الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

ds^2=-fdt^2+gdX^2

از قول ابن سینا می فرمایند ان الذی یغلب علی الباطل اصنع من الذی یغلب علی الحق.

این در صفحه 12 کتاب شریعت در آیینه معرفت نیز آمده است که در سایت کتابخانه تبیان کتابش ارائه شده است:

http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/92900/4#12

البته طوری که کتاب بصورت الکترونیکی ارائه شده یک وضعی دارد که چندان هم قابل خواندن نیست  و یک حالت خیلی در هم و بر همی دارد. نه صفحه بندیها درست است و یحتمل نه نقطه گذاریها و نه پاراگرافها و نه جمله بندیها معلوم است که کدام است. بنده نمی دانم این چه جور ارائه کتابی است دیگر و چرا کتاب اینطور باید ارائه شود. یا کتاب را درست ارائه دهید یا اینکه اصلاً چرا اینطوری ارائه می کنید؟ یحتمل اینطور حساب شده است که کاچی بهتر از هیچی.

عنوان پست را متریکی قرار دادیم که یحتمل بتواند هندسه نزدیک افق سیاه چاله کر را تعریف کند بر حسب اینکه اف و جی و ایکس بزرگ در متریک را بر حسب مختصات کروی چطور تعیین کنیم. البته هندسه نزدیک افق را در سحرها قبل از اذان صبح از خواب برخیزیدن یحتمل بهتر بتوان درک کرد که هنوز اولین اشعه ها و پرتوهایی از نور به ما نرسیده است! و یحتمل هم این باعث شود که ما در سیاه چاله ای کر-گونه دچار نشویم.

یک مسئله مهمی که مطرح است این است که به آزمایشگری یک شمش طلا داده و عرض شود که مقدار انحراف نور وقتی از نزدیکی شمش طلا می گذرد را بیابید. این را یک بار پورفسور دکتر حسابی در تلویزیون مطرح کردند. موضوع این است که اگر نور ستارگانی که از نزدیکی خورشید می گذرد دچار انحراف محسوسی می شوند که در نتیجه نیروی گرانش خورشید است، پس یحتمل شمش طلا نیز چنین خاصیتی داشته باشد. البته همانطور که معروف است آزمایشهای دیگری نیز هستند که با ورفهای طلا انجام شده اند و از جمله واپاشی راترفورد. اینجا ما با خود امکان آزمایشات واپاشی راترفورد یا انحراف نور گرانشی حسابی کاری نداریم. بلکه مسئله ما این است که تا چه حد می توان این نوع آزمایشها را ترانسپورت کرد. یعنی تا چه حد می توان این آزمایشات را درست بازسازی و دوباره تجربه کرد؟ البته پورفسور دکتر محمود حسابی حرفشان این بود که وقتی ایشان خواستند چنان آزمایشی انجام دهند شمش طلا در اختیارشان گذاشته شد.

این یک مسئله مهمی است از این دست که یحتمل کسی کیمیاگر باشد! و ادعای کیمیاگری هم داشته باشد. و یحتمل این احتمال را هم بدهیم که او در حرفش صادق است و راست هم می گوید. و اما تا چه حد آیا او دارد درست می گوید آیا بستگی به این دارد که تا چه حد می تواند این علم را به همگان یاد دهد و ترانسپورت کند و لذا هر کسی هم بتواند برای خودش این کار را انجام دهد؟ همانطور که با استاد کشانی یک بار بحث می کردیم یحتمل شما نمی خواهید شمش طلا را دست هر کسی بدهید نه بدین دلیل که او یحتمل می گذارد فرار می کند. و بلکه به این خاطر هم که یحتمل برود یک بانک قلابی ای را باز کند که ما شمش طلا هم می فروشیم. و با همین یک شمش طلای اصل به مردم شمشهای طلای قلابی ای قالب کند و بعد هم پا به فرار گذاشته.

و یا علی از تو مدد خدا رحم کند به این خلق الله که مالشان را از دست داده اند. یا فرض بفرمایید که ما یک گنبد کماکان مخروطی-شکل طلایی داریم که در مرقد امیرالمومنین واقع است یا داریم آنرا بازسازی می کنیم. و از آن طرف هم که همه می دانیم الغذیر را داریم. و آیا اگر هر گنبد مخروطی شکل دیگری را هم طلا کنیم باز به گنبد امیرالمومنین و الغدیر خواهیم رسید؟ این است که یک وقت هست که ما یحتمل علم کیمیا داریم و یک وقت هست که طلا و جواهر داریم و یک وقت هست که مس هم یحتمل نداریم. اکثر اوقات این وضعیت آخر است که دچارش شده ایم و برای رسیدن به طلا و جواهر و بلکه کیمیا آیا آن علم و معرفت و شریعت و دین و اخلاق و کلاس و درس را یافت کنیم و مستفیذ شویم؟ و الله اعلم.

و اما اینکه ما در اخلاق و درس و بحث تا چه حد می توانیم پیش رویم که می بینیم شهدایی داریم همچون ستار کشانی و شهید کشانی های دیگری که همه عکسهایشان وقتی وارد خیابان در دوم پشت باغ سفارت انگلیس می شوید مشهود است. و اما چرا شهدای هسته ای؟ این یک سوالی است که یحتمل هیچ وقت برای این حقیر قابل حل نخواهد بود که یک بنده خدایی که فرضاً در ریاضی-فیزیک تحقیقات مهمی داشته است و بیشتر یک ریاضی-فیزیکدان است تا یک فیزیکدان هسته ای که کارش به سازمان انرژی اتمی مربوط شود، این بنده خدا دیگر برای چه شهید شده است هر چند که در ژورنال فیزیک هسته ای بی هم مقاله داشته باشد؟ یعنی خیلی از مقالات فیزیک هسته ای بی هستند که بیشتر ریاضی-فیزیک هستند تا چیز دیگری! حال یک بنده خدایی را برای کارهای هسته ای هم ترور کردن غلط است و اما ما می بینیم که این مسئله تروریسم آخوند و دانشمند و غیر آن انگار نمی شناسد و گویی مسئله ماورای این حرفها است. و بلکه مسئله اخلاق است و سیاست و اقتصاد و قدرت و استکبار و مستضعفین و ظلم و جور و ترور کور. خدا لعنت کند هر چه تفکر نمرودی و فرعونی و قارونی و یزیدی و شمری و ابن زیادی و عمر بن سعدی و ... است. و سلام بر حسین علیه السلام و سلام بر امام زمان و سلام بر معرفت و شریعت و دین و علم و ریاضی فیزیک و نظریه حمیدی مجیدی و .... 

لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد. 

  • ۹۴/۱۰/۲۶
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۳۱)

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی.

ناد علیاً مظهر العجائب.

بعضی از پزشکان محرتم یا متخصصین در لغت و گرامر انگلیسی یحتمل اشکال کنند که تو atria را داری به عنوان مفرد استفاده می کنی و حال آنکه atrium می باید استفاده می کردی. و ایراد بفرماییند که ان شاء الله که این ایمیل را نفرستاده باشی و آبروی ما ایرانیها را ببری؟ به کی فرستاده ای و .... البته این یک اشکال درستی هم هست. و یک اشکال گرامری سیتکسی هم هست که جمع را به جای مفرد استفاده کرده است. و یحتمل متخصصین لغت و ریاضایات هم اشکال می کنند که آنجایی که بیش از حد می خواهی از دکارت هم تقلید کنی و ادا در بیاروی آنگاه مختصات کارتزین را هم می گویی مختصات دکارتی. و صد البته اینها هم اشکالات درستی است که وارد هستند ولی بنده از آنجایی که نشسته بودم ببینم کی کسی این اشکالات را خواهد کرد و دیدم اگر بخواهم منتظر بمانم که چنین شود، یحتمل این کار خیلی خسته کننده خواهد شد و شروع خواهم کرد متون روزنامه ها و مجلات و مقالات ریاضی و فیزیکی و پزشکی را زیر و رو کردن بلکه از این بابت الهامی بگیرم، و لذا بهتر دیدم خودم اشکال را وارد کرده، و السلام. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

اللهم صل علی محمد و آل محمد.

مذاکرات هسته ای یحتمل بتوان گفت که فقط یک وجه سیاسی ای و علمی است از سطوح مختلف ریاضیات و فیزیک. وجوه دیگری که در علوم پزشکی از آن استفاده های مستقیم به عمل می آیند را ما در پرتونگاری و اشعه ایکس و ام آر آی و سی تی اسکن و امثالهم می بینیم. اینجاها نیز گاهی دعواها بالا می گیرند که کی بوده است که اول این دستگاه ها را اختراع کرده است و به نتیجه رسیده است. دلیلش این است که گاهی اوقات اختراعات و ابداعات فقط در سطوح فکری و ذهنی و فلسفی و ریاضی هستند و گاهی اوقات دیگر اینها در سطوح فیزیکیتر و امثال اختراعات و اکتشافات و ابداعاتند. البته خیلی اوقات هم این اختراعات و اکتشافات یک مرتبه بوجود نمی آیند و مدتها طول می کشد تا به ثمره استفاده های مثلاً پزشکی برسند. این است که اگر کسی مثلاً سرعت برفپاکن ماشین را طوری تنظیم کند که کارایی بالاتری داشته باشد یحتمل او را مخترع برفپاکن ماشین ننامند. و در عین حال یحتمل هم با کمپانیهایی که از دسترنج او استفاده کنند و انحصار کار او را به قیمتی ارزان بخرند مجبور شود وارد دعوا شود تا بتواند حق خود را باز گیرد. ولی ریاضیدان و فیلسوفی مثل دکارت که مثلاً مختصات دکارتی در هندسه تحلیلی به نام اوست در نهایت می فرماید  cogito ergo sum یا من فکر می کنم پس من هستم. و بعضی به او خرده می گیرند که آقا این حرفها دیگر چیست؟ و اینکه این یک حرف زائدی است که او جلوی شومینه اش نشسته و دارد خودش را گرم می کند و از من فکر می کنم پس من هستم می خواهد به خدا برسد. یعنی حرف سر این است که آن مسابقه ای را که خرده خرده کارها انجام می شود تا ناگهان دو زاری یک نفر می افتد که این کار را اگر اینطور انجام دهیم بهتر هم هست را نفی کرده است. نمی شود جلوی شومینه نشست و خود را همینجوری گرم کرد و انتظار داشت که از راه فکر کردن به خدا برسیم. قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. برو کار می کن، مگو چیست کار که سرمایه جاودانی است کار. البته اینها همه یک طرف، و پی بردن به آن مکتب وحی و رسالت حضرت محمد مصطفی یک طرف دیگر. خلاصه اینکه در مسابقات جا نماندن هم خود کار آسانی نیست!  لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

یحتمل بعضی اشکال کنند که چرا ایمیلهایت را هم گاهی منتشر می کنی. بنده حقیر تجربه ام می گوید که بعضی ایمیلها را محتوایش را منتشر کنی بهتر هم هست. البته بعضی یحتمل بفرمایند که مثل این می ماند که جمعبندی همه کارهایت را بریزی توی یک صندوق و بعد اگر مالیاتچیها آمدند سراغت کارت زار می شود. البته این کارها را باید کسی ترس داشته باشد که خیلی هم دارا است، و نه همچون این بنده حقیر. و لذا بنده این محتوا را با کمی تغییر اینجا آورده ام:

How do you do? One of the things that certainly comes out of Los Angeles is definitely movies. I watched Interstellar last night because I was interested in it from your article in arXiv. I enjoyed even glancing and gazing at the article better actually although the movie was interesting too. Actually, I don't watch movies much for such a long time and I probably should. But the thing with the movies out of LA is that you can not find them in stores and rather find them sold sort of underground by street salesmen in street corners in Tehran Iran! When I was a teenager, these LA movies used to be shown in rather nice movie theaters with more or less modern architecture. One of the reasons that I am writing to you is that despite the difficulties that I might have encountered in getting this movie, I actually had none obtaining it from guess who? My just out of her teens daughter! I mentioned elsewhere that as I came out of the mosque recently, I asked one such a salesman if he had the movie. He replied that he might have, but then I have to look for it myself as he does not know the title of the dvd's! 

In any case, I learnt about you when I was an undergraduate at U C Berkeley sort of carrying your Gravitation book around trying to poise and brag about it by just showing it off to everyone around. But actually I sat at a general relativity class ... tought out of Norbert Straumann's book again after a lapse of some 30 years since I sat at Bruno Zumino's class in the 1980s taught out of Weinberg's. At least I thought I learnt a lot from Abraham-Marsden book, The Foundations of Mechanics, and even tried to email the late Professor Marsden at caltech once by attaching a copy of my paper to him which was in Office Word format. He replied! but mentioned that he can not open a Word file and that I should make a pdf file and try emailing it in that form again. I replied that I have to buy that from the market. and he replied that he did not know whether that was available on the market. In any case, later I did learn how to make a pdf file out of a Word file, but in the meantime I sent Professor Marsden the paper by snail mail and not email again. And some time later I emailed him again if he did receive my paper or not. I got a reply that he can not read everything that flies off his desk! I think that I was teaching English as a foreign language in Tehran in those beginning years of twenty first century. And one day as I was teaching about World Trade Center to my junior-high-aged students according to the English book, suddenly ..... Still quite amazing to me as how this could be! I later posted this paper for a year or so at a website of mine and there I tried to explain about a certain left atria. And right atria and ventricles and even a heart attributed to our planet earth.

Of course, much of the websites are filtered out around here including the BlogSpot Noncommutativegeometry of Connes, but still I try to somehow visit it from time to time. And still try to right him or Mrcolli,or their coauthors, the work of whom most of the time amaze me. It might be an interesting question to pose how out of wormholes butterflies might emerge? One can most probably form information black hole-worm hole theories around such matters and try to study their entropy. And Einstein, I imagine, would have said about it that I am caught up in my mediocrities in the subject. And probably not! 

1641- روی [عن] علی بن یقطین قال: قلت لابی الحسن الاول علیه السلام: " رجل مات و علیه زکاة و اوصی ان تقصی عنه الزکاة، و ولده محاویج ان دفعوها اضر بهم ذلک ضرراً شدیداً، فقال: تخرجونها فیعودون بها علی انفسهم و یخرجون منها شیئاً فیدفع الی غیرهم." جلد 2 من لا یحضره الفقیه.

البته خیلی از کارهایی که انسان انجام می دهد وقتی بعداً حساب می کند می بیند کار خیلی درستی هم نبوده هر چند که یحتمل انسان دوست داشته باشد که برای همه تعریف هم کند و تازه بگوید که ببین چه کارهای خوبی هم هستند که این حقیر این قدر این قدر مثلاً غیبت دیگران را کرده ام. و اصلا احساس نکند که باید استغفار هم کند و احساس پشیمانی به او دست دهد. استغفر الله ربی و اتوب الیه. خدایا از گناهان این بنده حقیرت بگذر.

 این نظر زیر که باید منظور از این حمید یحتمل منظور به این بنده حقیر باشد به نوعی را در این پست این وبلاگ

http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-68610.html

 می توانید مشاهده کنید و باید قبول کرد که یحتمل هم انسان را از آن انجماد احتمالیش با آن طنز مورد نظرش در می آورد (و اتفاقاً یک بار ما داشتیم می رفتیم بهشت زهرا و نمی دانم چطور شد که دیدیم یک زوج جوانی دارند در خیابان میرداماد و روی پل مدرس غلط نکنم در خلاف جهت ماشینها رانندگی می کنند و هر کاری کردیم به آنها بفهمانیم که دارید خلاف می روید حالیشان نشد. بعدها فهمیدیم نزدیکیهای شاه عبدالعظیم اینها با کله رفته اند توی یک جوی آب. و تا صبح آنجا گیر افتاده بودند تا اینکه صبح چند تا از افغانیها برایشان یک کمی دوتار زدند و قالیشویی مجاور نیز برایشان جرثقیل خبر کرد تا ماشین را از توی جوی آب دربیاورند. و با بدبختی رسیدند به مرقد امام. حالا آنجا چه شد دیگر بماند. این را غلط نکنم بعدها در صفحه حوادث روزنامه دیدم نوشته اند و خواندم!):  


زهرا جان ، پستای حمید منو یاد شب اول قبر میرداماد میندازه
"علی , cam
86/11/23 (19:12)
میرداماد از فلاسفه ی عصر صفوی و استاد ملاصدرا و فیلسوفی مغلق نویس بود.

گفته شده بعد از مرگش نکیر و منکر ازش تو شب اول قبر میپرسن که: خدای تو کیست؟
اونم جواب میده اسطقسی است که استطقسات دیگر متقن از آن است!
نکیر منکر چیزی متوجه نمیشن و به خدا میگن ما که نفهمدیم چی گفت! خدا هم جواب میده: ولش کنید! این وقتی زنده هم بود یه چیزایی میگفت که ما نمی فهمیدیم!

یا لا اله الا الله.

باز هم مسئله، مسئله حجاب است. یعنی مثلاً فرض بفرمایید که ما مسئله تکینگیهای عریان را داریم. مسئله اینجا این است که ما به یک فضا-زمانی باید انتقال پیدا کنیم که آن زمانش مختلط است. و همچین که زمان مختلط شد، این مشکل پیش می آید که دیگر ما یک ترتیبی برای زمان نخواهیم داشت. یعنی گذشته و حال و آینده بترتیبی که ما می شناسیم از بین خواهد رفت. و این می تواند مشکلات خاص خود را داشته باشد. البته یک دلیل این مسئله همین است که ما در یک کرم چاله هایی آنطور که اینتراستلار می فرماید داریم. و این درست است. این لااقل مشکلی است که ایجاد می شود. و مسئله چیست؟ بنده حقیر عرض کنم که از مسجد که برمی گشتم از یک دست فروشی که سی دی می فروخت پرسیدم این سی دی یا دی وی دی اینتراستلار را داری؟ ایشان فرمودند که من اسم اینها را نمی دانم. می خواهی اینها را نگاه کن و ببین شاید داشته باشم. بنده این کار را نکردم. مطمئناً بعضی از فروشنده ها خیلی هم خوب فیلمها را می شناسند و درباره فیلم هم می توانند خوب برای شما توضیح دهند. و اما این یکی فرق داشت! یک کمی هم شوخ بود یا نمی دانم بنده اینطور شاید فکر می کردم که چنین است. ولی نکته مهم همینجا است که شما می توانید از همین دست فروشها این فیلمها و بلکه جدیدترین فیلمها را تهیه کنید. و اما همانطور که می دانید اینها یک حالت فیلتر شده ای دارند که باید از نوعی فیلترشکن رد شوند تا بدانها دست یابید. عیناً مثل این می ماند که بفرمایید پاک و طیب شدن از گناه چندان هم آسان نیست و یک مرتبه مرجع تقلید عالیقدری را بیابید که به شاگردان خود در کانال قرآن دارد می گوید شما باید سعی کنید همه مطهر و طیب شوید. یحتمل بتوان گفت که لااقل در این مورد، زمان مختلط شده است و حجابها کنار رفته اند. و اما این حجابها از نسلی به نسل بعد می توانند مدام ضخیم و ضخیمتر هم شوند و یک بی نظمی عجیبی را در همان حینی که نظم هم داریم ایجاد کنند. این بدان خاطر است که بین والدین و فرزندان باید یک نظمی وجود داشته باشد که اگر این نظم فروپاشی کند یک بی نظمی و عدم ترتیب زمانی رخ خواهد داد. در این مسئله هیچ شکی نیست هر چند که تکرار این نظم و بی نظمی از والدین به فرزندان به مرور زمان که خود فرزندان والدین می شوند تکرارپذیر است. یعنی از کوزه تراود هر آنچه در اوست. اگر به فرزندان خود انتراستلار یاد دهیم او هم با فرزندان خود همین کار را خواهد کرد و اگر به او قرآن یاد دهیم باز همینطور. حالا شاید ماهیت مسائل فرق کرده باشند. یک موقعی بود قبل از انقلاب که مغازه هایی بودند که نوارهای کاست موسیقیهای پاپ و راک خارجی را می فروختند. حالا دست فروشان فیلمهای خارجی را می فروشند. یحتمل بتوان گفت که حالا مسائل بیشتر مولتی میدیا شده اند و همانطور که آن زمان والدین به احتمال نزدیک به یقین کمتر از این نوارهای موسیقی خبر داشتند همانطور هم الان یحتمل کمتر از این فیلمها خبر دارند. این یک تکینگی دوره ای است که در زمانهای مختلطی که بی نظمی و بی ترتیبی زمان شاملش می شود را بدنبال دارد. اینجا است که می فرمایند کسی اول باید حیا را یاد بگیرد تا بتواند به مسئله حجاب پی ببرد. و الا اگر حیا نباشد، کدام حجاب؟ و اگر حیا نباشد کدام علم؟ یعنی ما می بینیم که حجابها طوری کنار می روند که بی حیایی را بدنبال خود دارند و نه علم را چرا که وارد یک علم زیرزمینی شده ایم که ما را به یک عالم سوراخ کرمی می برد. یک عالمی است که در مقابل همه نظمها و همه اخلاقها خیلی دلش می خواهد که قد علم می کند هر چند که یک دنیای پوشالی است که به تارعنکبوت ماند و هر آن گویی که الان است که فرو بریزد. این را می گویند شریعت در آینه تارعنکبوت در مقابل شریعت در آینه معرفت. مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ ۖ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿٤١ سوره مبارکه العنکبوت. نه اینکه تارعنکبوت یحتمل فروبریزد، این است که گویی تمام عالم بر سرش فروریخته است و اینچنین می پندارد که عالم فروریخت. مثل دیگرش البته این است که کسی آب دهانی به اقیانوسی بریزد و متصور شود که این آب دهان بعد از مدتی باز به خود او برمی گردد. یعنی شاید اینجا یک تکراری وجود داشته باشد، ولی اینکه چطور این چرخه بپایان می رسد و تمام می شود را نمی توان در طول یک زمان حقیقی بازسازی کرد. و یحتمل هم این چرخه یک چرخه واقعی هم باشد که آب دهان با آب اقیانوس مخلوط شده و بخار شود و به کو و دشت ببارد و در رودها جاری شده و دوباره به آب آشامیدنی تبدیل شود. و اما اینکه ذره ای در اقیانوسی چطور حل می شود و کجا اقیانوس است و کجا ذره ای از آب دهان و بر سر آن چرخه چه می آید؟ حجاب این علم یحتمل از نوع دیگری است همانطور که می فرمایند آب دهان پیامبر چشم درد را هم شفا می داده است.  لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

کلنا عباسک یا سیده زینب (علیها السلام)

اینکه کسی برای گناهان خود از خدا براستی طلب استغفار کند و توبه کند و سعی کند گناه نکند، یک مسئله است. و اینکه سعی کند به دیگری نیز ظلم نکند این یک مسئله ی عظیم دیگری است مخصوصاً اینکه متوجه باشیم که این دیگری کیست. یک وقت هست که کسی اگر هم بخواهد به دیگری ظلم کند، جراتش را نمی کند چرا که طرف خیلی قلدر است. ولی یک وقت دیگری هست که کسی جرات می کند به کسی ظلم کند چرا که متوجه نیست که این دیگری کیست، ولی همین هم که متوجه نیست که او کیست- که یحتمل بی پناه و یکه و تنها نیز باشد- خود یک ظلم عظیمی را یحتمل متوجه خود دارد می کند. پاک و طیب از گناه شدن همیشه می تواند کار سختی باشد. و حال آنکه ریاضی-فیزیک انجام دادن یحتمل آسانتر بنظر برسد.

این نظر را هم جای دیگری دادم (در سایت پورفسور دکتر):

با سلام، می فرمایند که ما وقتی سرما خوردیم، به طبع آن می ترسیم و از خوردن بعضی چیزها پرهیز می کنیم ولی از گناه کردن نمی ترسیم که عقوبتی خواهد داشت. این را بنده در مورد هندسه ناجابجایی عرض کنم که یک ایده ای دارد به اسم (کو)همولوژی دوره ای که بر حسب کوهمولوژی هوخشیلد ساخته شده است. این کوهمولوژی یک وجه دیگری هم دارد که گرشتنهابر بدان پرداخته است و سالیوان هم بیشتر آن را بسط داد و یکی از شاگردان سیاوش شهشهانی یعنی محمود زینعلیان از شاگردان سالیوان نیز در این زمینه ها و بلکه توپولوژی ریسمانی و برینی متخصص شده است. و بنده از دورادور اینها را مشاهده می کنم. یادم هست یک بار داشتم می رفتم کتابخانه مرکز- که آن وقت هنوز پژوهشگاه نمی گفتند- و زینعلیان را با موتورش دیدم که او هم داشت می رفت. و به بنده فرمود بیا تو را هم برسانم. خلاصه پشت موتورش نشستم و گفتم که تند نرود. و او هم خیلی آرام ما را رساند به کتابخانه. یا شما یک فرمولهای دور و درازی را می بینید که معلوم است اینها را دستی بدست نیاورده اند در کارهای اخیر فتحیزاده و مارکولی. و یک تعالی ای را از دور در کارهای ریاضی فیزیکی انسان یحتمل مشاهده می کند. ولی در عین حال، می توان دل خوش کرد به اینکه من هم یکی از شاگردان هوخشیلد بوده ام هر چند که یحتمل شاگرد خیلی خوبش هم نبوده ام و بلکه فقط کلاسهایی با او داشته ام. و اما یک بار هم او در دفترش داشت با یک شاگردی که یحتمل شاگرد دکترایش هم بود بحث می کرد و این بنده حقیر هم سر رسیدم. یک ذره نشستم ببینم اینها دارند چه می کنند و یک مرتبه گفتم که این حقیر می توانم مسئله تان را حل کنم. و هوخشیلد که دید چنین شده است، از شاگردش خواست که برود و بگذارد ببیند بنده حرفم چیست و بلکه با شاگردش بعداً بحثش را ادامه دهد. و وقتی او رفت گفت که خوب حالا بگو ببینم. و بنده حقیر هم که مسئله ای جبری از کتاب هرستین را از قبل را در ذهن داشتم برای او بازگو کردم. بعد هم او گفت که خوب این مسئله که آن مسئله نیست. و این شد ختم مسئله. و اما آیا این ختم مسئله است؟ یعنی بنده عرضم این است که سرما خوردگی و پرهیز داریم و از آن طرف گناه سر خود را گول مالیدن. البته یحتمل باید گفت که مخ انسان هم باید بکشد و بفهمد که مسئله چیست. و یحتمل نمی دانم چرا آن موقع مخ این حقیر نمی کشیده است. نه اینکه عرض کنم حالا هم خیلی مخ شده ام! با عرض معذرت. لا اله الا الله.

نظر قبلی و این نظر را هم در وبلاگ دیگر اضافه کردم.

با سلام. کد امنیتی را اشتباه زدم و حواسم رفت به آن و اصلا یادم رفت آدرسم را بدهم! مثل این است که رفتم رمز کارت بانکی ام را در خودپرداز عوض کنم. و خودپرداز هم یک مرتبه مشکل داشت. و این است که نگو اصلا رمز را نتوانسته ام درست عوض کنم. و حالا رفته ام بانک می گویم که این مشکل است و باز می فرمایند که سیستم مشکل دارد و باید صبر کنی. و بالاخره معلوم شد که رمز قبلی است که هنوز پابرجا است و رمز جدید اصلا درست نتوانسته ام وارد کنم. با عرض معذرت دوباره. می بخشید.

سلام زهرا خانم،
شما یحتمل درست می فرمایید که حق دارید که نفهمیده اید برای اینکه بنده حقیر بجای اینکه بروم درسهای و تمرینها و امتحانهای کلاس نسبیت عام را که سر کلاسش نشسته بودم را حل کنم، مثل موش به این سایت و آن وبلاگ و آن یکی بلاگ سر می زنم ببینم چطوری می توانم از زیر کار درست و حسابی کردن در بروم. و لذا، مشکل صد چندان می شود. یحتمل برای همین است که کار جدی مثل راه یافتن به ال اچ سی و تواتران و (ابر)کامیوکند و رنو و آرسیبو و آیس کیوب و .... را هیچ وقت نمی توانم در برنامه ام بگنجانم. اما اگر فکر می کنید که ممکن است سر زدن به وبلاگ این حقیر کمکی ممکن است کند، محض احتیاط آدرسش را می دهم! یحتمل قسمتی از مشکل این است که هیچ کس برای این حقیر نظری نمی دهد از آنجایی که شما هم می فرمایید گسسته بود یا پیوسته و لذا این حقیر هم شروع می کنم به دیگر وبلاگها و روزنامه ها و مجلات و امثالهم سرکشی کردن. خیلی معذرت می خواهم مخصوصاً از خانم دکتر که اینجوری متصدع اوقات ایشان می شویم.
لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
این نظرات را بنده در جواب نظرات دیگری از "این بنده خدا" در وبلاگ دیگری گذاشتم:

(1.) این بنده خدا:

 مخالفان تمام فلسفه شرق و غرب (فلسفه ارسطوئی غرب و فلسفه اسلامی که تا حدودی از آن منشاء گرفته ) می گویند با استفاده از فیزیک اتمی جدید ثابت شده است که تمام فلسفه غرب که ارسطو بنیان گذاشت و شرق (یعنی کل فلسفه) باطل است نظر شما چیه؟
اینها می گویند در مناظره بین موافقان و مخالفان فلسفه آیت الله جوادی آملی را با استناد به فیزیک جدید اتمی شکست داده اند بطوریکه موسسه آیت الله جوادی آملی حاضر نشده است سی دی مناظره را به این افراد تحویل بدهد

http://alavisereshki.ir/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/8368/CaseID/160267/71253.aspx

نوع استدلال اینها به فیزیک اتمی جدید درست است؟ یعنی اینکه بین الکترون و هسته اتم خالی است اما فاصله وجود دارد و مکان محسوب می شود ولی خالی هست.

(2) بنده حقیر:

http://alavisereshki.ir/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/8368/CaseID/142384/PageIndex/55/71253.aspx#Anch0
کمابیش همان دیدگاه را به نحوی دیگر در آدرس بالا "در نقد و بررسی ما بر گفتار علامه طباطبایی" در کتاب نقد و بررسی فلسفه کانت تکرار می کنند که بنظر این حقیر خواندنی است، غلط و درستش را کاری ندارم!

(3) این بنده خدا:

به حمید که اینجا کامنت گذاشته اند

به نظرم خلاصه اش اینطور می شه
و به نظر معقول می یاد و نمی دانم چطور باید ردش کرد؟

در فلسفه ارسطوئی غرب ادعا شده هم علتی با معلول اش باید سنخیت داشته باشد، حتی خدا هم باید با معلول و آفریده هایش سنخیت داشته باشد.

سوال: پس چگونه خدایی که از ازل همیشه بوده و لایتغیر است این جهان حادث زمانی متغیر را که نبوده بوجود آورده؟ (چه سنخیتی بین این دو است؟) مثلاً چرا خدا چهل میلیارد سال قبل نیافرید و بیست میلیارد سال قبل آفرید؟

جواب آیت الله جوادی آملی: قبل از بیست میلیارد سال قبل چون ماده ای نبوده لذا زمان و مکان هم نبوده لذا نمی توان گفت که چرا چهل میلیارد سال قبل نیافرید چون اصلاً زمان وجود نداشته است.

رد: میان الکترون و هسته ای اتم، فاصله است یعنی مکان خالی است و هیچ ماده ای میان این فاصله الکترون و هسته اتم، وجود ندارد، با آنکه فاصله محسوب می شود و فاصله همان بعد مکانی است، در نتیجه مکان(یا زمان) اختصاص به ماده ندارد.

نتیجه: در فلسفه ارسطوئی غرب ، جسم را اینگونه تعریف می کنند که دارای مکان هست، ولی در اتم اجسام، مکان هست ولی جسم و ماده ای نیست، در نتیجه بنیان فلسفه غرب فرو می ریزد
http://up.trolls.ir/uploads/145336084314612.jpg

(4) بنده حقیر:

سلام، خانم دکتر. همانطور که مستحضرید بنده حقیر باز آنقدر ذوق زده شده بودم که یادم هم رفت دفعه پیش سلام کنم! با عرض معذرت. این مسئله قدم و حدث عالم به این سادگیها هم یحتمل نباشد هر چند که به مسائل ریاضی-فیزیکی فضا-زمان نیز ربط پیدا می کند. بنده همین امروز در رابطه با فضا و زمان دیدم شان مجید مقالات و کتابهایی دارد که می تواند در این رابطه تا حدی مفید باشد. بنده نظرم این است که مسئله از این نوع نیست که آن طور که این بنده خدا می فرمایند به این سادگیها بنیان فلسفه غرب فرو می ریزد. در یک سنجه ی کلان تری و از یک دیدگاه دینی تری یحتمل بتوان گفت که همه چیز در همه حال در هر زمان و مکانی بستگی به وجود مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف دارد. این خود یک اتمیسم خاصی را تعریف می کند یا خیر؟ البته بنده نمی دانم چرا فرض را بر این هم می گذارم که همه و همه و از جمله این بنده خدا می داند که بنده حقیر کجا و در چه وبلاگی می نویسم. یحتمل هم این فرض درستی نباشد و باید عنوانش کرد و همه ندانند که این حمید کدام حمید است. آیا حمید برنج محسن است یا حمید دیگری است! حباب مخصلصیم!

(5) بنده حقیر:

با سلام، بنده می توانم بگویم که یقین دارم که نوشتم خیلی مخلصیم. و واقعاً هم خیلی مخلصیم. معذرت می خواهم اگر اشتباهی شده است از سوی بنده بوده است و یحتمل باید گفت که یقین این بنده حقیر همان بهتر که به عدم قطعیت انجامیده باشد. باز هم معذرت می خواهم. البته ناگفته نماند که بنده سعی کردم فکرم را بکار بیاندازم و یک کمی آنرا از انجمادی که در آن گیر کرده است بیرون آورم و بلکه یک چیزی در مورد این اتمیسمی که این حقیر عنوان کردم دستگیرم شود. مسئله این است که این نوع از اتمیسم ماهیتاً باید با معنویات بیشتر سر و کار داشته باشد اگر قرار است که به آنچه انگیزه آن است بیانجامد در عین حالی که به ریاضی-فیزیک مسئله نیز می پردازد. یعنی اگر قرار است که به معرفت الله و امام برسیم، این یک چیز است و اگر قرار است مبهوت ریاضی-فیزیک و علوم طبیعی و مادیات و دیگر چیزها شویم و بدانها بپردازیم که باز چیزهای دیگری می شوند. البته بنده فکر کنم باید بیشتر به سیاستهای خارجی بپردازم چرا که همه اش فکرم به این می رود که ما باید پرده های علوم هسته ای را در سیاستهای داخلی کنار بزنیم تا به اصل مطلب برسیم و این در صورتی است که باید دید که دیگر مدعیان این نوع از اتمیسم چطور عمل کرده اند و به کجا رسیده اند. و لذا سیاستهای خارجی خود را درست هم تنظیم کنیم تا اتمیسم دست پرورده ما دچار تخیلات نشود و بلکه وارد عرصه های بین المللی هم شویم. و خوب، همانطور که مستحضرید و اشاره فرمودید هر کس بفرماید برجام به فرجام نرسیده است که همه به ریشش خواهند خندید. و لذا سیاست خارجی ما هم به پیروزی رسیده است و معنی اش این نیست که اتمیسم مورد نظر هنوز در پرده ابهام مانده است و کار نکرده است و حجابهای علم کنار نرفته است و بلکه باید معنویات و معرفت الله ما نیز که این حقیر خیلی خیلی هم از آن بی بهره مانده ام توسط اساتید فن به اقصی نقاط عالم برده و تبلیغ شود. با عرض معذرت از پرچانگی باز هم خیلی مخلصیم.

(6) زهرا خانم:

سلام آقای حمید،
تقریبا هیچ چی از مطلبتان نفهمیدم! گسسته بود یا پیوسته؟!

1656- و سئل ابوالحسن علیه السلام "عن الرجل یاخذ منه هولاء زکاة ماله او خمس غنیمته، او خمس ما یخرج له من المعادن ایحسب دلک له فی رکاته و خمسه؟ فقال: نعم." (ترجمه: از امام ابوالحسن علیه السلام درباره کسی سوال کردند که آن گروه- یعنی حکام جور- زکات مالش یا خمس غنیمتش را می گیرند، در اینصورت آیا آنچه از او گرفته شده بابت زکات و خمس او محسوب میشود؟ فرمود: آری.) من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق جلد دوم ص346

یک نمادی از بی نظمی و نظمی هست که یحتمل آنتروپی بتنهایی نتواند شاخص آن باشد. بنده دیشب یک مرتبه این مسئله یادم افتاد که در تفکر هسته ای و اتمی ما یحتمل به یک معرفت اللهی برسیم که امام زمان را نیز یک هسته ای یا اتمی در میان یک اقیانوس بی کرانی از هسته های دیگر پراکنده در فضا-زمان فرض کنیم همانطور که در غیبت او انسانهای متعددی در طول زمانهای مدید و در مکانهای متنوع و متعددی آیا نمی توانند یکی از این انسانها همچون او باشند؟ اینجا یک توهم پهلوانی ظالمانه ای پدیدار می تواند شود که همه کس در همه زمانها را چون او فرض کنیم همانطور که شیخ اجل می فرماید

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است.

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است. 

یعنی یک راه های معنوی درستی باید باشند که از آن راه ها می توان به حضرتش رسید همانطور که خیلی ها رسیده اند و الی ما شاء الله راه های غلط هم داریم که گمراه کننده و انحرافی هستند. در اینجا یک رازی نهفته است که در آخر آن روز قیامت و معاد است ولی رازهای دیگری داریم که مایلند از راه های پهلوانی تخیلی ظالمانه به بشر نوید نابودی داده تا به تمنیات پست دنیوی خود برسند. اینجا یک فرقی هست بین پهلوانی که توسط یک نویسنده ماهر ساخته و پرداخته شده است که متوهم شده و در تخیلات پهلوانانه خود گم گشته است. و آن پهلوان متوهمی که یقین کرده که نه تنها به او ظلم شده است و بلکه همه ظلم عالم نیز در حق او روا داشته شده است و دست بر قضا بر مسند قدرت بر کل عالم هم فائق آمده است و حالا در صدد است که از کل عالم انتقام بکشد و لذا ظالمانه ترین ظلمها را به بشریت تا آنجا که توان داشته باشد روا می دارد. این دیگر آن پهلوان متوهمی نیست که محض خنده او را در قفس یک شیر قلابی انداخته اند و شیر نعره کنان او را وادار می کند که اقرار کند که ترسیده است و او مقاومت می کند. حضرت علامه طباطبایی می فرمایند یک فرقی هست بین اسم و اسم اسم. یحتمل به یک معنای دیگری یعنی یک فرقی هست بین دن کیشوت و صاحب دن کیشوت که او را خلق کرده است برای اینکه یک طنزی را ارئه دهد از یک وضعیت درامی که شده است کمدی درام. یعنی یک فرقی هست بین میرعماد و شاه عباس هر چند که یحتمل هر کدام یک جوری متوهم شده باشند. این یک معنا است و معنای عظیمتر مسئله اینجا است که یک فرقی هست بین الغدیر و دست بسته بردن امیرالمومنین با طناب به گردن حضرتش به ثقیفه برای بیعت گرفتن. السلام علیک یا فاطمة الزهرا. السلام علیک یا اباعبدالله. السلام علیک یابن فاطمة الزهرا. یک مثال دیگرش این است که کسی را وادار کنیم به نماز جماعت با گروهی که دشمن جان او هستند. یا فرادی نماز بخوان یا خواستی بروی به نماز جماعت اینی است که هست. بالاخره نمی شود که دو گروه که هر دو اقامه نماز می کنند بر علیه هم صف بکشند یا می شود؟ یعنی اگر خدای هر دوی این گروه ها یکی است که باید بتوانند با هم در یک جماعت به نماز بایستند و نه در دو گروه مقابل هم قرار گیرند. حالا دیگر خیلی مشکل داشته باشند یحتمل چندین گروه بشوند و هر گروهی در کنار هم یک امام جماعت دیگری داشته باشد و نه امام جماعت واحدی. و اما اینکه بر علیه هم صف بکشند و با هم نماز نخوانند هم که دیگر نمی شود. این می شود تفرقه  نفاق و .... لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. یحتمل از لحاظ نظریه گالوای کیهانی و هندسه ناجابجایی یک انولوسیونهایی داشته باشیم که اینها موجب ارتقاء و ترفیع و به قول معروف انرژی مثبت می شوند و یک انولوسیونهای دیگری نیز داشته باشیم که اینها موجب تنزل و هبوط و انرژی منفی شوند. حالا مثالی که بنده حقیر به فکرم می رسد این است که فرض بفرمایید یک شهرداری بزند یکی از بلندترین برجهای بلندمرتبه دنیا را خراب کند برای اینکه جلوه شهر را خراب کرده است. و جای آن چندین برجهای بهتر بسازد که خیلی خوش ترکیب تر هم هستند. و اما شهردار دیگری بفرماید که ما باید همه خانه های خود را خراب کرده و تا می توانیم برجهای بلندمرتبه ای که بالای 450 طبقه اند بسازیم. هر کس خواست خانه بسازد، یا برج 450 طبقه یا هیچ. این را یحتمل بگویند در توهمات تخیلی اش گیر کرده است ولی آن شهردار دیگری را یحتمل جایزه هایی نیز برایش در نظر بگیرند. البته یک فیلم خوب علمی تخیلی انولوسیونی نیز بتوان از این ماجرا در آورد که یک جایی اگر نه در متن و بلکه در حاشیه ها بتوان آنرا جا داد. و باز یحتمل بعضی اشکال کنند که باز داری در تخیلات و توهماتت خیلی احساس پهلوانی می کنی. و آرزو بر جوانان عیب نیست. و اما در نمازت سعی کن که غفلت نکنی و سر وقت بخوانی و اقامه کنی و همه را به نماز ترغیب کنی و تنبلی نکنی. اللهم لا تودبنی بعقوبتک و لا تمکر بی بحیلتک. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

بنده در مترو بودم که شنیدم دو نفر داشتند با هم اختلاط می کردند و ناخواسته گفته های آنها را شنیدم. خدا از گناهان ما بگذرد. بنظرم رسید که یکی از آنها دارد برای دیگری از انولوسیونها می گوید و دیگری می گوید که بابا تو بهتر است بروی یاد بگیری که 1+1=2 و نه اینکه 1+1=1. و می گفت این دفعه اگر از این لاطائلات برای من بگویی، من می دانم و تو. بنده یک مرتبه به خاطرم رسید که این حقیر هم نکند از این اشتباهات کرده ام و حرفم اشتباه درآمده است و کار خراب شده است؟ این است که آمدم و دیدم که بله. کار از کار گذشته. نمی شود هم این معادلات را داشت: x^2=1, y^2=1, .z^2=1 و هم ابنها را: t^2= x^2+y^2=1 و t^2= x^2+y^2=z^2. یعنی این نتیجه می دهد که 1+1=1. البته یحتمل باید گفت که این یک با آن یک فرق دارد و برای اینکه خودمان را قانع کنیم باید گفت که می بایستی ضرایب درست را انتخاب می کردیم. یعنی اینکه بالاخره ایکس و ایگرگ را بایستی که به رادیکال دو تقسیم می کردیم و بعد جمع کنیم تا بشود یک. اما خوب، می توانید بفرمایید که این را ما دانسته شده فرض می کنیم و لذا مسئله خود به خودی حل است. از این کارها تحلیلگران تابعی و نظریه پردازان اوپراتوری زیاد انجام میدهند هر چند که ممکن است میانه دو نفر را در مترو بهم هم بزنند. چه عرض کنم. خدایا از سر تقصیر گناهان نظریه پردازان اوپراتوری و تحلیلگران تابعی و از همه بیشتر از سر تقصیرات این بنده حقیر بگذر. مسئله این است که اوپراتورها گاهی یحتمل فقط یک گروه را تشکیل دهند و گاهی هم یک مادول راست و چپ یا جبری داشته باشیم و گاهی دیگر که خیلی خوش شانس شدیم یحتمل دیدید یک میدانی نصیبمان شد که هم عمل ضرب را داریم و هم عمل جمع را. و البته گاهی اوقات هم یحتمل یک جورهایی می شود که یک میدانی داریم که فقط یک عضو دارد یا همان F_un خودمان می شود که بعضی هم خیلی بدان پرداخته اند و حتی تابع زتای مربوطه ی آن را هم یافته اند. و هر کدام از اینها لطف خود را دارند. ولی خب، نمی دانم چرا می فرمایند که هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. استغفرالله ربی و اتوب الیه. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما. 56 سوره مبارکه احزاب

البته اگر کسی بخواهد از هدایت یافتگان به درجه صدق گالوای کیهانی و قضیه آخر فرمای انولوسیونی شود، یحتمل باید دقیق گروه های کوانتمی و هندسه ناجابجایی و قضیه آخر فرما و اثبات آن و انگیزه ها و میدانهای کوانتمی و مقاله ستاره هاج شان مجید را خوب مطالعه کرده و بلکه یحتمل چندین مقاله از این بابت بتواند استخراج نماید.

لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یحتمل بعضی اشکال کنند که خیلی هم خوب نیست که بفرمایید بنده حقیر این نوشته را در موزه شهدای امامزاده علی اکبر دیدم که حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در یک تابلوی کوچکی روی میزی خطاب به عده ای از مسئولین فرمودند که قابلیتهای بشری هنوز خیلی کم استفاده شده است و بلکه در زمان حضرت صاحب الزمان اینطور خواهد شد که اگر دو نفر خواستند با هم حرف بزنند و یکی این طرف کره زمین بود دیگری آنطرف، آنگاه اینها می توانند بدون وسیله ای دیگر با هم حرف بزنند. البته این را بنده جایی ننوشتم و حفظ نکردم که دقیقاً همان را بیان کنم و نقل به مزمون سعی کردم انجام دهم. یحتمل این اشکال واردی هم باشد که چنین چیزی را شما نمی خواهید همه یاد بگیرند چرا که اگر قرار بود ندای هل من ناصرٍ ینصرنی را همه عالمیان می شنیدند و جواب می دادند که دیگر کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا نداشتیم! به هر تقدیر یک عدم قطعیتی وجود دارد که حضرت عالی با یک شخصی برخورد می کنید و در نظر می گیرید که آیا او می تواند با این بنده حقیر بدون وسیله ای دیگر ارتباط برقرار کند یا خیر؟ آیا بشود آیا نشود! و اما اینکه این کار برای رسیدن به اهداف الهی می خواهد مورد استفاده قرار گیرد یا برای امور شیطانی یک امر دیگری است که در آن نیز یک عدم قطعیتی موجود است. مثلاً حضرت عالی یحتمل ندانید که آیا وقتی دارید صدا و سیما را گوش می دهید و تماشا می کنید، آیا او زوم کرده است روی شما و شخصیت خاص شما و آن را عمومیت داده است یا آیا این فقط از تخیلات شما است. و لذا یک صداقت و امین بودنی اینجا موجود است که مرز بین جنون و عقلانیت را یحتمل تا حدودی روشن کند که فرضاً در حفظ حریم و حرمت وحی الهی یک نفر تا چه حدی امین است؟ این مسئله را حتی وقتی دارید یک مقاله ریاضی یا ریاضی-فیزیک هم مطالعه می کنید دارید. حالا ما به این مسائل خیلی کاری نداریم و نمی خواهیم اینجا وارد این جزئیات خیلی خاص و دقیق شویم. همین مقاله سهاهن مجید یا شاهن مجید یا شان مجید که یحتمل همان شان مجید خوانده می شود با عنوان ستاره های هاج به عنوان ترانسفورم فوریه بافته در نظر بگیرید. بنده دنبال مقالات انولوسیون می گشتم که به این مقاله برخوردم. به هر حال یحتمل شما می توانید یک انولوسیونی را روی گروه های کوانتمی مختلف تعریف کنید و از جمله در هندسه های ناجابجایی نیز این را داریم. و اما یک انگیزه ای اینجا موجود است که ما بیاییم یک نظریه گالوای ای که یحتمل بتوان گفت که به نوعی نظریه گالوای کیهانی نیز هست بر حسب قضیه آخر فرما بنا کنیم. یعنی چه؟ یعنی به سبب انولوسیونمان برای اعضای جبرمان یک رابطه ای داریم که ما بطور نمادین اینطور نمایش می دهیم x^2=1, y^2=1, .z^2=1 و آیا یک عضو دیگری مثل t نیز داشته باشیم که t^2= x^2+y^2=1 و لذا t^2= x^2+y^2=z^2. یعنی اگر جبری داریم که رابطه فیثاغورسی در آن توسط انولوسیونمان صادق است، آیا در این جبر قضیه آخر فرما نیز صادق است یا اگر نیست تا چه حد صادق است؟ و لذا ما یک نظریه گالوای کیهانی ای یحتمل بتوانیم برای هندسه ناجابجایی و گروه های کوانتمی از این مسئله استخراج نماییم.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : عوامل نابود کننده عبارتند از: فرمانبرى از بخل، پیروى از هوس و خودپسندى.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : به راستى که درهم و دینار پیشینیان شما را نابود کرد و همین دو نابود کننده شماست.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نابودى امّت من در سه چیز است: در عصبیّت (تعصبات قبیله اى و قومى) و مذهب قَدَرى، و روایت هاى بى اساس و غیر معتبر

(میزان الحکمة جلد 13 ص 27)

فرض بفرمایید که بشر به یک تکنولوژی برسد که دستگاهی خاص بتواند افکار ذهنی یک شخص بخصوص را ضبط کند. در این کار یک صداقتی وجود دارد که اگر کسی یحتمل بتواند به اندازه کافی تمرکز کند که ذهن دیگری را در خواب یا بیداری عیناً بخواند، آن صداقت را اینجا نداریم برای اینکه آن شخص یک واسطه ای شده است بین فرضاً آن سلطان یا خلیفه یا شاه یا رئیس جمهور و کسی که از او می شنود. ولی اینجا یک مسئله ای هست که قابل تامل است. یحتمل مشاورین خبیری از آن فرضاً سلطان باید مدام گوش به زنگ باشند که به دستگاه گوش فرا دهند تا از ذهنیات سطان آگاه شوند. و بهتر است که این مشاورین نسبت به آن سلطان امین بوده و صداقت داشته باشند و تجزیه و تحلیلهای درستی از تفکرات و ذهنیات آن بنده خدا ارائه دهند که به او و اداره مملکتش کمک کند. و لذا یک اخلاقی باز این وسط در میان است و نظمی را می طلبیم و بی نظمی داریم. به عنوان مثال یحتمل سلطان دچار تکبر شود که ببینید که چقدر من مهم هستم که در خواب و بیداری همه کارها و تفکرات بنده زیر نظر مشامورین من است. و اما این یک قسمت بسیار اینفینیتسیمال کوچکی از مسئله هنوز بنظر می رسد که باشد چرا که از میان همه افرادی که خواب را که خود فرعون برای همه بازگو می کند، یک نفر است که حضرت یوسف صدیق علیه السلام است و تعبیرش درست است. همه می شنوند که خواب چیست، ولی نمی دانند معنی یا تعبیر آن چیست و بعضی حتی یحتمل می گویند که این خواب بی معنی آشفته ای هم هست. و اما صدیق بودن و امین بودن حضرت یوسف علیه السلام در این هم هست که او فقط خواب را تعبیر نمی کند و بلکه بصورتی پویا در به تحقق پیوستن خواب مشارکت می جوید. و عزیز مصر نیز می شود. قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ ۖ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِینَ ﴿٤٤ یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ لَّعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿٤٦  وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی ۖ فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مَکِینٌ أَمِینٌ ﴿٥٤  وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿٥٧﴾ و لذا، ارتباطات زمان امام زمان آنطور که خبر می رسد، یک رشدی هم می خواهد.

البته بعضی باز ایراد کنند که همان آل خلیفه و آل سعود را بگویی دیگر کافی است و نمی خواهد از یمن و شیخ زکزاکی و انتفاضه فلسطین و اینها که از قلم انداخته ای بگویی. مسئله سنی و شیعه نیست. مسئله اسلام است و خلیفة اللهی و خدا و پیغمبر و ریاضی و فیزیک و حفظ حرمت خود و دیگران و امید به آینده داشتن. مسئله این نیست که همه چیز را فروکاست کنیم به حرمت امید، امید حرمت. حرمت امید، امید حرمت. مسئله ماورای این حرفها است. یعنی نمی شود گفت که اگر از این مسئله نگویی به اوت زده ای و بلکه اوتیسم داری و بلکه باید دید که چطور نظریه حمیدی-مجیدی ریاضی-فیزیکی را عملاً پیاده و حتی در الهیات نیز کاربردی کرد. یعنی فرضاً اگر نمرود آمد گفت که خدای تو کیست و گفتید خدای من همان است که می میراند و زنده می کند. و گفت اینهاش. من هم بلدم. زودی بفرمایید که خدای من خورشید را از مشرق بیرون آورده و از مغرب فرو می برد. تو آن را از مغرب بیرون بیار و در مشرق فرو ببر. و لذا اگر باز دیدید در یک سیاه چاله ای گیر کرده اید که هم حول محور خود می گردد و هم امواج باردار الکترومغناطیسی دارد و هم نور هم یحتمل داریم که افقهایی دوگانه را نیز تشکیل می دهند، زودی نگویید پس ستاره اش کو؟ بلکه سیاه چاله دارید و دو تایی پولساری دارید و گرانش هم دارید و مدل استاندارد فیزیک هم دارید ولی ستاره ای در کار نباشد. مسئله این است که ببینید نظریه حمیدی مجیدی در این حالات با ستاره و بدون ستاره چه نتایجی را می دهند. حالا اگر ستاره هم داشتید، فبها. اما حالا ستاره ندارید؟ خوب، ببینید دچار چه بی نظمیهایی شده اید که ستاره تان بلکه گم گشته است؟ آنتروپی و بی نظمی سیستم را ببینید چطور می توانید حساب کنید. کار کنید و مسائل را برای خمینه های جهت دار و بلکه بدوئن جهت و بلکه غیرجهت پذیر هم حل کنید. و بعد کوبوردیسمهای مسئله را در نظر بگیرید. تی کیو اف تی و بلکه سی اف تی و آ-دی-اس/سی-اف-تی و ... را کار کنید و نظریه های ریسمان و ام و اف و زی و ... بدست آورید. به نظریه پسانیوتنی اکتفا نکنید طوری که خود را زیر فشارهای اقتصادی و فیزیکی و امثالهم واقع کنید. و از همه مهمتر به اخلاق و مکارم اخلاق بپردازید. همه چیز از اخلاق شروع می شود. فتنه نکنید. جلوی بی نظمی را بگیرید. البته آل سعود باشد یک جور می خواهد جلوی فتنه را بگیرد و آل خلیفه جور دیگری و شاهنشاه آریامهر هم که می دانیم چطور می خواست جلوی فتنه را بگیرد و نگذارد جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم. خدا لعنت کند ظالمین و الله العلم. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا ۗ وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿٢٢٧ سوره مبارکه الشعراء خدا از سر تقصیرهای این بنده حقیر خود بگذرد که مثل گنجشکی هر طرفی سرش را می چرخاند بنظرش می رسد انگار یک فتنه ای در کار است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما. 56 سوره مبارکه احزاب

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. بی نظمی و نظم را بنده می خواهم عرض کنم که اگر بخواهید انولوسیون هندسه ناجابجایی مربوط با یک سه تایی طیفی را بدست آورید، کافی است بروید توی آرشیو و این لغت را بزنید. و یحتمل کلی مقاله و کتاب و امثالهم برایتان خواهد آمد همینطور که نظریه حمیدی-مجیدی را بخواهید، کافی است بروید هنری کلیفورد تابز و زایبرگ و ویتن و گرموف و فلوئر و هیگارد را سرچ کنید. بنده اخیراً حتی دیدم که نقدی بر آراء علامه طباطبایی و حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی نیز توسط حضرت آیت الله علوی سرشکی بر حسب اتم و اتمیسم ارائه شده است. یعنی همینکه دنبال یک نظمی بگردید که نظریه حمیدی-مجیدی خود را بخواهید بر آن مبنا مرتب کنید، می بینید یک مرتبه با کوهی از مفاهیم و لغات و کلمات و حروف طرف شده اید که یحتمل اگر فرمول را چینی باشید و بخوانید یک جور معنی می دهد و اگر هندی باشید جور دیگری و اگر ایرانی یا عرب باشد هم یک جور دیگری معنا کند. البته اغراق نباشد، مسئله این است که نظریه حمیدی-مجیدی را عملاً چطور می خواهید پیاده کنید؟ یک راهش این است که کارت بسیج بگیریم و بلکه وارد سپاه هم شده و بلکه از طریق سپاه برویم وارد کنفرانسهای علمی ریاضی-فیزیکی بین المللی شویم! البته بنده شنیده ام بعضی وارد سپاه شده و حتی می روند مدافع حرم هم شده ولی یواشکی از لبنان و سوریه می روند فلسطین اشغالی و آنجا با صهیونیستها ساخت و پاخت هم می کنند. و این را باید حق داد که بگویند نهایت بی نظمی! یعنی شما باید حق بدهید که آل خلیفه و آل سعود به این دسته از پاسداران اینجا اعتراض کنند که شما به خلیفة اللهی خود اعتقاد ندارید که هیچ و حرمت اسلام را هم حفظ نمی کنید که ابدا، حتی این امید را هم ندارید که به خلفایی مثل ما مثل بچه ی آدم اعتراض کنید که آقا ما به شما خیلی هم امید داریم. و امیدواریم وضعمان بهتر هم شود. و می روید تظاهرات می کنید که شیخ نمر باقر النمر راست می گفته است. یعنی آل سعود و آل خلیفه شروع می کنند به اعتراض راجع به این دسته از پاسداران انقلابی که به صهیونیسم و اسرائیل و آمریکا رو می دهند و اینها هر کاری دلشان می خواهد می کنند. آقایان پاسدارهای انقلاب اسلامی قایقرانی می خواهید کنید، بروید مسابقه قایقرانی کنید. چرا می خواهید بروید فلسطین اشغالی و از آنجا مسابقه قایقرانی با قایقهای تندرو بدهید و از فلسطین اشغالی به لبنان و از لبنان به جزایر قناری و بلکه آرسیبو پورتو ریکو و هاوانا  هونولولو؟ حالا مثلاً می خواهید ببنیند انتگرالگیری در هندسه ناجابجایی چگونه است؟ یحتمل یک مادول فردهلم را در نظر می گیرید و برکت لی چندین عضو جبر اوپراتوری را با اوپراتور دیرک حساب می کنید و بلکه مسئله را به مادولی روی این جبر اوپراتوری انتقال می دهید و همولوژی ک-ک کاسپاروف را بدست می آورید و قضیه آتیه-سینگر تحلیلی و توپولوژی را محاسبه کرده ثابت می کنید که اینها با هم برابرند و .... خلاصه در میان این همه بی نظمیها کلی کار داریم. اما آن نظم را باید امید داشت که می توان بدست آورد و حرمت ریاضی-فیزیک و زیبایی مسائل را حفظ می کنیم. یعنی یحتمل دیگر موسیقی بری وایت را نداشته باشیم هر چند که از آن طرف هنوز هم که هنوزه بتهوون و موتزارت و روسینی را که داریم. و اما آهنگها و آهنگسازان خوب و بد لس آنجلسی هم که الی ما شاء الله داریم که هیچ، حتی انواع و اقسام ویدئوهایی را هم داریم که روی موسیقیها جا داده می شوند و بصورت مولتی میدیا ارائه می شوند. ای شوپنهاور کجایی که ببینی چه دارد می گذرد؟ و اما خوب، آیا نباید انتظار داشت که ما در میان این همه نظم و بی نظمیها با مثلاً ولی فقیه و نایب امام زمان بخواهیم مستقیماً ارتباط برقرار کنیم؟ و خیلی هم می توانیم. او را در تلویزیون هم می بینیم و در بیت رهبری هم می شود پشت سر ایشان نماز خواند. و اما یک مسئله ای هست که بنده حقیر مثلاً می توانم از میزان الحکمه حجة الاسلام و المسلمین محمد محمدی ریشهری در ای-شیعه استفاده کنم و از حدیثها نقل قول کنم. و در تلویزیون هم از سخنان آن حضرت استفاده برم. و در مورد آراء و گفتار و سخنرانیهای ایشان نیز نظر دهم. ولی وقتی با ایشان در مسجد ملاقات کردم و کنار هم نشستیم و با هم نماز خواندیم، باز هم چیزی نداشته باشم که به ایشان بگویم و از ایشان بپرسم و یک بحث داغ مفید تخصصی حدیثی ایجاد کنم. این را می گویند مرض فوق تخصصی داشتن یا فوق تخصص در مرض داشتن!!! یعنی این یک کار مفیدی ندارد که فرضاً حالا می توانید خودرو تولید کنید ولی اینها در حد خودروهای 20 الی 40 الی دیگر 100 تا 200 میلیونی است و حال آنکه ما نظرمان این است که خودروهای 1 الی 3 میلیاردی چرا نتوانیم تولید کنیم و با اینها از قبیل مرسدس بنز و ب ام و و مازاراتی و فراری و امثالهم رقابت کنیم. یعنی این خودش یک تخصص و فوق تخصصهای خود را می خواهد. اما یک فوق تخصصهایی هست که تبدیل شده است به مرض. یعنی در الفاظ گیر کرده است و به همه چیز اشکال و ایراد می کند. این هم که دیگر واویلا می شود. نظریه حمیدی مجیدی این هم نیست! فوق تخصص غیرکاربردی نمی خواهیم. کاربردی می خواهیم. زیبایی و حلاوت و لذت نظریه را باید ببینیم. لا اله الا اللهی که دلپذیر است و لذا نظریه حمیدی مجیدی هم باید دلپذیر و سالم باشد در عین حالی که التقاطی و انحرافی نیز نباشد. مالک کجا رفتی برگرد و این شترها که اینها می گویند ماده است و شتر من نر بود نداریم! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

2024.عنه علیه السلام ـ فی ذِکرِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله ـ: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحکَمَ مَراهِمَهُ ، و أحمَى مَواسِمَهُ . یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَةُ إلَیهِ ، مِن قُلوبٍ عُمیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و ألسِنَةٍ بُکمٍ . مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ ، و مَواطِنَ الحَیرَةِ .

.امام على علیه السلام ـ در یاد کرد از پیامبر صلى الله علیه و آله ـفرمود: [او] طبیبى بود که با طبابتش در گردش بود . مرهم هاى خود را استوار مى داشت ، و داغ هاى خود را به جا مى نهاد و هر جا که نیازْ بود (از قلب هاى نابینا تا گوش هاى ناشنوا و زبان هاى گنگ) به کارش مى بست. با داروهایش جایگاه هاى غفلت و موارد سرگردانى [مردم ]را مى جُست . (میزان الحکمه جلد 2 ص 28).

الإمامُ علیٌّ علیه السلام ـ فی ذِکرِ فَضیلَةِ الرَّسولِ الکَریمِ ـ: بَعَثَهُ وَ النّاسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَةٍ، و حاطِبُونَ فی فِتنَةٍ... فَبالَغَ صلى الله علیه و آله فِی النَّصیحَةِ، وَ مَضى عَلى الطَّریقَةِ، و دَعا إلَى الحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ . میزان الحکمه  جلد 2 ص 26

امام على علیه السلام ـ در بیان فضیلت رسول اکرم ـفرمود : [خداوند ]زمانى او را به رسالت برانگیخت که مردم، در سرگردانى، گمراه و در فتنه، غرق بودند... خیرخواهى را به نهایت رساند و در مسیر راست ره پیمود و [مردم را] به حکمت و اندرز نیکو فرا خواند.

بنده حقیر عرضم این است که گاهی اوقات با یک وسائل خوبی هم مستقیماً یا غیرمستقیماً می توانید با دیگری ارتباط  برقرار کنید، حالا یا این طرف دنیا باشد یا آنطرف دنیا! مسئله اینجا این است که گاهی اوقات والدین و فرزندان نیز نمی توانند درست با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. البته اگر مسئله فقط تا همین حد بود، مشکل ارتباط بالاخره حل می شد. ولی یحتمل مسئله وقتی بغرنج می شود و کار از کار می گذرد که فرضاً فرزندی دچار اوتیسم می شود. این را چطور می خواهیم درمان کنیم؟ یحتمل این دیگر در این مرحله از دسترس والدین خارج است که خود برای فرزندشان کاری کنند. و حالا تا چه حد بتوان به این کودک مبتلا کمک کرد، بنده حقیر خیلی هم وارد نیستم. یا اینکه تا چه حد والدین مقصرند اگر کودکی دچار اختلالات محیطی و تربیتی و پرورشی شود. اینجا فقط یک خانواده هستند که می  خواهند درست با هم ارتباط برقرار کنند و آیا بتوانند و آیا نتوانند. اما حالا چرا می خواهید از راه دور یا نزدیک بدون وسیله ای دیگر با یک شخصی درست ارتباط برقرار کنید؟ موضوع این است که یک هجومی از ارتباطات را می توان بر او تحمیل کرد. اما آیا می توانید این ارتباط را با او برقرار کنید که متوجه شوید چه دارد در ذهن او می گذرد؟ او حرف خودش را در ذهنش به شما بگوید و شما هم حرف خود را در ذهنتان به او بفرمایید. و لذا یک ارتباط معقولی با هم برقرار کنید. برای اینکه این کار را با خدا و رسولش انجام ددهیم کافی است به کتاب خدا رجوع کنیم. هم ما می توانیم با خدا حرف بزنیم و هم خدا میتواند با ما حرف بزند در تلاوت قرآن و نماز. و اما همانطور که گفته شد یحتمل حتی بین اعضای یک خانواده نیز مشکلاتی برای ایجاد ارتباطات وجود داشته باشد. مثل ارتباط بین زن و شوهری که به طلاق خدای ناکرده بیانجامد. این است که ما اینجا داریم دنبال یک نظمی در میان یک بی نظمی می گردیم که ممکن است فتنه ها و سردرگمیها و گمراهیها مردم غرق شوند و در عین حال حضرت امیرالمومنین می فرمایند که حضرت رسول با انذرز و حکمت نیکو فرا خواند و خیرخواهی را به نهایت رساند و در مسیر راست ره پیمود. یعنی از لحاظ فیزیکی نمی شود هم بی نظمی به سمت بی نهایت میل کند و هم در عین حال دنبال یک نظمی در سیستم خود باشیم. ولی از لحاظ اخلاقی یحتمل می شود نظم را از بی نظمی جدا کرد و تفکیک نمود. حالا باز مطلوب است انولوسیون خمینه های کوبورد با معادلات گرانشی و هندسه ناجابجایی. مثل این می ماند که قیمتها در حد انفجار گرانی باشند و شما دارید دنبال اجناس ارزان قیمت می گردید. مستقیم ارتباط برقرار کردن، یک خواصی دارد که هم حرمت خود و دیگران را نگه داشت و هم باید امید داشت که می توان ارتباط برقرار کرد، منتها به چه قیمتی؟ می فرمایند اویس قرنی و حضرت رسول بالاخره نتوانستند یکدیگر را ملاقات کنند ولی با این حال یک ارتباط قلبی عمیقی گویی بین آنها برقرار بوده است. حالا اصلا فرض بفرمایید یک تکنولوژی پیش رفته ای هم موجود است برای اینکه بفهمیم در ذهن دیگری چه می گذرد. شما وقت ندارید این تکنولوژی را در مورد همگان استفاده کنید مگر اینکه بخواهید یک شخص شیطان صفتی را از عمل شیطانی حولناکش قبل از اینکه آن را عملی کند باز دارید. یا امانتداری و امین بودن یک شخص امین را امتحان کنید به این شرط که خود در این کار امین هستید. یعنی بی نظمی را مخصوصاً آنقدر بالا نبرید که هر نظمی را در خود حل کند و هر امینی دچار ناامنی شود چرا که ملاک را خدا و رسولش قرار نداده ایم و بلکه ملاک را خود و خود محوری قرار داده ایم... اینجا یک بی نظمی است که باید بر آن غلبه کرد تا به نظم برسیم. و یک اخلاقی است که باید بر بداخلاقی غلبه کند و ما را به سمت بهترین اخلاقها سوق دهد. دو خمینه کوبورد است که دو انولوسیون دارد که می خواهد به یک انولوسیون واحد در میان همه نظمها و بی نظمیها در هندسه ناجابجایی خود برسد. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

.تنبیه الخواطر ـ به نقل از سهل بن عبد اللّه ـ: موسى علیه السلام گفت:اى پروردگار من!درجات محمّد و امّت او را به من بنمایان. خداوند فرمود : «اى موسى! تو تاب دیدن آنها را ندارى ؛ امّا [فقط ]یک منزلت از منزلت هاى بزرگ و با شکوه او را به تو مى نمایانم که به واسطه همان ، او را بر تو و بر تمام آفریدگانم برترى دادم» . پس ، خداوند از ملکوت آسمان براى او پرده برداشت و موسى علیه السلام ، منزلتى را دید که از [شدّت] پرتوهاى آن و قُربش به خداوند ، نزدیک بود قالب تهى کند . گفت : پروردگارا! به واسطه چه چیز ، او را به این کرامت رساندى؟ فرمود : «به واسطه خصلتى که از میان ایشان ، آن را به او اختصاص دادم ، و آن خصلت ، ایثار است . اى موسى! هیچ یک از ایشان نیست که دمى از عمر خویش به این خصلت عمل کرده باشد ، مگر آن که از حسابرسى او شرم کنم و در بهشت خود ، هر جا که او بخواهد ، جایش دهم» . میزان الحکمه ج 1. ص 30

http://lib.eshia.ir/27307/1/30/%DB%8C%D8%A7_%D8%B1%D8%A8_%D8%A3%D8%B1%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

یک بحثی بود راجع به امانتداری و امین بودن در نماز جمعه که در راس همه کسانی که امین هستند خود حضرت رسول اکرم است که محمد امین صل الله علیه و آله و سلم لقب دارند. فرض بفرمایید که بشریت به این تکنولوژی برسد که اگر دو نفر در نقاط دوردست خواستند با هم صحبت کنند، بدون وسیله ای مثل تلفن تصویری و صوتی و بی سیم بتواند. بنده حقیر این را اتفاقاً از قول یک فقیهی شنیدم که در زمان حضرت صاحب الزمان چنین چیزی امکان پذیر می شود. البته اگر بشر تا این تکنولوژی صوتی و تصویری پیش رفته است که ما امروزه روز می بینیم، این نوع تکنولوژی دیگر خیلی هم یحتمل غیرقابل تصور نباشد. ولی چیزی که هست این است که این یک تکنولوژی نمی تواند باشد. یعنی اینکه باید در نظر داشت که کسی باید یک ذهنی داشته باشد که باندازه کافی فعال است که بتواند با یک ذهن دیگری تماس برقرار کند. البته لازم نیست کسی معادلات ریاضی یا فیزیکی را بتواند حل کند که عرض شود که او ذهنش خیلی فعال است، اما یک جاذبه ای باید بین این دو طرف تماس وجود داشته باشد که آنها را بتواند به هم وصل کند یا خیر. یعنی شما یک کتابی را از یک نویسنده ای برمی دارید می خوانید، اینجا چه اتفاقی می افتد؟ آیا تا آخر کتاب را می خوانید؟ آیا کتاب شما را جلب می کند؟ آیا می توانید یک کتاب دیگری در جوابش بنویسید؟ یک امانتی است در دست شما این کتاب که بسته به اینکه چقدر این امانت برای شما ارزشمند است و چقدر احساس امانتداری نسبت به کتاب حس می کنید، آیا بتوانید نسبت به آن کتاب امین باشید و امانتداری کنید؟ حالا فرض بفرمایید این یک کتاب روانشناسی است و می خواهید این کتاب را بخوانید. یا خیر مسئله بغرنجتر است و می خواهید دوستی آشنایی را که دچار اختلالات روانی است را کمک کنید. چطور می خواهید با او تماس برقرار کنید؟ البته در کتاب خوانی و درس و بحث قضایا این یک طرف قضیه است که بتوانیم پاتولوژیهای بیماریها را تشخیص و درمان کنیم. طرف دیگر قضایا از این قرار است که ما چطور می توانیم به آن تعالیهای دیگر نیز برسیم که بر مبنای سلامت  روان بنا شده است. امانتدار و امین بودن یک مسئله است و مسائل توحید و رسالت و امامت و عدل و معاد  را درک کردن چیز دیگری است که می توانند در مراتب بالاتری واقع باشند. از این قبیل سوالات می توان مدعی شد که اگر کسی در محیطی واقع بود که انواع و اقسام وسائل ارتباطات جمعی و شخصی در اختیارش بود که می توانست با دیگران تماس بگیرد و آگاه شود، آیا واقعاً این نوع دیگر از ارتباطات که می فرمایند نیز سودی دارد یا فقط یک چیزی است که در تخیلات می گنجد؟ البته ما اینجا جبرئیل امین را نیز داریم که پیام آور وحی الهی است. و در آنطرف قضایا نیز این مسئله هست که کسی از منطق و ریاضیات و ریاضی-فیزیک و همه و همه فاکتور بگیرد و بپرد در یک وادی که کم شبیه به دن کیشوت و کارهای عجیب و غریبش نباشد. گویی اینها همه با هم می آیند! و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکرٌ للعالمین. مسئله وقتی سخت می شود که فرض بفرمایید که روانشناسی کتابی بنویسد که خیلی سودمند باشد و خیلی از اذهان مردم را روشن کند. و لذا با اذهان بسیاری تماس حاصل کرده است و یحتمل آنها را از ورطه های سقوط روانی نیز نجات داده است. اما آیا او کتاب الله را هم درک کرده است؟ مسئله یحتمل بتوان گفت که یک حالت کوانتمی پیدا می کند. مطلوب است انولوسیون مسئله هندسه ناجابجایی متناظر!!! به عبارتی دیگر تا آن حضرت خودشان تشریف فرما نشوند کارها درست نمی شود. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

(امام علی) عنه (علیه السلام): الإیثار شیمة الأبرار (2).

موسى (علیه السلام): یا رب أرنی درجات محمد وامته، قال: یا موسى إنک لن تطیق ذلک ولکن اریک منزلة من منازله جلیلة عظیمة فضلته بها علیک وعلى جمیع خلقی...، فکشف له عن ملکوت السماء فنظر إلى منزلة کادت تتلف نفسه من أنوارها وقربها من الله عزوجل قال: یا رب بماذا بلغته إلى هذه الکرامة ؟ ! قال: بخلق اختصصته به من بینهم وهو الإیثار. یا موسى، لا یأتینی أحد منهم قد عمل به وقتا من عمر إلا استحییت من محاسبته وبوأته من جنتی حیث یشاء (19).

(میزان الحکمه ج 3، صفحه 16.)

اگر آن فقیهی که می فرمایید همان فقیهی است که بنده حقیر فکر می کنم شما می فرمایید، بهتر است هر جای دنیا که می روید و هر جای دنیا که هستید بروید طلبگی یکی از شاگردان شاگردان شاگردان ... شاگردان آن حضرت را کنید. البته این بشرطی است که بتوانید چنین شاگردی را پیدا کنید و بعد از اینکه پیدا کردید آنقدر در حجره ایشان دق الباب کنید تا بلکه ایشان در را برویت باز کنند و شما را به عنوان طلبه خود یحتمل بپذیرند. مثل اینکه همینجوری یک چیزی در هوا پرانده ای. نفهمیده ای چه داری می گویی! و بلکه برو در اینترنت بنشین و به سخنان ایشان و شاگردان ایشان خوب گوش کن و یاد بگیر و استفاده ببر. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

اگر با فقیهی در حال مباحثه باشید و یکی از دو وجهی را که در ذهن دارید را برای او بزبان آورید و وجه دیگر را که بزبان نیاورده اید را ایشان برای شما از زبان حدیثی از امیرالمومنین که می خواسته اید در ذهن بپرورید بزبان آورند، آنگاه بهتر است بروید بیشتر به علم حدیث خود بپردازید یا اینکه یحتمل بیشتر در معرض طلبگی آن حضرت واقع شوید و یحتمل هر دو! البته اگر آنطرف کره زمین هم باشید و بخواهید با آن فقیه ارتباط برقرار کنید هم احتیاج به ترانسپورت از نوعی که بتوانید بدون تلفن و بی سیم و رایانه و امثالهم ارتباط برقرار کنید نیز ندارید. کافی است بدانید چه وجهی را باید بیان کنید و چه وجهی را ایشان بیان خواهند کرد و همان کار را کنید! البته روایات دیگری هم یحتمل هستند که ما نمی دانیم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

ومن ألفاظه :

« ألا إنّ مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلّف عنها هلک ». أخرجه أحمد

همانطور که می دانید این الفاظ از کلماتی است که در اول جلد 4 کتاب نفحات الازهار فی خلاصة العبقات الانوار میرسید حامد سحین کنتوری هندی است، از دروسی که حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی در 20 جلد تنظیم کرده اند. دیشب یک کلیپی را از دروس حدیثی که حضرت ولایت فقیه (دامت افاضاته و برکاته) قبل از اخبار ساعت 9 شب می فرمایند را دیدم که درست متوجه نشدم و از اول هم ندیدم که بفهمم از کدام کتاب است. یحتمل از امالی شیخ صدوق یا شافی ملا محسن کاشانی است. به هر حال صحبت از این باب بود که مثلاً حضرت موسی به این علت که بروند برای اهل بیت خود آتشی تهیه کنند که گرم شوند رفتند و آنجا خدا با آن حضرت صحبت کرد. إِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَارًا سَآتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ ﴿٧ فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِیَ أَن بُورِکَ مَن فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨ یَا مُوسَىٰ إِنَّهُ أَنَا اللَّـهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٩ وَأَلْقِ عَصَاکَ ۚ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ ۚ یَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ (10) (سوره مبارکه نمل). و یحتمل ایشان راجع به حضرت سلیمان هم فرمودند که مثلاً دنبال هدهد می گشتند و متوجه مشکلات مربوط به ملکه سبا شدند. بنده حقیر عرضم این است که یحتمل این یعنی اینکه وقتی کسی قدمی به سوی خدا برمی دارد، خدا نیز به او کمک می کند. یا ایها الذین امنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم (7) (سوره مبارکه محمد (صل الله علیه و آله و سلم)). یک وقت هست که مومنین دارند به سمت نور حرکت می کنند و از ظلمات در می آیند و یک وقت دیگر هست که ظاغوت کفار را از سمت نور به ظلمات می کشاند و در یک آتش ابدی قرار می دهد. یک موسیقی یحتمل بتوان گفت ما داریم که موسیقی الهی است و از جمله تواشیح و یک موسیقی دیگری داریم که به موسیقیهای جهنمی بیشتر شبیه است. یک خواننده آمریکایی هست به نام بری وایت که اخیراً دنبال بری مازور می گشتم یاد او افتادم و ویکیپدیا راجع به او مطلبی دارد. می فرماید که بری وایت (1944-2003) که خواننده پاپ و جاز و امثالهم بود از دکتر محترم جیمز کلیولند (Reverend James Cleveland) کشیش خواننده انجیلی تاثیر گرفته بود. بری وایت را بنده از قبل از انقلاب از طریق نوارهای برادرم و بعد که رفتم آمریکا از تلویزیون آمریکا می شناختم. ولی یک نوع موسیقی الهی دیگری است که در ریاضیات و ریاضی-فیزیک واقع می شود که دیگر با نتها و صداها سر و کار ندارد و اینجا بیشتر با مفاهیم است که سر و کار داریم. گاهی اوقات مسئله اینجا نیز خیلی تابلو می شود!!! مثلاً دیشب بنده داشتم دنبال تکینگیهای عریان (naked singularities) در رابطه با افقهای سیاه چاله ها مثل سیاه چاله کر در آرشیو دانشگاه کرنل می گشتم و جستجو می کردم، و متوجه شدم که لغت عریان انگلیسی را مسئولین خودمان فیلتر کرده اند. و پیش خود گفتم که الحمد الله و لابد مستهجنات دیگر هم فیلتر شده اند. و چشمتان روز بد نبیند که دیدم خیر. کما فی السابق همان است که هست. یعنی تکینگی عریان در آرشیو دانشگاه کرنل را برای ما فیلتر کرده اند و از آن طرف قضیه سیلی از مستهجنات است که سرریز می کند. و به هر حال یحتمل مسئله سیاه چاله ای تکینگی عریان از این قرار است که اگر چنین تکینگی داشته باشیم دیگر افقی را برای سیاه چاله در نظر نمی گیریم و تکینگی را هم دیگر وضعیتش را بررسی نمی کنیم. ولی در حالات دیگری که به برینها و ریسمانها و ابعاد بالاتری از بعد چهار است یحتمل این تکینگیهای عریان معنادار می شوند و می توان وضعیت آنها را بررسی کرد و به حساب آورد. هر چند که فیلترهای ما حتی در جمهوری اسلامی امروزه روز نیز وارونه است ولی به هر حال یحتمل ما باید متوجه یک سری حجابهایی باشیم که مثلاً در مبحث تکینگیهای عریان سیاه چاله های چهار بعدی کنار نمی روند ولی در ابعاد بالاتر چرا. مسئله مهمتری که اتفاق

می افتد در مورد مبحث انولوسیون در هندسه ناجابجایی است که وقتی ما یک خمینه ای را که از کوبوردیسم یا همجواری دو خمینه دیگر تشکیل یافته باشد را در نظر بگیریم که هر کدام انولوسیون خاص خود را داشته باشد، چطور می توان انولوسیون یکی را به عنوان تابعی از انولوسیون دیگری و بلکه یک انولوسیون واحد برای خمینه کوبوردیسم در نظر گرفت. البته فرض بفرمایید که ما مسئله گرانش و هندسه دیفرانسیل خاص آنرا نیز روی خمینه خود در نظر گرفته ایم. این مسئله می تواند خیلی هیجان انگیز شود و ما را حتی یحتمل به میدانهای توپولوژیک کوانتمی و غیره نیز بکشاند. و الله اعلم. و در آخر باید توجه داشت که آیا آن کیمیایی بودن مسئله را اینجاها نیز درمی یابیم؟ یعنی فرض بفرمایید که ما می خواهیم موسیقی تواشیح یا حتی ترتیل و تلاوت قرآن با تجوید و در دستگاه های مختلف را هم یاد بگیریم. این خود یک لطفی دارد. ولی کسی از اینجاها نیز یحتمل کشانده شود به موسیقیهای مستهجن و وارد یک جهنمی شود که دیگر بیرون نیاید. و از طرفی هم یحتمل به تعالی برسد که پله های ریاضیات و ریاضی-فیزیک را همه را جهش کند و وارد مباحث الهی محض شود و ان شاء الله در عرش نزد خدا و پیغمبر و ائمه اطهار سیر کند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.


ومن ألفاظه :

« ألا إنّ مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلّف عنها هلک ». أخرجه أحمد

بعضی یحتمل اشکال کنند که بنا نهادن مسائل بر حسب سوره کافرون این ایراد را وارد می کند که ما را به یک شریعت سنگلجی می کشاند که فداییان اسلام و مرحوم نواب صفوی با آن شدیداً به مبارزه برخواستند و تا پای جان بدین ترتیب از اسلام دفاع کردند. البته این یک اشکالی است که باید دقیقاً بررسی شود و باید از شریعت سنگلجی که آن روی دیگر روشنفکرنمایی است اجتناب هم کرد. ولی اینجا ما منظورمان به آن وجه کیمیایی بودن ادراکات است که آن هم اجتناب ناپذیر است و این را بارها از لحاظ فلسفه تحلیلی در ریاضیات و ریاضی-فیزیک گروه های آلن کن و ادوارد ویتن و هنری کلیفرد تابز و ... نشان داده اند. مسئله کیمیایی بودن ادراکات از این باب است که یک حالت ethereal دارد. و آن اینکه فرض بفرمایید در نسبیت عام ما به مطالعه سیاه چاله های کر-نیومن می پردازیم که اینها لزوماً نه تنها جرم دارند و بلکه تکانه زاویه ای و ذرات باردار نیز دارند و دارای دو افق نیز هستنند. و اما مسئله این است که آیا می توان عرض کرد که همانطور که الکترودینامیک را می توان در خلاء در نظر گرفت، همانطور هم این سیاه چاله ها را نیز می توان در خلاء در نظر آورد؟ یعنی ما همه چیز از قبیل جرم و تکانه زاویه ای و افق و نور و الکترودینامیک کلاسیک اینجا داریم و در عین حال چطور می شود باز در خلاء واقع شد؟ مسئله این است که وقتی ما مسئله را کوانتیزه کردیم، آنگاه می توان آن پایینترین حالت سیاه چاله ای را که همه چیز در خلاء واقع می شود را به عنوان حالت خلاء آن سیستم کوانتمی که به سیاه چاله می خواهیم نسبت دهیم قرار داد. و حالات بالاتری را بعد برای آن در نظر گرفت بسته به اینکه مسئله را چطور کوانتیزه کنیم. و لذا مسئله از حالت کلاسیک نسبیت عالم به حالت کوانتیزه گرانش کوانتمی رفتن یک حالت کیمیایی خاصی پیدا می کند. و الی غیر النهایه.


یک نکته ای راجع به بحثهای الهیاتی و ریاضیاتی و طبیعیاتی وجود دارد که یحتمل بتوان گفت نکته اصلی نظریه حمیدی مجیدی است. همین مسئله قضیه آخر فرما را در نظر آورید که ثابت شده است. در این مسئله تا حدی هم از کارهای لانگلندز استفاده شده است همانطور هم که ویتن نیز برنامه هندسی لانگلاندز را در ریاضی-فیزیک کاربردی می کند. خود فهم این مسئله که ما چطور می خواهیم بی نهایت معادله را که هر کدام یحتمل بی نهایت جواب در مجموعه اعداد صیحیح داشته باشند را ثابت کنیم که هیچ جوابی نخواهند داشت. خود فهم این مسئله می تواند خیلی هیجان انگیز و با ارزش باشد. و این در صورتی است که خیلی مسائل عظیمتری اینجا نهفته است که تا وارد مسائل نظریه حمیدی-مجیدی نشویم متوجه آنها نخواهیم شد. اما بقول نظریه پردازان علم ژنتیک وقتی از نظریه حمیدی-مجیدی ریاضی-فیزیکی به سمت الهیات کشیده شویم، یک مرتبه یک جهشی می تواند رخ دهد که گاهی اوقات از نوع دیگری است و آن اینکه دیگر برگشت پذیر به ریاضی-فیزیک و طبیعیات نیست و اینجاست که مسئله شهادت واقع می شود. یعنی نظریه پرداز حمیدی مجیدی به قول نظریه پردازان آمار و احتمالات یحتمل شانس بیاورد و به این باور برسد که بنده حقیر دیگر دلم نمی خواهد که الهیات را رها کرده و مثلاً به ریاضیات یا طبیعیات بپردازم. اینجا باید یک تجربه ای را کسب کرده باشد که دیگر حاضر نیست آن را رها کند! و این یک تجربه ای است که باید گفت نه تنها از روی شانس و احتمالات نیست و بلکه به حق باید به یک یقین و اطمینان و خلوص نیتی رسیده باشد که جرات چنین کاری را کسب کند و این قدرت را در خود بیابد که از عالم طبیعیات بدر آید. البته این منع وجود ندارد که بعد برگردد و از تجربیات خود در ریاضیات و طبیعیات استفاده کرده و به مسائل از دیدگاه الهیات دوباره جور دیگری بنگرد و مسائل را حل کند. اینجا است که اندوخته های معرفت الله ذکر شده توسط شیخ طوسی می توانند بکار آیند. و حال آنکه فرض بفرمایید که کسی نه تنها معرفت الله را در راهش سعی نکرده است و بلکه حتی به اسلام نیز کافر است ولی خودش هم نمی داند که چنین است چرا که بالاخره خود را فطرتاً مسلمان می داند. و خوب یک وقت هم هست که طرف مخصوصاً هم به اسلام کافر است و ابایی هم ندارد که چنین است هر چند که خیلی هم اهل علم و قلم خود را معرفی می کند. یعنی کسی یحتمل بتواند بر مسند قضاوت تکیه زند و همه و همه را مورد قضاوت الهی قرار دهد و حال آنکه در عین حال کافر به دین اسلام و مشرک هم باشد. مثلاً این کار را در ریاضیات یا طبیعیات انجام دهد و علی ا لظاهر کارش خیلی هم سودمند باشد. اینکه کسی بتواند به عالم علوم طبیعیات برگردد و یک جهاد علمی با این تفکرات اینچنینی که پشت علم و دانش و حتی الهیات قایم شده ان و بلکه ادعای توحیدی نیز دارند ولی اصل مشکلشان خود اسلام است، این یک جهادی است که ارزشش را نمی توان بکلام آورد. و هنوز حرف این بنده حقیر این است که آن شهادتی که در راه الهیات هست که دیگر مایل نیست حتی همین قدر هم به چنین جهاد فی سبیل الله واقعی و حقی دست بزند، دیگر ببینید آن جهاد دیگر کدام است؟ اگر بتوان به چنین نظریه حمیدی-مجیدی رسید آنگاه آن حلاوت طلاوت قرآن و ذکر و دعا به درگاه خدا را کسی حاضر نیست برای چیز دیگری عوض کند و حاضر است در این راه شهادت بدهد. لا اله الا الله. و صل الله علی سیدنا و مولانا و حبیب قلوبنا محمد و آله الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله فی الارضین و لعن الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

مسئله غلبه کردن و مغلوب شدن یک چیزی است که مثلاً می فرماید.  غُلِبَتِ الرُّومُ. فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ. به این مسئله می توانید یک حالت کوانتمی که حاصل واپاشیهای مختلف و دامنه آنها نسبت دهید. البته در این رابطه ما دامنه هایی برای کنشهای ناجابجایی یانگ-میلزی هم داریم که با گراسمانیها نیز حساب می شوند و مثلاً مربوط به (قسمتی از) کنشهای ذرات بنیادی در مدل استاندارد فیزیک می توانند باشند. حال برای اینها محاسبات انجام دادن بطور واقعی یک حالتی دارد که بی نهایت بودن سرعت و بلکه شتاب وقایع و کیمیایی بودن ادراک مسائل را می طلبد طوری که بطور نمادین حساب کنید دارید چند سایت را همزمان مطالعه می کنید که شامل مقاله ای از سید حسن نصر الله است در مورد شیخ محمد علی خاتون و شیخ نمر النمر و روزنامه نیویورک تایمز و مقاله پاتریک آلن و مقاله بری مازور راجع به اسپین ایده آلهای اول (و گروه های سلمر) و کتاب الغیبة شیخ طوسی در کتابخانه دیجیتالی ای-شیعه. و بعد می بینید که یک حالت ترانسپورتی مدام اتفاق می افتد که تا یک سایتی را باز می کنید آن سایت دیگری غیبش می زند! و با خود می گویید که خدایا این چه داستانی است؟ آیا بنده حقیر نماز قضاهایم را خیلی وقت است که نخوانده ام و نماز قضاهایی را که برای اباء و اجدادم لازم است بجا آورم بجا نیاورده ام؟ حال ما خیلی به این مسائل واقف هم نیستیم و نمی دانیم که مسئله دقیقاً چیست؟ ولی توجه بفرمایید که یک وقت هست که یک جفت عدد اول دوقلو دارید که در این رابطه یحتمل یک جفت ایده آل اول دوقلویی که بالای این دو عدد اول دوقلو واقعند را در نظر بگیرید و بعد گروه های سلمر آنها را داریم که مربوط می شوند به نوعی به فضاهای تانژانت و گروه های کوهمولوژی و همینطور قضیه آخر فرما. از آن طرف هم که در نظریه اعداد تحلیلی قضایای مربوط به بی نهایت بودن اعداد اول دوقلو را داریم که اخیراً ژانگ یک کران بالایی برای دنباله های حسابی اعداد اول پیدا کرد که دیگران آن را ترمیم دادند و البته یحتمل بتوان گفت که هنوز حدس بی نهایت بودن اعدد اول دوقلو اثبات نشده است. و اما از اینجا چه نتیجه ای می خواهیم بگیریم برای گروه های سلمر دوقلو و ایده آلهای دوقلوی اول و قضیه آخر فرمای دوقلو؟! اینجا ما با یک مسئله ای روبرو شویم یحتمل که ترکیبات تراسپورتی غیبی سایتها را آیا بتوان به عنوان سرابی بیش در این زمینه در کنشهای نهایی مسائل در نظر آورد یا خیر؟ این هم برای خود می تواند مسئله ای دیگر شود در بین همه سرابها و واقعیاتی که ما را می تواند به خود سرگرم کند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. 
عرض بنده حقیر این است که از نظریه حمیدی-مجیدی هم می توانید به نظریه گالوای کیهانی و انگیزه ها برسید، هم می شود به تقاط اتومورف در حلقه های دگردیس قطب بندی شده پرداخت و هم به هندسه ناجابجایی و دیفرانسیل و .... و هم از الهیات غافل نمی مانیم. البته بنده این را هم عرض کنم که بنده می توانم عرض کنم که کما بیش و دورادور شاهد بوده ام که چطور مثلاً کارهای مهدی عسگری و فریدون شهیدی یا Chandrashekhar Khare و وینتنبرگر و حالا پاتریک آلن و جک ثورن چطور دارند کارهای لانگلاندز یا سر یا هیدا یا وایلز و تایلر را ادامه می دهند. و بعضی از این کارها هم گاهی اوقات واقعاً هیجان انگیز و خواندنی است. یعنی منظور بنده این است که نه تنها اگر لئو تولستوی و محمد مصدق این روزها بودند همه را توصیه می کردند که به نظریه حمیدی مجیدی بپردازند و بلکه یحتمل ادوارد ویتن و هنری کلیفرد تابز هم بنده حقیر فکر کنم اگر از این نظریه با خبر شوند کارهای خود را رها کرده و به آن بپردازند یا لااقل سعی خواهند کرد که این نظریه را با نظریه های خودشان تطبیق و وفق دهند. البته این بدان معنی نیست که بنده حقیر هنوز دنبال این نیستم که کتاب شریعت در آیینه معرفت حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی و کتاب محمد صادق لاریجانی و غیبت شیخ طوسی را تهیه نکنم. خیر، بنده فکر می کنم این کتابها هم باید خیلی هیجان انگیز و خواندنی باشند هر چند که کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت را هم بنده دیدم می شود دانلود کرد ولی هنوز این کار را نکرده ام. یحتمل از دیدگاهای هامبولتی و قاره ای و تحلیلی فلسفی بعضی تفکرات و مقالات و کتب در متن قرار می گیرند و بعضی دیگر در حاشیه اند و هنوز دیدگاه های حکمت و فلسفه الهیات ناب توحیدی نیز دست نخورده باقی می مانند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

 فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ ۚ وَمَن یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿٧٤ سوره مبارکه النساء.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ ۚ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ ۗ وَالَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ ﴿٣٦ سوره مبارکه انفال.

نقل قول ابن سینا را اولاً بنده نتوانستم در شفائش پیدا کنم. ولی همانطور که می بینید صرف و نحو عربی طوری است که یک زیر و زبر م یتواند معنی را مثلاً از یغلِب به یغلَبون چطور 180 درجه عوض کند! البته چیزی که هست این است که بنظر می رسد که یغلب بکار برده شده در نقل قول ابن سینا هر دو به معنی پیروز شدن باشد بدین معنی که براستی که کسی که بر باطل پیروز شود کارش درستتر از کسی است که بر حق پیروز شود. این خیلی سخن پرمغزی می تواند باشد. از یک دیدگاه بعضی یحتمل اشکال کنند که مگر کسی مایل است که بر حق هم پیروز شود؟ معمولاً همه مایلند بروند نوکر و کنیز و بنده حضرت حق شوند. ممکن است کسی هم بفکر احقاق الحق باشد، ولی هیچ کس مایل نیست با حق در بیافتد تا چه رسد حق را از پا در بیاورد یا بر او پیروز شود. این است که علی الظاهر بنظر می رسد که این مقایسه بین حق و باطل از یک دیدگاهی اشکال دارد. مثلاً اصولاً دعوایی که بین مراجع تقلید بر سر اعلم بودن هر کدام یحتمل در بگیرد و یحتمل دعوای آنها با امام زمان از نوعی نمی تواند باشد که دعوای بین حق و باطل باشد. یحتمل بتوان گفت که دعوای بین حق و حق و لذا احقاق الحق است. و اما اینکه واقعاً نیز چنین شود، از چه احتمالات دیگری است و الله اعلم. مثلاً بعضی باز یحتمل اشکال کنند که تو چرا نگفتی که با قایق تندرو ات از فلسطین اشغالی بروی بیرون و از بیروت بروی قبرس یا جزایر قناری و ... البته مسئله در میدانهای جهاد قلمی و علمی و بسیجی و سپاهی نیز می توانند از نوع دیگری باشند. یعنی مثلاً در جبهه ای داریم که داعش 300 زن و مرد سالخورده و کودک را در البغیلیه دیرالزور به قتل رساند و 400 نفر دیگر را نیز گروگان گرفت. در جبهه ای دیگر داریم این مقاله را داریم:

http://arxiv.org/pdf/1601.03752v1.pdf

که اصلا یعنی چه؟ و از طرفی هم بنده حقیر به این فکر بودم که اگر عنوان پست را بجای ds^2=-fdt^2+gdX^2 می گذاشتیم g=-ydt^2+S که اینجا S متریک مناسب برای فضای سه بعدی است و ایگرگ هم تابع مناسب دیگری است، بهتر نمی بود؟ این یک زیبایی خاص خود را در عین اختصار دارد که یحتمل بعضی ایراد کنند که فرمول عنوان آن زیبایی را ندارد. حالا در این میان ما کاری نداریم که چطور است که اینطور گیر کرده ایم که کارت بسیجمان را هم بگیریم. ولی منظور بنده حقیر به این است که یک بار با یک بنده خدای دیگری ملاقات کردیم که عرض شد شما در آن مجلس دیگر چقدر خوب سوره والعصر را تفسیر نمودید. وقتی بنده بیرون آمدم، یک آقایی که از نزدیکان آن بنده خدا بود فرمودند که آیا تو می دانی که ایشان کیست؟ بنده گفتم که خیر. ایشان گفتند که او یک مدرسه ساز است. مدارس اسلامی می سازند. البته در آن جلسه دیگر که اتفاقاً یک مجلس ترحیم هم بود، وقتی همه داشتند سلام می دادند یک مرتبه یک بنده خدای دیگری از پشت پنجره اسم این بنده حقیر را نمی دانم چرا برد. و بعضی گفتند که این یعنی چه. و این حقیر هم نمی دانم چه چواب دادم. ولی منظور این بنده حقیر از این همه مجردات و انتزاعاتی که یحتمل برای خیلیها هم بی معنی است این است که گاهی پیروزی بر باطل و پیروزی بر حق مثل این است که می فرماید فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی. و اما در مورد وارد شدن به بهشت و جهنم یحتمل هم بتوان گفت که یک طیف عظیمی داریم که در گوشه ای از جههنم هم بالاخره یک جهنم بهتری بتوان یافت که از همه بهتر آن بشود بهشت آن جهنم و همینطور نیز در گوشه ای از بهشت نیز یک یک بهشتی که به خوبی آن گوشه دیگر آن بهشت نیست بتوان یافت و همینطوری از کمترین گوشه آن بهشت نیز یحتمل بتوان نقبی زد به بهترین نقطه آن جهنم دیگر و رفت و آمدی یا تقابلی بین جهنمیان و بهشتیان و حق و باطل ایجاد کرد. مسئله اینجا است که از خود گذشتن و به خدا رسیدن گاهی اوقات مستلزمش زیارت امام حسین و بلکه شهادت است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. و باز این نیز عرض شود که بنده نگفتم که مسجد النبی نیز در مدینة النبی همچون گنبد حرم امیرالممونین در نجف اشرف گنبدی مخروطی شکل دارد. و از همه جا بیشتر تقابل بین حق و باطل در خود کتاب وحی قرآن کریم بیشتر متجلی است در عین حالی که خود حضرات نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین علیه السلام در غزوات نیز شرکت داشتند و همچنین کتاب وحی مظهر تجلی احکام و فقه و شریعت اسلامی است. و از آنطرف می بینیم که امیرالمومنین 25 سال صبر کردند قبل از اینکه بخلافت نائل شوند. البته در این میان اینکه کسی بتواند به ریاضیات مثل دفورماسیون گالوا کمکی کند و بلکه متخصص شود یک حسابی دارد و اینکه در میدانهای جهادی دیگر حق  علیه باطل چطور پیروز شود لطف خود را دارد. استغفر الله ربی و اتوب الیه و صل الله علی محمد و آله الطاهرین لا سیما بقیة الله فی الارضین و لعن الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

1770- قال ابوجعفر علیه السلام: " بنی الاسلام علی خمسة اشیاء: علی الصلاة، و الزکاة، و الحج، و الصوم، و الولایة." (ترجمه: امام ابوجعفر علیه السلام فرمود: اسلام بر پنج اصل بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.) من لا یحضره الفقیه، جلد دوم، باب فضیلت و ثواب روزه، ص 388.

بنظر می رسد که این ترانسپورتی که در متن پست ذکر شد از نوعی است که مستلزمش یک ادب و اخلاقی است که نه تنها سرعتی مافوق نوری را می طلبد و بلکه سرعتی بی نهایت را می طلبد اگر قرار است که این اخلاق عظیم بتواند علمی را طلبه ها و شاگردانش بیاموزد که کیمیا فقط یکی از چیزهایی است که از ان نتیجه می شود! یحتمل بعضی اشکال کنند که مگر می شود؟ این یک  امر تخیلی و غیرواقعی است که دچار شده است چرا که بیش از حد با اینترنت و وب و دابلیو دابلیو دابلیو آنلاین کار کرده است! ما در جواب عرض می کنیم که به قول مرحوم آیة الله العظمی بهجب گشتیم و گشتیم و ذکری بهتر از اللهم صل علی محمد و آل محمد پیدا نکردیم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

یک مسئله عظیمی که در رابطه با ستارگان و دوتاییها و پولسارها و تحقیقات نجومی یافت می شود این است که اگر ما به دنبال ماده تاریک داریم می گردیم، یک طیف عظیمی می تواند داشته باشد از ویمپها تا ماچوها! هم مدل استاندارد فیزیک و هندسه ناجابجایی را می توانید لحاظ کنید و هم هندسه دیفرانسیل و گرانش را. خوب، حالا ما ذراتی از قبیل ذرات بنیادی مدل استاندارد را داریم و از آن طرف هم ماه و سیارات و دیگر اجرام فضایی را گذشته از کهکشانها و امثالهم. و اما خوب ماهواره ها و فضاپیماها و جتها را هم داریم. و حالا یک بنده خدایی هم می تواند این تجربه و آزمایش را نیز عنوان کند که ما بیاییم سوار یک قایق خیلی تندرو شویم و از ایتالیا برویم جزایر قناری یا از یونان برویم قبرس یا از فلوریدا برویم پورتوریکو یا از نیومکزیکو برویم هاوانا یا از لس آنجلس برویم هونولولو یا از  استانبول برویم جزیره پرنس یا بالاخره از اهواز یا چابهار برویم جزیره فارسی یا کیش یا قشم یا ابوموسی. بالاخره اینها هم یحتمل یک نتایج نظری و عملی را برای ما خواهند داشت. مثلاً اگر در مسابقات قایقرانی اینچنینی شرکت کنیم، یحتمل برنده هم شویم و خود یک نوع ورزش هم خواهد بود. همیشه که نباید یک شمش طلا در کنارمان داشته باشیم تا بتوانیم یک آزمایشی را انجام دهیم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

در رابطه با سیاه چاله های نجومی و از جمله سیاه چاله های کر، این یحتمل مسئله ترمودینامیکی مهمی  است که سطح سیاه چاله ای ارتباط تنگاتنگی با آنتروپی بکنشتن-هاوکینگ آن دارد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی