الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ﴿یس: 61﴾

  • ۰۰/۰۷/۱۶
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۶۸)

1. فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ ‎﴿البقرة: ١٥٢﴾‏

2. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ‎﴿البقرة: ١٧٢﴾‏

3. فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ‎﴿النحل: ١١٤﴾‏

4. إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْکًا إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ‎﴿العنکبوت: ١٧﴾‏

5. لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَشِمَالٍ کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ‎﴿سبإ: ١٥﴾‏

 

أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَکَ اَللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِکَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ رِضًى بِهِ وَ إِنَّهُ یَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ مَنْ فِی اَلسَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ حَتَّى اَلْحُوتُ فِی اَلْبَحْرِ وَ فَضْلُ اَلْعَالِمِ عَلَى اَلْعَابِدِ کَفَضْلِ اَلْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ اَلنُّجُومِ لَیْلَةَ اَلْبَدْرِ وَ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ اَلْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لاَ دِرْهَماً وَ لَکِنْ وَرَّثُوا اَلْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُمْ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ.

1-عبد اللّٰه بن میمون قدّاح از امام صادق از اجداد گرامش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و اله و سلّم فرمود:هر کس در راهى قدم بردارد و در آن جویاى علمى باشد،خداوند او را براه بهشت برد،و آرى فرشتگان براى دانشجو و خواستار علم بالهاى خود را از سر خشنودى فرو نهند،و هر که در آسمانها و زمین است همه براى طالب علم آمرزش خواهند حتّى ماهى در دریا،و برترى عالم از عابد چون برترى روشنى ماه است در شب چهارده بر دیگر ستارگان،و براستى علما و دانشمندان وارثان انبیا هستند،و البتّه پیمبران دینار و درهمى بمیراث باقى نگذارند بلکه میراث آنها همه علم است،و هر کس از آنها علمى بهره برد بنصیب فراوانى رسیده است.

 

از سایت جامع الاحادیث

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/311354/translate?rownumber=1

 

 

٢ ـ لى : المکتب ، عن علیّ ، عن أبیه ، عن القدّاح ، عن الصادق ، عن أبیه ، عن آبائه علیهم السلام : قال : قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم : من سلک طریقاً یطلب فیه علماً سلک الله به طریقاً إلى الجنّة. وأن الملائکة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضاً به ، وأنّه لیستغفر لطالب العلم من فی السماء ومن فی الأرض حتى الحوت فی البحر ، وفضل العالم على العابد کفضل القمر على سائر النجوم لیلة البدر ؛ وأنّ العلماء ورثة الأنبیاء ، إنّ الأنبیاء لم یورِّثوا دیناراً ولا درهماً ولکن ورَّثو العلم ، فمن أخذ منه أخذ بحظّ وافر.

ثو : أبی ، عن علیّ ، عن أبیه ، مثله.

یر : أحمد بن محمّد ، عن الحسین بن سعید ، عن حمّاد بن عیسى ، عن القدّاح [١] مثله.

بیان : سلک الله به الباء للتعدیة أی أسلکه الله فی طریق موصل إلى الجنّة فی الآخرة أو فی الدنیا بتوفیق عمل من أعمال الخیر یوصله إلى الجنّة. وفی طریق العامّة : سهّل الله له طریقاً من طرق الجنّة. قوله علیه السلام لتضع أجنحتها. أی لتکون وطأً له إذا مشى ، وقیل : هو بمعنى التواضع تعظیماً لحقّه ، أو التعطّف لطفاً له إذ الطائر یبسط جناحه على أفراخه. « وقال تعالى » : واخفض جناحک للمؤمنین [٢]. « وقال سبحانه » : واخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة [٣] وقیل : المراد نزولهم عند مجالس العلم وترک الطیران. وقیل : أراد به إظلالهم بها. وقیل : معناه بسط الجناح لتحمله علیها وتبلغه حیث یرید من البلاد ، ومعناه المعونة فی طلب العلم. ویؤیّد الأوّل ما سیأتی من خبر مقداد [١] قوله رضا به مفعول لأجله ، ویحتمل أن یکون حالاً بتأویل أی راضین غیر مکرهین. قوله علیه السلام : لم یورثوا دیناراً ولا درهماً. أی کان معظم میراثهم العلم. ویمکن حمله على الحقیقة بأن لم یبق منهم دینار ولادرهم.

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 1، ص 164- 165 

https://lib.eshia.ir/71860/1/164

 

نکته‌ی اوّل این است که عزیزان من! نخبگی یک نعمت الهی است، یک موهبت خدایی است و نعمت الهی را باید شکر کرد؛ اوّل‌چیزی که در ذهن شما قرار میگیرد این باشد که این نعمت را شکرگزاری کنید. «وَ اشکُروا نِعمَتَ اللهِ اِن کُنتُم اِیّاهُ تَعبُدون»(۲) در سوره‌ی نحل است؛ چند جای دیگر قرآن هم این «وَ اشکُروا نِعمَتَ الله» هست؛ این وظیفه‌ی همیشگی است. کیفیّت شکر را بعداً در یکی از شماره‌های بعدی که عرض میکنم، عرض خواهم کرد. این نکته‌ی اوّل که به فکر شکر نعمت نخبگی باشید و این موهبت الهی را شکرگزاری کنید.

 

فرازی از بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور ۱۴۰۰/۰۸/۲۶

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49011

 

عبارت "و اشکروا نعمت الله" در قرآن مجید گویا یک بار بیشتر هم نیامده است بر خلاف آنچه حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم می فرمایند ولی ان کنتم ایاه تعبدون دو بار لااقل آمده است که هر دو هم با عبارات و اشکروا لله یا و اشکروا نعمت الله آمده است و هر دو هم برمی گردند به شکر نعمتی که در خوردن رزق و روزی طیب و حلالی که خدا برای مومن هم می فرستد که در آیات سوره های بقرة و نحل هم آمده اند: 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ 

فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا 

در آیات:

2. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ‎﴿البقرة: ١٧٢﴾‏

3. فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ‎﴿النحل: ١١٤﴾‏

 

مشکلی که در دوگانهای الکتریکی- مغناطیسی خصوصاً نخبگی هم رخ می دهد که یحتمل هم از موانعی هم باشند که سالک الی الله و شاگرد و دانشجو و حتی طلبه را اجازه هم ندهند که وقتی می خواهد از صفر جهشی به الفهای بینهایتهای مراتب و درجات متعالیه آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم برسد همین عدم شکر هم می تواند باشد که حتی او را یحتمل هم مانع شود که به آن معرفت لازم برای درک خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را حتی در درون خود هم دست یابد. و لذا در مراتبی از روح و قلب و خیال و طبع هم به گروه هایی دوگان هم دست می یابد که یکی نماینده ی گردش بارهای الکتریکی در بدن خود او است و دیگری هم نماینده ی بقول معروف تک قطبیهای مغناطیسی است. اینجا وقتی معرفت به خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ناقص بود یا اصلا موجود هم نبود یا خیلی اندک هم بود، خوب سالک الی الله بهتر هم هست که هر چند که فطرتاً جاذبه ای هم به این عزیزان احساس می کند ولی حتی نیتاً و نظراً و عملاً هم بسمت آنها هر چه بیشتر هم قدم بردارد. 

و الا اتفاقی هم که می تواند بیافتد این است که همان جاذبه ای هم که در او است یحتمل کمتر هم شود و بلکه حتی خدای ناکرده دشمن خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شود و نه فقط اینکه معرفتش در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم به اندازه ی کافی نباشد که جهشی هم عمل کند. خوب، آنگاه یحتمل جهش هم می کند ولی در جهت مخالف هم جهش کند ولی بجای انقلابی یک مرتبه دیدید ضد انقلابی هم شد که در این مسائل و قضایا هم انسان یحتمل از درون و هم از بیرون نیز مبتلا گردد طوری که محیط زیست هم می تواند به انسان کمک کند یا بر علیه او هم وارد کار شود! خدا آخر عاقبت همه ی ما را هم بخیر کند. این است که یک مرتبه می بینیم که در عرفانهای انحرافی هم طرف برای خودش دارد مدعی می شود که چه استادی هم هست برای رسیدن به خدا و پیغمبر و بلکه یحتمل هم خودش را امام هم معرفی کند و بلکه فراتر هم رفته و خود را با همه ی کله پوکی اش خدا یا پیغمبر یا هر دو هم معرفی کند. البته اگر کسی بتواند هم آخوندهای خودمان را راضی کند که او هم به اجتهاد رسیده است نیز یحتمل معنایش این نباشد که دیگر گمراه نمی شود و بلکه یحتمل بعضی هم به همین دلایل نامید شده و به غرب و شرق رجوع هم می کنند که آیا چقدر هم فیلسوف و دانشمند شوند! همه اش هم تقصیر ملاها و آخوندهایمان نباشد بلکه هم کم تقصیر نداشته باشند هر چند که اینجا ما نمی خواهیم وارد این مسائل هم خیلی شویم! و لذا بعضی اینجا یحتمل هم اشکال می کنند که شما دارید آن امر قدسی را نیز زیر سوال برده و بلکه یقین و حتی شهادت در راه خدا را هم زیر سوال می برید! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن کَانَ بِکُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ کُنتُم مَّرْضَى أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُواْ حِذْرَکُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا ﴿النساء: 102﴾

 

 

خب من در ذیل این مسئله‌محوری که عرض کردیم، اتّفاقاً بحث هوش مصنوعی را نوشته‌ام که امروز یکی از دوستان دربار‌ه‌ی آن صحبت کردند؛ من پیشنهاد میکنم یکی از مسائلی که مورد تکیه و توجّه و تعمیق واقع میشود، مسئله‌ی هوش مصنوعی باشد که در اداره‌ی آینده‌ی دنیا نقش خواهد داشت؛ حالا یا در معاونت علمی رئیس‌جمهور یا در دانشگاه باید کاری کنیم که ما در دنیا حدّاقل در [بین] ده کشور اوّل در مورد هوش مصنوعی قرار بگیریم که امروز نیستیم؛ امروز کشورهایی که درجه‌ی اوّل در مسئله‌ی هوش مصنوعی هستند، حالا غیر از آمریکا و چین و مانند اینها که در رده‌های بالا هستند، بعضی از کشورهای آسیایی هم هستند، بعضی کشورهای اروپایی هم هستند [امّا] ما نیستیم؛ البتّه کشورهای آسیایی ظاهراً بیشتر هم هستند؛ در آن ده‌ رتبه‌ی اوّل، تعداد کشورهای آسیایی بیشتر است. باید کاری کنیم که حدّاقل به ده کشور اوّل دنیا در این مسئله برسیم.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور ۱۴۰۰/۰۸/۲۶

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49011

 

 

این مسئله ی پرونده ی کرسنت بنظر بنده ی حقیر با اینکه به خیلی از مسائل ریز و درشت آن وارد نیستم ولی می دانم که می تواند مسئله ای مهم هم باشد همانطوری که کار به محکمه ی بین المللی هم کشیده شده است و ایران را گویا محکوم هم کرده اند که باید چیزی حدود 600 میلیون دلار خسارت هم بپردازد! گویا یک مسائل اطلاعاتی و سری محرمانئه ای هم حول این قرارداد گفته می شود که هست که حالا چیست؟ و الله اعلم! ولی شما قرارداد دارسی را ببینید که اول قراردادی بوده است با مظفر الدین شاه و بعد که مسئله ی نفت می شود یک مسئله ی داغی که منفعتهای زیادی هم در آن نهفته بوده است، کار می کشد به شرکت نفت ایران و انگلیس و یحتمل هم به بریتیش پترولیوم! هنوز هم در میان تحریمها ما می بینیم که تحریمهایی بر سر نفت می گذارند و اینکه نفت را نمی توانی به این کشورها بفروشی و نمی توانی هم جایش واردات کالاها داشته باشی و پایاپای بجایش نفت بفروشی و ....

و اما مسئله ی هوش مصنوعی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی هم مستقیماً راه می یابد اینجا است که از لحاظ انبیاء الهی بالاخره با کدام یک از آنها هم طرفیم؟ آیا با خود حضرت آدم علی نبینا علیهم السلام است که طرفیم یا با حضرت لوط است که مواجه ایم یا حضرت نوح یا حضرت موسی یا اینکه خیر؛ مسئله خاتم الانبیاء و المرسلین محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم است یا حتی با خلف صالح آن حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست که مواجه هستیم؟

یک وقت هست اینجا که مثلاً شما می خواهید از نرم افزاری برای یافتن آدرس خود استفاده هم بفرمایید و رجوع می کنید به نقشه ی گوگل یا نرم افزار ویز یا نرم افزار نشان یا .... و می فرمایند که این آمریکایی است و دیگری کجایی مثلاً اسرائیلی است و این یکی هم ایرانی است. و اما یک وقت هم هست که می خواهید ببینید که WZW یا WZNW هم کوهمولوژیکی به چه معنا است و می خواهید وارد ریزه کاریهای آن هم شوید طوری که حتی به گیجهای چرن-سیمونز هم ارتباطاشان را بیابید و حال آنکه خیلی هم بلد نیستید که چی به چی است و آدرس هر چیزی هم کجا است؟ این را یحتمل بعضی اشکال هم کنند که فقط یک مسئله ای است از نوع اینکه ماشینهای تورینگ مربوطه ی آنها را بیابید و لذا مسئله اش حل است همانطوری که اگر بخواهید ببینید که نتهای موسیقی مربوط به یک قطعه ی موسیقی مثل هدیه ی شاهانه ی باخ هم چطور نواخته می شود را می توانید نتها را به رایانه بدهید و ببینید چه خروجی ای را به شما می دهد و نتهای موسیقی چطور هم بر روی احساسات شما اثرگذاری دارند. درست شد؟!

اما یک وقت هم هست که شما می خواهید کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری ای را هم بسازید که اینجا هم با ریزه کاریهای فراوانی روبرو هستید که باید هر قطعه ای را نیز چطور بسیازید و طراحی کنید و بعد همه ی اینها را هم چطور مدیریت بفرمایید که با هم متصل کرده و همه ی این نرم افزارهای طراحی را هم می خواهید فراهم بفرمایید. خوب، اینجا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که تا وارد عمل نشوید و کارخانه را سعی نکنید راه بیاندازید، نمی توانید هم آن نرم افزار طراحی کارخانه ی خود را هم تمام و کمال بدست آورید چرا که خیلی از مراحل آن را هم از پیش یحتمل ندانید. و لذا ماشین تورینگ و حسابان لاملدای چرچی و بلکه الگوریتمهای گودل مربوطه را هم نمی توانید تکمیل کنید چرا که اصلا کارخانه ای هم موجود نیست و وجود خارجی هم ندارد! بله؟ این همان مسئله ای است که یحتمل رزم آرا بفرمایند شما برویداول لولههنگتان را هم بسازید ای کله پوکهای بیسواد!

خوب، حالا شما اینجا حساب هم بفرمایید که باز از مرحله ی سازمان هوا و فضای بین المللی سهوفبم هم بگذرید و یک راست بروید سراغ مسئله ی دوگانهای نفرین زمین/ قلب زمینی که بالاخره حالا ما با کدام نرم افزارها و طراحیهایی هم طرفیم آنجایی که مسئله مربوط هم هست به فضاپیمای ما به عنوان کره ی زمین حول خورشید در منظومه ی شمسی و بلکه هم حتی خود منظومه ی شمسی در کل کیهان و لذا مطلوب هم هست کیهانشناسی متناظر مسئله. بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می کنند که شما هنوز مسئله وحدت میدانهای جاذبه و گرانش و الکترومغانطیسم و نیروهای قوی و ضعیف را هم نیافته و نخبه هم در مسائل و قضایایش نشده و بلکه هنوز هم مسائل نفتی خود را حل نکرده، همان بهتر نیست بروید لولههنگتان را باز بسازید ای کله پوکها؟ یعنی اینجا همان مسئله ی شاگردی و دانشجویی و طلبگی و اجتهاد و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه هم هست که کجا است که از یک دو سه و بلکه حتی شمارش اعداد متناهی هم می رسیم به شمارش الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و بلکه هوشمندسازی آن هم کدام است؟

صراحتاً هم باید پذیرفت که یک جاهایی مسئله طبیعت است که باید از آنها الهام هم گرفت که چطور است که فرضاً جاذبه باعث می شود سیبی هم بیافتد توی سر فرض بفرمایید سر اسحاق نیوتن یا اینکه هم سنگی از بالای سخره ای بیافتد به ته رودخانه ای که در امتداد دره ای در جریان است و همین هم چقدر ممکن است ایجاد زلزله ای یا حتی طوفانی و بلکه هم آتشفشانی کند بسته به این هم که آیا از مواد انفجاری در چه حدودی هم آیا استفاده می شود یا خیر؟! و بعضی هم اینجا اشکال می کنند که بالاخره مسئله ی لولهنگ هم تا کجا فقط انتقادی بیش نیست که دارد به عنوان فرمانده ای به زیردستانش می شود و کجا هم غلط زیادی است که یک طرف هم اشکال می کنند که تروریسم نباید وارد مسائل شود و دیگری هم می گوید که نخیر؛ اصلا منظور اصل نظام هم بوده است و هست! و این است که یک وقت هست که طرفهای بحث می فرمایند که خوب است ما برویم بنشینیم در پرینستون ببینیم اصلا مسائل از چه قرارند؟ و اما وقت دیگری هم هست که می فرمایند که شما اصلا صلاحیت رفتن در پرینستون را ندارید و بلکه بهتر هم هست که بروید پرنس تون و بلکه آقا سازده تان را هم صدا بزنید تا ما اصلا ببینیم مسئله تان کدام است و تا بعد هم آیا مسئله تان را حل کنیم یا خیر؟

اینجاها باید هم توجه داشت که مسئله ی میدانها و نیروی جاذبه و  اصلا میدانهای کوانتومی و از جمله هم الکترومغناطیسم را چطور هم می خواهید حل کنید؟! یعنی یک وقت هست که شما با خورشید طرفید که می فرمایند آفتاب آمد خود دلیل آفتاب یا دلیل خورشید! یعنی آفتاب که دلیلش ستاره ی دیگری نیست که بفرمایند خوب حالا ما متوجه هم شدیم که دلیلش آن کرم شب تاب هم بوده است و نه خورشید! و اما یک وقت هم هست که می فرمایند الله نور السماوات و الارض! یعنی حتی آفتاب و خورشید هم نورش شامل آن نوری می شود که الله نور السماوات و الارض. یعنی اینجا شما یک میدان گرانش و الکترومغناطیسی هم دارید که کوانتومی هم می شود.

یعنی توجه بفرمایید که فرضاً حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم از اساتیدی می توانند باشند که در میان آنها می توان هم به حکمت الهی پی برد و هم به حکمت متعالیه و هم به علوم طبیعی و غیره و از جمله یحتمل بعضی هم اشکال کنند که شما حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم دارید. ولی از جمله هم ما رابطه ی شاگرد و معلمی را از کودکی داریم که مدیون معلمهای خود هستیم که چقدر به ما علم هم آموخته اند. و از جمله هم وقتی پا را حتی فراتر هم می گذاریم همه ی افراد نوع بشر نیز با هم ارتباطاتی دارند که آیا تا چه حد هم با هم جاذبه و حتی بلکه دافعه هم دارند همانطوری که در میدان جاذبه و دافعه ی امیر المومنین هم چنین است. یعنی اینجا نیز باز جاذبه و دافعه و گرانش مجرد شده است. و از همین جمله ها هم شما ارتباطات اسلامی روابط بین زن و مرد را داریم که حالا مثلاً چطور هم قرار است که مهندسین و کارمندان و اساتید و بلکه همه و همه در کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری هم با هم ارتباطات داشته باشند. و از جمله نیز در این میان شما می توانید زن و شوهرهایی هم داشته باشید که بالاخره اینها هم کارمندان کارخانه اند همانطوی هم که خواهر و برادرهایی و بلکه حتی پدر و ماردهایی هم در کارخانه تان یحتمل دارید. ولی بالاخره احکام مختلفی هم از لحاظات فقهی هستند که شامل همه ی این افراد می شوند و لذا میدانهایی هم که برای هر فردی باز است لزوماً شامل هر فرد دیگری هم نمی تواند بشود. مثلاً حضرات حجج اسلام هم گاهی بر منبر و مسجد نیز تاکید می کنند که مواظب باشید که رابطه ی زن و شوهری را تبدیل هم بفرمایید به رابطه ی خواهر و برادری! و این هم که از مسلمات است که رابطه ی خواهر و برادری هم که نعوذ بالله از روابط زن و شوهری نمی تواند باشد.

و لذا عرض بنده ی حقیر این هم هست که از لحاظ هوش مصنوعی یحتمل بنده ی حقیر بیایم عرض کنم که ما همین اتم هیدروژن را اگر فهمیدیم که از لحاظات ذرات بنیادی خود در مدل استاندارد ذرات فیزیک و بلکه ابرتقارنها و نظریه ی ریسمان و هندسه ی ناجابجایی و ... چطور کار می کند، مسئله مان از لحاظ فیزیکی هم لااقل حل است. و چرا؟ چون که خوب عناصر دیگر هم کارشان از همین دست هیدروژن هم هست و آنگاه می رویم سر مسائل شیمی مولوکولی اتمها و از آنجا هم وارد شیمی ارگانیک و شیمی زیستشناسی و شیمی زیست محیطی و ... هم می شویم. و یک جایی هم یحتمل تشخیص بدهیم چطور حالا برگردیم و به پروژه ی استاک حالا بپردازیم و هندسه ی ناجابجایی و میدانهای کوانتوی و انگیزه های خود را هم حتی المقدور بسط دهیم و ....

و اما اینجا هنوز یک ارتباطاتی هم می مانند که بنده ی حقیر هنوز از انها غافلم و آن اینکه همه ی این کارها را هم از لحاظات هوش مصنوعی و بلکه سی تی اسکن و ام آر آی و امثالهم انجام دادیم و یادگیری ماشینی را هم وارد مسائل و قضایا کردیم. و اما هنوز مثلاً یک رابطه ی انسانی ای هم باید باشد بین پزشکان و بیمارستانها و مریضها و بیماران یا خیر؟ مثلاً این هم نمی شود که شما می دانید که پولیپ بینی را می شود هم در همان مطب پزشک عملش کرد و بیروش کشید؛ ولی یک مرتبه هم یحتمل معجزه ای رخ دهد که حالا از این به بعد هر چقدر هم دنبال پزشکی بگردید که بخواهید برای شما چنین لطفی را کند و مسئله تان را حل کند؛ حساب شما می رود با کرام الکاتبین و بلکه هم اصلا اشکال می شود که آقایان و خانمهای پزشکان و اطباء و حتی طب سنتی هم خود وقت ندارند و باید بروید پیش شاگردان آنها و آیا آقای دکتر هم خودش اصلا بتواند لازم ببیند که سری هم به تو بزند یا خیر! یعنی یک وقت هست که شما توده ای را دارید در مردم که احتیاج به درمانهایی دارند مثل کرونا کوید-19 و یک وقت دیگری هم هست که هنوز مسئله همین است که هفت شهر عشق را عطار گشت و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و اصلا نفهمیدیم که هوش مصنوعی هم کدام است و بلکه نجبگی هم که خیلی هم داریم و بلکه میدانهایی هم که اینها تولید می کنند نیز کدامند؟ یعنی آیا بالاخره دکتر پروفسور حسابی هم در یک میدانی واقع شدند که با اینشتن هم بتوانند ملاقات بفرمایند یا اینکه اصلا عکس کس دیگری بوده است که با اینشتین هم کنار هم نشسته اند یا بلکه هم ایستاده بوده اند و اشتباهی هم گرفته اند. ولی یک وقت هم هست که توده ای توی دماغ یا حالا ردل و روده ی شما است که بصورت پولیپی هم شکل گرفته است و باید هم عمل جراحی شود و بیرون هم آورده شود! ولی حالا هر چه هم می دوید دنبال آن پزشکی که برای شما چنین لطفی را کرد، دیگر او را که نمی یابید هیچی! و بلکه حتی یک پزشک دیگری هم نمی یابید که بخواهد سرپایی و در مطب و درمانگاهی بدون بیهوشی و حتی بدون استفاده از هوش مصنوعی هم انبر را انداخته و پلیپ را بیرون هم بکشد و راحت شود! حالا اینجا آیا روح و قلب و خیالات و طبع و احساسات و عقل شما به حدی هم برسد که آیا دوباره در این میان حس شامه ی خود را هم باز یابید یا خیر؟ این یحتمل بسته به عمق باتلاق و سیاه چاله ای هم دارد که نه تنها سالک الی الله و بلکه هر انسانی که مایل به بازیافت شمّ خود نیز باشد یحتمل در آن گیر کرده باشد. و چرا اینجا نیز یحتمل همان هوش مصنوعی و بلکه ماشینهای یادگیری بکار آیند که بالاخره تا گیر کردی راهش را بغیر از پزشک و اطباء خودت هم پیدا کن که باید هم چه کنی و چطوری خودت را از این مخمصه ها نجات هم دهی؟! و مثلاً حالا نماز جمعه را هم تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما نشده اند حالا یک سری بزن و برو؛ خوب هم هست برایت و حالا در دانشگاه تهران است یا مصلا هم وقتی هنوز خیلی خیلی سرد هم نشده است عیبی ندارد و بلکه تمرین مدارا هم هست! بالاخره مدارا و تمرین مدارا هر چند که معناهای چند پهلویی هم در آنها بعضی گنجانده باشند هم می تواند هنوز خوب هم باشد و هر چیزی هم که به قتلهای زنجیره ای و خاشقچی و تروریسم و امثالهم هم مرتبط نیست و تا چیزی هم شد که نباید زودی گفت: قتل الخراصون. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته

وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن کَانَ بِکُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ کُنتُم مَّرْضَى أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُواْ حِذْرَکُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا ﴿النساء: 102﴾

 

 

أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَکَ اَللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِکَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ رِضًى بِهِ وَ إِنَّهُ یَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ مَنْ فِی اَلسَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ حَتَّى اَلْحُوتُ فِی اَلْبَحْرِ وَ فَضْلُ اَلْعَالِمِ عَلَى اَلْعَابِدِ کَفَضْلِ اَلْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ اَلنُّجُومِ لَیْلَةَ اَلْبَدْرِ وَ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ اَلْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لاَ دِرْهَماً وَ لَکِنْ وَرَّثُوا اَلْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُمْ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ.

1-عبد اللّٰه بن میمون قدّاح از امام صادق از اجداد گرامش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و اله و سلّم فرمود:هر کس در راهى قدم بردارد و در آن جویاى علمى باشد،خداوند او را براه بهشت برد،و آرى فرشتگان براى دانشجو و خواستار علم بالهاى خود را از سر خشنودى فرو نهند،و هر که در آسمانها و زمین است همه براى طالب علم آمرزش خواهند حتّى ماهى در دریا،و برترى عالم از عابد چون برترى روشنى ماه است در شب چهارده بر دیگر ستارگان،و براستى علما و دانشمندان وارثان انبیا هستند،و البتّه پیمبران دینار و درهمى بمیراث باقى نگذارند بلکه میراث آنها همه علم است،و هر کس از آنها علمى بهره برد بنصیب فراوانى رسیده است.

 

از سایت جامع الاحادیث

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/311354/translate?rownumber=1

 

البتّه این در مورد شخص نخبه است؛ در مورد کلان کشور هم همین ‌جور است. کشور ما از لحاظ استعداد ذهنی از متوسّط جهان بالاتر است؛ این ادّعا نیست، این چیز ثابت‌شده و مسلّمی است؛ یعنی ملّت ما بالقوّه نخبه است. یک بخش مهمّ جنگ نرم استعمارگران، هم امروز و هم همیشه -امروز هم هست، در گذشته هم بیشتر بوده- عبارت است از اینکه ملّت ما را یا هر ملّتی را که دارای استعدادی است، از استعدادِ خودش غافل کنند، او را بی‌اعتنا کنند به آن استعداد یا حتّی به وضعی برسانند که خود او منکر این استعداد بشود؛ این ‌قدر بگویند نمیتوانی، نمیتوانی، نمیتوانی که باورش بشود نمیتوانم و خودش بگوید نمیتوانم؛ این یکی از کارهایی بوده که رایج بوده. از اوّلی که استعمار وارد کشورها شد، یکی از کارها همین بوده. در آفریقا تمدّنهای بزرگی وجود داشته -در بخشی از آفریقا، در غرب آفریقا، در نقاط دیگر- که اینها بکلّی نابود شده، از بین رفته. نهرو(۳) در این خاطراتش، در [کتاب] نگاهی به تاریخ جهان، میگوید که قبل از اینکه انگلیس‌ها وارد هند بشوند، هند از لحاظِ صنایعِ داخلیِ خودش-صنایع آن روز، اوایل قرن نوزدهم- یک کشور خودکفا بود؛ انگلیس‌ها که وارد شدند، اوّل کمپانی هند شرقی، بعد هم دولت انگلیس، وضع را به جایی رساندند که هندی‌ها احساس میکردند که جز با مصنوعات انگلیسی و خارجی امکان زندگی وجود ندارد؛ انکار توانایی‌های یک ملّت. در کشور خود ما هم همین ‌جور است؛ ما تقریباً بیش از دویست سال به این بلیّه مبتلا بودیم، تا قبل از انقلاب اسلامی. شنیده‌اید که وقتی بحث ملّی شدن نفت مطرح شد که ایرانی‌ها نفت دارند و خودشان نفت را اداره کنند و مانند اینها، نخست‌وزیرِ دوره‌ی طاغوت در مقام انتقاد از این فکر میگفت که ایرانی‌ها بروند لولهنگ بسازند!(۴) لولهنگ را شماها ندیده‌اید؛ لولهنگ یعنی آفتابه‌ای که حتّی با حلبی ساخته نمیشود، با گِل ساخته میشود. آن قدیمها، زمان نوجوانی و بچّگی ما، هنوز لولهنگ بود؛ آفتابه‌ای که با گِل درست میشود. [میگفت] ایرانی‌ها بروند لولهنگ درست کنند! یعنی یک ملّت را به اینجا میرسانند.

وقتی که غفلت از تواناییِ خود بر ملّتی حاکم شد، غارت آن ملّت آسان میشود. ببینید، غفلت و غارت مکمّلِ هم‌ هستند؛ غفلت مقدّمه‌ی غارت است، غارت افزایش‌دهنده‌ی غفلت است؛ غفلت و غارت با همدیگر همراهند. این در مورد کشورهایی که مستقیم تحت استعمار بودند صدق میکند، در مورد جایی مثل کشور ما که استعمارِ مستقیم هم نشده صدق میکند؛ لذاست که میخواهند غافل باشیم. در قرآن، بحث غفلت چیز جالبی است؛ کاملاً صریح مسئله‌ی غفلت مطرح شده. در این مسئله‌ی صلاة خوف [آمده که] «وَدَّ الَّذینَ کَفَروا لَو تَغفُلونَ عَن اَسلِحَتِکُم وَ اَمتِعَتِکُم فَیَمیلونَ عَلَیکُم مَیلَةً واحِدَة»؛(۵) دشمن میخواهد شما غافل بشوید از سلاحتان و از دارایی‌هایتان. بحث پهپاد و موشک و مانند اینها را که می‌بینید این روزها چطور در دنیا به عنوان یک مسئله‌ی اساسی و مهم مطرح میشود؛ [دشمن] میخواهد شما از اینها غفلت کنید، از این توانایی چشم بپوشید تا بتواند راحت به شما حمله کند. این مربوط به این قضیّه. خب حالا مسئله‌ی موشک ما را از مسئله‌ی نخبه‌ها دور نکند.

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49011

 

 

خیلی نکات مهمی در سخنان حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نهفته اند که از جمله هم مسئله ی ملی شدن نفت است که همین دو سه روز پیش در گفتگوی خبری هم مسئله ی پرونده ی کرسنت و فسادی که حول آن نهفته است بسیار داغ بود و جناب نماینده ی مجلس فرمودند که چنین چیزی حتی در قرارداد دارسی هم سابقه نداشته است. گویا کسانی که قرارداد را بسته اند خودشان رفته اند شرکتی را در امارات تاسیس کرده اند و قیمت توافقی در قرارداد گاز را که ثابت هم بوده است را ارزان می خریده اند و آنگاه خودشان گرانتر می فروخته اند و بلکه چطور هم همه چیز محرمانه اعلان شده بوده است و .... بنده مانده ام که قراردادی که از 16 سال پیش تا حالا کارش به دادگاه بین المللی کشیده است و ایران را هم محکوم کرده است را حالا قوه ی قضاییه ی خود ما قرار است برایش چه کند؟! آیا نمی باید گفت که آن وقتی که باید کاری می کردید نکردید و بلکه غفلت هم کردید و کار ا کار گذشته است تا جایی که دیگر اسمش را دزدی هم نمی شود گذاشت؟!

و اما یک نکته ی خیلی مهمی که در نفرین زمین جلال آل احمد و بلکه آن بیداری و یقظه ای که در آن و در از جمله خسی در میقات او مشهود است این است که چطور است که انسان 250 ساله از زمان پیغمبر اکرم محمد مصطفی و حضرت زهرا سلام الله علیه و ائمه ی اطهار علیهم السلام هنوز هم در وجود مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف و همینطور هم در دل مومنین زنده است و تا روز قیامت هم همینطور است؟ این را آل احمد و بلکه هر مومنی وقتی حتی فقط در دل خود هم دریافت و خواست آنرا برای دیگران در همان زمانه ی خودش هم که شده انعکاسش را نشان دهد آنطور که آیا در هر فردی و شخصی هم چطور در قلب و روح و خیال و طبعش منعکس هم می شود و آیا چقدر هم بتواند هنرمندانه به دیگران انتقالش دهد، همانطوری که امام خمینی قدس سره الشریف نیز آنرا از قیام 15 خرداد تبدیلش کردند به انقلاب و بلکه جمهوری اسلامی ایران. نکته ی مشکل اینجا است که سالک الی الله و شاگرد و دانشجو و طلبه ای حتی نخبه ای که حالا به عنوان یک ایرانی فرض بفرمایید به آمریکا هم رفته است و بلکه استاد دانشگاه برکلی هم شده است مثل محمد رضا اعلم که در دانشگاه ام آی تی هم دکترایش را گرفته است حالا تکلیفش نسبت به امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در آمریکا هم چیست؟!

یک وقت هست که خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم می فمرایند که ما فاصله مان با آن تمدن اسلامی که آفرینش علم می کند هم زیاد است. و این درست هم هست ولی مسئله این است که آیا دیگران فاصله شان چون مثلاً علوم هسته ای را از قبلها هم در طبیعت یافته اند از ما جلوتر هم هستند یا اینکه مسئله این هم هست که برق و الکتریسیته و انرژی هسته ای و حتی آبی که در طبیعت هم یافت می شود همان است ولی آنچه آن خلاقیت را می طلبد که آفرینش علم را به ما آنچنان هم منتقل کند که همه ی عالم هم مجبور شوند دوباره بروند حتی زبان فارسی را نیز بیاموزند تا به این علوم برسند، پایه اش در ماوراء الطبیعه و نه فقط طبیعت به تنهایی هم هست که از دل دانشمندان اسلامی هم باید بجوشد و آفریده شود! نکته ی جالب توجه این است که نخبگان ما آنقدر درگیر مسائل صرفاً دانشگاهی یا حتی صرفاً حوزوی خود می شوند که دیگر یا کلاً حکمت الهی را کما کان تعطیل می کنند و دنبال علوم طبیعی می دوند یا برعکس علوم طبیعی تعطیل می شود و دنبال حکمت متعالیه می دوند و بدان نمی رسند. دلیلش هم این است که فاصله ی رسیدن به آن فضاپیمایی که ما را می خواهد هم به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم برساند که دقیقاً مثل این است که شاگرد و دانشجو و طلبه می خواهد از صفر یک مرتبه جهش کند به بینهایتهای درجات و مراتب متعالیه ی انقلابی ماورای پیوستگیها و کانتینیوم هایی که برای ما حتی قابل تصور هم نیست که چطور می شود آنها را در نظریه هایی مثل آ دی اس/ سی اف تی و نظریه های همدیسی و ریسمان و ابرتقارن متصور هم شد؟ این است که اگر چنین شاگرد و دانشجو و طلبه ای هم واقعاً بتواند به چنین جهشهایی دست یابد آنچنان که فقط هم علوم طبیعی در اخیتار او است یا بر عکس هم فقط علوم ماوراء الطبیعه بنظر می رسد که در اختیار او است می تواند هم یحتمل فراعنه و شاهنشاهان آریامهر را هم نصیحت بفرماید و بلکه انقلاب هم شود و اما باز هم کو گوش شنوا؟ یعنی در این جهشهای از صفر الی بینهایت عجیب و غریب باید هم به منطق ریاضی و بلکه ابرتقارنها هم مراجعه کرد تا دید که چطور هم همین جهشها یحتمل می توانند باعث شکست ابرتقارنهایی هم شوند بعد از گذشت مدتی و زمانی یا چطور هم این پیوستگیها ممکن است زوری از بینهایتهای درجات و مراتب بالاتری به بینهایتهای درجات و مراتب پایینتری هم تنزل یابند که دیگر حالاها جزو کتب درسی منطق ریاضی و بلکه ریاضی فیزیک هم درآمده اند! ولی هنوز مسئله هم باقی است که چطور بدان اجتهاد هم برسیم که چطور هم در هندسه ی جابجایی و ناجابجایی تاثیر دارد و افق دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برای همه و همه قابل ظهور شود و حتی خود آن حضرت هم ظهور فرموده و همه ی یاران وفادارشان هم در خدمت آن حضرت آماده ی خدمتشان شوند و المسارعین الیه فی قضاء حاجته و .... دیر شد، دیر شد مثل این همیشه از غافله جا ماندگان، بنده ی حقیر رفتم نماز جماعت را بلکه دریابم! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الْقَارِعَةُ ﴿1﴾ مَا الْقَارِعَةُ ﴿2﴾ وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ ﴿3﴾ یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ﴿4﴾ وَ تَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ ﴿5﴾ فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ ﴿6﴾ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ ﴿7﴾ وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ ﴿8﴾ فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ ﴿9﴾ وَ مَا أَدْرَاکَ مَا هِیَهْ ﴿10﴾ نَارٌ حَامِیَةٌ ﴿11﴾

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿1﴾ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿2﴾ وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿3﴾ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿4﴾ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا ﴿5﴾ یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿6﴾ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿7﴾ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿8﴾

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا ﴿1﴾ وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿2﴾ وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿3﴾ وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿4﴾ وَ السَّمَاء وَمَا بَنَاهَا ﴿5﴾ وَ الْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾ وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا ﴿7﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ﴿9﴾ وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿10﴾ کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿11﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿12﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا ﴿13﴾ فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿14﴾ وَ لَا یَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿15﴾

 

 

مسئله ای که در گوشه ی اتاق مکتبخونه ی کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری خود نشستن و به کارهای روزمره ی خود پرداختن دارد این است که حالا شما حتی تند و تند هم هر روز چند تا هواپیما درست بفرمایید و بیرون بدهید و بفروشید و ...، ولی یک وقت نکند عجب هم برتان دارد که حالا دیدی که ما می خواستیم در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم به آن حضرت یعنی حضرت صاحب الامر علیه السلام هم خدمت کنیم و حالا هم که دیگر پیدایش نمی کنیم برای خودمان کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری زده ایم و بلکه سهوفبم هم راه انداخته ایم و کلی هم گرفتاری داریم که دیگر وقت سر خاراندان هم نداریم و چه رسد به اینکه بخواهیم ببینیم که دولت کنونی که سر کار است کدام دولت است و با دولت صاحب الامر علیه السلام هم چقدر فاصله دارد و ما هم خودمان اصلا کجای کاریم؟

مسئله از این نوع هم هست که دو قلوهایی که یکی با سرعت خیلی نزدیک نور هم در فضاپیمای خود نشسته است و دارد حرکت می کند و برادرش را هم می بیند که در قریه ای است که در کوران حادثه گیر کرده است و بلکه انقریب که همه ی شهروندان قریه نیز هلاک شوند و آیا برادرش هم جزو آنها باشد یا نباشد؟ خوب ، حالا این برادری که در کابین خلبان هم دارد با سرعت نزدیک نور هم حرکت می کند و همه چیز را هم دارد مشاهده می کند، تکلیفش چیست؟ یعنی آیا تکلیف او مثل تکلیف حضرت لوط علی نبینا علیهم السلام است که دستور هم آمده است که خدا می خواهد همه ی قریه را هلاک کند و لذا او هم باید فقط از قریه بیرون رفته و نمی تواند هم بقیه را نجات دهد؟ یا اینکه خیر؛ مسئله از نوع حضرت نوح علی نبینا علیهم السلام هم هست که می بایستی هر آنکه را می تواند تشویق هم کند که بیاید سر مکتبخونه ی او هم بنشیند و درس یاد بگیرد  و حتی تا جایی که بتواند هواپیماهای مسافری و بلکه جتهای جنگی و حتی جتهای ذرات بنیادی حول اطلس و سی ام اس در ال اچ سی را هم سر در بیاورد و آنگاه به دیگر همشاگردیهای خود هم بیاموزد که اصلا چطور هم می توان به کابین خلبانی فضاپیما هم راه یافت و فقط صرفاً مسافر هواپیما هم نبود. و ترسی هم ندارد که اگر خیلی بخواهید کنجکاوی هم بفرمایید آنگاه حفاظت اطلاعات هواپیما تو را خواهد گرفت و به جرم اینکه بی اجازه می خواسته ای توی کابین خلبان سرک بکشی و حال آنکه سرت هم بوی قرمه سبزی می داده است و بلکه مثل خوکهایی که قرار بوده است سر ببرند هم جیغ جیغ می کرده ای و حتی با مهماندار هواپیمای ترانسفرت هم می خواسته ای ازدواج کنی و تازه وقتی گذاشته است رفته است یادت افتاده که ای داد بی داد دیدی چطور شد و از او خواستگاری هم نکردم؛ و لذا وقتی می بینند که الان است که هواپیما را به هم بریزی و در کوران حوادث و وقایع هم جا زده ای، چشمهایت را هم می بندند و دست بسته تحویل خانواده ات می دهند که دیگر از این غلطهای زیادی نکنی و بلکه همانها هم بتوانند آدمت هم کنند! حالا تو هی بگو که بابا من می خواستم در گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی خودم یک مکتبخونه ی کوچک هم راه بیاندازیم همینطوری که دارم با هواپیما و بلکه فضاپیمای مسافربری ام همه و همه در حال حرکت هم هستیم و درسهای هندسه ی کهلری و فلوئری ام را هم مرور می کنم؛ حالا تا این وسط کسی هم ترسید و شروع کرد مثل خوکی که قرار است سر ببرند به جیغ جیغ که نباید زودی مکتبخونه را هم به هم ریخت و کارخانه را هم تعطیلش کرد. همه ی مسئله ی مکتبخونه این هم هست که قبل از اینکه شاگرد و دانشجو و طلبه مثل خوکی که قرار است سر ببرند هم به جیغ جیغ بیافتد او را ببریم سر کلاس مکتبخونه هم بنشانیم و حتی او را از وسط خیابان هم شده که دارد گدایی می کند هم برداریم ببریم سر کلاس مکتبخونه بنشانیم و درسش دهیم. و الا آن شاگردی که خودش آنقدر زرنگ است که به انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا هم راه یافته است را که کاری نداریم که خودش چقدر هم زرنگ است یا یحتمل هم ایا دچار کم توجهی و بیش فعالی هم می شود یا خیر؟!

موضوع این جا این است که وقتی می خواهی دست آن بچه را که دارد وسط خیابان گدایی هم می کند یا زباله ها را نیز در کانتینرهای در باز هم زیر و رو می کند و با همان دستها هم حداکثر نان و چایی آیا گیرش بیاید یا خیر؟ وقتی می خواهی به اینها بگویی که چرا سر کلاس مکتبخونه ات نیستی و اینجا این کارها چیست که می کنی؟ یحتمل جواب دهد که من که پول ندارم بروم سر مکتبخونه بنشینم! یکی نیست به او بگوید که حالا مگر آن مکتبداری که می آید زحمت می کشد و کلاس درس برایت راه می اندازد خیلی هم پولدار و بینیاز و خوشگذران هم هست که حالا تو می ترسی بروی سر کلاسش هم بنشینی و درس بیاموزی؟ و بلکه حتی گدایی گوشه ی خیابان و حتی زباله جمع کنی را هم به این کارها ترجیح می دهی؟ اتفاقاً یک روز باید هندسه ی کهلری و کوهمولوژی هیگارد- فلوئر و زایبرگ- ویتن- فلوئر را هم کنار بگذارم و بروم سراغ این کارهای این بچه ها ببینم چه چیزی دارد که سر این کلاسها نمی آیند و مکتبخونه را هم تعطیل کرده اند سوای کروناویروس کووید-19؟ آن وقت می فرمایند که مادر ترسا تقصیر داشته است که این بچه ها را جمع می کرده است و می برده است برایشان تبلیغ مسیحیت کند. خوب بابا تو چرا تبلیغ اسلام و بلکه حضرت فاطمه ی معصومه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را بهتر از او نمی توانی بکنی؟ مسیحیها و بلکه یهودیها هم خودشان از دست این آمریکاییها و انگلیسیها و اسرائیلیها و صهیونیستها و استکبار جهانی به سطوح آمده اند دیگر. لا اله الا الله. و الا حالا خودمانیم اگر اینشتین هم می بود که می دید این همه یهودیان را بقول خودشان هیتلر دارد می ریزد توی کوره های آدم سوزی و می کشد و قلع و قمع می کند، آیا حتی بیشتر هم سعی می کرد که به ریاضی فیزیکش بپردازد و معادلاتش را بهتر حل هم کند یا اینکه می نشست و هر چه بیشتر هم زانوی غم بغل می کرد و دست به سیاه و سفید هم نمی زد و بلکه اصلا هم سعی نمی کرد وارد فضاپیمایی که یکی از برداران دو قلو هم وارد کابین خلبان شده است هم شود و نظریه های نسبیت خاص و عامش را هم کاری نداشت و لذا ما هم نباید به گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و نظریه ریسمان و ابرتقارن و هندسه ی ناجابجایی و ... دیگر کاری داشته باشیم و بلکه باید هم بدویم به امداد آنهایی که در کوران حودث هم گیر کرده اند و به همه و همه نیز کمک کنیم؟

این یک سوال سختی هم هست که حالا کوره های آدم سوزی هم نباشند که دارند همه را هلاک می کنند و بلکه کوران حوادث و حتی جنگ هم باعث شده اند که هلاکتها از حد و نصاب هم بگذرند، حالا شما وقتی در این وضعیت می دوید وسط کوران حوادث که به همه و همه هم کمک برسانید و توجه هم می کنید که دیگر در قریه کسی هم نمانده است که بتوان به او کمکی رساند، آیا قلب زمینی هم از حرکت باز نایستد قلب خود سالک الی الله نیز از حرکت باز نخواهد ایستاد چرا که دچار غم و اندوه کوران حادثه هم شده است؟ اینجا اصلا مسئله چیست؟ چرا اصلا ما به جتهای جنگنده و بلکه حتی هواپیماهای مسافربری و فضاپیماهای بین سیارات و حتی ماورای منظومه ی شمسی و کیهانشناسی نیز احتیاج داریم که یحتمل با هم کورس هم بگذارند و همدیگر را هم دنبال کنند و ...؟ قتل الخراصون! بالاخره بعضیها زرنگترند و از همکلاسیهای خود جلو هم می زنند و حتی یحتمل هم بتوان گفت که آنگاه اجازه هم نمی دهند هر کسی وارد کابین خلبان فضاپیما هم شود. حالا می خواهد عارف فرزانه هم نباشد؛ ولی بالاخره باید یک صلاحیتی هم از خود نشان دهد که می تواند هم وارد کابین خلبان نیز شود یا خیر؟ اگر سگ و خوک و بوزینه و میمون و خر و فیل را هم آوردند گفتند اینها را هم اول ببرید حمام خوب لیفشان بزنید و سرخ و سفیدشان کنید و بعد اینها را هم بغل دست خودتان در کابین خلبان بنشانید هم اجازه دارید چنین کنید؟ یعنی همه ی روانشناسی و حتی عرفان هم برای این است که آن فراعنه ای را که دارند از زیر نقب هم می زنند که چطور وارد کلاس مکتبخونه ها هم شده و کل مدرسه را هم به هم بریزند را هم می شود گفت بفرمایید بنشینید سر کلاس مثل بقیه ی بچه ها آدم شوید؟ اینها که اگر می خواستند آدم هم شوند با ادعای فرعونی هم نمی آمدند از همان اول بنشینند سر کلاس و کل مکتبخونه را هم بلکه بخواهند تعطیل هم کنند و تبلیغ ارباب رعیتی را هم رواج دهند به این هوا که ما هم آمده ایم الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه را هم مثل خودتان بیاموزیم و اسم خودمان را هم گذاشته ایم حزب کرواسان کله پوکهای طرفدار حزب سه کله پوک که پارکینگهای نشست کرده و سقفها و طاق نصرتهای ترک برداشته را هم بشرطی که خیلی هم باران و برف هم نیاید و کولاک هم نشود تعمیر می کنیم! حالا شما هی بفرمایید که بابا اینجا مکتبخونه ی مربوط به کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فن آوریهای مشابه آن است و با این کارها ما کاری نداریم! یا رب العالمین یا حی یا قیوم الله نور السماوات و الارض ... وسع کرسیه السماوات و الارض و لا یوده حفظهما و هو العلی العظیم لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته

لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿21﴾ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ﴿22﴾ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿23﴾ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿24﴾ سوره مبارکه الحشر

 

الحکمة 108 عجائب الرّوح

وَقَالَ(علیه السلام) : لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِ هذَا الاِْنْسَانِ بَضْعَةٌ هِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ: وَذلِکَ الْقَلْبُ. وَذلِکَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِکْمَةِ وَأَضْدَاداً مِنْ خِلاَفِهَا; فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَإِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ، وَإِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الاَْسَفُ، وَإِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ، وَإِنْ اَسْعَدَهُ الرِّضى نَسِىَ التَّحَفُّظَ وَإِنْ غَالَهُ الخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ وَإِنِ اتَّسَعَ لَهُ الاَْمْرُ (الامن) اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ (العزّة)، وَإِنْ أَفَادَ مَالا أَطْغَاهُ الْغِنَى، وَإِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَإِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلاَءُ، وَإِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَبِهِ الضَّعْفُ، وَإِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ. فَکُلُّ تَقْصِیر بِهِ مُضِرٌّ، وَکُلُّ إِفْرَاط لَهُ مُفْسِدٌ.

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه محمد دشتی

https://lib.eshia.ir/26580/1/333

 

۱۰۵ وَ قَالَ علیه السلام لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ وَ ذَلِکَ الْقَلْبُ وَ لَهُ مَوَادٌّ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ أَضْدَادٌ مِنْ خِلاَفِهَا فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِیَ التَّحَفُّظَ وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْنُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ وَ إِنْ أَفَادَ مَالاً أَطْغَاهُ الْغِنَى وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلاَءُ وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ.

105 - امام علیه السّلام (در باره قلب) فرموده است‌

(1) برگى از (رگهاى) این انسان پاره گوشتى آویخته شده که آن شگفترین چیزى است که در او است و آن قلب است که براى آن اوصاف پسندیده و صفات ناپسندیده‌اى است بر خلاف آنها: اگر امید و آرزو بآن رو کند طمع و آز خوارش مى‌گرداند، و اگر طمع در آن به جوش آید حرص تباهش سازد، و اگر نومیدى بآن دست یابد حسرت و اندوه مى‌کشدش، و اگر غضب و تندخویى براى آن پیش آید خشم بآن سخت گیرد، و اگر رضا و خوشنودى آنرا همراه شود خوددارى (از ناپسندیده‌ها) را فراموش نماید، و اگر ترس ناگهان آنرا فرا گیرد دورى جستن (از کار) مشغولش سازد، و اگر ایمنى و آسودگى آن فزونى گیرد غفلت آنرا مى‌رباید، و اگر بآن مصیبت و اندوه رخ دهد بیتابى رسوایش نماید، و اگر مالى بیابد توانگرى یاغیش گرداند، و اگر بى‌چیزى آنرا بیازارد بلاء و سختى گرفتارش کند، و اگر گرسنگى بر آن سخت گیرد ناتوانى از پا در آوردش، و اگر سیرى بآن بسیار گشته از حدّ بگذرد شکمپرى برنج اندازدش، 2- پس هر کوتاهى از حدّ آنرا زیان رساند، و هر بیشى در حدّ آنرا تباه گرداند (بنا بر این قلبى که اعتدال و میانه روى را از دست نداده به حکمت رفتار کند دارنده آن سود دنیا و آخرت را دریابد).

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، جلد 6، 1136

https://lib.eshia.ir/11479/6/1136

 

 

برنسشتن کوسه چیست؟ آذر ماه به روزگار خسروان اول بهار بوده است. و به نخستین روز از وی از بهر فال مردی بیامدی کوسه، برنشسته بر خری و به دست کلاغی گرفته. و به باد بزن خویشتن باد همی زدی. و زمستان را وداع همی کردی. وز مردمان چیزی یافتی. و به زمانه ی ما به شیراز همین کرده اند. ضربت پذیرفته از عامل. تا هر چه ستاند از بامداد تا نیمروز به ضربت دهد. و تا نماز دیگر از بهر خویشتن بستاند. و اگر از پس نماز دیگر بیابندش سیلی خورد از هر کسی.

 

از کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ابو ریحان بیرونی، بنقل از نفرین زمین، جلال آل احمد، ص 272- 273

 

 

این خود یک سوال مهمی است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی که آیا ما جایزیم که به مسائلی همچون آنهایی که در شریماد بهاگاواتام هم آمده است نیز استدلال کنیم تا بلکه به کنه مسائلش هم پی ببریم؟ بعضی یحتمل اشکال هم کنند که نه این جایز نیست چرا که همچون فرعون و سنت انا ربکم الاعلی بودنش آنطور که در مقابل حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام هم ادعای خدایی داشت این همم همانطور است با این تفاوت که آنجا فرعون بود و اینجا اسمش فقط چیز دیگری است؛ یعنی مشکل این هم هست که صراحتاً سوره ی توحید و اخلاص را نفی می کند! البته یحتمل این کتاب بطور آنلاین هم در اینرنت ارائه شود ولی بنده خیلی هم از آن خبر ندارم (اتفاقاً چک کردم و دیدم که مثل اینکه چندین ویرایش از آن هم در چندین سایت گویا ارائه می شود!) و اما لااقل می دانم که ویکی پدیا نیز در موردش بحث می کند و حتی مطالب هر کتاب از 12 کتابش را هم ارائه می دهد. بعضی یحتمل اگر این کتابها را بیابند، حتی اگر در میانش کتابی از سرینیواسا رامانوجان هم باشد کاری ندارند که کدام به کدام است و همه  را بریزند توی رودخانه و دره ای و از دستش خلاص هم شوند و بلکه هم اظهار بدارند که دارنده ی این کتب حتماً هم مشکل روحی روانی داشته است و اگر ما اهم اینها را نگه داریم بدتر از او خواهیم شدو حسابمان پاک است دیگر!

ولی اینجا نکته ای هست و آن اینکه در بسیاری از خود آیات الهی قرآن کریم و خصوصاً در آیاتی از سوره ی انعام که موضوعش نیز همین مسئله ی توحید است، با مشرکین گویی خدا و پیغمبرش دارند استدلال هم می کنند که شما چنین می فرمایید در حالی که چنان است! اینجا این مسئله هست که درست است که انسان از آب و منی ریخته ای هم خلق شده است که نطفه ای می شود در رحم؛ ولی حتی از لحاظ سیاسی هم این روزها این بحث مطرح است که می توان یک رحم اجاره ای هم اجاره کرد. یا اینکه ممکن است اسپرمهایی را در رحمی کار بگذارند و بعد حتی به رحمی دیگر هم منتقل کنند. خوب، حالا این تکنولوژیها چقدر پیش رفته است و امکان پذیر است، و الله عالم. ولی آن زمان گویا در مورد کریشنا چنین چیزی گفته می شود که بوده است که از یک رحم به رحمی دیگر هم منتقل می شود؛ و حال آیا واقعاً هم چنین بوده است یا اینکه یواشکی چون طفل گویا مثل همان داستان حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام در خطر هم بوده است از مادرش دواکی به مادر خوانده اش یاسودا هم سپرده می شود. چنین سرگذشت و داستانی در مورد کوروش کبیر هم گفته شده است. به هر حال وقتی شرک و کفر و نفاق هم در هم آمیخته شوند و توحید و اسلام هم نادیده گرفته شود، چنین وضعیتهایی هم دور از ذهن نیست همانطوری که در داستان موسی و فرعون در قرآن مجید هم آمده است و بلکه ما حتی در ائمه ی اطهار هم چنین مسائلی را مشاهده می کنیم تا آنجا که هنوز هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت تشریف دارند.

نکته ی مهم دیگر اینجا است که وقتی اسلام ناب محمدی را در نظر نگیریم، همان نجات دهنده ای که قرار است قومش را نجات دهد بعید نیست که دوباره به همان شرک و کفر و نفاق و بلکه ادعای انا ربکم الاعلی ای که در فرعون هم دیده می شود گرفتار شوند؛ و حتی اگر خود نجات دهنده هم چنین مدعی فرعونیت هم نشده باشد.

خوب، این هم یک مسئله ای است برای خودش که اصلا چطور هم می شود چنین مسائلی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی را نیز درست عنوان کرد طوری که باعث گسترش اسلام به کل عالم هم شود. و اما این یک وجه دیگری هم دارد که مثل کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری ما می ماند و بلکه هم بعضی اصرار بورزند که تو که داری کارخانه ات را می سازی و لذا چرا فقط به کارخانه ی مسافربری هم اکتفا می کنی و همانطوری هم که گفتی کارخانه ات را به کارخانه ی فضاپیما سازی و بلکه حتی بطور گسترده تری هم به سازمان هوا و فضای بین المللی (سهوفب) نیز از همان ابتدا گسترش نمی دهی؟ نکته اینجا این است که این مسئله یحتمل بنظر برسد که به مسئله ی قبل ربطی هم ندارد، در حالی که یحتمل هم توجه شود که خیلی از فضاپیماها نیز نشان می دهند که میمون و بوزینه ای هم به فضا فرستاده شده است و بلکه دوباره به زمین هم صحیح و سالم بازگشته است. و خوب ، حالا اینجا مسائل دیگری هم داریم که از جمله هم ریاضی و فیزیک و نجوم و اخترشناسی و نسبیت خاص و عام هم قسمتی از آنها است دیگر تا جایی که در همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خودمان هم در نظر بگیرید که چطور می تواند مسائل مثل کلافی سر در گم هم جلوه کنند! و لذا بعضی هم این میان یحتمل همچون اشاعره اشکال هم کنند که کدام الفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه ی آیات اللهی اجتهاد و مراجع عظام تقلید و ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که یحتمل هم نیاز به انقلابهایی هم دارند که ماورای زمان ما هم هستند و بلکه مسئله فقط همان یکی بود و یکی نبود خودمان است ...؟ البته اینکه اینجا فقط مسئله ی روح و قلب هم کدام است را بخواهیم حساب کنیم متوجه هم می شویم که بعضی عجائب را عجائب روح ترجمه می فرمایند و دیگری همان عجائب قلب هم می فرمایند که خیلی هم آنطور که آمده است روح و قلب و خیال و طبع هم به هم مربوط است.

خلاصه عرض بنده ی حقیر اینجا این هم هست که بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که خوب ما اصلا کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری هم می خواهیم چه کنیم؟ مگر کم از این کارخانه ها هم در دنیا داریم که حالا ما هم دنبالش له له بزنیم؟ و بعد هم خودشان بدوند که یافتم یافتم و بروند دنبالش که خودشان از این کارها کنند و تو را جا بگذارند! و اما نظریه ی ریسمان را آنجایی که هندسی هم هست و به برنامه ی هندسی لنگلندز هم ربط پیدا می کند را وقتی در نظر بگیرید آنگاه متوجه هم می شویم که همین مسائل را می توان با هندسه ی کهلر نیز آیا بیان کرد یا خیر که حتی یحتمل هم همینطوری نیز بتوان چرن- سیمونزی اش هم کرد و ...؟ و عرض بنده ی حقیر همین هم هست که حالا شما آیا بنظرتان هم نمی رسد که هندسه ی مسائل از اینجا هم نشات می گیرد که اگر یک پیچشی هم در هندسه ی موضعی یا حتی جهانی هم صورت پذیرد، آیا این پیچش به چه صورتهایی هم ممکن می شود؟ یعنی آیا خودی هم هست یا غیر خودی است و بلکه هم بعضی اشکال کنند که نخیر اصلا تقصیر همان آقا میمونه و بوزینه ای است که همزمان به مدار حول زمین هم فرستاده شد و هم او هم کار را خراب کرد و صحیح و سالم هم برگشت به زمین و بلکه باعث نفرین زمین هم شد و چرا که تمرینهای خلبانی که درست و حسابی نداشته است و سفینه ی فضایی را هم اشتباهی همان موشک فضاپیمای حاوی و بلکه با خلبانی آقا میمونه های سه کله پوک هم فرض کرده است و بقیه ی داستان هم نگفته است و مسئله را هم حل شده فرض نموده است! نه هندسه ای دارد و نه ریاضی و فیزیکی و نجومی و اخترشناسی و کیهانشناسی و ...؛ و السلام نامه تمام. عرض بنده ی حقیر اینجا است دیگر که قتل الخراصون. یعنی حتی بعضی اشکال هم می کنند که شما چرا بجای نفرین زمین و راه حال آن برای قلب زمینی هم می آیید مسئله را منحصرش هم می کنید به نفرین آمریکا و انگلیس و نه حتی اسرائیل کودک کش اشغالگر فلسطین؟ یک نکته ی خیلی مهمی که می تواند از این پیچشهای غیر منتظره جلوگیری کند این است که در مقابل پیچشهایی که از خارج بصورت حتی کیهانشناسی هم احمال می شوند بتوان قدرت دفاعی داخلی را حتی تا الفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه ی آیات اللهی اجتهادی و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف انقلابی الی غیر النهایه هم افزایش داد طوری که با کلک مرغابی هم معلوم نشود آیا مسئله از داخل است یا خارج؟! به هر حال، در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما داستان هم زیاد داریم و همه ی مسائل و مقالات حتی فیزیک انرژی بالا در آرشیو کرنل را هم حتی نمی توانیم که یکی یکی بررسی کنیم و بلکه خیلیها هم از نظر ما پنهان می مانند. و مثلاً همین مسئله که کوهمولوژیهای زایبرگ-ویتن-فلوئر و هیگارد- فلوئر هم آیا می توانند در هندسه ی کهلری نیز چقدر کاربرد داشته باشند را هم حساب کنید؟ مثلاً:

https://arxiv.org/abs/2103.11957

https://arxiv.org/abs/2002.10735

https://arxiv.org/abs/1812.11748

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

============================

 

۲۵ آبان ۰۰ ، ۰۰:۱۰

 

بسمه تعالی

بنده می خواستم متن این پست را به عنوان نظری برای پست قبل بفرستم که با مانعی روبرو می شد و لذا به عنوان پستی جدید هم ارسالش کردم!

==============================

 

۲۵ آبان ۰۰ ، ۰۱:۳۱

 

https://arxiv.org/abs/1401.4073

این مقاله هم در یک نگاه خیلی جالب بنظر می رسد!

وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿الانعام: 10﴾

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم * (ما روى عن النبی صلى الله علیه وآله فی طوال هذه المعانی) * * (وصیته لامیر المؤمنین علیه السلام) * (*) یا علی إن من الیقین أن لا ترضی أحدا بسخط الله ولا تحمد أحدا بما آتاک الله ولا تذم أحدا على ما لم یؤتک الله، فإن الرزق لا یجره حرص حریص ولا تصرفه کراهة کاره، إن الله بحکمه وفضله جعل الروح والفرح فی الیقین والرضا، وجعل الهم والحزن فی الشک والسخط.

 

تحف العقول، ابن شعبه الحرانی، ص 11

https://lib.eshia.ir/15139/1/11

 

به نام خداوند رحمتگر مهربان‌

آنچه از پیامبر گرامى صل الله علیه و آله و سلم در همین زمینه‌ها (اخلاق و حکمت و غیره) روایت شده است.

سفارش پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به أمیر المؤمنین علیه السلام

اى على! همانا یکى از نشانه‌هاى یقین این است که هیچ کس را با به خشم آوردن خداوند خشنود نسازى و به واسطه چیزى که خدا به تو داده است، هیچ کس را نستایى و براى چیزى که خدا به تو نداده است، هیچ کس را ملامت نکنى؛ زیرا نه حرص زدن آزمندى، روزى را مى‌رساند و نه ناخوشایندى شخص بى‌میل، آن را از او باز مى‌دارد.

به درستى که خداوند به فضل و حکم خویش، نشاط و شادمانى را در یقین و خشنودى قرار داده و غم و اندوه را در شک و خشم نهاده است.

 

تحف العقول، ترجمه صادق حسن زاده، ص 13

https://lib.eshia.ir/12722/1/13

 

 

بعضی یحتمل اینجا اشکال می کنند که خوب حالا این هم درست که گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری ات هم نشسته ای و داری فکر می کنی که چه باید هم کرد و چه نکرد؛ خیلی خوب و خیلی هم عالی، ولی بالاخره این چه ربطی هم دارد به کوهمولوژی و نظریه های موانع؟ موضوع این است که وقتی شما می خواهید همه ی اجزاء هواپیما را حتی نرم افزاری و بلکه سخت افزاری هم طراحی بفرمایید، اولاً خود این مرحله که هر جزئی را طراحی هم بفرمایید که برای خودش انواع موانع را هم یحتمل داشته باشد. و آنگاه اینکه چطور هم هر جزئی به جزء دیگر مربوط می شود، باز خودش حساب و کتابهایی دارد و اینکه بالاخره همه و همه ی این اجزاء را کنار هم  گذاشته و یک کلی را به نام هواپیما یا حتی فضاپیما فرض بفرمایید تشکیل دهد نیز آیا چه موانعی داشته باشند و بلکه هم چه حساب و کتابهایی دارند که هر گوشه اش نیز می تواند احتیاج به مدیریتهایی داشته باشد که مورد بحث هم باشند.

خوب، حالا همینطور هم وقتی شما یک خمینه ای را دارید نیز که می خواهید هر گوشه ای از آن را به گوشه ی دیگرش وصل کنید، اینجا نیز می تواند موانعی داشته باشد و حالا اگر کلافهایی هم روی آنها تعریف کرده باشید که باز برای اینکه یک دور مثلاً حول خمینه بزنید و مختصات موضعی را دور بزنید و برسید دوباره سر جای اولتان آنگاه اینکه آیا محاسباتتان درست هم بوده است کوهمولوژیکی طوری که متوجه هم شده اید که برگشته اید سر جای اولتان یا خیر؟ و مثلاً اگر جهتگیریتان بالا بوده است و حالا یک دور زده اید ولی بعد جهتگیریتان پایین هم شده است؛ آنگاه یحتمل هم خمینه تان مثل نوار موبیئس جهت ناپذیر هم هست و خودتان هم خیلی خبر نداشته اید!

===========================

 

مسئله ی دوگانی نفرین زمین و قلب زمینی هم اینجا یک نکته ی مهمی دارد که در این است که نویسنده اگر یکبار تجربه کرد که دل به چیزی بست که فهمید فایده ای ندارد و دانست هم که آزموده را آزمودن خطاست؛ دفعه ی دوم شده با نفرین هم سعی می کند همان خطا را دوباره تکرار نکند. یعنی اگر متوجه هم شد که چرا دکتر مصدق مسئله اش درست کار نکرد و بلکه بر علیه اش کودتا هم شد، دفعه ی بعد سعی می کند عواملی را که باعث شدند همه بدان دل ببندند و دوباره همان مشکلات را هم به بار بیاورند را تکرار نکند و از جمله هم اینکه اویی را که می خواهد بر علیه اش کودتان هم شکل دهد و از جمله آمریکا و انگلیس را اقل کم نفرین هم کند گذشته از نفرین زمین. البته این مسئله حتی گویی به دعوای بین اصلاح طلبان و اصول گرایان هم بدجوری می تواند کشانده شود که حتی جنبه های دعواهای زرگری سیاسی هم آیا چقدر دارد. ولی بنده ی حقیر هم اگر جای شاهنشاه آریامهر و نظام او می بودم، سعی می کردم که برای دفعه ی بعد این نطفه ای را که بتواند به همچون دکتر مصدقی هم تبدیل شود را از همان اول کار حسابش را برسد و بلکه هم آنقدر برایش موانعی بسازم که دیگر حتی فکر ملی کردن نفت و انرژی هسته ای و امثالهم را هم نکند؛ هر چند که بعضی اشکال هم می کنند که این همان روحیه ی شهروند قابیلی هم نیست و بلکه همان روحیه ی فرعونی هم نیست که بخواهد حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام را از همان اول کار هم حذف کند و بلکه همین هم باعث شود که مادر موسی او را به آب دریا بیافکند تا آنجا که به قصر فرعون هم راه یابد و در دامان او هم بزرگ شود و ...؟!

چیزی که ما را گمراه می کند اینجا این است که آن اشراف و استکبار فرعونی یا اشراف زمان حضرت نوح علی نبینا علیهم السلام، مردم مستضعف را هم اراذل و اوباش به حساب می آورده اند هر چند که البته امثال شعبان بی مخی را همچون نظام شاهنشاهی هم می پسندیده اند و بلکه همه را نیز استهزاء می کرده اند که کله پوک اند و همتای آنها هم که اصلا نیستند. ولی این را هم متوجه نمی شوند که این یعنی چه که می فرماید: قال کلا ان معی ربی سیهدین!

گیر قضیه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم همینجا است که سالک الی الله مبتدی در شاگردی و دانشجویی و طلبگی از صفر به الفهای بنیهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه را یحتمل شدیداً هم گمراه کند خصوصاً اگر صرفاً هم در منطق ریاضی قضایا خیلی هم گیر کرده باشد و حتی ماورای آن هم نتواند برود و بصیرت نداشته باشد. این را غلط نکنم در شریماد بهاگاواتام اینطور می گوید که کریشنا را یک منطق دانی آمد به بالینش در دم مرگش که یحتمل همان معنایی است که می فرماید که پای استدلالیون چوبی بود. یعنی اینکه وقتی کسی که در علوم طبیعی هم گیر کرده است و راهی به ماوراء الطبیعه هم ندارد، و لذا از او انتظار هم نمی رود که بتواند ماورای منطق ریاضی و بلکه فیزیکی هم بتواند به مسائل فقهی و مذهبی و دینی و اسلامی هم پی ببرد هر چند هم که حتی هر دفعه نیز از صفر هم با او استاد شروع کند و بلکه الفهای بینهایت آیات اللهی را از لحاظ منطق ریاضی هم خیلی خوب یاد بگیرد ولی ماوراء الطبیعه است که اصلا باورش نمی شود و چه رسد به کتاب الله و وحی الهی و توحید و .... این البته مخصوص دانشگاهیان علوم طبیعی هم نیست و همین را هم در منطقیون حوزوی و آخوندهای خودمان هم خوب می توان مشاهده کرد.

به هر حال، یک فاصله ی زیادی هم هست بین کارخانه های هواپیماسازی و کشتی سازی و فضاپیما سازی و حتی هدایت فضاپیمایی به عظمت کره ی زمین یا منظومه ی شمسی و بلکه کیهانشناسی! این است که قتل الخراصون و نفرین زمین و بلکه نفرین آمریکا و انگلیس را علاوه بر دیگر انواع کله پوکیهای کوچک و بزرگ هم داریم. البته اینجا مسئله ی دیگری هم هست که در نظریه های ریسمان و ابرریسمان و مدل استاندارد ذرات فیزیک هم شما چقدر جایزید به ابرتقارنهایی بپردازید که هر کسی در اتاق و محل کار خود هم محدود است که کار خود را انجام دهد و به پایان برساند تا آنجا که بالاخره دیگر اجزاء نیز توسط دیگران ساخته شوند و نهایتاً هواپیما کارش تمام هم شود. یعنی شما اینجا نمی خواهید هم یک جبری را اعمال کنید که خیلی هم هر کسی از کار دیگری بیخبر باشد و بلکه مدیریتی هم در کار نباشد که بتواند همه ی اجزاء را به هم وصل هم کند. و لذا همینطوری که تعداد ابعاد اجزاء هواپیما از یک بعد و دو بعدی هم خارج شده و به ابعاد بالاتر میل می کند، همانطور هم ابعاد نظریه های کوهمولوژی نیز افزایش می یابد و .... یعنی به عبارتی هم یک وقت هست که شما کارخانه را در تهران دارید و می خواهید انتقالش هم دهید به دیگر شهرها، و خوب این آسانتر هم یحتمل بنظر می رسد تا اینکه بخواهید کارخانه را از صفر هم شروع کرده و به الفهای بینهایت آیات اللهی نه فقط منطق ریاضی و بلکه ماوراء الطبیعه هم همه چیز را برسانید. این است که یحتمل بعضی اشکال هم می فرمایند که از راه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز شما نمی توانید به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسید هر چند هم که انقلابی نیز در الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب متعالیه هم رخ دهند که شاگرد و دانشجو و طلبه را نیز بسمت اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم میل بفرمایید. چرا که با رعایت فواصلی مسئله مثل این هم یحتمل می شود که منطقاً بفهمید چطور کارخانه ی هواپیماسازی کار هم می تواند کند ولی هیچ گاه هم نتوانید خود کارخانه را راه بیاندازید. و اما حالا آن حالات بالاتر فضاپیما سازی را هم کاری نداریم. ولی با این حال این هم روشن است که بعضی چطور هم می شود که آنقدر هم نخبه اند که یک شبه ره صد ساله را هم رفته و از همه ی این مسائل هم جهشی عبور می فرمایند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿الانعام: 10﴾

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم * (ما روى عن النبی صلى الله علیه وآله فی طوال هذه المعانی) * * (وصیته لامیر المؤمنین علیه السلام) * (*) یا علی إن من الیقین أن لا ترضی أحدا بسخط الله ولا تحمد أحدا بما آتاک الله ولا تذم أحدا على ما لم یؤتک الله، فإن الرزق لا یجره حرص حریص ولا تصرفه کراهة کاره، إن الله بحکمه وفضله جعل الروح والفرح فی الیقین والرضا، وجعل الهم والحزن فی الشک والسخط.

 

تحف العقول، ابن شعبه الحرانی، ص 11

https://lib.eshia.ir/15139/1/11

 

به نام خداوند رحمتگر مهربان‌

آنچه از پیامبر گرامى صل الله علیه و آله و سلم در همین زمینه‌ها (اخلاق و حکمت و غیره) روایت شده است.

سفارش پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به أمیر المؤمنین علیه السلام

اى على! همانا یکى از نشانه‌هاى یقین این است که هیچ کس را با به خشم آوردن خداوند خشنود نسازى و به واسطه چیزى که خدا به تو داده است، هیچ کس را نستایى و براى چیزى که خدا به تو نداده است، هیچ کس را ملامت نکنى؛ زیرا نه حرص زدن آزمندى، روزى را مى‌رساند و نه ناخوشایندى شخص بى‌میل، آن را از او باز مى‌دارد.

به درستى که خداوند به فضل و حکم خویش، نشاط و شادمانى را در یقین و خشنودى قرار داده و غم و اندوه را در شک و خشم نهاده است.

 

تحف العقول، ترجمه صادق حسن زاده، ص 13

https://lib.eshia.ir/12722/1/13

 

 

بعضی یحتمل اینجا اشکال می کنند که خوب حالا این هم درست که گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری ات هم نشسته ای و داری فکر می کنی که چه باید هم کرد و چه نکرد؛ خیلی خوب و خیلی هم عالی، ولی بالاخره این چه ربطی هم دارد به کوهمولوژی و نظریه های موانع؟ موضوع این است که وقتی شما می خواهید همه ی اجزاء هواپیما را حتی نرم افزاری و بلکه سخت افزاری هم طراحی بفرمایید، اولاً خود این مرحله که هر جزئی را طراحی هم بفرمایید که برای خودش انواع موانع را هم یحتمل داشته باشد. و آنگاه اینکه چطور هم هر جزئی به جزء دیگر مربوط می شود، باز خودش حساب و کتابهایی دارد و اینکه بالاخره همه و همه ی این اجزاء را کنار هم  گذاشته و یک کلی را به نام هواپیما یا حتی فضاپیما فرض بفرمایید تشکیل دهد نیز آیا چه موانعی داشته باشند و بلکه هم چه حساب و کتابهایی دارند که هر گوشه اش نیز می تواند احتیاج به مدیریتهایی داشته باشد که مورد بحث هم باشند.

خوب، حالا همینطور هم وقتی شما یک خمینه ای را دارید نیز که می خواهید هر گوشه ای از آن را به گوشه ی دیگرش وصل کنید، اینجا نیز می تواند موانعی داشته باشد و حالا اگر کلافهایی هم روی آنها تعریف کرده باشید که باز برای اینکه یک دور مثلاً حول خمینه بزنید و مختصات موضعی را دور بزنید و برسید دوباره سر جای اولتان آنگاه اینکه آیا محاسباتتان درست هم بوده است کوهمولوژیکی طوری که متوجه هم شده اید که برگشته اید سر جای اولتان یا خیر؟ و مثلاً اگر جهتگیریتان بالا بوده است و حالا یک دور زده اید ولی بعد جهتگیریتان پایین هم شده است؛ آنگاه یحتمل هم خمینه تان مثل نوار موبیئس جهت ناپذیر هم هست و خودتان هم خیلی خبر نداشته اید!

 

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

یَا دَائِمَ اَلْفَضْلِ عَلَى اَلْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ اَلْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ اَلْمَوَاهِبِ اَلسَّنِیَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ اَلْوَرَى سَجِیَّةً وَ اِغْفِرْ لَنَا یَا ذَا اَلْعُلَى فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّةِ و این ذکر شریف در شب عید فطر نیز خوانده مى‌شود

 

 

[بعضی یحتمل اشکال کنند که دعای یا دائم الفضل علی البریه مال شبهای جمعه هم هست و نه روز جمه؛ ولی خوب ما حالا بجای شب جمعه هم گفتیم اینجا بیاوریم! یک فریادی هست بر علیه ظلم و جور و ستم و استکبار و استعمار و بلکه کمونیسم و فراعنه و شاهنشاهی که حتی وقتی شما به آن حد شهادت در راه حق هم هنوز نرسیده اید ولی لااقل یک شامه ای از آن را می توانید هم استشمام بفرمایید، چنین چیزی را در مقابل فراعنه ی کوچکتر هم تحمل نمی فرمایید و چه رسد به آن فراعنه ی اعظمی که توی روی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم قد علم می کنند. ولی نکته ای که اینجا هست این است که نفس مومنین و مومنات نباید هم این حق را به خود بدهند که در این مقاومت و ظلم ستیزی و مقابله ی با دشمن حتی نه اینکه نفس مومنی دیگر را هم تحقیر کند و بلکه حتی نفس خود را هم حق ندارد تحقیر کند؛ و چرا که این چنین کاری دوگانش همان به استکبار افتادن هم هست. مثل این است که دنبال این باشیم که واکسنی برای کرونا بیابیم و بلکه آنفولانزا را هم برای همیشه درمان کنیم؛ ولی بالاخره زمستان که می آید و اتفاقاً سیستم دفاعی بدن برای دفاع از خود هم که شده آنجایی که مجبور است لازم هم هست که آنفولانزا بگیرد تا به عوارض و امراض حتی بدتری هم یحتمل دچار نشود.

و لذا این فریادی که بر علیه ارباب رعیتی هم داریم و در نفرین زمین آل احمد هم بخوبی نشان داده شده است را شما در مبناهای بزرگتر هم دوباره می بینید تکرار می شود و مثلاً با اینکه نفت هم ملی می شود ولی بر علیه دکتر مصدق هم کودتای آمریکایی می شود. و بنده ی حقیر مانده ام که آیا این به این خاطر هم نبوده است که دکتر مصدق خود نیز از اشراف قاجار و بلکه ارباب یعنی حتی مالک دهی هم که بعداً شاه او را بدان تبعید هم کرد یعنی احمد آباد هم بوده است؟ یعنی آیا او اصلا آن روحیه ی لازم برای مقابله با اسلام ستیزی را هم داشته است آنچنان که بطور طبیعی هم در آیت الله کاشانی بوده است. مثلاً در افغانستان هم این روحیه ی اسلام ستیزی را آیا شما در اشرف غنی هم می توانستید بیابید و حال آنکه آن روی قضیه وقتی آمریکایی ها می روند این است که دوباره طالبان باز می گردد. بر عکس، این روحیه را در بشار اسد هم می توانید بیابید تا آنجا که چندین سال است که با داعش و دیگر گروه های تروریستی هم حتی با کمک ایران و روسیه ایستاده است و دارد می جنگد. همین روحیه را در یمن و بلکه حزب الله لبنان هم می یابید. ولی وقتی مسئله ی فلسطین پیش می آید، اینجا دیگر مسئله تبدیل می شود به استکبار ستیزی و بلکه نژاد پرستی صهیونیستها و دیگر آن چهره ی کفر عریان می شود که دیگر حتی مسلمان هم نیست که دارد به عناوین مختلف و از جمله تروریسم با دیگر مسلمانان می جنگد و بلکه دیگر کفر است که بر مسلمانان حاکم هم می خواهد شود و مدعی هم هست که حاکم هم شده است هر چند که جوانان فلسطینی با سنگ هم که شده به استقبال مبارزه ی با صهیونیستهای قاصب نیز می روند. یا شبیه این مسئله را در کشمیر هم داریم. ولی از آن طرف هم شما حتی اگر رئیس بزرگترین و رقابتی ترین کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری هم در جمهوری اسلامی شوید، این کار را قرار نیست برای استکبار و استعمار و استثمار دیگر مردم و دیگر کشورها هم کنید و لذا هر فریادی هم که به چنین ریاستی ختم شود یحتمل از همان نوع حب دنیایی است که می فرمایند هم حب الدنیا راس کل خطیئه؛ و لذا باید هم بدنبال آن انقلاب امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ارواح قلوب تپنده ی زنده ای هم بود که در میان زمین و آسمان بر علیه نفرین شدگان زمین هم قیام می کنند و انتقام شهدای اسلام و امام الشهداء را هم می گیرند. این الطالب بدم المقتول بکربلا. به هر حال، بنده دیروز این متن زیر بود که نوشته بودم و نتوانستم در نظرها ارسالش کنم!]

 

 

فَقَدْ کَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ أَنبَاء مَا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿الانعام: 5﴾

 

 

بنده ی حقیر می خواستم عرض کنم که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حتی اگر همه ی عمر را هم در آن زحمت بکشید و برای اینکه ادعا این است که بر قرار معلوم قرار هم هست که نزد حضرت حق رفته و برگردید و همه را حتی المقدور با خود نزد حضرت حق ببرید ببرید. و لذا اینجا بعضی هم سخت اشکال می کنند که حق هم ندارید حتی به یک نفر هم کله پوک بفرمایید و یحتمل بعد هم بفرمایید که خوب کله پوکی تقصیر فضاهای هیلبرت و فن نویمن و باتلاق نظریه ی ریسمان و ندیدن منظریه ی آن هم بوده است. موضوع اینجا این است که وقتی این اشکال می شود مدعی می فرماید که شما در جهاد اکبر خود با نفستان هم حق ندارید او را یا دیگران را کله پوک خطاب بفرمایید چرا که آنگاه دیگر به آن وضعیت آخر من خوبم تو خوبی هم نخواهی رسید. و بعضی دیگر هم یقیناً اشکال خواهند کرد که خوب حالا هر چند که ما می خواهیم به آن وضعیت آخر هم برسیم ولی بالاخره هم چه کنیم که گیر کله پوکیهای خودمان هم نه اینکه کمی افتاده ایم که حتی در فضاهای اپراتوری روی فضاهای هیلبرت و طیفهای سه تایی و کوهمولوژیهای دوره ای هم گیرمان انداخته اند، ولی بالاخره همه ی این کله پوکها هم آیا یک مدیری دارند که یحتمل خودش هم خیلی کله پوک است و نمی تواند این دیگر کله پوکهای زیر دستش را به راه آورد و دست از کله پوکیشان هم وادارشان کند که بردارند؟ یعنی اگر به جبهه ی جنگ رفته اید و قرار است به دشمن هم حمله کنید، آیا نباید به نیروهای خودی نیز فرمانده ی سپاه بفرماید که اینجا دیگر اگر کله پوکی کردید هر چه دیدید از چشم خودتان است که خواهید دیدها؟!

عرض بنده ی حقیر اینجا همین هم هست که شما در گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیما سازی مسافربری خود هم نشسته اید و همینطوری غرق در فکرید که چطور هم حتی کارخانه ی هواپیماسازی خود را ارتقاء هم بدهید که از دست این کله پوکهایی که دارند شما را مسخره هم می کنند که می خواهید حتی فضاپیماسازی هم بفرمایید آنچنان که سوار بر کره ی زمین که هستید آنگاه همین زمین و بلکه ماه و خورشید را هم چطور در آسمان هدایتش بفرمایید و به مقصدش برسانید. می فرماید الشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم (یس: 38). حالا شما به دیگران می فرمایید که چقدر کله پوکید که کار خود را هم بلد نیستید و دیگران هم می فرمایند که خودتی خودتی خودتی! و حالا بیا و ثابت کن که بابا همان بارانی هم که آمد را ای کله پوکها خدا را شکر کنید که سیل نشد و بلک خشکسالی هم نشد و لذا به جان هم نیز نیافتادید که پس سهم زمین و بلکه آسمان من هم کو؟ و دیگران هم نفرمودند که کله پوک اصلا تو این میان غلط کردی و چه کاره هم هستی؟

یعنی عرض بنده ی حقیر اینجا این هم هست که در ابرتقارنهایی که برای انواع نظریه های ریسمان هم داریم که آیا اگر چقدر هم ثابت کیهانی دخیل شود آنگاه دیگر چقدر هم آیا ابرتقارنی داشته باشیم یا خیر، و همینطور هم در سه تاییهای طیفی هندسه ی ناجابجایی، قرار بر این است که رئیس کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و بلکه حتی جتهای جنگنده و بلکه جتهای تشکیل دهنده ی ذرات بنیادی و ذرات دیگر در امثال ال اچ سی چه کند؟ قرار بر این نیست که همه را کله پوک هم خطاب کند و از همه نیز مدام ایراد بگیرد؛ ولی خوب وقتی کارشان را هم بلد نیستند که درست انجام دهند یک چنین آقای رئیسی بالاخره هم باید چه کند؟ یعنی یحتمل هم همین نظریه های ریسمان و ابرتقارنها و بلکه ابرریسمانها هم باعث می شوند که هر کارمندی در کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری خود حتی بگیرد بنشیند و مثلاً بفرمایند تو قرار است که بال هواپیما را، یا بدنه ی هواپیما را، یا چرخهای هواپیما را، یا یحتمل هم موتورهای جت هواپیماها را نیز طراحی کنی. و تا کارتان را هم تمام نکنید حق ندارید از اتاقتان بیرون بیایید و بلکه باید هم بر هندسه ی ناجابجایی خود در همان اتاق خودتان هم بپردازید و مسائلش را هم حل کنید تا حتی جبرهای حاکم بر نظریه های ریسمان و ابرریسمان و ابرتقارن و شکست ابرتقارن را حتی بیابید. و آنگاه از طریق شبکه هم به آقای رئیسی همچون خودم گزارش هم دهید و بعد اگر دیدم که کارتان را کرده اید آنگاه دیگر به شما نخواهم گفت که چه کله پوکهایی هم هستید و بلکه هم بتوانید بروید سر خانه و زندگیتان و به خانواده تان هم بپردازید. کله پوکها، شما اصلا آفتابه و لوله هنگ هم بلد نیستید که بسازید و چه رسد به اینکه بخواهید هم وارد کار هواپیما شوید! به عنوان مثال شما ببینید که حتی شرکت بوئینگ یا لاکهید شماهایی را که بنظرتان هم می رسد که خیلی آقای رئیسی خوش ذوق هم تشریف دارید را به عنوان حتی دربان شرکتش هم استخدام می کند ای کله پوکها؟ 

عرض بنده ی حقیر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بالاخره این است که یحتمل باز بعضی اشکال هم کنند که آب دریا را اگر نتوان کشید، یک کله پوکی هم یحتمل پیدا شود بگوید که پس برو آب حوضی بشو و آب حوضها را بکش! و لذا اینطوری هم نمی شود مستقیم رفت سراغ کارخانه های فضاپیماسازی و بلکه حل مسئله ی سه جسم و از جمله هم زمین و خورشید و ماه و .... و آنگاه حتی کارخانه های هواپیماسازی مسافربری و بلکه جتهای جنگنده را هم ازشان فاکتور گرفت و به این کارخانه ها هم کاری نداشت و هنوز درست هم نشده تعطیلشان کرد. عرض بنده ی حقیر این است که اگر کسی عرضه داشت به زور هم که شده می رفت سراغ آمریکاییها و در کارخانه هایشان نفوذ می کرد و یاد میگرفت چطور هواپیماها را بسازد بجای اینکه بروند بنشینند سر میز مذاکرات با آنها و از آنها هواپیما هم گدایی کنند و آنها هم بفرمایند که ما خودمان گدا زیاد هم داریم و حتی یک گدای دیگر هم برایمان زیاد است. البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که خوب تو اگر اینقدر زرنگی که همه ی ما ار اینجوی هم کله پوک فرض می کنی و به ما همه و همه توهین هم می کنی، پس چرا خودت نمی روی آمریکا آنجا بلکه کاری هم به خودت دادند و کارت را آنجا هم راه بیاندازی و هواپیما و فضاپیما هم بزنی برای خودت؟

کسی که تو را به وسواس جبری هم نیانداخته است که حتی ماورای آن هم بیاید مفتون و سحر و جادویت کند که بگوید جبراً تو اینجا باید به هندسه ی ناجابجایی و نظریه های ریسمان و ابرریسمان و ابرتقارن ات در گوشه ی اتاق کارخانه ی الکی ات هم بپردازی و فکر کنی خیلی هم رئیسی و اینها! معنای لغت اوبسسیو- کامالسیو و بلکه وسواس جبری را هم نفهمیده ای و بلکه فکر هم می کنی که بطور جبری باید گوشه ی اتاق کارخانه ات بنشینی و حتی پولیپهایت را هم دست نزنی که از سرمایه هایت یک وقت کم نشوند و .... یعنی تو را عجب و خودپسندی همراه با خساست و کنسی هم بدجوری برداشته که اینجور هم خودت را گرفتار کرده ای ای کله پوک. مطمئن باش که حتی اگر بخواهی بروی آمریکا، اول مثل این اسیرهایی که در لانه ی جاسوسی گرفته بودند و بردنشان اول در بیمارستانی قرنطینه شان کردند، اول می برندند یک بیمارستان روانی درست و درمانی که خوب معالجه ات هم کنند مثل همان شاه که بردند بیمارستان روانی و بعد آنگاه که مطمئن هم شدند که وسواسهای جبری ات و بلکه خود شستشوهای مغزی ات را که به خودت داده ای را درست و حسابی هم درمانت کرده اند آنگاه اجازه می دهند وارد کشورشان شوی ای کله پوک بی عرضه! فکر کردی همینطوری می فرمایند بفرما! این هم ریاست کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فضاپیماسازی و بلکه هم کشتی و سفینه سازی شما؟! بنشین خودت طراحی و مهندسی خودت را بکن و بلکه بالاخره توانستی یک کاری بکنی. قتل الخراصون!

اینجا است که حوزویان یحتمل به شما ایراد هم می کنند که حالا دیدی؟! تا حالا خیال می کردی که ماییم که ریاکاریم و تویی که استاد علوم طبیعی هستی، ای کله پوک! می گفتی که ما به اسم آخرت داریم سرت را کلاه می گذاریم و کلید بهشت بهت می فروشیم و بلکه خبر نداری که درش را هم قفل زده ایم و کلیدش را هم انداخته ایم دور که یک وقت نه تو و نه خودمان هم حتی دیگر پیدایش نکنی! غافل از اینکه وقتی آن حضرت می فرماید این دینا به اندازه ی آب دماغ بز هم برایم کم ارزش تر است، این امام تو امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم هست و حتی پیغمبر هم همین را می فرمایند و بلکه ائمه ی معصومین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم همین را می فرمایند. کله پوکی ات در اینجا است که در این دنیای طبیعت گیر کرده ای و به ماوراء الطبیعه هم راهی نداری و خودت و دانشگاه ات را هم از همه ی عالم و آدم بهتر می دانی و فکر می کنی دیگر هیچ کس هم دستش در دانشگاه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بهت نمی رسد! کله پوک جان، اینقدر گوشه ی اتاق کاخارنه ی هواپیماسازی ات به پرت و پلاهایت فکر می کنی که مخت هم خشکیده و برای کله پوکیهایت حد و حسابی هم نیست. نمی خواهی یک مقاله ای از آرشیو دانشگاه کرنل برایمان حواله کنی کله پوک؟ لااقل دو کلمه از کتابهایی مثل گرانش که بود گفتی؟ نمی خواهی دو کلمه از آن برایمان بگویی و مستقیذمان کنی؟ خیلی کله پوکی بی عرضه!

مشکل تو اصلا همین هم هست که با همه ی کله پوکی ات نخواهی هم فهمید که ذرات بنیادی و مدل استاندارد ذرات فیزیک در آن حالات بوزونی خود چقدر هم باید با فرمیونهایی قاطی پاتی شان هم کرد که بتوانند یک نظریه ی گرانش درست و حسابی ای را هم شکل دهند که حالا ثابت کیهانی هم در آن دخیل باشد یا حتی هم بتوان برایشان ماده ی تاریک را هم گفت که دیگر مسئله اش را حل کردیم و حالا تا حد و حدودی و نه خیلی هم چرا که می دانید که چقدر هم ماده و انرژی تاریک دور و برمان داریم. عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بالاخره ژورنالی هم باید باشد با عنوان ژورنال فیزیک هسته ای و دیگر ژورنالهای فیزیکی که اگر خواستید مقالات خود را با اینکه در آرشیو هم منتشر می فرمایید بالاخره جایی درجش کنید، مسئله تان را حل کنید و همه به شما نگویند که عجب کارگر بی جیره مواجبی هم هست که حتی دو زار هم هیچ کس برایش ارزش قائل نبود که مقاله اش را بتواند جایی چاپ کنند. نمی گوید که این ژورنالها خودشان چه دکانی راه انداخته اند و خودشان چه کله پوکهایی هم هستند و .... یعنی آیا برای اینکه شاگرد و طلبه و دانشجو از صفر بخواهد انقلابی کند و به الفهای بینهایت آیات اللهی حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد، باز هم از همه ی الفها هم که گذذشت و بالاخره انقلاب را هم به پیروزی رساند و بلکه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که رسید، باز هم آنگاه گیر کله پوکیهای خودش و دیگران خواهد بود و خلاصی ندارد؟ این است که بعضی یحتمل اینجا بفرمایند که چهار تا کله پوک را بردار و یک شرکت کوچک استارت آپ هم تشکیل بده و شروع کن به کار در زمینه ی نرم افزار و سخت افزار حتی مربوط به کارخانه های هواپیماسازی مسافربری که در آینده درست هم خواهند کرد و به همان کم هم راضی باش و خیلی هم دنبال مسائل جبری خیلی سخت نرو که باز دچار وسواسهای جبری هم شوی و .... یک وقت دیدی اینشتین هم از طبقه ی بالای بیمارستان روانی بهت دست تکان داد که خیلی به آمریکا خوش هم آمدی و بلکه گل از گل ما هم برایت شکفت و .....  اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

بنده ی حقیر داشتم حدود ظهر و بعد از ظهر یک مطلبی را می نوشتم که اتفاقاً هم نوشتم و نوشتم ولی بعد گویی اشکالی هم داخلی در وبلاگ رخ داد و حالا هم می بینم که با اینکه دگمه ی ارسال نظر را هم زدم و وبلاگ آنگاه نشان هم داد که خراب است؛ این دفعه بر خلاف دفعه ی قبلی که چنین شد آن نظر هم ثبت نشد. اگر ثبت می شد که بنده ی حقیر حالا نمی رفتم پاکش کنم؛ ولی حالا هم که ثبت نشده است راستش چندان هم حوصله ام نمی آید که دوباره ثبتش کنم. و راستش از دل و دماغ هم افتاده ام که باز هم خیلی بنویسم هر چند که مثل اینکه نوشتن برایم یک عادتی هم شده است!

بنده ی حقیر این کتاب نفرین زمین را که می خوانم متوجه می شوم که یک حالت از ریشه کنده شدگی ای گویی در آن هست که فقط هم مربوط به این نیست که یک موقعی هم افکار کمونیستی و توده ای مرحوم آل احمد  داشته است بلکه همانطوری که در داستان هم نشان می دهد مسئله مربوط است به آموزش و پرورش مدرنی که در آن ریشه های مذهبی هم چندان بدان توجهی نمی شده است و این را هنوز هم حتی در جمهوری اسلامی نیز ما می بینیم ولی شدت آن در زمان قبل از انقلاب هم حتی خیلی بیشتر هم بوده است. مسئله ی دیگر یحتمل از جمله همین هم هست که وقتی رضا شاه آمد سر کار، اصلا حجاب و بلکه چادر را بعد از یک مدتی گفت از سر خانمها بکشند و بردارند و بطور اجباری هم حجاب را منع کرد. در زمان قاجار اینطور نبوده است.

بنده ی حقیر یک عکسی را امروز از پدر بزرگِ پدرم دیدم که چهار پسرش را و از جمله پدر بزرگ مرا دورش گرفته بودند و همراه نوه هایش نشسته بودند روی صندلی و نوه ها بعضی در بغل دیگران و روی زمین هم نشسته بودند و همه هم عمامه به سر و لباس روحانیت به تن داشتند. راستش بنده یادم نمی آید که قبلاً این عکس را دیده باشم و بلکه اولین بار هم بود که می دیدم و برای خیلی هم جالب بود که چنین عکسی را دیدم. نکته اینجا است که بنده قبلاً هم پدر بزرگم را در لباس روحانیت دیده بودم، ولی دیگر پدر پدر بزرگم و فرزندانش را اینطور ندیده بودم که همه و همه هم اینطور ملبس به لباس روحانیت باشند. و لذا بنده پرسیدم که آیا ایشان آخوند بوده اند که اینطور لباس روحانیت هم پوشیده اند؟ گفتند خیر ولی چون در بازار هم کار می کرده اند، لباس روحانیت هم می پوشیده اند. یعنی اینها آخوند و ملا هم نبوده اند ولی با این حال اجازه هم داشته اند که اینطور لباس روحانیت هم بتن کنند! حالا اینکه اینها بنده خداها سادات هم بوده اند در این مسئله چقدر هم دخیل است، بنده ی حقیر باز نمی دانم.

ولی حالا که دیگر جمهوری اسلامی است و آخوندها ما هم یک برو و بیایی برای خودشان خیلی هم دارند، غلط نکنم همینطوریها هم به کسی اجازه خیلی ندهند که لباس روحانیت را بتن هم کند و بلکه بین خود روحانیون هم گاهی اوقات دعواهایی نیز سر می گیرد که حتی برای صلاحیت داشتن برای ورود به فرض بفرمایید مجلس خبرگان باید امتحان هم بدهند. حالا بنده ی حقیر نمی دانم که مثلاً حتی از حضرات آیات عظام هم که بخواهند داوطلب مجلس خبرگان شوند لابد باز هم امتحان می گیرند! حتی گاهی اوقات گویی بعضی مراجع تقلید را هم از مرجع تقلیدی یحتمل ساقط می توان کرد به بعضی دلایل؛ یعنی می فرمایند که انسان باید مواظب نامه ی عملش تا آن لحظه ی آخر هم باشد و ....

حالا ما کاری هم نداریم که  بعضی از حضرات ملبسین به لباس روحانیت آنچنان حساب می کنند که دیگری خود شیطان است که آمده است آنها را از راه بدر هم کند و از آن طرف هم طرف خودش را از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بالاتر نداند کمتر از او هم نمی داند و بلکه حتی یحتمل هر کسی را هم در شان خود نمی بیند که بیاید پشت سرش به نماز هم بایستد و بلکه کاری هم می کند که طرف دو پا دارد و دو پای دیگر هم قرض کند و اصلا از هر چه مسجد و آخوند هم هست فرار کند چرا که اینها درجه و مرتبه شان هم اینقدر بالا است که هیچ کس هم نباید دور و برشان پیدا شود. حالا شما حساب کنید که چطور هم شده است که زمان قاجار بعضی هم چطور همینطوری الکی الکی لباس روحانیت هم بتن می کرده اند و هر چه می پرسید مگر اینها آخوند هم بوده اند؟ هی می فرمایند خیر! نبوده اند! گویا بعضی اصلا لباسهایشان هم به همین شکل لباس روحانیت مد بوده است که اینطوری لباس هم بپوشند.

و اما در داستان نفرین زمین آل احمد یک چیزی را می بینید که گویی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در آن خیلی متجلی نباشد یا یحتمل هم یک جورهای باشد و بلکه حتی رد پاهایی از ساواک را هم در آن بیابید ولی آثاری از امام خمینی قدس سره الشریف هم در بعضی گوشه های آن می توانید بیابید که البته بنده هنوز آنرا تمام هم نکرده ام. به هر حال، داستان خوب هم نشان می دهد که امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته 

 

hep-th/9409111

hep-th/9503124

hep-th/9506101

 

از مقاله ی شان کارول:

arXiv:astro-ph/0004075v2 8 Apr 2000

وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ ﴿4﴾ 

 

اَللَّهُمَّ أَرِنِی اَلطَّلْعَةَ اَلرَّشِیدَةَ وَ اَلْغُرَّةَ اَلْحَمِیدَةَ وَ اُکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اُسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اُشْدُدْ أَزْرَهُ

 

خب، خصال حمیده‌ی پیغمبر یکی دو تا ده ‌تا که نیست؛ از همسر مکرّم پیغمبر درباره‌ی اخلاق پیغمبر سؤال کردند، فرمود: کانَ خُلقُهُ القُرآن؛(۲۶) قرآن مجسّم، پیغمبر است؛ این که خب باب وسیعی است.

۲۶) مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرّسول، ج ۳، ص ۲۳۶

 

فرازی از بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام

۱۴۰۰/۰۸/۰۲

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48891

 

گفت: پس چه آقا جان؟! ما هم همین کار را کردیم. ولی مگر فایده داشت؟ یعنی دیگر کار از کار گذشته بود، آقا جان. یک روز که ارباب رفته بود سرکشی مزارع، اسبش تنها برگشت. یعنی اسبش نعشش را آورد. با گلوله زده بودندش و انداخته بودندش سر اسب آقا جان. پاها از این ور، دست ها از آن ور. و چه کشید این بی بی! اول جوانی با سه تا بچه ی خرده، و ملک داری؟ بله آقا جان. از اون سر بند ما پنجاه نفر بودیم که گفتیم دیگر آب قنات نمی خوریم. وقتی پای آب، خون ریخته شد، زمین نفرین می کند آقا جان. همان جور که کرد. آخر آب توی این ولایت، نعمت آسمان که نیست. هدیه زمین است. زمین هم نظر تنگ است آقا جان. همان جور که کرد. آخر آب توی این ولایت، نعمت آسمان که نیست. هدیه زمین است. زمین هم نظر تنگ است آقا جان. قدرش را که ندانستی از دستت می رود.

 

نفرین زمین، جلال آل احمد، ص 153، انتشارات سه بعدی، 1394

 

 

مثل اینکه وقتی مسائل ارباب و رعیتی بالا گرفت، دیگر نفرینهایی مثل قتل الخراصون هم دیگر از انواع بردارهای کیلینگ و گروه های لی و حتی تقارنها و بلکه ابر تقارنهای متناظر آنها نیز دیگر نیست؛ و مسائل حالا به روایات گوناگون یحتمل خیلی هم جدی می شوند. و بلکه گویا شاگرد و دانشجو و طلبه که مایل هم هست از صفر به الفهای بینهایتهای اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد، یحتمل کارش از حالا با پا هم بگذرد و واقعاً هم احتیاج به روانشناسی و جامعه شناسی پاتولوژیک- و از جمله اگر مسائل روحی روانی و بلکه اجتماعی به همین راحتی هم بود مثلاً واکسینه کردن بر علیه کرونا- برای جلوگیری از موارد حاد و مزمن هم داشته باشیم.

مثلاً شما همین مسئله ی دیگر خودمان که مربوط هم هست به هندسه در امر بینایی هم در نظر بگیرید. حالا ما اگر خیلی نخواهیم وارد بحثش بطور مبسوط شویم و فقط به اشاره ای گذرا هم اکتفا کنیم، شما همین گنبدهای مساجد خودمان را در نظر هم بگیرید که حالا چرا به این صورت خاص است؟ آیا تا حالا توجه کرده اید؟ آیا دلیلش یحتمل در میان دیگر دلایل این هم هست که اگر می خواستند یک نیم کره ی دقیق و تمام عیار هم بسازند، کارش مشکل می شد یا نمی شد یا یحتمل هم دوامش هم کمتر می شد؟ حالا برگردیم هم به جمجمه های سر که چطور هم اینها در رحم و در مراحل بعدی زندگی هم شکل می گیرند و هر کدام هم می توانند برای خودشان هندسه ای خاص خود را داشته باشند؟ و آنگاه موانع و پاتولوژی حاصل از هندسه هایی که در صراط مستقیم هم واقع شده اند و بلکه راه های درمان آنها هم کدامند؟ بقول بعضی اساتید هم آیا اینجا با یک نیرویی طرفیم یا آیا در وسط یک میدانی هم قرار داریم؟! یا یحتمل هم یک دیدگاه آن است که نیرو را می پسندد که از آن دیدگاه وارد مسئله شود و دیدگاه دیگر آن است که به میدان هم می نگرد و مثلاً به نظریه های میدان کوانتومی یا میدانهای همدیسی یا ... هم می نگرد و مسئله را طرح می کند و بلکه گروه های بازبهنجارش آنها را نیز می یابد و .... اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

===================

 

وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿النور: 39﴾

 

مسئله ی سراب یحتمل از آنجا هم آغاز می شود که شاگرد و دانشجو و طلبه در سعی و تلاشهای خود وقتی میال هم هست که از صفر به الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد که غافل از این امور دیگر هم می شود که چطور هم با انواع شیاطین دارد دست و پنجه هم نرم می کند و بلکه حتی باید با انواع شیاطین درونش هم وارد جهاد اکبر شود و لذا قبل از اینکه بتواند انگیزه و نیت خود را کامل و تمام کمال هم حتی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف ارائه داده نیز خدا دوباره و دوباره و ... هم حسابش را می رسد و پاک می کند و دوباره از صفر حالا سعی و تلاش کن که از نو شروع هم کنی و .... این است که واقعاً هم باید به شاگرد و دانشجو و طلبه وقت کافی هم داد برای اینکه بتواند مسائلش را درست و حسابی هم حل کند.

مسئله اینجا این هم هست که گذشته از گیر کردن در الفاظ همین هم بس که مثلاً در نسبیت عام هنوز اینکه معادلاتش باید هم چیزی به اسم ثابت کیهانی را هم در بر داشته باشد یا خیر؛ هنوز هم که هنوزه فکر اساتید فن را به خود مشغول کرده است. البته اینجا وقتی شما به یک استاد فیزیک و نه ریاضی هم دارید گوش می دهید یحتمل خیلی بیشتر هم یاد می گیرید که بابا خیلی هم روی نیروها تاکید نکن و بلکه مسئله می تواند هم میدان باشد بسته به اینکه آیا نیروی نیوتنی را می یابی یا از راه لاپلاسینها هم وارد می شوی تا به ابعاد پایینتری هم مثل گرانش دو بعد و امثالهم هم بپردازی. معمولاً اساتید ریاضی خیلی هم جدی وارد توپولوژی فضاهای گوناگون می شوند و آنقدر هم در آنها کلافهای سر درگمی را هم درست می کنند که دیگر شاگرد و دانشجو و بلکه طلبه هم یادش می رود که آیا اصلا سوای نیرو و میدان دیگر هم دنبال چه بوده است؟ مثلاً همین رویه های ریمانی خودمان را هم در نظر بگیرید که مبنای گرانش دو بعدی هم هستند که بالاخره آیا توپولوژی آنها هم چیست؟ ولی همچین که وارد بعدهای سه و چهار هم می شوید بهتر است که دیگر از این نوع ناورداهای توپولوژیک خیلی هم نپرسید که خیلی هم تومار صد من کاغذ می شوند. و اما اگر با همین خلاصه رویه های ریمانی یا ریسمانهای دو بعدی هم شروع کنید یحتمل تا نظریه ی ریسمان و ابر ریسمان و بلکه اجتهاد آیات اللهی الفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه و مراجع عظام تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم لااقل با انگیزه ی درست وارد شوید و بلکه آنگاه حتی بتوانید کله پوکیهای فضاهای هیلبرت و فن نویمن و امثالهم را هم حل کرده و از آن سرابهای کذایی در سیاه چاله های نجومی هم خارج شوید.

عرض بنده همین همه هست که یحتمل یک جاهایی حتی در فکر ساخت کارخانه های هواپیماسازی مسافربری یک ابرتقارنهایی باید رخ بدهند تا بتوان هم آنها را واقعاً رقابتی هم کرد و به بازارها ارائه داد. یعنی خیلی هم نمی شود از اینکه چرا گذاشتید پیرزن در سرما و برف خشکش هم بزند براحتی گذشت و فقط هم به هر قیمتی به ساخت کارخانه های خود پرداخت و یحتمل هم حتی احتیاج به لنگ و لگد هم داریم که بابا دارید چه می کنید که هی اقل کم اش هم: حالا با پا، حالا با پا! ولی خوب یک ابرتقارن درست و حسابی هم احتیاج است اینجاها و...

مثلاً بنده ی حقیر می خواستم دوباره اینجا حتی مقالات ویتن را که در مقاله ی 50 صفحه ای ثابت کیهانی شان کارول هم نهفته اند ارائه کنم که گفتم نکند دوباره صحفه ی آبی و ریستارت یا محو صفحه ی وبلاگ یا حتی برق هم برود. حالا شاید بعداً این کار را کردم. ولی همین مسئله ی رویه های ریمانی خودمان را هم دوباره بنگرید که حالا اگر از رویه های دو بعدی ریمانی که در فضاهای مینکوفسکی یا (آنتی-)دسیتر هم واقع شده اند اگر یک بعدش زمانی هم باشد چه می شود؟ یا دو بعدش هم اگر فضایی باشد چه می شود؟ و حالا یحتمل بعضی هم اشکال می کنند که اصلا چرا ما فقط یک بعد زمانی هم داریم و دو بعد هم نداریم که آنگاه بتوانیم ریسمانها و رویه های ریمانی زمانی دو بعدی و بلکه حتی خمینه های زمانی با ابعاد بالاتر هم داشته باشیم؟ و لذا بعضی دیگر هم اشکال می کنند که آیا همینها هم می توانند رویه ها و خمینه های نوری هم شوند؟ و آنگاه اشتراک و تداخل بین رویه های ریمانی ریسمانی دو بعدی زمانی و فضایی و نوری هم تا چه حد است؟ یعنی آیا اگر مثلاً این رویه ی ریمانی هم زمانی و هم فضایی است که یک بعد زمان و یک بعد فضا هم هست، آیا آنگاه می تواند هم چنین رویه ای حتی در بعد فضایی اش انحناء هم داشته باشد یا باید همچون نور در خطی و صراطی مستقیم هم حرکت کند؟ مثلاً یحتمل هم آیا بتوان برایش یک چنبره یا توروس را هم تعریف کرد یا نمی شود؟! بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که نخیر نمی شود؛ و السلام! ولی حالا شما حساب هم کنید که همین زمین خودمان چطور است که همینطوری بیخودی هم حول خورشید این همه سالیان و قرنها و بلکه هزاره و هزاران هزاره ها و ... دارد برای خودش می گردد و خورشید هم همینطوری برای خودش هر شبانه روز هی می رود و هی می آید و طلوع غروب و غروب طلوع و ...؟! آیا چه چیزی است که به حرکت زمین اینچنین هم انحناء داده است که اینطور حول خورشید هم بگردد؟ گرانش خورشید و زمین نسبت به یکدیگر است که با دیگر سیارات منظومه ی شمسی هم میزان می شود و بلکه ستارگان و سیارات و دیگر اجسام سماوی و حتی هندسه ی ظاهری و درونی و بیرونی خود مشاهده گرها  هم در این جاذبه آیا تا چقدر هم شریکند و .... بنده ی حقیر رفتم بلکه به نماز جماعت برسم!

وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ ﴿4﴾ 

 

اَللَّهُمَّ أَرِنِی اَلطَّلْعَةَ اَلرَّشِیدَةَ وَ اَلْغُرَّةَ اَلْحَمِیدَةَ وَ اُکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اُسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اُشْدُدْ أَزْرَهُ

 

خب، خصال حمیده‌ی پیغمبر یکی دو تا ده ‌تا که نیست؛ از همسر مکرّم پیغمبر درباره‌ی اخلاق پیغمبر سؤال کردند، فرمود: کانَ خُلقُهُ القُرآن؛(۲۶) قرآن مجسّم، پیغمبر است؛ این که خب باب وسیعی است.

۲۶) مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرّسول، ج ۳، ص ۲۳۶

 

فرازی از بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام

۱۴۰۰/۰۸/۰۲

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48891

 

گفت: پس چه آقا جان؟! ما هم همین کار را کردیم. ولی مگر فایده داشت؟ یعنی دیگر کار از کار گذشته بود، آقا جان. یک روز که ارباب رفته بود سرکشی مزارع، اسبش تنها برگشت. یعنی اسبش نعشش را آورد. با گلوله زده بودندش و انداخته بودندش سر اسب آقا جان. پاها از این ور، دست ها از آن ور. و چه کشید این بی بی! اول جوانی با سه تا بچه ی خرده، و ملک داری؟ بله آقا جان. از اون سر بند ما پنجاه نفر بودیم که گفتیم دیگر آب قنات نمی خوریم. وقتی پای آب، خون ریخته شد، زمین نفرین می کند آقا جان. همان جور که کرد. آخر آب توی این ولایت، نعمت آسمان که نیست. هدیه زمین است. زمین هم نظر تنگ است آقا جان. همان جور که کرد. آخر آب توی این ولایت، نعمت آسمان که نیست. هدیه زمین است. زمین هم نظر تنگ است آقا جان. قدرش را که ندانستی از دستت می رود.

 

نفرین زمین، جلال آل احمد، ص 153، انتشارات سه بعدی، 1394

 

 

مثل اینکه وقتی مسائل ارباب و رعیتی بالا گرفت، دیگر نفرینهایی مثل قتل الخراصون هم دیگر از انواع بردارهای کیلینگ و گروه های لی و حتی تقارنها و بلکه ابر تقارنهای متناظر آنها نیز دیگر نیست؛ و مسائل حالا به روایات گوناگون یحتمل خیلی هم جدی می شوند. و بلکه گویا شاگرد و دانشجو و طلبه که مایل هم هست از صفر به الفهای بینهایتهای اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد، یحتمل کارش از حالا با پا هم بگذرد و واقعاً هم احتیاج به روانشناسی و جامعه شناسی پاتولوژیک- و از جمله اگر مسائل روحی روانی و بلکه اجتماعی به همین راحتی هم بود مثلاً واکسینه کردن بر علیه کرونا- برای جلوگیری از موارد حاد و مزمن هم داشته باشیم.

مثلاً شما همین مسئله ی دیگر خودمان که مربوط هم هست به هندسه در امر بینایی هم در نظر بگیرید. حالا ما اگر خیلی نخواهیم وارد بحثش بطور مبسوط شویم و فقط به اشاره ای گذرا هم اکتفا کنیم، شما همین گنبدهای مساجد خودمان را در نظر هم بگیرید که حالا چرا به این صورت خاص است؟ آیا تا حالا توجه کرده اید؟ آیا دلیلش یحتمل در میان دیگر دلایل این هم هست که اگر می خواستند یک نیم کره ی دقیق و تمام عیار هم بسازند، کارش مشکل می شد یا نمی شد یا یحتمل هم دوامش هم کمتر می شد؟ حالا برگردیم هم به جمجمه های سر که چطور هم اینها در رحم و در مراحل بعدی زندگی هم شکل می گیرند و هر کدام هم می توانند برای خودشان هندسه ای خاص خود را داشته باشند؟ و آنگاه موانع و پاتولوژی حاصل از هندسه هایی که در صراط مستقیم هم واقع شده اند و بلکه راه های درمان آنها هم کدامند؟ بقول بعضی اساتید هم آیا اینجا با یک نیرویی طرفیم یا آیا در وسط یک میدانی هم قرار داریم؟! یا یحتمل هم یک دیدگاه آن است که نیرو را می پسندد که از آن دیدگاه وارد مسئله شود و دیدگاه دیگر آن است که به میدان هم می نگرد و مثلاً به نظریه های میدان کوانتومی یا میدانهای همدیسی یا ... هم می نگرد و مسئله را طرح می کند و بلکه گروه های بازبهنجارش آنها را نیز می یابد و .... اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ ﴿الحجر: 29﴾

 

 

بعضی حتی یحتمل اشکال هم می کنند که کدام انقلاب و کدام الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه از صفر شاگردی و دانشجویی و طلبگی هم به این بینهایتهای انقلابی هم رسیدن و ...؛ مشکل ما اصلا این است که آنجایی که ثروتمندان و اشراف قبل از انقلاب را با تیپو بیرونشان هم کردیم و حالا خود گیر ثروتمندان و اشراف تازه به دوران رسیده و نو کیسه هم افتاده ایم و باز هم هنوز گیر همان استعمارگران و استثمارگران جهانی مثل آمریکا هستیم که حالا باید برویم سر میز آیا 5+1 یا 4+1 یا ... هم بنشینیم، و لذا یک دور قمری هم زده ایم و برگشته ایم سر جای اولمان و لذا دوگانهایی از نوع نفرین زمین/ قلب زمین را هم داریم که از این معلقهای اجتماعی و بلکه جهانی هم دارند که حالا تازه ثروتمندان هم خود تبدیل شده اند به فقراء و باید با سیلی صورتشان را سرخ نگه دارند و .... یحتمل امام خمینی قدس سره الشریف آنجایی که به رئیس جمهور آمریکا می فرمایند آیا تو فکر می کنی تحقیر شده ای؟ حالا کجایش را دیده ای؟ یحتمل اینها را فقط به رئیس جمهور آمریکا هم نمی فرمودند و بلکه به خودیهای بدتر از آمریکا هم اظهار می داشتند! یحتمل بعضی اساتید دینی هندی بفرمایند که اساس ثروتمندی برای این است که آن ثروتمند خدا را یاد بگیرد که بشناسد؛ و اما خوب وقتی مال و ثروت را نداند چطور در راه خدا هم خرج کند و بلکه توی شرک و نفاق و کفرش هم مانده، چطور می تواند خدا را هم بشناسد؟! و چه رسد به اینکه پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بخواهد بشناسد.

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ ﴿الحجر: 29﴾

 

اصل 35

دیگر از آن اصول که از واقعات یادشده و اشباه و نظائر آنها دانسته می شود این که: نفس در این نشاه صورت هیولی، و در آن نشاه- اعنی نشاه ماورای طبیعت- هیولای صور غیر متناهیه است، فافهم.

 

انسان در عرف عرفان، علامه حسن زاده، ص 103

 

 

آل احمد در نفرین زمین مارکس را به حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام تشبیه می کند و بلکه می گوید که ادای او  را در می آورده است؛ در صورتی که آنجایی که مارکس و کمونیسم اصلا دین را حاشا می کنند و بقول آل احمد ابزار شخص را معرف شناسننامه ی او قرار می دهد که آیا مثلاً داس است که در دست دارد یا چکش، و لذا آنگاه از میان چهار مراحل انسانی روح و قلب و خیال و طبع یقیناً آن روح دینی و نیز امر الهی را از میان برمی دارد همانطوری که قرآن کریم هم می فرماید قل الروح من امر ربی و قهراً انسان را از روح تبدیل می کند به جسدی که حال آیا چطور هم باید به روانشناسی و رواندرمانی و بلکه جامعه شناسی او نیز پرداخت. نکته اینجا است که نفس خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف اگر روحی نمی بود که خدا آنرا در انسان نمی دمید و انسان را به خدا وصل نمی کرد، دیگر معنایی هم نداشت که از روح روانشناسی و روح جامعه شناسی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بحث کنیم. مارکس مُبلّغ حتی فرعونیت هم نبود که خود مدعی انا ربکم الاعلی بود و یقیناً هم همچون پیغمبری مثل حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام نیز نبود که بخواهد حتی قوم خود را هم نجات دهد و چه رسد با نفی دین حتی بشریت را هم نجات دهد؛ ولی گویا خود را پیغمبری برای طبقه ی کارگر در کشورهایی که از فئودالیسم هم عبور کرده و صنعتی هم شده اند معرفی می کند و این در صورتی است که از این طریق خود در یک انقلابی که آیا چقدر هم در الفهای بینهایت آیات اللهی به معنای منطق ریاضی آن هم واقع شده است، دارد ادعای همان فرعونی و شاهنشاهی را هم نهادینه می کند. این است که در وهم و خیالش هم در این نشاه ی طبیعت صورت هیولی، آن نشاه ی ماوراء الطبیعه ای که بدان باور هم ندارد را هم باز هیولی غیر متناهیه ای که  همان رفاه و ثروت و مال فرعونی است که از او انتقال یافته و موفق هم شده که نزد کارگران و طبقه ی فقیر اجتماع هم بازگرداند و فراعنه و شاهنشاهان را هم نه اینکه حذف کند و بلکه افراد جامعه را هم فرعونی کند. این حرفی را که او دارد می زند مثل این است که بفرمایند که بودا نیز یک فرمی از ویشنو بوده است که با نیروانای خود مردم ناباور و کافر را گول هم زد.

ولی نفرین زمین و بلکه آسمانها در فرض بفرمایید که کارخانه های هواپیماسازی مسافربری در این هم هست که شاگرد و دانشجو و طلبه ای که از صفر الی الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه هم می خواهد خیلی هم به کارخانه اش رونق دهد و در سطوح بین المللی هم وارد رقابت با دیگر کارخانه ها شود، یک مرتبه مدعی هم شود که اصلا کدام کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری؟ قتل الخراصون! و وارونه همه را متقاعد هم کند حتی شده به زور و با کودتا که مسئله ی کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و جتهای جنگنده و حتی پهپادها و ماورای آن حتی کیهانشناسی و ریاضی فیزیک و فلسفه و همه و همه نیز همان ارباب رعیتی است که در جوامع فئودالی مطرح است و طوغ بردگی را به گردن روستائیان می اندازد. یعنی آنجایی که باید هم به تحلیل فضاهای با ابعاد بینهایت هیلبرت و فضاهای فن نویمن اپراتورهای روی آنها نیز بپردازد و به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم استناد کند، ابعاد میدانی را برای اینکه خیال خودش را راحت هم کند برمی گرداند از انرژی هسته ای و میدانهای مربوطه ی گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک به همان مدل راحت طلبانه تر میدانهای استعماری و استثماری و دیکتاتوری و نژاد پرستانه فئودالی ارباب رعیتی ابعاد کوچکتر دهاتها و روستاها و حتی شهرها و کشورها و قاره ها بلکه زمین و زمان و کل جهان.

مارکس و کمونیسم آنجایی بطور کاذب هم بنظر می رسد که دارند دست بالا را نسبت به جوامع اسلامی پیدا می کنند که این جوامع نسبت به طبقه ی پایین خود فقراء بی تفاوت هم شوند. دیروز بنده ی حقیر داشتم از نماز ظهر و عصر برمی گشتم که دیدم در آن هوای سرد دختر بچه ای کم سن و سال و حدود شاید شش هفت ساله در پیاده رو روی زمین نشسته است و یک کاسه ی گدایی هم جلویش و حتی کودکی شیر خواره را هم در بغل خود دارد که پوشک هم شده بود و روی پاهایش خوابش هم برده بود. به او گفتم که چه عروسک قشنگی داری؟ و با او شوخی می کردم که عروسکت مثلاً خوابیده و او هم جواب می داد که عروسک نیست و خواهرم است و چه و چه و .... در همین حال، پسر بچه ای ده دوازده ساله و یحتمل هم افغانی ولی مرتب و مو بور و تا حدی هم خوش تیپ از راه رسید و اوضاع ما را که دید می خواست بنده ی حقیر را ارشاد هم کند که این بچه و انسان است و کجا عروسک هم هست و بلکه خودت هم عروسکی! بعضی می فرمایند که اینها را مثل فیلم اولیور توئیست سر کرده هایشان برای گدایی حتی المقدور اجاره یا استخدامشان هم می کنند! جامعه شناسی و روانشناختی دفاع مقدس اینجاها هم می توانند بکار آیند که آیا بالاخره چطور هم جهاد فی سبیل الله را در راستای حتی کارخانه های هواپیماسازی مسافربری خود نیز وارد رقابتهای جهانی کرده و گسترش هم دهیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای استان زنجان تأکید کردند؛۰۵ / آبان / ۱۴۰۰لزوم تحلیل جامعه‌شناختی و روانشناختی از نقش عنصر دین در دفاع مقدس

وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلًا ﴿النساء: 83﴾

 

اصل 42

اصل دیگر این که انسان یک هویت ممتد از فرش تا فوق عرش است، و همه افعال گوناگونش را به همین یک هویت ممتد- یعنی یک شخص انسان- اسناد می دهد که می گوید: من دیدم و من شنیدم و من رفتم و من گرفتم و من تخیل کرده ام و من تعقل نموده ام، و هکذا اسنادهای بسیاری از افعال جورواجور دیگر....

مثلاً رسول الله- صلی الله علیه و علی آله و سلم- فرموده است "تنام عینی و لا ینام قلبی" قلب عقل و روح است، و روح مظهر اسم اعظم "یا من لا تاخذه سنة و لا نوم" است....

تبصره. از این اصل به توحید حقیقی واجب الوحود آگاه می شوی که "حق سبحانه یکی هست و یکی نیست"، و به تعبیر رائج که در السنه سائر و دائر است "یکی بود و یکی نبود" و به بیان استادم حضرت آیت الله حاج میرزا احمد آشتیانی- رضوان الله علیه- "یعنی یکی بود که حق تعالی واحد به وحدت صمدی است، و یکی نبود یعنی واحد به وحدت عددی نیست"، فافهم.

 

انسان در عرف عرفان، علامه حسن حسن زاده، ص 109- 112

 

 

Our standpoint is that of the Aristotelian and Scholastic Philosophy; but, being imbued with a thoroughly peripatetic spirit, we desire to keep in constant touch with contemporary science and thought. The Middle Ages excelled in reflecting upon general truths. Modern inquirers are wonderfully equipped for the work of analysis, and bring thereto as much patience as sagacity. Is it not evidently the proper task of a time-honoured philosophy desirous of renewing its youth in the world of to-day to bring the wisdom of past ages to bear upon the latest triumphs of science and doctrines now accepted? And if this task is faithfully discharged, may not a real advance be legitimately anticipated? Among the various reviews of what we have already published is one which we desire to quote, because it bears witness to the fact that the NeoThomist aim has been correctly appreciated in the scientific circles from which it comes. It appeared in M. Richet's Revue scientifique. "This work"-our treatise on Psychology-" is well worth pointing out to those who have given up official Spiritualism and who are looking for a philosophy which may be reconciled with science. " The Neo-Thomist school has renewed the youth of Scholastic teaching by becoming thoroughly imbued with the peripatetic spirit. It abandons all the doctrines that were founded upon a too scanty knowledge of nature, and it takes full advantage of modern discoveries, studying them according to the method of Aristotle. "So great is the vitality of this philosophy that it finds a place in its scheme for the contemporary researches of physiology and psychophysics without compromising any principle, and without ever misrepresenting science, as is constantly done in standard books. Far from dreading physiological investigation it regrets that its studies on the nervous system, mental localization, and the senses, have not been carried further, for in them it recognizes indispensable auxiliaries. M. Mercier congratulates the pioneers of physiological psychology on restoring traditions which had been broken by an interval of many centuries." The present treatise is specially addressed to those who are no longer satisfied with the standard spiritualism, and if amidst the swarm of systems and growing crowd of facts that are around them they are in search of some guiding principle of thought, they may perhaps be able to take advantage of the comparison we shall endeavour to make between the psychology of Descartes, the chief founder of the official spiritualism, and the anthropology of Aristotle and the Middle Ages. Chapter I is devoted to an examination of the psychology of the great French innovator. In it we shall deal first with his exaggerated spiritualistic theory, and then with his mechanical theory as applied to the study of man. Chapter II aims at determining the historical evolution of the Cartesian psychology, and we do this according to the scheme laid down in Chapter I, examining, first, the evolution of spiritualism (Art. I), which gives rise to Occasionalism, Spinozism, Ontologism (Sect. I), and Idealism (Sect. II); next, the evolution of the mechanical theory (Art. II).

 

این نوشته راجع به کتاب کاردینال دزیره مرسیه: اصل روانشناسی معاصر (The Origins of Contemporary Psychology) است. ایشان به عبارتی هم استاد جورج لامیتر کشیش و فیزیکدان کاتولیک است که وقتی داشتم شرح ویکیپدیای جورج گامو را می خواندم به متوجه او هم شدم. گویا کتاب بیشتر مسئله را از دیدگاه فلسفی تومیسم و ارسطویی هم بررسی می کند.

به هر حال مغز و اعصاب و خصوصاً بینایی هم برای خودش یک هندسه ای دارد که اگر از آن حد و حدود هم خارج شود، می تواند خطراتی جدی را هم در پیامدش داشته باشد. مثلاً همین نکته را که وقتی انسان اسناد می کند که من شنیدم یا من دیدم و حتی بوئیدم، اینجا مسئله ای هست که هم شامل کمیت می تواند باشد و هم شامل کیفیت دیدن و شنیدن که چقدر و به چه کیفیتی دیدی و شنیدی و حتی بوئیدی؛ و آیا اگر به تمام معنا هم چنین کردی، آیا بدان معنا هم هست که همیشه نیز چنین خواهد بود و از کمیت و کیفیت آنها کاسته و افزوده هم نمی شود یا کلاً هم از دست نمی روند یا از اول خلقتش هم یحتمل مادرزادی شخصی فاقد یکی یا چند تای آنها نبوده است؟

و بعد هم می رسیم به رابطه ی اعصاب و مغز و بلکه دیگر اعضا با قلب که آیا اینها یک ارتباطی ماوراء الطبیعی با دنیای خارج و طبیعت ندارند و بلکه قلب هم در خارج متجلی برای سالک الی الله نمی شود هر چند که یکی یا چند تا از احساسات پنج گانه اش را هم از دست داده باشد ولی بتواند از طریق دل و بلکه قلبش هم با آن دنیای خارج هم ارتباط برقرار کند و ماورای این وضعیت هندسی که بر او حاکم است خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دریابد همانطوری که می فرماید و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم.... و حال بعضی یحتمل اشکال هم کنند که خوب این چه ربطی به مسئله هم دارد که ما در نمازهای فریضه 2 و 3 و 4 رکعتی هم داریم ولی نمازهای فریضه ی 5 رکعتی دیگر نداریم الا اینکه نماز گزار دچار شک بین چهار و پنج هم شود! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

اصل 42

اصل دیگر این که انسان یک هویت ممتد از فرش تا فوق عرش است، و همه افعال گوناگونش را به همین یک هویت ممتد- یعنی یک شخص انسان- اسناد می دهد که می گوید: من دیدم و من شنیدم و من رفتم و من گرفتم و من تخیل کرده ام و من تعقل نموده ام، و هکذا اسنادهای بسیاری از افعال جورواجور دیگر....

مثلاً رسول الله- صلی الله علیه و علی آله و سلم- فرموده است "تنام عینی و لا ینام قلبی" قلب عقل و روح است، و روح مظهر اسم اعظم "یا من لا تاخذه سنة و لا نوم" است....

تبصره. از این اصل به توحید حقیقی واجب الوحود آگاه می شوی که "حق سبحانه یکی هست و یکی نیست"، و به تعبیر رائج که در السنه سائر و دائر است "یکی بود و یکی نبود" و به بیان استادم حضرت آیت الله حاج میرزا احمد آشتیانی- رضوان الله علیه- "یعنی یکی بود که حق تعالی واحد به وحدت صمدی است، و یکی نبود یعنی واحد به وحدت عددی نیست"، فافهم.

 

انسان در عرف عرفان، علامه حسن حسن زاده، ص 109- 112

 

 

بعد از یک بار صفحه ی آبی و ریستارت و یک بار هم محو شدن صفحه ی وبلاگ، دوباره سعی کنیم که عرض کنیم که عرفانی که اساتید بزرگ دروس عرفان می فرمایند کجا و اخلاق ماها هم کجا که بخواهیم مثلاً درک هم کنیم که ساعتهایمان چطور هم تغییر می کنند که یکی سریعتر است و ثانیه ها را می شمارد در صورتی که دیگری هم تندتر است و ساعتها را می شمارد! و لذا همین هم می شود که دعوا می شود یحتمل که چرا سد معبر کرده ای و پیاده رو و کوچه و خیابان و اتوبان را هم که همه یحتمل در هم آمیخته هم شده اند(!) بند آورده ای؟! و آنجایی که مسئله این است که نفرین زمین را داریم و قلب زمین را هم باید متوجه بود که با نفرین که نمی شود همه چیز را حل کرد و بلکه در قلب زمین هم حتی اثرها دارد این نفرینها. البته بعضی هم اشکال می کنند که اصلا اصل قضیه ی شوکا دوا گوسوامی که می نشیند در جنگل و داستانهای شریماد بهاگاواتام را می فرماید همین است که نفرین هم شده است دیگر که حالا چطور هم قرار است بر سرش چه ها بیاید!

==============

 

به هر حال، به آن اخلاقی که مورد بحث است رسیدن هم که  مورد پسند امام زمان عجل الله فرجه الشریف و اخلاقی که در مورد پیامبر اعظم هم خداوند سبحان می فرمایند که و انک لعلی خلق عظیم، یحتمل بهتر هم هست که از همنجا هم شروع کنیم که شاعر می فرماید: به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود، نیرزد آنکه دلی را ز خود بیازاری. 

البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که مسئله ی عرفان ار نمی شود هم نادیده گرفت همانطوری که اگر بخواهیم مسئله ی ثابت کیهانی را هم در نسبیت عام و حتی کیهانشناسی نادیده بگیریم، بحثی داغ هم حاصل می شود که تیبالد دامور نیز بدان اشاره ای می فرمایند و بلکه حاصل بحثهایی هم هست که از جمله شان کارول و ادوارد ویتن و ... هم ذکر می کنند. یعنی همین مسئله که آیا ثابت کیهانی را وارد معادلات نسبیت عام بکنیم یا نکنیم خودش می تواند بحث برانگیز باشد و لذا تکلیف را خیلی هم روشن نمی کند که مسئله اصلا چیست؟ همین مسئله را یجتمل جور دیگری در مورد تابش کیهانی پس زمینه هم دارید که هر چند که شان کارول هم می فرماید که از یک دو سه بینهایت جورج گامو خیلی یاد هم گرفته است، ولی با این حال خود گامو هنوز گویا شاکی هم بوده است که بالاخره او و یارانش هم بوده اند که اول بار این بحث را در مورد سی ام بی یا همان ریزموجهای کیهانی پس زمینه هم مطرح فرموده اند! البه ناگفته هم نماند که بنده ی حقیر که هنوز باز هم نتوانسته ام به ویدئویی از ویدئوهای تیبالت دامور دست یابم؛ ولی همین مکتبخونه ی خودمان را هم نگاه بفرمایید خیلی هم خوب است و بالاخره اساتید خودمان را هم بنگرید که چه می فرمایند و سعی کنید از آنها هم یاد بگیرید و چرا که از فرهنگ خودمان هم برایتان می فرمایند و یحتمل انسان کمتر هم آن حالت دهاتی بودن به او دست می دهد که خیالات هم برش دارد که کدام عرفان؟ مگر ما دهاتی هم هستیم؟ کدام مکتبخونه؟ و یک مرتبه دیدید از سر تا پا خیالات برش داشت که اروپایی و آمریکایی هم باید شود و دیگر فرهنگ خودش را هم یادش رود! حالا اگر چهار تا انتقاد هم از فرهنگ خودمان در مکتبخونه کردند که دیگر نمی توانید بفرمایید که اینها هم خودشان دهاتی هستند و بعد می خواهند ثابت هم کنند که فقط آنها هستند که راز ثابت کیهانی را هم می فهمند و لا غیر! یعنی خود اروپاییها و آمریکاییها هم نمی دانند دارند چه می گویند و بلکه در یک سری الفاظی هم که خودمان برای خودمان درست کرده ایم همه گیر کرده اند و خیال می کنند اگر مسئله ی خود-تیونینگ را نتوانستند حل کنند آنگاه بعضی الفاظ را پس و پیش که بکنیم مسئله هم حل است! بله؟! و لذا حتی بنده ی حقیر خیلی هم پیشنهاد می کنم که درسهای نسبیت عام استاد پروفسور دکتر رضا منصوری را هم مشاهده بفرمایید و خیلی هم استفاده ببرد! البته بنده ی حقیر دیدم که از یک کتاب نسبیت عامی هم همان اول کار می فرمودند که بنده خیلی هم برایم آشنا نبود و بلکه نامفهوم هم بود!

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

اصل 42

اصل دیگر این که انسان یک هویت ممتد از فرش تا فوق عرش است، و همه افعال گوناگونش را به همین یک هویت ممتد- یعنی یک شخص انسان- اسناد می دهد که می گوید: من دیدم و من شنیدم و من رفتم و من گرفتم و من تخیل کرده ام و من تعقل نموده ام، و هکذا اسنادهای بسیاری از افعال جورواجور دیگر....

مثلاً رسول الله- صلی الله علیه و علی آله و سلم- فرموده است "تنام عینی و لا ینام قلبی" قلب عقل و روح است، و روح مظهر اسم اعظم "یا من لا تاخذه سنة و لا نوم" است....

تبصره. از این اصل به توحید حقیقی واجب الوحود آگاه می شوی که "حق سبحانه یکی هست و یکی نیست"، و به تعبیر رائج که در السنه سائر و دائر است "یکی بود و یکی نبود" و به بیان استادم حضرت آیت الله حاج میرزا احمد آشتیانی- رضوان الله علیه- "یعنی یکی بود که حق تعالی واحد به وحدت صمدی است، و یکی نبود یعنی واحد به وحدت عددی نیست"، فافهم.

 

انسان در عرف عرفان، علامه حسن حسن زاده، ص 109- 112

 

 

بعد از یک بار صفحه ی آبی و ریستارت و یک بار هم محو شدن صفحه ی وبلاگ، دوباره سعی کنیم که عرض کنیم که عرفانی که اساتید بزرگ دروس عرفان می فرمایند کجا و اخلاق ماها هم کجا که بخواهیم مثلاً درک هم کنیم که ساعتهایمان چطور هم تغییر می کنند که یکی سریعتر است و ثانیه ها را می شمارد در صورتی که دیگری هم تندتر است و ساعتها را می شمارد! و لذا همین هم می شود که دعوا می شود یحتمل که چرا سد معبر کرده ای و پیاده رو و کوچه و خیابان و اتوبان را هم که همه یحتمل در هم آمیخته هم شده اند(!) بند آورده ای؟! و آنجایی که مسئله این است که نفرین زمین را داریم و قلب زمین را هم باید متوجه بود که با نفرین که نمی شود همه چیز را حل کرد و بلکه در قلب زمین هم حتی اثرها دارد این نفرینها. البته بعضی هم اشکال می کنند که اصلا اصل قضیه ی شوکا دوا گوسوامی که می نشیند در جنگل و داستانهای شریماد بهاگاواتام را می فرماید همین است که نفرین هم شده است دیگر که حالا چطور هم قرار است بر سرش چه ها بیاید!

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ یُحْیِی هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿القدیر: 259﴾

 

اصل 42

اصل دیگر این که انسان یک هویت ممتد از فرش تا فوق عرض است، و همه افعال گوناگونش را به همین یک هویت ممتد- یعنی یک شخص انسان- اسناد می دهد که می گوید: من دیدم و من شنیدم و من رفتم و من گرفتم و من تخیل کرده ام و من تعقل نموده ام، و هکذا اسنادهای بسیاری از افعال جورواجور دیگر....

مثلاً رسول الله- صلی الله علیه و ,لی آله و سلم- فرموده است "تنام عینی و لا ینام قلبی" قلب عقل و روح است، و روح مظهر اسم اعظم "یا من لا تاخذه سنة و لا نوم" است....

تبصره. از این اصل به توحید حقیقی واجب الوحود آگاه می شوی که "حق سبحانه یکی هست و یکی نیست"، و به تعبیر رائج که در السنه سائر و دائر است "یکی بود و یکی نبود" و به بیان استادم حضرت حضرت آیت الله حاج میرزا احمد آشتیانی- رضوان الله علیه- "یعنی یکی بود که حق تعالی واحد به وحدت صمدی است، و یکی نبود یعنی واحد به وحدت عددی نیست"، فافهم.

 

انسان در عرف عرفان، علامه حسن حسن زاده، ص 109- 112

 

 

برای اینکه حرمت کلام "یا ایها الذین امَنوا امِنوا" را هم حفظ کرده باشیم یحتمل خوب هم هست که توجه داشته باشیم که خراصون یحتمل دقیقاً هم به معنای دروغگو نباشد. ترجمه تفسیر المیزان می فرماید: اصل کلمه خرص عبارتست از سخنی که بمظنه و تخمین و بدون علم زده شود و چون چنین سخنی در خطر این هست که دروغ در آن رخنه کرده باشد، لذا کذاب و دروغ پرداز را هم خراص گفته اند. و اما اینکه منظور از خراصان چه کسانی هستند، از هر احتمالی بذهن نزدیک تر این احتمال است که بگوییم مراد همان کسانی هستند که بدون علم و بدون دلیلی علمی درباره ی بعث و جزاء داوری میکردند، و در آن از روی مظنه و تخمین تشکیک نموده، منکر آن میشدند.

یک بار یکی از اساتید محترم فیزیک به بنده ی حقیر پیشنهاد فرمودند که اتفاقاً خوب هم هست که بروی این مقاله ی تیبالد دامور را هم مطالعه کنی:

https://arxiv.org/abs/0704.0754

خلاصه بنده ی حقیر گفتم که خوب حالا بنده که می خواهم بروم این مقاله را هم مطالعه کنم و لذا چه بهتر که بجایش هم که نباشد و بلکه در کنارش هم بروم یک درسی از این استاد هم در کانال شاد مکتبخونه یا غیر آن هم اگر پیدایش کردم هم ببینم؛ و از آنجایی هم که خیلی سعی داشتم این کلاسها را بیابم و آخرش هم نتوانستم نمی دانم چرا به کلاس او راه یابم، گفتم اصلا چرا خودم تخیلاتم را به کار نیاندازم و حساب هم نکنم که خودم هم یک استاد خیلی معظم فیزیکی هستم که برای اینکه از صفر هم شروع کنم به درس دادن بهتر هم هست که از یک قریه ای یا دهی یا روستایی هم شروع کنم به درس دادن شاگردهایم. البته گاهی هم مسئله از این نوع می شود که نه شما زبان آن قریه و ده و روستا را بلدید و نه آنها زبان شما را درست می فهمند و آنگاه قرار است به آنها درس هم بدهید و لذا باید هم تخیلاتتان را گسترش دهید تا بلکه بتوانید به سرعت حرکت و بلکه انتقال فهم زبانی دیگر را هم دریابید طوری که شاگردانتان هم متوجه شوند که نه بابا طرف مثل اینکه خیلی هم متوجه است دارد چه می گوید و ماییم که نمی فهمیم! اما اینکه در تخیلاتتان هم بگنجد که همه ی شاگردان را هم پشت سر گذاشته اید و حتی یک نفر هم سر در نمی آورد که دارید چه می کنید؛ این مسئله ای دیگر است.

مثلاً اگر در فضای لخت دو بعدی واقع شده باشید، خوب اینجا حالا شما می توانید هم برای خودتان باز انحناء را تعریف بفرمایید که آنجایی که منحنی تان خم می شود و دیگر در صراط مستقیم هم نیست؛ خوب اینجا معلوم است که منحنی انحنائش صفر هم نیست هر چند که فضای دو بعدی هم لخت باشد! و اما حالا اگر در فضای لخت یک بعدی هم واقع شده باشید نیز می توانید انحنائی را برای موجوداتی که در این فضای یک بعدی هم زندگی می کنند باز هم تعریف کنید؟ بالاخره در فضای یک بعدی لخت هم آیا نمی توانند نقاطی وجود داشته باشند که در همان صراط مستقیم هم سرعتشان کم و زیاد شود و بلکه حتی شتاب هم بردارند و لذا شتاب هم که داشته باشید که آنگاه همانا و انحناء هم از آن نه اینکه نتیجه شود و بلکه همان همانا است و چرا؟! چون نسبیت عام هم چنین می فرماید. یعنی صراط مستقیم را حالا خیلی هم نمی خواهیم واردش شویم ولی خط راست هم لخت است ولی نقاطی در آن هم می توانید بیابید که یحتمل دارند از عالی به دانی سقوط آزاد می فرمایند یا اینکه بر عکس هم دارند از دانی به عالی شتاب هم بر می دارند. و اما اینکه دو قولوها چطور شتاب بردارند که حالا یکیشان ساعتش با ساعت دیگری هم متفاوت شود بستگی به این دارد که آیا سرعتش هم چقدر به سرعتهای نسبیتی ای که به سرعت نور هم جایز است نزدیک شود، واقعاً هم می تواند نزدیک شود و چنین هم کند؛ و آنگاه ساعتهایشان هم متفاوت می شود! حالا بنده ی حقیر هی سعی هم می کردم که در تخیلاتم به دهاتیها همان جلسه ی اول بفهمانم که بابا شتاب مورد نظر در نسبیت عام و بلکه اصل هم ارزی و اصل ماخ غیر از سرعتهای نسبیتی آیا چقدر هم نزدیک به سرعت نور در نسبیت خاص هم هست. و لذا فضایی حتی یک بعدی و لختی که نقطه ای در آن شتاب هم برداشته است می تواند فضا-زمانش دچار انحناء هم شود و مثلاً اگر در یکی گرانش را احساس می کند در دیگری همین گرانش را احساس هم نخواهد کرد و یحتمل هم آنقدر شتاب بردارد که چندین برابر هم بتواند گرانش را درک هم کند هر چند که برای سلامتی هم خوب نباشد و مثلاً برای فرار از دشمن با شتاب تمام هم سعی کند حتی از جو هم بیرون بزند و بلکه دیگر آنها دنبالش هم نکنند! قتل الخراصون. قضایا را هی سختتر هم می شود برای دهاتیهای خودمان توضیح هم داد چرا که همه چیز که دو قولوهایی که ساعاتشان نسبت به هم، به هم نیز ریخته است هم نیستند.  

حالا برگردیم به قلب زمین و نفرین زمین که خیلی هم می توانند اتفاقاً دوگان هم نیز شوند بسته به اینکه دوقولوهای ما چطور هم شتاب بردارند یا اصلا دو قولوهایی هم داشته باشیم که بخواهند در این دهات و قریه ها و روستاها هم درس بدهند یا اصلا مدرسه را هم تعطیل کنند و از جمله هم انقلاب فرهنگی است که خیلی هم خوب است! یا یحتمل هم قحطی یا وبا یا طاعون هم باشد و لذا دیگر مدرسه هم به چه معنا است؛ و برای مثال همین کرونای خودمان را هم همین روزها در نظر بگیرید که با مدرسه و حوزه و دانشگاه هم چه ها که نکرده است؟! یک وقت دیدید دهاتیها ریختند سر همان یک قلی که خیلی هم هی سعی می کند شتاب بردارد و خوب هم حسابش را رسیدند که مگر تو این فضاهای آ دی اس/ سی اف تی که برای خودت هم درست می کنی چقدر هم می تواند شعاع داشته باشد و منظریه ات هم چه ویویی دارد که اینقدر هم فکر می کنی که از باتلاقت هم بیرون آمده ای و هر چه سیاه چاله را هم پشت سر گذاشته ای بدون اینکه حتی یادت هم بیاید که از صفر شاگردی و دانشجویی و طلبگی هم قرار است همه و همه به اجتهاد رسیده و بلکه مراتب الفهای آیات اللهی را هم طی کرده و به حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شوند و حتی هر چه بیشتر هم بتوانند او را حتی در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف یاری هم دهند؟ یعنی مشکل اینجا است که شما قرار هم نیست که اشتباهی شتاب بردارید و بلکه برای اینکه دولت کریمه ی آن حضرت را برقرار کنید، بفرمایید که بنده ی حقیر آمدم که به او کمک کنم و لذا حتی از حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم شتاب برداشته و همه و همه را هم دور زدم و دیدم اینها بابا همه هم بدجوری خوابند و در عالم یقظه نیز که هیچی نمی توانند وارد شوند و بلکه همه و همه نیز مرده اند!

مسئله این است که اگر در یک فضاهای یک بعدی و دو بعدی لختی واقعید که حتی هیچ نقاط و منحنیهایی را هم نمی یابید که بتوانید آنها را ارشاد کنید که شما مثل اینکه آنقدر هم شتاب برداشته اید که بجای اینکه قلب زمین را هم دریابید و بلکه متوجه هم شوید که در این سفرهای دانی به عالی و بر عکس خود چقدر هم آیا در این دنیای پست غرق هم شده اید و به ابعاد بالاتری از فضاهای سه بعدی و حتی چهار بعدی هم نمی توانید برسید که هیچی و حتی زمین هم نفرینتان می کند که بابا چقدر هم می خواهی این زمینها را به چیب بزنی و صدایش را هم در نیاوری و خودت را هم جای همه و همه ارباب جا بزنی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در غیبت غریب گیر آورده ای و بلکه مراجع عظام تقلید را هم به حساب نمی آوری و ....؟! حالا گیریم که هر چقدر هم که از صراط مستقیم به فضاهای حتی هیلبرتی هم برویم آنگاه باز هم به آیات اللهی مسئله یحتمل خیلی نیافزوده ایم و هنوز هم توی الف_1 و حالا یحتمل هم الف_2 گیر کرده ایم آن هم اگر تازه فضاهای اپراتورهای دیگری هم بدان وارد کنیم؛ غیر از این است؟

و لذا اینجا یک مسئله ای هم داریم که این است که بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین. و لذا ما این مسئله را هم داریم که هر جوری دلمان خواست از نفرین زمین هم بیرون آمده و به قلب زمین هم برسیم نیز آیا می شود؟ یعنی یحتمل اویی هم که خیلی بنظرش می رسد که به عرش اعلی رسیده است، باز هم یک دهاتیهایی پیدا می شوند که بفرمایند غلط کردی؛ خیال کرده ای ما دیگر نمی توانیم دنبالت اینجا هم بیاییم؟! خودتی؛ برگرد برو پایین پیش دهاتیهای خودت و دیگر هم اینطرفها پیدایت نشودها؛ تو همان بهتر که سعی کنی از همان گرانش یک بعدی و دو بعدی خودت هم در بیایی اول و بعد اینطرفها هم پیدایت شود! دیگر هم از این غلطها نمی کنی و الا که هر چه دیدی از چشمان خودت دیدی و لنرجمنکم و یمسنکم از بس که بد یمن هم هستی و برای همه هم بد یمنی می آوری!

یحتمل بعضی اشکال هم می فرمایند که شما WZW را در همه ی مراحل نظریه های همدیسی هم احتیاج دارید و مثلاً اگر ویرایشگرتان در جی پی اس هم درست کار نمی کند یحتمل دیگر یقین هم می توانید بکنید که ویرایشگرتان در ورد و وبلاگها و بلکه حتی نفرین زمین و قلب زمین هم نه اینکه اصلا کار نخواهند کرد و بلکه غلطها را هم خیلی نمی توانند همه و همه را بگیرند و خودتان هم باید حواستان خیلی جمع باشد راه را کج نرفته و حتی از صراط مستقیم هم منحرف نشوید! و الا اشتباهی به استاد نسبیت عام خود هم می خواهید گیر دهید که یا من سال دومی هستم یا اصلا قلب زمین هم چطور می شود گرانش اش را کوانتومی کرد یا بلکه اصلا خورشید هم یک دو تایی است و نه این هم که یک خورشید واحد باشد و .... حالا شما بیایید و ثابت هم کنید که بابا گفته اند که تکینگی هم داریم و اما نه این هم که در این تکینگیها هر غلط و غلوطی را هم وارد کرده و بلکه اصل مسئله را هم پاک بفرمایید که برو بابا، کدام حجاب؟ کدام گرانش کوانتومی؟ کدام دو قلوها؟ مگر ما بینهایت هم اعداد اول دو قلو حالا داریم که الفهای بینهایت آیات اللهی آنها را هم می خواهی بیابی؟ اصلا این حرفها به ما چه؟ نفرین زمین بر تو! حالا این مقاله ی قدیمی ولادیمیر درینفلد و هشام ساتی و فاطمه احمدی و دیگران را هم ببینید:

https://arxiv.org/abs/2107.11466

arXiv:hep-th/0608190v2 21 Sep 2006

https://arxiv.org/abs/1411.1986

 

عرض بنده ی حقیر این است که آنگاه قلب زمین و بلکه قلب آسمانها هم قهرش نمی گیرد اینجا که ما حتی از فضاهای هیلبرتی هم که این همه هم ابعادشان بینهایت است و ماوراء آنها فضاهای فن نویمن و امثالهم را جمع کنیم و نسبیت عام اینشتن را هم استفاده بریم که بخواهیم نشان دهیم که چقدر هم فضاهایمان با این همه ابعاد بینهایت هم می توانند حتی بینهایت هم کله پوکی داشته باشند؟ و با همه ی کله پوکیهایشان هم باز هم مظلوم نمایی نموده و باز هم بیشتر از کله پوکیهای همه استفاده برده و حتی ذرات را هم با ابعاد بینهایت به حساب بیاورند که حتی هر ذره ای هم می تواند چه کله پوکی باشد؟! همین است دیگر که کار را خنده دار و کمدی هم می کند و مشاهده گران خیلی زرنگ حتی از این وضعیت استفاده برده و حتی فیلمهای خیلی کمدی کلاسیک خوبی هم از آنها بیرون می کشند!

البته بیچاره آن معلمهایی که دچار نفرین زمین هم شده و هر چه بیشتر هم می کوشند که شاگردانشان را یاد دهند که عجب قلبی هم دارد این زمین ما و چه زنده هم هست قریه هایش در عین حالی که خدای سبحان می تواند حتی قریه ای مرده را نیز دوباره زنده کند! و لذا بعضی که سعی دارند با آیات اللهی هم با حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم دربیافتند و بلکه آنها را دور هم بزنند، یحتمل هم غافلند که ما منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی را اصلا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کجا هم باید استفاده بریم تا برسیم به آن وحدت توحیدی در عین اینکه نیروهای ضعیف و قوی و الکترومغناطیسم و گرانش را هم بتوانیم وحدت بخشیم و .... یعنی این یک جور است که بخواهیم به قلب زمینی برسیم و از دوگانش یعنی نفرین زمین هم بهره بریم و وارو زده و بلکه مملکت شاهنشاهی و فرعونی را هم عَلَم کنیم و این هم یک چیز دیگری است که انقلابی کنیم که به انقلاب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم وصل شود! اشتباهی که بعضی اساتید فیزیکی اینجا می کنند همین است که این دوگان نفرین زمین/قلب زمین را نادیده می گیرند آنجایی که گرمای یک ذره را نادیده گرفته و بلکه می فرمایند بسیاری هم ذره مثلاً 100 ذره هم لازم است تا گرمایی اصلا معنا هم پذیرد و آنگاه وقتی دچار دوگانهای فرعون/ امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شدند یحتمل هم بفرمایند که همین ائمه ی جماعات و ائمه ی جمعه هم بودند که کارشان را بلد نبودند و مردم را درست هم ارشاد نکردند و همه را دچار نفرین زمین هم کردند بجای اینکه قلب مبارک امام زمان جعل الله فرجه الشریف را هم از خودشان و ما و همه و همه نیز راضی بفرمایند؛ غافل از اینکه و لا فرعون الا اهلکه و لا منبرا الا احرقه. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین 

 

امروز یا بهتر بگوییم دیروز روز تسخیر لانه ی جاسوسی سفارت آمریکا هم بوده است. بنده ی حقیر یک نکته ای را در این مورد عرض کنم. معمولاً وقتی شما در اینترنت مثل همین بلاگ خودمان هم دارید می نویسید خیلی هم ویرایشگر آنچنانی ندارید که زیر لغات با املائهای غلط خط بکشد و بلکه درست آنها را هم تذکر دهد و حتی غلطهای گرامرری را هم بگیرد و .... و لذا وقتی شما با چنین ویرایشگرهایی در ایمیلها برخورد می کنید که انواع دیگرش را هم در نرم افزارهایی مثل ورد و امثالهم دارید، خصوصاً وقتی دارید فی البداهه هم چنین می نویسید یحتمل بنظرتان برسد که عجب ویرایشگر خوبی است که نه تنها غلط املائی را می گیرد و بلکه لغت درست را هم به شما نشان می دهد! مثلاً وقتی می خواهید بگویید که دزدکی وارد آمریکا هم نمی خواهم بشوم و سر کلاستان بنشینم، لغتش sneak است و نه snick! و این یک مقداری هم جالب است که اگر لغتها را جابجای بنویسید، آنگاه ویرایشگر بتواند حتی اینقدر زرنگ باشد که بگوید بابا sneak است و نه snick. اتفاقاً به کفشهای ورزشی هم اصطلاحاً snickers می گویند که حالا نمی خواهیم وارد این بحثها هم شویم.

ولی عرض بنده ی حقیر این است که خوبی وارد کارخانه های هواپیماسازی مسافربرری هم شدن همین است که شما به این فکر هم می افتید که همینطوری که در گوشه ی اتاقتان نشسته اید و دارید می نویسید به این مسئله هم فکر کنید که خوب حالا ما اگر یک ویرایشگر خیلی خوب پیشرفته ای که حتی از یادگیری ماشینی هم بتواند استفاده کند و درجه ی دقتش را بالاتر هم ببرد چقدر به کارهایمان کمک هم می کرد؟ و حالا ما هنوز گیر کرده ایم که حتی اگر سعی کنید خیلی سریع هم بنویسید و "هم" را "مه" پس و پیش بنویسید هم اصلا چیزی دور و بر ندارید که ایراد بگیرد و بگوید بابا درست بنویس دیگر! مثل این است که دارید می روید به آدرسی و نرم افزار ways یا هر نرم افزار دیگری که هست به شما بفرماید که بابا داری راه را اشتباه می روی. چقدر خوب است؟ ویرایشگر هم همینطور است دیگر!

و اما اینکه مرز بین جاسوسی و ویرایشگر خوب هم کدام است و بلکه مثلاً حالا ویرایشگر هم نداشته باشید ولی آنگاه چهار تا غلط هم مخصوصاً یک ویرایشگری بیاندازید وسط کار و .... و حالا دیگر اگر برق هم رفت دیگر کاری نداریم. و حالا خوب مثل اینکه داریم خیلی هم حاشیه می رویم اینجا!

هان، می خواستم هم از حکمت متعالیه ی 9 جلدی ملا صدرا هم عرض کنم که حالا ملا صدرا که نمی آید بگوید که چون سقراط و افلاطون و ارسطو هم یونانی بوده اند و لذا دیگر نباید هم از آنها اسمی برد و بهتر است از آنها هیچ چی هم نگوییم! و بلکه اگر این لغات و دیگر علمای یونانی مثل فیثاغورس و ... را هم در کتاب جستجو کنید می بینید که بارها تکرار هم شده اند. و همینطور هم نمی آید بگوید که ما داریم از این کله پوکها می گوییم برای اینکه در میانشان آن سه کله پوک را هم پیدا کنیم! ولی یقیناً هم در این میان یک انقلابهایی را داشته ایم که نه تنها مقام سقراط را مثلاً افلاطون سعی کرده است که تثبیت هم کند و بلکه حتی مقام ارسطو را هم می بینیم که با قرار گرفتن همراه اسکندر مقدونی هم خیلی بهتر تثبیت شده است. یعنی این میانها یک مرتبه بد جوری هم انگار جنگ و دعواهایی سر می گرفته است که همراه کشور گشاییهایی هم بوده است و حالا یونان است و بعد روم است و تا می رسیم به اسلام و حضرت رسول و پیغمبر اکرم و خاتم النبیین و حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و همینطور هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف الی روز قیامت. یعنی شما باید هم مواظب باشید که نه خیلی شل بگیرید که دشمن و جاسوسها به شما حمله نکند و نه باید خیلی هم سفت بگیرید که حتی فلسفه و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را مفتکی در اختیار همه قرار دهید و برش دارند همراه جوانان نخبه ی کشور ببرند آن طرف آبها برای خودشان و ما خودمان هم از آن بی نصیب بمانیم! البته این هم که بجای اینکه دشمن به ما حمله کند بجایش ما به دشمن هم حمله کنیم و حتی فلسفه و حکمت و علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه و بلکه تکنولوژی را هم آنقدر پیشرفته کنیم که نه فقط گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی مسافری خود هم بنشینیم و کارمان را هم کنیم و بلکه از همه ی دنیا هم عقب مانده باشیم و خود نیز بدلیل تک افتادن خبر هم نداشه باشیم؛ و بلکه پیشرفتهایمان به حدودی هم برسد که از همه ی عالم بیایند علم و تکنولوژی و حکمت الهی از ما یاد بگیرند. البته اینجا اگر کاوران نظامی خود را هم بخواهید با نرم افزار ways آدرس نهایی اش را پیدا کنید، یحتمل همه به شما ایراد کنند که دارید راه را کج هم می روید و منحرف هم شده اید. و اما خوب ویز نشان هم می دهد که لااقل چنین همراهی هم برای یک راهنما و "راه بلد" داریم هر چند که خیلی هم دلمان نخواهد که همراهمان باشد و همه جا هم در راه به ما امر و نهی کند!

عرض بنده ی حقیر این است که همین هم می شود که یک وقت دیدید که گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی مساقربری خود هم این همه وقت نشسته اید ولی یک مرتبه گفتند که این همه وقت هم داشته اید وقت خود را بیخودی طلف می کرده اید و کارخانه ی هواپیماسازی منتقل هم شده است به فلان آدرس دیگر که حتی ویز هم آدرسش را نمی داند و به شما نمی گوید که کجا است و کارخانه ی شما هم تعطیل شده است. خوب، آیا این خوب است آنوقت که آن کارخانه ی دیگر همینطوری هواپیما هم بیرون بدهد و حتی انواع بالها را هم برای هواپیماهای خود آزمایش کند و هر روز پیشرفت کند ولی شما هنوز نشسته اید که بالاخره منطق الطیر شما هم کدام است و حتی ویرایشگری هم برای چنین منطقی ندارید و .... عرض بنده ی حقیر این است که وقتی به آن انقلابهایی که در انواع الفهای بینهایت آیات اللهی هم داریم وصل نشویم و بلکه در شاگردی و دانشجویی و طلبگی هم حتی سعی نکنیم که از صفر به این الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی برسیم و بلکه بدانها وصل هم شویم؛ خوب از غافله ی مقاومت اسلامی هم حتی یحتمل بتوان گفت که جا می مانیم دیگر. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الجمعه: 5﴾

 

بنده ی حقیر داشتم بطور مبسوط تری هم توضیح می دادم که چطور انسان ممکن است در بلا نسبت خریت خودش گیر کرده باشد در رابطه با مقالات نویسندگانی از دست نویسندگان مقالات زیر

https://arxiv.org/abs/2107.08006

و حتی مقالاتی از دست مقالات هشام ساتی. و یک مرتبه صفحه ی وبلاگم محو شد و دود شد رفت هوا!  و البته مسئله را زیر آیه 5 سوره ی قصص هم عنوان کردم. این را بنده ی حقیر واقعاً به نائومی کومب نوشتم که آیا شما سه کله پوکید؟ عرض بنده این است که آیا بر حسب آیه ی شریفه ی بالای سوره مبارکه ی جمعه چنین چیزی را گفتن هم خارج از سنت پیغمبر و ائمه ی اطهار است و بلکه خدا پسندانه هم نیست؟ یعنی آیا اگر شما دارید مثنوی صد من کاغذ هم می نویسید که همه را مقتون خود هم کنید، نباید هیچ کس هم پیدا شود به شما بگوید که بابا نکن از این کارها؟ این قدر سحر و جادو نکن! نکته اینجا است که obsessive compulsive disorder را در فارسی به اختلال وسواسی جبری هم معنا کرده اند. ولی چیزی که هست این است که obsession یک معنای دیگری هم بغیر از وسواس دارد و آن همان مفتون شدن افراطی است که گویی طرف اصلا سحر و جادو هم شده است و برای همین هم هست که مثلاً هر چقدر هم بنویسد دلش سیر نمی شود و بلکه مثنوی صد من کاغذ هم می نویسد ولی انگار بطور تک همسری/چند همسری هم آیا در سیاه چاله و باتلاق هم گیر کرده است یا واقعاً هم ستاره ای شده است که حالا بیا و ببین! یعنی این ایرادی است که از جمله به کفار قریش به حضرت رسول حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم می گرفتند که نکند تو مفتونی یا دیوانه ای یا از راهت هم منحرف شده ای. ول کن این مستضعفین را و کدام استکبار؟ ما خودمان هر چه بخواهی بهت می دهیم! این است که شما می بینید مسئله ی قابل عنوان که النساء ریحانه و لیس بقهرمانه را کلاً پشت گوش می اندازند و بلکه در همان سنت فرعونی می خواهند که نه تنها مردها را بکشند و بلکه زنها و بچه های مستضعفین را هم به اسارت و بردگی و کنیزی ببرند. نکته ی اساسی این هم هست که همان قوم موسی علی نبینا محمد مصطفی علیهم السلام خودشان هم از همه بدتر شده اند در این کار به بردگی و اسرات و کنیزی کشاندن زنان و مظلومیت آنها. یک آقای ایرانی ای در تلویزیون خودمان نشان می داد که دارد با هانس گتورگ گادامر مصاحبه می کند و گادامر یک جوری حالی مصاحبه کننده داشت می کرد که آیا شما در قرآن کریم یک ایه ای ندارید که از بار زدن اسفار بر خر می گوید؟ و مجری برنامه گفت چرا و شروع کرد به توضیح که آیه چه می گوید. جالبی قضیه این است که گادامر خدا بیامرز هم دارد القاء می کند که خر بار زدن اسفار کدام است؟! این مقاله ی مارکولی را راجع به کورتکس بینایی مغز هم بنگرید: 

https://arxiv.org/abs/2111.02307

این کار آسانتر است که همه ی کاسه کوزه ها را بر سر مستضعفین بخواهد استکبار خراب کند چرا که اینها که اصلا از آن درجات عالیه ی فهم و شعوری که لازمه ی معرفت به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست بهره نبرده اند و لذا چطور هم می شود محبت او را در دل آنها کاشت و از دانی به عالی هم سفر از خلق به حق اسفار اربعه ی حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نمود و از صفر و الفهای بینهایتهای آیات اللهی اجتهاد و مراجع تقلید و ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسید؟ البته این هم بماند که چرا استکبار مشکل را در مستضعفین هم نمی بیند و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حتی مراجع عظام تقلید و ولی فقیه را هم نشانه می روند و ....

 

بسم الله الرحمن الرحیم

راستی بنده می دانستم هم که هندسه ی ناجابجایی گویا خیلی نزدیک هم است به نظریه ی ریسمان چرا که آلن کن و ادوارد ویتن هم غلط نکنم با هم مقالاتی در این زمینه دارند. ولی اینکه کوهمولوژی هوخشیلد و دوره ای هم چقدر می تواند به نظریه ی ریسمان هم مربوط شود ماورای اینکه همان کوهمولوژی د"رام هم برای خمینه ها هست؛ در این زمینه هم مقالاتی می توانید بیابید که در آرشیو کرنل هم مثلاً یافت می شوند ولی حالا چقدر هم خصوصاً می توانید مسئله را به ریسمانهای هتراتیک E_8 هم ربط دهید و مقالاتی هم در این زمینه بیابید یحتمل همین کارهای هشام ساتی خیلی هم بی ربط به مسئله نباشند! و بلکه یک جورهایی مسائلش را به WZW هم مربوط می کند و چندین مقاله هم در این زمینه دارد و.... کارهای نئومی کومب در رابطه با خمینه های فروبینیس هم جالب بنظر می رسند و ....

اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿255﴾ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿256﴾ اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿257﴾

 

 

عرض بنده ی حقیر در این ساعت دیر وقت از شب این است که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید هم توجه داشت که این دنیا آنطور که حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم می فرمایند از آب دماغ بز هم بی ارزش تر است؛ ولی بعضی همین را هم می خواهند حفظش کرده و از همین هم چه دکانها بسازند! یعنی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در درون خود سعی کردن که پیدایش کنیم و بلکه از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم برای این کار مدد بگیریم هم یک چیز است و آنگاه در مراحل روح و قلب و خیال و طبع هم کند و کاو کردن و در نتیجه اش آن شمّی را هم که حتی بوی خوش پیغمبران و رسل و انبیاء علیهم السلام و خاصه حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام را هم می توان استشمام کرد را از دست دادن و بلکه آن طرف مرز استشمام هم رفتن؛ و چرا که طلبه و سالک الی الله در محاسبات خود هم یحتمل شدیداً دچار اشتباهات فاحشی می شود که خود هم متوجه آن نمی شود که چطور ممکن است وقتی بنظرش می رسد که طبع خود را از دانی به عالی هم دارد ارتقاء می دهد و سعود هم می کند نگو که خیلی هم اتفاقاً دارد از عالی به دانی هم در طیف بر عکس تنزل می کند و .... و حالا ما نمی گوییم که با چه ریاها و مشکلاتی هم روبرو می شود که شیطان و بلکه شیطان پرستان هم او را از راه به در کرده وصراط مستقیم را هم گم می کند و به این روز یحتمل می افتد. و آن دیگری که در نهایت استضعاف و مستضعف بودن هم می تواند آنچنان طبعش را واقعاً هم ارتقاء داده و از دانی به عالی برسد و بلکه از مادون قرمز هم به درجات انرژیهای بالایی که کانه وحدت انرژیها را هم می توان متصور شد را درک می کند بر خلاف آن مستکبری که در کار خودش هم گیر کرده است.

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که حالا ما کاری نداریم که تک همسری و چند همسری در نظریه های اطلاعاتی هم به چه معنا است خیلی، ولی شما حساب هم بفرمایید که اگر نتوانید در همین سیستم اطلاعاتی که دارید تشخیص دهید که آیا با ستاره ای طرفید یا با سیاه چاله ای هم یقیناً سیستم اطلاعاتی شما مشکلی دارد البته اگر هم بتوان گفت که تا حالا سیاه چاله ای را بواقع در طبیعت رسد کرده ایم؟! ولی فرض هم بفرمایید که خورشید را دارید که بر بقیه ی سیارات بطور چند همسری هم برایش انگار فرقی هم ندارد که آیا بر کدام سیاره نور بدهد و بر کدام هم ندهد و بلکه بر همه ی سیارات و حتی همه ی اطراف خود را هم روشن می کند تا برسد هم به هر سیاره ای. و اما حالا ما نوری را که بر زمین و ماه هم داریم نیز همینطوری است؟ آیا می تواند هم نورش را بطور حتی تک همسری بر ماه هم بفرستد و چه رسد به دیگر سیارات و بلکه هم خورشید؛ و لذا آیا این مبادله ی اطلاعاتی نوری بین خورشید و زمین و ماه و دیگر سیارات یک طرفه هم نیست؟ یا آیا بلکه دو طرفه و بلکه چند طرفه هم هست؟

اینجا بعضی یحتمل اشکال کنند که شما وقتی از سیستم اطلاعاتی نوری بین ستاره ای و سیاره ای و بلکه هم سیاه چاله ای پایین تر می آیید و بلکه همین اینترنت خودمان را هم در نظر می گیرید، خوب مگر چه عیبی هم دارد؟ مگر غیر از این هم هست که خیلی هم چند طرفه است و بلکه حتی یحتمل بعضی اشکال کنند که حتی می توانند هر رایانه ای را نیز به رایانه ای دیگر در روی کره ی زمین وصل کنند و شبکه ای عظیم که هر نودی رایانه ای و موبایلی و ... به نودی دیگر هم متصل است و هم اطلاعات می دهد و هم اطلاعات هم می گیرد.

اینجا بعضی دیگر حتی اشکال هم خواهند کرد که شما حتی لازم هم ندارید که گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی خودتان هم نشسته و کلی بحث و جدل کنید که حالا چطور هم به کارخانه تان حتی در آزمایشات فکری خود نیز سر و سامان داده و عملیاتی اش هم بفرمایید ان شاء الله! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نمی خواهد که انواع هواپیماها و پهپادها و جتهای جنگنده و .... را نیز داشته باشید و چه رسد به سلاحهای عجیب و غریب کشتار جمعی! و اینجا است که بعضی هم اشکال می فرمایند که خوب لابد می خواهید بفرمایید که تنها لازم است که به منطق الطیر هم استناد کنید و هفت شهر عشق و حتی خود کره ی زمین را هم به عنوان یک سفینه ی فضایی متصور شده و ببینید که چطور می توانید بدان پر و بالهایی هم دهید که آنرا چقدر هم بطور کمی و کیفی بپرواز درآورده و حتی ماورای آن رفته و خود منظومه ی شمی و ماه و دیگر سیارات و باز هم ماورای آن حتی همه و همه ی کیهان را نیز چقدر می توان لااقل بقدر زوایایی خیلی کوچک و بلکه اینفینیتسیمالی هم حرکتشان داد؟ یا با این چنین آزمایشات فکری و خیالی هم یحتمل لااقل بتوانید آن طبع عالی خود را از دانی باز پس گیرید و حتی روح خود ا نیز بپرواز درآورید آنچنان که یحتمل قریش هم بعد از داستان روایی و یسئلونک عن الروح در المیزان به حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم فرموده اند که بابا تو که آبروی ما و پدران ما را هم بردی و بلکه آیا دچار اختلال وسواس جبری هم نشده ای و حتی ما هر چه هم بخواهی به تو می دهیم؛ سلطنت، مال و ثروت و .... حضرت در جواب می فرماید که من برای اینها نبوده است که دعوی رسالت کرده ام و بلکه شما را سعی کرده ام که به اسلام دعوت کنم و اگر هم نتوانم شما را قانع کنم بلکه واگذارتان می کنم به خدا. عرض بنده ی حقیر اینجا این هم هست که بنده داشتم تفسیر سوره ی الذارات در المیزان را می خواندم؛ واقعاً شما یک لذتی را در آن احساس نمی فرمایید حتی تا آنجایی که می فرماید قتل الخراصون؛ و بلکه طبع را بالا هم می برد به عالی ترین درجات علوی برای آنهایی که مایل هم هستند که همه ی درجات علوی را طی کرده و به عالی ترین درجات هم برسند و نه مثل این بنده ی حقیر در درجات و مراتب دانی هم گیر کرده اند  نمی توانند هم از آن خارج شوند و .... اللهم عجل لولیک الفرج

وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلًا ﴿85﴾

 

در کافى به سند خود از ابى بصیر روایت کرده که گفت : من از امام صادق (علیه السلام ) از آیه : ((یسلونک عن الروح قل الروح من امر ربّى (( سؤ ال نمودم ، فرمود: روح مخلوقى است بزرگتر از جبرئیل ومیکائیل که همواره همراه رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) بود، وهمان روح همراه امامان نیز هست ، واز عالم ملکوت است .
مؤ لف : در این معنا روایات دیگرى نیز هست واین روایت با مدلول آیات به شرح وتوضیحى که دادیم موافقت دارد.
ودر تفسیر عیاشى از زراره وحمران از ابى جعفر وابى عبداللّه (علیه السلام ) روایت کرده که از آن دوبزرگوار معناى آیه : ((یسلونک عن الروح (( را پرسیدند در جواب فرمودند خداى تبارک وتعالى احد و صمد است وصمد عبارت است از هر چیز بدون جوف ، پس روح خلقى است از خلائق اوکه داراى چشم ونیرووتاءیید است ، وخداوند آن را در دلهاى پیغمبران ومؤ منین قرار مى دهد.
مؤ لف : اگر در صدر این روایت متعرض معناى صمد شدند براى این بوده که خواسته اند از توهمى که ممکن است از تعبیر ((ونفخت فیه من روحى - از روح خود در اودمیدم (( به ذهن در آید جلوگیرى کرده باشند، چون آدمى از تعبیر نامبرده در این توهم مى شود که خداوند نیز مانند ما داراى جوفى وبدنى وروحى دمیده در بدن است .

ودر همان کتاب از ابى بصیر از یکى از آن دوبزرگوار روایت کرده که در پاسخ ابى بصیر از آیه : ((ویسلونک عن الروح قل الروح من امر ربّى (( فرموده : همان است که در همه جنبندگان هست ، ابا بصیر مى گوید پرسیدم : آن چیست ؟ فرمود از عالم ملکوت واز قدرت است .
مؤ لف : این روایات مؤ ید آن بیانى است که ما براى آیه نموده گفتیم : آن روحى که از حقیقتش پرسش شده حقیقتى وسیع وداراى مراتبى مختلف است ونیز از ظاهر روایت آخرى بر مى آید که روح حیوانى نیز مجرد واز ملکوت است .

 

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 13، ص 294- 296

https://lib.eshia.ir/50081/13/294

 

أو نقول : إن الضوء جسم مبثوث فى الهواء ، والفلک یتحد بأبصارنا ویصیر آلة لها ، فإن ساعدنا على هذا القبیح فیجب أن لا نرى کلیة جسم الکواکب بعد تسلیمنا باطلا آخر وهو أن فى الفلک مسامّ [١] ، وذلک لأنه لا تبلغ مسامهما [٢] أن تکون أکثر من نصف جرمهما ، فیجب أن تکون الکواکب المنظور إلیها إنما ترى منها أجزاء ولا ترى أجزاء. ثم ما أشد قوة إبصارنا حتى تحیل الهواء کله والضیاء المبثوث فى أجسام الأفلاک بزعمهم إلى قوة حساسة أو أیة قوة شئت.

ثم الهواء والضوء لیسا متصلین ببصر دون بصر ، فلم یؤدیان ما یحسّانه إلى بصر دون بصر. فإن کان من شرط البصر الذى یرى أن یقع فى مسامتة المرئى حتى یؤدى حینئذ الهواء إلیه ما أحس ، فلیس إحساس الهواء بعلة لوصول المحسوسات إلى النفس ، ولکن وقوع البصر من المبصر على نسبة وتوسط الهواء بینهما. فإن کان الهواء یحس بنفسه ویؤدى أیضا فما علینا من إحساسه فى نفسه ، بل إنما المنتفع به فى أن نحس نحن تأدیته المرئى إلینا. ولا نبالى أنه یحس فى نفسه أو لا یحس فى نفسه ، اللهم إلا أن یجعل إحساسه لإحساسنا ، فیکون الهواء والفلک کله یحس لأجلنا.

وأما إذا لم یجعل ذلک آلة ، بل واسطة تنفعل أولا من البصر ثم یستتم کونها واسطة ، فبالحرى أن نتأمل أنه أى انفعال ینفعل حتى یؤدى؟ أبأن تقبل من البصر قوة حیاة وهو أسطقس بسیط ، هذا لا یمکن. أو یصیر بالبصر شافا بالفعل. فالشمس أقوى من البصر فى تصییره شافا بالفعل وأکفى ، فلیت شعرى ماذا یفعل البصر بهذا الهواء. وإن کان البصر یسخنه ، فیجب إذن برد الهواء أن یمنع الإبصار أو یبرّده ، فیجب إذا سخّن أن یمنع الإبصار ، وکذلک الحال فى باقى الأضداد. ولجمیع الأضداد التى یستحیل بها الهواء أسباب غیر البصر إن اتفقت کفت الحاجة إلى إحالة البصر وإن اتفق أضدادها لم تغن إحالة البصر أو عساه لا یحدث إشفافا ولا کیفیة ذات ضد من المعلومات ، بل یحدث خاصیة غیر منطوق بها ، فکیف عرفها أصحاب هذا المذهب ، ومن أین توصلوا إلیها.

 

النفس من کتاب الشفاء لابن سینا، مرحوم علامه حسن زاده آملی رحمه الله

https://lib.eshia.ir/71475/1/172

 

در اصل 34 کتاب انسان در عرف عرفان علامه حسن زاده بحثی دارند در مورد انسان که حقیقت واحده است که بطور کلی چهار مرحله دارد: روح و قلب و خیال و طبع؛ و خصوصاً در اصول بعد کتاب از آن بحث از تجلی هم هست که حالا ما خیلی نمی خواهیم اینجا واردش شویم. این مسئله ی ساری بودن عالی در دانی  را علامه بارها در انسان در عرف عرفان تکرار هم می فرمایند و لذا اجازه دهید ما اینجا عین پاراگراف را بیاوریم:

 

اصل دیگر که از آنچه تقدیم داشته ایم حاصل می شود این که: انسان حقیقت واحده است که بطور کلی به چهار مرحله روح و قلب و خیال و طبع تقسیم می شود و او را در هر مرحله حکمی است، و حکم هر مرحله عالی در دانی ساری است بدون تجافی، لذا لمس انسانی لمی است عقلانی و انسانی، و همچنین سمع و بصر و شمّ و دیگر قوای مدرکه و مطلق جنود عماله در مملکت عظیم انسانی او. و هر مرحله عالیه آن بیانگر مرحله دانیه او است بنحو اتم، و دانیه حاکی از عالیه او است در حد سعه وجودی خود. و این حقیقت واحده هم عقل است و هم قلب و هم خیال و م طبع و همه قوی و جوارح و اعضای خود، حتی بدنش روح متجسد است، و ان شئت قلب روح متجسم است، و ان شئت قلت جسم و جسد متروح است.

 

مشکلی که در مورد روح داریم، و اینکه واقعاً هم یک روح لطیفی می تواند حتی جرات هم کند که اینطور وارد بحثهایی راجع به روح هم شود، اینجا است که جسم و جسدی که متروح هم شده است آیا واقعاً هم چقدر متروح است آنچنان که همانطوری که از اول کتاب هم بحثش می رود این مشکل باقی می ماند که آیا انسان همان حیوان ناطق است؟! و آنگاه آیا باز هم می تواند تنزل یاد تا آنجا هم که وارد حقیقتهای گیاهی و حتی جمود هم شده همانطوری که هنگام مرگ نیز روح از جسم و جسد خارج هم می شود؟ این را به یک طبع لطیفتری هم ممکن است بیان کرد که فرضاً آنجایی که ساری بودن عالی در دانی شمّ یا سمع یا بصر را هم مورد نظرمان است آنگاه آن بازبهنجارشی را که حتی سالک الی الله در مرز بین توان شمّی بوئیدن و  ناتوانی آن هم واقع شده است بقول اساتید فیزیکی طیفهای مادون قرمز و ماوراء بنفش اش را هم می توان تعیین کرده و بلکه درمان این ناتوانیها را هم نمود؟! و تا چه حدی هم چنین چیزی امکان پذیر است؟ بعضی اینجا اشکال می کنند که این احساسات و طبعات را هم می خواهم چه کنم آنچایی که از طریق خیال عقل و بلکه دل هم توانسته است به آن روحی که اینها را یعنی احساساتش را در اخیتار خود دارد در نفسش افسارش را هم بکشد و بلکه تحت کنترل خودش هم در آورد. یعنی اینجا باز هم آیا یک تفکیکی هست یا نیست بین نفس و روح؟!

به عنوان مثال آنجایی که بحث از آلت و واسطه هم هست، آیا گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی مسافری خود نشستن و به فکر عملیاتی کردن کارخانه هم بودن فقط یک مسئله ای است که در بحث الذاریات و آن روحی هم که لازم است تا ابر و صحاب را حرکت داده و تشکیل باران رحمت هم کند، همان روحی هم هست که خدا می فرماید نفخت من روحی در انسان؟ و باز مسئله این هم هست که کجا این روح در نفس خاتمه می یابد و همین روح هم هست که در نفس خدا آن بادهایی را ایجاد می کند که تشکیل ابر صحاب و باران رحمت و بلکه انواع بارانها را هم می کند؟ موضوع اینجا است که آیا ما می توانیم از آلت و بلکه واسطه ی هواپیماها و بلکه کارخانه های هواپیماسازی هم فاکتور گرفته و اگر هم اصلا چنین کارخانه هایی را در جهان داریم ولی آنها را نادیده هم بگیریم و فکر انتقال و طی الارض کارخانه هم از جایی دیگر به محل کارخانه ی خودمان هم حتی نباشیم چرا که ربطی به مسئله هم ندارد و بلکه فقط مسئله همان مسئله ی قتل الخراصون هم هست که اصلا اینجا هیچ احتیاجی به جنگ و دعوا و بلکه جهاد فی سبیل الله هم نداریم و مسئله حتی شاگردی و دانشجویی و طلبگی از ساری بودن صفر دانی به عالی الفهای بینهایتهای آیات اللهی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم  نیست!

نکته ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنگاه اتفاق هم می افتد این است که شما اینجا وقتی به مرزهای اسلام و کفر هم می رسید، مثل این نیست که استدلالتان را بر این پایه هم بتوانید بنا کنید که بروید در یک معبدی و بفرماید که مگر شما نمی فرمایید که این فردی که از او بتی هم ساخته اید همان خدای شما است؟ و آنگاه هم بفرمایید که خوب من هم همان خدای شما هستم که دنبالش می گشتید! چرا؟ برای اینکه نزد بت پرستان یحتمل بتوانید چنین استدلال کنید ولی شما را از معبدشان بیرون هم کنند ولی نزد مسلمانانی که روح توحید را هم ان شاء الله درک کرده اند که دیگر نمی توانید چنین کنید! در حقیقت اینجا برای اینکه بخواهیم برای خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزد همه و همه استدلال هم کنیم، این لازمه اش این است که اول خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نزد خودمان یعنی حتی در نفس خودمان این نفوس عالیه را شناخته باشیم طوری که آنگاه بتوانیم هم با همه درست و حسابی هم استدلال کنیم و بلکه اگر مسلمان نیست مسلمانش هم کنیم و اگر به امام زمان عجل الله فرجه الشریف اعتقاد هم ندارد معتقدش کنیم. و تا آنجا که روحش پر بکشد و به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و حتی روح امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ملحق شود! یحتمل بعضی اینجا اشکال هم کنند که اگر کسی اینقدرها هم زرنگ باشد که خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم همه  و همه را می تواند متجلی کند همانطوری هم که در قرآن کریم نیز متجلی اند! و دیگر چه رسد به اینکه دعا بفرمایند و ابرها را هم به حرکت درآورد و باران رحمت هم ببارد و ....

ولی اینجا بهتر است باز برگردیم به همین اصل که آیا وقتی ما روح و قلب و خیال و طبع را حتی مجردش کرده و سعی در سناخت و معرفت به امام زمان عجل الله فرجه الشریف طبق حکمت متعالیه هم داریم و در این را هم از صفر و بلکه منهای بینهایت هم به مثبت بینهایت در حرکتیم آنگاه در این سفرهای از عالی به دانی و از دانی به عالی نفس چقدر از سفرهای اسفار اربعه را هم می توانیم بپیماییم و بلکه حتی به اجتهاد رسیده و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی را هم درک کنیم بدون اینکه ذره ای هم به کله پوکی بیافتیم در این حرکت عظیمی که در راه داریم؟! یعنی آیا سالک الی الله به این خطر هم نباید فکر کند که حتی یحتمل عقلی را که در بین این چهار مرحله هم بیان نشده است را خدای ناکرده در بین راه دعواها و منازعات و مجردات و جتی جهاد فی سبیل الله از دست بدهد و خلاصه بشود همان کله پوک خودمان و بدتر از هیچین و پیت پیچی و مو بشود همان سه کله پوک نه خیلی هم خنده دار همینطوری که در تخیلاتش هم دارد سیر و سفرها که چقدر هم نمی کند؟! بالاخره یحتمل بعضی اشکال هم می فرمایند که دیگر این کله پوک را هم که نمی شود جزو شهدائی هم به حساب آورد که جانباز اعصاب و روان هم شده اند و بیش از حد هم زده اند ماورای بنفش و مادون قرمز و ... دیگر طیفهایی که برایشان خیلی هم ضررها داشته است ولی روحشان هم خبر نداشته است. یعنی بقول روانشناسان و جامعه شناسان هم یحتمل بفرمایند که او خود را در کارهای کنشی از روی مفتون شدن که اصطلاحاً هم می فرمایند رفتار و کردار: obsessive- compulsive behavior شده است. یعنی یک فرقی هست بین اینکه بنده مدام سعی کنم بنویسم چرا که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم دلبسته شده ام و در گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی ام هم سخت مشغول کار هستم؛ تا اینکه یک جورهایی هم دارم با این رفتار هسبندی- کنشی بقول معروف سر خودم و بقیه را هم کلاه می گذارم و الکی هم دکان باز کرده ام! این از اصول حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می تواند باشد که نمی توانید هم فقط قانع شوید که روح را در نفس خود دارید پرورش می دهید و بلکه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در درون خود رسیده اید و بلکه باید آنرا به دیگران هم منتقل بفرمایید آنطوری که از ماموم هم سعی باید کند طلبه و سالک الی الله به امام جماعت حتی المقدور برسد و بلکه نهایتاً هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف را دریابد و یاری هم کند و نگاه حتی وارد بحث با دیگر ادیان توحیدی هم شده و آنها را هم حتی المقدور بلکه بالاخره توانست مسلمان هم کند و نه فقط اینکه بفرمایید که خوب حالا ما هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دستی داریم همانطوری که از افراد دیگر ادیان هم به فلسفه و ریاضی فیزیک هم خیلی می پردازند! درخت تو گر بار دانش بگیرد، بزیر آوری چرخ نیلوفری را. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

  

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

 

 

با سلام، ببینید، خواهر من و بلکه حتی دختر من (بنده غلط نکنم سنم می خورد به اینکه پدر شما هم باشم!)، این یک حرف است که ارسطو و فارابی و ابن سینا را کسی بخواهد به مقام نیمه خدایی هم برساند آنطوری که در یونان باستان هم بوده است و به demi-god هم گویا معروفند. ولی موضوع اینجا است که واقعاً هم ابن سینا آدمی در الهیات و فلسفه و پزشکی کاری هم کرده است کارستان که هنوز هم آثارش مثل شفا و قانون و اشارات در حوزه و دانشگاه های نه فقط ما و بلکه در جهان هم تدریس می شود. عرض بنده ی حقیر این است که این را ما در جامعه مان می بینیم که آن حالت انتزاعی و مجرد و فلسفه گرایی را خیلی هم دوست دارند همانطوری که خیلیهایی هم هستند که از آن طرف افراط کرده و به مقدس مآبی روی می آورند، ولی در عین حال هم باید توجه داشت که اگر مواظبت نکنیم اینجا یک امر قدسی ای هست که اگر فراموش شود و یا عمداً هم نادیده گرفته شود، دیگر مسئله این نخواهد بود که ما دانش آموزان را مسخره کرده ایم یا دانشمندانی مثل ابن سینا و فارابی و ارسطو را هم به نیمه خدایی رسانده ایم و بلکه اینجا امر قدسی همان الوهیت و مقام خدایی توحیدی است که اگر از دست برود دیگر توحید هم از دست رفته است و بلکه به آن جهنمی هم وارد می شود بشریت که به کمتر از خدا راضی می شود. وجود مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف مظهر زنده ی انسان الهی است که امر قدسی را زنده هم نگه می دارد و به کمتر از آن هم نمی شود راضی شد و حتی حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی نیز برای اینکه به خدا متوسل شوند تا آنجایی که این بنده ی حقیر می دانم به پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف متوسل هم می شوند. از خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار است که فلسفه و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه هم حتی  بدون شک و یقیناً و ایماناً هم نتیجه می شود و بر عکسش هم در جهت از پایین به بالا آیا چقدرش هم درست از آب درآید و بلکه چقدشر هم و حتی همه اش هم انحرافی شود چرا که ارتباطش را وقتی با خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم قطع کرد حضرت عالی بفرمایید که چه می ماند؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

در شهادت شهید مطهری شما یک چیزی را یحتمل بتوانید مشاهده بفرمایید که با خودکشی صادق هدایت و ابهامهایی که حول و حوش زندگی و مرگ دکتر علی شریعتی و بلکه جلال آل احمد هم نهفته است بتوانید مسائلی را استخراج بفرمایید. یعنی بواقع هم در تحلیلها و بحثها و مسلک شهید مطهری یک چیزهایی می بینید که نشان از وفاداری ایشان به استاد خود امام خمینی رحمه الله هم دارد و یحتمل بتوان گفت که همین هم باعث شد که ایشان را در راهی که به سوی حکمت متعالیه ی والایی که دنبال هم می فرمودند کارشان را با شهادت هم ختم کند. خودکشی صادق هدایت که اصلا از این نوع هم نیست چرا که صراحتاً هم در مثل کتاب علویه خانم به اسلام هم توهین می کند و بلکه ایران باستان را هم تبلیغ می کند چرا که مطالعاتی هم در این زمینه مثل زبان پهلوی و امثالهم را هم داشته است. راجع به دکتر شریعتی هم داستانها می سرایند که چنین و چنان هم بوده است که بنده نمی خواهم واردش شوم. 

موضوع فقط این نیست که بفرمایند فلانی مدرکش هم این بوده است و حتی مدرک درست و حسابی هم نداشته است و .... ولی عرض بنده ی حقیر این است که مگر در علوم نوین مثل همین فیزیک خودمان که ما هم خیلی از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز در آن از ریاضی فیزیک خیلی هم نقل قول کرده و بلکه خیلی هم سعی می کنیم که از آن استفاده های فلسفی و بلکه حکمت متعالیه ای نظریه های حمیدی مجیدی حتی المقدور فقهی شده هم تا آنجا که مقدورمان هم هست نیز ببریم! و لذا نکته ی این حقیر اینجا است که مگر در همین فیزیک خودمان هم که گویی کتابهایش کتب مقدس جوانان امروزی ما هم شده اند، مگر در همین فیزیک هم اینشتن دیگر آخر همه ی فیزیکدانها و فیزیک پیشه ها هم نیست؟! و حالا شما بروید ببینید که چه چیزهایی که پشت سر همین اینشتن نمی گویند و چه داستان سراییها که نمی کنند و بلکه به لجنش هم نمی کشند؟ و چرا؟ چون می خواهند بگویند که ما از عرفان هم بدمان می آید و بلکه اینشتن هم یک عارف نبوده است؟ شاید هم می خواهند بفرمایند که اینشتن اصلا خدا و بلکه نیمه خدا و حتی هیچ بتی هم برای خودش که نبوده است و بلکه سر تا پا هم خطا کرده است و خودش را هم به لجن کشانده و توی باتلاقش هم غرق شده است؟ شاید هم می خواهند بگویند که اصلا دکترا هم نداشته و بلکه همه ی این کارهایش را هم از روی یک حالت مفتونی و اجبار به عملش از روی همان مفتونی عمل کردن هم بوده است که خودش هم مثل قصابها نفهمیده است چطور آلت دست همان لا مذهبهایی شده بوده است که گیرشان هم افتاده بوده است و همینطوری الکی الکی هم به او گفته اند که حالا بیا از بس که کله پوکی بلکه بهت یک دکترای الکی هم یک جوری بدهیم و حتی جایزه ی نوبل و جوایز دیگر و اصلا مگر تو نجات دهنده ی بشریت هم قرار بوده است که باشی جناب اینشتن که غلطهای زیادی هم کرده ای و ...؟ یعنی شما ببینید آخر لجن پراکنیها تا کجا هم می رود و اصلا آخری هم دارد که بخواهیم آنرا برایش حد و مرزی هم قائل شویم؟ اگر جهنم حد و مرزی داشته باشد و برای سیاه چاله ها هم بتوانیم شاهدی بیاوریم که حد و مرزش را بتواند تعیین هم کند، برای این باتلاق لجن پراکنیها هم می توانید از همه طرف ببینید چطور هم آیا حد و مرزی می توانید بیابید آنجایی که طرف حتی حاضر هم نیست که اقرار کند که عجب دکانی هم باز کرده ایم برای خودمان که تمامی هم ندارد! و حالا شما اینجا شروع بفرمایید هم که از چهار مرحله ای بگویید که بقول علامه حسن زاده به روح و قلب و خیال و طبع هم تقسیم شده است و دانی و عالی دارد و .... خوب عرفانت به کجا هم می خواهد برود و بلکه به همان استاد هم ایراد نخواهند کرد که تو چرا برای این همه مشکلات و اختلاسها و دزدیها و سیاستهای غلط و ... یک کلمه هم نگفتی؟! چرا صدایت در نیامد؟! اگر تو اولیاء الله ای که چرا خود من هم از تو بیشتر اولیاء الله نیستم!!! مگر من چیم از تو کمتر است؟ من خودم اصلا از بچگی هم عارف بودم و عارف خواننده هم از تو بیشتر عارف و آن هم عارف کامل و متکامل هم هست. حال هر چه همه و همه بفرمایند که اصلا حافظ آنجایی که گفته است کلک تو بارک الله را می دانی؟ راجع به همین علامه بوده است که می دانسته هم در آینده خواهد آمد و در موردش فرموده است. امام جعفر صادق هم او را می شناخته است و راجع به او حرفها زده است همانطوری که راجع به قم و حضرت معصومه هم فرموده اند که چطور دری از درهای بهشت هم هست. یحتمل بفرمایند در جوابت که باز تو هوس سه کله پوکی هم کردی و بلکه پستانک ات را هم گم کرده ای و فرق بین پستان مادر و پستانک را هم دوباره یادت رفته است و بلکه حرمت حضرت زینب و حضرت زهرا را هم حتی رعایت نمی کنی و همین هم می شود که توی صفرهایت هم گیر کرده ای و بلکه باید همان چهار تا صفرش را هم بزنی و حتی طوطی واری هم می گویی که می خواهی از صفر طلبگی ات به الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم برسی ولی از بخت بدت توی گل و بلکه باتلاق و اینها هم گیر کرده ای و تکان هم نمی توانی بخوری و خاک توی سر هم شده ای و ....؟ و هیچ چیز هم بدتر از خاک توی سری داریم؟

حالا بنده ی حقیر نمی خواستم عرض کنم ولی شما ببینید که چطور هم یک کسی را مثل این بنده ی خدا هشام ساتی اگر درست اسمشان را گفته باشم هم دارید که به گفته ی همین سایت پروژه ی ژن شناسی ریاضیات خودمان هم از شاگردانی است که یحتمل بتوان او را نوه ی عبد السلام هم عنوان کرد و به چه خوبی است. ببینید چقدر مقاله هم دارد که حالا بنده ی حقیر همان دو تای آخریش را هم می گویم:

https://arxiv.org/abs/2105.02871

https://arxiv.org/abs/2103.01877

عرض بنده ی حقیر این هم هست که حالا با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم اصلا کار نداریم و اصلا هیچی و کشک؛ ولی شما بفرمایید که آیا آمریکا است که مغز متفکر عالم هم هست و هشام ساتی هم کشک همانطوری که کوجی هاشیموتو هم کشک و بلکه دیگر کامران وفا که دیگر هیچی همان هیچین پیت پیچی مو ای خودمان اند همه و همه. عرض بنده ی حقیر تمام. اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿60﴾ وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ﴿61﴾ سوره ی مبارکه یس

 

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى إِیمَانٌ لاَ شَکَّ فِیهِ - وَ غَزْوٌ لاَ غُلُولَ فِیهِ وَ حَجٌّ مَبْرُورٌ - وَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ شَهِیدٌ - وَ عَبْدٌ مَمْلُوکٌ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ نَصَحَ لِسَیِّدِهِ - وَ رَجُلٌ عَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِبَادَةِ - وَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِمَامٌ مُسَلَّطٌ لَمْ یَعْدِلْ - وَ ذُو ثَرْوَةٍ مِنَ اَلْمَالِ لَمْ یَقْضِ حَقَّهُ وَ فَقِیرٌ فَخُورٌ .

 

صحیفة الإمام الرضا علیه السلام  ,  جلد۱  ,  صفحه۴۱

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 66، ص 393-394

https://lib.eshia.ir/71860/66/393

 

 

با عرض معذرت باید هم عرض کنم که شما نمی توانید عرفان و خصوصاً هم عرفانهای انحرافی کله پوکی را بطور علنی هم وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه فلسفه ی تحلیلی و دیگر بماند که چطور هم ریاضی فیزیک بفرمایید. نمونه ی مسئله اینجا است که بفرمایند که قلب سر زمینی در منطقه ی ما است ولی مغز متفکر عالم هم در آمریکا است یا لااقل چنین هم مدعی است! یعنی حالا خودمانیم شما حساب بفرمایید که مسئله دچار کله پوکی هم نمی شود که اینطور حساب کنیم؟ یعنی آیا بالاخره به قلب عالم و بلکه به قولی هم به قلب سر زمینی که در منطقه ی ما هم هست از یک طرف و از طرفی هم به مغز متفکر عالم که در آمریکا هم که نباشد و بلکه به قلب و مغز افرادی هم که در این سرزمینها و بلکه ماورای آنها هم باشد فشاری نخواهد آمد آنچنان که فشار به مغز در یک جا فشار به قلب در جای دیگری را هم خواهد آورد و بر عکس هم فشار به قلب در یک جا انواع فشارها را هم به مغز در جای دیگر و بلکه انواع فشارها را هم به قلب و مغزها همه و همه در یک جا را هم خواهد آورد آنچنان که از مرز و حدود خدا پسندانه هم خارج خواهند شد؟! و حالا ما به انواع اپیدمیها و وبازدگیها و طاعونها و جنگها و اینها هم کاری نداریم که چطور هم ممکن است وقتی که خدا و پیغمبر ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را کنار می گذارند و به کمتر از خدا هم می پردازند چه فجایع دیگری نیز رخ خواهد داد؟ و لذا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی قهی را هم عرض بنده ی حقیر این است که سوای کله پوکیهای عرفانی انحرافی اش هم جدی گرفت!

بنده راستش را بخواهید احساس گناه هم می کنم که نمی دانم چه شد که سایت وبلاگ بیان که بنده وبلاگ الغدیر را هم در آن می نویسم برای مدتی دچار مشکل شد و بنده ی حقیر گفتم نوشته ام را در سایت دیگری به عنوان نظر برای آن هم بنویسم. و آنگاه سر آن بنده ی خدا که استاد این حقیر هم تشریف دارند را هم درد آوردم. خدا از گناهان این حقیر بگذرد.

بالاخره یک شیطان بزرگ عظیمی هم در درون بعضی هست که باید هم مهارش کرد تا بتوان اصلا کاری هم از پیش برد آنطور که آمریکای شیطان بزرگ هم یک وقت دیدید گفت بابا این شیطان بزرگ دیگر را که حالا ما هم خیلی فکر می کردیم خیلی خیلی هم شیطان بزرگی هستیم را ما مانده ایم باید بالاخره چه ها هم که باهاش می توان کرد یا نکرد و مانده ایم چه خاکی توی سر خودمان کنیم؟! در شیطنت هم مسابقه دادن این است دیگر؛ آخوند و غیر آخوند هم ندارد. خود آخوندهای ما هم اتفاقاً می فرمایند که حضرت پیغمبر هم می فرمودند که این نیست که من هم شیطانی ندارم ولی من بر شیطانم سوار هم هستم؛ و بلکه یحتمل منظور به این هم هست که اجازه ی شیطنت به او نمی دهم و اجازه هم نمی دهم که حتی بطور عرفانهای انحرافی هم مرا به شیطنتهای کله پوکی بکشاند.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و اشیاعه

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿60﴾ وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ﴿61﴾ سوره ی مبارکه یس

 

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى إِیمَانٌ لاَ شَکَّ فِیهِ - وَ غَزْوٌ لاَ غُلُولَ فِیهِ وَ حَجٌّ مَبْرُورٌ - وَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ شَهِیدٌ - وَ عَبْدٌ مَمْلُوکٌ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ نَصَحَ لِسَیِّدِهِ - وَ رَجُلٌ عَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِبَادَةِ - وَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِمَامٌ مُسَلَّطٌ لَمْ یَعْدِلْ - وَ ذُو ثَرْوَةٍ مِنَ اَلْمَالِ لَمْ یَقْضِ حَقَّهُ وَ فَقِیرٌ فَخُورٌ .

 

صحیفة الإمام الرضا علیه السلام  ,  جلد۱  ,  صفحه۴۱

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 66، ص 393-394

https://lib.eshia.ir/71860/66/393

 

با اسناد نقل شده امام رضا(علیه السلام)فرمود،که فرستادۀ خدا(صلى الله علیه و آله) فرموده: برترین کارها در نزد خدا ایمانى است که در آن شکّى نباشد،و پیکاریست که در آن خیانت نباشد و حجّ‌ پذیرفته‌شدۀ بى‌شبهه است.و نخستین کسى که به بهشت وارد مى‌شود،شهید است و غلامى که به نیکوترین وجه خدایش را عبادت کرده،و آقایش را پند داده و مردى که از محرّمات خوددارى کرده با اینکه عیالوار است. و اول کسى که به جهنم وارد مى‌شود،زمامدار نیرومند و چیره ایست که دادگرى نمى‌کند،و ثروتمندیست که حقوق الهى را از ثروت خود نمى‌پردازد،و نیازمندى که متکبّر و خودخواه است.

 

صحیفة الرضا علیه السلام / ترجمه حجازی ;  ج ۱  ص ۲۷

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/481277/translate?rownumber=4

 

 

بحا رالانوار، جلد 68، ص 272 آدرسی است که صفحه ی سایت رهبری حضرت ولی فقیه آیت الله العظمی امام خامنه ای مد ظله العالی برای این حدیث می دهند. و اگر توجه بفرمایید، آدرسی را که بنده ی حقیر داده ام فرق می کند که حدیث را دقیقاً به این صورت هم آورده است:

 

75 - صحیفة الرضا (ع)، عن الرضا، عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
أفضل الأعمال عند الله إیمان لا شک فیه، وغزو لا غلول فیه، وحج مبرور، و أول من یدخل الجنة شهید وعبد مملوک أحسن عبادة ربه ونصح لسیده، و رجل عفیف متعفف ذو عبادة، وأول من یدخل النار أمیر متسلط لم یعدل، وذو ثروة من المال لم یعط المال حقه، وفقیر فخور [1].

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 66، ص 393-394

https://lib.eshia.ir/71860/66/393

 

البته طبعهای مختلفی هستند از بحار الانوار که اینی که بنده ی حقیر هم از آن آوردم طبع دار الاحیاء التراث و 110 جلدی است و طبع دیگری هم هست که طبع موسسة الوفاء و 104 جلدی است. این حدیث را اتفاقاً آن طبع دیگر هم در همان صفحه ی جلد 69 هم آورده است. ولی در هیچ کدام از این دو طبع و انتشارات این حدیث در صفحه ی یاد شده که در صفحه ی سایت حضرت ولی فقیه هم آمده است بنده ی حقیر که نتوانستم پیدایش کنم. این را بعضی هم یحتمل اشکال کنند که خوب دیگر این حالا مشکلی که ندارد و مسئله ای هم نیست و حتی دعوای شاگردی و دانشجویی و طلبگی که به منظور رسیدن از صفر الی الفهای بینهایتهای آیات اللهی های درجات و مراتب متعالیه اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم ندارد. حالا بنده ی حقیر عرض می کنم که مسئله چیست ولی اولاً همین هم که اصلا صفحه ی سایت حضرت آقا اصلا باز هم نمی شد این چند روزه!!! بقیه اش بماند برای بعد از نماز جماعت ....

====================

 

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ ﴿الرعد: 9﴾

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

 

عرض بنده ی حقیر اینجا این هم هست که اتفاقاً آمدم بروم به نماز ولی باز ارسال نظرات یک جورهایی گیر کرد و بنده کمی هم یحتمل جا ماندم از نماز جماعت. عرض بنده ی حقیر ولی این است که در خود حدیث شریفی که از امام رضا و در بحار هم آمده است یک جایی برای دعواهای طلبگی هم باز می کند که یک جا از قول جامع الاحادیث در صحیفة الرضا می فرماید که امام مسلط لم یعدل و جای دیگر در بحار الانوار می فرماید امیر متسلط لم یعدل وارد آتش می شود و اول کسی هم هست که چنین می شود! ولی لذا مسئله ی اقامه ی دعوای درست و حسابی حتی با امام را هم باید درست ارائه داد که حتی اگر خودت هم برای امامت خیلی هم سنگش را به سینه ات می زنی آنگاه یک کاری هم نکنی یک وقتی که هم او را به عنوان اولین کسی که وارد آتش می شود را دخلش را بیاوری! مسئله اینجا دیگر فقط ملا علی کنی و حاج ملا هادی سبزواری و بلکه سید جمال الدین اسدآبادی و امام خمینی و امام خامنه ای مد ظله العالی هم نیست که حالا شما بفرمایید که خوب اینها که خودشان هم چنین ادعایی را نداشتند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند! یعنی عرض بنده ی حقیر این هم هست که بالاخره مسئله امام زمان عجل الله فرجه الشریف که هست که از شاگردی و دانشجویی و طلبگی قرار هم هست که از صفر به بینهایتهای الفهای آیات اللهی مراتب و درجات بالاتر و متعالیه و اجتهاد و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسیم و آن هم با لحاظ خدا و پیغمبر درصراط مستقیم و نه منحرف شدن هم به راه های چپ و راست از مقاومت اسلامی.

و لذا وقتی بنده ی حقیر هم دارم عرض می کنم که کارخانه های هواپیماسازی مسافربری ما را باید هم هر چه زودتر نیز راه اندازی شوند و ما تمام مدت هم در گوشه ی اتاق خود در کارخانه مان که حتی منتظر اولین استارت آپ آن هم هستیم که راه اندازی هم هر چه زودتر شود، مسئله همین است دیگر. مسئله باز یحتمل بعضی بفرمایند که چیست؟ تو که تا دیروز داشتی از کله پوکیهای هیچین و پیت پیچی و مو با تغییر نامهای نیوترینویی در مدل استاندارد ذرات فیزیک لپتونی از نیوترینوهای الکترونی و تائونی و میونی به نیوترینوهای هیچین و پیت پیچی و مو ای و این حرفهای بیخودی و کله پرتی ات هم سر و کله ی همه را هم برده بودی! حالا باز هم ولی بگو ببینیم مسئله ات چیست؟ عرض بنده ی این است که بعضی هم واقعاً یحتمل به حق اشکال بفرمایند که شما نمی توانید هم از کله پوکیهای هیچین و پیت پیچی و مو ای بفرمایید و باز یک مرتبه مقر هم آمده و اقرار بفرمایید که هیچین اتفاقاً یک سری اسلایدهایی ه دارد که در آنها حتی اولین مقاله ی آیته را نیز بصورت تک قطبیهای مغناطیسی شرح هم می کند. یعنی اشکال اینجا است که بالاخره آیا داری به عرفانهایی هم روی می آوری که دیگری را هم داری کله پوک می نامی و اما در عین حال هم از کله پوکیهای آنها حتی در فضاهای هیلبرت با ابعاد بینهایت هم استفاده می بری؟! و همین را هم بعضی اشکال می کنند که شما اینجا نمی توانید ه از عرفانهای انحرافی توهین به دیگران استفاده کرده و هم به فلسفه ی قاره ای و بلکه فلسفه ی تحلیلی و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم استناد بفرمایید. اگر می خواهید ریاضی یا فیزیک یا حتی شیمی را درست و درمان بفرمایید آنگاه هم می باید لزوماً مقالاتی را در ژورنالهای معتبر هم چاپ بفرمایید و الا که معلوم است از ریاضی فیزیک و علوم طبیعی هم بهره ای نبرده اید و اگر هم می خواهید از عرفان یا حتی از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بفرمایید که باز همینها هم در جای خود قابل انتشار هستند و می توانند مورد بهره برداری عموم هم قرار گیرند. ولی اگر کارتان دلبخواهی از عرفان به فلسفه و حکمت متعالیه و ریاضی فیزیک و الی ما شاء الله هم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کشید و همینجا هم الی ما شاء الله دارید می نویسید که همه و همه را هم خسه می کنید و مثنوی نه من کاغذ هم کمتان است! یعنی شما را از همان اول هم باید انتخابتان می کردند می رفتید با برجام و 5+1 هم مذاکرات می کردید همانطوری که به این بنده ی حقیر هم اتفاقاً امروز گفته شد که استاد دکتر حسن عباسی نیز فرموده اند که قلب سرزمینی در همین منطقه ی ما هم هست اگر چه هم که امریکا یحتمل مدعی شود که مغز متفکر عالم هم تشریف دارند. بنده ی حقیر اتفاقاً می خواستم عرض هم کنم که آیا شما باز فکر هم کرده اید که با یک کله پوکی طرفید که خیلی هم خوب می شود گذاشتش سر کار و بلکه خودتان هم خبر ندارید که با از آن عجوبه ها هم طرفید که مدعی است همه ی کله پوکها را هم می گذارد سر کار؟! کدام قلب زمینی؟ کدام کشک؟ کی این حرفها را به شما زده است؟ چرا اینقدر زود باورید و کله پوکیه هم حتی می خواهید با خود ادوارد ویتن و کامران وفا وارد دعوا هم شوید و آن هم کامران وفایی که جایزه ی مصطفی (علیه السلام) را هم گرفته است.

عرض بنده ی حقیر اینجا این هم هست که بابا راست حسینی بفرمایید که ما می خواهیم خودمان برویم برجام کنیم و تو را هم می خواهیم به عنوان کله پوک درجه یک خودمان بگذاریم کنار. دیگر چرا این همه بازی هم در می آورید که اقایان خانمها ما کارخانه هایمان را همه و همه را از کارخانه ی نانوایی تا کارخانه ی رشت الکتریک تا کارخانه ی چیت سازی تا .... را تعطیل کرده ایم و زیر وام بانکها همه را اسقاط کافه کرده اند و یا فروخته اند یا در حال فروش هم هستند. و لذا تو هم این فکر کارخانه های هواپیماسازی مسافربری ات را از کله ات بیرون هم کن که خیال هم کرده ای که چون بچه بودی می رفتی شرکت هواپیمایی و از این هواپیماهای کشی که ملخش را با کش می بستند و کشش را هم پیچ می دادند و می چرخاندند تا یه کمی هم پهپادی حالا چقدر پرواز هم کند که معلوم هم نبوده است که آیا همان موقعش هم پهپادهایت خودی هم بوده یا غیر خودی و ثبتشان هم نکرده بوده ای، و حالا چطور هم می خواهی کارخانه ات را آنقدر هم توسعه دهی که لابد رئیس کارخانه هم می خواهی باشی و بلکه با همه ی کارخانه های مسافربری جهانی هم رقابت کنی و خصوصی سازی هم می خواهی کنی و بلکه وام هم از بانکهای دولتی و خصولتی و بلکه خصوصی هم نمی خواهی بگیری؟ یعنی همه ی اینها را خودتی خودتی خودتی؟ و به هیچ کس دیگری هم احتیاج نداری؟ آخر این چه کارخانه ای هم می شود؟ همانی که خودت گفتی: قتل الخراصون!

بابا عرض بنده ی حقیر این است که آن موقعی که باید کاری می کردی هم هیچ کار نکردی دیگر! یعنی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم حالا هی به هیچ بگیر و هی هم بگو باز داری کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و بلکه جتهای جنگنده ات را هم خودت تنهایی می خواهی راه اندازی هم کنی و بلکه حتی به پهپاد هم راضی نمی شویم. خوب، ما که اینجا بقول معروف موشک که نمی خواهیم هوا کنیم و زیادی هم از جو زده باشیم بیرون که همه و همه به ما ایراد هم کنند؟ ما داریم با توسل به خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم به کارخانه ی هواپیماسازی خودمان هم می پردازیم و حالا اگر این کارخانه خیلی هم بزرگ است آنچنان که شامل کیهانشناسی هم می توان شود و باید از مسائل کیهانی هم سر در آورد و بلکه نجوم هم لازم داریم و بلکه حالا ماهواره را هم حذف نمی کنیم و بلکه همین زمین خودمان را هم داریم رویش کار می کنیم که بالاخره چطور است که به عنوان مسئله ای سه چسم زمین ماه خورشید در از جمله منظومه ی شمسی هم کار می کند و اختلالاتی هم در کار خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رخ نمی دهد؛ آیا ما آنگاه داریم برای خودمان بهتر است که بگوییم که شعر می بافیم و بلکه شرح منظومه ی ملا هادی سبزواری را هم می نویسیم؟ همین شرح منظومه را هم بالاخره یک عرضه ای می خواهد که کسی همت کند و متوجه هم شود که در مسائلش چند مرده هم حلاج است دیگر! چرا بعضی اینقدر هم دوست دارند که مغلطه کنند؟ یعنی ما باید با حضرات آمریکایی ها در سیاست و مذاکرات 5+1 یک جور سر و کله بزنیم و با عناصر تروریستی میدانی هم جورهای دیگری سر و کله زدن دارد و بلکه شهادتها هم از ما گرفته اند و از جمله هم شهید عزیز سلیمانی و آنگاه آخرش هم بفرمایید! آیا این صحیح هم هست که بعضی مدعی شوند اینجا که برای خودت دکان هم زده ای و خیر سرت کارخانه هم باز کرده ای که چی؟ و آن هم و در وقتی که هر چند وقت یک بار دام دامش در می آید که بانکها چطور هم دارند این همه کارخانه هایی را که قرار هم بوده است که برای خودشان کاری برای عده ای درست کرده و به اقتصاد مملکت هم رونق دهند کار را به تعطیلی هم کشانده اند و .... تو اول برو یک کارگاهی و بلکه یک استارت آپی برای خودت بزن و سعی کن همان گوشه ی اتاقت بنشینی و کارت را هم بکنی و خیلی هم فکر خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نکن که بد جوری هم داری از جو می زنی بیرون و همه را خسته هم کرده ای ای که خیلی هم خیال می کنی بچه ارباب بوده ای و نجات مستضعفین عالم هم از راه تو است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت آن حضرت باید از طریق تو صورت هم بپذیرد. حالا هی شما بفرمایید که بابا و الله بالله اشتباه گرفته ای؛ آن وقت اگر عمرو بن عبد ود هی شروع هم کرد به عربده کشی و آنگاه بالاخره شیر خدا هم بلند شد و عمرو هم گفت تو کی هستی و گفت من شیر خدام و آنگاه عمرو گفت من با تو کاری ندارم؛ انوقت نگوید دیگر که چرا گفتی حالا این منم که با تو خیلی هم کار دارم وقتی من می گویم من با تو کار هم ندارم؛ مگر حرف حرف من نبود؟! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿60﴾ وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ﴿61﴾ سوره ی مبارکه یس

 

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى إِیمَانٌ لاَ شَکَّ فِیهِ - وَ غَزْوٌ لاَ غُلُولَ فِیهِ وَ حَجٌّ مَبْرُورٌ - وَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ شَهِیدٌ - وَ عَبْدٌ مَمْلُوکٌ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ نَصَحَ لِسَیِّدِهِ - وَ رَجُلٌ عَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِبَادَةِ - وَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِمَامٌ مُسَلَّطٌ لَمْ یَعْدِلْ - وَ ذُو ثَرْوَةٍ مِنَ اَلْمَالِ لَمْ یَقْضِ حَقَّهُ وَ فَقِیرٌ فَخُورٌ .

 

صحیفة الإمام الرضا علیه السلام  ,  جلد۱  ,  صفحه۴۱

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 66، ص 393-394

https://lib.eshia.ir/71860/66/393

 

با اسناد نقل شده امام رضا(علیه السلام)فرمود،که فرستادۀ خدا(صلى الله علیه و آله) فرموده: برترین کارها در نزد خدا ایمانى است که در آن شکّى نباشد،و پیکاریست که در آن خیانت نباشد و حجّ‌ پذیرفته‌شدۀ بى‌شبهه است.و نخستین کسى که به بهشت وارد مى‌شود،شهید است و غلامى که به نیکوترین وجه خدایش را عبادت کرده،و آقایش را پند داده و مردى که از محرّمات خوددارى کرده با اینکه عیالوار است. و اول کسى که به جهنم وارد مى‌شود،زمامدار نیرومند و چیره ایست که دادگرى نمى‌کند،و ثروتمندیست که حقوق الهى را از ثروت خود نمى‌پردازد،و نیازمندى که متکبّر و خودخواه است.

 

صحیفة الرضا علیه السلام / ترجمه حجازی ;  ج ۱  ص ۲۷

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/481277/translate?rownumber=4

 

 

بحا رالانوار، جلد 68، ص 272 آدرسی است که صفحه ی سایت رهبری حضرت ولی فقیه آیت الله العظمی امام خامنه ای مد ظله العالی برای این حدیث می دهند. و اگر توجه بفرمایید، آدرسی را که بنده ی حقیر داده ام فرق می کند که حدیث را دقیقاً به این صورت هم آورده است:

 

75 - صحیفة الرضا (ع)، عن الرضا، عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
أفضل الأعمال عند الله إیمان لا شک فیه، وغزو لا غلول فیه، وحج مبرور، و أول من یدخل الجنة شهید وعبد مملوک أحسن عبادة ربه ونصح لسیده، و رجل عفیف متعفف ذو عبادة، وأول من یدخل النار أمیر متسلط لم یعدل، وذو ثروة من المال لم یعط المال حقه، وفقیر فخور [1].

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 66، ص 393-394

https://lib.eshia.ir/71860/66/393

 

البته طبعهای مختلفی هستند از بحار الانوار که اینی که بنده ی حقیر هم از آن آوردم طبع دار الاحیاء التراث و 110 جلدی است و طبع دیگری هم هست که طبع موسسة الوفاء و 104 جلدی است. این حدیث را اتفاقاً آن طبع دیگر هم در همان صفحه ی جلد 69 هم آورده است. ولی در هیچ کدام از این دو طبع و انتشارات این حدیث در صفحه ی یاد شده که در صفحه ی سایت حضرت ولی فقیه هم آمده است بنده ی حقیر که نتوانستم پیدایش کنم. این را بعضی هم یحتمل اشکال کنند که خوب دیگر این حالا مشکلی که ندارد و مسئله ای هم نیست و حتی دعوای شاگردی و دانشجویی و طلبگی که به منظور رسیدن از صفر الی الفهای بینهایتهای آیات اللهی های درجات و مراتب متعالیه اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم ندارد. حالا بنده ی حقیر عرض می کنم که مسئله چیست ولی اولاً همین هم که اصلا صفحه ی سایت حضرت آقا اصلا باز هم نمی شد این چند روزه!!! بقیه اش بماند برای بعد از نماز جماعت ....

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿10﴾ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿11﴾ سوره مبارکه الصف

إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿التوبة: 111﴾

یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴿البقرة: 269﴾

 

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای استان زنجان

۱۴۰۰/۰۷/۲۴

 

من یک جایی خواندم که شهید شهریاری یک شب تا دیروقت روی یک مسئله‌ی علمیِ پیچیده‌ای کار میکرد و نتوانست آن را حل کند. شاگرد او نقل میکند -این را در آن کتاب نوشته بود- که شهید مبالغ زیادی کار کرد، بعد که نتوانست این مسئله را حل کند، گفت برویم مسجد دانشگاه -گمانم دانشگاه شهید بهشتی- ‌رفتیم داخل مسجد، دو رکعت نماز خواند با حال، با توجّه، بعد از نماز گفت فهمیدم، راه حل را خدای متعال به من نشان داد؛ بلند شد آمد و مسئله را حل کرد. معنویّت این است؛ راه خدا این جوری است. وقتی انسان این حرکت را کرد، این مسیر را پیش رفت، آن وقت رسیدن به قلّه ممکن میشود، آسان میشود؛ نمیگوییم حتمی میشود امّا ممکن میشود. بدون حرکت در این مسیر، رسیدن به قلّه امکان‌پذیر نیست.

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48908

 

 

 

بنده ی حقیر یادم رفت که می خواستم عرض کنم که آیا حضرت عباس بن علی بن ابیطالب، قمر بنی هاشم، علیه السلام به عهدش وفا می کرد اگر در سر راهش هم سگی تشنه را می یافت که می توانست به او هم آب دهد ولی آب هم نمی داد؟! عرض بنده ی حقیر این است که قمر بنی هاشم علیه السلام حتماً به او هم آب می داد! یزیدیان هم آنطور نشته ی خون امام حسین علیه السلام نمی شدند اگر این شبهه در ذهنشان ایجاد نمی شد که هیچ کس حق ندارد بدون اجازه ی آنها آب بنوشد و فقط هم آب در اختیار آنها است و بس!

فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ ﴿76﴾  فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لأکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ ﴿77﴾ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَآ أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ﴿78﴾ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿79﴾ سوره مبارکه الانعام

هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ ﴿الرعد: 12﴾

 

مسئله به این سادگیها که جناب عرفان کادیکویلو می فرمایند هم یحتمل نباشد آنطوری که خود جناب نایجل هیچین هم در رابطه با تک قطبیهای مغناطیسی هم در اسلایدهای زیر می فرمایند (این می تواند تمرین خوبی برای یاد گیری محاسبات کوهمولوژیکی و اعداد چرن و ... باشد):

 

https://www.maths.ed.ac.uk/~v1ranick/hitchin.pdf

 

https://math.stackexchange.com/questions/1776528/background-for-

reading-atiyahs-first-paper-on-the-twisted-cubic

 

بنده ی حقیر می خواستم نکته ای را راجع به نظریه های اطلاعاتی که نامساویهای تک همسری روی آنها صدق هم می کنند عرض کنم که در نظرریه هایی که شما نتوانید هم به واقع سیاه چاله ای را از ستاره ای تشخیص دهید بنظر این حقیر می رسد که این نامساویها زیر سوال هم می روند چرا که یک ابهامی هم هست که آیا شاهد طلوع سیاه چاله ای هم هستید یا غروب ستاره ای یا بلکه غروب سیاه چاله ای یا طلوع ستاره ای؛ این هم ممکن است که یحتمل همچون سیارات و قمرهایی هم و بلکه سیاه چاله (ها)یی دارند ستاره هایی را یدک می کشند  یا اینکه بر عکس ستاره ها هم هستند که دارند سیارات و قمرها و بلکه دیگر اجرام آسمانی را همراه خود یدک می کشند آنچنان که در صورتهای فلکی سماوی دیده می شوند. و اما آنچه در پنج تن اهل عبا: الله محمد علی فاطمه حسن و حسین دیده می شود در زمین و آسمان هم نظیر ندارد.

اللهم یا حمید بحق محمد 

یا فاطر بحق فاطمه

یا عالی بحق علی

یا محسن بحق الحسن

یا قدیم الاحسان بحق الحسین

اللهم بحق حجتک المهدی علیه السلام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿1﴾ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿2﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿3﴾ وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ﴿4﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿5﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿6﴾
 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

چو کفر و دین بود قایم به هستی، بود توحید عین بت پرستی

 

استاد: گاه سالک در برخی از حالات سر، سخنانی می گوید که اگر در غیر آن حال بگوید، کفر است. شاید این بیت نجم الدین هم شبیه به آن ها باشد. خلاصه می خواهد بگوید: معشوق را بی مظهر و در کنار از مظهر نمی توان مشاهده نمود، لذا تا وقتی دیدن است، مظهر هم وجود دارد. بنابراین، تا وقتی که شخص خود را بکلی از دست نداده است، دیدن محبوب عین بت پرستی است؛ و وقتی به شهود فنای خویش نایل شود، دیگر غیری در دیده ی دل او نمی ماند تا بت پرستی باشد؛ که

ما وَحَّدَ الواحِدَ مِن واحدٍ، اِذ کُلُّ مَن وَحَّدَهُ جاحِدُ (منازل السائرین، ص 62- هیچ کس خداوند یگانه را به یگانگی نخوانده است، زیرا هر کس او را به یگانگی خوانده، او انکار کرده است.)

 

شرحی بر گلشن راز، شیخ محمود شبستری، تقریر بیانات شفاهی علامه سید محمد حسین طباطبایی، تدوین و بازنویسی عارف واصل آیت ا... حاج شیخ علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی)، انتشارات احیاء کتاب، 1384

 

 

بنده دیروز خواستم ایمیلی به یکی از تقریر کننده های گلشن راز بفرستم و در همین حین هم خواستم چیزی در نظرات این سایت بنویسم و دیدم که قفل کرده است. ایمیل را نوشتم و دوباره خواستم بنویسم که دیدم بعد درست هم شده است! البته بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که قتل الخراصون که کدام تقریر کننده ی گلشن راز؟! عرض بنده ی حقیر اینجا این است که شما فرض بفرمایید که در حینی که در نماز جماعت هم قرار دارید شاهد حرکات موزونی هستید که همه و همه از مرد و زن گرفته در حال اقامه ی نماز هم هستند و در عین حال هم حرکاتی موزون را دارند انجام می دهند همانطوری که مکبر هم دارد با چقدر از صدایی خوش هم آوایی را سر می دهد که نشانی از بموقع به حرکات موزون پرداختن هم هست.

حالا شما حساب هم بفرمایید که سالک الی الله ناظر است که یک خیل عظیمی از افراد هم به رقص و آواز خود در دیسکوتکها و رقاص خانه ها و کاباره دانسینگها مشغولند و در همین حین هم صدای اذان بلند می شود که حی علی الصلاة حی علی الصلاة. بنظر شما آیا می توان هم این رقاصها و آوازه خوانها و موسیقیدانها را هم قانع کرد که کمی هم در حرکات موزون در نماز جماعت و بلکه هم در نماز فرادی نیز دقت بفرمایید تا آنجا که یحتمل هم بمیل خود بتوانند در این حرکات موزونی که غیر از حرکات موزون خودشان هم هست شرکت بفرماییند؟! یعنی عرض بنده ی حقیر اینجا این است که اگر امام جماعت و امام جمعه از همه دعوت هم بفرماید که خوب حالا که ما با کم آبی هم روبرو شده ایم یحتمل خوب هم هست که اتفاقاً همه و همه بصورت جماعت هم نماز استسقاء اقامه کنیم تا ان شاء الله خدا برای ما باران رحمت هم بفرستد. 

اینجا باز یحتمل یک رقاص و آوازه خوان مدرنی هم اشکال بفرمایند که خوب چرا شما رقص سرخ پوستی هم نمی فرمایید آنجوری که اتفاقاً سرخ پوستان هم رقص باران داشته اند و خیلی هم برایشان باران رحمت هم می آمده است و .... اینجا هم جواب بالاخره چیست؟ مسئله دیگر فقط حرکات موزون نیست که حالا شما آن حرکات موزونت را انجام نده و بلکه حرکات موزون ما خیلی هم بهتر از مال شما است. مسئله آیا تهدید قتل الخراصون است که در قرآن کریم هم آمده است، یا خیر؟! یعنی نکند بجای اینکه شما بتوانید حضرات را راضی کنید که به نماز تشریف بیاورند و اقامه نماز جماعات و نماز جمعه نکند بلکه آنها شما را هم راض کنند که به وجد آمده و بدتر از داستان پایتخت یک مرتبه خود را در مجلس لهو و لعب هر چند عروسی هم بیابید که دارید آنقدر با دیگران می رقصید و می زنید و آواز می خوانید که سقف هم یک مرتبه آمد پایین و روی سر طبقه ی اولیها هم از طبقه ی دوم و حتی سوم و بلکه بالاتر هم خراب شدید و کل ساختمان هم فرو ریخت! و لذا به عبارتی دیگر هم قتل الخراصون!

اینجا این سوال هم مطرح است که یحتمل شما مشاهده گر چند خانم هستید که سگی دنبالشان می کند و شاهد دیگری هم می گوید ندوید ندوید و خودش هم می دود که به این خانمها کمک کند و سگ را بلکه مهار هم کند و آنها را از شرش نجات دهد. یک وقت دیگر هم هست که در راه بازگشت از امامزاده مشاهده هم می فرمایید که سگی در پیاده رو ایستاده است و شما هم راهتان را عوض می فرمایید که از خیابان بلکه بروید و در همان حین هم سگ دستهایش را به دیوراه ی رودخانه می گذارد حالا به هر دلیلی هم که باشد. در همین حین هم خانمی محجبه و بلکه چادری هم می خواهد از پیاده رو رد شود و شما سعی می فرمایید که به او حالی کنید که سگی در راهت خواهد بود و مثلاً نترسیها! اتفاقاً همینطوری که او رد می شود هنوز هم سگ دستهایش به دیواره ی رودخانه است و آن خانم هم بدون مشکلی رد می شود و به راهش هم ادامه می دهد! البته یک وقت هم هست که در راهتان با سگی برخورد می کنید در حینی که دوچرخه تان هم پنچر شده است و حالا دوچرخه را هم جایی می بندید و می روید که به خانه ی برادرتان هم زودتر برسید. و در راه هم گویا با این سگ حسابی دوست می شوید؛ ولی صبح هم که شد دیگر سگ را نمی یابید و بلکه سعی می فرمایید که به تقریر کننده ی گلشن راز هم ایمیلی بزنید؛ ولی این دفعه متوجه هم می شوید که اصلا هنوز سیستم ایمیلی در کار هم نیست. قتل الخراصون. و البته بعضی اینجا به جای اینکه بفرمایند قتل الخراصون. یحتمل هم بفرمایند کدام گلشن راز؟ اصلا کدام راز؟ و چه رازی؟

یعنی این درست است که اولین منزل سالک الی الله یقظه است ولی بالاخره یحتمل بعضی هم ایراد کنند که فرقی هست بین عالم یقظه که مرحوم ملا علی کنی رحمه الله بدان رسیده است و آنی که مرحوم حاج ملا هادی سبزواری قدس سره هم در آن عالم یقظه بسر می برده اند تا اینکه دست آخر هم چقدر هر کدام چطور هم می رسند به حکمت. و لذا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم یحتمل بعضی اشکال می فرمایند که منزل اولش همان عالم یقظه هم باید باشد که آیا چطور سالک الی الله و شاگرد و دانشجو و طلبه که از خلائهای صفر و آیا چقدر هم یک و درجات متناهی بالاتر هم با سعی و تلاشهایش سعی دارد به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شرف یاب شود. یعنی آنجایی که حضرت ابراهیم می فرمایند که فرمود که خوب حالا خورشید هم که مثل اینکه خوب چیزی است برای پرستش و بعد متوجه هم شد که همچون دیگر ستارگان هم افول می کند، و لذا این خدای من نیست؛ ولی خوب حالا رابطه ی من با خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و دیگر افراد از انسانها و بلکه جانداران و جامدات و گیاهان و آنگاه حتی با خورشید و ماه و زمین دیگر ستارگان و کهکشانها و آسمان هم چیست؟!

فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ ﴿76﴾  فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لأکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ ﴿77﴾ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَآ أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ﴿78﴾ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿79﴾ سوره مبارکه الانعام

و کیهانشناسی اش هم کدام است؟ اینجا یحتمل مکتبخونه هم بتواند به ما کمک کند ولی همین سوال را هم در نظر بگیرید که آیا برای اینکه به انگیزه ها و کوهمولوژی های مختلف برسیم هم می توان فقط به کوهمولوژی هوخشیلد و بلکه کوهمولوژی دوره ای هندسه ی ناجابجایی هم بسنده کرد آنطور که به هموتوپی پایدار و ناپایدار هم می توان از همین راه رسید و جبرهای گرشتنهابر هم همین را می فرمایند که کوهولوژی هوخشیلد و دوره ای و ...؟ مثلاً اگر در بررسی و تحقیق تک قطبیها و بلکه بینهایت قاطیغوریاها شما اپراتوری را یافتید که با قفل کردن وبلاک هم تطبیق کرد آیا می توانید آنرا نیز وارد مسائل کوهمولوژیکی خود بفرمایید؟ یا اینکه کوهمولوژیهای فلوئر-زایبرگ-ویتن و فلوئر- هیگارد هم بهتر اینجا می توانند عمل کنند و فقط گیر همچون کوهمولوژیهای د"رام برای خمینه های با بعدهای متناهی هم نیستید و بلکه با فضاهای هیلبرت هم سر و کار دارید که می توانند ابعاد نامتناهی هم داشته باشند.

البته بنده ی حقیر عرضم این است که نه تنها از لحاظ عرفانی و بلکه از لحاظ انسانی هم یحتمل خیلی نوع دوستانه و بشر دوستانه و حتی حیوان دوستانه هم نباشد که سالک الی الله اینطور مشاهده کند که آن سگ بنده خدا آیا چقدر هم تشنه بوده است و بلکه آیا چقدر هم کارش از تشنگی گذشته بوده است و دچار ضعف اعصاب هم شده بوده است که آنطور دستش را به دیواره ی رودجانه ای که فقط صدای آب را هم از آنجا می شنیده است گذاشته بوده است. یعنی کاری که از روی انسانیت می بود این است که یحتمل مقداری آب هم جلوی سگ می گذاشته بهتر نمی بود تا بلکه تشنگی اش هم برطرف شود بجای اینکه بی تفاوت هم از کنارش بگذرد و حتی به شوخی هم بگوید که  از خیابان برویم که یک وقت به آقا سگه بر نخورد و بعداً هم بگوید که عجب کله پوکی بوده این سگه که این کارها را هم می کرده است و یحتمل عقلش را هم از دست داده و بلکه هاری هم دچار شده است؟ قتل الخراصون

البته اینجا یک دیدگاه دیگری هم هست که علماء نیز به سگ نیز خیلی کمک می کنند که حتی از بچه هایش نگه داری هم کند همانطوری که آیت الله شفتی کرده است. ولی این را هم داریم که از استادی بنده ی حقیر شنیدم که می فرمودند که چطور قبل از انقلاب سگی پوزه اش را به سبزیهای یک سبزی فروشی داشت می مالید که او هم سعی کرد که ردش کند و حالا آیا یک چخه ای هم گفته است. نگو صاحب سگ که غلط نکنم فرمودند خانمی آمریکایی هم بوده است دل آزرده می شود و می رود کلانتری و از او شکایت می کند و او را هم در کلانتری می خواهند و حالا آیا جریمه اش هم می کنند یا خیر دیگر این را یادم نیست که آخرش چه شد؟!

البته این هم هست که مایکل آتیه در شرح حالش در بیوگرافیهای دانشگاه سن اندروز می فرماید که گویا با پدرش مدتی هم در خارطوم زندگی می کرده اند و پدرش آنجا می فهمد که هر چه سعی می کند که به انگلیسیها نزدیک هم شود ولی آنها بیشتر او را به عنوان یک عرب هم می شناخته اند تا یک انگلیسی! پدر آتیه لبنانی بوده است. اما اینجا بنده می خواستم یک چیزی هم راجع به اولین مقاله ی آتیه که یک صفحه هم کما بیش گویا بیشتر نیست عرض کنم که شما وقتی سریع هم یک نگاهی بدان می اندازید، اگر به ادبیات هندسه ی جبری قدیم که آن زمان هم بیشتر متداول بوده است آشنا نباشید یحتمل بفرمایید که خوب پس تانژانتهای منحنی مکعب یا درجه ی سه پیچشی اش هم کو؟! و حال این تعبیر این حقیر هم هست که می خواهد از منحنیهایی هم بفرماید و یحتمل منظور فقط یا حتی اصلاً هم منحنی نباشد!!! شاید منظورش یک هایپر رویه ای هم هست در فضاهای تصویری و .... یحتمل باید یک بار دیگر مسئله را درست مطالعه کنم. بگذریم! البته اینجا ما آنقدر هم به حاشیه رفتیم که دیگر غلط نکنم صدای همه ی کارمندان دیگر در کارخانه ی هواپیماسازی ما هم در بیاید که بابا کارت را بکن و اینقدر هم حاشیه نرو و اصل متن را هم فراموش نکن و به صراط مستقیم هم بپرداز و مواظب شیاطین انس و چن بزرگ و کوچک و بلکه شیطان پرستی هم باش! چه عرض کنم؛ یک وقت دیدید که این ره که می روی به آسمان ترکستان هم نیست هر چند که مایلی بالای ابرها هم خیلی پرواز کنی! یعنی لازمه ی عالم یقظه اول این است که از آن حالات مردگی و جمود هم بیرون بیایی و آنگاه یحتمل بتوانی بیدار شوی و حتی کارخانه ات را هم درست و حسابی تاسیس کنی و بلکه خیلی از جوانان مردم را هم بتوانی از بیکاری در بیاوری. لزوماً آنطوری که بنده ی حقیر می بینم مسئله را نباید هم حتماً ساخت هواپیماهای مسافربری را به دم هواپیماها و جتهای جنگی هم گره زد هر چند که همینها را هم می توان تغییر کاربری داد. یعنی شما وقتی به علومی از انرژی هسته ای تا نیروهای قوی و ضعیف و الکترومغناطیسم هم دست یافتید، همینها هم می توانند وسائل و اسباب و سلاحهایی برای شما گردند که با آنها آیا بتوانید خود حجاب علم را هم کنار بزنید و به معدن عظمت هم نزدیک شوید و آیا بلکه هم خود حجابهای ظلمانی و نورانی علم را حتی خیلی بیشتر هم کنند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ ﴿الرعد: 9﴾

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

ثُمَّ أَتَیْتُ نَحْوَ الکِساءِ وَقُلْتُ : السَّلامُ عَلَیْکَ یا أبَتاُه یا رَسُولَ الله أَتَأْذَنُ لِی أَنْ أَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الکِساءِ؟ قالَ : وَعَلَیْکِ السَّلامُ یا بِنْتِی وَیابِضْعَتِی قَدْ أَذِنْتُ لَکِ فَدَخَلَتُ تَحْتَ الکِساءِ ، فَلَمّا اکْتَمَلْنا جَمِیعاً تَحْتَ الکِساءِ أَخَذَ أَبِی رَسُولَ الله بِطَرَفَی الکِساءِ وَأَوْمَأَ بِیَدِهِ الیُمْنى إِلى السَّماء وَقالَ : اللّهُمَّ إِنَّ هؤُلاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَخاصَّتِی وَحامَّتِی لَحْمُهُمْ لَحْمِی وَدَمُهُمْ دَمِی یُؤْلِمُنِی مایُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنِی مایَحْزُنُهُمْ ، أَنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ ، إِنَّهُمْ مِنِّی وَأَنا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ وَغُفْرانَکَ وَرِضْوانَکَ عَلَیَّ وَعَلَیْهِمْ ، وَأذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً. فَقالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : یا مَلائِکَتِی وَیاسُکَّانَ سَماواتِی ، إِنِّی ما خَلَقْتُ سَّماء مَبْنِیَّةً وَلا أَرْضا مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنِیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً وَلا فَلَکا یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرِی وَلا فُلْکا یَسْرِی إِلاّ فِی مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الخَمْسَةِ الَّذِینَ هُمْ تَحْتَ الکِساءِ. فَقالَ الأمِینُ جبْرائِیلَ : یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الکِساءِ؟ فَقالَ عَزَّوَجَلَ : هُمْ أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ ، هُمْ : فاطِمَةُ وَأَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها.

 

شما نمی توانید از خودتان هم داستان درست بفرمایید که حمید گروگان در داستان تشنه لبان رفت که داستانش را تمام کند و قسمت نظرات کنسل شد. رفت به سایت رهبری به سخنرانی شهدای زنجان گوش دهد هم فایل صوتی گیر کرد و رفت که به سایت رهبری دوباره سری بزند و همان هم دیگر باز نمی شود و ....

عرض بنده ی حقیر این است که کوهمولوژی و هموتوپی و نظریه های موانع را از محفلی که در آن حضرت فاطمه سلام الله علیها و ابوها و بعلها و بنوها تشریف دارند کسی بخواهد شروع کند، یحتمل با انواع موانعی برخورد کند که اگر از هر کس دیگری هم شروع کند هم با موانعی دیگر نیز برخورد کند و اما هیچ گاه هم به محفلی که موضوع حدیث کساء هم هست راه نیابد در آن شبکه ای که واقع شده است. یک کوهمولوژی هوخشیلد و بعد هم کوهمولوژی دوره ای به یک فضای فن نویمن که بر فضای هیلبرت هم کار می کند تخصص یابد در سه تاییهای طیفی هندسه ی ناجابجایی و یافتن گروه های کوهمولوژی آن هم آیا یحتمل چقدر قابل محاسبه باشند و اما اگر فضای هیلبرت و بلکه فضای اپراتوری فن نویمن که روی آن  کار می کند هم چقدر متناهی یا بینهایت هم باشد. و لذا وقتی فضای ما یک خمینه ای هم باشد که گروه کوهمولوژی آن با کوهمولوژی درام هم منطبق شود؛ اینجا گروه های کوهمولوژی برای خمینه ای با ابعاد متناهی آنگاه متناهی هم هستند ولی گروه های کوهمولوژی هوخشیلد و دوره ای هم آیا می توانند یا نمی توانند برای طیفهای سه تایی یک کوهومولوژی که مثل یک دنباله ای از گروه ها را تشکیل می هند بینهایت گروه های غیر مبتذل هم داشته باشد. اینجا یحتمل بعضی اشکال می کنند که رسیدن به حدیث کساء کار را در این فضاها سختتر هم می کند ولی بعضی دیگر یحتمل بفرمایند که اینطور نیست و بسته به انگیزه ی شما است که اصلا بدنبال چه چیزی هستید و چه می خواهید؟ اگر از خدا و پیغمبر و ائمه هم که شروع کنید و بدان هم ختم می شوید و وسطش هم همان است که اول و آخرش هم هست هر چند که موانعی هم یحتمل برای بعضی باشد که چطور اسلام را هم درک کنند و .... و حالا استاد حمید گروگان هم که حتی در مترو هم می توان داستانهایشان را پیدا کرد و خواند.

 

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ ﴿الرعد: 9﴾

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

بعضی اشکال می فرمایند که تو که نمی توانی کارخانه ی هواپیماسازی غیر مسافربری و از جمله هواپیماهای جتهای جنگنده را هم خصوصی سازی کنی و بهتر است همان گوسه ی اتاق کارخانه ات بنشینی و چیزی هم خیلی راجع به این حرفهای زیادی نزنی! اینها کارهای نظامی و بلکه دولتی هم هستند که خصوصی سازیشان خیلی هم به این آسانیها یحتمل نباشند. به هر حال برای اینکه ما خیلی هم از صراط مستقیم دور نشده و بلکه به وادیهای شیطانی و شیطان پرستی هم وارد نشویم، یحتمل بهتر هم هست که نظریه های موانع و (کو)همولوژی و بلکه (کو)هموتوپی حتی از همین گوشه ی اتاقمان در کارخانه های هواپیماسازی مسافربری را نیز بهتر بررسی کرده و حتی به شناسایی انتقال به قرمز طیف سنجی ستارگان و بلکه سیاه چاله ها را در اطرافمان و بلکه در کهکشانهای دور و نزدیک هم بهتر بسنجیم و بلکه نسبت به حرکتهای خود مشاهده گر هم توجه کنیم که آیا گروه های بازبهنجارش در طیفهای آی آر و یو وی اینجا چقدر هم می توانند دخیل باشند. مثلاً از جمله این مقاله را هم در تتناظر ریسمانها و از جمله ریسمانهای هتراتیک و کوهمولوژی کوهموتوپی هم بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2103.01877

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ ﴿الرعد: 9﴾

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، وقتی دارید در امر شاگردی و دانشجویی و طلبگی از صفر الی درجات و مراتب متعالیه ی الفهای بینهایت آیات اللهی، سالک الی الله یحتمل هم مایل است که از نظریه ی ام و اف و بلکه ریسمان و گرانش کوانتومی مسئله را به  فضا-زمان 4 بعدی یا حتی به فضاهای با بعد کمتر مثل فضاهای 3 بعدی بدون زمان تنزل می دهیم آنگاه آیا تصاویری که از فرمهای کیلینگ حاصل روی گرروه ها و جبرهای لی روی این خمینه های ریمانی بعدهای پایین 2 الی 4 بعدی چه تکینگیهایی را هم خواهند داشت؟

یعنی یک جایی شما یقینی شروع می فرمایید از حضرت رسول و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف و سعی می فرمایید که از اصل خصوصی سازی روی فرد فرد افراد مورد بحث به مرزهای خمینه هایی که اسلام را هم در بر می گیرند و بلکه ماورای آنها را هم بررسی بفرمایید. و اما یک وقت هم هست که از خارج از مرزهای اسلام هم بخ انواع خمینه ها و نظریه های ریسمان و ام و اف نیز می پردازید و آنگاه یحتمل هم می خواهید مسئله را به اسلام و بلکه به فرد فرد مسلمانان و از جمله هم از دیدگاهی چقدر هم از بالا به پایین یا از پایین به بالا آنطور که در راس همه ی مسائل خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند هم خصوصی سازی اش بفرمایید و آنگاه هم به ماورای مرزهای اسلام نیز بسطش دهید.

خوب، نمونه ی این مسئله را شما در همین مسئله ی کارخانه ی هواپیماسازی مسافری و بلکه حتی جتهای جنگنده هم دارید که حالا وقتی خیلی هم مسئله را خصوصی سازی اش می فرمایید که فقط بنده ی حقیر خودم و خودم هم هستنم که نشسته ام گوشه ی اتاقم و دارم به مسائل گوناگون کم و کیف کارخانه و ساخت آن و رقابتهایی که می تواند کارخانه ی ما در آن انواع درگیریها را هم داشته باشد و حتی خصوصی سازی آن و بلکه امکان خصوصی سازی اش که چطور هم می توان چنین کارخانه ای را بدون کمک دولت هم سر و سامان داد و حتی به کارآفرینی و اقتصاد کشور و جهان هم از این بابت کمک کرد و .... و همه ی اینها یک طرف و معنای یافتن میدانهای برداری کیلینگ تقارنهای متناظر گروه و جبرهای لی و معنای آیات قتل الخراصون و بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین و ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم بیابید و آنچنان که بوی خوش حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم و امیر المومنین علی بن ابیطالب و حضرت زهرا و ائمه ی معصومین و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم استشمام شوند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اینجا است که امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام می فرمایند مالک و ما ادراک ما مالک؟ 

مَالِکٌ وَ مَا مَالِکٌ، وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ جَبَلًا لَکَانَ فِنْداً، وَ لَوْ کَانَ حَجَراً لَکَانَ صَلْداً؛ لَا یَرْتَقِیهِ الْحَافِرُ، وَ لَا یُوفِی عَلَیْهِ الطَّائِرُ.شرح حدیث

هنگامى که خبر شهادت مالک اشتر رحمه الله به امام علیه السلام رسید، امام علیه السلام درباره او چنین فرمود: مالک، اما چه مالکى! به خدا سوگند اگر کوه بود یکتا بود و اگر سنگ بود سرسخت و محکم بود. هیچ مرکبى نمى‏ توانست از کوهسار وجودش بالا رود و هیچ پرنده‏ اى به قله آن راه نمى‏ یافت. مرحوم سید رضى مى افزاید: «واژه فِند (بر وزن هند) به معناى کوه یکه و تنهاست». حکمت 443

 

بنده ی حقیر برای ارجاعات آینده و دیگر علاقه مندان این جستجوهای در آرشو کرنل را اینجا عیناً کپی و می آورم:

 

https://arxiv.org/search/?

query=E_8+polytopes&searchtype=all&abstracts=show&order=-

announced_date_first&size=50

 

https://arxiv.org/search/?searchtype=author&query=Kostant%2C+B

 

https://arxiv.org/search/?

query=4+21+polytope&searchtype=all&source=header

 

https://arxiv.org/search/?

query=gosset+polytope&searchtype=all&source=header

 

https://arxiv.org/search/?

query=E_8+vafa&searchtype=all&source=header

 

https://arxiv.org/search/?

query=quintic+heterotic&searchtype=all&source=header

 

https://arxiv.org/search/advanced?advanced=&terms-0-

operator=AND&terms-0-term=becker&terms-0-field=author&terms-1-

operator=AND&terms-1-term=heterotic&terms-1-

field=title&classification-physics_archives=all&classification-

include_cross_list=include&date-filter_by=all_dates&date-year=&date-

from_date=&date-to_date=&date-

date_type=submitted_date&abstracts=show&size=50&order=-

announced_date_first

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می تواند از شاگردی و دانشجویی و طلبگی از صفر الی انقلابهای الفهای بینهایتهای متعالیه آیات اللهی اجتهاد حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و بالاخره امام زمان عجل الله فرجه الشریف ختم شود در صورتی هم که موانعی همچون انرژی هسته ای هم در این راستا به کار گرفته شوند و نه اینکه بر عکس در جهت حتی بلوکه کردن توسعه ی مرزهای اسلامی که اصلا همانطوری که حضرت امام فرموده اند اسلام بن بست هم ندارد و حکمت متعالی و حکمت الهی هم استفاده شوند. در غیر این صورت مسئله ی قتل الخراصون تنزل هم می کند به همه ی امور اجتماعی و فردی خصوصاً آنجاهایی که هندسه ی میدانهای عددی از میدانهای مختلط و حقیقی هم تنزل داده شوند به هندسه روی میدانهای متناهی و لذا یافتن فرمهای کیلینگ متناظر هندسه های تنزل یافته روی از جمله برنامه ی لنگلندز برای فانکتوریالیتی گروه ها و جبرهای لی و بلکه گروه های جبری تنزیلی reductive. و این قصه تمامی هم ندارد! و لذا ما از اصل 32 انسان در عرف عرفان نقل قول هم می کنیم که می فرماید: روح انسانی هر اندازه بیشتر به حقایق نوری وجودی نایل شده است، استعداد و ظرفیت وی برای تحصیل و کسب معارف بالاتر بیشتر می شود. در دعای افتتاح که از حضرت بقیة الله علیه السلام است آمده است که: "الذی لا تنقص خزائنه و لا تزید کثرة العطاء الا جوداً و کرماً انه هو العزیز الوهاب". و بعد جناب حضرت علامه از نهج البلاغه هم نقل قول می فرمایند که: کل وعاء یضیق بما جعل فیه الا وعاء العلم فانه یتسع به

 

۱۹۶ وَ قَالَ علیه السلام کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ.

196 - امام علیه السّلام (در ستایش دانش) فرموده است‌

(1) هر ظرفى تنگ مى‌گردد (پر میشود) بآنچه درون آن مى‌گذارند مگر ظرف علم و دانش (سینه و دل) که (چون علم در آن راه یافت) فراخ مى‌گردد (و گنجایش دارد براى پذیرفتن علم دیگر).

 

نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام، جلد 6، ص 1179

https://lib.eshia.ir/11479/6/1179

 

https://arxiv.org/pdf/1602.05985

https://arxiv.org/abs/hep-th/0301050

https://arxiv.org/abs/1005.2765

https://arxiv.org/abs/1205.0426

https://arxiv.org/abs/1206.1306

https://arxiv.org/abs/2110.10257

https://arxiv.org/abs/2107.03507

https://arxiv.org/abs/2009.14710

https://doi.org/10.2307%2F1970147

قتل الخراصون

بنده ی حقیر دارم سعی می کنم بعضی از مقالات جیمز آرتور و فوکایا و دائمی را بخوانم اگر حوصله ام آمد. ولی این را هم عرض کنم که همیشه حول و حوش گروه E_8 هم برایم یک ابهامیهایی بوده است که در این رابطه حتی می توانید آنها را ریسمانی اش و بلکه هتراتیک اش هم بفرمایید. و اینکه E_8 چطور هم به تقارنهای بیست وجهی و حدس بزنید کدام گروه گالوای معادلات درجه ی چندم هم ربط دارد؟! حتماً درست هم حدس زدید؛ معادلات درجه ی پنج و بیست وجهی فیلیکس کلاین. گویا E_8 را به پلی توپهای 21_4 هم مربوط می فرمایند که دیگر این را مطمئنم که همه و همه نیز می دانند و یک چیزی نیست مثل اینکه بگوییم حالا گروه لی G_2 هم از کجا آمده است و همه حاج و واج بمانند که یعنی چه؟

البته اینجا عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل بعضی هم بدتر از این بنده ی حقیر مایل باشند که گروه های لی را گروه های خراصون هم بنامند چرا که در هر دوی اینها می توان یک معنای دروغی را ملاحظه و لحاظ هم کرد؛ ولی نکته اینجا این است که لی Lie اینجا به معنای دروغگو هم نیست و بلکه اسم ریاضیدانی هم هست به اسم سوفوس لی Sophus Lie که به احترام او این گروه ها نامیده هم شده اند. و همینجوری هم نمی شود آنها را گروه خراصون نیز معنا نمود! ولی از آنجایی که با کلی ابهامات هم برای این بنده ی حقیر لااقل همراه است یحتمل مثل قتل الخراصون بد نباشد که کمی هم آنها را گروه ها و بلکه جبرهای خراصون نیز معنا کرد همانطوری که گروه های کیلینگ هم داریم دیگر و حالا حساب هم کنید که گروه های کلینگ گروه های لی را هم می توان قتل الخراصون حساب کرد یا خیر؟! لطفاً هم خیلی نخندید که از خنده روده بر هم شوید و اشکال هم خیلی نفرمایید که چرا گوشه ی اتاقت در کارخانه ی هواپیماسازی ات بجای اینکه بنشینی درست لااقل کارهای ریاضی ات را هم کنی و مقالات ات را هم بخوانی به این مسائل حاشیه ای خیلی پرت و پلا هم میپردازی! بگذریم. بنده ی حقیر رفتم نماز! فکر کنم هیچ وقت مقالات آرتور و فوکایا و دائمی را نتوانم هم بخوانم هر چند که خیلی هم دوست دارم بخوانمشان چرا که به کوهمولوژیهای فلوئر-زایبرگ-ویتن و هیگارد-فلوئر هم برمی گردند و بلکه بتوان هم آنها را از طرق هیچین پیت پیچی مو و گروه های  دوگانی لنگلندزی هم حلشان کرد!

البته این مسئله ی دیگری هم هست که بخواهیم از طریق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شده و بلکه حتی بتوانیم بسی نیز یاریشان کنیم حتی همینطوری که به شاگردی و دانشجویی و طلبگی از صفر بسمت الفهای بینهایتهای انقلابی مراتب و درجات متعالیه ی آیات اللهی و اجتهاد خود و در خدمت حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه نیز ادامه هم می دهیم و صد البته با انواع شیاطین بزرگ و کوچک انس و جن هم که باید هم در افتاد. مسئله اینجا یک مرتبه یه انسان یحتمل خطور هم می کند که یحتمل هم سالک الی الله و بلکه از ائمه ی محترم جماعت در قنوت هم می فرمایند یا کریم و یا رحیم؛ ولی این به معنای کریمی و رحیمی حضرت حق جل جلاله سبحانه و تعالی هم هست و نه اینکه مثلاً منظورمان آقا کریم و آقا رحیم هم باشند که ما حالا آیا می شناسیم یا حتی هم هنوز نمی شناسیم! ولی در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف چنین هم نیست که اصلا شخصیت آن حضرت هم به عنوان فردی از افراد جامعه نیز مهم نیست و بلکه موضوع این است که این شخصیت هم حالا هر شخصیتی که می خواهد باشد را ما مجرد هم کرده ایم و آن حضرت همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست سوای اینکه این کدام شخصیت هم باشد. یعنی همان شخصیت پیغمبر حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و بلکه هم اخلاق و دیگر خصوصیات آن حضرت هم هست که ما متوجه می شویم که رسول اکرم عجب عظمتی هم دارند سوای اینکه عجب بوی عطر خوشی هم هنوز از ایشان ساتع می شود و می توان هم استشمامش کرد و بلکه همین شخصیت حضرت رهبری و ولی فقیه هم سوای از شخصیت حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای هم نیست که از ان و از صحبتهای آن حضرت هم انسان می تواند هم آن بوی عطر حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را نیز استنباط کرد هر چند که آن بوی بد باتلاقی را که انسان خودش در آن گیر کرده است علاوه بر زکام بودن هم اجازه ندهد که بویی را هم بفهمد و اگر بوی بد لجن را هم به او گفتند که به به چه چه عجب بوی خوشی یحتمل باز هم متوجه بوی بدش نشود و حتی از فرح پهلوی هم تمجید کند و شعر هم برایش بگوید که به به و چه چه و اصلا درسی هم نیاموزد که بابا این ره که تو می روی آیا به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؟ یا خودت و همه و همه را نیز مسخره کرده ای! تبت یدی ابی لهب و تب و بلکه آن حضور روح امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم می توان از نائب بحق ایشان حضرت آیت الله العظمی امام سید علی خامنه ای هم درک نمود. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و احعلنا من خیر انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

با سلام، عرض بنده ی حقیر این هم بود که وقتی در شیمی یک و انگلیسی یک در دانشگاه های درجه یک انگلیسی زبان کسی از بخت بدش شروع کند به درجا زدن آنگاه یحتمل بنظرش برسد که اگر یک کالج کوچکتر هم برود برای پاس کردن این درسها باز هم امکان پذیر نیست و بلکه همانجاها هم گیر می کند! البته انگلیسی را که بخواهد با انگلیسی زبانها هم بگذراند و آن اعتماد بنفس را هم در زبان نداشته باشد و بلکه بیشتر هم فکرش در درسهای دیگرش می گذرد، همین می تواند برای او یک مشکلی هم شود که دیگر خیلی هم سخت می شود. خصوصاً اگر شاگرد بیش از حد هم از مخش کار کشیده باشد!!! بنده ی حقیر یادم هست که در کالج هولی نیمز بعد از اینکه از برکلی به آنجا ترانسفر کرده یا انتقال یافتم، کلاس انگلیسی یک برای انگلیسی زبانها  را یک بار سعی کردم بردارم ولی دوباره آنرا انداختم یا دراپ کردم. دوباره هم سعی کردم بردارم و این دفعه قرار بود یک مقاله ای برایش بنویسیم که بنده حساب کردم که خوب حالا دارم این مقاله را برای کلاس دین و مذهب و کلاس دیگری که خیلی هم به دین و مذهب کاری نداشت هم می نویسم و چرا که همین را برای کلاس انگلیسی هم ارائه ندهم. وقتی این را از روی سادگی به استاد انگلیسی گفتم، ایشان معلوم هم بود که بدجوری جوش آورده است و اشکال هم می کرد که مقاله ی کلاس دیگرت را می خواهی برای این کلاس هم ارائه بدهی؟! بنده هنوز هم متوجه نمی شوم که چرا نمی شود با یک تیر سه نشان را هم زد؟! یحتمل اینجا اشکال کنند که بعضی مثل اینکه دو زاریشان کج است. البته بنظر خودم هم می رسید که خیلی هم مقاله ی مهمی نوشته ام که دارم سیگموند فروید را هم زیر سوال می برم و لذا همه نیز باید آنرا قبول کنند و دیگر کلاس انگلیسی که حتماً هم باید قبولش کند! خلاصه همان کلاس را هم انداختم و بلکه دفعه ی آخر انگلیسی به عنوان زبان دوم را هم برداشتم و این بار خیلی هم خوب از پیش برآمدم! در آن کلاسهای انگلیسی برای انگلیسی زبانها اصلا بنظرم می رسید که انگار دیگر شاگردان حسابشان جور دیگری است و بنده هم انگار تک افتاده ام و آن اساتید هم خیلی به مسئله کمکی نمی کردند. یحتمل نوع اشکالاتی که بنده در نوشتن داشتم هم سوای آنهایی بود که دانشجویان انگلیسی زبان چنین مشکلاتی را خود به خودی هم نمی داشتند. و این را اساتید هم متوجه می شدند و یحتمل سعی هم می کردند که گوشزد کنند ولی خیلی هم کاری از دستشان برنمی آمد. این روزها ویرایشگرهایی مثل جی-میل حتی غلطهای گرامری را هم تا حدودی بنظر می رسد که گوشزد کنند و دیگر غلطهای اسپلینگ که دیگر چیزی نیست! ولی کلاس شیمی یک خیلی هم آسانتر و دلچذیرتر بود در کالج و حتی کلی هم طلبکار شده بودم که نمره ام را بیخودی هم کم داده اند و باید هم بیشتر می گرفتم و ...! البته اینجا باید هم اذعان کرد که یک اتفاقی می افتد که همچون مسئله ی مسابقه ی خرگوش و لاک پشت است! یعنی وقتی برمی گردید و به مسئله می نگرید می بینید که درست است که بالاخره مسئله را برای خودتان هم که شده حل کرده اید، ولی خوب دیگر مشاهده گران و اساتید خصوصاً خیلی زرنگ و نخبه  هم بسی پیشی گرفته اند و بلکه مسائل کوهمولوژیک جبری را که می توانند موانعی برای ورود لاک پشت به میدان مسابقه شوند را در حدود نجومی و حتی گرانش کوانتومی هم افزایش داده اند. البته لاک پشتها خود به خودی هم خودشان برای خودشان بنظر می رسد که یک نظریه های موانعی را دارند برای اینکه به میدان خرگوشها هم وارد شوند الا اینکه ما پدیده هایی هم مثل بورباکیسم را داریم. مثل این می ماند که آهنگسازی می خواهد یک قطعه ی موسیقی خیلی دلپذیری را بسازد. خوب شنونده ها فقط مایلند که از آن آیا شنیداری و این روزها با ویدئو موسیقیها حتی دیداری هم لذت می برند یا خیر؟ دیگر کاری ندارند که چقدر کار برده است تا این قطعه ی موسیقی را هم بسازد. حتی وقتی آنرا شنید یحتمل شروع کند بقول معروف به نوعی از حرکات موزون هم همراه با موسیقی اجرا کردن که البته همه ی اینها را هم از لحاظ اسلامی نمی خواهیم خیلی واردش شویم چرا که بمعنای فقهی قول زور یعنی سخنی باطل هم هست! ولی آموزنده هم هست که بالاخره مثل یک داستانی است که به یک زبان ناآشنایی یا همان زبان موسیقی هم دارد بازگو می شود که در عین حال دلپذیر هم هست. البته این همیشه از لحاظ اسلامی هم مضموم نیست و بلکه در تواشیح و بلکه در تلاوتهای قرآن هم اصول موسیقی را می توان رعایت کرد هر چند که بنده ی حقیر باز هم لاک پشتی در همان قدمهای اول تلاوت متاسفانه گیر کرده ام. ولی خیلی دوست هم دارم که اینجا نیز یاد بگیرم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

========================

بسم الله الرحمن الرحیم

این متن بالا را بنده ی حقیر سعی کردم برای کسی بفرستم که گویا نرم افزارش گیر کرد و نشد هم که بفرستم!

با سلام، گاهی اوقات اگر پیری برود سر کلاس شیمی یک یا انگلیسی یک بنشیند یا حتی به عنوان کلاس اکابر هم ثبت نام نماید معنایش این نیست که دارد اشتباه بزرگی را مرتکب می شود همانطوری که فرشته ها به حضرت ابراهیم و حتی حضرت مریم علیهم السلام هم بشارت دادند که بچه دار خواهید شد! ولی معنایش این هم نیست که حتی پیر مردها هم نمی توانند سر مکتب اکابر شیطنت کرده و از کلاس بیرون انداخته شوند. همین الان خود این بنده ی حقیر داشتم بطور مبسوطتر هم از همین دست می نویشتم برایتان که یک مرتبه همه چیز دود شد رفت به هوا! عرض بنده ی حقیر این است که حالا یک نفر استاد تغذیه ای هم ممکن است نظرش این باشد که به همه ی مریضها در بیمارستانی آبگوشت هم بدهید؛ خوب، نظرش است دیگر، نباید زد توی دهنش که چون بلد نیستی حرف هم نزن! حالا شما بهتر بلدید، شما بهتر هم نظر بدهید. غیر از این است؟ بفرمایید که غیر از این است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

===================

با سلام، نکته ای را که بنده می خواستم عرض کنم این است که گاهی اوقات اینکه شاگردی نمره اش در مدرسه یا حتی دانشگاه بد می شود بدین دلیل نیست که او بلد نیست درست درس بخواند. ممکن است او بیش از حد هم بقول آمریکاییها پرفکشنیست perfectionist است. ولی بقول شما گاهی نیز وقتی شاگرد خیلی هم به خودش اطمینان دارد ولی توی محیط ناآشنایی هم واقع شده است که نه زبانش آنچنان خوب است و نه به دروس دانشگاهی خیلی مسلط است و بلکه دانشگاهش هم از آن دانشگاه های خوب سخت و درجه ی یک دنیا است، این ممکن است که مثلاً می رود کلاس شیمی یک و در کشو را باز می کند می بیند بیست الی سی قلم وسائل آزمایشگاهی در آن است و اسم یکی از آنها را هم بلد نیست و قرار است چک هم کند که هر کدام آیا در کشوی او هست یا خیر؟ این دیگر خیلی کار ساده ای است! اما انگلیسی اش هم خوب نیست و همانطوری که می دانید دانشگاه های بزرگ معروف معمولاً یک مقداری هم غیر شخصی و بلکه روی دور تند هم هستند. همه چیز سریع اتفاق می افتد و او قرار هم هست که خود را به آن برساند. حالا اگر از این بیگدارها هم به آب بزند که کلاسهایی را که پیش نیازش را هم ندارد را هم بردارد که دیگر کارش اصلا می تواند خراب هم شود. یعنی اگر شاگرد رفت سر کلاس نسبیت عام زومینو در سال دوم کارشناسی هم نشست انتظار هم نداشته باشد همه برای اینکار او نوشابه باز کنند. ولی این هم ممکن است که شاگرد به اندازه ی کافی پشتکار هم داشته باشد که بتواند دوباره این کلاس را بردارد و بالاخره درست هم یاد بگیرد مسائلش برایش جا بیافتد. و اما موضوع این هم هست که نمره ی خراب دیگر توی کارنامه اش باقی می ماند. ولی خوب خودش که یاد گرفته است. نکته ی عجیب اینجا است که این را دانشگاه و حتی استاد هم خیلی نمی تواند به شاگردش یاد دهد که بالاخره سعی کن مسئله ای را که بلد نیستی را حالا هر چقدر هم که از سنت گذشته است یاد بگیری چرا که بدردت می خورد. دانشگاه و بنده فکر کنم حوزه هم همین است که یاد می دهد هر چیزی را در زمان خودش یاد بگیر و برو سر کارت؛ و السلام نامه تمام. یاد نمی دهد که ز گهواره تا گور دانش بجو هر چند که شعارش را هم داریم. ولی یک یاد گیری جبری را هم داریم که گویا خود آخوندها و حوزوی های ما هم این را از همه بهتر هم بلدند که بنده خیلی هم از آن خبر نداشتم و فکر می کردم فقط از آن اهل دانشگاه و اینها است. یعنی مثلاً یک جبری را بر همه تحمیل می کنید مثل فشار اقتصادی آنطور که افسار هم دست خودش است و مثلاً چهار تا صفرش را بزن و .... یعنی همان وضعیت دانشجویی که خیلی هم با کشوی وسائل آزمایشگاهی شیمی یک اش آشنا نیست و در دبیرستان هم همه چیز را طوطی واری و فرمولی و نه آزمایشگاهی هم یاد گرفته است دوباره می تواند در از آب و گل اقتصادی در آمدن دوباره و دوباره در زندگی همان دانشجو روبرو شود و تا می آید یاد بگیرد که وضعیت از چه قرار است وقت کلاس آزمایشگاهی تمام شده است و روز از نو و روزی از نو. بالاخره زمان هم مهم است که سریع درس را بفهمد و آزمایش را بموقع هم انجام دهد همانطوری که نمره ی خوب گرفتن هم خیلی مهم است. ولی بالاخره این سعی و خطاها عرض بنده ی حقیر این است که در نهایت نمی تواند به تجربه ی انسان بیافزاید و یادگیری حتی با تجربه هم افزایش یابد همانطوری که فرمولهای سخت رامانوجان را هم ممکن است هر کاری کند شاگرد نتواند اثبات کند ئو حتی بفهمد که اینها را اصلا از کجا به ذهنش رسیده است رامانوجان! فی البداهه بوده است و بلکه آنطور که یادم مانده باشد خودش گفته است الهه ای هم آنها را روی زبانش نوشته است یا رویشان کار هم کرده است تا بدست بیاورد؟ به هر حال بنظر این حقیر می رسد که حوزویان و اهل نماز لااقل از این بابت که نماز را هر روز چندین بار تکرار می فرمایند این روحیه ی مقاومت و پایداری و یادگیری را بیشتر هم در ذهن خود می توانند بپرورانند تا دیگران! ولی آن بوی خوش پیغمبر صلوات الله را استشمام کردن چیز دیگری است که یحتمل برای این هم بتوان دکانی باز کرد همانطوری که حوزویان و بلکه بلا نسبت شما دانشگاهیان چنین هم خیلی بلدند!

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

بنده ی حقیر گوشه ی اتاقم در کارخانه ی هواپیماسازی نشسته ام و مدام در فکرم که بالاخره چطور می توان کارخانه را عملیاتی هم کرد و حتی با اجی مجی لاترجی از جمله مثل هیچین- پیت پیچی- مو که حالا ماتریسهای تقارنی و بلکه ابرتقارنی اش چقدر هم جرمدارند و چقدر هم جرمی نمی پذیرند و بلکه جرمشان هم صفر است. آنگاه بعضی یحتمل سعی هم می کنند که گروه های لنگلندز LG^ را هم اینطور از مسئله بیابند که هر چند وقت یک بار بطور تناوبی هم از بلندگوها و مانیتورهای کارخانه ندا می رسد که اگر در روز و در هفته چقدر  هم راه نروید آنگاه مطمئن هم باشید که چقدر چقدر از عضلات پاهایتان تحلیل هم خواهد رفت و یحتمل هم فلج شده و بلکه ساقهای پایتان هم به هم گیر کنند و موقع راه رفتن بخورید زمین! بنده ی حقیر اصلا گاهی اصل مسئله را یادم می رود و بیشتر به این فکر می افتم که بابا حالا خوب است که اینها فقط از کارخانه ی هواپیماسازی ما است که پخش هم می شوند و اگر خدای ناکرده اینها به گوش زندانیهایی که در زندانها هم گرفتارند و از مانیتورهای آنها هم پخش می شد و می دیدند که از گوشه ی اتاق زندانشان نشسته اند و هیچ کار دیگری هم در انفرادیهایشان نمی توانند بکنند، آنگاه چه حالی هم خواهند داشت و بدتر هم به افسردگی می افتند. خدا را شکر که اقل کم ما در گوشه ی کارخانه ی هواپیماسازی خودمان اینطوری زندانی و گرفتار هم نشده ایم و آزادیم که آن کارری را که برای کارخانه مان می توانیم انجام دهیم هم یقیناً انجام می دهیم!

یعنی این یک مسئله ی دیگری هم هست که شما کارخانه را می دانید که یک جایی در این عالم هم دارید ولی اینکه حالا چطور آنرا به محل دلخواه خود هم انتقال داده و پرسنل ماهر خود را نیز در آنجا مورد استخدام واقع کرده و کارخانه را عملیاتی هم بفرمایید، گاهی اوقات هم خیلی ساده تر از اجی مجی لاترجی یا همان هیچین پیت پیچی مو خودمان است. البته خیلی از مسئله هم این است که وقتی انواع کنشها و واکنشها و بلکه ریخت و پاشها و واپاشیهایی را که در اثر تولیدات کارخانه ای داریم را به انجام برسانیم است که در اثرش هم هیچین پیت پیچی مو نیز خواهیم داشت در عین حالی که همه و همه نیز منتظرند که انواع هواپیماها هم از کارخانه هایمان بیرون بیایند.

ولی خوب وقتی که چنین نمی شود هم خیلیها اشکال می کنند که همان بهتر که ببینیم مانیتورهایمان چه می گویند و بلکه هم اینها می خواهند ثابت کنند که آن دیگری کله پوک و حتی شیطان بزرگ هم هست و نگو خودش هم هست! بالاخره انواع هواپیماهای مسافری و جتهای جنگنده و ماهواره بر و خود ماهواره هم که اسباب بازی نیستند که ما حالا بیاییم بگوییم که اسباب بازیهای ما خیلی هم بهتر است و شما کله پوکها هم بلد نیستید از اینها بسازید. و لذا شما وقتی با این بچه هایی که خیلی هم بقول معروف نخبه و باهوش و زرنگند سر و کار دارید، دیگر اینها را هم نمی توانید کله پوک خطاب کنید چرا که به خودتان هم برمی گردد دیگر. ولی مسئله ی قتل الخراصون هم کما بیش همینجاها است که گیر کرده است که حالا خیر سرت کارخانه های هواپیماسازی ات را ساختی و انواع جتها و هواپیماهایت را هم بیرون دادی ولی وقتی اخلاق هم نداری که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت متعالیه ی الهی هم برسی، همه ی اینها را هم می خواستی که چه کنی؟! انگیزه ات کدام هم بود؟ الهیات ات هم کدام است؟ عرفان ات هم کو؟ آخرش که باید می آمدی می نشستی سر مکتب اسلام و عرفان و ماوراء الطبیعه و خود را در طبیعت ناپایدار غرق نمی کردی، پس چرا از همان اول همین کار را نکردی و حتی اسلام هم نیاوردی؟ یحتمل اشکال می شود که برنامه ی هندسی لنگلندز را هم که یاد بگیری ولی هنوز در انتگرالهای تریس یحتمل وارد قسمت تحلیلی مسئله هم حتی نشده ای و نمی دانی چه باید هم کرد. و لذا باز گیر می کنی و همین هم هست که هندسه ات هم بدردت نمی خورد.

یک مشکلی که بین فخر رازی و امثال او و خواچه نصیر طوسی و امثال او هم می تواند بطور پایدار باقی بماند اینجا است که هر کدام دیگری را از نقطه نظرات خودشان در اشارات و تنبیهات ابن سینا هم نفی می کنند و اجازه هم نمی دهند که رابطه ی بین ماوراء الطبیعه و طبیعت بدرستی طوری روشن شود که قیام امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم از آن میان بپا خیرد. و خلاصه ی کلام اینکه اشاعره را بعضی می فرمایند که نمی توان هم با علوم طبیعی بدرستی جمع کرد و دیگری را هم به کله پوکی محض متهمش کرد. و لذا مسئله ی شاگردی و دانشجویی و طلبگی الفهای بینهات  آیات اللهی حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم همزمان بعضی اشکال کنند که نه تنها مغفول هم می ماند و بلکه وضعیت بدتر هم التقاطی می شود چرا که می خواهیم با قاطغوریاهای بینهات فوکایا و کارهای علی اکبر دائمی و دیگران و بلکه شوبرهای ناهنجار و شبکه های عنکبوتی مادون قرمز گایاتو-مور-ویتن هم مسائل را درآمیزیم و بلکه خسر الدنیا و الآخره هم شویم.

یعنی هر انسان عاقلی هم به شما ایراد خواهد کرد که خوب بالاخره با این همه اسباب و اثاثیه ات و کارخانه و علم و دفتر و دستکت، پس چرا هنوز اینقدر هم کله پوکی و نتوانسته ای هم ثابت کنی که طبیعیون هستند که بلا نسبت از تو کله پوکتر هم هستند. و حالا بیا و ثابت هم کن که بنده خودم هم که نمی توانم خودم را آندوسکوپی کنم اگر بخواهم پولیپم را در بیاورم و بلکه درست هم هست که ما در کارخانه هم کلی کار داریم که ریخته است سرمان و همه ی کارها را هم باید خودمان بکنیم ولی آخر نمی شود هم که با یک دست در آن واحد ده تا هندوانه ی جانانه را هم با هم برداشت! از لحاظ هندسی هم درست از آب در نمی آید. و از لحاظ ماوراء الطبیعه هم شما کارخانه ی هواپیماسازی را می خواهید اول از همه برای اینکه امنیت جغرافیایی و بلکه سیاسی خودتان را هم تثبیت کنید یا خیر؟! و الا اشکال هم خواهند کرد که دیگر کدام ماوراء الطبیعه؟ سپاه ات کو و ارتش ات هم کو؟ و بلکه خزانه داری ات هم کدام است؟! هیچین پیت پیچی مو که کارخانه را یک مرتبه منتقل هم کنی اینجا از اقصی نقاط جهان و بلکه اقصی نقاط جهان را هم فتح کنی آنگاه یحتمل بتوانی بگویی که کارخانه را راه اندازی هم کردم. و السلام نامه تمام. و لذا همه ی کارها هم دست امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست و حتی از صفر هم که طلبگی کنیم می رسیم به الفهای بینهایت آیات اللهی مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف یا خیر؟ موقع اذان و لذا نماز اول وقت جماعت و بهترین راه برای در آمدن از کله پوکی هم نزدیک دارد می شود یا کریم و یا رحیم اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا ﴿النساء: 76﴾

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.

خیلی خوش‌‌آمدید حضّار محترم، و من به همه‌ی شما خوشامد عرض میکنم؛ مخصوصاً به میهمانان عزیز نشست وحدت اسلامی و برادرانی که از کشورهای دیگر به اینجا تشریف آورده‌اند. تبریک عرض میکنم میلاد باسعادت حضرت نبیّ مکرّم و رسول اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه‌ و ‌آله ‌و ‌سلّم) را و همچنین ولادت باسعادت حضرت امام صادق (علیه ‌الصّلاة ‌و السّلام) را که در سال ۸۳ هجری، منطبق با روز ولادت نبیّ مکرّم اتّفاق افتاده است.

 

ولادت پیغمبر اکرم در واقع شروع یک دوره‌ی جدید در زندگی بشر است؛ بشارتی است برای آغاز یک دوره‌ی تازه‌ای از اراده‌ی الهی و تفضّلات الهی بر بشریّت؛ لذا این ولادت حادثه‌ی خیلی عظیم و بزرگی است. واقعاً با زبان متعارف و معمولی نمیشود عظمت ولادت پیغمبر را توصیف کرد؛ این حادثه، حادثه‌ی خیلی بزرگی است. بعضی‌ها با زبان هنر و شعر مطالبی گفته‌اند و میگویند که خب یک تصویری، ترسیمی از این قضیّه است:
ولد الهدی فالکائنات ضیاء
و فم الزّمان تبسّمٌ و ثناء(۲)
زبان هنر این‌ جوری حرف میزند: هدایت متولّد شد؛ سراسر وجود، نورباران شد؛ لبهای روزگار به تبسّم و ستایش گشوده شد. با این جور تعبیرات میشود عظمت این حادثه را تا حدودی به ذهن نزدیک کرد؛ حادثه‌ی مهمّی است.

 

عظمت حادثه‌ی ولادت پیغمبر به قدر علوّ مرتبه‌ی پیغمبر است؛ همان رتبه‌ی عظیمی که در عالم وجود، از اوّل خلقت تا آخر، خدای متعال موجودی با این عظمت نیافریده است؛ و عظمت امانتی که خداوند بر دوش او گذاشته است؛ که به خاطر این امانت بزرگ، خدای متعال میفرماید: لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن اَنفُسِهِم؛(۳) منّت میگذارد بر بشریّت؛ عظمت، این ‌جوری است. خداوند متعال، کتاب مکنون را بر قلب مقدّس پیغمبر نازل کرد، بر زبان مطهّر و پاکِ آن بزرگوار جاری کرد؛ برنامه‌ی سعادت بشر را به طور کامل به او سپرد، بر دوش او گذاشت و او را مأمور کرد که این برنامه را، هم عمل کند، هم ابلاغ کند، هم از پیروان خود مطالبه کند.

خب، حالا ما پیروان همین پیغمبریم؛ ما خودمان را منتسب به این پیغمبر میدانیم. وظیفه‌ی ما چیست؟ در هر دوره‌ای از دوره‌های زمان وظیفه‌ی مؤمنین این است که ببینند در چه موقعیّتی قرار دارند و دین از آنها چه میخواهد و چه مأموریّتی را بر عهده‌ی آنها میگذارد؛ آنچه باید به آن بیندیشند و آنچه باید به آن عمل کنند؛ این را در هر دوره‌ای باید بفهمند. خب، در این زمینه‌ها علما و روشنفکران دینی بحث زیاد کرده‌اند و حرفها زده‌اند و بحثها کرده‌اند. من در این جلسه یک مختصری در این زمینه‌ها میخواهم عرض بکنم که یک نگاه به امّت اسلامی است، یک نگاه به مجموعه‌ی ایران و جمهوری اسلامی در ایران است.

 

در مورد آنچه مربوط به امّت اسلامی و مربوط به کلّ مسلمانها است، دو نکته باید مورد توجّه قرار بگیرد که درباره‌ی آن مختصری صحبت میکنیم.  یکی مسئله‌ی اداء حقِّ جامعیّت اسلام است ــ اسلام دین جامعی است و باید حقّ این جامعیّت را اداء کرد؛ این یک مسئله است ــ یک مسئله هم مسئله‌ی اتّحاد مسلمین است؛ این دو مسئله جزو مسائل مهمّ روز ما است؛ البتّه مسائل روز، متعدّد داریم که اینها هم جزو مهم‌ترینش است.

 

در مورد مسئله‌ی اداء حقّ جامعیّت اسلام اصراری وجود داشته است و دارد ــ که عمدتاً‌ هم این اصرار از سوی قدرتهای سیاسی مادّی است ــ بر اینکه اسلام را در عمل فردی و عقیده‌ی قلبی منحصر کنند؛ این تلاش از قدیم بوده است؛ حالا من نمیتوانم یک تاریخ معیّنی را مشخّص کنم که از این زمان شروع شده امّا از حدود صد سال، صد و خرده‌ای [سال] پیش این تلاش در دنیای اسلام به طور برجسته مشاهده میشود. در دوره‌ی تشکیل جمهوری اسلامی این تلاش مضاعف شده است؛ سعی هم میکنند که شکل سیاسی به این [کار] ندهند و شکل فکری بدهند؛ به تعبیر فرنگی تئوریزه کنند این را. به متفکّرین و نویسندگان و فعّالان فکری و مانند اینها مأموریّت داده میشود تا درباره‌اش مطلب بنویسند و اثبات کنند که اسلام به مسائل اجتماعی، مسائل زندگی، مسائل اساسی بشریّت کاری ندارد؛ اسلام یک عقیده‌ی قلبی است، یک ارتباط شخصی است با خدا و عملیّات فردی‌ای است که مترتّب بر این ارتباط است؛ اسلام این است؛ اصرار دارند این را در ذهنهای مخاطبین خودشان اثبات کنند.

از نظر این گرایشِ باطناً سیاسی و ظاهراً فکری، عرصه‌های مهمّ زندگی و مناسبات اجتماعی از دخالت اسلام باید خارج بشود؛ در مدیریّت جامعه و تمدّن‌سازی، اسلام در مورد تولید تمدّن و ساخت تمدّن بشری نقشی ندارد، وظیفه‌ای ندارد، امکانی ندارد؛ در مدیریّت جامعه نقش ندارد، در تقسیم قدرت و ثروت در جامعه، اسلام نقشی ندارد؛ اقتصاد جامعه، مسائل گوناگون جامعه مربوط به اسلام نیست؛ یا مسئله‌ی جنگ، مسئله‌ی صلح، سیاست داخلی، سیاست خارجی، مسائل بین‌المللی. گاهی می‌شنوید گفته میشود که «دیپلماسی را ایدئولوژیک نکنید»، با ایدئولوژی مربوط [نکنید] یعنی اسلام در مسئله‌ی سیاست خارجی و مسائل بین‌المللی بایستی اظهار نظری نکند؛ در مسئله‌ی اشاعه‌ی خیر، اقامه‌ی عدل، مقابله‌ی با شُرور، مقابله‌ی با ظلم، جلوگیری از اَشرار عالم، در این زمینه‌ها، اسلام کاره‌ای نیست. در این عرصه‌های مهمّ زندگی بشری، اسلام نه مرجع فکری باشد، نه راهنمای عملی باشد؛ این اصراری است که دارند. حالا علّت این اصرار چیست، منشأ آن چیست، از کجا شروع شده، اینها دیگر بحثهای مربوط به صحبت امروز من نیست. آنچه من میخواهم عرض بکنم این است که اوّلاً این حرکتِ در واقع ضدّ اسلامی، عمدتاً از سوی قدرتهای سیاسی بزرگ دنیا است و آنها هستند که در این زمینه فعّالند و تلاش میکنند و سعی هم میشود که از زبان صاحبان فکر بیان بشود.

 

خب متون اسلامی صریحاً این را رد میکند و ما مسلمانها به این مسئله باید اهمّیّت بدهیم. اینکه عرض میکنم «اداء حق»، در درجه‌ی اوّل این است: تلاش کنیم نظر اسلام را درباره‌ی خودش که به کدام عرصه از عرصه‌های زندگی اهتمام می‌ورزد، در آنها نظر دارد، اقدام دارد، تبیین کنیم، ترویج کنیم، بیان کنیم؛ اوّل‌قدم این است، بعد هم سعی کنیم [این مطلب] تحقّق پیدا کند.

 

آنچه اسلام مطرح میکند، این است که عرصه‌ی فعّالیّت این دین، تمام گستره‌ی زندگی بشر است؛ از اعماق قلب او تا مسائل اجتماعی، تا مسائل سیاسی، تا مسائل بین‌المللی، تا مسائلی که به مجموعه‌ی بشریّت ارتباط دارد. در قرآن، این معنا واضح است؛ یعنی اگر کسی این قضیّه را انکار کند، قطعاً به بیّنات قرآن توجّه نکرده. در قرآن، یک جا میگوید: یـٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا، وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیـلًا،(۴) که مطلب یک مطلب قلبی و مربوط به دل انسان است، امّا یک جا هم میگوید: اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیط‌ـٰن؛(۵) این هم هست؛ یعنی از آن «اُذکُرُوا الله» تا «فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیط‌ـٰن»، همه‌ی این عرصه‌ی عظیم در حوزه‌ی تصرّف دین است.

...

یک نکته‌ی دیگر ــ نکته‌ی ششم ــ [اینکه] شاخص عمده‌ برای اتّحاد مسلمین، مسئله‌ی فلسطین است؛ مسئله‌ی فلسطین، شاخص است. اگر چنانچه اتّحاد مسلمین تحقّق پیدا بکند، قضیّه‌ی فلسطین قطعاً به بهترین وجه حل خواهد شد. هر چه ما در قضیّه‌ی فلسطین جدّیّت بیشتری برای احیای حقوق ملّت فلسطین به خرج بدهیم، به اتّحاد مسلمین نزدیک‌تر میشویم. این مسئله‌ی عادّی‌سازی‌های اخیر ــ که متأسّفانه بعضی از دولتها خطا کردند، خطای بزرگی کردند و گناه کردند و عادّی‌سازی [روابط] کردند با رژیم غاصب و ظالم صهیونیستی ــ حرکتی ضدّ وحدت اسلامی و ضدّ اتّحاد اسلامی است؛ از این راه باید برگردند و این خطای بزرگ را بایستی جبران بکنند. خب، این هم مسئله‌ی اتّحاد. بنابراین آنچه در ابعاد جامعه‌ی اسلامی و بین‌الملل اسلامی میخواستیم عرض بکنیم، همین دو نکته بود که اینها را عرض کردیم.

...

سرانجام مسئله‌ی اخلاق؛ پیروی از پیغمبر در اخلاق که خدای متعال فرمود: «وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ‌ عَظیم»؛(۳۵) چیزی را که خدای خالق عظمت عظیم بداند، این دیگر از لحاظ عظمت فوق‌العاده است: وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ‌ عَظیم. این اخلاق بایستی برای ما به عنوان یک دستورالعمل همواره مورد نظر قرار داده بشود. اخلاق اسلامی [داشته باشیم]: تواضع داشته باشیم، گذشت داشته باشیم ــ اینها اخلاق اسلامی است ــ سهل‌گیری در مسائل شخصی داشته باشیم. در مسائل عمومی و آنچه به حقوق مردم و حقوق عمومی و حقوق دیگران مربوط است، نه، سهل‌انگاری جایز نیست امّا در مسائل شخصی سهل‌انگاری داشته باشیم، سهل‌گیری داشته باشیم؛ احسان، پرهیز از دروغ، پرهیز از تهمت، پرهیز از سوءظنّ به مؤمن، گذشت از مؤمنین. در یکی از دعاهای صحیفه‌ی سجّادیّه(۳۶) عمده‌ی مضمون این دعا همین است که پروردگارا! هر کسی که به من ظلم کرده، به من [مطلب] ناروایی نسبت داده، کار خلافی کرده، من مظلمه‌ای بر گردن او دارم، از او گذشتم؛ این دعای امام سجّاد در صحیفه‌ی سجّادیّه است. اینها است دیگر؛ بایستی وظایفمان را عمل کنیم.

فرازهایی از بیانات حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در روز ولادت حضرت محمد مصطفی صل الله علیه آله و سلم

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48891

 

 

بنده ی حقیر دوست دارم عرض کنم که از شنیدن سخنان حضرت ولی فقیه مد ظله العالی خیلی لذت می برم چرا که هر چند که ممکن است حس بویایی در این حقیر مرده هم باشد، ولی خصوصاً آنجایی که دارند از ولادت پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه آله و سلم و عظمت آن هم می فرمایند آن حس بویایی را که با آن می توان هم بوی حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم  را بویید را در این حقیر حتی برای لحظاتی هم که شده زنده می کند!!! و اما اینکه کید شیطان هم ضعیف است و بلکه اسلام هم جامعیت دارد یک چیز است ولی این هم خود چیز دیگری است که وقتی آن اولیاء شیاطین هم کشته نشوند آنگاه همینها هم باعث خواهند شد که همین بویی هم که از حضرت رسول حتی برای لحاظاتی نیز یافت می شود را دیگر نتوان حس کرد. 

نکته ی مهمی که اینجا هست این است که چنین مشکلی را نباید هم خیلی سهل و آسان از کنارش گذشت آنچنان که آن جامعیت اسلامی را هم زیر سوال خواهد برد چرا که وقتی یواش یواش اولیاء شیطان و کید شیاطین کارشان برسد به ائمه ی جماعات هر چند هم که کیدشان ضعیف است ولی آیا آنگاه کار به شیطان پرستی هم نخواهد کشید که کارها را هر چه سختتر هم می کند؟ شما می آیید اشکال کنید که پس شیطان بزرگ در آنطرف عالم را چه کنیم هر چند که پیامبر هم در حدیثی فرموده اند که او را از شرق تا غرب هم از ما دور می کند اگر روزه بگیریم یا صدقه دهیم یا .... در جواب بفرمایند که خودتی دیگر! نخیر؛ خودتی و بلکه شیطان پرست هم هستی که ما را این همه سال پشت سرت به نماز واداشتی و تکبیر گفتیم و مرگ بر آمریکا و ولی آخرش هم می گویی که خودم شیطانم؟ یا این بنده ی حقیر است که خیلی کله پوکم یا اینکه نه فقط با سه کله پوک و بلکه انبوهی از کله پوکها هم طرفیم! البته شیطان هم اگر آمد گفت که باید به دانشمندی جایزه ی مصطفی یا مدال فیلدز یا جایزه ی نوبل هم داد چرا که خیلی هم کله پوک است که نباید هم خیلی ناراحت شد. اصلا کله پوکی گویا قسمتی از ماجرا هم هست چرا که اگر طرف نتواند هم ثابت کند که نسبت به دیگری خیلی باهوش است و خیلی هم دانشمند است که دیگر بقیه هم نمی توانند حتی یک ذره هم باورشان شود که او توانسته است ثابت هم کند که عجب کله پوکهایی هستند اینها! مشکل این است که این را خیلی لری هم نمی گوید و بلکه با خیلی اخلاق تمام و با نزاکت تمام هم عرض می کند که دیگر لازم هم نباشد خیلی بین حوزه و دانشگاه هم تردد کند که هم خودش خسته شود و هم دیگران را خسته کند که هنوز کله پوکی اش برایش مثل اینکه ثابت نشده و باید هم به او ثابت کنیم که چقدر کله پوک است این هیچین و پیت پیچی و مو که در بعضی از نظریه ها هم حتی هیچ جرمی هم ندارند ولی در بعضی نظریه های دیگر هم آیا حالا یک جرمهای خیلی جزئی ای پیدا کنند که حتی بویی از کله پوکی خودشان هم آیا ببرند یا خیر؟! مسئله اینجا این است که این از کارهای مهم شیطان و ابلیس هم هست که اگر خدا هم به او بفرماید که ای بدبخت به حضرت آدم چرا سجده نکردی؟ می فرماید برای اینکه من از او بهترم چرا که من از آتشم و نارم و او از خاک (و آن هم یک خاک و گل بوگندویی!) است! حالا خر بیار و باقالی هم بار کن که بابا تو بنظرت هم رسیده است که از آتشی و او هم از گل است. او است که امام جماعت ات هم هست و بلکه به او سجده کردن چرا که او جلوتر از تو هم می ایستد و تو هم پشت سر او می ایستی به این معنا هم نیست که او از تو بهتر است و دیگر نمی توانی هم ثابت کنی که تو از او هم بهتری و .... البته یک وقت هم هست که شیطان کارش آنقدر هم بالا می گیرد که دیگر مسئله کربلا است و در مقابل امامش هم صف می کشد تا با او چه ها که نکند و .... خدایا آخر و عاقبت ما را به خیر کن اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و اشیاعه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ ﴿العنکبوت: 63﴾

 

[در مفاتیح الجنان آمده است که:] 

سوم زیارت حضرت رسول صلى الله
علیه و آله

از نزدیک و دور [113]

چهارم زیارت أمیر المؤمنین علیه السلام

به همان زیارتى که حضرت صادق علیه السلام کرده و تعلیم محمد بن مسلم فرموده و بیاید إن شاء الله در باب زیارات [114]

پنجم در وقتى که روز بلند شود
دو رکعت نماز کند

در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ و ده مرتبه توحید بخواند و بعد از سلام در مصلاى خود بنشیند و این دعا بخواند

اَللَّهُمَّ أَنْتَ حَیٌّ لاَ تَمُوتُ [115]إلخ و این دعاى مبسوطى است و چون سندش را منتهى به معصوم ندیدم مراعات اختصار را اهم دیدم هر که طالب است رجوع به زاد المعاد نماید

 

وَ قَالَ السَّیِّدُ ابْنُ طَاوُسٍ إِنَّهُ یُسْتَحَبُّ فِی هَذَا الْیَوْمِ صَلَاةُ رَکْعَتَیْنِ یَقْرَأُ فِی کُلٍّ مِنْهُمَا بَعْدَ فَاتِحَةِ الْکِتَابِ سُورَةَ إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ سُورَةَ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ، فَإِذَا سَلَّمَ جَلَسَ فِی مُصَلَّاهُ وَ قَرَأَ هَذَا الدُّعَاءَ:

 

اللَّهُمَّ أَنْتَ حَیٌّ لَا تَمُوتُ وَ خَالِقٌ لَا تُغْلَبُ وَ بَدِیءٌ لَا تَنْفَدُ وَ قَرِیبٌ لَا تَبْعُدُ وَ قَادِرٌ لَا تُضَادُّ وَ غَافِرُ لَا تَظْلِمُ وَ صَمَدٌ لَا تَطْعَمُ وَ قَیُّومُ لَا تَنَامُ وَ عَالِمٌ لَا تُعَلَّمُ وَ قَوِیٌّ لَا تَضْعُفُ وَ عَظِیمٌ لَا تُوصَفُ وَ وَفِیُّ لَا تُخْلِفُ وَ غَنِیٌّ لَا تَفْتَقِرُ وَ حَکِیمٌ لَا تَجُورُ وَ مَنِیعٌ لَا تُقْهَرُ وَ مَعْرُوفٌ لَا تُنْکَرُ وَ وَکِیلٌ لَا تَخْفَى وَ غَالِبٌ لَا تُغْلَبُ وَ فَرْدٌ لَا تَسْتَشِیرُ وَ وَهَّابٌ لَا تَمَلُّ وَ سَرِیعٌ لَا تَذْهَلُ وَ جَوَادٌ لَا تَبْخَلُ وَ عَزِیزٌ لَا تَذِلُّ وَ حَافِظٌ لَا تَغْفُلُ وَ قَائِمٌ لَا تَزُولُ وَ مُحْتَجِبٌ لَا تُرَى وَ دَائِمٌ لَا تَفْنَى وَ بَاقٍ لَا تَبْلَى وَ وَاحِدٌ لَا تَشْتَبِهُ وَ مُقْتَدِرٌ لَا تُنَازَعُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَ قُدْرَتِکَ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ أَنْ تُحْیِیَنِی مَا عَلِمْتَ الْحَیَاةَ خَیْراً لِی وَ أَنْ تَتَوَفَّانِی إِذَا کَانَتِ الْوَفَاةُ خَیْراً لِی وَ أَسْأَلُکَ الْخَشْیَةَ فِی الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ کَلِمَةَ الْحَقِّ فِی الْغَضَبِ وَ الرِّضَا وَ أَسْأَلُکَ نَعِیماً لَا یَنْفَدُ وَ أَسْأَلُکَ الرِّضَا بَعْدَ الْقَضَاءِ وَ أَسْأَلُکَ بَرْدَ الْعَیْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ أَسْأَلُکَ لَذَّةَ النَّظَرِ إِلَى وَجْهِکَ الْکَرِیمِ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَنِّکَ الْکَرِیمِ وَ فَضْلِکَ الْعَظِیمِ أَنْ تَغْفِرَ لِی وَ تَرْحَمَنِی یَا لَطِیفُ الْطُفْ بِی فِی کُلِّ مَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ تَرْکَ الْمُنْکَرَاتِ وَ حُبَّ الْمَسَاکِینِ وَ مُخَالَطَةَ الصَّالِحِینَ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی وَ تَرْحَمَنِی وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً فَقِنِی غَیْرَ مَفْتُونٍ وَ أَسْأَلُکَ حُبَّکَ وَ حُبَّ مَنْ یُحِبُّکَ وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یُقَرِّبُنِی إِلَى حُبِّکَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ (صلّى اللّه علیه و آله) حَبِیبِکَ وَ بِحَقِّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ بِحَقِّ مُوسَى کَلِیمِکَ وَ بِحَقِّ عِیسَى رُوحِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِصُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ تَوْرَاةِ مُوسَى وَ إِنْجِیلِ عِیسَى وَ زَبُورِ دَاوُدَ وَ فُرْقَانِ مُحَمَّدٍ (صلّى اللّه علیه و آله) وَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ وَحْیٍ أَوْحَیْتَهُ وَ بِحَقِّ کُلِّ قَضَاءٍ قَضَیْتَهُ وَ بِکُلِّ سَائِلٍ أَعْطَیْتَهُ وَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی اسْتَقَلَّ بِهَا عَرْشُکَ وَ أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی وَضَعْتَهَا عَلَى النَّارِ فَاسْتَنَارَتْ وَ أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی وَضَعْتَهَا عَلَى اللَّیْلِ فَأَظْلَمَ وَ أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی وَضَعْتَهَا عَلَى النَّهَارِ فَأَضَاءَ وَ أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی وَضَعْتَهَا عَلَى الْأَرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِی مَلَأَ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْءٍ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ الْمُبَارَکِ الْحَیِّ الْقَیُّومِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمِ وَ أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَ مَبْلَغِ الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ وَ بِأَسْمَائِکَ الْعِظَامِ وَ جَدِّکَ الْأَعْلَى وَ کَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ أَنْ تَرْزُقَنَا حَفِظَ الْقُرْآنِ وَ الْعَمَلَ بِهِ وَ الطَّاعَةَ لَکَ وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ أَنْ تُثْبِتَ ذَلِکَ فِی أَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ أَنْ تَخْلُطَ ذَلِکَ بِلَحْمِی وَ دَمِی وَ مُخِّی وَ شَحْمِی وَ أَنْ تَسْتَعْمِلَ بِذَلِکَ بَدَنِی وَ قُوَّتِی فَإِنَّهُ لَا یَقْوَى عَلَى ذَلِکَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ یَا اللَّهُ الْوَاحِدُ الرَّبُّ الْقَدِیرُ یَا اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ یَا اللَّهُ الْبَاعِثُ الْوَارِثُ یَا اللَّهُ الْفَتَّاحُ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ یَا اللَّهُ الْمَلِکُ الْقَادِرُ الْمُقْتَدِرُ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ أَنْتَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ آدَمُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ فَأَوْجَبْتَ لَهُ الْجَنَّةَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ شَیْثُ بْنُ آدَمَ فَجَعَلْتَهُ وَصِیَّ أَبِیهِ بَعْدَهُ أَنْ تَسْتَجِیبَ دُعَاءَنَا وَ أَنْ تَرْزُقَنَا إِنْفَاذَ کُلِّ وَصِیَّةٍ لِأَحَدٍ عِنْدَنَا وَ أَنْ تُقَدِّمَ وَصِیَّتَنَا أَمَامَنَا وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ إِدْرِیسُ فَرَفَعْتَهُ مَکَاناً عَلِیّاً أَنْ تَرْفَعَنَا إِلَى أَحَبِّ الْبِقَاعِ إِلَیْکَ وَ تَمُنَّ عَلَیْنَا بِمَرْضَاتِکَ وَ تُدْخِلَنَا الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ نُوحٌ فَنَجَّیْتَهُ مِنَ الْغَرَقِ وَ أَهْلَکْتَ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ أَنْ تُنَجِّیَنَا مِمَّا نَحْنُ فِیهِ مِنَ الْبَلَاءِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ هُودٌ (علیه السلام) فَنَجَّیْتَهُ مِنَ الرِّیحِ الْعَقِیمِ أَنْ تُنَجِّیَنَا مِنْ بَلَاءِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ عَذَابِهِمَا وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ صَالِحٌ فَنَجَّیْتَهُ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ أَنْ تُنَجِّیَنَا مِنْ خِزْیِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ عَذَابِهِمَا وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ لُوطٌ فَنَجَّیْتَهُ مِنَ الْمُؤْتَفِکَةِ وَ الْمَطَرِ السَّوْءِ أَنْ تُنَجِّیَنَا مِنْ مَخَازِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ شُعَیْبٌ فَنَجَّیْتَهُ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الظُّلَّةِ أَنْ تُنَجِّیَنَا مِنَ الْعَذَابِ إِلَى رَوْحِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ إِبْرَاهِیمُ فَجَعَلْتَ النَّارَ عَلَیْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً أَنْ تُخَلِّصَنَا کَمَا خَلَّصْتَهُ وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا نَحْنُ فِیهِ بَرْداً وَ سَلَاماً کَمَا جَعَلْتَهَا عَلَیْهِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ إِسْمَاعِیلُ عِنْدَ الْعَطَشِ وَ أَخْرَجْتَ مِنْ زَمْزَمَ الْمَاءَ الرَّوِیَّ أَنْ تَجْعَلَ مَخْرَجَنَا إِلَى خَیْرٍ وَ أَنْ تَرْزُقَنَا الْمَالَ الْوَاسِعَ بِرَحْمَتِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ یَعْقُوبُ فَرَدَدْتَ عَلَیْهِ بَصَرَهُ وَ وُلَدَهُ وَ قُرَّةَ عَیْنِهِ أَنْ تُخَلِّصَنَا وَ تَجْمَعَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ أَوْلَادِنَا وَ أَهَالِینَا وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ یُوسُفُ فَأَخْرَجْتَهُ مِنَ السِّجْنِ أَنْ تُخْرِجَنَا مِنَ السِّجْنِ وَ تُمَلِّکَنَا نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَیْنَا وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ الْأَسْبَاطُ فَتُبْتَ عَلَیْهِمْ وَ جَعَلْتَهُمْ أَنْبِیَاءَ أَنْ تَتُوبَ عَلَیْنَا وَ تَرْزُقَنَا طَاعَتَکَ وَ عِبَادَتَکَ وَ الْخَلَاصَ مِمَّا نَحْنُ فِیهِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ أَیُّوبُ إِذْ حَلَّ بِهِ الْبَلَاءُ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ کَشَفْتَ عَنْهُ ضُرَّهُ وَ رَدَدْتَ عَلَیْهِ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْکَ وَ ذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَقُولُ کَمَا قَالَ رَبِّ إِنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فَاسْتَجِبْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ خَلِّصْنَا وَ رُدَّ عَلَیْنَا أَهْلَنَا وَ مَالَنَا وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْکَ وَ اجْعَلْنَا مِنَ الْعَابِدِینَ لَکَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ مُوسَى وَ هَارُونُ فَقُلْتَ عَزَزْتَ مِنْ قَائِلٍ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمَا أَنْ تَسْتَجِیبَ دُعَاءَنَا وَ تُنَجِّیَنَا کَمَا نَجَّیْتَهُمَا وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ دَاوُدُ فَغَفَرْتَ ذَنْبَهُ وَ تُبْتَ عَلَیْهِ أَنْ تَغْفِرَ ذَنْبِی وَ تَتُوبَ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ سُلَیْمَانُ فَرَدَدْتَ عَلَیْهِ مُلْکَهُ وَ أَمْکَنْتَهُ مِنْ عَدُوِّهِ وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ وَ الطَّیْرَ أَنْ تُخَلِّصَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ تَرُدَّ عَلَیْنَا نِعْمَتَکَ وَ تَسْتَخْرِجَ لَنَا مِنْ أَیْدِیهِمْ حَقَّنَا وَ تُخَلِّصَنَا مِنْهُمْ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ عَلَى عَرْشِ مَلِکَةِ سَبَإٍ أَنْ یُحْمَلَ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ مُسْتَقِرٌّ عِنْدَهُ أَنْ تَحْمِلَنَا مِنْ عَامِنَا هَذَا إِلَى بَیْتِکَ الْحَرَامِ حُجَّاجاً وَ زُوَّاراً لِقَبْرِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ یُونُسُ بْنُ مَتَّى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ نَجَّیْتَهُ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ وَ مِنَ الْغَمِّ وَ قُلْتَ عَزَزْتَ مِنْ قَائِلٍ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ فَنَشْهَدُ أَنَّا مُؤْمِنُونَ وَ نَقُولُ کَمَا قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجِبْ لِی وَ نَجِّنِی مِنْ غَمِّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ کَمَا ضَمِنْتَ أَنْ تُنْجِیَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ زَکَرِیَّا وَ قَالَ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ وَهَبْتَ لَهُ یَحْیَى وَ أَصْلَحْتَ لَهُ زَوْجَهُ وَ جَعَلْتَهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَکَ رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَکَ خَاشِعِینَ فَإِنِّی أَقُولُ کَمَا قَالَ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ فَاسْتَجِبْ لِی وَ أَصْلِحْ لِی شَأْنِی وَ جَمِیعَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ خَلِّصْنِی مِمَّا أَنَا فِیهِ وَ هَبْ لِی کَرَامَةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَوْلَاداً صَالِحِینَ یَرِثُونِی وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَدْعُوکَ رَغَباً وَ رَهَباً وَ مِنَ الْخَاشِعِینَ الْمُطِیعِینَ لَکَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ یَحْیَى فَجَعَلْتَهُ یَرِدُ الْقِیَامَةَ وَ لَمْ یَعْمَلْ مَعْصِیَةً وَ لَمْ یَهُمَّ بِهَا أَنْ تَعْصِمَنِی مِنِ اقْتِرَافِ الْمَعَاصِی حَتَّى نَلْقَاکَ طَاهِرِینَ لَیْسَ لَکَ قِبَلَنَا مَعْصِیَةٌ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَتْکَ بِهِ مَرْیَمُ فَنَطَقَ وَلَدُهَا بِحُجَّتِهَا أَنْ تُوَفِّقَنَا وَ تُخَلِّصَنَا بِحُجَّتِنَا عِنْدَکَ وَ عِنْدَ کُلِّ مُلِمَّةٍ حَتَّى تُظْهِرَ حُجَّتَنَا عَلَى ظَالِمِینَا وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ فَأَحْیَى بِهِ الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ أَنْ تُخَلِّصَنَا وَ تُبَرِّئَنَا مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ آفَةٍ وَ أَلَمٍ وَ تُحْیِینَا حَیَاةً طَیِّبَةً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ تَرْزُقَنَا الْعَافِیَةَ فِی أَبْدَانِنَا وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ الْحَوَارِیُّونَ فَأَعَنْتَهُمْ حَتَّى بَلَّغُوا عَنْ عِیسَى مَا أَمَرَهُمْ بِهِ وَ صَرَفْتَ عَنْهُمْ کَیْدَ الْجَبَّارِینَ وَ تَوَلَّیْتَهُمْ أَنْ تُخَلِّصَنَا وَ تَجْعَلَنَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ جِرْجِیُس فَرَفَعْتَ عَنْهُ أَلَمَ الْعَذَابِ أَنْ تَرْفَعَ عَنَّا أَلَمَ الْعَذَابِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ لَا تَبْتَلِیَنَا وَ إِنِ ابْتَلَیْتَنَا فَصَبِّرْنَا وَ الْعَافِیَةُ أَحَبُّ إِلَیْنَا وَ أَسْأَلُکُ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ الْخَضِرُ حَتَّى أَبْقَیْتَهُ أَنْ تُفَرِّجَ عَنَّا وَ تَنْصُرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ تَرُدَّنَا إِلَى مَأْمَنِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ حَبِیبُکَ مُحَمَّدٌ (صلّى اللّه علیه و آله) فَجَعَلْتَهُ سَیِّدَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَیَّدْتَهُ بِعَلِیٍّ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَیْهِمَا وَ عَلَى ذُرِّیَّتِهِمَا الطَّاهِرِینَ وَ أَنْ تُقِیلَنِی فِی هَذَا الْیَوْمِ عَثْرَتِی وَ تَغْفِرَ لِی مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِی وَ خَطَایَایَ وَ لَا تَصْرِفَنِی مِنْ مَقَامِی هَذَا إِلَّا بِسَعْیٍ مَشْکُورٍ وَ ذَنْبٍ مَغْفُورٍ وَ عَمَلٍ مَقْبُولٍ وَ رَحْمَةٍ وَ مَغْفِرَةٍ وَ نَعِیمٍ مَوْصُولٍ بِنَعِیمِ الْآخِرَةِ بِرَحْمَتِکَ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. بسیار صلوات بفرستید و دعا بفرمایید خصوصاً برای امام زمان عجل الله فرجه الشریف و صلوات بر آن حضرت که دعای خیر و دفع شر هم باعث می شود که معرفت به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف خیلی هم بیشتر شود و منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم انسان بیابد و بلکه به کنه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم ان شاء الله پی ببرد. و لذا این مسئله ی مهمی هم هست که اگر گوشه ی کارخانه ی هواپیماسازی خود هم نشسته اید و آنجا هم دارید دعا می فرمایید همینطور دعا هم بفرمایید که مردم افغانستان و یمن و سوریه و لبنان و عراق را نیز خدا از شر آمریکاییها نجات داده و به سعادت برساند.

البته اینجا این سوال هم مطرح می شود و یحتمل اشکال هم شود که تو چطور می توانی گوشه ی اتاقت در کارخانه ی هواپیماسازی هم نشسته باشی و آنگاه این همه هم بنویسی و به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بپردازی و بلکه ریاضی فیزیک هم کار کنی و آنگاه حتی به کارهایت در کارخانه ی هواپیماسازی خودت هم بپردازی؟ مگر تو چند تا کار می توانی در آن واحد هم انجام دهی؟ بعضی حتی تا آنجا هم پیش می روند که خوب همین هم هست که کارخانه ی هواپیماسازی ات را خیلی هم نمی توانی درست و حسابی راه اندازی کنی و همینطوری در مراحل اولیه گیر هم کرده ای و بلکه انواع هواپیماهایت را هم بطور خیالی در خواب و رویاهای خیالی ات هم در حال پروازی! بنده ی حقیر عرضم این است که یحتمل هم بعضی از این ایرادها درست هم باشند و خیلی هم ما را دستخوش مسائل جدی نمی کنند چرا که ایراد همینجا هم هست که اصلا از آن مراحل خیالی و رویایی بیرون هم نیامده و به مراحل عقلی و عملی هم نرسیده ایم که بخواهیم مسائل را جدی هم در نظر بگیریم و مثلاً ببینیم که ابرتقارنهایی که می توانند هم موجب حرکت ابرها بوسیله ی بادها هم شوند کدامند و بلکه خلبانهای جتهای جنگنده هم اینجا چه کاره اند و چه ربطی هم به کیهانشناسی و حتی الهیات هم دارند؟!

و اما بعضی دیگر هم اینجا اشکال می کنند که اتفاقاً مشکل شما همین هم هست که از انسانی که می تواند هم خیالی و مثالی و عقلی و الهی نیز باشد نتوانسته اید خیلی هم متصورش شوید که حتی در خیال هم چطور می توان متصورش شد و بلکه به آزمایشات فکری هم پرداخت که حالا جتهای جنگی را هم داریم که می توانند با هم وارد کنش و واکنشهایی شده و بلکه با محیطشان هم چنین کند. ولی وقتی همین مسئله را که داریم قاطیغوریایی اش هم می کنیم نگاشتش می کنیم به قاطیغوریایی دیگر که بتوان آنرا در شتابدهنده هایی و بلکه برخورد کننده هایی هادرونی بزرگ هم در آنها ذراتی از مدل استاندارد ذرات فیزیک را هم داریم آزمایش می فرمایید؛ خوب آنجا که حتماً اگر جتهایی از ذرات هادرونی را داریم با هم برخورد می دهیم باید هم جتهایی ذراتی را هم داشته باشیم که بتوانند آیا در خطوطی یا بلکه منحنیهایی که در حال حرکتند چقدر هم با هم برخورد کنند همینطوری که این ذرات در حال شتاب برداشتن هم باشند تا اینکه به سرعت کافی هم برسند که می خواهمی با هم آیا برخورد هم کنند یا حتی نکنند و چه ذراتی هم از آنها نتیجه شوند.

البته اینجا بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که لازم هم نیست که خیلی مسئله را اینطوری قاطیغوریایی هم بفرمایید و بلکه بینهایت- قاطیغوریا هایی را در نظر هم بگیرید که خودشان نقاطی از بینهایت- قاطیغوریاهایی دیگرند. و مثلاً کافی است که خصوصاً این روزها سالک الی الله و بلکه شاگرد و دانشجو و طلبه به درون خود نیز بنگرد که چطور هم این ویروسهایی که کرونای کوید-19 را هم تشکیل می دهند چطور می توانند به نفس و روح و جسم و بدن افراد حمله کرده و چقدر هم بتوانند انسان را از پا دربیاورند؟ یعنی آیا اینکه ویروسهای کوید-19 وارد بدن شده و ایجاد نکینگیهایی هم می کنند و آنگاه آیا خارج هم می شود یا خیر؛ این خود از نکاتی است که حول تکینگیهای مورد بحث می فرمایند باید هم کوهمولوژیها و بلکه شوبرهای ناهنجار را نیز بدرستی بررسی هم کرد و حتی گروه های آندوسکوپی را نیز آیا چقدر بکار گرفت تا به پایداری یا ناپایداری انتگرالهای تریس و دو طرف معادله از لحاظات هندسی و تحلیلی هم پرداخت. البته اینجا بنظر هم می رسد که از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی و الهیات این مسئله مبرهن هم هست که بسته به اینکه آیا معرفت خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف به حدی هم رسیده است که ما را از باتلاقهایی نظیر گوساله پرستی هم بیرون بیاورد یا بلکه دست از فرعونیت خود و دیگران هم آیا بتواند سالک الی الله بردارد، به اخلاقی انقلابی که مورد پسند خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست می رسیم یا اینکه بر عکسش به همان اخلاق سطحی که در زیرش همان فرعونیت و شاهزادگی و شاهنشاه آریامهری هم هست خدای ناکرده راضی می شود. نه فقط کارمندان کارخانه های هواپیماهای مسافربری و بلکه خلبانهای جتهای جنگنده و انواع هواپیماهای مسافربری هم وقتی انقلابی شوند یحتمل خیلی بهتر هم می توانند با خالق هستی و خالق خود بهتر هم تماس بگیرند و بلکه در ارتباط هم باشند. و مثل این است که یک اخلاق انقلابی هم می طلبد که در حینی هم که ما را به الفهای بینهایت متعالیه ی آیات اللهی و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می رسانند و در همین حین هم یحتمل زمینی که باید هم با آب باران ابرها آباد شود، آیا چقدر هم چنین شود یا کم ببارد یا بیش از حد هم باریده و سیل آسا گردد و .... و همه ی اینها هم چه ربطی به ثابت کیهانی در معادلات اینشتن نسبیت عام قاطیقوریایی و بلکه شوبری ناهنجار و گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه ی ناجابجایی و نظریه ی ریسمان و ... هم دارند یا ندارند؟! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

از بحث و دعوا و جهاد فی سبیل الله بین جتها و هواپیماهای دیگر جنگنده و بلکه مسافربری به منزلت مقام وحی در هندسه ی معرفت دینی رسیدن آنچنان که نیاز به سعود و معراج به حکمت الهی از انسان طبیعی و مثالی و عقلی و الهی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که بتواند از علوم حوزوی به علوم دانشگاهی رفته و دوباره هم از علوم دانشگاهی برگردد به علوم حوزوی همانطوری هم که سالک الی الله شاگرد و دانشجو و طلبه گوشه ی اتاق دانشگاه یا حوزه یا حتی بدتر از این بنده ی حقیر گوشه ی کارخانه ی هواپیماسازی خودش نشسته است؛ یقیناً بعضی هم اشکال می کنند که ما را با انواع مسائل هم مواجه خواهد کرد هر چند هم که خیلی نیز وارد مسائل کیهانشناسی و نجوم و استروفیزیک هم نشویم و بلکه هم هر کسی فقط کار خودش را هم انجام دهد و به دیگری هم ایراداتی نکند! موضوع اینجا این است که ما نمی توانیم خیلی هم با هم تعارفاتی داشته باشیم با هم و با همه و همه که بالاخره وقتی قرار است که بادهایی که ابرها را می رانند آنچنان که باران هم تولید می کنند را بگوییم که اینجا خدا است که این کار را می کند یا اینکه هم همه ی مردم و کل عالم هم دست به دست هم داده و همه نیز می توانند از خدا بخواهند که برایشان چنین کند و دست به دعا هم بردارند و نماز باران هم بخوانند و آنگاه بادها هم ابرها را حرکت داده و خواهد آورد و باران هم خواهد بارید دیگر. و مسئله حل است! یعنی بعضی هم اینجا یحتمل اشکال خواهند کرد که حالا اگر ما این هواپیماها و جتها و خلبانهایی هم که آنها را می راندند نداشتیم و بلکه الذاریات را هم روی خلبان اتوماتیکش می گذاشتیم و بلکه الگوریتم مورد نظر را هم به ابررایانه مان می دادیم و به ابررایانه هم یادگیری ماشینی machine learning موثر یاد می دادیم؛ آنگاه نمی توانست همین کار را برای ما انجام هم دهد و نماز باران هم نمی خواست؟!

و یقیناً اینجا بعضی اشکال هم می کنند که بیش از اندازه هم داریم مسئله را تنزلش می دهیم به تنزلی بدیهی reductio ad absurdum و بلکه مسئله به این سادگیها هم نمی تواند باشد! این یحتمل دلیلش این است که ما در امور فقهی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی خود بیش از اندازه هم در مثلثات هیچین- پیت پیچی- مو هویتی وجودی و ماهیتی لا بشرط و بشرط شیء و بشرط لا هم بلکه در امور گوساله پرستی و سامری گیر افتاده ایم که دیگر نمی توانیم حتی یک تکبیر درست و حسابی هم بگوییم آنچنان که شیاطین را هم از خود رانده و به آن درجه از معراجی هم برسیم که بتوان از خدا درخواست کرد که وَالذَّارِیَاتِ ذَرْوًا ﴿1﴾ فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا ﴿2﴾ فَالْجَارِیَاتِ یُسْرًا ﴿3﴾ فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا ﴿4﴾ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ ﴿5﴾ وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ ﴿6﴾ آنچنان که دعای ما مستجاب هم بشود همانطوری که یقیناً دعای امام زمان عجل الله فرجه الشریف که مستجاب خواهد شد. بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می کنند که خوب اگر ما اینجا بتوانیم به معرفت دینی خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسیم مسئله حل است دیگر؛ و خیلی هم ساده و سهل است و بلکه ان مع العسر یسرا و رب یسر و لا تعسر سهل علینا یا رب العالمین.

البته اینجا بعضی هم اشکال می فرمایند که خوب حالا ما چرا نتوانیم هم به اجتهاد و مرجع عظام تقلیدی از صفر طلبگی حتی در دانشگاه با دانشجویانمان هم برسیم و بلکه مجبور هم باشیم که خود را محدود به حوزه های علمیه کرده و کارهای علوم طبیعی را همان بهتر که به دانشگاه بسپاریم و خیلی وارد الهیات در دانشگاه هم نشویم! اینجا همان مسئله ی سعود و نزولی است که در بین دوگانهایی که در یک طرف معادله انتگرال تریسی پایدار هم مسئله هندسی است و در طرف دیگر هم مسئله تحلیلی است. و حالا یک طرف هم حوزوی است و طرف دیگر هم دانشگاهی است که از کجا معلوم که مرجع عظام تقلید هم نباید دانشگاهی باشد که بالاخره یک جورهایی به کنه بینهایت هم دست یافته است حالا یا در حوزه و یا در دانشگاه و طلبه و دانشجو هم باید نزد او زانوی تلمذ هم بزنند. 

حالا اینجا این اشکال را هم بعضی یحتمل می کنند که مسئله را نباید هم التقاطی اش  کرد و دقیق هم باید همه چیز را بررسی هم کرد و بلکه طوطی واری هم نمی شود یک مسئله ای را همینطوری قاطیغوریفیکاسیونش کرد یا حتی از آن هم به حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم رسید.... دیر شد دیر شد!

ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما (الاحزاب: 56)

 

محمود حکیمی کتاب ساوندر ویلیام آرمسترانگ را ترجمه کرده است که یک خلاصه ای از آنرا در ویکیپدیای انگلیسی مشاهده کردم!

https://arxiv.org/abs/2106.02873

شوبرهای ناهنجار که حدسی هم گویا هستند را با قاطیغوریفیکاسیون بافرهای ناهنجار هم بحث می فرمایند در این مقاله کاپرانوف و دیگران.

دیر شد دیر شد دیگر؛ حالا بنده ی حقیر آیا قرار است که نگویم دیر شد؟ نماز جماعت که گذشت و بلکه برسم هم به آخرهای منبر حاج آقا!

..."دیندار متعصب بر نمی تابد نه به این علت که گمان می کند (استغفرالله) به عالم کبریا با این بحث خللی وارد می شود. بلکه به این علت که می ترسد پایه های هویتی که برای خودش ساخته  بلرزد!"

با سلام، این درست است که افرادی مثل غزالی و فخر رازی متعصبانه هم فلسفه را رد می کرده اند تا آنجایی که خواجه نصیر طوسی شرحی بر شرح فخر رازی بر اشارات و تنبیهات ابن سینا نوشته است و گویا شرح او را بی انصافی هم دانسته اند البته این حقیر خودم هیچ گاه آن انگیزه را نیافتم که اینها را بنشینم دقیق مطاله کنم و مقایسه کنم و ببینم مسائلش از چه قرار است علاوه بر اینکه یحتمل اگر نسخه های درست و حسابی از آنها نداشته باشیم هم خیلی متوجه اصل مطلب نخواهیم شد! این درست؛ ولی معولاً بی انصافی در جهت دیگر هم هست که کمونیست که از همان اول کار خدا و پیغمبر و دین و ایمان را اصلا قبول نمی کند و بلکه به همان طبیعیات هم می پردازد و یهود و نصاری هم نه اینکه حقانیت اسلام را نمی فهمند و بلکه با تعصبی که نسبت به دین خود دارند غیر ممکن هم هست برایشان که اسلام بیاورند. اینها و بلکه حتی کمونیستها هم می دانند که به عالم کبریا خللی وارد خواهد شد اگر اسلام نیاورند؛ ولی به قصد هم به کمتر از خدا راضی می شوند و به شرک و کفر و نفاق هم دامن می زنند چرا که به آنچه می پرستند هم بسیار متعصبند. اینجا واقعاً یک دعوایی هست که از نوع عم یتسائلون عن النباء العظیم است. این یک چیز است که بگوییم متعصب دینی می ترسد پایه های هویتی اش بلرزد ولی این هم چیز دیگری است که حتی دانشمند متعصبی بخواهد پایه های هویتی دینی را هم بلرزاند چرا که خللی هم در عالم کبریایی پیدا کرده است. پاولی اینطور به دیراک گویا طبق گفته ی ویکیپدیا جواب هم می دهد که دیراک مذهبش این است که خدایی نیست و او هم پیغمبر او است! در این موارد بنده جواب یک خلبانی جتهای جنگی که از تعقیب و گریزهای هوایی هم جان سالم بدر برد را فکر می کنم که از همه بهتر است که: قتل الخراصون! یعنی عرض بنده این است که آیا در رسیدن به عالم کبریایی انرژیهای خیلی خیلی بالا باید هم رفت در هوا و فضا و آنجا هم تعقیب و گریزهایی هم داشت و به اجرام سماوی هم پیوست یا مسئله چیز دیگری است؟! مسئله یحتمل از جمله این هم هست که مستضعفین عالم از انرژیهای حتی خیلی پایین مادون قرمز هم چطور به انرژیهای خیلی بالا می توانند برسند و حتی از استکبار جهانی هم پیشی بگیرند و بلکه او را با مثلاً ابرتقارنهایی هم شکست دهند و به گرانش و الکترومغناطیسم و نیروهای ضعیف و قوی هم وحدت بخشند؟! اینجا این بحث هم هست که اگر تعصبی و بلکه ایمانی هم حالا نگوییم که باید موجود باشد و مرزی را برای اینکه پایه های هویتی و بلکه ماهیتی افراد هم قائل نشویم که خواهند لرزید اگر بیش از حد هم وارد بحثهای علمی شویم، آیا آنگاه دشمن هم نخواهد گفت که با عجب سه کله پوکهای خوبی هم مثل مثلاً بگوییم هیچین و پیت پیچی و مو هم  طرفیم که هر چه بلدند را در اختیار ما مفتکی هم می گذارند؟!

=========================

 

در این رابطه اتفاقاً بنده این بحث از اصل 31 از کتاب انسان در عرف عرفان را الهام بخش هم تا حدی ملاحظه کردم:

 

و همچنین از مثال مطلق، توجه کلی قلبی به عالم علوی که عالم عقول مفارقه است بنماید، چه این که عوالم در طول یکدیگرند، و هر دانی مثال و رقیقت عالی است، و هر عالی معنی و حقیقت دانی است، و تو اگر مثالی هستی در مثال می بینی، و اگرعقل شدی در عقل می بینی، فافهم.

چو باشد عالم دانی مثال عالم عالی

همی دانی که هر چیزی برای اوست مخزنها

(ص 91)

...

ای عزیز در حکمت متعالیه مبرهن است که انسان طبیعی و مثالی و عقلی و الهی است، عین چهل و چهار عین مسائل النفس و شرح آن سرح العیون فی شرح العیون در این مطلب اسنی است "و من تلک العیون ذات المعارج ان الانسان طبیعی و مثالی و عقلی و الهی و مع معارجه تلک کانت وحدته الشخیة محفوظة و له فی کل عالم حکم بلاتجاف..." (چاپ اول، ص 561) از انضمام و ترکیب مسائل آن عین و شرح آن، با مطالب این اصل حقایقی نفیس عاید می شود، فتدبر....

(ص 94)

بسم الله الرحمن الرحیم

الان که خیلی روشن است؛ خیلی بدیهی است؛
بنده بارها عرض می کنم ناراحت نشوید؛
می بینید که تمام دشمنها دست به دست هم دارند؛ دعوایی که دارند با حق و اهل حق دارند.
آخر حق و اهل حق،
نمی بینید دشمنان دست هم گرفته اند؛ دعوایی دارند با شما دارند عزیزان من؟

خداوند شما را عاقبت بخیر بفرماید.

کشور ولایت است.
پشتوانه اش ولایت است.

کشور ولایت است؛
کشور قرآن است.

از این قار و قور ها خیلی شده.

از این حرفها خیلی شده؛
حالا چهار صباحی یک قار و قور می کنند؛
شاید از انوری باشد،
داستانی است؛

داستان کشمکش درخت چنار دویست ساله با آن بوته کدو؛ که بینشان گفت و شنودی است؛ پیش آورده که:

نشنیدی که زیر چناری ( چنار دویست ساله) کدو بُنی ( بوته کدو )
نشنیده ای که زیر چناری کدو بنی بر رُست و بر درید بر او بر، به روز بیست

کدو به بیست روز بوته اش رفته بالای درخت چنار و برگشت به او گفت:

پرسید از چنار که تو چند روزه ای؟

خودش بیست روزه است خیال کرده که همه بعله.
که تو چند روزه ای؟
چنار به او گفت:
این ژاژخایی چیست؟
گفتا چنار: سال فزون دارم از دویست

چند روزه ای چیست؟

حالا این قار و قور این چند بچه گول خورده به کجا می رسد؟

گفتا چنار سال فزون دارم از دویست
گفتا که من گذشته ام از تو به بیست روز

برگو به من تو را سبب کاهلی که چیست؟
چرا انقدر تنبلی تو؟
من بیست روز آمدم از تو گذشتم، تو دویست ساله ای و …

با او چنار باز چنین گفت کای کدو، امروز با توأم سر پیکار و حرف نیست.
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
( باد پاییز آمده )
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان

آنگه شود پدید که نامرد و مرد چیست.
این حرف چنار بود

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست

ما خیر و سعادت مردم را می خواهیم.
إن شاء الله در زیر سایه ی مقام ولایت، روحانیون بحق تان، مقام شامخ معظم رهبر والا رتبه مان، و همه ی بزرگواران، همه ی روحانیون، همه ی خانواده های ایمان و اهل ولایت که در راه اعلای معارف حقه ی الهیه هستند، الحمدلله رب العالمین بنا بر این است که در سایه ی همت این بزرگان خدا به ما وعده داد:

« إنّا نحن نزّلنا الذّکر و إنّا له لحافظون»

چه بخواهند چه نخواهند این بوته کدوها بدانند که :
اسلام است که قاعده ی مدینه ی فاضله است؛ جهانگیر شده است و همه تسلیم شده اند و می گویند کتاب این است، انسان سازی دستورش این است؛ ما در غفلت بودیم؛

روحانیون بزرگ و استاد روحانیون بزرگ؛ و حضرت خاتم الأنبیا ما عذرخواهیم ، حق با شماست و در آینده ی خیلی نزدیک به شما بشارت بدهم که حق این است.

إن شاء الله که عاقبت بخیر باشید.

 

http://allamehasanzadeh.com/?p=2745

امام و امامت

مرداد ۲۲, ۱۳۹۹ بیانات 234 بازدیدها

پخش‌کننده صوت

00:00

01:35

برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.

 این که شیعه ی اثنی عشری می گویند: امام؛ این که پیغمبر فرمود : امام؛ این که قرآن، آن آیه ای که دیروز خواندم فرمود: امام؛ این که بزرگان ما فرمودند: امام؛ پیغمبر و آل پیغمبر فرمودند: امام؛ امامت، اصلی است اصیل، موضوعی است مهم، همانطور که این آفتاب در آسمان جسمانی، ظاهری در بلندی، می‌بینید نور می‌دهد به پیکر اجسام، امام اون کسی است که به جان‌ها نور می‌دهد به ارواح نور می‌دهد دلها را به سوی( الله نور السموات و الارض) می‌کشاند، معصوم است از همه گناهان، از آنچه که طبع از آنها بیزاری داره. حرف خیلی مهم است موضوع خیلی سنگین است.
اون کسی که از امامت روی برگردان شد، اون کسی که از امام اعراض کرده، اون کسی که در مسیر تکامل انسانی که صراط مستقیم است، جز راه پیغمبر و آل پیغمبر، جز حقیقت قرآن نیست، برکنار شده او به مَثَل برگشت منهدی است، به مَثَل اون جمعیتی است اون سربازانی هستند که قائد ندارند امیر ندارند. به هر طرف دیدی روی آوردند پراکنده شدند، مشوش و مضطرب شدند، دشمن است که بر اونها مسلط شده.

 

http://allamehasanzadeh.com/?p=2922

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجمعة: 1﴾

 

وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿آل عمران: 103﴾

 

 

(9) قوله تعالى: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران. الآیة 103).

 

فممن ذکره العلامة الثعلبی (کما فی العمدة للعلامة ابن بطریق ص 150 ط تبریز) قال فی تفسیر قوله تعالى:وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا، قال: و أخبرنى عبد اللّه بن محمد بن عبد اللّه، حدثنا عثمان بن الحسن، حدثنا جعفر بن محمد بن أحمد، حدثنا حسن بن حسین، حدثنا یحیى بن على الربعی عن أبان بن تغلب عن جعفر بن محمد علیهما السلام قال: نحن حبل اللّه الذی قال اللّه تعالى:وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا.

 

احقاق الحق و ازحاق الباطل، قاضی نور الله التستری، جلد 3، ص 539

https://lib.eshia.ir/10271/3/539

 

و لیعلم أن الزهد الحقیقی و النیة الخالصة عن شوب الأغراض النفسانیة لا یمکن أن یتیسر إلا للطائفة الأخیرة و هم العرفاء الکاملون دون الجهال الناسکین‌ [1] مع أن الغرض الأصلی من النسک هو تخلیص القلب عن الشواغل و التوجه التام إلى المبدإ الأصلی- و الاشتیاق إلى رضوان الله تعالى و لیت شعری کیف یشتاق و یتوجه نحو المبدإ الأول و دار کرامته من لا یعرفهما و لا یتصورهما.

 

[1] لأن الناسک إذا کان غرضه من نسکه الوصول إلى النعیم أو الخلاص من الجحیم فهو یحب نفسه و یتوجه إلیها لا إلى المعبود الحقیقی و لهذا اشترط القدماء من الفقهاء القربة المحضة فی صحة العبادة و لیس کذلک لأنها لا تتیسر إلا للمقربین و قد ورد: یا نعیمی و جنتی‌، س ره‌

 

الحکمة المتعالیه و الاسفار العقلیة الاربعه، جلد 9، ص 231

https://lib.eshia.ir/71465/9/231

و همینطور در ص 86 انسان در عرف عرفان، مرحوم علامه حسن حسن زاده رحمه الله 

 

و باز بنگر که عارف متاله و فقیه والامقام جناب محمد بهاری- قدس سره الشریف و رفع الله درجاته- چه نیکو فرموده است: "فقه مقدمه تهذیب اخلاق، و اخلاق مقدمه توحید است، بیچاره در مقدمه اولی گیر کرده و هنوز چند مقدمه دیگر مانده است".

 

انسان در عرف انسان، علامه حسن زاده، ص 87

 

 

بعضی اینجا اشکال هم می کنند که تو در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نمی توانی مثالهایی خاص بیاوری مثل اینکه چرا آن خانم یا یحتمل هم آقایی را که بنظرش خیلی هم رسیده بود که بحق هم اپوزیسیون شده است را فرستادند زندان و وقتی آمد بیرون هم رفت با همبند اپوزیسیون دیگر خودش در خانه اش زیر عکس آن رهبر گروهی ضاله هم نشست و عکس هم گرفتند با هم؛ و چرا که بالاخره مگر خودت گناه و اشتباه هم نکرده ای و فقط او است که اینچنین است؟ و لذا عرض بنده ی حقیر این است که وقتی خیلی مثالهای خاصی را می زنیم که چرا او چنین است و چرا دیگری چنان است و بلکه چرا کسی با یهود و نصاری و گروه های ضاله ی حامی آنها نشسته است و آنگاه بعضی دیگر هم اشکال می کنند که خودت هم کم گناه کار نیستی و باید هم زندان بروی وانگهی اگر هم غیر از اینها بود دیگر نمی توان در نظریه های عام و عمومی انتظار داشت که  درست و حسابی از خواص به عوام بتوان با حجت و رعایت عدالت عمومیت هم ببخشیم و بلکه اجازه ای برای توبه ی آن بیچاره ای که یحتمل خیلی هم سعی دارد که خودش ار حتی با اپوزیسیون شدن هم اصلاح کند را نمی دهیم و بلکه به او اجازه هم داده خواهد شد که در صدد عمومیت بخشیدن به کارهای اشتباهش آنچنان برآید که عموم اجتماع را هم انتظار داشته باشد که کلاً همه و همه را اصلاح هم کند. و اذ قیل لهم لا تفسدوا فی ا لارض قالوا انما نحن مصلحون. الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون. یعنی بعضی هم اشکال می فرمایند که حالا یه کله پوکیهایی هم بعضی می کنند دیگر؛ و خوب حالا مگر اشکالش چیست؟! عرض بنده ی حقیر همین هم هست که بعضی دیگر هم یحتمل اشکال می کنند که به ادوارد ویتن و کامران وفا یعنی استاد و شاگردش که خود استادی هم حالا شده است و جایزه ی مصطفی (علیه السلام) را هم برده است و اصلا نظریه ی ریسمان را هم ابداع کرده اند که دیگر گناه کبیره کرده ای که کله پوک هم خطابشان کرده ای! و خودت هم از همه بیشتر اینجا معلوم می شود که کله پوکی چرا که به گفته ی شعر حافظ هم استناد می شود کرد اینجا آنجایی که می فرماید: 

در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید

بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

حالا هی شما هم بفرمایید که چرا روز شنبه هم تشریف برده اید ماهی گیری؟! چه عرض کنم!

جواب این حقیر و عرضم اینجا است که ما مسئله مان هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودمان است که در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی چطور هم می توان به شناخت هر چه بیشتر و بهتر آن حضرت هم دست یافت بدون آنکه به کسی هم توهینی شود خصوصاً اینکه چرا مسئله مسئله ی کله پوکی هم هست یا نیست؟!

شما توجه بفرمایید که چرا بنی العباش هم خودشان به سامرا رفتند یا اینکه بالاخره از کدام ابن الرضا علیهم السلام هم بوده اند که به منطقه ی عسگریین سامرا هم آنها را فرستاده بوده اند که شدیداً هم تحت نظر باشند؟ آیا امام محمد تقی جواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم علیهم السلام هم در سامرا تشریف داشته اند و می زیسته اند یا بیشتر در همان اطراف کاظمین هم تشریف داشته اند یا بلکه بیشتر در مشهد الرضا هم بوده اند یا ...؟ امام حسن عسگری و امام علی النقی علیهم السلام که در سامرا تشریف داشته اند و لااقل مرقد این حضرات که در سامرا است. البته ما اینجا سامری و گوساله ی سامری را هم داریم:  قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ ﴿95﴾ قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی ﴿96﴾ قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا ﴿97﴾ إِنَّمَا إِلَهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ﴿98﴾ 

در حقیقت اینجا از لحاظ ماهیات و اعتباریات لا بشرط و بشرط شیء و بشرط لا که از آنها می توان هم یحتمل به خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسید، وقتی به کمتر از توحید و خدا هم در مثلث بندیهای (کو)همولوژیکی و بلکه مثلثاتی و هایپرمثلثاتی و هایپر هندسی دیدیم می توان همه و همه را راضی کرد، آنگاه شناخت نظریه های همولوژیک را بجای اینکه شاگرد و دانشجو و طلبه را مجابش هم کنیم که سعی کند به معرفت خدا و پیغمبر و امام زمانش را هم بشناسد خواهی نخواهی داریم او را یاد هم می دهیم که بجایش سامری و گوساله ی سامری که خیلی هم ببین که چقدرها هم بهتر است و حتی کدام خدا و پیغمبر؟ همه اش کشک و برو حالش را ببر و گوساله ی سامری را بلکه هم دریاب. و خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم یک جا حاشا کرده و بلکه کوهمولوژیکی هم به سه کله پوکیهایی از قبیل: هیچین و پیت پیچی و مو هم می پردازد. و وقتی هم از او بپرسید که دیگر منظورت از این همه مسخره بازیها کدام است؟ یحتمل هم می فرماید که یعنی چه؟ مگر شما هیچین و پیت پیچی و مو را خودتان حتی در نظریه های نیوترونی الکترونی، تائونی، میونی سه نسل از ذرات از جمله لپتون مدل استاندارد ذرات فیزیک نظریه پردازی نفرموده اید؟ و حالا که من هم دارم برایتان نظریه ی سه کله پوکهای "هیچین" و "پیت پیچی" و "مو" را هم خدمتان می گویم حالا ایراد هم می کنید؟ مگر علاوه بر این مثلثبندیهای همولوژیکی و بلکه کوهمولوژیکی هم نیامده اید گفته اید کلافهای خمنه های هیچین را هم داریم؟ و مگر همه ی این کارها را برای وحدت بخشیدن به نیروهای چهارگانه ی الکترومغناطیسی و صعیف و قوی و گرانش هم حتی ریسمانی انجام نداده اید؟ خوب، حالا می فرمایید که نظریه ی هیچین و پیت پیچی و موی بنده ی حقیر است که حتی کوهمولوژیکی و حتی از لحاظ نظریه های موانع هم غلط است؟ آنوقت می فرمایند که چرا آن شازده وسط زمین فوتبال هم ایستاد و مادون فرمز و ماورای بنفش اش را هم بلکه سه کله پوکی قاطیغوریایی کرد و دلش را هم زد بدریا و می خواست توپ را از پای حریف دربیاورد و دید نمی شود و فول هم کرد و آنگاه وقتی خوب هم دید که همان چهار تا مشاهده گر دارند هو می کنندش چه کرد؟ هیچی دیگر به هیچین و پیت پیچی و مو هم فرمودند که بازی را نگه می داریم و همانطور هم نگه داشتند و آنگاه خوب هم با یک حرکت نه چندان از روی حکمتی و بلکه زشتی هم جواب مشاهده گران هوچی گر را هم دادند! حالا اگر شاهنشاه آریامهر هم اگر می بود که تشریف می آورند و با هلی کوپتر و بالگرد هم از بنز 450 کوپه شان سوار شده و بلکه دستی هم تکان دهند به همه که دیگر حالا کسی نخواهد گفت که بابا چرا همه دارند اصول بازی را اصلا زیر و رو می کنند چرا که بازیها یکیش هم فرض بفرمایید در کاخ سعدآباد هم هست؟ نکته اینجا این است که پدر جان، شازده جان، اول سعی کن مثل این بنده ی حقیر یک کمی هم بتوانی گوشه ی کارخانه ی هواپیماسازی ات بنشینی و بلکه هم به همه نیز بعد بتوانی بفرمایی که از بهترین خلبانهای انواع هواپیماهای جنگی و مشافربریر هم شده ای و آنگاه مدعی هم شو که نظریه های نجومی و کیهانی ات هم همه و همه نیز درست است و بلکه تنها خلبان کیهانی هم خودتی و حتی می توانی از خلبان اتوماتیک هم لذت ببری؛ و الا که همه خواهند گفت که خیلی هم خر برت داشته است و هنوز کارخانه ی هواپیماسازی هم راه نیافتاده رستم را صدا زده ای که بفرماید اساس کارخانه را همه و همه را هم جمعش کنند و بریزندش هم توی اعماق دریاها! بصیرت ات کو آخر ای شازده ی عزیز؟ آن تسلط به نفست کجا رفته است؟ خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف ات را چرا یادت رفته  و بلکه منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی را هم تعطیل کرده ای گذاشته ای کنار و اصلا اصول فقهی را هم فراموش کرده ای که بلکه برای تهذیب اخلاق و اخلاق هم برای توحید است و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم دربست تعطیل کرده ای رفته است پی کارش. حالا هی بفرمایید که انگیزه ها و بلکه کوهمولوژی اصلا گروه های دوگانی که حالا کدام هم آیا در نظریه های آینه ای و موانع سدهایی هستند برای گروه های بازبهنجارش توبه و بازگشت به صراط مستقیم از انواع راه های انتگرالهای تریسی پایدار هندسی و تحلیلی گروه های ضاله ی شیطان رجیم مرید؟ یعنی کجا هم سعی و تلاش در شبکه بندیها و کوهمولوژیهای مثلثبندیهای همولوژیک خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم هست و کجا است که مسئله سه کله پوکی "هیچین"، "پیت پیچی"، "مو" ای است؟ یعنی یحتمل به هیچین هم بفرمایید چرا این کارها را می کنید، خدمتتان بفرمایند که بابا ما هم نه اینکه اصلا حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام را دربست کنار گذاشته باشیم و بلکه راه را باز هم گذاشته ایم برای اینکه نه فقط به سامری و گوساله ی سامرین و بلکه به خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بپردازید؛ ولی خودتان هم هستید که بدجوری هم گیچ شده و به غیر خدا رو می آورید. و لذا بی خودی هم تقصیر را بی خودی گردن هیچین و پیت پیچی و مو هم نیاندازید که اصلا جای عذر و معذرت خواهی هم ندارد. شیطان هم همین را می فرماید که خودتان کردید که لعنت خدا بر شیطان رجیم هم باد که اقل کم اقل کم اش ما را از رفتن به نماز جمعه هم باز داشت ...! و اعوذ بالله من الشیطان رجیم وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ ﴿الحج: 3﴾ الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و الجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ ﴿الحج: 3﴾

وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ ﴿الحج: 24﴾

ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ ﴿الحج: 30﴾

 

[۲] ۱۲ - معانی الأخبار: عن الصادق (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): أغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال إلى حال

 

بحار الانوار جلد 68، ص 323

https://lib.eshia.ir/71860/68/323

 

حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم: غافلترین مردم کسی است که از دگرگونی و تحولات دنیا پند نگیرد

 

55 - أمالی الصدوق: عن الصادق علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: أغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال إلى حال، وأعظم الناس فی الدنیا خطرا من لم یجعل للدنیا عنده خطرا [4].

 

2 - أمالی الصدوق: [4] السنانی، عن الأسدی، عن النخعی، عن النوفلی، عن محمد بن سنان، عن المفضل، عن ابن ظبیان، عن الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام أنه قال: الاشتهار بالعبادة ریبة، إن أبی حدثنی، عن أبیه، عن جده، عن علی علیه السلام أن رسول الله صلى الله صلى الله علیه وآله قال: أعبد الناس من أقام الفرائض، وأسخى الناس من أدى زکاة ماله وأزهد الناس من اجتنب الحرام، وأتقى الناس من قال الحق فیما له وعلیه، وأعدل الناس من رضی للناس ما یرضى لنفسه وکره لهم ما یکره لنفسه، وأکیس الناس من کان أشد ذکرا للموت، وأغبط الناس من کان تحت التراب قد أمن العقاب یرجو الثواب، وأغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال إلى حال، وأعظم الناس فی الدنیا خطرا من لم یجعل للدنیا عنده خطرا، وأعلم الناس من جمع علم الناس إلى علمه وأشجع الناس من غلب هواه، وأکثر الناس قیمة أکثرهم علما، وأقل الناس قیمة أقلهم علما، وأقل الناس لذة الحسود، وأقل الناس راحة البخیل، وأبخل الناس من بخل بما افترض الله عز وجل علیه، وأولى الناس بالحق أعلمهم به، وأقل الناس حرمة الفاسق، وأقل الناس وفاء الملوک، وأقل الناس صدیقا الملک، وأفقر الناس الطامع، وأغنى الناس من لم یکن للحرص أسیرا، وأفضل الناس إیمانا أحسنهم خلقا، وأکرم الناس أتقاهم، وأعظم الناس قدرا من ترک ما لا یعنیه، وأورع الناس من ترک المراء وإن کان محقا، وأقل الناس مروة من کان کاذبا، وأشقى الناس الملوک، وأمقت الناس المتکبر، وأشد الناس اجتهادا من ترک الذنوب، وأحلم الناس من فر من جهال الناس، وأسعد الناس من خالط کرام الناس، وأعقل الناس أشدهم مدارة للناس، وأولى الناس بالتهمة من جالس أهل التهمة، وأعتى الناس من قتل غیر قاتله أو ضرب غیر ضاربه، وأولى الناس بالعفو أقدرهم على العقوبة وأحق الناس بالذنب السفیه المغتاب، وأذل الناس من أهان الناس، وأحزم الناس أکظمهم للغیظ، وأصلح الناس أصلحهم للناس، وخیر الناس من انتفع به الناس.

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 74، ص 111- 112

https://lib.eshia.ir/71860/74/111

 

 

گمانت این که با خرج عبارات،

به کرّ و فرّ و ایماء و اشارات

سوار رفرف استی و براقی، 

ورم کردی و پنداری که چاقی

 

انسان در عرف عرفان، علامه حسن حسن زاده آملی، ص 86

 

 

دیشب، بنده ی حقیر داشتم این مقاله ی میخائیل کاپرانوف- یان سویبلمن- لو سوخانوف: شوبرهای ناهنجار و جبرهای مادون قرمز را در رابطه با مقاله ی گایاتو- مور- ویتن: جبرهای مادون قرمز  می خواندم:

https://arxiv.org/abs/2011.00845

https://arxiv.org/abs/1506.04087

 

اینکه شما خلائهای مادون قرمز را در انرژیهای پایین داشته باشید و بخواهید حالات ذرات مدل نظریه ی میدان کوانتومی خود را در انرژیهای بالاتر هم بدست آورید و اینکه کجاها هم شروع می کنید به برشهایی از انرژیهای خیلی بالا یا خیلی پایین و چه گپها و چه فاصله هایی را هم رعایت می فرمایید، یک دنیایی از حالات مختلفه را هم می تواند ایجاد کند که یحتمل هم برای خیلی از ماها که بنظرمان هم می رسد که فقط و فقط یک کارخانه ی هواپیماسازی در جهان هم داریم و باید هم داشته باشیم و آن هم مال من است و بلکه بهترین خلبانها هم خود منم و حتی وقتی خلبانی را هم به خلبان اتوماتیک در فضا-زمانهای کیهانشناسی هم بسطش می دهیم باز هم فقط یک خلبان داریم و آن هم خودمم! یحتمل بعضی هم اشکال می کنند که بابا تو هم که همه اش خودتی خودتی خودتی همانطوری که پشت کامیونها هم می نویسند که خودتی خودتی .... بنده ی حقیر نمی دانم چرا این حرف دیگر را که پشت کامیونها می نویسند را گوش نمی دهند که: فقط خدا!

نکته اینجا این است که وقتی انسان وارد بسیاری از ریزه کاریهایی را که در یک دامنه ای از انرژیهای خیلی خیلی پایین الی انرژیهای خیلی خیلی بالا در نظر بگیرد و بلکه هم بخواهد خلبانی اش در ما فوق زمین را به خلبانی در منظومه ی شمسی و بلکه سطوح نجومی و کیهانی هم بسطش دهد، اینجا است که بعضی هم یحتمل شدیداً هم اشکال می کنند که کسی که تا به حال به معراج هم نرفته است اینجا می تواند بد جوری هم گیر کند و بلکه در زمین فوتبالی هم گیر می کند که گویی شدیداً هم مادون قرمزته و مادون آبیته و بنفشته می توانند با هم درگیر شده و خطراتی را برای شاگرد و دانشجو و طلبه هم ایجاد کنند. و لذا یک گروه های بازبهنجارشی اینجاها لازم است که وقتی روح و روانی که در نزد پروردگارش آرام و قرار می گیرد از نزد او مجرد هم شود، اینجا روانشناسیهایی هم که در علوم طبیعی نهفته اند و به ماوراء الطبیعه نیز استناد نمی فرمایند همانطوری که قبلاً هم گفته شد دچار مشکلات هم خواهند شد. این خصوصاً وقتی واقعاً هم مشکلزا می شود که  مرزهای بین خدا و بنده ی او بدلایلی و از جمله هم کفر و نفاق و شرکی که بنده خود در آنها هم گیر کرده است مسئله را آیا حادتر یا حتی مزمنتر هم نماید؟ مثل این است که بنده ی حقیر بخواهم بروم سر نماز در ظهر روز جمعه و بلکه هم ندانم که نماز ظهر روز جمعه با نماز دیگر روزها هم چه تفاوتی دارند؟! و هر چه بفرمایند که نماز جمعه است؛ غافل از این است که خوب نماز مگر نماز نیست و دیگر نماز که جمعه و شنبه و یکشنبه و ... هم ندارد! البته بعضی هم اینجا یحتمل اشکال کنند که این یک نوع کله پوکی هم هست که یحتمل خیلی هم بهتر است از کله پوکی اویی که خلبان را گذاشته است روی اتوماتیک و خیال هم می کند که خلبان فقط خودم و لا غیر! گویا کله پوکی هم یک طیفهایی دارد از مادون قرمز الی ماورای بنفش بسته به اینکه کجاها برای یافتن بهترین گروه های بازبهنجارشی می توانید هم به کله پوکیهای مورد نظر برشهایی داده و سعی نه اینکه در کم کردن حاشیه های آن هم بفرمایید و بلکه اصل آن را هم تقلیل فرموده و بلکه به سمت صفرش این همه جهل و نادانی کله پوکی را تنزل داده و حتی حذفش هم بفرمایید! ولی خوب انواع مشکلات و مسائل لاینجل را هم داریم دیگر؛ بدی خلبانی هم همین است. و همین هم هست که بعضی می فرمایند که اصلا بهتر هم هست که خلبانی را رها کرده و بلکه سعی هم کنیم که مثل بچه ی آدم شروع کنیم بطور اصولی به کیهانشناسی از روی بندگی خدا هم بپردازیم بجای اینکه این همه هم می خواهیم بلند پروازیهای عجیب و غریب هم داشته باشیم و .... و الله اعلم! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: 56﴾

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی

 

 

یک مسئله ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل اتفاق بیافتد این است که یک آدمی، یک بنده ی خدایی به مومنی یا شیطانی و بلکه شیطان پرستی هم می رسد و می فرماید که آیا تو خدا و پیغمبر و امامت را می شناسی؟ اگر او بفرماید که خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نفسشان را به من شناسانده است و بلکه من خودم امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هستم، تکلیفش چیست؛ آیا اینجا مباید هم عرض کند که خیلی کله پوکی؟! نکته ای که اینجا هست و خیلی هم یحتمل اشکال کنند این است که از لحاظ ماوراء الطبیعی و بلکه علوم طبیعی نیز اگر کسی به معرفت خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد، علی القاعده او به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم دست یافته است چرا که خیلیها مسئله را اینطور هم عنوان می فرمایند که وقتی 100 آمد 99 هم با آن می آید دیگر؛ و حالا می خواهد مثلاً سالک الی الله یا حتی شاگرد و طلبه و دانشجو گوشه ی اتاق خودش در کارخانه ی هواپیماسازی اش هم نشسته است و دارد کارش را برای رضای خدا و پیغمبر و امامش هم می کند.

بعضی دیگر اینجا هنوز اشکال هم می کنند که نخیر شما اگر در کفر خود گیر کرده اید و بلکه دیگران را هم خیلی کله پوک به حساب می آورید به علت اینکه خیلی دارید کارتان را گوشه ی کارخانه ی هواپیماسازیتان انجام میدهید و حتی خود را خلبان انواع هواپیماهای بزرگ و کوچک هم می دانید؛ و لذا کارتان لغو و باطل و قولتان هم قول زور هست. و چرا که اگر شما توانستید کارتان را انجام دهید و به دیگران هم همانطوری که آنها هم به شما احترام می گذارند شما هم به آنها احترام بگذارید، آنگاه است که همین هم نشانه ای است که شما به معرفت خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسیده اید و الا که نه تنها کارتان لغو و باطل و قولتان هم قول زور است و بلکه همین هم باز نشانه ی این است که به گروه های ضاله هم پیوسته و حتی کافر و منافق و مشرک شیطان پرست هم شده اید و اگر هم نشده اید یواش یواش به همان طرف هم وقتی کله پوکی خودتان بسمت بینهایت میل کند ضاله هم خواهید شد. و لذا اقل کم صراط مستقیم اینجا راهش این است که  از قول زور هم دست بردارید و کار خودتان را بکنید و دیگران را هم کله پوک خطاب نفرمایید و اجازه هم ندهید که دیگران شما را کله پوک و دلقک هم خطاب بفرمایند و حالا آنگاه چه نظریه های کیهانشناسی و میدانهای کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و گرانش کوانتومی و ابرتقارن و ریسمان و هندسه ی ناجابجایی و برنامه ی هندسی لنگلندز و ... را احتیاج خواهید داشت؟ بعضی یحتمل اینجا بفرمایند این بستگی به وضعیت روح و روان شما هم دارد که چقدر هم بتوانید از ماوراء الطبیعه به علوم طبیعی و بر عکس هم تردد بفرمایید انچان که بعضی نیز یحتمل برسند به عرش اعلی و دیگر از آنجا نخواهند هم برگردند و همچون سفرهای اسفار اربعه بقیه را نیز همراه خود بفرمایند؟! زور و کله پوکی هم فقط نیست و این هم باید امکان پذیر باشد که وقتی سالک الی الله رسید به عرش اعلی نزد خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف دیگر دلش نخواهد از آنجا نزد دیگران هم برگردد! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴿البقرة: 269﴾

 

یک مسئله ی مهمی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم این است که حالا فرقی نمی کند که در کارخانه ی هواپیماسازی است یا در کیهانشناسی است که از کجا هم ماوراء الطبیعه مرزش تمام می شود و کجا نیز مرزهای علوم طیبعی شروع می شوند و حال آنکه یحتمل بعضی هم بفرمایند که علومی مثل فلسفه و ریاضیات و حتی فیزیک هم در این میان بین این مرزها در نوسانات هم هستند و بالا و پایین یا اینطرف و آنطرف هم می روند. مثل این است که بنده ی حقیر سوال هم کنم که بالاخره مرز بین حس بویایی و عدم بویایی هم کجا آغاز می شود و به پایان هم می انجامد و حالا بویایی هم نباشد و بلکه بینایی یا چشایی یا ... هم باشد. و اما اینجا می فرمایند هم که بصیرت یک چیزی است ماورای بینایی محض با چشمها که با قلب و دل هم ممکن می شود. این سوال شبیه این است که شما چطور تک قطبیهای مغناطیسی را هم می توانید از لحاظات کمی و بلکه کیفی هم سر و سامان دهید همانطوری که مرزهای روح و روان هم در روانشناسی زیر سوال می روند آنجایی که مرزهای روح و روان انسان را بخواهیم بین خود و خدا مرزبندی کنیم و در وادیهایی خطرناک هم یحتمل می افتد که آیا چقدر هم بتواند درست انتخاب کند که به شیطان پرستی هم نیافتد و بلکه صراط مستقیم را هم انتخاب کند. این یک جایی هم بین ماوراء الطبیعه و طبیعت مرزبندیهایش آنچنان می شود که دو گروه متخاصمی که در علوم و حکمت هم سعی دارند با هم کار کنند و در بین ماوراء الطبیعه و طبیعت هم گیر کرده اند یحتمل در یک فضا-زمانهایی دعواها بالا هم می گیرند که آیا مثلاً هواپیماسازی و بلکه خلبانی تو بهتر است یا از آن من و بلکه هم آیا کیهانشناسی تو بهتر است یا از آن من؟ 

موضوع اینجا است که اگر قرار است که این دعوا اینطور هم پایان پذیرد که آیا تو با فشردن دگمه ای تخریب را هم شروع خواهی کرد یا من؟ مسئله اینجا همین هم هست که آیا فلسفه و حکمت و علمی هم باقی خواهد ماند یا اینکه اصولاً مسئله تبدیل هم شده است به اینکه آیا تو کله پوکتر از منی یا من از تو کله پوکتر هم هستم؟ و چرا که مرز بین اسلام و کفر هم وقتی درنوردیده شود و خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نادیده گرفته شوند، آنگاه عرض بنده ی حقیر این هم هست که دیگر کدام ماوراء الطبیعه ای را باقی خواهد گذاشت که بتوان بر حسب آن هم حالا یا عرفانی و بلکه هم حتی ریاضی فیزیکی به نه فقط روانشناسی و بلکه هم به همان مسائل کمی و کیفی علوم طبیعی هم پرداخت و درجه بندیها و رتبه بندیها و سلسله مراتب ذرات و اجرام از کوانتومی گرفته تا نجومی به حساب هم آورد؟ بالاخره واکسن درست کردن که معلوم می شود که آیا واقعاً هم دارد کارآیی خود را تکمیل هم می کند یا حتی کارهای دیگری هم لازم است؟

بعضی هم یحتمل اشکال می کنند که اصلا کدام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و ماوراء الطبیعه؟ تو که به هر که دلت هم بخواهد داری می گویی کله پوک! و لذا همان فلسفه و ریاضی فیزیک هم می تواند مسئله را حل کرده و حتی روح و روان را در روانپزشکی هم حتی المقدور ترمیم کند. مسئله همان طبیعت است و بس! البته یحتمل باید هم به همینها گفت که در خلق و بلکه تخریب همین سلسله مراتبهای و درجات اجرام کوانتومی و بلکه حالا نه خیلی هم یحتمل اجرام نجومی که دست هیچ کس هم بدانها آیا چقدر برسد گیر نخواهید کرد که آیا بالاخره مثلاً این اجرام را هم خیلی افقی نیز بسازیم یا هر چقدر هم خواستیم عمودی برویم بالا هم می توانیم و جایز هم هستیم همانطوری هم که هواپیماسازی را هم برای هواپیماها و بلکه فضاپیماها و ماهواره برها هم هر چقدر خواستیم می توانیم توسعه دهیم و هیچ محدودیتهایی هم ندارند و بلکه تهدیدهایی هم در کار نیستند که چه کسی در چه مقیاسی هم دارد چه می کند و آژانس انرژی اتمی هم همه اش کشک؟! هر کس آزاد است هر کاری دلش خواست بکند تا آنجایی که روانشناسی و جامعه شناسی هم هب او اختیار می دهد؟ یا اینکه نخیر؛ عدل و عدالتی هست و خدا و پیغمبر و امامی و توحیدی و معادی؟

73312733117330973335

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یُرِیدُ ﴿16﴾
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿17﴾
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ ﴿18﴾
هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ ﴿19﴾
یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ ﴿20﴾
وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ ﴿21﴾
کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ ﴿22﴾
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ ﴿23﴾ سوره مبارکه حج

بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین و ما انا علیکم بحفیظ (هود: 86)

 

چکیده ی مقاله ی جدید چن- مالداسنا- ویتن 

https://arxiv.org/abs/2109.08563

را که بنگرید یحتمل به ذهنتان برسد که علی القاعده یحتمل یک سیاه چاله ای می تواند با ریسمانی متناظر شود، آن هم وقتی که بخواهیم مسئله را بنوعی هم ابرریسمانی اش کنیم و بلکه موانع کوهمولوژیکی مسائل را نیز بررسی کنیم که اصلا مسئله چطور هم وارد حیطه ی کله پوکی هم یحتمل می شود؟! البته کله پوکی قضایا از آنجا هم شروع می شود که در مدل سیگمای خطی و سیاه چاله ی متناظر آن که متناظر هم باشد با ریسمانهای تیپ II یا هتراتیک هم بعضی یحتمل اشکال کنند که ما با کل مسئله یا حتی با قسمتی از مسئله هم ایراد داریم و بلکه یک نظریه ای را هم ارائه می دهیم که مخالف چنین تناظراتی هم هست. ولی شما وقتی دوگان این کله پوکی را هم حساب کنید آنگاه یحتمل حساب هم بفرمایید که دارید موانع کوهمولوژیک گروه های دوگان اپراتورهایی را که روی فضاهای کله پوکی مورد بحث عملگرایی هم می کنند را بدست آورده و مسئله را نیز از کله پوکی خارج هم بفرمایید چنانکه در نظر هم می توانید داشته باشید که هر چند هم که حالات بالاتر فضاهای فن نویمنی و طیفهای سه تایی هندسه ی ناجابجایی که روی حالات خلاء و حالات پایه ای مسئله هم کار می کنند همه و همه نیز کله پوکی است ولی یحتمل هم این انتظار می رود که وقتی از فضای کیهانی هم دارید به مسئله می نگرید که از جمله فضای کله سه کله پوکها را هم در بر دارند آنگاه این انتظار هم می رود که موانع کوهمولوژیکی را که صرفاً هم در فضای کله پوکی واقع شده ایم را به قولی نه فقط در بینهایت هم از آن خارج شده ایم بشرطی که موانع کوهمولوژیک را درست هم انتظار داشته باشیم که یا دیگران در آینده برایمان حل کنند و ما از محاسبات آنها استفاده هم کنیم و یا خودمان هم آستینها را بالا زده و سعی کنیم حلشان کنی! نکته اینجا این است که اگر در گوشه ی کارخانه ی هواپیماسازی کارمند آن هم فقط بنظرش برسد که خوب من هم که دارم کارم را خیلی هم خوب انجام می دهم اتفاقاً و به بقیه ی کارها کاری هم نداشته باشد یحتمل هیچ وقت هم اجازه نیابد که از فضاهای کله پوکی و بلکه حتی سه کله پوکی هم دربیایند و بلکه هیچ وقت هم متوجه نشود که بابا کارخانه ی هواپیماسازی را از خلاء و حالت پایه ای صفر شروع کردن و به سرانجام رساندنش لزوماً نباید هم یک حالت رویایی محضی داشته باشد که هیچ کس هم نتواند بدان دست یابد و الا که کله پوکها رویایش را هم خراب خواهند کرد و کارها همه به نوامیدی و بی صبری و بی حوصلگی هم خواهد انجامید که بالاخره کارخانه ی هواپیماسازی هم چه ربطی دارد به شقاق و انفطار و بلکه کیهان و کیهانشناسی و ...! گاهی اوقات کارخانه های هواپیماسازی و بلکه کارمندان آن هم باید هم با هم مشارکت کنند ولی یحتمل هم نمی دانند که چطور هم می توانند چنین کنند تا آنجا که حالا خود امام زمان جعل الله فرجه الشریف هم یحتمل باید فاصله ها و گپهای بین آنها را حالا چطور هم پر کند؛ و الله اعلم! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

لُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَکًا لَّقُضِیَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ یُنظَرُونَ ﴿8﴾ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ ﴿9﴾ وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿10﴾ سوره ی مبارکه ی انعام

 

 

وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لمََجْنُونٌ وَ مَا هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِّلْعَلَمِینَ

نسبت دیوانگى به آن جناب دادن در هنگامى که قرآن را از او مى شنوند، خود دلیل بر این است که مى خواسته اند بگویند قرآن از القاآت شیطانها و جن است ، و به همین جهت خداى تعالى وقتى مى خواهد پاسخشان بدهد، مى فرماید: قرآن به جز ذکر براى عالمیان نیست. و در آغاز سوره نسبت جنون به خود آن جناب را رد کرد، و فرمود: ((ما انت بنعمه ربک بمجنون )) در آخر سوره هم همان سخن آغاز سوره را آورد، تا آغاز و انجام با هم منطبق باشد.

 

ترجمه تفسیر المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 19، ص 648

https://lib.eshia.ir/50081/19/648

 

 

یک مسئله ای هست راجع به بیماری صرع در طب مدرن که می فرمایند یک نیم کره را از مغز طفل برمی دارند که همان هم موجب بیماری صرع او گشته است و علی القاعده بیماری صرع درمان می پذیرد. موضوع اینجا است که اینچنین بیماری یحتمل اگر در سنین پایین هم شناسایی شود آنگاه می توانند چنین کنند و انتظار هم برود که بیماری بهبود پذیرد چرا که حالا آیا چطور هم مغز قرار است دوباره همان نیم کره ای را که برداشته شده است را جایگزین هم کند. و اما مسئله ی دیگر اینجا است که بیمار وقتی از طفولیت گذشت هم آیا می توان چنین کرد و انتظار داشت که مغز در نیم کرده ی برداشته شده دوباره جایگزین هم شود؟

نکته ای که اینجا هست این است که می فرمایند وقتی به پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نیز وحی می شد، در میان آن حالت وحی یک حالت صرعی به ایشان هم یحتمل دست می داده است. البته اینجا معنایش این نیست که هر کس هم که به او صرع دست بدهد نیز دارد به او وحی می شود! بقول معروف میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. ولی مسئله اینجا است که حالت صرعی که در بیماران صرعی رخ می دهد نیز می تواند علائم فیزیکی و بلکه فیزیولوژیکی و آناتومی هم داشته باشد که آیا چقدر هم بمرور زمان بهبود یابد. ولی سوال این هم هست که آیا نمی شود از طرف هم چنین حالت صرعی را در دیگران به نوعی القاء و ایجاد کرد چرا که از نفرینهای زمین هم که نباشد و بلکه از نفرینهای دیگران هم یحتمل باشد؟!

نکته ی مهمتری که هست این است که وقتی بقول معروف با کفاری هم طرفید که اصولاً همه چیز شما را دارند زیر سوال می برند و چه رسد به اینکه باید هم به پیغمبر اسلام نیز ایمان بیاورند و نخواهند هم ایمان آورد، آنگاه حالا شما یک چنین پیغمبر رئوفی هم دارید که اصرار هم دارد که الا و لله است که باید هم اسلام بیاورید. و باز هم ایمان نمی آورند. خوب، اینجا آیا بعید نیست که هر کس دیگری که می بود که اینقدر هم اصرار دارد که بابا بالاخره آدم شو دیگر؛ و باز هم نمی شود! یعنی آیا بعید هم نمی بود که هر کسی دیگر هم بود یحتمل دچار صرع هم می شد که دارد با یک همچنین افراد سمج بی منطق لامذهبی هم بحث و جدل و بلکه جهاد فی سبیل الله اکبر هم می کند که قسمت اعظم آن هم جهاد با نفس خویش است؟ آیا نفس تاثیری نمی پذیرفت از این سماجتی که در میان انبوهی از کفار لامذهب هم گیر کرده باشد؟

البته بنده ی حقیر حالا کاری ندارم که بگویم یک وقت نکند که برنامه ی هندسی لنگلندز را نکند که یک وقت بیایید ابرتقارنی هم سعی کنید ببینید که از جمله چه می شود که وارد مسائل الکتریکی- مغناطیسی اش شده و تک قطبیهای مغناطیسی مسائلش را هم محاسبه کرد و بلکه حتی با مدل استاندارد ذرات فیزیک و حتی گرانش هم بلکه ادغامش کرده و آنگاه ببینید چطور هم می توانید طرح خود را به امثال ال اچ سی و امثالهم ارائه داده و بلکه حتی نظریه های کیهانی خیلی جدیدی هم از آن نتیجه بگیرید. موضوع اینجا است که زمان خود حضرت پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم زنی بوده است باسم مسیلمة که او نیز ادعای پیغمبری می کند و بلکه قوم و قبیله ی خود را نیز به روایتی به فساد و فحشاء می کشاند. و اما این یک مسئله ای هم هست برای علماء اسلام و بلکه مراجع تقلید که می فرمایند که هر چند بسیار دفعه اتی که آیات قرآن را مطالعه کرده و تدبر و تفکر در آنها می فرمایند معانی چدیدی در آنها می یابند و چیزهای جدیدی هم یاد می گیرند. این دلیلش این است که کتاب آسمانی است و ابعادی که در آیات آن نهفته است بینهایت هم دقیق و ظریف است. حالا یک کافری هم بقول معروف ممکن است یافت شود که بفرماید کدام دقت و ظرافت؟ شماها همه تان اصلا عقب مانده و همان صرعی هم هستید که یک کتابی را هر چه هم مطالعه کنید باز هم نمی فهمید و مگر یک کتابی را چقدر می توان خواند و خواند و باز هم خواند و بیشتر هم فهمید؟!!! البته یک چنین مسائلی با نه تنها نفس و روان و روانشناسی هم ارتباط دارد که یک اصول خاصی را اگر شاگرد و طلبه و دانشجو درک هم کرد و بلکه ارتباطات آنها را با ابدان هم یافت، آنگاه مسائل بر او خیلی آسانتر هم می شوند؛ و بلکه همینطور هم هست در علوم طبیعی و فیزیک و خصوصاً هم ریاضیات که بر مبنا و از اصول خاصی هم شروع می کنیم و آنگاه سعی هم می کنیم که لمها و گزاره ها و قضایا و مسائل را به اثبات هم برسانیم.

البته نکته اینجا این هم هست که یک جاهایی نیز خودیها هستند که حالا یا از روی طلبگی یا از روی هر چیز دیگری هم می خواهند مخصوصاً با هم بروند توی دعوا و بلکه ببینند آیا از میان این دعوا بلکه یک چیزی هم نصیب آنها بشود حتی اگر نتوانند هم از آب گل آلود هم ماهی بگیرند! این خوب غلط هم هست دیگر. برنامه های لنگلندز که همینطوری الکی الکی نیست و کلی رویشان کار کرده اند تا به اینجا رسیده اند و حالا اگر امثال بنده ی حقیر از غافله هم عقب مانده ایم و خیلی جاها هم گیر کرده ایم، دیگر تقصیر بقیه چیست که مثلاً باید خیلی وقت پیشها هم پولیپ بینی ات را عمل می کردی و راحت می شدی و بهتر هم به برنامه ی (هندسی) لنگلندز خودت هم می پرداختی. کرونا هم همین است دیگر که خیلی هم باید مواظبت کرد که این ویروسهای خیلی خیلی ریز هم یک مرتبه بر بدن شما آنفلوآنزایی و بلکه کرونایی هم غلبه نکنند و حساب شما را هم پاک کنند و خدای ناکرده هم کله پا شوید. البته اینجا بنده ی حقیر خیلی ها هم اشکال می کنند که باز داری از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بسی دور می افتی و حتی برنامه ی لنگلندزت را هم پشت گوش داری می اندازی و عقب می مانی دوباره. ولی مسئله این هم هست که عقب ماندن و دقت در مسئله به اندازه ی کافی هم کردن و حالا خیلی هم سر کلاسهای نظریه ی میدانهای همدیسی اینترنتی هم حتی نشستن و تلویزیون هم نگاه نکردن و بلکه وارد صدا و سیما هم نشدن خیلی بهتر از این است که همینطوری سرسری هم به مسائل پرداخته و درست نفهمیم که حالا صرع از کجا آمد و پولیپ چیست و بلکه قند هم اگر زیادی بخوری یا حتی بیش از حد هم بیخوابی بکشی و خودت را خسته هم کنی و از پا در بیاوری آنگاه چاره اش هم کدام است؟! بهتر همان که همینطوری که گوشه ی کارخانه ی هواپیما سازی ات نشسته ای و داری کارت را می کنی، حالا اگر برنامه ی هندسی لنگلندز را هم خیلی دوست داری آنگاه به آن هم حتی المقدور مثل این بنده ی حقیر بپردازی؛ ولی نه این هم که کلاً کارخانه ی هواپیماسازی را هم تعطیل کرده و برنامه ی هندسی لنگلندز را هم ندانی باید چه کرد که وارد نظریه ی اعداد آن هم شوی و مسئله ی ابرتقارنی آن را هم فراموش کنی و هم از اونجا مونده و هم از اینجا رونده و بلکه نه راه پس و نه راه پیش داشته باشی. کار را که کرد؟ آن که تمام کرد! درست کار کن و همیشه هم کارت را بکن و خودت را هم خسته نکن! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: 56﴾

 

Again take a look at these papers of Mark Kisin, Davide Gaiatto, Matin Gurses, ... too:

 

https://arxiv.org/abs/1912.12536

https://arxiv.org/abs/2110.05534

https://arxiv.org/abs/2110.05381

https://arxiv.org/abs/2110.02255

https://arxiv.org/abs/2109.01244

https://arxiv.org/abs/2106.14252

https://arxiv.org/abs/2009.13508

https://arxiv.org/abs/2003.02206

https://arxiv.org/abs/hep-ph/9412387

https://arxiv.org/abs/2001.04019

وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: 56﴾

 

 

بنده ی حقیر رفته بودم بیرون همراه بعضی از دوستان و آشنایان برای اینکه می خواستند موبایل هم بخرند و آنگاه به بعضی از کتابفروشیهایی که کما بیش بیشتر به دوره گردی هم شبیه هستند برخوردم و یک کتابی دیدم به اسم خواجه ی تاجدار که نویسنده اش ذبیح الله منصوری هم نبود. آمدم سررچ و جستجو که ببینم این کتاب کدام است؟ هر چه می آمد از همین کتاب دیگر یعنی از ذبیح الله منصوری هم بود. ولی همین کتاب ذبیح الله منصوری را هم دست فروش دیگری گذاشته بود که  می گفت قیمت دو جلدی اش پانصد هزار تومان است و لذا من به تو نصف قیمت دویست و پنجاه هزار تومان هم می دهم. خلاصه هی چانه بزن که نه بابا این قیمتها هم نیست و آن دیگری می دهد صد و بیست هزار تومان و اینها ... که بالاخره هم راضی نشد. و همین هم شد که گفتم بروم ببینم دیجیکالا چند می گوید؟! دیدم که به به اتفاقاً آن کتاب دیگری را که نویسنده اش سعید قانعی هم هست را دیجیکالا دارد ولی می فرماید که ذبیح الله منصوری را فعلاً ندارند و تمام کرده اند و اتفاقاً هر چه هم برای قیمتش گشتم چیزی یافت نمی شد. حالا یحتمل سایتهای اینترنتی دیگر را بگردیم بقیمت ارزانتری هم یافت شود ولی خوب حالا آیا درست و حسابی هم برای شما آنرا بفرستند یا خیر؟ بنده نمی دانم و حتی یحتمل هم بتوان آنرا بطور پی دی اف از اینترنت مجاناً هم دانلود کرد! البته بعضی هم یحتمل اشکال کنند که کتابهایی را که از کنار خیابان و اینترنت هم بخرید و دانلود کنید یحتمل خیلی هم موثق و قابل اعتماد هم نباشند. ولی یحتمل خوب هم باشد که مقاله ی ویکیپدیا و کتب سعید قانعی و ذبیح الله منصوری را راجع به آقا محمد خان قاجار بررسی و مطابقت کنیم. مثلاً اینکه طبق ویکیپدیا آقا محمد خان قاجار آیا شش ساله هم بود که توسط عادلشاه اخته شد؟! البته اینجا ما دگیر وارد این مسائل هم نمی شویم که چقدر صحت دارد که آیا مثلاً ویلیام جیمز هم گفته است که آقای خدایی همینطوری که گوشه ی هواپیمایش هم نشسته بود چه ها که نکرد که بارانی هم از سنگ و کلوخ و نه خیلی هم از موشکها و بمبهای آتشزا هم آمد یا بلکه بارانی سیل آسا هم آمد یا اینکه بلکه یک باران خیلی قشنگ بهاری هم بارید!

اینجا بعضی باز یحتمل اشکال هم کنند که باز تو نباید هم بروی سراغ مقالاتی که هنوز در مجلات معتبر علمی هم چاپ نشده اند و مثلاً این درست هم نیست که ببینی داوید گایاتو راجع به جبرهای ورتکسی و برنامه آنالیتیک هندسی لنگلندز هم چه می فرماید. عرض ما اینجا این است که شما می توانید مسئله را کاملاً هم از دیدگاه نظریه ی اعداد جبری بنگرید و اینکه حالا لم بنیادی هم اینجا با گروه های آندوسکوپی و فرمولهای تریس پایدار هم چه ارتباطی پیدا می کنند و لااقل می توانید در این جهت خوب هم سعی و تلاشتان را به عمل برسانید. یک طرف معادله هندسی است و طرف دیگرش هم آنالیتیک است دیگر و اینها را در معادلات فرمول تریس با هم مقایسه هم بفرمایید ببینید مسئله از چه قرار هم هست. کافی است که به مناقع درست دسترسی هم داشته و بلکه مسئله را از لحاظات تنها نظریه ی اعداد هم حتی شده برای یادگیری خودتان هم که شده بررسی بفرمایید و بس. و حالا خیلی هم لازم نیست که از لحاظات تاریخی بررسی بفرمایید که تغییر پایه و بلکه قاعده و لم بنیادی هم اینجا اصلا از چه تاریخی بوده است که شروع شده است و برای چه هم اینها وارد شده اند همانطوری که یحتمل آتیه و بات هم اگر مقاله شان را در مورد میدانهای یانگ میلیزی بنگرید که آیا اینها را چطور روی رویه های ریمانی هم بررسی کرده اند یحتمل تناظر آنها را با نظریه ی اعداد و برنامه ی لنگلندز و بلکه گروه های دوگان لنگلندز هم خیلی درنیابیم. ولی یحتمل بعضی هم صرفاً مایل باشند مسئله را فقط از دیدگاه تاریخی هم واردش شوند و ببیند که اصلا مسئله ی تاریخی نظریه ی اعداد و هندسه و آنالیز هم اینجا چطور وارد می شوند؟ و آنگاه هم یحتمل خیلی بهتر هم بتوانند مسئله را یا از طریق هندسه ی ناجابجایی هم وارد شده و یا ابرتقارنی و ریسمانی و بلکه ابرریسمانی اش هم کنند! البته اینجا اگر دسترسی به کارهای فضا گورسی هم پیدا نکردید یحتمل کارهای متین گورساس در آرشو کرنل هم بتوانند کمک کنند. اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: 56﴾

 

یک مسئله ی خیلی مهمی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هست را دیروز بعد از ظهر در تلویزیون قبل از سخنرانی استاد حسن رحیمپور ازغدی راجع به روشنفکری مطرح فرمودند که هم از دانشگاه و هم از حوزه بحثش بود. همانطوری که بنده ی حقیر با اهل کوچه و بازار که می دیدم امروز خدمتشان عرض می کردم این مسئله ی روشنفکری البته یک مسئله ای است که از زمان مشروطیت هم مطرح بوده است ولی مسئله ای هم هست که مربوط می شود به خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و همینطور هم به امامت آن حضرت حتی در غیبت و نمی توان هم گفت که یک چیزی است که فقط مربوط به شیعه هم هست و نه مربوط به اهل سنت؛ امام زمان عجل الله فرجه الشریف به همه ی عالم هم مربوط می شود و بلکه همه ی ذرات عالم هم از او تاثیر می پذیرند همانطوری که او نیز از همه ی ذرات عالم یحتمل تاثیر بپذیرد. یعنی وقتی قرار است که همه واکسن کرونا را مثلاً بزنند، دیگر نمی توانید بفرمایید که حالا بعضی مثل ریاست جمهوری یا حضرات مراجع عظام تقلید یا حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم نزنند و بلکه همه ی عالم هم از کرونا تاثیر می پذیرند. 

حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی هم همینطور است. البته طلبه ای که از صفر هم شروع کرده است و رسیده است به درجات متوسط تری از الفهای بینهایت آیات اللهی ولی هنوز هم مانده است که برسد به درجات و مراتب متعالیه ی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی، یحتمل هم چنین شاگرد و طلبه ای اشکال هم بفرمایند که مشکل اینجا است که بعضی روشنفکران و از جمله مثلاً دانشگاهیان هم یافت می شوند که سعیشان بر این است که خودشان برای خودشان هم به اجتهاد برسند بدون اینکه به دروس حوزوی هم مسلط باشند و این را هم علماء اسلام نمی پذیرند. عرض بنده ی حقیر اینجا این است که حتی در حکمت متعالیه ی صدرایی نیز همین مسئله مطرح است و چه رسد به اینکه ما بخواهیم مسئله را از لحاظات حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بررسی کنیم. مسئله اینجا این است که آیا خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف که در غیبت هم تشریف دارند اگر بخواهند ظهور بفرمایند آیا در این میان حتی دعوایی هم هست و بلکه با جهاد اکبر هم وارد می شوند و بلکه بقول بعضی هم حتی خروج می فرمایند؟ یا اینکه همین راه اجتهاد معمولی را که دیگر علماء اسلام نیز می پیمایند را می پیمایند و به اجتهاد و مرجع تقلیدی و بالاخره هم حتی به ولایت فقیه و امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نائل می شوند؟! این یک مسئله است.

البته مسئله ی دیگر اینجا این هم هست که ما یک مسئله ی جهانی دیگری هم داریم که حتی در جمهوری اسلامی ایران مدتها هم هست که مطرح است و آن این شعار هم هست که انرژی هسته ای حق مسلم ما است و مدتها هم هست که در عرصه ی بین المللی با چندین کشور صاحب قدرت و ثروت هم وارد مذاکره ایم. و این خود مسئله ای است که صرفاً روشنفکری هم نیست و بلکه در عرصه های پیشروی مرزهای دانش و علم و حکمت و فلسفه را هم باید پیمود و از آن طرف هم می بینیم که حتی امثال داعش هم طور دیگری وارد میدان می شوند که ربطی به انرژی هسته ای هم ندارد و بلکه شهید سلیمانیها  شهید حججی ها و بلکه شهدای هسته ای را هم به شهادت می رسانند. خوب، از آن طرف هم طرفهای مقابل مذاکرات اینجا مدعی هم نیستند که فقط در میدانهای دانش و علم و حکمت و بلکه در حیطه ی مرزهای اسلامی هم با مسلمانان دارند رقابت می کنند و حتی در میان آنها داریم که اصلا اسلام را هم حاشا می کنند. خوب، اینجا تکلیف سربازانی که دارند در مرزهای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم مثنی و فرادی و حتی بیشتر هم فرادی و نه مثنی به جهاد فی سبیل الله نیز می پردازند هم چیست؟ آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم همین را می خواهد و می پسندد که با همان امثال موتورهای جستجویی مثل گوگل و آرشیو دانشگاه کرنل هم وارد میدان شده و دشمن را همانطوری که شاه را بیرون کردیم و دیو چو بیرون رود فرشته درآید همانطوری هم مقاومت کنیم و دشمن را سر جایش بنشانیم؟! و بیشتر از این هم کاری نکنیم؟ و چرا که امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در غیبت هم که شده خودشان کارها را درست هم می فرمایند؟ یا آیا یک تکالیف دیگری هم هست که حتی روشنفکران دانشگاهی و بلکه حوزوی هم از آنها طفره می روند و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم تنها می گذارند و دانسته یا ندانسته نیز خود و دیگران را هم به دردسرهای جبران ناپذیری هم دچار می کنند؟ یعنی بعضی هم در این میان یحتمل ایراد می کنند که این مُلک ری که عمر ابن سعد بدنبالش بود خیلی هم جذابیتش بد نیست که او را به خود جذب کرد و با امامش آنطور وارد جهاد فی سبیل الله وارونه هم شده او را آنطور قربتاً الی الله هم اربا اربا در کربلا کرد چرا که از دین هم خارج شده و بر علیه خلیفه ی وقت هم خروج کرده بوده است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

https://arxiv.org/abs/2110.06949

https://arxiv.org/abs/2110.06943

https://arxiv.org/abs/2110.06940

https://arxiv.org/abs/2110.06967

https://arxiv.org/abs/2110.07123

https://arxiv.org/abs/2110.07300

وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: 56﴾

 

أَیْنَ اَلطَّالِبُ بِذُحُولِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ أَبْنَاءِ اَلْأَنْبِیَاءِ أَیْنَ اَلطَّالِبُ [اَلْمُطَالِبُ] بِدَمِ اَلْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاَءَ

 

 

بعضی اینجا یحتمل حتی به علامه حسن زاده آملی هم اشکال هم می کنند که شما حساب بفرمایید که اگر ما در مسجد بیش از حد هم با چای خود قند بخوریم آیا معنایش این هم می شود که آنگاه باید حجامت هم کرده و بلکه زالو هم بیاندازیم و حتی داریم مفت خوری هم می کنیم؛ اتفاقاً ما خیلی هم مفتخریم که در مسجد هم بنشینیم و مفتخریم که با چای خود حتی الامکان قند هم بخوریم و خیلی هم اتفاقاً بحثهای فقهی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کنیم؟ عرض بنده ی حقیر این است که بعضی حتی به استاد حسن رحیم پور ازغدی هم ایراد می کنند که تو چرا می گویی که مگر پیغمبر هم کمونیست و مارکسیست بوده است که از فقرا دفاع می کرده است و بلکه اصلا بنده ی حقیر هم اضافه کنم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مصداق امام المستضعفین همچون آیه ی پنجم سوره ی قصص است: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿5﴾ البته موصوع این هم هست که اگر می خواهید در مسجد چای شیرین هم میل بفرمایید معنایش این هم نیست که آنگاه آنقدر قند میل کنید که قند خونتان هم از کنترل خارج شده و بلکه حجامت و زالو هم دیگر نتوانید بیاندازید و بعد اتفاقی هم که بیافتد این باشد که در وسط مسجد منفجر شوید چرا که آنقدر هم قند خورده اید که منفجر هم شده اید! این حتی اگر در گوشه ی کارخانه ی هواپیماسازی در اتاق خود به عنوان کارمند جزء هم نشسته اید و دارید کار می کنید و یک مرتبه یادتان می آید که اذان است و دیر شد دیر شد و می دوید می روید مسجد بعد از اینکه زودی هم یک وضوء می گیرید و یادتان هم می رود که آنجا چقدر قند خورده اید و بعد مسجد هم که رفته اید چقدر قند خورده اید و مسجد را هم منفجر می کنید؛ یقیناً چنین چیزی هم جایز نیست! 

مثل این می ماند که شما دارید خود را منفجر می کنید ولی آنرا منتصبش هم کنید به زالوهای مفت خور ضد انقلابی که ماهواره ای اینترنتی هم شما را هدایت می کنند و بلکه مسئله را بیاندازید هم گردن مراجع تقلیدی که خود هم به انحراف کشیده شده بوده اند و بفرمایید که آنها باعث شدند که منفجر هم شوید چرا که اشتباه کرده اید بیش از حد هم قند خورده اید! بابا تو بوده ای که بیش از حد هم قند خورده ای یا نه؟! مثل این می ماند که بنده ی حقیر بیش از حد هم ریش گذاشته باشم و آنگاه هی به همه با تهدید هم بفرمایید "که ریش نه؟!" و "که ریش نی؟" خوب آیا همه حق ندارند که بفرمایند که شما خودتان هستید که ریش هم خیلی گذاشته اید یا خیر؟ و آنگاه تازه هی هم می فرمایید که "که ریش نه؟" و "که ریش نی" و بلکه هم می فرمایید که ما مفتخریم که خیلی هم ریش بلند و زیادی هم داریم؟ آیا مردم به شما نخواهند هم گفت که همین ریشهای بلند شما است که مشکل را صد چندان هم کرده است؟ و آیا مردم نخواهند هم گفت که چرا اینقدر هم می گویید که "که ریش نه؟" "که ریش نه؟" زشت است دیگر. 

عرض بنده ی حقیر این است که بعضی اصلا دوست دارند که به زمین و زمان هم ایراد بگیرند و بلکه به پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می خواهند ایراد کنند چرا که مصداق آیه ی چهار سوره ی منافقون هم هستند که: وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ. حالا اصلا نفس خودش و چه رسد به امام زمان را در غیبت هم حتی سعی نمی کند بشناسد و چه رسد به نفس پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و نفس خدا را هم حتی بشناسد. بعد می گوید رحیم پور ازغدی هم مفت خور است!

 

وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: 56﴾

 

 

مِنْ مُدَّةٍ إِلَى مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِینِکَ وَ حُجَّةً عَلَى عِبَادِکَ وَ لِئَلاَّ یَزُولَ اَلْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ یَغْلِبَ اَلْبَاطِلُ عَلَى أَهْلِهِ وَ لاَ [لِئَلاَّ] یَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لاٰ أَرْسَلْتَ إِلَیْنٰا رَسُولاً مُنْذِراً وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَماً هَادِیاً فَنَتَّبِعَ آیٰاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزىٰ إِلَى أَنِ اِنْتَهَیْتَ بِالْأَمْرِ إِلَى حَبِیبِکَ وَ نَجِیبِکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَکَانَ کَمَا اِنْتَجَبْتَهُ سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ وَ صَفْوَةَ مَنِ اِصْطَفَیْتَهُ وَ أَفْضَلَ مَنِ اِجْتَبَیْتَهُ وَ أَکْرَمَ مَنِ اِعْتَمَدْتَهُ قَدَّمْتَهُ عَلَى أَنْبِیَائِکَ وَ بَعَثْتَهُ إِلَى اَلثَّقَلَیْنِ مِنْ عِبَادِکَ وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَکَ وَ مَغَارِبَکَ وَ سَخَّرْتَ لَهُ اَلْبُرَاقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ [بِهِ] إِلَى سَمَائِکَ وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى اِنْقِضَاءِ خَلْقِکَ ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ اَلْمُسَوِّمِینَ مِنْ مَلاَئِکَتِکَ وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دِینَهُ عَلَى اَلدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ وَ ذَلِکَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبٰارَکاً وَ هُدىً لِلْعٰالَمِینَ فِیهِ آیٰاتٌ بَیِّنٰاتٌ مَقٰامُ إِبْرٰاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کٰانَ آمِناً وَ قُلْتَ إِنَّمٰا یُرِیدُ اَللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبىٰ وَ قُلْتَ مٰا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ وَ قُلْتَ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّٰ مَنْ شٰاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلىٰ رَبِّهِ سَبِیلاً فَکَانُوا هُمُ اَلسَّبِیلَ إِلَیْکَ وَ اَلْمَسْلَکَ إِلَى رِضْوَانِکَ

 

بنده ی حقیر داشتم دیشب مدینه ی فاضله ی کارخانه ی هواپیماسازی را متصور می شدم که در گوشه ای از آن به عنوان کارمند جزئی نشسته ام و دارم به حضرت آیت الله سید حسن نصر الله مد ظله العالی هم فکر می کنم و عکسش را جلوی رویم می بینم که پس شهید سلیمانی را حالا کجا می توان پیدا هم کرد و کجا است؟ که یک مرتبه متوجه هم شدم که در مدینه ی فاضله ام خدشه ای ایجاد شده است و القردة و الخنازیر و زالوهایی مفت خور مجاناً دارند مثل گلوله ها و موشکهایی قاره پیما از بالای ساختمانها و بلکه از عرش اعلی سرازیر می شوند به گوشه ی مدینه ی فاضله ام و همینطوری دارند اطراف مرا گلوله و موشک باران هم می کنند و بلکه برق و اینترنت هم قطع شده است و در تاریکی هم در گوشه ی کارخانه ی تعطیل هواپیماسازی خود نشسته ام. بنده ی حقیر گفتم پیش خودم مسئله چیست؟! بقیه ی ساکنان مدینه ی فاضله همه و همه فرمودند که بابا آن وقتی که می گویی خدا جماع کرد و لذا باران فرستاد و بلکه هم کسی را گیر نیاورد که با او جماع هم کند و لذا استمناء هم کرد و باران رحمتش را بر سر همه فرستاد، آنوقت نمی خواهی هم که از عرض اعلی در صقع نفس کثیفت آن هم بصورت عرفانی انحرافی کیهانی و روانشناسانه و روانپزشکانه ی اگزیستانسیالیستی و گروهی چنین هم بازبهنجارشی متصور هم شود؛ و حالا کجایش را هم دیده ای که این تازه اول کارت است آنجایی که هی می فرمایند حجاب، چادر و چادر، حجاب و گوش هم نمی دهید؟ و همه و همه هم اشکال می کنند که بابا وقتی حضرت آیت الله سید حسن نصر الله مد ظله العالی نباشد و بلکه خود دیگر حضرات مراجع تقلید و بلکه حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف داشته باشند که هی بفرمایند آقایان کارخانه دارهای هواپیماهای مسافربری و ماهواره ها و بلکه حتی تلسکوپهای عظیم الجثه ی فضایی شاتلی پس کی می خواهید فضای مدینه ی فاضله ی خود را با بوی خوش صلوات بر محمد و آل محمد عطرآگین هم نموده و فضایش را هم خوشبو فرمایید و اقامه ی نماز نموده و به نماز جمعه هم تشریف فرما شوید یا حتی اقل کم به زیارت اهل قبور هم تشریف ببرید و یادی هم از آخرت خود فرمایید که بالاخره در آن نشاة نیز چطور محشور خواهید شد؟ باز بعضی اشکال هم می کنند که چی؟ ما اصلا مسلمانیم که اینها را داری به ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ات هم عرض می کنی؟ ما هم فکر کردی مثل خودت زالوهای مجاناً خون خواریم؟ باز همه و همه ی اهل مدینه ی فاضله هم ایراد می کنند که مسلمان نیستی و دانشگاهی کمونیست هم هستی و لذا می خواهی مثل بقیه وارد استخدام در کارخانه ی هواپیماسازی و بلکه کیهانشناسی و حتی مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن نظریه های ریسمان و ام و اف و هندسه ی ناجابجایی هم شوی و روانشناسی و روانپزشکی یا همان علم نفس را هم قبول داری ولی خوب خدا هم یحتمل نتوانست جماع کند و مست هم بود و لذا استمناء هم کرد و همانا باران رحمتش هم این دفعه خیلی مست بود و قطع شد و آنطور هم که قرار بود سیل بیاید هم نیامد و خشکسالی هم شد و بقیه هم تصمیم گرفتند بجای خدا هر کی هر کی با هم جماع کنند و هر کس هم نتوانست بنشیند اینترنتی اینها را تماشا کند و ....؟ به به، چه مدینه ی فاضله ای است این حاصل عرفانهای انحرافی نامسلمانی غیر حزب اللهی که یحتمل بت پرستها هم صدایشان دربیاید که همان زالوهای مفت خور را بفرمایید که بمب را بیاندازند بر سر این بی وجودها خلاص کنند همه را. اینها ما هذا لله که درست بشو باشند.

البته اینجا علمای علوم نفس در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم اشکال می فرمایند که نفس به خودی خود غیر ممکن است که فاسد شود و این فقط وقتی می تواند به فساد کشیده شود که مدینه ی فاضله اش شده است بدن مملو از ماده ی او که او را از صور نفسی اش بازداشته است آنچنان که دیگر نمی تواند هم تفکر کند و به انواع صور حکمت و علوم الهی و بلکه به کنه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم پی ببرد و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دریابد و به او کمک رساند و به حضرت آیت الله سید حسن نصر الله هم بپیوندد و او را از چنگال زالوهای مفت خور هم نجات دهد نصر من الله و فتح قریب این غیر ممکن است که انسان خسته شود از اینکه موعظه هم کند که دخترم خواهرم مادرم حجاب و چادرت را خیلی مواظب باش و حفظش هم کن. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته

بنام خدا
با سلام، بنده ی حقیر چون از جمله شاگرد اینترنتی کلاس نظریه ی میدانهای کوانتومی شما بوده ام و سر کلاس نسبیت عام استاد شیخ جباری هم نشسته ام  جرات می کنم که اینجا برایتان نظر هم بدهم و الا این کار را هم نمی کردم. اصولاً یک مسئله ی بهلولی کله پوکی در منبر رفتن و سخنرانی و حتی تعلیم تربیت هم هست که یحتمل بتوان گفت نه فقط خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می تواند قضاوت کند که آیا بحق است یا باطل است! مثلاً اینکه کامران وفا هم جایزه ی مصطفی را برده است ممکن است این واکنش را هم داشته باشد که خوب حالا که چی؟ خوب حالا شاگرد ویتن است که باشد؛ چرا او را هم نگوییم که خیلی هم مفت خور و زالو صفت هم هست و بلکه خود ویتن هم از زالو صفتها و مفت خورها مگر چی کم دارد؟! ولی اینجا یک مسئله ای هست که بر می گردد نه فقط به انسان یا حتی حیوان ناطق که علامه حسن حسن زاده نیز آنرا در کتاب انسان در عرف عرفان مطرح می فرمایند و بلکه برمی گردد هم به آن حالات تناسخی ملکی و ملکوتی که نفس و روان آیا چطور می شود که یحتمل هم حتی از حالات حیوانی خود نیز خارج شده و به حالات گیاهی و انجماد هم کشانده می شود. این را بنده ی حقیر اینجا نمی خواهم وارد بحثش شود که از لحاظ عرفانی یعنی چه و اصلا چرا؟ ولی گذشته از عرفان، این را ما حتی در حالات روانشناسی اگزیستانسیالیستی و رواندرمانی گروهی نیز می توانیم مشاهده کنیم که وقتی بیمار روحی و روانی آنقدر روح و روانش آزرده شده است که به افسردگیهای مزمن یا حاد هم مبتلا شوند این خطرات هم هست که بیمار در یک حالاتی که خیلی شبیه به زندگی گیاهی و بلکه جمودی هم تبدیل شده است و آیا حالا چطور هم بتواند از آن حتی با کمک متخصصان روانپزشک هم خارج شود یا نشود را داریم. عرض بنده ی حقیر این است که عرفان و عرفای واقعی سعی شان باید بر این هم باشد که انسان را از وقوع چنین واقعه هایی قبل از وقوع آن بر حذر هم کند هر چند که می فرمایند جهاد فی سبیل الله و بلکه شهادت را نیز داریم چرا که حزب الله هم الغالبون! و اما خوب مفت خور و زالو صفت و حمال هم زیاد داریم ولی کو عارف و عالِم و حکیمی که دکان باز نکرده و بلکه از آن توبره های جانانه هم برای همه و همه ندوخته باشد. حالا می فرمایید که خیر؛ اینطور نیست و بنده هم غلط کرده ام که اصلا اسم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز آورده ام، یحتمل هم حضرت عالی درست می فرمایید و اصلا خانمها همه درست می گویند آنطوری که حاجیه خانم ما هم یک عکسی شبیه عکس انبوهی از فیزیکدانهای مرد و از جمله اینشتین را که با مادام کوری نشسته بودند را نشان داد و فرمودند که ببین حالا بر عکس شده است و خانمها همه فیزیکدان هم شده اند و فقط یک مرد هم آن گوشه اش نشسته بود! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

=======================

بنده اصل گفته ی علامه حس زاده را در کتاب انسان در عرف عرفان (ص 84- 85) را اینجا می آورم:

 

اصل 27

و دیگر از آن اصول این که با تدبر و تفکر در آنچه تقدیم داشته ایم دانسته می شود که حرف تناسخ رایج، قولی غیر مقبول و رایی فائل و بی اساس است. تحقیق تام این است که ملکات مکسوب یا مکتسب هر کس مواد صور برزخیند و انسان با آن صور محشور می شود چه این که لسان صدق برهان تام ناطق است که انسان در نشاه دنیا نوع است و تحت او اشخاص است، و در نشاه آخرت جنس است و تحت او انواع است، و آن انواع صور جوهریه اند که از ملکات نفس تحقق می یابند و از صقع ذات نفس به در نیستند. برخی ظاهرپرست که از سر این حکم حکیم سر در نیاورده اند و به کنه آن پی نبرده اند راه افسانه پیش گرفته اند و نایافته چنین یافته اند که فرقه ای گفته اند: "روح انسانی پس از مقارقت از بدنش یا به بدن انسان دیگر تعلق می گیرد و این تناسخ است؛ و یا به فردی از جانوران دیگر تعلق می گیرد و این نماسخ است؛ و یا به فردی از درخت و دیگر رستنیها تعلق می گیرد و این تفاسخ است؛ و یا به فردی از جمادات کانی تعلق می گیرد و این تراسخ است".

این پندار ناروا که سخت سست و بلکه از بیخ نادرست است هیچ ریشه تاریخی اصیل ندارد که به نام تناسخی بدان رفته باشند و آن را پذیرفته باشند. 

جناب صدرالمتالهین در اسفار از این پندار بدین گونه رهایی یافته است که تناسخ بر دو گونه است یکی ملکی و دیگر ملکوتی، تناسخ ملکوتی آن حکم حکیم مذکور است که ما مِن مذهبٍ الا و للتناسخ فیه قدم راسخ؛ و تناسخ ملکی این پندار تباه نادرست است

عین پنجاه و چهارم عیون مسائل النفس، و شرح آن به نام سرح العیون فی شرح العیون، و نکته 849 هزار و یک نکته در این مطلب مفیدند.

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: 60﴾

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، این یک مسئله است که ما در نظر بگیریم که علاوه بر اینکه اعداد اول بینهایت هستند همینطور هم اعداد اول دو قلو و بلکه چند قلو هم آیا بینهایت هستند؟ این هم یک مسئله ی دیگری است که آیا حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام همه ی فرزندانش هم دو قلو، دو قلو بوده اند و حتی یک فرزندی هم که دو قلو و چند قلو نبوده باشد و فقط تک قلو(!) هم بوده باشد نداشته است؟ حالا این یک سوالی است که بعضی یحتمل هم بفرمایند که به ما چه مربوط است که آیا فرزندان آدم همه و همه چند قلو بوده اند یا نبوده اند؟ ولی مسئله اینجا این است که آیا در میان فرزندان حضرت آدم که حتی در حال حاضر هم بعضی خیلی نیز اشکال می کنند که کدام فرزندان حضرت آدم؟ و مگر می شود که این همه اقوام و مللی که در کل عالم در حال حاضر زیست می کنند همه و همه از یک پدر و آن هم حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی خاتم النبیین صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام هم باشند؛ و بلکه اصلا دین و مذهب و همه چیز را هم حاشا کرده و می افتند به مسائلی از قبیل قومیت گراییها و حتی بی دین و ایمانی و بلکه حتی شاخه شاخته شدن ادیان عالم از یهودیت گرفته تا مسیحیت تا اسلام و هر شاخته ای نیز شاخه ی دیگر را می خواهد نفی هم کند؟! خوب، و لذا باز هم یحتمل بعضی اینجا اشکال می کنند که سوال خیلی مشکل شده است و به ما مربوط هم نیست و داری خیلی هم از مسئله ی ریاضی اعداد اول و اعداد اول دو قلو و چند قلو هم بی خودی به استقرائهای عجیب و غریب تخیلی خودت هم دست می زنی و دیگر هم از این غلطها نکنی خیلی بهتر است! و لذا بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که همان بهتر است که به شاگردی و طلبگی و دانشجویی خودت هم حتی الامکان ادامه دهی و اگر هم دیدی که خیلی کم آورده ای بهتر است که بروی به آبدارخانه ی مسجدتان مثل یک بسیجی هم حتی اگر راهت دادند توی آبدارخانه کمک هم کنی! و چه رسد به اینکه بخواهی بروی نزد جضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و آنجا هم به اجتهاد الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم برسی!

البته اینجا این یک حرف است که بحث را بکشانیم سر اینکه فرزندان حضرت آدم هر کدام چند قلو هم تشریف داشته اند، ولی این یک مسئله ی دیگری هم هست که بعضی اشکال می کنند که خیلی هم متین تر و منطقی تر است که اصلا از اول قضیه ی ازدواج جوانان هم هست که باید در نظر گرفت و تعیین هم کرد که آقایان و خانمها حالا ما این همه فرزندان حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیم السلام را در سطح جهان و عالم هم داریم؛ ولی حالا خوب می خواهیم هم که ببینیم اینها آیا نباید هم وسائلی برایشان فراهم شود که ازدواج هم بتوانند با هم کنند تا اینکه حالا بعداً ببینیم هر زوجی هم چند قلو بچه دار خواهند شد؟ عرض بنده ی حقیر این است که وقتی خیلی خیلی هم مسئله را به استقراء می بریم آنگاه می تواند جوری شود که همینطوری در تخیلات خود قوطه ور شده و یک مرتبه دیدید پای طرف که در خیالاتش هم غرق شده است گرفت به سنگی و پایش هم لیز خورد و خورد زمین و کوزه ی آبش هم از روی شانه اش افتاد شکست و بلکه آب هم برای خانواده اش که همه منتظر هم هستند که حالا برای ما کی آب پدرمان آب خواهد آورد بلکه همینطوری در انتظار بمانند بی آب! اتفاقاً بنده یک بار نمی دانم چطور شد که برای استادی در دانشگاه استانفورد کوهن هم نوشتم که آن نقاشی دخترک کوزه شکسته ی بوگوارا (Bouguereau) را باید هم بهش خیلی توجه کرد. ولی ای کاش هم یک روسری یا لچکی چیزی بوگوارا سر این دخترک می کرد و خیلی هم بهتر می بود اینطوری که با حجاب و با وقار و با عفت هر چه بیشتری هم می بود! نقاشیهای دیگرش را هم حالا اصلا کاری نداریم!!! 

خوب، از اصل مطلب هم خیلی دور نشویم که مسئله ی ازدواج و نکاح هم هست که از لحاظات فقهی هم حضرات مراجع عظام تقلید بسیار در موردش بحثها و درسهای فقهی هم دارند. عرض بنده ی حقیر این است که وقتی خیلی مسئله را حتی علمی تخیلی دنبال کنیم و به استقراء هم بکشانیم مسئله را، یک وقت دیدید که داشتیم در مورد کارخانه های هواپیماسازی هم بحث می کردیم و نمی دانیم چطور هم شد که سر از اعداد اول دو قلو و چند قلو هم در آوردیم؛ و چرا؟ مسئله اینجا این است که آن الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهادی را که در محضر حضرات مراجع عظام تقلید هم بدان می توانیم برسیم اینچنین نیست که به هر دری بزنیم و از هر باغی هم گلی در عین حال بچینیم چرا که بالاخره همه ی عالم هم به همدیگر ربط دارد و فرض بفرمایید که کمونیسم هم به زبانهای باستانی مثل اوستایی و پهلوی و سغدی و امثالهم یحتمل ربط هم داشته باشند و خیلی هم از مراحل مسئله ی اصلی خود به دور هم بیافتیم.... ولی این هم برای خودش یک مسئله ی جالب تخیلی ای هم هست که بالاخره چطور هم ممکن است که یحتمل در یک زمانی چنین اتفاقی یک مرتبه رخ دهد که همه ی فرزندان حضرت آدم هم مثل خود آن حضرت یعنی همین بنی آدم هر وقت خواستند بچه دار شوند همه و همه ی مادران بچه های دو قلو و بلکه چند قلو هم بزایند یا حتی از حد معمول هم خیلی بیشتر شود چنین پدیده ای! 

ولی عرض بنده ی حقیر اینجا هم هست که اگر این در یک طرف حد بازبهنجارشی ماورای بنفشی مملو از حتی اشرافیگریهایی هم خیلی باشد، آنگاه حد دیگر مسئله که همان حد مادون قرمزی هم کدام خواهد کدام خواهد بود؟! بعضی اینجا یحتمل نمی خواهند هم وارد مسئله شده و بلکه همه و همه نیز همان حد اشرافیت و شاهزادگی و حتی تبلور در ثروت و قدرت را هم می پسندند. ولی نکته اینجا است که آیا واقعاً هم چنین است و همه و همه نیز دارای یک ژنهای استکباری خود خواهی هم هستند که دلشان نیز نمی خواهد از طبقه ی ضعیف بوده و حتی به طبقه ی ضعیف هم کمک نکنند تا آنها هم وارد طبقه ی آنها شده و ژنهای خود خواهشان را یک وقتی نکند خدشه دار کرده و با ژنهای ضعیف هم قاطی پای شوند! عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل بعضی اینجا توجه بفرمایند که ببینید ائمه ی اطهار چقدر پیشرو هم تشریف داشته اند که همسران آن  حضرات از کنیزان و ام ولد هم تشریف داشته اند که امام بعدی هم از آنها بوده است. به عبارتی دلیلش هم روشن است چرا که اویی که خیلی شاهزاده خانم هم تشریف دارند خوب آیا می تواند امامی هم تربیت بفرمایند که آنگاه آن فرزند امام مستضعفین و نه امام مستکبرین هم باشد الا اینکه همچون حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام در دامان خود فرعون هم پرورش یابد و آنگاه نجات دهنده و پیغمبر و امام قوم خودش هم گردد؟!

البته اینجا ما با یک مسئله ی عظیم دیگری هم طرفیم که ما امروزه در اسلام آنرا صراحتاً هم مشاهده می کنیم که در خود داخل اسلام نیز چطور قومگرایی هایی داریم که حتی برای خود اسلام نیز با مشکلاتی می توانند ما را مواجه کنند که حالا مثلاً پان عربیسم و پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان کردیسم و ... الی ما شاء الله هم می توانیم داشته باشیم. و علاوه بر اینها یهود و نصاری هم که هر کدام قوم گراییهای خودشان را دارند و خلاصه در مسائل تافته های جدا بافتگی که به استقراء هم بروند بینهایت مشکلات خودشان را می توانند داشته باشند که اصلا مثلاً اگر اصل مسئله هم کارخانه های هواپیما سازی می بود، دیگر کلاً به فرع رفته و فراموش هم شوند؛ و حالا بگذریم که خیلی از یهود و نصاری هم اتفاقاً یحتمل تبلیغ هم می فرمایند که بابا ما خودمان اصلا یهودیت و نصاری ای خود را کنار گذاشته و برای همین هم هست که همه می فرمایند که چرا اینها ایقدر صهیونیست هم هستند و خدا نکند گرگ بیابان هم گیر اینها بیافتد و بلکه برای کمونیسم و سوسیالیسم و بلکه مقابله ی با این پدیده ها هم کار می کنند و دین و ایمانشان را هم کنار گذاشته اند. و حالا شما هم آمده اید می خواهید از یهود و نصاری و مسلمان و همه و همه را دوباره به اسلام هم دعوت بفرمایید؟ بالاخره یا کارخانه ی هواپیما سازی اصل قضیه است یا اسلام یا کیهان شناسی یا الفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه ی آیات اللهی و اجتهاد و مراجع عظام تقلید و ولایت فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و .... با یک دست که نمی شود چند تا هندوانه را هم بلند کرد و در عین حال هم با انواع پان-... هم مبارزه کرد و کارخانجات و بلکه ایرلاینهای هواپیمایی پان-اسلامی هم راه اندازی کرد و .... نمی شود؟ عرض بعضی هم این است که بالاخره کی گفته است که نمی شود؟ و نمی توانیم؟ کی گفته است که ما در اسلام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نداریم؟

البته اینجا باز هم باید برگردیم به این مسئله که وقتی خیلی قطب بندیهایی در جهان ایجاد هم شدند که از جمله اشرافیت و استکبار هم یک طرف ایستاد و طرف دیگر هم مستضعفین عالم صف آرایی کردند و آنگاه اسلام هم در روز قیامت وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما شدند آنگاه دیگر همان شاهزاده خانمهای اشرافی هم دیگر نفرمایند که چرا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف نیاوردند طرف ما در مهمانیهای ما خیلی هم شرکت کنند و در قصرهای سلطنتی ما بیتوته هم بفرمایند. و حالا این هم که خیلی خوب است و اگر آنگاه همین خیلی شاهزاده خانمهایی را که فکر می کردند اصلا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حتی دستش به آنها نمی رسد را اسلام و مسلمانان آمدند به آنها غلبه کرده و به کنیزی هم بردند در روز قیامت؛ آنگاه تکلیف هم چیست؟ یعنی آیا باز هم تکلیف می کنند به امام زمان عجل الله فرجه الشریف که چرا یک چنین شاهزاده خانمهایی را که اتفاقاً از شاهزاده خانمهای آدمخورهای شرکی هم جلوتر افتاده اند و بلکه حجاب و حیا و عفت و عزت را هم قی کرده اند و استکبار هم باید بیاید از آنها یاد بگیرد که چه کند؛ آیا باز هم همینها ایراد می کنند که ما را چرا حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می خواهد به کنیزی ببرد؟ و بلکه یحتمل هم خیلی اشکال می کنند که اصلا ما امام زمان عجل الله فرجه الشریف شما را هم نمی خواهیم و بلکه رفتیم غرب و حتی هم شرق و آنجا ادامه ی تحصیلات خودمان را بدهیم و چرا که قرآن کریم هم حتی می فرماید که لا اکراه فی الدین! بنده ی حقری گیر هم کرده ام که این دور چندم در محاسبات کوهمولوژیکی دوره ای و هوخشیلد هندسه ی ناجابجایی ما است که بتواند هم به ذریات و بلکه ذرات مدل استاندارد فیزیک همراه با ابرتقارن و بلکه ریسمان هم کمکها کند که حتی با گرانش هم همه و همه ی مسائل را حتی نیوترینویی هم وحدت بخشیم و اینقدرها هم درجا نزنیم. زبان بنده ی حقیر که مو درآورد از بس که گفتم دخترم خواهرم مادرم، حجاب، و چادر! و بلکه یواش یواش بچه های ما بزرگ شدند و جوانهای ما پیر شدند و پیرهای ما هم به رحمت خدا رفتند، ای امام زمان عجل الله فرجه الشریف حضرت عالی نمی خواهید تشریف فرما شوید؟ و بلکه خدایا از خودت می خواهیم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما را برای ما بفرست و ما را هم نجات بده که بالاخره چطور هم باید اینقدر در عرفان پیشرفت هم کنیم که گیر بعضی عرفانهای انحرافی هم ما را نکنند طوری که در طیفهای حداکثری و حداقلی مادون قرمزی و ماورای بنفشی طیفی بازبهنجارشی هم خیلی دچار کله پوکیهای لااقل استکباری هم نشویم و حالا کله پوکهای خودمان حتی در فضاهای هیلبرتی و فن نویمنی خودمان ما را مبتلا کردند هم خیلی اشکالات آنچنانی ندارد چرا که از اصول عیون الهی هم می تواند باشد که هر عین اللهی اگر به شهر هم رفت معنایش این نیست که می تواند یک راست وارد کارخانجات هواپیماسازی هم شده و بلکه کیهانشناس خیلی ماهری هم شده و لااقل نفس خود را از کله پوکیهای خودش هم که شده خیلی خیلی هم نجات دهد و چه رسد به اینکه به عرفان غیر انحرافی و بلکه در صراط مستقیم هم دست یابد که بابا حالا کارمند کارخانجات هواپیماسازی هم شده ای و اما حالا دیگر نمازت را هم یادت رفته است و بلکه قبله ات را هم گم کرده ای لامذهب؟! البته این را اگر به بنی آدم خود حضرت پیغمبر صلوات الله علیه هم بفرمایند یحتمل به ایشان بر می خورد که ببین پدر روحانی ما چرا اینطوری به ما دارد پرخاش می کند و یحتمل خیلی هم ناراحت می شوند که بالا بالاخره ما انسان هم هستیم و حیوان ناطق هم که نیستیم. موضوع عرفانی قضیه اینجا هم هست که از طریق براهان خلف هم که شده حالا شما فرض را بر این بگذارید انسان هم نیستید و بلکه فعلاً همان حیوان ناطق هم هستید و هر چقدر هم خیلی خیلی انسان کامیلی هم هستید و آنگاه سعی بفرمایید که همه را نیز به انسانیت کاملِ کامل متکامل هم دعوت بفرمایید که الی ما شاء الله هم از لحاظات تعلیم و تربیتی نیز کار داریم. البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که خیلی هم بهتر می بود که از بالا شروع می کردیم و همه را انسان کامل هم فرض می کردیم و بعد اگر دیدیم که یک جاهایی با اشکال هم برخورد می کنیم آنگاه وارد مسائلی از این نوع که یحتمل هم یک انسانی هم آیا در یک گوشه ای در عالم چقدر یافت شود که حیوان ناطق خیلی خیلی خوبی هم هست. بنده ی حقیر فکر کنم که به هر انسانی هم بر بخورد که به او بگویند که تو بابا عجب حیوان ناطقی هم هستی؟ البته این مسئله ای دیگر هم هست که با حیوان ناطق است که طرفیم یا با انسانهایی خیلی خیلی هم کامل و آنگاه چطور هم همه و همه می توانیم به قدوم مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود نیز برسیم و او را یاری هم کنیم؟ یحتمل اینجا است که بعضی اشرافیت و بلکه استکبار را هم می پسندند که بابا اینها لااقل دیگر درست است که ما را به بردگی هم می کشند ولی لااقل به ما نمی گویند که عجب حیوانهای ناطقی هم هستید!!! یحتمل بفرمایند که ژنهای بعضی از ما خیلی هم خودخواه است و بقیه را دوست دارند که به بردگی هم خیلی بکشند و ما را هم وادار می کنند که تحملشان کنیم و.... خدایا امام زمان ما را به ما برسان! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعواانه و النصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ  (المائده: 32)

 

بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون حق و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از مردم بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و سرکشی را گذاشتند. (مائده: 32) ترجمه مرحوم الهی قمشه ای

 

 

امشب آیت الله سید حسن نصر الله از شهادت نزار بنات که بدست ماموران امنیتی تشکیلات خودگران فلسطین هم به شهادت رسیده است، فرمودند. واقعاً جای تاسف هم دارد.

البته این را هم بنده ی حقیر اضافه کنم که خودم هم می خواستم از شهرهایی که می توانند در ساخت کارخانجات هواپیماسازی هم رونق بگیرند عرض کنم. این را بنده در سیاتل آمریکا هم دیده بودم که کارخانه ی بوئینگ آنجا چه تشکیلاتی را هم دارد. البته این فقط یک شهری هم هست که یک کارخانه ای می تواند یک قسمت اعظمی از شهر را نیز به خود اختصاص هم دهد و حالا گویا مایکروسافت هم آنجا است. ولی خوب حالا شهرهای دیگری هم می توانند باشند که کارخانه های هواپیماسازی دیگری را هم شاملش می شوند. ولی اینجا بنده ی حقیر می خواستم یک مسئله ی دیگری را هم در رابطه با از صفرها و یحتمل هم یکهای طلبگی و دانشجویی به الفهای بینهایت آیات اللهی نیز عرض کنم که فقط هم به شاگردان منطق ریاضی و بلکه به صرف منطق ارسطویی هم بر نمی گردد آنطوری که بخواهیم اینجا از نوعی استقراء هم استفاده کنیم برای اینکه از شهرهای شامل کارخانه های هواپیما سازی و متروپولیسهای بزرگ استقرایی هم برسیم به کیهانشناسی و حتی هدایت الهی در مسئله ی کلاسیک و بلکه گرانش کوانتومی سه جسم الشمس و القمر و الارض یا همان خورشید و ماه و زمین خودمان که روی خلبان اتوماتیک هم گذاشته شده باشند و حتی موضوعمان را با فیزیک هسته ای هم مرتبطش کنیم که حالا تولید برق هم چقدر می تواند در این میان به لااقل کارخانه های هواپیماسازی هم که نباشد و بلکه به کارخانه های دیگری مثل اتومبیل سازی و ... نیز کمک کند!

عرض بنده ی حقیر این است که یک تخیلی خیلی عظیم را هم یحتمل نمی طلبد که انسان برسد به یک استقرائی که بتواند از صفر و یک طلبگی و دانشجویی هم الی الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه ای که نجوم و کیهانشناسی را هم نتیجه می دهند را بتوان یافت که بسیاری هم تخصصهای گوناگون در آنها نهفته اند که انسان را از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در رسیدن به اجتهاد و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف همینطور هم می رسانند به بسیاری ریزه کاریهایی دیگر که در سر راه آنها نهفته است. و از جمله بعضی هم یحتمل اینجا اشکال کنند که خوب اینکه خیلی خوب است و دیگر دعوا هم ندارد و فرضاً دیگر لازم هم نیست که ما حتماً وارد برنامه هایی مثل انرژی هسته ای هم شویم و با پنج بعلاوه ی یک هم مذاکره کنیم و ...؟ البته بعضی دیگر هم اینجا یحتمل اشکال می کنند که خوب اتفاقاً اگر تخیلاتمان را به اندازه ی کافی هم به کار بیاندازیم خیلی هم خوب می توانیم وارد استقرائات هم شویم که اینها که سهل است و بلکه ماهواره و پرتاب آنها به فضا و ایستگاه های و تلسکوپهای فضایی امثالهم را نیز می توانند شاملشان شوند. ولی بنده ی حقیر عرضم این است که معمولاً ریاضیدانها و متامنطقدانها خیلی وارد استقرائات تخیلی اینچنینی که در فیلمهای علمی تخیلی هم بیشتر رخ می دهند نمی شوند؛ و بلکه اول معمولاً سعی می کنند که مسائل منطقی و متامنطقی و ابرمنطقی و حتی ابررایانه ای آنها را هم حل کرده و تا یک حدود زیادی مدینه های فاضله ی مربوط بدانها را هم بسازند و آنگاه فیلمهای آنها را نیز حتی همزمان با آنها و حتی علمی تخیلی هم پیش ببرند. ژول ورن اگر بود یحتمل زیردریاییهای اتمی و هسته ای را هم وارد عرصه ی تخیلاتش اگر می توانست می کرد و نه فقط کتابها راجع بدانها می نوشت و بلکه فیلمهایشان را هم می ساخت!

و اما بنده ی حقیر عرضم اینجا است که چرا دست اندر کاران ما خیلی هم تخیلاتشان را حتی در سطوح گفتگو نیز که حالا امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک است آنطور که باید و شاید هم گسترش نمی دهند که چطور هم پافشاری بر امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف می تواند خیلی هم در این زمینه ها و بلکه در همه ی زمینه های بشری خیلی بسیار هم مفید و مثمر ثمر باشند. و از اولین چیزهایی که شنیده می شود نیز این است که اگر پرچم امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بخواهیم بلند کنیم و زیر سایه ی آن هم این کارها را بکنیم، اول از همه خود آن حضرت را به شهادت می رسانند. و حالا خوب هم هست که ما بعد از پنج تن اهل عبا و شهادت امام حسین علیه السلام تا امامت امام زمان از 12 امامان نُه امام دیگر هم داشته ایم که راه همان سه امام اولیه را نیز ادامه داده اند. البته راه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی راهی هم هست که بسیار هم از روی حکمت و فلسفه و علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار هم هست و راهی هم هست روشن در استقامت و مقاومت در رسیدن به صراط مستقیم. اتفاقاً امروز بنده ی حقیر به بعضی هم می گفتم و بحثهایی هم در می گرفت که بابا چرا ما پافشاری هم نکنیم که یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف باید به امامت جمعه نیز برگزیده شوند برای نماز جمعه ی تهران یا هیچی! ... این نکته ی خیلی مهمی است که فرض را بر این هم بگذاریم که هر کجا که هستیم همانجا را مرکز همه ی عالم حساب کرده و سعی کنیم برای خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هر کاری را که می کنیم، انجام دهیم و از جمله اینکه مثلاً مقالات ادوارد ویتن یا میخاییل کاپرانو یا یوری مانین یا شان کارول یا ماتیلده مارکولی یا کوچر بیرکار... را دارید مطالعه هم می فرمایید. یک بینهایتهای انقلابی که انقلاب ما را به انقلاب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم وصل می کند در کار است که به ما اجازه هم نمی دهد در قسمت متناهی مسائل هم خیلی خود را گیر بیاندازیم و آن بینهایتهای آیات اللهی متعالیه را نیز فراموش کنیم و همه و همه ی بینهایت ریزه کاریهای حول امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در نظر نگیریم! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

======================

 

ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما

 ناد علی مظهر العجائب

 

البته بنده ی حقیر برایم یک جورهایی شده بود یک تلسمی که نکند این کتاب نفرین زمین مرحوم جلال آل احمد را نخرم و یک وقتی نفرین زمین گریبان ما را هم بگپیرد که حالا اصلا مسئله هم چیست؟ و الله اعلم! عرض بنده ی حقیر اینجا این است که دیدم کتاب خیلی هم خواندنی است و بلکه باید هم اتفاقاً با صدای بلند هم برای دیگران آنرا خواند. یعنی مسئله ی کله پوکی را شما نمی توانید هم صرفاً به خرافه پرستی منتصبش کنید و بلکه این یک مسئله ی بین المللی هم می تواند باشد که بالاخره آیا نوع و جنس کابویها و کاگیرلها یعنی پسران و دختران گاوچران هم در ایران و هند و آمریکا همه و همه نیز یکی هستند یا بلکه تفاوتهایی هم از زمان تا زمانی دیگر هم در آنها دیده می شوند؟! و اما این هم یک مسئله ای برای خیلیها شگفت دیگری است که حتی یحتمل شاهزاده خانمها هم سرش را نفهمند که چطور است که چندین تن از ائمه ی اطهار ما نتیجه ی ام ولدهایی بوده اند که مادران ائمه ی اطهار هم تشریف داشته اند.

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ  (المائده: 32)

 

بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون حق و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از مردم بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و سرکشی را گذاشتند. (مائده: 32) ترجمه مرحوم الهی قمشه ای

 

 

امشب آیت الله سید حسن نصر الله از شهادت نزار بنات که بدست ماموران امنیتی تشکیلات خودگران فلسطین هم به شهادت رسیده است، فرمودند. واقعاً جای تاسف هم دارد.

البته این را هم بنده ی حقیر اضافه کنم که خودم هم می خواستم از شهرهایی که می توانند در ساخت کارخانجات هواپیماسازی هم رونق بگیرند عرض کنم. این را بنده در سیاتل آمریکا هم دیده بودم که کارخانه ی بوئینگ آنجا چه تشکیلاتی را هم دارد. البته این فقط یک شهری هم هست که یک کارخانه ای می تواند یک قسمت اعظمی از شهر را نیز به خود اختصاص هم دهد و حالا گویا مایکروسافت هم آنجا است. ولی خوب حالا شهرهای دیگری هم می توانند باشند که کارخانه های هواپیماسازی دیگری را هم شاملش می شوند. ولی اینجا بنده ی حقیر می خواستم یک مسئله ی دیگری را هم در رابطه با از صفرها و یحتمل هم یکهای طلبگی و دانشجویی به الفهای بینهایت آیات اللهی نیز عرض کنم که فقط هم به شاگردان منطق ریاضی و بلکه به صرف منطق ارسطویی هم بر نمی گردد آنطوری که بخواهیم اینجا از نوعی استقراء هم استفاده کنیم برای اینکه از شهرهای شامل کارخانه های هواپیما سازی و متروپولیسهای بزرگ استقرایی هم برسیم به کیهانشناسی و حتی هدایت الهی در مسئله ی کلاسیک و بلکه گرانش کوانتومی سه جسم الشمس و القمر و الارض یا همان خورشید و ماه و زمین خودمان که روی خلبان اتوماتیک هم گذاشته شده باشند و حتی موضوعمان را با فیزیک هسته ای هم مرتبطش کنیم که حالا تولید برق هم چقدر می تواند در این میان به لااقل کارخانه های هواپیماسازی هم که نباشد و بلکه به کارخانه های دیگری مثل اتومبیل سازی و ... نیز کمک کند!

عرض بنده ی حقیر این است که یک تخیلی خیلی عظیم را هم یحتمل نمی طلبد که انسان برسد به یک استقرائی که بتواند از صفر و یک طلبگی و دانشجویی هم الی الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه ای که نجوم و کیهانشناسی را هم نتیجه می دهند را بتوان یافت که بسیاری هم تخصصهای گوناگون در آنها نهفته اند که انسان را از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در رسیدن به اجتهاد و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف همینطور هم می رسانند به بسیاری ریزه کاریهایی دیگر که در سر راه آنها نهفته است. و از جمله بعضی هم یحتمل اینجا اشکال کنند که خوب اینکه خیلی خوب است و دیگر دعوا هم ندارد و فرضاً دیگر لازم هم نیست که ما حتماً وارد برنامه هایی مثل انرژی هسته ای هم شویم و با پنج بعلاوه ی یک هم مذاکره کنیم و ...؟ البته بعضی دیگر هم اینجا یحتمل اشکال می کنند که خوب اتفاقاً اگر تخیلاتمان را به اندازه ی کافی هم به کار بیاندازیم خیلی هم خوب می توانیم وارد استقرائات هم شویم که اینها که سهل است و بلکه ماهواره و پرتاب آنها به فضا و ایستگاه های و تلسکوپهای فضایی امثالهم را نیز می توانند شاملشان شوند. ولی بنده ی حقیر عرضم این است که معمولاً ریاضیدانها و متامنطقدانها خیلی وارد استقرائات تخیلی اینچنینی که در فیلمهای علمی تخیلی هم بیشتر رخ می دهند نمی شوند؛ و بلکه اول معمولاً سعی می کنند که مسائل منطقی و متامنطقی و ابرمنطقی و حتی ابررایانه ای آنها را هم حل کرده و تا یک حدود زیادی مدینه های فاضله ی مربوط بدانها را هم بسازند و آنگاه فیلمهای آنها را نیز حتی همزمان با آنها و حتی علمی تخیلی هم پیش ببرند. ژول ورن اگر بود یحتمل زیردریاییهای اتمی و هسته ای را هم وارد عرصه ی تخیلاتش اگر می توانست می کرد و نه فقط کتابها راجع بدانها می نوشت و بلکه فیلمهایشان را هم می ساخت!

و اما بنده ی حقیر عرضم اینجا است که چرا دست اندر کاران ما خیلی هم تخیلاتشان را حتی در سطوح گفتگو نیز که حالا امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک است آنطور که باید و شاید هم گسترش نمی دهند که چطور هم پافشاری بر امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف می تواند خیلی هم در این زمینه ها و بلکه در همه ی زمینه های بشری خیلی بسیار هم مفید و مثمر ثمر باشند. و از اولین چیزهایی که شنیده می شود نیز این است که اگر پرچم امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بخواهیم بلند کنیم و زیر سایه ی آن هم این کارها را بکنیم، اول از همه خود آن حضرت را به شهادت می رسانند. و حالا خوب هم هست که ما بعد از پنج تن اهل عبا و شهادت امام حسین علیه السلام تا امامت امام زمان از 12 امامان نُه امام دیگر هم داشته ایم که راه همان سه امام اولیه را نیز ادامه داده اند. البته راه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی راهی هم هست که بسیار هم از روی حکمت و فلسفه و علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار هم هست و راهی هم هست روشن در استقامت و مقاومت در رسیدن به صراط مستقیم. اتفاقاً امروز بنده ی حقیر به بعضی هم می گفتم و بحثهایی هم در می گرفت که بابا چرا ما پافشاری هم نکنیم که یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف باید به امامت جمعه نیز برگزیده شوند برای نماز جمعه ی تهران یا هیچی! ... این نکته ی خیلی مهمی است که فرض را بر این هم بگذاریم که هر کجا که هستیم همانجا را مرکز همه ی عالم حساب کرده و سعی کنیم برای خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هر کاری را که می کنیم، انجام دهیم و از جمله اینکه مثلاً مقالات ادوارد ویتن یا میخاییل کاپرانو یا یوری مانین یا شان کارول یا ماتیلده مارکولی یا کوچر بیرکار... را دارید مطالعه هم می فرمایید. یک بینهایتهای انقلابی که انقلاب ما را به انقلاب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم وصل می کند در کار است که به ما اجازه هم نمی دهد در قسمت متناهی مسائل هم خیلی خود را گیر بیاندازیم و آن بینهایتهای آیات اللهی متعالیه را نیز فراموش کنیم و همه و همه ی بینهایت ریزه کاریهای حول امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در نظر نگیریم! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یَوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ ﴿انفطار: 19﴾

 

اللّهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأَهْلِ بَیْتِهِ وَصَلِّ عَلى وَلِیِّ الحَسَنِ وَوَصِیِّهِ وَوارِثِهِ القائِمِ بأَمْرِکَ وَالغائِبِ فِی خَلْقِکَ وَالمُنْتَظِرِ لاِذْنِکَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَقَرِّبْ بُعْدَهُ وَأَنْجِزْ وَعْدَهُ وَأَوْفِ عَهْدَهُ وَاکْشِفْ عَنْ بَأسِهِ حِجابَ الغَیْبَةِ وَأَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحائِفَ المحْنَةِ ، وَقَدِّمْ أَمامَهُ الرُّعْبَ وَثَبِّتْ بِهِ القَلْبَ وَأَقِمْ بِهِ الحَرْبَ وَأَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَسَلِّطْهُ عَلى أَعْداء دِینِکَ أَجْمَعِینَ ، وَأَلْهِمْهُ أَنْ لایَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاّ هَدَّهُ وَلا هَاماً إِلاّ قَدَّهُ وَلا کَیْداً إِلاّ رَدَّهُ وَلا فاسِقاً إِلاّ حَدَّهُ وَلا فِرْعَوْنَ إِلاّ أَهْلَکَهُ وَلا سِتْراً إِلاّ هَتَکَهُ وَلا عَلَماً إِلاّ نَکَّسَهُ وَلا سُلْطاناً إِلاّ کَسَبَهُ وَلا رُمْحاً إِلاّ قَصَفَهُ وَلا مِطْرَداً [١] إِلاّ خَرَقَهُ وَلاجُنْداً إِلاّ فَرَّقَهُ وَلا مِنْبَراً إِلاّ أَحْرَقَهُ وَلا سَیْفاً إِلاّ کَسَرَهُ وَلا صَنَماً إِلاّ رَضَّهُ وَلادَماً إِلاّ أَراقَهُ وَلا جَوْراً إِلاّ أَبادَهُ وَلا حِصْناً إِلاّ هَدَمَهُ وَلا باباً إِلاّ رَدَمَهُ وَلا قَصْراً إِلاّ خَرَّبَهُ [٢] وَلا مَسْکَناً إِلاّ فَتَّشَهُ وَلا سَهْلاً إِلاّ أَوْطَأَهُ وَلا جَبَلاً إِلاّ صَعِدَهُ وَلا کَنْزاً إِلاّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ [٣].

 

﴿8﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی ، وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِی ، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی ، وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَى مَنْ کَایَدَنِی ، وَ قُدْرَةً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِی ، وَ تَکْذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی ، وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی ، وَ وَفِّقْنِی لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِی ، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِی .

(8) خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا بر کسی که به من ستم می‌کند چیره و بر ضدّ کسی که با من به مجادله برمی‌خیزد زبان گویا و بر کسی که با من دشمنی می‌ورزد، پیروز قرار ده و علیه کسی که نیرنگم می‌زند، چاره‌جویی بخش؛ و در برابر کسی که به من ستم می‌کند قدرت عنایت کن؛ و علیه کسی که به من دشنام می‌دهد و غیبت می‌کند، توان تکذیب مرحمت فرما؛ و از دست کسی که مرا تهدید می‌کند، به سلامت دار؛ و از آن‌که مرا به راه صواب می‌برد، توفیق فرمان‌بری ده؛ و از آن‌که مرا به راه راست هدایت می‌کند، توفیق پیروی عنایت کن.

﴿9﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ ، وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَةَ ، وَ أُغْضِیَ عَنِ السَّیِّئَةِ .

(9) خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به این اموری که از تو می‌خواهم پایدار و استوار دار: ایستادن در برابر کسی که به من خیانت کرده، با سلاح نصیحت و خیرخواهی؛ پاداش دادن به کسی که از من دوری جسته، با نیکی و خوبی؛ جزا دادن به کسی که مرا از عطایش محروم ساخته، با بذل و بخشش؛ تلافی کردن نسبت به کسی که با من قطع رابطه کرده، با صله و پیوند؛ مخالفت ورزیدن با کسی که از من غیبت کرده، با نیکو یاد کردن از او؛ به جا آوردن سپاس، در برابر خوبی و چشم‌پوشی از بدی.

 

از دعای مکارم اخلاق سید الساجدین امام علی ابن الحسین علیهم السلام

https://www.erfan.ir/farsi/sahifeh20/10011

 

 

بدترین مشکل افتادن در وادی حیوان ناطق و بلکه حیوانیت آنجا است که نه تنها امام زمان عجل الله فرجه الشریف را دیگر نمی توان انتظار ظهورش را داشت و بلکه حتی کربلاهای پیش رو را هم سالک الی الله دیگر آیا بتواند بصیرتش را پیدا کند و چه رسد به اینکه آنها را خنثی هم کند و این در حالی است که ادعاهای متمدنی و حتی ماورای اسلامی بودن را هم در علوم مدرنیزه ی ریاضی فیزیکی ماورای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم دارد و سیر سعودی و نزولی از بهشت تا جهنم افراد در حرکتهای جوهریشان طیفهای عجیب و غریبی هم می توانند پیدا کنند. البته در همه حال، اصل امام زمان عجل الله فرجه الشریف است هر چند که شاگرد و طلبه و دانشجو هم چقدر بتوانند به حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شوند و بلکه خود نیز به الفهای بینهایت مراتب متعالیه ی آیات اللهی و اجتهاد و مرجع تقلیدی نیز برسند یا همینطوری در صفرها هم بدتر از این بنده ی حقیر آیا در جا بزنند و هیچ وقت هم نتوانند به انقلابهای ماورای الفهای بینهایتها هم برسند. هر چند که آنطور که امام در مورد کسی که به او بدی و بلکه خیانت هم کرده از خدا می خواهد که به او نیکی هم کند ولی این در عالیترین درجات مکارم اخلاق هم هست که ماورای امثال ماها است که خیانتها از حد هم گذشته است و نه ما از دیگران می گذریم و نه دیگران هم از ما می گذرند چرا که آن بزرگواری را هم نداریم و. و تازه اینها کجا و آن مراقبتهایی که لازمه اش این است که مواظب آن حیوان ناطق هم باشیم کجا؟

یَوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ ﴿انفطار: 19﴾

 

إن الله عز وجل خلق ملکه على مثال ملکوته , و أسس ملکوته على مثال  جبروته لیستدل بملکه على ملکوته و بملکوته على جبروته

 

عیون مسائل النفس، علامه حسن حسن زاده آملی، ص 582

http://lib.eshia.ir/10968/1/587

 

انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، علامه حسن حسن زاده آملی، ص 161

https://lib.eshia.ir/10802/1/161

 

 

الأصل الحادی عشر أنک قد علمت أن أجناس العوالم و النشئات‌

مع کثرتها التی لا تحصى منحصرة فی ثلاثة و إن کانت دار الوجود واحدة لارتباط بعضها ببعض أدناها عالم الصور الطبیعیة الکائنة الفاسدة و أوسطها عالم الصور الإدراکیة الحسیة المجردة عن المادة الحاملة للإمکانات و الاستعدادات القابلة للمتضادات و أعلاها عالم الصور العقلیة و المثل الإلهیة 

 

الحکمة المتعالیه الاسفار العقلیة الاربعه، ملا صدرا، با حاشیه علامه طباطبایی، جلد 9، ص 194

http://lib.eshia.ir/71465/9/194

 

این یازده اصلی که در بیان معاد جسمانی در جلد 9 اسفار آمده است را علامه حسن زاده در اصل 12 خود آنجایی که از اهمیت خیال می فرمایند بحث می فرمایند. اینجا یک بحثی می تواند رخ دهد که الحکمت المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه قرار نیست برای اینکه سالک الی الله نفس خود را از ظل دانی به ظل عالی هم برساند، به دیگر نفوس خیانت هم کند چرا که در خیالش هم بنظرش رسیده است یحتمل آنها هم به او خیانت کرده اند و او هم باید جواب خیانت آنها را بدهد و بلکه در مکارم اخلاق امام زین العابدین هم آمده است که خدایا به من مکارم اخلاقی را عطا کن که اگر کسی به من خیانت هم کرد من به او خوبی کنم! این را هم بنده ی حقیر یادم هست که یک بار دیگر نیز داشتم دنبالش می گشتم که آیا مکارم اخلاق چنین گفته است واقعاً و حالا یادم هم نمی آید که پیدایش کرده باشم و بلکه الان هم که دنبالش می گشتم خیلی پیدایش نکردم.

ولی به هر حال، آن وجهی از حکمت متعالیه و عرفان و بلکه آیات قرآنی که می فرماید انسان آیا چقدر هم می تواند یک حیوان ناطق باشد و آنگاه این مسئله ی معاد جسمانی هم مطرح است، آیا شما به این نتیجه لااقل نمی رسید که ما به عنوان نوع بشر و نوع انسان مایل هم هستیم که از حیوانیت خود بیرون آمده و به انسانیتی هم برسیم که توامان با عبودیت خدای یکتا هم هست؟ و اگر غیر از این هم کنیم است که خیانت است؟ یعنی انسان محکوم به این اصل نیست که معاد جسمانی ای هم دارد که در سیرهای نزولی و سعودی خود بسی هم به حیوانیت بیافتد؛ و لااقل اصل را باید هم بر این گذاشت که اسلام ما را از این اصل می تواند معاف هم کند آنجایی که سالک الی الله و شاگرد و طلبه و دانشجو سعی هم دارد که به الفهای بینهایت درجات و مراتب متعالیه اجتهاد آیات اللهی و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز برسد و این در حالی هم هست که خدا از رگ گردن هم به او نزدیکتر است. خوب، این خیانت نیست که انسان به خود اجازه هم ندهد که امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را بیابد و بلکه از حیوانیت و بلکه حیوانی نجاست خوار بودن هم بیرون بیاید؟ و اما این یک خیانت بزرگتری هم حتی نیست که او حتی آماری هم به مسئله بنگرد و بلکه مسئله را طوری هم کمی کند که اصلا یک تن و یک نفر هم چطور ممکن است به حساب بیایند انجایی که اصلا برای یک مولوکول یا یک اتم یا یک هسته ی اتم هم آیا دما معنایی پیدا می کند؟ اینجا اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف برای بشریت قرار نبود که به عنوان نجات دهنده اش هم باشد، ما می گفتیم که این معنا هم نمی دهد که بخواهیم گروه های بازبهنجارشی را در نظریه ی میدانهای همدیسی را برای هم هسته ی اتم بررسی کنیم و هم برای ماچوها و ویمپها و همه و همه. یعنی آیا می توان مدعی شد که ما بیاییم هسته ی امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز کنار بگذاریم و بعد ببینیم مسئله چطور هم حل می شود و کار که خراب هم شد آنگاه دوباره تدبیر می کنیم و امیدوار هم خواهیم بود که دوباره بتوانیم مسئله را بازبهنجارش اش هم کنیم؟ و خوب حالا اگر کل بشریت هم به حیوانیت افتاد که بالاخره مگر معاد جسمانی هم نداریم و لذا مسئله هم حل نیست؟

البته اینجا درست است که از لحاظ عرفانی هم نیز بدنبال انسان کامل هم هستند، ولی بعضی هم به همنوعان خود اینطور خیانت می کنند که خود را نیز انسان کامل فرض کرده و دیگران را محکوم می دانند که دنباله روهای آنها هم باشند و بلکه اگر استحقاقش را هم داشته باشند و بتوانند هم آیا اصلا یاد بگیرند که چه نیز باید بکنند و نکنند که حتی از حیوانیت هم نجات یابند. و این است که دعوت به اسلام و اینکه اصل بر این هم هست که انسان موظف است که در عبودیت و بندگی خدا نه تنها گناه نکرده و جهنمی هم نشود و بلکه باید هم بهشتی شود. ولی این بدان معنا هم نیست که حالا ما در جامعه و بلکه افراد جامعه و حتی افراد خانواده ی خود هم آنقدر دموکرات لیبرالیستی آسان هم بگیریم که مثلاً اگر حجاب هم نبود خوب نباشد و حتی هر چقدر هم که جاسوسیهای رقابتی جهانی هم بود خوب باشد و .... خوب معلوم است که در اینچنین جامعه هایی انسان کاملی مفهومی نسبی هم آیا پیدا کند و همه نیز به همه خیانت هم یحتمل بکنند و بلکه همه نیز متهم اند که خیانتکارند چرا که نمی توان همزمان هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف را انسان کامل دانست و هم او را فرعون و شاه هم به حساب آورد که ادعای خدایی هم دارد چرا که چنین تفکری اصلا اسلام و توحید را هم نشناخته است و چه رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه در شرک و نفاق و کفرش گیر کرده است و حتی از خیانت به نفس خود هم نمی تواند خارج شود. و همین هم باعث هلاکت او و نزول او به درکات جهنمی می شود که سبعیت و حیوانیت تازه درجات اعلای آن هم یحتمل باشند.

ولی مدعی این نوع از علم عرفانی هم شدن که افراد بشر باید هم از انسانیت خارج نشده و به حیوانیت هم نیافتند و بلکه حیوان ناطق باید هم سعی کند که بلکه به انسانیت برسد، آنگاه مثل این نیست که بفرمایید هم که حالا واکسن کرونا را به حیوانات ناطق هم نزنیم و فقط برای انسانها است؟ آیا جا برای توبه هم می گذارد؟ و آیا می تواند هم به منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم بویی ببرد و مثلاً مقام وحی را نیز از مقام امامت تشخیص دهد و حتی بین عقل و نقل نیز بتواند تفکیک قائل شود قبل از اینکه کله پوکها را نیز سعی کند که او را هم مثل خودشان حتی کله پوکتر هم نکنند؟ یک وقت هست که می خواهید اثبات کنید که بشر کله پوک نیست و بلکه کله پوک هم بصورت معاد جسمانی دوباره محشور نخواهد شد. و اما یک وقت هم هست که می خواهید بفرمایید که بابا چون تو کله پوکی معنایش این هم نیست که امام تو هم باید مثل خودت کله پوک باشد؛ و اما یحتمل هم این خود از مزایای کله پوکی است که هر چیزی به خیالش راه پیدا می کند و درست هم برای خودش جلوه می کند همانطوری که فرعون هم حساب می کند که انا ربکم الاعلی. یک بنده ی خدایی که معلولیتی دارد که فرض بفرمایید عقب مانده ی ذهنی است را آیا می توانید به او بفرمایید که امام تو و بلکه خدایت هم معلولیت ذهنی دارد؟

آن سلسله مراتبی که فردی را می تواند وادار کند که علمش را در اختیار دیگران بگذارد آنطور که از اول تا آخر کتابی یا قراردادی را هم خوانده است و آنگاه باید از آن استفاده هم کند تا آنرا برای دیگران درست هم شرح کند؛ این خود یک نوعی از علم است و بلکه آن علم دیگری که آنقدر عظیم است که جرعه ای و بلکه ذره ای از آن را هم سالک الی الله اگر بتواند بچشد به اجتهاد خواهد رسید چیز دیگری هم هست و هنوز اینکه مومنی بعد از همه ی این حرفها بتواند هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف را تا سر حدات شهادت هم یاری کند باز چیز دیگری نیست آنطوری که یک عمری هم استقامت کند و صراط مستقیم را بپیماید و در کمک به حضرت صاحب الزمان علیه السلام شهید هم شود؟! حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل در این راه می تواند هم به ما کمکها کند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿یونس: 62﴾

وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِیَاء اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ﴿الشوری: 6﴾

 

بنده ی حقیر یک مقداری کارم به تعلیق افتاده بود و با مشکلاتی هم روبرو شدم وقتی دیدم که در کلاب هاوس یحتمل هر چه بگردم اثری از استکها یا پشته های جبری هم نخواهم یافت. همین شد که گفتم یحتمل هم بهتر است که دنبال لغت تعلیق suspension در سایت دانشگاه کلمبیای پروژه ی پشته ها یا همان پروژه ی استکها بگردم. البته با این سایت از یکی از مقالات کوچر بیرکار آشنا شدم که آنرا به عنوان رفرانس هم داده بود؛ ولی خلاصه ی کلام اینکه چنین لغتی را در سایت پروژه ی استک هم نمی یابید. ولی خوشبختانه تا دلتان بخواهد لغت مانع یا آبستراکشن یا obstruction را پیدا هم می کنید و بلکه نتیجه ی جستجو 97 تا هم هست و از جمله هم:

https://stacks.math.columbia.edu/tag/0AFB

https://stacks.math.columbia.edu/tag/0D83

https://stacks.math.columbia.edu/tag/0CK0

 

 نکته ی اینکه حالا اوبستراکسیون با مانع یا انسداد چه ربطی هم به ساسپنسیون دارد نیز برمی گردد به توپولوژی جبری و نگاشتهای تعلیق که بنده دیدم حتی یک فصلی را یعنی فصل 8 را ادوین اچ اسپانیر در کتاب توپولوژی جبری اش تخصص داده است به نظریه ی اوبستراکسیون یا انسداد که با ساسپنسیونها هم شروع می شود و از جمله قضیه ی کلاسیفاکاسیون استینراد را هم ثابت می کند و .... این را در آرشیو دانشگاه کرنل بهتر می توانید بیابید اگر دنبال دو لغت آبستراکسیون و ساسپنسیون با هم نیز بگردید:

https://arxiv.org/search/?

query=obstruction+suspension&searchtype=all&abstracts=show&order

=-announced_date_first&size=50

که البته بغیر از مواردی که مربوط می شوند به هندسه ی جبری یا توپولوژی جبری همینطور هم مقالاتی دیگر هم هستند که ما با آنها کاری نداریم.

البته بنده ی حقیر اینجا منظورم این هم نبود که چرا در برجام هم لغت ساسپنشن چند بار آمده است یا نیامده است و اینکه این مسئله هم اصلا به تحریمها چه ربطی دارد. ولی به هر حال اسلام هم یک قضایای متقنی را ارائه می دهد که نظریه های موانع و تعلیق ورودی و خروجی به مرزهای اسلامی را تحقیق و حرمت و حلال و حرام مسائل را نیز بررسی می کند آنچنان که چنین قضایایی را می توان نه فقط با منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم هندسی و توپولوژیکی اش هم کرد. و لذا مثلاً مسئله ی تحریم تنباکوی میرزای شیرازی را هم داریم. البته بنده ی حقیر اینجا داشتم به ابسترکت این مقاله نگاهی می انداختم که مسئله ی روزانسکی- ویتن را از دیدگاه اوبستراکسیون- ساسپنسیون هم می نگرد:

https://arxiv.org/abs/hep-th/9612216

https://arxiv.org/abs/alg-geom/9704009

که بعد هم گفتم ببینم ادوارد ویتن هم این روزها چه می کند و دیدم که بله؛ این مقالات جدید را هم دارد:

https://arxiv.org/abs/2109.08563

https://arxiv.org/abs/2107.12251

علاوه بر مقاله اش با دیوید گایاتو که راجع به نظریه ی پیمانه ای گیجی و فرمهای آنالیتیک برنامه ی هندسی لنگلندز هم هست که خود این حقیر هم خیلی دلم می خواست هر چه زودتر ببینم بالاخره که چیست؟!

https://arxiv.org/abs/2107.01732

و اما اینجا یک تعلیق دیگری هم وجود دارد سوای اینکه دانشجو یحتمل متحیر هم شود که امثال ویتن چطور هم اینقدر تند تند مقالات پشت مقالات هم می نویسند و بیرون می دهند که برمی گردد به کتاب انسان در عرف عرفان مرحوم استاد علامه حسن زاده که در طول کتاب هم تاکید زیادی دارند بر جوهر نفس و کمال و اینکه ذات انسان در ما بعد الطبیعه است و نه در دنیای طبیعی.

و لذا سالک الی الله و شاگرد و طلبه و دانشجوی مبتدی که در خلاء و صفر و نه حتی یک هم گیر کرده است و یحتمل هم نمی تواند به الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهادی حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه ماوراء الطبیعه مورد بحثهای کتاب هنوز برسد، آنگاه یحتمل حتی مطالعاتش هم به تعلیق افتد که اصلا اینها یعنی چه؟ مثلاً در همان اوایل کتاب هم می فرمایند

اما چگونه حیوان ناطق و جانور گویا است باید دید که صفات مکتسب او چگونه است، مطابق آن صفات و ملکاتش که با خوی هر جیوانی مناسب و موافق است همان حیوان است و به فرموده امام امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه: "فالصورة صورة انساٍ، و القلب قلبُ حیوان" (خطبه ی 85، عبده ج 1 ط مصر، ص 167). عارف رومی در مثنوی گوید:

ای دریده پوستین یوسفان،

گرگ برخیزی از آن خواب گران

گشته گرگان یک به یک خوهای تو،

می درانند از غضب اعضای تو

آن سخنهای چو مار و کژدمت،

مار و کژدم گردد و گیرد دمت

زانیان را گَند اندام نهان،

خمر خواران را بود گَند دهان

حشر پر حرص خَسِ مردار خوار،

صورت خوکی بود روز شمار

سیرتی کان در وجودت غالبست،

هم بر آن تصویر حشرت واجبست

در این مطلب بیانی از انسان کامل حجة الله امام جعفر صادق علیه السلام بدین مفاد است که حیوانات صور و تمثلات اخلاق انسانهایند. این کلام عرشی در حقیقت تفسیر انفسی کریمه "اذا الوحوش حشرت" سوره تکویر قرآنست که حشر حیوانات ناطق در مابعد الطبیعه مطابق ملکات مکتسب آنان است. (انسان در عف عرفان، ص 10)

نکته ی تعلیقی سخت دستیابی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینجا این است که حتی آن انسان ناطق کاملی که به آن درجات عظیم عرفانی رسیده باشد که نعوذ بالله هم بتواند آن حیوان ناطق را نیز در نفس خودش ببیند و مشاهده کند، چنین چیزی می تواند انسانیت و بلکه عبودیت و بندگی او را نسبت به پروردگارش حتی هر چه بیشتر هم به تعلیق اندازد و صبعیت و حیوانیتش را تشدید هم کند چرا که در مرزهای متناهی حیوانیت آن حیوان ناطق هم محصور می شود و دیگر نمی تواند راه رهایی خود را به سوی آن الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهادی حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برایش گشایشی بیابد! و لذا توسل به اولیاء الله و ائمه ی اطهار و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز خیلی می تواند به سالک الی الله در پیمودن راهش کمکها کند ان شاء الله تعالی. خدا را شکر صفحه های مرورگر پاک نشد و رایانه ریستارت هم نشد و ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

با سلام، بنظر بنده ی حقیر که در دانشگاه هم سمتی ندارم این نکته ی بسیار مهمی است که چرا دانشگاه تعطیل نشود یا بشود هم فرقی می کند. فرض بفرمایید که ما معادلات یانگ-باکستر را در نظر بگیریم که گویا باکستر هم یک جورهایی ربطش می دهد به معادلات رامانوجان! خوب، چه می شد اگر یک نفر مثل رامانوجان از هند بلند نمی شد و به دانشگاهی در انگلیس هم نمی رفت و اصلا هاردی را هم ملاقات نمی کرد؟ بنظر می رسد که هنوز هم تا همین اخیراً یادداشتهایی و دفترچه هایی منتشر نشده از رامانوجان بیرون می آیند که حرفهای تازه ای راجع به کارهای او دارند. از آن طرف هم شما کارهایی را دارید مثل کارهای نیکلاس بورباکی که هنوز هم سمینار دارد و می نویسد و کتبش در بازار هنوز هم یحتمل داغند! عرض بنده ی حقیر اینجا است که چطور می شد اگر می گفتیم که آقایان و خانم های دکتر پورفسور رضا منصوری یا فرض بفرمایید محمد رضا گروسی یا حتی سیاووش یا مهرداد شهشهانی یا محمد مهدی شیخ جباری یا یاسمن فرزان یا امثالهم اصلا اساتیدی هم هستند مجازی و انتزاعی و ابسترکت و بلکه کاراکترهایی هم هستند اینترنتی که حالا اگر کسی مایل باشد معادلات یانگ- باکستر را هم در یک اسنپ حل کند می تواند از طریق اینترنت و بطور مجازی هم با آنها تماس بگیرد و آنها مسئله اش را برایش حل خواهند کرد؟! یا اگر بخواهیم حتی کارخانه ی هواپیما سازی هم داشته باشیم، هر کسی می تواند در خانه اش کار کند و احتیاجی به دانشگاه و دانشکده و مدرسه و اخلاق و درس هم ندارد و همه و همه با هم در یک اسنپ یحتمل یانگ- باکستری هم که شده با هم کار می کنند و یک مرتبه می بینیم که یک هواپیماهای خیلی قشنگی را هم روی باندهای فرودگاه ها خواهیم داشت که به حرکت درآیند! از آن طرف هم که حرکت خورشید و ماه و ستارگان و بلکه زمین را هم داریم که هر کدام هم در فلک مربوط به خود در حرکتند و هیچ اتفاق خاصی هم نمی افتد و همه و همه به کار خود نیز مشغولند و دانشگاه هم باز نمی خواهد و چه رسد به اینکه حوزه هم احتیاج داشته باشیم؟! خدا و حالا اگر خیلی هم لازم باشد پیغمبر خودش همه ی کارها را درست می کند و به موقعش هم ظهور واقع می شود همانطوری هم که وقتی خدا خواست پنج تن اهل عبا رفتند برای مباهله و بلکه آیه ی مباهله هم نازل شد. و اما اینجاها یحتمل یک اسنپی یا بقول معروف یک بشکنی را هم می طلبد که خوب حالا چطور یک استادی در یک دانشگاه در جهان با استادی دیگر در دانشگاهی دیگر هم ایمیلی بنویسد یا نظری هم در وبسایت دیگری بدهد یا حتی سخنرانی هم بکند و آنگاه او هم جوابش را بدهد یا ندهد و اینها در کل وضعیت دانشگاه های جهان هم تاثیراتی را داشته باشند همانطوری که خلبانی با خلبانی دیگر یا با برج مراقبت هم می تواند تماس بگیرد و موقعیت و مسیر خود را هم اعلان کند یا آیا اجازه می فرمایید که این حقیر عرض کنم که خدا هم خلق و نابودی و مسیر افلاک زمین و خورشید و ماه و ستارگان و کهکشانها و ... را در کیهانشناسی مورد مطالعه ی دانشگاهیان و دانشجویان و بلکه طلبه ها هم به بهترین وجهی هم تنظیم کند که آیا همه ی بندگانش را هم خوش بیاید یا نیاید؟! یحتمل بعضی از اساتید هم بفرمایند که موضوع اینجا این هم هست که سوای مباهله برای دانشگاهیان و بلکه حوزویان هم دعواهایی داریم یا خدا همینجوری هم خودش همه ی کارها را حتی بدون بشکن و اسنپ هم درست می کند؟ و شهید سلیمانی را هم نمی خواهد و بلکه مسائل هسته ای هم همه و همه کشک و دانشگاه مجازی و غیر مجازی و حتی ال اچ سی و تواترون و سوپرکامیوکاند و ... هم کلاً همه و همه تعطیلِ تعطیل و خورشید هم خودش از شرق در می آید و در غرب فرو می رود و شیطان کوچک و بلکه بزرگ هم هیچ غلطی نمی تواند بکند و مقاومت و استقامتی هم احتیاج نیست و بلکه مشارکتهایی مثل اطلس و سی ام اس هم از جمله نمی خواهیم! و چه رسد به اینکه کوهمولوژی و موانع و جلوگیری از شیطنتها و همینطور هم برداشتن موانع و جلوگیری مثلاً هواپیماسازی مجازی و حقیقی و حتی کیهانشناسی با کمک فرض بفرمایید تلسکوپهایی مثل تلسکوپ هابل و ماهواره های دیگر و .... بنده ی حقیر همینجاها است که خیلی هم فکر می کنم نظریه های گیج یا پیمانه ای هم آیا لازم است که ببینیم امثال این حقیر یا حتی دانشگاه باید کلاً چه کنند در این میان که قصد و بلکه اقتصاد خود را هم متبلور کنند و مدام هم قر قر نکنند که بابا چرا من هنوز اینقدر بیکار هم هستم! یعنی کی می تواند حتی بدون دانشگاه هم این همه کارها را بکند و واقعاً هم همه و همه بفرمایند که نخیر؛ واقعاً هم او است که دارد این کارها را می کند. یعنی بینهایت الفهای آیات اللهی نه فقط در منطق ریاضی هم لازم است که بتوانیم ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی امثال این بنده ی حقیر درک کنند و بلکه آنگاه آنرا از طریق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در حوزه و دانشگاه جهانی اش هم کنند. بنده ی حقیر هنوز گیر کرده ام که کوچار بیرکار و دیگران دارند در هندسه ی جبری و بلکه واریته های جبری بعد سه ی مختلط هم چه می کنند؟! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته 

 

https://arxiv.org/abs/2103.14935

https://arxiv.org/abs/2010.09769

https://arxiv.org/abs/2109.14014

https://arxiv.org/abs/2103.03037

https://arxiv.org/abs/2005.12388

https://arxiv.org/abs/1209.0197

https://arxiv.org/abs/0910.3019

https://arxiv.org/abs/1109.5220

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی