الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

بدنبال مریدیان

۸. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿الحدید: ٢٠﴾

 

زنیان یک نوع گیاه است که هم عرقش موجود است و هم بصورت پودر و هم دانه اش را می تواند به عنوان گیاهی دارویی مصرف گردد. مزاج زنیان هم گرم و خشک است.

سوال اینجا است که مصلح گیاهان و بلکه غذاهایی از این نوع گرم و خشک صفراوی را چه می نامید؟ البته بنده آنرا سر خود مریدیان نامیدم! و لذا مریدیان یعنی مصلح صفراوی باید از نوع سرد و تر بلغمی باشد.

  • ۹۹/۰۵/۱۶
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۲۸)

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿الفجر: ٢٧﴾

 

195- و روی ابوطاهر محمد بن الحسن النرسی فی کتاب "معالم الدین" قال: قال ابو عبدالله علیه السلام: "لما کان من امر الحسین علیه السلام ما کان ضجت الملائکهة الی الله بالبکاء و قالت: یا رب! هذا الحسین علیه السلام صفیک و ابی صفیک و ابن بنت نبیک.

قال: فاقام الله ظل القائم علیه السلام و قال بهذا انتقم لهذا"

 

195- این الطالب بدم مقتول بکربلاء؟!

"ابو طاهر محمد بن حسن نرسی" در کتاب "معالم الدین" روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: "هنگامی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، صدای ضجه ی ملائکه در عرش الهی پیچید، آنها می گفتند: "پروردگارا! این حسین برگزیده ی تو و پسر دختر پیامبر توست که این قوم او را کشتند!"

در این حال خداوند، سایه ی حضرت قائم علیه السلام را به ایشان نشان داده و فرمود "به وسیله این شخص، من انتقام خواهم گرفت!"

 

لهوف، سید ابن طاووس، صص 172-173

 

معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.

عام نادان پریشان روزگار

به ز دانشمند ناپرهیزگار

کآن به نابینایی از راه اوفتاد

وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد

 

حکمت شماره 60، باب هشتم در آداب صحبت، گلستان سعدی

 

 

(با تشکر از استاد محترمی که در جواب این حقیر به شیطانی شدن علم آنجایی که از بمبهای اتمی چطور استفاده می شود در دکان نان سنگکی به این حکمت سعدی اشاره نمودند که در سال پنجم دبیرستان  خود در رشته ی ادبی انشایی بر حسب آن تنظیم فرمودند و به بمب اتمی روی هیروشیما و ناکازاکی اشاره کردند بقول خودشان نمره ی 19/75 گرفتند.)

 

در عین حال، در این حکمت شیخ اجل یک پارادوکسی نهفته است که نمی توان آنرا نادیده گرفت و آن اینکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی درست است که به ایمان و تقوی هم احتیاج دارید و اما به تجربه هم احتیاج است که تشخیص دهد مثلاً چه جبرهایی جابجایی است و چه جبرهایی جابجایی نیستند. مثلاً همانطور که گفتیم اگر روغن بنفشه و منتول نعنایی را جابجا استعمال فرمایید، یحتمل دچار سوزش شوید. به همین ترتیب، اگر بجای حکمت الهی، فقط ریاضی فیزیک هم استفاده شود نیز می تواند دچار مشکل کند. البته اینجا ما سعیمان بر این است که از حکمت الهی به حکمت متعالیه برسیم و بعد از حکمت متعالیه چقدر بتوانیم فلسفه و ریاضی فیزیک نظریه های حمیدی مجیدی و فقه را بیابیم و برعکس؟ و الله اعلم!

اما این مسئله در کربلا در عاشوراء به اوج خود می رسد آنجایی که امام حسین علیه السلام را به عنوان امام نمی شناسند یا اینکه حتی یحتمل هم می شناسند و با این حال آنطور با او وارد جنگ می شوند. و اما اینجا این غیر قابل تصور است که کسی امامش را بشناسد و با این حال با او وارد جنگ شود. و لذا مسئله تنزل پیدا می کند به اینکه امامش را نمی شناسد و چرا که یا خود را امام فرض می کند یا اینکه دیگری را در ادعای امامتش دروغگو فرض می کند. و در هر صورت این کار وارد جنگ شدن با امام حسین سلام الله علیه در کربلاء نتیجه ای دارد که محصولش نهایتاً شیطانی کردن علم و پایمال کردن حکمت می شود. یعنی آنجایی که امامت زیر سوال برود، علم و حکمت الهی نیز آنچنان زیر سوال رفته است که نتیجه اش شیطانی شدن علم می شود. یعنی فرض بفرمایید که باز هم مساجد خانه های خدا است و اما خانه ی خدایی که امام جماعتش از مامومینش و مامونینش از امام جماعتش و هر کدام از مامومینش از یکدیگر همه و همه همچون شیاطین رانده شده از یکدیگر فراری اند چرا که یارای کمک به آن امام همام را نداشته اند! باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟

خوب، حالا شما آن سلاحی را که باید با آن با شیطان وارد جهاد اکبر شوید را هم یافته اید، و اما اگر همان سلاح را نیز شیطان در اختیار خود داشته باشد چی؟ آیا باز مسئله می شود همان مسئله ی بقول آمریکاییها یا انگلیسی زبانها مرغ یا (chicken) در بازی به همین نام که کیست که ترسوتر است و کنار می کشد؟ یا اینکه کیست که جنایت بزرگتر را حاضر است که مرتکب هم شود و می شود؟یا اینکه خیر، از کوچک تا بزرگش سر تا پا مسئله شده است همین بازی همراه انواع بازیهای دیگری که حالا بیا و ببین! پارادوکس اینجا است که در تفکیک بین عام و دانشمند قائل شدن تا عوام الناس بیایند عالم و دانشمند شوند، آن سلاحی را که باید هم تیزتر و تیزتر کرد تا بتوان به جنگ شیطان رفت شرمندگی اش بیشتر هم می شود آنجایی که انواع شیاطین بزرگ و کوچک همه و همه به جان هم می افتند و اخلاق رو به زوال می رود. حالا شما بفرمایید که آقایان خانمها بالاخره تشریف بیاورید به مساجد و حسینیه ها و سعی و تلاش در بهبود اخلاق خود کرده و قصد و نیت به قرب الهی بفرمایید. بنده ی حقیر که خود احساس بی آبرویی می کنم که هر آن نکند از مسجد و حسینیه و امامزاده بیرون انداخته شده و بلکه استریت جکت یعنی ژاکتهای مخصوص افرادی که قرار است به دارالمجانین برده شوند را به تن کنند را به تن کرده و همه را خلاص! نکته اینجا است که دانشمندان علوم طبیعی امروزی در غرب و شرق اگر امروزه روز با شراب و مشروبات الکلی آرامش خود را می طلبند و دانشمندان علوم الهی نیز از برای آرامش خود رو به تریاک می آورند چرا که نشئه ی آنها متفاوت است، و اما آن نادان سرگردان پریشانی که از روی ناپرهیزگاری اش خود به چاه اوفتاده است را دریافتن نیز یک چیزی است که در سرحدات مرزهای دیوانگی است که با بچه بگیر بنشین درست بشو نیست!

نکته این است که اینها شیاطینی هستند که هر چند ضعیف است کید شیطان، و اما شیاطین بزرگ و کوچک را سر جایشان نشاندن یک علمی را می طلبد که از نوع سلاحهای نیوری قوی حکمت الهی خدای جل جلاله الله است. و آنجایی که همین شیاطین به شرک افتاده اند و ادعاهای کذب فرعونی و شاهنشاهی خدایی کرده و از بندگی خدا خارج شده اند، انقلابهایی خونین را می طلبد تا حکومت الی نزد بندگان خدا برگردد یا اینکه اگر بندگان خدا باز مغلوب شیاطین شوند باز لااقل ظاهراً همان حکومت شیطانی فراعنه و شاهنشاهان باز می گردد. و این مسئله آنقدر ادامه خواهد داشت تا بالاخره انسان یحتمل یاد بگیرد چطور می شود با امام زمان عجل الله فرجه ا لشریف انس هم گرفت و به بندگی خدا پرداخت هر چند که بعضی بفرمایند که رادها گوکولانندا رادها گوکولانندا رادهایه هم ما را به بندگی خدا می رساند و غیر از این هم نیست و همه و همه چیز هم همین است و اصلا هم شرک نیست و پنج تن اهل عبا هم همین است؛ و حالا بیا و ثابت کن که آقایان خانمها مسئله اصلا چیست در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هر چند هم که کتابخانه ی ای-شیعه یحتمل چرا که عاشورا است تعطیل هم هست و در دسترس نمی باشد؟! و اما اینها را هم بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2008.12231

http://www.perimeterinstitute.ca/personal/nafshordi/thesis_niayesh.pdf

 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿الأحزاب: ٣٣﴾

 

در جریان انتخاب علی به خلافت و بروز جنگ جمل، ام‌سلمه که همراه عایشه به طواف کعبه رفته بوده، به او هشدار داد که علیه علی شورش نکند. اما عایشه حرفش را گوش نکرد. ام‌سلمه به مدینه بازگشت و از علی حمایت کرد.

 

ام سلمه- ویکی پدیا

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B3

%D9%84%D9%85%D9%87

 

قال: وأقبلت عائشة حتى دخلت على أم سلمة [1] زوجة النبی صلّى الله علیه وسلّم وهی یومئذ بمکة، فقالت لها: یا بنت أبی أمیة! إنک أول ظعینة هاجرت مع رسول الله صلّى الله علیه وسلّم، وأنت کبیرة أمهات المؤمنین وقد کان رسول الله صلّى الله علیه وسلّم یقسم لنا بین بیتک، وقد خبّرت أن القوم استتابوا عثمان بن عفان حتى إذا تاب وثبوا علیه فقتلوه، وقد أخبرنی عبد الله بن عامر أن بالبصرة مائة ألف سیف یقتل فیها بعضهم بعضا، فهل لک أن تسیری بنا إلى البصرة لعل الله تبارک وتعالى أن یصلح هذا الأمر على أیدینا؟ قال:

 

الفتوح، ابن اعثم، جلد 454

http://lib.eshia.ir/40046/2/454

 

یک نکته ای را بنده ی حقیر بر منبر شنیدم که ام المومنین ام سلمه حتی برای حج و طواف کعبه هم بعد از پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم به مکه از مدینه نرفت چرا که به وصیت پیغمبر و آیه ی تطهیر عمل فرمودند. بنظر می رسد که این صفحه ی ویکی پدیا بر خلاف آن دارد می گوید. البته بنظرم همین حرف ویکی پدیا را ابن اعثم هم می گوید و جاهای دیگری هم گفته شده است که بنده در نقش زنان در جنگ های عصر حکومت امام علی علیه السلام مقاله ای در مجله ی "فرهنگ پژوهش" بهار 1392 شماره 13 بتول مدنی که از قول شیخ مفید غلط نکنم نقل قول هم شده است (که بنده خیلی نتوانستم این مرجع از شیخ مفید را بیابم):

طراحان غائله جمل درصدد برآمدند تا حداقل، توجیه سیاسی بر حرکت مذبوحانه خویش داشته باشند و در پی به دام انداختن افراد سرشناس مانند ام سلمه برآمدند که هم اکنون دنباله مطلب را از قهرمان این داستان می شنویم. او می گفت: «در جوار خانه خدا آرمیده بودم که از سوی طلحه و زبیر پیامی مبنی بر خون خواهی عثمان رسید. نوشته بودند؛ عایشه غافله سالار است، او می خواهد از مکه به مقصد بصره بیرون رود. اگر تو هم او را همراهی کنی امیدواریم خداوند به دست شما شکافی را که میان مسلمانان ایجاد شده است اصلاح نماید. من هم در جواب آنها نوشتم: به خدا سوگند، نه من به این کار مأمور شده ام و نه عایشه، بلکه خداوند متعال دستور داده است تا ما در خانه های خود آرام بگیریم و هرگز آتش بیار جنگ نباشیم. با اینکه خون خواهان عثمان کسانی دیگرند؛ و به خدا سوگند، بر ما جایز نیست خون او را نادیده بگیریم و نه بر ما است که به قصاص قاتلان او شورش برپا کنیم. این موضوع فقط به فرزندان عثمان بستگی دارد. وانگهی می گویید با امیر مؤمنان (ع) که اسوه و ام الفضائل است از سر ستیز درآییم؟ شگفتا! از این کار نابخردانه! به خدا سوگند، شما نسبت به پیامبر (ص) بی انصافی کرده اید و می خواهید همسران او را به عراق ببرید و زنان خودتان را در حرم سرا نگه دارید.» (همان، ص382، به نقل از مفید، ص142-140) 

 

https://hawzah.net/fa/Article/View/96945/

 

البته اینجا در کتاب الفتوح ابن اعثم می بینیم که ام المومنین ام سلمه خطاب به حضرت علی امیرالمومنین علیه اسلام می فرمایند که حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم چنین و چنان فرمودند و لذا من نمی توانم شما را یاری کنم ولی فرزندم عمر را برایت می فرستم:

 

قال: وکتبت [3] أم سلمة رحمة الله علیها إلى علی بن أبی طالب رضی الله عنه: لعبد الله علیّ أمیر المؤمنین، من أم سلمة بنت أبی أمیة، سلام علیک ورحمة الله وبرکاته، أما بعد! فإن طلحة والزبیر وعائشة وبنیها بنی السوء وشیعة الضلال وتالله لولا ما نهى الله عزّ وجلّ عنه من خروج النساء من بیوتهن وما أوصى به رسول الله صلّى الله علیه وسلّم عند وفاته لشخصت معک، ولکن قد بعثت إلیک بأحب الناس إلى النبی صلّى الله علیه وسلّم وإلیک ابنی عمر بن أبی سلمة- والسلام-.

 

حالا بعضی یحتمل اشکال کنند که در میان واقعه ی کربلا و تاسوعا و عاشورای حسینی هستیم و شما در میان همه ی پیغمبران رفته اید جرجیس را پیدا کرده اید و دارید بدو ایراد می گیرید که آیا بالاخره ام سلمه به مکه هم بعد از پیغمبر سفر فرمودند یا خیر؟ و حالا این مسئله چقدر از لحاظ فقهی و تاریخی می تواند مهم هم باشد؟ ببینید، بنده ی حقیر فکر می کنم مسئله مسئله ی مهمی است چرا که حتی فرمودند که آیه ی تطهیر منظورش این است که نه از بیت خود خارج نشوند و بلکه منظور از بیت همان شهر هم هست. و خوب، حالا آیا بیت است منظور یا شهر است یا اینکه مثلاً خود سفر حج و مکه رفتن هم استثناء است یا چه؟ التفات می فرمایید که مسئله می تواند مهم باشد. البته وقتی کمی در تاریخ پیشتر می رویم و به واقعه ی اسارت اهل بیت امام حسین علیه السلام و حضرت زینب و طفلهای خردسال می نگریم، می بینیم که انگار مسئله از نوع دیگری هم می شود آنطور که خیلی هم نمی شود روی بعضی چیزها خیلی دقیق شد خصوصاً آنجایی که با شیرزنانی همچون حضرت زینب است که طرفیم.

اما اینجا به هر حال هنوز مسئله اهمیت خود را دارد چرا که نمی شود طیفی از مسائل را بدون اینکه محتوای آن چیست را همه و همه را از یک دست قرار داده و لذا مسئله ای خاص را تبدیلش کرد به ابتذال و بی معرفتی! بنده اینجا یک مثال خنده داری بزنم که یحتمل مورد استفاده ی عموم هم واقع شود. فرض بفرمایید که به شما فرموده اند که این قطره ی منتول را برای بینی ات استفاده کن آنچنان که می توانی آنرا چند قطره به لباست بزنی یا روی متکای خود بریزی. و در عین حال، روغن بنفشه را هم می توانی برای مصارفی از قبیل آغشتن به پنبه و استعمال مقعدی بمنظور جلوگیری از کرونا یا هر چیز دیگری هم استفاده کنی. خوب، حالا اگر شما دقت نکردید و جای این دو را یعنی روغن بنفشه و منتول را عوض کردید و آنگاه سوزش مقعدی هم گرفتید، دیگر این تقصیر خودتان است و از بی تدبیریهایی است که خود به سر خود آورده اید؛ سعی کنید از این اشتباهات فاحش نکنید!!!

یک مثال جالبتری که در طیفنگاریها می تواند باشد، این است که شما آیا توجه فرموده اید که در ام آر آی (magnetic resonance imaging) شما را می خوابانند روی تختی و بعد وارد یک محفظه ای کما بیش استوانه ای شکل می شوید که بی شباهت هم به سی تی اسکن نیست؟! و بعد یک عکسهای خیلی قشنگ یحتمل رنگی ای هم تحویل شما می دهند که بفرمایید این هم عکس ام آر آی شما! و خوب، حالا شما فرض بفرمایید که یک شاگرد خیلی کودن فیزیکی هم دارید که می خواهد فقط یک میخی را مغناطیسی هم کند و در همین هم گیر کرده است که بالاخره باید چه کرد که یک سیم پیچی را دور میخی پیچید و به جریان برقی متناوب وصل کرد و آنگاه میخ را از میان سیم پیچ تا چه حدی و با چه سرعتی کشیدش تا آیا چقدر مغناطیسی شود؟

یعنی یحتمل اینجا متخصصان ابررسانا احتجاج کنند که آیا می دانی در کدام حالت مسئله ی مغناطیسی کردن میخ و با چه ناخالصیهایی آیا می تواند میخ را ابررسانایش کند؟ چه دمایی لازم است؟ چه جریان برقی احتیاج است؟ چقدر سیم پیچ داشته باشیم خوب است؟ چقدر میخ را با چه سرعتی حرکتش دهیم خوب است؟ یا برعکس، اگر میدان مغناطیسی را تغییرپذیرش کنیم و سعی کنیم که ببینیم این تغییرات چه تاثیری را روی میخ خواهد گذاشت چطور می شود؟

البته اینجا در مورد ام آر آی، گویی مسئله به نوعی تغییر هم کرده است و خود بیمار است که جایگزین یک میخ گنده ای شده است و حالا رفته است روی میز ام آر آی تا از او ببینیم چطور می شود عکسبرداری کرد و چقدر این عکسها هم می توانند دقت داشته و بلکه دقیق باشند؟ یعنی اینجا یحتمل بیمار را خیلی هم نمی خواهید با سرعت خیلی زیادی در میدان مغناطیسی حرکت دهید و بلکه یحتمل کاربردیتر هم باشد که میدانهای مغناطیسی را به نوبه ی خود تغییر دهید تا اینکه ببینید چطور می توان زوم کرد روی طیفهایی مورد نظری که عکسهای مورد نظر اعضای بدن مثل مغز و کلیه و کبد و بینی و بلکه رکتوم و .... را برمی تابند! و به پزشک در تشخیصش کمک می کنند.

البته اینجا همینطوری که پیش می روید، می بینید که در مورد امام خود خیلی هم نمی توانید میخ شوید یا بلکه حتی خدای ناکرده سعی نکنید او را هم میخش کنید! یعنی چه؟ یعنی اینکه گاهی اوقات شما دنبال مونوپلهایی هم باشید که ایا اینها تا چه حدودی بتوانند شما را در یافتن کوهمولوژیها و بلکه طیف نگاریهای خود یاری کنند که بالاخره دارید در ام آر آی فرضاً چه می کنید! خوب، این کار را اگر بتوانید برای آن امام همام خود هم انجام دهیم دیگر مسئله می شود نورٌ علی نور. ولی اینجا یک مشکلی هست که ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بارها دوباره و دوباره بدان برگشته ایم و بدان برخورد هم می کنیم. مثل این است که بنده ی حقیر به حاج آقایی در مراسم عزاداری حضرت ابی عبدالله الحسین هم عرض کردم که انگار مستر هامفر هم خودش آمده بوده است برای سینه زنی و عزاداری! استبعادی هم ندارد که چنین باشد. یعنی شما یک منابع اطلاعاتی عظیمی هم دارید که از گروه های ظاله گرفته دارید تا خود امام حسین علیه السلام که همه و همه یقین هم آیا چقدر داشته باشند که بر حقند و بلکه در راه حق هم کشته شده اند. و اما ایا همه ی اینها هم واقعاً به حق اند یا اینکه بعضی نیز در توهماتشان گیر کرده اند و در طیف ظاله واقعند هر چند که خودشان را از امام حسین علیه السلام نیز بالاتر می دانند؟ 

کل مسئله ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینجا خلاصه می شود که آنجایی که حکمت الهی در جهت خدای سبحان جل جلاله الله نیست که سعی و تلاش می کند و بلکه مدام دارد با انواع شیاطین هم درگیر می شود که نشان دهد که بالاخره در بینهایت می توان یحتمل در هندسه ی حسابی آراکلف به خدا چطور رسید! ولی آنجایی که سلسله ی امامت قطع شود و دیگر آن سنت امامت سنت پیغمبر و حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها و امیرالمومنین و ائمه ی اطهار علیهم السلام نباشد و بلکه امامان جعلی را طرفیم که دعوی امامت دارند ولی حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم کنار گذاشته اند و خودشان شده اند همه کاره ی عالم؛ این است که کار عیب پیدا می کند و بلکه بدجوری هم عیب پیدا می کند. یکی می گوید دین نداریم؛ دیگری می گوید که علوم طبیعی به درد نمی خورد؛ و حالا عرفان و فلسفه و حکمت هم به چه کاری می آیند خود مسئله ای دیگر است!

مسئله ی امامت مدرن طوری شده است که حتی ابرقدرتها هم فهمیده اند که این یک چیز خیلی خوبی می تواند باشد هم که باید این بابا را بدجوری به کارش گرفت اگر بتوانیم او را بیابیم! و لذا می بینیم که حضرت مولانا می فرمایند که هر کسی از بهر خود شد یار من، از درون من نجست اسرار من؛ و یحتمل منظور به این است که بعضی خیلی سرسری هم اشکال می کنند که حالا امامت هم درست. و اما خیلی هم روی مسائل نمی شود دقیق شد و گفت که مسئله از لحاظ تاریخی کدام است و حکمت و فلسفه چه می گوید و ریاضی فیزیکش کدام است و چه دیگر برسد به اینکه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آن نیز در حکمت متعالیه کدام است؟ همینقدر عرض شود که بالاخره مواظب قطره ی منتول و روغن بنفشه ی خود باشید و خیلی هم سخت نگیرید که حالا چون این کتابش خیلی بد است و لذا باید آنرا یک جورهایی سر به نیستش هم کرد!!!! البته آشپز هم که دو تا شد، آش یا شور می شود یا خیلی بی نمک. من رفتم من رفتم؛ دیر شد دیر شد! نکته ای که اینجا خیلی مهم است این است که یک جایی مسئله های حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بحرانی می شوند چرا که از آن حد مرزی که بگذریم هر چه می بینید شیاطین است و شیاطینی هم هستند که هیچ کدام دیگری را قبول ندارد و بر نمی تابد؛ هر چند هم که اطلاعاتتان را خیلی خیلی زیاد کرده و بلکه بیش از اندازه کنید! مطلوب است یافتن آن حدی از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی که یافتن امام زمان عجل الله فرجه الشریف را سهولت می بخشد و شیاطین بزرگ و کوچک را هم از میان برمی دارد! مثلاً یک مرتبه از دهان کسی نپرد که رادها گوکولانانندا رادها گوکولانانندا رادها رادهایه! و همه ی کارها را خراب کند هر چه همه و همه رشته اند را پنبه کنند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ﴿یوسف: ٤

 

امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: مایجیءُ نصر الله حتی تکونوا اهون علی الناس من المیته و هو قول ربّی عزّوجل فی کتابه فی سوره یوسف «حتی اذا استیئس الرسل وظنّوا انّهم قد کذبوا جائهم نصرنا، و ذلک عند قیام قائمنا (علیه‌السّلام)؛[۴۲] یاری خداوند به سوی شما نخواهد آمد، مگر هنگامی‌که در چشم مردم از مرده، پست تر شوید و این، همان سخن خداوند در سوره یوسف است که فرمود: «تا آن گاه که رسولان نا امید شدند و (مردم) گمان کردند که به آن دروغ گفته شده است. در این هنگام، یاری ما به سراغ آنان آمد، این، هنگام قیام قائم ما، مهدی (علیه‌السّلام) است».

 

شباهتهای امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و حضرت یوسف (علی نبینا علیهم السلام)- ویکی فقه

http://wikifeqh.ir/%D8%B4%D8%A8%D8%A7%D9%87%D8%AA%E2

%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D9%85%D8%A7%

D9%85_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%AD%

D8%B6%D8%B1%D8%AA_%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81

 

 

... یوسف مولا است، یوسف زهرا است، یکه و تنها است، سر مبریدش، سر مبریدش ...

 

 

امر به معروف و نهی از منکری که حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نهفته است را اگر خوب بررسی کنیم، متوجه می شویم که چرا جناح کفر و شرک و نفاق با جناح امام زمان عجل الله فرجه الشریف هیچ گاه حتی به اندازه ی یک سر سوزن هم سازگاری ای ندارد و نمی تواند داشته باشد. اینکه می فرمایند شباهتهایی هم هست بین یوسف زهرا و حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام نیز یحتمل خیلی اوقات می تواند گمراه کننده باشد چرا که حضرت یوسف از کنعان که نزد پدرش حضرت یعقوب علیه السلام بود به چاه افکنده شده و بعد به کشور مصر به عنوان برده ای برده می شود و به عزیز مصر فروخته می شود و آنجا می زیسته است و تا اینکه بالاخره بعد از حوادثی به زندان افکنده شده و نهایتاً عزیز مصر می شود.

و اما اینکه فرعون مصر او را نهایتاً به عنوان عزیز مصر انتخاب می کند چرا که خوابش را درست تعبیر می کند، مسئله ی ای است که از اینجا ناشی می شود که آن فرعون مصر نسبت به حضرت یوسف یحتمل برای مدتی منافق نبوده است آنچنان که تعبیر خوابش را هم از او می خواهد هر چند که هم کافر و هم مشرک می بوده است چرا که در ذات فرعونیت او انا ربکم الاعلی نمی توانسته نباشد. ولی وقتی می بیند که حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام خواب او را درست تعبیر می کند و یحتمل می تواند به کارش هم بیاید، او را به عنوان عزیز مصر نیز به استخدام خود در می آورد. و لذا فرعون هیچ گاه نسبت به یوسف دست از آن نفاق و شرک و کفر برنداشته بوده است چرا که اصلا خدای یوسف را هم نمی شناخته است که بعد بتواند یوسفی را هم که پیامبر او است را نیز بشناسد و دست از فرعونیتش بتواند بردارد و به خدای یکتا و رسولش ایمان آورد.

و اما یوسف زهرا چنین نیست؛ و با همه ی فراعنه ی عالم چه آنانی که مسلمان نما هستند و چه آنهایی که حتی تظاهر به اسلام هم نمی کنند وارد جهادی می شود آنچنان که می فرماید و لا فرعون الا اهلکه. این مسئله از این نظر است که امر به معروف و نهی از منکر او از نوعی است که این به حق امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیست که در حقیقت شمشیر را اول می کشد و شروع می کند به جنگ با آن حضرات فراعته و بلکه آنها هستند که می آیند به سراغش و می فرمایند که یا با ما بیعت می کنی یا اینکه خود دانی! و هر چه امام نزد آنها بفرماید که بابا مگر من خوبم تو خوبی وضعیت آخر را بلد نیستید؟ روانشناسی مگر نخوانده اید؟ روانپزشکیتان مگر پیشرفت نکرده است؟ من دارم شما را امر به معروف و نهی از منکر می کنم؛ و لذا گناه من چیست؟ شما هم بلدید، مرا امر به معروف و نهی از منکر کنید! اگر دین ندارید، لااقل آزادذه باشید و زیر بار ذلت و خواری بی دینی سعی کنید نروید آنچنان که مرا هم دارید به بی دینی خود فرا می خوانید که با شما بیعت کنم و مثل شما بی دینی پیشه کنم؟ اصلا فرض بفرمایید که دین و ایمان هم هیچی و روانشناسی و روانپزشکی هم هیچی و بنده ی حقیر هم اصلا دیوانه؛ خوب، تو حساب نمی کنی که حالا با این همه اگر عقلت را هم کنار بگذاری و شروع کنی به شراب و عرق و مشروبات الکلی خواری و کاباره و دانسینگ و فمار و فحشاء و مستهجنات و بی حجابی و بلکه لخت و عوری و اینها، عقلت را آنچنان ضایع خواهی کرد که دیگر حرام را از حلال که نمی توان تشخیص داد که هیچ و بلکه دیگر من خوبم و تو خوبی هم نخواهد بود چرا که خوب و بد هم دیگر معنی ندارد و در این همه بی عقلیها می خواهی چه کنی؟ آیا دیگر برادری و خواهری و والدین و صله ی رحمی هم باقی خواهد بود؟ دیگر محارمی را هم خواهی شناخت؟ صله ی رحمی هم وجود خواهد داشت؟ و حالا گیریم که بمب اتمی و بمب هسته ای هم داشته باشی، اینها همه در بی عقلیهایت که فدای هیچ و پوچ شدند آنگاه همین بمبهایی را که باید به عنوان شوکی بر علیه یحتمل هندسه ای که از مسیر خود خارج شده است بکار ببری، آیا بی عقلیهای فراعنه ای را کجا می خواهی بزدایی و بر سر چه کسانی اینها را فرود آوری چرا که در امر به معروف و نهی از منکر تا کجاها اهمال کرده ای؟ اسلام را که نمی پذیری و آن اسلامی را هم که پذیرفته ای برای این است که با همین اسلام نیز مقابله کرده و جلویش بایستی و دیگر خوب معلوم است که امام را هم نخواهی شناخت اگر چه بدتر از این بنده ی حقیر هزاران هزار نامه هم به آن امام همام بفرستی و از او درخواست کنی که تشریف فرما شود و همه و همه را از کفر و شرک و نفاق نجات دهد! و لذا امام حسین علیه السلام را هم سر می برند و سر جایت محکم نشسته ای که یک وقت آب توی دلت تکان نخورد ای لا مذهب؟! خدا می شناسی؟ پیغمبر می شناسی؟ امام می شناسی؟ فرعون و شاهنشاه آریامهر را هم نمی شناسی و چه رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف! خدا لعنت کند هر چه ظالم است! و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. ماها در گناهان خود بدجورهایی غرقیم! ما کجا و همین توبه ای که در این یک آیه ی شریفه نیاز است کجا: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿الشعراء: ٢٢٧﴾؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿الطلاق: ٣﴾

 

٨٢ ـ وبالاسناد یرفعه إلى الفضیل بن یسار ، عن أبی عبدالله 7 قال : له کنز بالطالقان ماهو بذهب ، ولا فضة ، ورایة لم تنشر منذ طویت ، ورجال کأن قلوبهم زبر الحدید لا یشوبها شک فی ذات الله أشد من الحجر ، لو حملوا على الجبال لازالوها ، لا یقصدون برایاتهم بلدة إلا خربوها ، کأن على خیولهم العقبان یتمسحون بسرج الامام 7 یطلبون بذلک البرکة ، ویحفون به یقونه بأنفسهم فی الحروب ، ویکفونه ما یرید فیهم.

رجال لاینامون اللیل ، لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل ، یبیتون قیاما على أطرافهم ، ویصبحون على خیولهم ، رهبان باللیل لیوث بالنهار ، هم أطوع له من الامة لسیدها ، کالمصابیح کأن قلوبهم القنادیل ، وهم من خشیة الله مشفقون یدعون بالشهادة ، ویتمنون أن یقتلوا فی سبیل الله شعارهم : یا لثارات الحسین ، إذا ساروا یسیر الرعب أمامهم مسیرة شهر یمشون إلى المولى إرسالا ، بهم ینصرالله إمام الحق.

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 52، ص 307-308

http://lib.eshia.ir/71860/52/307

 

ناگفته های امام جمعه طالقان از روستایی که زمان در آن متوقف شده / مردمی که هیچ مدرک شناسایی ندارند!

حوزه/ اهالی روستا نه کلاس آموزشی دارند، نه نماز جماعت، نه حتی نماز اول وقت، نه کتاب مفاتیح و زیارت عاشورا و دعای ندبه و کمیل. برخی از واجبات مانند مناسک حج و برخی مستحبات موکد مانند زیارت معصومین و امامزادگان را نیز به دلیل اینکه باید در زمان ظهور و بدون اخذ گذرنامه باشد، تعطیل کرده‌اند....

 

https://www.hawzahnews.com/news/915647/

 

راجع به این روستا بنده ی حقیر چیزی دیدم که گویا خبر بالای حوزه است. و دیشب هم همین را بر منبر شنیدم که این طالقان وارده در روایت امام صادق دقیقاً این روستای در طالقان نیست! و اما مردم این روستا مرا یاد مردم امیش (Amish) که گویا در پنسیلوانیا هم زیست می کنند. و کواکرها که به دونالد داک والت دیسنی هم ربطی ندارند و بلکه گویا حتی آرتور ادینگتون منجم هم یک جورهایی به کواکرها ربط داشته. و هر دوی اینها یعنی امیشها و کواکرها گویا از انگلیس یک جورهایی رفته اند به پنسیلوانیای آمریکا. بگذریم.

یک نکته ی جالبی را ما راجع به بینهایت شدن رنگها در مدل استاندارد ذرات فیزیک نگفتیم که اگر رنگها به سمت بینهایت میل کنند چه می شود؟ اینجا نکته ای که در مورد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هست این است که بنده ی حقیر دارم در وبلاگ خود آیا چقدر موفقیت آمیز در مورد همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می نویسم. یا اینکه ما مدل استاندارد ذرات فیزیک با ابرتقارنهایی از حداقل تا حداکثر را داریم. اینجا صحت یا سقم مسائل را شما می خواهید بسنجید. و لذا اگر یک نظریه ای بقدر کافی معروف باشد، هر کسی که توانش را دارد می تواند وارد شود و سعی کند به حل مسائل. حالا نظریه ی ام و اف اینجا چه می شود؟ و الله اعلم! خوب حالا چطور می شود همه لااقل بخواهند اینها را یاد بگیرند و مسائلش را حل کنند؟!

اما یک وقت هم هست که می فرمایند که حکمت الهی از خدا است که سرچشمه می گیرد و آیا چقدر در حکمت متعالیه به آن پرداخته شده است و اما حضرت رسول و ائمه ی اطهار نیز یقیناً بدان پرداخته اند و اگر شما می خواهید آنرا بیاموزید، باید بروید اینها را یاد بگیرید. حالا یا می روید یا نمی روید که ان شاء الله هم می روید. یا حضرت عباس یا قمر بنی هاشم. و حالا چطور می شود که همه و همه ان شاء الله بخواهند کلام الله مجید را یاد بگیرند؟! 

https://arxiv.org/abs/2008.11685

https://arxiv.org/abs/2008.11699

https://arxiv.org/abs/2008.01058

https://arxiv.org/abs/2007.08485

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾ لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾ اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾ 

سوره مبارکه البقرة

 

درجه‌ی بالای انحطاط فکری در آرمان‌شهر غرب‌زده‌ها
 ناامنی درونی شهرهای [آمریکا] در دنیا کم‌نظیر است؛ یعنی واقعاً در خیابان جوانی که بیرون میرود، خاطرجمع نیست که یک نفری، یک دیوانه‌ای، یک مستی، یک عقده‌ای‌ای همین طور اسلحه را به طرف او نگیرد، او را بِتنهایی یا در بین جمعی به قتل نرساند. می‌بینید دیگر که این آمار جنایتهای آمریکا عجیب و غریب است؛ اصلاً انسان گیج میشود از شدّت و افزایش اینها. حالا اینها مربوط به داخل آمریکا است که خب مسائل آمریکا و مشکلات درونی آمریکا و مشکلات مدیریّتیِ نظام سرمایه‌داری در آمریکا بیش از اینها است و تفصیلات زیادی دارد؛ لکن علاوه‌ی بر اینها آن کاری است که در دنیا آمریکا دارد انجام میدهد؛ قتل، غارت، جنگ‌افروزی، ایجاد ناامنی جزو کارهای رایج آمریکا است. امروز شما ملاحظه کنید در سوریه، در فلسطین، در یمن جای پای آمریکا بوضوح مشاهده میشود. امروز در اینها است، دیروز در عراق و افغانستان که هنوز هم ادامه دارد در بعضی از اینها، قبل‌تر از آن در ویتنام، قبل‌تر در هیروشیما؛ همه جا در سراسر دنیا انسان آثار جنایتکاری آمریکا و غرب را -عمدتاً آمریکا را- مشاهده میکند. درجه‌ی بالای انحطاط فکری آنها را هم از انتخابهایشان میشود فهمید. ببینید چه افرادی، چه شخصیّت‌هایی را به عنوان شخص اوّل در آمریکا بر سرِ کار آورده‌اند و دارند به دنیا نشان میدهند که دنیا آنها را رد میکند و تحقیر میکند! آرمان‌شهرِ غربزده‌ها اینجا است، این همان آرمان‌شهری است که غربزده‌ها -حالا بعضی در کشور خود ما و بعضی در کشورهای دیگر- به عنوان یک نقطه‌ی برجسته و آرمان‌شهر به آن نگاه میکردند؛ این خصوصیّات آمریکا است؛ یعنی الگوهای بشری به این شکل است.

 

بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت، ۱۳۹۹/۰۶/۰۲

 

 

هیچ دانی چه کسی گشت استاد

آنکه شاگرد شد و عار نداشت

قصیده 13

عقل استاد و معلم برود پاک از سر

تا که بی عقل و هشی صاحب مشعر گردد

قصیده 16 

خرد استاد و تو شاگرد و جهان مکتب

چه رسیدت که چنین کودنی و نادان

ق 33

درین درگه، بلند او شد که افتاد

کسی استاد شد کاو داشت استاد

پیونذ نور

ز دنبال نو آموزان دویدن

شدن استاد درس چینه چیدن

روباه نفس

چه کنم، اوستاد اگر پرسد

کوزهٔ آب ازوست، از من نیست

...

نزد استاد فرش رفتم و گفت

در تو فرسوده، فهم این فن نیست

...

اوستادم نهاد لوح بسر

که چو تو، هیچ طفل کودن نیست

طفل یتیم

خوش آن استاد، کاین آب و گل آمیخت

خوش آن معمار، کاین طرح نکو ریخت

کعبه دل

ترا گر کرد استاد آبیاری

مرا هم آب داد ابر بهاری

گل خودرو

خلیقه گفت که استاد یافت بهبودی

نشاط بازی ما، بیشتر ز ماهی نیست

گنج ایمن

گر باین ویرانه، آبادی دهی

در حقیقت، داد استادی دهی

معمار نادان

هر چه شاگردی زمانه کنی

نشوی آخر، ای حکیم استاد

هر چه باداباد

از دیوان پروین اعتصامی

 

یک نکته ای که راجع به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هست این است که آن حضرت درست است که در غیبت هم تشریف دارند ولی در عین حال وجود مبارک ایشان را همین گردش شب و روز و گردش دوران تضمین می کند همانطور که در دنیای اسلام ثابت شده است. البته وقتی ما به شیعه و سنی می رسیم در اسلام، معمولاً مشکل این است که این دو آنقدر از مفاهیمی که نسبت به دیگری دارند یحتمل بیگانه اند که حتی ندانند دیگری دارد چه می گوید و حرف حسابش چیست هر چند که در حقیقت حرف هر دو هم یکی است با کمی تا حدی تفاوتهایی؟! هر دو هم می دانند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت است ولی روزی هم ظهور خواهند فرمود. البته در خود شیعه نیز می بینیم که به امام دوازدهم نرسیده فرقه های مختلفی را داریم که روی بعضی ائمه ی اطهار توقف کرده اند آنچنان که می فرمایند بعضی علوی اند یا .... و اما اینکه قاسم بن الحسن علیهم السلام در کربلا چطور به میدان رفت و رشادتها فرمود و امام حسین علیه السلام چطور به بالینش رفت در تاریخ نوشته هم شده است و شرحش در این ایام محرم نیز گفتنی است.

همین مسئله را در مورد یک نجات دهنده ای در مسیحیت و یهودیت نیز دارید با این تفاوت که یکی می فرماید که مسیح آمده است و عیسی مسیح است و دیگری می گوید که خیر هنوز نیامده است، ولی در عین حال اسلام را هم هنوز نپذیرفته اند و در همان مسیحیت یا یهودیت خود توقف کرده اند! البته بعضی هم هستند که در همان نقطه ی اول رسالت حضرت آدم هم توقف کرده اند و جلوتر نیامده و بلکه او را هم خدا فرض کنند و چه رسد به اینکه بخواهند برسند به ختم رسل حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم.

البته اینجا ما فرقه های دیگری هم داریم که از جمله دهریها و ... هستند. و کافی است که کسی بخواهد بین حوزه و دانشگاه خودمان را درست و حسابی جمع کند تا ببیند مشکل بالاخره از کجا است؟ و حالا عرض بنده ی حقیر اینجا است که در حکمت الهی که آیا چقدر از آنرا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دریافته ایم برای اینکه امام زمانی شویم می دانیم که از حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار علیهم السلام می رسیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف.

اینجا اگر فرض را بر این بگذاریم که ذرات عالم از حاصل یک ابرتقارن است که از حضرت آدم علیه السلام تا  حضرت خاتم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم تا ائمه ی اطهار می رسند به امام زمان عجل الله فرجه الشریف، مسئله ی خلیفة اللهی نیز حل است آنچنان که می فرماید بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین. و اما اینجا لااقل در ظاهر اینطور بنظر می رسد که در کربلا ابرتقارنی اشتباهی آیا صورت گرفته است؟ یا اینکه حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز در معرض چنین فتنه هایی واقع می شوند و باید از آنها بیرون هم بیایند آنجایی که شیاطین تمام قد هم وارد شده و مدعی خلفة اللهی هم می شوند؟

گاهی اوقات مسئله این است که ما با معاویه و یزید داخل اسلام است که طرفیم. و اما گاهی هم هست که گویی معاویه و یزید مثل این بچه هایی که می روند والدینشان را می آورند برای دعوا و لذا اینها هم رفته اند بابایشان را آورده اند که پشتشان بایستند. و این باباهای معاویه و یزید هم می دانید که اصلا صاف و پوست کنده اسلام است که حاشا می کنند و بلکه چقدر هم دینمداری داشته باشند و حتی آزاده باشند و الله اعلم. ولی یقیناً خلیفة اللهی را و به عبارتی حکومت بر کل عالم را نه تنها می پسندد و بلکه بسی هم خواهان است و این هر چه هست باشد و این باباها آنرا به هر قیمتی می خواهند الا اینکه در کفر خودشان هم مانده اند که نکند وارد اسلام هم شوند و بلکه از خارج از اسلام و کفرشان بر اسلام بالاخره بتوانند حکومت کنند. غافل از اینکه الاسلام یعلو و لا یعلی علیه و یقیناً اسلام با خلیفة اللهی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در هر لحظه ای از لحاظات این عالم تشریف فرما می شود. و لذا مسئله مرز بین کفر و شرک و نفاق است و اسلام که چقدر ما می توانیم این مرزها را پس بزنیم تا آنجایی که کفر و شرک و نفاقی در این عالم دیگر باقی هم نماند و همه و همه ی عالم را همه و همه یقیناً بفهمند که اسلام است. مسئله یک جاهایی فطری و بلکه ژنتیک است و یک جاهایی هم محیطی است آنچنان که اگر کسی بخواهد برود در یک دیاری زندگی کند که اصلا زبان آن مردمان را هم بلد نیست، زندگی می تواند برای او سخت هم شود. ولی اگر با تدبیر و همت و امید سعی و تلاش کند که نه فقط زبان را یاد بگیرد و بلکه آداب و رسوم را هم بیاموزد و کتب الهی و از جمله و خصوصاً کلام الله قرآن مجید را هم یاد بگیرد؛ زندگی می تواند خیلی هم آسانتر شده و بلکه بهشتی شود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّـهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٢١٦﴾

۲. أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٤٦﴾

 

 

644 / 4 - حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحاق (رضی الله عنه)، قال: حدثنا أحمد بن محمد الهمدانی، قال: حدثنا الحسن بن القاسم قراءة، قال: حدثنا علی بن إبراهیم بن المعلی، قال: حدثنا أبو عبد الله محمد بن خالد، قال: حدثنا عبد الله بن بکر المرادی، عن موسى بن جعفر، عن أبیه، عن جده، عن علی بن الحسین (علیهم السلام)، قال: بینا أمیر المؤمنین (علیه السلام) ذات یوم جالس مع أصحابه یعبئهم للحرب، إذ أتاه شیخ علیه شحبة السفر، فقال: أین أمیر المؤمنین؟ فقیل: هو ذا. فسلم علیه، ثم قال: یا أمیر المؤمنین، إنی أتیتک من ناحیة الشام، وأنا شیخ کبیر، قد سمعت فیک من الفضل ما لا أحصی، وإنی أظنک ستغتال، فعلمنی مما علمک الله. قال (علیه السلام): نعم یا شیخ، من اعتدل یوماه فهو مغبون، ومن کانت الدنیا همته اشتدت حسرته عند فراقها، ومن کان غده شر یومیه فمحروم، ومن لم یبال بما زرى [1] من آخرته إذا سلمت له دنیاه فهو هالک، ومن لم یتعاهد النقص من نفسه غلب علیه الهوى، ومن کان فی نقص فالموت خیر له. یا شیخ، إن الدنیا خضرة حلوة ولها أهل، وإن الآخرة لها أهل ظلفت [2] أنفسهم عن مفاخرة أهل الدنیا، لا یتنافسون فی الدنیا، ولا یفرحون بغضارتها، ولا یحزنون لبؤسها. یا شیخ، من خاف البیات قل نومه، ما أسرع اللیالی والایام فی عمر العبد! فاخزن لسانک وعد کلامک، یقل کلامک إلا بخیر. یا شیخ، أرض للناس ما ترضى لنفسک، وأت إلى الناس ما تحب أن یؤتى إلیک. ثم أقبل على أصحابه، فقال: أیها الناس، أما ترون إلى أهل الدنیا یمسون ویصبحون على أحوال شتى، فبین صریع یتلوى، وبین عائد ومعود، وآخر بنفسه یجود، وآخر لا یرجى، وآخر مسجى، وطالب الدنیا والموت یطلبه، وغافل ولیس بمغفول عنه، وعلى أثر الماضی یصیر الباقی. فقال له زید ین صوحان العبدی: یا أمیر المؤمنین، أی سلطان أغلب وأقوى؟ قال: الهوى. قال: فأی ذل أذل؟ قال: الحرص على الدنیا. قال: فأی فقر أشد؟ قال: الکفر بعد الایمان. قال: فأی دعوة أضل؟ قال: الداعی بما لا یکون قال: فأی عمل أفضل؟ قال: التقوى. قال: فأی عمل أنجح؟ قال: طلب ما عند الله. قال: فأی صاحب شر؟ قال: المزین لک معصیة الله، قال: فأی الخلق أشقى؟ قال: من باع دینه بدنیا غیره. قال: فأی الخلق أقوى؟ قال: الحلیم، قال: فأی الخلق أشح؟ قال: من أخذ المال من غیر حله، فجعله فی غیر حقه. قال: فأی الناس أکیس؟ قال: من أبصر رشده من غیه، فمال إلى رشده. قال: فمن أحلم الناس؟ قال: الذی لا یغضب. قال: فأی الناس أثبت رأیا؟ قال: من لم یغره الناس من نفسه ولم تغره الدنیا بتشوفها [1]. قال: فأی الناس أحمق؟ قال: المغتر بالدنیا وهو یرى ما فیه من تقلب أحوالها. قال: فأی الناس أشد حسرة؟ قال: الذی حرم الدنیا والآخرة، ذلک هو الخسران المبین. قال: فأی الخلق أعمى؟ قال: الذی عمل لغیر الله یطلب بعلمه الثواب من عند الله عز وجل. قال: فأی القنوع أفضل؟ قال: القانع بما أعطاه الله. قال: فأی المصائب أشد؟ قال: المصیبة بالدین. قال فأی الاعمال أحب ألى الله عز وجل؟ قال: انتظار الفرج. قال: فأی الناس خیر عند الله عز وجل؟ قال: أخوفهم لله، وأعملهم بالتقوى، وأزدهم فی الدنیا. قال: فأی الکلام أفضل عند الله عز وجل؟ قال: کثرة ذکره والتضرع إلیه ودعاؤه. قال: فأی القول أصدق؟ قال: شهادة أن لا إله إلا الله. قال: فأی الاعمال أعظم عند الله عز وجل؟ قال: التسلیم والورع. قال: فأی الناس أکرم؟ قال: من صدق فی المواطن. ثم أقبل (علیه السلام) على الشیخ، فقال: یا شیخ، إن الله عز وجل خلق خلقا ضیق الدنیا علیهم نظرا لهم، فزهدهم فیها وفی حطامها، فرغبوا فی دار السلام الذی دعاهم إلیه، وصبروا على ضیق المعیشة، وصبروا على المکروه، واشتاقوا إلى ما عند الله من الکرامة، وبذلوا أنفسهم ابتغاء رضوان الله، وکانت خاتمة أعمالهم الشهادة فلقوا الله وهو عنهم راض، وعلموا أن الموت سبیل من مضى ومن بقی، فتزودوا لآخرتهم غیر الذهب والفضة، ولبسوا الخشن، وصبروا على القوت، وقدموا الفضل، وأحبوا فی الله عز وجل، وأبغضوا فی الله عز وجل، أولئک المصابیح وأهل النعیم فی الآخرة، والسلام. فقال الشیخ: فأین أذهب وأدع الجنة، وأنا أراها وأرى أهلها معک یا أمیر المؤمنین؟ جهزنی بقوة أتقوى بها على عدوک. فأعطاه أمیر المؤمنین (علیه السلام) سلاحا وحمله، فکان فی الحرب بین یدی أمیر المؤمنین (علیه السلام) یضرب قدما، وأمیر المؤمنین (علیه السلام) یعجب مما یصنع، فلما اشتدت الحرب أقدم فرسه حتى قتل (رحمه الله) وتبعه رجل من أصحاب أمیر المؤمنین (علیه السلام)، فوجده صریعا، ووجد دابته، ووجد سیفه فی ذراعه، فلما انقضت الحرب أتى أمیر المؤمنین (علیه السلام) بدابته وسلاحه، وصلى أمیر المؤمنین (علیه السلام) علیه، وقال: هذا والله السعید حقا، فترحموا على أخیکم [1]. 

 

الامالی شیخ صدوق ابن بابویه، صص477-480

http://lib.eshia.ir/15033/1/477

 

ترجمه از سایت جامع الاحادیث:

بحارالأنوار (جلد ۷۴) / ترجمه رضایی ;  ج ۱  ص ۳۸۳ 

 

1-معانى الاخبار:على بن الحسین علیه السّلام) از پدرش روایت میکند در آن میان که امیر المؤمنین علیه السّلام) روزى با یارانش نشسته بود و آنان را براى جنگ آماده میکرد،ناگاه پیر مردیکه رنج سفر بر چهره‌اش بود آمد،سپس گفت: امیر المؤمنین کجاست در پاسخش گفته شد،این است امیر المؤمنین،بر آن حضرت سلام کرد،سپس عرضکرد اى امیر مؤمنان من از طرف شما مى‌آیم،من پیرمردى بزرگم در باره‌ى تو فضیلت بى‌حساب شنیده‌ام و همانا من گمان مى‌کنم بزودى غافلگیر میشوى و کشته میگردى از آنچه که خداوند بتو آموخته بمن بیاموز حضرت فرمود:آرى اى پیر مرد،هر کس دو روزش مساوى باشد گول خورده،هر کس دنیا همتش باشد افسوس سخت باشد،هنگام آسودگى دنیا،هر کس فردایش بدترین دو روزش باشد بى‌بهره باشد،کسى که باک نداشته باشد آنچه باو میرسد از آخرتش هنگامى که دنیایش بسلامت باشد پس نابود است،کسى که مراعات کمبود نفسش را نکند هوایش بر او چیره گردد،آنکه در کمبود میباشد مرگ برایش بهتر است.اى پیر مرد همانا دنیا سبز و شیرین است و براى مردمانیست و براى آخرت مردمانیست نفسهایشان را مفاخرت اهل دنیا نگهدارند و میل بدنیا نمى‌کنند، به سرسبزى دنیا شادمان و به تیره روزى آن افسرده خاطر نمى‌شوند.اى پیر مرد کسى بیم شب‌زنده‌دارى داشته باشد خوابش اندک است،چقدر شب و روز در عمر بنده سرعت میکنند زبانت را حبس کن،سخنت را حساب کن گفتارت اندک شود مگر در خوبى.اى پیر مرد!به پسند براى مردم آنچه را که براى خود مى‌پسندى و بیاورى براى مردم آنچه که دوست دارى براى تو آورده شود.سپس روى بیارانش کرد فرمود:اى مردم آیا نمى‌بینید مردم دنیا را که شب و صبح میکنند بر حالهاى پراکنده پس میان افتاده‌ى بخود پیچیده و میان بیمار و عیادت‌کننده یکى با جانش بازى میکند دیگرى امید نجات ندارد، آن دگر را پوشیده‌اند،دیگرى جستجوى دنیا کند ولى مرگ او را مى‌جوید. دیگرى بى‌خبر است که از او بى‌خبر نیستند،و بر نشانه‌ى گذشتگان باقى میروند.زید بن صوحان عبدى عرضکرد:اى امیر المؤمنین!کدام سلطان پیروزتر و نیرومندتر است‌؟فرمود:هوى.عرض کرد:کدام خوارى پست‌تر است‌؟ فرمود آزمندى بر دنیا،عرضکرد:کدام تهیدستى سخت‌تر است‌؟فرمود:کافر شدن پس از ایمان آوردن،عرضکرد کدام خواندن گمراه‌کننده‌تر است‌؟فرمود: خواندن بچیزى که نمى‌باشد،پرسید چه کردارى برتر است‌؟فرمود:پرهیزکارى عرضکرد:کدام عمل کامیاب‌کننده‌تر است‌؟فرمود:جستن آنچه که در پیشگاه خدا است،عرضکرد،کدام همراه بدتر است‌؟فرمود:آنکه گناه را براى تو آرایش دهد،عرض کرد کدام آفریده بدبخت‌تر است‌؟فرمود:کسى که دینش را بدنیاى دیگرى بفروشد.عرضکرد:کدام آفریده نیرومندتر است‌؟فرمود:بردبار،عرضکرد: کى تنگ چشم‌تر است‌؟فرمود:کسى که مال را از حرام بگیرد سپس آن را در غیر محلش صرف کند.عرضکرد بردبارترین مردم کیست‌؟فرمود:آنکه خشم نورزد،عرضکرد: کدام یک از مرد رأیش استوارتر است‌؟فرمود:کسى که او را مردم و دنیا به آرایشهایش فریب ندهد،عرضکرد:کدامیک از مردم احمقترند؟فرمود کسى که مغرور بدنیا شود در حالى که او مى‌بیند آنچه را که در دنیاست از دگرگونى‌هایش ، عرضکرد کدام یک از مردم افسوسش سختتر است‌؟فرمود کسى که از دنیا و آخرت محروم شود این زیانیست آشکارا.عرضکرد:کدام آفریده کورتر است‌؟فرمود:آنکه کردارش براى سواى خداست و از خدا پاداش کردارش را بجوید،عرضکرد کدام قناعت برتر است‌؟فرمود:آنکه قانع است بآنچه که خدا باو بخشیده،عرضکرد کدام مصیبت سخت‌تر است‌؟فرمود:مصیبت دین،عرضکرد کدام کردار بسوى خداى عز و جل دوستتر است‌؟فرمود:انتظار فرج،عرضکرد:کدام یک از مردم در پیشگاه خدا بهتر است‌؟فرمود:آنان که بیشتر از خدا بترسند،پرهیزکارتر،پارساترشان در دنیا،عرضکرد:کدام سخن برتر است در پیشگاه خداى عز و جل‌؟فرمود: یاد فراوان خدا،زارى کردن بسوى او و خواندن او را عرضکرد:چه گفته‌اى راست است‌؟فرمود:گواهى دادن اینکه نیست خدائى مگر خداى یکتا پرسید چه کردارى بزرگتر است در پیشگاه خداى عز و جل‌؟فرمود:تسلیم شدن و پارسائى عرضکرد کدام فرد مردم گرامیتر است‌؟فرمود کسى که در همه جا تصدیق شود.بعد حضرت رو به پیر مرد کرد و سپس فرمود:همانا خداى عز و جل مردمى آفرید دنیا را بر آنان تنگ کرد از جهت نگاه کردن ایشان،سپس آنان را در دنیا و مال دنیا پارسا قرار داد.سپس میل پیدا کردند در خانه‌ى سلامتیى که خواند ایشان را بسوى آن خانه،شکیبائى کردند بر تنگى زندگى،شکیبائى کردند بر ناراحتى،مشتاق شدند بر آنچه که در پیشگاه خداست از کرامت،جانهایشان را براى طلب نمودن خوشنودى خدا بخشیدند سرانجام کردارشان شهادت بود پس خدا را دیدار کردند در حالى که او از ایشان خوشنود بود،دانستند که مردن راه گذشتگان باقیماندگانست،پس توشه براى آخرتشان برگرفتند سواى طلا و نقره، لباسهاى ضخیم پوشیدند،بر قوتى صبر کردند زیادى را جلو فرستادند،براى خدا بود دوستى و دشمنى آنان،اینانند چراغ‌ها و اهل نعمت‌ها و سلامتى در آخرت.سپس پیر مرد عرضکرد پس کجا بروم و بهشت را واگذارم در حالى که اهل بهشت را با تو مى‌بینم اى امیر المؤمنین،مرا آماده کن به نیروئى که بآن قدرت پیدا کنم بر دشمن تو اى امیر المؤمنین.پس حضرت اسلحه‌اى باو بخشید و آن مرد حمله کرد پس در میدان جنگ در برابر امیر المؤمنین بود و قدم بر مى‌داشت و حضرت امیر المؤمنین از کردار او در شگفت بود چون آتش جنگ شعله‌ور شد اسبش را جلو راند تا اینکه کشته شد خداى رحمتش کند،پشت سر او مردى از یاران امیر المؤمنین رفت او را بر زمین افتاده دید اسب و شمشیرش را پیدا کرد چون جنگ بپایان رسید اسلحه و اسب او را بمحضر امیر المؤمنین علیه السّلام) آورد.امیر المؤمنین علیه السّلام) بر او نماز خواند فرمود:بخدا سوگند بحقیقت این مرد خوشبخت است و بر برادرتان درود فرستید.

 

از سایت جامع الاحادیث

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/268793/translate?rownumber=2

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿الفرقان: ٧٤﴾

 

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿البقرة: ١٢٨﴾

 

575 / 9 - حدثنا محمد بن الحسن (رضی الله عنه)، قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحمیری، قال: حدثنا یعقوب بن یزید، قال: حدثنا محمد بن أبی عمیر، عن أبان بن عثمان، عن الصادق جعفر بن محمد (علیهما السلام)، قال: إن رسول الله (صلى الله علیه وآله) قال ذات یوم لجابر بن عبد الله الانصاری: یا جابر، إنک ستبقى حتى تلقى ولدی محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب، المعروف فی التوراة بالباقر فإذا لقیته فأقرئه منی السلام. فدخل جابر إلى علی بن الحسین (علیهما السلام) فوجد محمد بن علی (علیهما السلام) عنده غلاما، فقال له، یا غلام، أقبل. فأقبل، ثم قال له: أدبر. فأدبر، فقال جابر: شمائل رسول الله ورب الکعبة، ثم أقبل على علی بن الحسین (علیهما السلام) فقال له، من هذا؟ قال: هذا ابنی، وصاحب الامر بعدی محمد الباقر. فقام جابر فوقع على قدمیه یقبلهما، ویقول: نفسی لنفسک الفداء یا بن رسول الله، اقبل سلام أبیک، إن رسول الله (صلى الله علیه وآله) یقرأ علیک السلام. قال: فدمعت عینا أبی جعفر (علیه السلام)، ثم قال: یا جابر، على أبی رسول الله (صلى الله علیه وآله) السلام ما دامت السماوات والارض، وعلیک - یا جابر - بما بلغت السلام [1].

 

الامالی، شیخ صدوق، صص 434-435

http://lib.eshia.ir/15033/1/434

۱۱ /تیر/ ۱۳۹۸عبرت از عملکرد دنیا

جاذبه های دنیا، چرب و شیرینِ دنیا افرادی را چنان گرفتار میکند که سرنوشتشان سرنوشت آتش است.

 

https://www.leader.ir/fa/content/23155/

 

 

۴ /اسفند/ ۱۳۹۸ در رقابت دنیا، اهل آخرت باش

در امتحانات دنیا یک عده جلو می افتند، رفتار اینها نبایدطوری باشد که به معنای غفلت از آخرت، غفلت از وظیفه و غفلت از حقیقت باشد.

 

https://www.leader.ir/fa/content/24282/

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر امام زمان عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

انسان بنظرش می رسد که واقعاً خدا رحم کند به امام زمان عجل الله فرجه الشریف که چطور او قرار است این همه کارهایی را که در صلوات بر آن حضرت آمده است را انجام دهد که توی یکی از آنها آدمهای معمولی مثل ماها گیر می کنند؟! همین آخوندها و ملاهای خودمان را که در نظر بگیرید وقتی که می روند منبر، دیگر هیچ کس جلودارشان نیست چرا که منبر پیغمبر است و منبر همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست و خصوصاً وقتی منبرهای مخصوص امام حسین و اهل بیت او و یاران او باشد در محرم و صفر. دیگر شمر و عمر بن سعد و ابن زیاد و یزید هم جلودار آنها نیستند و آنچنان می تازند که یک وقت دیدید خدای ناکرده اگر یک بدبخت گناهکاری پای منبر آنها نشسته بود و گناه کوچکی یا نه چندان کوچکی از او سر زده بود بالاخره متوجه شود که چه غلطی کرده است و بدتر از این بنده ی حقیر شروع کند حتی برای مشکلات و بدبختیهای خودش هم که شده به گریه کردن برای امام حسین و کربلا و عاشورا.

حالا ما کاری نداریم که بنده ی حقیر تازه گرفتار حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز چقدر باید باشم و چطور از همه هم یحتمل تهمت جاسوسی بارم شود چرا که بالاخره شما از خانه تان هم که کار کنید و بروید توی اینترنت و بخواهید بنویسید و آرشیو دانشگاه کرنل روید و مثلاً ببینید یاسمن یزدی و نیایش افشردی و هلن فِی داوکر و کامران وفا و ادوارد ویتن و ناتان زایبرگ و ... هم حرفشان چیست؟ خوب، غیر از این است که کمابیش می شوید یک تکه چوبی نتراشیده که در آن جهتی که آنها می خواهند مقاله شان پیش برود چقدر شما را بتوانند بتراشند و آنطور که بخواهند به آن چوب نتراشیده حالت دهند؟ عرض بنده ی حقیر این است که این همان هیولای فلسفه ی ارسطویی نیست که طلبه و شاگرد واقعاً هم باید خیلی نخبه و زرنگ باشد که بتواند قبل از اینکه دیگری از عناصر و ماده و اسطقس و هیولی و طینت و بالاخره اصل مطلب بدستتان بیاید و آیا متوجه شوید که مسئله چیست و چقدر به حق و حقیقت نزدیک است و ... آنگاه بتوانید نظریه های خودتان را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سر دهید و نشان دهید که این درستتر است و نه آنی که آن حضرات می فرمایند؛ بعید نیست که این میانها یک مسائل جاسوسی ای هم رخ دهند که الا و بکدام اله که ما اول رسیدیم به نتایج خواسته یا حتی ناخواسته ی شما که تازه خیال هم می کردید که بدانها رسیده اید. و حالا دیگر نمی شود گفت که خر بیار و باقلا بار بزن و بلکه به شما خواهند هم فرمود که حمییییید برنجش محسن است! حالا مثلاً حمید نباشد و نقی باشد. اگر امتحان نگرده اید امتحان کنید؛ حتماً قبل و بعد از امتحانتان فرق خواهید کرد!

عرض بنده ی حقیر اینجا است که شما همین یک نکته را در نظر بگیرید که اگر بنده خدای امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما شوند و قبل از اینکه آن صلاحیت لازم را بیابند که همه و همه به امامت آن حضرت اذعان فرمایند، آنگاه چه فاجعه ای برای خود درست خواهند کرد؟ که مرد حسابی بیکار بودی؟ برای خودت چه دردسرها که درست نکردی و بلکه کل اسلام و مسلمانان را هم همه و همه را انداختی توی هچل که اینطوری ما را آیا مثلاً غافلگیر کنی و ما آیا خودمان نمی دانستیم که تو امام زمان ما هم هستی؟! بیکاری؟ خدا یک عقلی به تو بدهد و یک پولی به ما! و از آن طرف هم اگر آن حضرت تشریف فرما شوند و ثابت شود بر همه که ایشان هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف دارند که دیگر لازم نیست بفرمایند که یا ایها الناس الا و لله منم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هستم چرا که همه و همه دیگر می دانند که ایشان است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف دارند. و اما امان از آن وقتی که تازه همه و همه هم بفهمند که آن حضرت است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف دارند، چرا که باز هم معنایش آن نیست که یحتمل روزی چهار پنج تا امام زمان قلابی هم نخواهیم داشت که باز هم مدعی هستند که آنها هستند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف نه آن امام زمان است و بلکه امام زمان واقعی منم و امام زمان قلابی او است. و خوب، حالا بیا و ثابت کن به او که بابا آخر یک من خوبم و تو خوبی و شما خوبی هم داریم که همه اش منم زدن هم نیست و بلکه یک کمی هم به دور و برت نگاه کن ببین چه خبر است؟ تو درست است که خوبی، ولی والدینت هم از تو بهتر نیستند؟ یعنی می فرمایید که تو بهتر از والدینت هم هستی؟ درست است که تبت یدی ابی لهب را داریم؛ ولی آیا غیر از این است که حتی به ابی لهب هم حضرت رسول تا می توانست محبت کرد ولی آنگاه که دیگر کار از کار گذشت و لازم هم بود که سوره ی مسد نازل شود بود که تبت یدی ابی لهب آمد. و الا معنای روانشناسی من خوبم تو خوبی این نیست که بالاخره ما من بدم و تو بدی هم نداریم و بلکه این معنا فقط هم در حیطه ی روانشناسی نمی باشد و می تواند در واقعیت هم بروز کند و از من خوبم تو بدی و حتی از من بدم تو خوبی هم بگذرد و بشود من بدم تو بدی ها! این است که حواسمان را جمع کنیم که همین که منبر دستمان افتاد، زودی نرویم از دیدگاه سیاه نمایی عالم و آدم به همه چیز نگاه کنیم چرا که بالاخره اگر اینطور بود حتی کربلا و عاشورایی هم نمی بود و امام حسین علیه السلام هم هیچ گاه جرات نمی فرمودند به کربلا تشریف فرما شوند؛ غیر از این است بفرمایید غیر از این است! این درست است که انسان ناسپاس است، ولی بالاخره یک جورهایی یحتمل بتوان او را قلقلکش داد که بتواند یک یا علی گفته و دست از ناسپاسی اش بردارد و انسان شود: إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ﴿العادیات: ٦﴾. بنده ی حقیر حق هم می دهم که اگر شما فقط همین شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی به آن عظمت را داشتید و می خواستید از آن بیاموزید، دیگر یحتمل نزد خود می فرمودید که بابا کدام امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ همه اش کشک است! شما همین مرحوم بدرالزمان قریب را ملاحظه بفرمایید که یک عمری در زبانهای قدیم ایران باستان و یحتمل ماورای ایران مثل سغدی و امثالهم کار فرمودند. خوب، جای کار هم دارد و یک عمر تلاش و زحمت می برد؛ و این خود ارزشمند است. نیست؟ از آن طرف این همه علوم حوزوی و دانشگاهی را دارید. همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را در نظر آورید و آیا آنگاه اینها نمی توانند شما را از اینکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف شما کیست؛ از خود بیخود کرده و باز بدارند؟ و حالا بنده ی حقیر عرضم این نیست که شما بروید وداهای هندوها و کتب بوداییها و فلسفه ی چین و مارکس و انگلس و کمونیسم و .... را نیز ببینید که چیست؟ یعنی خدایی اش را هم حساب کنید که به همان اعضای مسجد خود نیز احترام بگذارید و بلکه احترام همان امام جماعت مسجد خود را نیز نگاه دارید همانطوری که آیا آنها نیز چنین می کنند و همه و همه به هم احترام بگذارند و خصوصاً احترام [خوندها و ملاهای خودمان را هم خیلی نگه دارید؛ خوب، همین برای هفت پشت همه بس نیست؟! یعنی شما بیایید خدای ناکرده به اعضای خانواده بفرمایید که من مسجد می روم و لذا من خوبم و تو هم که مسجد نمی روی خیلی از من بهتری؛ ولی خوب حالا نمازت را هم بخوان و تارک نماز سعی کن که نباشیها؟! یا اصلا حساب کنید که بفرمایید که من ولایی هستم و لذا تو هم سعی کن که ولایی باش! ببینید همینجا در میان انواع تقیه ها و انواع لامذهبیها و انواع تهمتها و انواع مشکلاتی که حتی به ذهتنان هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نمی رسید، گیر نخواهید کرد؟ و حالا فرضاً که شما اصلا ادعایی هم نداشته باشید که خیلی هم ولایی هستید و بلکه خود را در حد یک کافر منافق مشرک بی سر و پا هم بیش نبینید! عین این است که در میان هندسه ی دیفرانسیل و آنالیز تحلیل تابعی و نسبیت عام و مکانیک کوانتومی بخواهید گرانش کوانتومی را چطور تعریف کرده و باز هم بدتر یک جورهایی آیا گیر خوهید کرد چرا که خیلی خیلی ریز و خیلی خیلی نجومی و بلکه کیهانی درشتِ درشت را می خواهید با هم آیا جمع کنید یا خیر؟! یعنی فقط نمی خواهید به علوم نانو محض بپردازید یا به نجوم و کیهان شناسی محض بپردازید و بلکه از این میان به علومی مثل هندسه ی ناجابجایی که باید هر دو را نیز جوابگو باشند نیز مایلید که بفرمایید که یافتم یافتم جواب همین است که من گفتم! و بلکه حکمت متعالیه هم همین است! و اما حالا امام زمان عجل الله فرجه الشریف شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تان کو؟!!! آیا حق او را هم ادا کرده اید؟ آیا حتی حق حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم ادا کرده اید؟ آیا حتی حق برادر خود را هم ادا کرده اید؟ یک جایی می رسد که انسان می بیند که مثل اینکه همان راه رفتنش هم برایش دارد مشکل می شودها و بلکه یک جاهایی یحتمل می رسد که همان تنفش هم برای انسان مشکل شود گذشته از کرونا و آنفولانزا و اینها تا جایی که باید دستگاه تنفس مصنوعی هم به او وصل شود تا آیا بتواند از آن حالت کمایی هم که در آن فرو رفته است برگردد یا خیر؟! و چه رسد به اینکه ما بخواهیم همانطور کفن شده از گور دوباره بدر آییم و به امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود دوباره کمکها هم کنیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

 

 

وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿٢٢٤﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ ﴿٢٢٥﴾ وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ ﴿٢٢٦﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا ۗ وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿٢٢٧﴾ سوره مبارکه الشعراء

 

... یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ وَ بَعْدَ مَا اِنْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اِعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اِعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ [تُبَعِّدَ] مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى اَلْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ اَلنَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اِعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ اَلْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً مَا هَکَذَا اَلظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِّ وَ ...

 

مؤلف گوید که روایت شده (در خبرى از حضرت سید سجاد علیه السلام آنچه حاصلش آن است که فرمودند: خدا رحمت کند عباس را که ایثار کرد بر خود برادر خود را و جان خود را فداى آن حضرت نمود تا آنکه در یارى او دو دستش را قطع کردند و حق تعالى در عوض دو دست او دو بال به او عنایت فرمود که با آن دو بال با فرشتگان در بهشت مانند جعفر بن ابى طالب پرواز مى‌کند و از براى عباس علیه السلام در نزد خداوند منزلتى است در روز قیامت که مغبوط جمیع شهدا است و جمیع شهدا را آرزوى مقام او است) و نقل شده که حضرت عباس علیه السلام در وقت شهادت سى و چهار ساله بود و آنکه ام البنین مادر عباس علیه السلام در ماتم او و برادران اعیانى او بیرون مدینه در بقیع مى‌شد و در ماتم ایشان چنان ندبه و گریه مى‌کرد که هر که از آنجا مى‌گذشت گریان مى‌گشت گریستن دوستان عجبى نیست مروان بن الحکم که بزرگتر دشمنى بود خاندان نبوت را چون بر ام البنین عبور مى‌کرد از اثر گریۀ او گریه مى‌کرد و این اشعار از ام البنین در مرثیه حضرت ابو الفضل علیه السلام و دیگر پسرانش نقل شدهیَا مَنْ رَأَى اَلْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ اَلنَّقَدِوَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ

 

یَا مَنْ رَأَى اَلْعَبَّاسَ کَر 

رَ عَلَى جَمَاهِیرِ اَلنَّقَدِ 

و وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْ

دَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
أُنْبِئْتُ أَنَّ اِبْنِی أُصِی

بَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ

وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَا

لَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ اَلْعَمَدِ
لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْ

کَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ

 

وَ لَهَا أَیْضاً

 

لا تَدْعُونِّی وَیْکِ أُمَّ البَنِین‌ِ

 

تُذَکِّرِینِی بِلُیُوثِ العَرِینِ

کانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعى بِهِم‌ْ

 

وَالیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنِینِ

أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبى

 

قَدْ واصَلُوا المَوْتَ بِقَطْعِ الوَتِینِ

تَنازَعَ الخِرْصانُ أَشْلاَهُم

 

فَکُلُّهُمْ أمْسى صَرِیعاً طَعِین

یا لَیْتَ شِعْرِی أَکَما أَخْبَرُوا

 

بِأَنَّ عَبّاساً قَطِیعُ الَّیمِینِ

 

 

می فرماید که نومان ایکس که با یاسمن یزدی مقاله هم دارد در آرشیو دانشگاه کرنل از دانشگاهی است از هند. بنده یک آن بنظرم رسید که نکند او از برادران یا از نزدیکان مالکولم ایکس از رهبران مسلمان سیاه پوست آمریکا است؟ ولی بعد که دیدم از هند است نمی دانم چرا بنظرم می رسد که او چنین نیست. البته اگر شما همانطور که گفته شد مقالات یزدی و ترازی را با هم مطالعه و تحقیق بفرمایید خیلی بهتر مسائل بی پی اسی و غیر بی پی اسی ریسمانی و نظریه های ام و اف را هم یحتمل درک خواهید کرد. بنده با پورفسور حسنیه چهلرازی مشورت کردم و ایشان فرمودند یحتمل بهتر است خیلی وارد مسائل پروانه ای پی پی اسی و غیر بی پی اسی هنوز نشوی قبل از آنکه همه چیز را درست و حسابی درک کنی که اصلا مسئله هم چیست؟!

و اما یک اسرار عظیمی هست در برائت از مشرکین که می فرماید بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿التوبة: ١﴾ که این در عاشورا در کربلا متجلی می شود که جسارتها تا کجا می رود برای اینکه با امامی همچون امام حسین سلام الله علیه مقابله بفرمایند. مسئله دیگر اینجا فقط این نیست که خوب حالا یکی می گوید امام اباعبدالله است و دیگری می گوید مظهر خود خدا است و بلکه فرعون هم مثلاً بگوید که انا ربکم الاعلی و این میانها انواع احتجاجاتی نیز در می گیرد. موضوع این است که اویی که طرف فرعونیت و ابن اللهی و بنت اللهی و نه سید الشهداء و اباعبدالله می ایستد، دیگر با همه ی پوچی اش چیزی به اسم امام حسین علیه السلام هم نمی شناسد و بلکه خود را هر چه هست و نیست فرض می کند. همینطور هم نکته ی دهکده ی جهانی هم دعوای بین روستاییان و شهریها فقط نیست که بگوییم مثلاً گاوچرانها و چوپانها نیز مدعی شده اند که همه کاره ی عالمند و همین هم هست که امام حسین می فرمایند و علی الاسلام و السلام اذ قد بلیت الاسلام براع مثل یزید. 

مسئله این است که اگر حتی به جمهوری اسلامی ایران هم تن دهیم و جهانی شدن اسلام را برنتابیم و در جهتش تلاش نکنیم، با اشرافیتهایی بدتر از اشرافیتهای یزیدی روبرو خواهیم بود که نه تنها امام حسین را هم نمی شناسند و بلکه شرافت و آزادگیهای انسانی هم دربست زیر سوال خواهند رفت. آنوقت آنجایی که حکمت الهی تنزل کرد به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه به ریاضی فیزیک و فلسفه و علوم طبیعی محض و آنگاه همان دانشمندان مادی نیز خود متوجه شدند که در چه وضعیت فاجعه آمیز اخلاقی باتلاقی ای گیر کرده اند و حال آنکه اسلام را هم نفی کرده اند و چه رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف را، خوب دیگر راه نجاتشان چه خواهد بود؟ و لذا مگر می شود اسلام عزیز را نفی کرد؟ راه نجات را می شود نفی کرد؟ صراط مستقیم را می شود نفی کرد؟ و آنقدر مسائل اخلاقی را نادیده گرفت تا انسان برسد به جایی که متوجه گناهان صغیره و کبیره ای که کرده است آیا باشد و آیا نباشد و دیگر برای اینکه خود را توجیه کند از روی بیگانگی اش با همان نفس خودش هر آنچه جنایتی که دیگر از آن عظیمتر وجود ندارد را مرتکب شود و دیوانگی و جنون جدیدی را ابداع هم کند؟ و لذا اسلام نداریم و ولی فقیه هم نداریم و لیلی و مجنون های متجددی داریم که حالا بیا و ببین چه خبر است؟

واقعاً یک جسارتی می خواهد در این وضعیت مدرن بشری که کسی حتی جرات کند که آقایان خانمها ما هم هستیم که چطور بخواهیم همه و همه را ارشاد کنیم آنچنان که حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در مورد امام خمینی هم اخیرا در آمده است که در قبل از درس خارج فقه 1380 خود فرموده اند که امام حسین علیه السلام چه صبری داشت در مقابل همه ی آنهایی که او را بر حذر می کردند که نکنیها! کوفه و کربلا نرویها! و مثنی و فرادی جهاد فی سبیل الله نکنیدها و امر به معروف و نهی از منکر ننماییدها! قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾ .... یحتمل اینجا متوجه شود کسی که چرا وزیر اطلاعات دکتر محمود علوی در شبکه خبر در جواب اینکه با مشکلات فساد اقتصادی چه باید کرد می فرمایند درست است که فساد اقتصادی هست ولی باید هم به فکر رونق اقتصادی بود یا خیر؟ بیخود نیست شما نشسته اید جلوی رایانه ی خود و دارید به خیال خودتان جهاد فی سبیل الله هم می کنید و آنگاه هی متوجه می شوید که چطور دارید فرو می روید توی زیر زمین با این وضعیت ناپایدار اقتصادی و بلکه کانه هر چه دارید را دارند از شما غارت هم می کنند و خشکه می برند و بلکه حتی می پزند و می خورند و این و آن و بلکه همه و همه گفتند لی لی لی لی حوضک پس مال من کله گنده کو؟ و عرض بنده ی حقیر این است که دیگر کدام جمهوری اسلامی ایرانی که در آن بشود با حداقل آبرو هم پرداخت به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی جلوی رایانه ی خود و حال آنکه اسلام نه بن بست هم دارد و هم اینکه و ما هو الا ذکر للعالمین؟ اینجا انسان را توهم است که برمی دارد که اشرافیت ایرانی و اشرافیت آل سعود و آل خلیفه همان مسئله ای است که همان موقعها صاحب خسی در میقات در اوایل دهه ی چهل هم فرموده اند بدون اینکه ببینیم مشکلات اسلام واقعاً هم کدامند؟ خدا بیامرزد پدر و مادر دکتر یی (Doctor Yee) کالج (دانشگاه امروزی) هولی نیمز را که می فرمودند دکارت صبح سحر برمی خیزید که در دربار فرانسه آیا بتواند به شاهزادگان چقدر درس هندسه ی تحلیلی که مسائل هندسی را به مسائل جبری سعی می کند تبدیل کند و امروزه بسی هم پیشرفت کرده است و ماورای جبر محض هم رفته است؛ و چقدر هم که این شازده ها گوش می داده اند حتماً! یا می گفت که رفته بوده اند چین کمونیست و یک مانک یا روحانی بودایی را دیدم که مثلاً داشت میگذشت یا چه می کرد؛ و فقط شروع کردم برای مدتی به کف زدن برای او! و خودش هم می گفت که تز فلسفه اش را زیر نظر غلط نکنم مارشال مکلوهن در مورد کارهای ابن سینا نوشته بوده و در ضمن بنظرم هم رسید که اشتباه نکنم مسیحی معتقدی هم هست؛ یحتمل هر کس در کلیسا سخنرانی هم کند معنایش این نیست که مسیحی معتقدی است! البته بهاییان را هم می شناخت و یحتمل سعی هم داشت که اظهار کند که حق و حقوقشان پایمال هم شده است وقتی اظهار داشتم که اوستا را هم می شناسی همانطور که انبوهی از کتب ودای هندوها را نیز در دفترش داشت. بنده ی حقیر هنوز مانده ام حق و حقوق آن سید پشندی را باید چطور گرفت! البته یکی نیست بفرماید که تو ببین حق و حقوق خودت در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کدام است و چطور باید به مسائلت درست و حسابی بپردازی و جهاد فی سبیل الله کنی و همه و همه ی عالم را نشان دهی که مسلمانند؟ 

هر گاه تربت را بخورى یا به کسى بخورانى بگو

بِسْمِ اَللَّهِ وَ بَاللَّهِ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً وَ عِلْماً نَافِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ مؤلف گوید که فوائد تربت شریفه آن حضرت بسیار است از جمله آنکه مستحب است با میت در قبر گذاشتن و کفن را به آن نوشتن و دیگر سجده کردن بر آن است که روایت شده که سجده بر آن هفت حجاب را مى‌درد یعنى باعث قبولى نماز مى‌شود که به آسمانها بالا مى‌رود و دیگر تسبیح از تربت آن حضرت ساختن و به آن تسبیح ذکر کردن و در دست داشتن است که فضیلت عظیم دارد و از خاصیتش آن است که در دست آدمى تسبیح مى‌گوید بى آنکه صاحبش تسبیح بگوید و معلوم است که این تسبیح غیر از آن تسبیحى است که در همه اشیاء است کما قال الله تعالى وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لٰکِنْ لاٰ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ و عارف رومى در معنى آن گفته

گر ترا از غیب چشمى باز شد

با تو ذرات جهان همراز شد

نطق خاک و نطق آب و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل

جمله ذرات در عالم نهان

با تو مى‌گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیر و باهشیم

با شما نامحرمان ما خامشیم

از جمادى سوى جان جان شوید
غلغل اجزاى عالم بشنوید

فاش تسبیح جمادات آیدت

وسوسه تاویلها بزدایدت

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد  آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَذِکْرَىٰ لِأُولِی الْأَلْبَابِ ﴿الزمر: ٢١﴾

۲. لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ﴿الواقعة: ٦٥﴾

۳. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿الحدید: ٢٠﴾

 

۱. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّـهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا ﴿الکهف: ٤٥﴾

۲. إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿القمر: ٣١﴾

 

هشدار نسبت به پیروی از طاغوت- ۹ /اردیبهشت/ ۱۳۹۸طاغوتها و پیروان آنها شما را فریب ندهند! پیروانشان در درجۀ اوّل اطرافیان، بعد هم آن تودهای از مردم که دل به طاغوت میسپارند، بدون تحقیق، بدون احساس مسئولیت و تعهّد دنبال او راه میافتند. برای این که به هوسها و حُطام دنیوی دست پیدا کنند.پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

https://www.leader.ir/fa/content/22931/

 

 

باب مواعظ علی بن الحسین (علیهما السلام)

[المتن]

[2290] 1. الکافی: الثمالی، قال: ما سمعت بأحد من الناس کان أزهد من علی بن الحسین (علیه السلام) إلّا ما بلغنی من علی بن أبی طالب (علیه السلام).

قال أبو حمزة: کان علی بن الحسین (علیه السلام) إذا تکلّم فی الزهد و وعظ أبکى من بحضرته، قال أبو حمزة: و قرأت فی صحیفة کان فیها کلام زهد من کلام علی بن الحسین (علیه السلام) و کتبت ما فیها، ثم أتیت علی بن الحسین (علیه السلام) فعرضت ما فیها علیه، فعرفه و صحّحه و کان ما فیها:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم کفانا اللّه و إیّاکم کید الظالمین، و بغی الحاسدین، و بطش الجبّارین.

أیّها المؤمنون، لا تفتننّکم الطواغیت و أتباعهم من أهل الرغبة فی هذه الدنیا، المائلون إلیها، المعتنون [2] بها، المقبلون علیها و على حطامها الهامد و هشیمها البائد غدا، و احذروا ما حذّرکم اللّه منها، و أزهدوا فیما زهّدکم اللّه فیه منها، و لا ترکنوا إلى ما فی هذه الدنیا رکون من اتّخذها دار قرار و منزل استیطان، و اللّه إنّ لکم ممّا فیها علیها لدلیلا و تنبیها من تصریف أیامها و تغیّر انقلابها و مثلاتها و تلاعبها بأهلها، إنّها لترفع الخمیل، و تضع الشریف، و تورد أقواما إلى النار غدا، ففی هذا معتبر و مختبر و زواجر لمنتبه.

إنّ الأمور الواردة علیکم فی کلّ یوم و لیلة من ملمّات الفتن، و حوادث البدع، و سنن الجور، و بوائق الزمان، و هیبة السلطان، و وسوسة الشیطان، لتثبّط القلوب عن تنبهّها، و تذهلها عن موجود الهدى و معرفة أهل الحقّ، إلّا قلیلا ممّن عصم اللّه، فلیس یعرف تصرّف أیّامها و تقلّب حالاتها و عاقبة ضرر فتنها إلّا من عصم اللّه، و نهج سبیل الرشد، و سلک طریق القصد، ثم استعان على ذلک بالزهد، فکرّر الفکر، و اتّعظ بالعبر فازدجر، و زهد فی عاجل بهجة الدنیا، و تجافى عن لذّاتها، و رغب فی دار نعیم الآخرة، و سعى لها سعیها، و راقب الموت، و شنأ الحیاة مع القوم الظالمین، نظر إلى ما فی الدنیا بعین نیّرة [1] حدیدة النظر، و أبصر حوادث الفتنة و ضلال البدع و جور الملوک الظلمة، فقد لعمری استدبرتم الأمور الماضیة فی الأیّام الخالیة من الفتن المتراکمة و الانهماک فیما تستدلّون به على تجنّب الغواة و أهل البدع و البغی و الفساد فی الأرض بغیر الحقّ، فاستعینوا باللّه، و ارجعوا إلى طاعة اللّه و طاعة من هو أولى بالطاعة ممّن اتّبع فأطیع.

فالحذر الحذر من قبل الندامة و الحسرة و القدوم على اللّه و الوقوف بین یدیه، و تاللّه ما صدر قوم عن معصیة اللّه إلّا إلى عذابه، و ما آثر قوم قط الدنیا على الآخرة إلّا ساء منقلبهم و ساء مصیرهم، و ما العلم باللّه و العمل إلّا إلفان مؤتلفان، فمن عرف اللّه خافه، و حثّه الخوف على العمل بطاعة اللّه، و إنّ أرباب العلم و أتباعهم الذین عرفوا اللّه فعملوا له و رغبوا إلیه، و قد قال اللّه: إِنَّمٰا یَخْشَى اللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ الْعُلَمٰاءُ [2]، فلا تلتمسوا شیئا ممّا فی هذه الدنیا بمعصیة اللّه، و اشتغلوا فی هذه الدنیا بطاعة اللّه، و اغتنموا أیامها، و اسعوا لما فیه نجاتکم غدا من عذاب اللّه، فإنّ ذلک أقلّ للتبعة، و أدنى من العذر، و أرجى للنجاة، و قدّموا أمر اللّه و طاعة من أوجب اللّه طاعته بین یدی الأمور کلّها، و لا تقدّموا الأمور الواردة علیکم من طاعة الطواغیت من زهرة الدنیا بین یدی اللّه و طاعته و طاعة أولی الأمر منکم.

و اعلموا أنّکم عبید اللّه و نحن معکم، یحکم علینا و علیکم سیّد حاکم غدا، و هو موقفکم و مسائلکم، فأعدّوا الجواب قبل الوقوف و المساءلة و العرض على ربّ العالمین، یومئذ لا تکلّم نفس إلّا بإذنه، و اعلموا أنّ اللّه لا یصدّق یومئذ کاذبا، و لا یکذّب صادقا، و لا یردّ عذر مستحقّ، و لا یعذر غیر معذور، له الحجّة على خلقه بالرسل. و الأوصیاء بعد الرسل.

فاتّقوا اللّه عباد اللّه، و استقبلوا فی إصلاح أنفسکم و طاعة اللّه و طاعة من تولّونه فیها، لعلّ نادما قد ندم فیما فرّط بالأمس فی جنب اللّه، و ضیّع من حقوق اللّه، و استغفروا اللّه و توبوا إلیه، فإنّه یقبل التوبة و یعفو عن السیّئة، و یعلم ما تفعلون.

و إیّاکم و صحبة العاصین، و معونة الظالمین، و مجاورة الفاسقین، احذروا فتنتهم، و تباعدوا عن ساحتهم، و اعلموا أنّه من خالف أولیاء اللّه و دان بغیر دین اللّه و استبدّ بأمره دون أمر ولی اللّه، کان فی نار تلتهب، تأکل أبدانا قد غابت عنها أرواحها، و غلبت علیها شقوتها، فهم موتى لا یجدون حرّ النار، و لو کانوا أحیاء لوجدوا مضض حرّ النار، فاعتبروا یا أولی الأبصار، و احمدوا اللّه على ما هداکم، و اعلموا أنکم لا تخرجون من قدرة اللّه إلى غیر قدرته، و سیرى اللّه عملکم ثم إلیه تحشرون، فانتفعوا بالعظة، و تأدّبوا بآداب الصالحین» [1].

[2291] 4. الکافی، الفقیه: الثمالی، عن علی بن الحسین (علیه السلام)، قال: کان (علیه السلام) یقول: «إنّ أحبّکم إلى اللّه تعالى أحسنکم عملا، و إنّ أعظمکم عند اللّه عملا أعظمکم فیما عند اللّه رغبة، و إنّ أنجاکم من عذاب اللّه أشدّکم خشیة للّه، و إنّ أقربکم من اللّه أوسعکم خلقا، و إنّ أرضاکم عند اللّه أسبغکم على عیاله، و إنّ أکرمکم على اللّه أتقاکم للّه» [2].

 

الشافی، فیض کاشانی، صص 845-847

http://lib.eshia.ir/86521/1/847

 

بحارالأنوار (جلد ۷۵) / ترجمه خسروی ;  ج ۲  ص ۱۳۶

 

11-تحف العقول:حکمت و پند و پارسائى امام علیه السّلام). خداوند ما و شما را از نیرنگ ستمکاران و ستم حسودان و ظلم جباران نگه دارد. مؤمنان.مبادا طاغوتها و پیروان آنها که دل بدنیا بسته‌اند شما را فریب بدهند آنها بدنیا میل دارند و بآن روى آورده‌اند و فریفته مادیات شده‌اند و دل به زیور بى‌دوام و متاع نابودشدنى آن بستاند.بترسید از آنچه خداوند شما را نسبت بآن برحذر داشته و پارسا باشید نسبت بچیزهائى که خداوند دستور زهد و پارسائى بآن داده.تکیه بر دنیا نکنید مانند اعتماد کردن اشخاصى که دنیا را محل امن و پایدارى میدانند.بخدا سوگند در این دنیا شاهد و نمونه‌هاى بسیارى است که گواهى بر زینت آن و تغییر روزگار و زیرورو شدن احوال مردم و بلاها و بازى کردن ساکنان دنیا مینماید. دنیا کسى را که داراى شخصیتى نیست بلند میکند و اشخاص با شخصیت را پست مینماید گروهى را فردا داخل جهنم مینماید در این جریانها عبرت و امتحان و تنفر است براى کسانى که بیدار باشند.روبرو شدن در شبانه‌روز با امورى از قبیل آشوبهاى وحشت‌انگیز و پیش‌آمدهاى تازه و انواع ستم و بلاهاى روزگار و ترس از دژخیم سلطان و وسوسه شیطان دلها را از تصمیمهاى خداپسندانه برمیگرداند و از راهیابى بسوى حق مى‌فراموشاند و شناختن اهل حق،مگر براى گروه اندکى که خداوند آنها را نگهداشته.جز آنها که در پناه لطف خدا قرار گرفته‌اند کسى نمیتواند تشخیص دهد تغییر روزگار وزیر و رو شدن آن را و زیان دلبستگى بدنیا را و آنهایند که راه رستگارى و طریق واقعى را مى‌پیمایند سپس با زهد و اندیشه زیاد کمک مى‌گیرند و از پندها مى‌آموزند و متنفر میشوند.بى‌علاقه مى‌شود بزیور زیباى زودگذر دنیا.و فاصله مى‌گیرد از لذتهاى آن و دل بنعمتهاى دائم آخرت مى‌بندد و کوشش خود را در آن راه بکار مى‌برد.مراقب مرگ است و زندگى با ستمگران را زشت میشمارد در چنین هنگامى دنیا را با دیده‌اى روشن و تیزبین تماشا میکند و توجه به فتنه‌ها و پیش‌آمدهاى انحرافى و ستم پادشاهان ستمگر دارد.بجان خود سوگند یاد میکنم که شما فتنه و آشوبهاى گذشته را پشت سر گذاشته‌اید و گرفتار شدن مردم را بآن فتنه‌ها بطورى آزموده‌اید که دلیل و راهنمائى است براى شما تا از گمراهان و بدعت‌گذاران و ستمگران و تبهکاران فاصله بگیرید از خدا کمک بگیرید و بازگشت باطاعت او کنید و اطاعت کسى که شایسته‌تر باطاعت است از دیگران(منظور اطاعت از ائمه و پیشوایان دین است که شایسته اطاعتند).بپرهیزید،بپرهیزید قبل از پشیمان شدن و حسرت خوردن.و رفتن به پیشگاه پروردگار و ایستادن در مقابل او بخدا قسم هیچ کس دچار گناه و معصیت خدا نشد مگر اینکه بسوى عذاب او رفت.و هیچ کس دنیا را بر آخرت مقدم نداشت جز اینکه گرفتار آینده‌اى ناگوار شد و رهسپار جایگاه ناسازگار گردید.علم بخدا و عمل به طاعت او با یک دیگر پیوسته‌اند هر که خدا را بشناسد از او میترسد.این ترس او را وادار بعمل بفرمان خدا میکند.دانشمندان و پیروان آنها که عارف بخدایند براى او عمل میکنند و دل باو مى‌سپارند خداوند در قرآن کریم میفرماید:« إِنَّمٰا یَخْشَى اَللّٰهَ‌ مِنْ‌ عِبٰادِهِ‌ اَلْعُلَمٰاءُ »مبادا در جستجو چیزى از دنیا باشید بوسیله معصیت خدا و در این زندگى اشتغال باطاعت او بورزید.چند روز دنیا را غنیمت بشمارید و کوشش کنید در کارهائى که خود فردا موجب نجات شما از عذاب خدا باشد.این کار دشواریش کمتر از گرفتار شدن به معصیت و آسان‌تر از پوزش خواستن و امید به نجات با این عمل بیشتر است.اطاعت خدا و کسانى را که خداوند اطاعت آنها را واجب نموده بر هر چیز مقدم بدارید،مبادا پیروى از فرمانروایان طاغوت منش و فریفته شدن بظاهر دنیا را مقدم بدارید بر امر خدا و طاعت او و اطاعت از اولو الامر.بدانید شما بندگان خدائید و ما با شما هستیم بر ما و شما سرورى فردا حکومت خواهد کرد و او باز خواست از ما مینماید.پیش از رفتن باین جایگاه جواب خود را آماده کنید و هم قبل از بازخواست و رفتن به پیشگاه پروردگار جهانیان.« یَوْمَ‌ یَأْتِ‌ لاٰ تَکَلَّمُ‌ نَفْسٌ‌ إِلاّٰ بِإِذْنِهِ‌ ».بدانید خداوند هیچ دروغگوئى را تصدیق نخواهد کرد و هیچ راستگوئى را تکذیب نمى‌نماید و پوزش کسى را که استحقاق دارد رد نمى‌کند و عذر کسى را که معذور نیست نمى‌پذیرد.خداوند حجت کامل را بر مردم بوسیله پیامبران تمام نموده و بعد از پیامبران توسط‍‌ جانشینان آنها.از خدا بپرهیزید و روى آورید باصلاح خویش و اطاعت خدا و کسانى که در راه خدا آنها را دوست میدارید شاید یک نفر پشیمان شود از کوتاهى که دیروز نموده در راه خدا و حقوقى را که ضایع کرده.استغفار کنید و توبه نمائید.او توبه‌پذیر و از گناهان میگذرد و اطلاع از کردار شما دارد.از همنشینى با معصیت‌کاران و کمک به ستمکاران و هم‌آهنگى با تبهکاران بپرهیزید.از فتنه آنها برحذر باشید و از آنها کناره‌گیرى کنید.بدانید کسى که مخالف اولیاء خدا باشد و راه غیر خدا را بپذیرد و خودرأى کند در مقابل امر ولى خدا در آتش فروزان است.که بدنهاى بدون روح را با شعله خود میخورد.بدنهایى که شقاوت بر آنها چیره شده:(آنها مرده‌هائى هستند که حرارت آتش را نمى‌یابند)عبرت بگیرید خردمندان،خدا را ستایش کنید بر اینکه شما را هدایت کرده بدانید که از قدرت خدا نمیتوانید خارج شوید.عمل شما را بزودى رسیدگى میکند سپس بسوى او برمیگردید از پندها عبرت بگیرید و بآداب صالحین خود را بیارائید.

 

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/269410/translate?rownumber=2

 

یک پارادکسی بنظر برسد یحتمل وقتی می فرمایید که اصلا جمهوری اسلامی ایران را باید از روی زهد کنار گذاشت و رفت دنبال فرضاً حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. دلیلش این است که حتی بعضی بدتر از این بنده ی حقیر یحتمل خیلی هم می روند خودشان را به حضرت رهبری و حضرت ولایت فقیه هم می چسبانند که بعد هم هر کاری دلشان خواست بکنند.

بنده ی حقیر یک مثالی بزنم که مربوط است به اشعار خانم پروین اعتصامی بعد از اینکه این شعر را دیشب در نظر قبل هم نوشتم. توجه بفرمایید که آیا در اشعار خانم پروین اعتصامی از امام حسین و امام حسین علیهم السلام یا حضرت زینب کبری سلام الله علیها هم نامی آمده است؟ یحتمل خیر؛ بنده ی حقیر که نتوانستم آنرا با جستجویی در بعضی نرم افزارها بیابم. موسی و مادرش را دارد. و خیلی هم شعرهای قشنگی دارد ولی اینها را ندارد. و اما اشعارش در ضمن نهایت قشنگی، یک حالتی هم دارد که وقتی خصوصاً با زندگینامه اش در می آمیزد، بوی کربلا و عاشورا به خود می گیرد. روزی در محرم یا صفر چندی پیش در تکیه ی تجریش حجت الاسلام پشت کوهی داشت بر منبر شعر مست و هوشیار خانم پروین اعتصامی را خیلی زیبا شرح می فرمودند.

اینکه سالک الی الله بتواند چقدر وارد کربلا در روز عاشورا شود و جهاد فی سبیل الله کند و در نهایت در جهاد اکبر با نفسش و حتی در دلش نیز پیروز بیرون بیاید یک زهدی را می طلبد که طواغیت آنرا ندارند هر چند که اگر همین طواغیت را رها کنید خود مدعی خواهند شد که انهایند که زاهد و عابد و مومنین را دریافته اند و به آنها بها هم داده اند! می فرماید: هیچ دانی چه کسی گشت استاد، آن که شاگرد شد و عار نداشت. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

۱. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَوْ عَدْلُ ذَٰلِکَ صِیَامًا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّـهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللَّـهُ مِنْهُ وَاللَّـهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿المائدة: ٩٥﴾

۲. جَعَلَ اللَّـهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْیَ وَالْقَلَائِدَ ذَٰلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّـهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿المائدة: ٩٧﴾

 

 

گه احرام، روز عید قربان

سخن میگفت با خود کعبه، زینسان

که من، مرآت نور ذوالجلالم

عروس پردهٔ بزم وصالم

مرا دست خلیل الله برافراشت

خداوندم عزیز و نامور داشت

نباشد هیچ اندر خطهٔ خاک

مکانی همچو من، فرخنده و پاک

چو بزم من، بساط روشنی نیست

چو ملک من، سرای ایمنی نیست

بسی سرگشتهٔ اخلاص داریم

بسی قربانیان خاص داریم

اساس کشور ارشاد، از ماست

بنای شوق را، بنیاد از ماست

چراغ این همه پروانه، مائیم

خداوند جهان را خانه، مائیم

پرستشگاه ماه و اختر، اینجاست

حقیقت را کتاب و دفتر، اینجاست

در اینجا، بس شهان افسر نهادند

بسی گردن فرازان، سر نهادند

بسی گوهر، ز بام آویختندم

بسی گنجینه، در پا ریختندم

بصورت، قبلهٔ آزادگانیم

بمعنی، حامی افتادگانیم

کتاب عشق را، جز یک ورق نیست

در آن هم، نکته‌ای جز نام حق نیست

مقدس همتی، کاین بارگه ساخت

مبارک نیتی، کاین کار پرداخت

درین درگاه، هر سنگ و گل و کاه

خدا را سجده آرد، گاه و بیگاه

«انا الحق» میزنند اینجا، در و بام

ستایش می‌کنند، اجسام و اجرام

در اینجا، عرشیان تسبیح خوانند

سخن گویان معنی، بی زبانند

بلندی را، کمال از درگه ماست

پر روح‌الامین، فرش ره ماست

در اینجا، رخصت تیغ آختن نیست

کسی را دست بر کس تاختن نیست

نه دام است اندرین جانب، نه صیاد

شکار آسوده است و طائر آزاد

خوش آن استاد، کاین آب و گل آمیخت

خوش آن معمار، کاین طرح نکو ریخت

خوش آن درزی، که زرین جامه‌ام دوخت

خوش آن بازارگان، کاین حله بفروخت

مرا، زین حال، بس نام‌آوریهاست

بگردون بلندم، برتریهاست

بدوخندید دل آهسته، کای دوست

ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست

چنان رانی سخن، زین تودهٔ گل

که گوئی فارغی از کعبهٔ دل

ترا چیزی برون از آب و گل نیست

مبارک کعبه‌ای مانند دل نیست

ترا گر ساخت ابراهیم آذر

مرا بفراشت دست حی داور

ترا گر آب و رنگ از خال و سنگ است

مرا از پرتو جان، آب و رنگ است

ترا گر گوهر و گنجینه دادند

مرا آرامگاه از سینه دادند

ترا در عیدها بوسند درگاه

مرا بازست در، هرگاه و بیگاه

ترا گر بنده‌ای بنهاد بنیاد

مرا معمار هستی، کرد آباد

ترا تاج ار ز چین و کشمر آرند

مرا تفسیری از هر دفتر آرند

ز دیبا، گر ترا نقش و نگاریست

مرا در هر رگ، از خون جویباریست

تو جسم تیره‌ای، ما تابناکیم

تو از خاکی و ما از جان پاکیم

ترا گر مروه‌ای هست و صفائی

مرا هم هست تدبیری و رائی

درینجا نیست شمعی جز رخ دوست

وگر هست، انعکاس چهرهٔ اوست

ترا گر دوستدارند اختر و ماه

مرا یارند عشق و حسرت و آه

ترا گر غرق در پیرایه کردند

مرا با عقل و جان، همسایه کردند

درین عزلتگه شوق، آشناهاست

درین گمگشته کشتی، ناخداهاست

بظاهر، ملک تن را پادشائیم

بمعنی، خانهٔ خاص خدائیم

درینجا رمز، رمز عشق بازی است

جز این نقشی، هر نقشی مجازی است

درین گرداب، قربانهاست ما را

بخون آلوده، پیکانهاست ما را

تو، خون کشتگان دل ندیدی

ازین دریا، به جز ساحل ندیدی

کسی کاو کعبهٔ دل پاک دارد

کجا ز آلودگیها باک دارد

چه محرابی است از دل با صفاتر

چه قندیلی است از جان روشناتر

خوش آن کو جامه از دیبای جان کرد

خوش آن مرغی، کازین شاخ آشیان کرد

خوش آنکس، کز سر صدق و نیازی

کند در سجدگاه دل، نمازی

کسی بر مهتران، پروین، مهی داشت

که دل چون کعبه، زالایش تهی داشت

وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ ﴿الصف: ٦﴾

 

این آیه ی کریمه ی 6 سوره صف یحتمل از یک دیدگاهی سختی کار را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نشان می دهد آنجایی که پنج تن آل عبا را در نظر می گیرید که چطور جبریل هم خدمت ایشان می رسد؛ و اما از آن طرف وقتی وارد مسائل حکمت الهی می شویم آنچنان که خیلی هم همه چیز بر ما روشن نیست، یحتمل انواع لهو و لعب وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می شوند چرا که حتی خیلی جاها مسائل تبدیل شده اند به دلقک بازیهای خود ما ماورای لهو و لعب گذشته از این هم که اتفاقاً خیلیها هم می پسندند که چنین چیزی را دارید. و از جمله در اقتصاد و ریاضی فیزیک و علوم طبیعی و حتی اخلاق ما با انواع مشکلات روبروییم. این را وقتی در علم اصول فقه در مقدمه ی کفایة الاصول آخوند خراسانی شرح می فرمایند، آمده است:

 

ومن هنا تبدو أهمیّة علم الاُصول ویبرز أثره العظیم ، فهو العلم الذی به یتمکن الفقیه من التوصّل إلى أحکام الله ، والتکالیف الشرعیة المقرّرة للعمل من عبادة أو معاملة ، اقتصادیاً ، أو نظاماً عائلیاً ، أو قانوناً جزائیاً ، وبعبارة جامعة : ما یرتبط بتنظیم حیاته ، ضمن مجتمع سلیم من قوانین وأنظمة ، تضمن کافّة الحقوق التی له أو علیه.

ومن المعلوم أنّ المسلمین فی عصر الرسول صلى‌الله‌علیه‌وآله لم یکونوا محتاجین إلى هذا فقد کان النبی الأکرم صلى‌الله‌علیه‌وآله بینهم ینزل علیه الوحی من السماء ( وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ) فالرسول کان یحکم ویقضی بما یوحی إلیه ربّه من القرآن وبما یلهم به من السنن من غیر حاجة إلى أصول وقواعد الاستنباط الأحکام الشرعیة.

 

مقدمه کفایة الاصول، آخوند خراسانی، سید جواد شهرستانی، صص 6-7

http://lib.eshia.ir/27004/0/7

 

علاوه بر اینکه علم از چنان سرعت و شتابی برخوردار شده است که کافی است که بخواهید موبایل و رایانه ی خود را بروز کنید تا بفهمید مسئله از چه قرار است و چطور ممکن است انسان از همه چیز عقب بماند! البته نکته ی دیگر اینجا است که در کشور ما یحتمل همیشه هم اینطور بوده است چه بعد از انقلاب و چه قبل از انقلاب که همه چیز به نوعی می توان گفت اطلاعاتی است؛ که البته یقیناً هم مختص کشور خاص ما نیز نیست! یعنی هر چه شما سعی کنید که نشان دهید که خوب بالاخره ما هم بله؛ و یعنی اینکه ما هم داریم از لحاظ ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز یک کارهایی می کنیم ها! انگار نه انگار؛ گویی اصلا دیده نمی شوید و گاهی هم نزد خود می فرمایید که همان بهتر که چنین است الا اینکه در مسائل جاسوسی یادداشت روز کیهان هم چند روز پیش مقاله ای داشت که در جنگ جهانی دوم با جاسوسان چه کردند. و الان هم که شما می بینید که از یک طرف انگار نه انگار که از آمریکا خبری هست اگر ماهواره نداشته باشید و تلویزیون هم نبینید؛ و اما حضورش را در آرشیو دانشگاه کرنل و بلکه اینترنت خیلی هم خوب نشان می دهد گذشته از اینکه زیر گوشهای ما نیز انواع پایگاه ها را نیز در کشورهای همسایه دارد.

و لذا نکته ای که مطرح است این است که این هم برای خود مسئله ای است که شما در جمهوری اسلامی ایران نشسته اید جلوی رایانه ی خود کار می کنید و سعی و تلاش هم می کنید در جهت حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. و از آن طرف هم انگار نه انگار که اصلا وجود خارجی دارید، نه در جامعه و نه در خارج و نه در داخل و .... اصلا مسئله اینطور بنظر می رسد که خیلی خیلی هم خنده دار است. ولی قسمتی از مسئله هم این است که بنده ی حقیر در مقاله ی نمی دانم کجا بود که در دروان دانشجویی ام می خواندم که بحث راجع به ریاضی فیزیک بود که چطور با جاسوسی و شطرنج نیز گره خورده است! التفات بفرمایید که ریاضیات و بلک ریاضی-فیزیک چیزی بغیر از اینکه شما بنشینید و راجع به انواع مسائل ریاضی فیزیک فکر کنید نیست که حالا چطور آیا حلش کنید یا خیر؛ همین! و اما از آن طرف هم دیگران نیز می توانند همین کار را بکنند و اینکه کیست که از نوشته های شما در این موارد استفاده می کند نیز خود به خود می تواند وارد مسائل جاسوسی و شطرنج شود که ما اتفاقاً می بینیم که این بازیها در انواع خود دارند در سطوح کشورها و مثلاً حتی اقتصاد آنها و بلکه افراد آنها به عنوان مهره هایی از شطرنج چطور حتی خیلی غیر انسانی نیز گاهی اوقات استفاده های نامشروع می شوند آنچنان که حتی آرمانهای مردم مسلمان در فلسطین اشغالی نیز چطور زیر سوال برود.

بگذریم، بنده ی حقیر داشتم بعضی مقالات یاسمن یزدی را مطالعه می کردم هر چند که وسطش هم یک مرتبه صفحه ی آبی و ریستارت هم شد. مسائل یک دیدگاه های دیگری و بیشتر فیزیکی ای دارند نسبت به توپولوژی خمینه های دو و سه و چهار بعدی که مثلاً ویتن بدانها می پردازد. یحتمل تمرین خوبی باشد که بخواهیم ببینیم اینها چقدر به هم مربوطند یا به هم نزدیکند! البته مسئله ی دیگر این است که بهاردواج-ترازی-وفا-کیم و دیگران آنجایی که دارند نظریه های ریسمانی را از بعد 6 به بعد 5 کلاسه می کنند و از آن از میان چرن-سیمونز و کالابی-یاو و ... چطور نظریه های ام و اف را بیرون می آورند؟!!! یحتمل اگر بنده وقت داشتم در حاشیه ی این نظرات می توانستم حقانیت جهانی اسلام و رسالت حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را ثابت کنم گذشته از اینکه وقتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از حکمت الهی تنزل کنیم امروزه روز با انواع مشکلات از قبیل گروه های تقارنی دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطیسی بیست وجهی-دوازده وجهی برنامه هندسی لنگلندز کاپوستین-ویتن یحتمل روبرو خواهیم بود. البته این هم که حتی مسائل مربوط به حضرت بتول سلام الله علیها کدام است و مسائل حیض و استحاضه نیز کدام است و چیست را درست عنوان کردن نیز خودش یک هنری می خواهد که نمی شود هم همه چیز را یک جا وارد بحث نمود و انتظار هم داشت که بخواهیم گروه های بازبنجارش و برشهای مادون قرمز و ماورای بنفش را هم درست و حسابی بیابیم! کلنا فداک یا سیده زینب (سلام الله علیها). و دیر هم شده است و نماز اول وقت هم گذشته است و بروم بلکه برسم به سخنرانهای مربوط به شب اول محرم! 

۸. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿الحجر: ٩﴾

۹. وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿الحجر: ٢٣﴾

۱۰. إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ ﴿مریم: ٤٠﴾

۱۱. فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَیْنَنَا وَبَیْنَکَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَکَانًا سُوًى ﴿طه: ٥٨﴾

۱۲. فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿الشعراء: ٤٤﴾

۱۳. إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ ﴿یس: ١٢﴾

۱۴. وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿الصافات: ١٦٥﴾

۱۵. وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ﴿الصافات: ١٦٦﴾

۱۶. إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَإِلَیْنَا الْمَصِیرُ ﴿ق: ٤٣﴾

۱۷. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنزِیلًا ﴿الانسان: ٢٣﴾

۱. وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿البقرة: ١٤﴾

۲. وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّـهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ٢٤٧﴾

۳. فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَىٰ مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّـهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّـهِ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿آل عمران: ٥٢﴾

۴. قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿الأنعام: ١٥١﴾

۵. قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللَّـهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ ﴿التوبة: ٥٢﴾

۶. إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿یوسف: ٨﴾

۷. قَالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ ﴿یوسف: ١٤﴾

 

این آیات را با جستجوی "انا نحن" می یابید که البته 7 آیه ی اول آن خیلی از نوع "انا نحن" نیست ولی زیباییهای خود را هم دارند. بنده ی حقیر شنیدم که حضرت آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا کسالت دارند که ان شاء الله با دعای مومنین و مومنات بر طرف شود کسالتشان.

بنده ی خقیر این را هم عرض کنم که یحتمل سروش مورد بحث بغیر از اسم مجله، اسم کسی هم باشد یا نباشد و البته این مورد بحث ما هم اینجا نیست. ولی شما همین آیات مورد بحث بالا را که بنگرید، می بینیم که "انا نحن" و اصولاً "نحن" در قرآن کریم یک جاهایی به عنوان خدا استفاده شده است که مثلاً می فرماید انا نحن نحیی و نمیت و الینا المصیر. اما یک جاهای دیگری هم هست که مثلاً ساحران فرعونی نیز می فرمایند که انا لنحن الغالبون. و اما اینکه در میان عرب جاهلیت و فراعنه و شاهنشاهان و امروزه روز حتی انواع روسای جمهور که دوباره می بینیم می خواهند چطور برگردند به قبل از رسالت حضرت رسول اکرم و پیغمبر اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و انقریب که بتوانند الا اینکه وقتی مسئله ی نجومی و کیهانی را در نظر می گیریم که مشاهده گرانی هستند که آیا چقدر شتابی که از آن پارامتر هابل نتیجه می شود را دارند مشاهده می کنند و هر کدام در فریم رفرانس خود هم واقعند، تفاوتهایی را خواهند دید که همینها آیا چقدر موجب انحناء در فضا-زمان یا اتصال یا کانکشن غیر تخت شوند و متریکی غیر از متریک استاندارد دهند که بالاخره در بینهایت هم یحتمل بطور تقریبی (asymptotically) تخت شوند.

و اما موضوع حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینجا است که در این رفت و برگشتهای از مهبانگی به زمان حال و بلکه مهرمبوشهایی آیا بر انسانی که چقدر هم او را حیوان ناطق بگیریم نیز حضرت حق و حضرت رسول اکرم و امام زمان نیز آیا تا چه حدودی می تواند متجلی شود؟ یک نکته ای که مسلم است این است که ماورای عرفان و فلسفه کلام خدا در قرآن حکیم و خود حضرت رسول و ائمه ی اطهار به ما ثابت می کنند که انسان فقط حیوانی ناطق نیست هر چند که این خود جایگاهی است که آیا چقدر هم در دسترس خود ما نیز باشد! یعنی وقتی آن بیگانگی ای را که آلبر کامو می فرماید را بخواهیم دریابیم که چیست و اینکه آیا فقط با یک اعتراف نزد کشیش و روحانی کار درست می شود را بسنجیم، یحتمل هم متوجه شویم که مسئله خیلی عمیقتر از این حرفها است و همینها هم هست که از نسبیت خاص و عام و گرانش کوانتومی یحتمل سیاه چاله هایی نجومی را می توان انتظار هم داشت که متجلی می شوند.

و اما وقتی ما رسالت حضرت محمد مصطفی رسول اکرم صل الله علیه و آله را در نظر می گیریم، می بینیم همین عرب جاهلیت را نیز آنچنان تربیت فرمودند که اسلام جهانگیر شده است و دیگر مخصوص یک قوم خاصی مثل عرب یا عجم هم نیست هر چند که هنوز هم دشمنان خود را دارد و یحتمل بعضی اشکال هم کنند که دشمن تا زیر گوش ما هم آمده است! و به هر حال، همین اسلام است که از آن حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز نتیجه می شود و آن را جهانی می کند آنچنان که و ما هو الا ذکر للعالمین. و تا روز قیامت هم همین است حتی اگر همه و همه نیز بخواهند در غیبت اماممان بدنبال بقیت الله الاعظم بگردیم و باز هم نتوانیم او را بیابیم. 

البته حالا بنده ی حقیر یحتمل بتوانم با پورفسور حسنیه چهلرازی مشاوره هم کنم که بالاخره اگر ما با اسپینهای بالاتری هم روبرو شدیم و خواستیم آنها را هم در نظر بگیریم و آنگاه برگردیم ببینیم ابرتقارنها و ریسمانها چطور می شوند، داستان از چه قرار خواهد شد هر چند که بحثهای زیادی هم در این رابطه شده است؛ ولی خوب یحتمل هنوز هم در رابطه با گرانش کوانتومی اینها قابل بحث باشند که مثلاً ابرتقارنهای حداکثری آنگاه کدام می شوند و آیا آنگاه غیر از اینهایی است که الان هم هستند؟! یعنی آیا حجابها همینطوری خودشان کنار می روند یا اینکه خیر، و نعوذ بالله خود شارع مقدس را هم انتظار دارند که با ما وارد قمار شود؟ و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

۱. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿الحجر: ٩﴾

۲. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنزِیلًا ﴿الانسان: ٢٣﴾

فَلِلَّـهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٣٦﴾ وَلَهُ الْکِبْرِیَاءُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٣٧﴾ سوره مبارکه الجاثیة

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

حم ﴿١﴾ تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّـهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿٢﴾ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ وَالَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ ﴿٣

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

حم ﴿١﴾ تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّـهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿٢﴾ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ وَالَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ ﴿٣﴾ سوره مبارکه الاحقاف

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿١٠﴾ ... قَالُوا کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ﴿٣٠﴾ سوره مبارکه الذاریات

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا یَا وَلِیَّیِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا یَا حُجَّتَیِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا یَا نُورَیِ اَللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ اَلْأَرْضِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا یَا مَنْ بَدَا لِلَّهِ فِی شَأْنِکُمَا أَتَیْتُکُمَا زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّکُمَا مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکُمَا مُوَالِیاً لِأَوْلِیَائِکُمَا مُؤْمِناً بِمَا آمَنْتُمَا بِهِ کَافِراً بِمَا کَفَرْتُمَا بِهِ مُحَقِّقاً لِمَا حَقَّقْتُمَا مُبْطِلاً لِمَا أَبْطَلْتُمَا أَسْأَلُ اَللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمَا أَنْ یَجْعَلَ حَظِّی مِنْ زِیَارَتِکُمَا اَلصَّلاَةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ یَرْزُقَنِی مُرَافَقَتَکُمَا فِی اَلْجِنَانِ مَعَ آبَائِکُمَا اَلصَّالِحِینَ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُعْتِقَ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ وَ یَرْزُقَنِی شَفَاعَتَکُمَا وَ مُصَاحَبَتَکُمَا وَ یُعَرِّفَ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمَا وَ لاَ یَسْلُبَنِی حُبَّکُمَا وَ حُبَّ آبَائِکُمَا اَلصَّالِحِینَ وَ أَنْ لاَ یَجْعَلَهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِکُمَا وَ یَحْشُرَنِی مَعَکُمَا فِی اَلْجَنَّةِ بِرَحْمَتِهِ اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حُبَّهُمَا وَ تَوَفَّنِی عَلَى مِلَّتِهِمَا اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ ظَالِمِی آلِ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ اِنْتَقِمْ مِنْهُمْ اَللَّهُمَّ اِلْعَنِ اَلْأَوَّلِینَ مِنْهُمْ وَ اَلْآخِرِینَ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ اَلْعَذَابَ وَ اُبْلُغْ بِهِمْ وَ بِأَشْیَاعِهِمْ وَ مُحِبِّیهِمْ وَ مُتَّبِعِیهِمْ أَسْفَلَ دَرْکٍ مِنَ اَلْجَحِیمِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ اَللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ وَلِیِّکَ وَ اِبْنِ وَلِیِّکَ وَ اِجْعَلْ فَرَجَنَا مَعَ فَرَجِهِمْ [فَرَجِهِ] یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

گاهی اوقات شما می خواهید از حضرات آیاتی همچون آیت الله خروشانا چیتانیا در یافتن واکسن کروناویروس بیروت دوانه ای استفاده برید و برایتان مشکوک هم هست که آیا ایشان واقعاً هم آیت اللهی تشریف دارند که تفسیرشان از حیوان ناطق چه ربطی هم دارد به هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیء مذکورا؟ یعنی این یک مسئله است که استاد مطهری می فرمایند که شمر زمانه اسرائیل و آمریکا است، اما مسئله ی دیگر این است که حالا حضرت آیت الله سید حسن نصرالله مد ظله العالی نظرشان راجع به آیت الله خروشانا چیتانیایی که معلوم نیست چقدر هم مشکوک است را بفرمایند؛ مثلاً نظر خروشانا چیتانیا راجع به واکسن کروناویروس بیرون دوانه ای یحتمل همان است که آقا مردم اصلا نمی دانند بیرون دوانه چه نوع واکسنی است که آیا خوراکی اش بهتر است یا تزریقی اش همانطور هم که ایشان می فرمایند که اصلا خیلیها نمی دانند بیرون دوانه را که خیلیها عاشقش هستند که چطور ممکن است چقدرها را زندگی بخشد و درمان کند؟ و اما خیلیهای دیگری هم هستند که حتی اگر بیرون دوانه ها را بدانها تزریق کنند یا بخورانند باز هم ناراحتند که بیرون دوانه؟ کدام بیرون دوانه؟! به عبارت دیگر بعضی یحتمل این حرف استاد خروشانا چیتانیا را هر چند که خودشان مشکوک هستند همانطوری که از اسمشان هم پیدا است، ولی به هر حال تعبیر می کنند نظر ایشان را که خیلیها هم یحتمل بروند به زیارت ائمه ی سر من رای؛ ولی بعد بفرمایند که سر من رای؟ اصلا سر من رای یعنی چه؟ و این بود این سر من رای سر من رای که همه هی می گویند؟! بنده ی حقیر بیش از این دیگر چیزی در این مورد عرض نمی کنم تا اینکه خود حضرت آیت الله سید حسن نصرالله نظرشان را یحتمل خود مایل باشند که بفرمایند چرا که مسئله فقط این هم نیست که حالا مثلاً صاحب خسی در میقات یا در چاپ آن کتاب آمده اند بنویسند مرقد حضرت زینب کبری سلام الله علیها یا زینبیه و اشتباهی نوشته اند دعوت شده است از ایشان برای مرقد زینت. و حالا شاید زینت هم مرقدی دیگر دارد که ربطی هم به مرقد یا واکسن بیرون دوانه نداشته باشد.  

و اما در رابطه با جزایر اطلاعاتی دو الی چهار و حتی الی یازده-دوازده بعدی بنده ی حقیر سعی کردم از مقالات حسنیه چهلرازی هم حتی المقدور استفاده کنم و از مشورت مقالات حسنیه دخت چهلرازی در مقالات کتز-کیم-ترازی-وفا استفاده برم که بالاخره گروه های بازبهنجارش هم آیا اینجا جایز است و بلکه تنظیم دقیق فقهی بتولی-مضطره-یائسه ای هم می شود یا مسئله فقط مربوط است به عادات استحاضه و حیض؟ مسئله این است که یک وقت هست که جزایر اطلاعاتی را برای همین یک ساعت یا یک روز یا یک سال آینده می خواهیم استفاده بریم یا پیشگویی کنیم و مهبانگ-مهرمبوش یا بیگ بنگ بیگ کرانچ را نیز سعی می کنیم بدان نجومی-کیهانی حتی المقدور مهندسی کنیم و با آنها سازش اش دهیم. اما یک وقت هم هست که مسائل فقهی را کلاً از مسائل ریاضی فیزیکی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می خواهیم جدا هم کنیم و لذا یحتمل اینجا مقالات حسنیه چهلرازی نیز به کمک آیند؛ و الله اعلم.

البته اینجا این نکته هم مطرح است که شما یک وقت هست که می خواهید مرجع تقلید اعلم را بیابید و به او اقتدا کنید و در عین حال مسائل فقهی و اصولی را هم در عین حال خود دنبال می کنید و مورد تحقیق و بررسی واقع می کنید. و اما یک وقت هست که خیر؛ شما فقط می توانید تا یک حدی هم مسائل را دریابید و ماورای آن دیگر نمی دانید مسئله از چه قرار می شود همانطور که می فرماید نحن نزلنا الذکر و نحن له حافظون یا قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿الأنعام: ١٥١﴾

وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ ﴿طه: ١٣٢﴾. یعنی شما گاهی می دانید که مرجع تقلید اعلمی هست و کدام هم هست و اما اینکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حالا چطور در این بین حتی در مکه یا هر جای دیگری می تواند متجلی شود را هم دقیقاً یحتمل ندانیم که آیا همان اعلم است یا آیا از اعلم است که می توان به امام زمان عجل الله فرجه الشریف کی و کجا رسید؟ و الله اعلم! می بینید که مسائل جزایر اطلاعاتی گاهی سخت هم می شوند! و اما یک ایمانی راسخ را می طلبد برای اینکه بخواهیم در این راه جهاد فی سبیل الله نیز قدم برداریم هر چند که یحتمل اشکال هم شود که حالا ما کجا و این حرفها کجا؟ و چرا که مثلاً ما در همین مد استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و ریسمان و گرانش کوانتومی و هندسه ی ناجابجایی نیز مانده ایم و بقیه ی کارها را حالا دیگر کاری نداریم. و همین هم هست که باید به مقالات پورفسور حسینیه چهلرازی بیشتر هم توجه کرد البته اگر بتوانیم آنها را یقیناً هم پیدا کنیم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَـٰذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿٧١﴾ قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا ۖ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ ﴿٧٢﴾ وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ ﴿٧٣﴾ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿٧٤﴾ وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ۖ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿الزمر: ٧٥

فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا ۖ سُنَّتَ اللَّـهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ ۖ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ ﴿غافر: ٨٥

کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿فصلت: ٣

مَّنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا ۗ وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ ﴿فصلت: ٤٦

 

https://arxiv.org/abs/2008.04944

https://arxiv.org/abs/2007.00009

https://arxiv.org/abs/1908.05962

...

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ ﴿الزمر: 32﴾

 

اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً اَللَّهُمَّ لَکَ اَلْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُکَ فِی أَوْلِیَائِکَ اَلَّذِینَ اِسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذِ اِخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ اَلنَّعِیمِ اَلْمُقِیمِ اَلَّذِی لاَ زَوَالَ لَهُ وَ لاَ اِضْمِحْلاَلَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ اَلزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ اَلدُّنْیَا اَلدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ اَلْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ اَلذِّکْرَ اَلْعَلِیَّ وَ اَلثَّنَاءَ اَلْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلاَئِکَتَکَ وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ وَ جَعَلْتَهُمُ اَلذَّرِیعَةَ [اَلذَّرَائِعَ] إِلَیْکَ وَ اَلْوَسِیلَةَ إِلَى رِضْوَانِکَ فَبَعْضٌ أَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ إِلَى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْهَا وَ ...

 

 

بعضی بد جوری هم اشکال می کنند که حالا همین کتاب جبرت را بخوان یا همین مجلات از قبیل سروش صدا و سیما را هم مطالعه کن و چه کار داری هی بروی آرشیو کرنل ببینی فرضاً مریم سوتیک و پوپ و ساها جدیداً آیا در بین مقالات انرژیهای بالا و سیاه چاله ها و ابرگرانش اس-تی-یو و چیزی بیرون داده است یا خیر؟ یعنی اشکال اینجا است که بالاخره خودت را خیلی هم درگیر نکن و بلکه ببین سروش و منتقدانش هم چه دارند عرض کنند؟ این البته یک نکته ی مهمی هم هست که بی جهت خودت را بیش از حد خسته هم نکنی! و اما مسئله این است که موضوعی که ما داریم دنبال می کنیم را نمی توانید از دهان کسانی که ادعایشان می شود که اعلم هستند هم نشنوید و بروید از غیر اعلم بشنوید. یعنی اولاً که نباید تقلید کنید حتی المقدور و اگر هم می خواهید تقلید کنید باید از اعلم تقلید کنید. حالا فرضاً بنده ی حقیر ندانم کیهانشناسی و نجوم دارد چه می گوید راجع به پارامتر هابل و اختلاف آنها چیست و از آن طرف هم ندانم ولی فقیه مد ظله العالی هم چرا اعلم است و بلکه کجا مسئله ی کروناویروس کوید-19 طبابت می خواهد و کجا  فقاهت هم یحتمل لازم است؛ و آنگاه هی بگویم سروش سروش سروش سروش. سروش بخوان؛ سروش نخوان! مثل این است که در مسئله ی حکمیت یک چیزی بین ابو موسی اشعری و عمرو بن عاص حالا در شرم الشیخ است یا کربلا است یا کجا؟ بالاخره این در نظر گرفته نشود که در جهاد فی سبیل الله کی است که اعلم است و دو گروه که در مقابل هم قرار گرفتند همه و همه بفرمایند که کاری هم نداریم که عمرو بن عاص چقدر هم مایل است که برود شرم الشیخ بجای کربلا به حکمیت خود بپردازد و دست بالا را هم نسبت به اشعری بگیرد و حالا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام هم اگر اعلم است؛ خوب باشد، ولی حالا لازم هم نیست چیزی بفرمایند.

یعنی وقتی امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام اعلم است و مسئله ای مثل جهاد فی سبیل الله هم در پیش است و بلکه پشت سر نهاده شده است و حالا هم باید به حکمیت پرداخت، آیا معنایش این است که امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام و معاویه و ابوموسی اشعری و عمرو ابن عاص و مالک اشتر و ابن عباس و خوارج و همه و همه چون دارند بالاخره به نوعی جهاد فی سبیل الله هم می کنند و قرآنها هم که همه بالای نیزه ها رفته بوده اند؛ و لذا همه و همه هم به نوعی خود اعلم هستند چرا که آیا همه در حضور اعلم هستند یا خیر؟  و همه و همه دارند با هم اقل کم اش دعواهای طلبگی هم می کنند دیگر. و هر کسی هم در حد خودش است که دارد از این کارهای طلبگی و شاگردی و دانشجویی هم می کند. پس بنابراین دیگر جای گله هم نیست که چرا اینطور شد و آنطور هم نشد و .... اقا بالاخره مریدیان و زنیان را هم که در نظر بگیرید ممکن است که تو اصلا زن نیستی و او هم بگوید تو اصلا مرد نیستی و .... و اما آیا این دعواها حد و حسابی هم ندارد و هر کی هر کی محض است و سروش و آرشیو دانشگاه کرنل و کتابخانه ی ای-شیعه دات آی آر و همه و همه هم یکی است و همه ی مزاجهای دموی و صفراوی و بلغمی و سودایی هم یکی است و همه و همه ی اخلاقهای خوب و بد و من خوبم تو خوبی؛ من خوب نیستم تو خوب نیستی و من خوبم تو بدی و من بدم تو خوبی روانشناسی هم همه و همه باز رسیده اند به یک اخلاق واحدی که از اول تا آخر همه مکارم اخلاق عالی است چرا که رسیده ایم به یک گراند یونیفیکاسیون اتحاد بزرگ توحیدی و می دانیم هم که از امیر المومنین در توحید هم که بالاتر نداریم و بلکه مثال بشر در توحید قرآنی علی ابن ابیطالب امیرالمومنین علیهم السلام است؟! آقایان خانمها دهکده ی جهانی که نیست که بفرمایید همه و همه ی دهاتیها پا شده اند آمده اند شهر و از شهریها هم جلو زده اند و بلکه شهریها را هم وادار کردند برگردند بروند دهات در دهکده ی جهانی و سروش و آقازاده ها هم همه و همه رفته اند آمریکا و حالا بعضی هم این میان المپیادی شده اند و رفته اند استاد دانشگاه شده اند آمریکا و اروپا و چین و استرالیا و ...! این خلاف حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است و تخلف محض است بجای اینکه بخواهیم به خلیفة اللهی از راه حکمت الهی برسیم. و لذا مسئله را هر چند که می خواستیم پروانه هایی یحتمل بی پی اسی یا غیر بی پی اسی را هم خبر کنیم که همه و همه را از سیاه چاله های اس-تی-یو ابرگرانشی یا هر سیاه چاله ی دیگری که سر راهمان به مهبانگ و مهرمبوش دیدیم بعضیها را گرفتار کرده اند نجات هم دهند. و خوب، حالا اگر نشد و خود پروانه ها را هم آمدند همه و همه را نجات دهند و بلکه خودشان را هم کشاندند توی سیاه چاله ها و مهبانگ و مهرمبوش و ...، و خوب و اما بالاخره کلنا عباسک یا سیده زینب (سلام الله علیها). کربلا را که از ما نگرفته اند که آیا برویم یا نرویم آنجا به یاری امام حسین علیه السلام و اسرا و بلکه دو طفلان مسلم و .... حالا دیسنی لاند هم در کربلا نداریم خوب نداشته باشیم! السلام علیک یا اباعبدالله الحسین و و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۷۴ وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ ضَمْرَةَ الضِّبَابِیِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِیَةَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکَی بُکَاءَ الْحَزِینِ وَ یَقُول 

یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لاَ حَانَ حِینُکِ هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی لاَ حَاجَةَ لِی فِیکَ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلاَثاً لاَ رَجْعَةَ فِیهَا فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ.

74 - از خبر ضرار ابن ضمره ضبابىّ (که از خواصّ و نیکان اصحاب امام علیه السّلام) است هنگامى که نزد معاویه آمد

و معاویه از امیر المؤمنین علیه السّلام از او پرسید، گفت: گواهى مى‌دهم که در بعضى از جاهایى که عبادت میکرد دیدم او را هنگامیکه شب پرده‌هاى تاریکى گسترده و آن حضرت در محراب عبادت ایستاده، ریش خویشتن در دست گرفته، مى‌پیچید مانند پیچیدن مار گزیده، و گریه میکرد مانند گریه کردن اندوه رسیده، و (در باره دنیا) مى‌فرمود(1) اى دنیا اى دنیا از من بگذر، آیا (براى فریب) خود را بمن عرضه میکنى و مى‌نمایى؟ یا بمن شوق داشته مرا خواهانى؟ نزدیک مباد هنگام (فریب) تو، و چه دور است آرزوى تو! دیگرى را بفریب که مرا بتو نیازى نیست، 2- و ترا سه بار طلاق گفته‌ام (از تو چشم پوشیده‌ام) که در آن بازگشت نیست، پس زندگانى تو کوتاه، و اهمیّت تو اندک، و آرزوى تو پست است. 3- آه از کمى توشه (عبادت و بندگى) و درازى راه، و دورى سفر (آخرت) و سختى ورودگاه (قبر و برزخ و قیامت. پس از این معاویه گریست و گفت: خدا ابا الحسن را رحمت کند چنین بود، اى ضرار اندوه تو بر آن حضرت چگونه است؟ گفت مانند اندوه زنى که فرزندش را کنارش سر ببرند).

 

 

http://lib.eshia.ir/11479/6/1119

 

45 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است بعثمان ابن حنیف انصارىّ که از جانب آن بزرگوار حاکم بصره بود

هنگامیکه بحضرت خبر رسید که او را گروهى از اهل بصره به مهمانى خوانده‌اند و رفته (و او را بجهت رفتن بآن مهمانى نکوهش نموده است، و عثمان و برادرش سهل ابن حنیف که از جانب امام علیه السّلام بر مدینه حکومت داشت هر دو از اصحاب رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و تا آخر عمر شیعه و دوستدار امیر المؤمنین علیه السّلام بودند، و از اینرو رجال دانان در نیکى این دو برادر اختلاف و تردید نداشته در نقل اخبار آنها را مورد وثوق و اطمینان مى‌دانند، و پاره‌اى از سرگذشت عثمان ابن حنیف در وقت تسلّط اصحاب جمل بر بصره در شرح خطبه یک صد و هفتاد و یکم گذشت):

...

وَ مِنْ هَذَا الْکِتَابِ وَ هُوَ آخِرُهُ

إِلَیْکِ عَنِّی یَا دُنْیَا فَحَبْلُکِ عَلَى غَارِبِکِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِن مَخَالِبِکِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِکِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِکِ أَیْنَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِکِ أَیْنَ الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِکِ هَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِینُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً وَ قَالِبًا حِسِّیّاً لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُودَ اللَّهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِیِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی وَ مُلُوکٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلاَءِ إِذْ لاَ وِرْدَ وَ لاَ صَدَرَ هَیْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَکِ زَلِقَ وَ مَنْ رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حِبَالِکِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْکِ لاَ یُبَالِی إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْیَا عِنْدَهُ کَیَوْمٍ حَانَ انْسِلاَخُهُ اعْزُبِی عَنِّی فَوَاللَّهِ لاَ أَذِلُّ لَکِ فَتَسْتَذِلِّینِی وَ لاَ أَسْلَسُ لَکِ فَتَقُودِینِی وَ ایْمُ اللَّهِ - یَمِیناً أَسْتَثْنِی فِیهَا بِمَشِیئَةِ اللَّهِ - لَأَرُوضَنَّ نَفْسِی رِیَاضَةً تَهُشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرَتْ عَلَیْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِی کَعَیْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِینُهَا مُسْتَفْرَغَةً دُمُوعُهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْیِهَا فَتَبْرُکَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِیضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِض وَ یَأْکُلُ عَلِیٌّ مِنْ زَادِهِ فَیَهْجَعُ قَرَّتْ إِذاً عَیْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِینَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِیمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِیَّةِ طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَکَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِی اللَّیْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْکَرَى عَلَیْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ کَفَّهَا فِی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِکْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ «أُولٰئِکَ حِزْبُ اللّٰهِ أَلاٰ إِنَّ حِزْبَ اللّٰهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)» فَاتَّقِ اللَّهَ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ وَ لَتَکْفِکَ أَقْرَاصُکَ لِیَکُونَ مِنَ ا لنَّارِ خَلاَصُکَ.

 

و قسمتى از این نامه و پایان آنست (در نکوهش دنیا و ستودن پارسایان‌

و کسانیکه دل بآن نبسته از کار خدا غافل نمانده‌اند):

10- اى دنیا از من دور شو که مهارت بر کوهانت است (مهارت را به گردنت انداخته ترا رها کرده‌ام) من از چنگالهایت جسته، و از دامهایت رسته، و از رفتن در لغزشگاههایت (گمراهیهایت) دورى گزیدم. کجایند کسانیکه به بازیها و شوخیهایت گرفته فریبشان دادى، کجایند مردمانى که به زینت و آرایشهایت در فتنه و گمراهیشان انداختى؟ اینک ایشان گروگان گورها و فرو رفته در لحدها هستند! 11- سوگند بخدا اگر تو شخصى بودى دیدنى و کالبدى محسوس حدود (کیفرهاى) الهىّ را بر تو اجرا مى‌نمودم به سزاى بندگانى که بسبب آرزوها فریب دادى، و مردمانى که در پرتگاه‌ها (ى‌ شقاوت و بدبختى) انداختى، و پادشاهانى که به نابودى سپردى، و آنان را در آبگاههاى بلاء و سختى فرود آوردى جائیکه فرود آمدن و بازگشت (سزاوار) نبود. 12- چه دور است که من از تو فریب خورم هر که بر لغزشگاهت گام نهد بلغزد، و هر که در آبهاى انبوهت سوار شود غرق گردد، و آنکه از ریسمانهاى دامت کناره گیرد موفّق شده (رستگار گشته) است، و کسیکه از تو سالم ماند اگر جاى خوابگاهش تنگ باشد (در سختى و ناکامى زندگانى کند) باکى ندارد (چون میداند این سختى بزودى مى‌گذرد، لذا مى‌فرماید:) و دنیا نزد او به روزى ماند که وقت گذشتن آن رسیده است.

13- از من دور شو که بخدا سوگند رام تو نمى‌گردم تا مرا خوار سازى، و هموارت نمى‌شوم (فرمانت نمى‌برم) تا مرا (بهر جا خواهى) بکشى، و سوگند بخدا سوگندى که در آن مشیّت و خواست خدا را جدا مى‌سازم (چنانکه خداوند بآن دستور داده در قرآن کریم س 18 ى 23 مى‌فرماید: وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‌ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً ى 24 إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ^ یعنى هرگز براى کارى مگو من آنرا فردا خواهم کرد مگر آنکه خدا بخواهد یعنى بگو انجام مى‌دهم اگر خدا بخواهد) خود را تربیت میکنم چنان تربیتى که شاد و شگفته گردد بقرص نانى که بر آن خورشى یابد، و در خورش به نمک قناعت کرده بسازد، و (از بسیارى گریه) کاسه چشمم را بحال خود گذارم که اشکهایش تهى شود مانند چشمه‌اى که آبش فرو رفته است (آنقدر بگریم که اشکم نماند) 14- آیا شکم حیوان چرنده از آنچه مى‌چرد پر میشود که به پهلو مى‌افتد، و رمه گوسفند از علف و گیاهش سیر مى‌گردد و سوى خوابگاه مى‌رود، و علىّ (صلوات اللّه علیه) توشه خود را خورده مانند چهارپایان مى‌خواهد؟

در چنین حالى چشمش روشن باد که پس از سالهاى دراز به چهار پاى یله و چرنده در گله پیروى نماید (در صورتى که ننگ است که همّت و اندیشه شخص خوردن و آشامیدن باشد)! 

15- خوشا نفسى که آنچه پروردگارش واجب کرده اداء کند، و در سختى شکیبا باشد، و در شب از خواب دورى گزیند تا زمانیکه خواب و پینکى بر او غلبه نماید زمین را فرش پنداشته دستش را بالش قرار دهد، در گروهى که ترس بازگشت (روز رستخیز) چشمهاشان را بیدار داشته، و پهلوهاشان را از خوابگاهها دور ساخته، و لبهاشان بذکر و یاد پروردگارشان آهسته گویا است، و به بسیارى استغفار (و درخواست آمرزش) گناهانشان (مانند ابرهاى پراکنده) پراکنده شده است (در قرآن کریم س ى 58 22 

مى‌فرماید: أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ یعنى) آنان حزب و گروه خدا هستند، بدانید که حزب خدا رستگارند.

16 پس اى پسر حنیف از خدا بترس (شکم چرانى مکن) و چند قرص نانت باید ترا بس باشد تا سبب رهائیت از آتش گردد.

نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 45، جلد 5، صص 972-975

http://lib.eshia.ir/11479/5/972

 

زیارت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام

:

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَکِ اَلَّذِی خَلَقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا اِمْتَحَنَکِ صَابِرَةً أَنَا لَکِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوکِ وَ وَصِیُّهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُکِ إِنْ کُنْتُ صَدَّقْتُکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِی بِتَصْدِیقِی لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِی فَاشْهَدِی أَنِّی ظَاهِرٌ [طَاهِرٌ] بِوِلاَیَتِکِ وَ وِلاَیَةِ آلِ بَیْتِکِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ

 

کلنا عباسک یا سیده زینب (سلام الله علیها)

 

اتفاقاً نه تنها دنیا به آقا دامادها خیلی وفا نمی کند و عروسی است که همه ی شوهرهایش را هم می کشد، و یحتمل خوب هم هست که دستمان را بدهیم به دامان بعضی از همین عروس خانمهای آینده ای که حتی همین دنیا به خود آنها نیز رحمی ندارد و حتی خود آنها را نیز می کشد و بلکه بالاخره حتی از فرون تاریک هم گذشته و به مهبانگ و حتی مهرمبوش (بیگ بنگ و بیگ کرانچ) هم حتی المقدور برویم یا در آن جهتها سعی کنیم و ببینیم پارامترهای هابل نجومی و کیهانی بلکه چرا اینقدر تفاوتها هم می توانند داشته باشند که در نظریه و مدلها متفاوتند؟ و در این راه یحتمل هم از کنار مالک اشتر رحمه الله و حتی امام موسی اشعری و عمرو بن عاص هم بگذریم که کنفرانسهایشان در کربلا نیز که نبوده است و بلکه در شرم الشیخ و مجمع الجزایر دیگری هم همان حول و حوش نیز نبوده است و هستی و زمان هایدگر و پدیدار شناسی هوسرل را هم که یحتمل اصلا فرصتش نباشد که ببینیم چه بوده اند و بدایه و نهایه الحکمه علامه طباطبایی هم که مثل حکمت متعالیه اسفار اربعه را خیلی واردش نشده ایم و .... و لذا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل بخواهیم سعی کنیم نظر خود را محدود و معطوف کنیم به نقاطی چند از اسیلاتورها یا نوسانگرهایی خطی که بالاخره اگر حدود ماورای بنفش و مادون قرمز آنها را حساب کنیم، آنگاه آنتروپی این سیستم مکانیکی مورد نظر چه خواهد شد؟ البته یک وقت هست که همین سیستم مکانیکی را حساب می کنید که تا مهبانگ و مهرمبوش هم رفته است و برگشته است و بلکه دارد در این راستا هم نوسانگری می کند و آنگاه آیا چقدر همین سیستم مکانیکی را می خواهید تنظیم دقیقش (فاین تونینگ) کنید با چقدرهایی هم برشهایی (کات-اف) در این راستا در دو جهت یو-وی و آی-آر. البته اینجا این سوال هم هست که نیت و انگیزه ی شما از این کار هم چیست که حتی دست در دست انسان 250 ساله ی معادل از پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم گرفته تا همه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام داده و طول تاریخ عالم را کیهانی و نجومی بخواهید حتی طی کنید؟ حکومت مهدوی را می خواهید تثبیت کنید یا چیز دیگری است هر چند که حالا چقدر هم بلدیم که با کنترل لباس به تن کرده و مسائل متناظر یافتن بردارهای کیلینگش را نیز بیابیم؟

خوب، اینجا یحتمل بعضی اشکال کنند که شما باید از متریکهایتان بتوانید فاکتور بگیرید بعد از اینکه پیمانه ای از این متریکها را هم یافتید یا بلکه انحناها را پیمانه ای کرده یا اتصالها (کانکشنها) را و مسئله را از حالت هندسی اش آنگاه یحتمل بتوانید توپولوژیکی کنید و سیستم مکانیکی خود را توپولوژیکی هم محاسبات کنید و مثلاً از مکانیک کلاسیک گلدستین بروید به بنیادهای مکانیک آبراهام-مارسدن یا تعداد نقاطتان را از تعداد معدودی اوسیلاتور به بینهایت از آنها بسط دهید و روی فضاهای هیلبرتی کوانتومی بحث کنید یا حتی یک بار دیگر هم کوانتیزه نموده و وارد میدانهای کوانتومی شده و مدل استاندارد ذرات فیزیک را در نظر بگیرید و بلکه ابرتقارنهایی هم بدان بیافزایید و حتی یحتمل معادل کاپوستین-ویتنی مسئله و برنامه هندسی لنگلندز را مشاهده کنید یا حتی گرانش دو بعدی را حتی از دیدگاه ریاضی-فیزیکی میرزاخانی هم بنگرید. یا حتی ابرتقارن ریسمانی/منظره ای/باتلاقی را بی-پی-اسی یا بلکه غیر بی-پی-اسی نیز ملاحظه کنیم حوری کریستینا تراضی (یا طرازی یا ترازی) کدام می شود؟ و آنگاه یحتمل هم توانستیم مسائل را به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کاربردی هم کنیم که مثلاً مسائل مضطره چطور می شود و غیر مضطره نیز چطور است؟ و در عین حال همه چیز هم که برنمی گردد به صفراوی یا بلغمی و بلکه مصلحهای دموی و سودایی و بلکه طیفنگاری دقیقتر آنها نیز از چه قرارند؟ می بینید که کلی کار داریم اینجا و هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم که بالاخره مهبانگ از کدام طرف است و مهرمبوش کدام ست؟! ایستگاه اتوبوس شاتل از در دوم مسجد متقین تا مسجدمان هم چقدر راه است و پیاده برویم بهتر است یا سواره یا از کدام راه یا ...؟  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

33734

إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿٢٤﴾ إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿٢٥﴾ قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ﴿٢٦﴾ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ ﴿٢٧﴾ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ ﴿٢٨﴾ إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿٢٩﴾ یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ سوره مبارکه یس

 

بنده ی حقیر آمدم یک همچنین آیاتی را در اول نظر قبل بنویسم و نمی دانم چه شد که یک مرتبه صفحات مرورگر گوگل کروم ام محو شد و بنده ی حقیر هم یادم رفت که دوباره بزنم که مثلاً می خواهم که این صفحات برگردد وقتی صفحه ی جدیدی هم باز می کنید و لذا بر هم نگشتند. و اما از دیدگاه طب مدرن و طب سنتی و همینطور دعاها و خصوصاً دعاهای مفاتیح و بلکه کروناویروس هم باید توجه داشت که خوب دقیقاً مسئله چیست؟ این یحتمل عقده می شد برایم اگر نمی نوشتم و می خوابیدم! حالا گیریم که در مفاتیح هم نیامده بود که برای تنگی نفس می شود بول شتر مصرف کرد. و بعضی هم یحتمل به غلط و بلکه برای عوام فریبی خود اشکال کردند که اتفاقاً امام صادق علیه السلام خودش هم هفته ای یک بار بول شتر مصرف می کرده اند خصوصاً وقتی احساس می کرده اند که به اعصابشان خیلی دارد فشار می آید و بالاخانه شان را هم اجاره کرده اند و وام ودیعه ی استیجاری هم به آنها تعلق نگرفته و ندارند هم که بدهند. و حالا این را هم یحتمل شکاکین خیلی شک کنند که این را از طرفداران طب مدرن بوده است که تهمتهای اینچنینی به امام زده اند یا خود طرفداران طب سنتی بوده اند که از این غلطها کرده اند جای اینکه بروند مثلاً کتابهای طب مدرن را بسوزانند. تازه این شکاکیت هم که تمامی ندارد که بالاخره آیا 6 میلیون اجاره داده است بالاخانه را؟ 8 میلیون داده است؟ 12 میلیون داده است؟ چقدر اجاره داده است؟ یعنی اینجا مسئله ی توبه و برائت یک چیز است و اما مسئله ی اجاره ی خانه ها و بالاخانه های خالی هم چیز دیگری است دیگر. حالا ودیعه را هم که دیگر کاری نداریم که چطور ممکن است بعضی بخواهند مالک را هم تحریف و تحریم کرده و همینطور بدون ودیعه و پول پیش بالاخانه را اجاره کنند؛ اینکه دیگر سکه و دلار هم نیست که هر وقت خواستیم بالا پایینش کنیم و بلکه بگوییم اصلا حالا ودیعه هم هیچی و وام مسکن هم هیچی و بلکه چهار تا صفرش را هم بزن راحت! به ما چه؟ این حرفها که تقصیر ما نیست! حالا بنیاد مستضعفین هم اصلا کشک و چهار تا برج را هم این برداشته و چند تا زمین هم مال اون. مگر دیگر برج و زمین قحطی است که مستضعفین جا بمانند توپولوژیکی و هندسی و جغرافیایی و بلکه خمینه ای؟ پارامتر هابل نجومی و کیهانی مسئله را برای نیروی ضعیف/قوی کیو-سی-دی شبکه ای که نمی خواهیم حساب کنیم؟ به ما چه؟ حالا شاید هم بخواهیم مسئله را بیست وجهی/دوازده وجهی حساب کنیم. إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّـهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا ﴿الانسان: ٩﴾. بنده ی حقیر اگر می دانستم خود مسجد رفتن و پیش نماز خیلی خوبی هم داشتن خودش به خودی خود می تواند چه کربلایی شود، دیگر این همه کیف نمی کردم که چرا این همه رفته ام کربلا! امر به معروف و نهی از منکر هم یعنی چه؟ حالا گوشه های خیابان هم آیا فحشاء داریم یا نداریم؟ به ما چه؟ اصلا تو از کجا می دانی آقای شکاک؟ سرت را بیانداز پایین برو مسجد و بیا! به این کارها چه کار داری؟ فضولی؟ بلکه شیطان بزرگ هم خواست یک وقت دیدید شیطان بزرگ دیگری را امر به معروف و نهی از منکر کند. آیا تو ضامنی؟ به ما چه؟

البته اینجا این سوال هم مطرح است که همانطور که گفته شد گیریم که در مفاتیح هم اصلا حرفی از بول شتر نیامده بود و در عطاریها هم یافت نشود همانطور که الآن هم مثلاً زنجبیل یافت نمی شود. وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا کَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِیلًا (انسان: 17). خوب، آنوقت تکلیف چیست؟ بالاخره یحتمل چه از طرق طب سنتی یا طب مدرن به این نتیجه برسد بیمار که حالا که تنگی نفس هم خیلی گرفته است، حتی المقدور درمانهای توصیه شده را رعایت نموده و بلکه شیوه نامه های بهداشتی را هم رعایت کند. و اما دست آخر دست آخر ببیند آیا چقدر هم برایش مقدور است که اگر این تنگی نفس خیلی دارد به قلبش فشار هم می آورد، آنگاه بلکه برود یک فکری هم برای قلبش کند قبل از اینکه آن هم یک کاری بدتر از تنگی نفسش بگذارد روی دستش. مثلاً عمل جراحی قلب باز کند اگر در دسترسش است یا حتی بلکه آنژیو کند و بادکنک بیاندازند و گرفتگیهای قلب را باز کنند و .... رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿آل عمران: ٨﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: ۵۶﴾

 

قوله صلّى اللّه علیه و آله: مثل علی فی هذه الأمة...

100-أخبرنا أبو القاسم واصل بن حمزة البخاریّ-قدم علینا واسطا- أخبرنا عبد الحمید بن محمّد بن داوود قال: حدّثنا أبو القاسم الحسین بن محمّد بن إسماعیل بن أبی عابد القاضی، حدّثنا أبو الحسین زید بن محمّد بن جعفر بن المبارک، حدّثنا محمّد بن أحمد بن نصر، حدّثنا أحمد بن عبید، حدّثنا إسحاق بن بشر، عن عمرو بن أبی المقدام، عن سماک، عن النعمان بن بشیر، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم: إنّما مثل علیّ فی هذه الأمّة مثل قل هو اللّه أحد فی القرآن‌ 2.

 

2. أخرجه القندوزی فی ینابیع المودة 125، و أخرجه من طریق مؤلفنا ابن المغازلی: الشافعی الواسطی فی مناقبه کسائر الموارد، و اللفظ فی حدیث ابن عباس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: یا علی ما مثلک فی الناس إلاّ کمثل سورة قل هو اللّه أحد فی القرآن، من قرأها مرة فکأنما قرأ ثلث القرآن، و من قرأها مرتین فکأنما قرأ ثلثی القرآن، و من قرأها ثلاث مرات فکأنما قرأ القرآن کله، و کذا أنت یا علی!من أحبک بقلبه فقد أخذ ثلث الإیمان، و من أحبک بقلبه و لسانه فقد أخذ ثلثی الإیمان، و من أحبک بقلبه و لسانه و یده فقد جمع الإیمان کله، و الذی بعثنی بالحق نبیا لو أحبک أهل الأرض کما یحبک أهل السماء لما عذب اللّه أحدا منهم بالنار.

راجع ینابیع المودة 125.

http://lib.eshia.ir/86899/1/108

 

در بشر چون قل هو اللهی به قرآن یا علی

 

 

در بشر یک شکاکیتی تا سر حدهای بیگانگی کفرآمیز از خود و خدا هست که مانع می شود او به یقینی برسد بخواهد حتی توبه کند و آنگاه به سمت خدا برود. این را صاحب خسی در میقات در کتابش نشان می دهد که چنین بیگانگی ای وجود هم دارد با اینکه او خود مترجم بیگانه ی آلبر کامو است. یعنی یافتن آن حکیم الهی که باید انسان آیا بتواند در قلب خود به او برسد همانطور هم که در بیرون نیز همین خدای حکیم الهی همه جا متجلی است را توبه نمی کند و بلکه در کفرش شک هم می کند که اصلا داستان از چه قرار است؟

این مسئله از دیدگاه مدرن و اما حتی عوامانه و مستضعفین یک چیز است و از دیدگاه مستکبرین و حتی سران ابرقدرتها و نوچه های آنها چیز دیگری است؛ ولی در عین حال، یک چیزی هم هست که همه جا این شکاکیت و یحتمل حتی در هر سالک الی الله نیز مشهود است که از سعی رسیدن به آن برادری که در او خدا متجلی است و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست شک می کند.  شما مثلاً نمی بینید که مردم چقدر هم مرتب در بعضی کشورها رانندگی می کنند و قوانین را هم خیلی خوب رعایت می کنند که باید هم همینطور باشد. و اما در همین کشورها و خصوصاً همین کشوری هم که خیلی ادعای ابرقدرتی هم دارد می بینید که چطور پلیسش از روی نژادپرستی یا هر دلیل دیگری آنقدر زانویش را روی گردن دیگری فشار می آورد تا او را می کشد!

اتفاقاً بنده چند روز پیش داشتم فُرادا نماز می خواندم  و دو زانو نشسته بودم که یک آقای محترم خیلی مهربانی آمد نزد این حقیر و فرمودند که من می بینم که اینطوری که تو نشسته ای ناراحتی و بهتر است روی صندلی بنشینی بجای اینکه دو زانو نشسته ای! بنده نمی دانم چرا با او رفتم توی بحث تا جایی که گفتم یک چیزهایی هست که انسان دوست نمی دارد ولی یحتمل بنفعش هم هست همانطوری که آیه ی شریفه می فرماید: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (البقرة: 216). ایشان فرمودند که من دیدم تو هم هم هیکل منی و گفتم یحتمل بهتر است که مثل من روی صندلی به نماز بپردازی. و یحتمل هم از سماجت این حقیر خدای ناکرده ناراحت شدند. ولی به هر حال، یک مجاهدت و مقاومتی باید در کار باشد در امر جهاد فی سبیل الله هر چند که موضوع این هم نیست که انسان به خود ریاضتهای مرتاض مآبانه نیز بدهد! یک جاهایی حتی قتال هم لازم می آید.

البته این را در جوامع ابرقدرتی همچون جوامع خودمان صرحتاً می بینیم که چطور شیرازه ی همه چیز هم می تواند در کمال کفر و شرک به هم بریزد در میان همه ی این شکاکیتها که خود ما هم داریم. یعنی حتی وقتی به آن حکیم الهی که یحتمل افلاطون هم در جمهوری اش بدنبال هم او بوده است رسیدید معنایش این نیست که دیگر شک و تردیدها در فرضاً حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز تمام است! ولی بالاخره یحتمل یقین کنید که نه دیگر باید شک و تردیدها را کنار گذاشت که با این حکیم الهی بروم کلاس درس حوزه یا دانشگاه خود را بردارم. البته خیلی اوقات هم همین اساتید حوزه و دانشگاه خود آنقدر شبیه همان مستکبران قدرت طلب ابرقدرتها می نمایند که باز شک می کنید که نه مثل اینکه این هم نشدها! و بروم در کوچه و بازار ببینم چه خبرها است؟ ولی گاهی اوقات اگر دیدید که نمی دانم آفتاب از کدام طرف در آمده است که آن صفا و عشقی که در مردان و زنان خدا باید باشد را می یابید یحتمل بخواهید آنرا خیلی زود لو ندهید که یافتم یافتم ... یحتمل هم بنظرتان رسیده است که یافتید یافتید ... و بلکه هم نیافتید نیافتید! همانطور که باید مواظب باشید که هنگام جهاد فی سبیل الله یک وقت یک آسیاب بادی را بجای دیوی دن کیشوتی اشتباه نگیرید و حتی یک دیو واقعی آنچنانی را هم آسیاب بادی فرض نکنید و بلکه مهتاب هیولایی را هم همینطوری رها کرده و هیچ بدان نپردازید چرا که مثلاً این حرفها به ما هم چه؟ البته اینکه رسالت رسول الله محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امامت امیرالمومنین و ائمه ی اطهار را هم به جهانیان شیعیان عالم سعی کنند که ثابت کنند نیز خود حکیمی الهی را می طلبد یحتمل ماورای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ۖ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَـٰهُنَا وَإِلَـٰهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿العنکبوت: ٤٦﴾ 

 یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ ۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّـهِ یَسِیرًا ﴿الاحزاب: ٣٠﴾ (جزء 21)

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿الاحزاب: ٣٣﴾ (جزء 22)

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

خوب، حساب بفرمایید که در پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی واقعیم و چقدر هم با مهبانگ و بلکه قرون تاریک فی ما بین مهبانگ وفضا-زمان حال فاصله داریم و حتی افقتان کدام است و الله اعلم. بالاخره آیا خاک و آب و هوا و آتشی هم هست که می توان بدان دستیابی هم داشت یا خیر؟ یعنی فرض بفرمایید که آتش و هوا و آب هم آنچنان در اختیار شما نباشد و آیا خاکی هم که بر روی آن ایستاده اید چقدر سرد یا گرم است نیز دست شما نیست. و اما آیا دوگانهای دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطیسی اینجا چیست؟ آیا این را هم داریم؟ یحتمل این را هم که اصلا حس نکنیم و متوجه اش نباشیم؛ ولی آیا پنج انگشت  دست و پای چپ و پنج انگشت دست و پای راست را چطور؟ ایا می توانیم اینها را نیز به حرکت درآورده و بلکه آنها را به حرکت جوهری خود وادار کنیم یا آیا یحتمل اینها نیز گاهی خواب می روند و گاهی بیدارند؟

مثلاً اگر بیش از حد سرد شود، آیا انگشتها چطور حرکت کنند یا آیا وقتی بیش از حد گرم شوند مسئله چطور می شود؟ اگر فلزی در خاکی که فرضاً گندم از آن می روید و میل می شود باشد و آن فلز ناخالصیهایی هم داشته باشد چه تاثیری روی انگشتها می گذارند و اگر فلزی هم در جزو خاک نبود و خاک بلکه ضعف فلزاتی مثل روی و آهن و دیگر مواد معدنی و ویتامینها را هم داشت چطور می شود جور دیگری تغذیه را غنی اش هم کرد؟ خوب، اینها یک طیفنگاری را می طلبد که می تواند برگردد به خواص رسانایی الکتریکی-مغناطیسی فلزی و بلکه ناخالصیهای ناشی از آن فلز خاص که بالاخره کی هم می توان گفت که بابا جون من فلزت خراب است و کی هم نمی توان چنین مدعی شد؟!

یعنی به عبارتی دیگر فرض بفرمایید رفته اید به آب و خاکی رسیده اید که خوب حالا درست هم هست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت هم تشریف دارند و درست هم هست که یحتمل حتی آیا چقدر هم قبولش داشته باشند و بلکه حتی قبولش هم نداشته باشند؟! و اما حضرت عیسی مسیح علی نبینا علیهم السلام چی؟ او را که قبول دارند؟ حضرت موسی علیه السلام چی؟ او را که دیگر قبول دارند؟ 124000 پیغمبر را حالا چقدر قبول دارند؟ یا اینکه نخیر؛ مسئله این نیست که بین طلوعین هم یک اتفاقاتی افتاده باشد و بلکه اصلا تاریکی محض هم هست ماورای مثلاً پس زمینه ی ریزامواج کیهانی. خوب، اینجا آیا بالاخره دودسکادن-دودسکادنی هم که نباشد، نمی توان هم این خاک را با خاک کربلا نیز مقایسه کرد که این کدام خاک است و آن کدام خاک است و اثرات الکتریکی-مغناطیسی آن هم کدام است؟ شما حتماً اینجا نباید یک شاهزاده ای را بیابید تا بتوانید تفاوت خاکی را با خاک کربلا بیابد که مثلاً آیا این خاک دیگر هم مثل خاک تربت کربلا شفا می دهد؟ شفابخش است؟ یا اینکه خیر بلکه بدتر انسان را هم مریض می کند و حرکت جوهری اعضا و جوارح و جوانح را هم آسیب پذیر می نماید که قو علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی؟ اینجا باید دید که همچون مسئله ی نجومی و کیهانی پارامتر هابل آیا ما با یک دوگان الکتریکی-مغناطیسی طرفیم که مشکل در محاسبات یا مدلهای ما است یا از خاک است یا فلزات یا کمبود آن است یا بلکه از آب و هوا و آتش است یا باید هم دقیقتر طیفنگاری نمود؟ و بلکه مسئله از وانکاوی و روانشناسی و جامعه شناسی و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نباشد و در میان آن 99 درصد دیگری است که نمی دانیم داستان از چه قرار است و فرضاً بهتر است دوباره مسئله را بنگریم که طیفنگاری اش و خطوط ویلسونی اش کدام می شود؟ و اصلا مسئله کدام است؟ آیا گراف خطوطی که از مهبانگ خارج می شود باز به آن برمی گردند یا جایی دوشاخه هم می شوند و دیگر دوباره به هم همگرایی نخواهند داشت و تشکیل دایره ای بسته را نخواهند داد و آنقدر ادامه خواهند داد که در امر طیفنگاری الکترومغناطیسی به سردی مطلق برسند و بلکه از آنجا نیز آیا ذره چقدر به پادذره تبدیل شود و یحتمل سردیها از صفر مطلق نیز آنطرفتر رفته و به بینهایتی برسند ماورای مادون قرمز آنچنان که در ماورای بنفش هم انرژیها همینطوری می توانند به بینهایت چقدر نزدیک شوند و.... راستی می دانستید که زنجبیل تحریم شده است و دیگر در آجیل فروشیها هم پیدا نمی شود و حالا یحتمل در میوه فروشیها تازه اش را بیابید؟! و الله اعلم! مگر خاک ما چه عیبی دارد که باید زنجبیل را واردش هم کرد؟ السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک. دیر شد، دیر شد، بدوم برسم به نماز جماعت ظهر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ ﴿النمل: ٥٦﴾ 

اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ ۗ وَلَذِکْرُ اللَّـهِ أَکْبَرُ ۗ وَاللَّـهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿العنکبوت: ٤٥

 

٧٣٧ - وقال علیه السلام وقد جاءه نعی الأشتر: مالک وما مالک؟ لو کان جبلا لکان فندا [ولو کان حجرا لکان صلدا] لا یرتقیه الحافر ولا یوفی علیه الطائر.
قوله علیه السلام " الفند " هو المنفرد من الجبال.
توضیح: قال فی النهایة: الفند من الجبل أنفه الخارج منه ومنه حدیث علی علیه السلام " لو کان جبلا لکان فندا " وقیل هو المنفرد من الجبال.
وقال ابن أبی الحدید: إنما قال علیه السلام " لو کان جبلا لکان فندا " لان الفند قطعة من الجبل طولا ولیس الفند القطعة من الجبل کیف ما کانت ولذلک قال علیه السلام " لا یرتقیه الحافر " لان القطعة المأخوذة من الجبل طولا فی دقة لا سبیل للحافر إلى صعودها ولو أخذت عرضا لأمکن صعودها ثم وصف علیه السلام تلک القطعة بالعلو العظیم فقال: " ولا یوفی علیه الطائر " أی لا یصعد علیه یقال أو فی فلان على الجبل أی أشرف.

 

بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 33، ص 592

http://lib.eshia.ir/71860/33/592

 

درباره ی نامه ی تاریخی امیرالمومنین علی ابن ابیطالب به مالک اشتر به عنوان فرماندار مصر بسیار سخن رفته است. و اما چه شد که مالک خود هیچگاه به مصر نرسید؟ یعنی اینجا یک مسئله ی  صرفاً خدادادی نبوده است که باعث شود مالک از دوستان و رفیقان و بلکه یحتمل بتوان گفت که بهترین رفیق و دوست حضرت علی ابن ابی طالب امیرالمومنین علیه السلام از آب درآمده است. پارامترهای زیادی بوده اند که باعث شده اند او را به عنوان حاکم مصر انتخاب فرمایند. و حالا خوب به مصر هم نرسد و اما بلکه با زهر در عسل هم شهید شود. اینکه باعث نمی شود از امیرالمومنین یا مالک کم شود و بر معاویه یا عمرو ابن عاص اضافه شود هر چند که از دیدگاه های دنیوی و نه اخروی چنین بنظر برسد. یحتمل بعضی حتی در ذم مالک هم بفرمایند که او می بایست بالاخانه اش را اجاره داده می بوده است که به همین راحتی که در فلیم امام علی هم نشان میدهد به او زهر خورانده اند و کشته اندش. مگر می شود؟ رفیق و رفیق دوستی این است دیگر که جان را هم فدای حضرت دوست می کنی! جان ما هم همه و همه فدای حضرت دوست.

دیشب بنده ی حقیر داشتم آخرینهای فیزیک انرژیهای بالا را نگاه می کردم. برخوردم به این مقاله ی زیر:

https://arxiv.org/abs/2008.02291

و بعد رفتم سراغ دیگر مقالات یاسمن یزدی. و متوجه شدم که او شاگرد نیایش افشردی هم هست. و تز دکترایش را دیدم و این مقاله ی دیگر او را نگاهی انداختم:

https://arxiv.org/abs/1603.03312

این مقاله ی دیگرش راجع به کوید-19 هم که فقط چکیده اش را دیدم باید جالب باشد:

https://arxiv.org/abs/2007.00159

اینها را هم ببینید:

https://arxiv.org/abs/1511.08969

https://arxiv.org/abs/1309.1487

و اما یک نکته ای که اینجا در مورد ابرحریف و ابرمرد و بلکه هم حتی ابرخانم و ابرزن هست این است که ما درست است که امام زمانی عجل الله فرجه الشریف هم داریم که در غیبت است و اما هم او هم مثل اسلام مسئله ای است جهانی و نه فقط مختص گروهی خاص! و لذا این مسئله ی ابرمردی و ابرحریفی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مسئله ای است جهانی برای همه ی مستضعفین عالم  و بر علیه همه ی فراعنه و مسکبرین و استعمار و استثمار کنندگان جهانخوار آنچنان که در صلوات مطلقه ی آن حرت آمده است. اگر این مسئله در نظر گرفته نشود و شهادتها و رشادتهایی که صورت می پذیرند را فقط در جهت الگوبداری از ابرحریفی که دشمن می خواهد به ما القا کند که مثلاً حتی این امام خامنه ای مد ظله العالی است که ابرحیفشان است و اما مسلمانان را تا بتواند تحریم کند و در فقر و استضعاف نگه دارد، این یک مسئله ای است که بیشتر هم احتیاج به روانکاوی و روانشناسی و جامعه شناسی و حتی اسلام شناسی در حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم دارد که چطور می خواهد خودش ادعای ابرقدرتی اش را کنار نگذارد و اما حالا بلکه یک نفر را هم آیا بالاخره ابرحریف چطور به حساب بیاورد؟

البته این را می توانید از ابرتوهمهای این حقیر هم جا بزنید چرا که بنده ی حقیر می بینم که یک توهمات مثلاً ریسمانی و هندسه ی ناجابجایی ای می تواند در تفکرات ریاضی فیزیکی افراد ایجاد شود که خوب حالا دیگر ما رسیده ایم به آخر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. و اما آنگاه می بینید که شما می توانید از سر نو، با زبانی بسیار ساده نیز نظریه های دیگری را شروع کنید که حالا چقدر هم مایلید آنها را به ریسمان و نظریه های ام و اف و هندسه ی ناجابجایی و .... و حتی بلکه وضعیت آخر من خوبم تو خوبی هم ربط دهید؟ 

یحتمل نکته اینجا این است که مسئله مربوط به پارامتر هابل که فی ما بین محاسبات کیهانشناسی و نجومی است خود یک مسئله ای است که از مسائل سانسور کیهانی هم می توان آنرا محسوبش کرد بدین صورت که آیا اصلا چیزی به اسم ابرمرد و ابرحریف هم داریم یا بلکه این هم یک چیزی است که از لحاظات فی ما بین کیهانشناسی و نجومی چطور سانسور شده اند همانطور هم معجزات مربوط به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نایب به حق او و بلکه شهدایی که در راه آن حضرت شهادت داده اند هم از دیدگاه های صرفاً مادی و دنیوی و طبیعی سانسور می شوند. یعنی فاصله و گپ بین دنیا و آخرت می تواند همچون فاصله ی زمین و آسمان زیاد شده و از کاردینالیته های بینهایتهای اولیه نیز بسی بگذراند و ما را وارد مسائل تحلیلی آنالتیک غیر استاندارد کند. مثل این است که بخواهید وارد کتابخانه ی ریاضی فیزیک پژوهشگاه دانشهای بنیادی شوید، ولی ندانید باید به چه کسی رجوع کنید تا اسم کاربری و کلمه ی رمز خود را بگیرید. یحتمل خیلی چیزها را از دست می دهید؛ و اما یحتمل هم بعضی اشکال کنند که آیا همینی هم که اینترنت امروزه به تو ارائه می دهد برایت کافی نیست و بلکه کم نمی آوری همه ی اینها را حتی المقدور یاد بگیری و مطالعه و تحقیق کنی؟ مسئله آن روحیه ی طلبگی هم هست که طلبه را وادار می کند برود در کلاس درس استاد را بزند و بخواهد سر کلاس درس او بنشیند و یاد بگیرد. این روحیه ی اجتماعی بودن انسان است که چنین است همانطور که حالا که کروناویروس منحوس حمله ور هم شده است حتی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز از این چنین عدم حضور مردم و ملاقات با آنها گلایه می فرمایند. کل یوم عاشورا کل ارض کربلا! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَقَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا ۗ لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا کَبِیرًا ﴿٢١

 

۶- و بالاخره به مصداق؛ «بهتر آن باشد که سر دلبران ... گفته آید در حدیث دیگران» این دو نمونه از میان صدها نمونه مشابه دیگر وصف‌الحال است؛
 خانم کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا در گفت‌وگو با رویترز می‌گوید؛ «رهبر ایران می‌تواند نقشه‌هایی را که بهترین ذهن‌ها با صرف بیش‌ترین بودجه‌ها در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفته‌اند، با یک سخنرانی یک‌ساعته خنثی کند».
روزنامه آمریکایی یو‌اس‌ای‌تودی به نقل از ‌اندیشکده آمریکن اینترپرایز می‌نویسد: «بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک «ابر حریف» به نام آیت‌الله خامنه‌ای است که نقشه راه را می‌شناسد و مردم به او اعتماد آمیخته بااعتقاد دارند».
حسین شریعتمداری

 

روزنامه ی کیهان

http://kayhan.ir/fa/news/194849

 

 

این ابرحریفی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی واقعاً مسئله ای است که مطرح است که از زبان روزنامه یو اس ای تودی و اندیشکده آمریکن انترپرایز نیز بیان شده است. و اول بنده ی حقیر می خواستم کما بیش مثل نویسنده ی خسی در میقات عرض کنم که ابرمردی از علم حاصل از فرضاً حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می تواند حاصل شود؛ ولی یحتمل باید هم گفت که مسئله دقیقاً اینطورها هم نیست. و بلکه از این نوع است که وقتی امر بندگی خدا به آن درجه از خلوص برسد که تا به حدود نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ولی فقیه مد ظله العالی نزدیک می شوند و آنگاه یک ابررساناهایی هم رخ می دهد که امثال ماها نمی توانیم آنرا درک کنیم. ولی یقیناً چنین ابرمردانی در تاریخ بوده اند و یقیناً هم همین الان نیز هستند چنین ابرمردانی که بندگان مخلَص خدایند. نه اینکه مثلاً خیلی هم دنبال مرید باشند، ولی خوب مرید هم کم ندارند! چون راه را بلد است و از راه فقه و اصول فقه و حدیث و تفسیر و کلام خدا به دیگران نیز می آموزد و یاد می دهد، یقیناً اگر مراقبتها شود و تقوا و ورع الهی پیشه گردد و از انواع گناهان نیز پرهیز شود آنگاه در حد اعلای آن نورُ علی نور می شود. و اما خوب، چه کنیم که غرق در گناهان خود هستیم. الهی لا تودبنی بعقوبتک. الهی البستنی الخطایا ثوب مذلتی

راستی این را هم ذکر کنم که در آن برنامه ای که پورفسور شیخ جباری 13 مرداد در برنامه چرخ حضور داشتند، از یک خانم فیزیکدانی هم صحبت شد که بنده اول فکر کردم پرینوش پریان است و هر چه گشتم نتوانستم بیابم ایشان را در اینترنت؛ ولی بعداً از این رو که با دختر مادام کوری-ایرن کوری- هم کار کرده بوده اند و در مورد رصدخانه های خورشیدی نیز کار کرده اند و ...، بالاخره متوجه شدم که این خانم فداکار ارمنی که خانه ی خود را نیز برای اسکان دانشجویان اهداء کرده بوده اند، آلنوش طریان مادر فیزیک ایران هستند. البته پورفسور محمود حسابی را در ویکیپدیایی که ایشان را معرفی می کند محمود حسابی می نویسد و می گوید که به عنوان استاد ایشان با بورسش موافقت نکرد. از اینجا معلوم می شود که بالاخره انسان حتی می خواهد محمود حسابی هم که باشد جایز الخطا است. و اما می شود هم که هم محمود حسابی بعدها بشود پورفسور دکتر محمود حسابی و هم آلنوش طریان بشود مادر فیزیک ایران! راستی می دانستید دختر مادام کوری، ایران کوری، هم جایزه نوبل برده است؟

 

دهم [دعاء ایمنى از سلطان و بلاء و ظهور اعداء و خوف و فقر و تنگى سینه]

 

کفعمى در مصباح دعایى نقل کرده و فرموده سید بن طاوس این دعا را براى ایمنى از سلطان و بلاء و ظهور اعداء و خوف و فقر و تنگى سینه ذکر کرده و آن از ادعیه صحیفه سجادیه است پس هر گاه ترسیدى از ضرر آنچه ذکر شد بخوان آن را 

این است دعا

یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ اَلْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ اَلشَّدَائِدِ وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ اَلمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ اَلْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ اَلصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ اَلْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدْرَتِکَ اَلْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ اَلْأَشْیَاءُ فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ أَنْتَ اَلْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ اَلْمَفْزَعُ فِی اَلْمُلِمَّاتِ لاَ یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ وَ لاَ یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ فَلاَ مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لاَ صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لاَ فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لاَ مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ وَ لاَ مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لاَ نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اِفْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ اَلْفَرَجِ بِطَوْلِکَ وَ اِکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ اَلْهَمِّ بِحَوْلِکَ وَ أَنِلْنِی حُسْنَ اَلنَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ وَ أَذِقْنِی حَلاَوَةَ اَلصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً وَ اِجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً وَ لاَ تَشْغَلْنِی بِالاِهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ وَ اِسْتِعْمَالِ سُنَنِکَ [سُنَّتِکَ] فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً وَ اِمْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً وَ أَنْتَ اَلْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ یَا ذَا اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ وَ ذَا اَلْمَنِّ اَلْکَرِیمِ فَأَنْتَ قَادِرٌ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

یازدهم [دعاء فرج حضرت حجة علیه السلام]

کفعمى در بلد الامین فرموده: این دعاى حضرت صاحب الامر علیه السلام است که تعلیم فرمود آن را به شخصى که محبوس بود پس خلاص شد

إِلَهِی عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ اِنْقَطَعَ اَلرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ أَنْتَ اَلْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی اَلْأَمْرِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿المائده: ٦٧﴾ 

 

قَالَ اللَّـهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ ۖ فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَّا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ ﴿المائده: ١١٥

 

... دقت کردم. و بعد که بر نقطه ای بلند نشستم، به استراحتکی و سیگار دود کردنی، سه تا عرب رسیدند. و السلام عیک. یمنی بودند. و در حالی که پشت ما آفتاب غروب می کرد و پیش رومان، کف دره و بر پایه ی کوه ها، تک تک چراغ ها، روشن می شد؛ ما سیاست بافتیم. از طرف داران "امام البدر" بودند و مخالف ناصر و سلّال و موافق سعودی. یکیشان که زبان هر سه بود، مدعی بود که از قوای مسلح امامند. اما هر چه کردم که ازشان بفهمم که امام کجاست و خط جبهه شان کجا. نه نقشه می فهمیدند ونه جتی سواد داشتند. هر چه هم نقشه بر روی سنگ برایشان کشیدم که شاید بتوانند جای پایی نشانم بدهند فایده نداشت. یا خفیه بازی می کردند؟ می گفتند تا سه روز دیگر بر میگردند به "تعز". و انکشف که زیدی هم نستند. بلکه شافعی اند. چنین که می نماید این یمنی هافقیرترین حجاج عالم اند. همه پاره و پوره. و بدجوری لاغر. و با فقر غذایی. و اطراف کشتارگاه منا، همین ها هستند که این دو سه روزه ضیافتی دارند.

...

دیگر اینکه روضه خوان ها و وعاظ ما- به هر یک از دسته های ایرانی ها که سر زده ام همین طور بوده- به چه اصراری همه جا از حضور امام زمان در مراسم حج دم می زنند. و این که امام زمان هر سال به حج می آید. مثل این که می خواهند حالی حضرات حجاج کنند که هر مرد عادی در مراسم حج ممکن است امام زمان... و مبادا بی احترامی کنی و الخ... و این البته که بسیار خوش. اما می بینی که این حاجیان در عین غنا (استطاعت) چه قانعند. پس یعنی بنده ی مصرف نیستند. اما چه خوراک صنعت غربند! هر چه در مراسم مصرف می کنند غربی است یا ژاپونی. تنها مصرف مراسم حج که ساخته ی ماشین کمپانی نیست. قربانی ها است. که آن را هم این جور هدر می کنند. اگر به دید غربی بنگری که "تمدن" یعنی "مصرف"  (و نیازمندی بیشتر)، پس این حجاج همه "عقب افتاده" اند. و در حال رشد. و چه وقت رشد می کنند؟ لابد وقتی که "ساخته ی غربی" را هر چه بیشتر "مصرف" کنند. و حرف همین جا است که این دایره ی بسته (رفتن ماده ی خام، برگشتن جنس ساخته و بعد مصرف و برای این مصرف، محتاج پول یا اعتبار. تا جنس غربی را بخری. و این پول و اعتبار از کجا؟ از صدور ماده ی خام. و از نو...) را از یک جایی باید کشود. به باز کردن این دایره، "گاندی" چرخه ی نخ ریسی را داد به دست هندی ها و "مصدق" شیر نفت را بست... رها کنم.

 

خسی در میقات، جلال آل احمد، صص 151-152

 

 

جلال آل احمد، صاحب خسی در میقات، اینجا  انگشتش را می گذارد روی مسئله ی حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف آنطور که همه شنیده ایم که می فرمایند در مراسم حج امام زمان حضور دارند؛ و از  یک دیدگاهی که به گمراهی غرق شدن در مادیات اشاره هم دارد، خیلی قشنگ مسئله را عنوان می فرمایند که چطور می تواند به گمراهیهایی از انواع ضلالتها کشانده شود بجای اینکه به حکمت الهی هم بیانجامد که ما نیز خود آنرا تا جایی که توانسته ایم محدودش کرده ایم باصطلاح خودمان به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. آنچه او می فرماید از اینجا اهمیت هم می یابد که مسئله ی مقاومت را روشن می کند که چرا؟ یعنی یک جا هست که جهاد مصلحانه فی سبیل الله باید باشد که نیست، ولی اگر این هم نیست و اما دیگر مقاومت روی شاخش نوشته شده است آنجایی که مستضعفین و امام آنها قرار است یا به پا خیزند و لااقل و دست کم کم کم نیز مقاومت کنند یا یا اینکه اگر غیر از این است که خوب مستضعفین را لو داده اند و فراعته است که از قبل تسلطشان را بر مستضعفین تا چنگ و دندان فرو کرده و در فقر و ضعف و سوء تغذیه و بلکه فقر غذایی و بهداشتی و فرهنگی پاره پوره شان هم نموده اند.

بنده داشتم برنامه ی تلوبیونی چرخ کاال چهار با موضوع تنش در پارامتر هابل که از سایت دکتر فرزان یافتم که پروفسور شیخ جباری چنین برنامه ای دارد. البته یک بحثی هم ایشان دارند که فمنیستها اینطور قائل نیستند که مثلاً مردها (و بنده ی حقیر اضافه هم کنم که حتی زنها نیز) ابرانسان هستند و این فرضاً می تواند خیلی خوب باشد. و بنده ی حقیر هم مانده بودم که چرا در کیهان شریعتمداری آقای خامنه ای را به ابرمرد تعبیر می کند و یحتمل هم یک دلیلش همین باشد! عرض بنده ی حقیر این است که در همین برنامه هم اگر بنگریم، مشاهده می کنیم که تنش پارامتر هابل هم در همان مراحل اولیه اش رها می شود و حالا یحتمل در آینده بیشتر گفته شود! مسئله، مسئله ی جالبی است چرا که اگر انبساطی توپولوژیکی در حد و قواره های مرزهای نجومی و کیهانی حاصل شوند آنچنان که لازم هم باشد که بویی از این ماجرا چطور بخواهیم ببریم، لااقل خود مماغ مبارکه را بایستی که از چرک و خون احتمالی پاک کرد تا بلکه مانع حس بویایی هم نشود. بالاخره، یک جاهایی شما بادکنکی را دارید که توپولوژیکی آیا چقدر بتوان وقتی هیچ بادی ندارد را در تناظری واقع کرد با وقتی که همینطوری دارد باد می شود تا به حدی می رسد که یحتمل هر آن ممکن است بترکد. و لذا در هر آن هم باید مواظب باشید که فسش در نرود گذشته از اینکه آیا چقدر هم نقاط روی جدول بندی بادکنک در حال انبساط همه و همه لااقل در نقطه ی مهبانگی یا مهرمبش (big bang, big crunch) به هم می پیوندند یا لااقل کما بیش می شود بادکنکی شل و ول که بادش هم در رفته باشد. از بنده ی حقیر بپرسید خود این برنامه ی تنش در پارامتر هابل بیشتر شبیه همان بادکنک هنوز بادنشده بود چرا که بنظر می رسید که خود دانشمندان به اندازه ی کافی روی این برنامه کار نکرده اند تا درست بتواند ساخته و پرداخته شود. این یحتمل به همین خاطر است که یحتمل اشکال شود که خیلی هم نباید مسئله را ساخته و پرداخته اش کنیم و هیجی شده بدهیم به خورد مردم.

و اما وقتی مسئله را از مقیاسهای نجومی/کیهانی فرودش دهیم به حدود جغرافیا و فیزیک زمین، مسائل هم می توانند خیلی سیاسی شوند و هم اینکه باید جزایر اطلاعاتی ناپیوسته یا گسسته متناظر جزایری که بطور پیوسته در حال شکل گرفتن هستند و هندسه شان در حال تغییر است یا هنوز از زیر آب هم بیرون نیامده اند یا قرار است زیر آب هم بروند و ... را در نظر گرفته و ببینیم که حالا فرضاً اگر بفرمایید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف داشتند چطور در این مسائل جزایر اطلاعاتی انواع جزایری که می توانند ممکن الوجود شوند یا هستی شان به خطر بیافتد یا واجب الوجود هم یحتمل هستند و بلکه باید از یکی کاست و به دیگری هم حتی المقدور اضافه کرد و ....؟ داستان از چه قرار می شود؟ اگر مثلاً حوری کریستینا ترازی و کامران وفا و شلدون کتز بودند یا حتی خود شما هم بودید مسئله را چطور ریسمانی اش می کردید که جمع فرضاً مدل سیگمایی مسائل از لحاظ باتلاقی/منظره ای حالتهای معقولی هم بیابند؟ و یحتمل حتی نمازهای جمعه نیز ان شاء الله توسط خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم دوباره برگزار شوند. البته بنده ی حقیر با حاجیه خانم رفتیم دیروقت دیشب برای صرف پیتزا و سیب زمینی و دلستر و امثالهم (و یحتمل همان هم شد که هنوز خوابم نمی برد!)، و به هر حال دیدیم که آنقدر پیاده روها و خیابانها بقول معروف امن و امان است که چطور می فرمایند در زمان امام زمان عجل الله فرجه الشریف چنین می شودها! و لذا خانمها تنها و دو تا دو تا راه می روند و منتظر تاکسی و مسافرکشهایی هم هستند که یحتمل حالا بی انصافی و زیادی شارژ هم کنند و  این بنده خداها تا کی مجبور شوند این موقعهای دیروقت شب هم گوشه ی خیابان هر چقدر هم امن و مطمئن بمانند و به خانه و خانواده های خود نرسند؛ نمی دانم چرا خاجیه خانم مرا خیلی باور نمی کرد وقتی می گفتم ببین مملکت چطور مملکت امام زمان عجل الله فرجه الشریف شده است و گویی داشت به ریشم نمی دانم چرا می خندید که یحتمل می خواست بگوید که دوباره نگاه کن و ببین زمین و زمان و بلکه خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و همه و همه هی بهت نمی گویند: شیخا هر آنچه گویی خیلی هستیم، و اما آیا تو چنانچه می نمایی هم هستی؟ یا نخهای بادکنکهایت بدجوری هم در رفته اند یا ترکانده ای یا سوزن زده اند فسشان را در کرده اند یا ...؟ یعنی بالاخره اینجا مدل استاندارد ذرات فیزیک و پارامتر هابل نجومی و کیهانی چطور یک تناظری ترازی-وفا-کتز-کیم ای یا حتی کاپوستین-ویتنی و بلکه شیخ جباری و یارانش را می یابند که باتلاقی/منظره ای بتوان آنرا بی-پی-اسی یا غیر بی-پی-اسی ریسمانی/ام/افی اش نمود؟ و .... دیر شد دیر شد، بروم به نماز شب بعد از مدتها بپردازم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّـهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿المائده: ٣

 یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿المائده: ٦٧

 

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ ﴿الانبیاء: ١﴾ 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ﴿الحج: ٧٣﴾ 

وَجَاهِدُوا فِی اللَّـهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَـٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّـهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿الحج: ٧٨

 

17 - الفقیه أبو الحسن ابن المغازلی المتوفى 483 ، فی کتاب [ المناقب ] قال: أخبرنا أبو بکر أحمد بن محمد بن طاوان قال: أخبرنا أبو الحسن أحمد بن الحسین بن السماک قال: حدثنی أبو محمد جعفر بن محمد بن نصیر الخلدی، حدثنی علی بن سعید بن قتیبة الرملی قال: حدثنی ضمرة .

إلى آخر السند واللفظ المذکورین من طریق الخطیب البغدادی ص 232، 233 .

وقال: أخبرنا أبو الحسن أحمد بن المظفر العطار، قال: أخبرنا أبو محمد ابن السقاء وأخبرنا أبو الحسن علی بن عبد الله القصاب البیع الواسطی مما أذن لی فی روایته أنه قال: حدثنی أبو بکر محمد بن الحسن بن محمد البیاسری، قال: حدثنی أبو الحسن علی بن محمد بن الحسن الجوهری، قال: حدثنی محمد بن زکریا العبدی، قال: حدثنی حمید الطویل عن أنس فی حدیث فأخذ بیده وأرقاه المنبر فقال: أللهم ؟ هذا منی وأنا منه إلا أنه منی بمنزلة هارون من موسى، ألا من کنت مولاه فهذا علی مولاه .

 

الغدیر، علامه عبدالحسین امینی، جلد 1، ص 275

http://lib.eshia.ir/15083/1/275

 

حکـم العیون على القلوب یجوز * ودوائـها من دائهـن عـزیـز

کـم نـظرة نـالت بطرف فاتر * ما لم یـنله الـذابل المحـزوز؟

فحـذار مـن تلک اللواحظ غرة * فالسحر بـین جفـونها مرکوز

یا لیـت شعـری والأمانی ضلة * والـدهر یدرک طـرفه ویحـوز

هـل لی إلـى روض تصرم عمره * سبب فیـرجع ما مضى فأفوز ؟ 5

وأزور مـن ألـف البعاد وحبه * بـین الجـوانح والحشا مرزوز ؟

ظبی تـناسب فی الملاحة شخصه * فالوصـف حـین یطول فیه وجیز

والبـدر والشمس المنیرة دونه * فـی الوصف حین یحرر التمییز

لولا تـثـنـى خـصره فـی ردفه * ما خـلت إلا أنـه مـغـروز

تجفـو غـلالته عـلیه لظافة * فبحسنها من جسمه تطریز10

مـن لی بـدهر کان لی بوصاله * سمحـا ووعـدی عنده منجوز ؟

والعـیش مخضر الجـناب أنیقه * ولأوجـه اللـذات فیـه بروز

والـروض فـی حلل النبات کأنه * فـرشت عـلیه دبابـج وخزوز

والمـاء یـبدو فی الخلیج کأنه * ظـل لسرعـة سیـره مخفوز

والـزهر یوهـم ناظـریه إنما * ظهرت به فوق الریاض کنوز 15

فأقاحـه ورق ومنـثور النـدى * در ونـور بهـاره ابـریـز

والغـصن فیـه تغـازل وتمایل * وتشاغـل وتـراسل ورمـوز

وکأنما القـمری ینشـد مصرعا * مـن کل بـیت والحـمام یجیز

وکـأنما الـدولاب زمـر کلما * غـنت وأصـوات الدوالب شیز

20 وکأنما الماء المصفق ضاحک * مستبـشر مـما أتـى فیروز

یهنـیک یـا صهـر النبی محمد * یـوم بـه للطیـبـین هزیز

أنـت المقـدم فی الخلافة ما لها * عـن نحو ما بک فی الورى تبریز

صب الغدیر على الألى جحد والظى * یـوعى لهـا قبل القیام أزیز

إن یهمزوا فی قول أحمد أنت مولى * للـورى ؟ فالهـامز المهموز

25 لم یخـش مولاک الجحیم فإنها * عـنه إلـى غیر الولی تجوز

أتـرى تمـر بـه وحـبک دونه * عـوذ ممـانعة له وحروز ؟

أنـت القـسیم غـدا فهذا یلتظی * فیـها وهـذا فی الجنان یفوز

 

الولحسین الجزار

الغدیر، علامه عبدالحسین امینی، جلد 5، صص 425-426

http://lib.eshia.ir/15083/5/425

 

وله قوله یرثی حماره :

ما کـل حـین تنجح الأسفار * نفق الحمار وبادت الأشعار

خـرجی على کتفی وها أنا دائر * بـین البـیوت کأنـنی عطار

مـاذا عـلی جرى لأجل فراقه * وجرت دموع العین وهی غزار؟

لم أنـس حـدة نفسه وکـأنه * مـن أن تسابـقه الریاح یغار

وتخـاله فی القـفر جنا طائرا * مـا کـل جن مثـله طـیار

وإذا أتـى للحوض لم یخلع له * فـی الماء من قبل الورود عذار

وتـراه یحـرس رجله من زلة * برشـاشها یتـنجس الحـضار

ویلین فی وقت المضیق فیلتوی * فکأنمـا بـیدیک منـه سوار

ویشیـر فی وقت الزحام برأسه * حتـى یحـید أمامـه النظار

لم أدر عـیبا فیـه إلا أنـه * مـع ذا الذکـاء یقال عنه حمار

ولقـد تحامته الکلاب وأحجمت * عـنه وفیـه کـل مـا تختار

راعت لصاحبه عهودا قد مضت * لمـا عـلمـن بأنـه جزار

وقال فی موت حمار صدیق له :

مـات حـمار الأدیب قـلت لهم * : مضى وقـد فات منه ما فات

من مات فی عزه استراح ومن * خـلف مثـل الأدیـب ما مات

وله قوله :

لا تعـبنی بصنـعة الـقـصاب * فـهـی أذکـى مـن عنبر الآداب

کان فضلی على الکلاب فمـذ صر * ت أدیـبا رجـوت فـضل الـکلاب

 

http://lib.eshia.ir/15083/5/431

 

 

جزاری غلط نکنم بشیوه ی ترویه و استخدام در این شعرهای اخیرش مزاح هم فرموده اند؛ البته بنده به اشتباه فکر می کردم که "جزار" از آنجایی که شبیه "جزیره" هم هست به معنی همان جزیره است ولی اشتباه از این حقیر بوده است. انسان جایز الخطا است.

راستی به این سایت گندم کالا هم یک سری بزنید؛ البته بنده همه ی کالاهای آنها را نه دیده ام و نه توصیه می کنم ولی گاهی اوقات از مشاوره های آنها (و آن هم حضوری و نه اینترنتی) استفاده ها برده ام: 

www.gandomkala.com 

یک چیزی که در مورد طب سنتی و طب گیاهی هست این است که قدما نیز در فلسفه به چهار عنصر خاک و آب و هوا و آتش، و گرمی و سردی و تری و خشکی معتقد بوده اند. موضوع این است که از این دیدگاه مسئله به نوعی تنزل پیدا می کند به طب توپولوژیکی که بسیاری از عناصر جدول تناوبی نیز در خاک یا معادن یا همان آب و هوا نیز نهفته اند و انرژی و آتشی را هم می طلبد که آیا چقدر از آنها را بهم بیامیزد؟ مثلاً اینکه مطرح شود که اگر کسی بویایی را نمی تواند حس نکند، نشانه ی آن است که سردی اش کرده است، ممکن است درست باشد. و اما ممکن هم هست که این عدم حس بویایی به دلایل مختلفی مثل سرماخوردگی یا آنفولانزا یا حساسیت و آلرژی هم باشد که حالا باز هم یحتمل بفرمایند که از علامات همان سردی و بلکه اخلاط بلغمی است! و اما یک وقت هم یحتمل در اثر سردی غشائی است که بیش از حد آیا زخیم شده باشد یا دچار پستی و بلندیهایی شده است که مسئله را جزایری اش هم کرده است همراه با خون و اخلاط دیگری و حتی پولیپ و احتیاج دارد که جراحی هم شود... بیش از حد وارد جزئیات نشویم عید غدیری! اللهم اشف کل مریض.

عید غدیر بر همه ی شیعیان و بلکه همه ی عالم مبارک!

وَهُوَ الَّذِی أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاکِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُوا إِلَىٰ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَٰلِکُمْ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿الأنعام: ٩٩﴾

 

گیاه زنیان را می فرمایند در گویش سیستانی آجغون و به انگلیسی ajwain, ajowan, Trachyspermum ammi, ajowan caraway, bishop's weed, carom نیز می نامند. عرقش طعم تند و تیزی هم دارد، اما خود میوه ی گیاه را لااقل اگر پودرش هم نکرده باشند، آن طعم تند و تیز را ندارد. پودرش را این حقیر امتحان نکرده ام.

البته این هم هیچ ربطی به موضوع یحتمل ندارد که آقایانی که لباسشان را از مارک ارمنجیدو زنیا (Ermenegido Zegna) انتخاب می کنند، آیا زنیان هم به مزاج آنها می سازد یا اگر نمی سازد باید چه مصلحی مریدیانی را استفاده کنند هر چند که پوشاکشان هم یحتمل ارمنجیدو زنیا نباشد؟! 

و صد البته بعضی هم یحتمل اشکال کنند که خوب بود از یک دیدگاه مصلح زنیان را نرنیان یا مردیان و نه مریدیان می نامیدی. البته مِریدیان (meridian) یحتمل بیشتر به معنای مصلحی که نمی شناسیم و بدنبالش هستیم به ما کمک هم کند؛ و بگذریم که مُریدیان هم اینجا یحتمل خیلی بی مسمی نباشد. مثلاً عرق نعناع نیز  همان طبع و مزاج زنیان را دارد. و لذا مصلح زنیان و نعناع می توانند شباهتهایی با هم داشته باشند. و خوب اگر گرمی و سردی را بخواهیم به طیفسنجی الکترومغناطیسی تشبیهش کنیم، یحتمل متوجه حدود ماورای بنفشی و مادون قرمزی زنیان و مریدیان آیا تا چه مقادیری شویم. یحتمل اینجا از نوع داروهای طب سنتی یا اسلامی مجبور شویم عبور کرده و وارد مثلاً پزشکی هسته ای هم شویم بسته به اینکه طیفنگاریهای خشکی و تری نیز از چه نوعی خواهند بود بسته به اینکه چطور وارد فیزیک حالت چگال یا ابررسانا یا حتی فیزیک حالات مایع و بلکه حتی حالت گازی نیز شویم؟! و یقیناً اینجا ما احتیاج هم خواهیم داشت که وارد علم شیمی معدنی و عالی و زیست شیمی و شیمی مولوکولی و حتی شیمی نانو هم شویم. حالا شاید شما نخواهید هم بطور مصنوعی مثلاً سیب زمینیهای مختلفی را تحت فشاری واقع کنید که شکلهایش شبیه منطقه های بریلوین (Brillouin zones) شوند. هر چند که یحتمل هم این کار برای مصارف آموزشی خوب باشد که سیب زمینیهای منطقه ی بریلوین را بتوانیم از قبل شکل دهیم.

این مقاله ها را هم نگاهی بیاندازید:

https://arxiv.org/abs/2001.07197

https://arxiv.org/abs/1910.01237

https://arxiv.org/abs/1808.06580

https://arxiv.org/abs/1707.06222

 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی