الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۱

 

لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ‎﴿الرعد: ١١﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الزمان ولی عصر عجل الله فرجه الشریف:

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

جبهه‌‌ی استعمارِ غرب نسبت به این منطقه‌ی خاصّ ما، منطقه‌ی غرب آسیا، یک رویکردی دارد؛ این منطقه‌ای که خودشان اسمش را میگذارند «خاورمیانه». بعد از دو جنگ جهانی، استعمار غربی ــ اوّل اروپا، بعد هم آمریکا ــ نسبت به این منطقه یک توجّه خاص، رویکرد خاصّی را به وجود آوردند؛ چرا؟ چون منطقه، منطقه‌ی مهمّی است. مهم‌ترین عاملِ حرکتِ چرخهای صنعتیِ دنیای غرب [نفت است، صنعتشان] به عامل نفت وابسته است و مرکز عمده‌ی نفت در دنیا در اینجا است. منطقه‌ی غرب آسیا منطقه‌ی ارتباط شرق و غرب است، منطقه‌ی ارتباط آسیا و اروپا و آفریقا است؛ از لحاظ جایگاه راهبردی و به تعبیر رایج، سوق‌الجیشی، منطقه‌ی مهمّی است. لذا استعمارگران غربی که حالا ثروتی هم پیدا کرده بودند و با غارت کشورهای استعمارزده توانایی‌هایی هم پیدا کرده بودند، از لحاظ علمی هم جلو رفته بودند و سلاح پیشرفته هم داشتند، روی منطقه‌ی غرب آسیا توجّه ویژه‌ای پیدا کردند. به خاطر همین توجّه هم بود که رژیم غاصب صهیونیستی را در این منطقه به وجود آوردند؛ این رژیم غاصب را به عنوان پایگاه غرب ــ اوّل پایگاه اروپا و بعد هم پایگاه آمریکا ــ در این منطقه قرار دادند برای اینکه بتوانند به منطقه مسلّط باشند، هر کار میخواهند بکنند، کشورها را به جان هم بیندازند، جنگ درست کنند، تحمیل کنند، توسعه بدهند، غارت کنند؛ اصلاً رژیم صهیونیستی را برای این به وجود آوردند. پس روی این منطقه یک نظر ویژه‌ای داشتند

...

انقلاب اسلامی در ایران ناگهان همه‌ی چُرتهای اینها را پاره کرد! یک حادثه‌ای پیش آمد، انقلاب یک ضربه‌ی مهلکی به این سیاست استعماری وارد کرد، اینها گیج شدند. چند ماه قبل از پیروزی انقلاب، رئیس‌جمهور آمریکا(۹) آمده بود ایران و میگفت اینجا جزیره‌ی امن است؛ ایران را میگفت جزیره‌ی امن. چند ماه بعدش انقلاب شد، در همین جزیره‌ی امن! این جور اینها غافلگیر شدند، این جور انقلاب ناگهان در مقابل اینها ظاهر شد و اینها را با ترس و تردید و خوف به کنج انزوا راند؛ یک چنین وضعی را انقلاب به وجود آورد. انقلاب شد یک سدّ مستحکم، اینها را بیرون کرد؛ عواملشان یک عدّه‌ای خودشان فرار کردند، یک عدّه‌ای بیرون شدند، یک عدّه‌ای اعدام شدند؛ [لذا انقلاب] یک سدّی در مقابل حضور آمریکا و به طور کلّی حضور غرب در منطقه ایجاد کرد.

...

گفتند شش‌ کشور هست که قبل از ایران بایستی حکومتهای این شش کشور را ما ساقط کنیم، تسلّط بر اینها پیدا کنیم؛ این شش‌ کشور که ساقط شدند، ایران ضعیف میشود؛ آن‌ وقت میشود به ایران هم حمله کرد. این شش کشور کجایند؟ هر کدام هم به یک دلیلی. یکی‌اش عراق بود؛ به دلیل اینکه صدّام بعد از جنگ آن وقتی که میخواست به کویت حمله کند، با ایران نرد دوستی باخت؛ اسرای ما را آزاد کرد، نامه نوشت به بنده، به رئیس‌جمهور وقت، نامه‌نگاری کرد، آدم فرستاد. پس صدّام خطرناک بود؛ صدّامی که تا آن روز حمایتش میکردند، یک عنصر نامطلوب برایشان شد؛ این عراق. دوّم، سوریه؛ به خاطر اینکه سوریه از زمان حافظ اسد،(۱۲) از اوّل جنگ، در کنار ما بود. مسیرِ نفتِ عراق به دریای مدیترانه را سوریه برای کمک به ما بست، بعد از آن هم هر جور کمکی که ممکن بود میکردند. اوّلین سفر خارجی بنده زمان ریاست جمهوری، سفر به سوریه بود؛ یعنی ارتباطاتمان با سوریه این جوری نزدیک بود. پس دولت سوریه هم باید ساقط بشود. سوّم، لبنان. لبنان چرا؟ به خاطر اینکه در آنجا پایگاه‌های مستحکم انقلابی ــ یعنی حزب‌الله و حزب امل ــ هستند، طرف‌دار ایرانند. چهارم، لیبی در شمال آفریقا. برای اینکه میدانستند لیبی در یک مواردی پشتیبانی‌هایی از ما کرده، پشتیبانی‌های نظامی از ما کرده بود؛ در زبان هم از طرف ما حمایت میکرد. پنجم، سودان. سودان هم دلایل خاصّی داشت، روشن بود. سرانش با ما رفت و آمد داشتند؛ می‌آمدند، میرفتند، در دوره‌های مختلف بعد از اینکه آنجا انقلاب شده بود و پیروزی به دست آورده بودند، با ما ارتباط داشتند. بعد هم سومالی، آن هم به یک دلیل دیگری.

 

این شش‌ کشور بایستی تضعیف میشدند، از بین میرفتند، حکومتهایش ساقط میشدند. در واقع، عمق راهبردی ایران به نظر آنها این شش‌ کشور بود؛ اینها بایستی در اختیار آمریکا و استعمار قرار میگرفتند، بعد می‌آمدند سراغ ایران. خب ایران چه کار کرد؟ جمهوری اسلامی چه کار کرد؟ جمهوری اسلامی در شمال آفریقا مطلقاً ورود پیدا نکرد؛ نه در لیبی، نه در سودان، نه در سومالی، به دلایل روشنی که حالا اینجا جای گفتنش نیست. دلایلی وجود داشت؛ نخواستیم وارد بشویم و وارد نشدیم. امّا در این سه کشور، یعنی کشور عراق و کشور سوریه و کشور لبنان، سیاست ایران در آنجاها کارکرد پیدا کرد. ما به آن صورت حضور نظامی نداشتیم، امّا آنجا کار انجام گرفت؛ کار بزرگ، کار مهم. نتیجه‌ی این کار چه شد؟ شکست آمریکا در این سه کشور. اینها میخواستند اختیار عراق را به دست بگیرند، نشد؛ اینها میخواستند حکومت سوریه را ساقط کنند، نشد؛ اینها میخواستند حزب‌الله و امل را در لبنان از بین ببرند، نشد، نتوانستند.

 

این طرح و نقشه‌ای بود که آمریکایی‌ها با هزاران هزار دلار ــ یعنی چند میلیارد دلار پول ــ و با هزاران ساعت کار فکری از سوی صدها یا شاید هزاران نفر متفکّرین سیاسی‌شان آن را ریخته بودند، این آمادگی را فراهم کرده بودند برای اینکه بتوانند به ایران لطمه بزنند؛ نقشه‌ی اینها، توطئه‌ی اینها با نیروی عظیم و کارآمد جمهوری اسلامی خنثی شد که مظهر و پرچم این نیروی عظیم، شخصی بود به نام حاج قاسم سلیمانی. حالا معلوم میشود که چرا اسم حاج قاسم سلیمانی برای ملّت ایران این قدر محبوب است و برای دشمنان ایران این قدر مغضوب است که از آوردن اسمش عصبانی میشوند، خشمگین میشوند. پرچم سیاست جمهوری اسلامی در مقابله‌ی با دشمن که خنثی کرد نقشه‌ی عمیق دشمن را، حاج قاسم سلیمانی بود؛ رضوان خدا بر او باد.

...

میدان رزم یک چنین میدانی است؛ میدان چهار نفر اغتشاشگرِ داخلِ خیابان نیست. البتّه معنایش این نیست که از این اغتشاشگرها صرف نظر کنیم؛ نه، هر اغتشاشگری، هر تروریستی، باید مجازات بشود ــ در این تردیدی نیست ــ امّا میدان فقط این میدان نیست؛ میدان خیلی وسیع‌تر از اینها است، میدان خیلی عمیق‌تر از اینها است. شما وسط این میدان ایستاده‌اید. میخواهم بسیجی قدر خودش را بداند. قدر بسیج را بدانید. شما در یک چنین میدانی دارید مبارزه میکنید؛ خودتان را محدود ندانید به این کارهای جزئی که دُور و بَر وجود دارد. البتّه این کارها هم باید علاج بشود؛ این مقابله‌ی با اغتشاشگر هم یکی از مهم‌ترین کارهای بسیج است. این اغتشاشگر سرانگشت همان کسانی است که در آن نقشه‌ی بزرگ شکست خوردند؛ آنجا شکست خوردند، جور دیگر میخواهند وارد میدان بشوند، آن وقت این اغتشاش را راه می‌اندازند؛ یکی شعار میدهد، یکی مینویسد، یکی کار دیگری میکند. خب بسیج نباید فراموش کند که درگیری با استکبار جهانی است، درگیری اصلی آنجا است؛ حالا با اینها هم برخورد میکنند امّا دشمن اصلی آنجا است، درگیری اصلی آنجا است. این چهار نفر [اغتشاشگر] یا غافلند یا جاهلند یا بی‌اطّلاعند یا تحلیل بد به آنها داده شده یا تعدادی هم مزدورند؛ دشمن اصلی آنجا است، مبارزه‌ی اصلی آنجا است.

...

بله، مشکل ما را با آمریکا یک چیز حل میکند؛ چه چیزی؟ به آمریکا باج بدهیم؛ نه یک بار؛ آمریکایی‌ها به یک بار باج هم قانع نیستند؛ امروز باج بدهیم، فردا می‌آیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم؛ پس‌فردا می‌آیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم. امروز میگویند هسته‌ای را تعطیل کنید ــ اوّل میگویند بیست درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند پنج درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند بساط هسته‌ای را برچینید ــ بعد میگویند قانون اساسی را عوض کنید، بعد میگویند شورای نگهبان را بردارید؛ آمریکایی‌ها باج میگیرند. اگر بخواهید مشکلتان با آمریکا حل بشود، باید این کار را بکنید؛ مرتّب باج بدهید. آمریکا اینها را میخواهد: پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، دستتان را خالی کنید، صنایع دفاعی‌تان را تعطیل کنید. کدام ایرانی باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ من نمیگویم [طرف‌دار] جمهوری اسلامی؛ ممکن است یکی جمهوری اسلامی را هم قبول نداشته باشد امّا ایرانی باشد، غیرت ایرانی داشته باشد؛ [او هم] حاضر نیست این باجها را بدهد. آمریکا به کمتر از این قانع نیست؛ چرا نمیفهمند؟ مذاکره‌ی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند. اگر حاضرید باج بدهید، نه یک بار، نه دو بار، پشت سر هم، در همه‌ی مسائل اساسی، و از همه‌ی خطوط قرمزتان عبور کنید، بله، آن وقت آمریکا با شما دیگر کاری ندارد، مثل دوران پهلوی. مردم انقلاب کردند برای [رهایی از] این، این همه شهید دادند برای این. این کشوری که این جور دارد پیشرفت میکند، این جوانهایی که این جور دارند در همه‌ی میدانها کار میکنند، باید این جور با آنها حرف زد؟ این جور بهشان گفت؟

میگوید صدای ملّت را بشنوید! صدای رعدآسای ملّت در سیزدهمِ آبانِ امسال بلند شد؛ شنیدید؟ شما صدای ملّت را بشنوید. مگر از تشییع جنازه‌ی شهید سلیمانی چقدر گذشته؟ آن جمعیّت عظیم صدای ملّت ایران بود، آن تشییع جنازه‌ی ده‌میلیونی یا شاید به یک معنا بیش از ده‌میلیونی صدای ملّت ایران بود. امروز تشییع جنازه‌ی شهدا صدای ملّت ایران است. تا یک نفر در اصفهان، در شیراز، در مشهد، در کرج، در هر جای دیگر شهید میشود، خیلِ جمعیّتِ مردم راه می‌افتند شعار میدهند علیه تروریست، علیه اغتشاشگر؛ صدای ملّت این است؛ شما چرا صدای ملّت را نمی‌شنوید؟

...

توصیه‌ی بعدی رشد معنوی خودتان است. رشد معنوی خودتان را اندازه بگیرید. مراقب باشید که دارید جلو میروید یا دارید عقب میروید؛ این مهم است. ببینید شما در ماه قبل چه کارهای خوبی انجام دادید، چه حرکت نیکی انجام دادید، چه کمکی کردید، یا خدای نکرده چه کار بدی انجام دادید؛ این ماه آیا کار خیرتان بیشتر شده یا کمتر شده؟ یا مثلاً آن کار خلافی که انجام میدادید، این ماه بیشتر شده یا کمتر شده؟ اندازه بگیرید. سعی کنید جلو بروید، پیش بروید.

خب، گفتیم شیوه‌های دشمن را بشناسید. امروز مهم‌ترین شیوه‌ی دشمن، جعل و دروغ‌پردازی است. الان مهم‌ترین کاری که دشمن دارد میکند [انتشار] دروغ است؛ یعنی همین تلویزیون‌هایی که میدانید و می‌بینید مال دشمن است یا همین فضای مجازی، خبر دروغ میدهند، تحلیل دروغ میدهند، کشته‌ی دروغ معرّفی میکنند، آدمها را بدروغ، یکی را بد میکنند، یکی را خوب میکنند؛ دروغ. یک عدّه هم باور میکنند. بدانید دشمن امروز بر پایه‌ی دروغ و دروغ‌پردازی دارد کار میکند. خب وقتی که دانستید، طبعاً وظیفه می‌آید روی دوشتان. تبیین کنید. «جهاد تبیین» که گفتیم،(۱۳) یکی از جاهایش اینجا است؛ جهاد تبیین.

گفتیم [نقاط] آسیب‌پذیری دشمن را بشناسید. یکی‌ از آسیب‌پذیری‌های دشمن، روشن‌بینی شما است. شما که روشن‌بین باشید، او آسیب میبیند. سعی کنید روشن‌بینی خودتان را افزایش بدهید. دشمن دنبال این است که بر مغزها تسلّط پیدا کند. تسلّط بر مغزها برای دشمن خیلی باارزش‌تر از تسلّط بر سرزمین‌ها است. اگر مغز یک ملّتی را توانستند تصرّف کنند، آن ملّت سرزمین خودش را دودستی به دشمن تقدیم میکند. مغزها را باید حفظ کرد؛ تسلّط بر مغزها. یک عدّه‌ای خودشان دروغ نگفتند، امّا متأسّفانه دروغ دشمن را تأیید کردند. مراقب باشید این خطرها برای شما و برای مردمتان پیش نیاید؛ به مردمتان کمک کنید.

آمادگی عملی خودتان را هم حفظ کنید، غافلگیر نباید شد؛ در عالم سیاست از این غافلگیری‌ها زیاد پیش می‌آید. شیوه‌های مختلفی هم دارند؛ حالا من یک شیوه‌اش را میگویم. یکی از کارهای دشمن این است: یک کاری را در یک نقطه‌ای با سر و صدا شروع میکند، برای اینکه همه‌ی توجّه‌ها به آن نقطه جلب بشود؛ بعد یک کار اصلی را که میخواهد انجام بدهد، [در جای دیگر] انجام میدهد. حواسها همه به آن طرف است، به این طرف نیست؛ همه باید حواسمان جمع باشد، بخصوص مسئولین کشور. مسئولین کشور به اطراف کشور، به داخل کشور، به بیرون کشور، به همه‌ی اطراف باید توجّه کنند؛ برای ما اطراف کشور هم مهم است. برای ما، هم منطقه‌ی غرب آسیا مهم است، هم منطقه‌ی قفقاز مهم است، هم مناطق شرقی ما مهم است، همه‌‌ی اینها مهم است. حواس ما به همه‌ی اینها باید باشد که دشمن چه کار میخواهد بکند؛ همه در این زمینه‌ها بایستی تلاش کنند. و حالا این هم یک نکته‌ای است، بخصوص در وقتی که جام‌ جهانی [فوتبال] هست؛ برای بنده فهرست کردند کارهایی را که در جام ‌جهانی‌های دوره‌های مختلف انجام گرفته که از غافلگیری [استفاده کردند]؛ چون در دوران جام ‌جهانی همه‌ی چشمها در دنیا به جام جهانی است که چند هفته هم طول میکشد. از این غفلت جهانی خیلی‌ها استفاده میکنند، یک کارهایی را انجام میدهند. حالا اسم جام ‌جهانی را آوردیم، دیروز بچّه‌های تیم ملّی ما چشم ملّت ما را روشن کردند، ان‌شاءالله چشمشان روشن باشد؛ دیروز مردم را خوشحال کردند. خب این هم یک توصیه.

قبل از آخرین توصیه، مراقب نفوذ دشمن در درون مجموعه‌ی بسیج باشید. این را توجّه داشته باشید؛ گاهی یک آدم فاسد، گاهی یک آدم ناباب لباس عوضی میپوشد، خودش را در یک مجموعه‌ای جا میکند، لباس روحانی میپوشد می‌آید خودش را در [کسوت] روحانیّون جا میزند. آدم فاسد، آدم ناباب میتواند در کسوت روحانی دربیاید، میتواند در کسوت بسیجی دربیاید؛ حواستان به این هم باشد، این هم یک توصیه.

آخرین توصیه‌ی من آیه‌ی قرآن است: وَ لا‌ تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین.(۱۴)

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51418#_ftnref13

  • ۰۱/۰۹/۰۸
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۹۱)

۞ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‎﴿یس: ٦٠﴾

وَأَنِ اعْبُدُونِی ۚ هَٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ‎﴿یس: ٦١﴾

وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ ‎﴿النمل: ٨٣﴾‏

 

بنده ی حقیر داشتم پنجشنبه این متن را راجع به گروه فرقان از سایت مرتضی مطهری دات کام می خواندم:

 

http://www.mortezamotahari.com/fa/NewsView.html?NewsID=78793&NewsType=1&SubjectID=1025

 

در میان چیزهای دیگر، می فرمایند ترجمه و تفاسیری از قرآن مجید و نهج البلاغه و شرح دعای عرفه و کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن و ... از آنها چاپ شده بوده است هر چند که به اسامی مستعار هم پخش می کرده اند. در علت روی آوردن به تروریسم می فرماید: "آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم." 

شما وقتی ظاهر کار و عقاید آنها را از همین نوشتار هم مطالعه می کنید، یحتمل نزد خود بگویید که اینها بالاخره محبت و حتی جاذبه ی حضرت علی جذبشان هم کرده بوده است دیگر هر چند که بعدها کارشان به انحراف کشیده شده و می خواسته اند از اسارت آخوندیسم هم اسلام علی را آزاد کرده و برهانند و کارشان به ترورهای شهید مطهری و دیگران هم می کشد! و لذا برایتان سوال هم می شود که آیا اینها جاذبه و دافعه ی علی علیه السلام را کجا به خطا رفته اند و درست هم نفهمیده اند؟ یک جا حتی می فرمایند: "هرچند گستردگی جریانات مختلف، باز شدن فضای سیاسی کشور و ورود گروه های مختلف به عرصه مبارزه  اجازه  بروز بیشتر به این ماجرا را نداد؛ در غیر این صورت ممکن بود که جریان فرقان به حرکتی شبیه به آن چه  میرزا علی محمد باب ایجاد کرده بود، منجر شود." بعضی حتی یحتمل اشکال هم کنند که اینها که حتی در انواع مساجد مختلفی هم حضور داشته اند و لذا می باید با آخوندهای خودمان هم سر و کار داشته باشند. بنابراین چرا نسبت به آخوندیسم هم موضع گرفته بوده اند هر چند که می فرمایند می خواسته اند از دکتر علی شریعتی هم آیا چقدر دفاع کنند. این همه کتب ترجمه و تفسیر قرآن و نهج البلاغه و ...، و آنگاه بعدش هم اینطور به خطا رفتن؟! چطور چنین چیزی ممکن است؟ و آن هم شهید مطهری را به شهادت رساندن دیگر چرا؟ یحتمل بعضی بفرمایند که خوب مگر خوارج هم به خطا نرفتند و رو در روی حضرت علی نیز ایستادند با اینکه حافظ قرآن هم بودند؟ و اما نکته اینجا این است که اینها حتی طرفدار حضرت علی علیه السلام نیز بوده اند یا لااقل ادعا هم می کرده اند که چنین اند و در مورد تهج البلاغه هم کتاب داشته اند! پس کجای کار غلط از آب درآمده است؟

ما یحتمل هیچگاه متوجه مسئله نشویم الا اینکه باید متوجه هم بود که عمده ی فعالیت این گروه یعنی گروه فرقان در زمان قبل از انقلاب و زمان طاغوت هم بوده است. ولی وقتی انقلاب می شود و ملاها و آخوندها را هم رقیب خود می بینند یحتمل رو به ترور می آورند؟! یا شاید هم دلایل دیگری هم داشته است؟

ولی به هر حال، این مسئله ی بسیار مهمی است که وقتی شاگرد و دانشجو و طلبه می خواهد از حالات خلاء بیرون آمده و بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و بلکه حتی حضرات آیات عظام مراجع عالی قدر تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حرکت کند، آیا کجا هم یحتمل با انواع مشکلاتی روبرو می شویم؟ یعنی حتی کجا هم آیا ممکن است به غلط رفت، در ادامه ی راه پر کردن این خلائها و رسیدن به تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف کانه هر آن یحتمل هم حضرتش ظهور بفرمایند و در مقابل تک قطبی استکبار جهانی قد علم کرده و بلکه درهمش شکسته و نابودش کند.

یک نکته در مورد امام علی امیر المومنین اینجا این است که آن حضرت نه تنها در طیفهای انرژی بالا و در جنگ با ناکثین و قاسطین و بلکه حتی مارقین هم سربلند بیرون آمدند هر چند که عمر آن حضرت کفاف هم نداد که کار را با مارقین تمام هم بفرمایند؛ و بلکه در طیفهای انرژیهای پایین همچون جاذبه ی گرانشی هم که الغدیر نیز نادیده گرفته شد و سالها در خلافت اولی و دومی و سومی به امور دیگری می پرداختند نیز سربلند بیرون آمدند؛ و الا خود به خلافت نمی توانستند برگزیده شوند! این صبر عظیم خود از مختصات امیر المومنین امام علی علیه السلام هم هست. و حال آنکه بسیاری از افراد و گروه ها بدنیال افراد و گروه های دیگری نیز مشاهده می شود به انحراف کشیده شده اند و می شوند و خواهند شد. این یک نکته ای است که حتی در اروپا نیز دیده می شود که آندلس نیز اسلام می آورد؛ ولی آیا چقدر هم می تواند اسلامش را حفظ کند و امروزه چقدر از این اسلام را در آندلس باقی هم گذاشته اند؟! این مسئله وقتی به آمریکا برویم و نه فقط مسائل اسلامی را برانداز هم کنیم، شکل دیگری به خود می گیرد.

شما ملاحظه می فرمایید که گروه هایی در تاریخ معاصر آمریکا نیز یحتمل سعی دارند مردم را دور خود جمع کرده و راه سعادت را به آنها بیاموزند. یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که شما به آمریکا و انگلیس و اسرائیل هم چه کار دارید؟ البته همینها هم یحتمل بفرمایند که حتی مرگ بر ضد ولایت فقیه هم نگویید. ولی در همین اغتشاشات هم دیده شد که آیا شعارهایی بر علیه ولایت فقیه داده نمی شده است از قبیل مرگ بر دیکتاتور یا حتی مرگ بر خامنه ای؟ ولی نکته ی دیگر این است که خود مردم آمریکا هم چرا به گروه هایی مثل جیم جونز، یا هاری کریشناها، یا باگهاوان راجنیش، یا داوید کوروش یا دیگران هم رو می آورند؟ مثلاً هاری کریشناها را هم می بینید که باگهاواد گیتا را هم درس می دهند که در عمل دارد یک درس زندگی و مبارزه ای را هم یاد می دهد که جناب خدا یعنی همان کریشنا ارابه ران آرجونا هم هست؛ و آرجونا را که شک کرده که بابا این دشمنان ما که از خودمان هم هستند را ارشاد می کند که نخیر باید هم با اینها بجنگی و .... (البته اینجا یحتمل نباید هم خیلی گول ظاهر امر را خورد که اگر یک بنده خدایی هم حتی از روی شوخی برود به همین هاری کریشناها بفرماید که بابا والله بالله من همان کریشنایی هستم که شماها عرضه می دارید، آنگاه نباید هم خیلی همه انتظارش را داشت که از روی محبت هم دورش را بگیرند و قربان صدقه اش بروند که بارک الله تا حالا کجا بودی ما نمی دانستیم و از این حرفها و .... یعنی اینها هم یحتمل حتی بین خودشان نیز برای خودشان یک حساب و کتابهایی دارند که زودی گول حرفهای هر که از راه رسید و گفت من کریشنا و شخصیت سوپریم کله ی خدام را نخورند و ....) به هر حال  اینها را می بینید که در آمریکا بوده اند و هنوز هم یحتمل از جمله همین هاری کریشناها هستند ولی خیلی هم کسی تحویلشان نمی گیرد و بلکه انحراف بعضی از اینها آنقدر هم زیاد بوده است که معلوم نیست چه بلایی نیز بر سرشان یا خودشان آورده اند یا دیگران آورده اند. به هر حال، اینها هم دنبال سعادتند و برای همین هم مردم را لااقل در ظاهر جذب می کنند. عرض بنده این است که از قبیل این گروه ها فقط در ایران قبل و بعد از انقلاب هم نبوده اند!

ولی نکته ی جالب توجه هم اینجا است که گویا آمریکا و اروپا و اصولاً غرب بنظرش می رسد که در مسئله ی جذب و جاذبه، مسئله از این نوع هم هست که منفی در منفی می شود مثبت! یعنی اگر گروهی در ایران خیلی هم شاکی بود و رفت در غرب و شد اپوزیسیون؛ آنگاه باید هم از او حمایت کرد هر چند هم که اینها آنقدر قوه ی دافعه هم داشته اند که دیگر هیچ کس آنها را نپذیرفته است. یعنی بنظرشان هم می رسد که دشمن و دافعه ی دشمنشان که همان جمهوری اسلامی ایران هم حساب می کنند که برای آنهاست، می شود همان قوه ی جاذبه هم برای خودشان! همینطوری هم گویا باید داعش را برای مسلمانان علم کرده می بوده اند. شهید ابومهدی المهندس و سردار شهید سلیمانی را هم همینطوری حذف کردند چرا که دشمن داعش بود که داعش هم دشمن دشمنانشان بوده اند. مشکلشان ولی این است که آیا شما از محبت و مودت و عشق به خدا هم بویی برده اید که می خواهید مسلمانان را اینطور هم بجان هم بیاندازید؟ ریاضی فیزیکی هم حساب بفرمایید، بعضی یحتمل اشکال هم بفرمایند که این کار حتی شامل جاذبه ی گرانشی نمی شود برای اینکه گرانش دافعه ندارد و بلکه برای اینکه قوه ی دافعه ای هم در کار باشد باید از نیروهای دیگری نیز کمک بگیریم و بلکه وارد مسائل مربوط به وحدت نیروها و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ریسمان و ... هم شویم. و اما وقتی ریسمانی قوه ی جاذبه ای قوی را که آیا فشرده هم باشد یا نباشد را بخواهیم بنوعی محدودش کنیم و قوه ی دافعه ای ضعیفتر اپوزیسیون را هم بخواهیم جایگزینش کنیم؛ اگر در یک کفه ی ترازو تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در تقابل با استکبار جهانی تک قطبی باشد که دارند با هم زورآزمایی می کنند، در کفه های ترازوهای مشابهی هم استکبار جهانی تک قطبی و چند قطبی با انواع گروه های اپوزیسیون چند قطبی را هم داریم که خودشان با خودشان رفته اند توی دعوا و جنگ. مسئله مثل این است که چون محبت و مودت و عشق و جاذبه ی امام علی علیه السلام را درنیافته است یا بلکه هم دریافته است و بقصد هم با او وارد دعوا می شود و حتی من خوبم تو خوبی روانشناسی رفتار متقابل را هم بلد نیست، آنچنان قوه ی دافعه ی امام علی علیه السلام را هم برمی انگیزد که خودش را که غرق در ظالمیت هم هست را نیز نابود کند. البته تفاوت مسئله ی استکبار جهانی اینجا است که حتی در مقابل امیر المومنین امام علی و امام حسین علیه السلام و تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می خواهد وانمود کند که با امثال بدتر از دجالهای همچون خودش هم طرف است و لذا محبت و مودت و عشق خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بدلش نمی نشیند و نه فقط نسبت به آنها و بلکه نسبت به حتی بشریت و حیوانات و نباتات و حتی جامدات و ... هم خودش و دلش مثل سنگی است که نه جاذبه دارد و نه دافعه و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه والمستشهدین بین یدیه

وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا ‎﴿الانسان: ٨﴾‏

 

علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمهٔ بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که می‌تواند که به سر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

به دو چشم خون‌فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ‎﴿المائدة: ٥٥﴾‏

 

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

 

 به عقیده بعضی ریشه اصلی این جذب و دفعها نیاز و رفع نیاز است . انسان موجودی نیازمند است و ذاتا محتاج آفریده شده ، با فعالیتهای پی‌گیر خویش می‌کوشد تا خلاءهای خود را پر کند و حوائجش را برآورد و این نیز امکان پذیر نیست بجز اینکه به دسته‌ای بپیوندد و از جمعیتی رشته پیوند را بگسلد تا بدینوسیله از دسته‌ای بهره گیرد و از زیان دسته دیگر خود را برهاند و ما هیچ گرایش و یا انزجاری را در وی نمی‌بینیم مگر اینکه از شعور استخدامی او نضج گرفته است . و روی این حساب ، مصالح حیاتی و ساختمان فطری ، انسان را جاذب و دافع پرورده است تا با آنچه در آن خیری احساس می‌کند بجوشد و آنچه را با اهداف خویش منافر می‌بیند از خود دور کند و در مقابل آنچه‌ غیر از اینهاست که نه منشأ بهره‌ای هستند و نه زیانبارند بی‌احساس باشد ، و در حقیقت جذب و دفع دو رکن اساسی زندگی بشرند و به همان مقداری که از آنها کاسته شود در نظام زندگیش خلل جایگزین می‌گردد و بالاخره آنکه قدرت‌ پر کردن خلاءها را دارد دیگران را به خود جذب می‌کند و آنکه نه تنها خلاءی‌ را پر نمی‌کند بلکه بر خلاءها می‌افزاید انسانها را از خود طرد می‌کند و بی‌تفاوتها هم همچوسنگی در کناری .

 

جاذبه و دافعه علی (علیه السلام)، ص 20- 21

http://lib.eshia.ir/50066/1/20

 

این متن بالا را در کتاب استاد شهید مطهری که بنده ی حقیر می خواندم، بنظرم رسید که ایشان دارند حالات خلاء شاگرد و دانشجو و طلبه را که می خواهد بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی میل کند را با لحاظ جاذبه ها و دافعه هایی که خلائها را می توانند پر کنند را در نظر آورده اند! البته ایشان یک قلمی هم دارند که شما هر چه بیشتر می خوانید، باز هم دلتان می خواهد بیشتر ادامه دهید و بلکه یک کتاب ایشان که تمام شد هم بدوید بروید سراغ آن یکی دیگری و .... ولی یحتمل به انواع بحثهایی که راجع به جاذبه و دافعه در سطوح اجتماعی بین انسانها می پردازند را بیشتر از اینها هم می شد پرداخت؛ و اما چون بحثشان منشاء کلامی و منبری هم داشته است، خیلی یحتمل وارد جزئیات نشده اند.

با این حال، انسانها را در کتاب منطقاً هم به چهار دسته از لحاظ اینکه آیا جاذبه دارند یا ندارند و دافعه هم دارند یا ندارند تقسیم می فرمایند و نتیجه هم می گیرند که امام علی علیه السلام از نوع چهارم است که هم جاذبه دارند و هم دافعه! و در این کاری که انجام داده اند، یک زیبایی عجیبی هست که در طول کتاب نمایان هم هست، گذشته از اینکه اشاره ای به جاذبه و دافعه در قطبهای نیروی الکتریسیته و مغناطیسم هم می فرمایند و از قوای چهارگانه غاذیه یعنی جاذبه و دافعه و هاضمه و ماسکه هم اشاره ای دارند که امروزه در پزشکی مدرن هم همانطوری که می فرمایند زیاد هم چنین بحثهایی را نداریم. ولی آن نیروی محبتی را که در اولیای خدا هست آنچنان که در مورد پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم قرآن کریم می فرماید رحمة للعالین تشریف دارند:

وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿الأنبیاء: ١٠٧﴾‏

و در مورد حضرت امام علی علیه السلام نیز می فرمایند که حدود دویست سال بعد از شهادت آن حضرت، بر ابن سکیت که معلم دو فرزند متوکل عباسی بود چه گذشت وقتی متوکل فرزندانش را با حسن و حسین علیه السلام مقایسه کرد و ابن سکیت هم در جوابش گفت که حتی قنبر هم از فرزندان تو و پدرشان نزد من محبوبترند! متوکل فی المجلس دستور داد زبان ابن سکیت را از پس گردنش در بیاورند.

استاد شهید مطهری با مثال دعوت انبیاء هم می فرمایند که محبت به امام علی گویی ماورای بعد زمانی خودش هم بوده است و در طول تاریخ هم ادامه داشته است. ولی ایشان مسئله را غلط نکنم از سه بعدی که یک بعدش هم زمان باشد بیشتر در نظر نمی گیرند که هم در اعصار و هم در اقلیمهای بشری گوناگون و بلکه در تسخیر قلوب مردم تاثیر گذاشته اند؛ و می فرمایند این مخصوص دعوتهای انبیاء هم هست. ولی همین مثال متوکل هم نشان می دهد که یحتمل سیاه چاله هایی در حدود سیاه چاله های نجومی هم در این خللهایی که در ابعاد زمانی هم رخ می دهند می تواند واقع شوند. البته این خللها در زمان خود امام علی علیه السلام هم رخ داده اند که با نیروهای دافعه اش حتی المقدور خود با آنها جنگیده اند.

ولی بنده ی حقیر یک مسئله ی روانشناسی را هم اینجا می خواستم مطرح کنم که یحتمل آنهایی که با روانشناسی رفتار متقابل من خوبم، تو خوبی آشنا هستند اینجا همین سوال برایشان رخ دهد که بالاخره آن وضعیت آخر من خوبم تو خوبی هم در این مباحث کجا است؟ یعنی آیا این خیلی هم غیر عادی نیست که بابا جان، جناب متوکل، آیا خیلی هم تند روی نکرده ای که حالا یک چیزی هم اینچنینی از معلم فرزندانت شنیده ای؟! فکر نمی کنی که تو هم خوبی و معلم فرزندانت هم خوب است علاوه بر اینکه قنبر هم خوب است؟! آیا باید با او چنین رفتاری را هم می کردی؟! مسئله چیست؟

بنظر بنده ی حقیر هم می رسد که مسئله اینجا این است که جاذبه و دافعه ی اولیاء الهی را هم نمی شود با خوبی و بدی در مورد افراد عادی مقایسه کرد، هر چند که در روانشناسی رفتار متقابل در حقیقت یک آسیب شناسی ای را در نظر می گیریم که می خواهد به بیمار بیاموزد که تو هم خوبی و من هم خوبم! و چرا که این به بیمار روانی کمک هم می کند که وضعیتش بهبود هم بخشیده شود. مسئله اینجا این نیست که می خواهد به بیمار بگوید که دورو باش و حتی اگر دیگری بد هم هست به او نگو که تو بدی و بلکه به همه ی عالم هم محبت کن یا عشق بورز! مسئله این است که بابا گذشت هم داشته باش و قبول هم کن که آن دیگری هم مثل خودت خوب است تا وضعیت روانی ات هم یک دفعه بهم نریزد و دستور هم بدهی زبان طرف را از پشت سرش بیرون بکشند و .... ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که یحتمل مسئله برای آسیب شناسی بیماران روانی هم هست که وضعیتشان یا حاد یا مزمن هم شده است و حالا به پزشک هم مراجعه کرده اند و احتیاج به کمک هم دارند. التفات می فرمایید؟ و لذا این را نمی توانید هم با جاذبه و دافعه ی امام علی و حتی متوکل عباسی هم مقایسه کنید که حتی در مورد متوکل عباسی بعضی یحتمل اشکال هم کنند که دیگر کدام جاذبه را هم آیا دارید در موردش پیش می کشید؟!

نکته ای که استاد شهید اینجا در کتاب ماهرانه هم نشان می دهند این است که جاذبه و دافعه ای از امام علی علیه السلام هم داریم که در سطوح حکمت الهی و بقول امروزیها در سطوح فیزیک انرژیهای بالای ماورای بنفش هم هست. و همینطور هم جاذبه و دافعه ی فرض بفرمایید بیماران روانی و بلکه آنهایی که فاقد جاذبه و دافعه اند، یا حتی بیشتر هم دافعه دارند تا جاذبه نیز در طیفهایی واقع شده اند که مربوط می شود به انرژیهای پایین و مادون قرمزی که انواع خلائهایی هم موجب شده است که مسائلشان حاد یا مزمن هم شوند!

البته بنده ی حقیر نمی خواهم وارد اینگونه بحثهای التقاطی هم شوم و بلکه بیشتر هم به مقولات استکان نعلبکی ای توپولوژیک (کو)همولوژیک هم پرداخته که یحتمل خواننده را در ابهام هم می اندازد که آیا مسئله چقدر هم از روی صرفاً تخیلات و اوهام است یا یحتمل به گروه هایی مثل گروه فرقان هم نسبت داده می شود و بلکه با آنها اشتباه هم گرفته می شوند! ولی خوب اینجا این سوال هم مطرح می شود که بالاخره همانطوری که در پستهای قبلی هم گفتیم، آیا وقتی ما از یک قلب زمینی هم بحث می کنیم آنگاه آیا جایز هم هست که بحث را بکشانیم که قلبی آسمانی هم داریم که به علل حجب نورانی ماورای حجب ظلمانی هم ماورای دید و مشاهده ی ما نیز هست؟ و این به چه صورت هم هست. و چرا که اینها معمولاً یک بحثهای شهودی ای است که آیا چقدر هم می توانند حتی  با بیرون آمدن از حالات خلاء بلکه در الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نمایان شوند؟ یا بلکه بخشی از اوهام و متصوراتی هم هستند که از جمله مسئله شان از نوع حرف هم حرف می آورند است!

از طرفی هم پیش کشیدن این نوع حرفها هم تا حدودی اجتناب ناپذیرند چرا که مثل این است که بخواهید به زمین و زمان هم ایراد کنید که بابا چرا برای اینکه به جی استور هم دسترسی داشته باشیم؛ جی استور باید به دانشگاه تهران بفرماید که این بابا را هم اجازه بده از جی استور استفاده کند. خوب، بابا سایت جی استور است دیگر و بقول معروف دارندگی و برازندگی دیگر! زورش می رسد به دانشگاه تهران هم بگوید این کار را بکن. و اما نکته ی جالب توجه این هم هست که این کار را برای شما در این سطوح هم حاضر است انجام دهد؛ ولی معمولاً هم اگر به اساتید دانشگاه شان ایمیل هم بنویسید آنطور که بنده خودم هم مشاهده کرده ام، معمولاً آنچنان هم جوابی دریافت نمی کنید. البته چرا! بعضی وقتها غیر از این است. اگر در ایمیل هم جوابت را ندهد در مقالاتش جوابت را خواهد داد. ولی موضوع این است که با یک جاذبه و دافعه ی انسانی که خلاء ها را بخواهد پر هم کند، نشان هم می دهد که طرف نیستی. بنده تعجبم از این بود که دانشگاه های خودمان هم همینطورند همانطوری که دانشگاه های آمریکا هم همینطور است. البته این را هم عرض کنم که این هم خودش موهبتی است که یک جایی را داشته باشید که بتوانید بطور معقول هم حرفتان را بزنید و دیگران هم بتوانند کماکان در معرضش قرار گیرند، هر چند که این کار می تواند اعتیاد آور هم باشد و طرف را سر لج هم بیاندازد و دیگر به هر چه جاذبه ها و دافعه های انسانی و اجتماعی هم هست پشت پا بزند و  ...! ولی چیزی هم که هست این است که فرض بفرمایید فیزیک انرژیهای بالا یک گیرایی هم دارد که خودش بتنهایی می تواند انسان را سالیان سال اتوماتیک وار و ماشینی و با تخلیه ی اطلاعاتی درگیر خود کند و .... و اما جاذبه و دافعه ی امیر المومنین علی علیه السلام نیز چیز دیگری است ماورای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در حیطه ی حکمت الهی است که بسی جای تامل هم دارند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

سوره مبارکه الأنعام آیه ۵۷
قُل إِنّی عَلىٰ بَیِّنَةٍ مِن رَبّی وَکَذَّبتُم بِهِ ۚ ما عِندی ما تَستَعجِلونَ بِهِ ۚ إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ یَقُصُّ الحَقَّ ۖ وَهُوَ خَیرُ الفاصِلینَ﴿۵۷﴾
بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کرده‌اید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دستِ من نیست! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا می‌کند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.»

 

سوره مبارکه الأنعام آیه ۵۷
قُل إِنّی عَلىٰ بَیِّنَةٍ مِن رَبّی وَکَذَّبتُم بِهِ ۚ ما عِندی ما تَستَعجِلونَ بِهِ ۚ إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ یَقُصُّ الحَقَّ ۖ وَهُوَ خَیرُ الفاصِلینَ﴿۵۷﴾
بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کرده‌اید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دستِ من نیست! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا می‌کند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.»

________________________________

۱ ) سوره مبارکه النساء آیه ۱۴۱
الَّذینَ یَتَرَبَّصونَ بِکُم فَإِن کانَ لَکُم فَتحٌ مِنَ اللَّهِ قالوا أَلَم نَکُن مَعَکُم وَإِن کانَ لِلکافِرینَ نَصیبٌ قالوا أَلَم نَستَحوِذ عَلَیکُم وَنَمنَعکُم مِنَ المُؤمِنینَ ۚ فَاللَّهُ یَحکُمُ بَینَکُم یَومَ القِیامَةِ ۗ وَلَن یَجعَلَ اللَّهُ لِلکافِرینَ عَلَى المُؤمِنینَ سَبیلًا
ترجمه:
منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار می‌کشند و مراقب شما هستند؛ اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد، می‌گویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) «و اگر بهره‌ای نصیب کافران گردد، به آنان می‌گویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمی‌کردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داوری می‌کند؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.

۲ ) سوره مبارکه الأنعام آیه ۵۷
قُل إِنّی عَلىٰ بَیِّنَةٍ مِن رَبّی وَکَذَّبتُم بِهِ ۚ ما عِندی ما تَستَعجِلونَ بِهِ ۚ إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ یَقُصُّ الحَقَّ ۖ وَهُوَ خَیرُ الفاصِلینَ
ترجمه:
بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کرده‌اید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دستِ من نیست! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا می‌کند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.»

۲ ) سوره مبارکه یوسف آیه ۴۰
ما تَعبُدونَ مِن دونِهِ إِلّا أَسماءً سَمَّیتُموها أَنتُم وَآباؤُکُم ما أَنزَلَ اللَّهُ بِها مِن سُلطانٍ ۚ إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلّا تَعبُدوا إِلّا إِیّاهُ ۚ ذٰلِکَ الدّینُ القَیِّمُ وَلٰکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمونَ
ترجمه:
این معبودهایی که غیر از خدا می‌پرستید، چیزی جز اسمهائی (بی‌مسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده‌اید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!

۲ ) سوره مبارکه یوسف آیه ۶۷
وَقالَ یا بَنِیَّ لا تَدخُلوا مِن بابٍ واحِدٍ وَادخُلوا مِن أَبوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ ۖ وَما أُغنی عَنکُم مِنَ اللَّهِ مِن شَیءٍ ۖ إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ ۖ وَعَلَیهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُتَوَکِّلونَ
ترجمه:
و (هنگامی که می‌خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهای متفرّق وارد گردید (تا توجه مردم به سوی شما جلب نشود)! و (من با این دستور،) نمی‌توانم حادثه‌ای را که از سوی خدا حتمی است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توکّل کرده‌ام؛ و همه متوکّلان باید بر او توکّل کنند!»

۳ ) سوره مبارکه التوبة آیه ۱۱۱
إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقتُلونَ وَیُقتَلونَ ۖ وَعدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوراةِ وَالإِنجیلِ وَالقُرآنِ ۚ وَمَن أَوفىٰ بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاستَبشِروا بِبَیعِکُمُ الَّذی بایَعتُم بِهِ ۚ وَذٰلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمُ
ترجمه:
خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده‌اید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!

 

هراسان بودن استکبار از عزت یافتن مسلمین


آری، استکبار و دارودسته‌ی خبری و تبلیغاتی و قلمها و بوقهای مزدورش، از این‌که کشوری در اعماق کهنه‌پرستی، و ملتی در حال و هوای سنتهای جاهلی خود سر کند، ولی درهای خزاین مادّی خود را به روی آنان بگشاید و تسلیم فزونخواهی و سلطه‌طلبی آنان شود و فرهنگ فساد و فحشا و مصرف‌زدگی و میخوارگی و شهوترانی را از آنان بپذیرد، نه تنها نگران نیستند، بلکه بسی خشنودند! آنان از بازگشت ملتها به گذشته‌یی که به آنان عزت و عظمت را یادآوری کند، راه جهاد و شهادت را به روی آنان باز کند، کرامت انسانی را به آنان برگرداند، دست سلطه‌گران را از غارت و چپاول به مال و ناموس آنان قطع کند، آیه‌ی «ولن یجعل‌اللَّه للکافرین علی‌المؤمنین سبیلا»(۱) را به آنان بیاموزد، کریمه‌ی «وللَّه العزّة ولرسوله وللمؤمنین»(۲) را بر آنان فرو خواند، خطاب «و ما لکم لاتقاتلون فی‌سبیل‌اللَّه والمستضعفین»(۳) را به گوش و دل آنان برساند، فرمان «ان الحکم الّا للَّه»(۴) را در زندگی آنان اجرا کند و خلاصه، خدا و دین و قرآن را محور زندگی آنان سازد و دست طواغیت مستکبر و مستبد و سلطه‌طلب را از زندگی آنان قطع کند، از بازگشت به چنین گذشته‌یی و پیوند با چنین تاریخی، ناخشنود و سراسیمه و بیمناکند و لذا با هر بهایی می‌خواهند از آن مانع شوند.۱۳۷۰/۰۳/۲۶

 

نفی ضرورت حکومت توسط قدرت‌گرایان جامعه و گروه خوارج


اگر از حوزه‌ی زندگی و حکومت امیرالمؤمنین خارج بشویم دو جریان در مقابل این جریانی که می‌گوید حکومت یک ضرورت است و لازم است قابل فرض است. یک جریان، جریان گرایش‌های قدرتمندانه است. در یک جامعه همیشه کسانی یافت می‌شوند که مایلند برای خود حیثیت و قدرت فردی کسب کنند، روال عمومی جامعه را برای خودشان قبول ندارند، مایلند از ضرورت‌هایی که یک زندگی جمعی بر دوش انسانها می‌گذارد خودشان را خلاص کنند و تن به زیر بار قراردادهای اجتماعی و جمعی ندهند. از این گرایش‌ها همیشه در جوامع وجود داشته، امروز هم هست، در آینده هم تا وقتی که اخلاق انسانی کامل و درست همه‌گیر نشود، یک چنین گرایش‌هایی وجود خواهد داشت. اینها مانند آن جمعی هستند که در یک کشتی سوارند و مایلند در آن جایی که خودشان نشسته‌اند کشتی را سوراخ کنند. در یک قطار دارند حرکت می‌کنند و مایلند آن واگن یا آن اطاقی که آنها را حمل می‌کند در یک جایی که به نظر آنها خوش آب و هواست بایستد و اگر لازم باشد که همه‌ی قطار هم با آنها بایستد حرفی ندارند. تسلیم ضرورت‌هایی که یک زندگی جمعی بر انسان تحمیل می‌کند به مقتضای طبیعت اجتماعی انسان نمی‌شوند. این گرایش‌های قدرتمندانه و قدرت‌گرایانه به هرج و مرج منتهی می‌شود. علی علیه‌السّلام در مقابل این گرایش می‌گوید «لابد للناس من امیرٍ». البته این را تصحیح کنم، آنی که در زمان امیرالمؤمنین هست آن جریان دیگر است، اگر چه چنین جریانی هم در زمان علی علیه‌السّلام بوده، اما این جمله در مقابل آن جریان دیگر گفته شده. جریان دیگری که ضرورت حکومت را نفی می‌کند آن جریانی است که اگر علی‌الباطن از گرایش قدرت‌مداری و قدرت‌گرایی و زورگرایی ناشی می‌شود، اما علی‌الظاهر لعابی از فلسفه‌ای بر روی این انگیزه کشیده شده و این همانی است که در زمان امیرالمؤمنین بود.
خوارج عده‌ای صادقانه و از روی اشتباه، اما یقیناً عده‌ای از روی غرض می‌گفتند «لاحکم الّا لله» یعنی ما در جامعه حکومت لازم نداریم. امیرالمؤمنین این کلمه‌ی «لاحکم الّا لله» را برایشان معنا می‌کند و اشتباه آنها را به آنها نشان می‌دهد. باور نمی‌کنیم ما که اشعث‌بن‌قیس هم که رئیس خوارج است دچار اشتباه بوده و باور نمی‌کنیم که دستهای سیاستمدار رقیبان موذی علی علیه‌السّلام در ایجاد این گرایش علی‌الظاهر الهی و توحیدی نقش نداشتند. اینها می‌گفتند «لاحکم الّا لله» یعنی حکومت نمی‌خواهیم. منظور از حکومت نمی‌خواهیم، یعنی مقصود واقعی این بود که حکومت علی را نمی‌خواهیم. آن روزی که علی تسلیم این مغلطه‌ی واضح می‌شد یا تسلیم هیجان اجتماعی مردمی که ساده‌دلانه این سخن باطل را قبول کرده بودند می‌شد و از صحنه کنار می‌رفت آن وقت همانهایی که گفته بودند ما حکومت لازم نداریم مدعیان حکومت می‌شدند و قدم در صحنه می‌گذاشتند. امیرالمؤمنین می‌گوید نه، در جامعه حکومت لازم است. «کلمة حقٍ یراد بها باطل»(۱) این یک سخن حقی است در قرآن هم هست، «ان الحکم الّا لله»(۲) حکم و حکومت متعلق به خداست فقط، اما این به معنای این نیست که جامعه یک مدیر نمی‌خواهد. «نعم، انه لاحکم الّا لله و لکن هؤلاء یقولون لا امرة الّا لله» اینها می‌خواهند بگویند اداره‌ی جامعه را هم خدا خودش باید بیاید بکند و هیچکس غیر از خدا حق ندارد مدیر جامعه باشد، یعنی جامعه بلا مدیر بماند. «و انه لا بد للناس من امیرٍ بّرٍ او فاجرٍ» این یک ضرورت اجتماعی است، یک ضرورت طبیعی و انسانی است که جامعه احتیاج دارد به یک اداره کننده‌ای، به یک مدیری، یا مدیر خوب یا مدیر بد، مسأله‌ی خوب و بد بودن مدیر مسأله‌ی بعدی است، ضرورت زندگی انسان ایجاب می‌کند که یک مدیری وجود داشته باشد. «لاحکم الّا لله»ای که اینها می‌گفتند در حقیقت می‌خواستند حکومت علی را که از آن ناراضی بودند نفی کنند، در حالی که «لاحکم الّا لله» اندادالله را نفی می‌کرد، حاکمیت در عرض حاکمیت خدا و رقیب حاکمیت الله را نفی می‌کرد. حاکمیت علی حاکمیتی در عرض حاکمیت خدا نبود، محو در حاکمیت خدا بود، در طول حاکمیت خدا بود، سرچشمه گرفته‌ی از حاکمیت الله بود و امیرالمؤمنین این مسأله را روشن می‌کند. در یک اجتماع اگر حکومتی با این وضع یعنی منشاء گرفته‌ی از حاکمیت الله وجود داشته باشد آن وقت است که هر حرکتی که نشان‌دهنده‌ی مفهوم انحرافی «لاحکم الّا لله» باشد یک حرکت ضد علوی است، یک حرکت ضد الهی است و امیرالمؤمنین با حرکات ضد علوی و ضد الهی آن روز با قاطعیت تمام برخورد کرد. خوارج را امیرالمؤمنین به شدت کوبید، همچنین آن کسانی را که اگر چه این جمله را نمی‌گفتند اما همان راه را می‌رفتند.۱۳۶۰/۰۲/۲۹

 

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=6&npt=7&aya=57

 

 

https://www.jstor.org/stable/1990721

https://www.jstor.org/stable/1993644

https://www.jstor.org/stable/2162012

https://www.jstor.org/stable/2044073

https://www.jstor.org/stable/j.ctt7s3h1

https://arxiv.org/abs/2111.01126

https://arxiv.org/abs/2212.13215

https://arxiv.org/abs/1904.01788

https://arxiv.org/abs/2301.09883

https://arxiv.org/abs/2209.11441

https://fa.wikifeqh.ir/اثولوجیا

https://plato.stanford.edu/entries/theology-

aristotle/#:~:text=The%20so%2Dcalled%20Theology%20of,word%20f

or%20'chapter').

الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ ‎﴿النجم: ٣٢﴾‏

 

الفصل (9) فی تحقیق کلام أمیر المؤمنین و إمام الموحدین علی ع‌

کما ورد:

أن جمیع القرآن فی باء بسم الله و أنا نقطة تحت الباء

اعلم‌ هداک الله یا حبیبی أن من جملة المقامات التی حصلت للسالکین السائرین- إلى الله تعالى و ملکوته بقدم العبودیة و الیقین أنهم یرون بالمشاهدة العیانیة کل القرآن- بل جمیع الصحف المنزلة فی نقطة تحت باء بسم الله بل یرون جمیع الموجودات‌ فی تلک النقطة الواحدة [1] و قد بینا فی هذه الأسفار و فی غیرها بالبرهان الحکمی أن بسیط الحقیقة کل الأشیاء و قال معلم حکمة المشائین و مقدمهم فی المیم العاشر من کتابه المعروف بأثولوجیا الواحد المحض هو علة الأشیاء کلها و لیس کشی‌ء من الأشیاء بل هو بدء الأشیاء و لیس هو الأشیاء بل الأشیاء کلها فیه و قد صرح بهذا فی غیر موضع من مواضع کتابه.

و نحن نمثل لک فی هذا المعنى مثالا من المحسوس یقربک إلى فهمه من وجه فإنک إذا قلت لله ما فی السموات و ما فی الأرض فقد جمعت جمیع الموجودات فی کلمة واحدة و إذا حاولت ذکرها بالتفصیل لافتقرت إلى مجلدات کثیرة ثم قس على نسبة اللفظ إلى اللفظ نسبة المعنى إلى المعنى على أن فسحة عالم المعانی و التفاوت بین أقسامها و أفرادها لا یقاس بفسحة عالم الألفاظ و التفاوت فیها.

و لو اتفق لأحد أن یخرج من هذا الوجود المجازی الحسی إلى أن التحق بالوجود العقلی و اتصل بدائرة الملکوت السبحانی حتى یشاهد معنى‌ [2] و الله‌ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُحِیطٌ و یرى ذاته محاطا بها مقهورة تحت کبریائه فحینئذ یشاهد وجوده تحت نقطة باء السببیة لمسبب الأسباب و یعاین عند ذلک تلک الباء التی فی بسم الله حیثما تجلت له عظمتها و جلالة قدرها و رفعة سر معناها هیهات نحن و أمثالنا لا نشاهد من القرآن إلا سوادا لکوننا فی عالم الظلمة و السواد و ما حدث فیه من مد هذا المداد- أعنی مادة الأبعاد و الأجساد و هیولى الأضداد و الأعداد و المدرک لا یدرک شیئا إلا بما فی قوة إدراکه و قوة إدراکه دائما یکون من جنس مدرکاته بل هی عینها کما ذهبنا إلیه فالحس لا ینال إلا المحسوس و لا الخیال إلا المتخیل و لا العقل إلا المعقول- فلا یدرک النور إلا بالنور وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ.

فنحن بسواد هذا العین لا نشاهد إلا سواد أرقام الکلام و مداد نقوش الکتاب فإذا خرجنا من هذا الوجود المجازی و القریة الظالم أهلها مهاجرا إلى الله و رسوله فی قطع المنازل التی بیننا و بین المطلب و أدرکنا الموت عن هذه النشئات و الأطوار التی بعضها صور حسیة أو خیالیة أو وهمیة أو عقلیة و قطعنا النظر عن الجمیع و محونا بوجودنا فی وجود کلام الله ثم أحیانا الله بعد موتنا و أخرجنا من المحو إلى الصحو و من الفناء إلى البقاء و من الموت إلى الحیاة حیاة ثابتة باقیة ببقاء الله فما نرى بعد ذلک من القرآن سوادا أصلا إلا البیاض الخالص و النور الصرف الذی لا یشوبه ظلمة و الیقین المحض- الذی لا یعتریه شک و تحققنا بقوله تعالى‌ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا و بقوله‌ وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً.

و عند ذلک نقرأ الآیات من نسخة الأصل و هو الإمام المبین و الذکر الحکیم- و من عنده علم الکتاب و هو أمیر المؤمنین علی ع لقوله تعالى‌ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ‌ و لهذا نطق بما نطق من قوله‌

: أنا نقطة تحت الباء

و قوله مشیرا إلى صدره الشریف‌

: إن هاهنا لعلوما جمة لو وجدت لها حملة

و لعل الکلام فی الکلام قد خرج عن طور الأوهام و تعدى عن أسلوب المباحثة و التعلیم لکن المثل سائر أن الکلام یجر الکلام و لیعذرنی إخوان الحقیقة إن عشق الحبیب یجرنی على عد أوصاف کماله- و نعوت جماله و عد شمائله فی ذاته و صفاته و کلامه و کتابه و رسوله و أمره و نهیه و سائر أفعاله کما نحن بصدده إن شاء الله و لنرجع إلى ما کنا فیه‌

 

الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، جلد 7، ص 32- 34

https://lib.eshia.ir/71465/7/32

 

الفصل (12) فی ذکر أنموذج من آثار عنایته فی خلق المرکبات‌

أ لم تر یا عارف إلى ربک کیف خلق للعنصریات حرارة هی محللة ملطفة محرکة- و برودة مسکنة غاقدة و رطوبة قابلة للتشکل و التقسیم و یبوسة حافظة لما أفید من التصویر و التقویم و کیف رکب الموالید من امتزاج کیفیات العناصر و أعد لکل کمال مزاجا خاصا و أفاض على کل مستعد ما یستحقه من الکمال و لم یقتصر له على هذا بل زاده من الإفضال ما یهتدی به إلى الثوانی من الکمالات و الغایات و بذلک یقع الارتفاع فی القوس الصعودی إلى الدرجات و لذلک قال‌ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌ فانظر لما کانت أجساد النبات و الحیوان لم یحصل إلا و یلزمها قبول التحلیل کیف رتب لها قوة غاذیة متصرفة للغذاء بالهضم و الإحاطة إلى شبیه جوهر المغتذی و لما لم یمکن حصول الحیوانات و النباتات على کمالها المقداری أول مرة کیف أودع فیها قوة نامیة موجبة لزیادة أقطار المغتذی فی الجوانب على نسبة مضبوطة تلیق بها.

ثم ابتهج یا عارف و اذکر رحمة ربک و تزمزم فی عشق جماله بالتسبیح و التهلیل- بأن القسمة [1] لما أوجبت باقیات بالشخص و باقیات لا بالشخص کیف تمم جود الواهب الحق نقصان الدیمومة العددیة بإعطاء الدیمومة النوعیة فأوفى لکل منهما قسطه من الوجود و نصیبه من الدوام فصار العالم الطبیعی منتظما بصنفی الثبات و البقاء- فانظر فی أحوال ما لا یحصل غالبا من النبات و الحیوان إلا بالتوالد کیف استبقى نوع ما وجب فساد شخصه بقوة مولدة مودعة فی أعضاء التولید قاطعة لفضله من مادة هی مبدأ الشخص الآخر.

ثم انظر کیف خلق لمن کانت أفعاله بالاختیار لا بالطبیعة و الاضطرار شهوة الغذاء و لذة الوقاع کالأجیر الذی لا یفعل فعله إلا بالأجرة فهذه الشهوة التی تکون لقوى نفس الحیوان لصدور هذه الأفاعیل التی یتوقف علیها بقاء الشخص و النوع من هذه الأبدان- بمنزلة الأجرة للأجیر و الجعالة و الرشوة للخدم و الأعوان کیلا یقع الذهول و الإعراض عن إیقاع هذه الأغراض.

ثم انظر کیف رتب للغاذیة خوادم من قوى أربع جاذبة تأتیها بما یتصرف فیه- و هاضمة محللة للغذاء معدة إیاها لتصرف الغاذیة و ماسکة لحفظها مدة لتصرف المتصرف فیها- بالإحالة و الطبخ و دافعة لما لا یقبل المشابهة.

ثم انظر کیف رتب للحیوان لکونه أشرف من النبات قوى أخرى من مدرکة و محرکة لأن نفسه دراکة مختارة فی حرکاتها البدنیة و النفسانیة و زاد البدن الإنسانی لکون مزاجه أشرف کلمة روحانیة إذا أطاعت أمر ربها و کلمت بالعلم و العمل صعدت إلى عالم الملکوت و قربت من مبدإها بقطع علائق الناسوت و شابهت الملإ الأعلى و أهل عالم الجبروت‌ و لو تدبرت تدبرا شافیا فی کیفیة تدبیر النفس للبدن و حصول الألفة و العلاقة و شوق التصرف و التحریک و عشق المقارنة و ألم المفارقة بینهما مع أن البدن کالثقل الکثیف- و النفس کالنور اللطیف لقضیت العجب‌ [1] و قلت کیف یتصور الازدواج بین النور و الظلمة و الایتلاف بین المجرد و المادی و بین العلوی الذی قال تعالى تعظیما لشأنه- وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا و قال‌ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ‌ و السفلی المشار إلیه بقوله‌ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ‌ إذ بینهما من المخالفة و المنافرة فی الماهیة ما لا یخفى على صاحب الرویة و جل الخلق بل کلهم إلا النادر منهم غافلون بل منکرون لهذه الارتباط و الاتحاد بینهما حتى أنکر أکثر المنتسبین إلى العلم تجرد النفس و ظن جمهور القائلین تجردها أن إنسانیة الإنسان بصورة أخرى نوعیة منطبعة فی البدن یتحصل منهما حقیقة الإنسان و أما المشار إلیه بأنا فهو المسمى بالنفس الناطقة و لها إضافة عارضة شوقیة بالقیاس إلى البدن لأنه موضوع أفاعیلها الجسمانیة و هؤلاء بمعزل عندنا عن معرفة النفس و مقاماتها فی الهبوط و الصعود- حسبما قررنا سابقا من أنها هی الجوهر المغتذی النامی المتحرک الساکن الآکل الشارب اللامس الشام الذائق فانظر فی حکمة الصانع کیف کثف اللطیف‌ [2] لا بل لطف الکثیف بحسن تدبیر فخلق من زبدة العناصر البدن الکثیف المخلوق من مادة النطفة و من لطافته و زبدته خلق القلب الصنوبری و من لطافة الدم الخالص‌ [1] و من صفوته الروح البخاری النابع فی العضو الرئیس الذی هو فی النقاء و الصفاء [2] کالفلک البعید عن التضاد و لاعتداله و توسطه بین الأضداد مع جامعیة لکیفیات الأطراف یشبه السبع الشداد و لنوره و ضیائه کالکواکب اللامعة على الأبصار و لأجل صفائه و صقاله صار مرآة تتلألأ فیها الصور العینیة و یتجلى فیها المثل المحسوسة التی هی واسطة بین العالمین فهو کأنه موضع للنفس متحد بها عند ما خرج جوهره من قوته النفسیة إلى العقل کما أن النفس مادة للعقل و متحدة به عند ما خرج جوهر ذاتها من القوة العلیة إلى الفعل فذلک الجوهر مرآة یتجلى فیها النفس و النفس مرآة یتجلى فیها العقل و الإنسان قد تطور فی ذاته بهذه الأطوار- و تبدلت علیه هذه النشئات من حد النطفة إلى حد العقل شیئا فشیئا على التدریج ففیه الملک و الملکوت و هو جامع الکونین ففیه شی‌ء کالفلک و هو مرآة یدرک بها الصور الجزئیة الغائبة و الحاضرة و شیئا کالملک و هو مرآة یدرک بها الحقائق الکلیة الثابتة فانظر إلى القدرة و الحکمة ثم إلى اللطف و الرحمة تبهرک عجائب الحضرة الربوبیة و إن أردت زیادة شرح و إیضاح فاستمع‌

 

الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة

https://lib.eshia.ir/71465/7/124

 

در اول کتاب جاذبه و دافعه ی علی (علیه السلام)، استاد شهید مطهری از جمله برای نباتات و حیوانات از سه قوای اصلی غاذیه و نامیه و مولده، و برای قوه ی غاذیه سه قوه ی فرعی جاذبه و دافعه و هاضمه و ماسکه را بیان می فرمایند. این را گویا ملاصدرا در اسفار اربعه بتفصیل بیان می کند و درسهایی هم در مدرسه فقاهت در این رابطه داریم. و اما اینکه جاذبه ی آن حضرت چه ربطی هم دارد به توحید و نبوت و معاد و امامت و عدل و اینکه هنوز هم در مسئله ی تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقاومت مقابل تک قطبی استکبار جهانی ادامه هم دارد، یک مسئله اش در رابطه با نفس انسان اینجا ظهور پیدا می کند. بدین ترتیب که وقتی نفس و روح و روان مبارزه ی تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را با تک قطبی استکبار جهانی هم در وجود خود و ارتباط آن با امام زمانش هم درست نتوانست درک کند، انواع تک قطبیها و بلکه چند قطبیهای افسردگیها یا سرخوشیهای کاذب هم روی هم می توانند انباشته شوند و آسیبهای روحی روانی و جسمی خدای ناکرده استکان- نعلبکی ای توپولوژیکی هم به در معرض ابتلا و مرض هم وارد کنند

حالا باز یحتمل بعضی اشکال می کنند که باز رفتی سراغ استکان- نعلبکیهای توپولوژیکی و بلکه (کو)همولوژیکی. و این در صورتی هم هست که وارحم استکانتنا بعده را اگر طوری هم در نظر بگیریم کانه سالک الی الله مدام هم در معرض حماسه ی حسینی در کربلا واقع است آنچنان که می فرمایند کل ارض کربلا کل یوم عاشورا، عشق به امام حسین علیه السلام خود به خود هم مسئله را استکان- نعلبکی ای توپولوژیک هم می کند. و لذا کافی است که یک اشاره ای هم به چنبره ها یا توروس های دونات- مانند در حدس مامفورد- تیت هم شود، و سریع یاد استکان- نعلبکیهای توپولوژیک خودمان هم می افتید چرا که همانطور که مستحضرید کافی است کماکان یک دسته به استکانمان هم نصب کنیم!

به هر حال، وقتی در این همه ظلمات جسمانی و نفسانی هم یحتمل گیر کرده باشیم و بلکه بخواهیم هم از سیاه چاله های نجومی هم بیرون آییم یا افقی هم از آنها بیابیم، آیا بهتر است مسئله را هم ساده تر کرده و حساب هم کنیم که قلب دو پمپ دارد یا بلکه هر طبن و دهلیز را هم جداگانه یک پمپ بحساب آورده و حساب کنیم که با چهار پمپ هم طرفیم هر چند که در حیوانات دیگر قلوب دو پمپه و سه پمپه هم یحتمل یافت می شوند؟ ولی یک نکته ی دیگری هم که باقی می ماند اینجا است که آیا بالاخره برای اینکه ما بتوانیم در خلقت به امور اجنه ای هم بپردازیم، آیا لااقل چند پمپ و چند سیستم استکان- نعلبکی ای توپولوژیک (کو)همولوژیکی هم لازم است؟ به عبارت دیگر، یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که اقل کم دو قلب هم در خلقت یک جنین لازم است، هر چند که نه فقط در امروزه روز استثنائاتی هم دیده شده اند و بلکه ابوالبشر حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیه السلام هم از خاک آفریده شده است.

البته اینجا یک فرق عظیمی هم هست بین کلام الهی و تکلم بشری که در حکمت متعالیه نیز بدان اشاره می فرمایند، ولی شاگرد و دانشجو و طلبه هم حتی وقتی دارد در جی-استور نیز دنبال مقاله و کتاب می گردد متوجه این امر هم باشد که آیا چقدر مکتب تفکیکی که منجر به توحید می شود نیز رعایت شده است بجای اینکه همینطور هم سعی کند از حالات خلاء به الفهای آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم برسیم و اما در حقیقت داریم حتی در مسائل توحیدی نیز آیا چقدر درجا می زنیم. یعنی حتی اگر این مسئله را هم در نظر نگیریم و بلکه این مسئله را حساب کنیم که امام علی علیه السلام نیز خود چطور می بایستی حالات خلاء شاگردان و دانشجویان و حتی دشمنان آن حضرت و از جمله ناکثین و قاسطین و مارقین و ...  را هم تحمل کرده و بلکه با هر کدام هم وارد مبارزه و جنگ هم شوند و حال آنکه آیا غیر از این است که هر شاگرد و دانشجو و طلبه ای هم باید وظیفه ی خودش بداند که از حالات خلاء خود بیرون آمده و به امامش هم بپیوندد و او را یاری هم کند و ...؟ گویا اینجا می توان همه ی الفهای آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد را در نقطه ی باء بسم الله امام علی علیه السلام جمع کرد و در تحقیق و تفحص آنها نیز باید بسی سعی و تلاش نیز نمود و .... ولی خب از آنجایی که اطلب العلم ولو فی الصین، حالا این مقالات و کتب دیگر را هم در پست بعد ان شاء الله مشاهده بفرمایید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ ‎﴿التوبة: ٦٤﴾‏

هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ‎﴿الفتح: ٤﴾‏

 

ثم قال السید رضی الله عنه: ذکر العهد المأمور به فی زمان الغیبة:
روی عن جعفر بن محمد الصادق علیه السلام أنه قال: من دعا إلى الله تعالى أربعین صباحا بهذا العهد کان من أنصار قائمنا، فان مات قبله أخرجه الله تعالى من قبره، وأعطاه بکل کلمة ألف حسنة ومحا عنه ألف سیئة وهو هذا:
اللهم رب النور العظیم، ورب الکرسی الرفیع، ورب البحر المسجور ومنزل التوراة والإنجیل والزبور، ورب الظل والحرور، ومنزل القرآن العظیم، ورب الملائکة المقربین، والأنبیاء المرسلین، اللهم إنی أسئلک بوجهک الکریم، وبنور وجهک المنیر، وملکک القدیم، یا حی یا قیوم، أسئلک باسمک الذی أشرقت به السماوات والأرضون، وباسمک الذی یصلح به الأولون والآخرون یا حی قبل کل حی، یا حی بعد کل حی حین لا حی یا محیی الموتى وممیت الاحیاء یا حی لا إله إلا أنت، اللهم بلغ مولانا الامام، الهادی المهدی، القائم بأمرک، صلوات الله علیه وعلى آبائه الطاهرین، عن جمیع المؤمنین والمؤمنات فی مشارق الأرض ومغاربها، سهلها وجبلها، وبرها وبحرها، وعنی وعن والدی من الصلوات زنة عرش الله ومداد کلماته وما أحصاه علمه وأحاط به کتابه.
اللهم إنی أجدد له فی صبیحة یومی هذا وما عشت من أیامی، عهدا وعقدا وبیعة له فی عنقی، لا أحول عنها ولا أزول أبدا، اللهم اجعلنی من أنصاره وأعوانه والذابین عنه، والمسارعین إلیه فی قضاء حوائجه، والمحامین عنه، والسابقین إلى إرادته، والمستشهدین بین یدیه، اللهم إن حال بینی وبینه الموت، الذی جعلته على عبادک حتما مقضیا، فأخرجنی من قبری، مؤتزرا کفننی، شاهرا سیفی، مجردا قناتی، ملبیا دعوة الداعی، فی الحاضر والبادی.
اللهم أرنی الطلعة الرشیدة، والغرة الحمیدة، واکحل ناظری بنظرة منی إلیه، وعجل فرجه، وسهل مخرجه، وأوسع منهجه، وأسلک بی محجته، وأنفذ أمره، واشدد أزره، واعمر اللهم به بلادک، وأحی به عبادک، فإنک قلت وقولک الحق " ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت أیدی الناس " فأظهر اللهم لنا ولیک، وابن بنت نبیک، المسمى باسم رسولک، حتى لا یظفر بشئ من الباطل إلا مزقه، ویحق الحق ویحققه، واجعله اللهم مفزعا لمظلوم عبادک، وناصرا لمن لا یجد له ناصرا غیرک، ومجددا لما عطل من أحکام کتابک، ومشیدا لما ورد من أعلام دینک، وسنن نبیک صلى الله علیه وآله واجعله اللهم ممن حصنته من بأس المعتدین.
اللهم وسر نبیک محمدا صلى الله علیه وآله برؤیته، ومن تبعه على دعوته، وارحم استکانتنا بعده، اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الأمة بحضوره، وعجل لنا ظهوره، إنهم یرونه بعیدا ونراه قریبا، برحمتک یا أرحم الراحمین.

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 99، ص 111 

http://lib.eshia.ir/71860/99/111

 

 

وارحم استکانتنا بعده. حالا باز بعضی یحتمل اشکال می فرمایند که باز این رفت سر توپولوژیهای استکان- نعلبکی ای! ولی خوب، این مسئله ی مهمی هم هست چرا که ما فقط مسئله ی پمپ و منبع و سیستمهای آب (و فاضلاب) درختی را خیلی بیش از حد هم یحتمل بعضی اشکال کنند که ساده و مجردش هم کرده ایم. این درست است که سیستم گردش خون مثلاً در بدن باید درختی باشد تا آنجایی که قلب هم خون را حتی به سرانگشتان دست و پاها هم باید برساند! ولی اینجا این سوال هم می تواند مطرح شود که خوب فرضاً که قلب این کار را هم کرد. ولی اینجا مثل سیستم درختی آبرسانی سازمان آب هم مسئله تمام نمی شود و بلکه باز لازم هم هست که یک جوری دوباره همین خون در سرانگشتان دست و پا را به حرکت هم درآورده و حتی به قلب هم آیا چند بار گردشی برساند؟! و لذا یک سیستمی را داریم که از طریق سرخرگها، خون را از بطن چپ قلب هم پمپ کرده و به همه ی اعضاء بدن هم علی ایحال می رساند. و سیستم  دیگری هم داریم که از طریق سیاه رگها نیز خون را به بطن راست هم برمی گرداند تا به ششها فرستاده و آنگاه خون بقول معروف اکسیژن دار شده را دوباره بطن چپ قلب دریافت کرده و به بدن پمپ کند و .... و لذا این سیستم دو پمپی که کما بیش بطور موازی با هم نیز کار می کنند در یک مرحله هم از بیرون هوای تازه (اگر این روزها یافت هم شود!) را کسب کرده و .... و اما اگر زیاد از حد هم آب نوش جان شود، از طرق کلیه و مدفوع هم بدن باید آنها را دفع کند و یحتمل حتی به چرخه ی گردش خون در قلب هم راه نیابند و ....

و همینطوری که یک ابرتقارنی یا ابرریسمانی هم لازم است که سیستم آبرسانی سازمانهای آب را چرخه اش را از دریاها و اقیانوسها و خورشید و ماه و بلکه دیگر ستارگان هم به بارش باران بر کوه و دشت و جاری شدن آنها در رودخانه ها و سیستم آبرسانی به در خانه سازمان آب تمام کند. همنطور در مورد گردش خون در بدن و پمپاژ آن توسط قلب نیز یک ابرتقارنی هم لازم است که خون در بدن از طریق ششها با هوای بیرون از بدن آغشته هم شود. علاوه بر این، اگر معادلات در غلظت خون طوری هم به هم بریزد که خون حتی به زیر پوست هم سرایت کند؛ اینجا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که در صورتی که بموقع هم مسئله را متوجه شوند، مسئله شبیه هم می شود به گلوئنهایی که در جرم هسته ی اتم یا دیگر ذرات مشابه نیز آیا چقدر هم علاوه بر کوارکها دخیلند. هر چند که در این موارد لازم هم هست که بازبهنجارشی رخ دهد که گلوئنهایی را که دارند کانه از زیر پوست هم بیرون می زنند را به مجاری صحیحشان برگرداند و .... و الا یحتمل لزوم احتیاج به حجامت هم باید مورد بررسی قرار گیرد. یحتمل اگر این مسئله ی خون تا زیر پوس نفوذ کردن در اثر فشار خون بالا اتفاق افتاده باشد، غلط نکنم نمک پتاسیم به حل مسئله کمک کند. ولی بهتر است برای هر گونه مشاوره ای با پزشک خود تماس حاصل فرمایید. خصوصاً سعی نکنید مثل شازم با ذرات در حال حرکت حول ال اچ سی مسابقه دهید ببینید چه رویدادی هم رخ می دهد و .... و از همه بدتر هم سعی نکنید به پدیده هایی از قبیل حرف حرف می آورد روی آورید و بنشینید ببینید هر کسی دارد چه حرفی می زند و بدان گوش دهید!

ولی به هر حال، هر چقدر هم بخواهید رعایت کنید که باید چه کرد و درمان درد هم کدام است؟ شاگرد و دانشجو و طلبه باید هم سعی کند از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حتی از دیگران هم در این راستاها سبقت بگیرد. این است که این طبیعی هم هست که وقتی در معرض سخنرانیهای دیگران هم قرار می گیریم، متوجه هم شویم که آیا مسائل مطرح شده در سخنرانی چقدر هم مورد استفاده ی شما است و زودی از کوره هم در نرویم که چرا حرفهای خود ما هم مورد انتقادند و .... ولی این کار احتیاج به یک تهذیب و حتی تنبیه نفسی هم دارد که مسئله را شخصی اش نکنیم و بلکه به این هم احتمال بدهیم که برای رسیدن به یک الف بینهایت آیت اللهی یا عبور به یک الف بینهایت بالاتری، هر چقدر هم بخواهیم جهشی الفهای بینهایت را طی کنیم؛ اشارات و تنبیهات و تهذیبات نفس و دل و قلوب مومنین هم تا آخرین درجات و مراحل اجتهاد و بلکه گوش فرا دادن به درسهای آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هر چه بیشتر لازم است. البته این مسئله که نویسنده قلم را در دست دارد و مدام دارد می نویسد هم گاهی تصور پیوستگی آیات اللهی و حرکت از یک الف به الفی دیگر را هم برای خود و بلکه دیگران یحتمل هر چه مشکلتر هم جلوه می دهد. خصوصاً اینکه باید حسابان با آیت اللهی ها را هم یاد گرفت و بلکه حتی متوجه هم بود که اگر یک اوردینالی هم این وسطها معلوم شد که یک آیت اللهی حتی غیر قابل دسترسی بوده است، آنگاه این اوردینال هم در میان همه ی الفهای بینهایت آیات اللهی و پیوستگی آنها کجا می گنجد و تکلیف هم کدام است و ...؟!

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ‎﴿الفتح: ٢٩﴾‏

 

مسائل مربوط به از حالات خلاء بیرون آمدن و بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف، بعضی یحتمل حتی اشکال هم بفرمایند که مسائلی است فیزیکی و بلکه ریاضی فیزیکی که مربوط هم هستند به آیا جامدات یا حالات مختلف ماده در حالات جامد یا مایع یا گاز و بلکه هم مربوطند به مسائلی از قبیل مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه ابرتقارنها و نظریه های ریسمان و ام و ... و حتی هندسه ی ناجابجایی و .... و لذا به علوم انسانی و اجتماعی و بلکه حکمت الهی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و نهایتاً به امام زمان عجل الله فرجه الشربف هم کاری ندارند. مثل این است که عرضه داشته شود جاذبه و دافعه الکترومغناطیسی به جاذبه و دافعه امام علی علیه السلام هم کاری ندارد! البته ما اینجا وقتی از تک قطبی مغناطیسی هم بحث می کنیم، همین را اگر بخواهیم بسطش دهیم به محبت و عشقی که می تواند به حضرت مسیح علی نبینا علیه السلام یا پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم یا امام علی علیه السلام و بلکه حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار علیهم السلام، آنچنان که ما مسئله را هم سعی داریم تجریدش کرده و به تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقاومت و تقابل با تک قطبی استکبار جهانی انتزاعی هم بسط دهیم؛ باز یحتمل بعضی خیلی هم اشکال کنند. و چرا؟ برای اینکه به عنوان یک دلیل همانطوری که استاد شهید مطهری می فرمایند مسئله فقط تک قطبی مغناطیسی هم نیست و بلکه هم جاذبه است و هم دافعه. البته سوال اینجا هم هست که در مغناطیسم هم می توان دو قطب هم جاذبه و هم دافعه را داشت آنچنان که یک قطب می تواند ذرات براده های آهن را جذب کند و دیگری می تواند دفع هم کند. پس مسئله چیست که ما داریم از تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل تک قطبی استکبار جهانی هم بحث می کنیم که انسان 250 ساله را از زمان حضرت پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را هم بسطش می دهد به انسان 1401 ساله هجری شمسی و 1444 ساله هجری قمری؟! و تازه این مال وقتی هم هست که مبداء تاریخ را هجرت هم قرار داده ایم و الا که قبل از آن پیغمبر اکرم خود 53 سال دیگر هم می زیسته اند و حالا دیگر وارد قبل از آن هم نمی شویم و الا که سن انسان باید هم خیلی بالاتر از اینها آن وقت برود. و لذا مسئله ی جاذبه و دافعه را بر حسب تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و تقابل آن حضرت با تک قطبی استکبار جهانی  هم شکل می دهد.

البته همچون جاذبه ی حضرت امام علی علیه السلام، ما مسئله ی جاذبه را هم که از همان نوع ولی در امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشد را نمی توانیم همراه شرک و بدون توحید و نبوت و معاد و عدل درک کنیم و بلکه در یک سلسله ای از حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم به ما رسیده است. و الا در فلسفه ی مسیحیت و بلکه هندوستان هم روی محبت خیلی هم تاکید می شود. ولی آنجایی که فلسفه ی هندوستان از توحید هم یحتمل فاصله می گیرد، مسیحیت و یهود از آنطرف اگر بگوییم توحید را هم آیا چقدر قبول دارند، و اما نبوت پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و اسلام را به عنوان دین خود هم نپذیرفته اند. ولی هنوز مبنا همان تک قطبی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست در مقابل تک قطبی استکباری جهانی. البته آنهایی که فقط هم از محبت محض بحث می کنند در هندوستان یا مسیحیت، اینکه اینها چقدر هم دافعه ای را حتی برای کسانی که می خواهند این محبت را باور هم کنند، ایجاد می کند جای خیلی بحث هم دارد؛ و از جمله چرا که مسئله وقتی شرک آلود هم شد، دیگر خود به خود از توحید خارج هم شده است و چه جاذبه ای را هم باقی می گذارد؟ 

نکته ی دافعه ی انحرافی در اینکه قرآن کریم می فرماید اشداء علی الکفار رحماء بینهم هم از جمله همین مسئله ی خوارج قاسطین و ناکثین و مارقین هم هست که حضرت امام علی علیه السلام با اینها هم باید وارد جنگ شود و حال آنکه مگر اینها از کفار بودند و مسلمان هم نبودند و آنگاه که کار می کشد به حادثه ی کربلا و حماسه ی حسینی که دیگر وامحمدا و واحسینا است. و با این حال، هنوز هم می فرمایند ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. 

البته اینها سوالات سختی هم هست و برای شاگرد و دانشجو و طلبه ی مبتدی که تازه می خواهد هم یاد بگیرد که چطور از حالات خلاء خود بیرون آمده و مراتب و مراحلی را رو به اجتهاد و کتاب و درس و بحث هم طی کند، بدتر از این بنده یحقیر خیلی هم قابل فهم نباشد. و لذا یک نکته ی خیلی قابل فهمی که اینجا داریم این است که در زمان طاغوت چطور استاد شهید مرتضی مطهری هم خود به استادشان یعنی امام خمینی وفادار بودند و در آن جهت هم مبارزه می کردند تا آنجا که بسیاری کتب پرارزش هم از خود باقی گذاشته اند. نکته ی دافعه ای که حتی در حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و بلکه شاگردان ایشان هم می بینید، اینجا است که شما یحتمل هم جاذبه ی این حضرات آیات عظام را هم متوجه می شوید. ولی حتی بین شما و ایشان باز هم الفهای بینهایت آیات اللهی دیگری نیز نهفته است که برای بیرون آمدن از حالات خلاء شاگردی و دانشجویی و طلبگی و مراتب و درجات متعالیه را هم طی کردن باید این مراحل را هم بگذرانید. و الا که در سر جای خودتان وامانده و به مراحل بالاتر هم راه نخواهید یافت! و دیگر چه رسد به اینکه بخوایم به سربازی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نائل آییم. و لذا از یک طرف جاذبه ای ایست که در امام علی علیه السلام داریم و از درون و بیرون ما را بسمت او می کشاند، و از طرفی هم دافعه ای است که از درون و بیرون هم مملو از شیاطین و دیو و دد و گناهان و کوتاهیها و کفر و شرک و نفاقی است که ما را از ادامه ی راه در رسیدن به تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل تک قطبی استکبار جهانی باز می دارد. همین یک مسئله را هم در نظر بگیرید که آرشیو جستجوی مقالات دانشگاه کرنل و بلکه گوگل را هم اینجا خیلی راحت داریم، ولی آیا اینها حالا خیلی نرم هم که بفرمایید آیا در داخل دنیای اسلام هم هستند؟! یک مسلمانی اگر این جستجوگرها را ببیند اشکال کند که اینکه از خودشان و بلکه کافرتر از آنها هم هست، و بلکه اگر کافری هم او را ببیند بفرمایند که این که اصلا خیلی هم از خودمان است! یحتمل بتوان گفت که این دلیلش لااقل در ظاهر دو شقه شدن علم و مذهب از هم است هر چند که یک جاهایی درگیریها و درهمتنیدگیهایی هم داریم در این وسعت تک قطبیهای جهانی با هم! و اما مسئله آنجا یحتمل بحرانی هم می شود که دینامیک سیستم دینامیکی هم می شود یک دینامیک ارگادیکی که یا همه جا هست یا هیچ جا نیست و بینابینی هم ندارد؛ یا جای تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است یا تک قطبی استکباری جهانی! اشداء علی الکفار رحماء بینهم هم از اینجا است که سرچشمه می گیرد و حالا می خواهد درگیری امام علی علیه السلام هم باشد با خوارج یا معاویه یا درگیری امام حسین علیه السلام در کربلا!

بنده یک مثالی می خواهم بزنم که آیا چقدر هم بی ربط به مسئله ی استکان نعلبکی ای سیستمهای آب و فاضلاب هم نباشد. فرض بفرمایید که سیستم آبرسانی و فاضلاب خیلی هم مدرن باشد و خیلی هم دقیق عمل کند. ولی در عین حال، از طرق دیگری مثل قاچاق یا حتی در کشورهای دیگر غیر اسلامی و بلکه اسلامی هم الکل و مواد مخدر دیگر هم مصرفشان جایز باشد. البته خود این مسئله هم بتهایی یحتمل در اینکه به قرآن مجید و اسلام احترام گذاشته نشود باز هم خیلی دخیل نباشد. ولی فرض بفرمایید که این مسائل باعث هم شوند که حتی نوع موسیقی و آهنگهایی را که انسان بدانها علاقه مند است را هم آنچنان تغییر دهند و شیطانی هم کنند که دیگر  حتی آهنگ و موسیقی حاصل از تلاوت قرآن کریم هم مورد علاقه نباشد. و بلکه انواع موسیقیهای غربی و شرقی دیگر را هم بپسندد که حتی از نوع شیطان پرستی هم واردشان شده است. علاوه بر همه ی اینها به قرآن هم توهین کرده و بلکه آتش هم می زنند. خوب، وقتی اینها انواع حرامها هم اینطور وارد بدنشان شد، آیا باز هم مایل است که آب زلال و آشامیدنی پاک و طیب را هم بنوشد؟! یا انواع نجسات هم باعث شده اند که یحتمل حس بویایی اش هم از دست برود و بلکه فرق بین نجسات و مطهرات را هم دیگر نفهمد یا اگر هم می فهمد، باز هم همان نجسات را ترجیح می دهد. احساساتش را هم شیطان درگیر کرده است. و بنابراین با این همه یحتمل در این ملغمه ای از شرک و کفر و نفاقی که گیر کرده است آیا اگر تلاوت قرآن مجید را هم بشنود، ذهنش از غفلت و خواب بیدار هم شود. هر چند که این فرصت را آیا چقدر هم دیگران به او دهند یا خود فرصتش را هم آیا چقدر بیابد. و چرا که حتی کتاب آسمانی را هم می سوزاند! هیچ کس هم نیست که به او بگوید داری چه غلطی می کنی؟! آنقدر راه را غلط رفته است که حتی شیطان هم از دست او یقیناً فرار می کند و به خدا پناه می برد. و لذا تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در تقابل و جنگ با تک قطبی استکبار جهانی هم یقیناً داریم که خیلی از ابعادش برای شاگرد و دانشجو و طلبه ای که تازه هم می خواهد از حالات خلاء خود نیز بیرون آمده  و به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمانعجل الله فرجه الشریف هم برسد، پوشیده هم هست. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج.

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‎﴿الفاتحة: ٦﴾‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ‎﴿١﴾‏ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ‎﴿٣﴾‏

 

فیلسوفانی مانند سقراط و افلاطون و ارسطو و بوعلی و دکارت نیز قهرمان‌ تسخیر اندیشه‌ها و سرگرم کردن خاطرها هستند . رهبران انقلابهای اجتماعی ، مخصوصا در دو قرن اخیر ، علاوه بر این ، نوعی تعصب در پیروان خود به وجود آوردند . مشایخ عرفان پیروان خویش را احیانا آنچنان وارد مرحله " تسلیم‌ " می‌کنند که اگر پیر مغان اشارت کند سجاده به می‌رنگین می‌نمایند . اما در هیچکدام از آنها گرمی و حرارت توأم با نرمی و لطافت و صفا و رقتی که‌ در پیروان علی ، تاریخ نشان می‌دهد نمی بینیم . اگر صفویه از دراویش‌ لشکری جرار و مجاهدانی کارآمد ساختند با نام علی کردند نه با نام خودشان‌ . 

 

جاذبه و دافعه علی علیه السلام، استاد شهید مطهری، ص 8

http://lib.eshia.ir/50066/1/8

 

برای اصلاح اخلاق و تهذیب نفس طرق مختلفی پیشنهاد شده و مشربهای‌ گوناگونی پدید آمده است . از جمله مشرب سقراطی است . طبق این مشرب‌ انسان باید خود را از راه عقل و تدبیر اصلاح کند . آدمی اول باید به فوائد تزکیه و مضرات آشفتگی اخلاق ایمان کامل پیدا کند و سپس با ابزار دستی‌ عقل یک یک صفات مذموم را پیدا کند - مثل کسی که می‌خواهد موها را تک‌ تک از داخل بینی بچیند ، یا مثل کشاورزی که از لابلای زراعت با دست‌ خود یک یک علفهای هرزه را بکند ، یا مثل کسی که می‌خواهد گندم را با دست خود از ریگ و کلوخ پاک کند - و آنگاه آنها را از خرمن هستیش پاک‌ کند . طبق این روش باید با صبر و حوصله و دقت و حساب و اندیشه ، تدریجا مفاسد اخلاقی را زایل کرد و غشها را از طلای وجود پاک کرد و شاید بتوان گفت که برای عقل امکان پذیر نیست که از عهده برآید .

 

جاذبه و دافعه علی علیه السلام، استاد شهید مطهری، ص 75- 76

http://lib.eshia.ir/50066/1/76

 

بنده ی حقیر فکر کنم با اینکه این کتاب استاد شهید مرتضی مطهری را قبلاً هم داشته ام، ولی یحتمل از اول تا آخر آنرا پیش از این غلط نکنم نخوانده بوده ام. شاید هم خوانده ام ولی مشغولیات فکری ام آنقدر زیاد است که یادم نمی آید و یحتمل واقعاً هم آنرا نخوانده ام! ولی یادم هست که این کتاب را غلط نکنم در یک مجلس عزاداری روی میزی همراه کتب دیگری استد شهید گذاشته بودند یا به عنوان هدیه مرحوم آقای فراهانی هدیه دادند و بنده این کتاب بر برگزیدم. به هر حال، کتاب کوچکی است ولی با این حال بنظر می رسد که خیلی وارد جاذبه ی حضرت علی نمی شود و بیشتر از راه فلسفی و عرفان و عقل و حدیث و حتی شعر می کوشد جاذبه را نیز روشن کند. ولی در فصل رمز جاذبه علی مثلاً از جاذبه ای که او در سوده همدانی یا صعصة بن صوحان ایجاد شده هم فرموده اند:

 

 سوده همدانی ، بانوی فداکار و دلباخته علی ، در مقابل معاویه بر علی‌ درود فرستاد و در وصفش گفت :

صلی الاله علی روح تضمنهاقبر فاصبح فیه العدل مدفوناقد حالف الحق لا یبغی به بدلافصار بالحق و الایمان مقرونا

" درود خداوند بر روانی باد که او را خاک برگرفت و عدل نیز با وی‌ مدفون گشت " " با حق پیمان بسته بود که به جای آن بدلی نگزیند ، پس با حق و با ایمان مقرون گشته بود " . صعصعة بن صوحان عبدی نیز یکی دیگر از دلباختگان علی بود ، از کسانی بود که در آن دل شب در مراسم دفن علی با عده معدودی شرکت کرد . پس از آنکه‌ حضرت را دفن کردند و بدنش را خاک پوشانید ، صعصعه یک دست خویش را بر قلبش نهاد و با دست دیگر خاک بر سر پاشید و گفت : " مرگ گوارایت باد ! که مولدت پاک بود و شکیبائیت نیرومند و جهادت بزرگ . بر اندیشه‌ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت " . " بر آفریننده‌ات نازل گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکش به‌ گردت در آمدند . در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب‌ خویش جای داد و به درجه برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی " . " از خدا می‌خواهیم که از تو پیروی کنیم و به روشهایت عمل کنیم . دوستانت را دوست بداریم و دشمنانت را دشمن بداریم و در جرگه دوستانت‌ محشور گردیم " . " و دریافتی آنچه را دیگران درنیافتند و رسیدی به آنچه دیگران نرسیدند . در پیشگاه برادرت پیغمبر جهاد کردی و به دین خدا آنچنانکه شایسته بود قیام کردی تا سنتها را بر پا داشتی و آشوبها را اصلاح نمودی و اسلام و ایمان منظم گشت . بر تو باد بهترین درودها " . " به وسیله تو پشت مؤمنان محکم شد و راهها روشن گشت و سنتها بپا ایستاد . احدی فضائل و سجایای تو را در خود جمع نکرد . ندای پیغمبر را جواب گفتی . به اجابتش بر دیگران پیشی گرفتی . به یاریش شتافتی و با جان خویش حفظش کردی . با شمشیر ذوالفقار در مراحل ترس و وحشت حمله‌ بردی و پشت ستمگران را شکستی . بنیانهای شرک و پستی را درهم فرو ریختی‌ و گمراهان را در خاک و خون کشیدی پس گوارایت باد ای امیر مؤمنان ! " . " نزدیکترین مردم بودی به پیغمبر . اول کسی بودی که به اسلام گرویدی . از یقین لبریز و در دل محکم و از همه فداکارتر و نصیبت از خیر بیشتر بود . خداوند ما را از اجر مصیبت محروم نکند و پس از تو ما را خوار نگرداند " . " به خدا سوگند که زندگیت کلید خیر بود و قفل شر ، و مرگت کلید هر شری است و قفل هر خیری . اگر مردم از تو پذیرفته بودند از آسمان و زمین‌ نعمتها برایشان می‌بارید اما آنان دنیا را بر آخرت برگزیدند ( 1 " .
آری دنیا را برگزیدند و در مقابل عدل و عدم انعطاف علی تاب نیاوردند و عاقبت دست جمودها و رکودها از آستین مردمی به در آمد و علی را شهید کرد .
علی علیه السلام در داشتن دوستان و محبان سر از پا نشناخته که در راه‌ ولاء و محبت او سر دادند و بر سر دار رفتند بی‌نظیر است . تاریخچه‌های‌ شگفت و جالب و حیرت انگیز آنها صفحات تاریخ اسلام را مفتخر ساخته است‌ . دست جنایت ناپاکانی از قبیل زیاد بن ابیه و پسرش عبیدالله و حجاج بن‌ یوسف و متوکل و در رأس همه اینها معاویة بن ابی‌سفیان به خون این‌ زبده‌های انسانیت تا مرفق آلوده است .

 


[1] بحار الانوار ، ج 42 ، ص 295 - 296 ، چاپ جدید .

 

جاذبه و دافعه علی علیه السلام، استاد شهید مطهری، ص 102- 104

http://lib.eshia.ir/50066/1/102

 

چیزی را که استاد مطهری در مورد فیلسوفان می فرمایند که از راه عقل وارد می شوند آنچنان که براده های آهن را گویی کسی بخواهد از خاک یکی یکی جدا کند و چه کار سختی است و بلکه پای استدلالیون چوبی بود و ...! این خود حرف متینی هم هست، ولی مشکلی که در حکمت الهی می تواند رخ دهد همین است که منطق می تواند از دست برود آنجایی که یک رابطه ی مرید و مرادی حتی بین امام جماعت و مامومین اتفاق بیافتد که فرض بفرمایید امام اهندنا الصرالط المستقیم را هم حالا به هر دلیلی جا بیاندازد هر چند کهخودش بعد اصلاحش هم کند و چرا که می داند صدای بعضی همچون بدتر از منی را هم در خواهد آورد. وقتی منطق مرید و مراد بین امام جماعت و ماموم از این نوع هم حاکم شود که خوب بابا او که امام ما است و بهتر است اینجا دیگر چیزی نگوییم. یا اینکه آیا باید هم به او گفت که این سفر که گذشت؛ ولی از سفرها بعد اگر باز هم بخواهی از این کارها کنی، من می دانم و تو! آیا از این قبیل مشکلات هم درگیر شدن ما را از حالات خلاء شاگردی و دانشجویی و طلبگی هم بیرون آورده و بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل و سوق می دهد؟ یا اینکه داریم سر جایمان اقل کم درجا هم می زنیم و بلکه از محبت و عشق بین مراد و مرید یا امام و مامون هم جا مانده ایم و بلکه کم مانده دو تا لگد هم به عنوان شوخی بهم بزنیم و دست هم را هم که می فشاریم به یکدیگر بگوییم هنوز یک جایی ات تکون نخورده؟! و بعد هم مدعی شویم که محبت و عشق و عرفان هم همین است دیگر و حالا خیلی هم خوب است که چاقوها را در آورده و بقول مولوی داستان را بکشانیم به آن صوفی یعنی بایزید که به مریدانش گفت با چاقوهایشان بیافتید به جان او! خوب بابا غلط کردن هم نیافتد کسی، خیلی جای بحث دارد که هنوز هیچ چی نشده که امامت را کشتی ای بی معرفت؟! چه غلطی کردید؟ سبحان ما اعظم شانی یعنی چه؟ این حرفها کدام است؟ و لذا تو چطور هم می خواهی برسی به استادی مثل آیت الله شاه آبادی و امام خمینی و امثالهم؟! و حالا سربازی گمنام امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دیگر کاری نداریم!

البته این هم فقط یک طرف قضایا است و همانطور که مستحضرید، طرف دیگر هم مرحوم باربارا والترز است که یحتمل تقیه هم کرده اند که در خدمت شاهنشاه اریامهر و ملکه شان روسریشان را هم سرشان نکرده اند و با این همه نیز آنچنان هم سوال می کنند کانه وکیل مدافع زنان دانشمند همه ی عالم و بلکه وکیل مدافع همه ی زنان دنیا در همه ی زمانها هم هستند. یحتمل اگر امروز تشریف هم داشتند، خوب بود بنده ی خقیر از ایشان سعی می کردم یک جورهایی سوال هم کنم که بالاخره این کشت و کشتاری که در جنین و بلکه کل فلسطین اشغالی هم مذام اتفاق افتاده است و حداقل 10 نفر در جنین هم می فرمایند کشته و شهید شده اند و ظالمانی که این کار را هم انجام می دهند را که تایید نمی فرمایید؟! و آنوقت یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که بابا مرحوم مهسا امینی را چرا چیزی نمی گویی؟! چرا از باربارا والترز هم که شده نمی پرسی آیا اغتشاشات را تایید هم کرده بوده است قبل از اینکه به رحمت خدا هم برود؟! و بلکه یحتمل بعضی حتی اشکال هم می کنند که چرا از کامران غضنفری نمی پرسی که بالاخره تکلیف حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی و کتاب حسن روحانی در یک نگاه و دیگر انتقادها و بلکه هم دیگر منتقدان حسن روحانی چی شد و به کجا هم رسید؟

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که وقتی فساد در جوامع بیش از حد هم رواج پیدا کنند، اصلاح جامعه یحتمل بتوان گفت که دیگر امکانپذیر نمی باشد الا اینکه یک انقلابی رخ دهد. و لذا هر چند که سقراط و افلاطون و ارسطو مکتبشان فلسفی و عقلی است و مکتب علی ابن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام هم مکتبی الهی است، ولی در یک چیز مشترک است که هم سقراط و هم علی را کافر می پنداشتند چرا که سقراط را هم به جرم اینکه جوانان را منحرف می کند بدو در زندان زهر شوکران خوراندند! همین کار را با ائمه ی اطهار هم کردند و بلکه امام حسین را در کربلا بر حسب حماسه ی حسینی استاد شهید مطهری هم شهیدش کردند. و عرض بنده ی حقیر این هم هست که آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم با چنین مشکلاتی برای اصلاح جامعه و امت اسلامی و بلکه امت بشری جهانی روبرو نخواهد بود آنجایی که بخواهد با تک قطبی استکبار جهانی هم وارد مقاومت شده و حتی در هم بشکندش و شکستش هم دهد؟ 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را 

که بما سوای فکندی همه سایه ی هما را

 

هم از استاد محمد حسین شهریار است:

در رکوع و سجودِ خامنه ای 
من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقتِ قنوت او کز غیب
دست ها می شود ستون دلم
او به یک دست و من هزاران دست
با وی افشانم از بطون دلم
عرشیان می کشند صف به نماز
از درون دل و برون دلم
من برونی نیم، خدا داند
کاین صلا خیزد از درون دلم
...           

آبی که خاک کشور ما در میان گرفت
خاکش جواهری است که در پرنیان گرفت
بنشان غبار فتنه که این نوبهار عشق
چون ابر انقلاب به سر سایبان گرفت
جان بخش بود باد بهارش به کوه و دشت
هر جا گذشت سبزه بجنبید و جان گرفت ...
سیمرغ دین به کوری اسفندیار کفر
پرورد رستمی که کمین و کمان گرفت
خواهم شدن بنعره، به خاک حکیم طوس
کان ژنده پیل زنده شد و هفت خوان گرفت
این «رهبر کبیر»، «خمینی بت شکن»
خط امان خود از «امام زمان» گرفت
سر پنجه «ولی» است کزین آستان برون
بیخ گلوی فتنه آخر زمان گرفت ...
 
در بیت پایانی این غزل زیبا هم می گوید:
طفلانه رفت بر در میخانه «شهریار»
امّا پیاله از کف پیر مغان گرفت

 

در قصیده ای دیگر در وصف «خمینی بت شکن» می گوید:
 
دل که خط امام دلبر اوست تاج هر افتخار بر سر اوست
چه امامی که مؤمن و کافر 
سر فرود داشته به محضر اوست
چون صلاﺓ خدا عمود الدین این ستونی که چرخ خیبر اوست
آری آفاق را به پشت دو تا سر تعظیم در برابر اوست
چرخ هر انقلاب اسلامی
از امام و امام محور اوست

https://hawzah.net/fa/News/View/89417/

فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَىٰ ‎﴿النازعات: ٢٤﴾‏

 

مصاحبه ی مرحوم باربارا والترز (1929- 2022) با شاه (1298- 1359) و ملکه اش (1317- ) که می فرمایند والترز خصوصاً شاه را با تفکرات متکبرانه استکباری مرد سالارانه ی بلکه تبعیض آمیز بر علیه زنان گیر انداخته و آچمزشان می کند:

https://www.aparat.com/v/4RvdY

 وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ ۖ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ ‎﴿التوبة: ٨٤﴾‏

 

4 - مردمی تنگ نظر و کوته دید بودند . در افقی بسیار پست فکر می‌کردند . اسلام و مسلمانی را در چهار دیواری اندیشه‌های محدود خود محصور کرده‌ بودند . مانند همه کوته نظران دیگر مدعی بودند که همه بد می‌فهمند و یا اصلا نمی‌فهمند و همگان راه خطا می‌روند و همه جهنمی هستند . اینگونه کوته‌ نظران اول کاری که می‌کنند و اینست که تنگ نظری خود را به صورت یک‌ عقیده دینی در می‌آورند ، رحمت خدا را محدود می‌کنند ، خداوند را همواره‌ بر کرسی غضب می‌نشانند و منتظر اینکه از بنده‌اش لغزشی پیدا شود و به عذاب‌ ابد کشیده شود . یکی از اصول عقائد خوارج این بود که مرتکب گناه کبیره‌ مثلا دروغ یا غیبت یا شرب خمر ، کافر است و از اسلام بیرون است و مستحق‌ خلود در آتش است . علیهذا جز عده بسیار معدودی از بشر همه مخلد در آتش‌ جهنمند . تنگ نظری مذهبی از خصیصه‌های خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی می‌بینیم . این همان است که گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته‌ و مرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات‌ همچنان زنده و باقی است . بعضی از خشک مغزان را می‌بینیم که جز خود و عده‌ای بسیار معدود مانند خود ، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد می‌نگرند و دائره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال می‌کنند . در فصل پیش گفتیم که خوارج با روح فرهنگ اسلامی آشنا نبودند ولی شجاع‌ بودند . چون جاهل بودند تنگ نظر بودند و چون تنگ نظر بودند زود تکفیر و تفسیق می‌کردند تا آنجا که اسلام و مسلمانی را منحصر به خود می‌دانستند و سایر مسلمانان را که اصول عقائد آنها را نمی‌پذیرفتند کافر می‌خواندند و چون شجاع بودند غالبا به سراغ صاحبان قدرت می‌رفتند و به خیال خود آنها را امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند و خود کشته می‌شدند و گفتیم در دوره‌های بعد جمود و جهالت و تنسک و مقدس مابی و تنگ نظری آنها برای‌ دیگران باقی ماند اما شجاعت و شهامت و فداکاری از میان رفت . خوارج بی‌شهامت ، یعنی مقدس مابان ترسو ، شمشیر پولادین را به کناری گذاشتند و از امر به معروف و نهی از منکر صاحبان قدرت که‌ برایشان خطر ایجاد می‌کرد صرف نظر کردند و با شمشیر زبان به جان صاحبان‌ فضیلت افتادند . هر صاحب فضیلتی را به نوعی متهم کردند به طوری که در تاریخ اسلام کمتر صاحب فضیلتی را می‌توان یافت که هدف تیر تهمت این‌ طبقه واقع نشده باشد . یکی را گفتند منکر خدا ، دیگری را گفتند منکر معاد ، سومی را گفتند منکر معراج جسمانی و چهارمی را گفتند صوفی ، پنجمی را چیز دیگر و همینطور ، به طوری که اگر نظر این احمقان را ملاک قرار دهیم‌ هیچوقت هیچ دانشمند واقعی مسلمان نبوده است . وقتی که علی تکفیر بشود تکلیف دیگران روشن است . بوعلی سینا ، خواجه نصیر الدین طوسی ، صدرالمتألهین شیرازی ، فیض کاشانی ، سید جمال الدین اسد آبادی ، و اخیرا محمد اقبال پاکستانی از کسانی هستند که از این جام جرعه‌ای به کامشان‌ ریخته شده است . بوعلی در همین معنی می‌گوید :

کفر چو منی گزاف و آسان نبودمحکمتر از ایمان من ایمان نبوددر دهر یکی چو من و آنهم کافرپس در همه دهر یک مسلمان نبود

خواجه نصیرالدین طوسی که از طرف شخصی مسمی به " نظام العلماء " مورد تکفیر واقع شد ، می‌گوید :

نظام بی‌نظام ار کافرم خواندچراغ کذب را نبود فروغیمسلمان خوانمش ، زیرا که نبوددروغی را جوابی جز دروغی

به هر حال ، یکی از مشخصات و ممیزات خوارج تنگ نظری و کوته بینی‌ آنها بود که همه را بیدین و لامذهب می‌خواندند . علی ، علیه این کوته نظری‌ آنان استدلال کرد که این چه فکر غلطی است که دنبال می‌کنید ؟ فرمود : پیغمبر جانی را سیاست می‌کرد و سپس بر جنازه او نماز می‌خواند و حال آنکه‌ اگر ارتکاب کبیره موجب کفر بود پیغمبر بر جنازه آنها نماز نمی‌خواند زیرا بر جنازه کافر نماز خواندن جایز نیست و قرآن از آن نهی کرده است [1] . شرابخوار را حد زد و دست دزد را برید و زنا کار غیر محصن را تازیانه زد و بعد همه را در جرگه مسلمانها راه داد و سهمشان را از بیت‌ المال قطع نکرد و آنها با مسلمانان دیگر ازدواج کردند . پیغمبر مجازات‌ اسلامی را در حقشان جاری کرد اما اسمشان را از اسامی مسلمانها بیرون نبرد [2] .
فرمود فرض کنید من خطا کردم و در اثر آن ، کافر گشتم دیگر چرا تمام‌ جامعه اسلامی را تکفیر می‌کنید ؟ مگر گمراهی و ضلال کسی موجب می‌گردد که‌ دیگران نیز در گمراهی و خطا باشند و مورد مؤاخذه قرار گیرند ؟ ! چرا شمشیرهایتان را بر دوش گذارده و بی‌گناه و گناهکار - به نظر خودتان - هر دو را از دم شمشیر می‌گذرانید [3] ؟ !

در اینجا امیرالمؤمنین از دو نظر بر آنان عیب می‌گیرد و دافعه او از دو سو آنان را دفع می‌کند : یکی از این نظر که گناه را به غیر مقصر نیز تعمیم‌ داده‌اند و او را به مؤاخذه گرفته‌اند و دیگری از این نظر که ارتکاب گناه‌ را موجب کفر و خروج از اسلام دانسته یعنی دائره اسلام را محدود گرفته‌اند که هر که پا از حدود برخی مقررات بیرون گذاشت از اسلام بیرون رفته است‌ .
علی در اینجا تنگ نظری و کوته بینی را محکوم کرده و در حقیقت پیکار علی با خوارج ، پیکار با این طرز اندیشه و فکر است نه پیکار با افراد ، زیرا اگر افراد این چنین فکر نمی‌کردند علی نیز این چنین با آنها رفتار نمی‌کرد . خونشان را ریخت تا با مرگشان آن اندیشه‌های نیز بمیرد ، قرآن‌ درست فهمیده شود و مسلمانان ، اسلام و قرآن را آنچنان ببینند که هست و قانونگزارش خواسته است .
در اثر کوته بینی و کج فهمی بود که از سیاست قرآن به نیزه کردن گول‌ خوردند و بزرگترین خطرات را برای اسلام به وجود آوردند و علی را که‌ می‌رفت تا ریشه نفاقها را بر کند و معاویه و افکار او را برای همیشه‌ نابود سازد ، از جنگ بازداشتند و به دنبال آن چه حوادث شومی که بر جامعه اسلامی رو آورد [1] ؟

خوارج در اثر این کوته نظری سایر مسلمانان را عملا مسلمان نمی‌دانستند ، ذبیحه آنها را حلال نمی‌شمردند ، خونشان را مباح می‌دانستند ، با آنها ازدواج نمی‌کردند .

 

جاذبه و دافعه علی علیه السلام، استاد شهید مطهری، 157- 168

http://lib.eshia.ir/50066/1/157

 

چند صفحه ی آخر اوراق کتاب جاذبه و دافعه علی که در بالا کپی پیست شده مربوط به یک پاروقی هم هست که ما اینجا نیاوردیم و خوب است خواننده ی محترم خود بدان رجوع کند. 

خون می تواند عفونت کند و بلکه شمارش پلاکتهای خون را هم خیلی پایین بیاورد طوری که مسئله تبدیل شود به سپتوسمیا یا گندخونی. سایتهای زیر می فرمایند که اینها بیماریهای اورژانسی هم هستند که باید برایشان بستری هم کرد بیمار را. ولی نکته اینجا است که فرقی هم ندارد که آیا بیمار مستکبر است یا مستضعف؟! هر دو هم ممکن است بدین بیماری مبتلا شوند. البته اینجا مسئله ی مقاومت تک قطبی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل تک قطبی استکبار جهانی می تواند خیلی هم مهم باشد.

یک قسمت از مسئله ولی ممکن است مربوط باشد به مسئله ی قدیمی ما یعنی همین مسئله ی استکان- نعلبکی های توپولوژیک درختی خودمان که سیستم آب رسانی سازمان آب را هم بدان تشبیه کردیم. و گفتیم که اینجا استکان نعلبکیها عموماً هم دسته ای ندارند چرا که چرخشی یا لوپی در کار نیست تا آنجا که آب می رسد به در خانه ها و بلکه سر انواع شیرهای آب. ولی سازمان آب باید هم خیلی مواظب باشد که آب آشامیدانی خدای ناکرده آلوده هم نشود و برای این کار یقیناً ملاکهای گوناگونی را هم استفاده می کنند. و اما سازمان آب همینطور هم فاضلاب را نیز شامل می شود و بلکه سازمان آب و فاضلاب هم هست. و لذا موضوع حتی به این هم برمی گردد که آب آشامیدنی با فاضلاب هم خدای ناکرده قاطی نشوند و آب را آلوده نکنند. یعنی یک سیستم درختی استکان نعلبکی توپولوژیک دیگری را داریم که همین سیستم فاضلابی است که باید از آب آشامیدنی هم جدایش کرد و همین که از شیرها فرض بفرمایید در حمام و دستشویی و سینک آشپزخانه خارج شدند کماکان به فاضلاب می پیوندند. و لذا بعضی یحتمل اینجا بدرستی هم اشکال کنند که بهتر است دیگر این سیستم دیگر فاضلابی درختی را نیز به استکان- تعلبکیهای توپولوژیکی خطاب نکرد چرا که کراهت هم دارد.   

و اما این مسئله ی خون و آب و فاضلاب در بدن چطور است؟ یک جاهایی آب وارد بدن می شود و یک جاهایی هم در انتها بعد از اینکه خون از کلیه ها هم گذشت تبدیل به ادرار می شوند که بعد هم از آن طرف با مدفوع نیز در فاضلاب دفع می شوند. و اما در این میان هم آیا چه اتفاقات دیگری هم می افتند و بلکه حلال و حرام هم آیا چطور وارد بدن می شوند یا نمی شوند و ...، روایات مختلفی را می توانند داشته باشند که یحتمل تک قطبی استکبار جهانی هم یک جور برداشت کند و اما تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز جور دیگری برداشت کند. ولی مسئله ی مهمی هم این است که زن ابی لهب سنگ در دست می رود از کسی که نزد پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه وآله و سلم هم نشسته است سوال می کند محمد کجا است که این سنگ را به او بزنم کانه او را نمی بیند. و نمی بیند هم!

 

https://www.nhlbi.nih.gov/health/thrombocytopenia

https://www.hopkinsmedicine.org/health/conditions-and-diseases/septicemia

 

قسمتی از مسئله اینجا این است که بعضی اقوام در جامعه ی جهانی مایلند با امام زمان عجل الله فرجه الشریف به عنوان امام خود هم ارتباط برقرار کنند، ولی بعضی دیگر فقط قوم خود را به عنوان قوم برتر دیده و حتی یحتمل امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز از قوم خود ندانند با اینکه در میان آنها هم زندگی کند! نه اینکه فقط با سادات چپ افتاده باشند همانطوری که خود سادات هم یحتمل با هم بروند توی دعوا چرا که همان مرض هاری خوارج را هم که امیر المومنین علی ابن ابیطالب درمانش کرد را بعضی گرفته اند. این است که استکبار جهانی حرفش این است که حالا تو حتی خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هستی؟ خوب، باش! ولی آزادی بیان هم هست و بلکه قرآن را هم سوزاندیم، دیگر می سوزانیم.

بنده ی حقیر داشتم صدای آمریکا را اینترنتی چک می کردم که دیدم استادی ایرانی نادر انقطاع جایزه ای را هم اخیراً گرفته است که اینشتن و تسلا و ادیسون و ... هم گرفته است. و گویا با ابزارهایی کار می کند که معروفند به متاماده یا فراماده (metamaterial) که ضریب شکست نوری منفی دارند؛ یعنی نور را در جهت مخالف مواد عادی منکسر می کنند. حالا شما حساب کنید که کامپیوترهایی را هم دارید که بر حسب این مواد هم کار می کنند! یعنی اگر مثلاً همه ی مواد chiral راست دست اند، اینها چپ دست هم هستند! و بعد بحث در این است که در رابطه با الکترومغناطیسم، بلوکهای ساختمانی این فراماده ها کدامند؟ چه آلیاژهایی از چه موادی هم برای اینها لازم است؟ مثلاً در بمب افکنها چه فراموادی را هم احتیاج دارید که مثل یک شنلی برایش عمل کند که آن را از معرض دید حتی رادارها هم نامرئی اش کند.

نکته اینجا این است که تک قطبی استکبار جهانی بهیچ وجه هم حاضر نیست خدای جل جلاله را هم باور داشته باشد و همین هم هست که تک قطبی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز نمی تواند حتی وقتی در نزدش حی و حاضر هم هست مشاهده کند، هر چند که الفهای بینهایت کاردینالیته ها را هم که از لحاظ منطق ریاضی حتی همان الفهای بینهایت آیات اللهی هم هستند را باور هم دارد! مثل این است که شاگرد و دانشجو و طلبه سعی فراوان هم کند که به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الرشیف هم برسد، ولی حتی یک آیت اللهی هم مانع شود که به آیات اللهی دیگر هم عبور کرده و حتی به خدمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نایل آیند. فرضاً همین قدر هم فرصت دارد به آن حضرت خدمت کند؛ و اما همین هم باعث حجابش می شود بین او و امام زمانش!

و اما یک جاهایی هم تقابل تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است با تک قطبی جهانی استکبار که فرض بفرمایید سردار سلیمانی و بلکه سپاه را هم تروریست می خواهد بگوید هر چند ک همان بساط داعشی تروریستی را که خودشان هم درست کردند را همین مظلومان هم برچیدند و خود هم چقدرها در این راه شهید شدند. به عبارت دیگر آن بلوک نهایی را که در زندگی انسانی و اجتماعی که بلوکهای ساختمانی اش هم انسان هستند را که از آن همه ی بلوکهای ساختمانی دیگر هم نتیجه می شود و بدون آن هم هر چقدر الفهای بینهایت آیات اللهی ها را ادامه داده و به الفهای بالاتری برویم، یعنی همان یدالله که یدالله فوق ایدیهم را کم دارند و کم آورده اند. و همین هم آنها را در استکبارشان می اندازد. اگر معاویه و یزید مارقین طیف استکباری ماورای بنفش است و ناکثین همراه خوارج قاسطین هم طیف استکباری مادون قرمزند، این تک قطبی جهانی امیر المومنین علی ابن ابیطالب و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بوده و هست که هر دو سه طیف آنها را هم نابود می کنند و به درک می فرستند. و حال اگر بعضی اشکال کنند که خوب حالا اصلا حضرات علی و حسن و حسین علیهم السلام چه کار هم داشتند که با اینها حتی گلاویز هم شوند؟ رهایشان می کردند تا خودشان به درک بپیوندند. موضوع اینجا این است که آیا شما می توانید گند خونی و مناننژیت و بلکه حتی خونریزی داخلی را هم به حال خود رها کرده و اجازه دهید هر طوری هم که شد، بشود؟! یا هر کاری هم باید کرد که از وقوع اینها و امثال این بیماریها و مرضها هم حتی المقدور جلوگیری شوند. و سعادتمندی بشری هم به اینها ارتباط دارند و .... بابا بالاخره یک کاری هم بکن! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بعضی مقالات استاد نادر انقطاع:

https://arxiv.org/abs/2301.05349

https://arxiv.org/abs/2301.02850

https://arxiv.org/abs/2212.08336

https://arxiv.org/abs/2211.00136

https://arxiv.org/abs/2207.13189

1. عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا ‎﴿الانسان: ٢١﴾‏

 

این الطالب بدم المقتول بکربلا

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الزمان ولی عصر عجل الله فرجه الشریف:

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

هم ناله رباب نباشد کسی چرا؟

هم گریه کباب نباشد کسی چرا؟

چون می شود شکسته ماه از سفر درست

با برق همرکاب نباشد کسی چرا؟

با سینه ای ز حرف لبالب درین بساط

خاموش چون کتاب نباشد کسی چرا؟

پروانه کامیاب ز ترک حجاب شد

در عشق بی حجاب نباشد کسی چرا؟

از انقلاب، خون سیه مشک ناب شد

مشتاق انقلاب نباشد کسی چرا؟

چون خانه خراب بود پرده دار گنج

در پای خم خراب نباشد کسی چرا؟

اکنون که موج فتنه جهان را گرفته است

در کشتی شراب نباشد کسی چرا؟

از دوستی به دشمن آتش زبان خود

خونگرم چون کباب نباشد کسی چرا؟

از پیچ و تاب، رشته به وصل گهر رسید

در مشق پیچ و تاب نباشد کسی چرا؟

چون دادنی است روز قیامت حساب خود

امروز خود حساب نباشد کسی چرا؟

گلمیخ آستانه عشق است آفتاب

صائب در آن جناب نباشد کسی چرا؟

 

از دیدگاه مسائل استکان- نعلبکی توپولوژیک (کو)همولوژیک هم که بسنجیم وقتی حتی انسان از شراب طهور هم دچار سکرات و مستی شود و بلکه بیشتر هم به کباب و موسیقی و کلوا و اشربوا پرداخته و حتی شکر خدا و طلب عفو از باری تعالی را هم یادش رفت، اشکالی که می تواند رخ دهد این است که انواع عفونتها هم خواسته و ناخواسته وارد بدن انسان می شوند و حتی اگر دیر هم تشخیص داده شود عفونت یحتمل وارد خون هم شده و اقل کم ایجاد مشکلات در گردش خون و حتی سرطان خون هم کند و .... آزمایشات و چک آپ توسط پزشک را فراموش نفرمایید؛ بعضی حتی اشکال هم می فرمایند که از پرستاران هم توصیه هایشان را گوش بفرمایید و توجه کنید. اللهم اشف کل مریض لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه

یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ‎﴿الجمعه:١﴾‏

 

بنده ی حقیر با اینکه دیروقت هم هست نمی توانم این را خدمت شما عرض نکنم که یک بار هم حضرت ولی فقیه مد ظله العالی بدان اشاره فرمودند. یک مسئله ی ظریفی هست بین اینکه اول انسان حکمت بیاموزد و بعد از طریق حکمتش قدرت الهی را هم درک کند و بلکه خلیفة الله هم شود و همین حکمت را به جهانیان هم بیاموزد. و یا اینکه اول سعی هم کند آنقدر قدرتمند هم شود که بتواند به دیگر کشورها نیز حمله کند و از ان طریق هم مدعی داشتن حکمت شود. کاری که ارسطو کرد حداکثر این بود که شاگردی به اسم اسکندر را هم تربیت کرد که اول به ایران و دیگر کشورها هم حمله کند و بعد به فلسفه چینی مسائل هم بپردازد. کار مهمی که ابن سینا کرد نه فقط در پزشکی او بود، و بلکه او از طریق حکمت الهی در الهیات شفا به کنه فلسفه ی ارسطویی هم پی برد و بلکه دوباره هم آنرا در فلسفه ی اسلامی احیاء و زنده کرد و بلکه از این طرق هم دوباره به غرب برگشت و .... مثلاً ما هندسه ی مسطحه و کمی هم هندسه ی سه بعدی اقلیدسی و مثلثات را تا آخر دبیرستان می خوانیم و کما بیش گویا تمام هم شده است. ولی آیا واقعاً هم چنین است؟ فلاسفه ای که حکمت الهی را نفی کرده و صرفاً به فلسفه ی مادیات هم می پردازند، جفای بزرگی به خود فلسفه و حکمت هم کرده اند هر چند بنظر هم برسد که در فلسفه ی خود و ریاضی فیزیک خیلی هم متبحرند و زورشان هم خیلی زیاد است. اینها یقیناً در متافیزیکِ ریاضی فیزیکشان گیر می کنند و درجا می زنند و به بیراهه خواهند رفت. نه انگیزه شان درست است و نه می دانند هدفشان چیست؟ و چرا که همه چیز را بر حسب هوا و هوس و شهوترانی و مادیات بنا نهاده اند و آخرش به گمراهی محض می افتند و .... این کجا و فلسفه و حکمت الهی هم کجا؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته اللهم عجل ولیک الفرج

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ ‎﴿الحج: ٦٥﴾‏

 

ثم قال السید رضی الله عنه: ذکر العهد المأمور به فی زمان الغیبة:
روی عن جعفر بن محمد الصادق علیه السلام أنه قال: من دعا إلى الله تعالى أربعین صباحا بهذا العهد کان من أنصار قائمنا، فان مات قبله أخرجه الله تعالى من قبره، وأعطاه بکل کلمة ألف حسنة ومحا عنه ألف سیئة وهو هذا:
اللهم رب النور العظیم، ورب الکرسی الرفیع، ورب البحر المسجور ومنزل التوراة والإنجیل والزبور، ورب الظل والحرور، ومنزل القرآن العظیم، ورب الملائکة المقربین، والأنبیاء المرسلین، اللهم إنی أسئلک بوجهک الکریم، وبنور وجهک المنیر، وملکک القدیم، یا حی یا قیوم، أسئلک باسمک الذی أشرقت به السماوات والأرضون، وباسمک الذی یصلح به الأولون والآخرون یا حی قبل کل حی، یا حی بعد کل حی حین لا حی یا محیی الموتى وممیت الاحیاء یا حی لا إله إلا أنت، اللهم بلغ مولانا الامام، الهادی المهدی، القائم بأمرک، صلوات الله علیه وعلى آبائه الطاهرین، عن جمیع المؤمنین والمؤمنات فی مشارق الأرض ومغاربها، سهلها وجبلها، وبرها وبحرها، وعنی وعن والدی من الصلوات زنة عرش الله ومداد کلماته وما أحصاه علمه وأحاط به کتابه.
اللهم إنی أجدد له فی صبیحة یومی هذا وما عشت من أیامی، عهدا وعقدا وبیعة له فی عنقی، لا أحول عنها ولا أزول أبدا، اللهم اجعلنی من أنصاره وأعوانه والذابین عنه، والمسارعین إلیه فی قضاء حوائجه، والمحامین عنه، والسابقین إلى إرادته، والمستشهدین بین یدیه، اللهم إن حال بینی وبینه الموت، الذی جعلته على عبادک حتما مقضیا، فأخرجنی من قبری، مؤتزرا کفننی، شاهرا سیفی، مجردا قناتی، ملبیا دعوة الداعی، فی الحاضر والبادی.
اللهم أرنی الطلعة الرشیدة، والغرة الحمیدة، واکحل ناظری بنظرة منی إلیه، وعجل فرجه، وسهل مخرجه، وأوسع منهجه، وأسلک بی محجته، وأنفذ أمره، واشدد أزره، واعمر اللهم به بلادک، وأحی به عبادک، فإنک قلت وقولک الحق " ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت أیدی الناس " فأظهر اللهم لنا ولیک، وابن بنت نبیک، المسمى باسم رسولک، حتى لا یظفر بشئ من الباطل إلا مزقه، ویحق الحق ویحققه، واجعله اللهم مفزعا لمظلوم عبادک، وناصرا لمن لا یجد له ناصرا غیرک، ومجددا لما عطل من أحکام کتابک، ومشیدا لما ورد من أعلام دینک، وسنن نبیک صلى الله علیه وآله واجعله اللهم ممن حصنته من بأس المعتدین.
اللهم وسر نبیک محمدا صلى الله علیه وآله برؤیته، ومن تبعه على دعوته، وارحم استکانتنا بعده، اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الأمة بحضوره، وعجل لنا ظهوره، إنهم یرونه بعیدا ونراه قریبا، برحمتک یا أرحم الراحمین.

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 99، ص 111 

http://lib.eshia.ir/71860/99/111

 

 

" باب " * " (احراز مولانا الجواد وعوذاته) " * * " (وبعض أدعیته صلوات الله علیه) " * أقول:...
[2] 1 - مهج الدعوات: حرز محمد بن علی الجواد علیه السلام: علی بن عبد الصمد، عن عم والده محمد بن أبی الحسن، عن جعفر بن محمد الدوریستی، عن أبیه، عن الصدوق محمد بن بابویه قال: وأخبرنی جدی، عن أبیه أبی الحسن، عن جماعة من أصحابنا منهم السید أبو البرکات وعلی بن محمد المعاذی ومحمد بن علی المعمری ومحمد بن إبراهیم المدائنی جمیعا، عن الصدوق، عن أبیه، عن علی بن إبراهیم بن هاشم عن جده، عن أبی نصر الهمدانی قال: حدثتنی حکیمة بنت محمد بن علی بن موسى علیهم السلام قالت: لما مات محمد بن علی الرضا أتیت زوجته أم عیسى بنت المأمون فعزیتها فوجدتها شدید الحزن والجزع علیه تقتل نفسها بالبکاء والعویل فخفت علیها أن تتصدع مرارتها.
فبینما نحن فی حدیثه وکرمه ووصف خلقه، وما أعطاه الله تعالى من الشرف والاخلاص، ومنحه من العز والکرامة، إذ قالت أم عیسى: الا أخبرک عنه بشئ عجیب، وأمر جلیل، فوق الوصف والمقدار؟ قلت: وما ذاک؟ قالت: کنت أغار علیه کثیرا وأراقبه أبدا، وربما یسمعنی اللام، فأشکو ذلک إلى أبی، فیقول: یا بنیة احتملیه، فإنه بضعة من رسول الله صلى الله علیه وآله.

فبینما أنا جالسة ذات یوم إذ دخلت علی جاریة فسلمت علی، فقلت: من أنت؟ فقالت: أنا جاریة من ولد عمار بن یاسر، وأنا زوجة أبی جعفر محمد بن علی الرضا علیه السلام، زوجک، فدخلنی من الغیرة ما لا أقدر على احتمال ذلک، وهممت أن أخرج وأسیح فی البلاد، وکان الشیطان یحملنی على الإساءة إلیها، فکظمت غیظی وأحسنت رفدها وکسوتها، فلما خرجت. من عندی المرأة، نهضت ودخلت على أبی وأخبرته بالخبر وکان سکران لا یعقل، فقال: یا غلام علی بالسیف، فأتی به فرکب، وقال: والله لأقتلنه فلما رأیت ذلک قلت: إنا لله وإنا إلیه راجعون ماذا صنعت بنفسی وبزوجی، وجعلت ألطم حر وجهی [1] فدخل علیه والدی، وما زال یضربه بالسیف حتى قطعه، ثم خرج من عنده، وخرجت هاربة من خلفه فلم ارقد لیلتی.
فلما ارتفع النهار أتیت أبی فقلت: أتدری ما صنعت البارحة؟ قال: وما صنعت؟
قلت: قتلت ابن الرضا فبرق عینه، وغشی علیه، ثم أفاق بعد حین، وقال:
ویلک ما تقولین؟ قلت: نعم، والله یا أبت دخلت علیه ولم تزل تضربه بالسیف حتى قتلته، فاضطرب من ذلک اضطرابا شدیدا، وقال: علی بیاسر الخادم، فجاء یا سر فنظر إلیه المأمون وقال: ویلک ما هذا الذی تقول هذه ابنتی؟ قال: صدقت یا أمیر المؤمنین فضرب بیده على صدره وخده، وقال: إنا لله وإنا إلیه راجعون، هلکنا بالله وعطبنا وافتضحنا إلى آخر الأبد، ویلک یا یاسر! فانظر ما الخبر والقصة عنه؟
وعجل علی بالخبر، فان نفسی تکاد أن تخرج الساعة.
فخرج یاسر وأنا ألطم حر وجهی فما کان بأسرع من أن رجع یاسر فقال:
البشرى یا أمیر المؤمنین، قال: لک البشرى فما عندک؟ قال یاسر: دخلت علیه فإذا هو جالس وعلیه قمیص ودواج [2] وهو یستاک فسلمت علیه وقلت: یا ابن رسول الله أحب أن تهب لی قمیصک هذا أصلی فیه، وأتبرک به، وإنما أردت أن أنظر . إلیه وإلى جسده هل به اثر السیف، فوالله کأنه العاج الذی مسه صفرة، ما به أثر.
فبکى المأمون طویلا وقال: ما بقی مع هذا شئ إن هذا لعبرة للأولین والآخرین، وقال: یا یا سر أما رکوبی إلیه، وأخذی السیف، ودخولی علیه فإنی ذاکر له، وخروجی عنه فلا أذکر شیئا غیره ولا أذکر أیضا انصرافی إلى مجلسی فکیف کان أمری وذهابی إلیه، لعنة الله على هذه الابنة لعنا وبیلا تقدم إلیها وقل لها: یقول لک أبوک: والله لئن جئتنی بعد هذا الیوم وشکوت منه، أو خرجت بغیر إذنه لانتقمن له منک، ثم سر إلى ابن الرضا وأبلغه عنی السلام واحمل إلیه عشرین ألف دینار، وقدم إلیه الشهری [1] الذی رکبته البارحة، ثم أمر بعد ذلک الهاشمیین أن یدخلوا علیه بالسلام، ویسلموا علیه.
قال یاسر: فأمرت لهم بذلک، ودخلت أنا أیضا معهم، وسلمت علیه، وأبلغت التسلیم، ووضعت المال بین یدیه، وعرضت الشهری علیه فنظر إلیه ساعة ثم تبسم فقال: یا یاسر هکذا کان العهد بیننا وبین أبی وبینه حتى یهجم علی بالسیف، أما علم أن لی ناصرا وحاجزا یحجز بینی وبینه؟ فقلت: یا سیدی یا ابن رسول الله دع عنک هذا العتاب، والله وحق جدک رسول الله صلى الله علیه وآله، ما کان یعقل شیئا من أمره، وما علم أین هو من ارض؟ وقد نذر لله نذرا صادقا وحلف أن لا یسکر بعد ذلک أبدا، فان ذلک من حبائل الشیطان، فإذا أنت یا ابن رسول الله أتیته فلا تذکر له شیئا ولا تعاتبه على ما کان منه، فقال علیه السلام: هکذا کان عزمی ورأیی [والله].
ثم دعا بثیابه، ولبس ونهض، وقام معه الناس أجمعون، حتى دخل على المأمون، فلما رآه قام إلیه وضمه إلى صدره، ورحب به، ولم یأذن لاحد فی الدخول علیه، ولم یزل یحدثه ویسامره.
فلما انقضى ذلک، قال له أبو جعفر محمد بن علی الرضا علیه السلام: یا أمیر المؤمنین قال: لبیک وسعدیک، قال: لک عندی نصیحة فاقبلها، قال المأمون بالحمد والشکر فما ذاک یا ابن رسول الله؟ قال: أحب لک أن لا تخرج باللیل، فانی لا آمن علیک هذا الخلق المنکوس، وعندی عقد تحصن به نفسک، وتحترز به من الشرور والبلایا والمکاره والآفات والعاهات کما أنقذنی الله منک البارحة ولو لقیت به جیوش الروم والترک، واجتمع علیک وعلى غلبتک أهل الأرض جمیعا ما تهیأ لهم منک شئ بإذن الله الجبار، وإن أحببت بعثت به إلیک لتحترز به من جمیع ما ذکرت لک قال: نعم فاکتب ذلک بخطک وابعثه إلی قال: نعم.
قال یاسر: فلما أصبح أبو جعفر علیه السلام بعث إلی فدعانی، فلما سرت إلیه وجلست بین یدیه، دعا برق ظبی من أرض تهامة، ثم کتب بخطه هذا العقد، ثم قال: یا یاسر احمل هذا إلى أمیر المؤمنین وقل حتى یصاغ له قصبة من فضة منقوش علیها ما أذکره بعده، فإذا أراد شدة على عضده، فلیشده على عضده الأیمن ولیتوضأ وضوءا حسنا سابغا ولیصل أربع رکعات یقرأ فی کل رکعة فاتحة الکتاب مرة وسبع مرات آیة الکرسی، وسبع مرات شهد الله، وسبع مرات والشمس وضحیها وسبع مرات واللیل إذا یغشى، وسبع مرات قل هو الله أحد، فإذا فرغ منها فلیشده على عضده الأیمن عند الشدائد والنوائب یسلم بحول الله وقوته من کل شئ یخافه ویحذره، وینبغی أن لا یکون طلوع القمر فی برج العقرب ولو أنه غزا أهل الروم وملکهم، لغلبهم بإذن الله، وبرکة هذا الحرز.
وروی أنه لما سمع المأمون من أبی جعفر علیه السلام من أمر هذا الحرز هذه الصفات کلها غزا أهل الروم فنصره الله تعالى علیهم، ومنح منهم من المغنم ما شاء الله، ولم یفارق هذا الحرز عند کل غزاة ومحاربة، وکان ینصره الله عز وجل بفضله، ویرزقه الفتح بمشیته، إنه ولی ذلک بحوله وقوته [1].
الحرز: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین إلى آخرها، ألم تر . أن الله سخر لکم ما فی الأرض والفلک تجری فی البحر بأمره، ویمسک السماء أن تقع على الأرض إلا باذنه، إن الله بالناس لرؤف رحیم، اللهم أنت الواحد الملک الدیان [1] یوم الدین تفعل ما تشاء بلا مغالبة، وتعطی من تشاء بلا من، وتفعل ما تشاء وتحکم ما ترید، وتداول الأیام بین الناس، وترکبهم طبقا عن طبق.
أسئلک باسمک المکتوب على سرادق المجد، وأسئلک باسمک المکتوب على سرادق السرائر، السابق الفائق الحسن الجمیل النضیر رب الملائکة الثمانیة، والعرش الذی لا یتحرک، وأسئلک بالعین التی لا تنام، وبالحیاة التی لا تموت، وبنور وجهک الذی لا یطفأ، وبالاسم الأکبر الأکبر الأکبر، وبالاسم الأعظم الأعظم الأعظم الذی هو محیط بملکوت السماوات والأرض، وبالاسم الذی أشرقت به الشمس وأضاء به القمر، وسجرت به البحور، ونصبت به الجبال، وبالاسم الذی قام به العرش والکرسی، وباسمک المکتوب على سرادق العرش، وباسمک المکتوب على سرادق العزة، وباسمک المکتوب على سرادق العرش، وباسمک المکتوب على سرادق البهاء، وباسمک المکتوب على سرادق القدرة، وباسمک العزیز، و بأسمائک المقدسات المکرمات المخزونات [2] فی علم الغیب عندک.
وأسألک من خیرک خیرا مما أرجو، وأعوذ بعزتک وقدرتک من شر ما أخاف وأحذر، وما لا أحذر، یا صاحب محمد یوم حنین، ویا صاحب علی یوم صفین، أنت یا رب مبیر الجبارین، وقاصم المتکبرین، أسئلک بحق طه ویس والقرآن العظیم والفرقان الحکیم، أن تصلی على محمد وآل محمد، وأن تشد به عضد صاحب هذا العقد، وأدرأ بک فی نحر کل جبار عنید، وکل شیطان مرید، وعدو شدید، و عدو منکر الأخلاق، واجعله ممن أسلم إلیک نفسه، وفوض إلیک أمره، وألجأ إلیک ظهره.
اللهم بحق هذه الأسماء التی ذکرتها وقرأتها، وأنت أعرف بحقها منی . واسئلک یا ذا المنى العظیم، والجود الکریم، ولی الدعوات المستجابات، والکلمات التامات، والأسماء النافذات، وأسألک یا نور النهار، ویا نور اللیل، ونور السماء والأرض، ونور النور، ونورا یضئ به کل نور، یا عالم الخفیات کلها، فی البر والبحر، والأرض والسماء، والجبال.
وأسئلک یا من لا یفنى، ولا یبید ولا یزول، ولاله شئ موصوف، ولا إلیه حد منسوب، ولا معه إله ولا إله سواه، ولا له فی ملکه شریک، ولا تضاف العزة إلا إلیه ولم یزل بالعلوم عالما، وعلى العلوم واقفا، وللأمور ناظما، وبالکینونیة عالما وللتدبیر محکما، وبالخلق بصیرا، وبالأمور خبیرا.
أنت الذی خشعت لک الأصوات، وضلت فیک الأوهام [1] وضاقت دونک الأسباب، وملا کل شئ نورک، ووجل کل شئ منک، وهرب کل شئ إلیک وتوکل کل شئ علیک، وأنت الربیع فی جلالک، وأنت البهی فی جمالک، وأنت العظیم فی قدرتک، وأنت الذی لا یدر کک شئ، وأنت العلی الکبیر [العظیم] ومجیب الدعوات، قاضی الحاجات، مفرج الکربات، ولی النقمات [2].
یامن هو فی علوه دان، وفی دنوه عال، وفی إشراقه منیر، وفی سلطانه قوی وفی ملکه عزیز، صل على محمد وآل محمد، واحرس صاحب هذا العقد وهذا الحرز وهذا الکتاب، بعینک التی لا تنام، واکنفه [3] برکنک الذی لا یرام، وارحمه بقدرتک علیه، فإنه مرزوقک بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله وبالله [الذی] لا صاحبة له ولا ولد، بسم الله قوی الشأن، عظیم البرهان، شدید السلطان، ما شاء الله کان، وما لم یشأ لم یکن أشهد أن نوحا رسول الله وأن إبراهیم خلیل الله وأن موسى کلیم الله، ونجیه، وأن عیسى بن مریم [4] روح الله وکلمته، صلوات الله علیه وعلیهم أجمعین وأن محمدا صلى الله علیه وآله خاتم النبیین، لا نبی بعده. واسئلک بحق الساعة التی یؤتى فیها بإبلیس [اللعین] یوم القیامة ویقول اللعین فی تلک الساعة: والله ما أنا مهیج مردة، الله نور السماوات والأرض وهو القاهر [1] وهو الغالب له القدرة السابقة وهو الحکیم الخبیر اللهم وأسالک بحق هذه الأسماء کلها وصفاتها وصورتها وهی سبحان [الله] الذی خلق العرش والکرسی، واستوى علیه أسئلک أن تصرف عن صاحب کتابی هذا کل سوء ومحذور، فهو عبدک وابن عبدک، وابن أمتک وأنت مولاه فقه.
اللهم یا رب [ادفع عنه] ظ الأسواء کلها واقمع عنه ابصار الظالمین، والسنة المعاندین، والمریدین له السوء والضر، وادفع عنه کل محذور ومخوف، وأی عبد من عبیدک، أو أمة من إمائک، أو سلطان مارد، أو شیطان أو شیطانة، أو جنی أو جنیة، أو غول أو غولة، أراد صاحب کتابی هذا بظلم أو ضر [أو مکر] أو مکروه أو کید أو خدیعة أو نکایة أو سعایة أو فساد أو غرق أو اصطلام أو عطب أو مغالبة أو غدر أو قهر أوهتک ستر أو اقتدار أو آفة أو عاهة أو قتل أو حرق أو انتقام أو قطع أو سحر أو مسخ أو مرض أو سقم أو برص أو جذام أو بؤس أو فاقة [أو آعة] أو سغب أو عطش أو وسوسة أو نقص فی دین أو معیشة فاکفینه بما شئت، وکیف شئت، وأنى شئت إنک على کل شئ قدیر، وصلى الله على سیدنا محمد وآله أجمعین وسلم تسلیما کثیرا ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم، والحمد لله رب العالمین.
فأما ما ینقش على هذه القصبة، من فضة غیر مغشوشة:
" یا مشهورا فی السماوات، یا مشهورا فی الأرضین، یا مشهورا فی الدنیا والآخرة، جهدت الجبابرة والملوک على إطفاء نورک، وإخماد ذکرک، فأبى الله إلا أن یتم نورک، ویبوح بذکرک، ولو کره المشرکون ".
ورأیت فی نسخة " وأبیت إلا أن یتم نورک ".
أقول: وأما قوله " فأبى الله إلا أن یتم نورک "، لعله نورک أیها الاسم الأعظم المکتوب فی هذا الحرز بصورة الطلسم.
ووجدت فی الجزء الثالث من کتاب الواحد أن المراد بقوله یا مشهورا فی السماوات إلى آخره هو مولانا أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام.
حرز آخر للتقى علیه السلام بغیر تلک الروایة: یا نور یا برهان، یا مبین یا منیر یا رب اکفنی الشرور، وآفات الدهور، وأسألک النجاة یوم ینفخ فی الصور " [1].

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 91، ص 354- 361

http://lib.eshia.ir/71860/91/354

 

می فرمایند که خیلی خوب هم هست که انسان حرز امام جواد علیه السلام را هم به بازویش ببندد؛ ولی در عین حال در صورت بیماری، مراجعه به پزشک و متخصص هم لازم است. البته لازم هم هست که بیمار یا ولی او بداند هم که دردش از کجا است و بلکه حدوداً هم مشکلش کدام است تا پزشک بهتر هم بتواند او را کمک کند. البته این در مورد بیماران روحی روانی یحتمل کار نمی کند آنجایی که دیگران هم متوجه مشکل آنها بیشتر می شوند تا خود آنها؛ یحتمل حتی بنده ی خدایی تبدیل هم شده است به یک زندگی نباتی ای که حتی از آن برایش راه فراری هم نیست! و خوب با این همه، باز هم حرز دعا می تواند او را تا آنجایی که برایش مقدور هم هست یاری دهد. حرزهای امام جواد کوتاهتری هم در مفاتیح الجنان هست. و لذا عرض بنده ی حقیر این هم هست که اگر با دیوانه ای دست دادید و دیدید زورش خیلی زیاد هم هست به او دیگر نگویید که نمی تواند؛ چرا که یک وقت هم دیدید برگشت به شما گفت که یک جاییت تکان نخورده؟! و اما بعضی هم یحتمل اشکال بفرمایند که اینجاها دیگر مسئله را نمی توانید استکانها و نعلبکیهای توپولوژیکی و اینکه فشار و دما و آنتروپی و نظم/ بینظمی و .. در چایتان در آنها هم چقدر است حلش کنید. بنده عرضم این است که اتفاقاً این یحتمل می تواند بطور اقل کم شهودی هم که شده مسئله را برای سالک الی الله و بلکه شاگرد و دانشجو و طلبه ای که مایل هم هست که از حالات خلاء خود بسمت الفهای بینهایت  آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کنند، خیلی هم مفید واقع شود. 

ولی قبل از اینکه ما وارد این مسئله شویم، بهتر هم هست که این نکته را نیز در نظر بگیریم که اگر از هر قومی ساحرانی را هم دعوت کردند که با توبره ی مارهایش همراه حضرت موسی علی نبینا علیه السلام و عصایش هم نزد فرعون بروند، این کار خیلی درست هم نیست که هر ساحری که به ساحری دیگر رسید زودی عرضه بدارد که اگر من فردی از قوم تو را می دیدم که توبره ی مارش هم بدوشش بود، بجای اینکه بخودش چیزی بدهم هم به مارش می دادم. چرا؟ برای اینکه در این میان بلکه عصای بیجانی را هم داریم که باذن خدا می تواند اژدهایی هم شود و یحتمل ساحران روحشان هم قبل از اینکه همه چیز بر آنها عیان شده و حتی مسلمان هم شوند، خبر ندارند که مسئله اصلا چیست؟ و لذا واقعاً هم به یکدیگر که برسند یحتمل همین کار را کرده و بلکه بدتر از آن را هم می کنند. و اما اگر بجای مار در توبره هایشان اسلحه و بمب داشتند این ساحران و قرار هم بود که هر که بهترین بمب و بلکه بمب اژدهایی اژدری که همه ی بمبهای دیگر را هم می بلعید را هم داشته باشد و بتواند با آن از خودش دفاع هم کند، هم او نیز برنده است؛ و یحتمل دیگر حرفهای زیادی هم کمتر از ساحران دیگر می شنید! 

البته، یک وقت هم هست که مسئله جاذبه و دافعه ی علی امیر المومنین علیه السلام هم هست که آنچنان که خودش مظهر عبادت و دین و اسلام و امامت هم هست، باز هم عده ای پیدا می شوند که او را تکفیرش می کنند و کافرش می خوانند. همینهایی هم که قرآن را حتی آنطور که خبرش می رسد حتی با حمایت پلیس نیز می سوزانند و بلکه بدان توهینها می کنند و به آن مهدور الدمی هم که بر حسب فتوای امام خمینی قدس سره الشریف پناه می دهند، چرا این کارها را می کنند؟ می خواهند حتی اسلام مسلمانان را هم تکفیر کنند و کافر بنامند لابد دیگر؟! آن موقع قرآن را بر سر نیزه ها می کردند و امروزه روز آنرا آتشش هم می زنند؟ مسئله چیست؟ مسئله این است که اگر جلوی آن قاسطین علی علیه السلام نمی ایستاد، به او اجازه هم نمی دادند تا ما مارقین هم وارد جنگ شود چرا که به علی علیه السلام می گفتند تو کافری و با این حال با همه ی کفرشان هم خود را باز هم بالاتر از علی علیه السلام می دانستند. یک زیبایی که کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السالم دارد این است که معلوم است که صاحب کتاب بخوبی هم فهمیده که این خشکه مقدسی هم یعنی چه و بلکه اینها همانهایی هم هستند که خواجه نصیر طوسی و بلکه ابن سینا را هم تکفیر می کرده اند. عرض بنده ی حقیر این است که یک خود انتقادی یحتمل در کتاب نهفته است که آنرا بینظیر هم می کند و نشان هم می دهد که صاحب کتاب دارد خود را نیز تنبیه می کند هر چند که او خود از این نوع نیز نیست! همین را حتی خطاب به مسیجیان نیز در سوره ی یس می بینیم که حتی خداوند سبحان نیز گویا دارد حتی پیغمبر اکرم را هم یکی از یاران حضرت مسیح علیه السلام نیز معرفی کرده که در عین حال نیز دارد همه و همه را حتی تا به امروز نیز دعوت به اسلام می کند! و بالاخره آیا هر گبری و هر کافری هم مسلمان کی بشود و کی نشود؟! تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل تک قطبی جهان استکبار هم اقل کم از لحاظات روانشناسی هم که شده بر این ملاحظات نیز شروع می شود که بالاخره این ربک، این رسولک، این امامک؟ یعنی مسیحیت با همه ی غلو عظیمی که می کند، به خدا اعتقاد هم دارد و اما چطور هم ممکن است که اسلام نیاورد؟ کاری نداریم، بگذریم!

و اما مسئله ی استکانها- تعلبکیهای توپولوژیک و (کو)همولوژی حتی دوره ای روی آنها که می تواند تا حدی هم به سیستم آب رسانی شهری و سازمان آب هم کمک کند اینجا است که در این سیستمها معمولاً شما یک سیستم استکان- نعلبکی ای توپولوژیک درختی هم دارید. یعنی آیا شما هیچ لوپی یا هیچ مدار بسته ای از چرخش آب هم در این سیستمها می بینید؟ چرا مثلاً اگر استخری هم داشته باشید که برایش یک سیستم تصفه ی آب هم نصب کرده باشید، این کار یک مدار بسته ی تصفیه ی آب را هم برای شما ارائه می دهد، هر چند که معمولاً چنین لوپهایی بعد از ورود به خانه ها هم هست و بلکه معمولاً هم استخرها را از آب شهری اجازه نیست که پر کنند؛ مگر اینکه منبع آبی هم باشد که باز احتیاج به تصفیه و فیلتر و ... هم دارد. نکته اینجا است که تا وقتی که آب به در خانه ها و آپارتمانها و برجها و ... می رسد، سیستم آبرسانی یک سیستم درختی یحتمل خیلی پر شاخه هم باشد. و حالا یحتمل در مورد برجهای آپارتمانی مسکونی و امثالهم نیز یک منبع انبساطی هم احتیاج است که حتی یحتمل در بالای ساختمان هم نصب شود که بتواند آب را از بالا  و توسط نیروی گرانش هم به همه ی طبقات نیز برساند.

و اما اگر مردم با کم آبی هم موجه شوند، یحتمل سازمان آب مجبور شود فشار آب را هم کم کند و حتی در شبها خیلی هم کمترش کند! اینجا است که معلوم می شود آیا با این فشارهای کمتر آب هم آنگاه آبها دارد زیرزمینی بعلت ترکیدگیهای لوله و اتصالات و ... نیز هدر می روند یا خیر؟ ولی آیا چنین است؟ یعنی اگر فشار کمتر شد و انگاه ملاحظه هم شد که حتی آب قطع شده است؛ آیا دلیلش ترکیدگی لوله هم هست؟ یا یحتمل هم باید پمپ و منبعی نیز برای خانه و آپارتمانهای خود نیز تهیه کنید؛ و چرا؟ چون همه نیز دارند این کار را می کنند؟ یعنی استکان نعلبکیهای توپولوژیکی لازم است که یک جاهایی هم مملو از کره ها و استوانه ها و منبعهای آبی حتی به اشکال دیگری هم شوند چرا که اگر این کار را نکنید از بقیه ی همسایه ها نیز عقب می مانید؟ یا آیا آب دارد هرز و هدر هم می رود و حتی لوله ای هم ترکیده است و باعث شده است که آب حتی قطع هم شود و .... به عبارت دیگر استکان- نعلبکیهای توپولوژیکی یک بازبهنجارشی را در دیاگرامهای فاینمن هم احتیاج دارد که آیا مسئله هم واقعاً از چه قرار است و چطور هم مسئله بازبهنجارش می شود و طیفهای ماورای بنفش و مادون قرمز فشار آب و نظم/ بینظمی و ... هم تا کجاها نیز می توانند ادامه داشته باشند و بلکه کی هم بازبهنجارش لازم است؟

و اما در مورد سیستم انتقال خون در بدن یحتمل اگر خون در بدن دچار خونریزی داخلی هم شود طوری که سالک الی الله نیز خود متوجه اش نیست یا حتی بلکه سیستم بویایی او نیز در اثر زکام و امثالهم نمی تواند تشخیص دهد که این بویی که دارد به مشام او هم نمی رسد از کجا است. بعضی یحتمل اینجا اشکال می کنند دیگر تو نمی توانی اینکه بو هم از کجا است را نیز وارد گردش جریان خون هم کنی! نمی توانید؟! آیا اکسیژن هم باید به خون برسد یا خیر؟ و اگر سیستم بویایی هم طوری باشد که بوی بد فاضلاب را هم از بوی گل مریم نتواند تشخیص دهد و لذا حتی تنفس او هم دچار مشکل شده باشد، خوب آنوقت مسئله چیست؟ چه باید کرد؟ بعضی یحتمل اشکال هم کنند که یحتمل فشارش افتاده پایین و باید یک منبع انبساط هم برایش نصب کنند! موضوع این است که حتی در گردش خون داخلی بدن نیز یحتمل مشکلات زیادی ممکن است باعث خونریزیهایی شوند که مشکلزا هم شوند یا حتی سیستم دفع ادرار هم در اثر پراستات دچار مشکل شده باشد و روی سیستم گردش خون هم اثر بگذارد. یا ممکن است مثلاً رحم بیش از حد هم خونریزی کند و حتی فرد مبتلا را دچار مرگ هم کند. یا .... مشکل اینجا این است که چه موانعی هم هستند که باعث هدر رفتن آب یا خون یا ... در سیستم گردشی آن هم می شوند؟!

مشکل دیگر این است که آبی که از شیر هم ریخته می شود، اگر درست هم مصرف نشود؛ آنگاه تبدیل هم می شود به آب فاضلاب. یعنی آبی که از سازمان آب به در خانه ها می رسد که دیگر آخر شاخه های درختی لوله کشی هم هستند، با باز کردن آب از لوله های آب، از سیستم لوله کشی هم خارج می شوند و حالا درست یا غلط هم مصرف شوند. درست شد؟! و اما سوالی که خیلی هم قابل تامل است اینجا است که حالا چطور هم این آب در سیستم آبرسانی سوای همه ی هرز و هدر رفتنها باید جایگزین هم شوند؟! آیا یک ابرتقارنهایی هم لازم است که آب دریا را تبدیل به ابرهای بارانزا هم کرده و آنگاه بر کوه و دشت هم ببارند و .... آیا کار خدا است؟ یا کار خورشیدی هم هست که توسط دانشمندان بندگان خدا هم آیا چقدر مسخرش توانند کرد و لیزری بر آب دریاها و اقیانوسها و ... هم می تابند و ابرها تولید شده و در پاییر و زمستان و حتی بهار هم یحتمل بر کوه و دشت و شهر و روستا آیا چقدر هم می بارند. و کشتی نجات را هم بر روی آبهای دریاها و حتی اقیانوسها نیز جاری می کنند آنچنان که قاره ها و جزایر نیز حدود خود را از ساحل دریاها و اقیانوسها و رودها و ... می دانند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته

خواص حرز امام جواد علیه‌السلام

گزیده‌ای از پرسش‌ها و پاسخ‌های آیت‌الله بهجت در رابطه با خواص حرز امام جواد علیه‌السلام + فیلم

بدیهی است توصیه‌ها و دستورالعمل‌های بزرگان دین، به اذکار و ادعیه و یا همراه داشتن حرز برای رفع مشکلات و بیماری‌ها، به‌معنای بی‌توجهی به اصول بهداشتی و یا نادیده گرفتن توصیه‌ها و دستورات پزشکی برای درمان این امراض نیست. بلکه دعاکردن به‌نوعی بهره‌گیری از اسباب غیر مادی در کنار اسباب مادی برای درمان بهتر و کامل‌تر بیماران است، و این دو مکمل یکدیگرند. آیت‌الله بهجت نیز به گفته بیت معظم‌له، در ابتلائات و بیماری‌های جسمی، همواره خود را ملزم به رعایت توصیه‌های پزشکان متخصص می‌دانستند. بنابراین توجه به اصول بهداشتی و توصیه‌های پزشکی، همراه با دعا برای رفع بیماری‌ها و مشکلات، ضروری است.

حرز امام جواد علیه‌السلام چیست؟

«حرز» در معنای لغوی یعنی ذکر یا دعا یا شیئی که انسان برای محافظت از چشم زخم یا دشمن و یا خطر، همیشه همراه خود دارد. حرز مانند حجاب و پرده‌ای است که انسان را از خطرات حفظ می‌کند و می‌تواند گاهی ذکر خدا و گاهی یک شیء باشد، اما اگر فقط دعا باشد به آن «تعویذ» نیز گفته می‌شود.

یکی از توصیه‌های مؤکد حضرت آیت‌الله بهجت برای در امان ماندن از بلایا و بیماری‌ها، دفع آزار شیاطین و اجنه، رفع اختلاف بین زوجین، درمان خواب‌های پریشان، باطل‌کردن سحر و طلسم، دفع حسادت و ... به همراه داشتن حرز امام جواد علیه السلام است. این حرز بر پوست آهو نوشته می‌شود و به توصیه معظم له بهتر است به بازوی دست راست بسته شود.

درمنابع روایی شیعه، حرزهای مختلفی از ائمه علیهم‌السلام نقل شده است؛ مانند حرز حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، حرز یمانی منسوب به امیرالمومنین علیه‌السلام، حرز حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها و… . در این میان حرز امام جواد علیه‌السلام از سایر حرزها معروف‌تر است و یکی از شرایط آن این است که روی پوست آهو نوشته شود. [١]

لازم به ذکر است وجود سحر، جادو و یا حتی چشم زخم، از  اموری است که در آیات قرآن کریم و روایات متعدد از ائمه علیهم‌السلام به آن اشاره شده است.

یکی از توصیه‌های مؤکد حضرت آیت‌الله بهجت برای در امان ماندن از بلایا و بیماری‌ها، دفع آزار شیاطین و اجنه، رفع اختلاف بین زوجین، درمان خواب‌های پریشان، باطل‌کردن سحر و طلسم، دفع حسادت و ... به همراه داشتن حرز امام جواد علیه السلام است. این حرز بر پوست آهو نوشته می‌شود و به توصیه معظم له بهتر است به بازوی دست راست بسته شود.

همچنین ایشان در رابطه با آداب و شرایط تهیه این حرز فرموده‌اند: «مرحوم نوری به دعای حرز حضرت امام جواد علیه‌السلام که باید بر پوست آهوی شش ماهه تِهامه نوشته شود، خیلی اهمیت می‌داده... . برای حرز حضرت جواد علیه‌السلام در «مهج‌الدعوات» ندارد که شرطش این است که توی انگشتر نقره باشد. بلکه شرطش این است که روی پوست آهوی مخصوص بنویسند و آن را همراه خود داشته باشند.» (در محضر بهجت، ج۱، ص۲۶۱)

ایشان در خصوص برطرف شدن سحر یا طلسم، علاوه بر همراه داشتن حرز امام جواد علیه السلام، به چند دستورالعمل دیگر هم سفارش می‌فرمودند که در کتاب بهجت الدعاء (مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل های عبادی حضرت آیت الله بهجت) صفحه ٣۴٨بدان اشاره شده است:

١. قرآن کوچکی، همیشه همراه داشته باشید.
٢. معوذتین(سوره‌های فلق وناس) را بخوانید و تکرار نمائید.
٣. آیة الکرسی را بخوانید و در منزل نصب نمایید.
۴. چهار قل را بخوانید و تکرار نمائید خصوصا وقت خواب.
۵. درمواقع اذان با صدای نسبتا بلند اذان بگویید.
۶. روزی ۵٠ آیه از قرآن کریم را باصدای نسبتاً بلند بخوانید.

 

گزیده‌ای از پرسش‌ها و پاسخ‌های آیت‌الله بهجت که در آن به همراه داشتن حرز امام جواد علیه‌اسلام تأکید داشته‌اند:

سؤال: خانمی خواب‌های پریشان می‌بیند و شب‌ها وحشت می‌کند، چه‌کار کند؟

جواب: قبل از اینکه بخوابد چهارقل (سوره‌های کافرون، توحید، فلق و ناس) را بخواند. در بیداری هم مُعَوِّذَتَیْن (سوره‌های فلق و ناس) را زیادتر بخواند. اگر پیدا کرد، حرز جواد را بگیرد و به بازویش ببندد.

 

◾️◾️◾️

سؤال: برای دفع حسادت از کسی که به او حسادت می‌ورزند و اذیتش می‌کنند، چه کار کنیم؟
آقا: معوذتین را زیاد بخواند. چهار قل را در وقت خواب زیاد بخواند. اگر بتواند، حرز جواد را تحصیل بکند، به دستش ببندد، یا در بغلش بگذارد [و همراه داشته باشد].

◾️◾️◾️

سؤال: در خواب، شیطان را می‌بینیم. اذیتم می‌کند، و با او می‌جنگم. بعد، از خواب [هم] فریاد می‌زنم، و خانوادم خیلی می‌ترسند. در خواب چهره وحشتناکی از آن می‌بینم.
آقا: قبل از خوابیدن باید چهار قل و آیت الکرسی و این [اذکار] را بخواند. و اگر توانست حرز جواد را هم [داشته باشد و] به خود متصل کند. اگر توانست قرآن‌های کوچک را [با خود] در بغلش حمل بکند.

◾️◾️◾️

سؤال: بنده خدایی به شما زنگ زدند، برای اینکه اجنه او را اذیت می‌کردند و [با خود] می‌بردند. [این مشکل] راه چاره‌ای دارد یا نه؟
آقا: معوذتین را زیاد بخواند. حرز جواد را به بازویش ببندد، یک قرآن کوچک هم در بغلش باشد. همه اینها را نیت کند. طوری نیست. معوذتین زیاد، چهار قل در وقت خواب زیاد، حرز جواد را [هم همراه] خود داشته باشد. قرآن کوچکی هم در بغلش باشد.

◾️◾️◾️

سؤال: هفت سال پیش ازدواج کردیم دو سال اول هیچ مشکلی نداشتیم الان زندگی‌مان سخت شده است، تصمیم طلاق داریم. آیا سحر و جادویی شده است؟
آقا: سحر و جادو را کار نداشته باشید. معوذتین، چهار قل [و این اذکار] را وقت خواب بخوانید. فقط چیزی که هست اگر شد حرز جواد را حصن [و مایه حفظ] خود قرار دهید و در بازویتان ببندید. و صدقه هم زیاد بدهید، به افراد متعدد.

◾️◾️◾️

سؤال: بچه دوساله‌ای هست، که چیزهای نامرئی می‌بیند. پدر و مادرش نمی‌بیند، اما می‌ترسند. باید چه کنند؟
آقا: همین حرز جواد را به بازویش ببندند. قرآن کوچکی هم در بغلش بگذارند. معوذتین و چهار قل را هم یادش بدهند، مخصوصاً وقت خواب [این اذکار را بخواند].

 

جهت تهیه حرز امام جواد علیه‌السلام می‌توانید از طریق سایت فروشگاه مرکز اقدام فرمایید.

 


١. مهج الدعوات، ص٣۶-۴٢؛ الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان، ص٧۴-٨١؛ بحارالانوار، ج ۵٠، ص٩٨؛ ج٩١، ص٣۵٧.

 

دانلود فیلم / خواص حرز امام جواد علیه‌السلام.mp4

رهبر انقلاب اهانت‌های اخیر به قرآن در کشورهای اروپایی را محکوم کردند؛علیرغم توطئه‌ استکبار، آینده از آن اسلام است

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی اهانت‌های اخیر به مقدسات اسلامی و قرآن کریم را در چند کشور اروپایی محکوم کردند. رهبر انقلاب اسلامی این اهانت‌ها را نشانه دشمنی استکبار با اصل اسلام دانستند و همه آزادی‌خواهان جهان را به مقابله با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی، فراخواندند.

متن موضع‌گیری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در حساب توئیتر رسانه KHAMENEI.IR منتشر شد به شرح زیر است:

«اهانت جنون آمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان میدهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است. علی‌رغم توطئه استکبار، قرآن روزبه‌روز پرفروغ‌تر شده و آینده از آن اسلام است. همه‌ آزادی خواهان جهان باید درکنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی مقابله کنند.»

 

۵ /بهمن/ ۱۴۰۱

https://www.leader.ir/fa/content/26267/

رهبر انقلاب اسلامی در پیامی به بیست و نهمین اجلاس سراسری نماز:پدران و مادران، معلمان و استادان، وظیفه خود را در رابطه میان نماز و جوان بشناسند 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به بیست و نهمین اجلاس سراسری نماز برپائی این همایش را پس از دوسال مایه خرسندی و برکت دانسته و خاطرنشان کردند: پیوندهای حیاتی در یک جامعه‌ی خوشبخت و خوش‌فرجام، همچون دوستی و گذشت و مهربانی و همدلی و همدردی و یاری‌رسانی و خیرخواهی و امثال آن به برکت رواج و اقامه‌ی نماز، استحکام می‌یابد.

متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم


والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین سیما بقیةالله فی‌العالمین ارواحنا فداه

برپائی این همایش فرخنده پس از تأخیر دوساله، مایه‌ی خرسندی و انشاءالله موجب برکت است. هر تلاش فکری و عملی برای نشان دادن ارزش نماز و بزرگداشت این فریضه‌ی مبارک، کاری در جهت نورانی کردن دل انسانها و گرم کردن محفل زندگی آنها است.

یاد خدا که نماز مظهر کامل آن است، دل و جان را آزاد و جامعه را آباد میسازد. پیوندهای حیاتی در یک جامعه‌ی خوشبخت و خوش‌فرجام، همچون دوستی و گذشت و مهربانی و همدلی و همدردی و یاری‌رسانی و خیرخواهی و امثال آن به برکت رواج و اقامه‌ی نماز، استحکام می‌یابد. صفهای نماز جماعت، صفوف به هم پیوسته‌ی فعالیت‌های اجتماعی را پدید میآورد. کانون گرم و پرشور مساجد، کانون‌های همکاری در عرصه‌ی اجتماعی را رونق می‌بخشد. نماز، آنگاه که با احساس حضور خداوند، گزارده شود به همه‌ی عرصه‌های زندگی نورافشانی میکند و دنیا و آخرت فرد و جامعه را آباد میسازد.

نمازگزار -هر که و هر جا- به اندازه‌ی ظرفیت خود از نماز بهره میبرد، ولی در این میان، جوانان و نوجوانان از همه جلوترند؛ بهره‌ی آنان از نمازی که با توجه و خشوع خوانده شود بسی بیشتر است. دل جوان و نوجوان آمادگی افزونتری دارد برای رسیدن به «فلاح» که اذان نماز، شتاب گرفتن به آن را سفارش میکند.

پدران و مادران، معلمان و استادان، اندرزگویان و راهنمایان، این حقیقت را در رابطه میان نماز و جوان، به یاد داشته باشند و وظیفه‌ئی را که بر دوش آنهاست بشناسند.

مدارس، دانشگاهها، بطور ویژه دانشگاه فرهنگیان، صداوسیما و دیگر دستگاههای فرهنگ‌ساز، در شمار مخاطبان اصلی «اقیموا الصلاة» جای میگیرند.

توفیق همگان را از خداوند متعال مسألت میکنم.


سیّدعلی خامنه‌ای
۵ بهمن‌ماه ۱۴۰۱

 

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ‎﴿البقرة: ١٢٨﴾‏

فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ‎﴿البقرة: ٢٠٠﴾‏

 

وفی الیوم الثانی من هذا الشهر على بعض الروایات کانت ولادة الإمام علی النقی علیه‌السلام ، وکان وفاته فی الثالث من هذا الشهر سنة مائتین وأربع وخمسین فی سرّ من رأى [١].

از مفاتیح الجنان

 

می فرمایند روز دوم رجب 221 ق، روز ولادت امام علی النقی علیه السلام است و روز سوم 254 ق هم شهادت آن حضرت است. همانطور که عرض شد، بعضی یحتمل اشکال کنند که مارتینگیلها ربطی به مناسک و رسم و رسومها هم ندارند و لذا اتفاقی هم که می افتد یا آماری- احتمالاتی است یا مثل این است که نعوذ بالله خدا دارد تاس می ریزد و قمار هم می کند بدون اینکه ملاحظه ای هم شود که آیا امروز روز ولادت امامی از امامان ما است یا روز شهادت آن حضرت است؛ و لذا مسئله از نوع خلق الساعة هم هست! اولاً که خدا جبار قادر است و می تواند هر آنچه را که می خواهد کانه می فرماید کن فیکون! و همان هم می شود. و اما این مسئله ی خدایی خدای سبحان کجا و بندگی خدا هم کجا؟!

عرض بنده اینجا چیست؟ مسئله این است که این خدای سبحان است که فض بفرمایید قلب انسان را در بدو خلقت جنینی در رحم مادر هم شکل می دهد. انسان تا حدودی هم یحتمل بتواند دریابد که چه کند که جنین سالم باشد و بصورت یک طفل سالم هم بدنیا بیاید. ولی خیلی از کارها هم دست خدا است و خارج از کنترل انسان همانطور که ضربان قلب انسان هم حتی خیلی در دست خود او نیست و اختیاری نمی باشد. و اما مسائل اقتصادی حکومتی و مردمی نیز آیا تا چه حدودی در اختیار خود حکومتها و بلکه مردم است و چقدر هم مسئله ای است خدایی؟! یعنی آیا حکومتی می تواند بر حسب خلق الساعه و مارتینگیلی هم مدعی شود که ما از امروز و از این ساعت هم فرض بفرمایید نقدینگی خود را 2 یا سه برابر یا حتی 10 برابر هم می کنیم یا بر عکس هم آن را نصف یا ثلث یا یک دهم هم می کنیم و بلکه چهار پنج تا صفر آن را هم می زنیم، برای اینکه وضعیت اقتصادی مملکت را هم هر چه بهتر کنیم؟! سوال اینجا است که کجا این مسئله مارتینگلی می شود از نوع قمار و کجا هم از روی تدبیر و علم و بلکه تدین و اقتصاد اسلامی هدفمند هم هست؟! تا یک نقطه ای یحتمل بتوان مسئله را چون اقتصاد جهانی تهاجمی تک قطبی جهانی استکباری است، و لذا می باید هم اقتصادی مقاومتی دفاعی هم را اتخاذ کرد؛ ولی از یک نقاطی به آن طرف که اگر اقتصاد مقاومتی توانست هم تبدیل شود به اقتصاد تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که در مقابل اقتصاد جهانی استکباری هم قد علم کرده است آنچنان که اقتصاد استکباری را هم زمین می زند و بلکه در هم بشکند، آنگاه آیا باز هم مسئله ی اقتصاد مقاومتی دفاعی برای مستضعفین جهان هم باید باشد یا خود بخواهد یا نخواهد هم تهاجمی می شود؟ محاسبه ی استکبار در یافتن همین نقاط بحرانی است که اشتباه هم برای خود آنجایی که باید هم بگرید و عزاداری هم کند سهواً یا مخصوصاً هم دارد می خندد و مسخره بازی هم راه می اندازد. و لذا مجبور هم می شود قمار کند و تاس هم بیاندازد و استکباری سعی در قوی جلوه دادن خود هم کند چرا که چقدر چقدر هم مارتینگیلی بلد است عمل هم کند و همین هم باعث نابودی اقتصاد خودش می شود چرا که فکر می کند خیلی هم اقتصادش از همه ی عالم هم قویتر است و .... نکته ی بحرانی اینجا این است که حتی با خود بیخودش و از روی استکبارش بقیه عالم را هم می تواند بیاندازد توی جهنم اگر آنجایی که باید هم همه ی عالم جلویش بایستند و از زیر طوق بردگی اش بیرون بیایند و نشانش هم دهند که هیچ غلطی نمی تواند بکند، بر عکسش نشان هم دهند که خیلی هم توانا است و بلکه فرعون خیلی خوبی هم هست و حالا که همه کاره عالم اقتصاد هم زیر دست او است، راهش هم این است که او را یاری هم کنند. کشتی را چرا غرق می کنی؟ برای اینکه نمی داند ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة و آنجایی هم که باید از یاران حسینی باشد، خودش را از امام حسین علیه السلام هم بالاتر می داند و بلکه به استکبار جهانی هم می پیوندد تا حتی به امام حسین علیه السلام هم کمک کند! و لذا گاهی یک برزخی هم وجود دارد که خیلی هم معلوم نیست که تک قطبی استکبار جهانی کدام است و تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کدام است تا اینکه بالاخره امام خودش هم در روز قیامت ظهور بفرمایند و تا آنوقت هم بعضی در برزخ خوارج و اخباریون و معتزله و سنی و شیعه و حتی استعمار و استحمار یهود و نصاری هم گیر کرده اند و .... و وقتی می فرمایید آقا جان چرا اینقدر گیر کرده ای؟ جواب می فرمایند که قضایای مارتینگیلی را هم از جمله بلد نیستی و مدام می زنی استکان نعلبکیها را نه یکی یکی و بلکه فله ای هم می شکنی و مغازه های چادر مشکی و غیر مشکی را هم کرده ای پیرهن دوزی مردانه و زنانه و بلکه فهوه خانه و گرانش کوانتومی ات را هم حتی بلد نیستی و به قضایای توپولوژیک و کوهمولوژیک و انگیزه ای دو بعدی و انواع ناورداهایشان  حتی استکان نعلبکی ای علاوه بر سیاه چاله های ب تی زی، و جی تی، و (آنتی) آ دی اس/سی اف تی و حتی رویه های ریمانی دو بعدی ریسمانی تشکیل دهنده ی انواع نظریه های ابرریسمانی و غیره هم استناد می کنی و .... و بعد هم راحت می زنی استکان نعلبکی ها را می شکنی و کافه قهوه خانه را هم بهم می ریزی و می فرمایید که شد انچه نباید می شد با شکست ابرتقارنی استکان نعلبکی ای و .... تک قطبی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که باشد در مقابل تک قطبیهای استکبار جهانی بالاخره وقتی درست مقاومت هم نکند، استکبار هم قاپ می زند به اقتصادهای با انگیزه های استکباری جهانی و همه چیز را از چنگ مستضعفین جهان هم که شده بیرون آورده و توی حلقوم مستکبرین می ریزد و غلطهای زیادیش را ادامه هم می دهد و  ....  و لذا باید هم دید که کجا مسئله ی پیوستگی آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه که در میل به آیت اللهی های غیر قابل دسترس گریبان گیر هم شده اند، آیا یحتمل یک آیت اللهی را هم این وسطها بینابین بقیه ی آیات اللهی ها گم کرده اند یا جا گذاشته اند یا از نظرشان پنهان مانده است یا بلکه حتی در عالم غیب هم دارد رو به عالم تعالی هر چه بیشتر آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه نیز می روند و هیچ کس هم نیست که بتواند نقاط بحرانی یافتن این آیات اللهی های غیر قابل دسترس را هم محاسبه کند و بیابد و بلکه اقتصاد مستضعفین جهان را هم نجات داده و شکست ابرتقارنی استکباری را هم رقم بزند و .... قرآن کریم بساری می فرماید: والله شهیدٌ والله شهیدٌ والله شهیدٌ ... مثلاً قُلْ کَفَىٰ بِاللَّهِ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ شَهِیدًا یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِینَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَکَفَرُوا بِاللَّهِ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ‎﴿العنکبوت: ٥٢﴾‏ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه

إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسَىٰ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمَانَ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ‎﴿النساء: ١٦٣﴾‏

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ‎﴿الأنعام: ٨٤﴾‏

وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ‎﴿الأنبیاء: ٨٣﴾‏

وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ‎﴿ص: ٤١﴾‏

 

ثم قال السید رضی الله عنه: ذکر العهد المأمور به فی زمان الغیبة:
روی عن جعفر بن محمد الصادق علیه السلام أنه قال: من دعا إلى الله تعالى أربعین صباحا بهذا العهد کان من أنصار قائمنا، فان مات قبله أخرجه الله تعالى من قبره، وأعطاه بکل کلمة ألف حسنة ومحا عنه ألف سیئة وهو هذا:
اللهم رب النور العظیم، ورب الکرسی الرفیع، ورب البحر المسجور ومنزل التوراة والإنجیل والزبور، ورب الظل والحرور، ومنزل القرآن العظیم، ورب الملائکة المقربین، والأنبیاء المرسلین، اللهم إنی أسئلک بوجهک الکریم، وبنور وجهک المنیر، وملکک القدیم، یا حی یا قیوم، أسئلک باسمک الذی أشرقت به السماوات والأرضون، وباسمک الذی یصلح به الأولون والآخرون یا حی قبل کل حی، یا حی بعد کل حی حین لا حی یا محیی الموتى وممیت الاحیاء یا حی لا إله إلا أنت، اللهم بلغ مولانا الامام، الهادی المهدی، القائم بأمرک، صلوات الله علیه وعلى آبائه الطاهرین، عن جمیع المؤمنین والمؤمنات فی مشارق الأرض ومغاربها، سهلها وجبلها، وبرها وبحرها، وعنی وعن والدی من الصلوات زنة عرش الله ومداد کلماته وما أحصاه علمه وأحاط به کتابه.
اللهم إنی أجدد له فی صبیحة یومی هذا وما عشت من أیامی، عهدا وعقدا وبیعة له فی عنقی، لا أحول عنها ولا أزول أبدا، اللهم اجعلنی من أنصاره وأعوانه والذابین عنه، والمسارعین إلیه فی قضاء حوائجه، والمحامین عنه، والسابقین إلى إرادته، والمستشهدین بین یدیه، اللهم إن حال بینی وبینه الموت، الذی جعلته على عبادک حتما مقضیا، فأخرجنی من قبری، مؤتزرا کفننی، شاهرا سیفی، مجردا قناتی، ملبیا دعوة الداعی، فی الحاضر والبادی.
اللهم أرنی الطلعة الرشیدة، والغرة الحمیدة، واکحل ناظری بنظرة منی إلیه، وعجل فرجه، وسهل مخرجه، وأوسع منهجه، وأسلک بی محجته، وأنفذ أمره، واشدد أزره، واعمر اللهم به بلادک، وأحی به عبادک، فإنک قلت وقولک الحق " ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت أیدی الناس " فأظهر اللهم لنا ولیک، وابن بنت نبیک، المسمى باسم رسولک، حتى لا یظفر بشئ من الباطل إلا مزقه، ویحق الحق ویحققه، واجعله اللهم مفزعا لمظلوم عبادک، وناصرا لمن لا یجد له ناصرا غیرک، ومجددا لما عطل من أحکام کتابک، ومشیدا لما ورد من أعلام دینک، وسنن نبیک صلى الله علیه وآله واجعله اللهم ممن حصنته من بأس المعتدین.
اللهم وسر نبیک محمدا صلى الله علیه وآله برؤیته، ومن تبعه على دعوته، وارحم استکانتنا بعده، اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الأمة بحضوره، وعجل لنا ظهوره، إنهم یرونه بعیدا ونراه قریبا، برحمتک یا أرحم الراحمین.

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 99، ص 111 

http://lib.eshia.ir/71860/99/111

 

مسیر علی إلى الخوارج وما قال لهم قال : فسار علی ومن معه حتى نزلوا المدائن ، ثم خرج حتى أتى النهروان فبعث إلیهم :
أن ادفعوا إلینا قتلة إخواننا منکم نقتلهم بهم ، ثم أنا أفارقکم ، وأکف عنکم ، حتى ألقى أهل الشام ، فبعثوا إلیه : إنا کلنا قتلناهم ، وکلنا مستحل لدمائکم ودمائهم . ثم أتاهم علی ، فوقف علیهم ، فقال : أیتها العصابة ، إنی نذیر لکم أن تصبحوا تلعنکم الأمة غدا ، وأنتم صرعى بإزاء هذا النهر ، بغیر برهان ، ولا سنة ، ألم تعلموا أنی نهیتکم عن الحکومة ، وأخبرتکم أن طلب القوم لها مکیدة ، وأنبأتکم أن القوم لیسوا بأصحاب دین ولا قرآن ، وإنی أعرف بهم منکم ، قد عرفتهم أطفالا ، وعرفتهم رجالا ، فهم شر رجال ، وشر أطفال ، وهم أهل المکر والغدر ، وإنکم إن فارقتمونی ورأیی ، جانبتم الخیر والحزم ، فعصیتمونی وأکرهتمونی ، حتى حکمت ، فلما أن فعلت شرطت واستوثقت ، وأخذت على الحکمین أن یحییا ما أحیا القرآن ، وأن یمیتا ما أمات القرآن ، فاختلفا ، وخالفا حکم الکتاب والسنة ، وعملا بالهوى ، فنبذا أمرهم ، ونحن على أمرنا الأول ، فما نبؤکم ومن أین أتیتم ؟ قالوا له : إنا حیث حکمنا الرجلین أخطأنا بذلک ، وکنا کافرین ، وقد تبنا من ذلک ؟ فإن شهدت على نفسک بالکفر ، وتبت کما تبنا وأشهدنا ، فنحن معک ومنک ، وإلا فاعتزلنا ، وإن أبیت فنحن منابذوک على سواء .
فقال علی : أبعد إیمانی بالله ، وهجرتی وجهادی مع رسول الله ، أبوء [1] وأشهد على نفسی بالکفر ؟ لقد ضللت إذا وما أنا من المهتدین . ویحکم ! بم استحللتم قتالنا ، والخروج من جماعتنا ؟ أأن اختار الناس رجلین ، فقالوا لهما : انظرا بالحق فیما یصلح العامة لیعزل رجل ، ویوضع آخر مکانه . أحل لکم أن تضعوا سیوفکم على عواتقکم ، تضربون بها هامات الناس ، وتسفکون دماءهم ؟ ! إن هذا لهو الخسران المبین . قال : فتنادوا لا تخاطبوهم ولا تکلموهم ، تهیئوا للقاء الحرب ، الرواح الرواح إلى الجنة .

قتل الخوارج قال : فرجع علی ، فعبأ أصحابه فجعل على المیمنة حجر بن عدی ، وعلى المیسرة شیث بن ربعی ، وعلى الخیل أبا أیوب الأنصاری ، وعلى الرجالة أبا قتادة ، وعلى أهل المدینة وهم ثمان مئة رجل من الصحابة قیس بن سعد بن عبادة ، ووقف علی فی القلب فی مضر . قال : ثم رفع لهم رایة أمان مع أبی أیوب الأنصاری ، فناداهم أبو أیوب :
من جاء منکم إلى هذه الرایة فهو آمن ، ومن دخل المصر فهو آمن ، ومن انصرف إلى العراق ، وخرج من هذه الجماعة فهو آمن ، فإنه لا حاجة لنا فی سفک دمائکم . قال :
وقدم الخیل دون الرجالة ، وصف الناس صفین وراء الخیل ، وصف الرماة صفا أمام صف ، وقال لأصحابه : کفوا عنهم حتى یبدءوکم . قال : وأقبلت الخوارج حتى إذا دنوا من الناس نادوا : لا حکم إلا لله ، ثم نادوا : الرواح الرواح إلى الجنة . قال : وشدوا على أصحاب علی شدة رجل واحد ، والخیل أمام الرجال ، فاستقبلت الرماة وجوههم بالنبل ، فخمدوا .
قال الثعلبی : لقد رأیت الخوارج حین استقبلتهم الرماح والنبل کأنهم معز اتقت المطر بقرونها ، ثم عطفت الخیل علیهم من المیمنة والمیسرة ، ونهض علی فی القلب بالسیوف والرماح ، فلا والله ما لبثوا فواقا [1] حتى صرعهم الله ، کأنما قیل لهم موتوا فماتوا . قال :
وأخذ على ما کان فی عسکرهم من کل شئ ، فأما السلاح والدواب فقسمه علی بیننا ، وأما المتاع والعبید والإماء فإنه حین قدم الکوفة رده على أهلها .
قال : ولما أراد علی الانصراف من النهروان ، قام خطیبا ، فحمد الله ثم قال :
أما بعد ، فإن الله قد أحسن بلاءکم ، وأعز نصرکم ، فتوجهوا من فورکم هذا إلى معاویة وأشیاعه القاسطین [2] ، الذین نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قلیلا ، فبئس ما شروا [3] به أنفسهم لو کانوا یعلمون . فقالوا : یا أمیر المؤمنین نفدت نبالنا ،

أیها الناس المجتمعة أبدانهم ، المختلفة أهواؤهم ، ما عزت دعوة من دعاکم ، ولا استراح قلب من قاساکم ، کلامکم یوهی الصم [1] ، وفعلکم یطمع فیکم عدوکم ، إذا أمرتکم بالمسیر قلتم کیت وکیت ، أعالیل [2] بأضالیل ، هیهات ، لا یدرک الحق إلا بالجد والصبر ، أی دار بعد دارکم تمنعون ؟ ومع أی إمام بعدی تقاتلون ؟ المغرور والله من غررتموه ، ومن فاز بکم فاز بالسهم الأخیب [3] ، أصبحت لا أطمع فی نصرتکم ، ولا أصدق قولکم ، فرق الله بینی وبینکم ، وأعقبنی بکم من هو خیر لی ، وأعقبکم بعدی من هو شر لکم منی ، أما إنکم ستلقون بعدی ذلا شاملا . وسیفا قاتلا . وأثرة یتخذها الظالمون بعدی علیکم سنة . تفرق جماعتکم . وتبکی عیونکم . وتدخل الفقر بیوتکم . تمنون والله عندها أن لو رأیتمونی ونصرتمونی . وستعرفون ما أقول لکم عما قلیل . استنفرتکم فلم تنفروا .
ونصحت لکم فلم تقبلوا ، وأسمعتکم فلم تعوا ، فأنتم شهود کأغیاب ، وصم ذوو أسماع ، أتلو علیکم الحکمة ، وأعظکم بالموعظة النافعة ، وأحثکم على جهاد المحلین [4] ، الظلمة الباغین ، فما آتى على آخر قولی حتى أراکم متفرقین ، إذا ترکتکم عدتم إلى مجالسکم حلقا عزین [5] ، تضربون الأمثال ، وتناشدون الأشعار ، تربت أیدیکم ، وقد نسیتم الحرب واستعدادها ، وأصبحت قلوبکم فارغة عن ذکرها ، وشغلتموها بالأباطیل والأضالیل ، ویحکم ! اغزوا عدوکم قبل أن یغزوکم ، فوالله ما غزى قوم قط فی عقر دارهم إلا ذلوا ، وأیم الله ما أظنکم تفعلون حتى یفعل بکم ! وأیم الله لوددت أنی قد رأیتهم فلقیت الله على نیتی وبصیرتی ، فاسترحت من مقاساتکم ومداراتکم ، ویحکم ! ما أنتم إلا کإبل جامحة ضل عنها رعاؤها [6] ، فکلما ضمت من جانب ، انتشرت من جانب ، والله لکأنی أنظر إلیکم وقد حمى الوطیس ، لقد انفرجتم عن علی انفراج الرأس ، وانفراج المرأة عن قبلها .
فقام إلیه الأشعث بن قیس الکندی ، فقال : یا أمیر المؤمنین فهلا فعلت کما فعل عثمان ؟

قال له علی : ویلک وما فعل عثمان ، رأیتنی عائذا بالله من شر ما تقول ، والله إن الذی فعل عثمان لمخزاة على من لا دین له ، ولا حجة معه ، فکیف وأنا على بینة من ربی ، والحق معی ، والله إن امرأ أمکن عدوه من نفسه ، فنهش عظمه ، وسفک دمه ، لعظیم عجزه ، ضعیف قلبه . أنت یا بن قیس فکن ذلک ، فأما أنا فوالله دون أن أعطى ذلک ضرب بالمشرفی [1] ، یطیر له فراش [2] الرأس ، وتطیح منه الأکف والمعاصم ، وتجد به الغلاصم [3] ویفعل الله بعد ذلک ما یشاء . والله یا أهل العراق ، ما أظن هؤلاء القوم من أهل الشام إلا ظاهرین علیکم ، فقالوا : أبعلم تقول ذلک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : نعم ، والذی فلق الحبة ، وبرأ النسمة ، إنی أرى أمورهم قد علت ، وأرى أمورکم قد خبت [4] ، وأراهم جادین فی باطلهم ، وأراکم وانین فی حقکم ، وأراهم مجتمعین ، وأراکم متفرقین ، وأراهم لصاحبهم معاویة مطیعین ، وأراکم لی عاصین . أما والله لئن ظهروا علیکم بعدی لتجدنهم أرباب سوء ، کأنهم والله عن قریب قد شارکوکم فی بلادکم ، وحملوا إلى بلادهم منکم ، وکأنی أنظر إلیکم تکشون کشیش [5] الضباب ، لا تأخذون لله حقا ، ولا تمنعون له حرمة ، وکأنی أنظر إلیهم یقتلون صلحاءکم ، ویخیفون علماءکم ، وکأنی أنظر إلیکم یحرمونکم ویحجبونکم ، ویدینون الناس دونکم ، فلو قد رأیتم الحرمان ، ولقیتم الذل والهوان ، ووقع السیف ونزل الخوف ، لندمتم وتحسرتم على تفریطکم فی جهاد عدوکم ، وتذکرتم ما أنتم فیه من الخفض والعافیة ، حین لا ینفعکم التذکار .
فقال الناس : قد علمنا یا أمیر المؤمنین أن قولک کله وجمیع لفظک یکون حقا ، أترى معاویة یکون علینا أمیرا ؟ فقال : لا تکرهون إمرة معاویة ، فإن إمرته سلم وعافیة ، فلو قد مات رأیتم الرؤوس تندر عن کهولها کأنها الحنظل [6] ، وعدا کان مفعولا ، فأما إمرة معاویة فلست أخاف علیکم شرها ، ما بعدها أدهى وأمر .
کلام أبی أیوب الأنصاری ثم قام أبو أیوب الأنصاری ، فقال : إن أمیر المؤمنین أکرمه الله قد أسمع من کانت له أذن واعیة ، وقلب حفیظ ، إن الله قد أکرمکم به کرامة ما قبلتموها حق قبولها ، حیث نزل بین أظهرکم ابن عم رسول الله صلى الله علیه وسلم ، وخیر المسلمین وأفضلهم وسیدهم بعده ، یفقهکم فی الدین ، ویدعوکم إلى جهاد المحلین ، فوالله لکأنکم صم لا تسمعون ، وقلوبکم غلف مطبوع علیها فلا تستجیبون . عباد الله ، ألیس إنما عهدکم بالجور والعدوان أمس ، وقد شمل العباد ، وشاع فی الإسلام ، فذو حق محروم ، ومشتوم عرضه ، ومضروب ظهره ، وملطوم وجهه ، وموطوء بطنه ، وملقى بالعراء ، فلما جاءکم أمیر المؤمنین صدع بالحق ، ونشر بالعدول ، وعمل بالکتاب ، فاشکروا نعمة الله علیکم ، ولا تتولوا مجرمین ، ولا تکونوا کالذین قالوا سمعنا وهم لا یسمعون . اشحذوا السیوف ، وجددوا آلة الحرب ، واستعدوا للجهاد ، فإذا دعیتم فأجیبوا ، وإذا أمرتم فأطیعوا تکونوا بذلک من الصاقدین .....

 

الامامة و السیاسة ت الزینی، ابن قتیبة الدینوری، جلد 1، ص 127- 132

http://lib.eshia.ir/22002/1/127

 

خطابه خواند و نصیحت کرد و اتمام حجت نمود . آنگاه پرچم امان را به‌ دست ابوایوب انصاری داد که هر کس در سایه آن قرار گرفت در امان است . از دوازده هزار نفر ، هشت هزارشان برگشتند و بقیه سرسختی نشان دادند . به سختی شکست خوردند و جز معدودی از آنان باقی نماند .

 

جاذبه و دافعه علی، استاد شهید مطهری، ص 143- 144

http://lib.eshia.ir/50066/1/143

 

دوست و بلکه استاد ما بر منبر فرمودند که پرچم را حضرت علی امیر المومنین سلام الله علیه دادند دست ابوایوب انصاری رضی الله عنه ولی بنده اینکه از دوازده هزار نفر هشت هزار نفر پناه آوردند را هنوز هم نتوانسته ام پیدا کنم که از کدام کتاب است! و اما از ایشان پرسیدم که این کجا است و فرمودند در کتب استاد شهید مطهری است که همین کافی است که بتوانید در اینترنت پیدایش کنید که در جاذبه و دافعه ی علی سلام الله علیه است. خیلی کتاب عجیب و عظیمی است. می فرماید:

یکی از اصول عقائد خوارج این بود که مرتکب گناه کبیره‌ مثلا دروغ یا غیبت یا شرب خمر ، کافر است و از اسلام بیرون است و مستحق‌ خلود در آتش است .

 

جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص 158

http://lib.eshia.ir/50066/1/158/

 

ولی خوب نمی شود هم گفت که هر کس گفت دروغ نگویید و گناه نکنید هم از خوارج است که! مسئله اینجا این است که بالاخره هر چقدر هم که از آسمان خدا نعمت آسمانی نازل فرماید، همه و همه نیز می خواهند بدوند جشن بگیرند و دعا کنند و حتی بزنند استکان نعلبکیها را هم بشکنند! بابا حالا همه ی مغازه های چادر مشکی و حتی چادرهای دیگر را هم فرض بفرمایید شده است قهوه خانه و آنقدر هم خدا از آسمان آب و همراه دیگر نعمتهای الهی و حوری و پری هم نازل می کند که همه و همه نیز مایلند بروند قهوه خانه ها چشن بگیرند. بابا استکان نعلبکیها را هم برای صرف چای لازم داریم؛ چرا بیخودی می زنید می شکنید؟! ما برای اینه بچه ها هم متوجه شوند که ابرتقارن و شکست ابرتقارن چیست، گفتیم از استکان نعلبکیها و اینها هم عرض کنیم که یحتمل گرانش کوانتومی توپولوژیکی را هم بهتر بتوان متوجه شد. حالا مغازه چادر مشکی و غیر مشکی و معبد و بتخانه و حتی مسجد و حسینه را هم قهوه خانه می کنید و همه و همه هم جشن می گیرید، خوب بکنید! ولی دیگر استکانها و نعلبکیها را چه کار دارید می زنید می شکنید؟! نکنید این کارها را!

بنده ی حقیر عرضم از اینکه یهود را گفتم که خصوصاً در الفهای بینهایت آیات اللهی ها خیلی خبره هم هستند این نبود که خدایی نکرده یک چیزهایی بگویم که به یهود و بلکه نصاری هم بر بخورد. و بلکه بنده ی حقیر عرضم بهیشتر از این لحاظ است که  یحتمل یک وقت هم دیدید یک کعب الاحباری هم ما بین آیات اللهی و بلکه یکی از الفهای بینهایت آیت اللهی و آیت اللهی بعدی هم ظهور کرد که زد روی دست هر چه آیت اللهی از بزرگ و کوچک است که داریم! خوب، آنوقت تکلیف هم چیست؟ لطفاً التفات بفرمایید!

البته مسئله ی مهمتر این هم هست که در همین بینا بین آیت اللهی ها و بینابین حالات خلائی که شاگرد و دانشجو و طلبه گیر هم کرده است و بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم دارند میل می فرمایند، یک مرتبه امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود نیز ظهور کردند؛ آنوقت شما ایشان را می خواهید کدام مقام آیت اللهی نیز بدهید که هم خدا را و هم بندگان خدا را هم خوش بیاید؟! یا اینکه مسئله می شود مثل یک انقلابی کانه در وسط زمستان هم یک مرتبه آنتروپیهای نظم و بینظمی هم آنقدر به هم ریخته است که شده است بهار! می شود؟ وسط بهمن و زمستان می شود یک مرتبه انقلابی کرد که همه و همه هم بهار بشود؟ این را حتی اگر به شوفر ماکس پلانک هم می گفتید، نمی گفت آقا برو دنبال کارت؟!

ولی گویا هر چقدر هم الفهای بینهایت آیات اللهی ها مراتب و درجات متعالیه را بخواهید بشمارید، یک مرتبه دیدید یک انقلابی شد که همه و همه هم محاسباتشان بر این حسب است که فعلاً ما مارتینگلی هم در بین این آیت اللهی و آیت اللهی بعدیش هم هستیم و لا غیر؛ و اما یک مرتبه هم دیدید که همه و همه نیز دارند آنچنان از یک دیگر سبقت هم می گیرند که برسند به آن الف بینهایت آیت اللهی آخرین که هیچ کس هم به گرد پای آنها نیز نمی تواند برسد. حالا آیا این از مباحثی است که مربوط است به اینکه بالاخره آیا جهان هستی حادث است یا قدیم و آیات اللهی سطوح مختلفی که جدول مندلیوف ابرتقارنی بین اینها را هم می خواهیم محاسبه کنیم نیز کدام است و ....؛ و الله اعلم! استکان نعلبکیها را ولی مواظب هم باشید کسی بیخودی نزند بشکند!

یعنی یکجاهایی هم مسئله تقیه را داریم که خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تقیه می کنند که آیا امیر المومنین علی بن ابیطالب قرار هم هست که همین الآن در کعبه تولد پیدا کنند، آیا کعبه بالاخره چطور هم قرار است که از وسط شکاف بردارد و آن حضرت بدنیا بیاید و دوباره شکافش بسته سود و .... و آنگاه چطور هم قرار است که آن حضرت هر روز از خانه ی خود تشریف ببرند بسمت خانه ی خدا و دوباره باز گردند و کجا است که در این میان نیز شاگرد و دانشجو و طلبه نیز پی می برد به این موضوع که امام زمان عجل الله فرجه الشریف از شش طرف هم ندا سر می دهند که انا بقیت الله و یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَـٰذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ ‎﴿النور: ١٢﴾‏

وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَقَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا إِفْکٌ مُّفْتَرًى وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ ‎﴿سبإ: ٤٣﴾‏

 

99 - از خطبه‌هاى دیگر (آن حضرت علیه السّلام) است (اشاره به کشته شدن خود و آمدن حضرت صاحب الزّمان «عجّل اللّه فرجه» که از جمله اخبار غیبیّه مى‌باشد):

(1) سپاس خداوندى را سزا است که فضل و احسانش را در خلائق پراکنده و همه را مشمول جود و بخشش خود قرار داده، (2) بآنچه از او برسد (تندرستى، بیمارى، خوشى و رنج) سپاسگزاریم، و براى انجام اوامرش (واجبات و مستحبّات) از او یارى مى‌طلبیم، و گواهى مى‌دهیم که جز او خدائى (سزاوار پرستش) نیست، و محمّد (صلّى اللّه علیه و آله) بنده و فرستاده او است، (3) او را فرستاده تا امر و فرمانش را آشکار نموده (بیان فرموده) و بیاد او گویا باشد (خدا را بشناساند) پس تبلیغ رسالت کرد (احکام الهىّ را رساند) با امانت و درستکارى، و از دنیا رفت ارشاد کننده، و میان ما بیرق و نشانه حقّ (راهنمایان به خداوند، قرآن کریم و ائمّه اطهار علیهم السّلام) را باقى گذاشت، کسیکه از آن بیرق جلو رفت (به احکام او چیزى افزوده یا کم کرد، از دین) خارج شد، و کسیکه مخالفت کرده پیروى ننمود (بدستور آن حضرت اعتنائى نکرد) هلاک گردید، و کسیکه با آن همراه بود بحقّ پیوست (سعادتمند شد) نگاه‌دارنده آن بیرق با تأنّى و درنگ سخن مى‌گوید و بانجام امرى دیر قیام مى‌نماید (زیرا خردمند در هر کارى اندیشه کند و با مصلحت سخنى گفته یا قدم بردارد، و) چون قیام نماید (پس از اندیشه مصلحت در قیام بیند) با شتاب است (زود انجام دهد) (4) پس آنگاه که (بخلافت ظاهرى منصوب شد و با یاغیها بزد و خورد پرداخت) شما گردنهاى خود را زیر فرمان او قرار دادید، و به انگشتهاى خویش باو اشاره کردید (وقتى که لشگر مى‌آراید و حضرت امام حسن علیه السّلام را بسر کردگى ده هزار نفر و ابو ایّوب انصارى را سر کرده ده هزار نفر و همچنین براى هر دسته سر کرده‌اى تعیین مى‌فرماید تا یک صد هزار شمشیر گرد آورده تصمیم رفتن بشام و جنگ با معاویه مى‌نماید) مرگ او را دریابد (ابن ملجم ملعون شمشیر بفرق مبارکش مى‌زند) و بآن سبب از دنیا رحلت مى‌نماید، پس بعد از (کشته شدن) او مدّتى که خواست خداوند است (زمان سلطنت بنى امیّه و بنى عبّاس و بعد از آنها) درنگ خواهید نمود (به بدبختى و بیچارگى و پراکندگى گرفتار باشید) تا اینکه خداوند آشکار گرداند کسى‌ (صاحب الزّمان عجّل اللّه فرجه) را که شما را گرد آورد و از پراکندگى برهاند، (5) پس (براى انتظام همه امور) بامام حاضر که بدنیا اقبال نکند (زمام کارها بدست نگرفته در خانه نشیند) طمع نداشته باشید (زیرا خدا چنین مصلحت دانسته) و از امام زمان که غائب است نا امید نگردید، زیرا ممکن است یکى از دو پاى او (سلطنت ظاهرى) از جاى در رفته بلغزد و پاى دیگرش (سلطنت باطنى) بر جاى ماند، و (روزى بیاید که) هر دو پایش (سلطنت ظاهرى و باطنى) بر گردد (آشکار شده) تا ثابت و استوار باشد (امور دین و دنیا بوجود او منظّم شود).

(6) آگاه باشید مثل آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله (ائمّه علیهم السّلام) مانند ستارگان آسمان است که هر زمان ستاره‌اى ناپدید شد ستاره‌اى آشکار مى‌گردد (چون یکى از ایشان دنیا را بدرود گوید دیگرى بجاى او بنشیند، و هیچ گاه زمین از وجود آنها خالى نماند) پس چنان است که نعمتهاى خداوند در شما کامل گشته و آنچه آرزو دارید بشما ارائه داده است (بطور قطع آن حضرت را خواهید دریافت و به آرزوى خود که دیدن زمان دولت حقّه است مى‌رسید).

 

نهج البلاغه، ترجمه مرحوم قیض الاسلام، جلد 2، ص 296- 297

http://lib.eshia.ir/11479/2/296

 

قسمتى از این خطبه است (در باره امام منتظر عجّل اللّه تعالى فرجه):

(امام زمان علیه السّلام) 21 سپر حکمت (علم بحقائق اشیاء و زهد و عبادت) را پوشیده و آنرا با شرایطش که عبارت است از توجّه و شناختن و فارغ ساختن خود را (از علاقه بدنیا) براى آن فرا گرفته، پس حکمت نزد آن حضرت گم شده‌اى است که آنرا طلبیده، و آرزویى است که آنرا درخواست نموده (اندیشه او همواره متوجّه به آنست و بغیر آن نظر ندارد، چنانکه در اواخر این کتاب امام علیه السّلام فرموده: الحکمة ضالّة المؤمن یعنى حکمت گم شده مؤمن است که همیشه در صدد یافتن آن است) (22) پس آن بزرگوار پنهان شده گوشه‌اى اختیار نماید هرگاه (فتنه و تباهکارى بسیار گشته) اسلام غریب (ضعیف و ناتوان) گردد، و (مانند شتر هنگامیکه رنج و آزار بیند) دم خود را به حرکت آورده جلو گردنش را بزمین بچسباند (خلاصه چنان ضعف آنرا فرا گیرد که از پا افتاده از جا بر نخیزد، این جمله اشاره به فرمایش حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله است که فرموده: بَدَء الإسلام غریبا و سیعود غریبا یعنى اسلام غریب و تنها پیدایش یافت و زود است که تنها گردد، یعنى پیرو واقعى نداشته باشد) آن حضرت باقى مانده باقى مانده‌هاى حجّت خدا (ائمّه هدى علیهم السّلام) و جانشین پیغمبران او مى‌باشد (23) پس امام علیه السّلام فرمود:

(23) اى مردم، من بشما پندهایى دادم که پیغمبران امّتهاى خود را بآنها پند دادند، و آنچه را (از مماشات و مهربانى) با شما بجا آوردم که اوصیاء به آنهائى که بعد از پیغمبران بودند رفتار کردند، و شما را به تازیانه (نصیحت و اندرز) خود ادب نمودم براه راست نیامدید، و شما را بوسیله ترسانیدنیها (براه حقّ) سوق دادم اجتماع ننمودید (پیروى من نکردید)!! (24) اجرتان با خدا آیا پیشوایى غیر از مرا منتظرید که شما را براه آورده ارشاد نماید؟! (25) آگاه باشید پشت کرد از دنیا آنچه رو آورده بود، و رو آورد از آن آنچه پشت کرده بود (بر اثر پیروى نکردن امام بحقّ نیکى دنیا پشت نمود و بدى آن یعنى کردار زمان جاهلیّت پدیدار گردید) و بندگان نیکوکار خدا عازم کوچ کردن (رفتن از دنیا) شدند، و کمى دنیا را که بقایى ندارد به بسیارى آخرت که فانى نمى‌گردد فروختند (تبدیل نمودند، و از غمّ و اندوه آن رهیدند، منظور حضرت از این جمله گویا خبر دادن از شهادت خود مى‌باشد) (26) چه زیان بردند برادران (همکیشان) ما که خونهاشان در جنگ صفّین ریخته شد از اینکه امروز زنده نیستند تا غصّه‌ها بخود راه داده آب تیره بیاشامند (سختى این روزگار را ببینند، خلاصه خوشا حال آنانکه از جهان رفتند و چنین روز را ندیدند)؟! سوگند بخدا (رحمت) خدا را در یافتند، خداوند هم مزدهاشان را عطاء فرمود و آنها را بعد از خوف و ترس (در دنیا) در سراى امن جدا داد، (27) کجایند برادران من که در راه حقّ سوار شده و براستى و درستى (عمر بپایان رسانده) گذشتند، کجا است عمّار (ابن یاسر که در سنّ بیش از نود سال در صفّین شهید شد) و کجا است (ابو الهیثم مالک) ابن تیهان، و کجا است ذو الشّهادتین (ابو عمارة خزیمة ابن ثابت الأنصارىّ که پیغمبر اکرم‌ گواهى او را بجاى گواهى دو مرد قبول فرمود هنگامیکه آن حضرت اسبى از اعرابىّ خریدارى نموده بود و اعرابىّ انکار مى‌نموده، حضرت فرمود: اى خزیمه آیا گواهى مى‌دهى، گفت نه یا رسول اللّه، و لیکن دانستم که اسب را خریدارى نموده‌اى، آیا ترا بآنچه از جانب خدا آورده‌اى تصدیق مى‌نمایم و بر این معامله با اعرابىّ تصدیق نمى‌کنم، پس آن بزرگوار فرمود: گواهى تو چون گواهى دو مرد مى‌باشد) و کجایند همانندان ایشان (ابن بدیل و هاشم ابن عتبه و غیر آنها) از برادران (همکیشان) آنان که (همگى در جنگ صفّین کشته شدند، و) با هم بر مرگ (کشته شدن در راه حقّ) پیمان بستند، و سرهاشان (بعد از کشته شدن) بسوى معصیت کاران (معاویه و پیروانش) فرستاده شد.

نوف گفت: پس از این کلام امام علیه السّلام با دست خود بریش مبارک زده گریه بسیار کرد و فرمود:

(28) درد او دریغا بر برادران (همکیشان) من که قرآن را قرائت نموده آنرا استوار دانستند (محترم شمردند) و در آنچه واجب بود اندیشه نموده آنرا بر پا داشتند (طبق آن عمل کردند) و سنّت را زنده کرده بدعت را از بین بردند، بجهاد که خوانده شدند (آنرا) پذیرفتند، و به پیشوا اعتماد داشته از او پیروى نمودند. پس از آن به آواز بلند فریاد نمود:

(29) اى بندگان خدا جهاد جهاد، آگاه باشید من در همین روز لشگر مى‌آرایم هر که اراده رفتن بسوى خدا دارد باید برود.

نوف گفت: پس از آن حسین علیه السّلام را بر ده هزار لشگر و قیس ابن سعد را بر ده هزار و ابو ایّوب انصارىّ را بر ده هزار و غیر ایشان را بر شماره‌هاى دیگر امیر قرار داد، و اراده بازگشت بصفّین داشت (که با اهل شام بجنگند) پس هنوز آدینه نیامده بود که ملعون ابن ملجم، خدا او را لعنت کند، بر آن بزرگوار ضربت وارد آورد، پس لشگرها برگشتند و ما چون گوسفندانى بودیم که شبان خود را گم کرده باشند و از هر طرف گرگان آنها را بربایند (گفته‌اند:

این خطبه آخرین خطبه‌اى است که امیر المؤمنین علیه السّلام ایستاده بیان فرموده).

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه مرحوم علی نقی فیض الاسلام، جلد 3، ص 597- 599

http://lib.eshia.ir/11479/3/597

 

بنده ی حقیر نمی دانم چطور شد که دنبال بقول معروف بیوگرافی یا زندگینامه ابو ایوب انصاری می گشتم که باز نمی دانم چطور هم شد که از اشاراتی بیجا (یا یحتمل هم بجا!) در ویکی فقه در مورد نهج البلاغه هم رسیدم به جستجو در نهج البلاغه در مورد این صحابی و شرکت کننده در غزوات زمان پیغمبر و جنگهای حضرت امیر المومنین و حتی جنگ با روم همراه یزید بن معاویه! ولی مسئله پرچمداری او بود که آیا همراه مردان حتی زنان و بانوان و دختر خانمهای بی حجاب و بدحجابی که در جنگ نهروان بر علیه حضرت امیر المومنین علیه السلام هم موضع گرفته بودند ولی در اثر تبلیغات معاویه و یزید و عمرو عاص و ... هم اینها باورشان شده بوده است که چادر مشکی را کنار گذاشته و به بدحجابی و بی حجابی هم بپردازند؛ ولی ابو ایوب که به امر حضرت علی علیه السلام پرچمش را نزد آنها می برد که هر کس خواست زیر پرچم آن حضرت بیاید، اینها متوجه هم می شوند که چطور معاویه و یزید و عمرو عاص و ... هم داشته اند بر علیه شان تبلیغ می کرده اند و همین هم باعث می شود که زیر پرچم آن حضرت بمانند و امیر المومنین علیه السلام را حتی از آن به بعد چون ماه رجب هم شده بوده است و بلکه اول ماه روز دوشنبه هم بوده، همه و همه از آن به بعد با چادرهای مشکی شان آن هم اگر خیلی ضروری بوده در ملاء عام برای کاری چقدر هم ظاهر شوند. و الا که زنها طبق دستور پیغمبر حتی المقدور در خانه هم می مانده اند و خانه داریشان را هم می کرده اند و مردها هم می رفته اند سر کار و سامان به زندگی. و لذا این یک هشداری هم بوده است به خوارج که هر که می خواهد به زیر پرچم ابو ایوب از طرف امیر المومنین هم درآید و در جنگ نهروان هم خود را به کشتن ندهد و .... بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که تو داری توهمات خودت را هم وارد می کنی و مسئله پرچم ابوایوب انصاری اصلا مربوط به زنها هم نمی شده است که آیا چادر مشکی هم داشته اند یا چادر دیگری یا .... و این را هم نمی توانی بگویی که مسئله در ویکی فقه یک جاهایی جا افتاده است!!!

در مورد این پرچم ابو ایوب یک قدر کمی هم ویکی فقه در قسمت ۷ - رشادتهای اعجاب‌انگیز  او هم اشاره می فرمایند، هر چند که هنوز هم بعضی با فرارسیدن ماه رجب و ندای این الرجبیون از منادی در آسمان هفتم هم یحتمل باز هم اشکال می فرمایند که این عمار، این عمار، این عمار؛ بگذریم. این هم شما و این هم روایت ویکی فقه:

 

 

رشادتهای اعجاب‌انگیز ابوایوب را همه یاد کرده‌اند. [۳۸] در نبرد نهروان، علی (علیه‌السلام) وی را به فرماندهی سواره نظام گماشت و پیش از شروع جنگ، او را برای احتجاج با خوارج و نصیحت آنان فرستاد [۳۹][۴۰] و هنگامی که از وی پرسیده شد: با این‌که از صحابه بزرگ پیامبری، چگونه در رکاب علی (علیه‌السلام) با اهل قبله قتال می‌کنی؟ پاسخ داد: رسول خدا نهج‌البلاغه از ما پیمان گرفت که به همراهی علی (علیه‌السلام) با ناکثین و قاسطین و مارقین نبرد کنیم. [۴۱][۴۲][۴۳][۴۴]  او همچنین در ۳۵ق همراه با گروهی در کوفه شهادت داد که حدیث غدیر را از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) شنیده است. [۴۵][۴۶] وی پس از نهروان از سوی علی (علیه‌السلام) به امارت مدینه گماشته شد، [۴۷] اما بعد از آن‌که معاویه در ۴۰ق، بُسر بن ابی ارطاه را با ۰۰۰ ۳ مرد جنگی به حجاز فرستاد، ابوایوب مدینه را‌ رها کرد و در عراق به علی (علیه‌السلام) پیوست. بُسر پس از هجوم به مدینه و اشغال شهر، خانه او را به آتش کشید. [۴۸][۴۹]

 

https://fa.wikifeqh.ir/ابوایوب_انصاری

 

به هر حال، یحتمل بعضی دیگر مدعی هم شوند که مسئله برمی گردد به همین مادولایهای استکان- نعلبکیهای خودمان که مملو از چای هم که نباشند و بلکه مایع دیگری هم را در نظر بگیرید، همراه فومهای اسپین و گرانش کوانتومی که بالاخره آیا این همه استکان- نعلبکی ها هم قرار است چطور حالا تا آسمان هفتم و هشتم هم نروند و برگردند، و بلکه آیا چطور هم قرار است برسیم به همین ابرهای خودمان در آسمانهایمان گاهی که این ور و آن ور هم شکل می گیرند و دوباره هم برگردیم سر جای اولشان کمی اینطرفتر یا آنطرفتر در کوه و دشت و  دریا و ...! و با توجه به اینکه حالا آیا چقدر هم قرار است این مادولایهای استکان- نعلبکی ای را نیز فشرده سازی نیز کنیم سوای اینکه یحتمل هم بطور طبیعی غیرفشرده هم باشند و .... علاوه بر این چطور هم ممکن است که فشارهای هر کدام این این مایعها در هر استکان نعلبکی ای با فشار در آن دیگری هم فرق داشته باشند و آنگاه یک مرتبه هم همه و همه نیز آیا بر اثر شکست ابرتقارنی یا بلکه حتی خود ابرتقارن هم فرو ریخته و فشارهایشان یکی هم شوند و .... البته بعضی خیلی هم اشکال می کنند که اصلا چطور هم قرار است که اینها اگر همه و همه در یک الف بینهایت آیت اللهی مراتب و درجات متعالیه هم اتفاق افتاده و در آیت الله بعدی و بلکه همه ی آیت اللهی های بعدی نیز اتفاق  نیافتند، پس آنگاه چطور هم قرار است که در رفت و برگشت آنها با ابرتقارن یا شکست ابرتقارن یا حتی ما بین این دو ابرتقارن و شکست آن هم همه ی چاییهایشان سر ریز هم نکرده و حتی ابرها را هم شامل حالشان نکنند که حتی شکل هم بگیرند و لذا بتوان هم مسائل ابرتقارنی و شکست آنها را هم حتی مطرح کرد.

البته بعضی دیگر هم یحتمل اینجا خیلی هم اشکال می کنند که این موهومات ات خیلی بدتر از موهومات ابوایوب انصاری و چادرهای مشکی و چادرهای دیگر هم هستند. ولی برای اینکه مسئله روشنتر هم شود، بهتر این است که مسئله ی استکان- نعلبکیها را در مورد فشار و دما و آنتروپی و انرژی و تکانه و ... مایعات اعضای درون بدن هم در نظ بگیریم که یحتمل از طرق آزمایشان مختلف هم آیا چقدر بتوانیم پی ببریم که هر کدام از این مقادیر و کمیتها چقدر هم هستند و بلکه آیا قلب در جریان خونش هم دارد درست کار می کند؟ آیا کلیه هم درست خون را تصفیه می کند؟ و کبد هم آنزیمهایش درست ترشح می کنند؟ و سعادت هم آیا بدون درست کار کردن این مایعات و بلکه چرخش مایعات مربوط به این اعضا و حتی دیگر اعضای بدن هم درست انجام می گیرد؟ و لذا توپولوژی مسئله هم از چه قرار است.

البته بعضی هم اینجا اشکال می کنند که شما نمی توانید هم خیلی تمامیت خواه بوده و بلکه مسئله را از دیدگاه مغلوب کردن تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که بر علیه تک قطبی جهانی استکباری هم قیام کرده است را در نظر بگیرید! مسئله بلکه این است که شما از دانشگاه خودتان رفته اید کلاسی را در یک دانشگاه دیگری برداشته اید که اگر در دنیا اول هم نباشد ولی بالاخره از تاپ تن در دنیاست و این یکی استاد هی می گوید برو از آن استادتان بپرس و بگو ببیند ارگادیسیتی یعنی چه؟ نپرسیدی؟ نپرسیدی؟ نپرسیدی ...؟ بالاخره هم که می پرسید، می فرمایند ببین بچه جان، این الکترون را می بینی که حول هسته اتم می گردد و معادلات حرکتش را هم قرار است دربیاوری یا خیر؟ آنگاه این را می گویند بطور احتمالات و آماری هر جایی هم در آن واحد در آن فضای مورد نظر معادلات کوانتومی الکترون یحتمل هم باشد؛ و نمی توانی خیلی دنبالش بگردی که الکترون حالا دقیقاً اینجا است یا اونجا است یا کجا است و .... و لذا این را می فرمایند مثالی است برای ارگادیسیته! یا در آن فضای مورد نظر معادلات همه جا هست یا هیچ جایش نیست! ولی خیلی هم کجا است و کجا نیست نکنیها! اینها را هم در رابطه با مارتینگیلها و ارگادیسیته ها و بلکه فومهای اسپین نیز نگاهی بیاندازید:

https://link.springer.com/article/10.1007/BF02763171

https://arxiv.org/abs/2212.10840

https://arxiv.org/abs/2206.12228

https://arxiv.org/abs/2206.08269

https://arxiv.org/abs/2202.09933

https://arxiv.org/abs/1702.06536

https://arxiv.org/abs/2112.07506

https://arxiv.org/abs/2203.06366

https://arxiv.org/abs/2209.10490

spin foam, Baez, others:

https://arxiv.org/abs/gr-qc/9905087

https://arxiv.org/abs/gr-qc/9709052

https://arxiv.org/abs/2212.14396

https://arxiv.org/abs/2211.09578

اسپین فوم، سیاه چاله، با الکترودینامیک :

https://arxiv.org/abs/hep-th/0304074

https://arxiv.org/abs/2110.07589

https://arxiv.org/abs/1904.00384

https://arxiv.org/abs/1510.03858

 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته

﴿٢٥٤﴾‏ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ‎﴿٢٥٥﴾‏ لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‎﴿٢٥٦﴾‏ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ‎﴿٢٥٧﴾‏  سوره مبارکه البقرة

 

ثم قال السید رضی الله عنه: ذکر العهد المأمور به فی زمان الغیبة:
روی عن جعفر بن محمد الصادق علیه السلام أنه قال: من دعا إلى الله تعالى أربعین صباحا بهذا العهد کان من أنصار قائمنا، فان مات قبله أخرجه الله تعالى من قبره، وأعطاه بکل کلمة ألف حسنة ومحا عنه ألف سیئة وهو هذا:
اللهم رب النور العظیم، ورب الکرسی الرفیع، ورب البحر المسجور ومنزل التوراة والإنجیل والزبور، ورب الظل والحرور، ومنزل القرآن العظیم، ورب الملائکة المقربین، والأنبیاء المرسلین، اللهم إنی أسئلک بوجهک الکریم، وبنور وجهک المنیر، وملکک القدیم، یا حی یا قیوم، أسئلک باسمک الذی أشرقت به السماوات والأرضون، وباسمک الذی یصلح به الأولون والآخرون یا حی قبل کل حی، یا حی بعد کل حی حین لا حی یا محیی الموتى وممیت الاحیاء یا حی لا إله إلا أنت، اللهم بلغ مولانا الامام، الهادی المهدی، القائم بأمرک، صلوات الله علیه وعلى آبائه الطاهرین، عن جمیع المؤمنین والمؤمنات فی مشارق الأرض ومغاربها، سهلها وجبلها، وبرها وبحرها، وعنی وعن والدی من الصلوات زنة عرش الله ومداد کلماته وما أحصاه علمه وأحاط به کتابه.
اللهم إنی أجدد له فی صبیحة یومی هذا وما عشت من أیامی، عهدا وعقدا وبیعة له فی عنقی، لا أحول عنها ولا أزول أبدا، اللهم اجعلنی من أنصاره وأعوانه والذابین عنه، والمسارعین إلیه فی قضاء حوائجه، والمحامین عنه، والسابقین إلى إرادته، والمستشهدین بین یدیه، اللهم إن حال بینی وبینه الموت، الذی جعلته على عبادک حتما مقضیا، فأخرجنی من قبری، مؤتزرا کفننی، شاهرا سیفی، مجردا قناتی، ملبیا دعوة الداعی، فی الحاضر والبادی.
اللهم أرنی الطلعة الرشیدة، والغرة الحمیدة، واکحل ناظری بنظرة منی إلیه، وعجل فرجه، وسهل مخرجه، وأوسع منهجه، وأسلک بی محجته، وأنفذ أمره، واشدد أزره، واعمر اللهم به بلادک، وأحی به عبادک، فإنک قلت وقولک الحق " ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت أیدی الناس " فأظهر اللهم لنا ولیک، وابن بنت نبیک، المسمى باسم رسولک، حتى لا یظفر بشئ من الباطل إلا مزقه، ویحق الحق ویحققه، واجعله اللهم مفزعا لمظلوم عبادک، وناصرا لمن لا یجد له ناصرا غیرک، ومجددا لما عطل من أحکام کتابک، ومشیدا لما ورد من أعلام دینک، وسنن نبیک صلى الله علیه وآله واجعله اللهم ممن حصنته من بأس المعتدین.
اللهم وسر نبیک محمدا صلى الله علیه وآله برؤیته، ومن تبعه على دعوته، وارحم استکانتنا بعده، اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الأمة بحضوره، وعجل لنا ظهوره، إنهم یرونه بعیدا ونراه قریبا، برحمتک یا أرحم الراحمین.

 

 

بنده ی حقیر می خواستم برگردم به مسئله ی توپولوژیکی مادولایهای استکان- نعلبکیها ولی خیلی وقت نشد برای این کار! نکته اینجا این است که وقتی ابرتقارنی و بلکه شکست ابرتقارنی هم در رابطه با نیروهای قوی- ضعیف رخ می دهد، مسئله ی استکان- نعلبکیهایی که یک دایره ای یا لوپی را حول نقطه ای در فضا- زمان تشکیل می دهند. نکته اینجا این است که وقتی یک رویه ای ریمانی از فضا- زمان را در نظر بگیریم، این مادولایهای استکان نعلبکیهای ما تا کجا در فضا- زمان می توانند طولی بطرف آسمان قد بکشند با توجه به اینکه هر کدام هم چقدر چای یا مایع دیگری را در بر دارند و توسط فشار و دما و تکانه و انرژی و آنتروپی و دیگر کمیتهای فیزیکی می توان آنها را حفظ هم کرد و بلکه از هم پاشیده هم نمی شوند؟

و لذا ترتیب قرار گرفتن استکان- نعلبکیها حول لوپی و بلکه نیم- کره هایی و حتی کلافهایی که آنها را روی رویه های ریمانی فضا- زمان در نظر می گیریم و اینکه تا کجا می توانند بالا هم بروند بر حسب اینکه کداماها نیز استکان یا نعلبکیهای ایستاده  یا وارونه هم هستند و چقدر هم چای دارند و چطور هم همه و همه به هم وصل شده اند کوهومولوژیها و انگیزه های آنها هم از چه نوع است، می توانند مهم باشند. مثلاً ممکن است اینها تا ابرها هم همه بالا بروند ولی بدلیل هوای خیلی سرد حول آنها، بصورت کریستال هم پایین آمده و خود استکان نعلبکیها هم ناپدید شوند یا خبری از آنها یافت نشود! نکته اینجا است که اگر رابطه ی نیروهای ضعیف- قوی همیشه رابطه ای استکباری با حتی امام المستضعفین باشد، تک قطبی استکبار جهانی وهم هم برش می دارد که همین مسئله ی گرانش کوانتومی اسپین فومها را هم در اثر غلبه ی بر نیروهای ضعیف که حول استکبار می چرخند است که شکل می گیرند و هیچ گاه از توهمش هم بیرون نمی آید که حتی کلافهای آراکلوف نیز چطور می توانند با طول قدهای مختلف شکل گیرند. و لذا یحتمل مشاهده هم می شود که در ابرتقارنها و شکست ابرتقارنهای مورد بحث، شاگرد و دانشجو و طلبه نیز از حالات خلاء به انواع الفهای بینهایت آیات اللهی یکی بعد از دیگری هم در مراتب و درجات متعالیه و حتی اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم آیا چقدر نزدیک شوند؛ ولی چون حدس پیوستگی بین آیات اللهی را هم که آیا بین یک آیت الله و آیت الله بعدی باز هم آیت الله های دیگری هم هستند یا خیر؟! آنگاه یحتمل بجای اینکه مورد تایید هم حتی هر آیت الله ای واقع شود که بالاخره الفهای بینهایت آیات اللهی را که ما توانستیم تاییدشان هم کنیم همانطوری که در منطق ریاضی هم مورد بحث است؛ بجای اینکه حتی همین کار را هم کند، کار را یحتمل هم به کتمان و انکار و تکذیب و هیچ و پوچ حالات خلائی برگشت به تک قطبیهای استکبار جهانی در مقابل الفهای آیات اللهی های غیر قابل دسترس و بلکه تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می کشانند و همه آیات اللهی ها را نیز حاشا کرده و به حالات خلاء هم برمی گردند. آنوقت تک قطبی استکبار جهانی اش را هم یادش می رود و بلکه هم اظهار بدارد آیا وسط کدام چی چی جهانی هم فعلاً هستیم؛ چی چی جهانی بود؟ وب جهانی که نبود! آیات اللهی را که می گذارد کنار و بلکه کاردینالیته ها را هم می گذارد کنار چرا که یحتمل هم می گوید آنتروپیهای طیفهای مادون قرمزی و ماورای بنفشی هم به هم ریخته است و باید هم یک سری بلوکهای ساختمانی برای سطوحی از آیات اللهی های مراتب و درجات بالاتری را هم پیدا کنیم که بتوانیم همه چیز را درست و حسابی هم جدول مندلیوف اش را از نو شکل داده و ابرتقارنها و شکست ابرتقارنهای جدیدش را هم برای همگان قابل فهم کنیم و بلکه انواع فیزیک و شیمی نواش را نیز مورد تحقیق قرار دهیم. سوال اینجا است که بقول معروف ما با آیات اللهی های پیشین که (چه می گویند؟!) نعوذ بالله جنگ که نداریم که آنگاه بخواهیم این آیات اللهی ها را ساقط هم کنیم و آنگاه آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه ای را هم از نو شکل دهیم؟ یعنی شما اگر همین آیات اللهی های پیشین را هم نمی توانید متوجه شوید که آیا حتی بین این الفهای بینهایت هم آیات اللهی های دیگری هم هستند یا خیر؟ آنگاه چطور هم می خواهید به آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه ی بالاتر دیگری هم برسید و قاطی هم نکرده باشید؟! بالاخره وسط کار یحتمل بعضی هم اشکال کنند که نمی شود پرسید که آیا اول مرغ می آید یا تخم مرغ و با همه و همه هم رفت توی دعوا و برگشتن به حالات خلاء اولیه و .... ولی یحتمل حتی بتوان یهودیهایی را هم پیدا کرد که بدون گرو گذاشتن چادری یا چیز دیگری هم مسلمان شده و بلکه منطق ریاضی آیات اللهی خود را نیز سعی کنند بهتر حتی برای فهم خودشان هم که شده تنظیم کنند و حتی تک قطبی جهانی امام عصر عجل الله فرجه الشریف را هم برای حتی مسلمانان بهتر از خودشان بر علیه تک قطبی استکبار جهانی گرانش کوانتومی و اسپین فومی و فاینمن دیاگرامی و مادولاهای رویه های توپولوژیکی استکان نعلبکی ای هم شرح کنند. البته نه این هم که برای اینکه وارد چی چی جهانی بعدی هم شوند، الکی به این و اون هم وسط دعوا وصله پینه های تروریستی هم بچسبانند که در قد و قواره های خودشان هم هست و نه مستضعفین جهانی که فقط در موضعهای دفاعی از خود و امام المستضعفین هم هستند. وقتی شهدای کربلا را همه را دارند ارباً اربا هم می کنند، آیا می شود اظهار هم داشت که یک وقت کسی این وسطها دروغ هم نگویدها که بدوید! بدوید، برای امام حسین علیه السلام هر چه آنچه از دستتان هم برمی آید انجام دهید. بعضی یحتمل می فرمایند که اول دروغ هم نگویید و گناه هم نکنید که اگر چنین کنید برای امام حسین علیه السلام هیچ کاری هم نمی توانید کنید و مثل همانهایی می شوید که آقام آقام هم می کنند و بلکه هیچ کاری هم برای آقایشان حاضر نیستند حتی در حد یک قدم هم بردارند و .... بابا یک کاری بکن! امامت و یارانش همه و همه از دست ات رفتند؛ همان آقام آقام را با صدای خوش هم برای همه بخوان و فراخوانشان کن و بلکه روح و روانشان را هم مداوا کن و تسکین هم بده! و وسط دعوا دروغ هم نگو و امامت را هم دریاب بجای اینکه همه چیز را هم کتمان و انکار کنی و ...! همین قدر هم بگو که دروغ نگو! ولی خوب نه این هم که نظریه ها و گروه های لی را هم حاشا کنی؛ نه اینکه دروغ بگویی و حکمت الهی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و ظلمات سیاه چاله های نجومی را هم انکار و کتمان کنی که یخرجهم من الظلمات الی النور و ...! بابا یه کاری بکن!  منادی از آسمان هفتم هم هر شب این شبها ندا سر می دهد: این الرجبیون؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

ختم سوره واقعه

برای افزایش رزق و برآورده‌شدن حاجات مهم

آیت‌الله بهجت رحمه‌الله برای افزایش روزی و برآورده شدن حاجات مهم، به ختم سورۀ «واقعه» اهمیت فراوانی می‌دادند و آن را به اطرافیان خود توصیه می‌کردند. و طبق فرمایش ایشان می‌توان این ختم را در غیر از دوشنبه اول ماه و حتی در یک نوبت با تلاوت مجموع سوره‌ها (یعنی ١٠۵ سوره واقعه) و خواندن دعاهای آن بجا آورد:

سؤال: [دستورالعملی برای] ازدیاد روزی [بفرمایید]، مسبب ازدیاد [روزی چیست]؟
آقا: بله! گفته‌اند، تجربه کرده‌اند همین ختم واقعه را در غیر دوشنبه اول ماه به جا آورده‌اند، دیده‌اند همان آثار را دارد.

سؤال: [منظورتان از] واقعه همان [ختم] شب شنبه است؟ ختم واقعه‌ای که شب شنبه میخوانند؟
آقا: [خیر!] ختم دوشنبه [منظور است]! [به‌طوریکه] اگر اول ماه قمری[مصادف با روز] دوشنبه شد، در آنجا وارد شده است؛ اما تجربه کرده‌اند که نه‌خیر![چنین شرایطی ضروری نیست]، اصلاً ۱۴ روز هم لازم نیست، ‌عوض دوشنبه،‌ شنبه خواندن هم لازم نیست! [حتی]در یک مجلس جمع شده‌اند و این عدد (یعنی تعداد مجموع سوره‌ها در چهارده روز) را خوانده‌اند و دیده‌اند مؤثر است.

سؤال: آقا عددش چه تعداد است؟
آقا: [مجموع] عدد تا چهارده[روز] چقدر می‌شود؟ [جمع] اعداد از یک تا چهارده روز [یعنی ١٠۵ سوره واقعه].

درس خارج فقه، کتاب حج، ٢۶ آذر ١٣٨۶

***


دستور این ختم بدین شرح است:

ختم سوره واقعه، از ختم های مأثوره و بسیار مجرب هست که مورد توصیه علما و بزرگان بوده است و حضرت آیت‌الله بهجت هم مطابق اساتید معظمشان، بدان تأکید داشته‌اند.

البته نکته مهم در فیلم منتشر شده آن‌استکه طبق فرمایشات حضرت آیت‌الله بهجت، به قدری این ختم مهم است که می‌توان آن‌را حتی در غیر از شرایط ذکر شده به جای آورد؛ به طور مثال حتی می‌توان در یک نوبت با تلاوت مجموع سوره‌ها (١٠۵ بار) و خواندن دعاهای آن بجا آورده شود.

دستورالعمل این ختم، آنچنانکه در روایات وارد شده، بدین‌صورت استکه: چون اول ماه دوشنبه باشد شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه با طهارت و رو به قبله، روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه و همچنین تا چهاردهم چهارده مرتبه بخواند. همچنین هرروز بعد از اتمام تلاوت سوره‌های مبارکه آن‌روز، این دعا را بخواند: ١

یا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ یا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ یَسِّرْ عَلَیْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَیْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ رِزْقِی و رِزْقُ عِیالی فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ کَانَ فِی الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ کَانَ فِی الْأَرْضِ بَعِیداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ کَانَ قَرِیباً فَیَسِّرْهُ وَ اِنْ کانَ یَسِیراً فَکَثِّرْهُ وَ اِنْ کانَ کَثِیراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ کانَ مُخَلَّداً فَطَیِّبْهُ وَ اِنْ کانَ طَیِّباً فَبارِکْ لی فیهِ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ یا رَبِّ فَکَوِّنْهُ بِکَیْنُونِیَّتِکَ وَ وَحْدانِیَّتِکَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ کانَ عَلی اَیْدِی شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَیَّ حَیْثُ اَکونُ وَ لا تَنْقُلْنِی اِلَیهِ حَیْثُ یَکُونُ.

ای سبب‌ساز اسباب و ای گشاینده درها، بگشای برای ما درها را و آسان گردان بر ما حساب را و آسان کن بر ما عقاب [سختی‌ها] را، خداوندا اگر روزی من و روزی عیالم در آسمان است پس فرودش آور و اگر در زمین است پس خارجش گردان و اگر در زمین و در جای دوری است نزدیکش گردان و اگر نزدیک است آسانش گردان و اگر آسان است پس زیادش گردان و اگر زیاد است پس جاودانه‌اش گردان و اگر جاودانه است پس پاکیزه‌اش گردان و اگر پاک است پس برای من در آن برکت قرار ده و اگر موجود نیست موجودش گردان، با وجودبخشی خود و یکتایی خود که همانا بر هر چیزی توانایی و اگر در دستان خلق شرور توست  آن را از دستش بگیر و آن را به من منتقل کن هر جا که باشم و مرا به‌سوی آن منتقل نکن آنجا که آن هست.

***


در ادامه، از مرحوم مجلسی رحمه‌الله به نقل از امام سجاد علیه‌السلام این عمل را با دعایی در پنجشنبه‌های میان این چهارده روز نقل می‌کند؛ آن دعا چنین است:

یا ماجِدُ یا واحِدُ، یا جَوادُ یا حَلیمُ، یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا کَریمُ، اَسْئَلُکَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِکَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَیْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِکَ یا سَیِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ کانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ کانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ کانَ بَعیداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ کانَ قَریباً فَیَسِّرْهُ، وَ اِنْ کانَ قَلیلاً فَکَثِّرْهُ، وَ اِنْ کانَ کَثیراً فَبارِکْ لى فیهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَیْدى خِیارِ خَلْقِکَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِکَ، وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ فَکَوِّنْهُ بِکَیْنُونِیَّتِکَ (بِکَیْنُونَتِکَ) وَ وَحْدانِیَّتِکَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَیْثُ اَکُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَیْهِ حَیْثُ یَکُونُ، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ، [یا حَىُّ یا قَیُّومُ یا واحِدُ یا مَجیدُ یا بَرُّ یا کَریمُ] یا رَحیمُ یا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَیْنا نِعْمَتَکَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَیِّئْنا] کَرامَتَکَ وَ اَلْبِسْنا عافِیَتَکَ.

ای یکتا، ای صاحب مجد، ای بخشنده، ای بردبار، ای بسیار مهربان، ای بسیار عطاکننده، ای کریم؛ از تو می‌خواهم هدیه‌ای از هدایایت که بدان آشفتگی‌ام را سامان دهی و بدان قرضم ادا کنی و کارم را با آن اصلاح گردانی به رحمت خود ای سرورم. خداوندا اگر روزی من در آسمان است، پس فرودش آر، و اگر در زمین است پس خارجش گردان، و اگر دور است، نزدیکش گردان و اگر نزدیک است آسانش گردان و اگر کم است زیادش گردان و اگر زیاد است برای من مبارکش گردان آن را بفرست به دستان بهترین آفریدگانت و مرا به بدترین مخلوقاتت محتاج مکن. و اگر موجود نیست پس موجودش کن به هستی‌بخشی و یکتایی خود خداوندا آن را منتقل کن به آنجا که من هستم و مرا منتقل مکن به‌سوی آن آنجا که هست همانا بر هر چیزی توانا هستی [ای زنده، ای پاینده، ای یکتا، ای گرامی، ای نیکو، ای کریم] ای بخشایش‌گر، ای بی‌نیاز، درود فرست بر محمد و خاندان محمد و نعمت خود را بر ما تمام کن و بچشان بر ما کرامتت را و عافیتت را بر ما بپوشان.

بهجت‌الدعا، ص٣۶٢-٣۶۴.

  • ١.اللیالی‌المخزونه، ملا محسن فیض کاشانی، نسخه خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص۵٣-۵۵.
دانلود فیلم / ختم سوره واقعه_x264.mp4 https://bahjat.ir/fa/content/9187 ------------------------------------------ 78 (باب) * " فضائل سورة الواقعة، وفیه ذکر فضل سور أخرى أیضا " * 1 - ثواب الأعمال: بالاسناد المتقدم، عن ابن البطائنی، عن أبیه، عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من قرء فی کل لیلة جمعة الواقعة أحبه الله وأحبه إلى الناس أجمعین، ولم یر فی الدنیا بؤسا أبدا ولا فقرا ولا فاقة ولا آفة من آفات الدنیا وکان من رفقاء أمیر المؤمنین علیه السلام وهذه السورة لأمیر المؤمنین علیه السلام خاصة لم یشرکه فیها أحد [1].
فقه الرضا (ع): من قرأ الواقعة فی کل جمعة لم یر فی الدنیا بؤسا إلى آخر الخبر.
2 - ثواب الأعمال: ابن الولید، عن محمد بن یحیى، عن الأشعری، عن أحمد بن معروف عن محمد بن حمزة قال: قال الصادق علیه السلام: من اشتاق إلى الجنة وإلى صفتها فلیقرء الواقعة، ومن أحب أن ینظر إلى صفة النار فلیقرء سجدة لقمان [2].
3 - ثواب الأعمال [3]: ابن الولید، عن الصفار، عن العباس، عن حماد، عن عمرو، عن الشحام، عن أبی جعفر علیه السلام قال: من قرأ الواقعة کل لیلة قبل أن ینام لقی الله عز وجل ووجهه کالقمر لیلة البدر [4].  بحار الانوار، جلد 89، ص 307http://lib.eshia.ir/71860/89/307 بر حسب تقویم، فردا دوشنبه 3 بهمن 1401 و اول رجب  1444 است. احادیث دیگری هم در مورد فضائل ختم سوره واقعه در بحار الانوار علامه مجلسی آمده است هر چند که بنده این دعای همراه سوره را نتوانستم در بحار پیدا کنم که مخصوص سوره واقعه هم باشد و بلکه ذکر هم کند که 105 بار به دستور ذکر شده در 14 روز هم ختم سوره واقعه شود؛ البته می فرمایند که در کتبی دیگر غیر از بحار هم هست! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلننا من خیر انصاره و شیعته
پیام تسلیت در پی درگذشت همسر آیت‌الله آقای حاج شیخ جعفر سبحانی

 

رهبر انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت همسر آیت‌الله آقای حاج شیخ جعفر سبحانی را تسلیت گفتند.

متن پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور مبارک آیةالله آقای حاج شیخ جعفر سبحانی دامت‌برکاته

درگذشت همسر گرامی آن‌جناب را تسلیت عرض میکنم و تسلّای جنابعالی و دیگر بازماندگان و رحمت الهی برای آن مرحومه را از خداوند متعال مسألت مینمایم.

سیّدعلی خامنه‌ای

۱ بهمن ۱۴۰۱

https://www.leader.ir/fa/content/26260/

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿1﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿2﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿3﴾

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
حم ﴿1﴾ عسق ﴿2﴾

 

بیان

تتکلم السورة حول الوحی الذی هو نوع تکلیم من الله سبحانه لأنبیائه ورسله کما یدل علیه ما فی مفتتحها من قوله : « کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللهُ » الآیة وما فی مختتمها من قوله : « وَما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً إلخ » الآیات ، ورجوع الکلام إلیه مرة بعد أخرى فی قوله : « وَکَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا » الآیة ، وقوله :

« شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً » الآیة ، وقوله : « اللهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَالْمِیزانَ » الآیة وما یتکرر فی السورة من حدیث الرزق على ما سیجیء.

فالوحی هو الموضوع الذی یجری علیه الکلام فی السورة وما فیها من التعرض لآیات التوحید وصفات المؤمنین والکفار وما یستقبل کلا من الفریقین فی معادهم ورجوعهم إلى الله سبحانه مقصود بالقصد الثانی وکلام جره کلام.

والسورة مکیة وقد استثنی قوله : « وَالَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ » إلى تمام ثلاث آیات ، وقوله : « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى » إلى تمام أربع آیات وسیجیء الکلام فیها إن شاء الله تعالى.

قوله تعالى : « حم عسق » من الحروف المقطعة الواقعة فی أوائل عدة من السور القرآنیة ، وذلک من مختصات القرآن الکریم لا یوجد فی غیره من الکتب السماویة.

وقد اختلف المفسرون من القدماء والمتأخرین فی تفسیرها وقد نقل عنهم الطبرسی فی مجمع البیان أحد عشر قولا فی معناها :

أحدها : أنها من المتشابهات التی استأثر الله سبحانه بعلمها لا یعلم تأویلها إلا هو.

الثانی : أن کلا منها اسم للسورة التی وقعت فی مفتتحها.

الثالث : أنها أسماء القرآن أی لمجموعه.

الرابع : أن المراد بها الدلالة على أسماء الله تعالى فقوله : « الم » معناه أنا الله أعلم ، وقوله : « المر » معناه أنا الله أعلم وأرى ، وقوله : « المص » معناه أنا الله أعلم وأفصل ، وقوله : « کهیعص » الکاف من الکافی ، والهاء من الهادی ، والیاء من الحکیم ، والعین من العلیم ، والصاد من الصادق ، وهو مروی عن ابن عباس ، والحروف المأخوذة من الأسماء مختلفة فی أخذها فمنها ما هو مأخوذ من أول الاسم کالکاف من الکافی ، ومنها ما هو مأخوذ من وسطه کالیاء من الحکیم ، ومنها ما هو مأخوذ من آخر الکلمة کالمیم من أعلم.

الخامس : أنها أسماء لله تعالى مقطعة لو أحسن الناس تألیفها لعلموا اسم الله الأعظم تقول : الر وحم ون یکون الرحمن وکذلک سائرها إلا أنا لا نقدر على تألیفها وهو مروی عن سعید بن جبیر.

السادس : أنها أقسام أقسم الله بها فکأنه هو أقسم بهذه الحروف على أن القرآن کلامه ...

 

المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 18، ص 6

http://lib.eshia.ir/12016/18/6

 

چند وقت پیشها در مسجد نشسته بودیم و فکر کنم داشتیم به سخنرانی ای گوش می کردیم یا غلط نکنم منتظر بودیم که سخنران تشریف بیاورند چرا که برف و سرما شده بود و ترافیک و ... و لذا دعا و زیارت امین الله می خواندند تا آقا تشریف بیاورند. عزیزی در این حین نمی دانم چطور شد که به بنده ی حقیر فرمودند که ایشان هر شب سوره ی مبارکه ی واقعه را می خوانند و یحتمل هم همان سوره را هم همان موقع و حتی قبل از دعای امین الله نیز داشتند می خواندند. بنده یاد آخوند جوانی افتادم که وقتی از آمریکا برمی گشتم و در گمرک باید وسائلم را بازدید می کردند، مامور گمرک تعجب کرده بود که بنده با یک چمدان پر از کتاب که غلط نکنم بیشترش هم ریاضی بودند برگشته ام! ایشان فرمود که اینها چیست؟ گفتم کتاب. و در ضمن در این میان دو تا نوار کاست هم یافت می شد. به همین خاطر ایشان مرا فرستاد پیش همین آخوند جوان که در آن نیمه های شب نیز هنوز جانمازشان باز بود و مشغول بازرسی گذرنامه ی فردی کره ای بودند... بعد که کارشان با کره ای تمام شد، نوارها را وارسی کردند و دیدند که یکی غلط نکنم آهنگ بدون خواننده بود ولی دیگری خواننده هم داشت که اتفاقاً خواننده ای هم بود و هنوز هم هست انگلیسی که مسلمان هم شده بود بنام یوسف اسلام یا کت استیونس. ایشان هر دو کاست را پاک کرد آنچنان که یک صدایی نسبتاً بلند هم از دستگاه پاک کننده ی نوارها برمی خواست و لذا ایشان فرمودند که مواظب باش مثلاً نترسی.

و بعد هم این توصیه را به این حقیر فرمودند که هر شب سوره ی واقعه را بخوان! یحتمل تا حالا آن طلبه و آخوند جوان تا حالا مراحل طلبگی اش را تمام و کمال هم طی کرده اند و حالا باید آیت الله هم شده باشند و بلکه بنده ی حقیر هم سخنرانیهای ایشان را شنیده ام ولی یادم نیست که او همان آخوند جوانی است که اتفاقاً آن وقت هم می فرمودند استاد ایشان هم چنین و چنان فرموده اند ولی جایز هم نیستند که اسم استادشان را به بنده ی حقیر بفرمایند.

دیشب بنده داشتم ویکیپدیا را راجع به یوسف اسلام می خواندم. و بعد هم امروز رفتم از طریق فیلتر شکن ببینم آهنگهای او چیست؟ ولی نگو همین آپارات خودمان هم آهنگهای او را دارد و از جمله هم همین آهنگ او است: Where true love goes? که با زیرنویس فارسی هم ارائه شده است. گویا او تا دوبی و استانبول هم می آید که کنسرتهایش را اجرا کند. ولی یحتمل ایران نمی تواند بیاید یا یحتمل هم نمی خواهد بیاید با اینکه مسلمان هم هست؛ یحتمل هم آمده است و بنده ی حقیر خبر ندارم! اتفاقاً می فرمایند از او راجع به فتوای امام راجع به نویسنده ی آیات شیطانی پرسیده بوده اند و یک جورهایی هم مثل اینکه گیرش انداخته بوده اند که بگوید فتوای امام درست است. او هم گفته بوده است که درست است. ولی یحتمل بعدها تقیه هم کرده است و حرفش را پس گرفته. ولی نگو آن نویسنده موهن که فتوای امام هم شاملش می شده است در جوابش هم گفته که هیچ عذری برای او نیست! و گویا یک بار هم میخواسته زمان جورج بوش پسر هم آمریکا برود و نگو یک جورهایی هم مثل اینکه راهش نداده اند یا برش گردانده اند یا .... بنده یادم هست که یک موقعی مشهور بود که می گفتند یوسف اسلام گفته بوده است که موسیقی اش را ارائه ندهند چرا که مسلمان هم شده بوده است، ولی حالا نگو خودش هم همانهایی را که جوانیهایش خوانده را هم دوباره می خواند.

عرض بنده ی حقیر اینجا است که دیروز که رفتیم نماز جمعه اتفاقاً وزیر محترم آموزش و پرورش هم داشتند از جمله شورا می فرمودند که خصوصاً در آموزش و پرورش هم خیلی مهم است و لذا ما مثلاً انجمنهای اولیاء و مربیان را هم داریم دیگر. ولی وقتی حتی خطیب محترم نماز جمعه نیز شروع فرمودند به گوشزد کردن همین نکاتی که وزیر محترم آموزش و پرورش فرمودند، بنده یادم افتاد و این را در اتوبوس هم گفتم که آموزش و پرورش از همان وقتی که شهرها شکل می گیرند و ساخته می شوند هم باید به فکر باشند. و این باید مورد توجه مهندسین شهرسازی هم باشد که ساختن مدرسه ها و دبستانها و دبیرستانهای مناسب از همان اول برایش جاهایی تعیین شده باشند که بعدها مثل وضعیت بد مدرسه های ما هم با کمبود مدارس و به اجبار کرایه کردن خانه هایی که حتی برای مدارس هم کوچکند و بلکه جای بازی و بدو وادو برای بچه ها هم نیست و ندارند، مواجه نشویم. این را در مدارس آمریکا هم زیاد می بینید که یک فضای خیلی زیادی را به مدارسشان اختصاص می دهند که از جمله زمینهای بازی فوتبال و بسکتبال و تنیس و اینها است! و لذا مهندسی شهرسازی هم از همان اول شکلگیری شهرها هم می خواهد.

ولی یک چیزی مثل حجاب و آن هم بهترین نوع حجاب را که همان چادرهای مشکلی است را نمی توانید فقط با مهندسی شهرسازی هم مهندسی اش بفرمایید. این یک چیزی را لازم دارد ماورای چنین مهندسیهایی و بلکه یحتمل بتوان گفت که مهندسی انسان سازی هم احتیاج دارد. و بلکه یک انقلابی را می طلبد کانه یک مرتبه همه و همه از بینظمی بی حجابی به سمت نظم حجاب و چادرهای مشکی مثل ملائکه هم جهشی پرواز می کنند و همه با حجاب می شوند؛ لااقل ظاهراً وقتی نگاه می فرمایید همه با حجاب می شوند و از بی حجابی هم خبری نیست. این یا یک انقلاب درونی ای را هم می طلبد که انقلاب قلبی است که همه را فرا می گیرد یا اینکه برمی گردد به اینکه خانواده هایی را هم داریم که نسل اندر نسل هم با حجاب و چادری بوده اند و همین را هم به نسل بعدیشان منتقل خواهند کرد. هر چند که مسئله ی حجاب و چادر مشکی اجباری نیست، ولی بالاخره این وسط گویا بعضی هم می خواهند القا کنند کانه یک دعوایی هم مسلمانان با بی حجابی دارند و حتی نمی خواهند هم قبول کنند که دعواها را خود نامسلمانان هم می خواهند راه بیاندازند و بلکه مهندسی هم کنند که توی خیابانها حتی بدحجاب و بلکه خدای ناکرده هم بی حجاب نیز راه بیافتند و مرد و زن را مرتکب انواع گناهان کبیره و صغیره کنند که با همان نگاه معصیت آلود به نامحرم هم شروع می شود و .... نکنید این کارها را دیگر؛ آیا حتماً باید یک آخوند جوانی هم پیدا شود که برود بالای منبر و حتی خیلی آرام هم از قول استادشان بفرمایند که آن وقتی که باید کاری می کردید نکردید؛ و حالا دیگر می خواهید چه کار هم کنید؟! تواشیح و تلاوت قرآن هم بهتر است تا هر نوع موسیقی ای؛ ولی وقتی انسان طبعش را هم تنزل داد به اینکه به هر موسیقی ای هم گوش کند، یحتمل دیگر حتی به تلاوت قرآن هم آنطور که باید توجه نکند و نعوذ بالله از آن روگردان هم شود و برود دنبال لهو و لعب و .... آن طرف قضایا ولی لذتش وقتی روشن می شود که می بینیم حتی اویی که در مرکز این نوع لذات است و خود خواننده ی موسیقی پاپ و امثالهم در کشوری مثل انگلیس هم بوده است سالها این موسیقی ها را رها می کند و رو به اسلام هم می آورد؛ هر چند هم که حالا یحتمل آیا چقدر هم برگشته است به همان سنت پیشینش و .... و جالبتر اینکه حتی آپارات هم آنرا نشان می دهد و .... بنده ی حقیر مانده ام مهندسی مدرسه سازی را از کجاها هم باید شروع کنیم که دشمن حتی دیگر سعی هم نکند که دوباره بر علیه مسلمانان و جمهوری اسلامی حتی مهندسی کند که امام خامنه ای مد ظله العالی هم در دلشان به آنها آفرین بگویند. یحتمل مسئله همان است که اول باید هندسه ی معرفت دینی خود را هم درست کنیم که بالاخره جبهه و مکتب مقاومت هم در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی و جهاد نبیین و جهاد اکبر نیز کدام است که ما را بدان عشق واقعی الهی هم بکشاند که هر جا اوست ما را هم بدنبالش بکشاند و بلکه شاگرد و دانشجو و طلبه را نیز از حالات خلائش بیرون آورده و بسمت اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم سوق دهد و حتی نوه و نتیجه و والدین و پدربزرگ و مادر بزرگ و ... همه و همه را پای مکتبخونه ی مهدویت عشق جهانی زانوی تلمذ بزنند و درسها بیاموزند؟ و الا که هیچ کس هم نمی خواهد صرفاً با حجاب اجباری چادرهای مشکلی همه را به عسر و حرج هم بیاندازند که خدای ناکرده فرض بفرمایید مثلاً مانع مهندسی شهرسازی (دختر)خانمهای دانشجو و حتی اساتید محترم هم شوند! وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿الحج: 78﴾

نکته ی مونودرومی و هولونومی هندسی مسئله اینجا این است که در جاهایی که نکینگیهایی هم مشاهده می شوند است که ما یحتمل مجبوریم نقاط تکینگی را دور بزنیم یا حتی هم مجبوریم به نقاط و بلکه هایپررویه ها و موتیوها و انگیزه های تکینگی که مملو از ظلمات هم می شوند هجوم ببریم که آیا انواع اسپین فومهای هندسی که این تکینگیها را هم در بر می گیرند را چطور هم بتوانیم توسط دیاگرامهای فاینمن و امثالهم برایشان الفهای بینهایت آیت اللهی های لازم را طوری هم در نظر آوریم که بتوانند از آنها رفع تکینگی هم کنند. مشکل اینجا این است که گاهی اوقات حتی وقتی هولونومی را هم فقط در نظر گرفته ایم و چون نکینگیهایی را نمی توانیم در افقهایی که حول ما یحتمل آیا کی نمایان شوند در نظر می گیریم، دیگر کاری هم نداریم که آیا مثلثی را که داریم حول کره ای که در خمینه مان هم واقع است حرکت می کنیم مجموع زوایایش 180 یا 270 درجه یا حتی بیشتر هم هست! اشکالی هم ندارد که چنین باشد، ولی موضوع این است که یحتمل این مسئله وقتی درست مسائل گرانشی هم در نظر گرفته نشوند، آنگاه این امکان را هم در بی وزنی ایجاد کنند که جهتگیری ما را هم به هم زده و بلکه ما را از تعادل هم بیرون کرده و حتی باعث شود که مشاهده گر از خمینه اش هم سوت شده و به بیرون پرتاب شود بدون اینکه این فرصت را هم بیابد که افق حتی سیاه چاله اش را نیز بتواند مشاهده کند که چطور از آن سوت شده است بیرون و یک وقت دیدید از یک منظومه ی ستاره گونه ی دیگری یا حتی یک دوتایی سیاه چاله ای دیگری هم سر درآورده است بدون اینکه حتی فکرش را هم بکند که چه مشکل غیر منتظره ی غیر منظوری هم هست که درگیرش است و ....

به عبارت دیگر مشاهده گر محترم یحتمل برای قدم زدنی در پارکی هم شروع کند به قدم زدن و یک مرتبه به این نتیجه هم برسد که هولونومی مورد نظری که در مسیر قدم زدنش در نظر گرفته است هر چند که شامل افقی هم نمی شود، ولی در عین حال هم یحتمل حتی شامل هیچ تکینگی ای هم نشده است. و اما در عین حال همین هولونومی یحتمل تبدیل شود به یک مونودرومی شامل بعضی تکینگیهایی که وقتی درجات مثلثی که اور را به مقصد پارکش می رساند آنقدر زیاد هم باشد که مثلاً از یک قطب سیاه چاله به قطب مقابلش هم او را سوق داده و حتی جهت گرانش را هم طوری تغییر دهد که باعث سوت شدن او بیرون از همان سیاه چاله اش هم می کند تا جایی که دیگر نمی تواند حتی یک استکان نعلبکی هم پیدا کند که بنشیند یک چایی را در قهوه خانه حتی میل کند و لذتش را هم ببرد. و لذا مجبور هم هست که در این فضای فومی اسپینی همینطوری هم معلق بماند تا دوباره برسد به سیاه چاله ای دیگر که مد نظر او است که بتواند هم استکان نعلبکی ای را نیز بیابد که همه و همه نیز نشسته اند و دارند با خیال راحت هم بدون مشکلات گرانشی جایشان را میل می کنند و .... 

و لذا همانطوری که گفته شد این مهم است که وقتی ما داریم در یونیورس مورد نظر مجموعه مان حرکت هم می کنیم، آیا چقدر هم می توانیم متوجه پیوستگی آیت اللهی هایی باشیم که از یکی می توان به آیت اللهی بعدی آن رسید و دچار مشکلاتی هم نشد. این یک مسئله ی ساده ای هم نمی تواند باشد خصوصاً وقتی که در این میان گاهی داریم به آیت اللهی های الفهای بینهایتی می پردازیم و گاهی هم مسئله فقط پرداختن به کاردینالیته ها از لحاظات ترجمانی نیز نباشد و بلکه در این میان یحتمل بعضی هم هستند که آیا کدام چادرهای مشکی ای را نیز باید نزد کدام یهودیانی نیز گرو گذاشت که آیا بالاخره مسلمان هم شوند یا خیر و .... البته بعضی هم زودی مسئله را توپولوژیکی اش کرده و شروع می کنند به اینکه چطور و چند تا دسته هم باید روی هر استکان نعلبکی گذاشت تا از این سیاه چاله به سیاه چاله ای دیگر هم عبور کنیم سوای اینکه آیا اینها دو تایی هم هستند یا خیر. یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که شما وقتی اینطور مسئله را توپولوژیکی اش هم می کنید دیگر مهندسیها و ترکیبات ریاضی مسئله را نیز دیگر به آن خوبی مشاهده نخواهید کرد و باز دوباره می افتید توی سیاه چاله ای دیگر که خود مانعهایی را ایجاد می کنند برای اینکه هر چه بیشتر هم تک قطبی مغناطیسی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف بتواند در مقابل استکبار جهانی نیز حتی ظهور کند چرا که متقابلاً نیز استکبار جهانی انواع لهو و لعبهای توپولوژیکی استکان نعلبکی همراه با انواع دسته ها را بر سر قهوه خانه های مستضعفین در سراسر عالم خالی می کنند! و حالا شما متصور هم شوید که اینها فقط برای رویه های دو بعدی توپولوژیکی ریمانی و بلکه مادولای تایشمولری شان و نه ماورای آنها در موتیوها و انگیزه ها و بلکه (کو)همولوژیها در خمینه ها و (ابر)ریسمانها و برینها در نظریه های ام و ... هم مهندسی و حساب کتاب هم کنیم! خلاصه اینکه بابا بچه جان، خواهرم، مادرم، چادرت را درست سرت کن دیگر! همه را خسته نکن دیگر! چه جوری هم باید بهت گفت که گوش کنی؟! با عرض معذرت، می بخشید از کوره مثل اینکه در رفتم و یادم رفته بود استکان نعلبکی ام کجا است و بلکه در افق کدام سیاه چاله هم هست که باید دنبالش گشت و ...؟! گاهی اوقات هم بعضی این ظرفیت را ندارند که مملو از تعریف و تمجید هم آنچنان شوند که دیگر متوجه نشوند در میان کدام سیاه چاله ای است که همه را دارند می اندازند و آنگاه تازه به سر عقل هم می آیند که نکند بهتر هم هست که کاری کنیم که همگی نیز از این سیاه چاله های مخوفی که برای همه و همه نیز درست کرده ایم به در آییم و .... و اتفاقاً فکر خیلی خوبی هم هست حتی اگر مشاهده گر متوجه هم شود که آنهایی که داشتند به او خطاب می کردند تعریف و تمجید ه نبوده است و بلکه داشته اند او را خیلی هم با لهو و لعبهایشان استهزاء هم می کرده اند و فکر هم می کرده اند که خیلی هم خنده دار است و دارند شوخی هم می کنند و .... یک دفعه هم مثلاً هیچ کس نیست که بگوید خوب ببینم حالا داری سپاه را هم مسخره می کنی؟ تحریم می کنی؟ شوخی ات گرفته است؟ نمی خواهی تک قطبی استکبار جهانی را هم تحریم کنی؟ و بلکه یحتمل هم می خواهی بیایی قهوه خانه های ما بنشینی با مستضعفین یک استکان نعلبکی توپولوژیک هم با همه چای و قهوه هم بنوشی؟! و بلکه دیگر هم شوخی چی بلدی؟! بگو، خجالت هم نکش! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر شیعته و انصاره

بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ‎﴿القدر: ١﴾‏

قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ‎﴿التوبة: ٢٤﴾‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ ‎﴿الممتحنة: ١﴾

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ ۖ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِکَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‎﴿المجادلة: ٢٢﴾‏‏

 

۱۳۷۵

زیاد بودن برکات الهی در شب قدر


لیلةالقدری که در این ماه رمضان است و قرآن صریحاً می‌فرماید:«لیلةالقدر خیرٌ مِن الف شهر»(۱)، یک شب بهتر است از هزار سی روز - هزار ماه - بسیار مهم است. چرا این قدر فضیلت را به یک شب دادند؟ زیرا برکات الهی در این شب زیاد است؛ نزول ملائکه در این شب زیاد است؛ این شب، سلام است؛ «سلام هی حتّی مطلع‌الفجر»(۲)؛ از اوّل تا آخر این شب، لحظاتش سلام الهی است. «سلام قولا مِن ربّ رحیم».(۳) رحمت و فضل الهی است که بر بندگان خدا نازل می‌شود.
لیلةالقدر، شب ولایت است.(۴) هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائکه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بیت است، هم شب قرآن و هم شب عترت است. لذا سوره‌ی مبارکه‌ی قدر هم، سوره‌ی ولایت است.
شب قدر خیلی ارزش دارد. همه‌ی ماه رمضان، شبها و روزهایش ارزش والا دارد. البته لیلةالقدر نسبت به روزها و شبهای ماه رمضان، خیلی فاخرتر است؛ اما شبها و روزهای ماه رمضان، نسبت به روزها و شبهای بقیه‌ی سال، خیلی فاخرتر است. باید قدر بدانید. در این روزها و در این شبها، همه بر سر سفره‌ی انعام الهی حاضرید. استفاده کنید.۱۳۷۵/۱۰/۱۹

بیانات در دیدار مردم قم
لیلة القدرامامت و ولایت
حدیث


۱ ) سوره مبارکه القدر آیه ۳
لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن أَلفِ شَهرٍ
ترجمه:
شب قدر بهتر از هزار ماه است!

۲ ) سوره مبارکه القدر آیه ۵
سَلامٌ هِیَ حَتّىٰ مَطلَعِ الفَجرِ
ترجمه:
شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده!

۳ ) سوره مبارکه یس آیه ۵۸
سَلامٌ قَولًا مِن رَبٍّ رَحیمٍ
ترجمه:
بر آنها سلام (و درود الهی) است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان!

۴ ) معانی ‏الأخبار،شیخ صدوق ص ۳۱۵ ؛ بحار الانوار،مجلسی،ج ۹۴ص ۱۸ ح ۳۸؛


ذکر عند أبی عبد الله ع إنا أنزلناه فی لیلة القدر قال ما أبین فضلها على السور قال قلت و أی شی‏ء فضلها قال نزلت ولایة أمیر المؤمنین ع فیها قلت فی لیلة القدر التی نرتجیها فی شهر رمضان قال نعم هی لیلة قدرت فیها السماوات و الأرض و قدرت ولایة أمیر المؤمنین ع فیها
ترجمه:
مفضّل بن عمر گوید: در محضر امام صادق علیه السّلام از آیه مبارکه إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ سخن به میان آمد، فرمود: چقدر برترى آن بر سوره‏هاى دیگر آشکار است! عرضه داشتم: چه چیزی به آن برترى داده است؟ فرمود: در آن شب ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام نازل شد، گفتم: در شب قدرى که ما آن را در ماه رمضان امید داریم؟ فرمود: آرى شبى که در آن شب آسمانها و زمین اندازه‏گیرى شد، و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام در آن تقدیر و معیّن شده است

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1632&npt=8

 

The Fourth World War: Diplomacy and Espionage in the Age of Terrorism Hardcover – January 1, 1992

by Count De Marenches (Author), David A. Andelman (Author), Alexandre De Marenches (Author)

------------------------------------------------------------------------------

 Without Skyby Natan Dubovitsky

 

Vladislav Surkov was born Aslambek Andarbekovich Dudayev in the Chechen-Ingush Autonomous Republic and later changed his name to Vladimir Surkov. He is a Russian businessman, former Deputy Prime Minister of the Russian Federation, and current close advisor to Russian President Vladimir Putin.

Under the pen name Dubovitsky, Surkov has published a number of works of science fiction, including the “gangsta fiction” novel Okolonolya (“Near Zero”). Surkov initially denied that he was the author of Okolonolya and wrote a preface to the novel stating, “The author of this novel is an unoriginal, Hamlet-obsessed hack.” Surkov was subsequently discovered to be, in fact, the author.

He is one of the Russian government officials recently sanctioned by President Obama. The Guardian quoted his reaction: “The only things that interest me in the U.S. are Tupac Shakur, Allen Ginsberg, and Jackson Pollock. I don’t need a visa to access their work. I lose nothing.”

“Without Sky” is a science fiction short story, first published as an annex to the magazine Russian Pioneer, No 46 (May 2014).

 

 

There was no sky over our village. That’s why we went to the city to watch the moon and birds, on the other side of the river. The people in the city were not thrilled to have us, but they did not try to stop us. On one of the hills, where the brick church stood, they even built an observation platform. Since for some reason they considered us drinkers, in addition to benches and a pay telescope, they built a small tavern by the observation deck, and a police post.

I could understand the city people. They had suffered greatly from the rage and envy of newcomers. And though it was insulting that they considered us - their closest neighbors, almost city people ourselves - intruders, still, we could understand them. And after all, they understood us. They didn’t drive us away. No matter what they wrote on their websites, they didn’t drive us away.

Everyone understood, if they were honest, that it was not our fault we were left with no sky. On the contrary, it was a great honor for us, in a way. The marshals of the four coalitions chose our sky for their decisive battle because the sky over our village was the best in the world: calm and cloudless. The sun flowed through our sky like a wide, peaceful river. I remember them well, the sun and the sky. The marshals found this place ideal for the final battle. It’s not surprising. This was when all armies were airborne, and here there were no clouds, no turbulence. It was perfect.

This was the first non-linear war. In the primitive wars of the nineteenth, twentieth, and other middle centuries, the fight was usually between two sides: two nations or two temporary alliances. But now, four coalitions collided, and it wasn’t two against two, or three against one. It was all against all.

And what coalitions they were! Not like the earlier ones. It was a rare state that entered the coalition intact. What happened was some provinces took one side, some took the other, and some individual city, or generation, or sex, or professional society of the same state - took a third side. And then they could switch places, cross into any camp you like, sometimes during battle.

The goals of those in conflict were quite varied. Each had his own, so to speak: the seizing of disputed pieces of territory; the forced establishment of a new religion; higher ratings or rates; the testing of new military rays and airships; the final ban on separating people into male and female, since sexual differentiation undermines the unity of the nation; and so forth.

The simple-hearted commanders of the past strove for victory. Now they did not act so stupidly. That is, some, of course, still clung to the old habits and tried to exhume from the archives old slogans of the type: victory will be ours. It worked in some places, but basically, war was now understood as a process, more exactly, part of a process, its acute phase, but maybe not the most important.

Some peoples joined the war specifically to be defeated. They were inspired by the flowering of Germany and France after being routed in the second World War. It turned out that to achieve such a defeat was no simpler than achieving victory. Determination, sacrifice, and the extraordinary exertion of all forces were required, and, in addition, flexibility, cold-bloodedness, and the ability to profitably administer one’s own cowardice and dullness.

But all of this was realized and analyzed later by historians and economists. Then, it was just war, World War V, and rather horrifying. I was six. We were all six or younger, all who today enter the Society, who are thirty years old now. We remember how, from the four corners of our sky, the four great armadas swooped down. These were not roaring, screeching and howling airborne apparatus of the old kind, as we had become used to seeing in the video-archives. For the first time, the newest, absolutely silent technology was employed, with some kind of invisible systems of complete noise reduction.

Hundreds of thousands of airplanes, helicopters, and rockets destroyed each other throughout a day in the silence of the tomb. Even falling, they were silent. Sometimes dying pilots screamed out, but rarely, because almost all of the machines were pilotless.

At that time, automatic machinery was being hurriedly brought into general use, and not only in the field of transportation. They introduced hotels without staff, stores without sales people, homes without masters, financial and industrial firms without directors. Even a couple of “pilotless” governments were organized as a result of democratic revolutions, so airplanes were nothing to speak of.

As a result, there was no one to scream while crashing onto roofs, bridges and monuments. The only sound was the cracking and crackling of our homes as they were destroyed beneath the rain of falling debris. And it wasn’t loud. The systems of sound reduction were effective across almost the complete depth of the battlefield.

Our parents tried to shelter us in the city. Above the city, the sky was clear, but the city people closed the city. Our parents cried for help from our side of the river. They begged them to at least take the children, at least those younger than ten, or seven, or three. Or younger than one year old. Or only the girls. And so forth. The city people did not open the city, and we children could understand them. We understood our parents, too, of course, including my own.

My father said: they won’t let us in. We have to dig down. We burrowed into the riverbank sand, in a minute’s time, it seemed. Everyone did, even the fattest and oldest of us. People don’t know themselves well. It might seem strange, but we are, in fact, much more nimble and intelligent than worms. One detail: it was winter. Freezing. The sand was hard.

Mama and Papa burrowed in together with me. They were warm and soft. Papa, a brave and clever man, brought some of my favorite candy from the house with him, a full pocket. And Mama bought my handheld game player. With it, I was happy and not bored in our burrow, so my time passed splendidly. The tail of an airplane fell on us, towards evening.

The fighter aircraft of the Northern Coalition were super-light, made of almost weightless materials. Even if an entire one of these fighters fell on us, the whole airplane, it would not have caused us serious harm. And Papa had dug us in pretty deep.

The place where we were hidden attracted the tail of another airplane. Unfortunately, it was an attack aircraft of the Southeastern League, an older plane, relatively silent, but heavy. Our burrow was deep, but not as deep as the tail of the attack fighter was heavy. The sand above us was frozen solid, but all the same, it was sand, not concrete, not steel, not the shawl of Our Lady: sand. And sand is not steel. I learned this well then, once and for all. And to this day, wake me up in the middle of the night and ask me: Is sand steel or not? I will answer: No! On the run, not pausing for a minute to think, not doubting. No.

I lay between Mama and Papa and didn’t hear the blow. It’s possible that Papa made some funny quacking sound when the excessive weight crushed him, or he swore coarsely. One time he had yelled out something of the sort in front of me and frightened me.

It’s possible that my mother also let out some kind of sound, but not necessarily. I’m not sure she even had time for a guilty smile, like the one she always had when something unpleasant happened to Papa or me. I hope it wasn’t painful.

They were killed. I wasn’t. Death wound round their bodies but didn’t reach mine. My brain was just touched by its black and stifling presence. Something boiled out of my brain and evaporated: the third dimension, height.

When they dug me out in the morning, chilled to the bone because my parents had quickly grown cold and become like the sand, I saw a two-dimensional world, endless in length and width, but without height. Without sky. Where is it, I asked? It’s right there, they answered. I don’t see it, don’t see it! I became frightened.

They gave me treatment, but didn’t cure me. This kind of contusion, severe, can’t be cured. The tail of the attack fighter crushed my consciousness into a pancake. It became flat and simple. What do I see in place of the sky above our village? Nothing. What does it look like? What does it resemble? It looks like nothing, resembles nothing. It’s not that this is incommunicable, inexpressible. There’s nothing of that. There’s just nothing.

After the war there were about fifty other cripples like me. All of us, the two-dimensionals, turned out to be the same age. Why? No one knew. The city scientists dug around in our consciousness for a while. They wrote a few treatises. They dragged us around to symposiums and talk-shows. Several foundations were organized on our behalf. Laughing at us was forbidden by a special law. They built an observation platform for us and a charitable institution. Then we went out of fashion and they forgot all about us.

If it was only that we didn’t see the sky above our village, that would be nothing, but our very thoughts lost the concept of height. We became two-dimensional. We understood only “yes” and “no,” only “black” and “white.” There was no ambiguity, no half-tones, no saving graces. We did not know how to lie.

We understood everything literally, and that meant we were absolutely unsuited for life, helpless. We required constant care, but they abandoned us. They wouldn’t let us work. They wouldn’t pay us a disability pension. Many of us deteriorated, fell and perished. The rest of us organized ourselves to stay afloat, to save ourselves together or perish together.

We founded the Society and prepared a revolt of the simple, two-dimensionals against the complex and sly, against those who do not answer “yes” or “no,” who do not say “white” or “black,” who know some third word, many, many third words, empty, deceptive, confusing the way, obscuring the truth. In these shadows and spider webs, in these false complexities, hide and multiply all the villainies of the world. They are the House of Satan. That’s where they make bombs and money, saying: “Here’s money for the good of the honest; here are bombs for the defense of love.”

We will come tomorrow. We will conquer or perish. There is no third way.

 

Translation copyright © 2014 by Bill Bowler

http://www.bewilderingstories.com/issue582/without_sky.html

 

داستان ناتان دوبویتسکی بدون آسمان که اولین بار سال 2014 هم منتشر شده، یک داستانی است روسی راجع به جنگ جهانی پنجم و بلکه وقایع بعد از آن هم که می فرمایند جای بحث هم دارد که نویسنده اصلی اش با این اسم مستعار آیا ولادیسلاو سورکوف هم هست یا خیر. غلط نکنم این داستان به فارسی ترجمه آیا نشده باشد. و حالا جنگ جهانی ششم و جنگهای جهانی بعدی اش را هم فعلاً کاری نداریم! ولی کتاب فلتلند یا پختستان ادوین آبت 1884 ترجمه منوچهر انور بنظر این حقیر توانسته است متصوراتش را بهتر هم حتی بدون وقوع جنگهای جهانی اول و دوم که بعدا هم واقعاً روی می دهند، نشان دهد! 

البته بنده ی حقیر می خواستم عرض کنم که بین گذراندن قانون برای چادر اجباری و از آن طرف هم بدحجابیها و بی حجابیها، یک حکم اختیاری هم برای (دختر) خانمهای حتی مهندس هم هست که بطور اختیاری هم چادر سر کنند و بلکه آنچنان که چادر حضرت زهرا سلام الله علیها را گرو گذاشتند نزد یهودی که آرد جو یا گندم برای نان دریافت کنند، 140 یهودی هم مسلمان شوند! 70 تای آنها که همان زمان که دیدند از چادر آن حضرت نور هم دارد می بارد مسلمان شدند؛ در مورد 70 تای بقیه هم این شما و این هم اختیاراتتان با چادرهای مشکیتان!  اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته 

وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ‎﴿الأنعام: ٣٨﴾‏

 

(18) (و من کلام له (علیه ‌السلام))

 

(فی ذم اختلاف العلماء فی الفتیا)

تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ الْأَحْکَامِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَى غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِخِلَافِهِ ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِکَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِالِاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَى أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ ((صلى ‌الله ‌علیه ‌وآله)) عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍوَ قَالَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ

وَ

ذَکَرَ أَنَّ الْکِتَابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِیهِ

فَقَالَ سُبْحَانَهُوَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراًوَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ. لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ.

18- از سخنان آن حضرت علیه السّلام است در مذمّت علمایى که فتواى مخالف مى‌دهند (و حکم آنرا نه از روى ادلّه شرعیّه، بلکه به رأى خود و از روى قیاس مى‌نمایند)

: (1) مسئله‌اى از احکام دین از یکى از علماء پرسیده میشود او به رأى خود راجع بآن فتوى مى‌دهد، همان مسئله از قاضى دیگرى سؤال میشود فتواى او بر خلاف قاضى اوّلى است، آنگاه ایشان با حکمهاى خلاف یکدیگر نزد پیشوایى که آنها را قاضى قرار داده گرد مى‌آیند (و از او تصدیق مى‌خواهند) قاضى القضاة رأى همه آنها را درست میداند در صورتیکه خداى ایشان یکى و پیغمبر آنها یکى و کتابشان یکى است (پس حکم یک مسئله را باختلاف بیان کردن براى چیست و تصویب قاضى القضاة درستى همه آن اختلافات را از روى چه مبنایى است؟!) (2) آیا خداوند سبحان ایشان را امر فرموده که مخالف یکدیگر (در یک مسئله) فتوى بدهند آنان هم فرمان او را پیروى کرده‌اند؟ (بدیهى است چون اختلاف سبب حیرت و سرگردانى است امر بآن از خداوند متعال شایسته نیست) یا اینکه آنان را از اختلاف نهى نموده و آنها معصیت و نافرمانى کرده‌اند (پس صواب دانستن قاضى القضاة آراء مختلفه را و حکم کردن بدرستى همه آنها بیجا است) (3) یا اینکه خداى متعال دین ناقصى فرستاده و براى اتمام آن از ایشان کمک و یارى خواسته است؟ (این نیز درست نیست، زیرا کمک خواستن خالق از مخلوق خلاف عقل است) یا اینکه خود را شریک خداوند مى‌دانند و (بر طبق رأى خویش بهر نحوى که بخواهند) حکم مى‌دهند او هم راضى است؟ (این نیز باطل است، زیرا بدیهى است که خدا را شریکى نیست) (4) یا اینکه خداوند دین تامّى فرستاده (و سبب اختلاف قضات آنست که) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در تبلیغ و رساندن آن کوتاهى نموده؟ و حال آنکه (چنین نیست، زیرا) خداوند متعال مى‌فرماید (در قرآن کریم که بوسیله رسولش بمردم تبلیغ فرموده س 6 ى 38): هیچ چیزى را در قرآن فروگذار نکرده‌ایم (آنچه باید بگوئیم بیان نموده‌ایم) و قال: فِیهِ تِبیانُ کُلِّشَى‌ءٍ یعنى و فرموده در آن هر چیزى بیان شده (این جمله مضمون قول خداوند سبحان است که در س 16 ى 89 مى‌فرماید: « وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ» یعنى قرآن را بر تو فرستادیم که هر چیزى را بیان میکند) (5) و ذکر فرموده است که بعضى از قرآن تصدیق میکند بعض دیگرش را و اختلافى در آن نیست، پس فرموده (در قرآن کریم س 4 ى 82): این قرآن اگر از جانب غیر خداوند بود (چنانکه کفّار و منافقین عقیده داشتند که از جانب خدا نیست، بلکه بشرى آنرا بیان کرده) هر آینه در آن اختلاف بسیارى مى‌یافتند (زیرا کلام بشر از جهت لفظ و معنى خالى از خلل و فساد نیست و چون در قرآن اختلافى از قبیل تناقض معنى و تفاوت نظم یافت نشده دلیل بر آنست که آنرا بشر نگفته، پس از جمله این بیانات دانسته شد که رسول اکرم در تبلیغ احکام کوتاهى نکرده و هیچ چیز سبب اختلاف قضات نیست مگر جهل و نادانى ایشان بکتاب خدا، و البتّه چنین اشخاص شایسته حکم دادن نیستند) (6) و ظاهر قرآن کریم شگفت آور و نیکو و باطن آن ژرف و بى‌پایان است (پس همه کس را اسرار آن بدست نیاید) و عجائب و غرائب (نکات و اسرار) آن پایانى ندارد (هر چند در تحصیل آنها کوشش شود) و تاریکى‌ها (ى جهل و نادانى و شبهات) رفع نمى‌گردد مگر بوسیله آن.

 

نهج البلاغه، مرحوم علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، جلد 1، ص 74- 76

http://lib.eshia.ir/11479/1/74

 

مرحوم محمد دشتی در ترجمه نهج البلاغه ی خود در ذیل این خطبه ی 18 در پاورقی یک نکته ای را می فرماید که در معنای آن روشنگر است؛ ولی متاسفانه بنده ی حقیر نسخه ی آن نهج البلاغه را که همراه ترجمه ی فارسی اش هم باشد را در کتابخانه ای شیعه لااقل نیافتم. یحتمل در کتابخانه ها و سایتهای دیگر یافت هم شود. ولی بنده نیز آنرا اینجا نمی خواهم عیناً کپی کنم چرا که یحتمل حکمتی هم هست در این نکته که ترجمه فارسی کتاب همراه با متن عربی هم در کتابخانه ای شیعه ارائه نشده است! و اما اینکه القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق را هم معنای خود خطبه بیشتر می رساند که مسائل چیست و از چه قرار هم می توانند باشند؟ با این حال، نکوهشی که از اختلاف رای عالمان در احکام قطعی اسلام را امیر المومنین علی ابن ابیطالب در آن زمان فرموده اند و بعد هم از لزوم وحدت امت اسلامی فرموده اند، هنوز هم نیازش لازم است. و لذا یحتمل هم خوب است که پاورقی با این همه اینجا آورده شود:

2. آنها که پس از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از عترت فاصله گرفتند، حلال را حرام و حرام را حلال می کردند. و به خود اجازه می دادند که با قیاس و رای خود احکام دین را به دلخواه تغییر دهند. تنها عُمَر در حکومت ده ساله ی خود 94 حلال را حرام اعلام کرد. و نسبت به حج تمتع و متعه گفت: تا دیروز حلال بود، من امروز آن را حرام اعلام می کنم. (انا احرمهما!) تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازی، جلد 10 ص 54.

البته بنده نتوانستم این را در مفاتیح الغیب پیدا کنم، یحتمل بجای مفاتیح الغیب، منظور کتاب دیگر تفسیر الرازی از فخر الدین رازی است.

نکته ای که اینجا در مورد تک قطبی جهانی امام المستضعفین عجل الله فرجه الشریف و تک قطبی استکبار جهانی مطرح است اینجا این است که این درست است که وقتی زائری فرض بفرمایید حرم حضرت معصومه سلام الله علیها را زیارت می کند، آناً هم بهشت بر آن زائر واجب می شود چرا که بنا بر روایات هم حرم مبارک آن حضرت یکی از دربهای بهشت نیز هست. ولی آیا تک قطبی استکبار جهانی هم می تواند حتی باذن تک قطبی امام المستضعفین متوجه چنین بهشتی شود یا بلکه چون خودش در ظلمات برهمکنشهای سیاه چاله ای خود هم گیر کرده است؛ همه را نیز می خواهد وارد همان ظلمات محض کند؟ و بلکه در استکباری هم که گیر کرده است بدو اجازه نمی دهد حتی تک قطبی جهانی امام المستضعفین را هم آیا حتی برای لحظه ای هم که شده بتواند مشاهده کند.

و اما از طرفی دنیا را هم تبدیل به بهشتی کردن نیز معنایی دارد که از مختصات تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باید باشد بر خلاف تک قطبی استکبار جهانی که برای نیل به آرزوهایش حاضر است همه ی جهان را هم وارد جنگهای پی در پی جهانی چهارم و پنجم و ششم و ... هم کند هر چند که همه ی عالم را تبدیل به جهنمی حتی برای خودش هم کند. نکته ای که اینجا حتی در منطق ریاضی هم باید شاگرد و دانشجو و طلبه در نظر داشته باشد برای بیرون آمدن از حالات خلاء و حرکت به سمت و سوی الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه، اینجا است که چرا ما اینقدر هم روی الفهای بینهایت آیات اللهی هم تاکید داریم؟ مگر همان کاردینالیته هم چه اشکالی می تواند داشته باشد؟ نکته اینجا این است که یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه در حالات خلاء خود با در نظر گرفتن کاردینالیته ها هم بدجوری گیر کند چرا که یادش هم برود که باید در نهایت با طی سطوح مختلف انواع الفهای بینهایت به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم برسد و نه اینکه فقط هم در کاردینالیته هایی که در منطق ریاضی مدرن نیز برای او در نظر گرفته شده است هم گیر کند. مثل این است که برای اینکه به بینهایتهای الف_1 مملو از توابع اعداد طبیعی برسیم، کافی است که با توجه به حدس پیوستگی هم توجه کنیم که این الف همان موجبات پیوستگی خط در صفحه است. و اما این هم که آیا بین هر الف و الف بعدی اش هم آیا آیات اللهی های دیگری هم وجود دارند یا خیر؟ این سوالی است که توجه ما را دوباره هم به حدس پیوستگی مشغول می دارد. و لذا یحتمل هم اینجا بعضی اشکال کنند که منطق ریاضی که دیگر برایش فرقی ندارد که شما بفرمایید آیت اللهی یا کاردینالیته؛ و یا بفرمایید الفهای ما الفهای فارسی و بلکه عربی اند یا الفهای عبری اند! ترجمه است و قرارداد است دیگر. ولی موضوع اینجا است که آیا شاگرد و دانشجو و طلبه از حالات خلاء اش هم می تواند به آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم سعی کند که نزدیک شود هر چقدر هم که انرژیهای خود را بتواند بالاتر برده و به حالات انرژیهای بالای فیزیکی هم برسد؟ علاوه بر این آیا بدین ترتیب نهایتاً بهشت هم بر او واجب می شود با همه ی سعی و تلاشهایش؟ یا مشکلش این است که بدلیل افق ظلمات اندر ظلماتی که در آن گیر کرده است، برای او غیر ممکن هم هست که حتی از سیاه چاله نجومی اش هم بیرون بیاید و بلکه در این میان ظلمات اندر ظلمات هم شاگرد و دانشجو و طلبه گرفتار حالات خلائی هم هست که بتواند الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را همه و همه را نیز طی کند و از سربازان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شود. و اما وقتی توی کفرش هم آنچنان گیر کرده است که نه تنها حتی اسلام هم حاضر نیست بیاورد و بلکه می خواهد ملت اسلام را هم به اسارت ببرد؛ اینجا تکلیف هم برای او چیست؟ بابا سعی کن بهشتی هم شوی و نه اینکه از سیاه چاله ات هم نتوانی بیرون بیایی که هیچ و بلکه افقی هم برایش نتوانی متصور شوی و .... 

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ‎﴿البقرة: ٢٥٧﴾‏

یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‎﴿المائدة: ١٦﴾‏

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

بسمه تعالی

 

https://arxiv.org/abs/1504.05640

مقالات گاستون ژیریبه

https://arxiv.org/search/hep-th?searchtype=author&query=Giribet%2C+G

https://arxiv.org/abs/1511.08687

مقالات استفان فردنهاگن

https://inspirehep.net/authors/1009510

https://arxiv.org/abs/2212.11573

https://arxiv.org/abs/0710.1620

https://link.springer.com/chapter/10.1007/978-3-540-74956-1_1

مقالات فولکر شیمروس:

https://inspirehep.net/authors/989730

https://arxiv.org/abs/2211.14340

https://inspirehep.net/literature/2617014

وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ‎﴿الحج: ٢٧﴾‏

 

*1018* 18 و من کلام له ع فی ذم اختلاف العلماء فی الفتیا

تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ اَلْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ اَلْأَحْکَامِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ اَلْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَى غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِخِلاَفِ قَوْلِهِ‌ [1] ثُمَّ یَجْتَمِعُ اَلْقُضَاةُ بِذَلِکَ عِنْدَ اَلْإِمَامِ اَلَّذِی اِسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ 14نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَ فَأَمَرَهُمُ اَللَّهُ تَعَالَى سُبْحَانَهُ بِالاِخْتِلاَفِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ أَمْ أَنْزَلَ اَللَّهُ‌ [2] سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَى أَمْ أَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ 14اَلرَّسُولُ ص عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ وَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ‌ مََا فَرَّطْنََا فِی اَلْکِتََابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ [3] [4] وَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ تِبْیَانٌ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ [4] وَ ذَکَرَ أَنَّ اَلْکِتَابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لاَ اِخْتِلاَفَ فِیهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ‌ وَ لَوْ کََانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اَللََّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اِخْتِلاََفاً کَثِیراً [5] وَ إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لاَ تُکْشَفُ اَلظُّلُمَاتُ إِلاَّ بِهِ. (1) -

 

الأنیق‌ المعجب و آنقنی الشی‌ء أی أعجبنی یقول لا ینبغی أن یحمل جمیع ما فی الکتاب العزیز على ظاهره فکم من ظاهر فیه غیر مراد بل المراد به أمر آخر باطن و المراد الرد على أهل الاجتهاد فی الأحکام الشرعیة (1) - و إفساد قول من قال کل مجتهد مصیب و تلخیص الاحتجاج من خمسة أوجه الأول أنه لما کان الإله سبحانه واحدا و 14الرسول ص واحدا و الکتاب واحدا وجب أن یکون الحکم فی الواقعة واحدا کالملک الذی یرسل إلى رعیته رسولا بکتاب یأمرهم فیه بأوامر یقتضیها ملکه و إمرته فإنه لا یجوز أن تتناقض أوامره و لو تناقضت لنسب إلى السفه و الجهل (2) - .

الثانی لا یخلو الاختلاف الذی ذهب إلیه المجتهدون إما أن یکون مأمورا به أو منهیا عنه و الأول باطل لأنه لیس فی الکتاب و السنة ما یمکن الخصم أن یتعلق به فی کون الاختلاف مأمورا به و الثانی حق و یلزم منه تحریم الاختلاف (3) - .

الثالث إما أن یکون دین الإسلام ناقصا أو تاما فإن کان الأول کان الله سبحانه قد استعان بالمکلفین على إتمام شریعة ناقصة أرسل بها رسوله إما استعانة على سبیل النیابة عنه (4) - أو على سبیل المشارکة له و کلاهما کفر (5) - و إن کان الثانی فإما أن یکون الله تعالى أنزل الشرع تاما فقصر الرسول عن تبلیغه أو یکون الرسول قد أبلغه على تمامه و کماله فإن کان الأول فهو کفر أیضا و إن کان الثانی فقد بطل الاجتهاد لأن الاجتهاد إنما یکون فیما لم یتبین فأما ما قد بین فلا مجال للاجتهاد فیه (6) - .

الرابع الاستدلال بقوله تعالى‌ مََا فَرَّطْنََا فِی اَلْکِتََابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ [1] و قوله‌ تِبْیََاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ [2] و قوله سبحانه‌ وَ لاََ رَطْبٍ وَ لاََ یََابِسٍ إِلاََّ فِی کِتََابٍ مُبِینٍ‌ [1] فهذه الآیات دالة على اشتمال الکتاب العزیز على جمیع الأحکام فکل ما لیس فی الکتاب وجب ألا یکون فی الشرع (1) - .

الخامس قوله تعالى‌ وَ لَوْ کََانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اَللََّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اِخْتِلاََفاً کَثِیراً [2] فجعل الاختلاف دلیلا على أنه لیس من عند الله لکنه من عند الله سبحانه بالأدلة القاطعة الدالة على صحة النبوة فوجب ألا یکون فیه اختلاف .

و اعلم أن هذه الوجوه هی التی یتعلق بها الإمامیة و نفاة القیاس و الاجتهاد فی الشرعیات و قد تکلم علیها أصحابنا فی کتبهم و قالوا إن 1أمیر المؤمنین ع کان یجتهد و یقیس و ادعوا إجماع الصحابة على صحة الاجتهاد و القیاس و دفعوا صحة هذا الکلام المنسوب فی هذا الکتاب إلى 1أمیر المؤمنین ع و قالوا إنه من روایة الإمامیة و هو معارض بما ترویه الزیدیة عنه و عن أبنائه ع فی صحة القیاس و الاجتهاد و مخالطة الزیدیة لأئمة أهل البیت ع کمخالطة الإمامیة لهم و معرفتهم بأقوالهم و أحوالهم و مذاهبهم کمعرفة الإمامیة لا فرق بین الفئتین فی ذلک و الزیدیة قاطبة جارودیتها و صالحیتها [3] تقول بالقیاس و الاجتهاد و ینقلون فی ذلک نصوصا عن أهل البیت ع و إذا تعارضت الروایتان تساقطتا و عدنا إلى الأدلة المذکورة فی هذه المسألة و قد تکلمت فی اعتبار الذریعة للمرتضى [4] على احتجاجه فی إبطال القیاس و الاجتهاد بما لیس هذا موضع ذکره‌

 

شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ص 288- 290

http://lib.eshia.ir/15335/1/288

 

 

 

امروز (و بلکه بهتر است عرض کنم که دیروز چرا که از نیمه شب هم گذشته است!) اتفاقاتی هم افتاد که یحتمل بعضی خیلی اشکالی هم نکنند که خیلی جالب هم بوده اند. از جمله بنده داشتم از دستفروشی هم انجیر می خریدم که با چند تا دختر خانم حتی بدون روسری و آقا پسر جوان که همه و همه هم داشتند سیگار می کشیدند برخوردم. بنظر بنده ی حقیر هم رسید که اینها با یک غرور و تبختر بی سابقه ای در عین جوانی هم داشتند در خیابان قدم می زدند کانه با یک نگاه عاقل اندر سفیهی هم به همه دارند می فرمایند بروید کنار، بروید کنار که ما هذا لله که ما اذن عبور از پیاده رو و خیابان را هم از شما نمی خواهیم و آزادیم که از سیاه چاله ای که برایمان درست کرده اید بیرون آییم و هر آنچه دلمان می خواهد هم انجام دهیم چرا که عالم هم از آن ما است. البته این مسئله لااقل یک سیاه چاله ی دوگانی هم دارد که می گوید که این شمایید که می خواهید بچه حزب اللهی های با بهترین حجاب را و یعنی با حجاب چادر را هم توی سیاه چاله ی خودتان بیاندازید برای اینکه توی غفلت و جهلتان هم گیر کرده اید. اینجا یحتمل هم یک برهمکنشهایی بین این دو سیاه چاله ها هم اتفاق بیافتد که حالا آیا آنتروپی نظم/ بینظمی آن هم چقدر است و چقدر هم می تواند نوساناتی را داشته باشند بر حسب اینکه در دیار اسلام هم آیا واقعیم یا در دیار کفر یا در برزخی فیما بین آنها.

اتفاق دیگر اینکه داشتم دنبال کتابی راجع به سیاه چاله ها می گشتم که استاد ما همراه دانیال گرومیلر با نام فیزیک سیاه چاله: از فروپاشی تا تبخیر، که دیدم یک سایتی هم اجازه ی دانلود آنرا می دهد. اتفاقاً مراحل آنرا هم برای ذانلود طی کردم، ولی نهایتاً هم گفت که شما 5 پوینت دارید و برای دانلود این کتاب 35 پوینت هم لازم دارید که پیش خودم گفتم باز هم خوب است که آن 5 پوینت را هم به ما داده است. خلاصه به قرار هر پوینتی هم 10000 ریال که می کند به قرار 350000 ریال، می گوید می توانید پوینتها را کسب کرده و آنگاه کتاب را آیا بعدش هم چطور دانلود کنید. یک وقت هم البته ممکن است پول را هم بدهید که امتیاز کسب کنید، ولی بعد هم خواهید دید که از کتاب هم خبری نیست و بلکه کلاه برداری هم هست! وقتی شما کتابخانه و بلکه کپی رایت درست و درمان هم نداشته باشید، کتاب 80 الی 90 دلاری (80X400000=32000000 ریال) را هم ذوق زده نمی شوید بتوانید به ازای 350000 ریال دانلود کنید؟ البته بنده ی حقیر غلط نکنم راه دانلود کتاب بطور مجانی هم هست که بنده لااقل در این مورد هم بلد نیستم. ولی می دانم هم که می شود و ....

ولی این همه ی ماجرا هم نبود. بنده از این سایت دیگر گویا متعلق به لوتولیر در مانژ دانشگاه  بورگوین یک سری اسلایدهایی را از دانیال گرومیلر توانستم دانلود کنم و بخوانم.

https://monge.u-bourgogne.fr/gdito/letelier2021/files/daniel/grumiller.pdf

بنده بنظرم می رسید که در ارتباط با برهمکنشهای سیاه چاله ای و حتی گرانش کوانتومی و بلکه کشتی نجات تک قطبی امام المستضعفین امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل استکبار جهانی تک قطبی، یک جبهه ی حکمت الهی و علمی و بلکه ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بسیار قوی نیز احتیاج هست تا حتی بتواند بر سیاه چاله های دوگان جاسوسی هم غلبه کند و بلکه خطوط مرزی افق هندسی معرفت دینی و مکتب تفکیک الهیات الهی و الهیات انسانی و حکمت الهی و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز ترسیم کند. و آنگاه بتواند هم به ریاضی فیزیک مکتب حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز درست بپردازد. و لذا برای شاگرد و دانشجو و طلبه ای که مایل هم هست از حالات خلاء نیز بیرون بیاید مهم هم هست که به حالات انرژیهای بالاتر الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم توجه بیشتری مبذول هم بدارد

نکته ی دیگر در این اتفاقات هم این بود که آیا کدام امامزادگان هم واجب التعظیم اند و کدام هم نیستند که ما نمی خواهیم اینجا وارد بحثش شویم. ولی می فرمایند هم حضرت شاه عبد العظیم واجب التعظیم است چرا که کسی که او را زیارت کند بنا بر روایاتی معتبر از مفاتیح الجنان بهشت بر او واجب می شود. بی انصافی نیست که قبر کسی را که زائر زیارت می فرماید باعث شود که بهشت بر او واجب شود و آنگاه باز هم به او حاضر نباشد تعظیم هم کند؟! یحتمل مسئله یک تقابلی دارد با ایمان و تقوای خود زائر که باورش هم در چیست؟ و این در صورتی است که حتی اگر زائر بد جوری هم گناهکار باشد آیا غیر از این است که حدیث می فرماید بعد از زیارت، باز هم بهشتی خواهد شد. یحتمل یک انقلابات قلبی در زائر رخ می دهند که آیا خودش هم چقدر متوجه اش شود. از قول امام معصوم هم می فرمایند که من زار العبد العظیم بالری کمن زار الحسین علیه السلام بکربلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ ‎﴿ابراهیم: ٤١﴾

 رَّبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَبَارًا ‎﴿نوح: ٢٨﴾‏

وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا ‎﴿الاسراء: ٢٤﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری مد ظله العالی در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام، 
۱۴۰۱/۱۰/۲۲

اگر خود انسان مبانی معرفتی مستحکمی در درون نداشته باشد، بعید است که بتواند در دیگران معرفت ایجاد کند. خودمان را [تقویت کنیم]. شماها جوانید، شماها باحوصله‌اید، شماها وقت دارید؛ مطالعه کنید، کتاب بخوانید؛ هم کتاب شعر، هم کتاب نثر؛ کتابهای شهید مطهّری را بخوانید، کتابهای اخلاق را بخوانید، کتابهای حدیث را بخوانید، تفسیر بخوانید. ما تفسیرهای خوبی داریم؛ اگر به عربی هم مسلّط نیستید، تفسیرهای فارسیِ خیلی خوبی امروز در دسترس همه هست.

یک شرط دیگر این است که به‌روز باشید. شرایط جهانی روزبه‌روز دارد تغییر پیدا میکند. به‌روز باشید، [تحلیل] حوادث را در حیطه‌ی ذهن خودتان و در حیطه‌ی فکر خودتان حاضر و موجود داشته باشید. عزیزان من! ما امروز یا مواجه با یک پیچِ تاریخیِ مهم هستیم یا در دلِ یک پیچِ تاریخیِ مهم داریم حرکت میکنیم؛ این دوّمی شاید درست‌تر باشد. دنیا دارد تغییر میکند، [آن هم] تغییرات اساسی؛ تغییرات اساسی و بزرگ را نمیشود در ظرف یک هفته و یک ماه و یک سال فهمید؛ اینها بتدریج انجام میگیرد. باید مسلّط باشید ببینید در دنیا چه دارد اتّفاق می‌افتد، در کشور چه اتّفاقی دارد می‌افتد.

الان [مثلاً] همین قضایای اخیر؛ من یک جمله درباره‌ی این قضایای اخیر بگویم. در این قضایای اخیر، نقشه‌ی دشمن نقشه‌ی جامعی بود، [امّا] محاسبه‌ی دشمن محاسبه‌ی غلطی بود؛ این مهم است. نقشه‌ی دشمن نقص نداشت، منتها محاسبه‌ی دشمن برای پیاده کردن این نقشه محاسبه‌ی غلطی بود. اینکه میگوییم «نقشه‌ی دشمن نقشه‌ی جامعی بود»، یعنی همه‌ی عوامل مسلّطی را که یک قدرت میتواند برای اخلال و تخریب در یک کشوری به کار ببرد به کار انداخت، همه‌ی این عوامل را ردیف کرد. عامل اقتصادی وجود داشت که البتّه وضعیّت اقتصادی کشور هم خوب نبود، خوب نیست و مشکل معیشت مردم زمینه‌ای بود که آنها بتوانند از این عامل استفاده کنند. عامل امنیّتی، نفوذ، تیم‌های جاسوسی از همه طرف. غوغای ایران‌هراسی در دنیا؛ از چند ماه قبل، تبلیغات ایران‌هراسی به شکلهای مختلف به وسیله‌ی دستگاه‌های تبلیغاتی دشمن، آمریکا و صهیونیسم و کلّاً استکبار جهانی شروع شد؛ این هم یک عامل تخریب است. همراه کردن بعضی عناصر داخلی با خودشان؛ این هم از مدّتی پیش شروع شد که این هم یک عامل مهمّی است. یک کسی را در کشور با انگیزه‌های مختلف، انگیزه‌ی قومی، انگیزه‌ی مذهبی، انگیزه‌ی سیاسی، انگیزه‌های شخصی [که مثلاً] چرا به سلام من درست جواب ندادید، چرا من را فلان جا نگذاشتید [فریب بدهند]، از اینها استفاده کنند، اینها را آماده کنند برای همراهی. عامل تبلیغات فراگیر؛ تلویزیون‌ها، ماهواره‌ها، فضای مجازی، اینترنت. اینها عواملی است که دشمن همه‌ی اینها را ردیف کرد. بنده به عنوان یک آدمی که این مسائل را نگاه میکنم و زیر نظر دارم و میفهمم، در دلم به مهندسی خوب دشمن آفرین گفتم! خوب مهندسی کرده بود؛ همه چیز را در جای خود، به اندازه‌ی خود، آماده کرده بود. چرا موفّق نشد؟ چون یک پایه‌ی دیگر، یعنی محاسبه‌اش، غلط بود. بله، این کارها همه کارهای مهمّی است،‌ کارهای مؤثّری است، در یک کشورهایی هم اثر میگذارد، [امّا] اینجا نتوانست؛ چون محاسبه‌ای که روی ایران اسلامی کرده بود محاسبه‌ی درستی نبود. من دو سه مورد از غلط بودن محاسبه‌ی دشمن را میگویم، قبلاً هم در صحبتها اجمالاً به بعضی از آنها اشاره کرده‌ام.(۱۲)

خیال میکرد ملّت ایران به ‌خاطر مشکلات اقتصادی ــ که وجود دارد ــ با نقشه‌ی براندازی و تجزیه‌طلبی دشمن همراهی خواهد کرد؛ این یک محاسبه است که غلط بود. خیال میکرد با فحش و بددهنی و اهانتهای گوناگون میتواند مسئولین کشور را از میدان خارج کند، منفعل کند. وقتی یک خرده بدگویی شد، هتّاکی شد، بعضی‌ها منفعل میشوند دیگر. محاسبه‌ی غلطی بود. خیال کردند با وسوسه‌ها و هیاهوها میتوانند مسئولان سطح بالای کشور را دچار اختلاف نظر کنند؛ یکی بگوید این کار را بکنیم، یکی بگوید نکنیم، بینشان اختلاف بیفتد؛ این مشکلی که الان در خود آمریکا هست، در رژیم صهیونیستی هست، در بعضی از کشورهای دیگر هست که این اختلافات نمیگذارد کارهای بزرگ را انجام بدهند؛ خیال میکردند میتوانند این اختلاف را ایجاد کنند. محاسبه کرده بودند‌، [امّا] محاسبه‌ی غلطی بود. خیال میکردند میتوانند با دلارهای نفتی فلان کشور مزدور آمریکا اراده‌ی جمهوری اسلامی را تحت تأثیر قرار بدهند. اشتباه کردند؛ اراده‌ی قوی جمهوری اسلامی از همه‌ی این عواملِ قدرتِ آنها قوی‌تر بود، عزمشان راسخ‌تر بود؛ محاسبه‌ی آنها محاسبه‌ی غلطی بود. خیال میکردند با اینکه چند عنصر خودفروخته را تشویق کنند که بروند پناهنده بشوند به این کشور یا به آن کشور و علیه کشور خودشان لجن‌پراکنی کنند، این موجب میشود جوانهای ما ناامید بشوند؛ اشتباه کردند؛ رفتند پناهنده شدند،‌ لجن‌پراکنی هم کردند، کسی به آنها اعتنائی نکرد. این محاسباتِ دشمن بود، محاسباتِ غلطی بود. چهل سال است که دشمن، با انواع طرق، علیه نظام جمهوری اسلامی تلاش میکند و چون محاسباتش غلط بوده و غلط است، تا حالا شکست خورده، در این قضیّه هم شکست خورد، در آینده هم هر وقت اقدام کند شکست خواهد خورد.

خب، این درباره‌ی دشمن؛ امّا ما هم خودمان حواسمان باشد! ما هم مغرور نشویم، ما هم غفلت نکنیم، غافل نشویم بگوییم خب قضایا تمام شد، از میدان عقب نرویم، در میدان باشیم. ما هم بدانیم آن چیزی که ملّت را نگه میدارد امید است و وحدت؛ اتّحاد میان آحاد مردم. بله،‌ سلایق مختلفی وجود دارد، اختلافات نظر در مسائل گوناگون وجود دارد، امّا درباره‌ی اسلام، درباره‌ی نظام، درباره‌ی انقلاب، وحدت نظر بین مردم هست؛ نگذاریم این وحدت نظر از بین برود. به اختلافات کمک نکنیم؛ اختلافات قومی، اختلافات مذهبی، تحریک احساسات یک گروهی علیه یک گروه دیگر. هر کس در زمینه‌ی خدشه‌ی به اتّحاد ملّت حرکتی انجام بدهد برای دشمن کار کرده، در نقشه‌ی دشمن کار کرده، در زمین دشمن بازی کرده؛ این را همه توجّه داشته باشند! منبری باشد، مدّاح باشد، روحانی باشد، دانشگاهی باشد، نویسنده باشد، شاعر باشد؛ هر کسی باشد. دشمن را دستِ‌کم نگیریم؛ دشمن هست. آن روزی که شما آن قدر قوی بشوید که دشمن مأیوس بشود، آن روز میتوانید یک آسودگی و آسایش خاطری پیدا کنید. باید سعی کنیم قوی بشویم؛ این تأکید و تکرار و اصرار این حقیر برای اینکه کشور باید قوی بشود به ‌خاطر این است. باید دشمن را مأیوس کرد. بحمدالله ملّت با معنویّت، با کمک الهی، با هدایت الهی، در خدمت انقلابند، پشت سر انقلابند، پشت سر نظامند، کمک میکنند. عوامل خوبی داریم، نهادهای مؤثّر و بسیار مفیدی داریم، روزبه‌روز رشحات انقلاب در خارج از مرزهای کشور بیشتر بُروز میکند.
 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51746#_ftnref5

 

نماز والدین را معمولاً در شبهای جمعه برای والدین می خوانند. و در آن در رکعت اول بعد از سوره الحمد، ده مرتبه آیه ی 41 سوره مبارکه ابراهیم را قرائت می کنید و در رکعت دوم بعد از سروه ی الحمد ده مرتبه این قسمت از آیه 28 سوره نوح را قرائت می فرمایید:  رَّبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ. و بعد از سلام نماز ده مرتبه این قسمت از آیه ی 24 سوره اسراء را تکرار می فرمایید: رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا.

اتفاقاً یک نمازی هم هست که والدین می توانند برای [هدایت] فرزندان بخوانند که مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمه الله آنرا چنین هم توصیه می فرموده اند:

 

نماز والدین برای [هدایت] فرزند

آیت‌الله بهجت توصیه می‌کردند این نماز با نیت نماز شب و در وقت نماز شب خوانده شود.

این نماز در کتاب مکارم الاخلاق تحت عنوان نماز پدر برای فرزند وارد شده است ولی به فرموده آیت‌الله بهجت، مادران نیز می‌توانند برای شفای مرض اولاد خودشان به این نماز ملتزم باشند و بخوانند:

چهار رکعت (دو نماز دو رکعتی) به این صورت که:

 

در رکعت اول پس از سورۀ حمد، ۱۰مرتبه این آیه را بخواند:

رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.[ بقره: ۱۲۸]

 

در رکعت دوم پس از سورۀ حمد، ۱۰مرتبه این آیه را بخواند:

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ‏.[ ابراهیم: ۴۰_ ۴۱]

 

در رکعت سوم پس از سورۀ حمد، ۱۰مرتبه این آیه را بخواند:

رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِمامًا.[ فرقان: ۷۴]

 

در رکعت چهارم پس از سورۀ حمد، ۱۰مرتبه این آیه را بخواند:

رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحًا تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ.[ احقاف: ۱۵]

 

بعد از سلام نماز ۱۰مرتبه بگوید:

رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِمامًا.[ فرقان: ۷۴]

 

آیت‌الله بهجت رحمه‌الله به برخی توصیه می‌کردند که این چهار رکعت را با نیت نماز شب در وقت نماز شب بخوانند.

 

ولی ما اینجا خیلی نمی خواهیم وارد دستورالعملهای این نمازها هم شویم هر چند که آنرا اینجا گفتیم و گذشتیم. منظور بنده ی حقیر به این قسمت از آیه ی سوره ی  مبارکه نوح هم هست که در نماز تکرار می شود: رب اغفر لی و لوالدی و لمن دخل بیتی مومن و للمومنین و المومنات. اینکه می فرمایند معرفت کسب کنید، تفسیر، حدیث، اخلاق بخوانید، کتابهای شهید مطهری را بخوانید، شعر بخوانید، نثر بخوانید، این یک چیز است؛ و اینکه فرض بفرمایید در نمازهای یومیه یا نمازهای شب و مستحبی آیاتی را تکرار می کنیم که حتی یحتمل ملکه ی ذهن انسان هم می شوند نیز چیز دیگری است.

و لذا بنده در مورد آیه ی سوره ی مبارکه نوح یک چیزی را می خواستم عرض کنم که ملاحظه می فرمایید که مومنین و مومنات را نمازگزار دعا می فرماید که مورد استغفار رب او واقع شوند که در تفسیر می فرماید اینها شامل همه ی مومنین و مومنات در همه ی زمانها هستند. و اما اشخاصی را که مومن هم هستند که وارد خانه و بیت نمازگزار هم می شوند را نیز علاوه بر خودش و والدینش دعا می کند. خوب، اگر مومنین و مومنات همه ی زمانها را هم دعا کنیم، آنگاه شامل همین اشخاصی که به خانه و بیت ما یعنی مای نمازگزار هم وارد می شوند در حالی که مومن هم هستند؛ آیا شامل اینها هم نخواهد شد؟ چرا اینجا فرقی می گذارد؟ البته آن سوی مسئله هم این است که مومنی حتی وقتی می خواهد وارد مسجدی هم شود، آیا فرق نمی کند که کدام مسجد است که می خواهد واردش شود؟ مسجد قبا است یا حتی مسجد بیت الله الحرام خانه ی خدا است؟ یا آیا مسجد الاقصی است؟ یا کجا است؟ و کدام خانه و بیت کدام نمازگزاری هم هست؟ و حالا ما خیلی هم وارد این بحث نمی شویم که آیا جاسوسی بلکه مومنی هم هست که دارد وارد خانه و بیت ما می شود؟ و گاهی اوقات معنای خانه می تواند وسیعتر هم باشد آنچنان که کشور را معنا دهد یا بلکه امت اسلامی را هم معنا دهد.

و اما امروزه روز ممکن هم هست که حتی هیچ کس هم سال به سال بگذرد و کسی وارد خانه مان نشود، ولی آنقدر هم سرمان با وسائل ارتباطات جمعی و بلکه موبایل و اینترنت و ... هم گرم است که متوجه این مسئله هم نشویم کانه انبوهی از مردم اند که در خانه ی ما تردد دارند و خود هم یحتمل از آن خبر نداریم! و حالا کاری هم خیلی نداریم که چقدر از اینها نیز مومن اند یا خیر! و لذا اینجا مرز بین کسی که مومن است و وارد خانه ی ما می شود و غیر مومن را تعیین کردن هم خود می تواند ما را با مسائل مهمی نیز مواجه کند همانطور که هر کسی هم خود می تواند با همین اینترنت و وب جهانی به خانه و بلکه قلوب مومنین و حتی نه خیلی مومنین هم آیا چقدر وارد شود. یک نکته ی خیلی مهمی که اینجا بنظر این حقیر می رسد این است که مومنین همیشه خیلی هم سعی می کنیم که رو به قبله مسلمین یعنی مسجد الحرام هم در خانه ی خود وبلکه در هر مسجد دیگری هم به نماز بایستند؛ و اما نماز مومنین هم آیا چقدر تاثیری بر نه تنها مسجد خود و بلکه قبله ی مسلمین و مسجد الحرام هم دارد؟! یعنی این یک مسئله است که مومنی مومناً هم وارد مسجد الحرام هم شود؛ ولی این مسئله ی دیگری هم می تواند باشد که هر چقدر هم که مومناً مومن وارد مسجد الحرام شود، ملاحظه کند که انگار مثل اینکه یک احساس غربتی هم دارد می کند که یحتمل معنایش را هم نداند از کجا است. و یحتمل این معنا در مسجد الاقصی امروزه بتوان گفت که علنی تر هم هست.

و لذا عرض بنده ی حقیر این هم هست که یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه ای که می خواهد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم میل کند، باید هم توجه داشت همانطوری که در بحث سه گانه ی گوشت خوردن در حین آیات 1 الی 3 سوره ی مائده آمده است، مسئله فقط عواطف و احساسات اینجا نیست همانطوری که در بحث عدل نیز نمی توان صرفاً به عواطف و احساسات متکی بود. و بنابراین حتی از حالات خلاء هم بیرون آمدن و بسمت الفهای بنیهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه پیش رفتن و بلکه به درجاتی از اجتهاد هم رسیدن یک چیز است و اما هنوز عدل الهی را هم در دنیا و آخرت آیا متوجه خواهیم شد که چطور شامل حال مومنین و مومنات آنچنان هم خواهد شد که همراه با فضل و رحمت الهی هم باشد؟ بالاخره از عدل الهی که بالاتر نداریم؛ و لذا می فرماید الهی آمنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک. نه اینکه عدل الهی را شامل حال ما نفرما؛ و بلکه می فرماید عدلت هم مثل فضلت آنچنان عظیم است که آیا چطور هم قرار است شامل این بنده ی ناچیزت هم شود و لذا از آن طریق هم با همین بنده ی ناچیزت تعامل مفرما آنچنان که با کافران و مشرکان و منافقان هم تعامل می کنی و آنتروپی نظم و بینظمی محلی/جهانی را هم از روی عدل الهی حکمفرما می فرمایی؟ ظاهره آنیق و باطنه عمیق! یک مقاله ای را می خواندم راجع به رئیس سازمان جاسوسی کشوری که کتابی هم نوشته بود؛ اول در دل گفتم که خوب چرا اسم کتاب را که شامل تروریسم هم می شد را در مقاله نیاورده است. ولی بعداً متوجه شدم که چیزی را که استکبار شامل حال خودشان هم خیلی هست را می خواهند حتی با ساختن انواع تروریستها و انواع جنگهای داخلی و محلی و جهانی چهارم و پنجم و ...، به دیگران هم نسبت دهند؛ فلذا مقاله که نقاط قوت ما را هم می خواست نشان دهد خوب کاری هم کرده بوده که اسم کتاب را کامل هم نگفته بوده است چرا که کار استکبار هم ضعفهای مستضعفین را گنده کردن و همه را توی سیاه چاله های نجومی مخوفشان انداختن و حتی جنایات خودشان را به دیگرانی که از جمله هم نوکرانشانتذ نسبت دادن و .... اینکه عدل الهی چطور شامل حال استکبار جهانی تک قطبی هم می شود که متوجه نیاز مذاکره با سربازان تک قطبی جهانی صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف هم شود، باید خیلی مواظب هم بود که خود چقدر هم از تغییرات بنفع مستضعفین در میزان نظم/ بینظمی آنتروپیک الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه منطقه ای و جهانی باشد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ ۙ أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ‎﴿البقرة: ١٥٩﴾‏

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

شخصی در شهر کرمانشاه خدمت عالم کامل، جامع فرید، آقا محمّد علی [57] صاحب مقامع و غیره - قدس اللَّه روحه - رسید و عرض کرد: در خواب می بینم به دندان خود گوشت بدن مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را می کَنم. آقا او را نمی شناخت، سر به زیر انداخت و متفکر شد، پس به او فرمود: شاید روضه خوانی می کنی؟ عرض کرد: بلی، فرمود: یا ترک کن، یا از کتب معتبره نقل کن.

[57] فرزند علّامه آقا محمّد باقر وحید بهبهانی. ر.ک: وحید بهبهانی، تألیف علی دوانی، ص 275 به بعد.

 

صدق در مقتل خوانی (تحقیق و ویرایش حسین استاد ولی کتابِ: لوءلوء و مرجان محدث نوری)، ص 33

https://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task

=viewbook&book_id=5663&Itemid=167&lang=fa

 

... در " لؤلؤ و مرجان " صفحه 3 از " کامل الزیارش " نقل می‌کند که حضرت‌ صادق علیه السلام به عبدالله بن حماد بصری فرمود [1] : « بلغنی ان قوما یأتونه - یعنی الحسین علیه السلام - من نواحی الکوفة و ناسا من غیرهم و نساء یندبنه و ذلک فی النصف من شعبان ، فمن بین قارء یقرأ ، و قاص‌ یقص ، و نادب یندب ، و قائل یقول المراثی . فقلت له : نعم ، جعلت‌ فداک قد شهدت بعض ما تصف . فقال : الحمد الله الذی جعل فی الناس من‌ یفد الینا و یمدحنا و یرثی علینا ، و جعل عدونا من یطعن علیهم من قرابتنا أو من غیرهم یهددونهم و یقبحون ما یصنعون » [1] . ایضا در صفحه 38 نقل‌ می‌کند : « ان لقتل الحسین »

« حرارش فی قلوب المؤمنین لا یبرد ابدا ». پس معلوم می‌شود فلسفه این کار تهدید دشمن و تقبیح کارهای آنها است ، تحسین این دسته و تشویق به این‌ نوع کار و تقبیح آن دسته و ایجاد نفرت [ نسبت به ] آن نوع کار [1] .

البته حضرت زهرا خوشحال می‌شود اما از باب اینکه نیت و هدف حضرت‌ زهرا و حضرت رسول و حضرت امیر و حضرت امام حسین همه یکی است و آن‌ « یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة »است . البته‌ خوشحال می‌شود که به وسیله ذکر فرزندش حسین مردم در دنیا و آخرت‌ سعادتمند شوند ، مردم در همان راهی حرکت کنند که فرزندش حسین حرکت‌ کرده است.

 

حماسه حسینی، استاد شهید مرتضی مطهری، جلد 3، ص 91 

http://lib.eshia.ir/50076/1/91

 

اما تقصیر عوام و وظیفه آنها

اولا یک اصل کلی که حاجی نوری در " لؤلؤ و مرجان " ذکر کرده‌اند ذکر کنم و آن اینکه : چیزی که گفتنش حرام است ، ( عموما یا غالبا ) استماع‌ و شنیدنش نیز حرام است ، مثل غیبت ، تهمت ، سب و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق ، آوازخوانی به باطل و استهزاء . پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبت حرام است ، شنیدن و استماع آن هم حرام است . ثانیا خداوند در قرآن می‌فرماید : « و اجتنبوا قول الزور »( سوره حج ، آیه 30 ) « و الذین لا یشهدون الزور »( فرقان 72 ) « سماعون للکذب ، سماعون لقوم آخرین »( مائده 41 ) « سماعون للکذب اکالون للسحت »( مائده 42 ) « و قد نزل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتم آیات الله یکفر بها و یستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره انکم اذا مثلهم [1] . ( النساء / 140 ) به طور کلی عامه مصرف کننده این کالا هستند . اینها اگر این کالاها را که غالبا خودشان می‌دانند کالای تقلبی است مصرف نکنند ، عرضه کننده ، آنرا عرضه نمی‌کند . عیب قضیه اینست که عامه حتی مشوق هم هستند .

 

حماسه حسینی، استاد شهید مرتضی مطهری، جلد 3، ص 295

http://lib.eshia.ir/50076/1/295

 

اینکه می‌گویند عارفا بحقه ، معرفت امام لازم است ، برای اینست که‌ فلسفه امامت ، پیشوایی و نمونه بودن و سرمشق بودن است . امام ، انسان‌ مافوق است نه مافوق انسان ، و به همین دلیل می‌تواند سرمشق بشود ، اگر مافوق انسان می‌بود ، به هیچ وجه سرمشق نبود . لهذا به هر نسبت که ما شخصیتها و حادثه‌ها را جنبه اعجاز آمیز و مافوق انسانی بدهیم ، از مکتب‌ بودن و از رهبر بودن خارج کرده‌ایم . برای سرمشق شدن و نمونه بودن ، اطلاع‌ صحیح لازم است ، اما اطلاعات غلط و تحریف شده نتیجه معکوس می‌دهد و به‌ هیچ وجه الهام بخش نیکیها و محرک تاریخ در جهت صحیح نخواهد بود ، بلکه‌ اساسا نیرو نخواهد بود . نتیجه امام زین العابدین بیمار اینست که امروز هر کس بیشتر آه بکشد و بنالد ، مردم او را تقدیس کنند که آقا شبیه امام‌ بیمارند .
تا اینجا خطر تحریف معلوم شد .
اکنون ببینیم مقصر کیست ؟ هم خواص یعنی علما مقصرند و هم عوام یعنی غیر علما . ...

... اینجا است که یک خطیب ، سر دو راهی‌ قرار می‌گیرد : ازدحام را زیاد کند و مجلس را کربلا کند ، یا حقایق را بگوید که احیانا نه ازدحام می‌شود و نه شور و واویلا . علما باید با عوامل پیدایش تحریفات مبارزه کنند ، جلو تبلیغات‌ دشمنان را بگیرند ، دست دشمنان را کوتاه کنند ، با اسطوره سازی‌ها مبارزه‌ کنند . مثلا کتاب " لؤلؤ و مرجان " حاجی نوری یک نوع قیام به وظیفه به‌ نحو شایسته است که این مرد بزرگ کرده است و ما امروز از نتیجه کار این‌ مرد بزرگ استفاده می‌کنیم . علما باید فضائح و رسوائی دروغگویان را ظاهر کنند . ( لهذا می‌گویند از موارد جواز غیبت ، " جرح " راوی حدیث است‌ . ) علما باید متن واقعی احادیث معتبر ، سیمای واقعی شخصیتهای بزرگ ، متن واقعی حوادث تاریخی را در اختیار مردم بگذارند و به دروغ بودن‌ دروغها اشاره و تصریح کنند .

 

همان، ص 292- 293

http://lib.eshia.ir/50076/1/292

 

اَللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ [تَعَبَّیْتُ] وَ قُمْتُ لِلصَّلاَةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ اَلتَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ اَلْکَاذِبِینَ [اَلْکَذَّابِینَ] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ اَلْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی اَلْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ اَلْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطَالَمَا عَفَوْتَ عَنِ اَلْمُذْنِبِینَ قَبْلِی لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکَافَاةِ اَلْمُقَصِّرِینَ وَ أَنَا عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ [مُنْتَجِزٌ] مَا وَعَدْتَ مِنَ اَلصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً ...

 

فرازی از دعای ابوحمیزه ثمالی

 

یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ اَلَّذِی مَنَنْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَنْعَمْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَحْسَنْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَجْمَلْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَفْضَلْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَکْمَلْتَ أَنْتَ اَلَّذِی رَزَقْتَ أَنْتَ اَلَّذِی وَفَّقْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَعْطَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَغْنَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَقْنَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی آوَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی کَفَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی هَدَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی عَصَمْتَ أَنْتَ اَلَّذِی سَتَرْتَ أَنْتَ اَلَّذِی غَفَرْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَقَلْتَ أَنْتَ اَلَّذِی مَکَّنْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَعْزَزْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَعَنْتَ أَنْتَ اَلَّذِی عَضَدْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَیَّدْتَ أَنْتَ اَلَّذِی نَصَرْتَ أَنْتَ اَلَّذِی شَفَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی عَافَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَکْرَمْتَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فَلَکَ اَلْحَمْدُ دَائِماً وَ لَکَ اَلشُّکْرُ وَاصِباً أَبَداً: ثُمَّ أَنَا یَا إِلَهِی اَلْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْهَا لِی أَنَا اَلَّذِی أَسَأْتُ أَنَا اَلَّذِی أَخْطَأْتُ أَنَا اَلَّذِی هَمَمْتُ أَنَا اَلَّذِی جَهِلْتُ أَنَا اَلَّذِی غَفَلْتُ أَنَا اَلَّذِی سَهَوْتُ أَنَا اَلَّذِی اِعْتَمَدْتُ أَنَا اَلَّذِی تَعَمَّدْتُ أَنَا اَلَّذِی وَعَدْتُ وَ أَنَا اَلَّذِی أَخْلَفْتُ أَنَا اَلَّذِی نَکَثْتُ أَنَا اَلَّذِی أَقْرَرْتُ أَنَا اَلَّذِی اِعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَ عِنْدِی وَ أَبُوءُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْهَا لِی یَا مَنْ لاَ تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبَادِهِ وَ هُوَ اَلْغَنِیُّ عَنْ طَاعَتِهِمْ وَ اَلْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ فَلَکَ اَلْحَمْدُ

 

فرازی از دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه

 

امروز، من فقط چند جمله در مورد مسئله‌ی مدّاحی میخواهم عرض بکنم. مدّاحی میراث ما است، میراث شیعه است. بله، معلوم نیست که کُمیت و دعبل و سیّد حمیری مثلاً با آهنگ میخواندند [یا نه]، امّا شعر میگفتند، شعر میخواندند، معارف اهل‌بیت را منتشر میکردند. شما آمده‌اید این را تبدیل کرده‌اید به یک هنر مرکّب. مدّاحی، امروز، یک هنر ترکیبی است. «هنر است» یعنی زیبایی است؛ هنر، زیبایی است دیگر؛ هم زیبایی است، هم زیباسازی است. شما چند هنر را با هم جمع کرده‌اید که مجموع اینها میشود مدّاحی. صدای خوش؛ این اوّل. بعد، شعر خوب، از لحاظ شعری؛ این دو. بعد، آهنگ خوب؛ این سه. البتّه هر کدام از اینها یک خصوصیّاتی، شرایطی، حدودی دارد که بعضی از آنها را عرض میکنم. بعد، مضمون خوب، محتوای خوب؛ چون شعر خوب یک مسئله است، محتوای خوب یک مسئله‌ی دیگر است. ممکن است یک شعری خیلی خوب باشد، امّا محتوای آن‌چنان برجسته‌ای نداشته باشد یا محتوای درستی نداشته باشد؛ یعنی در محتوا اشکال باشد. ما در شعرهای بسیار خوبمان از این‌جور شعرها داریم که شعر خوب است، امّا محتوا بی‌اشکال نیست. من یک شعری را از صائب یادداشت کرده بودم که بخوانم؛ میگوید:
نسازد لن‌ترانی چون کلیم از طور مأیوسم
نمک‌پرورده‌ی عشقم زبانِ ناز میدانم
وقتی که به حضرت موسیٰ فرمودند «لَن تَرانی»،(۴) خب دیگر رها کرد؛ این میگوید من مأیوس نمیشوم. قشنگ بود، ولی غلط بود؛ یعنی خدای متعال، ذات اقدس الهی (جلّ جلاله)، ناز کرده گفته «لَن تَرانی»! نه، «لَن تَرانی»، «لَن تَرانی» است دیگر؛ در کلام خدا مبالغه وجود ندارد. خب شعر به این قشنگی است، امّا مضمون، مضمون نادرست. پس ما اینجا دو چیز داریم: یک شعر خوب، یک مضمون خوب و محتوای خوب که همه‌ی اینها را شما باید در نظر بگیرید.

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51746#_ftnref13

 

شعر صائب تبریزی که می گوید خدا دارد ناز می کند و من چون نمک پرورده ی عشقم زبان ناز خدا را می دانم غلط است چرا که خدا شوخی و مبالغه ندارد که می فرماید لن ترانی. و لذا بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که این بیت دیگر صائب نیز می باید علی الظاهر غلط باشد که عشّاق را به تیغ زبان گرم میکنیم، چون شمع، تازیانه‌ی پروانه‌ایم ما. خصوصاً اینکه شعر از غزلی است که هر چند بصورت عرفانی ولی به هر حال سخنانی دارد از مملو از می میخانه و بت و بتجانه و ...! ولی نکته اینجا است که بحث از مداحی مداحان اهل بیت عصمت و طهارت هم هست که گاهی در میانه ی کربلا گرفتار آمده اند و گاهی نیز پروانه حتی خود سیدة النساء العالمین حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها است که چطور هم بین درب نیمه سوخته و دیوار گرفتار شده است یا چطور هم در کوچه های بنی هاشم سیلی خورده است؟! و لذا آیا غیر از این هم هست که مداح برای هدایت مردم مجبور هم هست که طبق مصداق این شعر عمل کند که: عشّاق را به تیغ زبان گرم میکنیم، چون شمع، تازیانه‌ی پروانه‌ایم ما.

ولی خب آیا معنی اش این هم هست که سیدة النساء العالمین و امام معصوم که انسان ما فوق هم هستند را داریم در حین یک نوع سماء یا مستی عرفانی هم دوست و دشمنانشان و بلکه دشمنانی هیولایی از نوع بدتر از مار خورده افعی شده ها را هم نمایان می کنیم؟  و آنگاه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟ این نمی تواند درست باشد چرا که خود ائمه ی اطهار هم به عزاداریها و از جمله عزاداری امام حسین علیه السلام توصیه کرده اند. و لذا یحتمل هم بعضی اینجا اشکال بفرمایند که خوب است ما بجای اینکه فقط به مبحث مونودرومی ها در ریاضی فیزیک هم بپردازیم، اینجا خوب است به مباحث مربوط به مهتاب هیولایی monstrous moonshine هم پرداخته شود و اقل کم این مقالات مربوط بدانها را هم نگاهی بیاندازیم:

https://arxiv.org/abs/2211.07251

https://arxiv.org/abs/2208.10301

https://arxiv.org/abs/2207.14076

https://arxiv.org/abs/2202.08277

https://arxiv.org/abs/2202.08271

https://arxiv.org/abs/1709.08867

https://arxiv.org/abs/1211.5531

https://arxiv.org/abs/1008.3778

 

البته بعضی اینجا علاوه بر مونودرومی، هولونومی را هم یحتمل بی ارتباط با هیولا در مباحث فلسفی ندانند و یک جورهایی اینها را حتی در ارتباط با کلافها به هم ربط دهند:

https://arxiv.org/abs/2209.11109

https://arxiv.org/abs/2207.04246

https://arxiv.org/abs/2203.02353

https://arxiv.org/abs/2107.11215

https://arxiv.org/abs/2107.05119

https://arxiv.org/abs/2105.06376

https://arxiv.org/abs/2010.07186

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَکَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ عَلِیمًا قَدِیرًا ‎﴿فاطر: ٤٤﴾‏

 

ولایة علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی آمن من عذابی

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

والسابع أبیح له الوصال فی الصوم المحرم على غیره الذی قد مر تحقیقه فی کتاب الصوم.

وخص أیضا وهو الثامن بأنه تنام عینه ولا ینام قلبه‌ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم [١] : « تنام عینای ولا ینام قلبی » بمعنى بقاء التحفظ والإحساس قیل : وعلى هذا فلا ینتقض وضوؤه بالنوم ، فیحصل باعتباره خاصة أخرى له صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، وقد عدت أیضا فی خواصه صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم.

والتاسع أنه کان یبصر وراءه کما یبصر أمامه بمعنى التحفظ والإحساس فی الحالتین کما تقدم وذکر أشیاء غیر ذلک من خصائصه صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم حتى أنه أفردها بعضهم بالتصنیف فی کتاب ضخم ، والعلامة فی محکی التذکرة ذکر منها ما یزید على سبعین.

 

جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی جواهری، جلد 29، ص 128

http://lib.eshia.ir/10088/29/128

 

در مدّاحی، علاوه بر معرفت‌آموزی، احساس‌برانگیزی هم هست؛ این هم نکته‌ی مهمّی است. [مدّاحی] معرفت‌آموزی دارد؛ یعنی شما با شعری که میخوانید درس میدهید. خیلی از چیزها را ما پای مدیحه‌خوانی مدّاحان یاد میگیریم که خودمان آنها را قبلاً به زبان عادّی بارها گفته‌ایم به دیگران، حالا که مدّاح با صدای خوش و با آهنگ خوب همان مضمون را میخواند، ما یک چیز تازه‌ای کأنّه می‌شنویم و میفهمیم و یاد میگیریم. معرفت‌آموزی دارد، البتّه در امتداد منبر؛ مدّاحی منبر نیست؛ یک طبیعت دیگر است، یک حقیقت دیگر است. هم این است، هم احساس‌برانگیزی است. این مسئله‌ی احساس را نباید دستِ‌کم گرفت. خصوصیّت ما شیعیان این است که در تعالیم ما و معرفت‌آموزی ما، از اوّل تا آخر، احساس وجود دارد، انباشته‌ی از احساس است؛ دیگران کمتر دارند. ذکر مصیبتمان احساس است، مدح‌خوانی‌مان احساس است، دعایمان احساس است، زیارتمان احساس است؛ احساسات را برانگیخته میکنند. البتّه احساس اگر بدون تعقّل باشد، فایده ندارد. حُسن کار معرفت‌آموزی متون شیعی این است که در کنار برانگیختن احساس، عمق معرفتی را هم به انسان اهدا میکند؛ این خصوصیّتی است که در غیر شیعه من ندیده‌ام؛ یعنی تا آنجا که من اطّلاع دارم، ندیده‌ام. البتّه هر کدام از این ادیان مختلف و مذاهب مختلف ــ اسلامی و غیر اسلامی ــ یک چیزهایی دارند، امّا آن اوج متعلّق به شیعه است. من یک وقتی دعاهای رایج بین غیر شیعه را از مسلمین نگاه میکردم ــ که در یکی از کتابهای زمخشری مفصّل ذکر کرده دعاها را ــ دیدم اگر ما مثلاً فرض کنید ده سطر از دعای عرفه‌ی امام حسین را یا دعای چهل‌وهفتم صحیفه‌ی سجّادیّه را بغل اینها بگذاریم، ده سطر آنها از همه‌ی اینها بیشتر مطلب دارد، بیشتر روح دارد.

خب، همین حالت احساس در معرکه‌های حسّاس کشور به داد کشور رسید؛ یکی‌اش دفاع ‌مقدّس. در دفاع مقدّس، این مدّاحها بودند، این شعرگوها بودند، این شاعرهای خوب بودند که واقعاً توانستند فضا را آماده کنند برای آن حماسه‌ی بزرگ. من این بیت شعر را بارها در مورد همین مسئله تکرار کرده‌ام:
عشّاق را به تیغ زبان گرم میکنیم
چون شمع، تازیانه‌ی پروانه‌ایم ما(۱۰)
وصف حال شما است: «چون شمع، تازیانه‌ی پروانه‌ایم». در مراسم اعزام بسیجی‌ها و دیگران به جبهه، در شبهای عملیّات، در صبحگاه‌های نظامی، در تشییع پیکر شهدا، در مراسم ختم شهدا، در مسجد، در حسینیّه، در میدان جنگ، همه ‌جا مدّاحی نقش بزرگ خودش را ایفا میکرد، دلها را آماده میکرد، فضا را معنوی میکرد. آن نورانیّتی که در منطقه‌ی دفاع مقدّس ما حضور داشت ــ که در هیچ جای دنیا و در هیچ وقت تاریخ، جز در صدر اسلام، سابقه ندارد ــ بخش عمده‌ای‌ از آن مربوط به همین مدّاحی‌ها بود، بخشی هم مربوط به بعضی از عوامل دیگر. در سالهای بعد از جنگ هم تا امروز همین‌جور؛ مدّاحی نقش‌آفرینی کرده؛ در قضایای گوناگون، در فتنه‌ی ۸۸، در نهم دی، در موارد گوناگون، مدّاحی نقش ایفا کرده.

 

بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام، ۱۴۰۱/۱۰/۲۲

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51746#_ftnref10

 

 

یک وقت هست که شما می خواهید مونودرومی را در یک فضای هندسی در ارتباط با هندسه ی ناجابجایی یا گرانش چرن- سیمونز هم حساب کنید. مثلاً این مقالات را هم بنگرید: 

https://arxiv.org/abs/2206.03028

https://arxiv.org/abs/1907.10891

https://arxiv.org/abs/1903.04947

https://arxiv.org/abs/1804.06837

https://arxiv.org/abs/1108.3922

https://arxiv.org/abs/1005.1057

https://arxiv.org/abs/2206.07963

https://arxiv.org/abs/1905.11372

 

و اما یک وقت هست که فضای هندسی مملو است از مار خورده افعی شده هایی که منعی هم برای آنها نیست که همین افعیها هم تبدیل شوند به اژدهاهایی و الی غیر النهایه معلوم هم نیست چه هیولاهایی قرار است از میان آنها بیرون بجهد. شاعر می فرماید: زو بر آمد خورده‌ها زشت و نکو، مار با آن خورده بیرون جست ازو ... دشمنی عاقلان زین سان بود، زهر ایشان ابتهاج جان بود (مثنوی مولوی، دفتر دوم، بخش 39). لذا اینجا مسئله ی مهمی را هم داریم که گروه های مونودرومی  این فضاهای هندسی را هم بتوانیم محاسبه کنیم همینطوری که شاگرد و دانشجو و طلبه هم دارد از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز آیا چقدر هم قادر است سیر و سفر کند و بلکه امام زمانش را نیز هر چه بیشتر یاری نماید.

البته اینجا یک مسئله ای که از لحاظ احساسات واقع هم می شود این است که یحتمل در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه ریاضی فیزیک مسائل آن داریم بسیار هم درگیر کارهای انبوهی که در مسائل ریز و درشت آن نهفته است سر و کله می زنیم؛ و می خواهیم انواع مسائل و قضایا را هم عنوان کرده و بلکه به اثبات هم برسانیم، آنگاه در گیر و دار مسائل بسیاری از مسائل احساسی و احساسات را هم فراموش می کنیم. و چرا؟ برای اینکه بیش از حد هم درگیر مسائل معرفتی و استدلالی و حتی فقهی و تفسیری هم شده ایم؟ یحتمل اینجا وقتی انسان درست هم مسائل را تجرید کرده و از در استدلالهای فلسفی و عرفانی در می آید، باز هم استدلالهایش در مورد مسائل و قضایا باعث قویتر شدن احساساتش هم می شوند. البته یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه ی ریاضی فیزیک کارش سختتر هم هست آنچنان که خودش هم آیا چقدر خود آگاه باشد یا ناخودآگاه یک مرتبه متوجه شود که کاری که دارد می کند منجر به یک بمب اتمی یا هسته ای یا ... کشتار جمعی عظیمی هم شده است و حتی روحش هم از این مسئله خبردار نیست. خوب، اینجا احساساتش او را چطور درگیر کرده است که حتی یک ذره هم متوجه این کارش نشده است؟

قسمتی از دلایل این مسئله همین هم هست که حتی وقتی کتابی فقهی مثل جواهر الکلام را برای مطالعه دست می گیرید، بعضی از کلمات آن معانی ظاهراً عنیق و باطناً عمیقی هم می توانند داشته باشند که از قرآن کریم و نهج البلاغه و کتب حدیثی و امثالهم هم گرفته شده اند که در طول ایام هم بسیار روی این مفاهیم کار شده است. یا همینطور کتابی مثل بحار الانوار که صد یا صد و پنجاه جلد هم هست را وقتی مطالعه می کنید، با مباحث الهی هم زیاد برخورد می کنید که نه تنها مملو از احساسات هم می تواند باشند؛ ولی در عین حال مباحثی هم هستند که مربوط به خدا و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز هستند و حتی یک سطر آن هم می تواند انسان را بسیار هم وادار به تفکر کند. و حتی احساسات انسان را هم برمی انگیزد. حکمت الهی که حکمت متعالیه اسفار اربعه ملا صدرا و منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی و کتب استاد شهید مطهری هم می خواهد برانگیزد نیز از همین نوع است؛ و از این جمله نیز کتب امام خمینی قدس سره الشریف و حضرت ولی فقیه امام خامنه ای مد ظله العالی است که خود می توانند منشاء جهاد تبیین هم گردند. و لذا با یک حجم عظیمی از مباحث گوناگون هم شاگرد و دانشجو و طلبه و بلکه اساتید هم برخورد می فرمایند کانه تمامی ندارد و معلوم هم نیست که مربوط به کدام الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم هستند!

خوب، حالا شما فرض هم بفرمایید که همین حجم عظیمی که در انواع کتب دینی و مذهبی و معرفتی و فقهی و تفسیری و حدیثی و ... داریم را بدانها می خواهیم کتب ریاضی فیزیکی را هم اضافه کنیم برای مطالعه و بلکه حالا فقط مثلاً کتب و مقالات نیکلاس بورباکی را هم در نظر بگیرید. و آنگاه توجه هم بفرمایید که با چه حجم عظیمتری از کتب و مقالات هم طرفیم و بلکه آیا وقتی هم برای کسی می ماند که به احساساتش نیز بپردازد؟! موضوع اینجا این است که آیا این همه تجرید و انتزاعی که در این کتب واقع می شوند، نتیجه ی کارهای یک نفر است یا اینکه بسیاری هم در این کارها با هم مشارکت هم می کنند. مسئله ی احساسی ای که اینجا مطرح است این است که اگر چه این کارها قرار باشد که دنیا را آباد کنند، باز هم مسئله سخت است؛ ولی وقتی کارها برای هم دنیا و هم آخرت در نظر گرفته شده باشند که آخرت همه را نیز آباد کنند و بلکه همه را آدم هم کنند، سختی مسئله یحتمل بیشتر هم می شود. ولی احساسات را هم همراه عقلانیت حتی در امور علوم وحیانی نیز کنار گذاشته نمی شود و بلکه مداحی اهل بیت عصمت و طهارت هم برای خود یک رشته ای می شود تخصصی و جداگانه که خیلی هم با احساسات سر و کار دارد. ولی به هر حال، درگیر شدن با هیولا و اژدها و افعی و مار هم از نوعی است که خیلی هم باید مواظب بود که آیا افعی است که دارد مار را می بلعد و اژدها و هیولا هم شده و دیگر نمی شد کاریش کرد، یا هنوز هم نباید ناامید شد و بلکه جای بسی امید هم هست که یحتمل در خواب مانده غافل مار خورده را بتوان حتی با تازیانه و دواندن و زمین خوردن و خوراندن سیب گندیده و ... نیز وادارش کرد که مار را بالا آورده و نجاتش داده و آدمش هم کرد!

البته اگر در میان جمعی، فقط یک نفر هم هست که مار خورده نیز یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که این جایز هم نیست که همه را با یک چوب و یک تازیانه بزنیم که بلکه همه و همه نیز مارِ خورده شده را بالا بیاورند. و بلکه یحتمل هم در میان جمع هم اویی که تازیانه را بدست گرفته و همه را دارد با آن می زند نیز خود هم اویی است که از همه نیز بیشتر مارها را خورده است و برای همین هم تازیانه دست گرفته و همه را دارد می زند چرا که نکند همه و همه نیز متوجه خود او هم شوند که عجب مار خورده افعی و بلکه عجب اژدها و هیولا شده ای هم گشته است. مسئله ی مونودرومی و گروه هایش هم اینجا است که انواع موانعی را که می توانند حول تکینگیهایی که شمع و گل و پروانه را در اثر بیش از حد نزدیک شدن به یکدیگر  ایجاد کنند را گروه های کوهمولوژیهایشان و نظریه ی موانع آنها را محاسبه کنیم؛ و حتی شده از مداحان اهل بیت خاندان عصمت و طهارت هم کمک بگیریم! البته اینجا وقتی مسئله خوب روشن هم نشده است بعضی یحتمل اشکال هم کنند که بنظر می رسد که یک پارادوکسی در این میان نیز نهفته است که غلط نکنم یک بار هم دقیق یادم نیست که دکتر پورفسور حمید سلطانی یا حمید خلیفه هم بود که چنین چیزی را گوشزد هم میفرمودند و بلکه مسئله ی آدم شدن کجا و مسئله ی دعای حضرت آدم هم کجا که اللهم یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا قدیم الاحسان بحق الحسین. خدایا بحق ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آخر و عاقبت همه ی ما را بخیر کن و ... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

5566431415

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

بیان

فصل رابع من الآیات یعرف الوحی الإلهی بأن الدین النازل به کتاب مکتوب على الناس ومیزان یوزن به أعمالهم فیجزون بذلک یوم القیامة ، والجزاء الحسن من الرزق ثم یستطرد الکلام فی ما یستقبلهم یوم القیامة من الثواب والعقاب ، وفیها آیة المودة فی القربى وما یلحق بذلک.

 

المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی جلد 18، ص 38

http://lib.eshia.ir/12016/18/38

 

وإذا کان هذا مبلغ حبهم فما معنى أن یؤمر النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله أن یتوسل إلى مودتهم بقرابته منهم هذه القرابة البعیدة؟.

على أن العرب ما کانت تعتنی بالقرابة من جهة النساء ذاک الاعتناء وفیهم القائل :

بنونا بنو أبنائنا وبناتنا

بنوهن أبناء الرجال الأباعد 

والقائل :

وإنما أمهات الناس أوعیة

مستودعات وللأنساب آباء

وإنما هو الإسلام أدخل النساء فی القرابة وساوى بین أولاد البنین وأولاد البنات وقد تقدم الکلام فی ذلک.

 

المیزان، علامه طباطبایی جلد 18، ص 44

http://lib.eshia.ir/12016/18/44

 

یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه و ... و حتی اساتیدی که دارند مسائل تاریخی را بررسی می کنند هر چه هم که سعی کنند نتوانند درست حالات خلاء هایی را که یحتمل پر از ابهامات متعددی هم هستند و باید از آنها بیرون هم بیایند را طی کرده و هر چه بیشتر هم سعی کنند به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد رسیده و به حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هر چه بیشتر یاری کرده و حتی الامکان هم نزدیک شده و برسند. این است که خود مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم به همین علت بهترین مراجع می توانند باشند برای اینکه پی ببریم مسائل تاریخی به چه روزند؟

ما امروزه صراحتاً متوجه هم می شویم که توهین به اسلام و قرآن مجید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی از طرف بعضی افراد و حتی نشریه های کشورهای خارجی را صراحتاً انجام می دهند و مسخره و استهزاء هم می کنند چرا که دقیقاً هم با حاکمیت اسلامی مخالفند و از این حاکمیت هم می ترسند که حتی در کشورهای خودشان نیز نفوذ کند! و لذا هر طور هم که شده  به تبلیغات و پروپاگاندا بر علیه آن می پردازند تا اگر بتوانند- و هر چند که نمی توانند هم- منافقین و مهدور الدمهایی که از اسلام برگشته و کافر هم شده اند را حتی المقدور در میان مسلمانان سست ایمان تر هم تقویت کنند تا بلکه حکومت اسلامی را هر چه ممکن است در همان کشورهای اسلامی هم ضعیف کرده و مانع نفوذ اسلام در کشورهای خودشان شوند. و این را ما دیدیم که چطور در همین اغتشاشات اخیر با تمام قوا واردش می شوند و حد یقبی هم برایش نمی شناسند تا اگر بتوانند که یقیناً هم نمی توانند کار را تمام هم کنند. 

شما حالا ببینید که چطور حتی از کسروی نیز می خواهند یک قهرمان بسازند و چطور ترور رزم آرا را توسط فدائیان اسلام زیر پرده ای از ابهام هم می برند که مسائل اسلام ستیزی آنها هم پوشیده بمانند. شما می بینید که ویکیپدیا این کار را در مواقع مختلفی با توسعه و کاستن از مطالب خود هم اعمال می کند. و وقتی بازار توهینها به نهایت و حداکثر هم رسیده است و بنظرش هم می رسد که با دیگر تبلیغات و پروپاکانداهایی که توسط رسانه های دیگر دارد انجام می دهد، همین الان است که رمز موفقیت را هم یافته است و کار را هم تمام کرده است، تضادهایی را که می تواند به حداکثری و نهایت بینظمیها در بین مسلمانان هم ایجاد کند را الی ما شاء الله می خواهد تشدید کند و از هر اهرمی از منافق و مشرک و کافر هم در این زمینه که باشد، استفاده هم می کند و هیچ ابایی هم ندارد.

یعنی جوانان و نوجوانان را هم تا آنجایی که می تواند سعی می کند از راه بدر کند و مانع شود که اسلام را بشناسند چرا که یحتمل پدر و مادرهایشان هم خود چنین بوده اند که اسلام را درست نمی شناخته اند. خوب، اینهایی که امروزه روز همه ی این کارها را می کنند که اسلام عزیز را هم سرنگون کنند و به مراجع عظام تقلید و حتی حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم  توهین کنند، آیا عوامل همین جریانهای کفر و الحاد و نفاق و فراماسونری و دجالها و لا مذهبی و ... از اینکه در زمان طاغوت و قبل از انقلاب هم سعی کنند هر چه بیشتر طواغیت را هم پابرجا نگه داشته و بلکه نظام طاغوت و در راس آن شاهنشاه آریامهر را هم حفظ کنند؛ آیا اینها دست به هر کاری هم در آن زمان نمی زده اند و از جمله هم توهین به مراجع تقلید غیر حکومتی قبل از انقلاب و از جمله هم توهین به امام خمینی قدس سره الشریف و بلکه تار و مار کردن شاگردان امام و از جمله هم تبعیدها و زندانی کردنها و شکنجه های امام خامنه ای مد ظله العالی و .... آیا اینها مخالفتی هم با شاگردان و دانشجویان و طلبه هایی ندارند که می خواهند از حالات خلاء هم بیرون آمده و هر چه بیشتر هم به الفهای بینهایتهای آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم پی ببرند و نزدیک شوند و ان شاء الله همه و همه از سربازان گمنام و بلکه شهیدان زنده ی آن حضرت هم شوند و کار را حتی زیر پرچم تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم به زودی زود با استکبار جهانی تک قطبی یک سره کرده و منتظران آن حضرت را از انتظار بیرون هم آورند و منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی را هم به کمال برسانند و  ...؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج.

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

بیان

فصل رابع من الآیات یعرف الوحی الإلهی بأن الدین النازل به کتاب مکتوب على الناس ومیزان یوزن به أعمالهم فیجزون بذلک یوم القیامة ، والجزاء الحسن من الرزق ثم یستطرد الکلام فی ما یستقبلهم یوم القیامة من الثواب والعقاب ، وفیها آیة المودة فی القربى وما یلحق بذلک.

 

المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی جلد 18، ص 38

http://lib.eshia.ir/12016/18/38

 

وإذا کان هذا مبلغ حبهم فما معنى أن یؤمر النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله أن یتوسل إلى مودتهم بقرابته منهم هذه القرابة البعیدة؟.

على أن العرب ما کانت تعتنی بالقرابة من جهة النساء ذاک الاعتناء وفیهم القائل :

بنونا بنو أبنائنا وبناتنا

 

بنوهن أبناء الرجال الأباعد

والقائل :

وإنما أمهات الناس أوعیة

 

مستودعات وللأنساب آباء

وإنما هو الإسلام أدخل النساء فی القرابة وساوى بین أولاد البنین وأولاد البنات وقد تقدم الکلام فی ذلک.

 

المیزان، علامه طباطبایی جلد 18، ص 44

http://lib.eshia.ir/12016/18/44

 

تاریخ را درست بیان کردن هم مهم است همانطور که فلسفه ی تاریخ را هم باید از اساتید درست شنید تا به اهمیت مسائل پی ببریم. مثلاً حتی در تاریخ کره ی مریخ می فرمایند که یک دوره ی هسپرین داریم و یک سیستم هسپرین که اینها اینطور به هم مربوط هستند که لایه هایی از این دوره ی زمین و دریا شناسی کره ی مریخ که در این دوره شکل می گیرند و روی هم انباشت می شوند را می فرمایند یک سیستم هسپرین را تشکیل می دهند که متناظر همین دوره ی هسپرین هم هست. شاید این مثال خوبی هم نباشد که بخواهیم مقایسه اش کنیم با اینکه میدان آزادی متعلق است به دوره ای ما بین دوران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب که تا به امروز هم پابرجا است. یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که ما حتی خود کره ی مریخ را هم خیلی توجه نمی کنیم که تا به امروز که چقدر هم از عمرمان گذشته است، آیا حتی یک دفعه هم آنرا دیده ایم؛ و بلکه اگر هم آنرا در آسمان شب دیده ایم، آیا آنقدر هم دقت داشته ایم که این همان سیاره ی مریخ است یا خیر؟ آیا اصلا آلودگیهای نوری و دیگر آلودگیها و از جمله الودگیهای هوای شهری به ما اجازه هم می دهد که این سیاره را ببینیم؟ یا حتی آیا این همه مشغله ای که انسان برای خودش درست می کند به او اجازه هم می دهد که سرش را حتی بلند کند و ببیند کره ی مریخ چه موقعی در آسمان شب در کجایش آیا نمایان هم هست؟

ولی خوب، خوبیهای کتاب و مقالات علاوه بر انواع رصدخانه ها می توانند به همینها هم باشند که احتیاج هم ندارید بدانید آیا حمید خلیفه نیز همان استاد اخترشناسی است که بقول معروف متخصص در امور سیستمها و دوران هسپرین کره ی مریخ هم هست یا خیر! دیگر دکتر پروفسور حمید خلیفه نیست که خیلی مهم است که او بوده است که در کتاب تاریخ کره ی مریخ هم وارد کرده است که دوران و سیستم هسپرین از چه قرار است؛ و حتی کاری هم ندارید که آیا این اسم حمید خلیفه هم ساختگی است یا واقعاً کسی به این اسم هم وجود خارجی داشته است که چنین کشفیاتی را راجع به دوران و سیستم هسپرین انجام داده است. ولی عرض بنده ی حقیر اینجا است که بالاخره سیاره ای به اسم کره ی مریخ در آسمان شب که اینچنین کوچک هم می نماید، چقدر و از جمله چند میلیون سال هم می تواند تاریخ داشته باشد که همراه لایه های زمین و دریا شناسی آن سیستم و دروان هسپرین هم قسمتی از آن را تشکیل می دهد. و لذا مثل همین قضایا و مسائل را شما بخواهید حساب کنید، باز یک قضایا و مسائل عظیمتری را خواهیم داشت وقتی بخواهیم نقطه ی ب بسم الله الرحمن الرحیم را هم در قرآن کریم بیابیم.

مسئله ی دیگر تاریخی همین میرزا تقی خان امیرکبیر خودمان را در نظر بگیرید که یحتمل بعضی هم باز اشکال کنند که میرزا تقی خان امیرکبیر را می خواستند در حمام فین هم حجامتش کنند و به همین خاطر هم معلوم نیست که چطور شد که از حال رفت و دیگر هم حالش بهوش نیامد و برحمت خدا هم رفت. و این اشکال را هم وارد کنند که اصلا او را کسی نکشته است و بلکه می خواستند از مرگ هم نجاتش دهند و به همین خاطر هم حجامتش کردند تا بلکه حالش سر جایش بیاید ولی حالش سر جایش که نیامد هیچی و حتی بدتر هم شد و جان به جان آفرین داده و به رحمت خدا رفت. یعنی یعضیها یحتمل با حجامت و طب سنتی و طب اسلامی هم مشکل دارند و برای همین هم با حجامت نیز لج هستند و نمی خواهند مردم از این نوع طب نیز بهره ای ببرند و از این داستانها می سازند. و الا که اگر کسی دچار مشکل قلبی شده است و الان هم هست که قلبش از کار بیاستد که دیگر نمی برندش حمام فین بفرمایند او احتیاج به حجامت دارد بلکه حالش سر جایش برگردد! البته بنده ی حقیر هم باید عرض کنم که تا حال حجامت نکرده ام و بلکه یک دلیلش هم همین است که نمی دانم کی بود در صدا و سیما یا جای دیگری شنیدم که باز همین دکتر پروفسور حمید خلیفه می فرمودند که یحتمل میرزا تقی خان امیرکبیر را فقط می خواسته اند حجامتش کنند و بلد هم نبوده اند و زیادی هم از او خون رفته بوده است و جان به جان آفرین داده است.

و لذا عرض بنده ی حقیر در مورد اتفاقات تاریخی هم اینجا است که این مسئله ی مهمی هم هست که آیا شما در چه صورتی است که با یک مسئله ی تاریخی هم طرفید که باید در موردش سریع نیز عمل کنید آنچنان که نظم و بینظمی یا همان آنتروپی سیستم هم بستگی به این دارد که فرض بفرمایید در خط تولیدی دارید کار می کنید و اگر بموقع کار خود را انجام ندهید، آن سری از کارهایی که بایستی هم انجام می شد انجام نخواهد پذیرفت و دیگر کار از کار خواهد گذشت و قطعه ای که فرض بفرمایید که باید ساخته می شد در خط تولید هم دیگر امکانش نیست ساخته شود و بلکه ناقص می ماند و بقیه ی افرادی که در خط تولید بعد از شما قرار است کارشان را روی آن قطعه انجام دهند چون شما نتوانسته اید کارش را تمام کنید دچار بینظمی حاصل از کار شما می شوند و کار کلاً در مورد آن قطعه ی بخصوص خراب می شود و .....

عرض بنده ی حقیر اینجا همین است که واقعه ی قیام 19 دی 1356 مردم قم هم همین است که یحتمل شما در آن وقت حضور نداشته اید و نمی دانید که چه اتفاقی افتاده است یا اصلا چرا این اتفاق هم افتاد و دلیلش هم این است که قبل از انقلاب بوده است. خوب، حالا یحتمل خیلیها هم عرض کنند که مگر قبل از انقلاب و بعد از انقلاب چه فرقهایی هم دارند و مگر مشکلش چیست؟ نکته همینجا است که شما باید متوجه این مسئله هم باشید که مسئله توهین روزنامه هایی مثل کیهان یا اطلاعات بوده است به امام خمینی قدس سره الشریف درآن زمان قبل از انقلاب؛ و این مسئله حتی متصور هم نیست که امروز چنین توهینهایی را دراین روزنامه ها ببینیم؛ هر چند که امروزه روز نیز یحتمل گاهی اوقات آنقدر هم می خواهند از حضرت ولی فقیه مد ظله العالی دفاع هم کنند که خود از روی ندانم کاری یا غفلت یا افراط و تفریط دوباره هم تبدیلش می کنند به یک توهین آشکار حتی به خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف. این مسئله ی تاریخی را بنده ی حقیر در این سخنرانی امام خامنه ای مد ظله العالی بیشتر و بهتر و مفصلتر از سخنرانیهای دفعات قبل ایشان شنیدم؛ و لذا مهم هم هست که از لحاظ جهاد تبیینی نیز بدان په عنوان یک یوم الله پرداخته شود. نکته اینجا این است که قبل از انقلاب اسلامی آنقدر خفقان بوده است که بنده ی حقیر حتی یادم هم نمی آید که از امام خمینی قدس سره الشریف یا از زبان دیگران در مورد آن حضرت حتی چند کلمه هم شنیده بوده باشم در همان زمان قبل از انقلاب؛ نه در مدارس و نه در خانه و نه در جاهای دیگری. مسئله یحتمل فقط ترس و خفقان هم نبوده است و بلکه اصلا محیطی که آن زمان هم سلطه داشته است از نوعی بوده که امام خمینی قدس سره الشریف در آن مطرح نبوده است و بلکه نمی خواسته اند هم که مطرح بوده باشد. چرا، مثلاً پرویز ثابتی را می دیدید که می آمد در تلویزیون و از گروه های تروریستی که دستگیر کرده بوده اند شرح و تفصیلاتی می داد یا محاکمه ی اعدام گلسرخی و دیگران را نشان می دادند. و آن زمان هم ما دیگر 16 الی 17 سال بیشتر نداشتیم که آمریکا رفتیم. البته اعدام نواب صفوی هم قبل از اینکه بنده یحقیر حتی به دنیا هم بیایم بوده است که از جمله به این دلیل هم بوده است که فدائیان اسلام احمد کسروی را هم ترور می کنند. و کتاب کشف الاسرار امام خمینی هم در کار نبوده است و هنوز هم لااقل در کتابخانه ی ای-شیعه آنرا غلط نکنم نیابید.

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یحتمل در مسائل تاریخی آنطور که می فرمایند تضادی نباید باشد؛ واقعاً هم تضادی رخ می دهد که حتی موجبات آنچنان اختلالاتی در نظم هم می شود که بینظمیهایی عظیم را هم فراهم می آورند و بلکه مانند دوران هسپرین کره ی مریخ وضعیت برمی گردد به دوران آتشفشانها و سیلابها و بلکه یخبندانهای عظیمی که حتی شکل و سناخت قاره ها و حتی زمینشناسی کره ی زمین را هم تغییر می دهند و ماورای اینها کل عالم هم در انفجاری بزرگ آیا چطور نابود شده و همه و همه را به هلاکت بکشاند و .... دلیلش هم این است که فرض بفرمایید همانطوری که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم در سخنرانیشان در حضور زنان فرهیخته ی کشور همین اخیراً فرمودند، حرکت در فلسفه و حکمت اسلامی بر حسب تضاد آنطور که کمونیستها باور دارند نیست و بلکه بر حسب زوجیت زناشویی است. خوب این درست است، در صورتی که بنای زناشویی و زوجیت هم درست نهاده شده باشد آنطوری که طیفهایی از رفتارها و عملها و کردارها و گفتارها و حتی پندارهایی که در حیطه های مختلف اخلاقی هم در نظر گرفته می شوند، بقول معروف خیلی هم  در طیفهای ماورای بنفش و مادون قرمز وارد نشوند آنچنان که از حالاتی که مورد قبول علمای علم اخلاق هم هست تجاوز کرده باشند. و حالا ما اینجا نمی خواهیم وارد علم اخلاق شویم که این طیفها کدامند و طیفهای غیر اخلاقی هم کدام می شوند که خود می توانند مستلزم تالیفات کتب عدیده ای هم شوند. ولی ما فعلاً با این مسئله کاری نداریم و بلکه بحث اینجا است که وقتی خیلی هم وارد طیفهای مادون قرمز و ماورای بنفش شدیم؛ زوجیتهایی که حتی در امور زناشویی می توانند مکمل هم باشد، همین زوجیتها ممکن است در طیفهایی افراط و تفریطی در مادون قرمز و ماورای بنفش هم تبدیل می شوند به انواع تضادها. مثل این است که کسی همه اش سردی یا همه اش گرمی میل کند و بلکه مصلحی هم برای درمان سردی مطلق یا گرمی مطلق نداند که کدام است؛ و لذا سردی اش می کند دیگر یا گرمی و .... و اما یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که ما داریم راجع به یک نفر یا یک زوج بحث می کنیم و حال آنکه مسائل اجتماعی از اینها هم خیلی پیچیده تر است و نمی توان تضادهای تاریخی بقول معروف دیالکتیکی کمونیستی را بر حسب  تضادهایی که در زناشویی هم ممکن است اتفاق بیافتند یا نیافتند حساب و کتاب هم کرد. بله ولی طیفهایی که در سطوح اجتماعی هم اتفاق می افتند یا از پایین حساب کنید و به بالا و بلکه راس اجتماعات برویم یا از بالا و رئوس اجتماعات هم حساب کنیم و به پایینترین سطوح اجتماعات نزول کنیم هم باز با همین طیفهای اجتماعی سرد و گرم و بلکه ماورای فرمز خیلی سرد و ماورای بنفش خیلی گرم هم می توانیم روبرو شویم که آیا تولید طیفهایی از تضادهایی عظیم اجتماعی را هم می کنند که حتی اجتماع را هم از هم می پاشاند یا تولید طیفهایی از زوجیتهای زناشویی که مکملهایی اند که همدیگر را تکمیل هم می کنند و به کمال هم می رسند. و لذا سوال اینجا است که آیا در ادامه ی همین طیفهای اخلاقی و بلکه بد اخلاقی هم هست که هندسه هایی نیز می توانند ایجاد شوند که حتی کره ی زمین و بلکه آسمانها را هم آنچنان تحت تاثیر خود قرار دهند که آیا همه چیز تحت نظم الهی هم قرار گرفته است و نظم اخلاقی نیز همه حا حکمفرما است یا اینکه آیا بینظیم آنتروپیک هم موجبات فروپاشی همه ی عالم را نیز فراهم می کند و .... و لذا منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی را هم اینجا می توان دخیل دانست و شاگرد و دانشجو و طلبه در حرکتش از خلاء به سمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنتروپی و درجات نظم/ بینظمی انواع این هندسه ها را هم خوب است که در نظر آورند.

این مقاله ی زیر را راجع به وضعیت قبل یخبندان و یخبندان زمین شناسی و بلکه پروتونیلوس منسا (Protonilus Mensae) و لذا یک طورهایی هم دوران هسپرین کره ی مریخ ملاحظه بفرمایید. و مقالات دیگر مربوط به هسپرین را هم اقل کَم یک نگاهی بیاندازید:

https://arxiv.org/abs/2210.09124

https://arxiv.org/abs/2205.12053

https://arxiv.org/abs/2109.05407

https://arxiv.org/abs/2103.06736

https://arxiv.org/abs/2101.12450 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

۞ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‎﴿٦٠﴾

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

بالاخره انسان جایز الخطاء است! هر چند که یحتمل بعضی هم باز اشکال کنند که حواست باشد که یک لحظه غفلت کنی، تعبدوا را یحتمل شک نکنی که آیا اعبدوا است یا تعبدوا و چرا و ...؟ و حالا کاری هم نداریم که آیا الیکم را هم جا انداخته ای یا خیر! گاهی اوقات هم دلیلش می تواند این باشد که به اندازه ی کافی هم در معرض زبان عربی قرار نگرفته ای و بلکه صرف و نحوش را هم خوب بلد نیستی و چه رسد به اینکه نکات ادبی اش را هم بخواهی بیاموزی. البته بحث بنده ی حقیر این هم هست که خوب هم هست انسان رویش بشود که هر چند خیلی هم صرف و نحوش خوب نباشد، باز هم برود دنبال نکات ادبی عربی و .... و با این همه این هم هست که می فرمایند خوب هم هست انسان کتاب را نزدش داشته باشد و صرفاً به خودش مغرور هم نشود و بگوید که من خودم از حافظ هم بالاترم و به چهارده روایت هم حافظم و ....

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

یک مسئله ی فرهنگی هست که بنده ی حقیر دوباره بنظرم رسید وقتی همین الان هم داشتم به سخنان مقام معظم رهبری بمناسبت قیام 10 دی مردم قم گوش می کردم و آن اینکه حتی در اغتشاشات هم نقاط قوت مردم و نظام را نشانه رفتند. ایشان صراحتاً فرمودند که مسئله ی تحصیل را هم نشانه رفته بوده اند. بنده ی حقیر این را قبل از حتی اغتشاشات هم گفتم و هنوز هم متحیرم که چطور شهروندان ایرانی- و از جمله تجربه ای که خود این بنده ی حقیر هم کسب کرده ام- از یک چیزهای خیلی بنظر ساده ای هم منع شده ایم. مثلاً شما اگر بخواهید از کتابخانه ای- حتی عمومی هم- در سطح شهر استفاده کنید، حتماً باید عضو کتابخانه باشید و الا این اجازه به شما داده نمی شود که به صرف اینکه مایلید کتابی را که یحتمل آن کتابخانه داشته باشد یا نداشته باشد را درخواست کرده و مطالعه کنید. در حقیقت، حتی به شما اجازه داده نمی شود به کتابخانه بدون اینکه حق عضویت داشته باشید ورود کنید! حتماً باید عضو کتابخانه بود، تا حتی به شما اجازه داده شود واردش شده و بلکه به کتابهایش نگاهی هم آیا بیاندازید. این یک ضعف مهمی است که سیستم کتابخانه های ما دارند. البته غلط نکنم کتابخانه ی ملی اینطور نیست و بر عکس است. یعنی می توانید آنجا بروید و به شما اجازه هم داده می شود از کتابهایش همانجا برای مطالعه استفاده هم کنید. ولی بنظر این بنده ی حقیر این اصلا کافی نیست و بلکه یک مشکلی است برای علاقه مندان به کتاب و مطالعه.

البته اینترنت هم این تصویر از کتابخانه ها را تا حدی عوض کرده است آنچنان که کتابخانه های اینترنتی هم داریم و حتی از ایران می شود به کتابخانه ی کنگره ی آمریکا هم وصل شد و کتابهایش را آیا چقدر هم مطالعه کرد. ولی این فقط ظاهر قضایا هم هست و بلکه مشکل را جدیتر هم می کند و این را هیچ کس هم انگار نیست که برایش طوری درد دل کنید که بتواند مسئله را هم حل کند. و آن اینکه برای مثال بنده ی حقیر 6 الی 7 سال پیش بود که برای کلاسی می رفتم پژوهشگاه دانشهای بنیادی فیزیک و به کتابخانه اش هم سری زدم. جالب اینجا بود که شما احساس غربت می کردید در کتابخانه چرا که در حقیقت اصل آن در خود کتابخانه دیگر نبود و نیست چرا که همه چیز الکترونیکی هم شده بوده و اینچنین است. یحتمل به دانشجویان یک رمزی را می دهند که می توانند از ژورنالها و فرض بفرمایید mathscinet استفاده کنند. و پول گزافی هم باید در ازای داشتن چنین مزایایی دولت پرداخت کند. ولی وقتی دوران دانشجویی هم تمام شد، دیگر آن مزایا هم گویا با آن فراموش می شود و نمی تواند از آنها استفاده کند و .... خوب، این یک مشکل عظیمی هم هست که مردم نمی توانند بالفطره از این مزایا برخوردار هم باشند و بلکه با این مزایای کتابخانه ها غریبه هم می شوند. و حال آنکه خود به خود هم دولت اصلا برای همین هم هست که چنین مزایایی را برای همگان فراهم می کند که کتاب و مقالات ژورنال هم یک مزیتی برای بعضی خواص واقع نشود و بلکه در دسترس مردم باشد.

درد اینجا است که آنوقت شما وقتی با مسئول سایت جی- استور هم درد دل می فرمایید که بابا این مقالات تان را خیلی هم نمی شود مطالعه کرد چرا که یک محدودیتهایی را بطور معمول اعمال می کنند. می فرماید راست می گویی؛ فکر می کنی من چه کار می توانم برایت بکنم! آیا می خواهی به یک دانشگاه وصلت کنم بلکه کارت راه بیافتد؟! و این کار را هم می کند. بنده فکر می کردم او حداکثر می تواند مرا به یک دانشگاه آمریکایی هم وصل کند. ولی دیدم، به به؛ ما را با کمال ناباوری وصل کرد به دانشگاه تهران! بابا دستت درد نکند خانم مسئول سایت جی- استور. هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز که هنوزه اندر خم یک کوچه ایم و مانده ایم بالاخره چطور هم می شود این خم را یک جورهایی ردش کرد یا جا خالی هم داد یا حتی نادیده اش هم گرفت یا ....

معمولاً هم برای یک چیزهای دیگری است که می فرمایند سر پیری و معرکه گیری؟! ولی یحتمل در این مورد صدق هم می کند که این را بگوییم. دلیلش این هم هست که بالاخره، وقتی هم می فرمایند که بچه جان مواظب باش دوست و رفیق بد نگیریها! سیگار بهت تعارف کردند، نکشیها! سراغ اعتیاد و مشروبات الکلی و بد مستی و فسق و فجور و فحشاء  که اصلا نباید هم بروی و .... و الا که آدم بشو هم نخواهی شد! مسئله اینجا چیست؟ مسئله این هم هست که شیطان هر چوری هم که حساب کنید، نوجوان و جوان و بلکه پیر مردها را هم سعی می کند از راه بدر کند. و چطور؟ شما کاری نداشته باشید که چطور؛ شیطان خودش می داند که چطور هم وارد میدان شده و کارش را بکند و بچه حزب اللهی ها را هم اتفاقاً حتی می خواهد از همه بیشتر هم گول بزند. و لذا تقوا و ایمان و دین و مذهب را هم مدام زیر سوال می برد و بجایش هم تبلیغ حتی استیک و نوشیدنیهای الکلی و رقص و آواز و ... هم می کند. و حالا اینها را هم هیچ کدامش را دستش نمی رسد که با آنها کسی را یحتمل آلوده کند، بالاخره تهدید هم می کند که به همین مستهجنات که می توانی بپردازی! و هر جوری می تواند خودش هم بداند که شیطان پرستی چه مشکلاتی را دارد، می خواهد همه ی عالم را مبتلا کند و در جهم را باز کرده و همه و همه را هم بریزد توی جهنم. شیطان بزرگ است دیگر!

و لذا شما یک عمر هم که اگر بهترین کتابخانه ها را در اختیارتان بگذارند و خیلی هم از آنها استفاده های مفیدی نیز برده باشید، باز ممکن است شیطان در آن لحظه ی آخر هم بیاید سراغتان و بگوید کجا؟! یادت رفته است چطور بندگی مرا همه ی عمر کرده ای؛ حالا باز حال و هوای آدم شدن هم زده است به سرت؟! آدم بشو مثل اینکه آخرش هم نیستیها! این است که می فرماید الم اعهد یا بنی آدم ان لا اعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین (یس: 60). مردم اینجا یحتمل اشتباه هم می گیرند که نکند ما اصلا اشتباه هم کردیم که انقلاب کردیم چرا که اینقدرها هم شیطان بزرگ و کوچک و همه و همه را نیز داریم که انواع فشارها را هم وارد می آورند که هر کس را از راه می رسد را از راه بدر کنند و اجازه هم ندهند هیچ کس آدم شود و .... 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد  آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

وجاء شیخ ودنا من نساء الحسین علیه السلام وعیاله وهم فی ذلک الموضع فقال الحمد لله الذی قتلکم وأهلککم وأراح البلاد عن رجالکم ، وأمکن أمیر المؤمنین منکم فقال له علی بن الحسین علیه السلام یا شیخ هل قرأت القرآن ؟ قال : نعم ، قال فهل عرفت هذه الآیة : ( لا أسئلکم علیه أجرا إلا المودة فی القربى ) . قال الشیخ : نعم قد قرأت ذلک فقال علی علیه السلام له فنحن القربى یا شیخ فهل قرأت فی بنی إسرائیل ( وآت القربى حقه ) فقال الشیخ قد قرأت ، فقال علی بن الحسین فنحن القربى یا شیخ فهل قرأت هذه الآیة : ( واعملوا أنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه وللرسول ولذی القربى ) . قال : نعم ، فقال له علی علیه السلام : فنحن القربى یا شیخ فهل فرأت هذه الآیة : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهر کم تطهیرا . قال الشیخ : قد قرأت ذلک ، فقال علی علیه السلام : فنحن أهل البیت الذی خصصنا الله بآیة الطهارة یا شیخ .
قال الراوی : فبقى الشیخ ساکتا نادما على ما تکلم به وقال : بالله إنکم هم ، فقال : علی بن الحسین علیهما السلام تالله إنا لنحن هم من غیر شک وحق جدنا رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فبکى الشیخ ورمى عمامته ثم رفع رأسه إلى السماء وقال اللهم إنا نبرأ إلیک من عدو آل محمد صلى الله علیه وآله وسلم من جن وإنس ، ثم قال هل لی توبة ، فقال له : نعم إن تبت تاب الله علیک وأنت معنا ، فقال : أنا تائب فبلغ یزید بن معاویة حدیث الشیخ فأمر به فقتل .

 

اللهوف، سید ابن طاووس، ص 103

http://lib.eshia.ir/15097/1/103

 

راوى گفت: پیرمردى آمد و به زنان و عیالات حسین 7 که بر در مسجد ایستاده بودند نزدیک شد و گفت سپاس خداى را که شما را بکشت و نابود کرد و شهرها را از مردان شما آسوده نمود و امیر المؤمنین را بر شما مسلّط کرد علىّ بن الحسین، باو فرمود: اى پیرمرد قرآن خوانده‌اى گفت:

آرى، فرمود: معناى این آیه را نیکو درک کرده‌اى؟: بگو اى پیغمبر من براى رسالت مزدى از شما نمیخواهم بجز دوستى خویشاوندانم، پیرمرد گفت:

آرى، این آیه را خوانده‌ام على 7 فرمود: خویشاوندان پیغمبر مائیم، اى شیخ در سوره بنى اسرائیل خوانده‌اى؟ که حقّ خویشاوندان ادا کن شیخ گفت خوانده‌ام، علىّ بن الحسین فرمود: خویشاوند مائیم، اى پیر مرد این آیه را خوانده‌اى؟: بدانید هر چه سود بردید پنج یک آن مخصوص خدا است و رسول و خویشاوندان رسول، گفت: آرى، على 7، باو فرمود: مائیم خویشاوندان پیغمبر، این آیه را خوانده‌اى؟: خداوند خواسته است که پلیدى را از شما خاندان بردارد و شما را پاک و پاکیزه فرماید، شیخ گفت: این آیه را خوانده‌ام، على 7 فرمود: مائیم آن خاندانى که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما نازل فرموده است، راوى گفت: پیر مرد ساکت ایستاد و آثار پشیمانى از آنچه گفته بود بر چهره‌اش نمایان بود پس از لحظه‌اى گفت: تو را بخدا شما همانید که گفتى؟

علىّ بن الحسین فرمود: بخدا قسم بدون شکّ ما همان خاندانیم بحقّ جدّم رسول خدا که ما همان خاندانیم، پیرمرد گریان شد و عمامه‌ بر زمین زد و سپس سر بر آسمان برداشت و گفت: بار الها ما که از دشمنان جنّى و انسى آل محمّد بیزاریم پس بحضرت عرض کرد: آیا راه توبه‌اى براى من هست؟ فرمود: آرى، اگر توبه کنى خداوند توبه تو را مى‌پذیرد و تو با ما خواهى بود عرض کرد: من توبه کارم، گزارش رفتار این پیرمرد بیزید رسید دستور داد او را کشتند ....

 

ترجمه اللهوف سید ابن طاووس، ص 178

http://lib.eshia.ir/12848/1/178

 

یک مسئله ی خیلی مهمی که راجع به مشکلات اقتصادی نهفته است این است که این درست است که ما باور هم داریم که العلم سلطان و من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه ترجمه امام علی(علیه‌السلام): دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و پیروز شود، و هر که آن را نیابد بر او یورش برند و مغلوب گردد. نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 20 ص 219. ولی به معنای واقعی کلمه ما هنوز از این جمود علمی حتی در سطوح کشوری و منطقه ای و بین المللی هم بیرون نیامده ایم که بتوانیم بفهمیم چطور حتی از حکمت الهی و فلسفه و بلکه ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به علوم انسانی و از جمله اقتصاد خرد و کلان محلی و منطقه ای و جهانی هم برسیم. البته اقتصاد ما نکات قوی ای هم خیلی ممکن است داشته باشد، ولی اینکه آیا چقدر اقتصادمان علمی است و چقدر هم تجربی است و بلکه همینطوری که پیش می رویم سعی می کنیم مسائل گوناگون را هم بر حسب حکومتهای وقت و افراد وابسته بدانها هم حل کنیم، زیر سوال است! و بنابر این خیلی هم زیر سوال یحتمل نرود که در این میان نیوترینوها، لپتونها، فوتونها، کوارکها، ذرات دیگری مثل W^+/-, Z و دیگر ذرات مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه با انواع ابرتقارنها و گرانش کوانتومی و انواع شتاب دهنده ها و برخورد کننده های بزرگ هادرونی و آشکارسازها و ... هم چه تاثیراتی می توانند بر اقتصادمان و اقتصاد جهانی هم داشته باشند. و لذا یک جهش عظیم علمی را هم می طلبد که از تحریمهای برجامی بتوانیم آنچنان هم عبور کنیم که یک سلطه ی اقتصادی منطقه ای و بلکه جهانی را هم برایمان تولید کند که حتی اعضای گروه 5+1 را هم مجبور کند که برگردند پشت میز مذاکرات و این بار حتی یحتمل هم اقتصادمان را یاد بگیریم آنقدر قدرتمند هم کنیم که بتوانیم ما آنها را تحریم کرده و با انواع شروط هم بکشانیمشان پای میز مذاکرات! حتی استکبار هم در مقابل قدرت و سلطنت علم الهی و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مجبور است از جمود علمی خود دست برداشته و سر فرود آورده و زانو هم بزند و بلکه سجده هم کند! چرا که صراط مستقیم و نه صراط آنهایی که گمراه شدند هم همین است. و لذا ما علم اقتصادی را هم نیاز داریم که نه فقط به از جمله صرفاً به ریاضی فیزیک مبتنی بر علوم مادی است و بلکه وصل است به حکمت الهی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و .... و این هم لازم است که شاگرد و دانشجو و طلبه از حالات خلاء بتواند به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شود.

یک نکته هم بنده ی حقیر اینجا در مورد استکبار عرض کنم که یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه و حتی اساتید هم با آنها ممکن است روبرو شوند. و آن این است که این از لوازم کار دانشگاهی و بلکه حوزوی هم شده است که شاگرد باید مراتب و درجاتی را هم طی کند تا بتواند فرض بفرمایید به کارشناسی ارشد و دکترا و پست دکترا و ... و استادی هم برسد. و اما لازمه ی این کار این است که لوازم این طی درجات هم در جامعه یافت شوند و بلکه به چرخه ای معیوب هم دچار نشده باشیم که شاگرد و دانشجو و طلبه درگیر آن شده باشد آنچنان که دارد کانه در کار خود بدجوری هم درجا می زند؛ و بلکه به این نتیجه هم برسد که مطالعات و دیگر فعالیتهای اینستاگرامی و تلگرامی و واتساپی و توئیتری و فیس بوکی و ... هم خیلی سودش بیشتر از طی درجات علمی دانشگاهی و حوزوی است و بلکه از اینها روگردان هم شود! ان شاء الله اینطور نیست و فقط بنده ی حقیر است که بعد از وارد شدن به دهه ی 70 زندگی هنوز دارد درجا هم می زند و وهم و خیال هم برش داشته است که همه نیز مثل خودش نیز دارند حتی ماورای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز درجا می زنند و .... البته بنده ی حقیر تازه راجع به یک چیزی که حدود 40 سال پیش هم کما بیش هر روز با آن روبرو بودم از ویکیپدیا یاد گرفتم که هسپرین (Hesperian) چه معنایی نسبت به کره ی مریخ هم می تواند داشته باشد؟! خدا آخر عاقبت همه ی ما را بخیر کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

پنجشنبه 15 دی 1401، 19:33

 

با سلام به خانم دکتر عزیز،
بنده ی حقیر نمی دانم چرا همیشه نخودی ام بجای اینکه یک وقت هم خودی باشم! یک وقتی در مسجد یک کتاب که خیلی کم صفحه هم بود را خریدم که اسمش غلط نکنم همین "خودی و غیر خودی" هم بود. ولی مشکلش این بود که کتاب یک مرتبه طوری تمام می شد که حتی جمله ی آخر را هم تمام نکرده بود! بنده رفتم به خدام مسجد هم اعتراض کردم که این کتابی که ما خریدیم اینچنین است. ولی هیچ کس هم حرف ما را گوش نکرد و ...
یک خاطره ای هم از کنفرانس نیترینو و مرحوم هارالد فریتزش 10 سال پیش- که دیدم همین چند ماه پیش هم به رحمت خدا رفته است- بگویم. در شامی که آخر کنفرانس بود بنده دیدم که بنظر می رسید ایشان ایستاده است و یک جورهایی مثل اینکه ناراحت است و صندلی بغل دستش را هم برگردانده است طوری که انگار می خواهد نگذارد کسی آنجا بنشیند چرا که متعلق به دوستی یا کسی است. بنده هنوز هم متوجه نشده ام چرا این کار را کرده بوده است. ولی یحتمل حدس می زنم که یک نخودی سر میزش نمی خواسته بنشیند که البته خیلی هم باز نمی توانم حدس بزنم که این نخودی او چه کسی می توانسته باشد آنچنان که خودش در این مملکت آیا چقدر خودی یا نخودی هم بوده است هر چند که از لحاظ بین المللی غلط نکنم لااقل ویکی پدیا که می گوید شهرت زیادی دارد!
و اما یقیناً هم بنظرم می رسد که اگر قرار باشد که مسائل اقتصادی را از طرق علمی بتوانیم پیش ببریم، یک جورهایی هم لازم است که دانشگاهیان را هم خودی کنیم. یعنی مثلاً حتی ببینیم ریاضی فیزیک نظری و غیر نظری حتی با پروژه های عظیمی یحتمل مثل آشکار کننده های نیوترینویی که می تواند در بر داشته باشد هم چطور می تواند به اقتصاد کمک کند همانطوری که تولید انواع فراورده های نفتی و پتروشیمی هم خیلی می تواند به اقتصاد کمک کند. ولی باز اینجا بنده ی حقیر خودم هم، نخودی ام! یعنی بیشتر نشسته ام از خودم شماره های مقالات آرشیوی را وبلاگی در ور می کنم با اینکه نخودی ام و اینها.
راستی خانم دکتر یک عکسی یا کلیپی از شما را دیشب در اخبار خودمان دیدم در حینی که داشت زنان ایرانی برجسته را که بعضی شان هم با آقای خامنه ای ملاقات کرده بودند نشان می داد؛ و ایشان که از هشتک هم فرمودند و هشتک شما را هم دیدم گفتم حتما ایشان خودی است و با اینکه بنده هم نخودی ام، یک چیزی بگویم و لااقل حرفی هم زده باشم. محدودیت سنی هم که انسان را بیشتر می تواند نخودی هم کند و اما آیا این هم دلیل می شود که شما و آقای دکتر- که خیلی هم به ایشان سلام برسانید- ما را سر کلاسهایتان راه هم دیگر ندهید؟! خیلی مخلصیم!

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

وفیه [و فی در المنثور لسیوطی]، أخرج ابن جریر عن أبی الدیلم قال : لما جیء بعلی بن الحسین أسیرا فأقیم على درج دمشق ـ قام رجل من أهل الشام فقال : الحمد لله الذی قتلکم واستأصلکم ـ فقال له علی بن الحسین : أقرأت القرآن؟ قال : نعم. قال : أقرأت آل حم؟ قال : نعم ـ قال : أما قرأت « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً ـ إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى »؟ قال : فإنکم لأنتم هم؟ قال : نعم.

 

المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 18، ص 52

http://lib.eshia.ir/12016/18/52

 

و نیز در همان کتاب است که ابن جریر از ابى الدیلم روایت کرده که گفت : وقتى على بن الحسین (علیهماالسلام ) را به اسیرى آوردند، و در بالاى پله معروف دمشق نگه داشته بودند، مردى از اهل شام برخاست و گفت : حمد خدا را که شما را بکشت ، و بیچاره تان کرد. على بن الحسین (علیهماالسلام ) در جوابش فرمود: آیا قرآن خوانده اى ؟ گفت آرى . فرمود: آل حم را خوانده اى ؟ گفت آرى ، فرمود: هیچ خوانده اى  ((قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى (( را؟ مرد ناگهان متوجه شد و گفت : شما همان قرباى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) هستید؟ فرمود: بله ما هستیم .

 

ترجمه المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 18، ص 74- 75

http://lib.eshia.ir/50081/18/74

 

یا اهل العالم، قتل الحسین علیه السلام عطشانا

 

فرازی از بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار اقشار مختلف بانوان، ۱۴۰۱/۱۰/۱۴

 

آخرین مطلبی که عرض میکنم، این است که با همه‌ی حرفهایی که زدیم، با همه‌ی تعریفهایی که کردیم که واقعیّت هم دارد، انصاف این است که در جامعه‌ی ما در درون بعضی از خانواده‌ها به زنها ظلم میشود؛ مرد با تکیه‌ی بر توان جسمی خودش، چون صدایش کلفت‌تر است، قدّش بلندتر است، بازوهایش کلفت‌تر است، زور میگوید به زن؛ ظلم میشود به زنها؛ خب راهش چیست؟ چه کار کنیم؟  خانواده را هم میخواهیم حفظ کنیم دیگر؛ راهش این است که قوانینِ مربوط به داخل خانواده آن‌چنان محکم و قوی باشد که هیچ مردی قادر به ظلم کردن به زنان نباشد؛ بایستی قوانین، اینجا به کمک طرف مظلوم بیایند. البتّه موارد اندکی هم وجود دارد که عکس قضیّه [است]، یعنی خانم ظلم میکند؛ یک موارد این‌ جوری هم داریم؛ البتّه کم است و بیشتر موارد آن است که قبلاً گفتم. امیدواریم که ان‌شاءالله همه‌ی این موارد اصلاح بشود.

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51655

 

صورت پنجم: ‏‏شک بین چهار و پنج، و برای این شک دو صورت است: یکی از آن ها‏‎ ‎‏بعد از سر برداشتن از سجدۀ آخر است که بنا را بر چهار می گذارد و تشهد و سلام‏‎ ‎‏می گوید، سپس دو سجدۀ سهو به جا می آورد. صورت دوم (شک) در حال قیام است، و‏‎ ‎‏این صورت، در شک بین سه و چهار در حال ایستادن ـ که نمی داند سه رکعت خوانده یا‏‎ ‎‏چهار رکعت که باید بنا را بر چهار رکعت بگذارد ـ داخل می شود و بر او واجب است که‏‎ ‎‏قیام را به هم زند (وبنشیند) و تشهد و سلام بگوید و دو رکعت نماز (احتیاط) نشسته یا‏‎ ‎‏یک رکعت (نماز احتیاط) ایستاده بخواند. و مطلب در همه مواردی که باید قیام را رها کند،‏‎ ‎‏همین است؛ زیرا رها کردن قیام صورت شک را تغییر نمی دهد، بلکه نشستن و رها کردن‏‎ ‎‏قیام ـ بعد از آن که بر این شک صدق می کند که شک بین رکعات در حال قیام است ـ مقدمۀ‏‎ ‎‏سلام دادن نماز می باشد (نه آن که باعث تغییر صورت شک از شک بین چهار و پنج به‏‎ ‎‏شک بین سه و چهار باشد).‏

 

تحریر الوسیله، امام خمینی، جلد 1، ص 227- 228

http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_113337

 

در رساله امام خمینی ص 212 در صورت چهارم می فرماید: در مورد شک بین چهار و پنج می فرماید که اگر بعد از سجده ی دوم یا همان سجده آخر بود، تشهد و سلام می دهد و سپس دو سجده سهو بجا می آورد، ولی اگر بعد از سجده ی اول، یا پیش از سر برداشتن از سجده ی آخر، این شک، برای او پیش آید، بنا بر احتیاط واجب باید بدستوری که گفته شد عمل کند و نماز را هم دوباره بخواند.

و در صورت ششم می فرماید: شک بین چهار و پنج درحال ایستاده که باید بنشیند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته بجا آورد.

 

گاهی اوقات شکیات نماز ممکن است حتی در یک صورت نیز چندین حالت داشته باشد که آیا در حال ایستاده باید چه کرد و قبل یا بعد از سر برداشتن از سجده هم باید چه کرد؟ البته یحتمل بعضی حتی اشکال کنند که مثلاً در مورد قربانی گوساله آنطور که حضرت موسی علی نبینا علیه السلام در سوره ی بقره هم دستور می فرمایند و قومش هم شک می کنند که آیا ما را داری مسخره می کنی؟ 

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ‎﴿البقرة: ٦٧﴾‏

آیا این شک و حتی این واقعه قبل از گوساله پرست شدن آنها هم بوده است یا بعد از آن آنگاه که سامری هم برایشان گوساله ای را ساخت که از آن صدایی هم در می آمد و بلکه به همین دلیل هم یحتمل قوم حضرت موسی علی نبینا علیه السلام واقعاً هم آنقدر گوساله هایشان را نیز دوست داشتند و گوساله پرست هم شده بودند که دیگر حاضر نمی شدند حتی امر خدا را رعایت کرده و گوساله ای را قربانی کنند. تا اینکه بالاخره حضرت موسی علی نبینا علیه السلام هم یک جورهایی راضیشان کرد که این امر خدا است و باید این کار را آنطور که خدا دستور هم می دهد اجرا کنید. عرض بنده ی حقیر این است که حالا یحتمل این قوم خیلی هم الایل آنها مقیدشان نکرده بوده است که حتی به این باور هم برسند که گوساله و گاو هم مقدس اند و بلکه ادرار و بول آنها نیز نجس که نیست هیچی و بلکه پاک هم هست و بجای آب هم می شود از آن برای حمام و دست و رو شستن هم استفاده کرد. و یحتمل هنوز الایل آنها در گوساله پرستیشان به این نتیجه هم نرسیده بوده اند که گناه هم دارد که گوساله مقدس را قربانی کرد چرا که پیغمبری همچون حضرت موسی علی نبینا علیه السلام داشتن هم چنین اجازه ای را به آنها نمی داده است. و لذا بالاخره هم گوساله ای را بر حسب دستورات خدا و پیغمبرش قربانی هم می کنند. البته این یحتمل یک روی افراط و تفریط است و روی دیگرش این هم هست که آیا در کشتار گوساله ها هم نمی توان زیاده روی کرد آنچنان که یحتمل حتی خدا هم قهرش بگیرد؟! حالا یحتمل حتی قوم موسی هم در زمان ظهور آن حضرت هنوز خیلی به غذاهایی مثل استیک رو نیاورده بوده اند.

و اما بنده امشب داشتم سعی هم می کردم بلکه بتوانم ببینم رستوران بلک انگس چه پیشنهادی را هم ارائه می دهد که طی آن می توانید هر هفته یک استیک برای یک سال هم مجاناً نزد آنها میل بفرمایید؟! ولی نمی دانم چه شده است که دیگر حتی سایتش هم باز نمی شود و می گوید مشکلات امنیتی هم دارد که بخواهد مرا وصل کند. یحتمل یک مرتبه یک سیلی از افراد هم یک جورهایی باعث شده است به سایت بلک انگس رجوع کنند که حالا لااقل بنده ی حقیر را که فیلتر کرده است! ولی این را هم عرض کنم که بلک انگس را خیلی نمی دانم، و اما اقل کم مک دونالد که خیلی وقتها نمی بود بلکه گاهی اوقات برای تبلیغاتش هم که شده پیشنهاد یکی بخر دو تا ببر همبرگرهای دو طبقه ی مخصوص بیگ مکی مک دونالد را که داست. دیگر چه عرض کنم؟!

عرض دیگر بنده ی حقیر اینجا این است که این شکیات بین اینکه چه کسی چه نوشابه هایی را هم دارند میل می کنند در حینی که منتظر میز غذای استیک خود هم هستند نیز می تواند مسئله ی مهمی باشد. یعنی اینکه گاهی اوقات هست که نوشابه های الکلی در یک مکانی ممنوع است و لذا شما می دانید که هیچ کس چنین نوشابه هایی نمی تواند از این رستورانها خریداری هم کند. ولی یک وقت هست که چنین چیزی نیست و بلکه این نوشابه های ممنوعه نیز حتی سرو می شوند و لذا نمی دانید هم که آیا کیست که از این نوشابه ها می نوشد و کیست که نمی نوشد؛ و آنگاه یحتمل هم بخاطر همین اعتیاد به الکل دچار کبد چرب الکلی هم شود که می تواند روی خلق و خوی روانی و روحی او نیز آنچنان تاثیراتی را ایجاد کند که حتی زندگی زناشویی او را هم از میزان و تعادل لازم به هم زده و حتی به خطرش هم بیاندازد، هر چند که خودش هم خبر نداشته باشد که دلیلش کدام است. و حال پناه بر خدا که دیگر چه گناهان دیگری و بلکه چه جنایاتی را هم خواسته یا ناخواسته مرتکب شود؟ و لذا یحتمل به یقین هم بتوان گفت که بعضی از الایلهای ژنتیکی هستند که از این نوع مرضها و بیماریهای روانی و روحی و جسمی اتوماتیک خود را مصون می کنند چرا که دین و مذهب آنها همچون اسلام چنین اجازه ای را بدانها نمی دهد؛ و لذا لااقل مومنین و مومنات از مسلمین و مسلمات هم مواظبت می کنند که آنچنان که کتاب و سنت هم آنها را بر حذر کرده است از این بیماریها و مرضها چون الکل حرام هم هست از مبتلا شدن خود بطور جدی نیز پیشگیری کنند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

یا اهل العالم، قتل الحسین علیه السلام عطشانا

 

دیشب بنده داشتم مقاله ای از کیهان را راجع به بانیان فرقه بهائیت آغازگر کشف حجاب در ایران را می خواندم که با تاریخدان و زبانشناس ایرانی آمریکایی الاصل در کانادا پروفسور ریچارد فولتز Richard Foltz آشنا شدم. یک قومی هست اوستا Ossetes در گرجستان و قفقاز و آسیای میانه که می فرماید زبانشان هم از زبانهای ایرانی است. زبان سغدی هم یکی دیگر از زبانهای ایران باستان است. از جمله مبحثهایی که زیر بحث سنتها ایشان علاقه مند هم هستند، علاوه بر میترائیسم و زرتشتی و مانویت و ..، یکی هم یزیدی است. و یکی هم Uatsdin است که این را هم تا حالا بنده ی حقیر نشنیده بودم که آیا چقدر هم یک مذهب کفرآلودی pagan religion است یا چیست؟!

ولی حالا یحتمل مسئله ای بی ربط هم هست که آکسیونهای از مواد تاریک را هم بعضی همچون لیندلی نیوسلو از ام آی تی حتی با آبراکادابرا هم می خواهند آزمایش اش کنند. دیگر خبر هم این است که هونگ لویی و لیندلی وینسلو فلو ام آی تی و انجمن فیزیک آمریکا شده اند. و لذا به این مقالات او هم یحتمل بخواهید بنگرید:

https://arxiv.org/abs/1810.12257

...

https://arxiv.org/abs/2209.08125

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

یا اهل العالم، قتل الحسین علیه السلام عطشانا

 

فرازهایی از بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار اقشار مختلف بانوان، ۱۴۰۱/۱۰/۱۴

 

بنابراین یکی اینجا بود که به زن ضربه زدند و او را وارد میدان کار کردند برای اینکه خرج کمتری بکنند، هزینه‌ی کمتری به عهده بگیرند، پول کمتری بدهند؛ یکی هم چون مرد جنس برتر است، زن وسیله‌ی التذاذ مرد قرار بگیرد. البتّه برای من سخت است؛ درباره‌ی این قضیّه حرف زدن در همه‌ی مجالس واقعاً برایم سخت است، بخصوص مجلس زنانه، لکن واقعیّتی است؛ چه ‌کار کنیم؟ همه ‌کار کردند برای اینکه بتوانند زن را قانع کنند که امتیاز او به نوع رفتاری است که جذّابیّتهای جنسی او را برای مرد بیشتر کند؛ همه‌ی تلاش را کردند. این داستانِ خیلی غم‌انگیزی است؛ من در این زمینه‌ها خیلی چیزها خوانده‌ام که واقعاً آدم نمیتواند [بیان کند]. در یکی از مجلّات آمریکایی ــ هفت، هشت، ده سال قبل از این برای من آوردند ــ یک سرمایه‌دار آمریکاییِ خیلی برجسته که مثلاً ده‌ها رستوران زنجیره‌ایِ خیلی مدرن و پیشرفته و زیبا و مانند اینها داشت، اعلان کرده بود که استخدام میکند؛ چه کسی را؟ دختران جوان را؛ زنهای جوان را با این خصوصیّاتی که ذکر کرده؛ یکی از این خصوصیّات این است که اینها باید حتماً لباسشان، دامنشان، از زانو فلان مقدار بالاتر باشد؛ عکسش را هم انداخته بودند که باید این جوری باشد! یعنی ببینید، برنامه‌ریزی برای تجارت، برای صنعت، برای زندگیِ متعارف در کوچه و خیابان جوری است که مردِ هوسباز و هوسناک بتواند خودش را با چشم، با غیر چشم اشباع کند! خب، اینها واقعاً کرامت زن را شکستند؛ اینها حرمت زن را شکستند. بدترین قضیّه هم همین است که اشاره کردم: کار را به جایی برسانند که خود زن ــ زن جوان یا دختر جوان ــ صلاح خودش را در این ببیند که جوری ظاهر بشود که از جنبه‌ی جنسیّتی بتواند نظر مرد را به خودش جلب کند! حالا کدام مرد را؟ مردی که در کوچه خیابان دارد راه میرود. رساندنِ زن به این نتیجه، بزرگ‌ترین ضربه‌ای بود که اینها به زن وارد کردند. و حالا دیگر قضایای فراوانی دارد که خیلی از آنها را شماها شاید میدانید و خوانده‌اید.

...

متأسّفانه در داخل، ما دیر به این نقاط رسیدیم، یعنی خیلی از این حرفها بعد از انقلاب برای ما روشن شد، وَالّا قبل از انقلاب، حتّی بعضی از بزرگان تصوّرشان این بود که این آزادیِ ارتباط زن و مرد در غرب، موجب میشود که چشم و دل مردها سیر بشود و دیگر تخلّفات جنسی انجام نگیرد؛ تخلّفاتی که گاه‌به‌گاه گوشه و کنار انجام میگرفت، وقتی چشم و دل مردها سیر شد، دیگر این تخلّفات انجام نمیگیرد؛‌ این ‌جوری فکر میکردند! حالا شما نگاه کنید ببینید که چشم و دل اینها سیر شده یا حرصشان صد برابر شده با این تعرّضهای جنسی‌ای که انجام میگیرد؟ دائم دارند میگویند. در محیط کار، در کوچه و بازار، در همه جا، حتّی در تشکیلات منظّم و آهنینی مثل ارتش ــ که زنها هم آنجا هستند ــ تعرّض انجام میگیرد! تعرّض غیر از فسق توافقی است. حالا آن فسق توافقی به جای خود؛ علاوه‌ی بر آن، تعرّض زورکی هم انجام میگیرد؛ یعنی نه ‌فقط چشم و دل سیر نشده، حرص و هوس در بین آنها صد برابر شده. لذاست که امروز شما نگاه میکنید در محیط غرب، تجارت جنسی هست، برده‌داری جنسی هست، شکستن همه‌ی حد و مرزهای اخلاقی و انسانی هست، عرفی کردن و قانونی کردن چیزهایی [هست] که در همه‌ی ادیان حرام است. این هم‌جنس‌بازی و این قبیل حرفها فقط مربوط به اسلام نیست؛ اینها در همه‌ی ادیان جزو محرّمات کبیره است؛ اصلاً اینها را قانونی میکنند، واقعاً خجالت هم نمیکشند! خب، بنابراین یکی از واجبات عملی در جامعه‌ی ما این است که ما از [پیروی] نگاه غربی‌ها به مسئله‌ی جنسیّت بشدّت اجتناب کنیم.

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51655

 

یک روز ما میهمانی داشتیم که صبح بلند شدیم دیدیم ایشان یک غذای بسیار مقوی ای درست کرده اند که معروف است به اگز بندیکت (eggs benedict). ایشان خودشان از جمله کارهایی که می کردند همین آشپزی در رستوران هم بود در حین اینکه دانشجو هم بودند. و حالا بنده ی حقیر دقیقاً هم یادم نمی آید که دانشجوی چه رشته ای هم بودند یا نبودند! البته یک رستوران استیک هاوس بنام بلک انگس black angus هم بود در سن لورنزو که غلط نکنم بعدها حتی یک قسمتی هم بدان اضافه کردند که مخصوص نوشابه نوشیدن و رقص و آواز هم شد در حینی که یحتمل آیا چقدر هم باید منتظر شد که میزی برای غذا میل کردن مشتریها خالی شود؛ یا خیر، مشتریهایی هم فقط برای صرف نوشابه و رقص و آواز هم تشریف آورده اند.

بنده ی حقیر در اینترنت رفتم و دنبال این رستوران می گشتم که حتی اسمش را هم یادم رفته بود. و دیدم که هنوز هم بعد از یحتمل 40 سال همانجا است. و علاوه بر این، حتی اینترنت به شما می گوید که از اینجا بخواهید بروید این رستوران استیک میل کنید، پروازش 19 الی 20 ساعت است! خوب، حالا خواستید نوشابه هم میل نکنید و به رقص و آواز هم کاری نداشته باشید و بلکه حتی استیک هم میل نکنید! یحتمل بعضی اینجا اشکال هم کنند که هیچ کاری اینجا نکنیم؛ و آنگاه پس چه بکنیم این همه راه هم بلند شویم برویم آن سر دنیا و هیچ کاری هم نکنیم. بالاخره اقل کم اش این است که متوجه خواهیم شد که همه جا کباب و شیشلیک هم خیلی نخورند بجایش چطور هم استیک و حتی اگز بندیکت و ... میل می کنند؟ حالا مثلاً خرچنگ و استیک منوی اش را هم میل نکنید!

حالا این مسئله هم یحتمل باشد که فرض بفرمایید که نوشابه هایشان را هم میل نمی فرمایید و رقص و آوازشان را هم حینی که آیا منتظرید استیک میل بفرمایید نگاه نمی فرمایید. ولی اگر حالا همین خانمها و آقایان و بلکه دختر خانمها و آقا پسرها تشریف آوردند گفتند ما پول کم آورده ایم و نمی توانیم برای خودمان نوشابه هم بخریم؛ آیا آنگاه حاضر هم هستید که فرض بفرمایید که کارت اعتباری تان را به آنها هم بدهید که بتوانند نوشابه هایشان را هم میل کنند؟! حالا یحتمل شما نوشابه هایشان را دوست ندارید، ولی بالاخره آنها که دوست دارند و به شما هم رو انداخته اند که پول هم کم آورده اند. بابا، آب بخور دیگر! آب نمی نوشی، چیز دیگر می خواهی؟ نوشابه ی خوش مزه هم دوست دارید؟ خوب، اگر رفتید وسط رقص و آواز و رستوران استیک و اینها، دیگر انتظار هم نداشته باشید که مثل مهمانهای حضرت ابراهیم علیه السلام هم با شما رفتار شود که بفرمایند تو را به علی بفرمایید استیک هم میل بفرمایید؛ و آنگاه شما هم بفرمایید که خیر! دوست ندارم. و اگر هم باز برای خرید نوشیدنی هایشان پول کم آورده بودند و از شما که فقط دارید نظاره هم می کنید خواستند که کارت اعتباریتان را تقدیمشان کنید. آیا می توانید بفرمایید من نوشیدنی شما را هم اصلا دوست ندارم؟! کارت اعتباری را هم ندهید، بالاخره نمی توانید هم بفرمایید که ما صراط مستقیممان که به شهادت هم ختم می شود فرق دارد با صراط مستقیم شما که آیا چقدر هم شهادت طلب بسبک خودتان هم هستید و .... ولی خوب، همانطوری که شهید حاج قاسم سلیمانی هم فرموده اند باید شهید زنده هم بود تا آیا چقدر هم خدا بخواهد و شهادت نصیب ما شود؟ یک شهادت عظیمی را می طلبد که شهیدی هم بتواند یک ملتی را که خدای ناکرده دارد راهش را هم کج کرده را به راه راست هدایت کرده و همه و همه ی عالم را یکجا هم مسلمان کند آنچنان که شاگرد و دانشجو و طلبه هم بالاخره یاد بگیرد که راهش را مستقیم تا الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم همه و همه را طی کرده و حتی نه فقط طلبه های تایلندی و بلکه دیگر طلبه ها هم کمک کنند پاتایایشان را درست کنند و همه و همه ی عالم مسلمان هم شوند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین بارادته و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ‎﴿الشوری: ٢٣﴾‏

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار اقشار مختلف بانوان، ۱۴۰۱/۱۰/۱۴

 

... بنده امروز درباره‌ی مسئله‌ی زن چند نکته‌ای را میخواهم بیان کنم ــ چند نکته‌ی مهمّی به نظر خودم ــ شاید قبلها هم بعضی از این نکات را ما گفته‌ایم یا شماها بعضی گفته‌اید، لکن اینها تأکید بشود، خوب است. من قبلاً این را به شما دختران دانشور ایران که اینجا حضور دارید و همه‌ی کسانی که این صحبتها را می‌شنوند بگویم که در مسئله‌ی زن، موضع ما در قبال مدّعیان ریاکار غربی، موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. یک وقتی سالها پیش دانشجوها در دانشگاه از من پرسیدند که شما در فلان قضیّه چه دفاعی از خودتان دارید؟ گفتم من دفاعی ندارم؛ من هجومی دارم. در قضیّه‌ی زن این‌ جوری است؛ دنیا مقصّر است. «دنیا» که میگویم یعنی همین دنیای غرب و فلسفه‌ی غربی و فرهنگ غربی موجود؛ البتّه غرب متجدّد و به قول خودشان مدرنیته؛ من غرب تاریخی را کاری ندارم، آن بحث دیگری است. غرب متجدّد یعنی همین که از حدود دویست سال پیش به این طرف در همه‌ی شئون زندگی یک حرفی ابراز کرده؛ ما در قبال اینها مطالبه‌کننده‌ایم، اینها نسبت به مسئله‌ی زن جدّاً گناهکارند، مقصّرند؛ ضربه زدند، جنایت کردند. بنابراین صحبتهایی که ما میکنیم جنبه‌ی دفاع ندارد، جنبه‌ی بیان نظر و عقیده‌ی اسلامی و موضع اسلامی است. حتّی اگر این مطالبی را که درباره‌ی مسئله‌ی زن و موضوع زن مطرح میکنیم و بحمدالله میبینم که امثال شماها خانمهایی که صحبت کردند کاملاً مسلّطند به این مسائل، تکرار بکنید، بیان کنید، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربی‌ها هم واقعاً اثر بگذارید؛ چون واقعاً زنهای آنها در رنجند؛ جامعه‌ی زن غربی، امروز در یک رنج ناخودآگاه در مواردی، و آگاه در یک موارد دیگری است؛ روی آنها هم ممکن است اثر بگذارید....

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51655#_ftnref4

 

یک عزیزی می فرمودند که فی القربی در آیه ی مبارکه 23 سوره شوری بر می گردد به حضرت فاطمه ی زهرا علیه السلام هر چند که قربی معنای اهل بیت هم می تواند بدهد. و این مسئله می فرمایند دلایل ادبی هم دارد. ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که چطور حتی ما می توانیم راجع به 5 تن اهل عبا هم حرف بزنیم و چیزی بگوییم و حضرت فاطمه ی زهرا را که در مرکز آن هم واقع است را مورد توجه قرار ندهیم. نگاه اولیه ی این حقیر این است تا اینکه چقدر بیشتر بتوانم به اصل مسئله از لحاظات ادبی پی ببرم؛ یحتمل هیچ گاه نتوانم! خود صاحب تفسیر المیزان کم راجع به این آیه بحث نفرموده اند و ....

حالا دیر هم که هست، ولی با این حال بنده ی حقیر چند کلمه ای هم راجع به بحث فرشته هایی که گفته می شود نزد حضرت ابراهیم علیه السلام می آیند و آن حضرت براییشان گوساله ای را بریان می کند؛ یا بحث مرده ای که با قسمتی از قربانی گوساله که به عبارتی هم دم گوساله بوده است به جسد او زده و لذا زنده هم می شود و ...، آنوقتی که حضرت موسی علی نبینا علیه السلام به قومش می فرمایند گوساله ای را باید قربانی کنید. اینجا این سوال مطرح است که آیا واقعاً دم آن گوساله بوده است که به جسد مرده زده شده که او را زنده هم می کند؟! و آنگاه آیا بقیه ی گوساله ی ذبح شده را هم چه می کنند؟! چرا که اصل مسئله لابد همین هم بوده است که مرده را بتوانند با حتی دم گاوی هم که شده زنده کنند دیگر. و لذا با این حال، آیا بعد از اینکه چنین معجزه ای هم رخ می دهد، آنگاه دیگر بقیه ی گوساله را هم همه و همه یادشان می رود و می دوند که مرده ی تازه زنده شده را بغل کنند و دربر هم گیرند؟ دیگر با این حرفها و حضور خود حضرت موسی علی نبینا علیه السلام هم که همه و همه نمی دوند که گوساله را حتی بسنت حضرت ابراهیم علیه السلام هم کباب کرده و نوش جان کنند. یا آیا واقعاً هم چنین چیزی ممکن است؟

مسئله ی دیگر اینجا در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام هم همین است که آیا فرشتگانی که نزد حضرت ابراهیم علیه السلام تشریف فرما شدند گذشته از اینکه حالا آیا واقعاً هم مرد بودند یا زن بودند را هم کاری نداریم؛ ولی باز هم آیا اینها از گوساله میل نکردند چرا که کار مهمتری داشتند و برای بشارت به آن حضرت و همسرش آمده بودند و همینطور اینکه قوم لوط هم هلاک خواهند شد؟ یا اینکه خیر؛ یحتمل مسئله این هم بوده است که اینها اصلا چشم و دلشان هم پر بوده است از کباب و گوساله ی بریان و لذا دیگر به این چیزها هم میلشان نمی کشیده است. و الا اگر مثلاً نان جو و ماست برایشان می آوردند، یحتمل بهتر میلشان می کشید و می نشستند برای صرف غذا همراه حضرت ابراهیم علیه السلام.

البته بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که مگر فرشته ها هم نان و ماست یا حتی گوساله ی بریان هم میل می کنند یا اصلا مگر چیزی می خورند که حالا می خواهی به این همه طول و تفصیلها هم بروی؟ حالا آن روزها یحتمل خیلی متصور نبوده باشد که تلویزیون و سینما هم می توانند مردمی را به تصویر بکشند که اصلا نزد ما حضور هم نداشته باشند، ولی حالا که دیگر خیلی هم بصورت زنده نیز افرادی می توانند نزد ما ظاهر هم شوند همانطور که اینترنت و اسکای وب و وبینارها هم همین کارها را خیلی خصوصی تر هم امکانپذیرتر کرده اند تا مردم را در اقصی نقاط عالم نیز به هم متصل کنند و .... و لذا آیا این فرشتگان هم جسم و جسدی نداشته و فقط بصورت اشباحی نزد حضرت ابراهیم و حتی همسرش ظاهر شده بوده اند و او را از فرزند و آنچه قرار بوده است به قوم لوط هم واقع شود خبر داده بوده اند؟ یا اشخاصی هم بوده اند که هم جسم و هم روح هم داشته اند؟

یحتمل بعضی اینجا اشکال هم کنند که خوب حالا اینها چرا در این وقت شب هم اینقدر مهم اند که از خوابت هم می زنی که اینها را اینجا بنویسی و ...؟ نکته اینجا این هم هست که بعد از گذشت حداقل یک هزاره و اندی از عمر مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف و آنچنان که در روز قیامت هم ایشان دوباره باز می گردند، ولی آیا اگر امروزه روز هم بخواهیم ایشان را ملاقات کنیم آیا با همان جسم و روح شریفش باز خواهند گشت و ما را ملاقات خواهند کرد؟ یا اینکه خیر، آیا حتی در میان این همه تصاویر و فیلمها و کلیپها و ... هم که مشاهده می کنیم، هیچ وقت هم اگر حتی بصورت حی و حاضر نیز نزد ما حضور بیابند آنقدر گیج و ویج همین تصاویر و فیلمها و کلیپها و ... دیگریم که حتی متوجه هم نخواهیم شد که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شدند و رفتند و بلکه ما هم حتی روحمان هم خبردار نشده است که چه شد و چه نشد و ...؟ نکته اینجا یحتمل این است که بعضی که خیلی گوساله ذبح می فرمایند و بلکه از استیکش هم میل فرموده اند و می توانند بقیه را هم به میل استیک و گوساله ی بریان و کباب برگ و شیشلیک و ... دعوت بفرمایند، خیلی هم خوب است که این کار را بکنند که حالا اگر دم گوساله هم نبود و استیک هم بود، یحتمل خیلی هم بهتر است که هم آنهایی که تنهایشان خیلی از استیکها فربه شده و هم آنهایی که از نخوردن استیک و کباب و شیشلیک یحتمل خیلی هم لاغر و مردنی نیز شده اند؛ بلکه از خوردن بعضی از تن گوساله به آنها حالشان جا آمده و دوباره سر حال بیایند و حتی از حالت جمود و مردنی که آیا چقدر هم دچارش شده اند بیرون آمده و زنده هم شوند؟! یا لااقل بالاخره همه و همه دور همی بنشینند و یک نان جو و ماستی هم با هم میل کنند و کیفش را ببرند و از آن حالت جمود بیرون بیایند! هر چند هم که هر کسی هم جای خودش را یحتمل در برجام JCPOA کما بیش گم هم کرده است و نمی داند هم چه باید کرد و راه هدایت و صراط المستقیم هم کدام است و .... گاهی اوقات حتی بنظر می رسد که ائمه ی جماعات و جمعه هم آنقدر ذوق زده اند که کلاً یادشان می رود در سوره ی فاتحه اهدنا الصراط المستقیم هم داریم. معنایش این نیست که زودی دست و پاهایش را بریزیم سرش ببیندیمش بفرستیمش برای رئیس ستاد نماز جمعه و ائمه ی جماعات و بلکه بیت رهبری که یا این بابا را مجازاتش می کنید یا خودمان حسابش را برسیم؟! بابا یک لحظه صبر ک؛ بلکه خودش متوجه شود اهدنا الصراط المستقیم را یادش رفته است بگوید و حواسش سر جایش بیاید و مسئله حل است! هر چیزی که این همه داد و بیداد ندارد و این همه دعوا و مرافعه نمی خواهد و .... ولی خوب، بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که مودت فی القربی هم جای خود را دارد، ولی اگر امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام و بلکه عمر بن خطاب هم بود که دارد امامت جماعت را عهده دار می شود و اهدنا الصراط المستقیم را یادش برود و بلکه یادش هم بیاید و درستش هم کند، آیا آنگاه خوب هم هست هیچ کس هیچی نگوید؟ یا اینکه یک هم همه ای هم می شود که نبودی و ببینی که چه شد؟! امیر المومنین علیه السلام چه کرد؟ اهدنا الصراط المستقیم را هم از نمازش جا انداخت هر چند که بعداً هم خودش درستش کرد و ...، و مثلاً نکند که یک وقت آلزهایمر هم گرفته بوده است و .... بابا، جان این بنده ی حقیر یک کمی هم یواش! بلکه حتی امیر المومنین هم دارد ماموین پشت سرش را امتحان می کند مخصوصاً ببیند آیا اینها حواسشان جمع است؟ یا خیر؛ حواسشان بدتر از دیگران را که نمی دانند بر چه حسابی است که بالاخره اهدنا الصراط المستقیم را باید کجا هم گفت یا کجا هم نباید گفت؛ متوجه هم نمی شوند که حتی امیر المومنین علیه السلام و بلکه عمر ابن خطاب هم دارد با آنها چه می گوید و .... اینجاها است که فرق بین مومن و فاسق روشن هم می شود که بالاخره کیست که اصلا عقلش آنقدر هم سر جایش هست که بتواند نمازش را حتی سر وقت هم بخواند و نه فقط اینکه تا شنید کسی اهدنا الصراط المستقیم را اشتباه گفت یا جا انداخت یا ...، زودی می دود همه را خبردار کند که امام جماعت ما مثل اینکه مست هم بوده است و حواسش هم سر جایش نیست و بلکه آلتزاهامر هم گرفته است و ... بابا آدمیزاد است دیگر؛ و آدمیزاد هم جایز الخطا است دیگر؛ آیا صحیح است که آبروی طرف را اینجوری هم ببرید چرا که هدایت هم نشده است و نمی داند کجا اهدنا الصراط المستقیم را بگوید و کجا هم نگوید و ....؟ آیا خبر ندارید که خدا خودش هم یحتمل دارد شما را آزمایش می کند که بالاخره آیا چقدر هم ملا لغتی شده اید و ...؟! بالاخره این نیز بگذرد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ‎﴿المائده: ٥٤﴾‏

 

و اگر خواننده عزیز در سیره عمومى اسلامى که کتاب و سنت آن را تنظیم و سپس در بین مسلمین اجرا نموده دقت کند و سپس در سیره فاسدى که امروز بر مسلمین تحمیل شده به دقت بنگرد آن وقت آیه شریفه : (( فسوف یاتى الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة على المؤ منین اعزة على الکافرین یجاهدون فى سبیل الله و لا یخافون لومة لائم )) را به دقت مطالعه نماید، در مییابد که تمامى رذائل که جامعه ما مسلمانان را پر کرده و امروز بر ما حکومت میکند و همه آنها - که ما از کفار اقتباس کردهایم و به تدریج در بین ما منتشر گشته و استقرار یافته است - ضد آن اوصافى است که خداى تعالى براى مردمى ذکر کرده که در آیه وعده آمدنشان را داده ، چون تمامى رذائل عملى در یک کلمه خلاصه میشود و آن این است که جامعه ما خدا را دوست ندارد و خداى تعالى نیز این جامعه را دوست ندارد، جامعه ما ذلیل در برابر کفار و ستمگر نسبت به مؤ منین است و در راه خدا جهاد نمیکند و از ملامت هر ملامتگرى مى هراسد.

این همان معنائى است که قرآن کریم از چهره مسلمانان آن روز خوانده بود و اگر خواستى بگو خداى علیم خبیر چنین آیندهاى را براى امت اسلام از غیب خبر داده بود و پیش بینى کرده بود که به زودى امت اسلام از دین مرتد میشود، البته منظور از این ارتداد، ارتداد اصطلاحى (یعنى برگشتن به کفر صریح و اعلام بیزارى از اسلام ) نیست بلکه منظور ارتداد تنزیلى است که جمله (( و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدى القوم الظالمین )) آن را بیان میکند و همچنین آیه شریفه : (( و لو کانوا یؤمنون بالله و النبى و ما انزل الیه ما اتخذوهم اولیاء و لکن کثیرا منهم فاسقون )) به آن اشاره دارد.

 

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 5، ص 647 

http://lib.eshia.ir/50081/5/647

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَیْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ پس مى‌گویى

اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ اِبْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ [اِلْعَنِ] اَلثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ اَلرَّابِعَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ اِلْعَنْ عُبَیْدَ اَللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ پس به سجده مى‌روى و مى‌گویى

اَللَّهُمَّ لَکَ اَلْحَمْدُ حَمْدَ اَلشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی شَفَاعَةَ اَلْحُسَیْنِ یَوْمَ اَلْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ اَلْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ اَلَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ اَلْحُسَیْنِ علیه السلام علقمه گفت که فرمود حضرت باقر علیه السلام که اگر بتوانى که زیارت کنى آن حضرت را در هر روز به این زیارت در خانه خود بکن که خواهد بود براى تو جمیع این ثوابها

 

می فرمایند علامه طباطبایی المیزان را بین سالهای 1333 الی 1350 شمسی نوشته اند و تمام کرده اند. و لذا بعضی یحتمل اشکال کنند که آنچه ایشان در ارتباط با آن سالها که هنوز بنده ی حقیر هم در میان همین سالها بدنیا آمده بوده ام فرموده اند، امروزه روز بعد از انقلاب و در جمهوری اسلامی دیگر آنطور نیست و وضعیت مسلمین بهبود هم یافته است. به احتمال رو به یقین هم باید گفت که از بعضی جهات ما خیلی پیشرفتها داشته ایم و بلکه حکومت جمهوری اسلامی را هم تشکیل داده ایم که خود حضرات ولی فقیه مد ظلهم العالی با این حال هم می فرمایند که تا آن حکومتی که دلخواه و مورد پسند یک حکومت اسلامی ایده آل هم هست هنوز از خیلی جهات هم می تواند فاصله ها داشته باشد. ولی لااقل حکومت اسلامی است!

ولی از این جهت هم که از خیلی لحاظات تکنولوژی و صنعت و علوم طبیعی و حتی علوم پزشکی یا نظامی هم هنوز دنباله رو اروپا و آمریکا و ... و خلاصه از جمله هم یهود و نصاری هستیم که شکی نیست. البته دانشگاه های ما می بایستی اساتید خیلی خوبی هم داشته باشند که در رده های خیلی بالا هم تحقیقات روز در سطوح بین المللی می فرمایند. ولی یحتمل اینجا هم بعضی اشکال بفرمایند که بالاخره آیا سرنخهای علمی دست یهود و نصاری و اولیاء بعضهم اولیاء بعض است یا خیر؟! مثلاً این سوال هم می تواند مطرح شود که آیا حتی کارهای عبد السلام امروزه روز چقدر هم در همین کارهای بین المللی اروپاییها و آمریکاییها حل و ادغام هم شده است؟ و لذا کارهای علمی خصوصاً ریاضی فیزیکی ما که اینجا بدان ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم ارجاع می دهیم نیز آیا غیر از اینها است؟

البته اینجا مسئله در مورد جوامع اسلامی و غیر اسلامی می دانیم که یقیناً تفاوتهایی هست آنطور که هر کدام چطور هم بر حسب اسلام و غیر اسلام هم اداره می شوند. ولی بالاخره علوم طبیعی و سعی در پیشرفت این علوم هم حتی در فلسفه و ریاضی فیزیک حساب و کتابهای خودش را دارد که از لحاظات بین المللی معنا هم پیدا می کنند خصوصاً آنجاهایی که از کیهانشناسی و هندسه و فرض بفرمایید نسبیت عالم هم گرفته تا نظریه های اطلاعات و اینترنت می توانند همه ی این علوم را در اقصی نقاط عالم به هم متصل هم کنند.

و لذا این یک نکته ای است که اگر کسی از فرض بفرمایید قوم لوط هم مرتکب گناهان عدیده ای شده اند که غیر از قوم ابراهیم هم هست، آنگاه فرشتگانی که نزد حضرت ابراهیم علی نبینا علیه السلام هم می آیند، همان لحظه که به او بشارت می دهند که خدا به تو فرزندانی هم خواهد داد همان لحظه هم می توانند نزد حضرت لوط علی نبینا علیه السلام رسیده و بشارت نابودی قومش را هم دهند. حالا آیا همان لحظه بوده است که این کار شده است یا آیا با تاخیراتی بوده است، بالاخره این گزارش هم شده است که لااقل تخت ملکه سباء که همان آن که حضرت سلیمان علی نبینا پرسید آیا کسی می تواند آنرا زودتر از همه نزد من آورد؛ در زودتر از یک چشم بر هم زدن هم نزدش آوردند. ولی عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره اگر آن روز تا قبل از اینها شکی بود که چنین اخباری را بدون تاخیر و با سرعتی نزدیک به سرعت نور هم می توان از یک نقطه ای به نقطه ای دیگر در دورترین فاصله در روی زمین و در جهان زمینی ما فرستاد، امروز شکها بر طرف شده و کافی است موبایلی داشته باشید و وسائل اینترنتی اش هم فراهم باشد و چنین اتصالاتی جهانی با اسکای وب (؟) یا وبیناری کنفرانسی در چند نقطه از زمین هم حتی و ... وصل می شوند! و لذا هندسه ی اطلاعاتی هم می تواند خیلی سرعت بیابد. نوع جنگها هم البته مدتها پیش تغییر کرده است آنطور که فرض بفرمایید اوکراین مایل است به ناتو در اروپا هم وصل شود و روسیه با آن مخالفت می کند و به همین خاطر هم آمریکا و اروپا آیا از آن طرف چقدر کمک می کنند و روسیه هم از این طرف چقدر با آنها در جنگ اوکراین مقابله می کند و ....

ولی نکته ی توحیدی و بلکه اسلامی که اینجا نهفته است اینجا این است که این یحتمل از لحاظ وحدت نیروها نه فقط در ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در ریاضی فیزیک نظری و عملی مدل استاندارد ذرات فیزیک و گرانش هم مشهود است که بالاخره فرقی نمی کند که این نظریات در تئوری یا آزمایشگاهی و طبیعت چگونه جواب می دهند بسته به اینکه آیا نظریه پردازان و بلکه گردانندگان آزمایشگاه ها و شتاب دهنده ها و برخورد کننده های بزرگ هادرونی هم خداشناسند یا خدا نشناسند یا مشرکند یا موحد اند یا منافقند یا کافرند! ولی اگر این علوم دست کافران هم بیافتد آیا فرقی نمی کند که بجای فرشتگان بخواهند به امثال پیغمبران و پیغمبر زادگانی امثال حضرت ابراهیم و حضرت لوط هم چه بشارتهایی نیز دهند تا اینکه همین دانشمندان موحدِ مسلمانِ مومن هم می بودند؟ مگر در همین قرآن کریم و دعای کمیل هم حتی سرتاسر دعا هم همین آیه ی مبارکه را بست نداده است که می فرماید افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون.

یحتمل بعضی اهل فن اینجا اشکال هم می فرمایند که مسئله ی توحیدی و اثبات توحید در الیهات یحتمل به یک تسلسلی هم بیافتد که در نهایت آیا تاثیرات آنرا چقدر هم عملاً در هندسه ی مسائل از سطوح کوانتومی تا سطوح نجومی و کیهانشناسی هم بتوان مشاهده کرد، هر چند که اهل بصیرت نیز در همه آنی آنرا در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی می توانند قلباً و احساساً و نظراً و عملاً مشاهده هم کنند. ولی نکته ای که اینجا تاسف آور است این است که وقتی جهت حرکت در جهت الهیاتی که به شناخت توحیدی اسلامی و الی ما شاء الله هم شاگردی و دانشجویی و طلبگی که از حالات خلاء میل به بیرون آمدن هم دارد  و به سمت و سوهای الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما می شوند؛ وقتی اینگونه هم نباشد. و بلکه حتی سالک الی الله را هم وادارش کنند که در هیچیها و پوچیهای دنیوی دون و پست در جا بزنند، آیا حتی همین باصطلاح شبه دانشمندان کافر و منافق و مشرک نیز آنگاه دچار درجا زدن و دچار حالات مادون انسانی و بلکه جمود و گیاهی و حیوانی و حتی پستتر از حیوانی هم نمی شوند؟!

بنده ی حقیر نمی خواهم چنین چیزی را زیر سوال هم برده چرا که کافیست شما شرح حال یکی از همین دانشمندان مادی اخیر را هم بخوانید یا خوانده باشید که چطور هم او را مبتلا کرده اند و بلکه خودش هم مبتلا کرده است خودش را. ولی سوال هنوز اینجا باقی هم می ماند که وقتی ارتدادهایی کفر آلود در سطوح جهانی هم به این درجاتی از مادون انسانیت و بلکه جمود و گیاهی و حیوانیت و بلکه پستتر از حیوانیت هم بیافتد که اگر بادش هم هر انسانی را بگیرد، آیا آنگاه می توان هم اینچنین ارتدادی را که دل هر انسانی را با تماس با چنین ارتداد و کفری می تواند بمیراند را، دوباره زنده هم کرد؟ فقط همان بیماریها و مریضیهای قلبی و روحی و روانی که اینطور قلب کافر را هم می میراند را در نظر بگیرید و متوجه شویم که چه تبعاتی هم می تونند داشته باشند؛ آیا شوکهایی که لازم است تا این غفلت زدگان را بلکه زنده هم کند، در هندسه ی کل عالم و بلکه کیهانشناسی و حتی شکل گیری قاره ها هم تاثیرات سوئی نخواهند گذاشت و قلوب مریض را لااقل می توان هم درمان کرد حتی اگر قلوب مرده ی کافران را نتوان دوباره زنده و احیاء کرد؟ یا اینکه نتیجه ی این ارتدادها بالاخره به یک قومی اذلة علی المومنین و اعزة علی الکفار و بلکه امام آن قوم مستضعفین هم می انجامد که از آیات مبارکه الهی هم هست و بشارتش را هم در بسیاری ادیان می دهند؟ لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا ‎﴿النساء: ١﴾‏

 

رُوِیَ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «أَکْثَرُ اَلْخَیْرِ فِی اَلنِّسَاءِ» .

4352 - یونس بن یعقوب از فردى که او از امام صادق علیه السّلام شنیده بود نقل کرده که امام علیه السّلام میفرمود: بیشتر خیر و نیکى در زنهاست.

شرح:«خیر بودن زنان به جهت ازدیاد نسل و انس و آرامش مردان و نیز تنظیم امور داخلى و زندگى خانواده است که اساس نظام هر امّت و اجتماع است زیرا امّتها از خانواده‌ها تشکیل شده‌اند و قوام هر خانواده متکى و منوط‍‌ به زن است و بدون او خانواده مفهوم ندارد، چنان که بدون خانواده‌ها اجتماع بشرى مفهوم ندارد، پس اگر اجتماع و زندگى اجتماعى را خیر بدانیم باید آن کس را که اساس و ریشۀ آن بسته بوجود اوست مظهر بالاترین خیر بدانیم».

 

من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ترجمه بلاغی و غفاری،  ج ۵،  ص ۱۲

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/102313/translate

 

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار صدها تن از زنان فرهیخته و فعال کشور:کسانی که حجاب ضعیف دارند هم دختران خود ما هستند؛ نباید آنها را متهم کرد

 

ایشان در بیان آخرین نکته با ابراز تأسف از ظلم به زنان در بعضی از خانواده‌ها گفتند: گاهی مردان با تکیه به توان جسمی خود به زنان ظلم می‌کنند که در این موارد برای حفظ خانواده قوانین مربوط به خانواده باید آنچنان محکم و قوی و حامی طرف مظلوم باشد که مرد قادر به ظلم کردن به زن نباشد، البته مواردی نیز وجود دارد که زن ظلم می‌کند که اندک و محدود است.

 

https://www.leader.ir/fa/content/26227

 

یکی از بزرگترین مشکلات و معزلات روحی و روانی و حتی اجتماعی، همین ظلم به همسر و فرزندان است. یک جایی که انسان قرار است درست هم همراه زوج یا زوجه اش حرکت کند و سعادتمند شود، لازمه اش این است که ببیند تب ندارد یا خود و بلکه دیگران هم او را زندانی نکرده اند؟ و لذا این دعا در این مواقع می تواند کارساز هم باشد:

پنجم [حرز حضرت فاطمه علیها السلام]

سید بن طاوس در مهج الدعوات روایتى از سلمان نقل فرموده: که در آخرش مذکور است چیزى که حاصلش این است حضرت فاطمه علیها السلام آموخت به من کلامى که از حضرت رسول صلى الله علیه و آله آموخته بود و در وقت صبح و شام آن را میخواند و فرمود اگر میخواهى در دنیا هرگز تو را تب نگیرد مداومت کن بر آن و آن این است

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ بِسْمِ اَللَّهِ اَلنُّورِ بِسْمِ اَللَّهِ نُورِ اَلنُّورِ بِسْمِ اَللَّهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اَللَّهِ اَلَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ اَلْأُمُورِ بِسْمِ اَللَّهِ اَلَّذِی خَلَقَ اَلنُّورَ مِنَ اَلنُّورِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی خَلَقَ اَلنُّورَ مِنَ اَلنُّورِ وَ أَنْزَلَ اَلنُّورَ عَلَى اَلطُّورِ فِی کِتٰابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ سلمان گفت چون از حضرت فاطمه علیها السلام آموختم آن را به خدا قسم به بیشتر از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که مبتلا به تب بودند آموختم پس همه شفا یافتند باذن خداى تعالى.

 

یعنی در ظلمات حرکت کردن هم یک کاری است که می تواند باعث شود که انسان مرتکب ظلم و گناهانی شود نسبت به خودش و حتی دیگران. و لذا یحتمل بعضی اینجا بنظرشان هم برسد که خوب، مسئله این است که سرعت نور در بعضی جاها صفر هم می شود دیگر و لذا حرکت هم دچار مشکل می شود. و اما مسئله حتی می تواند بغرنجتر از اینها هم باشد و بلکه مسئله این است که سرعت نور حتی می رسد به منفی بینهایت آنجاهایی که بلکه باید هم مثبت بینهایت باشد. خوب، آنجاهایی که سرعت نور شده است منهای بینهایت، حالا شما فرض هم بفرمایید که در همین حین شاگرد و دانشجو و طلبه هم میل دارد از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم آنچنان که در سرعتهای نوری مثبت بینهایت هم کانه واقع اند حرکت کنند و برسند! مسئله این است که روح و روان آدمی بتواند هم تشخیص دهد که کجاها باید مماشات کند و کجاها هم کار از مماشات گذشته است و با آن هم درست نمی شود! و لذا، آنجایی از طیفهای نوری که باید هم با ظلم حتی وارد جهاد اکبر هم شد تا بتوان از محیطی که در حال سرعتهای منهای بینهایت نوری هستند حرکت کرده و بتوان به سمت لااقل سرعتهای مثبت نوری هم رسید که محیطهایی متعلق به انبیاء و اولیاء الله و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؛ اینجا جهاد فی سبیل الله لازمه اش این هم هست که بتوان مرضها و بیماریهای قلبی را درست هم درمان کرد آنچنان که مشکل خود را از گردن الایل و دگره ی خود به گردن یک الایل و دگره دیگری نیانداخت و حتی خانواده ی خود را هم برای آن ملامت نکرد. و بلکه مثلاً حتی بیماریهای روحی و روانی و کوری مادرزادی و برص و بیماری پروانه ای و دیابت و سرطان و ... را هم بالاخره باید با آنها مواجه شده و انتظار نداشت که صرفاً دانشمندان و پزشکان هم برایمان حلش کنند. گاهی اوقات اولیائی که از آنها انتظار می رود که درمانی را ارائه دهند هم همین مسئله را دارند که اصلا اصل بیماری از خود آنها هم هست و از روی جهل آنها را اولیاء الله هم فرض گرفته اند؛ و این خود می تواند کار درمان بیماریها را خیلی هم مشکل کند! البته یحتمل اینجا یک کوری مادرزادی و دیگر بیماریهای مثلاً قلبی هم هست که ناشی از همان کفر و نفاق و شرکی هم هست که آن الایل و دگره را فرا گرفته است و آنقدر هم به خود ظلم کرده است که دیگر نمی تواند از آن بیرون بیاید و مورد درمان هم قرار بگیرد الا اینکه یک طبیب دواری همچون پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم یا ائمه ی اطهار علیهم السلام یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم یافت شود تا بلکه او را نجات هم دهد. و البته اینکه اینجا هندسه ی ناشی از این مرضهای قلبی هم چطور حتی از کیهانشناسی گرفته تا وحدت نیروها تا مدل استاندارد فیزیک و گرانش را می توان ترمیم کرد؟ این خود یک مسئله ای دیگر است که باز  هم می تواند مسائل روانشناسی را هم در بر گیرد. نکته اینجا هم هست که ما با یک طیف عظیمی از مسائل روانشناسی هم طرفیم که یحتمل بتوان گفت حتی جبر و مقابله را هم در بر می گیرند. و آن اینکه یحتمل یک مریض روانی نیز صداهایی در سرش بشنود که نداند اینها از کجا آمده اند و مثلاً کدام شیاطین هم باعثشان هستند و تاثیرات سوء آنها کدام هم هستند. و از آن طرف هم نشانه ی پیغمبران هم در همین است که بدانها وحی الهی می شود و لذا علی القاعده هم صداهایی در سرشان بدانها می رسد که خدا بدانها یحتمل با واسطه ی جبرئیل و دیگر فرشتگان و یا مستقیم از خود خدا هم وحی می رسد. البته این یک مسئله ی غیر عادی نیست که حتی به نویسندگان هم می تواند الهاماتی شود که ثمره اش همان کتبی است که می نویسند. مشکل اینجا است که کجا از قبیل مفیستوفلس و بلکه خود شیطان در فاوست گوته هم در کار نویسنده ورود می کنند، ولی حتی خود هم از آن بیخبر است! یعنی این طیف از نویسندگی کجا و طیفهای حکمت الهی و وحی الهی شفا دهنده ی روح و روان و قلب و بشریت هم کجا؟

البته بنده ی حقیر سعی هم می کنم در پست بعد همانطوری که سعی داشتم در این پست انجام دهم بیشتر به آیه ی مبارکه 54 سوره المائده

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ‎﴿المائده: ٥٤﴾‏

و تفسیر آن در المیزان نیز بپردازم. یک نکته ای که در ترجمه ی تفسیر المیزان و کلاً ترجمه ها باید رعایت شود این است که اتفاقاً خوب هم هست که ترجمه های مختلف خوبی از کتابی هم داشته باشیم که بتوان آنها را با هم مقایسه هم کرد. گاهی اوقات ترجمه ها آنقدر بد است که هر چه آن را می خوانید معنا را نه تنها نمی رساند و بلکه خسته تان هم می کند و دیگر بیشتر هم پیگیر ماجرا نمی شوید. یحتمل متوجه هم نشوید که مشکل از ترجمه است. گاهی اوقات بنده حتی اگر همه ی اصل عربی را هم درست نفهمم، بیشتر متوجه مطلب می شوم تا اینکه ترجمه را بخوانم!

این پست بلاگ شان کارول را هم نگاهی بیاندازید:

https://www.preposterousuniverse.com/blog/2022/11/24/thanksgiving-17/

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته  اللهم عجل لولیک الفرج

۞ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِیَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿٥١﴾‏ فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَىٰ أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ ۚ فَعَسَى اللَّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِی أَنفُسِهِمْ نَادِمِینَ ‎﴿٥٢﴾‏ وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَهَٰؤُلَاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ ۙ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ ۚ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِینَ ‎﴿٥٣﴾‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ‎﴿٥٤﴾‏

 

بیان آیات

سیر اجمالى در این آیات آدمى را در باره اتصال آنها به ما قبلش و نیز به ما بعدش که مى فرماید: (( انما ولیکم الله و رسوله ... )) و نیز اتصال آن دو آیه به ما بعدش که مى فرماید: (( یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا... )) و نیز اتصال آنها به آیه : (( یا ایها الرسول ... )) دچار تردید و توقف مى کند.
اما چهار آیه مورد بحث به یهود و نصارا تذکر مى دهد و ما این را مى دانیم که قرآن کریم در آیاتى که در مکه نازل شده هیچ صحبتى از یهود نکرده ، چون آن روز احتیاج و سر و کارى با این دو طائفه نبوده و تنها در آیات مدنى سخن از این دو طائفه رفته است ، آن هم در آیاتى که در اول هجرت نازل شده ، چون در اوائل هجرت بود که مسلمانان ناگزیر بودند با یهودیان معاشرت و آمیزش داشته باشند و یا با آنان پیمان و عهد ببندند و یا تنها در مقام دفع کید و مکر یهود بوده باشند ولى هیچ تماس و اصطکاکى با نصارا نداشتند مگر در نیمه آخر ده سال توقف آن جناب در مدینه ، و بعید نیست چهار آیه مورد بحث در این مدت نازل شده باشد و شاید مراد از کلمه (( فتح )) در این آیات فتح مکه باشد، لیکن در سابق گفتیم : احتمال قابل اعتماد این است که سوره مائده در سال حجة الوداع و بعد از فتح مکه نازل شده باشد. بنابراین یا مراد از کلمه (( فتح )) ، فتح دیگرى غیر از فتح مکه است و یا اینکه این آیات قبل از فتح مکه و قبل از نزول همه سوره نازل شده است .
... [[این پاراگراف از متن نسخه ی اینترنتی افتاده است!] ولی پیش از این گذشت که سوره مائده اطمیناناً در سال "حجة الوداع" (سال آخر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم) نازل شده و در آنوقت مکه فتح شده بود، بگوئیم منظور از این فتح فتحی دیگر غیر از فتح مکه است؟ یا این آیات پیش از فتح مکه و پیش از نزول این سوره نازل شده است؟]

سؤ ال دیگرى که در این آیات هست این است که آیا آیه چهارم که مى فرماید: (( یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم ... )) متصل به سه آیه قبل از خودش است ؟ وسؤ ال دیگر اینکه این گروهى که احتمال مى رفته که از دین خود مرتد شوند و آیه به عنوان پیشگوئى از ارتداد آنها خبر مى دهد چه کسانى بوده اند؟ سؤ ال چهارم اینکه منظور از آن طائفه اى که خداى تعالى وعده آمدنشان را داده کیانند؟ هر یک از این سؤ ال ها بر ابهام آیه مى افزاید و روایاتى که در شان نزول آمده ، در این باره بسیار مختلف است و آن روایات چیزى جز نظریه شخصى مفسرین سلف نبوده ، همچنانکه غالب روایات شان نزول همین وضع را دارند و این اختلاف شدید نیز خودش باعث ابهام بیشتر آیه و مایه اضطراب ذهن آدمى در فهم آیه شده است . ابهام دیگرى بر همه آن ابهامها اضافه کن و آن این است که همه مى دانیم که تعصبهاى مذهبى تا چه حد در اظهار نظرها دخالت مى کرده و به زودى شواهدى از این دخالتها در روایات و کلمات مفسرین سلف و خلف از نظر خواننده خواهد گذشت .
و آنچه که بعد از تدبر در این آیات به دست مى آید این است که همانطور که گفتیم اجزاى این آیات به یکدیگر متصل است ، ولى بریده از ما قبل و ما بعد است و آیه چهارم از متممات غرضى است که مقصود افاده و بیان آن است ، چیزى که هست باید در فهم معناى آن بارى به هر جهت کردن و مسامحه روا داشتن پرهیز کرد و مانند بسیارى از مفسرین در اظهار نظر مسامحه روا نداشت ، آن هم در آیه اى که به بیانى که مى آید صفات و خصوصیات قومى ذکر شده و نام و نشانه اى آن قوم آمده .
آنچه بطور اجمال از این آیات به دست مى آید این است که خداى سبحان در این آیات مؤ منین را از اینکه یهود و نصارا را اولیاى خود بگیرند، بر حذر داشته و با شدیدترین لحن تهدیدشان مى کند و در یک پیشگوئى به آینده امر امت در اثر این موالات و دوستى با دشمنان خبر مى دهد و مى فرماید که اگر چنین کنید بنیه روش دینى خود را از دست مى دهید و آن وقت است که خداى تعالى مردمى دیگر برمى انگیزد که قائم به امر دین شوند و بنیه دین را بعد از انهدام به حالت اصلى و اولیش ‌ برگردانند.

 

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 5، ص 603

http://lib.eshia.ir/50081/5/603

 

روایتى مشروح از امام صادق علیه السلام در همین باره
و در روضه کافى از محمد بن یحیى از احمد بن محمد از بعضى اصحابش و نیز على بن ابراهیم از پدرش از ابن ابى عمیر روایت کرده اند که این دو نفر یعنى احمد بن محمد در آن حدیث و ابن ابى عمیر در این حدیث از محمد بن ابى حمزه از حمران روایت کرده که گفت : امام صادق (علیه السلام ) ( در مجلسى که صحبت از قدرت و شوکت آنها و فقر و بد حالى شیعه میشد) فرمود: من در روزى که ابو جعفر منصور دوانیقى با موکب سلطنتى خود حرکت میکرد با او بودم او بر اسبى سوار بود که جمعى از خدم و سوارگانش همراهش بودند و جمعى دیگر از پشت سر مى آمدند و من بر الاغى سوار بودم و دوش به دوش او میرفتم .
به من گفت : یا ابا عبد الله به راستى جا دارد که به خاطر سلطنت و نیروئى که خدا به ما داده و عزتى که ارزانى داشته خوشحالى کنى و به مردم نگوئى که شما و اهل بیت شما سزاوارتر از ما به این سلطنت بودید، زیرا اگر چنین حرفى را بزنى ما را هم علیه خودت و هم علیه مردم تحریک کرده اى .
فرمود: من گفتم : چه کسى از من چنین گزارشى به تو داده ؟ هر کس که بوده دروغ گفته ، منصور گفت : آیا سوگند میخورى که چنین حرفى را نزدهاى ؟ میفرماید: به او گفتم : مردم ساحرند، یعنى دوست میدارند قلب تو را علیه من برنجانند، این تو هستى که باید اختیار گوش خودت را داشته باشى ، هر چه آنها گفتند نپذیرى ، براى اینکه احتیاج ما به تو بیشتر است از احتیاج تو به ما، آنگاه به من گفت : هیچ یادت مى آید آن روزى را که من از تو پرسیدم : آیا ما به سلطنت میرسیم ؟ تو گفتى : بله سلطنتى طولانى و گسترده و نیرومند و لایزال در سلطنت خود در مهلت و آسایشید و در دنیایتان در وسعت و فراخى تا آنکه در ماه حرام و در بلد حرام دست خود به خون ما بیالائید امام میفرماید: فهمیدم که او جریان را به یاد دارد گفتم : بله ولى امید است خداى عز و جل تو را حفظ کند و من هم آن روز در آن سخن شخص تو منظورم نبود بلکه حدیثى بود که برایت نقل کردم البته ممکن است آن کسى که دست خود به خون ما بیالاید شخصى از اهل بیت تو باشد چون سخن من بدینجا رسید ساکت شد و چیزى به من نگفت ، بعدا که به منزل آمدم یکى از دوستان با جمعیتى نزد من آمدند، آن دوست به من گفت : فدایت شوم تو را در مرکب ابو جعفر دیدم در حالى که بر الاغى سوار بودى و او بر اسب سوار بود، سرش را به سوى تو خم میکرد و با تو سخن میگفت کانه میخواست زیر دست شدن تو را مجسم کند، در دلم گفتم : (( یا للعجب )) این حجت خدا بر خلق است که صاحب واقعى این سلطنت و شوکت است و کسى است که همه سلاطین عالم باید به او اقتدا کنند و این دیگرى مردى ستمگر و قاتل اولاد انبیا و مردى خونریز است ، خون بى گناهانى را به زمین میریزد که خدا دوست ندارد، آن وقت او در موکب سلطنتى قرار گرفته و تو بر الاغى سوارى ، این فکر مرا گرفتار شبهه کرد به حدى که بر دین و جانم ترسیدم .
امام (علیه السلام ) فرمود: بدو گفتم اگر حشمت و خدمى را که من داشتم و آن فرشتگانى را که از پیش رو و پشت سر من در حرکت بودند میدیدى سلطنت منصور از نظرت میافتاد و آن را حقیر و پشیز میشمردى، دوستم چون این بشنید گفت : الان دلم آسوده شده.
و سپس پرسید: اینها تا کى سلطنت خواهند کرد؟ و چه زمانى امت اسلام از شر اینها راحت میشود؟ در پاسخش گفتم : مگر تو نمیدانى که براى هر چیزى مدتى است ، گفت : چرا (میدانم ) گفتم : اگر بدانى که وقتى این امر تحقق یابد از چشم بر هم زدن هم سریعتر خواهد بود آن وقت علمت تو را نفع میدهد؟ آرى اگر حال این قوم که نزد خدا دارند را بدانى و بدانى که چه حالى دارند آن وقت بغض و دشمنیت نسبت به آنان به نهایت درجه میرسد، اگر تو و تمامى اهل زمین سعى کنید که حال آنان را شدیدتر از آنچه دارند بکنید هرگز نخواهید توانست پس شیطان تو را دست نیندازد که عزت از آن خدا و رسول و مؤ منین است ولى منافقین نمیدانند.
آیا نمیدانى که هر کس منتظر امر ما باشد و بر اذیتها و ترسها که امروز میبیند صبر کند، فردا در زمره ما خواهد بود، پس هر زمان دیدى حق مرده و اهلش از بین رفتهاند و جور و ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن کهنه شده و چیزهائى در آن پدید آمده که در آن نیست و دیدى که قرآن طبق هوا و هوسها توجیه و تفسیر میشود و دیدى که دین وارونه شده ، آنچنانکه کاسه وارونه میشود( در نسخه بدل آمده : آنچنان که آب وارونه میشود) و دیدى که اهل باطل بر اهل حق آقائى و سرورى میکنند و دیدى که شر ظاهر گشته و از آن نهى نمیشود بلکه از اهل شر دفاع میشود و دیدى که فسق علنى شده و مردان با مردان و زنان با زنان اکتفا میکنند و دیدى که مؤ من سکوت کرده ، چون گفتارش پذیرفته نمیشود و دیدى که فاسق دروغ میگوید و پذیرفته میشود و کسى دروغ و افتراى او را رد نمیکند و دیدى که صغیر بزرگتران را تحقیر میکنند و دیدى که قطع رحم همگانى شده و دیدى که وقتى کسى را به فسق میستایند خود او میخندد و سخن گوینده را رد نمیکند و دیدى که به پسر همان را میدهند که به زن میدهند و دیدى که زنان با زنان ازدواج میکنند و دیدى که مدح و ثنا بسیار شده و دیدى که مرد مال خود را در غیر راه اطاعت خدا انفاق میکند و کسى نیست که او را نهى کند و دست او را بگیرد و دیدى که مردم وقتى مؤ من را مى بینند که در حال اجتهاد و تلاش است ، پناه به خدا میبرند از اینکه مثل او باشند و دیدى که همسایه ، همسایهاش را مى آزارد و کسى نیست جلویش را بگیرد و دیدى که کافر وقتى وضع رقت بار مؤ من را میبیند از وضع خود خوشحالى میکند و چون فساد را در پهناى زمین گسترده میبیند مسرور میشود و دیدى که شرابهاى گوناگون علنا نوشیده میشود و مردمى بر سفره شراب جمع هستند که از خداى عز و جل هیچ پروائى ندارند و دیدى که امر به معروف زایل شده و دیدى که فاسق در اعمالى که خدا دوست ندارد نیرومند و مورد حمایت و مدح قرار میگیرد و دیدى که دارندگان آیات ( در نسخه دیگر آمده دارندگان آثار ) مورد تحقیر واقع میشوند و هر کسى هم آنان را دوست بدارد تحقیر میشود و دیدى که راه خیر بسته شده و راه شر باز و پر رهرو است و دیدى که خانه کعبه معطل مانده و مردم از رفتن به زیارت آن نهى میشوند و به ترک آن تشویق و مامور میگردند و دیدى که هر کس به دیگرى میگوید آنچه را که خود نکرده و دیدى که مردان خود را براى مردان چاق میکنند و زنان براى زنان ( یا خود را آنطور وانمود میکنند که نیستند ) و دیدى که مرد از راه ما تحت خود روزى به دست مى آورد و زن از راه فرجش .
و دیدى که زنان براى خود مجالس ترتیب میدهند آنچنان که مردان تشکیل میدهند و دیدى که در دودمان بنى العباس عمل لواط و زن شدن مردان شایع و علنى گشته و به همین منظور خود را خضاب میکنند و شانه میزنند آنچنان که زنان براى شوهر خود شانه میزنند و مردان مالها به خاطر فروج خود خرج میکنند و چند نفر بر سر یک مرد تنازع میکنند و بر سر او، این علیه آن دیگرى و آن علیه این غیرت به خرج میدهد.
و دیدى که صاحب مال محترمتر از مؤ من است و ربا علنى معامله میشود و کسى سرزنش نمیکند و دیدى که زنان به خاطر دادن زنا ستایش ‌ میشوند و زن شوهرش را در عمل لواط با مردى دیگر کمک و همکارى میکند و دیدى که در نظر اکثریت مردم بهترین خانوادهها آن خانوادهاى است که زنان را بر کار فسق کمک میکنند.
و دیدى که مؤ من همواره در اندوه و تحقیر شده و خوار است و دیدى که بدعتها و زنا علنى شده و مردم را دیدى که با شاهدى که به دروغ شهادت میدهد به یکدیگر تجاوز میکنند و دیدى که حرام حلال و حلال تحریم شده است و دیدى که هر کس دین را با رأ ى و نظر خود براى خود توجیه میکند و کتاب خدا و احکامش تعطیل شده .
و دیدى که در ارتکاب گناه از تاریکى شب استفاده نمیشود بلکه در روز روشن گناه میکنند و دیدى که مؤ من جز با قلبش نمیتواند منکر را انکار کند و دیدى که مال بسیار هنگفت در راه خشم الهى خرج میشود و دیدى که والیان ولایت و سرپرستى مردم را قباله کسى بدانند که قدرتش بیشتر است و دیدى که محرم به محرم خود اکتفا کند و با او ازدواج نماید و دیدى که مردم به صرف تهمت و بر اساس مظنه کشته میشوند و دیدى که مردم بر سر عشق ورزیدن به یک پسر با یکدیگر به ملاک غیرت میستیزند و حتى بر سر این عشق جان و مال فدا میکنند.
و دیدى که مردم کسى را که شهوت خود را با رفتن نزد زنان خاموش ‌ میکند سرزنش مینمایند و دیدى که مرد با زنا دادن همسرش پول در مى آورد و زندگى میکند با علم به اینکه او زنا میدهد و حتى بر این کار او نظارت دارد و دیدى که زن قاهر و مسلط بر شوهرش میشود و بر خلاف میل او کارها میکند و علیه او پولها خرج میکند و دیدى که مرد همسر و دختر - کنیز - خود را کرایه میدهد و به طعام و نوشیدنى پست راضى میشود و اگر دیدى که سوگند به دروغ به خداى عز و جل بسیار و شایع شده و دیدى که قمار علنى و آشکار گشته و دیدى که شراب علنا فروخته میشود و کسى از آن منع نمیکند و دیدى که زنان مسلمان ناموس خود را به اهل کفر میدهند.
و دیدى که لهو و لعب و رقص و آوازه خوانى علنى شده ، مسلمانان از آن عبور میکنند و احدى ، احدى را منع نمیکند و احدى جراءت بر منع آن ندارد و دیدى که افراد شریف و آبرومند به وسیله کسانى که از قدرت آنان میترسند توهین شده و خوار میشوند و دیدى که نزدیک ترین افراد به درگاه والیان آن کسى است که با بد گوئى به ما اهل بیت آن والیان را مدح میگویند و دیدى که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینى میکند و در مقابل شنیدن آوازهاى باطل برایشان آسان و خفیف است .
و دیدى که همسایه را از ترس زبانش احترام میکنند و دیدى که راستگوترین مردم دروغ سازانند و دیدى که شر علنى و بازار سخن چینى رایج شده و دیدى که بغى و ستم آشکار گشته و دیدى که غیبت کردن نوعى ملاحت و خوش اخلاقى تلقى میشود و مردم یکدیگر را به خاطر آن بشارت میدهند و دیدى که حج و جهاد جنبه غیر خدائى به خود میگیرد و دیدى که سلطان به خاطر کافر،مؤ من را توهین نموده و خوار میسازد و دیدى که خرابى بر عمران مسلط شده و دیدى که زندگى یک فروشنده از راه خیانت در کیل و وزن اداره میشود و دیدى که خونریزى یک امر آسان و پیش پا افتاده تلقى میشود.
و دیدى که اگر کسى به طلب ریاست برمیخیزد عوضش تنها دنیا است و خود را مردى بد زبان معرفى میکند تا کسى جرأت اعتراض کردن نداشته باشد و نیز امور به او نسبت  داده میشود و دیدى که به نماز بى اعتنائى میشود و دیدى که ثروتمند مال بسیارى نزدش جمع شده و از روزى که مشغول جمع آورى آن شده ، زکاتش را نداده و دیدى که میت را از قبرش بیرون میکشند و آزارش ‌ داده ، کفنهایش را میفروشند و دیدى که هرج و مرج بسیار شده و دیدى که افراد در صبح و عصر مست هستند و هیچ اهتمامى به وضع مردم ندارند و دیدى که با چهار پایان جماع میکنند و دیدى که چهار پایان به جان یکدیگر میافتند و یکدیگر را پاره میکنند.
دیدى که مرد به نماز خانهاش میرود و بر میگردد در حالى که جامههایش را ربودهاند و دیدى که دلهاى مردم قساوت و چشمهاشان خشک شده و ذکر خدا بر آنان سنگین مى آید و حرام خوارى علنى گشته و بر سر آن از یکدیگر پیشى میگیرند و دیدى که نمازگزار اگر به نمازخانه میرود براى آن است که خود را به مردم نشان دهد، مردم او را ببینند که نماز میخواند و اگر دیدى که فقیه براى غیر هدف دین تفقه میکند، یعنى به این منظور فقه میخواند که دنیا و ریاست به دست آورد و دیدى که مردم به سوى آن کسى میشتابند که غالب باشد و خلاصه هر یک از دو طرف نزاع غلبه کند مردم با او باشند، چه غلبهاش حق باشد و چه باطل .
و دیدى که طالب حلال مورد مذمت و سرزنش و طالب حرام مورد مدح و احترام قرار گیرد و دیدى که در دو حرم کعبه و مدینه کارهائى صورت میگیرد که خدا دوست نمیدارد و هیچکس جلوگیر آنان نیست و حتى بین آنان و آن عمل زشت کسى حائل نمیشود و دیدى که در دو حرم شریف ساز و آواز علنى ارتکاب میشود و دیدى که افرادى سخن از حق میگویند و امر به معروف و نهى از منکر میکنند ولى از پاى خطابهاش کسى برمیخیزد در حالى که خود را خیر خواه و دلسوز او میداند از در خیر خواهى و نصیحت میگوید: خدا از تو نخواسته که این حرفها را بزنى و دیدى که مردم در اقتداى به اهل شر به یکدیگر هم چشمى میکنند و دیدى که راههاى خیر از رهرو خالى است و احدى به آن راه نمیرود.
و دیدى که جنازه را به اهتزاز در مى آورند و کسى از این عمل ناراحت نمیشود و دیدى که هر سالى که میگذرد بدعتهاى بیشترى از سال قبل باب شده و شر بیشترى پیدا میشود و دیدى که خلق و جمعیتها جز اغنیاء را پیروى نمیکنند، دیدى که حاجت محتاج را در برابر مسخره کردن او و خندیدن به او بر آورده میکنند و ترحمشان براى غیر رضاى خدا است و دیدى که آیات آسمانى الهى رخ میدهد ولى کسى از آن نمیترسد و دیدى که مردم با یکدیگر جفتگیرى میکنند، آنطور که چهار پایان میکنند و کسى این عمل را زشت ندانسته و اگر زشت بداند از ترس ‌ مردم نهى نمیکند و دیدى که افراد اموال بسیار در غیر راه خدا انفاق میکنند ولى در راه خدا از انفاق مالى اندک مضایقه میکنند و اگر دیدى که رنجاندن و عقوق پدر و مادر علنى و خوار شمردن آنان شایع شده و در نظر فرزندان بدترین مردم تلقى میشوند، حتى فرزند خوشحال میشود از اینکه بر پدر و مادرش تهمت زده شود و دیدى که زنان بر حکومت و سلطنت چیره شدهاند و بر هر امرى که هوا و هوس آنان را تامین کند مسلط گشتهاند.
و دیدى که فرزندان به پدر و مادر خود افتراء میبندند و پدر و مادر خود را نفرین میکنند و از شنیدن خبر مرگشان خوشحال میشوند و اگر دیدى که وضع به اینجا کشیده که اگر شخصى روزى بر او بگذرد که در آن روز مرتکب گناه بزرگى نشود، فسق و فجورى انجام ندهد، کمفروشى و خیانتى ننماید، به حرامى دست نیافته و یا شراب مسکرى ننوشد، در غم و اندوه فرو میرود و میپندارد که آن روز او به بطالت گذشته و یک روز از عمرش ضایع شده است و دیدى که سلطان خوردنیها را احتکار میکند و دیدى که اموال ذوى القرباى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و صلم ) در ناحق تقسیم میشود و با آن اموال قمار میکنند و شراب مینوشند.
و دیدى که با شراب خود را معالجه میکنند و براى مریض تعریف و توصیف میکنند که فلان شراب براى تو بسیار نافع است و از شراب شفا میطلبند و اگر دیدى که مردم در ترک امر به معروف و نهى از منکر و ترک اعتقاد به وجوب آن با هم برابرند و دیدى که باد به بیرق منافقین و اهل نفاق میوزد، ولى بیرق اهل حق حرکتى ندارد و دیدى که مؤ ذنها و نمازخوانها در برابر مزد اذان میگویند و نماز میخوانند.
و دیدى که مسجدها پر است از مردمى که از خدا نمیترسند در آنجا جمع شدهاند، براى غیبت و خوردن گوشت اهل حق و در آن از خوبیهاى شراب مسکر، سخن میگویند و دیدى که پیشنمازى مست بر مردم نماز میخواند، در حالى که نمیفهمد چه میخواند و کسى هم او را ملامت نمیکند بلکه اگر مست شود مردم از ترس ، احترامش میکنند و او را وا گذاشته ، تعقیبش نمیکنند و بلکه معذورش میشمارند و اگر دیدى که فردى را دارند به صلاح و خوبى مدح و ثنا میکنند که اموال ایتام را میخورد و دیدى که قاضیان به خلاف آنچه خدا دستور داده قضاوت میکنند و دیدى که والیان به انگیزه طمع ، افراد خائن را امین خود میسازند.

  و دیدى که والیان میراث ( به جاى اینکه ارث را کما فرض الله و طبق فرمان خدا در بین ورثه تقسیم کنند ) تنها به وارثى میدهند که اهل فسق و جرأ ت بر خداى تعالى باشد، ( رشوه و حق و حساب خود را از او میگیرند ) و او را آزاد میگذارند تا با حق سایر ورثه هر کارى که خواست بکند و دیدى که در منبرها مردم را به تقوا امر میکنند ولى خود گویندگان به آنچه میگویند عمل نمیکنند و دیدى که نماز در اوقاتش ‌ خوانده نمیشود، به اول وقت خواندن

 

همیتى نمیدهند و دیدى که صدقهها به سفارش و شفاعت داده میشود و در آن رضاى خدا مقصود نیست و بلکه به این جهت داده میشود که مردم از او طلب میکنند و اگر دیدى که مردم در شکم و شهوت آزادند، باکى ندارند از اینکه چه میخورند و چه نکاح میکنند و دیدى که دنیا به مردم روى آورده .
و دیدى که شعائر دین کهنه و بر افتاده ، در چنین روزگارى بر حذر باش ، و براى درخواست نجات از خدا به خدا متوسل شو و بدان که مردم در چنین روزگارى غرق در سخط الهى هستند و اگر خداى تعالى مهلتشان داده ،
از این کار منظورى دارد و تو منتظر تحقق آن منظور باش و کوشش کن تا خداى عز و جل تو را در وضعى ببیند که خلاف وضع مردم باشد تا اگر عذاب در آنان نازل شود تو زودتر به رحمت خداى تعالى برسى و اگر عذابشان تاخیر بیفتد آنها مبتلا شوند و تو از آنچه آنها در آن هستند بیرون شده باشى یعنى تو مثل آنان بر خداى عز و جل جرأ ت نکرده باشى و بدان که خداى تعالى اجر نیکوکاران را ضایع نمیسازد و رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است .
مؤ لف : در این باره اخبار بسیار دیگر از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) و امامان اهل بیت آن جناب ( علیهم السلام و الصلاة ) به یادگار مانده که این دو حدیث که ما نقل کردیم از نظر معنا جامعترین آنها است و احادیث ( آخر الزمان ) در حقیقت شکفته و تفصیل آن کلیاتى است که آیه شریفه مورد بحث یعنى آیه : (( یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتى الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة على المؤ منین اعزة على الکافرین یجاهدون فى سبیل الله و لا یخافون لومة لائم ... )) بر آن دلالت داشت و خدا داناتر است .  

 

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 5، ص 652- 658

http://lib.eshia.ir/50081/5/652

 

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای شورای مرکزی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا:مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش شود

ایشان مسئله علم و پیشرفت علمی را گفتمان رایج کشور در سالهای اخیر خواندند و با تقدیر از برگزاری گردهمایی علمی در همایش کنونی انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا گفتند: مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش، و اینگونه تصور شود که توجه به جنبه های دینی و انقلابی موجب غفلت از پیشرفت‌های علمی است.
در ابتدای این دیدار، حجت‌الاسلام واعظی نماینده مقام معظم رهبری در انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا نیز گزارشی از فعالیت‌ها و برنامه‌های این انجمن‌ها بیان کرد.

 

https://www.leader.ir/fa/content/26224

 

بعضی یحتمل اشکال بفرمایند که چرا مداحی را که راجع به سردار سلیمانی بعد از نماز جمعه شنیده ای را می گویی که نماز جمعه ای بوده است که در آمریکا هم برگزار شده است و بلکه بعضی صهیونیستها هم مانع از پخش نماز جمعه یا مداحی هم شده اند؟ دلیلش این است که بالاخره نماز جمعه ی تهران می تواند بطور مستقیم حتی در همه ی آمریکا هم پخش شود هر چند که یحتمل بعضی جاها دیر وقت هم باشد و لذا مردم آن وقت خوابیده باشند. ولی همین هم که صهیونیستها با تبلیغات سوء شان مانع می شوند که همین قدر از نماز جمعه تهران هم در آمریکا شنیده شود، آیا غیر از این است؟ اینکه خطیب محترم نماز جمعه هم می فرمایند آمریکا باید جلوی ایران زانو بزند، آیا مسئله غیر از این هم هست که حتی آمریکاییها همین قدرش را هم بلکه نمی شنوند و نمی دانند که در نماز جمعه چه گفته می شود و اگر می شنیدند و گوششان را هم خوب باز می کردند و بلکه نماز جمعه هم خودشان اقامه می کردند، یحتمل دیگر لازم هم نبود که در مقابل ایران زانو بزنند.

ولی مسئله ی فلسفی و حکمت متعالیه و حکمت الهی قدوم و حدوث عالم که حتی بسیار مهمتر دیگری هم هست که حتی یحتمل کیهانشناسان  هم درست نمی دانند جوابش چیست! و آن این است که اگر آنطور که در قبسات میرداماد و دیگران هم می خواهند ثابت کنند که فقط خدای سبحان است که قدیم است و بلکه جهان با تمامی اجزایش (از عقول، نفوس، هیولیات، صور، اجسام، و اعراض) حادث‌اند و نیستی و هلاک را در پیش رو دارند. (رجوع کنید به مقاله ی ویکی فقه راجع به کتاب قبسات میرداماد و انسان کامل در نهج البلاغه اثر مرحوم آیات الله حسن زاده آملی.)؛ اگر چنین است، آنگاه روز قیامت دیگر به چه معنایی است؟ یعنی آیا آثار روز قیامت آنطور که در احادیث بعد از آیات چهارگانه ی بالا سوره مائده 51- 54 در تفسیر المیزان از قول امام صادق هم آمده است و ما نیز آنرا اینجا کپی پیست کرده ایم، آنطور که مدت حکمفرمایی یک سلسله ای از افراد بشر مثل بنی عباس تمام می شود و افراد دیگری هم می آیند نیز غیر از این خواهد بود که گفته شده است؟! یا همین هم قسمتی از مسئله است؟

مسئله ای که اینجا از لحاظ منزلت عقل و هندسه ی معرفت دینی و بلکه مسئله ی تفکیک الهیات انسانی از حکمت الهی  دوباره باید عرض کنم این است که هندسه ای را که در مقابل چشم ما در دنیا و جهان هستی و کیهان رخ می دهد را حتی از لحاظات عقلی هم که در نظر می گیریم، آیا تا چه حدودی هم می تواند با قلوب ما هماهنگ باشد آنچنان که قلوب انسانی وقتی به همین آیات فوق و بعد در تفسیر المیزان هم مراجعه می کنیم، متوجه می شویم که همین قلوب می توانند بسته به اینکه قلوب مومنین است که سر و کار داریم یا قلوب کفار و مشرکین و منافقین و طواغیت است؛ آنگاه آیا چقدر هم هندسه ی جهان هستی و کهانشناسی هم می توانند در همین قلوب مریض یا در صحت تاثیرات مهلک یا سعادتمند هم بپذیرند؟ و حال آنکه یقیناً هم قلوب کفار از جمله قلوب مردگان هم هست! و لذا آن قومی که قرار است بیاید و بشریت را هم از جهل و غفلت و حتی مریضیهای قلبی اش در روز قیامت هم نجاتش دهد کدام قوم است؟ آیا این فقط یک دوره ای است که بشر از اول عالم تا روز قیامت باید هر دفعه هم طی کند و تمامی هم ندارد، یا اینکه راه نجات دیگری هم هست که غیر از این است؟ این مسئله درس آموز در خود حدیث و بلکه سخنان خود امام جعفر بن محمد الصادق به زبیاترین وجهی بیان می فرمایند که قسمت بسیار مهمی از مسئله هم در اثر عدم شناخت اولیاء الله و ولی عصر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که واقع می شود.

و حال آنکه همین مسئله را نیز که در ذیل آیات فوق در سوره مائده هم آمده است نشان می دهد که در صورتی می توان به حتی ظهور ولی عصر عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شد و رسید که یهود و نصاری را به عنوان اولیاء بعضهم اولیاء بعض دیگری اتخاذ نکنیم! و الا که حتی توحید را هم فقط همانقدری که آیا یهود و نصاری بدان باور دارند آیا همانقدر هم بدان برسیم چرا که اگر آنها مقام الوهیت را از آن حضرت مسیح و بلکه از آن خود می دانند، آنگاه دیگران را هم مادون خود آیا بحساب نخواهند آورد و مقام الهی توحیدی و مقام نبوت و امامت را هم تنزل نخواهند داد و مملو از شرکش نخواهند کرد و ...؟! تا آنجا که حتی داعش را به گفته ی خودشان یعنی به گفته ی وزیر امور خارجه ی اوباما هم خودشان درست می کنند و سردار شهید سلیمانی هم با تمام قوا جلویشان می ایستد و چقدر هم شهید می دهیم که داعش را از روی زمین عراق و سوریه و ... بردارند؛ و آنگاه حتی سردار شهید سلیمانی را هم اینطور مظلومانه به شهادت هم می رسانند و .... وسیعلموا الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

 

https://arxiv.org/abs/2212.14812

https://arxiv.org/abs/2212.12553

https://arxiv.org/abs/2211.11640

https://arxiv.org/abs/2211.06927

۞ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِیَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿المائده: ٥١﴾‏

 

... وأما قولهم : إن المراد بالذین فی قلوبهم مرض المنافقون فسیجیء أن السیاق لا یساعده فالمراد بقوله : « لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِیاءَ » النهی عن موادتهم الموجب لتجاذب الأرواح والنفوس الذی یفضی إلى التأثیر والتأثر الأخلاقیین فإن ذلک یقلب حال مجتمعهم من السیرة الدینیة المبنیة على سعادة اتباع الحق إلى سیرة الکفر المبنیة على اتباع الهوى وعبادة الشیطان والخروج عن صراط الحیاة الفطریة.

وإنما عبر عنهم بالیهود والنصارى ، ولم یعبر بأهل الکتاب کما عبر بمثله فی الآیة الآتیة لما فی التعبیر بأهل الکتاب من الإشعار بقربهم من المسلمین نوعا من القرب یوجب إثارة المحبة فلا یناسب النهی عن اتخاذهم أولیاء ، وأما ما فی الآیة الآتیة : « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَلَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ » من وصفهم بإیتائهم الکتاب مع النهی عن اتخاذهم أولیاء فتوصیفهم باتخاذ دین الله هزوا ولعبا یقلب حال ذلک الوصف ـ أعنی کونهم ذوی کتاب ـ من المدح إلى الذم فإن من أوتی الکتاب الداعی إلى الحق والمبین له ثم جعل یستهزئ بدین الحق ویلعب به أحق وأحرى به أن لا یتخذ ولیا ، وتجتنب معاشرته ومخالطته وموادته.

وأما قوله تعالى : « بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ » فالمراد بالولایة ـ کما تقدم ـ ولایة المحبة المستلزمة لتقارب نفوسهم ، وتجاذب أرواحهم المستوجب لاجتماع آرائهم على اتباع الهوى ، والاستکبار عن الحق وقبوله ، واتحادهم على إطفاء نور الله سبحانه ، وتناصرهم على النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله والمسلمین کأنهم نفس واحدة ذات ملة واحدة ، ولیسوا على وحدة من الملیة لکن یبعث القوم على الاتفاق ، ویجعلهم یدا واحدة على المسلمین أن الإسلام یدعوهم إلى الحق ، ویخالف أعز المقاصد عندهم وهو اتباع الهوى ، والاسترسال فی مشتهیات النفس وملاذ الدنیا.

فهذا هو الذی جعل الطائفتین : الیهود والنصارى ـ على ما بینهما من الشقاق والعداوة الشدیدة ـ مجتمعا واحدا یقترب بعضه من بعض ، ویرتد بعضه إلى بعض ، یتولى الیهود النصارى وبالعکس ، ویتولى بعض الیهود بعضا ، وبعض النصارى بعضا ، وهذا معنى إبهام الجملة : « بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ » فی مفرداتها ، والجملة فی موضع التعلیل لقوله : « لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِیاءَ » والمعنى لا تتخذوهم أولیاء لأنهم على تفرقهم وشقاقهم فیما بینهم ید واحدة علیکم لا نفع لکم فی الاقتراب منهم بالمودة والمحبة.

وربما أمکن أن یستفاد من قوله : « بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ » معنى آخر ، وهو أن لا تتخذوهم أولیاء لأنکم إنما تتخذونهم أولیاء لتنتصروا ببعضهم الذی هم أولیاؤکم على البعض الآخر ، ولا ینفعکم ذلک فإن بعضهم أولیاء بعض فلیسوا ینصرونکم على أنفسهم.

 

المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 5، ص 372

http://lib.eshia.ir/12016/5/372

 

اینکه بعضی از مراجع تقلید و مفسرین ما معروف است که بفرمایند که هستند انسانهایی که زندگیشان از حیوانی و گیاهی هم گذشته است و به جمود رسیده اند، یک بحثی است که در فلسفه آمده است و از جمله هم بنده در متون فلسفی یا شبه فلسفی دینی هاری کریشناها توسط بهکتیونتا سوامی هم زیاد دیده ام. این را در نشاة آخرت نیز در حکمت متعالیه از قول علامه حسن زاده آملی نیز در کتابشان که قبلاً ما هم بحثش را داشتیم، بحث می فرمایند. و لذا این را یهود و نصاری هم لااقل از لحاظات فلسفی متوجه اند. و اما قرآن کریم صراحتاً هم نهی می کند که ولایت یهود و نصاری را نپذیرید و صاحب تفسیر المیزان هم در این مورد خیلی خوب بحث می فرمایند که چرا؟

یک دلیلش یقیناً این است که اگر شاگرد و دانشجو و طلبه بخواهد از حالات خلاء به الفهای بینهایتهای مراتب و درجات آیات اللهی های متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت ولی عصر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسد، ولایت آنهایی که او را به استهزاء گرفته و دینش را مورد لهو و لعب هم واقع می کنند یقیناً او را به مقصد نمی رساند. نکته ای که اینجا نهفته است این است که نظامهای شاهنشاهی و فرعونی و مشرکین مملو از شرک و کفر که اسلام و توحید و نبوت و معاد و امامت و عدل را سرلوحه ی کار خود قرار نمی دهند و به خیلی کمتر از اینها هم قائل می شوند، هیچ گاه هم نمی توانند به الفهای بینهایتهای آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه حتی نزدیک هم شوند و چه رسد به اینکه بتوانند حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولایت فقیه مد ظلهم العالی و ولی عصر عجل الله فرجه الشریف را هم درک کنند. این است که در جمودی که دچارش می شوند که از راه هایی مثل ریاضی فیزیک و طبیعیات هم به نتیجه ی مطلوب خود برسند، در عین حال هم به لهو و لعبهای خود ادامه داده و اسلام را هم به باد استهزاء بکشانند؛ آیا راه نجاتی هم برای خود باقی می گذارند یا همچون قوم نوح علیه السلام محکوم به غرق شدن اند؟ البته بعضی اینجا یحتمل اشکال هم خواهند کرد که پس چطور است که همینها هم در علوم مادی و طبیعی پیشتازند و باید رفت و از همینها هم علم و حکمتشان را یاد گرفت؟ خوب، علم و حکمت را می فرمایند حتی از منافق و کافر و مشرک هم بیاموز دیگر! و اما این یک چیز است و اما این هم چیز دیگری است که هم آنها را اولیاء خود هم قرار دهی. بعضی یحتمل باز اینجا اشکال کنند که آیا تناقض نمی گویی؟ چطور هم از آنها علم و حکمت هم بیاموزی، و هم آنها را اولیاء ات قرار ندهی؟

سوال اینجا هم هست که آنجایی که روح و روان آنقدر هم در اثر گناهان و افراط و تفریط آزرده شد که به جمود هم کشانده شده است و در جسم و بدنش هم محصور و زندانی شد، آیا آنگاه چه چیزی او و بلکه جامعه اش و حتی جهانش را از این بینظمی خارج کرده و دوباره نظم را به و جسم و روح و روان و جانش و جامعه اش هم می تواند باز گرداند، اگر توحید و خداشناسی را هم نشناسد و معرفتی هم بدان نداشته باشد، باز هم می شود یا بینظمیهایش را باز هم هر چه بیشتر می کند؟ زنها و دختر خانمها حجاب را کنار گذاشتن و بی حجابی را هم رواج دادن کار را درست می کند یا حتی بی حیایی و بی عفتی و بینظمیها را هر چه بیشتر هم می کند؟! و بلکه اینها یهود و نصاری و تک قطبی استکبار جهانی را هم خیلی خوشنودتر می کند و آیا تک قطبی جهانی حضرت ولی عصر و امام المستضعفین عجل الله فرجه الشریف را هم در مقابل استکبار جهانی یاری یا نزدیکتر می کند؟ یا نهایتاً این انسان آلوده شده به دگره ها و الایلهای آسیب دیده و آسیب پذیر، خودش را به همان جمودهای روانی و روحی و حتی جسمی شدید هم یحتمل می کشاند و نابود می کند؟ اینکه در حین همین آیات از مرض قلبی هم می فرماید و صاحب المیزان هم به همین مریضی قلبی می پردازد، تا جایی باید بدان هم پرداخت که بتوان آنرا درمان هم کرد آنچنان که به حکمت الهی هم برسیم که مکتب تفکیک حکمت الهی از حکمتهای دیگر، انسان را به کجراهه ها و گمراهی های محض هم نکشانند و بلکه از معرفت به حکمت الهی هم به هندسه ی معرفت دینی قلبی جهانی و ولایت امری هم برسیم. و لذا فرقی هست بین اینکه سالک الی الله یقین داشته باشد که راه را خدا برای همگان باز گذاشته است که حتی از حالات خلاء هم می تواند به آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف رسید؛ و بینظمی جمودی که انسان را در دنیا و آخرتش دچار عذاب اتحاد با فرعونیت و شاهنشاهی و شرک و کفر و نفاق هم کند چرا که خیلی هم پیشرفت کند نهایتاً مقصدش همینها است الا اینکه حتی توحید را هم کنار گذاشته است و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‎﴿یس: ٦٠﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ‎﴿المائدة: ٥٤﴾‏

وَمَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ‎﴿المائذه: ٥٦﴾

 

۵ - نحوۀ تحصیل مقام فنا

 

از آن جا که بین انسان و خدا، جز گناه و خودبینی چیزی حایل نیست، تعلق به غیر خدا حجاب محسوب می‌شود و این حجاب‌های ظلمانی مانع از رسیدن به موطن حق می‌شود. حال اگر هیچ گناه و حجاب و تعلقی نباشد و اصل توجه انسان به هستیِ خود، رخت بر بندد، آن گاه شهود حق به طور محدود، ممکن گشته و پس از آن، مقام فنا حاصل می‌شود.
البته در این مسیر، مقامات و منزل گاه ‌های فراوانی وجود دارد که از حوصلۀ بحث خارج بوده و به دلیل اختصار از ذکر آنها خودداری می‌کنیم. اما مقصود از دیدار خدا که با عناوینی از قبیل، شهود، بقا و... از آن یاد می‌شود، دیدن با چشم نیست؛ زیرا به تعبیر آیۀ شریفه: "لا تدرکه الابصار"، [۳] مراد راه‌های فکری هم نیست؛ زیرا راه فکری را شهود و لقا و... نمی‌گویند؛ بلکه به فرمودۀ قرآن کریم، دست شستن از هر چه غیر خدا است. انجام اعمال صالحه و شرک نورزیدن به حضرت احدیت است که اگر کسی بخواهد خدا را مشاهده کرده و به مقام فنا برسد؛ یعنی حق را بدون واسطه مشاهده کند، باید از خود و دیگران چشم بپوشد.
"فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صالحاً و لایشرک بعبادة ربه احداً".[۴] 

حضرت موسی (علیه السلام) نیز وقتی در داستان رؤیت خداوند، بی هوش می‌شود، پس از به هوش آمدن عرض می کند: خدایا تو را بدون فنا و قطع هرگونه علاقه نمی‌توان دید. [۵] 

اما مطلبی که در این جا حایز اهمیت است، این که گفته شد برخی از ارباب معرفت و سلوک، بدون واسطه خدای متعال را می‌بینند، به چه معنا است؟ به طور کلی مقصود از این واسطه‌ها چیست؟
در توضیح این معنا، بهتر است عبارات گهربار امام راحل (ره) را در کتاب شریف اربعین حدیث، مد نظر قرار دهیم. آن جا که می‌فرمایند: پس از تقوای تام تمام و اعراض کلی قلب از جمیع عوالم و قدم بر فرق انیّت و انانیت گذاشتن و توجه تام و اقبال کلی به حق و اسماء و صفات آن ذات مقدس و مستغرق عشق و حب ذات مقدس شدن و ارتیاضات قلبیه کشیدن، یک صفای قلبی برای سالک پیدا شود که مورد تجلیات اسمائیه و صفاتیه گردد،... و بین روح مقدس سالک و حق، حجابی جز اسما و صفات حق تعالی نیست. برای بعضی ارباب سلوک ممکن است حجاب‌های نوری و اسما و صفاتی نیز خرق گشته و خود را متعلق به ذات مقدس ببیند و در این مشاهده، احاطۀ قیومی حق و فنای ذاتی خود را شهود کند. [۶] 

به این مضمون، دعای شریف مناجات شعبانیه، به والاترین شکل اشاره نموده است:
"الاهی هَب لی کَمال إلانقطاع الیک... حتی تخرق ابصارُ القلوب حُحب النور...". [۷][۸] 

آرى ممکن است انسان به جایى برسد که بین او و معبودش چیزى جز نور اسما و صفات حق تعالی حایل و فاصل نباشد. نیز ممکن است به جایى برسد که حتى این حجاب‌هاى نورانى نیز خرق گردد. سالک، از این حجاب‌ها نیز عبور مى‌کند و محو کلى مى‌شود. آن وقت هر چه مى‌بیند. تماماً حق است. و هر چه مى‌شنود عین حق است. گویى با چشم حق مى‌بیند، با گوش حق مى‌شنود و به لسان حق نطق مى‌کند و از خیر حق نابینا مى‌گردد. این است منتهاى فنای فی اللَّه. اضمحلال مطلق و تلاشى تام.
با تمام توضیحات و تعبیراتى که در مقام فنا و لقاى خدا گفته شد، باید بدانیم: "اکتناه ذات" براى همیشه محال است؛ یعنى پى بردن به کنه ذات بارى تعالى جز براى حضرت احدیت براى احدى ممکن و میسور نیست و بحث فنا، منافات با این قضیه ندارد.
امام‌ خمینی فنا را محو صفات و تعینات عبد[۹] و درک شهودی تمام حقایق عالم غیب می‌داند.[۱۰] امام‌ خمینی در بیان حقیقت فنا به‌صراحت تصویری از نظام تشکیک خاصی ارائه می‌دهد که با تجلی عرفان مطابقت دارد، امام خمینی فنا را نوعی تحول و دگرگونی هستی‌شناسی در وجود انسان می‌داند که در فرایند حرکت اشتدادی، انتفای هر یک از قیود را متناظر با یک مرحله از مراحل سلوکی می‌داند.[۱۱] امام‌ خمینی انتفای فعل را مرتبه تقوا و زهد می‌داند و انتفای اختیار را مرتبه رضا می‌داند.[۱۲][۱۳][۱۴] این فنا در پی مجاهدت، ریاضت و تقوای کامل قلب و هدایت الهی نصیب سالک می‌گردد[۱۵] پس ‌از این مرحله نوبت به نفی قدرت از سالک الی الله می‌رسد تا به مقام تفویض دست یابد سپس سالک به مرحله استهلاک علم در ذات حق می‌رسد تا به مقام تسلیم دست یابد.[۱۶][۱۷] آنچه تا اینجا امام خمینی از آن یاد کرده‌ است همگی به نفی صفات سالک الی‌الله اشاره دارند که نتیجه آن فنای صفاتی است. پس‌ از این مرحله، نوبت به اضمحلال وجودی سالک و فنای فی الله می‌رسد. در این مقام که انیت سالک متلاشی می‌شود و او به مدهوشی تمام می‌رسد «فلما تجلی ربّه للجبل جعله دکا و خرّ موسی صعقا» بنابراین سالک با تمکین در مقام فنا به نقطه‌ای می‌رسد که هویتش در وجود حق‌تعالی مضمحل می‌شود. این مقام، مقام جمع و توحید است. در این مقام، سالک مستغرق در عالم وحدت است و در نظر او هر چیزی جز حق‌تعالی مستهلک و فانی است.[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱] امام‌ خمینی باتوجه‌به مراتب فنا به تبیین مراحل سه‌گانه توحید پرداخته و بر این باور است که سالک در سیر به عالم غیب و طی‌کردن مراحل سلوک، با بیرون رفتن از عالم کثرت و خالی‌شدن قلب از کثرات و ندیدن فعل و تاثیر از غیر، توحید فعلی در قلب او جلوه می‌کند در مرحله بعد سالک به مرحله غیب ترقی می‌کند و به مرتبه‌ای می‌رسد که در قلب او اسما و صفات تجلی می‌کند و به فنای صفاتی نایل می‌گردد و سرانجام در سیر استکمالی خود به تجلیات ذاتی و توحید ذاتی می‌رسد.[۲۲]

 

ویکی فقه: مقام فناء

 

از لحاظات فیزیک و مکانیک آماری حساب کنیم، آشوب که خود مبحثی جداگانه را هم دارد و بلکه همینطور اغتشاشات که نشانه ای از بینظمی می تواند باشد در مقابل نظمی که فرض بفرمایید در حالات گذار مثلاً از مایعات به گاز داریم، یک مسئله ای است که بسیار هم روی مایعات و بلکه جامدات مختلف هم تحقیق و بررسی شده اند و بلکه حتی از دیدگاه جبرهای فون نویمن و جبرهای C* و  حالات KMS و حتی شوکهایی حاصله از این تغییر حالات آشوبگرایانه هم کتابها و مقالات متعدد هم در موردشان باید نوشته شده باشند.

یک نکته ای که اینجا بسیار سخت بنظر می رسد ولی خیلی هم آموزنده است این است که بخواهید به قلب یاد دهید که حتی از پست تر از حیوانیت چطور می توان به مقامات عالیه و متعالیه در ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حتی حکمت متعالیه هم برسیم و دچار شوک هم نشویم؟! این یک نکته ی منطقی (ریاضی) و فلسفی هم می تواند باشد که از جامدات و مایعات و گیاهان و حیوانات و بالاخره انسانها شروع کنیم آنطوری که حتی در اشارات و تنبیهات هم آمده است و برسیم به انسان کاملی که دگره ها و الایلهایش را بتوان تشخیص داد که مجبور هم نیست ایل و قوم خود را ترک کند تا سیر و سلوک در مقامات معنوی الهی به نهایت کمال انسانی هم برسد. شوک آنجا وارد می شود که چنین چیزی را حتی از پست تر از حیوانات هم انتظار داشته باشیم در صورتی که حتی از انسانیت هم بویی نبرده اند. و اما بدتر از آن این هم هست که همینهایی که پست تر از حیوانات هم باشند بخواهند در مقام اثبات درآیند که با همه ی شیطان پرستیهایشان هم می توانند به نهایت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسند و بلکه انتظار هیچ گونه شوک و حتی سورپریزی هم برایشان وجود نداشته باشد! چنین چیزی برای خود اویی که به انواع حالات پست تر از حیوانیت هم افتاده است شوکه آور است و چنین چیزی غیر قابل اجتناب است که دچار اغتشاشات و آشوبهایی هم خواهد شد که از صفحه ی تاریخ پاکش خواهد کرد (چرا که دارد یک دروغ خیلی گنده ای هم می گوید که خودش هم باورش نمی شود!) هر چند که دوباره هم مایل باشد که در لوای دگره ها و الایلهای دیگری دوباره و دوباره و ... ظهور هم کند و دوباره هم به شیطنتهایش و بلکه شیطان پرستیهای از حیوان پست ترش علناً ادامه هم دهد. این خودش را شوکه نمی کند که آیا به کیست که داری دروغ هم می گویی؟ به خدا و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می خواهی دروغ بگویی و بلکه در مقام شهادت هم وارد شوی که تویی که انسان کاملی و شوکه هم نشوی هر چند که متنبه هم نمی شوی؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المصارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

 

https://arxiv.org/abs/2209.10454

https://arxiv.org/abs/2110.03497

https://arxiv.org/abs/2211.10390

https://arxiv.org/abs/2211.07778

https://arxiv.org/abs/2211.06520

 

23544?6=5+1

وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَّا یُؤْمِنُونَ ‎﴿البقرة: ٨٨﴾‏

وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ ‎﴿البقرة: ٨٩﴾‏

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَـٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ‎﴿البقرة: ١٥٩﴾‏

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَـٰئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ‎﴿البقرة: ١٦١﴾‏

 

گروهی از صهیونیستها که معلوم هم نیست چطور حتی با قلوب غلف غفلت زده شان و از روی نفاق و شرک و کفرشان هم رفته بودند نماز جمعه ای در آمریکا، یک مرتبه یک ندای غیبی از زبان مداحی اهل بیت  عصمت و طهارت هم بدانها رسید که سردار شهید قاسم سلیمانی فنا فی الله شد ولی تا روز قیامت هم بقا دارد. و اما چون هیچ گاه هم در میان اهل ایمان نبوده اند، باز هم در غفلت خود ماندند و در قلبشان حتی ذره ای هم اثری نکرد چرا که به همین خاطر هم خدا لعنتشان کرده بوده است. البته شاگرد و سالک الی الله در مکتب حکمت الهی و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و مکتب تفکیک منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی و عدل الهی هم نشستن و زانوی تلمذ هم زدن یحتمل سالک الی الله را به این باور برساند که فنا فی الله غیر از اینی است که در مورد سردار شهید قاسم سلیمانی هم می فرمایند و بلکه این در نتیجه ی همان غلف بودن و غفلت قلوبی هم هست که لعنت شده اند و بلکه مکتب و درس و بحث هم حالیشان نمی شود و ....

همین مسئله را که منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی چطور می تواند هندسه ی عالم را تغییر دهد را از دوگانهای هولوگرافیک زیرجبری- زیرمنطقه ای یا زیرناحیه ای عالم هم می توانید دریابید که قلب مومن چطور در شکلگیری هندسه ی قاره ها و آبهای اقیانوسها و دریاهای شور و شیرین زمین و بلکه آسمان دخیل است؟ و لذا آکسیونهای مدل استاندارد ذرات فیزیک و گرانش هم انیجا چطور وارد مسائل کره ی سماوی می شوند؟ نکته اینجا این است که آیا مجموع قاره ها به دورترین وجهی شباهتی با انواع قلوب انسانی و حیوانی و ماورای آنها هم دارند؛ و بلکه سر این شباهتها حتی در طیفهای ماورای بنفش و مادون قرمز آنها هم در چیست؟! و حتی هندسه های ناشی از آنها هم از کجا نشات می گیرند؟ یحتمل اینجا یک جهاد فی سبیل الله عظیمی را باید متصور شد که قلب مقدس تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف با استکبار تک قطبی جهانی چطور هم قرار است درگیر شده یا در هم تنیدگی هم داشته باشند؟ آیا مسئله این است یا اینکه آیا دوگانِ دوگانِ یک فضای برداری تا چه حدودی هم می شود خود همان فضای برداری؟ این مسئله خصوصاً وقتی شاگرد و دانشجو و طلبه دارد از حالات خلاء به سمت الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف خواهی، نخواهی هم میل می کند، حتی در قلب سالک الی الله  هم اهمیت می تواند پیدا کند و بلکه در هندسه ی عالم هم آیا تا چه اندازه ای اثر داشته باشد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

 

مقاله 104 صفحه ای ساموئل لویتهوسر- هونگ لویی زیرجبرها- زیرناحیه ها:

https://arxiv.org/abs/2212.13266

77312777121266612469

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ‎﴿الحجر: ٢٩﴾‏

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ‎﴿ص: ٧٢﴾‏

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ ‎﴿المائدة: ١٠٤﴾‏

 

فی قول رسول الله صلى الله علیه وآله: إن الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضى لرضاها 

حضرت محمد صلی الله علیه و آله: به یقین خداوند با خشم فاطمه به خشم مى‏ آید و با خشنودى او خشنود مى ‏شود.

 

بحار الانوار جلد 109، ص 66

http://lib.eshia.ir/71860/109/66

https://www.hadithlib.com/hadithlibjs/view/4219

 

و أمّا فاطمة صلوات اللّه علیها؛ فاعتقادنا أنّها سیّدة نساء العالمین من‌

مقدمة الصفحه 32

الأوّلین و الآخرین، و أنّ اللّه عزّ و جلّ یغضب لغضبها و یرضى لرضاها، و أنّها خرجت من الدنیا ساخطة على ظالمها و غاصبها و مانعی إرثها.

 

بحار الانوار، جلد 29، ص 2

http://lib.eshia.ir/71860/29/2

 

وروى الجوهری أیضا عن داود بن المبارک قال أتینا عبدالله بن موسى بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن على بن أبى طالب علیه السلام ونحن راجعون من الحج فی جماعة فسألناه عن مسائل وکنت أحد من سأل ، فسألته عن أبی بکر وعمر ، فقال أجیبک بما أجاب به عبدالله بن الحسن ، فانه سئل عنهما فقال : کانت امنا فاطمة / صدیقة ابنه نبى مرسل ، وماتت وهی غضبى علی قوم فنحن غضاب لغضبها [٢].

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 28، ص 316

http://lib.eshia.ir/71860/28/316

 

پنجم [حرز حضرت فاطمه علیها السلام]

سید بن طاوس در مهج الدعوات روایتى از سلمان نقل فرموده: که در آخرش مذکور است چیزى که حاصلش این است حضرت فاطمه علیها السلام آموخت به من کلامى که از حضرت رسول صلى الله علیه و آله آموخته بود و در وقت صبح و شام آن را میخواند و فرمود اگر میخواهى در دنیا هرگز تو را تب نگیرد مداومت کن بر آن و آن این است

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ بِسْمِ اَللَّهِ اَلنُّورِ بِسْمِ اَللَّهِ نُورِ اَلنُّورِ بِسْمِ اَللَّهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اَللَّهِ اَلَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ اَلْأُمُورِ بِسْمِ اَللَّهِ اَلَّذِی خَلَقَ اَلنُّورَ مِنَ اَلنُّورِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی خَلَقَ اَلنُّورَ مِنَ اَلنُّورِ وَ أَنْزَلَ اَلنُّورَ عَلَى اَلطُّورِ فِی کِتٰابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ سلمان گفت چون از حضرت فاطمه علیها السلام آموختم آن را به خدا قسم به بیشتر از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که مبتلا به تب بودند آموختم پس همه شفا یافتند باذن خداى تعالى

 

بنده ی حقیر می خواستم این مطلب را نه امشب و بلکه فردا اول وقت هم می نوشتم ولی همانطور که مستحضرید دلم طاقت نمی آورد تا صبح صبر کنم! نکته اینجا است که این حدیث را که دو جا هم در بحار الانوار آمده است: 1. فی قول رسول الله صلى الله علیه وآله: إن الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضى لرضاها 

2. و أمّا فاطمة صلوات اللّه علیها؛ فاعتقادنا أنّها سیّدة نساء العالمین من‌ الأوّلین و الآخرین، و أنّ اللّه عزّ و جلّ یغضب لغضبها و یرضى لرضاها، و أنّها خرجت من الدنیا ساخطة على ظالمها و غاصبها و مانعی إرثها.

بدین معنا که حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرموده اند: به یقین خداوند با خشم فاطمه به خشم مى‏ آید و با خشنودى او خشنود مى ‏شود.

این مسئله خیلی سخت نیست که فناء فی الله را اگر کمی در آن تفکر و تدبر کرده باشیم، متوجه می شویم که فنا فی الله یک چیز است و اما اینکه خداوند سبحان از خشم و غضب کسی غضبناک شود و با خشنودی او هم خشنود شود، این دیگر حتی ماورای فنا فی الله هم هست و بلکه خدا با خشم و خشنودی او هم چنین و چنان شود. بدین مضمون یک بار صریحا و بار دیگر هم تلویحاً و حتی بیشتر هم به صراحت در مورد ائمه ی معضومین همین حدیث را سخنرانان محترم در همین ایام فاطمیه در محضر حضرت ولی فقیه در حسینیه امام خمینی (قدس سره) فرمودند.

بنده ی حقیر نمی خواهم اینجا در اثبات چنین مقامی حتی ماورای فنا فی الله در حق چهارده معصوم بپردازم نه این خاطر که فقط چنین چیزی با ابزارهایی مثل ریاضی فیزیک و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم غیر قابل اثبات است مگر اینکه اثبات کننده خودش از این مقامات لااقل در اثر مجاورت با دیگر اشخاصی که بدین مقامات هم رسیده اند بویی برده باشد و بلکه آن حس شامّه را هم توانسته باشد حفظ کند. به هر حال، این هم یک مقامی است که باید آنرا خداوند سبحان بتواند به کسی اعطا هم کند هر چند که آیا چقدر هم بتوان آنرا اکتسابی و حصولی و حضوری هم از دیگران یاد گرفت. بقولی اگر این نبود هم حر بن یزید ریاحی از یک جبهه به جبهه ی امام حسین علیه السلام نمی آمد و همراه دیگر یاران آن حضرت شهید هم نمی شد. 

ولی یک چیز عجیبی که هست اینجا این است که در ترجمه ی آیت الله هشترودی مقتل علامه مجلسی در بحار الانوار هم آمده است که چطور دشمنان امام حسین در کربلا و حتی خود یزید هم همه و همه حرامزاده بوده اند. عجیبی مسئله اینجا است که گفته هم می شود که بالاخره اویی که خود حرامزاده هم باشد که خودش گناهی نکرده است که زاده ی گناه هم باشد و بلکه محیطی که او در آن رشد می کند و افرادی که او با آنها در تماس می آید هم یحتمل می توانند خیلی مقصر باشند که او را به گناهانش آلوده هم می کنند. مخصوصاً اگر در این نوع محیطها، امام معصوم را هم بخواهند کنار بزنند و خود را هم همه کاره ی همه و همه و بلکه خلیفة الله هم نتوانند بنامند، لااقل سلطان و پادشاه و فرعون و بلکه رئیس جمهور هم بنامند و با هر چه نماینده ی امام معصوم هم هست رودررو شده و بلکه از راه هم بدرشان کنند و نمایندگان خود را هم بر سر کار آورند. 

حالا ما اینجا قلم و کاغذ هم یحتمل بعضی بفرمایند که نداریم و بلکه باید مطالب را هم در وبلاگی تایپ کنیم و اما اگر قلم و کاغذ هم داشتیم یحتمل بعضی گنده لاتها می خواستند عنوان کنند که رجل محجور! و این گنده لات هم به آن گنده لات بگوید که حالا چرا تو خودت را خلیفه الله نمی خوانی و آن یکی هم به این یکی بگوید که نه بابا؛ خلیفة الله یقیناً هم جناب عالی هستید. عرض بنده ی حقیر این است که آیا چنین تعارفهایی از ناحیه ی آنهایی که خیلی هم عقلایی حساب و کتاب نیز می فرمایند معنی اش این نمی شود که به این مقام می رسند که یقیناً خدا با غضب آنها غضبناک می شود و با خوشنودی آنها خوشنود هم می شود؟! آیا واقعاً ما چنین میدانهای وسیع و عظیمی هم داریم که حتی گنده لاتها هم می توانند مقام ولایت و امامت را هم کنار زده و بلکه هم آنچنان مقام حضرت فاطمة الزهرا را کنار زده که بقتلش هم برساند  و آنچنان هم وارد این میدانها شوند که حتی مدعی خلیفة الله هم شده و آنگاه کارشان را هم پیش ببرند و ...؟ ادعای فنا فی الله ای کجا و ادعای با غضب کسی خدا غضبناک شده و با خوشنودی او خدا خوشنود شود کجا؟ یحتمل توهم هم کسی را بردارد وقتی او دارد با دشمنان خدا می جنگد و خودش هم خبر ندارد که آیا خودش هم چقدر دشمن خدا است یا دوست خدا است؟ و آنگاه خود را از دوستان خدا هم بشمارد و بلکه خود را مجاهد فی سبیل الله هم بشمارد و اما دخت پیامبر اکرم صلوات الله علیهم را هم کشته است. و بعد هم امام علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را هم هر کدام را یک جوری دیگر می کشند. و قتل امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام اشقی الآخرین یتبع اشقی الاولین و این الحسن این الحسین. این ابناء الحسین صالح بعد صالح. .... این الطالب بدم المقتول بکربلا؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ ‎﴿البقرة: ١٧٠﴾‏

سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن شَیْءٍ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ ‎﴿الأنعام: ١٤٨﴾‏

 

 

https://arxiv.org/abs/2212.12553

https://arxiv.org/abs/2212.03060

https://arxiv.org/abs/2107.10282

https://arxiv.org/abs/2012.15807

https://arxiv.org/abs/2211.00612

https://arxiv.org/abs/2211.08093

https://arxiv.org/abs/1908.10385

https://arxiv.org/abs/2211.07592

https://arxiv.org/abs/2001.04957

https://arxiv.org/abs/2205.05959

https://arxiv.org/abs/2211.15686

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ‎﴿الأحزاب: ٣٣﴾‏

 

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‌ مَنْ جُمِعَ فِیهِ سِتُّ خِصَالٍ مَا یَدَعُ لِلْجَنَّةِ مَطْلَباً وَ لَا عَنِ النَّارِ مَهْرَباً مَنْ عَرَفَ اللَّهَ فَأَطَاعَهُ وَ عَرَفَ الشَّیْطَانَ فَعَصَاهُ وَ عَرَفَ الْحَقَّ فَاتَّبَعَهُ وَ عَرَفَ الْبَاطِلَ فَاتَّقَاهُ وَ عَرَفَ الدُّنْیَا فَرَفَضَهَا وَ عَرَفَ الْآخِرَةَ فَطَلَبَهَا

 

مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، جلد 1، ص 135

http://lib.eshia.ir/12759/1/135

 

امام على علیه السلام :هر کس شش خصلت در او جمع شود، هیچ مطلوبى از بهشت و هیچ گریزى از دوزخ را وا نگذاشته است : کسى که خدا را بشناسد و فرمانش بَرَد، و شیطان را بشناسد و نا فرمانى اش کند، و حق را بشناسد و پیروى اش نماید، و باطل را بشناسد و از آن بپرهیزد، و دنیا را بشناسد و دورش افکند، و آخرت را بشناسد و آن را بجوید.

 

https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/19002716

 

یک مسئله ای که در مورد ژنتیک هست این است که در قرآن کریم می فرماید که خدا را بپرستید و در جواب مشرکان می فرمایند که پس آنچه پدرانمان می پرستیدند را چه کنیم و بلکه هم می گویند اساطیر الاولین هم داری می گویی و آیا پدران ما که مرده اند و به خاک سپرده شده اند دوباره زنده هم می شوند و ...؟ آیات فراوانی داریم که راجع به پدران یا آباوءنا، آباوءکم، آباوءهم، آباءنا، آباءهم، آباءکم، و ... آمده است که مشرکین به سنت پدرانشان استناد می کنند برای اینکه از پرستیدن خدا سر باز زنند. و خدای سبحان در قرآن مجید به طرق مختلف هم استدلال می فرماید که چرا باید خدا را بپرستید و لا غیر.

آمریکاییها یک مثلی دارند که معروف است به یک دیگ جوشانی (melting pot) که جامعه شان را تشبیه می کنند که می تواند هر کسی که آمریکایی هم می شود در آن حل می شود. مثلاً هم سیاهان را می پذیرد و هم سفیدها را و هم فلسطینیان را می پذیرد و هم ایرانیها را و هم مسلمانان را و هم صهیونیستها را و .... کانه همه ی عالم در جامعه شان حل شده است! و اما آیا واقعاً هم چنین است یا اینکه از هر حربه ای هم استفاده می کنند که بنفع خود حتی و مخصوصاً در اغتشاشات هم که شده بر علیه مسلمانان و از جمله در ایران و فلسطین و بلکه حتی در چین و روسیه و ژاپن و کشورهای دیگر بهره برند؟ یعنی الایل یا دگره های ژنتیکی را همه را دور خود هم جمع می کنند و از آنها استفاده هم می برند، ولی اینکه چطور هم می خواهند افراد جامعه ی خود را هم چه از لحاظات روحی و روانی و چه از لحاظات جسمی درمان کنند، خودشان هم نمی دانند چرا که فرض بفرمایید که یک غده ی سرطانی باسم صهیونیستها را انداخته اند وسط مسلمانان که می خواهد بر همه ی مسلمانان هم غلبه کند و بلکه مثل زالو هم می خواهد خون همه را بمکد.

با انواع آرامبخشها و دیگر داروها می خواهند درمان افسردگیها و بلکه سرخوشیهای کاذب و دیگر مشکلات روحی و روانی را هم کنند و با انسولین هم می خواهند درمان دیابت را کنند. ولی بعد اینکه چطور هم می توان به این داروها وابسته نشد را برایش جوابی ندارند. می فرمایند مسئله ژنتیک هم هست و باید هم اینها مصرف شود تا درمانهای بهتری بلکه آیا کی و کجا هم پیدا شوند. دروغ هم نمی گویند و حرف راستی هم هست. بالاخره مریض باید از جمله داروهایی را که پزشک تجویز می کند را نسخه اش را استفاده کند تا بهبود هم یابد. و اما آیا بهبود هم چقدر یابد. یعنی از این چرخه ی انسولین- گلوکوز بتوان چطور بیرون آمد خود یک مسئله ای است که هر فردی خود هم باید بفهمد که آیا اصلا ممکن است وقتی گفته می شود که بدن و بلکه لوزالمعده قادر هم نیست که دیگر انسولین بسازد. مشکل اینجا این است که وقتی یک بار چنین ابتلایی در اثر فرض بفرمایید اختلال در سیستم ایمنی بدن هم رخ داد که تبدیل شد به یک مسئله ی حاد و بعد هم مزمن شد، آنگاه انسولین خود می تواند یک راه درمانی هم باشد. و اگر فردی هم بتواند راه درمان دیگری پیدا کند و مثلاً طبیب اسلامی هم پیدا شود که دعایی را به خرمایی یا به تربت کربلای امام حسین علیه السلام همراه آب بخواند و از آن به عنوان دارو هم حتی همراه دیگر داروهایش نیز میل کند، و درمان شود؛ این یحتمل اگر هم درست باشد، یک باورهای درونی دیگری را هم همراه ایمان و تقوی و ... هم در فرد مبتلا می طلبد. ولی چنین راه درمانی را آیا چقدر هم پزشکان مدرن آمریکایی و غیر آمریکایی می پذیرند، یک مسئله ی دیگری است که ما اینجا نمی خواهیم بدان بپردازیم. همینقدر بگوییم که همانطوری که بینظمی داریم همانطور هم نظم داریم و این یک مسئله ای نیست که بتوان بر کسی صرفاً القاء کرد که نظم و بینظمی چطور اتفاق می افتد و کجا مسئله اغتشاشات است و کجا هم اعتراضات داریم و ....

همینطور اگر عالَم و آدم جمع شوند و به کسی بفرمایند که بابا تو چیزیت نیست و مسئله ای و مشکلی نداری، و بلکه برو ایمانت و اسلامت و معرفت ات به خدا و پیغمبر اکرم خاتم النبیین و سید المرسلین محمد مصطفی و ائمه ی معصومین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف  را هم درست کن، یحتمل آنقدر هم در گوشش چیزهای دیگری خوانده اند که غیر ممکن است باورش هم شود که بغیر از شیطان و شیطان پرستی هم روایات و چیزهای دیگری نیز هست. این است که شاگرد و دانشجو و طلبه ای که از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مایل است که میل کند، مواظب خطراتی که در سر راهشان هم هست نیز باید باشند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر اجعلنا من خیر اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه

۞ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‎﴿٣٥﴾‏ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ‎﴿النور: ٣٦﴾‏

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ ۙ أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ‎﴿البقرة: ١٥٩﴾

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

این دعای حضرت آدم علیه السلام را که

اللهم یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمة، یا محسن بحق حسن، یا قدیم الاحسان بحق الحسین، اللهم بحق حجتک المهدی علیه السلام،

یک دعایی است که در آن فنای فی الله متصور است که بالاخره چطور است که حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله علیهم السلام را خدا از این فرزندانش خبر می دهد که ماورای تفکرات فضا- زمان ای است؛ و سوال اینجا است که به همین ترتیب نیز از فرزندان آدم، بنی آدم، آیا نمی توانند به مقام آدمیت برسند؟ مسئله این است که همه ی آلیلها و دگره های ژنتیک در ژنوم انسانی که آیا غیر از این است که دگره های ژنتیکی است که از یک ژنوم واحد انسانی نتیجه شده است؛ یا اینکه در این میان آنچنان که ابرتقارنهایی و بلکه شکستهایی ابرتقارنهای در مدل استاندارد ذرات فیزیک و گرانش رخ می دهد، همانطور هم شکستها و بلکه جهشهایی ابرتقارنی در ژنوم انسانی هم رخ می دهد که آنجاهایی که باید مقام آدمیت را همه و همه تایید کنند و به ارث ببرند، بجایش کتمان هم می کنند. و لذا بجای اینکه به مقام آدمیت و خلیفة الله ای هم برسیم، بجایش از جمله هم بشریت را گرفتار نژادپرستیها و جنگها و خونریزیهای علیل کننده هم می اندازد و .... آنجایی که استکبار جهانی تک قطبی باید مطیع تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شود و مقام امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بشناسد بجای اینکه با آن در تقابل هم قرار گیرد و حتی اسلام هم نیاورد و شهادتین هم نگوید، آیا آنگاه ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می تواند حتی شیطان بزرگ و همه و همه ی شیاطین انس و جن را هم به راه آورده و بلکه آدم هم کند؟ لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ‎﴿١﴾‏ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ‎﴿٣﴾‏

 

وقیل: المراد نساء عالمها فلا یلزم منه أفضلیتها على فاطمة رضی الله تعالى عنها، ویؤیده ما أخرجه ابن عساکر من طریق مقاتل عن الضحاک عن ابن عباس عن النبی صلى الله علیه وسلم أنه قال: " أربع نسوة سادات عالمهن، مریم بنت عمران، وآسیة بنت مزاحم، وخدجیة بنت خویلد، وفاطمة بنت محمد صلى الله علیه وسلم وأفضلهن عالما فاطمة " وما رواه الحرث بن أسامة فی " مسنده " بسند صحیح لکنه مرسل " مریم خیر نساء عالمها " وإلى هذا ذهب أبو جعفر رضی الله تعالى عنه وهو المشهور عن أئمة أهل البیت - والذی أمیل إلیه - أن فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات والمتأخرات من حیث إنها بضعة رسول الله صلى الله علیه وسلم بل ومن حیثیات أخر أیضا، ولا یعکر على ذلک الأخبار السابقة لجواز أن یراد بها أفضلیة غیرها علیها من بعض الجهات وبحیثیة من الحیثیات - وبه یجمع بین الآثار - وهذا سائغ على القول بنبوة مریم أیضا إذ البضعیة من روح الوجود وسید کل موجود لا أراها تقابل بشیء، وأین الثریا من ید المتناول ومن هنا یعلم أفضلیتها على عائشة رضی الله تعالى عنها الذاهب إلى خلافها الکثیر محتجین بقوله صلى الله علیه وسلم: " خذوا ثلثی دینکم عن الحمیراء " وقوله علیه الصلاة والسلام: " فضل عائشة على النساء کفضل الثرید على الطعام " وبأن عائشة یوم القیامة فی الجنة مع زوجها رسول الله صلى الله علیه وسلم وفاطمة یومئذ فیها مع زوجها علی کرم الله تعالى وجهه، وفرق عظیم بین مقام النبی صلى الله علیه وسلم ومقام علی کرم الله تعالى وجهه.
وأنت تعلم ما فی هذا الاستدلال وأنه لیس بنص على أفضلیة الحمیراء على الزهراء، أما أولا: فلأن قصارى ما فی الحدیث الأول على تقدیر ثبوته إثبات أنها عالمة إلى حیث یؤخذ منها ثلثا الدین، وهذا لا یدل على نفی العلم المماثل لعلمها عن بضعته علیه الصلاة والسلام، ولعلمه صلى الله علیه وسلم أنها لا تبقى بعده زمنا معتدا به یمکن أخذ الدین منها فیه لم یقل فیها ذلک، ولو علم لربما قال: خذوا کل دینکم عن الزهراء، وعدم هذا القول فی حق من دل العقل والنقل على علمه لا یدل على مفضولیته وإلا لکانت عائشة أفضل من أبیها رضی الله تعالى عنه لأنه لم یرو عنه فی الدین إلا قلیل لقلة لبثه وکثرة غائلته بعد رسول الله صلى الله علیه وسلم على أن قوله علیه الصلاة والسلام: " إنی ترکت فیکم الثقلین کتاب الله تعالى وعترتی لا یفترقان حتى یردا على الحوض " یقوم مقام ذلک الخبر وزیارة - کما لا یخفى - کیف لا وفاطمة رضی الله تعالى عنها سیدة تلک العترة؟!. وأما ثانیا: فلأن الحدیث الثانی معارض بما یدل على أفضلیة غیرها رضی الله تعالى عنها علیها، فقد أخرج ابن جریر عن عمار بن سعد أنه قال: قال لی رسول الله صلى الله علیه وسلم: فضلت خدیجة على نساء أمتی کما فضلت مریم على نساء العالمین " بل هذا الحدیث أظهر فی الأفضلیة وأکمل فی المدح عند من انجاب عن عین بصیرته عین التعصب والتعسف لأن ذلک الخبر وإن کان ظاهرا فی الأفضلیة لکنه قیل ولو على بعد: إن - أل - فی النساء فیه للعهد؛ والمراد بها الأزواج الطاهرات الموجودات حین الإخبار ولم یقل مثل ذلک فی هذا الحدیث. وأما ثالثا: فلأن الدلیل الثالث یستدعی أن یکون سائر زوجات النبی صلى الله علیه وسلم أفضل من سائر الأنبیاء والمرسلین علیهم الصلاة والسلام لأن مقامهم بلا ریب لیس کمقام صاحب المقام المحمود صلى الله علیه وسلم فلو کانت الشرکة فی المنزل مستدعیة للأفضلیة لزم ذلک قطعا ولا قائل به.

 

روح المعانی، شهاب الدین آلوسی، جلد 3، ص 155- 156

http://lib.eshia.ir/15400/3/156

 

سیدة نساء العالمین

حضرت زهرا (علیهاالسّلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام‌ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار است. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این دسته از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما مضمونی واحد دارند.

۱ - برترین زنان در روایات

ارزش انسان‌ها مسلما یکسان نیست، بعضی افراد از مقرب‌ترین فرشتگان الهی برترند، و بعضی از درنده‌ترین حیوانات پایین‌تر، و آنچه به این انسان ارزش می‌دهد بر اساس معرفی قرآن و اسلام همان علم و ایمان و تقوا و ملکات فاضله انسانی است. با توجه به این معیارها بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) برترین زنان جهان در لسان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معرفی شده است.
در روایات فراوانی که در منابع معروف اهل سنت آمده تصریح شده است که فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) افضل زنان جهان بود، این سخنی است که پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را به تعبیرات مختلف بیان فرموده است:
 

۱.۱ - حدیث اول


پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حدیثی می‌فرمایند: «ان افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد، و مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم؛[۱][۲]

برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد، و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون».
 

۱.۲ - حدیث دوم


در حدیث دیگری می‌خوانیم پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بیماری وفاتش هنگامی که بی‌تابی فاطمه را مشاهده کرد، فرمود: «یا فاطمة الا ترضین ان تکونی سیدة نساء العالمین، و سیدة نساء هذه الامة، و سیدة نساء المؤمنین؛[۳]

 ‌ای فاطمه! آیا راضی نیستی که تو برترین بانوی زنان جهان و بانوی زنان این امت، و بانوی زنان با ایمان باشی؟». در این جا افضلیت برای فاطمه (علیهاالسّلام) به صورت مطلق ذکر شده و نام هیچ کس در کنار او مطرح نگردیده است.
 

۱.۳ - حدیث سوم


در حدیث دیگری نیز از همان حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این معنا به صورت مطلق آمده است، در آن هنگام که فاطمه بیمار شده بود و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این سخن را به جمعی از اصحاب گفت، آنها پیشنهاد کردند که از بانوی اسلام (علیهاالسّلام) عیادت کنند. پیامبر برخاست و با جمعی از یاران به سوی خانه فاطمه (علیهاالسّلام) آمد، نخست از بیرون خانه صدا زد که: دخترم خودت را بپوشان چون جمعی از یاران به عیادت تو می‌آیند، و از آن جا که لباس دخترش فاطمه (علیهاالسّلام) کافی نبود عبای خود را از پشت در به او داد! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یاران وارد شدند، و بعد از عیادت از خانه بیرون آمدند و رو به یکدیگر کرده و از بیماری فاطمه (علیهاالسّلام) اظهار تاسف می‌کردند، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رو به آنها کرد و فرمود: «اما انها سیدة النساء یوم القیامة؛[۴]

 بدانید او بانوی تمام زنان در قیامت است.».
 

۱.۴ - حدیث چهارم


در تعبیر دیگری که در صحیح بخاری معروف‌ترین منبع احادیث اهل سنت آمده از قول عایشه می‌خوانیم: روزی فاطمه (علیهاالسّلام) نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد، راه رفتنش درست مانند راه رفتن او بود، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: خوش آمدی دخترم. سپس او را طرف راست و یا چپ خود نشاند، بعد رازی در گوش او گفت، و به دنبال آن فاطمه گریان شد. من (عایشه) گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ بار دیگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راز دیگری به او گفت، فاطمه (علیهاالسّلام) خندان شد. گفتم: من تا امروز شادی که این چنین با غم نزدیک باشد ندیده بودم، و از علت آن سؤال کردم. فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: من سر رسول خدا را فاش نمی‌کنم. و این مطلب ادامه داشت تا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا رفت، آن گاه سؤال کردم. گفت: مرتبه اول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من فرمود جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می‌داشت، امسال دوبار عرضه داشت، و من فکر می‌کنم فقط به این دلیل است که اجل من نزدیک شده، و تو اولین کسی خواهی بود که به من ملحق می‌شوی من هنگامی که این سخن را شنیدم گریه کردم. سپس فرمود: «اما ترضین ان تکونی سیدة نساء اهل الجنة و نساء المؤمنین». آیا تو راضی نمی‌شوی که بانوی زنان اهل بهشت یا زنان با ایمان باشی؟ هنگامی که این سخن را شنیدم شاد و خندان شدم.[۵] 

۲ - برترین برترین زنان

از بررسی مجموع احادیث به خوبی روشن می‌شود که اگر در یک جا فاطمه (علیهاالسّلام) یکی از چهار زن بزرگ جهان معرفی شده، هیچ منافاتی با این معنا ندارد که او از میان آن چهار زن برترین آنهاست. شاهد این سخن علاوه بر آنچه از لابه لای احادیث گذشته استفاده می‌شد حدیث زیر است:
در کتاب «ذخائر العقبی» از ابن عباس از پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین نقل شده است: «اربع نسوة سیدات سادات عالمهن: مریم بنت عمران؛ و آسیة بنت مزاحم؛ و خدیجة بنت خویلد؛ و فاطمة بنت محمد، و افضلهن فاطمة؛ چهار زن بانوی بانوان جهان خود بودند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از همه آنها برتر فاطمه (علیهاالسّلام) بود».
تعبیر به «افضلهن» مسایل زیادی را در بر دارد، و بیانگر مقام علمی و تقوا و ایثار و فداکاری و سایر ملکات فاضله است.
قرآن صریحا می‌گوید: «مریم با فرشتگان سخن می‌گفت و آنها نیز با او سخن می‌گفتند»[۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱]۱۲]
و نیز می‌گوید: «برای مریم غذای بهشتی در کنار محرابش حاضر می‌شد».

[۱۳]

و نیز می‌گوید: «مریم صدیقه بود».[۱۴]
و مقامات دیگری برای او، و زنان بزرگی مانند آسیه بیان می‌کند، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز مقامات بزرگی برای خدیجه بیان فرموده. روایات فوق یعنی روایات افضلیت فاطمه (علیهاالسّلام) همه این افتخارات و افزون بر آن را برای بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) اثبات می‌کند.

 

کپی ویکی فقه: سیدة النساء العالمین

 

از بین فقها و مفسرین و متکلمین و اخلاقیون و ...، بزرگانی هستند که در شناخت حضررت فاطمة زهرا سلام الله علیها سیدة النساء العالمین آیا چقدر هم به توفیقات عالیه ای نائل آمده اند. و اما اینجا یک سوالی را بنده یادم می آید یک جایی شنیدم که مطرح شد که آیا آنطوری که شما می شنوید که در قدیم ایام بعضی محله ها جاهلهایی و بلکه گنده لاتهایی را هم دارند که محله هایشان را غُرُق می کرده اند و از همه می توانستند باج بگیرند و بر علیه دشمنانشان قمه می کشیده اند و خلاصه خود را همه کاره ی همه نیز می دانسته اند، ولی در عین حال یک حالت لوطی گری نیز یحتمل در آنها موجود بوده که حتی از ناموس ملت هم باسطلاح خودشان دفاع هم می کرده اند! سوال این است که حتی یک چنین لات بی سر و پایی هم پیدا نمی شده است که بتواند از حضرت زهرا در آن لحظه ای که قصد شهادت حضرتش را کرده بوده اند بدادش برسند؟ بقول معروف یحتمل می خواهد عرضه بدارد که آیا کسی هم نبوده است که بتواند بنفع امیر المومنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کودتا هم کند؟! هر چند که مسئله این بوده است که بر علیه ایشان بوده است که کودتا هم شده است و نه اینکه آنها نیاز داشته اند کسانی را بیابند که برایشان کودتاچی گری کنند. و بلکه مسئله این است که حضرت امیر المومنین امام علی ابن ابیطالب علیه السلام یارانی هم نداشته اند که از او حمایت هم کنند.

و این را شاگرد و دانشجو و طلبه که از حالات خلاء اش میل می کند به الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف یحتمل متوجه شود که چه اعتراضات و اغتشاشات و بینظیمیها و بلکه چه انقلابات و جنگهای عظیمی هم در جهت رسیدن به مقام زن و سیدة النساء العالمین می تواند رخ دهد هر چند که خود هم خیلی ندانند و نداینم که مقام سیدة النساء العالمین مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و مقام ولایت و ولایتمداری است. ولی چون یاری کردن تک قطبی جهانی صاحب الزمان در مقابل استکبار جهان تک قطبی هر چقدر هم که می خواهیم بسمت عالم یقظه و بیداری بیشتر و نهایی برسیم بدلیل عظمت و شدت دوری انرژیهای بالاتر از حالات خلائی که از همه طرف ما را احاطه کرده است، مثل این می ماند که از همه ی نیکیها و حسنات شهداء این را هم بخاطر آوریم که یحتمل شهیدی هم در این میان بوده است که چقدر هم دستشوییها را برای همه همیشه تمیز هم می کرده است! بزرگان مفسران و فقها و متکلمین و اهل اخلاق و دانشمندان و علماء هر کدام خود یک جوری گیر کرده اند که مقام سیدة النساء العالمین را بتوان چطور حتی درک هم کرد، و از آن طرف هم فرعونیان و شاهنشاهان و دیکتاتورها و مستکبرین و کافران و مشرکان و منافقین نیز هر کدام یک جورهایی برای خود از پا نمی نشینند و بلکه همه و همه نیز سعی می کنند بر علیه مقام سیدة النساء العالمین با هم متجد شوند و بر تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف غلبه کنند و ....

و لذا در مسائل وحدت نیروها و مدل استاندارد ذرات فیزیک و گرانش نیز می بینیم که هنوز تک قطبیهای مغناطیسی هم حتی (کو)همولوژیکی نیز اهمیت خاصی دارند آنچنان که نیروی اکتروضعیف را هم آیا چطور می شود با نیروی قوی و گرانش همه و همه را وحدت بخشید؟ حتی همین آللها یا دگره ها را که در نظر بگیرید، بنده متوجه شدم که تلفظ گفتاری لااقل آمریکایی allele بیشتر شبیه الایل هم هست تا آلل یا همان دگره. و این دگره ها و الایلها که در اثر متغیرهایی که در این دگره های ژنتیکی موجب انواع مختلف ژنهای انسانی در سطوح جهان و در طول تاریخ هم می شوند وقتی شناخت آنها بدرستی موجب درمان انواع بیماریها هم می شوند که بتوان استکبار جهانی تک قطبی را هم به یاری سیدة النساء العالمین حضرت زهرا سلام الله علیها و تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شکست داد؛ چرا که استکبار بجای درمان حتی بیماریها را هم تشدید می کنند ولی بدان اقرار هم نکرده و بلکه در صدد بیشتر مبتلا کردن مردم هم برمی آیند تا خود بیشتر هم به استکبار جهانیشان بپردازند و .... ولذا در عین حال هم متوجه می شویم که مقام سیدة النساء العالمین حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها و تک قطبی جهانی صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف حتی در بطن زندگیهای هر انسانی از هر قوم و نژادی هم آنچنان قرار گرفته است که هر شناختی از خدا و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف به همین مقام والای حضرت سیدة النساء العالمین فاطمة الزهرا هم ختم می شود! یا مادر ائمه ی اطهار علیهم السلام و  امام زمان عجل الله فرجه الشریف ادرکنا، ما را دریاب و از نوکران خودت ما را قبول کن. بزرگترین دانشمندان جهان تازه بعد از اینکه خیلی هم اسرار جهان را بفهمند و به بهترین بصورتهای ریاضی فیزیکی هم بخواهند بیان کنند، تازه باز هم آیا چقدر متوجه شوند که مگر به همین سادگی است که بتوان رفت و در خانه ی حضرت زهرا را هم زد و از او هم خواست که نوکری و غلامی و کنیزی اش را از ما بپذیرد؟ و کدام درب را هم بزنیم؟! همان درب و دیواری که وسایل شهادت و قتل حضرتش را هم فراهم آورد؟! ... وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ‎﴿الشعراء: ٢٢٧﴾‏. یا آنقدر اشک بریزیم و گریه هم کنیم که احتیاج باشد که اشک چشم در چشمهایمان دوباره بریزیم و شستشویش دهیم و آنگاه باز هم دوباره اشک بریزیم و گریه هم کنیم و به خدا و پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله و سلم و ائمه ی اطهار و امام زمانعجل الله فرجه الشریف هم پناه ببریم و .... اللهم یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمة، یا محسن بحق الحسن، یا قدیم الاحسان بحق الحسین، اللهم بحق حجتک المهدی صلوات الله علیه

 

وثانیاً : فی « أهل البیت » فی الآیة فاطمة الزهراء ، وقد اعترف غیر واحد من أعلام القوم بأفضلیّتها من أبی بکر :

فقد ذکر العلاّمة المناوی بشرح الحدیث المتّفق علیه بین المسلمین :

« فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنی » : « استدلّ به السهیلی [١] على أنّ من سبّها کفر ، لأنّه یغضبه ، وأنّها أفضل من الشیخین ».

وقال : « قال الشریف السمهودی : ومعلوم أنّ أولادها بضعة منها ، فیکونون بواسطتها بضعة منه ، ومن ثَمَّ لمّا رأت أُمّ الفضل فی النوم أنّ بضعةً منه وضعت فی حجرها ، أوّلَها رسول الله صلّى الله علیه وسلّم بأنْ تلد فاطمة غلاماً فیوضع فی حجرها ، فولدت الحسن فوضع فی حجرها. فکلّ من یشاهَد الآن من ذرّیّتها بضعة من تلک البضعة وإنْ تعدّدت الوسائط ، ومن تأمّل ذلک انبعث من قلبه داعی الإجلال لهم وتجنّب بغضهم على أیّ حالٍ کانوا علیه.

قال ابن حجر : وفیه تحریم أذى من یتأذّى المصطفى صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بتأذّیه ، فکلّ من وقع منه فی حقّ فاطمة شیء فتأذّت به فالنبی صلى علیه وآله وسلّم یتأذى ، بشهادة هذا الخبر ، ولا شئ أعظم من إدخال الأذى علیها من قبل وُلْدها ، ولهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطى ذلک بالعقوبة فی الدنیا ( وَلَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ ) [١] » [٢].

نفحات الازهار فی خلاصة العبقات الانوار، سید علی میلانی، جلد 20، ص 104- 105

http://lib.eshia.ir/27895/20/105

همانطوریک که می دانید نفحات الازهار ترجمه به عربی از فارسی عبقات الانوار میرسید حامد حسین کنتوری هندی است.

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من خیر انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ‎﴿الحجرات: ٦﴾‏

أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ ‎﴿السجدة: ١٨﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الزمان ولی عصر عجل الله فرجه الشریف:

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

این سوال می تواند مطرح هم شود که حضرت فاطمه زهرا علیه السلام را در روایاتی با سندهای درست می فرمایند: فاطمة نامیدن آن حضرت به این خاطر است که آن حضرت را نمی شود شناخت؛ و این از ریشه ی فطم است که این معنا را که همانا بمعنای قطع سناخت هم هست را می رساند. و آنگاه استدلال هم فرمودند که این بدین خاطر نیست که مسئله ی مجهولی در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این میان هست که ایشان را قابل شناخت نمی کند؛ اینطور نیست، و بلکه شدت وجودی آن حضرت آنقدر عظیم است که دیگر قدرت این شناخت را از ما می گیرد و اجازه نمی دهد که ما او را بشناسیم. این درست است و بلکه همه ی هستی وجودی در آن حضرت خلاصه می شود تا آنجا که حتی پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و امیر المومنین و ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز بنده ی حقیر جرات می کنم که عرض کنم که حتی همه ی عالَم نیز همه و همه از سیدة النساء العالمین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نور هستی شان را می گیرند. حتی این را هم یحتمل بتوان دقیقاً استدلال هم کرد که مسئله ی مجهولی در آن نیست.

در اینها شکی نیست، ولی وقتی به خود قرآن مجید و حتی تفسرهای آن هم رجوع می کنیم، متوجه تجریدهایی که در آن هست نیز می شویم. مثلاً یک جاهایی نمی فرماید تبت یدی فاسق و تب و بلکه دقیقاً می فرماید که تبت یدی ابی لهب. و حالا یحتمل اگر کسی به تفسیر یا کتب تاریخی و سیره ی پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم مراجعه نکند یا آنرا بر منبر نشنیده باشد، از خود قرآن مجید نمی شود فهمید که ابی لهب کیست؟ و این در صورتی است که سوره تبت یدی توضیحاتی هم راجع به او و حتی همسرش هم می دهد. ولی از آن طرف هم در کتب تفسیر می فرمایند منظور از مومن و فاسق در آیه ی مبارکه ی افمن کان مومن کمن کان فاسق لا یستوون دقیقاً چه کسانی هم هستند. ولی باز هم اینجا دقیقاً نمی فرماید که اینها کیستند و یحتمل حتی مخصوصاً هم یک تجریدی در بیان یافت می شود که مومن و فاسق را از هم می خواهد جدا کرده و اما مخصوص به اشخاصی خاص هم نکند! باز آیاتی مثل الیوم اکملت لکم دینکم که مربوط به امامت حضرت امیر المومنین هم می فرمایند که هست را دقیقاً نام آن حضرت را قرآن مجید نمی آورد.

از اینها گذشته، خود قرآن مجید با کافران از در احتجاج هم وارد می شود که اشکال می کنند اینها همه اساطیر الاولین است؛ و خود کتاب الله هم به تجرید و به تفصیل و حتی به روشنی و به وضوح هم استدلال می کند که آیا چنین است؟ و باز امروز که 15 قرن هم از نزول وحی الهی کتاب الله به قلب مبارک حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم می گذرد، این اشکال باز هم تکرار می شود که اساطیر الاولین است. و اما آیا چنین هم هست؟! بنده ی حقیر بنظرم رسیده بود که عرض کنم چطور در الفهای بنیهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه می توان از یکی از الفهای بینهایت آیات اللهی می توان به آیت اللهی با درجات و مراتب بالاتری صعود کرد یا یحتمل هم به درجات و مراتب پایینتری هم بطور نزولی برگشت؟ این جزو اساطیر الاولین هم نیست که می فرماید روی زمین بگردید و ملاحظه و مشاهده هم بفرمایید که چه به روز پیشینیانتان هم آمده است؟ و بعد برای آیندگان هم عبرت بگیرید یا اولی الالباب! وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ ۗ أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ ۗ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ اتَّقَوْا ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ‎﴿١٠٩﴾‏ حَتَّىٰ إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَاءُ ۖ وَلَا یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ ‎﴿١١٠﴾‏ لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ ۗ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَىٰ وَلَٰکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ‎﴿یوسف: ١١١﴾‏

ممکن است در بین ژنها، آللهایی باشند که یکی ایرانی یا چینی است از آسیا و یکی دیگر آمریکایی و بلکه آفریقایی است. هر کدام از این آللها با تغییراتی یحتمل با دیگر آللهای متناظرش تفاوتهایی داشته باشند. ولی آیا اینجا مسئله این است که ما این آللها را در نظر نگیریم و بررسی و تحقیق نکنیم؛ یا اینکه اینجا اشکال هم خواهد شد که مگر ما می توانیم تظاهر هم کنیم که ما کور رنگیم و حتی تفاوت در رنگها و چهره ها را هم تشخیص نمی دهیم؟! خوب، پس اینجا مسئله ی توحید هم چیست که حتی زنهایی را هم که ممکن است حامل بیماریهایی نیز باشند را اشتباهی و بغلط بعضی وادار هم شوند که برای همه و همه تجویز درمانهای کاذب هم کنند و بلکه درمان درست را هم معجزه ای غیر ممکن هم بپندارند.

اینکه کبدی کسی که خوب کار می کند در مقابل انواع توهینها و فحاشیهای دیگری که کبدش بد هم کار می کند تحمل بیاورد و بلکه با لبخند هم با او برخورد کند و حتی او را به صرف غذا هم دعوت کند و اما همسرش هم با خوراندن سم به او کبدش را از کار بیاندازد؛ این بحث یحتمل تجریدی باشد که خیلی هم قابل فهم نباشد الا اینکه آن شخص بخصوصی که مورد نظر است هم نام برده شود. ولی از آن طرف هم یحتمل چون فقط این حدیث را از حاج محمد اسماعیل دولابی بنده ی حقیر شنیده ام معنایش این نیست که نمی شود این حدیث را جای دیگری هم پیدا کرد که امام جعفر صادق علیه السلام نمی خواست جواب فردی که خبری از شیعیان آن حضرت را آورد را بدهد که فلانی را دیده است که دارد مشروب می خورد یا زیاده روی کرده است یا چه. و بالاخره در جواب او فرمودند که او فاسق نیست و بلکه خطایی از او سر زده است و مرتکب گناهی هم شده است که البته گفتار دقیق حاج اسماعیل دولابی را دقیقاً هم یحتمل می توان از اینترنت بدست آورد و حتی اصل حدیث را هم پیدا کرد و ....

و اما این هم که جبرهای فون نویمن و بلکه هندسه ی ناجابجایی هم دقیقاً آیا برای شاگرد و دانشجو و طلبه ای که از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می خواهد میل کند، چقدر هم احتیاج دارد که این جبرها و هندسه ها و امثالهم را هم در نظر بگیرد؟! بعضی یحتمل اشکال هم کنند که شما حتی به بدعتهایی مثل ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم احتیاج ندارید و راه های بهتری هم هست برای این کارها و .... بله، ولی مسئله این هم هست که خوب ما را هم اگر این مکتب و مکتبخونه را یافتید که حتی از راه دور و اینترنتی هم بشود بدان رسید، بنده ی حقیر هم خیلی اتفاقاً مایلم در آن شرکت کنم و بلکه زانوی تلمذ هم آنجا بزنم و حتی یک وقت هم یحتمل توانستم یک چیزهایی هم یاد بگیرم هر چند که در مکتبخونه های خودمان که در مسائل کیهانشناسی و نسبیت عام و امثالهم هم بحث می کنند هنوز مانده ام و فقه و قرآن و تفسیر و اخلاق و امثالهم را که دیگر همان راه مکتبخونه را هم گم کرده ایم و .... بنده ی حقیر حتی مانده ام که چطور می شود که در مسئله ی ولایت و ولایتمداری هم آنقدرها پیش رفت که از جایگاه های عظیم و بلکه دست نایافتنی شهادتهای پیشینیانمان هم هر چه بیشتر درسهای عبرت انگیز بگیریم و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‎﴿الأنفال: ٦٣﴾‏

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ‎﴿الحج: ١١﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلأَ اللهُ وَحْدَهُ لَا شریکَ لَهُ،

و من شهادت می دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست. بی مثال است و شریک و مانند ندارد.

کَلِمَةٌ جَعَلَ الإخْلَاصَ تَأْویلَها

این سخنی است که روح آن اخلاص است

وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ أَنَارَ فِی الْفِکَرِ مَعْقُولَهَا.

و قلوب مشتاقان با آن گره خورده و آثار آن در افکار پرتوافکن شده [است].

 

خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها، ترجمه آیت الله العظمی مکارم شیرازی

https://hawzah.net/fa/Article/View/95916

 

شاگرد و دانشجو و طلبه ای که میل دارد از حالات خلاء جبرهای فون نویمن به الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد، باید توجه هم کرد که چطور همین مسئله کوانتومی هم ابرتقارنی و بلکه (ابر)ریسمانی می شود؛ و این در صورتی است که یک جا ابعاد بینهایت است و در جای دیگر از ابعاد 26 به 10 الی 12 هم تنزل می کند. یک جاهایی بحث از فضاهای (ابر-)ریمانی و (ابر-)تایشمولر حتی در نظریه ی ریسمان هم می تواند باشد که می خواهید ببینید حتی یحتمل فضاهایی را که اینها در آنها واقعند را چطور کوانتیزه کنید یا بر عکس از فضاهای کوانتیزه شده هم می خواهید به این فضاهای (ابر-)ریسمانی برسید. نژلا آقایی با مشارکت دیگران بنده دیدم در این زمینه کارهایی کرده است.

البته مسئله می تواند هم ابعاد نظامی و سپاهی ولایتمداری هم داشته باشد که می فرمایند با مطالعه ی وصیتنامه شهید سردار سلیمانی بدان می توان پی برد که حتی آن شهید بزرگوار چطور هم خود فاطمی بود. ولی یحتمل مسئله از این نوع هم باشد که هر چه مثلاً خطبه ی فدکیه را هم مطالعه کنید، تا ابعاد مختلف مسئله را درست درک نکنید یا برایتان بازگو نکنند یا برایتان در طول زمان بارها مرور نشود، با این حال حتی اگر خطبه را حفظ هم کنید؛ باز هم مسئله را دست درک نکنید. چرا که مسئله این است که با ولایت و ولایتمداری گره هم خورده است.

مسئله ی فنای فی الله را ما نمی توانیم درست درک کنیم آنطور که باید بارها هم مدام مرور شود که چرا و چه شد که قتل الحسین عطشانا و چه شد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم به شهادت رسید؟ و چه درسهای عظیمی هم در این وقایع برای بشریت نهفته است؟ و امر به معروف و نهی از منکری را که در فنای فی الله داریم را حتی یحتمل کافر و مشرک و منافق هم از آن بهره برداری کند، و اما خود مسلمین و مسلمات و مومنین و مومنات هم خیلی نتوانند از آن بهره جویند چرا که همین است که می فرمایند اطلبوا العلم ولو فی الصین. چینی و آمریکایی می تواند از دیگران هم در رشته های از علوم جلو بزند که باید مثلاً گرانش چرن- سیمونز را هم از او آموخت. و لذا مسئله ی جهشی و فرّاری در جبرهای فون نویمن و بلکه الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه هم همینطور است؛ و این را یحتمل در نامه ی گمشده ی گودل به فون نویمن هم اشاره ای بدان شده است. 

نکته ای که در گرمی و سردی و طیفهای مختلف آن و از جمله هم در طیفهای مادون قرمز و ماورای بنفش در طب هم حتی از زمان ابن سینا هم داشته ایم، این است که عضوهای مختلف جهاز هاضمه بدن هم می توانند شامل این طیفها شوند طوری که مسئله می تواند حاد یا مزمن یا حتی کشنده هم شود چرا که سرطان فرض بفرمایید بیش از حد هم نفوذ کرده است و مسئله تبدیل شده است به متاستوز و .... این را از طرق آزمایشاتی از قبیل آزمایشهای خون و ادرار هم می توانند آیا چقدر بررسی کنند. مسئله چیست؟ مسئله این است که آنزیمهایی را که اعضای مختلف بدن ترشح می کنند باید در یک طیف نرمالی واقع شده باشند که این آزمایشات علی القاعده باید نشان هم دهند. و لذا اگر طیف آنها بیش از حد بالا یا پایین باشد و در محدوده های مادون قرمز و ماورای بنفش بروند، این معنایش این است که یحتمل مشکلی را عضوی آیا چقدر هم دارد که آن آنزیم متناظر آن را چقدر دارد بیش از حد کم یا بیش از حد زیاد در خون یا ادرار هم ترشح می کند. و لذا وقتی کبد درست کار نمی کند، آنزیمهای مربوط بدان را هم درست در خون ترشح نمی کند. یا وقتی خون بیش از حد هم غلیظ می شود، می فرمایند که راهش این است که حجامت هم کنی؛ و این در صورتی هم هست که طب مدرن بجایش مثلاً آسپیرین هم تجویز می کند تا خون را رقیقتر هم کند هر چند که این مشکل هم وجود دارد که در اثر اینچنین رقیقتر شدنی خونریزی هم رخ دهد و .... و معمولاً همین آسپیرین را در مورد کودکان هم گویا تجویز نمی کنند بعلت سندروم رای (Rye syndrome). ولی در سالمندانی که مشکل قلبی هم دارند، آسپیرین را تجویز می کنند؛ یک دلیلش هم یحتمل این است که معمولاً سالمندان تحرکشان هم کمتر می شود و ...! البته این هم گفته شود که بنده یحقیر پزشک نیستم و بهتر هم هست که برای مشورت در این موارد با پزشک خود مشورت بفرمایید!

و اما اینها مسائلی هم که مربوط به جسم و بدن انسان نیز هست و اینکه آن طبیب دوار و حکیم الهی هم می تواند حتی روح و روان مردم را هم همزمان درمان کند، خود پدیده ای عظیم دیگر است که کل بشریت هم از ان هر کدام باندازه ی فهم خود هم نفع می برند. روح و روان که سلامت باشد، جسم و بدن را هم می تواند شفاء داده و قانومندش کند؛ و حال آنکه اگر جسم و بدن هم سالم باشد ولی روح و روان اگر در عذاب واقع شود، جسم و بدن را هم می تواند معذب کند و سلامت جسم و روح و روان را هم بهم بزند. این است که یحتمل یک روانی بنظرش برسد که اگر من یک لگدی به این در بزنم و آن دیگری را هم بین در و دیوار قرار دهم، مسئله ام حل است؛ و اما شقاوتش به او اجازه هم نمی دهد که داری با چه کسی هم چنین نمی کنی؟ و این در حالی است که امیر المومنین علی ابن ابیطالب می فرماید اگر کسی دق کند هم حق است چرا که سپاهیان اسلام خلخال هم از پای زن یهودی بیرون آورده اند.

راستی، بنده نمی دانم چرا آب ما فشارش خیلی کم هم شده است و بلکه شبها بعد از نیمه شب حتی قطع هم می شود. گویا سازمان آب غیر از اینکه گفته است بفروش و برو، تجویز هم می کند که پمپ و منبع آب هم بخرید چرا که ساختمانهایی که بصورت مجتمع و چند طبقه هم هستند غیر از این هم چاره ای ندارند. ولی آیا چون آنها چنین اند بقیه هم محکوم اند که چنین کنند و ...؟! یک خطیب محترم خارجی ای که خیلی هم سیاستمدار متنفذی بود، خیلی خوب همه ی مسائل را تجرید می کرد و در سخنرانیهایش برای همه بازگو می کرد. ولی یواش یواش دید که یک خطیب دیگری هم نیاز دارد که مشکلات خود او را حین سخنرانیهایش بیان کند و برای همه بگوید چرا که یحتمل همانها هم مشکلات دیگران باشد؛ هر چند که اگر خودش هم آنها را بگوید یحتمل حمل بر خودستایی یا سوء استفاده از سخنوری اش هم شود چرا که از جایگاه سخنرانی اش که قرار هم هست برای همه نیز بطور عام و با تجرید هم باشد، تبدیلش کرده است برای خواصی و از جمله خودش و دیگر آنقدر هم مسئله تابلو شده است که جایی هم برای تجرید و عامه نیز نمانده است و .... ولی یحتمل بعضی اشکال هم کنند که چون تو بیش از یک بلاگر هم نیستی، خیلی مسئله ات از نوع سخنوران حرفه ای هم آیا چقدر باشد و دلت خواست از شیر مرغ تا جان شتر مرغ هم اینجا خواستی بگو و .... وان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ‎﴿الحجرات: ٦﴾‏

أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ ‎﴿السجدة: ١٨﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الزمان ولی عصر عجل الله فرجه الشریف:

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

وفی تفسیر القمی ، فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه‌السلام : فی قوله تعالى : « أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ » قال : إن علی بن أبی طالب والولید بن عقبة بن أبی معیط تشاجرا ـ فقال الفاسق ولید بن عقبة : أنا والله أبسط منک لسانا وأحد منک سنانا ـ وأمثل منک جثوا فی الکتیبة. فقال علی علیه‌السلام : اسکت إنما أنت فاسق ـ فأنزل الله « أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ ».

أقول : ورواه فی المجمع ، عن الواحدی عن ابن عباس وفی الدر المنثور ، عن کتاب الأغانی والواحدی وابن عدی وابن مردویه والخطیب وابن عساکر عنه وأیضا عن ابن إسحاق وابن جریر عن عطاء بن یسار وعن ابن أبی حاتم عن السدی عنه وأیضا عن ابن أبی حاتم عن ابن أبی لیلى مثله.

وفی الاحتجاج ، عن الحسن بن علی علیه‌السلام : فی حدیث یحاج فیه رجالا عند معاویة : وأما أنت یا ولید بن عقبة ـ فوالله ما ألومک أن تبغض علیا ـ وقد جلدک فی الخمر ثمانین جلدة ـ وقتل أباک صبرا بیده یوم بدر أم کیف تسبه ـ وقد سماه الله مؤمنا فی عشر آیات من القرآن ـ وسماک فاسقا وهو قول الله عز وجل : « أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ ».

وفی الدر المنثور ، أخرج ابن مردویه عن أبی إدریس الخولانی قال : سألت عبادة بن الصامت عن قول الله : « وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ » فقال : سألت رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله عنها فقال : هی المصائب والأسقام والأنصاب ـ عذاب للمسرف فی الدنیا دون عذاب الآخرة ـ قلت : یا رسول الله فما هی لنا؟ قال : زکاة وطهور.

وفی المجمع ، فی الروایة عن أبی جعفر وأبی عبد الله علیه‌السلام : أن العذاب الأدنى الدابة والدجال.

 

المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 16، ص 270- 271

http://lib.eshia.ir/12016/16/270

 

چند روایت در ذیل آیه ((افمن کان مؤ منا کمن فاسقا...(( و ((لنذیقنهم من العذاب الادنى...((
و در تفسیر قمى در روایتى از ابى الجارود از امام باقر (علیه السلام ) آمده : که در ذیل آیه ((افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون (( فرمود: على بن ابى طالب (علیه السلام ) و ولید بن عقبه بن ابى معیط با هم مشاجره کردند، فاسق ، یعنى همان ولید بن عقبه ، مى گفت به خدا سوگند زبان من از تو گویاتر، نیره ام از نیره تو تیزتر، و در صف تیراندازان ثابت قدم ترم ، على (علیه السلام ) فرمود ساکت باش ، تو تنها فاسقى و بس ، پس خداى تعالى این آیه را نازل کرد: ((افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون ((

مؤ لف : این روایت را صاحب مجمع البیان از واحدى از ابن عباس و نیز سیوطى در الدر المنثور از کتاب اغانى و واحدى و ابن عدى و ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر از ابن عباس ، و نیز از ابن اسحاق و ابن جریر از عطاء بن یسار، و از ابن ابى حاتم از اسدى از ابن عباس نقل کرده ، و نیز از ابن ابى حاتم از ابن ابى لیلى ، نظیر آن را روایت کرده
و در کتاب احتجاج از حسن بن على (علیهماالسلام ) در حدیثى که راجع به احتجاج آن جناب با عده اى از اطرافیان معاویه است ، آمده که فرمود: اما تو اى ولید بن عقبه ، به خدا سوگند من تو را به خاطر دشمنى ات با على ملامت نمى کنم ، زیرا آن جناب تو را به خاطر مى گسارى ات هشتاد تازیانه زد، و پدرت را هم در جنگ بدر با دست خود به سخت ترین وجهى بکشت ، ولى فقط از تو مى پرسم چگونه او را ناسزا مى گویى ؟ با اینکه خدا او را در ده آیه از قرآن مومن خوانده و تو را در قرآن فاسق معرفى کرده و فرموده : ((افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون ((

و در الدر المنثور است که : ابن مردویه ، از ابن ادریس خولانى ، روایت کرده که گفت : من از عباده بن صامت ، از آیه ((و لنذیقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاکبر(( پرسیدم ، گفت : من معناى این آیه را از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) پرسیدم ، فرمود: منظور از عذاب نزدیکتر، مصائب و بیماریها و دشواریهاست ، که به سوى اسرافگران در دنیا روى مى آورد، نه عذاب آخرت ، عرضه داشتم : یا رسول الله عذاب ادناى ما چیست ؟ (ما که نه مصیبت دیده ایم و نه بیمار شده ایم و نه گرفتارى سختى دیده ایم )، فرمود: عذاب ادناى شما زکات و طهارت است
و در مجمع البیان گفته : در روایت از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) آمده که فرمودند: عذاب ادنى دابه و دجال است
 

ترجمه المیزان، جلد 16، ص 405- 406

http://lib.eshia.ir/50081/16/406

 

بحثی در مورد آیه ی 6 سوره حجرات بود، استاد فرمودند که کلمه فاسق دو بار در قرآن مجید آمده است و هر دو بار هم در مورد ولید بن عقبه است. البته فاسق بصورت جمع از قبیل فاسقون و فاسقین هم در قرآن کریم زیاد آمده است ولی بصورت مفرد هم همین دو بار باید آمده باشد! ولی سایت تنزیل فاسقیناکموه را هم اشتباها در میان آمار فاسق آورده است: وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ ‎﴿الحجر: ٢٢﴾‏.

یک مسئله ای که در فنای فی الله وجود دارد این است که چنین چیزی از امور قلبی است که حضوری و فی البداهه واقع می شود هر چند که حصولی هم می تواند باشد. و چیزی که هست این است که فاسق همانطوری که مثل مومن هم نیست همانطور هم از بزرگترین موانع مقام فنای فی اللهی است و بلکه با خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم دعوا دارد و به استهزاء هم می پردازد. و در این موارد شوخی هم اصلا نمی کند و بلکه خودش را هم یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف می پندارد یا بلکه از او هم بالاتر می داند و خود را در حدود خدا و پیغمبر هم می شناسد! این را در ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خیلی خوب هم می توانید جستجو کنید؛ مخصوصاً آنجایی که از حکمت و علم هم دارد در جهت نابودی و کشت و کشتار و جنگ با دیگران هم می پردازد و استفاده می کند. و الا آن وقتی که علمش به حدی هم رسید که هر چند که در فسقش هم گیر کرده است و اما همه نیز مجبور می شوند بروند شاگردی اش را کنند و پای منبرش بنشینند و از او یاد بگیرند، اینجا اگر هم به او اشکال شود که بابا نمازش را اصلا نمی خواند و بلکه دو رکعت صبح را هم چهار رکعت خوانده و بعد تازه می گوید سر حال هم هست و اگر مایلید دو رکعت دیگر هم برایتان بخوانم. و بعد هم که می فرمایند حتی خلیفه ی مسلمین هم احتجاج می فرمایند که کیست که پسر عمویم را هم حد بزند؟ یعنی جرات داری بیا جلو و حدش بزن! تا اینکه امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم خود بلند می شود و حدش می زند و ....

و اما در مورد حکمت متعالیه و حکمت الهی و بلکه پزشکی که حتی در کتب الشفاء و قانون دانشمند اسلامی هم آمده است و اتفاقاً در کتابخانه ای- شیعه هم یافت می شوند؛ ولی نکته ای که در این موارد در این کتابخانه هست این است که گاهی بعضی از صفحات کتاب حذف شده اند و لذا یحتمل شما نمی دانید که نویسنده یا مصحح یا مترجم کتاب هم کیست و بلکه کدام ویرایش کتاب هم هست که مورد استفاده قرار است باشد؟! ولی به هر حال، نکته ای که در مورد شفاء و قانون و حکمت الهی و حکمت متعالیه نهفته است و این دانشمند اسلامی آنرا مورد مداقه و تفسیر و تالیف قرار هم داده است آنچنان که حتی اروپا هم فلسفه اش را مدیون دانشمندان و حکماء و علماء اسلامی می شود چرا که فلسفه ی یونان را دوباره زنده می کنند، اینجا است که خدا و پیغمبر اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و قران کریم و اسلام است که فلسفه و حکمت را زنده و احیاء هم می کنند آنطور که دانشمندان هم این فرصت را می یابند که بدان بپردازند؛ و هر چند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می روند در غیبت صغرا و کبرا. 

و می بینیم که بشر امروزی کارش به جایی هم رسیده است که نویسنده ی حتی توانایی را هم اجیر کرده است که آیات شیطانی را بنویسد و به او پناه هم می دهد و او هم نقد داستانهایی را هم حتی به عنوان ادیب می کند و از جمله هم آن داستان کورت وُنگوت در کستارگاه-  5 که آمریکاییها و بقیه در جنگ جهانی دوم آنقدر بمب  بر سر درزدن می ریزند که شرحش را باید با طنز سیاه به عنوان کشتارگاه شماره ی 5 هم بگوید. افمن کان مومن کمن کان فاسقا. یعنی ببینید بشر چقدر هم می تواند از آن مقام روحانی الهی هم تنزل کند به اینچنین فسق و فجورهای شیطانی و ... و لذا آیا هیچ راه نجاتی هم برای خودش باقی گذاشته است که حتی بتواند به آن مقامات فناء فی الله حضوری و بلکه حصولی روحانی هم برسد و مهدور الدم شیطانی و شیطان پرستی هم نشود و از مهدور الدم ها نیز دفاع نکند و بهشان پناه هم ندهد و ....

یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف یا حجة ابن الحسن العسگری ادرکنی! نکته این است که آن فاسق کافر مشرک منافق نه تنها حاضر نیست سر مکتب و درس و بحث حتی خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بنشیند، و بلکه او را می کشد یا مسمومش هم می کند و هر جادو و جنبلی هم می کند که اگر دیوانه هم نیست دیوانه اش کند و از خودش هم می راند آنچنان که دیگر هم نتواند تا ابد الدهر سر درس و بحث مکتبی هم که خودِ کافر فاسقش استادش است برگردد! یعنی او را حتی به عنوان شاگردش هم نمی پذیرد و چه رسد به عنوان امام زمان اش! و البته این یک پارادوکسی هم هست که چطور امامی که قرار است شاگرد فاسقی هم باشد بتواند به مقام امام زمانی و فناء فی اللهی هم برسد چرا که افمن کان فاسقا کمن کان مومنا؟ و لذا مسئله شاگرد و دانشجو و طلبه که از حالات خلاء مایل هم هست به الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد، لازم است که در گرفتن حتی اساتید حوزه و دانشگاه خود هم دقت بسیاری بفرمایند و اما اینکه آیا چنین چیزی کافی هم هست و الله اعلم و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا ‎﴿الاحزاب: ٥٧﴾‏

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

محکومیّت دشمن هم در این قضیّه با خیلی از حوادث تروریستی دیگر کشور فرق دارد. یک وقت یک مجموعه‌ی نظامی را میزنند، یک وقت یک مجموعه‌ی سیاسی را میزنند؛ خب آن یک حرف است؛ یک وقت یک مجموعه‌ی زائر را میزنند که نه محفل سیاسی است، نه محلّ رزم و دعوا است؛ محلّ زیارت است، محلّ انس با خدا است. از تهران، از همدان، از گیلان، از خود شیراز، از کهگیلویه و بویراحمد، از جاهای مختلف انسانها رفته‌اند آنجا برای عرض نیاز، برای خلوت با خدا، برای خلوت با اولیای خدا و مورد این ظلم قرار گرفته‌اند. دشمن خیلی رسوا است در این قضیّه. این دشمن کیست؟ آن که مرتکب این جنایت شد، فقط او دشمن است؟ او که خب معلوم است؛ او دشمن است، جانی است، خیانتکار است، جنایتکار است، امّا فقط او نیست؛ کسانی پشت سر او هستند. میگویند «داعش»؛ خب بله، امّا داعش را چه کسی به وجود آورد؟ این موجود خطرناک را چه کسی تولید کرد؟ آمریکا صریحاً گفت ما داعش را تولید کردیم؛ خودش صریح گفت این را ــ نه حالا، [بلکه] هفت هشت سال پیش گفتند ما تولید کردیم داعش را ــ آنها گناهکارند؛ همانهایی که حالا پرچم حقوق بشر را به دست میگیرند. لعنت خدا بر این دهانهای دروغ‌گو، بر این دلهای سیاه و شقی! این جور عمل میکنند، آن جور حرف میزنند. درباره‌ی حقوق بشر، درباره‌ی حقوق زن، درباره‌ی مسائل گوناگون انسانی، حرفشان این است، عملشان آن است؛ یعنی منافقِ کامل! و منافق، کافر است و کافر دشمن خدا است، عدوّالله است؛ اینها، هم کافرند، هم منافقند، هم دشمن خدایند. اینها در این قضیّه‌ی شاهچراغ رسوا شدند.

 

بیانات در دیدار خانواده‌های شهدای شاهچراغ، ۱۴۰۱/۰۹/۲۹

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51528

 

یک مشکلی که واقعاً هم شاگرد و داتنشجو و طلبه یحتمل دارد وقتی می خواهد از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز نزدیک شود و حتی مقام فناء فی الله ای را هم حتی المقدور درک کند، از جمله این است که دشمن استکبار جهانی تک قطبی نیز خود مدعی همین فناء فی الله ای می شود و مثلاً همه می دوند که پزشکی را نیز از آمریکا یاد بگیرند و بلکه دانشگاه های ما نیز همان پزشکی را درس می دهند. البته اینکه شما یک غذایی را هم میل می فرمایید که یا خیلی گرم است یا خیلی هم سرد است، و آنگاه یحتمل احتیاج هم هست که مصلح آن را نیز میل بفرمایید که سردی بیش از حد یا گرمی بیش از حدی که در خوردن آن یحتمل زیاده روی هم شده باشد.

و اما در کفر و شرک و نفاق هم مسئله اینجا است که حتی متوجه هم نمی شود که پدر جان کجا و کی هم داری خدا و رسولش محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را اذیت می کنی و آنگاه این دیگر مصلحی هم آیا داشته باشد یا خیر؛ سوالی دیگر هم هست. یعنی چه؟ حالا این بماند که یعنی چه، ولی یک وقت هم هست که اذیت و آزار خدا و رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز در نزد کافر و منافق و مشرک و دشمنان اسلام آنقدر هم زیاد شده است که دیگر اصلا هر کاری هم که می کند بقصد هم می خواهد خدا و پیغمبرش را اذیت کند و متوجه هم نیست که چرا داری این کار را می کنی و بلکه به ضرر خودت هم داری این کارها را می کنی و یقیناً هم نکن!

اینجا است که بشریت در قساوت قلبش می رسد به جاهایی که در جنگهای کشوری بر علیه کشوری دیگر هم چقدرها را با مثلاً سرازیر کردن انواع بمبها بر سر مردم بیگناه هم می کشد. و آنقدر هم این کار را ادامه داده است که از زرادخانه های سلاحهای کشتار جمعی اش حتی محلی برای تجارت و منفعت طلبی هم تشکیل داده است و دیگر کشورها را هم به جان هم می اندازد. این کار خودش را هم اذیت نمی کند با اینکه دارد خدا و رسولش را هم بقصد اذیت می کند؟

و لذا یک فرقی هم هست بین جیغ جیغ از روی ترس از مرگ و فناء فی الله آنچنان که تک قطبی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در این مقام رودرروی استکبار جهانی تک قطبی قرار می گیرد. یک نمونه ای از این جیغ جیغها را می توان در مسائل تحریفهای تاریخی که در فصل 17  صلح امام حسن علیه السلام آیت الله شیخ راضی آل یاسین و ترجمه ی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای مد ظله العالی آمده است، جست. می فرماید آیا امام حسن علیه السلام با معاویه بیعت کرد؟ آیا امر خلافت را هم امام حسن علیه السلام به معاویه سپرد؟ هر چند که چنین نیست ولی بعضی مورخان هم در طول تاریخ بغلط چنین استدلال کرده اند. حتی خود کتاب نیز قبل از انقلاب آیا چقدر در دسترس مردم بوده است یا چقدر هم اجازه ی بحث و تحقیق در موردش را اجازه می داده اند و بعد از انقلاب هم حالا چقدر در دسترس همگان است، خود می تواند شامل مسائل مهمی باشد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ‎﴿الأعراف: ٣١﴾‏

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

می فرماید ای بنی آدم زینت و زیورهای خود را در مقام عبادت در مسجد به خود برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خدا اسراف کنندگان را دوست نمی دارد. یک دلیل اینکه خدا اسراف را دوست نمی دارد این است که یحتمل مریضی، بیماری که به اسراف هم دچار شده است، برود نزد پزشکی و انواع داروها را به او بدهند ولی باز هم مریضی اش بهبود نیابد؛ ولی ولی همان مریض وقتی اسرافش را کنار بگذارد، آنگاه حتی این امکان را هم یحتمل بتوان در نظر گرفت که طبیب دواری حتی فقط دعایی به خرمایی هم بخواند و به او بدهد یا کمی تربت امام حسین را به او بدهد، و مریضی اش کاملاً هم بهبود یابد. این باور کردنش سخت است. ولی باورش آسان هم می شود وقتی متوجه هم شویم که اصلا انواع مریضیها هم هستند که منشاء آنها همین اسراف هم هست!

و لذا به همین دلیل هم هست که اهل علوم دانشگاهی نیز بیشنر چنین روشهای درمانی ای را نفی می فرمایند چرا که اصولاً منشاء علمشان هم از کشورهای استکباری ای است که از جمله نیز در اثر همین استکبارشان هم دچار بدترین انواع اسرافها نیز می شوند. و لذا اولین کاری هم که باید تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف بفرمایند این است که اقتصاد استکباری جهانی تک قطبی را هم به شدیدترین وجهی آنچنان زمین هم بزند که به یک شوک عظیمی هم دچارشان کرده و دیگر قادر نباشند که از جایشان بلند شوند. این بهترین وجهی است که جلوی اسراف مستکبران استکبار جهانی تک قطبی را هم می گیرد و امامت تک قطبی امام المستضعفین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را دفعتاً هم اثبات می کند. 

مسئله اینجا دقیقاً ناباوری مقام فناء فی الله ای است که حتی مرگ را هم نمی خواهد جلوی چشمش نصب کند و بلکه باورش هم نمی شود و لذا هر کاری هم می کند که آنرا فراموش هم کند. و خوب، دنبال همه ی علاماتی هم می گردد که او را بی مرگش و ابدیش هم کند، و هر چند هم که بداند نمی تواند از مرگ فرار کند. و لذا سعی هم می کند که بیش از حد هم بخورد و بیاشامد و هر جوری هم که می تواند اسراف کند. و از جمله هم همین افراط و تفریطش در اسراف از یک طرف و خسیسی هم از طرفی دیگر باعث می شود که دچار بیماریهای روح و روان و جسمی هم شود و چاره اش را هم نمی داند که چیست؟

این است که بالاخره می فرمایند بابا این مرگ را جلوی چشمانت نصب کن هر چند که مقام فناء فی الله ای را هم یحتمل هنوز باورت نمی شود یا با توجه به حالات خلاء شاگرد و دانشجو و طلبه ذره ای هم آیا باورش شود و بلکه به عبادات و نماز و روزه و دعا و خیرات و مبرات و دست مومنین و مومنات دیگر را هم گرفتن و درس و بحث و کلاس و خدا و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و حتی منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت متعالیه و مکتب تفکیک در حکمت متعالیه را هم یاد بگیر و یاد بده و .... و این است که باید هم بالاخره باورت شود که هر جوری هم که می توانی چراغ هدایت را بیابی و سوار سفینة النجاة هم شوی حتی قبل از اینکه نه تنها اسرافت از مقام فناء فی الله را هم درک کردن، مایوست کند و بلکه مریضیهایت هم تشدید شوند و .... ولی مایوس هم نشو چرا که می فرماید لا تقنطوا: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ‎﴿الزمر: ٥٣﴾. بله ولی به شرطی هم که در جهت قوی شدن اقتصادت در جهان هم کار کنی و سعی هم کنی که اقتصاد اول جهان را برای مستضعفین جهان و امام المستضعفین تک قطبی جهانی نیز تثبیت بفرمایید. و لذا چم و خم کار را هم خوب یاد بگیری که بالاخره حالا spin&Z با دیگر ذرات W مثبت و منفی یا حتی شده با Z به تنهایی- که اتفاقاً همین امسال یعنی 2022 هم گویا تجدید نظرهایی در جرمهای Z و W در نظر گرفته شده اند- وقتی مسائل هندسی هم شد و انواع ابرتقارنهای حتی گرانشی هم وارد شدند را برای خمینه های کهلری یا حتی سه تاییهای  کالابی- یاو هم چه کنیم. بعضی اینجا یحتمل اشکال هم کنند که حالا شده یک جورهایی هم بخواهیم توحید را حالی بعضی کنیم خوب هم هست بفرمایید که فلان عددی که نوشته شده است یک است یا نُه، ولی اینجا خیلی خوب هم هست که بدانیم در نظریه های ریسمان هم چطور مثلاً سه تایی های کالابی- یاو را هم ابرریسمانی کرده مسئله را به یک جمینه ی مثلاً ده بعدی هم تبدیلش کنیم و .... و لذا مسئله از این قرار هم هست که آیا آنگاه دوباره می توانید به spin&Z مدل استاندارد ذرات فیزیک و بلکه همراه گرانش و همراه با آیا چه مقداری ابرتقارن هم باز گردید؟ یا بلکه یحتمل هم می توانید مسئله را محدودش کنید به همان مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه گرانش ولی بدون ابرتقارنهای اضافی! یحتمل اینجا مسئله ای مهمی را خواهیم داشت که کجاها هم ابرتقارنهای هیگزی و شکستهای آنها در محدوده های صرفاً بدون ابرتقارنهای اضافی لازم هم می افتند. کی و کجا هم ابرتقارنهای هیگزی و کی و کجا هم شکستهای آنها باید رخ دهند؟ حالا اقتصاد را هم کاری نداریم و بلکه هندسه ی مسئله را اگر بتوانیم درست در بیاوریم، یحتمل بعضی اشکال هم کنند که دیگر مسئله خود به خودی هم حل است! چه عرض کنم؟ البته قسمتی از مسئله هم این است که در مسائل (ابر-)ریسمانی هم کی و کجاها انواع غشاء ها تنزل پیدا می کنند به همین مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه با گرانش و محدودیتهای ابرتقارنی هم کجا داریم. و فرض بفرمایید کجاها هم می توان حتی با لحاظ گرانش از برنامه ی (هندسی) لنگلندز در بحثهای دوگانهای الکتریکی- مغناطیسی هم استفاده کرد و بالاخره یحتمل در این میان بتوان هم جرمهای پرتون و نوترون را هم دقیقتر یافت و ...  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ‎﴿٨٨﴾‏ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ‎﴿الشعراء: ٨٩﴾‏

 

مناجاة أمیر المؤمنین علیه‌السلام

اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الأمانَ (یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ إِلاّ مَنْ أَتى الله بِقَلْبٍ سَلِیمٍ) [٢] وأَسْأَلُکَ الأمانَ (یَوْمَ یَعضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ : یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً)[٣] ، وَأَسْأَلُکَ الاَمانَ (یَوْمَ یُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَالأقْدامِ)[٤] ، وَأَسْأَلُکَ الاَمانَ (یَوْمَ لایَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلامَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ الله حَقُّ)[٥] ، وَأَسْأَلُکَ الاَمانَ (یَوْمَ لایَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمْ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار)[٦] وأَسْأَلُکَ الأمانَ (یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَالأمْرُ یَوْمَئِذٍ للهِ)[٧] ، وَأَسْأَلُکَ الأمانَ (یَوْمَ یَفِرُّ المَرءُ مِنْ أَخِیهِ وَاُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ لِکُلِّ امْرِیٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیه)[٨] ِ، وَأَسْأَلُکَ الاَمانَ (یَوْمَ یَوَدُّ المُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَصاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَمَنْ فِی الأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلاًّ إِنَّها لَظى نَزَّاعَةً لِلْشَّوى)[٩]. مَوْلایَ یا مَوْلایَ أَنْتَ المَوْلى وَأَنا العَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ العَبْدُ إِلاّ المَوْلى ، مَوْلایَ یا مَوْلایَ أَنْتَ المالِکُ وَأَنا المَمْلُوکُ وهَلْ یَرْحَمُ المَمْلُوکَ إِلاّ المالِکُ ، مَوْلایَ یا مَوْلایَ أَنْتَ العَزِیزُ وَأَنا الذَّلِیلَ وَهَلْ یَرْحَمُ الذَّلِیلَ إِلاّ العَزِیزُ 

 

یک مسئله ای که انسان نمی داند باید بگوید خوشبختانه یا بدبختانه در مورد تحصیلات دانشگاهی این است که فلسفه های تحلیلی و از جمله هم ریاضی فیزیک خیلی هم به اخلاق و عرفان ظاهراً یا مستقیماً کاری ندارند و لذا یحتمل هم بعضی حتی مسائل اقتصادی را نیز به ریاضی فیزیک ترجمه کنند و آنگاه از ریاضی فیزیک پیاده اش کنند دوباره در علم اقتصاد. این است که در رقابتهای بین اقتصاد کشورها یحتمل هم دیده شود که یک ارزی خیلی قوی می شود و ارزی دیگر آنچنان هم می خورد توی سرش که دیگر نمی تواند بلند شود. ولی یک جاهایی هم مسئله برخوردهای قارونی با پسرخاله است که فکر می کند از همه هم از لحاظات اقتصادی سر است و اما پسر خاله هم که گویا همان حضرت موسی علی نبینا علیه السلام است در یک مقام اقتصادی والاتری هم واقع است که قارون نمی تواند هم درک کند! ولی حالا هی به او بگو که بچه جان داری اشتباه هم می کنی ها، و بلکه سعی هم کن که قارونی هم با حضرت موسی علی نبینا علیه السلام هم رفتار نکنی. این را نمی تواند بفهمد تا اینکه واقعاً هم بد جوری زمین می خورد و بلکه توی زمین فرو هم می رود و ....

اما علوم دانشگاهی اینطوری نیست و استدلالی هم می تواند مثلاً ریال و تومن را قوی کند و بلکه دلار را هم زمین بزند. و حالا این به ذره ی Z در مدل استاندارد ذرات فیزیک و بلکه spin$Z و هندسه های کهلری کالابی- یاو و نظریه های چرن- سیمونزی هم چه ربطی دارد؟ یحتمل بعضی خیلی هم صراحتاً در مکتبهای غیر دانشگاهی هم بفرمایند که مسئله فنا فی الله هم هست که تو نمی فهمی. البته مسئله ای که در دانشگاه هم مطرح است این است که شاگرد و دانشجو سعی هم دارد که به درجات و مدارک بالاتری هم حتی المقدور برسد و کلاسها و دانشگاه ههای خوبی هم انتخاب کند تا حتی به مقام استادی هم یحتمل برسد. ولی اگر هم نتوانست دیگر باید برود دنبال کارهای دیگر هر چند که حوزه علمیه هم کما بیش شبیه دانشگاه است. ولی چیزی که در فلسفه و حکمت الهی دیده می شود این است که متذکر هم می شود آنچنان که یحتمل در دانشگاه اینطور مستقیم هم تذکر داده نشود که بچه جان مواظب باش انگار داری می افتی توی یک ورطه ای که از خط قرمز حیوانیت هم گذشته ای و داری شبیه بوزینه و خوک هم عمل می کنیها! این نکات اخلاقی را استاد اخلاق مجبور هم هست که گوشزد کند هر چقدر هم که نتواند چرا که باید هم تقیه کند و یحتمل مقتضیات زمان اجازه ی آنرا هم ندهد. این است که یحتمل بنظر هم برسد که دانشگاهیان خیلی با هوشتر از همه هم هستند و هیچ کس هم نمی تواند با انها در درسها و مباحثشان با آنها رقابت هم کند. ولی مشکل اینجا هم هست که حالا آیا چقدر هم به دین و مذهب نیز می پردازند و حتی اقتصاد مملکت را هم می توانند بهتر کنند، این را یحتمل نتوان خیلی مستقیم هم جوابش را داد الا اینکه باید از طرق هندسی و نجومی هم واردش شد آنچنان که منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم حکم می کند. و اما یک وقت هم دیدید که سر از حقوقهای نجومی هم سر درآورید و .... یا یک وقت دیدید که حالا روغن پالم هم خیلی بد نباشد ولی بجای روغنهای دیگر هم یک جورهایی قاچاقی یا حتی غیر قاچاقی هم حالا استفاده شد ولی بعداً متعاقباً هم اعلان شد و .... موضوع اینجا این است که ارز مملکت را به یک مقام جهانی تجاری و اقتصادی رساندن هم یک مقام فنا فی الله ای را می طلبد که اگر خیلی هم بخواهید به این ریزه کاریهای گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن هر کدام خیلی ریز هم در حدود خودش پاسخ دهید، یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که دیگر هیچگاه فرصت هم نخواهید داشت که اقتصاد مملکت را به مقام دلخواه جهانی تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل استکبار جهانی تک قطبی هم برسانید و بلکه دلار را هم زمین بزنید. باورش نمی شود دانشگاهی که دلار را؟ زمینش هم بزنیم؟ بورسیه هایمان آنگاه چه می شود؟ اصلا دانشگاه ها به هم نمی ریزد؟ این همه حقوقهای نجومی هم به آقا حمید داده ایم برود آمریکا و آخرش هم دست و پا چلفتی سقوط کرده است و اسمش را هم گذاشته است فنا فی الله را آنوقت چه کنیم؟ امان از دست تو ای حمید جان! آخر آمریکا هم رفته ای بالاخره یک کاری هم بکن بجای اینکه دست روی دست بگذاری و زانوی غم بغل کنی که دیدید چه شد؟! حمید جان، کی می خواهی بالاخره بفهمی که چه باید کرد؟! مکتب تفکیک را هم نمی فهمی، لااقل برو همین مکتبخونه ی خودمان و ببین اساتید دانشگاهی هم چه می گویند بالاخره! بابا یک حرکتی، یک تحرکی، یک جوهری از خودت نشان بده! اتوبوس هم سوار می شوی می خواهی با ضعفا در بیافتی که چرا با آقای راننده در افتاده اند و ... مردم سوار ماشینشان هم که هستند باز می خواهی فضولی کنی که .... بابا کار خودت را بکن و خیلی هم زرنگی همان اقتصادمان را از طرق مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارنی و بلکه ریسمانی و حتی spin&Z درستش کن دیگر! از طرق گروه های لی هم ببین می توانی حلش کنی، بکن! چقدر دروغ می گویی و همه را خسته و ناامید هم می کنی؟ آنوقت اگر دیدی مردم رفتند اسم خودشان را تغییر هم دادند و گذاشتند صوفیان دروغگو هم نگویی چراها، نگویی اینها همه جیغ جیغویندها؟! نگویی وحدت حوزه و دانشگاه هم نداریمها! گند نزنیها و باز ادعای بستن با کدخدا کنی، وبلکه شیطان هم نشوی و شیطنت هم نکنیها که همه ی هندسه و گرانش و اقتصاد و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و همه و همه را هم بهم می ریزی می گذاری آنجا و باز از اول برمی گردی به حالات خلاء و بی نظمی و ...! بالاخره بینظمی هم داریم تا بینظمی و آنتروپی و ... الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدوا مبین (یس 60). بسم الله الرحمن الرحیم والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ‎﴿٨٨﴾‏ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ‎﴿الشعراء: ٨٩﴾‏

 

مناجاة أمیر المؤمنین علیه‌السلام

اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الأمانَ (یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ إِلاّ مَنْ أَتى الله بِقَلْبٍ سَلِیمٍ) [٢] وأَسْأَلُکَ الأمانَ (یَوْمَ یَعضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ : یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً)[٣] ، وَأَسْأَلُکَ الاَمانَ (یَوْمَ یُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَالأقْدامِ)[٤] ، وَأَسْأَلُکَ الاَمانَ (یَوْمَ لایَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلامَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ الله حَقُّ)[٥] ، وَأَسْأَلُکَ الاَمانَ (یَوْمَ لایَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمْ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار)[٦] وأَسْأَلُکَ الأمانَ (یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَالأمْرُ یَوْمَئِذٍ للهِ)[٧] ، وَأَسْأَلُکَ الأمانَ (یَوْمَ یَفِرُّ المَرءُ مِنْ أَخِیهِ وَاُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ لِکُلِّ امْرِیٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیه)[٨] ِ، وَأَسْأَلُکَ الاَمانَ (یَوْمَ یَوَدُّ المُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَصاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَمَنْ فِی الأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلاًّ إِنَّها لَظى نَزَّاعَةً لِلْشَّوى)[٩]. مَوْلایَ یا مَوْلایَ أَنْتَ المَوْلى وَأَنا العَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ العَبْدُ إِلاّ المَوْلى ، مَوْلایَ یا مَوْلایَ أَنْتَ المالِکُ وَأَنا المَمْلُوکُ وهَلْ یَرْحَمُ المَمْلُوکَ إِلاّ المالِکُ ، مَوْلایَ یا مَوْلایَ أَنْتَ العَزِیزُ وَأَنا الذَّلِیلَ وَهَلْ یَرْحَمُ الذَّلِیلَ إِلاّ العَزِیزُ 

 

یک مسئله ای که انسان نمی داند باید بگوید خوشبختانه یا بدبختانه در مورد تحصیلات دانشگاهی این است که فلسفه های تحلیلی و از جمله هم ریاضی فیزیک خیلی هم به اخلاق و عرفان ظاهراً یا مستقیماً کاری ندارند و لذا یحتمل هم بعضی حتی مسائل اقتصادی را نیز به ریاضی فیزیک ترجمه کنند و آنگاه از ریاضی فیزیک پیاده اش کنند دوباره در علم اقتصاد. این است که در رقابتهای بین اقتصاد کشورها یحتمل هم دیده شود که یک ارزی خیلی قوی می شود و ارزی دیگر آنچنان هم می خورد توی سرش که دیگر نمی تواند بلند شود. ولی یک جاهایی هم مسئله برخوردهای قارونی با پسرخاله است که فکر می کند از همه هم از لحاظات اقتصادی سر است و اما پسر خاله هم که گویا همان حضرت موسی علی نبینا علیه السلام است در یک مقام اقتصادی والاتری هم واقع است که قارون نمی تواند هم درک کند! ولی حالا هی به او بگو که بچه جان داری اشتباه هم می کنی ها، و بلکه سعی هم کن که قارونی هم با حضرت موسی علی نبینا علیه السلام هم رفتار نکنی. این را نمی تواند بفهمد تا اینکه واقعاً هم بد جوری زمین می خورد و بلکه توی زمین فرو هم می رود و ....

اما علوم دانشگاهی اینطوری نیست و استدلالی هم می تواند مثلاً ریال و تومن را قوی کند و بلکه دلار را هم زمین بزند. و حالا این به ذره ی Z در مدل استاندارد ذرات فیزیک و بلکه spin$Z و هندسه های کهلری کالابی- یاو و نظریه های چرن- سیمونزی هم چه ربطی دارد؟ یحتمل بعضی خیلی هم صراحتاً در مکتبهای غیر دانشگاهی هم بفرمایند که مسئله فنا فی الله هم هست که تو نمی فهمی. البته مسئله ای که در دانشگاه هم مطرح است این است که شاگرد و دانشجو سعی هم دارد که به درجات و مدارک بالاتری هم حتی المقدور برسد و کلاسها و دانشگاه ههای خوبی هم انتخاب کند تا حتی به مقام استادی هم یحتمل برسد. ولی اگر هم نتوانست دیگر باید برود دنبال کارهای دیگر هر چند که حوزه علمیه هم کما بیش شبیه دانشگاه است. ولی چیزی که در فلسفه و حکمت الهی دیده می شود این است که متذکر هم می شود آنچنان که یحتمل در دانشگاه اینطور مستقیم هم تذکر داده نشود که بچه جان مواظب باش انگار داری می افتی توی یک ورطه ای که از خط قرمز حیوانیت هم گذشته ای و داری شبیه بوزینه و خوک هم عمل می کنیها! این نکات اخلاقی را استاد اخلاق مجبور هم هست که گوشزد کند هر چقدر هم که نتواند چرا که باید هم تقیه کند و یحتمل مقتضیات زمان اجازه ی آنرا هم ندهد. این است که یحتمل بنظر هم برسد که دانشگاهیان خیلی با هوشتر از همه هم هستند و هیچ کس هم نمی تواند با انها در درسها و مباحثشان با آنها رقابت هم کند. ولی مشکل اینجا هم هست که حالا آیا چقدر هم به دین و مذهب نیز می پردازند و حتی اقتصاد مملکت را هم می توانند بهتر کنند، این را یحتمل نتوان خیلی مستقیم هم جوابش را داد الا اینکه باید از طرق هندسی و نجومی هم واردش شد آنچنان که منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم حکم می کند. و اما یک وقت هم دیدید که سر از حقوقهای نجومی هم سر درآورید و .... یا یک وقت دیدید که حالا روغن پالم هم خیلی بد نباشد ولی بجای روغنهای دیگر هم یک جورهایی قاچاقی یا حتی غیر قاچاقی هم حالا استفاده شد ولی بعداً متعاقباً هم اعلان شد و .... موضوع اینجا این است که ارز مملکت را به یک مقام جهانی تجاری و اقتصادی رساندن هم یک مقام فنا فی الله ای را می طلبد که اگر خیلی هم بخواهید به این ریزه کاریهای گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن هر کدام خیلی ریز هم در حدود خودش پاسخ دهید، یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که دیگر هیچگاه فرصت هم نخواهید داشت که اقتصاد مملکت را به مقام دلخواه جهانی تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل استکبار جهانی تک قطبی هم برسانید و بلکه دلار را هم زمین بزنید. باورش نمی شود دانشگاهی که دلار را؟ زمینش هم بزنیم؟ بورسیه هایمان آنگاه چه می شود؟ اصلا دانشگاه ها به هم نمی ریزد؟ این همه حقوقهای نجومی هم به آقا حمید داده ایم برود آمریکا و آخرش هم دست و پا چلفتی سقوط کرده است و اسمش را هم گذاشته است فنا فی الله را آنوقت چه کنیم؟ امان از دست تو ای حمید جان! آخر آمریکا هم رفته ای بالاخره یک کاری هم بکن بجای اینکه دست روی دست بگذاری و زانوی غم بغل کنی که دیدید چه شد؟! حمید جان، کی می خواهی بالاخره بفهمی که چه باید کرد؟! مکتب تفکیک را هم نمی فهمی، لااقل برو همین مکتبخونه ی خودمان و ببین اساتید دانشگاهی هم چه می گویند بالاخره! بابا یک حرکتی، یک تحرکی، یک جوهری از خودت نشان بده! اتوبوس هم سوار می شوی می خواهی با ضعفا در بیافتی که چرا با آقای راننده در افتاده اند و ... مردم سوار ماشینشان هم که هستند باز می خواهی فضولی کنی که .... بابا کار خودت را بکن و خیلی هم زرنگی همان اقتصادمان را از طرق مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارنی و بلکه ریسمانی و حتی spin&Z درستش کن دیگر! از طرق گروه های لی هم ببین می توانی حلش کنی، بکن! چقدر دروغ می گویی و همه را خسته و ناامید هم می کنی؟ آنوقت اگر دیدی مردم رفتند اسم خودشان را تغییر هم دادند و گذاشتند صوفیان دروغگو هم نگویی چراها، نگویی اینها همه جیغ جیغویندها؟! نگویی وحدت حوزه و دانشگاه نداریمها! بسم الله الرحمن الرحیم والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

1. ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ‎﴿البقرة: ٢﴾‏

2. هَـٰذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ ‎﴿آل عمران: ١٣٨﴾‏

3. وَقَفَّیْنَا عَلَىٰ آثَارِهِم بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ ‎﴿المائدة: ٤٦﴾‏

 

پیام تسلیت در پی درگذشت آیت‌الله حاج سید صادق روحانی

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت فقیه بزرگوار آیت‌الله آقای حاج سید صادق روحانی را تسلیت گفتند.

متن پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ارتحال مرحوم مغفور آیت‌الله آقای حاج سید صادق روحانی رضوان‌الله‌علیه را به خاندان مکرّم و بیت شریف روحانی و شاگردان و ارادتمندان آن فقیه بزرگوار تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای ایشان مسالت مینمایم.

سید علی خامنه‌ای

۲۶ آدر ۱۴۰۱

 

https://www.leader.ir/fa/content/26204

 

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین، والصلاة السلام على صفوته من خلیقته واکرم احبائه محمد وآله المعصومین المکرمین، واللعنة الدائمة على اعدائهم، اعداء الحق وشرار الخلق اجمعین. وبعد فهذا هو الجزء الاول من کتابنا (فقه الصادق) فی شرح التبصرة للامام المحقق آیة الله العلامة الحلی رحمه الله. وارفعه بکلتا یدی لا هدیه إلى رفیع قدس الامام جعفر بن محمد الصادق صلوات الله وسلامه علیه، موقنا إنی لست ممن یقوی ععلى انفاق بضاعته فی مثل هذه السوق الغالیة، غیر انی اقول: سیدی بما ان هذا الذی بین یدی ما انتهى إلیه عرفانی من الجمع بین الاخبار المأثورة عنک وعن آبائک الطاهرین ابنائک الطیبین، فمن علی بقبول هذه البضاعة المزجاة، وثبتها فی دیوان الحسنات، لیکون ذخرا لی یوم لا ینفع مال ولا بنون إلا من اتى الله بقلب سلیم.

 

فقه الصادق، آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی، جلد 13، ص 7

http://lib.eshia.ir/10113/1/7

وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـٰکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ ‎﴿الأعراف: ١٤٣﴾‏

لَّا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ‎﴿الأنعام: ١٠٣﴾‏

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُکُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ‎﴿الکهف: ١١٠﴾‏

 

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

بعضی از اساتید علم و حکمت که می خواهند خود را در سطح شاگردان و دانشجویان و طلاب هم تنزل دهند و حتی با آنها وارد انواع بحثهای طلبگی و دانشجویی هم شوند، یحتمل اینجا به این بنده ی حقیر هم اشکال کنند که این درست که همه و همه ی سالکان الی الله هم میل دارند حتی از انواع حالات خلاء های خود هم به الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسند، ولی حتی حضرت ولی فقیه هم خاک پای حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت امیر المومنین علیه السلام و حضرت زهرا و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نمی شوند! و حالا آیا تو دیگر این وسط چه داری که بگویی که این همه هم از الفهای بینهایت آیات اللهی های درجات و مراتب متعالیه نیز می گویی؟

اینجا یک بحث خیلی دقیق و مهمی هم هست که همان بحث فنای فی الله است که ویکی فقه هم از جمله شرحش را کما بیش از گفتار و نوشته های امام خمینی قدس سره الشریف هم می فرمایند. این بحث اینجا است که آن مقام فناء فی الله را که همانا مقام کمالی است که حکماء نیز در فرض بفرمایید همین حکمت متعالیه عقلی اسفار اربعه ملا صدرای خودمان هم بتفصیل سعی دارد در انواع سفرهای عرفانی اش از خلق به حق و ... بدان بتدریج هم خواننده را برساند. و حال آنکه همین را هم یحتمل بعضی اشکال می فرمایند که این کار همه هم نیست و هر چند که از آن طرف هم بعضی دیگر یک شبه ره صد ساله را هم می پیمایند.

و لذا همانطوری که خدا را هم نمی شود با چشم سر دید ولی با چشم دل هم آیا چقدر سالک الی الله بتواند ببیند، همانطور هم خدا و رسولش محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در میان یارانش یک بنده خدایی هم ببیند ولی باز هم متوجه نشود که آن مقام فناء فی الله کیست و کدام است؟ و چرا که مقام فناء فی الله هم چنین است! و بنابراین این سوال هم پیش می آید که خوب اویی که خاک پای آن دیگران هم نمی شود، پس چطور هم می خواهد حتی بقیه را هم هدایت کند و بلکه سکان سفینه و هواپیما را هم در دست خود داشته باشد؟! التفات می فرمایید؟ کانه در کربلا شما بخواهید دنبال این بگردید که کیست که از همه در بین یاران امام حسین علیه السلام بیشتر فناء فی الله و بلکه شهید هم هست؟ یا ابا عبد الله الحسین! لقد عظمت الرزیه. و همین است که اویی که از طرف خدا هم لعن و نفرین شده است هیچگاه نمی تواند درک کند که کیست که فناء فی الله هم هست هر چند که بتواند هم حتی سفارش و وصیت حضرت رسول اکرم و امام جمعفر صادق را هم به اباذر و ابن جندب بفهمد که بالاخره اجعل الموت نصب عینک! این را هر شاگرد تنبلی هم یحتمل معنایش را می فهمد که نه بدان معنا است که بابا چرا عینکت  را گم کرده ای یا شکسته ای یا ....؟! ولی خوب، حالا اینکه مقام فناء فی الله هم واقعاً یعنی چه هر چند که نه این هم هست که بدو بدو بدو ... اگر هم عینکت را گم کرده ای یا شکسته ای، حالا یک عینک جدیدی هم بخر دیگر؟!!! نه پس این هم که یحتمل جواب ما نشد. و پس چیست؟!

فنا فی الله همانا این است که وقتی فهمیدی هم که چیست؟ بعد یحتمل هم می خواهی به مقام آنها بپیوندی و همان سفینه ی نجاتی را هم که آنها سوار شده اند را هم سوار شوی و مثل پسر نوح هم گیر ندهی که می روم روی بلندی وای می ایستم و نجات می یابم و دلت هم می خواهد به دیگران هم شهادت نیز بدهی که خوب مقام این دیگر شهدایی را که به همین مقام فنا فی الله هم رسیده اند نیز سعی کنید برسید و بلکه رسیدنی هم هست و چه رسیدنی! امیدتان را هم از دست ندهید و هدایت هم خواهید شد و بلکه به کمال انقطاع الیک هم می رسید و ابصار قلوب هم به منبع نورانیت از جمله هم علم و حکمت وصل می شود و اصلا جهاد تبیین هم همین است که نکند این مقام فنا فی الله را که خودت هم بدان رسیده ای سعی هم کنی که دیگران را نیز از آن آگاه نکنی و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَالِکَ الْقَدِیمِ ‎﴿یوسف: ٩٥﴾‏

تَنزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِینَ ‎﴿السجدة: ٢﴾‏

تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ ‎﴿الواقعة: ٨٠﴾‏

تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ ‎﴿الحاقة: ٤٣﴾‏

إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیَکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِّنَ الْمَلَائِکَةِ مُنزَلِینَ ‎﴿آل عمران: ١٢٤﴾‏

قَالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَّا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ ‎﴿المائدة: ١١٥﴾‏

أَفَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَمًا وَهُوَ الَّذِی أَنزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ ‎﴿الأنعام: ١١٤﴾‏

وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِی بِأَخٍ لَّکُم مِّنْ أَبِیکُمْ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ وَأَنَا خَیْرُ الْمُنزِلِینَ ‎﴿یوسف: ٥٩﴾‏

وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ ‎﴿المؤمنون: ٢٩﴾‏

إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰ أَهْلِ هَـٰذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ‎﴿العنکبوت: ٣٤﴾‏

 وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ ‎﴿یس: ٢٨﴾‏

أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ ‎﴿الواقعة: ٦٩﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

مقدم اند یک کارهایی بر کارهای دیگری اگر قرار هم باشد که شاگرد و دانشجو و طلبه از انواع حالات خلاء هایی که پایین ترین انرژیهای ذراتی بنیادین را هم دارند هندسی به حالات با انرژیهای بالاتری از الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شده و آیا حالا چقدر هم یاری کند. این است که بعضی یحتمل اشکال هم کنند که از لحاظات فلسفی و یحتمل هم حتی روانشناسی، سالک الی الله نمی آید به طول و تفصیلهای مجرد و انتزاعی فلسفی هم وارد شود که مثلاً در کدام ابرتقارنهایی هم ما می توانیم ترکیبی از اسپین و ذره ی مزونی زی (spin&Z) را داشته باشیم که به ما ترکیبی از گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک توامان با ذره ی Z را هم بدهد و در عین حال هم مسئله را روی خمینه های کهلری بتوانیم هندسی اش کنیم و بلکه هم حتی به مسائل مربوط خمینه های کالابی-یاو نیز بپردازیم؟! بعضی دیگر یحتمل اشکال هم بفرمایند که چرا فقط spin&Z را هم می خواهی در نظر بگیری و بلکه مسئله را با ذره ی W هم بررسی اش نمی کنی یا همانطوری که در مدل استاندارد ذرات فیزیک هم با هر دوی ذرات Z و W هم در نظر گرفته می شود در نظر نگیریم؟ مسئله اینجا این است که گاهی اوقات هم مسئله تقدم است و اینکه کدام ذره بر کدام ذره ی دیگر هم مقدم است و گاهی اوقات دیگر هم مسئله فقط از لحاظات زیبایی شناسی است که تقدم دارد.

به هر حال، شما نمی توانید هم حتی مرقد مطهری را همینطوری حتی بطور مجرد و انتزاعی شخم زده و زیر و رو بفرمایید چرا که در نظر هم دارید که ببینید کدام ذره ای بر کدام ذره هم مقدم است یا نیست و بعد هم بفرمایید که منظور ما از این همه فقط فلسفه ی هنر و زیبایی شناسی هم بوده است و بس! این است که می فرمایند حلال و حرام را تا وقتی که وقتی که روز قیامت نشده است هم سعی کنید که امر به معروف و نهی از منکر هم بفرمایید و الا وقتی روز قیامت هم شد و دیگر آن وقت نه امر به معروف و نه حلال و حرام را رعایت کردن دیگر فایده ای ندارد چرا که آنچه که مقدم است رعایت هم نشده است و آنتروپی بینظمی/ نظم را هم به هم ریخته ایم که منجر به روز قیامت هم شده است؛ دیگر آن روز هم چه فایده که خیلی هم از روی نکته سنجی و فلسفه و روانشناسی و بلکه سفسطه گرایی هم بحث کنیم؟! و حالا یحتمل هم خوب باشد که این مقاله ی زیر آروین شهبازی مقدم را هم بنگرید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

 

https://arxiv.org/abs/2212.03881

پیام تسلیت در پی حادثه ناگوار ربایش و شهادت مولوی عبدالواحد ریگی 

در پی حادثه‌ی ناگوار ربایش و شهادت جناب مولوی عبدالواحد ریگی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی ضمن اظهار تأثر از این حادثه، بر تعقیب و مجازات سریع و جدی جنایتکاران از سوی دستگاههای مسئول تاکید کردند.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حادثه‌ی ناگوار ربایش جناب مولوی عبدالواحد ریگی رحمة‌الله علیه و به شهادت رساندن این عالم خیرخواه و شجاع موجب تأسف و تأثر اینجانب گردید. اشراری که این جنایت را مرتکب شدند مزدورانی روسیاهند که در خدمت دشمنان سعادت هم‌میهنان بلوچ و اتحاد اقوام ایرانی قرار گرفته‌اند. وظیفه‌ی دستگاه‌های مسئول تعقیب و مجازات جنایتکاران است و باید با سرعت و جدیت انجام شود.
اینجانب به خاندان محترم آن شهید و همه‌ی مردم بلوچستان بویژه خاش و ایرانشهر تسلیت عرض میکنم و رحمت الهی را برای همگان مسألت می‌نمایم.

سید علی خامنه‌ای
۲۳ آذر ۱۴۰۱

 

https://www.leader.ir/fa/content/26197

إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَاءُ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِیمًا ‎﴿النساء: ٤٨﴾‏

إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَاءُ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا ‎﴿النساء: ١١٦﴾‏

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ‎﴿الزمر: ٥٣﴾‏

 

وَاللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَاتُخَلُّوهُ مَابَقِیتُمْ، فَإِنَّهُ انْ تُرِک‌لَمْ تُنَاظَرُوا. وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیْلِ اللَّهِ. وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ، وَ إِیَّاکُمْ وَالتَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ، لَاتَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ.

 

خدا را! خدا را! در مورد «خانه پروردگارتان»، تا آن هنگام که (زنده) هستید آن را خالى نگذارید که اگر خالى گذارده شود، مهلت داده نمى‌شوید (و بلاى الهى شما را فرو خواهد گرفت).

خدا را! خدا را! در مورد «جهاد» با اموال، جانها و زبانهاى خویش در راه خدا (که باید همه اینها را در این راه به کار گیرید) و بر شما لازم است پیوندهاى دوستى و محبّت را محکم دارید و بذل و بخشش را فراموش نکنید و از پشت کردن به هم و قطع رابطه بر حذر باشید.

«امر به معروف و نهى از منکر» را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلّط مى‌شوند، سپس هر چه دعا کنید مستجاب نمى‌گردد!

 

نهج البلاغه، ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکرام شیرازی، ص 650، 

http://lib.eshia.ir/10336/1/659

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

بزرگترین گناه شرک آلودی که می تواند کسی مرتکب شود این است که آنقدر نسبت به امام خود بی معرفت باشد که بر علیه او صفبندی هم کرده و بلکه او را به بدترین وجهی من الوجوه هم بقتل برساند آنچنان که با امام حسین علیه السلام نیز کردند. شما این روزها ببینید که وضع ما به جاهایی هم رسیده است که عده ای می روند دنبال این که نه فقط با آخوندهایمان بنشینند بحث و جدل هم کنند و بلکه حتی عمامه ی آنها را هم می خواهند بپرانند و درگیری فیزیکی هم ایجاد کنند و به اغتشاشات هم دامن بزنند و خود امام خامنه ای را هم هدف دروغها و نارواهایشان قرار دهند و ....

یک جاهایی یعنی دقیقاً دو جا در قرآن مجید می فرماید که خدا همه چیز را می بخشد الا شرک را. ولی در این آیه ی لا تقنطوا که یعنی مایوس و ناامید نشوید خدا به بندگانش که دچار اسراف نسبت به خود هم شده اند می فرماید ناامید و مایوس هم نشوید چرا که خدا همه ی گناهان شما را می بخشد. و لذا آیا شرک را هم می بخشد؟ و این در صورتی است که خطاب به عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم است که آنگاه می فرماید لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم. خود آیا نشان می دهد که مشکل شرک چیست؟ تا انسان بیاید راه بندگی خدا را از کج راهه ها و گمراهی هایی که او را به شرک محض هم انداخته است، برگردد دوباره به راه فطرتی که در قلب او تحولی را ایجاد کند که توحید و بندگی خدا را هم درک کند؛ یقیناً و نه از روی احتمال است که آنقدر هم راه را اشتباه می رود که دیگر راه بازگشتی برای خودش باقی نمی گذارد. این است که دو بار هم تاکید می فرماید که این کار را نکن و مشرک نشو و به خدا شرک نورز. و چرا که همان خدایی که آسمانها و زمین را آفریده است هم او هم تو را آفریده است؛ و اگر خدای ناکرده هر جوری هم به خدا شرک ورزی، آنگاه از راه حق دور هم می افتی و دیگر او را نخواهی شناخت گذشته از اینکه استکبار جهانی تک قطبی هم می آید سواری کولت می شود و به بردگی و خفت و خواری ات هم می اندازد و دیگر راه نجات را هم به روی خودت خواهی بست. این است که می فرماید ومن یشرک بالله فقد افتری اثما عظیما، و دوباره هم بلکه می فرماید ومن یشرک بالله فقد ضل ضلالا بعیدا. یعنی می فرماید دوباره حالا خیلی هم قلبا و روحا و نفساً و بلکه عملاً هم سعی و تلاش کن که برگردی به سمت خدا اگر می توانی ولی بدان که اگر به خدا شرک هم بورزی، همانا به گمراهی دور و دراز بدی هم می افتیها!

این است که بنده اگر ببینم کسی به شرک هم افتاده است حتی شده در مسجد هم باشد به او بگویم که بابا این عددی که اینجا است یک است بالاخره یا نُه هم هست؛ کجا یک و نُه هم یکی است؟ و بالاخره هر طوری هم شده سعی می کنم او را قانع هم کنم که بابا شرک بد است و بلکه توحید را هم بپذیر و قبولش کن. و اما بدی شرک این هم هست که یک جایی که هر کاری کنند که این بدبخت دست از شرکش بردارد و حال آنکه مثل جغد کوری هم بدتر از خوکی شده است که الانه هم هست کانه دارند سرش را می برند و لذا جیغ جیغ هم می کند. آنگاه این دیگر یک نفر هم نیست که با او طرفید و این رفت و برگشت شرک آلود از یکی به دیگری این وضعیت را هم ایجاد می کند که هر خوکی را انگار دارند سر می برند و این به او می گوید جیغ جیغ نکن و او هم به این همین را برمی گرداند و لذا در شرکشان هم غرق شده اند و از چاله هرز و سیاه چاله هم فراتر رفته اند و دیگر خوک و جغد کوری هم چطور می خواهد تشخیص دهد که آیا در روز روشن است یا شب تاریک یا بلکه هم در سوراخ کرم و سیاه چاله ای نجومی هم هست که گرفتار است؟

این است که درست است که قاسطین و مارقین و ناکثین و حتی ساکتین هم داریم، و اما قرار هم هست که امامت را دریابی یا خیر؟ آیا قرار هم هست که آن امامی را که در قلبت هم هست و روح و روانت را در بر گرفته است و اگر او را هم درنیابی بلکه روانشناس و رواپزشک هم نتواند کاری برای او کند. و لذا او را هم دریاب و بلکه به خدایت هم مشرک نشو! مسئله، مسئله ای روانشناسانه هم هست که بالاخره یک کاری هم بکن و یک عملی هم انجام بده. حتی بگیر بخواب اگر لازم به خواب هم داری. و بیخودی هم بیخوابی نکش. ولی بالاخره سعی هم کن نمازهایت هم قضا نشود و بموقع هم نمازت را بخوانی و اقامه هم کنی. یک کاری برای امام زمانت بکن. هر کاری می توانی هم بکن و حتی بخواب آنجایی که بخواب هم احتیاج داری و بیخودی بیخوابی هم نکش و خودت را هم اذیت نکن! البته بعضی هم کارشان اجابت می کند که کمتر بخوابند و بلکه بیشتر هم کار کنند و .... ولی بالاخره کاری هم نکن که فرض بفرمایید بیخوابی مریض ات هم کند؛ و چرا که بیماری خدای ناکرده یکهو هم می آید ولی ذره ذره هم ایا برود.

شما ببینید که آن مسیحی که به شرک هم افتاده است چطور می گوید لطفاً خدای حقیقی بلند شود و بایستد و اینطوری هم مثلاً می گوید که: Please will the real god God stand up. آیا او خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم به به خیال خودش به بازی نگرفته است؟ آیا او حتی قادر هم هست که دست از شرکش بردارد؟ مشکل اینجا این است که او حتی نه فقط مردم و عامه را می خواهد به انواع گناهان شرک آلود بیاندازد و بلکه خود که قرار است از امامان آن جامعه هم باشد را همراه همه ی عالم را هم اگر بتواند نیز به شرک می اندازد  و رهایشان نمی کند. این از ابزارهای شیطان است. و لذا می فرماید یا بنی آدم الم اعهد ان لا اعبدوا الشیطان انه لکم عدوا مبین. یعنی اینکه شرک را دیگر به جایی نرسان که دیگر رسیده ای به آخر خط هم و بلکه شیطان پرست هم شده ای و .... و لذا امیر المومنین در وصیتش به امام حسن و امام حسین علیهم السلام می فرماید نکند یک وقت مراسم حج را به عمل نیاورید و آنرا ترک هم کنید و .... لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا ‎﴿النساء: ١١٩﴾‏

ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‎﴿الأنفال: ٥٣﴾‏

لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ‎﴿الرعد: ١١﴾‏

 

و من خطبة له (ع) (202)

روی عنه أَنّه قاله عند دفن سیّدة النساء فاطمة علیها السلام،

کالمناجی به رسول اللَّه صلى الله علیه و آله عند قبره‌

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی، وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ، وَالسَّرِیعَةِ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ، یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَرَقَّ عَنْهَاتَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ، وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ، مَوْضِعَ تَعَزِّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ، وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ، «فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ!» فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهیِنَةُ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ. وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، هذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لَاقَالٍ وَ لَاسَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرینَ.

خطبه 202

روایت شده که: این سخن را امام علیه السلام به هنگام دفن فاطمه علیها السلام سیده زنان جهان ایراد فرموده و گویا با پیامبر صلى الله علیه و آله در کنار قبر او سخن مى‌گوید

اى رسول خدا! از جانب من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و به سرعت به تو ملحق شده است، سلام!

اى پیامبر! از فراق دختر برگزیده و پاکت پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته است، امّا پس از رو به رو شدن با مرگ و رحلت تو هر مصیبتى به من برسد کوچک است. (فراموش نمى‌کنم) با دست خود، تو را در میان قبر قرار دادم و هنگام رحلت سرت بر سینه‌ام بود که قبض روح شدى؛ «انا لِلّه وَ إنّا إلَیهِ راجِعُون؛ ما از آن خداییم و به سوى او باز مى‌گردیم». [2] (اى پیامبر!) امانتى که به من سپرده بودى هم اکنون باز داده شده و گروگان باز پس دادم؛ امّا اندوهم همیشگى است و شبهایم همراه بیدارى!

تا آن دم که خداوند سر منزل تو را که در آن اقامت گزیده‌اى برایم انتخاب کند.

بزودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّتت در ستم کردن به وى اجتماع کرده بودند؛ سرگذشت وى را از او بى پرده بپرس و چگونگى را از وى خبر گیر! وضع این چنین است در حالى که هنوز فاصله‌اى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده است!

سلام من به هر دوى شما باد! سلام وداع کننده! نه سلامى که ناخشنود یا خسته دل باشد، اگر از خدمت تو باز مى‌گردم از روى ملامت نیست! و اگر در کنار قبرت اقامت گزینم نه به خاطر سوء ظنّى است که به وعده نیک خدا در مورد صابران دارم!

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ص 498

http://lib.eshia.ir/10336/1/498

 

بنده ی حقیر یک کلیپی را دیدم از یک خانمی که داشت در درون سازمان ملل تبلیغ هم می کرد که مثلاً نقل به مضمون که خوب شد جمهوری اسلامی را از کمیسیون مقام زن اخراج کردند و با وقاحت تمام هم می گفت که باید حالا تلاش هم کنیم که جمهوری اسلامی را سرنگون هم کنیم! این خانم به زبان فارسی هم اینها را می گفت و یهودی الاصل ایرانی- آمریکایی هم هست و بلکه کتابی هم راجع به شعبان جعفری و چندین کتاب دیگر هم از جمله راجع به یهودیان ایرانی دارد.

عرض بنده ی حقیر این است که چرا این خانم که اینقدر خوشحالی اش را هم پنهان نمی کند که ایران را از کمیسیون مقام زن بیرون کرده اند و حتی سرنگونی جمهوری اسلامی را هم می طلبد، یک کلمه هم به وضعیت لخت و عوری زنان در آمریکا اعتراض نمی کند اگر خیلی بفکر مقام زن هم هست؟ یک کلمه هم چرا به صهیونیستها نمی گوید که بابا حجابتان را لااقل بهتر هم رعایت کنید و لااقل یک روسری، شالی، چیزی روی سرتان بکشید؟ چرا مثلاً به مارک کورلانسکی که کتاب 1968 سالی که جهان را تکان داد، و امثال این کتابها هم اعتراض نمی کند که این چه چیزهای مستهجنی است که در کتاب آورده ای و به مقام زن و بلکه انسانیت هم توهین کرده ای؟ آیا آزادی این است که هر کسی هر غلطی دلش خواست هم از مرد و زن انجام بدهد؟ این را می گویند آزادی بیان و آزادی اجتماعی؟ آیا این را می گویند احترام به مقام زن؟ آیا این را می گویند اعتراض اجتماعی؟ یا اینکه آیا اینها وضعیت اجتماعی است که انسان شرمش می آید که بازگو هم کند؟ نکته ی تاسف آور این هم هست که او دارد شرح این وقایع شرم آور را هم می کند. حالا سیاه چاله های نجومی و کیهانشناسی را هم کاری نداریم، ولی بدتر از آن هم آیا مسئله غیر از این هم می شود که یک خوکی در حال جیغ جیغ دارد از جغد کوری هم می گوید که چه بلاها سرش آمده است؟ و آیا این اعترافات هم مشمول مقام زن است؟

و حالا اینها هم همه و همه بکنار، آیا اگر جمهوری اسلامی را هم حتی در خوابت توانستی سرنگون هم کنی، آنگاه توانسته ای هم صورت مسئله را پاک کنی و مقام زن را هم با حتی بیشتر لخت و عور کردن او ارتقاء هم دهی؟ لا اقل اگر دین خودت را هم نمی توانی حفظ کنی و حتی یک روسری هم نمی توانی سرت کنی، سعی کن اقل کم آزاده هم باشی و همان آمریکایی ها و صهیونیستها را ارشاد کنی که بلکه کمی بیشتر عفت زنانه و غیرت مردانه آمریکایی نیز نشان دهند بجای اینکه همه ی دنیا را هم می خواهند درسته غورت بدهند، و بجای اینکه با آرزو و خواب و خیالهای پلیدت تبلیغ هم نکنی که حالا بعد از اخراج از کمیسیون مقام زن، نوبت سرنگونی جمهوری اسلامی هم هست. عفت و غیرت از آنجا برایتان خوب است که به اسم دفاع از کشور خودتان هم نمی روید 20 سال کشورهای دیگر مثل افغانستان را اشغال کنید و بعد هم مردمش را با وضع بدتری از اولش رها کنید و بروید دنبال کارتان؛ این که افغانستان است و فلسطین که دیگر وضعش را همه می دانند و عراق و یمن و بقیه هم که حالا واردش نمی شویم. خواب و خیال برت ندارد که مطمئن باش نوبت سرنگونی دولت غاصب و کودک و زن کش اشغالگر صهیونیستی در فلسطین اشغالی هم بزودی می رسد. مطمئن باش مشکل خودتی. خودت را به یک روانپزشک هم نشان بدهی خیلی هم برایت خوب است. خر برت ندارد که ضد جمهوری اسلامی بخواهی در سازمان ملل هم تبلیغ کنی! آبروی خودت را که هیچ وقت هم نداشته ای دیگر بیشتر از اینها نریز و سعی هم کن انسان شوی هر چند هم که نمی توانی چرا که هیچ وقت هم از انسانیت بویی نبرده ای و الا در جهت بی حجابی بیشتر در ایران و بلکه سرنگونی جمهوری اسلامی هم تبلیغ نمی کردی. مطمئن باش که اگر همان دختر خانمی که گشت ارشاد گرفته بود و امثال او را اگر آمده بود آمریکا و انگلیس هم خیلی قبل از اینها کشته بودیدش و صدایش را هم در نمی آوردید ولی حالا هم می خواهید از حقوق و مقام زن دفاع کنید و بلکه جمهوری اسلامی را هم سرنگون کنید و ....؟ ما شاء الله به این شفافیت!

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

33666

24486

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا ‎﴿النساء: ١١٩﴾‏

ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‎﴿الأنفال: ٥٣﴾‏

لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ‎﴿الرعد: ١١﴾‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْعَصْرِ ‎﴿١﴾‏ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ‎﴿٢﴾‏ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ‎﴿٣﴾‏

 

فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ

فاطمه پاره‌ای از تن من است، کسی که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسی که مرا اذیت کند خداوند را اذیت کرده؟

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

4- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: ادْعُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ فِی الْمَکْتُوبَةِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ یَا خَیْرَ الْمَسْئُولِینَ وَ یَا خَیْرَ الْمُعْطِینَ ارْزُقْنِی وَ ارْزُقْ عِیَالِی مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ فَإِنَّکَ‌ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‌.

 

الکافی الشریف، جلد 2، ص 551

http://lib.eshia.ir/11005/2/551

 

خیلی حرف تاسفبار عظیمی است که کسی دارد مثل خوکی که حتی خوردنش هم حرام است و حالا دارند سر هم می برند جیغ جیغ می کند و این را به بعضی فلاسفه و نویسندگان هم نسبت دهند. مثل این است که بفرمایند خوب تو بدکاری هم کردی که از صادق که گفتی به هندی اش هم می شود سچدو پدربزرگی گفتی که پسرش رام هم غلط نکنم در مقابل خروشان فرمانروای خورشید است! راستش خودم هم یادم رفته است داستان دقیقاً از چه قرار بوده و باید دوباره هم مرورش کنم اگر بخواهم درست راجعش بنویسم! ولی ما اینجا نمی خواهیم راجع به رام و خروشان و پدربزرگشان صادق هم بحث کنیم. و بلکه اینجا یک بحث روانشناسی و بلکه یحتمل هم روانکاوی را بنده ی حقیر می خواستم مطرح کنم. البته اینجا یک عجزی و ناامیدی را هم یحتمل سالک الی الله بنظرش برسد که دارد تجربه می کند در مقابل خروشان و عظمت فرمانروایی که در مقابلش هیچ چاره ای هم ندارد که چطور اصلا می شود از این نقطه ی پست زمینی خود هم قد علم کند و حتی مبارزه ای در یاری تک قطبی جهانی و عالمگیر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کند

و آن بحث روانکاوی اینکه چه موقعی تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که در تقابل با استکبار جهانی تک قطبی هم قد علم کرده است، بجای اینکه به ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ختم شود.؛بجایش به دو قطبی ای هم ختم می شود که حتی در ظاهر بنظر می رسد که قطب بدی و زشتی و لعن شدگی و سیئات و پلیدیها و تهمت و شیطان و لامذهبی و نجاست و فسق و فجور یزیدی هم برنده شده است. و از آن طرف هم قطب همه ی مظاهر خدایی و اسلام و از جمله همه ی خوبیها و پاکیها و مطهرات و حجاب و عفت و غیرت و معصومیت و عظمت و نماز و دعا را هم توانسته است در کربلا و در روز عاشورا با شکست امام حسین علیه السلام هم شکست دهد. نکته این است که چرا شمر یا حتی ابوسفیان و معاویه و یزید و عمرو ابن عاص و عمر ابن سعد و عبید الله ابن زیاد و ابن مرجانه هم از طرف خدا و پیغمبر و امامشان دور شده و چنین قطب همه ی بدیها و پلیدیها را هم خود می خواهند که تشکیل دهند؟ آیا کسی هم هست که خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آل و سل و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی را هم رها کرده و طرف انواع قطبیهای پلیدی و شیطانی را هم بگیرد و رهایشان هم نکند؟ مگر می شود؟ مگر ممکن هم هست؟ حجاب و چادر و عفت و غیرت را آیا کسی رها می کند و بدنبال بدحجابی و بی حجابی و حتی چادر از سر زنان با حجاب کشیدن هم  می رود؟ مسئولینی که باید بفکر سلامت و اقتصاد و امنیت و کار و کسب و برطرف کردن بیکاری مردم باشند هم بر عکس عمل کنند و همه شاکی هم باشند که بابا بالاخره یک کاری بکن هر چند که آن وقتی که باید کاری هم کی کردی نکردی و حالا دیگر می خواهی چه کنی؟!

عرض بنده ی حقیر این است که نکته ی روانشناسانه و روانکاوانه اینجا است که در وضعیت آخر من خوبم تو خوبی هم آمده است که پدر خوبی که فرزندش هم بنظرش می رسد خیلی خوب است ولی در حقیقت پدر بدی هم هست به فرزندش که از والدش الگویی هم ساخته است و مدام می خواهد نصیحتش هم کند که بچه جان زنا نکنیها، و مشروبات الکلی هم ننوشیها، و قمار هم نکینها، و حرام هم نخوریها، و گناه هم کنیها و بلکه همه ی کارهای خوب را هم انجام بده و کارهای بد و شیطانی هم حتی یک سر سوزن هم دنبالش نرویها که خدا و پیغمبر و امامت هم قهرش می گیرد و بلکه عاق والدین هم می شوی! نکن این کارهای زشت و پلید را! و فرزندی که به خود نگاه هم می کند و می بیند حرام لقمگی که کرده است و بلکه دست به حرام زادگی هم زده است و یحتمل حتی حرام زاده هم هست و بلکه می بیند که والدش هم اقل کم ای کاش یک سیلی به او زده و او را از خانه بیرون هم کرده یا حتی خودش هم ترجیح می دهد که از خانه فرار کرده و روی پای خودش هم بایستد هر چند که گرفتار شیطان و کارهای شیطانی هم می شود و بلکه از رحمت خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بدور می شود. و حتی نمی تواند هم از گناهانی که خودش نسبت به خودش کرده است هم فرار کند. خوب، حالا روانکاوانه هم که به خودش نگاه می کند، بنظرش می رسد که نه تنها از رحمت خدا دور شده است و بلکه مایوس و ناامیدانه هم بخودش نگاه می کند که حالا من کجا و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کجا؟ و بلکه آیا خیلی هم بهتر نیست که همین کارهای لامذهبی خودم را هم بکنم تا اینکه آیا چقدر هم بتوانم به تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بلکه غیر ممکن است نزدیک شوم. و لذا برای خودش هم سعی می کند اگر قطب استکباری را تا حالا پیدا هم نکرده است و بلکه خودش برای خودش یک چنین قطبی هم بسازد و بشود بجای اینکه طرف تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بگیرد و کمک و یاری کرده و بلکه زانوی تلمذ هم به عنوان شاگرد و دانشجو و طلبه هم نزد اساتید و علما و حجج اسلام و آیات عظام هم حتی المقدور بزند و مدارج عالیه و متعالیه ای را بسمت اجتهاد و الفهای بینهایت آیات اللهی و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کند! این است که امام مستضعفین و مستضعفین را هم رها کرده و بلکه خود نیز به استکبار جهانی تک قطبی هم می پیوندد. حالا شما هر چه به مسئولین و غیر مسئولین بفرمایید که بابا امامت و بلکه ولایت فقیه را رها کرده ای و به استکبار هم پیوسته ای ها! می فرماید خودتی، خودتی، خودتی! این دلیلش این است که یک دو قطبی در درون او نهادینه شده است که او را با اینکه می خواهد هم فطرتاً بسمت خدا و پیغمبر و امامش برود و اما با این حال وقتی می بیند که چطور هم گرفتار گناهان عظیمش است همه را رها کرده و بدنبال شیطان بزرگ و استکبار می دود طوری که حتی شیطان بزرگ و شیاطین هم از دست او فرار می کنند و بلکه اظهار می دارند که تو که خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف ات را رها هم کرده ای و داری بدنبال شیطان بزرگ و استکبار تک قطبی جهانی هم می دوی، خودت از خودت خجالت هم نمی کشی؟ چطور هم رویت می شود که دنبال یک سرابی بدوی و به گناهانت هم ساخ و برگ بدهی و آنگاه انتظار هم داشته باشی که شیطان بزرگ هم برایت کف بزند و به به و چه چه ات کند و حال آنکه خود شیطان بزرگ و دیگر شیاطین پیروش هم می دانند که چه جهنمیهایی هستند و ....؟ بهشت را رها کرده ای و مایوسانه دنبال هر چه گناه بیشتر خودت داری دنبال شیطان می دوی؟ و حال آنکه قرآن مجید هم می فرماید قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ‎﴿الزمر: ٥٣﴾‏. یعنی می فرماید: (ای رسول رحمت) بدان بندگانم که (به عصیان) اسراف بر نفس خود کردند بگو: هرگز از رحمت (نامنتهای) خدا نا امید مباشید، البته خدا همه گناهان را (چون توبه کنید) خواهد بخشید، که او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است. (۵۳) (ترجمه مرحوم آیت الله الهی قمشه ای) و لذا سعی هم کنیم که بندگان خوب خدا شویم و توبه کنیم و از خدا طلب مغفرت برای خود و دیگر بندگان خوب خدا شویم و حتی بدان را هم برایشان طلب مغفرت و آمرزش خدا را بطلبیم و به آنها کمک هم کنیم تا بندگان خوب خدا شوند و راههای شیطانی را کنار گذاشته و به طرف خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برگردند. باز آ، هر آنچه هستی باز آ ...

بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ

ای واقف اسرار ضمیر همه کس
در حالت عجز، دستگیر همه کس
یارب تو مرا توبه ده و عذر پذیر
ای توبه‌ده و عذرپذیر همه کس

جز وصل تو دل به هرچه بستم، توبه
بی‌یاد تو هرجا که نشستم، توبه
در حضرت تو، توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم، توبه

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ‎﴿الإسراء: ٨٥﴾‏

 

فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ

فاطمه پاره‌ای از تن من است، کسی که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسی که مرا اذیت کند خداوند را اذیت کرده؟

 

https://fa.wikifeqh.ir/حدیث_فاطمة_بضعة_منی

 

https://fa.wikifeqh.ir/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%81

%D8%A7%D8%B7%D9%85%D8%A9_%D8%A8%D8%B6%D8%B9%

D8%A9_%D9%85%D9%86%DB%8C

 

اینجا یحتمل این سوال مطرح می شود که چطور می شود کسی خدا را هم بیازارد؟ مگر می شود خدا با آن همه عظمت و بزرگی و قدر و قدرت و کبریا را هم کسی آنقدر دسترسی هم آیا بدو داشته باشد که بتواند او را حتی بیازارد؟ اولاً که خود حدیث جواب را تمام و کمال هم می دهد آنچنان که می فرماید هر کس حضرت فاطمة زهرا را بیازارد، آنگاه همانا که پیغمبر اکرم را آزرده است و هر کس هم که پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را بیازارد همانا خدا را آزرده است. مسئله اینجا این است که هم جسم و هم روح حضرت زهرا را آزرده اند که حتی منجر به شهادت حضرتش هم شده است. دلیل اینکه یک ناباوری ای یحتمل اینجا رخ می دهد که انسان ممکن است هم یادش برود که مگر کسی آمدیم و انسانی یا بشری را آزرد، آیا آنگاه خدا را هم آزرده است؟ نکته اینجا این است که در جواب اینکه سوال می فرمایند یسئلونک عن الروح، می فرماید قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً. یعنی نه تنها روح از امر پروردگار است و بلکه همین روح هم نزد حضرت رسول اکرم است  که خدا خود هم می فرماید بشر مثلکم. و اما همین روح و روان هم که می تواند وصل شود به خداوند مهربان و بخشاینده، آیا آنچنان هم نیست که یک معجزه ای یا آنطور که در ریاضی فیزیک هم می فرمایند یک ابرتقارنی یا آنطور که در روانشناسی فرویدی هم می فرمایند من به فرامن هم وصل می شود، رخ می دهد که نفس انسانی به نفس و بلکه روحِ خدای سبحان هم بتواند وصل شوود؟ و البته اتفاقی که در روانشناسی های مدرن و از جمله هم فرویدی رخ می دهد، مسئله این است که نفس بشری را آنقدر کانه از ریشه اش کنده اند که دیگر حتی این نفس از ریشه کنده شده می گوید کدام روح خدایی؟ و لذا یحتمل ابرتقارن و سوپرمن را هم درک کند ولی اینکه چطور هم می شود نفس به روح وصل شود را آیا چقدر هم باورش شود الا اینکه به روانپریشیهای گوناگون هم بیافتد و آنگاه آیا یحتمل چقدر هم متوجه کاستیهای اینچنینی اش هم بتواند دیگر شود اگر خدا بخواهد که بهبود هم یابد!

و بحث در این زمینه می تواند بینهایت هم پیچیده شود و فرض بفرمایید که چطور هم ممکن است که برادری از فرزندان بنی آدم برادری دیگرش را بکشد آنچنان که قابیل هم با هابیل چنین کرد؟ و حال آنکه آیا غیر از این است که هر دوی اینها می توانستند با هم یاری کنند و هر کدام هم بنوعی به خلیفة اللهی برسند؟ خوب، چه فرقی اینجا هست بین صحابه ی حضرت رسول الله محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم که امام علی علیه السلام نیز خود از نزدیکترین آنها است؟ یعنی آیا مسئله ای بوده است اگر همه ی آنها هم بتوانند خلیفة الله شوند؟ مسئله اینجا این است که می خواهد بگوید که تو امر خلیفة اللهی را بلد نیستی و من بلدم؟! یا یحتمل هم الغدیر را یادش رفته است؟! یا یحتمل هم فرض را بر این گذاشته است که خلیفة اللهی با فرعونی و شاهنشاهی آریامهری مگر تفاوتی هم دارد همانطوری که امروزه هم این سوال می شود که بابا پدر بزرگ من هم آن زمان یعنی زمان شاه و قبل از انقلاب می توانست با پنج سال کار کردن یک خانه هم بخرد و آیا حالا هم من می توانم بخرم؟! یا حتی صریحاً هم با اسم آوردن آن حضرت می فرمایند رهبری ظالم است و بدتر از ان را هم دشمن می گوید و بعضاً می بینید در مسجد با بحث حتی با روحانیت هم تکرار می شود و .... یعنی ما هم هنوز امروز همین مسئله را داریم همانطور که ملاحظه هم می شود. مثل این است که بنده ی حقیر هم بگویم که این که چیزی نیست؛ خوب، پدر بزرگ بنده ی حقیر هم روزی عمامه اش را برداشت و کلاه پهلوی سرش گذاشت دیگر! و اما مسئله ی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هم مثل این است که قبل از انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف یک جور با استکبار جهانی تک قطبی و بلکه شاهنشاهی هم طرف بود و حالا هم تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف همه جوره و حتی جورهای دیگری هم با استکبار جهانی تک قطبی حتی بیشتر هم رو در رو طرف است و طرفیم و لذا مسئله سختتر هم شده است!

ولی نکته ی مهم اینجا این است که چرا می فرمایند حضرت فاطمة زهرا سلام الله علیها سیدة النساء العالمین هم هست؟ این مسئله خیلی ابعاد گوناگونی هم باید داشته باشد که سرتاسر قرآن کریم را اگر فرض بفرمایید در زندگی انبیاء و اولیاء و از جمله هم داستان زندگی و معجزات حضرت مریم علیها سلام را بجوییم مملو از انواع جوابهای این سوال هم می تواند باشد. ولی یک شباهتی هم باید باشد بین حضرت یوسف زهرا و مادرش حضرت فاطمة ی زهرا علیهم السلام که چرا هم او را یوسف زهرا علیهم السلام نیز  خطاب می فرمایند؟ ای قلم سوزلرنده خبر یوخ؛ آشنادن منه بیر اثر یوخ! گلدی بو جمعه ده گده الله؛ فاطمه یوسفینن خبر یوخ!

نکته ی عظیمی که اینجا هست این است که خود حضرت رسول الله محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام هم یک شباهتی عجیب هم با حضرت یوسف علی نبینا علیه السلام دارند. ولی به علت پیغمبر زادگی آن حضرت، حضرت زهرا سلام الله علیها هیچ شباهتی هم نه تنها با همسر عزیز مصر نداشته اند و بلکه به همین دلیل پیغمبر زادگی حتی با فرعونیت هم هیچ تماسی نداشته اند و حتی بلکه همسر با وفای امام علی علیه السلام هم تشریف داشته اند! اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بینها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک. البته یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این مقایسه ی خیلی بدی هم هست که بخواهیم همسر عزیز مصر را هم با سیدة النساء العالیم نیز مقایسه کنیم؛ ولی نکته اینجا هم هست که چطور است که تفاوت از زمین تا آسمان هم هست؟ یعنی نه تنها یک ذره خیانت هم در آن حضرت نیست؛ و بلکه بعد از رحلت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم، به آن حضرت بدترین خیانتها هم می شود و در مظلومیت هم بشهادت می رسند و بلکه حضرت زهرا سلام الله علیها به پیغمبر و امام علی و فرزندان ائمه اش  علیهم السلام هم در کمال وفاداری تا روز قیامت هم باقی می ماند. و لذا، شاگرد و دانشجو و طلبه گویا هر چه کند هم که از حالات خلاء خارج شده و به اجتهاد و الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حتی در حد و لیمیت (limit) ریاضی هم یاری بفرمایند، باید هم توجه داشت که فاصله بسیار هم هست! کانه مسائل ابرتقارنی و سوپرمن هم گویا اصلا داستان و افسانه هم هست و بلکه غیر ممکن هم هست، ولی بالاخره درسها را هم اگر شاگرد دل بدهد و یاد بگیرد، یحتمل بتوان گفت که غیر ممکن هم ممکن می شود و ...! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ‎﴿البقرة: ٦٠﴾‏

أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ‎﴿البقرة: ١٨٧﴾‏

یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ‎﴿الأعراف: ٣١﴾‏

کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‎﴿الطور: ١٩﴾‏

کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ ‎﴿الحاقة: ٢٤﴾‏

کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‎﴿المرسلات: ٤٣﴾‏

 

56- و قال علیه السلام: الْغِنَى فِی الْغُرْبَةِ وَطَنٌ، وَالْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَةٌ.

56- «بى نیازى» در غربت «وطن» است، و «نیازمندى» در وطن «غربت» است (زیرا انسان بى نیاز هرکجا باشد، وسایل برایش فراهم و افراد دورش را مى‌گیرند، ولى نیازمند، اقوام و بستگان نیز رهایش مى‌کنند).

نهج البلاغه

http://lib.eshia.ir/10336/1/746

 

پنجم دو رکعت نماز کند

و به سجده رود و صد مرتبه شکر خدا کند پس سر از سجده بردارد و بخواند

اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ اَلْحَمْدَ وَحْدَکَ لاٰ شَرِیکَ لَکَ وَ أَنَّکَ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُواً أَحَدٌ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فِی شَأْنٍ کَمَا کَانَ مِنْ شَأْنِکَ أَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَیَّ بِأَنْ جَعَلْتَنِی مِنْ أَهْلِ إِجَابَتِکَ وَ أَهْلِ دِینِکَ وَ أَهْلِ دَعْوَتِکَ وَ وَفَّقْتَنِی لِذَلِکَ فِی مُبْتَدَإِ خَلْقِی تَفَضُّلاً مِنْکَ وَ کَرَماً وَ جُوداً ثُمَّ أَرْدَفْتَ اَلْفَضْلَ فَضْلاً وَ اَلْجُودَ جُوداً وَ اَلْکَرَمَ کَرَماً رَأْفَةً مِنْکَ وَ رَحْمَةً إِلَى أَنْ جَدَّدْتَ ذَلِکَ اَلْعَهْدَ لِی تَجْدِیداً بَعْدَ تَجْدِیدِکَ خَلْقِی وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً نَاسِیاً سَاهِیاً غَافِلاً فَأَتْمَمْتَ نِعْمَتَکَ بِأَنْ ذَکَّرْتَنِی ذَلِکَ وَ مَنَنْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ هَدَیْتَنِی لَهُ فَلْیَکُنْ مِنْ شَأْنِکَ یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أَنْ تُتِمَّ لِی ذَلِکَ وَ لاَ تَسْلُبَنِیهِ حَتَّى تَتَوَفَّانِی عَلَى ذَلِکَ وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ فَإِنَّکَ أَحَقُّ اَلْمُنْعِمِینَ أَنْ تُتِمَّ نِعْمَتَکَ عَلَیَّ اَللَّهُمَّ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أَجَبْنَا دَاعِیَکَ بِمَنِّکَ فَلَکَ اَلْحَمْدُ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ اَلْمَصِیرُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ لاٰ شَرِیکَ لَهُ وَ بِرَسُولِهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ صَدَّقْنَا وَ أَجَبْنَا دَاعِیَ اَللَّهِ وَ اِتَّبَعْنَا اَلرَّسُولَ فِی مُوَالاَةِ مَوْلاَنَا وَ مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِینَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَبْدِ اَللَّهِ وَ أَخِی رَسُولِهِ وَ اَلصِّدِّیقِ اَلْأَکْبَرِ وَ اَلْحُجَّةِ عَلَى بَرِیَّتِهِ اَلْمُؤَیِّدِ بِهِ نَبِیَّهُ وَ دِینَهُ اَلْحَقَّ اَلْمُبِینَ عَلَماً لِدِینِ اَللَّهِ وَ خَازِناً لِعِلْمِهِ وَ عَیْبَةَ غَیْبِ اَللَّهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّ اَللَّهِ وَ أَمِینَ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ شَاهِدَهُ فِی بَرِیَّتِهِ اَللَّهُمَّ رَبَّنٰا إِنَّنٰا سَمِعْنٰا مُنٰادِیاً یُنٰادِی لِلْإِیمٰانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّٰا رَبَّنٰا فَاغْفِرْ لَنٰا ذُنُوبَنٰا وَ کَفِّرْ عَنّٰا سَیِّئٰاتِنٰا وَ تَوَفَّنٰا مَعَ اَلْأَبْرٰارِ رَبَّنٰا وَ آتِنٰا مٰا وَعَدْتَنٰا عَلىٰ رُسُلِکَ وَ لاٰ تُخْزِنٰا یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ إِنَّکَ لاٰ تُخْلِفُ اَلْمِیعٰادَ فَإِنَّا یَا رَبَّنَا بِمَنِّکَ وَ لُطْفِکَ أَجَبْنَا دَاعِیَکَ وَ اِتَّبَعْنَا اَلرَّسُولَ وَ صَدَّقْنَاهُ وَ صَدَّقْنَا مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِینَ وَ کَفَرْنَا بِالْجِبْتِ وَ اَلطَّاغُوتِ فَوَلِّنَا مَا تَوَلَّیْنَا وَ اُحْشُرْنَا مَعَ أَئِمَّتِنَا فَإِنَّا بِهِمْ مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ وَ لَهُمْ مُسَلِّمُونَ آمَنَّا بِسِرِّهِمْ وَ عَلاَنِیَتِهِمْ وَ شَاهِدِهِمْ وَ غَائِبِهِمْ وَ حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِمْ وَ رَضِینَا بِهِمْ أَئِمَّةً وَ قَادَةً وَ سَادَةً وَ حَسْبُنَا بِهِمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اَللَّهِ دُونَ خَلْقِهِ لاَ نَبْتَغِی بِهِمْ بَدَلاً وَ لاَ نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلِیجَةٍ وَ بَرِئْنَا إِلَى اَللَّهِ مِنْ کُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ وَ کَفَرْنَا بِالْجِبْتِ وَ اَلطَّاغُوتِ وَ اَلْأَوْثَانِ اَلْأَرْبَعَةِ: وَ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ کُلِّ مَنْ وَالاَهُمْ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ مِنْ أَوَّلِ اَلدَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ اَللَّهُمَّ إِنَّا نُشْهِدُکَ أَنَّا نَدِینُ بِمَا دَانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ قَوْلُنَا مَا قَالُوا وَ دِینُنَا مَا دَانُوا بِهِ مَا قَالُوا بِهِ قُلْنَا وَ مَا دَانُوا بِهِ دِنَّا وَ مَا أَنْکَرُوا أَنْکَرْنَا وَ مَنْ وَالَوْا وَالَیْنَا وَ مَنْ عَادَوْا عَادَیْنَا وَ مَنْ لَعَنُوا لَعَنَّا وَ مَنْ تَبَرَّءُوا مِنْهُ تَبَرَّأْنَا مِنْهُ وَ مَنْ تَرَحَّمُوا عَلَیْهِ تَرَحَّمْنَا عَلَیْهِ آمَنَّا وَ سَلَّمْنَا وَ رَضِینَا وَ اِتَّبَعْنَا مَوَالِیَنَا صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ اَللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لَنَا ذَلِکَ وَ لاَ تَسْلُبْنَاهُ وَ اِجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثَابِتاً عِنْدَنَا وَ لاَ تَجْعَلْهُ مُسْتَعَاراً وَ أَحْیِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا عَلَیْهِ وَ أَمِتْنَا إِذَا أَمَتَّنَا عَلَیْهِ آلُ مُحَمَّدٍ أَئِمَّتُنَا فَبِهِمْ نَأْتَمُّ وَ إِیَّاهُمْ نُوَالِی وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اَللَّهِ نُعَادِی فَاجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ فَإِنَّا بِذَلِکَ رَاضُونَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ پس باز به سجده رود و صد مرتبه اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ و صد مرتبه

شُکْراً لِلَّهِ بگوید و روایت شده که هر که این عمل را بجا آورد ثواب کسى داشته باشد که در روز عید غدیر نزد حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله حاضر شده باشد و با آن حضرت بیعت کرده باشد بر ولایت الخبر) و بهتر آنکه این نماز را نزدیک به زوال گزارد که حضرت رسول صلى الله علیه و آله در آن ساعت امیر المؤمنین علیه السلام را در غدیر خم به امامت و خلافت براى مردم نصب فرمود و در رکعت اول قدر و در دوم توحید بخواند

مفاتیح الجنان

http://lib.eshia.ir/10376/1/276

 

گاهی اوقات شاگرد و دانشجو و طلبه ها هم قرآن را از حفظ که بخواهیم نقل قول کنیم و به کتاب مراجعه نکنیم، یحتمل هم با نهج البلاغه و دیگر احادیث در هم بیامیزیمش و بلکه خیلی هم معانی را دقیق نگوییم. و لذا قرآن نمی فرماید بخورید و بیاشامید و اسراف هم نکنید و بعد هم شکر کنید (البته این کار هم کار خوبی است و نه اینکه بد باشد، ولی همه چیز هم اینطور نیست!)؛ اگر چنین می بود اصلا نمی فرمود هم که روزه هم بر شما واجب است! ولی این هم درست است که فقر را هم بر کسی نمی پسندد و بلکه می فرماید به فقرا هم کمک کنید! و بلکه یحتمل بهترین راه کمک به فقرا هم این است که به فقرا کمک کنیم که به خودشان بتوانند کمک کنند و از فقر بیرون بیایند و .... ولی یک وقتهایی هم هست که یک فقیر الی الله ای را داریم مثل سلمان فارسی که پیغمبر می فرماید سلمان منا اهل البیت و مثال مومنین و متقین برای مسلمین هم هست.

البته این را هم توجه بفرمایید که در اهدنی الصراط المستقیم، نون "اهدنی" مانند فرض بفرمایید در "ذکرتنی" هم واقع شده است که وقتی می خواهیم ضمیر یا را می خواهیم به آخر کلمه ای وصل کنیم نون هم با آن آیا چطور می آید. و مثلاً ذکرتنی در دعای نماز عید غدیر هم آمده است! قلتنی هم اینجا در فرض مثالی یحتمل بیشتر مصداق دارد تا قلتُ و ...

 

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‎﴿الفاتحة: ٦﴾‏

 

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»؛ فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد گویی مرا آزرده است.

 

یک نکته ای که یحتمل انسان و حتی سالک الی الله را هم به اشتباه می اندازد وقتی به عنوان شاگرد و دانشجو و طلبه هم می خواهد از حالات خلاء فضاهای هیلبرت و بلکه فضاهای اپراتوری که روی فضاهای هیلبرت کار می کنند یعنی جبرهای فون نویمن که در هندسه ی ناجابجایی هم مجرد شده و بصورت سه تایی های طیفی نیز درآمده اند، این است که به عبارتی این فقط ظاهر قضایا است وقتی سالک الی الله مایل هم هست که بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف  هم میل کند. مسئله این است که در مسائلی ریاضی فیزیکی و از جمله مدل استاندارد ذرات فیزیک و حتی گرانش همراه ابرتقارنهایی و همینطور بعضی شکستهای ابرتقارنی فرض بفرمایید از فضاهای برداری متناهی شروع کرده که حد اکثر از نوع مسائل الف_1 یا شاید هم به مسائل الف_2 نیز وارد شود و به فضاهای هیلبرت و جبرهای فون نویمن که وارد مسائلی از نوع آیات اللهی های الف_1 و الف_2 می شوند و لذا تحلیلهایی ریاضی این آیات اللهی ها که آیا منجر به آیات اللهی های الف_3 هم شوند اگر مسائل را بطور سیستماتیک هم با منطق ریاضی آیا چقدر وارد شویم و آنتروپیها و نظم و بینظیمهای مورد بحث آنها را هم بخواهیم در نظر آوریم. و اما در آیات اللهی هایی که از نوع آیات اللهی هایی است که میل به نزدیک شدن به ولایتمداری و تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در تقابل با استکبار جهانی تک قطبی نیز دارند، نوع نظم و بینظیمها و آنتروپی های محلی و جهانی شدن آنها از طرق فرض بفرمایید انواع (کو)همولوژیها آیا چقدر هم از الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه بالاتری که یحتمل هم باعث پیمودن همه ی این مراتب و درجات متعالیه ی الفها باشند را در انتظار داریم تا برسیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف. یا اقل کم چندین الفها را سالک الی الله باید طی کند و بلکه از انقلابهای اندر انقلابها و بلکه ضد انقلابهایی هم باید بگذرد تا برسد به الفهای آیات اللهی های مورد نظری که آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در ان حلقه است؟! یحتمل بتوان گفت که شما همین مسئله را نیز در مورد حضرت عیسی ابن مریم و کاردینالیته های منطق ریاضی داریم که آیا کی هم می رسیم به پاپ و بلکه کی هم می رسیم به حضرت عیسی ابن مریم که از آسمان نزول هم خواهند کرد که امت خود را با تعارفهایشان با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در نماز جمعه هم نجات دهند؟! موضوع این است که همه ی کاردینالیته ها و همه ی آیات اللهی ها هم اگر نمی باید که توسط سالک الی الله طی شوند و بلکه باید هم به آیات اللهی های غیر قابل دسترسی هم برسند که آیا چقدر هم برای غیر آیت اللهی های مراتب و درجات پایینتر هم امکان پذیر باشند؟!

و حالا ما همین مسئله ی جبرهای فون نویمن و گرانش را در نظر بگیریم که همین را چطور هم می توان کاربردی اش کرد به گرانشهای از نوع چرن- سیمونز که در همین درجات و مراتب پایینتر آیات اللهی هم هستند. یعنی ما می خواهیم گرانشهایی که در آنها فرمهای چرن- سیمونز هم بکار رفته اند را نیز از طرق مکانیک آماری و انواع جبرهای فون نویمن که حالا فرض بفرمایید از جمله هم چندراسکاران- ویتن بکار می برند را کاربردی اش کنیم. قسمتی از مسئله این هم هست که هسته ای از محققان که شامل آرن وال و رافائل بوسو و شاگردانشان هم می شوند نهایتاً با ادوارد ویتن همراه می شوند تا این کار را در جبرهای فون نویمن ادامه هم دهند. و اما قسمتی از مسئله ی الفهای آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه اینجا این هم هست که آیا ما از ابتدا چقدر هم بر مبنای حل مسائل توحیدی هم پیش رفته ایم یا اینکه اصلا بلکه گفته اند حالا بیاییم توحید را هم کنار بگذاریم و آنگاه ریاضی فیزیک مسائل را هر طوری هم که شده حلش کنیم و انگاه آیا اگر به توحید هم احتیاج داشتیم بعد یک کاریش می کنیم؟ و ایا اینطوری هم می شود به الفهای بینهایت آیات اللهی های درجات و مراتب متعالیه ای که شاگرد و دانشجو و طلبه را هم به اجتهاد و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می رسانند، نزدیک هم شویم؟ یا بلکه منطق ریاضی فیزیکی بعضی هم حکم می کند که شاگردانی که حتی کمترین بویی از مکتب توحیدی هم برده اند را کنار گذاشته و مشغول کارهای خود شوند و آنگاه حتی اگر هم لازم شد که از این شاگردان مکتبهای توحیدی هم استفاده کنند، باز هم بفرمایند که یحتمل ما باز هم احتیاجی نداشته باشیم که وارد این مکتبها شده و بلکه اصلا مکتبخونه را هم تعطیل کنیم ببینیم آیا ضرری هم بما می زند و بلکه بنفعمان هم می شود؟

یعنی نه تنها در جهت پیشرفت مراتب و درجات الفهای بینهایت آیات اللهی های متعالیه هم بالا نمی روند و بلکه حتی هر چقدر هم دلتان بخواهد حاضرند پس رفت کنند و بلکه وارد مکتبهای توحیدی هم نشوند؟! و می شود؟! می شود در صورتی که ضد انقلاب هم شده باشد که بخواهد بر علیه و بر خلاف انقلاب اسلامی و انقلاب اندر انقلابی که به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه هم ختم می شوند تشدید فعالیت هم کند. یعنی حتی یک سر سوزن هم نمی خواهد به حضرت فاطمه ی زهرا و امام حسین علیه السلام هم کمکی کند و بلکه در شرک و کفر و نفاق خود هم گیر کرده است! بعضی یحتمل اینجا بدرست یا غلط هم اشکال هم می فرمایند که بابا اگر می خواستیم توحید را به انسانهای ابتدایی اولیه که از اسلام و بلکه هر دین توحیدی دیگری هم بویی نبرده اند یاد می دادیم، با مسئله ی آسانتر و ساده تری روبرو بودیم تا اینکه با این منافقین و مشرکین و کافرین مدعی مخالفت با اسلام هم در می افتادیم! ولی قسمتی از مسئله هم همین است که اگر بخواهیم از طرق ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم وارد شویم و به حکمت الهی هم برسیم، احتمال اینکه تک و تنها هم آیا چقدر در کار خود گیر کنید کانه تبعید شده ای به جزیره ای دور دست هم هستید که هیچ کس از وجود شما هم با خبر نیست، نیز خود مسئله ای دیگر است! یحتمل قسمتی از مسئله هم این است که حتی خود مسلمانان هم آیا چقدر باورشان می شود که تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف چطور قرار است استکبار جهانی تک قطبی را هم آیا چقدر ابرتقارنی و چقدر هم با شکست ابرتقارنهایی شکست دهد؟! همین مسائل را خود دانشمندانی که در شرق و غرب هم در کشورهای استکباری خود گیر افتاده اند مدام دارند با آنها سر و کله هم می زنند و آیا چقدر مسائلش را هم بتوانند حل کنند و .... گاهی اوقات صریح هم در مقالاتشان نه فقط در مورد سیاه چاله ها هم اینها را اعلان نیز می فرمایند و با اینکه خود را کمتر هم از تنگ و تا می اندازند و .... مثل این است که سوال شود و بفرمایند آیا نباید هم سالک الی الله بعد از اینکه رفت سفر حج با قبل از اینکه رفته است هم هیچ فرقی کند؟! موضوع این هم هست که آیا سالک الی الله هم تا چه حدودی در معرض فضاهایی حتی قبل و بعد از سفر حجش واقع می شود که او را در جهت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه و حکمت الهی هم رهنمون می شوند؛ و بلکه پناه بر خدا، خواسته یا ناخواسته در جهت مخالف هم پیش نمی رود و ...؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‎﴿الفاتحة: ٦﴾‏

 

12 تأثیرات روانى توحید

اگر چه بزرگترین رسالت توحید[ ( بناى جامعه ء توحیدى] ( است , یعنى جامعه ئى بدون طبقه , تحت فرمان الله داراى مقررات الهى و . . . با اینحال , تأثیرات این عقیده در روان و روحیه ء فرد گرویده نیز از شگفت آورترین ابعاد این اصل بنیانى دین است بطوریکه مى توان گفت : عقیده ء توحید داراى دو نوع سازندگى است : سازندگى جامعه و سازندگى فرد .

انسان گرویده به توحید , تحت تأثیر این عقیده , از ویژگیهاى مهمى برخوردار است که : امید بى پایان , شور و تلاش خستگى ناپذیر , آسیب ناپذیرى از ترس و طمع , وسعت دید و نظرگاه , جهتگیرى درست و مشخص و . . . بخشى از آنرا تشکیل مى دهد .

قرآن در مواردى از جمله : ضمن بیاناتش در زمینه ء ایمان و هم در خلال گزارش زندگى و فعالیت موحدان , به بسیارى از این ویژگیها اشاراتى رسا فرموده است . اینک به یک مورد از آن همه چشم مى دوزیم :

الذین استجابوا لله والرسول من بعد ما اصابهم القرح آنانکه پس از برداشتن زخم ( در میدانهاى جهاد ) به نداى خدا و پیامبر پاسخ مثبت مى گویند .

للذین احسنوا منهم واتقوا اجر عظیم براى گروهى از ایشان که نیکوئى کرده و تقوا گزیده اند پاداشى بزرگ هست .

الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم آنهائیکه , افرادى به آنان گفتند : مردم بر ضد شما گرد آمده اند , بترسید ؟

فزادهم ایمانا این گفته بر ایمانشان افزود .

وقالوا حسبنا الله ونعم الوکیل و گفتند : خدا ما را بس است و او نیکو پشتیبان و کارگزارى است .

فانقلبوا بنعمه من الله وفضل بر اثر این روحیه , به قلمروى از نعمت و فضل خدا در آمدند .

لم یمسسهم سوء و هیچ بدى ( و نگرانى ) بانان نرسید .

واتبعوا رضوان الله و بپیروى از خشنودى خدا دل بستند .

والله ذوفضل عظیم و خدا داراى فضل بزرگى است .

انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه جز این نیست که اینان همان شیطانند که فقط دوستان و همدستان خود را مى ترساند .

فلا تخافوهم پس , از آنان نترسید ( و بتهدید آنان وقعى منهید ) .

وخافون و از من بترسید ( و بفرمان من سر نهید ) .

ان کنتم مؤمنین اگر مؤمن مى باشید .

[آل عمران: 172 -174 و نه 165- 166]

( آل عمران : 165 166 )

در زیر عنوان[ ( نویدها] ( برخى دیگر از این اشارات , بازگو شده است .

 

طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مد ظله العالی، ص 54- 56

http://lib.eshia.ir/10884/1/54

 

پس از مراسم وداع و تشییع با‌شکوه

پیکر طلبه شهید «حسن مختارزاده» در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد

پیکر طلبه شهید «حسن مختارزاده» از شهدای مدافع امنیت پس از مراسم وداع و تشییع با شکوه در قم، در حرم مطهر حضرت معصومه(س) تدفین شد.

 

قم- خبرنگار کیهان:

 

پیکر طلبه شهید مدافع امنیت «حسن مختارزاده» با حضور گسترده مردم شهیدپرور قم از مصلی قدس این شهر تا حرم مطهر حضرت معصومه(س) تشییع شد.

در این مراسم با شکوه که اقشار مختلف مردم به‌ویژه نوجوانان دهه هشتادی حضور داشتند، بعد از اقامه نماز توسط آیت‌الله عابدی از اساتید برجسته حوزه علمیه، پیکر شهید با نوحه‌خوانی و سینه‌زنی و سردادن شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» و «مرگ بر منافق» و «مرگ بر آل‌سعود» تا حرم مطهر حضرت معصومه(س) تشییع شد.

شرکت‌کنندگان ضمن ابراز خشم و نفرت از اغتشاشگران و حامیان و محرکین آنها از مسئولین امنیتی و قضایی خواستند به سرعت و با قاطعیت با مجرمین به‌خصوص کسانی که دست شان به خون حافظان امنیت و مردم آلوده است برخورد کنند.

در ادامه این مراسم، پیکر شهید بر گرد مضجع شریف حضرت فاطمه معصومه(س) طواف داده و در حرم مطهر به خاک سپرده شد.

همچنین یکشنبه شب طی مراسمی که در حرم مطهر برگزار شد، مردم ولایت‌مدار قم به‌خصوص نوجوانان و جوانان با نوحه‌خوانی و عزاداری با این شهید عزیز وداع کردند. طلبه بسیجی مدافع امنیت «حسن مختارزاده» که به دلیل مصدومیت توسط اغتشاشگران در بیمارستان بستری بود، جمعه ۱۸ آذر بعد از ۲۲ روز به فیض شهادت نائل آمد.

 

https://kayhan.ir/fa/news/255680

 

یک مسئله ی بسیار مهمی که تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و امام المستضعفین در مقابل استکبار جهانی تک قطبی قد علم می فرمایند اینجا است که یحتمل حتی ما می بینیم که در میان زنان استکباری نیز بعضیهایشان از اراذل و اوباش درگیر در اغتشاشات و فتنه های ایران نیز دفاع می کنند؛ ولی نکته اینجا است که استکبار نمی خواهد خود را از تنگ و تا بیاندازد که چطور هم خودش را حاضر کرده اند تا بدتر از هنرپیشه های فیلمهای مستهجن در میان جامعه و مردم و همه و همه هم ظاهر شده و حتی به لختی و عوری اش در سطوح مختلف اجتماعی هم اهمیتی نمی دهد و بلکه نسبت بدان جاهل هم هست. و اما در همین جوامع استکباری نیز فطرتاً زن عفیف و با عفت و با تقوای الهی حجابش را می خواهد که حفظ کند چرا که از خدا می ترسد و بلکه فطرتاً هم مسلمان است و توحید ونبوت و معاد و عدل و امامت را هم باور دارد هر چند که خودش هم همه ی اینها را نداند. و لذا چنین زن با عفت و حیایی وقتی متوجه جامعه ی اسلامی توحیدی و اسلام ناب محمدی هم شود، از دل و جان هم می خواهد که حجابش را به بهترین وجهی حتی با چادر هم حفظ کرده و بلکه از خواهران حضرت زینب سلام الله علیها هم شود. و می شود! و این از مظاهر تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و امام المستضعفین هم هست.

نکته ی بسیار مهم دیگر مسئله ای است که در جامعه و اجتماع توحیدی داریم که چطور روح و روان انسان با یاد خدا و تهذیب نفس احیاء و زنده هم می شود حتی اگر استکبار جهانی سالک الی الله را مجبور به آوردن مرگ جلوی چشمانش کرده و به هجرت یا بدتر حتی تبعید به منطقه ای بد آب و هوا و بی آب و علف هم وادارش کند. این نه فقط بدان دلیل است که همچون ابا ذر غفاری رضی الله عنه در معرض سفارشات و وصایای حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم هم قرار گرفت که اجعل الموت نصب عینک و بلکه فضای اسلامی توحیدی نیز در دل و قلب مومن بدو چنین یاد می دهد که فقط از خدا بترس و از غیر خدا هم مترس و درهر لحظه نیز به جهاد اکبر با نفس خود برخیز و جهاد فی سبیل الله هم کن.

در حقیقت، این نکته هم هست که بیماریهای ژنتیکی را که ممکن است در جوامع استکباری علاجی ندارند و بلکه منجر به مرگهای فجیع هم یحتمل شوند را در جوامع توحیدی می توان براحتی هم که خیلی نباشد و بلکه با دارو و درمان هم بالاخره علاج کرد چرا که خود روح بهترین طبیب دوار همچون خود حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم هست. مسئله اینجا این است که خود جوامع استکباری سر منشاء تشدید بیماریها الی صعب العلاجی و مهلک شدنشان هم می شود. و این برای استکبار جهانی غیر قابل فهم هم هست که چطور ممکن است بیماری را که پزشکان و اطباء جوابش کرده اند را بتوان با قدری تربت کربلای امام حسین علیه السلام هم درمان کرد! گذشته از اینها، علاوه بر اینکه ژنها و توالی آمینو اسیدها و بازها در هسته ی سلولهای بدن و در DNA  ها ممکن است همانطوری که تاثیرات وراثتی داشته باشند، همانطور هم تاثیرات موردی افراط و تفریطی و اسرافی متاثر از محیط یا جهل خود بیمار یا خانواده اش یا جامعه و اجتماع اش را هم داشته باشند. و لذا بسته به اینکه فرد آیا متاثر از تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است یا متاثر از استکبار جهان تک قطبی است، این مسئله می تواند نه تنها بر روح و روان توحیدی یا استکباری او هم تاثیر بگذارد و بلکه حتی توالی ژنها را هم تغییر می دهد.

یعنی یک جا مسئله انسان کاملی است که حتی همچون طبیب دواری می تواند احتلالات و بیماریهای ژنتیک و غیر ژنتتیک افراد را حتی المقدور درمان هم کند. ولی یک جاهایی هم مسئله استکبار جهانی است که با پی بردن به توالیهای صحیح یا معیوب آمینو اسیدها و بازها در DNA بطور ژنتیکی می خواهد نه تنها اسرار این درمانها را برای خود حفظ کرده و به دیگران هم بروز ندهد و بلکه حتی اگر وسائل درمان آنها را هم دارد نیز از طرق تحریم و غیره از بیماران دریغ کند. یکی از موارد مورد بحث همین مسئله ی تحریم پانسمانهای بیماریهای EB پروانه ای است که از بیماریهای پوستی ژنتیک هم هست. مشکلی آیا چقدر هم ژنتیکی دیگری پوستهای ککی مکی هستند که گویا در رابطه با در معرض نور آفتاب فرابنفش قرار گرفتن هم ارتباط دارد. استکبار جهانی تک قطبی با استکبارش مانع آمیختن ژنها از طرق ازدواج با مستضعفین جهان بدلایل از جمله خود برتر بینی و ترویج یوجنی (eugenics) است و لذا فطرتاً هم مخالف با تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که بدلیل انسان کامل بودنش ژنها را هم خود به خود ترمیم می کند و بیماریهای ژنتیک را از بین می برد. بعضی یحتمل اشکال هم کنند که چطور چنین چیزی در مورد بیماریهای حاد و مزمن حتی ژنتیک هم ممکن است؟ آیا معجزه ای رخ می دهد؟ مسئله آنجا است که بیماریهایی که در معرض دو قطبیهایی هم گرفتار شده اند که طیفی که حول تک قطبی آنها نیز ایجاد این بیماریها را کرده است وقتی در معرض طیفی که تک قطب متقابل آن واقع می شوند قرار می گیرند که مظهر انسان کامل و امام زمان عجل لله فرجه الشریف هم هست فطرتاً بسمت این تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بر علیه استکبار جهانی تک قطبی هم میل می فرمایند و بهبودی می یابند و بلکه به بهبودی جهانی مستضعفین عالم هم می اندیشند و تلاش هم می فرمایند و .... ولی این در حالی است که وقتی چنین درمانهایی در درون جوامع استکباری هم یافت شوند، همانها را دوباره در جهت ترویج استکبار جهانی تک قطبی هم سعی می کنند رواج دهند چرا که فطرتشان همان خوی استکباری و نه توحیدی است و لذا نمی توانند هم معنای زنده بودن شهیدان و ارتزاقشان نزد پروردگارشان را درک کنند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‎﴿الفاتحة: ٦﴾‏

 

الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّىٰ ‎﴿٢﴾‏ وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ ‎﴿الأعلى: ٣﴾‏

 

إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ‎﴿٢﴾‏ إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا ‎﴿الانسان: ٣﴾‏

 

مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ‎﴿١٩﴾ ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ ‎﴿عبس: ٢٠﴾‏

 

یا اهل الدنیا قتل الحسین علیه السلام عطشانا

 

أ ـ الهدایة العامة وهدایة الإنسان :

لقد ذکرنا فی مباحث سابقة بصورة موسعة ان لکل موجود فی هذا الکون ـ من الاحیاء والجمادات وغیرهما ـ هدفاً یتوجه الى تحقیقه منذ اول خلقته ، وقد اودع فیه ما یناسب تحقیق هدفه من الالات والمعدات ، ولا بد ان یجتهد حتى یصل الى ذلک الهدف ویناله ، قال تعالى : ( ربنا الذی اعطى کل شیء خلقه ثم هدى ) [١] وقال : ( الذی خلق فسوى * والذی قدر فهدى ) [٢].

وقد ذکرنا ایضاً ان هذا القانون الکلی ( قانون الهدایة العامة ) یشمل الإنسان کما یشمل غیره ، فله فی حیاته هدفه الخاص الذی یسعى الى تحقیقه ضمن الاطار العام ، وقد اودع فیه ما یمکّنه من الوصول الیه والحصول علیه ، ونجاحه فی مسیرته الطویلة فی اطار هذا القانون هو الوصول الى الکمال والسعادة ، کما ان اخفاقه فی هذه المسیرة هو الانزلاق فی مهوى الشقاء الابدی. وخلقته والاسرار المودعة فیه هی التی تدله على طریق الوصول الى ذلک الهدف السامی ، قال تعالى : ( انا خلقنا الإنسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیراً * انا هدیناه السبیل اما شاکراً واما کفوراً ) [١].

وقال عز من قائل : ( من نطفة خلقه فقدره * ثم السبیل یسره ) [٢].

 

القرآن فی الاسلام، علامه محمد حسین طباطبایی، ص 113

http://lib.eshia.ir/27165/1/113

 

یک ارتباطی هست بین روح و روان و نفس انسان و خدا آنچنان که در آیه ی مبارکه 85 سوره ی الاسراء هم بیان شده است که می فرماید از روح سوال شده است و در جواب می فرماید که بگو روح از امور رب من و خدا است و آنچه از علم به شما دادند بسیار اندک است. وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ‎﴿الإسراء: ٨٥﴾. و اما در رابطه با نفس هم این معروف است که آیه ی 19 سوره حشر که می فرماید: و مانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند خدا هم نفوس آنها را از یادشان برد آنان بحقیقت بدکاران عالمند معادل است با این عبارت که من عرف نفسه عرف ربه هر کس که نفس خود را شناخت خدایش را هم می تواند بشناسد. وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ‎﴿الحشر: ١٩﴾ و اما این هم یک مسئله ی مهمی است که در آیه ی مبارکه سوره ی فاتحه آمده است اهدنا الصراط المستقیم و نفرموده است اهدنی صراط المستقیم. یعنی می فرماید که ما را به صراط مستقیم هدایت فرما و نفرموده است مرا به صراط مستقیم هدایت فرما حتی وقتی شما دارید نماز را به فرادی هم اقامه می فرمایید باز هم می گوییم اهدنا الصراط المستقیم. و دلیلش را هم می فرمایند که این است که قرار است نماز به جماعت هم خوانده شود؛ و آنگاه اگر یک نفر هم در میان نمازگزاران باشد که معمولاً هم حساب را بر این می گذرایم که امام جماعت است هر چند که یحتمل هم کس دیگری باشد،  آنگاه آن هدایت شامل حال همه ی نمازگزاران هم می شود.

این از نکات هدایتی است که شامل حال شاگردان و دانشجویان و طلبه هایی هم می شود که از حالات خلاء مایل هم هست به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل استکبار جهانی تک قطبی هم برسد. و چرا که در نماز است که تک قطبیهای مغناطیسی می توانند یک قدرت الکتریکی- مغناطیسی در خود بیابند که از همان تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ارتباط آن حضرت با خدا هم هست که در واقع در نماز و صلاة همگانی هم می شود ان شاء الله.

و اما درصورتی که حتی اصول دین توحید، نبوت، معاد، عدل، و امامت  هم رعایت نشوند هر چند که نماز هم خود از فروع دین است؛ آنگاه حتی بر علیه تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز قطببندی می کنند و جبهه می گیرند و یکی از دلایل مهم غیبت آن حضرت هم همین است که چنین کرده اند و همه ی جناحهای کفر و شرک و نفاق داخلی و خارجی نیز با هم متفق شده، تا حتی الامکان شده به اسم علم هم بر علیه اسلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف صف کشی کنند. و در حقیقت اهمیت ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم همینجا است که امور اجتماعی مشمول بینظمی و نظم آنتروپیک را هم می توان تنزلش داد به ریاضی فیزیک و آنچنان هم فرمولبندی اش کرد که همه و همه هم بفرمایند که عجب؟ خیلی هم خوب فرمولبندی کرده اید که بنده ی حقیر هم نمی دانستم جبرهای فون نویمن و بلکه منطق ریاضی را اینطوری هم می شد استفاده اش کرد؟ و حال آنکه قرار هم بود که از طرق الفهای بینهایت آیات اللهی های درجات و مراتب متعالیه به جوامعی هم می رسیدیم که مملو از انسانهای کامل اند. و حال آنکه کفر و شرک و نفاق هم می تواند همینها را نیز بر علیه توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت هم استفاده کرده و حتی علناً هم اعلان کنند که اصلا کدام اسلام؟ کدام امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ تو را به علی ببینید ما کجا هم گیر کرده ایم؟ یعنی هر چقدر هم که دنیای اسلام بخواهد همه و همه را به عنوان انسانهای کاملی در جوامعی پیشرفته ی بشری هم تربیت کند، شیاطین بزرگ و کوچک استکباری هم الی ما گول خوردگی شیطانی هم در جوامع بشری القاء می کنند که چرا دروغ می گویید؟ کدام انسان کامل؟ کدام امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ و همه و همه را هم می خواهند برگردانند به حالات خلائی که مملو از کفر و شرک و نفاقی است که نه خود هم اسلام بیاورند و نه اجازه هم دهند که از طرق الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه به نهایت همه ی آیات اللهی ها یعنی تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و جومعی مملو از انسانهایی کامل و والا هم برسیم. و لذا این دوگانهای الکتریکی- مغناطیسی را در مرزهای بین اسلام از یک طرف و از طرفی دیگر هم کفر و شرک و نفاق می توان استفاده کرد و بلکه شمشیری دو لبه هم هست که لا اقل بنده ی حقیر کمتر هم دیده ام که استفاده شود. هر چند که یحتمل هم این چنین برداشتی ممکن هم هست که اشتباه این حقیر هم باشد چرا که خیلی هم همه ی جوانب کار را نمی توانم درست مشاهده کنم و بلکه گاهی با یک شوک تابع دلتایی در یک آن واحد هم آیا چقدر بتوان کاری کرد که سالک الی الله در یک عمر خود هم نمی تواند تجربه کند و .... یعنی سالک الی الله یحتمل بتواند در شناخت معرفت خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف کاری کند که همه ی عالم را هم نجات داده و بلکه همه و همه عالم را هم با نورانیت قلبی و عملی و علمی خود مملو از نظم اجتماغی هم کرده و با تبلیغ اسلامی جهانی هم همه ی مردمان را مسلمان کند، همانطوری که دنیای کفر و شرک و نفاق هم می خواهد کاری کند که در یک آن نعوذ بالله حجاب را از سر همه هم بکشد و بلکه حجابهای نورانی را هم بدرد و بر همه چیز هم حجابهای ظلمانی مملو از بی نظمی بکشد و .... اسلامِ امام زمان عجل الله فرجه الشریف از وحی الهی و خدا و پیغمبر هم الهام می گیرد و حال آنکه حتی ریاضی فیزیک هم می تواند مملو از الهامات شیاطین بزرگ و کوچک هم باشند و .... لا اله اله الله اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‎﴿الفاتحة: ٦﴾‏

 

بعضی یحتمل اشکال بفرمایند که فرض بفرمایید در موضوعات قرآنی در نگاه اول و بلکه در نگاه های فراوان هم یک سر در گمی ای هم نباشد و بلکه یک پراکندگی گوییهایی هم هست،  ولی اینها در  حقیقت به هم مربوط هم هستند. مثلاً در ظاهر اینکه در سوره ی مریم یا سوره ی ابراهیم، یک مرتبه موضوع داستان برمی گردد به داستان حضرت موسی در نگاه اول غیر منطقی بنظر می رسد ولی در واقع چنین نیست و بلکه یک مسئله دارد دنبال می شود. البته بعضی اوقات تغییر مسائل در یک سوره بسیار متنوع هم هست. بعضی اینجا می فرمایند که چون موضوع قرآن کریم هدایت انسان هم هست، اینچنین بنظر می رسد که دچار پراکندگی هم شده است آنچنان که تاکید هم می کند که بارها هم آمده است که به مسئله ی مرگ و بلکه بلکه معاد هم انسان باید جدی بیاندیشد.

و لذا در مسئله ی آنتروپی بینظمی/نظم سیاه چاله ها نیز یحتمل این نکته ی مهمی است که انسان بتواند در عین حال به مسئله ی معاد و حشر هم توجه داشته باشد تا بهتر هم بتواند مسائل را درک کند و از پراکندگیهایی که در ظاهر مقالاتی که در مقاله ای ارجاع داده می شود هم بگذرد و به کنه مطالب پی ببرد. حتی به همین ترتیب هم یحتمل خوب است انسان توجه کند که اگر در معرض گلی خوشبو هم قرار گرفت که نمی تواند آنرا ببوید، این اثر آنتروپی در بینظمی/ نظمی که باعث چنین مسئله ای شده است هم از کجا می تواند باشد؟ آیا از دلمردگی یا زکام خود او است؟! یا اینکه از دلمردگی دیگرانی هم هست که این دلمردگی و بلکه دلسنگی را توانسته اند در او القاء هم کنند؟! یا اینکه خیر، اصولاً فضای آن سیاه چاله هم چنین است که گلی هر چند خوشبو را هم نمی توان بوئید و اول بهتر هم هست با گل محمدی بلکه گلاب درمانی هم شود و آنگاه در معض گلهای خوشبو هم بلکه بتواند قرار گیرد و .... 

البته اینجا این مسئله هم هست که می فرمایند پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله وسلم زکام را درمان نمی فرمودند چرا که یحتمل هم آن حضرت آنقدر مدام در معرض جهاد فی سبیل الله هم تشریف داشته اند و بلکه وحی الهی هم مدام بر ایشان نازل می شده است که سختی شرایط جهادی و از جمله حتی شمشیر زدن خود ایشان بر علیه دشمنان اسلام خود به خودی زکام را برطرف می کرده است آنچنان که خدا خود به عنوان طبیب اختصاصی رسول الله وارد عمل می شده اند!!! و حالا شما حساب هم بفرمایید که مسئله در مورد تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل استکبار جهانی تک قطبی هم چه حال و هوایی هم می تواند داشته باشد آنچنان که شاگرد و دانشجو و طلبه هم وقتی می خواهد از حالات خلاء به الفهای بینهایت درجات و مراتب متعالیه آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کرده و این حضرات را یاری کرده و بلکه هم به آنها برسند؟ لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

لَّقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَـٰذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ‎﴿ق: ٢٢﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

33 - مجالس الشیخ [7] والمکارم: فی وصیة النبی صلى الله علیه وآله لأبی ذر

قال: یا أبا ذر استحی من الله فانی والذی نفسی بیده لأظل حین أذهب إلى الغائط متقنعا بثوبی استحیاء من الملکین اللذین معی.
یا أبا ذر أتحب أن تدخل الجنة؟ قلت: بلى یا رسول الله صلى الله علیه وآله قال: فاقصر الأمل، واجعل الموت نصب عینک، واستحی من الله حق الحیاء [1].
بیان: المشهور بین الأصحاب استحباب تغطیة الرأس فی الخلاء، والذی یظهر من الأخبار والتعلیلات الواردة فیها وفی کلام بعض الأصحاب أنه یستحب التقنیع بأن یسدل على رأسه ثوبا یقع على منافذ الرأس، ویمنع وصول الرائحة الخبیثة إلى الدماغ، وإن کان متعمما [2] وهذا أظهر وأحوط.


[١] مکارم الأخلاق ص ٥٤٦.
[٢] قال الشیخ المفید فی المقنعة ص ٣، وترى نصه فی التهذیب ج ١ ص ٢٤ ط نجف: ومن أراد الغائط فلیرتد موضعا یستتر فیه عن الناس بالحاجة، ولیغط رأسه إن کان مکشوفا لیأمن بذلک من عبث الشیطان ومن وصول الرائحة الخبیثة إلى دماغه، وهو سنة من سنن النبی صلى الله علیه وآله وفیه اظهار الحیاء من الله تعالى لکثرة نعمه على العبد وقلة الشکر منه ".
أقول: لم یکن یعرف فی عهد النبی صلى الله علیه وآله وبعده بقلیل فی جزیرة العرب لا فی مکة ولا مدینة مصانع یختزن فیها الماء فی الدار، ولا بیت الخلاء للبراز، فکانوا عند الحاجة یبرزون من الدار ویطوفون هکذا وهکذا لیرتادوا خلوة من الناس ویتخلون، وربما وجد الرجل خلوة وقعد للغائط، وإذا رجل أو امرأة طلع من جانب یمر علیه، فیراه ویعرفه فیخجل استحیاء منه.
ولذلک کان صلوات الله وسلامه علیه یرتاد لغائطه، وإذا کان مع أصحابه ذهب فأبعد حتى لا یراه أحد ولا یجلس مع ذلک الا بعد أن یغطى رأسه بردائه أو غیر ذلک، ولذلک قالوا: انه صلى الله علیه وآله ما رئی على غائط قط، وقصته مع غورث بن الحارث المحاربی فی غزوة ذات الرقاع معروفة حیث خرج رسول الله صلى الله علیه وآله لیقضى حاجته فجعل بینه وبین أصحابه الوادی.
فهذا سنة النبی صلى الله علیه وآله فی ذاک العهد، ووجهه معلوم، فلیستن بسنته صلى الله علیه وآله من کان له حاجته فی الصحارى والبراری والجبال والآکام، وأما فی بیت الخلاء وهو مستور من الجوانب الست کما هو المعهود الان فلا معنى لذلک، ولا خجل ولا استحیاء، الا إذا کان البیت منتابا عمومیا. وإذا خرج الرجل واجهه بعض معاریفه حین خروجه من بیت الخلاء فیخجل - إن کان هناک خجل - فلیستتر رأسه ووجهه بردائه لئلا یعرفه الناس.
وأما ما رواه الشیخ دلیلا على ما ذکره المفید ص 24 من التهذیب باسناده عن علی ابن أسباط أو رجل عنه عمن رواه [عن زرارة] خ ل. عن أبی عبد الله (ع) أنه کان یعمله إذا دخل الکنیف: یقنع رأسه ویقول سرا فی نفسه " بسم الله وبالله " فلیس فیه دلالة، فان الکنیف لیس الا بمعنى الحظیرة، کما هو الیوم معمول فی بعض البلدان والقرى، وهو عبارة عن حیطان قصیرة حول مبرز البئر بحیث إذا قعد المتخلی لا یراه أحد، أو قد یرى رأسه أحیانا، فالتخلی فی هذه الکنف کالتخلی فی البراری والجبال والأودیة، یستحب الاخذ بسنة النبی صلى الله علیه وآله لمن کان مستحیا، کما فعل الصادق (ع).

 

بحار الانوار، جلد 77، ص 182- 183

http://lib.eshia.ir/71860/77/182

 

و أما إجماله فبأن یعلم أن النفس الإنسانیة لکونها من سنخ الملکوت و نشأة القدرة و القوة على اختراع الصور من غیر مادة لکن الصور التی یخترعها حین تعلقها بهذا البدن العنصری الکثیف المرکب من الأضداد و ما یحتاج إلیه من جلب المنافع و دفع المضار و غیر ذلک من التدابیر و التصرفات الشاغلة لا تکون إلا ضعیفة الوجود ناقصة الکون لا یترتب علیها الآثار المطلوبة منها و لا تکون أیضا ثابتة مستقرة بل زائلة متغیرة لأن مظهرها الآن جرم بخاری فی الدماغ و هو دائم التحلل و التجدد و الزوال و الانتقال حسب اختلاف أمزجة العضو الدماغی من جهة ما یرد علیه من المغیرات الداخلیة و الخارجیة- حتى لو فرض وجود تلک الصور أقوى و أدوم مما کانت من جهة عدم الشواغل و جمع الهمة- و عزل سائر القوى البدنیة عن فعلها لکانت الآثار المطلوبة مترتبة علیها و لم یبق فرق حینئذ بین الصور المتخیلة و الموجودة فی العین و لکان الخیال حسا و المتخیل محسوسا- أ لا ترى أنه کلما استراحت النفس من الاشتغال و الحرکات الضروریة فی حفظ هذا البدن المجتمع من الأمور المتنافرة المتداعیة إلى الانفکاک و تعطلت الحواس الظاهرة عن فعلها- إما بالنوم أو الإغماء أو بانصراف توجه النفس عن استعمالها إلى الجنبة العالیة بقوة فطریة- أو مکتسبة اغتنمت الفرصة و رجعت إلى ذاتها بعض الرجوع لا کله لأن القوى الطبیعیة و النباتیة و غیرها مستعملة و إلا لحدث الموت و تعفن البدن برطوباته فبهذا الرجوع أصبحت النفس مخترعة للصور مشاهدة إیاها بحواسها التی فی ذاتها بلا مشارکة البدن- فإن لها فی ذاتها سمعا و بصرا و شما و ذوقا و لمسا إذ لو لم تکن لها فی ذاتها هذه الخمسة- فکیف یکون الإنسان حالة النوم أو الإغماء یبصر و یسمع و یشم و یذوق و یلمس مع أن حواسه الظاهرة معطلة عن إدراکاتها بل هی أتم و أصفى لأن هذه کالقشور لها و کما أن هذه الخمسة البدنیة ترجع إلى حس واحد هو الحس المشترک فجمیع حواس النفس و قواها المدرکة و المحرکة ترجع إلى قوة واحدة هی ذاتها النوریة الفیاضة بإذن الله و بحوله و قوته و یصیر حال رجوعها من هذا العالم إلى ذاتها إدراکها [1] للأشیاء عین قدرته ا- فإذا کان رجوعها إلى ذاتها و هی بعد متصرفة فی البدن بعض التصرف منشأ اختراع الصور على هذا المنوال فما ظنک إذا انقطعت العلائق و العوائق کلها و رجعت إلى ذاتها و ذات مبدعها کل الرجوع ثم أ و لا تنظر و لا تتأمل فی أن هذه النفوس الإنسانیة کلما کانت أتم قوة و أقوى تجوهرا کانت أقل مزاحمة و معاوقة لقواها إما لفتورها و ضعفها کما للمجانین و المرضى أو بسبب آخر قدسی کما للأنبیاء و الأولیاء أو باستعمال أمور مدهشة للحواس- محیرة لها کما للکهنة و السحرة کانت ملاقاتها للصور الغائبة و مشاهدتها إیاها أقوى- و تأثیرها رغبة و رهبة و تلذذا و تألما أکثر و أعظم و ربما یوجد بعض النفوس المستعلیة- عن القیود الدنیویة النافضة عن أذیالنا غبار المحسوسات من الذین یلتفتون إلى أغراض هذا العالم و لا ینظرون إلى الدنیا إلا بعین الاحتقار و الاعتبار لا یشغلهم شأن عن شأن- و لا یحجبهم مقام عن مقام و لا یلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و تذکر عالم الآخرة- فقوتهم یفی بضبط الجانبین و حفظ النشأتین فهی کالمبادی الفعالة ذاتا و فعلا فتقدر على إیجاد أمور صوریة إدراکیة یکون إیجادها عین شهودها و ربما یشغل بعض المکاشفین شهود صور ذلک الموطن عن شهود صور هذا الموطن فی الیقظة و سلامة الآلات على عکس حال المحجوبین و إن کان ذلک‌ [2] أیضا نوع حجاب لکنه نادر عزیز جدا حجبت عیونهم بالأخرة عن الدنیا فجمیع ما ذکرناه من الأحوال إنما یکون لظهور سلطان الآخرة- على بعض النفوس بوجه من الوجوه فهذا أنموذج من معرفة أحوال الآخرة و أحکامها للنفوس فکل نفس من النفوس إذا انقطع تعلقها عن البدن بالموت و خلت و بخراب البیت‌ ارتحلت تصیر حواسها الباطنیة لإدراک أمور الآخرة أشد و أقوى فتشاهد الصور العینیة الموجودة فی تلک الدار و لا یختص ذلک بنفس دون نفس کما لا یختص قوة الإحساس بهذه الحواس فی الدنیا بنفس دون نفس فإذا انقطع تعلقها عن هذا البدن اضطرارا أو اختیارا یجب لها انکشاف الأمور المناسبة لأعمالها و أفعالها و نیاتها و اعتقاداتها کما فی قوله تعالى- فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ فإن کانت أفعالها حسنة و نیاتها صحیحة فروح و ریحان و جنة نعیم و إن کانت أفعالها قبیحة و اعتقاداتها ردیة فنزل من حمیم و تصلیة جحیم‌

 

الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ملا صدرا، جلد 9، ص 177- 178

http://lib.eshia.ir/71465/9/177

 

حیف که دیر وقت است و الا که بنده ی حقیر دلم می خواست تا صبح هم  راجع به مقام چهارم از فصل دهم: فصل(10) فی تفاوت مراتب الناس فی درک أمر المعاد و تفاضل مقاماتهم فی ذلک از حکمت متعالیه ملا صدرا بنویسم که البته این کار یک لیاقتی هم می خواهد که آنطور که می فرمایند مخصوص راسخینِ عارفین است و ما کجا و اینها کجا؟! مسئله این است که اگر اینها همچون گلی خوشبو هم هستند که با بوئیدنشان دل را زنده هم می کند، حالات خلاء هم یحتمل غیر از این است که بد بو و مشمئز کننده باشد آنطور که در ریاضی فیزیک خلاء بعنوان ترجمه ی vacuum هم شده است کانه فضایی است که خالی از هر گونه رنگ و بو و حتی هوایی و ... هم هست. ولی آن حجابی که بین مردم و مرگ هم واقع می شود که معنای معاد را هم تداعی می کند را در بین همین مقام چهارم می فرماید کما فی قوله ع: الناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا. و این را در مقامات اول تا سوم بیشتر هم توضیح می دهد که به چه معنا است. و اما گویا یک جاهایی هم هست که سالک الی الله که حتی مرگ را هم جلوی چشمش تابلو کرده است، در بین مردمی که خواب مانده اند تا اینکه بالاخره مرگ آنها را بیدار می کند (!) دل چنین سالک الی الله ای ممکن است که بمیرد آنچنان که گویی نه اینکه زکام هم هست و بلکه دماغش از بوی تعفن و مشمئز کننده ی خبیث و بد پر شده است و حجابی هم هست بین آن و آن بوی گل خوشبو! این مسئله و مشکل گویا حل شدنی هم نیست الا با جهاد فی سبیل الله که از جمله هم حتی فرا گرفتن و گوش کردن توسط گوشهای شنوا به جهاد تبیین توسط مجاهدین راسخین عارفین هم هست. و نهایتاً هم جهاد فی سبیل الله بر علیه استکبار جهانی تک قطبی است توسط تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که به جهاد تبیین حضوری و حصولی در جهت توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت هم می پردازد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک فرج

وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ‎﴿الأنفال: ٦٠﴾‏

فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ‎﴿محمد: ٤﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‎﴿البقرة: ٢٠٨﴾‏

 

بنده ی حقیر می خواستم راجع به آیه ی 4 سوره مبارکه محمد صل الله علیه و آله و سلم چند کلمه هم عرض کنم که در کانال قرآن دیدم راجع به این آیه ی دیگر 208 مبارکه سوره البقرة تلاوت و تفسیر هم می شد و لذا گفتم آنرا نیز اینجا بیاورم علاوه بر اینکه می فرمایند حرفهای خوبی هم خوب است زده شود. این است که بنده فقط چند کلمه هم بیشتر عرض نمی کنم خصوصاً اینکه دیر هم هست! و عرض بنده ی حقیر این است که بشر در طول تاریخ جنایات زیادی هم مرتکب شده است و حتی خصوصاً بعد از اینکه توانسته است به سلاحهای اتمی و هسته ای و دیگر سلاحهای کشتار جمعی هم دست یابد، بلکه بیشتر هم به جنایات خود ادامه داده است و به انواع مختلف هم از خصوصاً سلاحهای اتمی و هسته اش استفاده جسته است که یا مستقیما از آنها استفاده کند یا با تهدید آنها هم جورهای دیگری باز جنایات خود را ادامه داده است تا به اهداف شوم و شیطانی خود هم برسد.

و لذا نکته اینجا است که این درست است که سالک الی الله خیلی خوب هم هست که مرگ را جلوی چشمش تابلو هم کند آنچنان که فرض بفرمایید حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم به ابا ذر وصیت کرده اند اجعل الموت نصب عینک. ولی از آن طرف هم دستورات قتال و جنگ هم در قرآن کریم نیز آمده است. و اما این هم که سلاحهای کشتار جمعی و بلکه همینطور هم بمبارانهای پی در پی چطور می توانند فرض بفرمایید شهری را در یک آن نابود کنند هم در جنگهای تاریخ بشر نیز دیگر خیلی بیسابقه نیستند هر چند که چنین چیزی خیلی هم معنای اجعل الموت نصب عینک را در ذهن بشر تداعی نمی کند. و بلکه اگر انسان در توان و قدرت خود داشته باشد که بتواند مقابله به مثل هم کند، مسئله صرفاً از این نوع هم نیست که لا اقل در ظاهر بلاهای طبیعی هم که خیلی قابل مقابله به مثل نیستند. و لذا بالاخره مسئله چست که بنده ی حقیر می خواهم مطرح کنم؟

عرض بنده ی حقیر این است که ممکن هم هست که تا همین چند وقت پیش هم لا اقل بحث می شد که دیگر آخر مسائل فیزیک امروزه روز نظریه یا نظریه های وحدت بزرگ هستند که چهار نیروی الکترومغناطیسم و گرانش و نیروهای ضعیف و قوی را وحدت بخشند. و اما از جمله جنایاتی که بشر گفتیم مرتکب شده است را همه را اگر جمع کنیم و حتی به بردگی کشاندن علنی مردمان را هم هنوز در اثر استعمار و استکبار بدان اضافه نکنیم، هنوز در مقابل این جنایت عظیم که بشر در مقابل اسلام تسلیم نشده و حتی مفهوم توحید بتنهایی را هم درک نکرده است را در نظر بگیریم. این خود بتنهایی بزرگترین جنایتها بر علیه بشریت است آنچنانچه تاریخ علم بشری را قرنها عقب نگه داشته است گذشته از اینکه چقدر هم به مسلمانان بطور علنی ظلم کرده است. و این نه فقط نزد خدا و پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف غیر بخشودنی است که بلکه در نزد امت اسلامی هم یقیناً غیر قابل بخشایش است. و یحتمل به یقین هم می توان گفت که منشاء همه ی این جنایات هم صهیونیسم جهانی است که خدا لعنتشان کرده و بلکه نابودشان هم کند. لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

الَّذِینَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‎﴿آل عمران: ١٦٨﴾‏

 

یا أبا ذر أتحب أن تدخل الجنة؟ قلت: نعم فداک أبی، قال: فاقصر من الامل واجعل الموت نصب عینیک واستح من الله حق الحیاء، قال: قلت: یا رسول الله کلنا نستحی من الله؟ قال: لیس ذلک الحیاء ولکن الحیاء من الله أن لا تنسى المقابر والبلى والجوف وما وعى والرأس ومن حوى، ومن أراد کرامة الآخرة فلیدع زینة الدنیا فإذا کنت کذلک أصبت ولایة الله.

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 74، ص 83

http://lib.eshia.ir/71860/74/83

 

یا ابن جندب إن أحببت أن تجاور الجلیل فی داره وتسکن الفردوس فی جواره فلتهن علیک الدنیا واجعل الموت نصب عینک. ولا تدخر شیئا لغد. واعلم أن لک ما قدمت وعلیک ما أخرت.

تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 304 

http://lib.eshia.ir/15139/1/304

 

می فرمایند که علاوه بر وصایای پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم به ابا ذر رضی الله عنه و سفارشهای امام صادق علیه السلام به ابن جندب که در آنها عبارت واجعل الموت نصب عینک یافت می شود، همین عبارت را در وصایای لقمان حکیم به پسرش هم هست. این یک عبارتی است که بقول معروف می فرماید مرگ را جلوی چشمت تابلو کن و معمولاً چنین توصیه ای در استکبار ستیزی هم لازم است و هم خوب بکار می آید خصوصاً آنجاهایی که دیگر کار به قتال و جنگ هم کشده شده باشد! ولی چنین چیزی حتی در روانشناسی پوچی و نهیلیسم هم می تواند بکار آید آنجایی که حتی فیلسوف در مدح چنین پدیده های پوچی و نهیلیستی هم دارد می گوید و می نویسد و بلکه حتی مرگ را هم ستایش می کند تا انگیزه ها  مقاصد خود را هم توجیه کند هر چند که نهایتاً همان نهیلیسم را هم دارد ستایش می کند!

نکته اینجا است که هر دوی مکتبهای اسلامی و فرض بفرمایید از جمله نهیلیسم و پوچ گرایی و پوچ پرستی هم ممکن است تلفاتی داشته باشند که یعنی یحتمل فرد تابع این مکتبها تعادل روانی خود را از دست بدهند. ولی انگیزه ها و حتی جبهه ها هم اینجا فرقها دارند که یحتمل حتی مقابل هم صف کشی هم کرده باشند و بر علیه هم جبهه هم گرفته باشند. و از جمله هم در مکتب اسلامی هم جهاد فی سبیل الله را داریم. این مسئله را در بین ریاضی فیزیکی ها که دنبال کنید، مسئله خیلی هم جالب می شود چرا که هم در جهت آنهایی که اصلا علناً هم مدعی می شوند که از مکتب خدا نشناسها و منکران وجود خدا هستند و هم در جهت آنهایی که خداشناس و بلکه مسلمان هم هستند ادعاهای عجیب و غریبی هم صورت می پذیرد آنچنان که افرادی همچون فردریش دورنمات فقط نیستند که در کتابش فیزیکدانها (با لا اقل دو ترجمه ی حمید سمندریان و شاهد نمازی) صاف آنها را می اندازد توی دارالمجانین آنچنانچه از اینشتین و نیوتن و موئبیس هم دارد بازخواست می کند و اعترافاتی می گیرد تا آنجایی که بنده یادم هست و ....

در کشور ما نیز مسئله لازم هم هست که از شورای عالی فرهنگی هم شروع شود و مسائل ریاضی فیزیکی را از بالاترین سطوح فرهنگی هم بتوانیم حل کنیم، ولی چون مسائل آن جهانی هم هست و بلکه گرفتار استکبار جهانی تک قطبی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف تک قطبی جهانی هم هستیم، می بینیم که مسائل فقط به بیمارستانهای اعصاب و روان- و بقول معروف کمی طنزآلود تلخ از نوع جمالزاده ای دارالمجانین هم ختم نمی شود! و بلکه مسائل مربوط به شهادت هم همراه فیزیک هسته ای وارد دیگر مسائلش هم شده اند! و لذا این مسئله که می فرماید اجعل الموت نصب عینک خیلی هم اینجا می تواند برای فیزیکیها و بلکه ریاضی فیزیکیها هم خیلی مصداق پیدا کند. البته بعضی اینجا یحتمل اشکال هم کرده و می خواهند از ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کلاً فاکتور بگیرند که اصلا غیر ممکن است؛ و چرا که مکتب تفکیک را هم در حکمت الهی داریم که بین الهیات الهی و الهیات بشری (که همین هم هست که به پوچگرایی می گراید) را هم تفکیک می کند و حالا چقدر هم ریاضی فیزیکیها فقط در مکتب الهیات بشری خود گیر کرده و به الهیات الهی و حکمت الهی هم نمی توانند برسند جای خود را دارد. که ما اینجا خیلی نمی خواهیم هم واردش شویم. 

و اما اینکه واقعاً هم مسئله از لحاظ هدایت فرهنگی هم چیست؟ مسئله برمی گردد به اینکه در تقابلی که بین غرب و شرق و کشور ما وجود دارد که شاگرد و دانشجو و طلبه و حتی استاد هم خیلی دلش می خواهد از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و بلکه درجات و مراتب استادی جهانی هم برسد و بلکه از همه و همه هم جلو زده و پیشتاز در علوم تخصصی خاص خود هم یکه تاز پیش برود، آیا تا چه حدودی هم می تواند موانع و تحریمها و دیگر مشکلات سر راههای خود را هم بردارد و موفق شود؟ این یک مسئله ی جدی هم هست که مملو از خوف و رجاء بین شکها و یقینهایی است که یقیناً هم مدعی است توکل به خدا هم ما می توانیم بر خلاف آنچه مدعیانی منفی باف و بلکه پوچگرا هم ادعا می فرمایند که بلکه ما تا کجا هم آیا اصلا بتوانیم و بلکه هم اصلا نمی توانیم. تا آنجایی که ریاضی فیزیک مسائل هم مطرح اند که خیلیهایش را ما می توانیم چرا که احتیاجی به آزمایشگاه و شتابدهنده و برخورد کننده های هادرونی بزرگ هم نداریم هر چند که حتی شیمی آزمایشگاهی دبیرستانی هم اگر همراه با آزمایشگاه های خوبی باشند خیلی بهتر است.

ولی موضوع اینجا است که وقتی مسائل ریاضی فیزیکی را که همچون هندسه ی ناجابجایی و بلکه جبرهای فون نویمن داریم ریاضی فیزیکی نظری هم حل می کنیم، آنگاه اینها احتیاج به یک سری جنبه های آزمایشگاهی هم دارند که خیلی هم ممکن است اتفاق بیافتد که آزمایشگاه مورد نظر مربوط است به گرانش سیارات و منظومه ی شمسی و دیگر ستارگان و سیاه چاله ها و حتی کهکشانها و بلکه کیهانشناسی و .... این است که اینجاها است که کابردی کردن این دانشها در زندگیهای مردم می تواند مشکلزا شوند چرا که قاپ زدن راه حلهای حتی مقالات بین المللی که در دسترس همگان هم هست نه تنها آسان است و بلکه متهم کردن یکدیگر به اینکه دیگری هم دارد خالی بندی می کند و بلکه دروغ هم می گوید حتی آسانتر هم هست و .... این است که در این میان اگر دانشمندانی هم داشته باشیم که وسائلی مثل تجهیزات پزشکی که امروزه همه جا گیر هم شده اند و همه و همه نیز می شناسند از جمله ام آر آی و سی تی اسکن و او پی جی و سونوگرافی و ...، باور کردن اینکه همه چیز هم خالی بندی نیست و بلکه راست و حقیقت هم این میان داریم و بلکه تلویزیونهای HDMI هم دیگر تابلو است و .... و صد البته یحتمل بعضی باز هم خیلی اشکال هم کند که خوب اینها هم درست ولی کدام اینها هم مورد اختراع خود ما نیز بوده اند؟ خوب، این قسمتی از مسائلی است که بین المللی هم هستند و مسئله ی هایبریدی را ممکن هم هست که اصرار شود که این قسمت هایبریدش را من اختراع کرده ام و دیگری هم بگوید که معذرت می خواهم غلط هم کرده ای که کار تو است و بلکه کل هایبرید را هم خودم اختراع کرده ام و .... البته این مسئله هم که بعضی یحتمل گرفتار اخذ بیمه های درمانی و حتی اجتماعی هم باشند که آیا چقدر هم می توانند به این تجهیزات پزشکی پیشرفته نیز دستیابی کنند یا حتی عملهای جراحی پیشرفته هم آیا شامل حال آنها نیز می شود و .... و لذا مسئله ی هدایت فرهنگی حالا شما توجه بفرمایید که در سطوح شورای عالی انقلاب فرهنگی چقدر هم می تواند مفید باشد که نسخه ای را که متخصص هم نوشته شود را فقط جلوی چشمشان نصب نکنند بی آنکه بدان عمل هم کنند و بلکه واقعاً هم نسخه را ببرند داروخانه و آزمایشگاه و حتی بعد از ابلاغ به سازمانهای مربوطه نیز تا واو آخرش هم اجرایی اش کنند و مثلاً در کشوهای دفترهای وزارت عتف هم گیر نکنند و بایگانی نشوند و فقط خاک هم بخورند بدون اینکه بودجه ای هم بدانها تخصیص یابند و .... و حالا بنده ی حقیر به عنوان یک شهروند ایرانی هم نمی توانم پایم را لای در کتابخانه های حتی اینترنتی هم خیلی بگذارم و بلکه هم مسئولین جی استور هم بهتر می توانند به دانشگاه تهران توصیه کنند که بلکه ما را هم اسم نویسی کنند که بتوانیم از سایتش استفاده ها هم آیا ببریم، اینها دیگر هر کسی مربوط به خودش است که چقدر می تواند بوروکراسیهای اداری را میانبر و دور هم زده و بلکه مقالات و کتب را از طرق زیرزمینی هم دانلود کند چرا که بالاخره بقول بعضی ما هنوز خیلی هم متوجه نشده ایم که آیا کپی رایت خوب هم هست یا اینکه خیلی هم خوب نیست. دلیلش هم این است که کپی رایتهای کتب و ژورنالهای خیلی گران قیمت خارجی را هم که نمی توان خیلی هم توجه کرد بهشان و همه و همه را هم خرید و در اختیار همگان هم گذاشت. و اما بالاخره آیا شهروندان نباید هم بتوانند دسترسی به کتابخانه های حتی الکترونیکی هم داشته باشند آنجاهایی که حتی دولتها هم دارند تبدیل می شوند به دولتهای الکترونیک همانطوری که بانکها هم خیلی دیگر مورد تردد صاحبان حسابهای بانکی نیستند و بلکه بیشتر بانکها هم کارهایشان خیلی الکترونیکی و حتی موبایلی هم شده اند هر چند که بنده ی حقیر هم هنوز از همینقدر بانکداری اسلامی هم عقب مانده ام و .... مشکلات اینترنتی هم اصلا همین است که مثل برق و بلکه با سرعت نور هم اینقدر سریع می توند پیشرفت کند و همه را پشت سرش جا می گذارد و .... و به قول معروف- که حالا بماند که بنده ی حقیر فکر هم می کردم این بیت از مرحوم مولانا هم هست و بلکه چنین هم نیست- مسئله ی ما یک معنای تازه ای هم می دهد به این که: هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم! و بلکه تازه هنوز هم مانده ایم که شاگرد و دانشجو و طلبه وقتی می خواهد از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف همراه با انواعی حتی اقل کم ای از ابرتقارنهایی الکتریکی- مغناطیسی و جبرهای فون نویمن به کمک حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف تک قطبی جهانی در تقابل با استکبار جهانی تک قطبی هم برویم و گیر مسائل قضایا را هم با کمک یا حتی بدون کمک ضمنی یا علنی هندسه ی ناجابجایی و نظریه های ریسمان و ام و اف و ... بالاخره به کجا می رسیم؟! البته بحار الانوار موارد بیشتری را هم در رابطه با عبارت و اجعل الموت نصب عینک بیان می فرمایند که بعضی از آنها را بنده ی حقیر خود خیلی نمی فهمم هر چند که گویا به آداب یا حالات خلا هم مربوط است و بنده ی حقیر نمی خواهم هم اینجا وارد بحثش شوم! حالا این مقالات را هم لطف بفرمایید نگاهی بیاندازید:

https://arxiv.org/abs/2212.03876

https://arxiv.org/abs/2206.03494

https://arxiv.org/abs/2204.13124

https://arxiv.org/abs/2112.13861

https://arxiv.org/abs/2212.01697

https://arxiv.org/abs/2209.09249

لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ‎﴿هود: ٨٦﴾‏

الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿التوبة: 20﴾

 

یا أبا ذر أتحب أن تدخل الجنة؟ قلت: نعم فداک أبی، قال: فاقصر من الامل واجعل الموت نصب عینیک واستح من الله حق الحیاء، قال: قلت: یا رسول الله کلنا نستحی من الله؟ قال: لیس ذلک الحیاء ولکن الحیاء من الله أن لا تنسى المقابر والبلى والجوف وما وعى والرأس ومن حوى، ومن أراد کرامة الآخرة فلیدع زینة الدنیا فإذا کنت کذلک أصبت ولایة الله.

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 74، ص 83

http://lib.eshia.ir/71860/74/83

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الزمان ولی عصر عجل الله فرجه الشریف:

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردند:لزوم شناخت دقیق ضعفهای فرهنگی، تلاش برای یافتن راه‌حل و ترویج گزاره‌های صحیح

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این موضوع را یکی از کارهای اساسی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی دانستند و گفتند:‌ شورا باید برای تحقق این موضوع، فکر و کار و برنامه‌ریزی کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رصد دائم تغییراتِ معمولاً پنهان فرهنگی و علاج به موقع آنها را از ملزومات بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور برشمردند و افزودند: اگر در فهم مستمر این تغییرات و ممانعت از اثرگذاری منفی آنها دچار ضعف و عقب‌ماندگی شویم حتماً جامعه دچار خسارت خواهد شد که آشفتگی فرهنگی یا افتادن زمام امور فرهنگی کشور به دست دیگران مهمترینِ این خسارات است.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (سه‌شنبه) در دیدار اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، هدایت فرهنگی کشور را، شأن و نقش اصلی این شورا خواندند و با اشاره به ضرورت بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور گفتند: شورای‌عالی انقلاب فرهنگی باید با رصد و شناخت دقیق ضعفها و گزاره‌های غلط فرهنگی در عرصه‌های مختلف، راه‌حل‌های عالمانه‌ای برای رواج گزاره‌های صحیح و پیش‌بَرنده، ‌ارائه کند.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سخنان خود نکته‌ای را در مورد شورای‌عالی انقلاب فرهنگی بیان کردند و با اشاره به حضور افراد برجسته و نخبه و صاحب‌نظر در این شورا گفتند: با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویت جمعی شورای‌عالی به تناسب اعضای آن، بروز لازم را ندارد و لازم است تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی کشور تقویت شود، البته اعضاء شورا اشتغالات دیگری نیز دارند و این توقع وجود ندارد که اعضا از کارهای اصلی خود باز بمانند اما انتظار این است که برای امور مربوط به شورا وقت مناسب و کافی گذاشته شود.
ایشان با طرح این سؤال که شأن و وظیفه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی چیست، گفتند: مهمترین نقش و وظیفه این شورا، هدایت فرهنگی کشور و جامعه است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه شیوه هدایت فرهنگی دستگاههای رسمی با هدایت فرهنگی تشکل‌های مردمی متفاوت است، گفتند: شورای‌عالی انقلاب فرهنگی می‌تواند با هدایت صحیح هزاران تشکل مردمی که در کارهای فرهنگی متنوع و گسترده‌ای فعالیت دارند، زمینه‌ساز شکل‌گیری حرکت عمومی در مقوله‌های مهمی همچون گسترش فرهنگ قناعت و عدم اسراف شود.
ایشان ایجاد چنین حرکت‌های عمومی برای فرهنگ‌سازی و یا اصلاح فرهنگ‌های غلط را بخشی از مهندسی فرهنگی دانستند و در مورد هدایت دستگاههای فرهنگی دولتی، افزودند: در مورد دستگاههایی همچون فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات و صداوسیما، هدایت فرهنگی، فقط با ابلاغ سندهای تحول امکان‌پذیر نمی‌شود بلکه باید این سندها محقق و اجرایی شوند و ضمانت اجرای آنها هم حضور رؤسای سه قوه در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی است.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به سخنان سال گذشته خود در دیدار با هیأت دولت مبنی بر لزوم بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور گفتند: منظور از ساختار، ساختار فرهنگی جامعه و ذهنیت و فرهنگ حاکم بر آن و در یک کلام نرم‌افزاری است که افراد جامعه بر اساس آن در زندگی فردی و جمعی خود عمل می‌کنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: اینکه ساختار باید بازسازی انقلابی شود به این علت است که انقلاب اسلامی بواسطه رهبری امام(ره) و حرکت مردم، معجزه‌گر بود و با روحیه تهاجمی خود بنیان‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و گزاره‌های غلط حاکم بر اذهان مردم را تغییر داد.
رهبر انقلاب اسلامی، با اشاره به فرهنگ «ما نمی توانیم» به عنوان یکی از گزاره‌های غلط حاکم بر جامعه‌ی قبل از انقلاب اسلامی گفتند: انقلاب با سازندگی و حرکت‌های خلاقانه این ذهنیت را به تدریج تغییر داد که نتیجه آن انجام کارهای بزرگی همچون ساخت سدها، نیروگاهها، بزرگراهها، تجهیزات صنایع نفت و گاز و بسیاری از زیرساختها به‌دست متخصصان جوان داخلی بود.
رهبر انقلاب اسلامی فرهنگ «شیفتگی به غرب» و حتی استفاده از لغات فرنگی را یکی دیگر از گزاره‌های فرهنگی غلط حاکم بر جامعه دانستند که انقلاب اسلامی موجب تغییر این گزاره نادرست و تبدیل آن به فرهنگ «اعتراض به غرب» شد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، تغییر فرهنگ «خودپسندی و شهرت» به فرهنگ «ایثار و از خودگذشتگی» را نمونه تأثیرگذاری فرهنگی انقلاب اسلامی بر زندگی شخصی افراد برشمردند و خاطرنشان کردند: با وجود تغییر بسیاری از بنیان‌های غلط اما عوامل مختلف به مرور زمان موجب تضعیف روحیه تهاجمی انقلاب می‌شود که باید این موضوع مورد مراقبت و رصد جدی قرار گیرد تا دوباره آن بنیان‌های غلط سر بر نیاورند.
ایشان افزودند: می‌توان به کمک پایه‌های فکری انقلاب و جوانان فعال، آن فرهنگ و روحیه انقلابی را بار دیگر تجدید کرد و یک حرکت عظیم فرهنگی بوجود آورد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این موضوع را یکی از کارهای اساسی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی دانستند و گفتند:‌ شورا باید برای تحقق این موضوع، فکر و کار و برنامه‌ریزی کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رصد دائم تغییراتِ معمولاً پنهان فرهنگی و علاج به موقع آنها را از ملزومات بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور برشمردند و افزودند: اگر در فهم مستمر این تغییرات و ممانعت از اثرگذاری منفی آنها دچار ضعف و عقب‌ماندگی شویم حتماً جامعه دچار خسارت خواهد شد که آشفتگی فرهنگی یا افتادن زمام امور فرهنگی کشور به دست دیگران مهمترینِ این خسارات است.
ایشان مهندسی صحیح فرهنگی را کاری بنیانی برای اصلاح ساختار فرهنگی خواندند و گفتند: هوشیاری دائم، شناخت دقیق ضعفهای فرهنگی در عرصه‌هایی نظیر اجتماع، سیاست، خانواده، سبک زندگی و دیگر عرصه ها و تلاش برای دستیابی به راه‌حل‌های عالمانه برای رفع نقاط ضعف و ترویج گزاره های صحیح فرهنگی، از الزامات اساسی مهندسی فرهنگی کشور است.
رهبر انقلاب،‌ مهندسی فرهنگی را موجب روشن شدن تکالیف دستگاههای مختلف از جمله آموزش و پرورش، صداوسیما، آموزش عالی،‌ مراکز مرتبط با جوانان و همچنین تشکل‌های مردمی دانستند و افزودند: اگر اینگونه دستگاهها دچار غفلت از وظایف مهم خود شوند، جامعه ضرر فراوانی خواهد کرد.
ایشان احیای گزاره ضرورت پیشرفت علمی را نیازی مبرم خواندند و با اشاره به نتایج درخشانِ رواج گزاره عبور از مرزهای دانش در دو دهه قبل افزودند: جهش علمی و جهش فناوری از جمله آثار پُر برکت آن حرکت بزرگ بود که باید استمرار یابد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: دانشگاهها، مراکز علمی و تحقیقاتی و دستگاههای مرتبط، پیشرفت و جهش علمی را سرلوحه جدی کار قرار دهند تا کشورمان از قافله علم عقب نیفتد.
در ابتدای این دیدار، رئیس‌جمهور در سخنانی مأموریت اصلی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی را ساماندهی عرصه‌های علم و فرهنگ دانست و با اشاره به نهایی شدن سند تحول این شورا، از اقدامات انجام شده در دوره جدید از جمله پیگیری بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی گزارشی بیان کرد.

 

https://www.leader.ir/fa/content/26187

 

این یک درگیری آبروریزی را ندارد که روانشناس یا روانپزشکی بخواهد بیمارش را درمان کند چرا که اول از همه کار او است هر چند که یحتمل بیمار هم حتی سعی کند به او توهین کرده یا بلکه بطور فیزیکی هم با او درگیر شود. و اما اینکه آیا می تواند هم او را از همان دوری که قبلاً هم گفته شد و یعنی دور گرفتار اقل کم داروهای آرامبخش الی شوک الی دوباره اقل کم داروهای آرامبخش و ... بیرون بیاورد؟ یا بدتر او را در این دور باطل هم می اندازد؟ این مقدار زیادی هم بستگی به خود بیمار دارد که آیا می تواند به خودش هم کمک کند یا خیر. و اما وقتی بیمار گرفتار آنچنان جنونی هم شد که دیگر از او قطع امید هم شده است و بلکه افتاده است گوشه ی بیمارستان اعصاب و روان، یحتمل دیگر چطور هم شود که کسی بتواند به او کمکی هم کند و بلکه خدا هم نتواند به او کمکی کند چرا که آیا او هم خدا را از یاد خود برده است یا خیر؟

عرض بنده اینجا چیست؟ مسئله این است که یحتمل این خوب هم هست که به مومنین و مومنات هشدار هم داده شود که در زندگیهایمان دروغ نگوییم. ولی آیا اگر این را داریم از جمله به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می گوییم که در غیبت هم تشریف دارند؛ آنگاه آیا کار درستی هم کرده ایم چرا که بالاخره ایشان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم آیا تشریف ندارند و اما در غیبت هم هستند. و این سوال یحتمل برای بعضی هم پیش می آید که خوب چرا با اینکه حضرتش امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف داشته اند با این حال دروغ هم گفته اند که آن را اعلان و اعلام هم برای همگان نکرده اند؟!

ولی نکته ی مهم هم اینجا است که آیا جایز هم هست که با خوکهایی کانه الان است که سر بریده شوند هم طرفیم نیز هشدار هم داده شود که از گوشت خواهران و برادران خود که همان خوکان هم می باشند نیز نخورید؟ یعنی اینجا از لحاظ هدایت فرهنگی این مسئله هم نهفته است که آیا می توان اجازه داد که خوکهایی که دارند آنها را سر می برند را خودشان و بلکه دیگران  را نیز درمان کنند یا اینکه احتیاجی هم هست که آنها را امر به معروف و نهی از منکر هم کرد هر چند که تاثیرگذار هم نباشد. یعنی یک روانشناس و حتی روحانی یحتمل به این خوکهایی که دارند سر می برند صراحتاً هم بگوید که تو چنینی و بلکه قابل هدایت هم نیستی! ولی یحتمل روانکاو دیگری او را بیاورد در جلسات روانکاوی اش شرکت هم دهد و سعی کند او را درمان هم کند. ولی آیا چنین چیزی یعنی حتی تلاش برای اسلام آوردن کافر در اسلام هم امکان پذیر است هر چند روانشناس کانه با خوکی که دارند سر می برند نیز طرف است که هدایت پذیر هم نیست؟ یعنی اینجا آیا یک آبروریزی برای حتی رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت که وقتی در میان انبوهی از این نوع بیماران طرف است همه و همه هم دست به یکی کرده و بفرمایند: خودتی، خودتی، خودتی؟! و لذا هدایت فرهنگی روانکاوانه اینجا چطور هم باید باشد که بتوان حتی از خوکی کانه دارند سر می برند نیز یک روانکاوی که خود می تواند درمانگر و هدایت کننده ی دیگران هم باشد ساخت بجای اینکه حتی خودکشی یا حرکتهای انتحاری خطرناک دیگری هم کند؟ آیا مثلاً مفید هم هست که در نظریه هایی مثل نظریه ی گالوای کیهانی نیز کند و کاو هم کند هر چند که یحتمل از قبل هم نداند که چقدر این نظریه به نظریه ی گالوا یا نظریه های کیهانی دیگری هم می تواند ربط داشته باشد و ...؟ آیا درمان شوپنهاور و بلکه نیتچه هم خوب است بخواند؟ آیا اینها می تواند هم شاگرد و دانشجو و طلبه را از حالات خلاء که در آنها واقع هم شده است هدایت کند به سمت الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف یا بلکه حتی قبل از رسیدن به اجتهاد هم بطور توامان باید زانوی تلمذ نزد شاگردان حضرات آیات هم بزند یا لااقل پای منبر آنها بنشیند با اینکه یحتمل هم این منبری هم باشد که می فرماید ولا منبر الا احرقه! آبروریزی هم ندارد اگر ترتیب و نظم را در جهت درست آنتروپی بنفع خودش و جهاد فی سبیل الله هم بتواند رعایت کند حتی وقتی که دارد وارد مسجد و مصلا و اماکن مقدسه و حتی میخانه و قمارخانه و مراکز فسق و فجور دیگر و ... هم می شود. یعنی یک طوری نشود که انگار همه نیز دارند به یکدیگر می فرمایند این رفوضه هم باز سر و کله اش پیدا شد و حال آنکه همه نیز خودشان می دانند که چقدر رفوضه و مردود هم شده اند و .... لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ‎﴿البروج: ١﴾

 

یَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَکِ اَللَّهُ اَلَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا اِمْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى [أَتَانَا] بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ و مستحب است نیز آنکه بگوید:

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اَللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ اَلْبَرِیَّةِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اَللَّهِ وَ خَیْرِ اَلْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلصِّدِّیقَةُ اَلشَّهِیدَةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلرَّضِیَّةُ اَلْمَرْضِیَّةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْفَاضِلَةُ اَلزَّکِیَّةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْحَوْرَاءُ اَلْإِنْسِیَّةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلتَّقِیَّةُ اَلنَّقِیَّةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمُحَدَّثَةُ اَلْعَلِیمَةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمَظْلُومَةُ اَلْمَغْصُوبَةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمُضْطَهَدَةُ اَلْمَقْهُورَةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ اَلَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً پس صلوات مى‌فرستى بر حضرت رسول و ائمه أطهار علیهم السلام مؤلف گوید که ما در روز سوم جمادى الآخرة زیارتى دیگر براى حضرت فاطمه صلوات الله علیها نقل کردیم

 

یک نکته ای که در مورد معاد جسمانی که در حکمت متعالیه ی ملا صدرا هم آمده است اینجا است که آیا شاگرد و دانشجو و طلبه ای که از حالات خلائی که در آن در فرض بفرمایید منفی بینهایت می زیسته است وقتی می خواهد با وقوع الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه میل هم کند به اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و یحتمل مثل کودکی هم هست که تا بیاید یاد بگیرد راه برود چندین و چند بار هم زمین بخورد و باز دوباره هم بلند شود بایستد و راهش را ادامه هم بدهد، آیا معاد جسمانی هم همین است که تا انسان زنده هم هست می تواند بالاخره با حتی درک آیات اللهی مراتب  درجات متعالیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد و یاری اش هم کند؟ و حالا کاری هم نداریم که چند بار هم زمین می خورد یا اصلا خیلی هم در یادگیری منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم زرنگ و نخبه نیز هست و لذا اصلا هم زمین نمی خورد و لازم هم نیست دوباره بلند شود و راهش را ادامه هم دهد تا برسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه اگر هزار دفعه هم بمیرد و زنده شود نیز هر دفعه هم کفن پوشان و شمشیر بدست هم می آید به یاری امام زمان عجل الله فرجه الشریف! نکته ای که اینجا انشان را و بلکه آنطور که بزرگان علم و دین هم می فرمایند حتی خود بزرگان دین را هم وادار می کند که بین خوف و رجا هم خیلی رفتار کنند اینجا است که منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هیچگاه هم نمی تواند به کنه عظمت خدا و نبی اکرم اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم پی ببرد. و لذا بر ما معلوم هم نیست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف کی ظهور خواهند کرد؟ و بلکه مسئله ی رجعت هم یک چیز است ولی معاد جسمانی کانه گویا چیز دیگری هم هست که آیا در سیر زمان و مکان در طول تاریخ هم چنین است که دوباره زمان و مکان بر می گردد به نقاطی در تاریخ بشریت کانه با اینکه خاتم النبیین هم ظهور فرموده اند، با این حال دوباره 124000 پیغمبر خدا نیز دوباره ظهور از آدم تا خاتم ظهور خواهند کرد تا جایی که حضرت محمد مصطفی خاتم النبیین و سید المرسلین همراه حضرت فاطمه ی زهرا و ائمه ی اطهار هم از نو به این دنیا باز خواهند گشت. و بلکه دوباره هم تاریخ تکرار خواهد شد هر چند که بشریت نیز در یادش نخواهد ماند که آیا این خاتم النبیین همان خاتم النبیینی است که قبلاً هم ظهور کرده بوده است یا خیر؟

مسئله ی معاد جسمانی این است که آیا آن خاتم النبیین و سید المرسلین محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم عیناً همین خاتم النبیین و سید المرسلین است که دوباره زاده خواهد شد و بلکه دوباره هم مو به مو هم هیه ی حوادث تاریخی عالم دوباره تکرار خواهد شد؟! یا اینکه مسئله بسته به این هم هست که آیا شاگرد و دانشجو و طلبه تا بیاید از حالات خلاء خود بیرون هم آمده و بالاخره برسد به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف آزادی عمل هم دارد که حتی همان چقدری هم که آیا بتواند کمک و یاری امام زمان عجل الله فرجه الشریف را کند و همین کار را هم بکند و بلکه دنبال هوا و هوس و شیاطین و فراعنه و شاهنشاهان دیگر هم نرود و ...! مسئله این است که هیچ کس را خدا منع نکرد که به امام حسین علیه السلام هم کمک کنند و اما همان قدر هم او را یاری کردند که کردند؛ ولی این چیزی از امامت امام حسین علیه السلام هم نمی کاهد. و لذا همین قدر هم که انسان هر چقدر هم که بخواهد که بفهمد توحید و نبوت و معاد یعنی چه و حالا خیلی هم اینجا نمی خواهیم وارد بحث عدل الهی و امامت هم شویم؛ حتی همین مبحث معاد شناسی مسئله برای ما خیلی هم مشکل است. همین مسئله را در نظر بگیرید که انسان با همین جسم پوست و گوشت و استخوانش چند بار هم می میرد و زنده می شود گذشته از اینکه هر شب هم به خواب می رود و دوباره فردا صبح اش بپا می خیزد و مشغول کارهایش هم می شود؟ چند بار هم یحتمل دچار روانپریشیهایی ممکن است بشود که آیا او را معتاد به داروهای آرامبخش و امثالهم کند و برسد به ورطه ی شوک دادن و دوباره هم برگردد به همان داروهای رواندرمانی و دوباره هم شوک درمانی و .... آیا این چنین روش درمانی ای هیچ اشکالی هم ندارد و همین است که هست؟ یا واقعاً هم یک اشکالی در کار است؟ یحتمل جادو جنبلی هم در این میان داریم؟!

به همین ترتیب هم یحتمل مشکل از مدعیان امام زمانی است که برای خودشان بدجوری هم دکان باز کرده اند که این دوره ی باطل که همه را به انتظاری هم کشانده است که همه و همه نیز منتظر ظهور حضرتش هستند به اتمام هم می رسد و بلکه دست مدعی دروغگو هم رو می شود و .... به هر حال، یک جای این چرخه بد جوری هم عیب دارد و این کجا است که اینچنین بشریت را دچار چنین خرهای دجالی هم می کند جای بسی تامل هم دارد. مسئله ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف این هم نیست که معلم سر کلاس نیامده باشد و مبصر کلاس هم همه را وادار کند که ساکت بنشینند و بلکه هیچ کس هم نیست که برود دفتر ناظم و بپرسد که آیا بالاخره آقا معلم کی تشریف خواهند آورد یا تشریف نخواهند آورد یا آیا ما برویم خانه یا نرویم یا .... اینکه از بعضی و از جمله هم اولیای خدا می توانند حتی بدون حرف زدن با شاگردان خود و بلکه دیگران بفهمند در سر آنها چه می گذرد و آنگاه با آنها حتی کلامی هم ارتباط برقرار کنند که تو چنین و چنان هم داشتی می اندیشیدی و ...، یک نشانه های کوچکی است از الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه ای که آیا سالک الی الله چقدر از آنها را هم بتواند درک کند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ‎﴿البقرة: ٢﴾‏

إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا ‎﴿الاسرآء: ٩﴾

 

وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لاَ تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ أَشْرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ یُسْتَجَابُ لَکُمْ

4- و بر شما باد که با هم وابستگى و دوستى داشته بهم بخشائید، و از پشت کردن بیکدیگر و جدائى از هم بترسید، امر بمعروف (وادار نمودن بانجام کار شایسته) و نهى از منکر (بازداشتن از کار زشت) را رها مکنید که (اگر رها کردید) بد کردارانتان بر شما مسلّط میشوند پس از آن دعا مى‌کنید (دفع آنها را از خدا مى‌خواهید) روا نشود (زیرا بر اثر نکردن امر بمعروف و نهى از منکر خدا را آزرده و این بلاء و سختى را فراهم کرده‌اید، پس تا توبه و بازگشت ننمائید درخواستتان پذیرفته نگردد)

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه مرحوم علی نقی فیض الاسلام، جلد 5، ص 977- 980، نامه 47 - از وصیّتهاى آن حضرت علیه السّلام است بحسن و حسین علیهما السّلام هنگامیکه ابن ملجم که خدا او را از رحمتش دور گرداند، بآن بزرگوار ضربت زده بود 

http://lib.eshia.ir/11479/5/978

 

لَاتَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ.

«امر به معروف و نهى از منکر» را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلّط مى‌شوند، سپس هر چه دعا کنید مستجاب نمى‌گردد! 

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ص 658

http://lib.eshia.ir/10336/1/658

 

رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سخنان خود نکته‌ای را در مورد شورای‌عالی انقلاب فرهنگی بیان کردند و با اشاره به حضور افراد برجسته و نخبه و صاحب‌نظر در این شورا گفتند: با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویت جمعی شورای‌عالی به تناسب اعضای آن، بروز لازم را ندارد و لازم است تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی کشور تقویت شود، البته اعضاء شورا اشتغالات دیگری نیز دارند و این توقع وجود ندارد که اعضا از کارهای اصلی خود باز بمانند اما انتظار این است که برای امور مربوط به شورا وقت مناسب و کافی گذاشته شود.
ایشان با طرح این سؤال که شأن و وظیفه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی چیست، گفتند: مهمترین نقش و وظیفه این شورا، هدایت فرهنگی کشور و جامعه است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه شیوه هدایت فرهنگی دستگاههای رسمی با هدایت فرهنگی تشکل‌های مردمی متفاوت است، گفتند: شورای‌عالی انقلاب فرهنگی می‌تواند با هدایت صحیح هزاران تشکل مردمی که در کارهای فرهنگی متنوع و گسترده‌ای فعالیت دارند، زمینه‌ساز شکل‌گیری حرکت عمومی در مقوله‌های مهمی همچون گسترش فرهنگ قناعت و عدم اسراف شود.
ایشان ایجاد چنین حرکت‌های عمومی برای فرهنگ‌سازی و یا اصلاح فرهنگ‌های غلط را بخشی از مهندسی فرهنگی دانستند و در مورد هدایت دستگاههای فرهنگی دولتی، افزودند: در مورد دستگاههایی همچون فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات و صداوسیما، هدایت فرهنگی، فقط با ابلاغ سندهای تحول امکان‌پذیر نمی‌شود بلکه باید این سندها محقق و اجرایی شوند و ضمانت اجرای آنها هم حضور رؤسای سه قوه در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی است.

 

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردند:لزوم شناخت دقیق ضعفهای فرهنگی، تلاش برای یافتن راه‌حل و ترویج گزاره‌های صحیح

https://www.leader.ir/fa/content/26187

 

امر به معروف و نهی از منکر را امیر المومنین هم می فرمایند ترک نکنید که اشرار بر شما مسلط می شوند و آنگاه هر چه هم دعا کنید دیگر مستجاب نمی گردد. مسئله اینجا است که اتفاقاً جبرهای فون نویمن را فقط آلن کُن نیست که تحقیق و بررسی کرده است و بلکه همانطور که مستحضرید ادوارد ویتن و ونکاتسا چندراسکارا و دیگرانی که با آنها در مقالاتشان همکاری داشته اند نیز بحث و بررسی کرده اند. اتفاقاً بنده ی حقیر هم خیلی دلم می خواهد بشتر نقطه نظر همه ی آنها را مطالعه و بررسی کنم.

ولی اینجا یک شقاقی هست که مربوط به حتی توبه کردن است که می فرمایند امیر المومنین هم فرموده اند که از جمله توبه کننده حق الناس را هم باید ادا کند. این یعنی چه؟ یعنی اینکه  فرض بفرمایید که کسی که دنبال قماربازی و شراب و مشروب خواری و فحشاء از قبیل زنا هم رفته است حالا یک مرتبه تصمیم هم می گیرید که توبه کند و خیلی هم نماز و روزه اش را بجا آورد. نکته اینجا این است که آیا توبه ی او پذیرفته هم می شود و بلکه حتی می تواند هم به مقام خلیفة اللهی همچون اولیاء و اوصیاء خدا هم برسد؟ یا اینکه نمی تواند چرا که حق الناسی هم بگردن او است که یحتمل متوجه هم نباشد که چطور مرتکب قتل هم شده است، هر چقدر هم که خود بنظرش هم می رسد که فقط او است و لا غیر که مستحق مقام خلیفة اللهی هم هست!

یعنی اینجا همه چیز از شناخت و معرفت هم شروع می شود که باید بتواند نفس خدا و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بشناسد و در عین حال هم باید نفس خود را نیز بشناسد. و این اخری یعنی شناخت نفس خود و ارتباط آن با خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم از همه مهمتر است و رویش باید از همه بیشتر هم کار شود. ولی خوب برای شاگرد و دانشجو و طلبه هم این تازه اول کار است و بلکه هنوز هم همینطوری که دارد در این جهت شناخت و معرفت هم کار می کند در همین حین هم باید کارهای فلسفی و ریاضی فیزیکی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اش را هم تکمیل کرده و کم و کاستهایش را بقول معروف راست و ریست کرده و نشان هم دهد که چطور با همه ی این کاستیها هم می توان به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شد و هر چه بیشتر هم یاریشان کرد. و الا که مسئله توبه هم همانا می شود همچون توبه ی گرگ که می گوید نه اینکه یک شقاقی هم ایجاد کنیم و بلکه حتی برگردیم به همان شاهنشاهی و فرعونیت و شرک و کفر و نفاق و فسق و فجور و .... و باز روز از نو و روزی از نو که حالا چطور از آنجا هم دوباره بخواهیم برگردیم به توحید و نبوت و ان شاء الله هر چه زودتر هم برسیم امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ و حالا یحتمل بعضی هم اشکال می فرمایند که اپراتورهایی که روی چنین جبرهای فون نویمن ای کار می کنند هم خیلی منتظره و غیر منظور هم باشند که بخواهند شقاقی در جامعه ایجاد کرده یا برگشتی به شاهنشاهی و فرعونیت هم ایجاد کنند و .... و چرا که این درست است که توبه ی گرگ همان مرگ هم هست ولی بالاخره روایات دیگری هم هست که تو بلد نیستی و باید بیشتر هم پای درس و مکتب بنشینی و بیاموزی و تحقیق و بررسی هم کنی! و اما بالاخره نکته اینجا است که توحید و فرعونیت و شاهنشاهی هم یک سر سوزن یحتمل با هم سازگار نباشند الا اینکه در شناخت غلط امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بخواهند او را خود همان شاهنشاه آریامهر و فرعون و بلکه دیکتاتوری هم جلوه دهند چرا که این همان خودش است که نمی تواند آن خوی شاهنشاهی و فرعونی را کنار بگذارد و آنرا بر حتی توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت هم ترجیح می دهد و حتی حکومت اشرار هم بهتر از حکومت صالحان بحساب می آورد. لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ‎﴿البقرة: ١٥٤﴾‏

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ‎﴿آل عمران: ١٦٩﴾‏

لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ‎﴿القیامة: ١﴾‏

 

( بیان )

یطوف بیان السورة حول القیامة الکبرى فتنبئ بوقوع یوم القیامة أولا ثم تصفه ببعض أشراطه تارة ، وبإجمال ما یجری على الإنسان أخرى ، وینبئ أن المساق إلیه یبدأ من یوم الموت ، وتختتم بالاحتجاج على القدرة على الإعادة بالقدرة على الابتداء.

والسورة مکیة بشهادة سیاق آیاتها.

قوله تعالى : « لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ » إقسام بیوم القیامة سواء قیل بکون « لا أُقْسِمُ » کلمة قسم أو بکون لا زائدة أو نافیة على اختلاف الأقوال.

 

http://lib.eshia.ir/12016/20/103

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمُحَدَّثَةُ اَلْعَلِیمَةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمَظْلُومَةُ اَلْمَغْصُوبَةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمُضْطَهَدَةُ اَلْمَقْهُورَةُ

 

وَ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُ «یَا جَبْرَئِیلُ عِظْنِی» فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإِنَّکَ مُفَارِقُهُ وَ اِعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مُلاَقِیهِ شَرَفُ اَلْمُؤْمِنِ صَلاَتُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزُّهُ کَفُّ اَلْأَذَى عَنِ اَلنَّاسِ .

5856 - و جبرئیل علیه السّلام بر پیمبر صلّى اللّٰه علیه و آله نازل شد، رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله به او فرمود: مرا پند ده، اى جبرئیل، پس جبرئیل گفت: یا محمّد، هر چه خواهى زندگى کن، که سرانجام خواهى مرد، و هر که را خواهى دوست بدار، که سرانجام از او جدا خواهى شد، و هر کار که خواهى بجا آور که با آن دیدار خواهى کرد، شرف مؤمن نماز او در شب است، و عزّتش خوددارى از مردم آزاریست.

 

من لا یحضره الفقیه، جلد 4، ص 399

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/103837/translate

 

در وجود انسان، یک ابدیتی هست که از حضرت آدم علیه السلام تا حضرت محمد خاتم النبیین و سید المرسلین صل الله علیه و آله و سلم و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام  تا روز قیامت در جریان است و او را در حقیقت بیمرگ می کند هر چند که مرگ بالاخره یک روزی او را فرا می گیرد و خدا و رسولش و ائمه ی اطهار علیهم السلام را ملاقات هم می کند، این است که در زیارت وارث می فرماید صلوات الله علیکم و علی ارواحکم و علی اجسادکم و علی اجسامکم و ...:

وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ اَلْإِمَامُ اَلْبَرُّ اَلتَّقِیُّ اَلرَّضِیُّ اَلزَّکِیُّ اَلْهَادِی اَلْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ اَلتَّقْوَى وَ أَعْلاَمُ اَلْهُدَى وَ اَلْعُرْوَةُ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ اَلدُّنْیَا وَ أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ [بِآیَاتِکُمْ] مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ عَلَى أَجْسَادِکُمْ وَ عَلَى أَجْسَامِکُمْ وَ عَلَى شَاهِدِکُمْ وَ عَلَى غَائِبِکُمْ وَ عَلَى ظَاهِرِکُمْ وَ عَلَى بَاطِنِکُمْ

 

و در حقیقت این آن چیزی است که کافر و مشرک و منافق از روی جهل و غفلتش نمی تواند درک کند و همین هم هست که او را در شمار مردگان هم در می آورد. می فرمایند خوب هم هست که تابلویی از مردنت را جلوی خودت نصب کنی و بیاد داشته باشی، و یک راهش این هم هست که کافر و مشرک و منافق درونت را نه فقط بیدار کنی و بلکه احیاء هم کنی آنچنانکه اگر توانستی چنین کنی کل بشریت را هم احیاء کرده ای. و اما اگر نتوانستی او را با مسلمان و بلکه مومن شدن احیاء اش هم کنی که آنگاه با خودکشی نفست کل بشریت را هم کشته ای. و لذا می فرمایند خودکشی از گناهان کبیره هم هست.

خوب، حالا ما می بینیم که چرا قرآن کریم می فرماید البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌اند، بلکه زنده‌اند (به حیات ابدی و) در نزد خدا متنعّم خواهند بود. (آل عمران ۱۶۹). شهیدی که در مقابله ی با کفر و شرک و نفاق هم شهادت داده است و اسلام را زنده هم کرده است نه تنها نمرده اند و بلکه به حیات ابدی هم زنده اند و نزد خدا هم متنعم اند. این است که تک قطبی امام زمان عجل الله فرجه الشریف  در مقابل جهان استکباری تک قطبی را هم نمی توان به حساب و محاسبه در آورد. با ظهور آن حضرت، یک مرتبه کل عالم اسلام می آورند! و دیگر ماچ و بوسه یک زوجی قبل از ازدواج حتی درون ماشین غیر منتظره و غیر منظور هم نخواهیم داشت. و لذا یک فرق عظیمی هم هست بین مرگ از روی خودکشی و شهادت فی سبیل الله. یک وقت هست که کسی آنقدر از مرگ دیگری محزون هم می شود که همه و همه نیز شاکی می شوند که بابا بالاخره بفرمایید که ایشان یا شب گریه کند یا روز و نه هم شب و هم روز! ولی آیا بالاخره می شود هم گفت که این حزن و اندوه و افسردگی فرض بفرمایید مرگ پدر هم درست و بجا نیز نیست؟ و لذا اگر ابرتقارنهای صحیحی هم اتفاق می افتاد که حتی مومنین و مومنات ومسلمین و مسلمات هم درست و حسابی نیز مثل حضرت علی امیر المومنین و حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیهم ازدواج می کردند نیز خیلی از مسائل یحتمل حتی خود به خود حل می شد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

شمس الدین، کُن، سوییلکم، حسام، خلخالی، پاگلیالوری، فرهوون،  چندراسکاران، پنینگتون، ویتن ...

https://arxiv.org/abs/2207.10901

https://arxiv.org/abs/1910.10407

https://arxiv.org/abs/2205.04707

https://arxiv.org/abs/2204.14216

https://arxiv.org/abs/2209.10454

لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ‎﴿القیامة: ١﴾‏

( بیان )

یطوف بیان السورة حول القیامة الکبرى فتنبئ بوقوع یوم القیامة أولا ثم تصفه ببعض أشراطه تارة ، وبإجمال ما یجری على الإنسان أخرى ، وینبئ أن المساق إلیه یبدأ من یوم الموت ، وتختتم بالاحتجاج على القدرة على الإعادة بالقدرة على الابتداء.

والسورة مکیة بشهادة سیاق آیاتها.

قوله تعالى : « لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ » إقسام بیوم القیامة سواء قیل بکون « لا أُقْسِمُ » کلمة قسم أو بکون لا زائدة أو نافیة على اختلاف الأقوال.

 

 

یَا اباذر! کُنْ کَأَنَّکَ فِی الدُّنْیَا غَرِیبٌ أَوْ کَعَابِرِ سَبِیلٍ، وَ عُدَّ نَفْسَکَ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ،

ای اباذر!در دنیا چنان باش که گویی غریبی هستی، یا یک رهگذر، و خود را از اهل گور به حساب آور.

 

نصایح پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر

https://hawzah.net/fa/Article/View/93863

 

یا ابن جندب إن لله تبارک وتعالى سورا من نور، محفوفا بالزبرجد والحریر، منجدا بالسندس [1] والدیباج، یضرب هذا السور بین أولیائنا وبین أعدائنا فإذا غلى الدماغ وبلغت القلوب الحناجر ونضجت الاکباد من طول الموقف ادخل فی هذا السور أولیاء الله، فکانوا فی أمن الله وحرزه، لهم فیها ما تشتهی الانفس وتلذ الاعین. وأعداء الله قد ألجمهم العرق وقطعهم الفرق وهم ینظرون إلى ما أعد الله لهم، فیقولون: " مالنا لا نرى رجالا کنا نعدهم من الاشرار [2] " فینظر إلیهم أولیاء الله فیضحکون منهم، فذلک قوله عزوجل: " اتخذناهم سخریا أم زاغت عنهم الابصار [3] ". وقوله: " فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون * على الارائک ینظرون [4] " فلا یبقى أحد ممن أعان مؤمنا من أولیائنا بکلمة إلا أدخله الله الجنة بغیر حساب.

 

تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 307

http://lib.eshia.ir/15139/1/307

 

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردند:لزوم شناخت دقیق ضعفهای فرهنگی، تلاش برای یافتن راه‌حل و ترویج گزاره‌های صحیح

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (سه‌شنبه) در دیدار اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، هدایت فرهنگی کشور را، شأن و نقش اصلی این شورا خواندند و با اشاره به ضرورت بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور گفتند: شورای‌عالی انقلاب فرهنگی باید با رصد و شناخت دقیق ضعفها و گزاره‌های غلط فرهنگی در عرصه‌های مختلف، راه‌حل‌های عالمانه‌ای برای رواج گزاره‌های صحیح و پیش‌بَرنده، ‌ارائه کند....

 

https://www.leader.ir/fa/content/26187

 

یک نکته ای که در مورد اپراتورهای غیر منتظره و اپراتورهای غیر منظور روی جبرهای فون نویمن هست این است که اصلا آیا مسئله زمان در این موارد مهمتر است یا اینکه بتوانیم مقادیری را که مورد بحث ما هسند و از جمله بار الکتریکی یک الکترون و بلکه تک قطبی مغناطیسی ناشی از حرکت الکترونی را دقیق هم آیا چقدر اندازه بگیریم؟ یعنی اینکه ما بتوانیم اصلا مقداری را در اندازه گیری مغناطیسم یک تک قطبی مغناطیسی را به حساب آوریم نیز در مقاطع مختلف زمانی در طول تاریخ علم و بشریت، می تواند مسئله ی مهمی باشد. آیا چقدر هم اینجا حتی حرکت یک الکترونی اینجا مهم است؟ بعضی یحتمل اشکال هم بفرمایند که خوب کره ی زمین هم که آیا چقدر در سکون است و آنطور که ما امروز هم می دانیم چنین نیست که خیلی هم در سکون است و بلکه در حال حرکت بدور خورشید هم مدام هست، و اما حتی قطبنمای موبایل شما هم می تواند نشان دهد که عقربه ی آن بسمت جهت شمال مغناطیسی زمین می ایستد.

و لذا اینها همه چه ربطی هم دارند به ابرتقارنها و فرض بفرمایید ازدواج مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات و بلکه کل بشریت آنچنان که همه و همه فطرتاً مسلمان اند؟ التفات هم بفرمایید که آیا اگر یک زوجی در ماشین خود در روز روشن نشسته باشند و زوجه ی جوان هم افتاده است روی زوج خود و حالا ماچ و بوسه کن و کی نکن؛ آیا چنی عملی اگر خدای ناکرده ازدواج هم نکرده باشند، چقدر هم احتمال دارد که به ازدواجشان نیز بیانجامد و بلکه آیا کاری است از روی عقل که خانم زوجه خود را تا این حد هم در زندگی آزاد فرض بفرمایند؟! یا اینکه باید هم گفت که چنین صحنه ای معمولاً غیر منتظره و بلکه غیر منظور هم هست که معلوم هم نیست به کجا ختم شود؟ یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که آنوقتی که از قول بزرگان می فرمایند آن وقتی که باید کاری می کردی هم نکردی و حالا دیگر می خواهی چه کنی آیا همین نیست؟ این همه مدام به انسان هم می فرمایند حجابت و بلکه حیاء ات را رعایت کن یا خیر تا اینکه حتی برسی به حیاء الهی و بلکه تقوای الهی؟! و لذا حجاب حجاب حجاب! 

اصولاً نکته اینجا است که آیا می توان با لحاظ اپراتورهای غیر منتظره و غیر منظور در جبرهای فون نویمن بدون لحاظ توحید و نبوت هم نهایتاً رسید به امامت یا اینکه چنین چیزی اصلا برای چنین جبرهای فون نویمنی غیر منتظره و غیر منظور هم هست؟ یعنی این خود یک مسئله ی مهمی هم هست که برای مومنین و مومنات و بلکه مسلمین و مسلمات هم یحتمل غیر منتظره و غیر منظور هم باشد که یک مرتبه با تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم روبرو شوند که در مقابل جهان استکباری تک قطبی هم قد علم فرموده اند. ولی اصولاً هم با لحاظ اصول دین و خصوصاً هم توحید و نبوت و معاد، انتظار برای ظهور امام زمان هم کمتر غیر منتظره بنظر می رسد هر چند که این اپراتورهای غیر منتظره و غیر منظور روی جبرهای فون نویمن حتی بتوانند فضای پیوسته ای را هم تبدیل به فضایی ناپیوسته و بلکه گسسته کوانتومی نمایند که ترتیبش هم از جمله بسته به انواع صف کشیهای جنود عقل و جهل بر علیه یکدیگر هم دارند. و لذا مثلاً ملاحظه هم می شود که در مکانیک کوانتومی نسبیتی و نظریه ی میدانهای کوانتومی نسبیتی و هندسه ی ناجابجایی اپراتور لاپلاس هم تبدیل می شود به اپراتورهای دیرک و بلکه اپراتور دیرک به عنوان متریکی هم در هندسه ی ناجابجایی مورد استفاده قرار می گیرد. بعضی یحتمل اینجا اشکال هم بفرمایند که روز قیامت هم که نمی تواند نو به نو جهان را در هر لحظه هم متحول کند و حال آنکه همان خدایی که اول بار عالم را خلق کرد دوباره و دوباره و ... هم می تواند چنین کند! و لذا یحتمل این هم یک سوالی باشد که آیا کی اپراتورهای غیر منتظره و غیر منظور جبرهای فون نویمن که  حتی به ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف تک قطبی جهانی در مقابل استکبار جهانی تک قطبی هم می انجامد برای مسلمانان غیر منتظره تر و بلکه غیر منظورتر از غیر مسلمانان هم باشد با اینکه این مسلمانان هم هستند که از منتظران امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هستند؟! نکته اینجا است که این چه سری هم هست که در تعارفات بین حضرت عیسی ابن مریم علی نبینا علیهم السلام بعد از اینکه از آسمان فرود آمدند و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم واقع خواهند شد؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ ‎﴿الحجر: ٦﴾‏

قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ‎﴿الشعراء: ٢٧﴾‏

وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ‎﴿الصافات: ٣٦﴾‏

ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ‎﴿الدخان: ١٤﴾‏

فَتَوَلَّىٰ بِرُکْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ‎﴿الذاریات: ٣٩﴾‏

کَذَٰلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ‎﴿الذاریات: ٥٢﴾‏

فَذَکِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ‎﴿الطور: ٢٩﴾‏

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ‎﴿القمر: ٩﴾‏

مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ‎﴿القلم: ٢﴾‏

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ‎﴿القلم: ٥١﴾‏

وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿القلم: ٥٢﴾

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

معانى والا در سخنانى کوتاه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم

(6 [1؟]) پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: مرگ براى پند آموزى بس است، و پرهیزگارى براى توانگرى کافى و پرستش براى مشغولى (دل و اندامها) بس است و رستاخیز را همین بس که پناهگاه آینده است و خداوند در آن پاداش دهنده.

(1) و فرمود: دو خصلتند که هیچ نکویى برتر از آن دو نباشد، ایمان به خدا و سود بخشى به بندگان خدا، و دو خصلتند که هیچ بدى از آن دو بدتر نباشد، شرک به خدا و زیان رساندن به بندگان خدا.

(2) مردى به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: مرا سفارشى فرماى که خدایم بدان سود رساند. فرمود:

یاد مرگ را افزون کن تا تو را از (اندوه) جهان برهاند، و به شکر اندر باش که نعمتت را بیفزاید، و بسیار دعا کن که ندانى چه هنگام دعایت پذیرفته گردد، و از تجاوز بپرهیز که خداوند چنین حکم رانده که هر کس «مورد تجاوز قرار گیرد خدایش یارى دهد»[1] و فرمود: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى‌ أَنْفُسِکُمْ‌- اى مردم بدانید که سرکشى‌تان به زیان شماست‌[2] و از نیرنگ و بدسگالى بپرهیز که خداوند مقرر فرمود: وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ‌- بدسگالى جز به صاحب آن باز نمى‌گردد[3] (3) و فرمود 6: شما به فرمانروایى آزمند مى‌شوید و سپس افسوس و پشیمانى نصیبتان آید، وه که (فرمانروایى) چه نیکو دایه‌اى و چه بد از شیرگیرنده‌اى است.

(4) و فرمود صل الله علیه و آله و سلم: مردمى که کار خود را به زنى وانهند، هرگز رستگار نشوند.

به آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم عرض شد: از یاران کدامین بهتر؟ فرمود: آن که چون (از خدا) یاد کنى یاریت دهد و چون یاد (خدا) را از خاطر برى فرا یادت آرد. و عرض شد: بدترین مردم کدامند؟ فرمود: دانشمندانى که فاسد شوند.

(5) و فرمود صل الله علیه و آله و سلم: پروردگارم مرا به نه چیز سفارش کرد: ناب بودن دل در آشکار و نهان و عدالت در خرسندى و خشم، میانه‌روى در بینوایى و توانگرى، و این که از کسى که بر من ستم کرده درگذرم و به آن که از من دریغ ورزیده بخشش کنم و با آن که از من گسسته بپیوندم، و این که خاموشیم اندیشه و گویاییم یاد کرد (خدا) و نگریستنم عبرت‌گیرى باشد.

(6) و فرمود صل الله علیه و آله و سلم: دانش را با نگارش در بند کشید.

(7) و فرمود صل الله علیه و آله و سلم: هر گاه تبهکار قومى سرور آنان گردد و رهبر قومى خوارترین آنان باشد و مرد تبهکار را گرامى دارند، باید در انتظار بلا بود.

(8) و فرمود صل الله علیه و آله و سلم: به شتاب رفتن، ارزش مؤمن را ببرد.

(9) و فرمود صل الله علیه و آله و سلم: دزد زده همواره در صدد تهمت بستن به بیگناهان باشد چندان که جرم خود او از دزد بزرگتر گردد.

 

رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 42- 43

http://lib.eshia.ir/12679/1/42

 

یک جایی هست که حتی در استکبار جهانی تک قطبی هم که حتی تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف جلوی آن قیام می فرماید از نظر خود مردمی که حتی زیر سلطه ی استکبار جهانی هم هستند غیر قابل بخشایش است و دلیلش همین است که فرمانروایان استکباری نمی توانند خویی داشته باشند غیر از اینکه اقل کم مشمول افسردگی همراه سرخوشی نیست هر چقدر هم که انواع مشاوران و روانشناسان هم دورش را گرفته باشند و بخواهند درمانش هم کنند. نکته اینجا این است که چنین فرمانروایانی مشمول سرخوشی شدیدی هم می توانند باشند که در قطب دیگرش آن قطب افسردگی را هم با تمام قوا سعی می کنند بپوشانند. ولی نکته ای که هست این است که هر چقدر هم که سعی کنند در هیئت حاکمه و ثروتمندان و توانمندانش مسئله را هم حل کنند، آیا وقتی به آسایشگاه ها و بیمارستانهای روانی و زندانها و ... هم در این ممالک می رویم نیز مسئله حل است و بلکه همه ی مریضهای روانپریش را نیز درمان کرده اند و اصلا چیزی بنام مسائل روانشناسی نیست که درمانش نکرده باشند و السلام نامه تمام؟! خدا کند که اینطور هم باشد و بلکه چیزی به اسم دیوانگی هم در عالم نداشته باشیم و مسئله اش کلاً حل شده باشد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة  النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته

ویرانه ده نازلی بالام جان وردی دینجلدی 
در ویرانه نازدانه بچه ام جان داد و راحت شد
بو دختر شیرین کلام جان وردی دینجلدی 
این دختر شیرین کلام جان داد و راحت شد
بختی بو طفلون اوجیدن دوشدی سرازیره 
بخت این طفل از اوج به پایین افتاد 

یکسر آتا قارداشلارین چکدیله شمشیره 

بابا و تمام برادرهایش را از تیغ گذراندند 

کرب و بلادن شامه دن باغلاندی زنجیره 

از کربلا تا شام به زنجیر بسته شد

یاتماق اونا اولدی حرام جان وردی دینجلدی 
خواب به ایشان حرام شد جان داد و راحت شد 

قالدی آراده بی کفن الله بالام ئولدی 

در آن میانه بی کفن ماند خدایا بچه ام مرد

ببر کمسده  یوخ دفن ادن الله بالام ئولدی 

یک نفر نیست که دفن کنه بچه ام مرد

آسوده اولدی ظلمیدن الله بالام ئولدی

از ظلم آسوده گشت بچه ام مرد 

هر زحمته ایتدی دوام جان وردی دینجلدی 
به هر زحمتی تاب آورد جان داد و راحت شد

بعضی گئجه اکبر بویونا اوخشاری یاتمازدی 
بعضی شب ها برا علی اکبر زبان می گرفت و نمی خوابید 

شمری گورن گون او گجه قورخاردی یاتمازدی 
روزی که شمر رو دید شب می ترسید و نمی خوابید 

چوخ یالواراردیم یات قیزیم آغلاردی یاتمازدی 

خیلی التماس می کردم بچه ام بخواب نمی خوابید 

هر زحمته ایتدی دوام جان وردی دینجلدی 
به هر زحمتی تاب آورد جان داد و راحت شد

 

مداحی حاج سلیم موذن زاده

ترجمه مداح اهل بیت حاج آقا کربلائی خان احمدی

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ‎﴿البقرة: ٣٨﴾‏

 

1144

 

 

خَفِ اللّه َ کأنَّکَ ترَاهُ

 

5422.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ ... خَوفُ اللّه ِ فی السِّرِّ کأنّکَ تَراهُ ، فإنْ لَم تَکُن تَراهُ فإنّهُ یرَاکَ . [2]

5423.عنه صلى الله علیه و آله ـ فی وَصیّتِهِ لعلیٍّ علیه السلام ـ: اُوصیکَ فی نَفْسِکَ بخِصالٍ فاحْفَظْها عنّی ... الثّالثةُ : الخَوفُ مِن اللّه ِ عزّ ذِکْرُهُ کأنّکَ تَراهُ . [3]

5424.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : خَفِ اللّه َ کأنّکَ تَراهُ ، فإنْ کُنتَ لا تَراهُ فإنَّهُ یَراکَ ، فإنْ کُنتَ تَرى أنّهُ لا یَراکَ فَقد کَفَرتَ ، و إنْ کُنتَ تَعْلَمُ أنّهُ یَراکَ ثُمَّ اسْتَتَرْتَ عنِ المَخْلوقینَ بالمَعاصی و بَرَزْتَ لَهُ بِها فَقد جَعَلْتَهُ فی حَدِّ أهْوَنِ النّاظِرینَ إلَیکَ . [4]

 

1145

 

 

المَخافَةُ مِنَ اللّه ِ عَلى قَدرِ العِلمِ بِهِ

 

 

الکتاب :

 

وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذلِکَ إِنَّمَا یَخْشَى اللّه َ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللّه َ عَزِیزٌ غَفُورٌ» . [5]

 

1144

 

از خدا چنان بترس که گویى او را مى بینى

 

5422.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سه چیز نجات بخش است ... ترس از خدا در نهان چنان که گویى او را مى بینى ؛ چه اگر تو او را نمى بینى او تو را مى بیند.

5423.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در سفارش خود به على علیه السلام ـفرمود : تو را به داشتن خصلتهایى سفارش مى کنم . آنها را از من به خاطر بسپار... سوم: ترس از خداوند عزّ و جلّ، چنان که گویى او را مى بینى .

5424.امام صادق علیه السلام : از خدا چنان بترس که گویى او را مى بینى ؛ چه، اگر تو او را نمى بینى، او تو را مى بیند . اگر فکر کنى که او تو را نمى بیند ، هر آینه کافر شده اى و اگر بدانى که او تو را مى بیند و با این حال دور از چشم مردم و در برابر دیدگان خدا گناه کنى، بی گمان او را در حدّ پست ترین بینندگان خود قرار داده اى .

 

1145

 

خدا ترسى به اندازه خدا شناسى است

 

قرآن :

 

«همچنین از مردم و جنبندگان و چارپایان گوناگون [آفرید] . هر آینه از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مى ترسند . همانا خداوند پیروزمند و آمرزنده است» .

 

در مسجد ما سخنرانی داشتیم که تا بنده خدا تشریف آوردند و نشستند به سخنرانی، یک مرتبه برق رفت و چندین صلوات فرستادند تا بلکه برق بیاید و اما نیامد هم. عرض بنده ی حقیر این است که در این میان یک بنده ی خدایی هم فرمودند پایت را از روی سیم بردار کانه اگر چنین کند آنگاه برق خواهد آمد! به هر حال، بنده ی حقیر گفتم نکند یک مسئله ای هست که بنده را می خواهد متوجه خود کند و بنده ی حقیر از ان غافل هم بوده ام. ولی بعد گفتم که اگر چنین هم بوده است که حتماً اساتید و علمای عظام یک جور بهتری آنرا برای این بنده ی حقیر عنوان می کردند و آنگاه می فهمیدم که چه باید هم بکنم.

خلاصه در این گیر و دار هم بودم که یادم افتاد که اگر میخی فولادی را در میدانی الکتریکی و مثلاً با سیم پیچی که برق هم از آن می گذرد را و دور میخ هم واقع شده است هم نسبت به سیم پیچ حرکت دهیم، آنگاه میدانی مغناطیسی را هم ایجاد می کند. می فرمایند الکترونهای روی میخ فولادی که نامرتب بوده اند، مرتب هم می شوند و همین ایجاد یک مغناطیس دائمی در فولاد هم خواهد کرد. درست شد؟! و اما حالا اگر شما یک الکترونی را داشته باشید که دارید آنرا روی سیمی حرکت می دهید آنچنان که میدانی الکتریکی هم ایجاد کند، آنگاه آیا حرکت خود سیم به چه مقدار هم باید باشد و کمتر از آن هم نباشد، تا بتواند میدانی مغناطیسی از همان حرکت یک الکترون روی سیم را هم ایجاد کند؟! و بلکه همین حرکت یک الکترون روی سیم هم آیا باید چقدر باشد تا بتواند حتی میدانی الکتریکی را هم ایجاد کند؟ بعضی یحتمل اینجا حتی اشکال هم کنند که دیگر خود الکترون که روی سیم نباید حرکت هم کند چرا که مقدار میدان الکتریکی یک الکترون هم همان یک الکترون ولت است دیگر! بله، ولی آیا اگر یک الکترون در سکون هم واقع شده باشد هم می تواند باز میدانی الکترونی به اندازه ی یک الکترون ولت نیز ایجاد کند یا اینجاها یک طورهایی هم یک حرکتهایی نیز لازم است!

مثلاً اگر الکترونی روی سیمی در حال حرکت اند آنچنان که آنگاه جریانی الکتریکی را هم ایجاد می کند و خود این سیم هم در قطاری واقع است که مشاهده گر بیرون از قطار هم باید متوجه یک میدان مغناطیسی در اثر حرکت سیم داخل قطار هم شود؛ و اما آیا مشاهده گر داخل قطار یا حتی اتوبوس هم می تواند چنین میدان مغناطیسی را مشاهده کند چرا که خود سیم نسبت به این مشاهده گر حرکتی هم ندارد و و بلکه ثابت هم هست و .... و اما آن میدان مغناطیسی چقدر هم باید باشد که مشاهده گر خارج از اتوبوس یا قطار با فاصله ای که باندازه ی کافی هم دور نباشد بتواند آنرا اندازه هم بگیرد و بلکه سرعت اتوبوس و قطار هم آیا چقدر باید باشد تا چنین میدانی مغناطیسی و الکتریکی محلی را بتواند اندازه هم بگیرد. یعنی آیا همین که مشاهده گر خارج از قطار هم هست آنگاه به اندازه ی کافی دور هم هست که دیگر نمی تواند میدان الکتریکی و مغناطیسی ناشی از حرکت یک الکترون روی سیم داخل قطار را هم اندازه بگیرد چرا که این میدانها برای چنین مشاهده گری بیش از حد هم ضعیف می شوند و .... نکته ی دیگر اینجا این است که فرض بفرمایید در مورد میخ فولادی یا سیم، الکترونها را در رابطه با یک میدان الکتریکی و بلکه الکتروضعیف هم داریم در نظر می گیریم که در رابطه با یک نیروی قوی که ناشی از ماده ی فولادی یا آنچه سیم هم از آن ساخته شده است داریم بررسی می کنیم؛ و لذا تک قطبیهای مغناطیسی اینجا نیز بستگی به این نیروهای الکتروضعیف و قوی هم دارند و .... و اما گرانش هم مثل مسئله ی تغییر حالات بخار آب به مایع یا جامد برف و باران از ابرها از سطوح دریاها نیز آیا چقدر بصورت محسوسی وارد در مسئله می شوند؟

سوال دیگر اینجا است که در جدول مندلیوفی که ما در مدل استاندارد ذرات فیزیک هم برای ذرات بکار می بریم، آنگاه ابرتقارن هم آیا کجا وارد می شود و بلکه آیا اینجا نیست که گرانش را هم می توانیم وارد معادلات کنیم؟ این یک نکته ی خلی جالب و مهمی است که در مسئله ی تقابل تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف با استکبار جهانی تک قطبی نیز آیا در چه مقیاسهایی یا سنجه هایی هم ابرتقارن آنچنان هم وارد می شود که منجر به ازدواج جوانان مومنین و مومنات و بلکه مسلمین و مسلمات هم شوند. نکته اینجا است که در مورد فرعون و شاهنشاه آریامهر و سلطنتی که برای انها در نظر گرفته می شود هم تاجگذاری ای دارد که قرار را هم بر ان می گذارند که بسبب آن مردم را انچنان هم خوشنود می کند که موجب تشکیل خانواده های مردمی هم می شوند. ولی بعید بنظر می رسد که تاجگذاری امام المستضعفین هم اینچنینی باشد! یحتمل یک تاجی از نورانیت خدایی هم بر سر او آنچنان که در فیلمها برای پیغمبران و ائمه در نظر می گیرند رخ می دهد که همان تاجگذاری خدایی او هم خواهد بود و بلکه چنین چیزی در قلوب مومنین و مومنات و مسلمین ومسلمات هم واقع می شود و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ‎﴿آل عمران: ١٧٥﴾‏

24. تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ‎﴿السجدة: ١٦﴾‏

 

مطلب اول در زیارات مطلقه حضرت امام حسین علیه السلام است

و آنها بسیار است و ما در اینجا به ذکر چند زیارت از آنها اکتفا مى‌کنیم

زیارت اول

شیخ کلینى در کافى به سند خود روایت کرده از حسین بن ثویر که گفت: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج نشسته بودیم نزد حضرت ابى عبد الله جعفر بن محمد علیهما السلام و سخنگو در میان ما یونس بود که سنش از همه ما بزرگتر بود پس به حضرت عرض کرد فدایت شوم من حاضر مى‌شوم در مجلس این قوم یعنى اولاد عباس پس چه بگویم فرمود هر گاه حاضر شدى و ما را بیاد آوردى پس بگو

اَللَّهُمَّ أَرِنَا اَلرَّخَاءَ وَ اَلسُّرُورَ که آنچه مى‌خواهى از ثواب یا رجوع در رجعت خواهى دریافت گفت گفتم فدایت شوم من بسیار شود که امام حسین علیه السلام را یاد کنم پس در آن‌وقت چه بگویم فرمود که سه مرتبه بگو

صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ که سلام مى‌رسد به آن حضرت از نزدیک و دور پس حضرت فرمود زمانى که حضرت ابو عبد الله الحسین شهید شد گریه کرد بر آن حضرت آسمانهاى هفتگانه و هفت زمین و آنچه در آنها و آنچه در ما بین آنها است و هر که در بهشت و در آتش است از مخلوق پروردگار ما و آنچه دیده مى‌شود و آنچه دیده نمى‌شود همه گریستند بر ابى عبد الله الحسین علیه السلام مگر سه چیز که گریه نکرد بر آن حضرت گفتم فدایت شوم آن سه چیز کدام است فرمود نگریست بر آن حضرت بصره و نه دمشق و نه آل عثمان گفتم فداى تو شوم مى‌خواهم به زیارت آن حضرت بروم پس چه بگویم و چه بکنم فرمود چون به زیارت آن حضرت روى پس غسل کن در کنار فرات پس بپوش جامه‌هاى پاک خود را پس با پاى برهنه روانه شو پس به درستى که تو در حرمى هستى از حرمهاى خدا و حرم رسول خدا و بسیار بگو در وقت رفتن

اَللَّهُ أَکْبَرُ وَ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ سُبْحٰانَ اَللّٰهِ و هر ذکرى که متضمن تمجید و تعظیم حق تعالى باشد و صلوات ....

 

مفاتیح الجنان، آشیخ عباس قمی، ص 422

http://lib.eshia.ir/10376/1/422

 

الخَوفُ

الکتاب :

 

تَتَجَافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفا وَ طَمَعا وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» . [1]

 

الحدیث :

5408.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : رأسُ الحِکمَةِ مَخافَةُ اللّه ِ . [2]

5409.عنه صلى الله علیه و آله : جِماعُ الخَیرِ خَشْیَةُ اللّه ِ . [3]

5410.عنه صلى الله علیه و آله : أعْلى النّاسِ مَنزِلَةً عِندَ اللّه ِ أخوَفُهُم مِنهُ . [4]

5411.الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الخَوفُ جِلْبابُ العارِفینَ . [5]

5412.عنه علیه السلام : الخَشیَةُ مِن عذابِ اللّه ِ شِیمَةُ المُتّقینَ . [6]

5413.عنه علیه السلام : خَشیَةُ اللّه ِ جِماعُ الإیمانِ . [7]

5414.عنه علیه السلام : احْذَروا مِن اللّه ِ ما حَذّرَکُم مِن نَفْسِهِ ، و اخْشَوهُ خَشیَةً یَظْهَرُ أثَرُها علَیکُم . [8]

 

1143

 

 

ترس [از خدا]

 

 

قرآن :

 

«از بستر خواب پهلو تهى مى کنند ، پروردگارشان را با بیم و امید مى خوانند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق مى کنند» .

 

حدیث :

 

5408.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سرآمد حکمت ترس از خداست.

5409.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : کانون خوبیها ترس از خداست .

5410.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بلند پایه ترین مردم نزد خدا ترسانترین آنها از اوست .

5411.امام على علیه السلام : ترس [از خدا] رداى خداشناسان است .

5412.امام على علیه السلام : ترس از عذاب خدا، خوى پرهیزگاران است .

5413.امام على علیه السلام : ترس از خدا کانون ایمان است .

5414.امام على علیه السلام : از خدا برحذر باشید ، چنان که او شما را از خودش برحذر داشته است و از او بترسید آن گونه که آثار آن در شما آشکار شود .

5415.عنه علیه السلام ـ فی وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ عِندَ الوَفاةِ ـ: اُوصیکَ بخَشْیَةِ اللّه ِ فی سِرِّ أمْرِکَ و عَلانِیَتِکَ . [1]

5416.عنه علیه السلام : اسْتَعِینوا على بُعدِ المَسافَةِ بطُولِ المَخافَةِ . [2]

5417.عنه علیه السلام : إنّ اللّه َ إذا جَمعَ النّاسَ نادى فیهِم مُنادٍ : أیُّها النّاسُ ، إنَّ أقْرَبَکُمُ الیَومَ مِن اللّه ِ أشَدُّکُم مِنهُ خَوفا . [3]

5418.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام : ابنَ آدَمَ ، لا تَزالُ بخَیرٍ ... ما کانَ الخَوفُ لکَ شِعارا و الحُزنُ دِثارا . [4]

5419.الإمامُ الباقرُ علیه السلام : تَحرَّزْ مِن إبْلیسَ بالخَوفِ الصّادِقِ ، و إیّاکَ و الرّجاءَ الکاذِبَ ؛ فإنّه یُوقِعُکَ فی الخَوفِ الصّادِقِ . [5]

5420.عنه علیه السلام : لا مُصیبَةَ کعَدَمِ العَقلِ ، و لا عدَمَ عَقلٍ کقِلّةِ الیَقینِ ، و لا قِلّةَ یَقینٍ کفَقدِ الخَوفِ ، و لا فَقدَ خَوفٍ کقِلّةِ الحُزنِ على فَقْدِ الخَوفِ . [6]

5415.امام على علیه السلام ـ در وصیّت خود به هنگام وفات به فرزندش حسن علیه افرمود : تو را وصیّت مى کنم که در نهان و آشکار از خدا بترسى .

5416.امام على علیه السلام : براى پیمودن راه دراز (سفر آخرت) از ترس طولانى [از خدا و عذاب آخرت ]کمک بگیرید .

5417.امام على علیه السلام : آن گاه که خداوند [ در روز قیامت ]مردم را گرد آوَرَد، آواز دهنده اى در میان آنان ندا دهد که : اى مردم ! امروز نزدیکترین شما به خداوند کسى است که [در دنیا] بیش از همه خدا ترس بوده است .

5418.امام زین العابدین علیه السلام : اى فرزند آدم ! تا زمانى که ترس [از خدا] جامه زیرین تو باشد و اندوه بالاپوشت پیوسته در خیر و خوبى خواهى بود .

5419.امام باقر علیه السلام : با ترس راستین، خود را از ابلیس حفظ کن و از امید دروغین بپرهیز ؛ زیرا که تو را در ترس واقعى مى افکند .

5420.امام باقر علیه السلام : مصیبتى چون بى خردى نیست و بى خردیى چون کم یقینى و کم یقینیى چون نترسیدن [از خدا] و نترسیدنى چون نداشتن غم از دست دادن ترس [از خدا] .

5421.بحار الأنوار: حَفصٌ : ما رأیْتُ أحَدا أشَدَّ خَوفا على نَفْسِهِ مِن موسى بنِ جعفرٍ علیهما السلام ، و لا أرْجى للنّاسِ مِنهُ . [1]

5421.بحار الأنوار : حفص گوید: هیچ کس را بیمناکتر بر نفس خویش و امیدوارتر [به خدا] براى مردم از موسى بن جعفر علیهما السلام ندیدم.

 

میزان الحکمة، مرحوم محمدی ری شهری، جلد 3، ص 514- 516

http://lib.eshia.ir/27307/3/514

 

همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

 

"علامه شیخ بهایی"

 

بعضی یحتمل اشکال می فرمایند که حرکت یک الکترونی روی یک سیمی یحتمل خیلی هم میدانی مغناطیسی را ایجاد نکند الا اینکه آیا چقدر هم سرعت الکترون به سرعت نور نسبیتی نزدیک باشد. و لذا همین هم هست که ما احتیاج به شتابگرها و بلکه برخورد کننده های هادرونی بزرگ را داریم. البته بعضی دیگر هم یحتمل اشکال بفرمایند و بلکه خدا خود هم می فرماید که أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ‎﴿الواقعة: ٦٨﴾‏ آیا شما به آبی که می نوشید هم نظر نمی افکنید که از کجا هم آمده است؟!  یعنی به نوعی بزرگترین برخورد کننده ی هادرون بزرگ را که هم مشمول ترمودینامیک روی کره ی زمین است و هم شامل فیزیک انرژیهای بالا است را وقتی که خورشید به اقیانوس و دریا می تابد تا بخار آب از دریا و اقیانوس در جاهای گرمتر بلند شده و به جاهای سردتر هم رسیده و ابرها بارور شده و بالاخره ببارد و هسته و دانه ای را که در زمین کاشته شده اند را باعث شوند که برویند و درخت و گیاه را هم آبیاری کرده و سرسبز کنند و .... البته بعضی هم اشکال می فرمایند که اینجا فقط برهمکنشها از نوع تابیدن فوتون بر آب دریا هم هست که باعث تغییر حالت آب از مایع به بخار هم خواهد شد و لذا حالات KMS را در مکانیک آماری تغییر حالات ماده و جبرهای *C و جبرهای فون نویمن را هم حالا چطور خواهیم داشت و بلک حتی اپراتورهای نتایج غیر منظور و نتایج غیر منتظره هم آیا چطور بر این جبرهای فون نویمن نیز عمل می کنند و .... البته یحتمل بعضی دیگر باز اشکال هم می فرمایند که این درست است که فقط فوتونها هستند که بر ماده ای همچون آب هم تابیده و آنگاه تغییر حالاتی را از مایع به بخار یا حتی از جامد به مایع بسته به ترمودینامیک حاکم بر روی کره زمین و اقیانوسها و دریاها را هم خواهیم داشت، ولی خورشید به همه چیز هم می تابد و از جمله باعث فوتوسنتز در گیاهان هم می شود و بلکه به کل موجودات روی زمین هم حتی الامکان انرژی می بخشد الا موجوداتی که در اثر یبش از حد توی غارها و دیگر پناهگاه ها و بلکه خانه هایشان هم کمتر خارج می شوند و یحتمل هم باید ویتامین D خود را هم بصورت قرص میل بفرمایند و .... و لذا یحتمل خوب هم هست که علاوه بر انواع شتابگرهایی که داریم که در اقصی نقاط کره ی زمین مشغول تحقیق و بررسی و بلکه حتی به برخورد کننده های هادرون بزرگ هم می پردازند، ابررایانه هایی هم داشته باشیم که ترمودینامیک و اثر تابشی فوتونها بر انواع ماده و از جمله هم بر آب و تغییر حالات آنها را نیز زیر نظر داشته باشند و اثر محاسبات خود را درست هم اقل کم برای حالات باروری و بارشی ابرها را هم تحقیق و بررسی کنند و .... این کارها یحتمل خیلی هم می تواند به اثرات سیل و خشکسالی روی کره زمین و جلوگیری از آنها و بلکه اعتدال آب و هوا روی کره ی زمین حتی المقدور کمک هم کنند و .... یعنی یک اثرات محلی ای دارند این کارها و بلکه یک اثرات جهانی که می توانند به تثبیت صلوات مخصوصه ی بر حضرت صاحب الامر و غلبه ی تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف بر استکبار جهان تک قطبی حتی صهیونیستی هم بسیار کمک کنند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحْیِی هَـٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ‎﴿البقرة: ٢٥٩﴾‏

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿الجمعة: ٥﴾‏

 

3 -
شیبان یحیی حماره

عن الشعبی قال : خرج رجل من النخع یقال له : شیبان فی جیش على حمار له فی زمن عمر، فوقع الحمار میتا، فدعاه أصحابه لیحملوه ومتاعه فامتنع، فقام فتوضأ ثم قام عند رأسه فقال : أللهم إنی أسلمت لک طائعا، وهاجرت مختارا فی سبیلک ابتغاء مرضاتک، وإن حماری کان یعیننی ویکفینی عن الناس، فقونی به، وأحیه لی، ولا تجعل لأحد علی منة غیرک .

فنفض الحمار رأسه وقام فشد علیه ولحق بأصحابه .

وذکر ابن أبی الدنیا من طریق مسلم بن عبد الله النخعی قصة مثل هذه وسمى صاحب الحمار نباتة بن یزید .

وأخرج الحسن بن عروة قصة حمار عن أبی سبرة النخعی وقال : أقبل رجل من الیمن .. الخ .

تاریخ ابن کثیر 6 : 153، 292، الإصابة 2 : 169 .

قال الأمینی : لیس عزیز على الله أن یخلق فی مجاهیل أمة محمد (صلى اللّٰه علیه و آله) فی عسکر عمر من یضاهی روح الله عیسى بن مریم یحیی الموتى بإذنه ولو کان المحیى حمارا، غیر إن هذه وأمثالها تخص برجال زمان أبی بکر وعمر وعثمان ومن بعدهم بمن یحبهم و یعتنق ولائهم، وإن جاء حدیث فی کرامة غیرهم فمن الصعب المستصعب قبوله، والعقل والشرع والمنطق والبرهنة تأباه، وهنالک یحق کل جبلة ولغط، ویجری کل ما یتصور من المناقشة فی الحساب لماذا هی کلها ؟ أنا لا أدری وإن کان المحاسب یدری .

وللقوم قصة حمار عدوها من دلائل النبوة ذکرها ابن کثیر بالإسناد المتصل فی تاریخه 6 : 150 ونحن نذکرها محذوف السند ونحیل البحث عنها إلى أولی الألباب من الأمة المسلمة .

عن أبی منظور قال : لما فتح الله على نبیه (صلى الله علیه وسلم) خیبر أصابه من سهمه أربعة أزواج بغال، وأربعة أزواج خفاف، وعشر أواق ذهب وفضة، وحمار أسود ومکتل، قال : فکلم النبی (صلى الله علیه وسلم) الحمار، فکلمه الحمار فقال له : ما اسمک ؟ قال : یزید بن شهاب، أخرج الله من نسل جدی ستین حمارا کلهم لم یرکبهم إلا نبی، لم یبق من نسل جدی غیری، ولا من الأنبیاء غیرک، وقد کنت أتوقعک أن ترکبنی، قد کنت قبلک لرجل یهودی، وکنت أعثر به عمدا، وکان یجیع بطنی ویضرب ظهری، فقال النبی (صلى الله علیه وسلم) : سمیتک یعفور، یا یعفور ! قال : لبیک . قال : تشتهی الإناث ؟ قال : لا .

فکان النبی (صلى الله علیه وسلم) یرکبه لحاجته فإذا نزل عنه بعث به إلى باب الرجل فیأتی الباب فیقرعه برأسه فإذا خرج إلیه صاحب الدار أومأ إلیه أن أجب رسول الله (صلى الله علیه وسلم) فلما قبض النبی (صلى الله علیه وسلم) جاء إلى بئر کان لأبی الهیثم بن التیهان فتردى فیها فصارت قبره جزعا منه على رسول الله (صلى الله علیه وسلم) .

 

الغدیر، علامه عبد الحسین امینی نجفی، جلد 11، ص 106- 107

http://lib.eshia.ir/15083/11/106

 

بعضی یحتمل اشکال هم می فرمایند که خوب مگر چه اشکالی دارد که تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در مقابل استکبار جهانی تک قطبی نیز قرار بگیرد؟! و لذا همانطوری که ما سخاوت و خساست، خوف و رجا، خوبی و بدی، ریا و اخلاص، سیاهی و سفیدی، و حتی حجاب و بی حجابی و ... هم داریم  همینطور هم دو قطبی روانپریشی افسردگی همراه با سرخوشی را هم داریم دیگر! مسئله اینجا این است که یک وقت ما داریم در مبحث مکارم اخلاق بحث می کنیم و حتی امر به کارها خوب هم یحتمل می کنیم و بلکه از کارهای بد هم نهی می کنیم. و اما یک وقت هم هست که داریم وارد مبحث روانشناسی و بلکه روانپزشکی هم می شویم و بحث از طیفهایی است که اگر رعایت هم نشوند که کجاها، آنچنان که فیزیکدانها و اساتید فیزیک هم یحتمل مورد بحث قرار می دهند، وارد محدوده های مادون قرمز و کجاها وارد محدوده های ماورای بنفش هم شده ایم؛ انگاه این احتمال هم می رود که در حیطه ی روانشناسی هم وارد دو قطبی افسردگی فاز سرخوشی هم شویم. البته این معنایش لزوماً این هم نیست که این دو فاز همراه هم نیز وارد می شوند و بلکه یکی با تاخیر نسبت به دیگری هم یحتمل وارد می شود. این یک امر غیر معمول و غیر منظور و بلکه غیر منتظره هم هست که افسردگی و سرخوشی هر دو با هم نیز ظاهر شوند. یحتمل بتوان گفت که در اثر سرخوشی قطب افراطی ناشی از افسردگی قطب تفریطی که فرض بفرمایید بیش از حد هم پول خرج می کند تا آن افسردگی را نیز از روانش بزداید است که به اینچنین دو قطبی هم مبتلا می شود. به عبارتی مریض منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی را از دست داده است؛ و به عبارتی دیگر تقوای الهی اش را هم از دست رفته است و خود را به غلط قطب همه ی عالم نیز فرض می کند و حال آنکه در معرکه ی استکبار جهانی هم خود نیز به استکبار افتاده است و سعی می کند خود را غیر از مستضعفین حتی به خود هم بشناساند. و لذا گیر می کند. به عبارتی دیگر می افتد توی یک سوراخ کرمی، چاله هرزی، و بلکه سیاه چاله ای حتی نجومی که دیگر نمی تواند از آن بیرون هم بیاید و مدام دارد در آن پا دوچرخه هم می زند. مسئله این است که نه به آن معدن علم و عظمت و نور رسیده است و نه باور هم دارد که می شود رسید و لذا در تاریکیهای جسم و روح هر آنچه از دور هم سو سو می زند را می خواهد بدان چنگ زند و تمسک جوید. 

و لذا گیر هم کرده است که آیا پزشکی است که بیشتر همچون نجاری، اسلامی و غیر اسلامی هم ندارد یا بلکه اصلا علم و فلسفه و حکمت هم همینطور است که اسلامی و غیر اسلامی هم ندارد و بلکه حجاب هم داشته باشی یا نداشته باشی هم همان همان است که فرض بفرمایید در توئیتر هم حالا مستهجنات نشان بدهد یا ندهد. و ما که اصلا چشمانمان را درویش می کنیم و لذا اصلا چیزی نمی بینیم الا همه علم و معرفت و حکمت محض و لا غیر. و اما این هم که بالاخره آیا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هم چطور شد که شهید شد نیز از علوم الهی است یا از علوم بشری یا اینکه علم را هم اینجا چطور باید تفکیک کرد که بین الهیات الهی و الیهایت بشری را بتوان درست حساب و کتاب کرد که حکمت الهی نیز آیا غیر از ریاضی فیزیک و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست یا خیر؟

بعضی یحتمل اینجا اشکال می فرمایند که آیا تفکیک بین علوم اسلامی و غیر اسلامی به این است که فرض بفرمایید کلاً علوم دانشگاهی طبیعیات و منطق و ریاضی و فیزیک و فلسفه و ... را از علوم حوزوی الهیات و حکمت و ... باید جدا هم کرد و اساتید حوزوی را هم باید علما گفت همانطوری که اساتید دانشگاهی را هم باید چیز دیگری مثلاً دانش پژوه نیز گفت آنچنان که هر دو هم در آن واحد دانشمند نیستند و نباید اینچنین نامیده شوند و اینها را هم نباید قاطی کرد. بنده ی حقیر عرضم این است که اگر در این میان انگاه بعضی هم سر بلند کردند که اصلا شما قاطیغوریای تان را اشتباه گرفته اید، و بلکه یقیناً هم مسئله چیز دیگری است و حتی مسئله این هم هست که نکند همان علمی را که می فرمایید اسلامی و غیر اسلامی هم ندارد آنگاه بدست غیر مسلمانان هم بیافتد و بعد هم بفرمایند کدام اسلام؟ ما که اسلامی نمی شناسیم. یا بدتر از آن به اسم اسلام هم بیایند ادعای خلیفة اللهی کنند و بفرمایند شماها همه و همه رفوضه هم هستید و همین شماهای رفوضه هم هستید که آبروی اسلام را هم برده اید! و روی طالبان و بن لادن را هم سفید کنند و بلکه مجسمه ی یزید را هم بسازند که سر امام را هم بر سر نیزه برافراشته است و همه و همه را از مسلمان و غیر مسلمان را هم بهشان رحم نمی کند و از دم تیغ می گذراند و بلکه به امام سجاد و حضرت زینب علیهم السلام و دیگر اسراء هم رحم نمی کند. و لذا دینامیکی را که بین اسلام و غیر اسلام هم وجود دارد که یکی دیگری را هم مایل است به بهترین وجهی نیز نقد کند را هم اشتباه گرفته است و بلکه خود اسلام را هم مبتلا می کند.

نکته اینجا این است که تا وقتی تک قطبیهای مغناطیسی را داریم در ریاضی فیزیک یا حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی هم بحث می کنیم، آنگاه این نکته هم مطرح می شود که بالاخره اگر یک الکترونی را که روی سیمی در حرکت است و از حرکت آن هم میدانی مغناطیسی ایجاد می شود را اگر مبنای تک قطبی مغناطیسی هم قرار دهیم مگر چه اشکالی به هم می زند؟! ولی یک وقت هم هست که تک قطبی مغناطیسی را از مبنای تک قطبی امام زما عجل الله فرجه الشریف است که داریم انتزاعی و مجردش می کنیم تا بتوان با استکبار جهانی تک قطبی هم مبارزه کنیم. و لذا آیا اگر حرکت الکترون را آنچنان که مبنای میدانی مغناطیسی هم ایجاد می کند را همان تک قطبی مغناطیسی هم قرار دهیم آنگاه اینچنین دوگان الکتریکی- مغناطیسی ای برای ما همان مبنای امام زمان عجل الله فرجه الشریف مجرد را هم در بر خواهد داشت؟ یا ما هنوز در این نوع مسائل پزشکی هم گیر کرده ایم که آیا چطور هم می شود که در بین سرطان خون و سرطانهایی که غددی نامطلوب را هم در بدن ایجاد می کنند بتوان حتی ژنتیکی هم طیفهای ماورای بنفس و مادون قرمز آنها را بدرستی تعیین کرده و بلکه انواع طیفهای بیماران سرطانی را نیز ان شاء الله درمان کرد.

یک نکته ای که شاگرد و دانشجو و طلبه در سعی و تلاش خود از بیرون آمدن از حالات خلاء به سمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باید در نظر داشت این است که مسئله دقیقاً هم از این نوع نیست که حالا اگر تیم ما در جام جهانی برنده ی جام جهانی هم می شد، آنگاه دیگر هیچ کس حتی جرات نداشت به ما نگاه چپ هم کند همانطوری که اگر ما فقط یک شتابگر و بلکه برخورد کننده ی هادرونی بزرگ هم می ساختیم که می زد روی دست همه ی شتابگرها و برخورد کننده هادرونی دیگر در دنیا هم آنگاه دیگر هیچ کس جرات نمی کرد به ما نگاه چپ هم کند. و بلکه آنگاه هیچ کس هم حتی بدون گشت ارشاد نیز جرات نداشت حجابش را هم به دلخواه خودش هر کاری دلش خواست با آن بکند. و حتی کارخانه ی هواپیماهای مسافرتی مان را هم خیلی سریعتر از اینها تا حالا راه اندازی کرده بودیم و ....

بعضی دیگر اشکال هم می کنند که آیا مسئله اینجا این هم هست که اگر ما  یک کاتولوگی داشتیم در کتابخانه مان که کتابهایمان را کمک می کرد در کتابخانه بیابیم، آیا آنگاه این کار معقولی هم می بود که همان کاتولوگ را هم به عنوان یک کتابی درآورده و جزو همان کتابهای دیگرما قرار داده و هر کسی هم که خواست از کاتالوگ استفاده کند ارجاعش دهیم که این کتاب را هم ببینی خیلی خوب است. یحتمل این را هم باید توجه داشت که اساس پارادوکس راسل دقیقاً این چنین مسئله ای نیست هر چند که قسمتی از مسئله را یحتمل هم عنوان کند. مسئله بلکه این است که شاگرد و دانشجو و طلبه که مایل است از حالات خلاء به سمت الفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه آیات اللهی هم حرکت کند، یحتمل کار خیلی خوبی هم هست که متوجه این مسئله هم باشد که این الفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه آیات اللهی خود با اینکه همه و همه بینهایت هم هستند و اما بینهایتهایی هم هستند از مراتب و درجات آیات اللهی های متفاوت. این مسئله هر چند که از لحاظ منطق ریاضی خیلی یحتمل هم بعضی اشکال کنند که پیش پا افتاده هم هست. ولی گاهی اوقات هم درجه ای از آشوب و فتنه هم آنچنان می خواهد خود را از درجات و مراتب متعالیه نیز خود را نشان دهد کانه همه ی حجابها هم کنار رفته اند و به رعش اعلی هم رسیده اند و حال آنکه درجات آیات اللهی را هم یکی بعد از دیگری دارند طی می کنند که فقط از لحاظات منطق ریاضی هم یک آیت اللهی را بعد از دیگری پشت سر می گذارند و اما حتی در لفظ هم نمی داند چه می کند و بلکه اصلا آیت اللهی و حتی کاردینالیته را هم نمی داند منطقاً یعنی چه در ریاضیات. و چه رسد به اینکه بخواهد این درجات و مراتب متعالیه را هم الی ما شاء الله طی کند. و لذا اتفاقی هم که می افتد این است که با پارادوکس راسل نیز مواجه می شویم که اصلا این یعنی چه که یک مجموعه ای و بلکه کلاسی هم متعلق به خودش نیز هست؟ و این اصلا الی ما شاء الله در مورد آیات اللهی هم یعنی چه و ...؟ آیا برای همه هم جایز است چنین چیزی را گفتن یا اینکه فتنه و جرم هم یحتمل محسوب می شود و بلکه خود راسل هم اگر باشد می اندازندش زندان حالا به هر دلیلی هم که می خواهد باشد و نه این هم که دیگر از این حرفها نیز نزند و .... اصولاً این یک مسئله ای است که در مکتب تفکیک هم نه فقط برای الهیون یحتمل اتفاق می افتد که مطرح کنند و بلکه فلاسفه هم در پارادوکسهایی دچارش می شوند و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المحامین عنه و الممتثلین لاوامره و المستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته لا اله الا الله

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ‎﴿آل عمران: ١٤٤﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‎﴿الحشر: ١٨﴾‏

وَمَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ‎﴿المائدة: ٥٦﴾‏

 

104- و عن نوف البکالی، قال: رأیت أمیرالمؤمنین علیه السلام، ذات لیلة، و قد خرج من فراشه، فنظر فی النجوم فقال لی: یا نوف، أراقد أنت ام رامق؟ فقلت: بل رامق؛ قال:

یَا نَوْفُ، طُوبى لِلزَّاهِدِینَ فِى الدُّنْیَا الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَةِ، أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأرْضَ بِسَاطاً، وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً، وَ مَاءَهَا طِیباً، وَالْقُرْآنَ شِعَاراً، وَالدُّعَاءَ دِثَاراً، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ.

یَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ علیه السلام قَامَ فِی مِثْلِ هذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ: إِنَّهَا سَاعَةٌ لَایَدْعُوا فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ، إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیّاً، أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ (و هی الطنبور) أَوْ صَاحِبَ کُوبَةٍ (و هی الطبل. و قد قیل أیضاً: ان العرطبة الطبل و الکوبة الطنبور).

 

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب علیها السلام نبود

 

104- از نوف بکالى نقل شده که گفت در یکى از شبها امام علیه السلام را دیدم براى عبادت از بستر خود خارج شده بود نگاهى بر ستارگان آسمان افکند.

سپس به من فرمود: اى نوف! خواب هستى یا بیدار!

عرض کردم بیدارم، فرمود:

اى نوف! خوشا به حال زاهدان در دنیا و راغبان در آخرت؛ آنها که زمین را فرش قرار دادند و خاک آن را بستر و آبش را عطر و قرآن را همچون لباس زیرین و دعا را لباس رویین. سپس دنیا را بر روش «مسیح» طى کردند.

اى نوف! داوود علیه السلام در چنین ساعتى از خواب برخاست، و گفت: این همان ساعتى است که‌ هیچ بنده‌اى در آن دعا نمى‌کند جز این که مستجاب خواهد شد، مگر آن که مأمور جمع مالیات براى حاکم ظالم، یا جاسوس مخفى او و یا مأمور انتظامى! و یا صاحب طنبور و یا طبّال (مطرب) بوده باشد.

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، ص 756

http://lib.eshia.ir/10336/1/756

 

اینکه ما تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل استکبار جهانی تک قطبی را داریم همانا دلیلش این است که ولایت مطلقه ی فقیه را هم داریم؛ و در حقیقت، دلیلش توحید هم هست که از آن و همچنین همراه آن نبوت و معاد و عدل و امامت هم می آیند. و این است که شاگرد و دانشجو و طلبه برای خروج از حالات خلاء و وارد شدن به جهاد اکبر و جهاد تبیین و بلکه رویارویی با انواع شیاطین و حتی شیطان بزرگ احتیاج هم دارد که تقوای الهی را پیشه کند و حرکتش در بین خوف و رجا باشد و نه اینکه فرض را بر مطلق رجا گذاشته و خوف و تقوای الهی را دربست فراموش هم کند و انتظار هم داشته باشد که به امید و رجا بطور مطلق هم برسد. نکته اینجا این است که بچه های ما را شیطان دعوت هم می کند به انواع شیطنت و آنگااه وقتی خوب انداختشان توی آتش جهنمی که دیگر نمی توانند از آن بدر آیند، بعد هم شیطان خودش و هم دنباله روهایش هر دو هم در این آتش جهنمی گرفتار هم می شوند. و حال آنکه شیطان دارد مدام آنها را اغوا هم می کند که مگر نمی خواهید ابدی هم شوید و لذا خوب هم هست که نگران گوش دادن به حرفهای من هم نباشید غصه ی شیطنت کردن هم نخورید و بلکه بطور مطلق هم رجا و امید داشته باشید و بلکه تقوای الهی را هم حالا خیلی ناراحتش نباشید که فرض بفرمایید حالا باید هم از خدا خیلی نیز ترسید. و چرا که مگر خدا هم ترس دارد؛ خدایی که سر تا پایش هم رحمت است و بخشندگی و مطلق قدرت و عظمت و جاه و جلال هم هست؟ ترس ندارد دیگر؟

و لذا اینچنین هم هست که دو بار می فرماید در آیه ی 18 مورد بحث سوره ی مبارکه ی الحشر اتقوا الله، اتقوا الله: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‎﴿الحشر: ١٨﴾‏ و لذا شاگرد و دانشجو و طلبه برای بیرون آمدن از حالات خلاء و حرکت بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه یقیناً هم نیاز دارد به تقوای الهی تا بتواند به اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی مطلقه ی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت محمد مصطفی خاتم النبین و سید المرسلین و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بتوند نزدیک شود. چرا که مقام ائمه ی اطهار و حضرت رسول اکرم و خاتم النبیین محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف یک مقام مطلقی هم هست که از ان ولایت مطلقه ی فقیه هم نتیجه می شود آنچنانچه تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در مقابل استکبار جهانی تک قطبی هم نتیجه می شود. وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ‎﴿آل عمران: ١٤٤﴾‏

البته در این میان مدعیان کذاب هم کم نداریم که آنها هم مدعی می شوند تک قطبی مطلق هم آنها هستند. ولی نکته اینجا این است که برای اینکه به آن درجه ی مطلق از توحید بتوان رسید که دو قطبیهایی که از روی توهم هم از یکدیگر جدا نشده اند و بلکه مومنین و مومنات به خوبی و خیر مطلق هم توانسته اند با تقوای الهی و توسل به حضرت رسول و ائمه ی اطهار و ولایت فقیه برسند، بالاخره به منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم دست می یابند و حتی ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه از حکمت الهی هر چقدر هم که قائل به مکتب تفکیک هم باشیم را هم با رعایت تقوای الهی می توانند درک کنند و ....

یعنی ثنویه و دو قطبیهایی که همچون تز و آنتی تز یا یینگ- یانگ مثل خوف و رجا، خوبی و بدی، سفید و سیاه، خلوص و ریا، ...، می توانند انسان را از یک قطب به قطبی دیگر کشانده و از انتهای یک طیف به انتهای طیفی دیگر سوق دهند، بدون اینکه به مظهر توحید دست یابند و بلکه بطور غیر منتظره و غیر منظور هم حتی سالک الی الله را نیز در عباداتش آنچنان گرفتار کنند که دچار افراط و تفریط در تظاهر به دعا و نماز و عبادات کرده و بلکه از آن طرف هم دچار کبر و عجب و ریا گردد و هیچگاه هم نتواند امام خود را بشناسد و بلکه در بین توهماتش هم بین دپراسیون یا افسردگی از یک طرف و سرخوشی یا فاز مانی هم غوطه می خورد و .... و لذا توحید چیز دیگری است که ما را به نبوت و معاد و عدل و امامت هم می تواند برساند و لا غیر آنچنان که خدای سبحان لیس کمثله شیء است: فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ‎﴿الشورى: ١١﴾‏

خاطره ای زیبا از علامه حسن زاده آملی
آخوندا ما رو ول نمی کنند...
یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می کرد:
قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن. وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست. به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمی کنن.
رفتم پیشش نشستم بهش گفتم حاج آقا اشتباه سوار شدید مکه نمیره
گفت: می دانم،گفتم حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی شما اشتباهی نیاین
، گفت: می دانم دیدم کم نمیاره…..
جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید. اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.
از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه می نویسه
گفتم حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده.
دوباره خوابیدم.
بیدار که شدم دیگه نمی نوشت گفتم چی شد؟
برگه رو بهم داد و گفت: سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل رو نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.
شوکه شده بودم
ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم………
بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را داند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود.
تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند.
حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای مد ظله العالی:
“گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است.”
این جملات وقتی بیش‌تر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌ا… طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عج). راهی که حسن‌زاده در پیش دارد، خاک آن توتیای چشم طباطبایی است…

إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَٰلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ ‎﴿الأنعام: ٩٥﴾‏

 

بنده ی حقیر خیلی دلم می خواست عین عبارتی را که دقیقاً بعضی اشکال هم فرموده اند که فرض بفرمایید ما گول خوردیم و یک عده بیسواد را آورده اند گفته اند اینها متخصص هسته ای هستند. ایشان حتی اسم آورده اند که فلانی که شهید شده است اصلا رشته اش ذرات است و دیگری هم که رئیس سازمان انرژی اتمی بوده است خوب است ولی الان دیگر از حد علوم هسته ای عقب است و ما قبل از انقلاب 100 نفر در علوم اتمی و هسته ای داشته ایم و لذا حالا باید 1000 استاد هم در این زمینه داشته باشیم و .... دلیل اینکه بنده دقیقاً گفته ی ایشان را نقل قول نمی کنم این است که گوگل کاری کرده است که اگر شما حرف ایشان را نقل قول کنید حتی در همین حدی که بنده اینجا کرده ام هم یحتمل شما یک جورهایی می توانید جستجویش کنید و به حرفهای ایشان هم برسید و حتی پی ببرید که کیست که این حرفها را زده است. و صد البته این نیست که مهم است!

مهم این است که در علوم اتمی و هسته ای، شما یک گوشه اش را می توانید بگیرید و پیش بروید و بلکه سالها روی آن تحقیق کنید و هنوز باز هم کلی کار و تحقیقات باشد که مانده است که انجام دهید. شما همین قدر در نظر بگیرید که جان کِلی (John Kelley) در کتاب توپولوژی عمومی اش می بینید که از کتب نیکلاس بورباکی یعنی:

الف. Topologie generale 

ب. Integration

ج. Espace vectoriels topologique 

هم اسم می آورد. یحتمل بعضی اشکال بفرمایند که خوب حالا که چی؟ بورباکی خیلی کتب دیگری هم شاید دارد که هیچی و بلکه کلی هم سمینارهای بورباکی داریم. و لذا اینها چه ربطی هم به فیزیک اتمی و هسته ای دارند؟ نکته همینجا است که اصلا ریاضی و فیزیک هم چه ربطی به هم دارند که این وسط بیاییم یقه ی بورباکی را هم بگیریم که اصلا کارهای تو چه ربطی هم به فیزیک هسته ای دارند که این همه هم ریاضیدانها سعی و تلاش هم کرده اند که بتوانند مبانی و اصول ریاضیات را بر پایه های محکمی هم بنا کنند که بعدها بعضی هم تشریف فرما شده و ایراد کنند که بابا اینها که یک مشته بیسواد هم بوده اند که این کارها را کرده اند. 

یک نکته ای را که نه تنها فیزیکدانها و اساتید دانشگاه شریف یحتمل نمی توانند جواب دهند و بلکه مدام در مرزهای تحقیقاتی هم هست این است که محتوای کوارکهای هسته های اتم مثل فرض بفرمایید پرتون را که اندازه بگیریم و با هم جمع بزنیم آنطور که بنده ی حقیر سالها پیش دنبال می کردم، آنگاه شما متوجه هم می شوید که این جمع کوارکها کمتر از جرم خود پرتون هم هست. چرا؟ این را خیلی نمی دانیم آنطور که ذرات دیگری هم هستند مثل گلوئنها و بلکه گلوبالها که در جرم هسته های اتم دخیلند و مدام اینها را دارند رویش کار می کنند که فرض بفرمایید در فیزیک انرژیهای بالای شبکه ای مثلاً بالاخره جرم پرتون چقدر است؟ خوب، آیا اینها بیسواد هم هستند که نمی دانند این ذرات ریز بالاخره جرمشان از کجا هم می آید و ختم قائله ی بین پرتون و توترون و دیگر ذرات هسته ای بالاخره کجا و چه زمانی هم تمام می شود و .... یک جستجویی بفرمایید ببینید داستان بالاخره از چه قرار هم هست؟

یک چیزهایی هست که خیلی صریح هم نمی شود عنوان کرد که فرض بفرمایید همه چیز تقصیر ائمه ی کفار است که توی کارشان گیر کرده اند یا بلکه تقصیر هم تقصیر مسلمین است که هر کدام ساز خودشان را می زنند و بلکه خودشان 72 ملت هم شده اند و هر کسی هم برای خودش امام زمان خودش را دارد و بلکه هم ندارد و .... حالا توپولوژی بورباکی را هم کاریش نداریم و اما بنده داشتم سایت neverendingbooks لیون لبروین (Lieven Le Bruyn) را که نگاهی می انداختم، دیدم روانشناسی لاکان را به کارتن یا آلن کُن با ایده های توپوز گروتندیک هم می خواهد ربط دهد. و از قضا آلن کن در این رابطه کتابی هم دارد! نکته ای که اینجا هست این است که  هندسه ی جبری را که گروتندیک ابداع کرد هم گویا خیلی همزمان با جنگ ویتنام هم بود و بلکه از قضا او بعد از مدتی ریاضیات را رها می کند و حالا به چه کارهای دیگری هم می پردازد بنده خیلی اطلاع ندارم. ولی سایت لیون لبروین خیلی هم اتفاقاً به بورباکی نیز می پردازد و علاوه بر آن توصیه هم می کند که اگر کسی می خواهد راجع به گروتندیک یاد بگیرد مثلاً سخنرانی لیلا شنپ Leila Schnepps را هم گوش کند!

خوب، پس حالا در رودررویی تک قطبی مغناطیسی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف با جهان تک قطبی استکباری هم مسئله چیست؟ یحتمل باز بعضی اینجا اشکال هم کنند که اصلا جرم هسته ی اتم هم چه ربطی می تواند داشته باشد با انرژیهای هسته ای که در نیروگاه های هسته ای هم می توانند تولید شوند؟! مسئله چه ربطی هم دارد به غنی سازی اورانیوم با درصدهای مختلف؟ بالاخره یک جاهایی این وسطها یحتمل خوب هم هست که بدانیم جرم هسته ی اتمی که با آنها سر و کار هم داریم چیست یا خیر؟! اینجا یحتمل هیچ کس هم اشکال نکند که اینکه شاگرد و دانشجو و طلبه هم قرار است از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی هم برسد که بعدها هم حتی مراحل بالاتری را طی کرده و بلکه نهایتاً هم امام زمانش را نیز یاری کند، ایا قرار هم هست به چه انرژیهایی هم برای ذرات بنیادی از خلاء تا الی ما شاء الله هم دست یابد تا بالاخره آیا کی هم بتواند امام زمانش در عرش اعلی نزد رب العرش الکریم هم دریابد؟ البته حالا از آنطرف هم آیا چقدر ماهواره ها بر علیه اسلام و حتی جمهوری اسلامی دارند تبلیغ هم می کنند و بلکه می خواهند مدام براندازی هم کنند و حتی آخوندهایمان و حتی اسلاممان را هم به مسخره گرفته اند، یحتمل حرف اینها این است که کل آیات اللهی هم مسخ شده اند و آیات اللهی خودشان را هم در عرش اعلی رقم زده اند و چرا که فیزیک انرژی بالای آنها است که خیلی هم از همه و همه بالاتر هم هست و بلکه بالاترین است و لا غیر! و لذا اینجا آیا مسئله این هم نیست که بعضی یحتمل اینجا دارند اشکال هم می کنند که الهیات بشری ما خیلی الهیات الهی هم هست آنچنان که مکتب تفکیک خودشان را هم دارند برای ریز و درشت و جوان و پیر ما هم رقم می زنند که از جمله هم اصلا کدام حجاب؟ امر به معروف و نهی از منکر نکردن هم همین می شود دیگر که هم اویی که حجاب را هم رعایت نمی کند دارد کارهای خودش را خیلی هم ترویج می کند و بهتر از همه هم به حساب می آورد و .... بابا دارید چه می فرمایید؟ اشتباه هم نمی فرمایید؟

 

373- و روى ابن جریر الطبری فی تاریخه عن عبدالرحمن بن أبی لیلى الفقیه- و کان ممن خرج لقتال الحجاج مع ابن الأشعث- أنه قال فیما کان یحض به الناس على الجهاد: إِنی سمعت علیاً علیه السلام، رفع الله درجته فى الصالحین، و أثابه ثواب الشهداء و الصدّیقین یقول یوم لقینا أهل الشام:

أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً یُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْکَراً یُدْعَى إِلَیْهِ، فَأَنْکَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِى‌ءَ؛ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ، وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ؛ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ بِالسَّیْفِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِىَ الْعَلْیَا وَ کَلِمَةُ الظَّالِمینَ هِیَ السُّفْلَى، فَذَلِکَ الَّذِی أَصَابَ سَبِیلَ الْهُدَى، وَ قَامَ عَلَى الطَّرِیقِ وَ نَوَّرَ فِی قَلْبِهِ الْیَقِینُ.

373- ابن جریر طبرى در تاریخ خود آورده که عبدالرحمن بن ابى لیلى فقیه- همان کسى که براى مبارزه با حجّاج به کمک ابن اشعث برخاست- در سخنانى که براى تشویق مردم بر جهاد ایراد کرد، چنین گفته: من از على- که خداوند درجاتش را در میان صالحان بالا برد و ثواب شهیدان و صدّیقان را به او عنایت کند- در روزى که با شامیان روبه‌رو شدیم شنیدم که مى‌فرمود:

اى مؤمنان! هرکس ظلم و ستمى را مشاهده کند و یا کار زشتى که مردم را به سوى آن مى‌خوانند، اگر تنها به قلبش آن را انکار کند، سلامت را اختیار کرده است و گناهى بر او نیست (به شرط این که بیشتر از آن نتواند) و آن کس که با زبان و بیان به مبارزه برخیزد، پاداش الهى خواهد داشت و مقامش برتر از گروه نخست است و آن کس که با شمشیر براى بزرگداشت نام خدا و سرنگونى ظالمان به مبارزه برخیزد او به راه هدایت راه یافته و بر جاده حقیقى گام گذارده و نور یقین در قلبش تابیده است.

374- و فی کلام آخر له یجری هذا المجرى: فَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ لِلْمُنْکَرِ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذلِکَ الْمُسْتَکْمِلُ لِخِصَالِ الْخَیْرِ؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ، فَذَلِکَ مُتَمَسِّکٌ بِخَصْلَتَیْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ وَ مُضَیِّعٌ خَصْلَةً؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِقَلْبِهِ وَالتَّارِکُ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَذلِکَ الَّذِی ضَیَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَیْنِ مِنَ الثَّلاثِ وَ تَمَسَّکَ بِوَاحِدَةٍ، وَ مِنْهُمْ تَارِکٌ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ یَدِهِ، فَذلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ. وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ. وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَایُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ، وَ لَایُنْقِصَانِ مِنْ رِزْقٍ، وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدِ إِمَامٍ جَائِرٍ.

374- در سخن دیگرى از آن حضرت که در همین معناست چنین آمده:

گروهى از مردم با دست و زبان و قلب به مبارزه با منکرات بر مى‌خیزند، آنها تمام خصلتهاى نیک را بطور کامل در خود جمع کرده‌اند، گروهى دیگر تنها با زبان و قلب به مبارزه بر مى‌خیزند امّا با دست نه؛ اینها به دو خصلت نیک، تمسّک جسته‌اند و یکى را از دست داده‌اند، گروهى دیگر تنها با قلبشان مبارزه مى‌کنند و امّا مبارزه با دست و زبان را ترک کرده‌اند، این گروه بهترین خصلتها را از این سه، ترک گفته و تنها یکى را گرفته‌اند و گروهى دیگر، نه با زبان و نه قلب و نه با دست با منکرات مبارزه نمى‌کنند، اینها در حقیقت مردگان زنده نمایند.

(بدانید) تمام اعمال نیک و حتّى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همچون قطره‌اى است در مقابل یک دریاى پهناور، (بدانید) امر به معروف و نهى از منکر نه مرگ کسى را نزدیک مى‌کنند و نه از روزى کسى مى‌کاهند و امّا از همه اینها مهمتر سخنى است که براى دفاع از عدالت در برابر پیشواى ستمگرى گفته مى‌شود.

نهج البلاغه، ترجمه آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، ص 828- 831

http://lib.eshia.ir/10336/1/828

قَالَ أَفَرَأَیْتُم مَّا کُنتُمْ تَعْبُدُونَ ‎﴿الشعراء: ٧٥﴾‏

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ ‎﴿الزمر: ٣٨﴾‏

أَفَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّىٰ ‎﴿النجم: ١٩﴾‏

أَفَرَأَیْتُم مَّا تُمْنُونَ ‎﴿الواقعة: ٥٨﴾‏

أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ ‎﴿الواقعة: ٦٣﴾‏

أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ‎﴿الواقعة: ٦٨﴾‏

أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ ‎﴿الواقعة: ٧١﴾‏

 

البته اینجا یحتمل بعضی هم اشکال می فرمایند که وقتی مسئله از عرش اعلی و رب العرش الکریم هم شروع می شود، آنگاه آیا باز هم اینکه سرعت ذرات هادرونی و بلکه غیر هادرونی باریونی هم چقدر به سرعت نور نزدیک شده و بلکه ماورای سرعت نور هم آیا چقدر می توانند برسند هم خیلی مسئله ی مهمی است؟ خوب، این یک مسئله است، ولی این هم که شاگرد و دانشجو و طلبه هم بتواند از حالات خلاء به انرژیهای چقدر بالایی هم برسد که او را یاری هم کند تا بتواند حتی به الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شوند نیز مسائل خود را حتی در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم دارند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ‎﴿الواقعة: ٦٨﴾‏

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

 

20134.الإمامُ الحسینُ علیه السلام : دَخَلتُ على رسول اللّه ِ صلى الله علیه و آله و عِندَهُ اُبَیُّ بنُ کَعبٍ ، فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مَرحَبا بکَ یا أبا عبدِ اللّه ِ یا زَینَ السَّماواتِ و الأرضِ ، فقالَ لَهُ اُبَیٌّ : و کیفَ یکونُ یا رسولَ اللّه ِ زَینَ السّماواتِ و الأرضِ أحَدٌ غَیرُکَ ؟ ! فقالَ لَهُ : یا اُبیُّ ، و الّذی بَعَثَنی بالحَقِّ نَبیّا إنّ الحُسینَ بنَ علیٍّ فی السَّماءِ أکبَرُ مِنهُ فی الأرضِ ؛ فإنَّهُ مَکتوبٌ عَن یَمینِ العَرشِ : مِصباح هادٍ و سَفینَةُ نَجاةٍ . [6]

20134.امام حسین علیه السلام : بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم اُبىّ بن کعب هم آنجا بود. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود : خوش آمدى اى ابا عبد اللّه ! اى زیور آسمان ها و زمین. اُبىّ به ایشان عرض کرد : اى رسول خدا! چگونه ممکن است کسى جز شما زیور آسمان ها و زمین باشد؟ پیامبر به او فرمود : اُبىّ، سوگند به آنکه مرا به حق به پیامبرى برانگیخت، حسین بن على در آسمان بزرگتر و با عظمت تر از زمین است؛ زیرا در سمت راست عرش نوشته شده است: او چراغ هدایت و کشتى نجات است.

 

میزان الحکمة، جلد 12، ص 188

http://lib.eshia.ir/27307/12/188

 

یک تفاوتی هست بین قتلی که از روی عمد و قصد نبوده است و بلکه قتل غیر عمد است و قتلی که از روی عمد هم بوده است؛ یعنی قاتل با قصد اینکه مقتول را بکشد هم وارد میدان می شود و این قتل عمد است. ولی قتلی که حتی برای قاتل هم غیر منتظره است چرا که او به قصد قتل مقتول هم وارد میدان نشده است ولی یحتمل حتی تصادفاً هم او را بقتل هم رسانده است، این هم قتل غیر عمد است چرا که منظور و قصدش هم چنین نبوده است. و اما یک وقت هم هست که قاتل به قصد هم وارد میدان قتال می شود چرا که منظور و باورش هم این است که مقتول دشمن هم هست و لذا باید هم او را کشت و بقتل هم رساند حتی اگر او امامش هم هست آنچنان که با امام حسین علیه السلام در کربلا اتفاق هم افتاد. چنین واقعه ای یعنی واقعه ی کربلا نه تنها غیر منتظره است و بلکه غیر منظور هم هست چرا که امام حسین علیه السلام آنچنان که در سمت راست عرش هم نوشته شده است مصباح الهدی یعنی چراغ هدایت و سفینه ی نجات است.

در این مورد نتایج غیر منتظره unanticipated consequences و بلکه نتایج غیر منظور: unintended consequences در ویکیپدیا توضیحاتی داده است که نظر خاص بعضی از اساتید محترم هم می تواند باشد که البته می فرمایند رابرت مرتون جامعه شناس آمریکایی که پسرش هم جایزه نوبل اقتصاد برده و خود هم از شاگردان سورکین بوده بدانها پرداخته است. نکته اینجا این است که نتایج غیر منتظره نتایج غیر منظور را هم در بر می گیرند و یک مجموعه ی بزرگتری از نتایج را ماورای نتایج غیر منظور را در بر می گیرند. این یک نتیجه ی غیر منتظره ای و بلکه حتی نتیجه ای غیر منظور هم هست که کسی بخواهد در راس مخالفانی اراده کند که بر علیه حکومتی قیام کند و خود هم حکومت را سعی کند در دس بگیرد و شهید هم شود و در سمت راست عرشِ رب العرش الکریم بقول پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم از قبلش نوشته اند ان الحسین مصباح الهدی و سفینة  النجاة. فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ‎﴿التوبة: ١٢٩﴾‏

البته این هم یک نتیجه ی غیر منتظره ای است که آب رودخانه ای را کسی عمداً بخواهد آلوده کند هر چند هم که از روی قصد و منظوری هم باشد. یعنی هر چقدر هم قصد و منظور آلوده کردن رودخانه ای هم باشد، نتیجه اش غیر منتظره است آنچنان که غیر منتظره هم هست که آب چاهی از طریق آبهایی مثل آبهای چاههای فاضلاب زیر زمینی دیگری آلوده و بلکه غیر قابل استفاده برای آب شرب یا آب کشاروزی هم گردد! و اما این هم نتیجه ی غیر منتظره ای دیگر است که حتی بقصد هم انجام شده بوده است که یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا؛ ای اهل عالم امام حسین علیه السلام را با لب تشنه هم کشتند.

نکته اینجا این است که گاهی اوقات نتیجه ای که از روی انتظار و قصد هم هست را در نظر داریم، ولی نتیجه ای هم یحتمل اتفاق می افتد که یا غیر منتظره هم هست یا اصلا غیر منظور و غیر عمد هم هست. چنین چیزی غیر ممکن هم هست که کسی امام امتش هم نباشد ولی با این حال از روی فرض بفرمایید ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حتی بقول معروف شانسی شانسی حکمت الهی هم بتواند برسد به عرش اعلی آنچنان که خدا و پیغمبر هم نویدش را در مورد امام حسین علیه السلام هم داده باشند. نکته اینجا است که این درست است که پیغمبر و امام هم در بازارها قدم می زنند و راه می روند و بلکه به امور دنیوی هم می پردازند و یحتمل حتی ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم خوب بلدند، ولی- و نکته ی مکتب تفکیک هم اینجا است که- بر حسب حکمت الهی و مکتب وحیانی و الهیات الهی هم هدایت می شوند.

و لذا به عنوان مثال در مورد جبرهای فون نویمن و فاکتورهای آن یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه متوجه هم شود که مفاهیمی را که در موردش داریم بحث می کنیم در مباحث دیگری هم استفاده می شوند و حتی بلکه از (کو)همولوژی هوخشیلد و دوره ای هم استفاده کنیم همانطوری که در نظریه ی گالوا نیز مفاهیم جبری خیلی تو در تو و پیچیده نیست ولی همان مفاهیم ساده وقتی در سطوح مختلف هم استفاده می شوند، آنگاه فهمشان می تواند سختتر و سختتر هم شود. و لذا سوال اینجا است که اگر ما بیاییم همین مفاهیم نتایج منتظره و غیر منتظره و نتایج منظور و غیر منظور را به عنوان اوپراتورهایی روی فضاهای هیلترت هم استفاده کنیم هر چند که غیر منظور و بلکه غیر منتظره هم باشند که حتی در بینهایت به عرش اعلی هم کسی بتواند برسد چرا که اپراتورهایمان را از نوع غیر محدود هم به حساب نمی آوریم، آنگاه آیا ما می توانیم به چه فاکتورهایی از جبرهای فون نویمن هم دسترسی یابیم؟! و حالا یحتمل در الفهای بنیهایتهای آیات اللهی های درجات و مراتب متعالیه و بالاتری هم بتوان به عرش اعلی هم رسید و ..... مثل هندسه ی آراکلوف است که بخواهیم در حساب بینهایت- تایی و کسرهای تسلسلی بینهایت حساب کتابش کنیم. خوب، همین قدرش را داشته باشید تا اینجا و بلکه خیلی هم سعی نفرمایید وارد هندسه ی ناجابجایی هم شوید و .... و اما این هم برای خودش یک سوالی است که آیا جبر فون نویمن ما بدین صورت هم شامل فاکتورهای II_1 هم مثلاً می شود؟ بگذریم.

نکته ی دیگر اینجا این است که اگر همین جبرهای فون نویمن خاص مورد بحث در بالا را به مدل ذرات بنیادی و بلکه به پرتونها و نوترونها هم کاربردی کنیم، آیا می توان هم انتظار داشت که انرژیهای آنها از حالات خلاء آنها آنچنان هم شتاب بردارند که به عرش اعلی هم برسند؟ یا شاید از برخورد آنها اتفاقی که می افتد این باشد که کوارکهایشان نتوانند به عرش اعلا برسند که هیچی و بلکه حتی در اثر تحدید کوارکها و اینکه کی و چطور هم آنها آزاد می شوند، لااقل گلوئنهایی که از برخورد ذرات بزرگ هادرونی با هم ایجاد نورانیتهایی هم می کنند، آنگاه همین نورانیت هم به عرش اعلا خواهد رسید هر چند که یحتمل خود کوارکها هم نورانیتی را در اثر برخورد یا رسیدن به سرعتهای بیش از حد بالا و نزدیک نور ایجاد هم کنند و ...! و لذا مسئله این هم هست که در چنین برهمکنشهایی چقدر هم نتایج غیر منتظره و بلکه غیر منظور هم خواهیم داشت و بلکه وقتی مومنتم یا همان تکانه هم خیلی مقدارش بالا رفت انگاه آیا می توان به نتایج هندسی جابجایی و ناجابجایی مورد دلخواه هم چقدر نزدیک شد و حتی منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی را هم به کافر و فاسق و مومن و مسلمان همه  همه نیز ثابت کرد هر چند که مکتب تفکیک الهیات بشری و الهیات الهی هم انتظار نمی رود و مقصود هم چنین نیست که همان ویرایشی دیگر بدون ورود امام زمان عجل الله فرجه الشریف در اصل مسئله از نظریه های وحدت نیروها هم باشد! وَمَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ‎﴿المائدة: ٥٦﴾‏ 

و لذا آیا بالاخره شاگرد و دانشجو و طلبه هم یحتمل می تواند از حالات خلاء سعی تلاش هم کند که به انرژیهای بالاتر و الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شده و بلکه بشریت را هم سعی کند با خود بسمت عرش رب العرش الکریم هم یاری کند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ‎﴿الرعد: ١١﴾‏

 

یک دروغ عظیمی که باعث می شود عوام و خواص را با هم گول بزنند این است که مگر در کشورهایی که لیبرال دموکراسی هست چه اشکالی دارد که نه مسلمان هستند و نه حجاب را رعایت می کنند، و اما خیلی هم در علم و صنعت و تکنولوژی هم از همه جلوترند؟ حتی آنقدر وقیح اند که می گویند این اسرائیل به این خوبی است و این همه هم پیشرفت در علم دارد مگر چه اشکالی دارد؟ مگر بد است که از بودایی و هندو و کمونیست و هر قوم و مذهبی را از بهترین نخبگانشان را دور خود جمع کنند و به انواع علوم هم بپردازند؛ بد است؟! هر کس هم که خواست، برود به مستهجنات و قمار و شراب و فحشاء هم بپردازد؛ آزادی است و لیبرال دموکراسی! اشکالش چیست؟

این یک اشکالی دارد که حتی هر انسان شرافتمند آزاده ای هم حاضر نیست آنرا بپذیرد. و این همان است که آنگاه باید الی ما شاء الله هم باج بدهد و چه باجی هم باید بدهد که شرافت و آزادگی او را هم تامین کند، یحتمل اینجا حتی همین خانم والده هایی که روسری و حجابشان را هم برداشته اند نیز راضی نشوند زیر بارش بروند و حیا و عفت و انسانیت خود را به چنین هیچ و چوچی هم بفروشند. این درست است که استکبار جهانی به لیبرال دموکراسی تظاهر هم می کند، ولی وقتی افسار کار دستش افتاد و به عنوان تک قطبی جهانی استکباری هم همه ی امور مردم را در دست خود گرفت، آیا دیگر بقول معروف حد یقبی هم دارد که در آن موضع توقف هم کند و دیگر ماورای آن نرود؟ همین الانش می خواهد و بلکه در بوق و کرنا هم کرده است که اصلا طبقه ی آخوندها را هم باید حذف کرد! اینکه بعضی آخوندهای ما در لباس مبدل و عوضی خودش را جا زده است و دارد سوء استفاده می کند، این یک مسئله است. ولی اینکه بفرماید دیگر ما اصلا آخوند نمی خواهیم هم چیز دیگری است. به همین ترتیب هم استاد نمایی می آید می گوید ما را اصلا در مسئله ی هسته ای گول زده اند. بابا ما را گول زده اند، و اما پنج بعلاوه یک را دیگر کی این همه سالها گول هم زده است که بنشیند پای میز مذاکرات و برجام و ...؟ وقتی کسی به این قائل هم شد که علم داریم و بلکه علم هم نزد هر کس باشد علم است و علم اسلامی و غیر اسلامی هم ندارد. و اما آنگاه بین مکتب تفکیک هم قائل نشد که علمی و از جمله هم ریاضی فیزیکی که مسلمان و غیر مسلمان هم دارد علمی است بشری و نه علم و حکمت الهی است. آنگاه حاضر هم هست که خود را خیلی راحت هم گول بزند که ما همین علم بشری را و از جمله علوم هسته ای را هم نداریم و گول خورده ایم و همانهایی هم که مدعی شده اند که این علم را دارند نیز در حقیقت بیسوادند و دروغگو و .... این یک خیانتی است که غیر قابل بخشایش است و نمی شود هم از ان گذشت. استکبار حتی از مستهجناتش هم استفاده می برد که آنرا اگر توانست به عنوان علم به همه و همه قالب کند و آنگاه بعضی آنقدر هم عقب نشینی می کنند که ما اصلا بیسوادیم و علم نداریم چرا که گول خورده ایم و دروغگو هم هستیم و .... بابا چی داری می گویی؟ ادعای کذب امام زمانی هم یک چیز است و اما این هم که توپ را دربست بیاندازند توی زمین حریف و بگویند ائمه ی کفر لیبرال دموکراسی استکباری تک قطبی جهانی هم کلاً  همه کاره ی عالم است هم دیگر نوبرانه است! دست شما درد نکند؛ دست مریزاد .... اگر علمی که شما در دانشگاه می خواهید ارائه دهید این است که همان بهتر که ما در دانشگاه شما همان هیچ کاره ایم و بلکه هیچ کاره هم باشیم! اگر شتابدهنده هم حتی این است که ما قرار است برای خودمان بسازیم و بلکه در ال اچ سی هم همکاریها داشته ایم، همان نداشته باشیم هم خیلی بهتر است. و حال آنکه مبنای کار غیر از اینها است و بلکه مبنای کار خدا است و اسلام است و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف است. اگر غیر از این می بود توحید را هم نداشتیم و اگر غیر از این هم می بود اصلا ابرتقارن و شکست ابرتقارن هم نداشتیم که آنگاه بخواهیم ببینیم دوگانهای الکتریکی-مغناطیسی هم یعنی چه و بلکه مبنای ابرتقارنی در مدل استاندارد ذرات فیزیک در شتابدهنده ها و برخوردکننده های هادرونی بزرگ هم یعنی چه و .... تو را به علی می خواهید دروغ هم بگویید لااقل نتیجه ی غیر منتظره و غیر منظور آن را هم در نظر بگیرید که اصلا این دروغتان نتیجه ای هم چه منظور و چه غیر منظور و چه منتظره و چه غیر منتظره ه خواهد داشت یا خیر؟ همین است که آنوقت تاکسیهای اسنپی خیلی غیر فضایی و بلکه غیر فضا-زمانی غیر پهپادی هم که سوار شویم که حتی یکی دو تا قاره هم در آنها جا نمی شوند و بلکه حتی جزیره ای هم نمی توان در آنها جا داد و بلکه همین مسافرکشهای خودمان هم هستند؛ آنگاه با همان مسافرکش بنده خدا هم طرف متوهم می شود کانه خلبان پهپاد بدون سرنشین هم هست. و نمی گوید که اگر پهپاد بدون سر نشین هم هست که آگاه دیگر مسافرکش بدبخت بینوا این وسط دیگر چه کاره است که خلبانش باشد یا نباشد؟! اسنپی خودش همه ی کارها را می کند و مسئله حل است دیگر و حتی سرنشینی هم ندارد. از هایپر استور می خواهد خرید کند و اینترنتی اسنپ می کند و اسنپ بدون سرنشین و حتی بدون موتور هم فضا- زمانی در می زند و خریدش را تحویلش می دهد و کلی هم از مشکل آلودگی هوا و اتلاف وقت و ... می کاهد و مثلاً دعا و نماز و روزه هم نگیرد و بلکه مثلاً به ورزش اش می پردازد و .... چرا دروغ می گویید و بعد هم تازه می گوید دروغ می گویم بیا بزن توی دهن من! خوب می آیند می زنند دهانت را خورد و خاکشیرش می کنند بنده خدا؛ این قدر دروغ هم نگو. بقول معروف خر نشو چرا که خودت خر شده ای و همه را هم به خر گرفته ای! نکنید این کارها را! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی