الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿١ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿٢ وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿٣ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥ یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨

شریعت در آیینه معرفت عنوان کتابی است از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی. کتاب دیگری هست از محمد صادق لاریجانی به اسم معرفت دینی. و کتابی هم هست با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت. این را بنده در کانال قرآن دیدم که بحثش بود در برنامه ای راجع به حضرت آیت الله العظمی سبحانی همین بعد از ظهر که ایشان و یحتمل شاگردان ایشان نیز راجع به قبض و بسط تئوریک شریعت جوابیه هایی نوشته اند. بنده انقریب بود که در نظریه حمیدی-مجیدی خودم غرق شوم و به تک قطبیها و دوقطبیها و چهارقطبیهای گرانشی و مغناطیسی و الکتریکی و امثالهم بپردازم. ولی این خود یک مبحث دیگری است ماورای نظریه حمیدی-مجیدی که یک مشکل مهمی را می تواند اشاره داشته باشد. بنده حقیر این پیشینه را خیلی واردش نشده ام آنطور که کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی را بهتر می شناسم و خوانده ام.

اینجا یک مشکلی هست راجع به معرفت که در غیبت شیخ طوسی آمده است. می فرماید:

... در باب معرفت دو نکته ذکر شود:

نکته اوّل: گفتن این مطلب که وقتی برای کافر معرفت حاصل نشود، خداوند تبارک و تعالی می بایست به جای معرفت، امر دیگری را جایگزین آن فرماید، بنابراین کسب معرفت در هر حالی بر کافر واجب نیست.

نکته دوم: آنچه که در نتیجه معرفت حاصل می شود، انزجار از ظلم است و این هم یک امر دنیایی است که برای آن تحصیل معرفت واجب نیست، بنابراین وجوب تحصیل معرفت اللَّه از کافر ساقط است.

اگر گفته شود: برای معرفت، بدلی وجود ندارد،

می گوییم: برای امام هم بدلی وجود ندارد. همچنان که درکتاب تلخیص شافی گفتیم.

و همچنین اگر گفته شود: انزجار از ظلم و کارهای زشت که در نتیجه معرفت ایجاد می شود، امری دینی است نه دنیایی. خواهیم گفت: همین حرف را در مورد امام می گوییم که بسیاری از امور مربوط به امام، دینی است نه دنیایی.

حالا شما دو دوست را در نظر بگیرید که یکدیگر را دعوت به تقوا می کنند. و یکی بیشتر از دیگری صلاحیت دارد که او را دعوت به تقوی کند. می فرماید: یا عبادالرحمن یا عباد الله، اوصیکم بتقوی الله. .یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨  یکی دعوت به تقوی می کند که آقا نکن. اشتباه داری می کنی. نکن! و او می گوید نه. این یک بار دیگر را هم بگذار انجام دهم. این بار آخر است. آقا نکن! نه این بار آخر است. آقا یک لحظه است. نکن. خودت را نجات بده. نکن. اینجا یک فرقی هست بین اینکه می فرماید اوصیکم بتقوی الله. خودت را نجات بده. و یک حرف دیگری است انگار که می فرماید اذا زلزلت الارض زلزالها. یحتمل بتوان گفت تقوی داریم تا تقوی. یعنی یک وقت هست که دارد خودش را نابود می کند. و در همین حین می خواهد همه را هم به نابودی بکشد. آقا نکن. این یک حرف است. یک وقت دیگر هست که می گوید خدا نابودت کند، داری چه می کنی؟ با دیگری چه می کنی؟ و با خودت داری چه می کنی؟ باز نصیحت می کند نکن! باز تقوی، باز نکن. اذا زلزلت الارض زلزالها. تقوی، تقوی، تقوی! نکن، نکن، نکن! اوصیکم بتقوی الله. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

 

 

  • ۹۴/۱۰/۲۰
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۱۰)

راستی محمد صادق لاریجانی یحتمل همان حضرت آیة الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه است!

تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا ﴿١ سوره مبارکه فرقان.

یک فرقی هست بین عدل الهی و دادگاه های قضایی اسلامی که با قاضی انسانی برقرار می شود. مسئله این است که این دو نوع عدل یعنی عدل الهی و دادگاه عدل قضایی را به هم نزدیک کرده آنگاه که محکوم به زانو درآمده تا به محاکمه کشیده شود، درست حد و حدود قضایا روشن گردد. مثل این است که می خواهی فولاد آبدیده شوی، و اشتباهاً عرض می کنی که آقا ما خیلی وقت است که فولاد آبدیده شده ایم! و آخر دعوانا و الحمد لله رب العالمین.

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿٧٤ سوره مبارکه فرقان

فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿١٧

سوره مبارکه سجده. 

می فرماید به یکی از مراجع تقلید دکتر فرمود شما فعلاً بهتر است تا بهبود چشمانتان مطالعه نفرمایید یا کمتر مطالعه فرمایید. آن بزرگوار جواب داده بوده اند که من چشمم را می خواهم چه کنم اگر قرار است که قرآن را مطالعه نکنم؟ این عین و چشم و بصر و دیده کجا و آن عین و چشم و بصر و دیده های دیگر کجا؟ این الشموس الطالعه؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته ارفع درجته.

السلام علیک یا صدیقة الکبری

عرض شود که این درست است که در اسلام ناب می فرماید یا یک مرجع تقلید بگیر یا خودت سعی کن به اجتهاد برسی، ولی این هم که طرف آنقدر گیج باشد که فرق بین کیبوتس و کتابخانه و حجاب و استرچ را هم چی به چیست را نتواند بگوید هم دیگر یک حماقت محض نیست؟ یعنی شما یک جایی باید برای کتابخانه داشتن دغدغه داشته باشید و یک جایی برای مسجد داشتن و یک جایی هم برای عفت و غیرت و حجاب و یک جایی هم برای ترویج علم و دانش و کنار رفتن حجابها. حالا اگر کسی گیر یک عده دکاندار کلاشی بیافتد که اینها غیر از حرامزادگی هیچ چیز دیگری در سر ندارند و می خواهند فقط از سادگی مردم استفاده کنند تا آنچه که می توانند سوء استفاده و فساد و فحشاء را رواج دهند. این را هم اگر کسی بیاید اسمش را بگذارد اسلام که حیف است به او فرمایند عجب حمار خوبی. ما خود کیمیای حمارها را یافته ایم. جواهر الحمارها را کشف کرده ایم. دیگر بهتر از این نمی شود. یعنی فرض بفرمایید که یک بنده خدایی رفته است دادگاه که ای ایها الناس به ناموس این بنده حقیر را توهین کرده اند. آقا یک کاری بکنید. این چه وضعی است. و یحتمل خیلی هم اتفاقی می بیند که در  مسجد و تلویزیون و سینما و رادیو و کوچه و بازار و بلکه مرجع تقلید آیة الله العظمی ای از نظر او آمده است می گوید آقا جان به ناموس پیغمبرش هم رحم نکردند. همین است دیگر. اگر به ناموس پیغمبر رحم کردند پس منظور به این است که به ناموس این بنده حقیر هم رحم خواهند کرد. یعنی این نتیجه گیری آیا از روی اسلام است؟ آیا از روی شیعه است؟ آیا از روی سنت است؟ از روی دین است؟ از روی سوال از مرجع تقلید مسئله پرسیدن و عمل به آن است؟ یا خیر، از روی خر بیار و باقالا بار زدن است؟ بنده حقیر نمی دانم چه باید عرض کرد؟ شما بفرمایید که آیا ما یک طیف عظیمی بین مادون خرمقدسی و مافوق روشنفکری نداریم که باید با ان همه و همه سر و کله زد؟ البته یحتمل هم بهتر می بود که بنده حقیر صبر می کردم تا صبح و اینقدر شیر نمی شدم که این مسائل حساس و دقیق را اینطوری دست و پا شکسته و جسته گریخته بیان کنم و لااقل یک کمی کاکائو به آن می زدم و شیرکاکائویی، شیرقهوه ای، کاپوچینویی، کافه لاته ای، شکلات داغی حتی یک لیوان چایی چیزی بالاخره اول صبحی درست می کردم و می نوشیدم بلکه دستم می آمد انتخاباتم از نوع کافه گلاسه باید باشد یا کافه ی داغ. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. و صل الله علی محمد و آله الطاهرین الطیبین المعصومین المنتجبین سیما بقیة الله فی الارضین و لعن الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. 

در آخر نظر ما قبل از نظر قبل یک سری از ترجمه فارسی آیات 37 تا 43 از سوره نور آمده است و دو بار هم آمده است که راستش را بخواهید بنده نمی دانم چطور اینها آنجا ظاهر شدند. یعین کار بنده نیست و یحتمل هم کار یک موجود فرازمینی باشد و لذا بنده اول می خواستم این نظر را حذف هم کنم ولی بعداً دیدم مثل اینکه بد هم نباشد که باشد. یحتمل این ای تی بقول معروف اکسترا ترستریال دوباره خودش را به ما نشان دهد و بلکه بتوانیم بهتر او را بشناسیم! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

السلام علیک یا سیدة النساء العالمین

یا نور النور، یا منور النور، یا خالق النور، یا مدبر النور، یا مقدر النور، یا نور کل نور، یا نورا قبل کل نور، یا نورا بعد کل نور، یا نورا فوق کل نور، یا نورا لیس کمثله نور

بِسْمِ اللّهِ النُّورِ بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُورِ بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَْالنُّورِ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ فى کِتابٍ مَسْطُورٍ فى رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلى نَبِی مَحْبُورٍ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَعَلَى السَّرّاَّءِ وَالضَّرّاَّءِ مَشْکُورٌ وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.

وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَـٰنُ وَلَدًا ﴿٨٨﴾ لَّقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا ﴿٨٩﴾ تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿٩٠﴾ أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَـٰنِ وَلَدًا ﴿٩١﴾ وَمَا یَنبَغِی لِلرَّحْمَـٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿٩٢﴾ إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَـٰنِ عَبْدًا ﴿٩٣﴾ لَّقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿٩٤﴾ وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا ﴿٩٥﴾  إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا ﴿٩٦﴾ فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿٩٧﴾ وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا ﴿٩٨﴾ سوره مبارکه مریم.

قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّىٰ یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٢٩﴾ وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّـهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّـهِ ۖ ذَٰلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ ۚ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ ﴿٣٠﴾ اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَـٰهًا وَاحِدًا ۖ لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٣١﴾ سوره مبارکه توبه.

البته بنده حقیر خیلی کوچکتر از آنم که توصیه ای کنم، ولی به تقلید از ائمه جمعه تهران و امیرالمومنین عرض کنم که یا عبادالرحمن اوصیکم بتقوی الله. بنده رفته بودم مسجد این آیات را در یک روز و یک جلسه همه و همه را استماع کردم و شنیدم و باید عرض کنم که واقعاً ارشاد شدم. البته اگر آن دوست یونانی خود را نیز همراه داشتم و بیشتر از نظریه حمیدی-مجیدی الهی توحیدی به او آموخته بودم، خیلی هم بهتر بود چرا که او هم ارشاد می شد. ولی موضوع ارشاد شدن است که اگر یک نفر هم درست ارشاد شود کافی است. همین قدر هم بس است. البته مسجد هم کمی سرد بود و داشتم کما بیش منجمد می شدم و الا می آمدم بیشتر به کتاب نسبیت عام  خود می پرداختم که بلکه چطور می شود که سیاه چاله های کر تکینگی مخروطی ندارند. از یک دیدگاه اگر بنگریم، یحتمل بتوان گفت که اصولاً سیاه چاله ها نوری ندارند که تکینگیهایی مخروطی هم داشته باشند. این یک اشکالی را ایجاد می کند که درست است که یحتمل نوری هم نداشته باشند ولی بالاخره امواج الکترومغناطیسی غیر از آنچه در طیف نوری است را هم آیا می خواهیم به حساب آوریم یا خیر؟ و اگر قرار است اینها را داشته باشیم که آنگاه بهتر است کما بیش یک مخروطی که از معادله ای که امواج الکترومغناطیسی را با سرعتی نزدیک به سرعت نور پخش می کند را نیز داشته باشیم که در آن فضا-زمان را لزوماً به قسمتهای فضاگونه و زمانگونه و نورگونه تقسیم خواهد کرد. و لذا بالاخره آیا متریک کر نیز برای سیاه چاله های کر تکینگیهای مخروطی نیز خوهند داشت یا خیر؟ یحتمل این سوال نیز مطرح است که آیا افق سیاه چاله های کر و بلکه هندسه نزدیک افق سیاه چاله ها نیز تکینگی مخروطی دارند یا خیر؟ و صد البته یک دیدگاه فوق نوری نیز یحتمل مطرح است که آن نیز باید بررسی شود. و لذا این را بنده حقیر عرض کنم که باید بیشتر مطالعه و بررسی و تحقیق کنم گذشته از اینکه یحتمل ادبیات یعنی مقالات و کتب مربوط به این مبحث هم باید کم نباشند!

السلام علیک یا سیدة النساء العالمین

یا نور النور، یا منور النور، یا خالق النور، یا مدبر النور، یا مقدر النور، یا نور کل نور، یا نورا قبل کل نور، یا نورا بعد کل نور، یا نورا فوق کل نور، یا نورا لیس کمثله نور

بِسْمِ اللّهِ النُّورِ بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُورِ بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَْالنُّورِ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ فى کِتابٍ مَسْطُورٍ فى رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلى نَبِی مَحْبُورٍ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَعَلَى السَّرّاَّءِ وَالضَّرّاَّءِ مَشْکُورٌ وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.

وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَـٰنُ وَلَدًا ﴿٨٨ لَّقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا ﴿٨٩ تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿٩٠ أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَـٰنِ وَلَدًا ﴿٩١ وَمَا یَنبَغِی لِلرَّحْمَـٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿٩٢ إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَـٰنِ عَبْدًا ﴿٩٣ لَّقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿٩٤ وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا ﴿٩٥  إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا ﴿٩٦ فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿٩٧ وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا ﴿٩٨ سوره مبارکه مریم.

قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّىٰ یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٢٩ وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّـهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّـهِ ۖ ذَٰلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ ۚ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ ﴿٣٠ اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَـٰهًا وَاحِدًا ۖ لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٣١ سوره مبارکه توبه.

البته بنده حقیر خیلی کوچکتر از آنم که توصیه ای کنم، ولی به تقلید از ائمه جمعه تهران و امیرالمومنین عرض کنم که یا عبادالرحمن اوصیکم بتقوی الله. بنده رفته بودم مسجد این آیات را در یک روز و یک جلسه همه و همه را استماع کردم و شنیدم و باید عرض کنم که واقعاً ارشاد شدم. البته اگر آن دوست یونانی خود را نیز همراه داشتم و بیشتر از نظریه حمیدی-مجیدی الهی توحیدی به او آموخته بودم، خیلی هم بهتر بود چرا که او هم ارشاد می شد. ولی موضوع ارشاد شدن است که اگر یک نفر هم درست ارشاد شود کافی است. همین قدر هم بس است. البته مسجد هم کمی سرد بود و داشتم کما بیش منجمد می شدم و الا می آمدم بیشتر به کتاب نسبیت عام  خود می پرداختم که بلکه چطور می شود که سیاه چاله های کر تکینگی مخروطی ندارند. از یک دیدگاه اگر بنگریم، یحتمل بتوان گفت که اصولاً سیاه چاله ها نوری ندارند که تکینگیهایی مخروطی هم داشته باشند. این یک اشکالی را ایجاد می کند که درست است که یحتمل نوری هم نداشته باشند ولی بالاخره امواج الکترومغناطیسی غیر از آنچه در طیف نوری است را هم آیا می خواهیم به حساب آوریم یا خیر؟ و اگر قرار است اینها را داشته باشیم که آنگاه بهتر است کما بیش یک مخروطی که از معادله ای که امواج الکترومغناطیسی را با سرعتی نزدیک به سرعت نور پخش می کند را نیز داشته باشیم که در آن فضا-زمان را لزوماً به قسمتهای فضاگونه و زمانگونه و نورگونه تقسیم خواهد کرد. و لذا بالاخره آیا متریک کر نیز برای سیاه چاله های کر تکینگیهای مخروطی نیز خوهند داشت یا خیر؟ یحتمل این سوال نیز مطرح است که آیا افق سیاه چاله های کر و بلکه هندسه نزدیک افق سیاه چاله ها نیز تکینگی مخروطی دارند یا خیر؟ و صد البته یک دیدگاه فوق نوری نیز یحتمل مطرح است که آن نیز باید بررسی شود. و لذا این را بنده حقیر عرض کنم که باید بیشتر مطالعه و بررسی و تحقیق کنم گذشته از اینکه یحتمل ادبیات یعنی مقالات و کتب مربوط به این مبحث هم باید کم نباشند!

مردانی که نه تجارت و نه معامله‌ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی‌کند؛ آنها از روزی می‌ترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو می‌شود. (۳۷) (آنها به سراغ این کارها می‌روند) تا خداوند آنان را به بهترین اعمالی که انجام داده‌اند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید؛ و خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی می‌دهد (و از مواهب بی‌انتهای خویش بهره‌مند می‌سازد). (۳۸) کسانی که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد؛ امّا هنگامی که به سراغ آن می‌آید چیزی نمی‌یابد، و خدا را نزد آن می‌یابد که حساب او را بطور کامل می‌دهد؛ و خداوند سریع الحساب است! (۳۹) یا همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج دیگری، و بر فراز آن ابری تاریک است؛ ظلمتهایی است یکی بر فراز دیگری، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برای او نیست! (۴۰) آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح می‌کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند؛ و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست! (۴۱) و از برای خداست حکومت و مالکیّت آسمانها و زمین؛ و بازگشت (تمامی موجودات) بسوی اوست! (۴۲) آیا ندیدی که خداوند ابرهایی را به آرامی می‌راند، سپس میان آنها پیوند می‌دهد، و بعد آن را متراکم می‌سازد؟! در این حال، دانه‌های باران را می‌بینی که از لابه‌لای آن خارج می‌شود؛ و از آسمان -از کوه‌هایی که در آن است [=ابرهایی که همچون کوه‌ها انباشته شده‌اند]- دانه‌های تگرگ نازل می‌کند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان می‌رساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف می‌کند؛ نزدیک است درخشندگی برق آن (ابرها) چشمها را ببرد! (۴۳)

مردانی که نه تجارت و نه معامله‌ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی‌کند؛ آنها از روزی می‌ترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو می‌شود. (۳۷) (آنها به سراغ این کارها می‌روند) تا خداوند آنان را به بهترین اعمالی که انجام داده‌اند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید؛ و خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی می‌دهد (و از مواهب بی‌انتهای خویش بهره‌مند می‌سازد). (۳۸) کسانی که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد؛ امّا هنگامی که به سراغ آن می‌آید چیزی نمی‌یابد، و خدا را نزد آن می‌یابد که حساب او را بطور کامل می‌دهد؛ و خداوند سریع الحساب است! (۳۹) یا همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج دیگری، و بر فراز آن ابری تاریک است؛ ظلمتهایی است یکی بر فراز دیگری، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برای او نیست! (۴۰) آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح می‌کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند؛ و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست! (۴۱) و از برای خداست حکومت و مالکیّت آسمانها و زمین؛ و بازگشت (تمامی موجودات) بسوی اوست! (۴۲) آیا ندیدی که خداوند ابرهایی را به آرامی می‌راند، سپس میان آنها پیوند می‌دهد، و بعد آن را متراکم می‌سازد؟! در این حال، دانه‌های باران را می‌بینی که از لابه‌لای آن خارج می‌شود؛ و از آسمان -از کوه‌هایی که در آن است [=ابرهایی که همچون کوه‌ها انباشته شده‌اند]- دانه‌های تگرگ نازل می‌کند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان می‌رساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف می‌کند؛ نزدیک است درخشندگی برق آن (ابرها) چشمها را ببرد! (۴۳)
5864- و روی محمد بن سنان، عن ظلحه بن زید قال: سمعت ابا عبدالله الصادق علیه السلام یقول: " العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق فلا تزیده سرعة السیر من الطریق الابعداً (و محمد بن سنان، از طلحه بن زید روایت کرده است که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: کننده کار بدون بصیرت بمانند رونده در غیر راه صحیح است، که سرعت سیر چیزی جز دور شدن از راه بر او نمی افزاید.) من لا یحضره الفقیه باب المواعظ ج 6 ص 350

5864- و روی محمد بن سنان، عن ظلحه بن زید قال: سمعت ابا عبدالله الصادق علیه السلام یقول: " العایل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق فلا تزیده سرعة السیر من الطریق الابعداً (و محمد بن سنان، از طلحه بن زید روایت کرده است که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: کننده کار بدون بصیرت بمانند رونده در غیر راه صحیح است، که سرعت سیر چیزی جز دور شدن از راه بر او نمی افزاید.)

یک مبنایی هست درجهاد فی سبیل الله که یک وجه آن همین است که وقتی انسان صبح از خانه برای کسب روزی بیرون رفت خود جهاد فی سبیل الله است. حتی یحتمل یک ذلقکلی یا به قول امروزیها یک کمیدینی را در نظر آورید که می خواهد مردم را بخنداند، یک وقت دیدید قوز بالا قوزش هم کرد و آنها را بدتر نخنداند که هیچ، بلکه گریه هم انداخت. یعنی کمیدینی است که رفته است بالای سن و میکروفن را هم در دست گرفته است و تنهایی قرار است مردم را بخنداند و بدتر مثلاً همه را یاد بدهکاریهایشان می اندازد. منظور به تقوی الله هم همین است که از خدا بترس تا بتوانی جهاد فی سبیل الله کنی و نه اینکه از همه چیز دیگر بتترسی الا خدا و لذا کمیدین هم که می خواهی شوی، گریه هم را در می آوری. اینجای مسئله است که تبعید و هجرت و دل و جرات و شجاعت و انقلابی گری و سرگشتگیها در تقوای الهی شروع می شود و دیگر تمامی نخواهد داشت. یعنی قرار است که حکمت و دین و علم بیاموزی و احیای علوم نمایی و معرفت کسب کنی و با کفر و شرک و نفاق بجنگی و اسلام را سرافراز کنی و کسب بصیرت نمایی و طی طریق تا به هدف و آرمان رسیدن کنی و استاد شوی و مراکز علمی اسلامی را با سرعت و شتاب هر چه تمامتر از همه مراکز علمی و دینی جهان پیشرفته تر کنی و قطبهای دانشگاهی و حوزوی تشکیل دهی. اما در همین مسئله کتاب حجاب شهید مطهری مانده ای که چطور است که ایشان می فرمایند در غرب همجنسگرایی بدتر از شرق است. و این مال قبل از انقلاب و زمان طاغوت است و حالا چطور می خواهی همین مسئله را در دنیای امروز که حکومت انقلابی دست آخوندهای خودمان است و با استکبار آمریکا و انگلیس و اسرائیل هنوز طرفیم حل کنی؟ اصلا از همین خانواده ات و نه یک نفر غریبه را کجا می خواهی یک نفر را پیدا کنی و با خودت راه بیاندازی ببری نماز جمعه؟ یک بار یک همشاگردی یونانی دوستان و آشنایان در دیار غربت آمده بود محل سکونت ما با هم درس بخوانند. ما او را گرفتیم به حرف که این IXTHIS که بعضی پشت ماشینهایشان می نویسند یعنی چه. او گفت که این کلمه ایختیس به یونانی ماهی معنی می دهد و هر حرف آن نیز در عین حال یک معنی می دهد و جمله ای می سازد بدین ترتیب که عیسی مسیح پسر خدا منجی. یک نفر آن موقع پیدا نشد به او بگوید دیگر پسر خدا یعنی چه؟ خدا که پسر ندارد. چرا این حرف را می زنید؟ این حرف درست نیست. و همه درسشان را خواندند و بعد هم هر کسی رفت دنبال کار خودش. معرفت و علم را می خواهم عرض کنم که نظریه نسبیت عام را بخواهید مطالعه کنید خیلی هم خوب است بروید سر کلاس بنشینید و یاد بگیرید و خیلی هم شیرین است و به آن سختیهایی که فکر می کردید هم نیست. و بروید حالا پای منبر اساتید کلام و فقه و حدیث و تفسیر هم بنشینید لذت دیگری دارد. و اما حالا بنده حقیر سعی کنم خودم هم استاد علم اخلاق شوم در همین حینی که می خواهم فرضاً هندسه و احکام فقه هم بیاموزم. یک همتی می خواهد که اگر دیدیدیم همه و همه فقط خدا را دارند در نظر می گیرند و بنده حقیر از همه عقبتر مانده ام و جهاد فی سبیل الله من هم زیادی آبکی از آب در آمده است، یک مرتبه مثل کمیدینهایی که تک و تنها بالای سن می روند پابرهنه شمشیرم را نکشم و بدوم وسط صحرای کربلا که آقا من از همه جلو زدم. حالا همه هم هی بفرمایند که بابا برو سر کلاس اخلاق بنشین. برو درست را بخوان. برو مسجد و برو مذرسه و کلاس. خیر، همین نشسته ای یا بلکه شمشیرت را هم از غلاق کشیده ای و ایستاده ای و می خواهی همه را هم از پا در بیاوری. یعنی نظریه حمیدی مجیدی را وقتی در میان ریاضیدانها بخواهی عرض کنی، یک مقتضیاتی دارد و وقتی در میان موحدین و فقها و اهل دل و بصیرت بخواهی بیان نمایی باید حساب خود را داشته باشد. این است که حد وسط نظریه حمیدی مجیدی را درآوردن و حساب کردنش کار خود را می برد. مثل این است که برتراند راسل یک بار پرینکیپیا ماتماتیکا را با وایتهد نوشت ولی بعد وایتهد یک راهی را پیش گرفت و راسل راه دیگری را. و شهید مطهری هم در همین کتاب حجاب راسل را بارها نقد می فرماییند. این را می فرمایند انقلابی. یعنی هزار بار هم کاخهای معلق بابِل فرو ریزد و باز ساخته شود، باز آن انقلابی کار خود را می کند اگر بصیرت داشته باشد و به آن منبع الهی وصل باشد و فکر این باشد که حجابهای الهی را خدا خود چطور کنار می زند و خود را به همه می نمایاند و هم اینکه ضرورت حجابها و پوششهای صحیح اسلامی جسمانی است که مردم چطور در اجتماعات اسلامی با هم تعامل داشته باشند و کار و فعالیت نمایند. فمن یعمل مثقال ذرة خیر یره و من یعمل مثقال ذرة شر یره.

السلام علیک یا فاطمة الزهرا. بسم الله النور

افق متریک کِر را می فرماید از لحاظ توپولوژیکی یک کره است. از لحاظ هندسه جبری و نظریه اعداد جبری و حساب، روی کره می توانید منحنیهای جبری ای در نظر بگیرید. و بعد این منحنیها را اگر روی میدان اعداد مختلط حساب آورید، از لحاظ توپولوژیک به شما یک سری رویه های ریمانی می دهند که خود جنسشان با جنس کره فرق دارد! حالا که جنسشان فرق دارد، چطور می خواهید اینها را در کره بگنجانید؟! بنظر می رسد که ما اینجاها است که باید وارد نظریه ریسمان شویم. یعنی بجای این که خط را در فضا -زمان در نظر آوریم، ریسمان را در فضا-زمانهای بالاتر باید حساب کرد. ریسمانها هم غلط نکنم دارای یک بعد زمانی علاوه بر یک بعد فضایی هستند. یک پرتوی از نور را که در نظر آوریم، در فضا-زمان یک مسافتی را طی می کند که در بعد فضایی- و نه فضازمانی- یک خطی است. اگر بعد زمانی را به این خط طی شده توسط پرتو نوری اضافه کنیم، آن پرتو نمی تواند فضا-زمان حاصله را پر کند چرا که بعدی فضایی ماورای یک خط یک بعدی ندارد و حال آنکه ما آنرا دو بعدی فضازمانی کرده ایم. این است که بجای خط می توان رویه های ریمانی با اجناس مختلف را برای آن در نظر آورد. حالا چرا می توان این کار را کرد، در ظاهر لااقل یحتمل یک پارادوکس بنظر می رسد. مثل این می ماند که بگوییم در پرتو نوری یک انقطاعهایی یا یک سوراخهایی ایجاد می شود! البته اگر طیف پرتو نوری را به امواج الکترومغناطیسی یا ماورای آن گسترش دهیم، یحتمل پارادوکس حل شود یا لااقل در دیگر پیچیدگیهای مسائل گم شود!  لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی