بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾
یحتمل کسانی علاقه مند هم باشند که رمزهای عبور چیست؟! اگر بنده دیدم که چنین است یحتمل حتی رمزهای عبور را بردارم. یحتمل هم برندارم. موضوع این است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را دیگر همه تا حالا یحتمل خیلی بلدند و یحتمل هم خیلیها ایراد کنند که واقعاً هم چیزی ندارد که کسی بخواهد بلد شود و یحتمل دیگر کسی بیش از اینها بدان احتیاج نداشته باشد. لطفاً نظرات خود را در نظرات بیان بفرمایید!
البته بنده داشتم قانع هم می شدم که تصویری را که از مثلاً تجرید یک ایده ای یا حتی یک لغتی بدست می دهیم، بنا به انواع انگیزه هایی که می توانند موجود باشند انواع برداشتها از آنها می شوند. و عده ای یک برداشت می کنند و عده ای دیگر برداشتی دیگر. و آنگاه در این میان اتفاقی که می تواند بیافتد این است که آن تصویری را که در یک آینه ی دل کدری تحقق می یابد چنان است که آنچه که خود می بیند را به آن تصویر نسبت می دهد و بلکه تا می تواند همان تصویر را نیز مخدوش می کند. و لذا یحتمل آنچه خودش هست و در تصویر می بیند را به دیگران نسبت دهد یا حتی آنچه دیگران هستند را به خودش نسبت دهد یا ... ولی حالا مرز بین توهم و تخیلات و حق و حقیقت چیست؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.
- ۹۸/۱۰/۰۱
وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿النجم: ٧﴾
وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ ﴿التکویر: ٢٣﴾
خوب شد بنده ی حقیر رفتم آمریکا؛ البته بعضی هم اینجا اشکال می کنند که مگر می شود کسی یک جایی کذاب باشد و جایی دیگر کذاب نباشد؟ اگر کسی کذاب است، خوب می توان نتیجه گرفت که او همه جا کذاب است دیگر. غیر از این است؟ اگر غیر از این است بفرمایید غیر از این است! وانگهی بعضی هم یحتمل اشکال می کنند که اصلا این مغایرت دارد با کسی که مدعی باشد که بنده ی حقیر مثلاً صاحب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هستم. و لذا کسی که صاحب چنین حکمت و علمی است نمی تواند علی القاعده کذاب شناخته شود؛ و لذا هر جایی برود بی برو و برگرد کذاب شناخته نخواهد شد. و بنابراین کذاب اینجا و آنجا ندارد. و در عین حال هم باید توجه هم داشت که شما درست است که یحتمل دارید در ایران می نویسید یا مثلاً الان که بنده ی حقیر دارم می نویسم در آمریکا است می نویسم. و اما فرقی هم ندارد کجا است که دارم می نویسم چرا که در اینترنت و شبکه جهانی تار عنکبوتی است که دارم می نویسم. و لذا یا کذابی یا نیستی دیگر آمریکا و ایران که ندارد!
ولی خدا وکیلی، آیا واقعاً چنین است؟ یعنی به عنوان یک مثال آیا فرقی ندارد که شما دارید به عنوان مسلمانی که در حکومت اسلامی می نویسد بنویسد، و اگر هم تقیه می کند تقیه اش با کسی که دارد در حکومتی غیر اسلامی می نویسد فرقها دارد؛ تا اینکه حتی کسی دارد می نویسد به عنوان اینکه مسلمان باشد یا غیر مسلمان هم فرقی نداشته باشد و یحتمل خیلی هم دانشمند و استاد دانشگاه و سخنران رسمی و حکیم یا فیلسوف نیز شناخته شده باشد. یحتمل یک فرقهایی اینجاها باشد.
بگذریم؛ بنده رفته بودم مسجد و دیدم یک کتابی را دانشجویان باز کرده اند و دارند با هم مطالعه می کنند. گفتم چی می خوانید؛ فرمودند هیدرولیک! یاد معادلات ناویه-استوکز افتادم که اتفاقاً از آن مسائل انستیتو کلِی (Clay Institute) است که یک جایزه ی یک میلیون دلاری هم نصیبش می شود هر کس آنرا حل کند. این را در مسجد گفتم و بعد خودم هم رفتم به مسئله سری زدم. سخنرانی ای از کافارلی هم هست که مسئله را بیشتر شرح می دهد. مثلاً می فرماید که مدل اویلری یا لاگرانژی را داریم و اینکه یک مدل مسئله می تواند این باشد که شما بطری روغن زیتون و فلفل آویشن و ... را تکان می دهید و روی میز می گذارید و مشاهده می کنید که چطور از حالت دینامیکی ناپایدار به حالتی پایدار می رسد. البته یک مثال مهم نیز توربولانس یا حرکت براونی یا بحرانی یا فراکتالی است.
بعد می فرمایند که یا شما مسئله را برای همه ی فضای سه بعدی حل می کنید یا اینکه برای یک دومینی که زیرمجموعه ای از آن است و فرقی ندارد. البته اینجا بعضی یحتمل اشکال می کنند که آیا شما مشکلتان این است که مثلاً هواپیما یا ماشینی را در تونل هوا قرار داده اید و می خواهید آیرودینامیک بودن آنرا امتحان کنید؟ یا اینکه مثلاً از لحاظ مکانیک سماوی می خواهید هیدرودینامیک و آیرودینامیک و بلکه هیدرواستاتیک و آیرواستاتیک مسئله را وقتی مثلاً در معادلات دینامیکی اجرام سماوی اختلالاتی ایجاد می شوند را بررسی کنید و مثلاً تکینگیهای آنها را بیابید که فرضاً تا چه حدودی مخروطی شکل هم هستند یا بلکه از نوع خمینه هایی دیگرند که یحتمل حرکتهای براونی و توربولانس هم در آنها واقع شوند؟
وانگهی، شما اینجا با مسائلی هم یحتمل روبرو هستید از این نوع که حالا ژوسیف اسمسلر یا حتی کارل مارکس در کمونیسم در مورد انقلابها و آشوبها و اغتشاشات در اجتماعات انسانی چه فرمولهایی را ارائه می دهند؛ و یحتمل نتوانید اینها را وارد معادلات خمینه هایی که این اجتماعات زیست می کنند را به عنوان عملگرهایی که حتی ابعاد مسئله را با ابرتقارنها و شکست ابرتقارنهایی بالا و پایین هم می کننند شوید. و اما بالاخره این هم مهم است که متوجه بود که معادلات ناویه استوکز هم می توانند جنبه های انفسی داشته باشند و هم جنبه های آفاقی! یعنی هم می توانند در درون ما انسانها واقع شوند و هم در بیرون ما انقلابهایی مهیب را آیا ایجاد کنند. به هر حال اینکه ما خود این معادلات را قسمتی از خود خمینه نیز فرض کنیم یا اینکه معادلاتی باشند که بر روی خمینه ای یا درون خمینه ای است که واقع می شوند نوع مسئله را تغییر می دهند. مثلاً یحتمل اینها را بتوان وارد تغییر مختصات خمینه ای کرد که از ابعاد بالاتری است و بعد خمینه ی مورد نظر آیا یکی دو تا ابعادش پایینتر هم باشد. یا اگر از راه های توپولوژی ضعیف و جوابهای ضعیف متناظر آنها وارد مسئله شویم باز مسئله ماهیتاً از سنخ دیگری می شود که توابع تست کدامند و اطلس خمینه کدام است و تغییر مختصات کدام است و معادلات ناویه استوکز کدام اند و اصطکاک و فشار چقدر است و .... کلی کار داریم و می توانیم ابررایانه هایمان ار خوب به کار بیاندازیم. البته بعضی ریاضیدانها اینجا یحتمل اشکال کنند که این فیزیکدانها این همه ابررایانه ها را در لابراتوارها و آزمایشگاه های خود دارند و حتی نمی دانند با آنها چه باید بکنند. و حالا فرض هم بفرمایید که اینها بیافتند دست مراکز نظامی خشک و تشنه ی قدرتی که آیا ریاضیدانها و فیزیکدانهایش هم بغیر از تسلیحات کشتار جمعی چیز دیگری هم بلد باشند؛ و آنگاه تکلیف چیست؟ و الله اعلم! دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.