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی