الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

رمز عبور

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦

 

یحتمل کسانی علاقه مند هم باشند که رمزهای عبور چیست؟! اگر بنده دیدم که چنین است یحتمل حتی رمزهای عبور را بردارم. یحتمل هم برندارم. موضوع این است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را دیگر همه تا حالا یحتمل خیلی بلدند و یحتمل هم خیلیها ایراد کنند که واقعاً هم چیزی ندارد که کسی بخواهد بلد شود و یحتمل دیگر کسی بیش از اینها بدان احتیاج نداشته باشد. لطفاً نظرات خود را در نظرات بیان بفرمایید!

البته بنده داشتم قانع هم می شدم که تصویری را که از مثلاً تجرید یک ایده ای یا حتی یک لغتی بدست می دهیم، بنا به انواع انگیزه هایی که می توانند موجود باشند انواع برداشتها از آنها می شوند. و عده ای یک برداشت می کنند و عده ای دیگر برداشتی دیگر. و آنگاه در این میان اتفاقی که می تواند بیافتد این است که آن تصویری را که در یک آینه ی دل کدری تحقق می یابد چنان است که آنچه که خود می بیند را به آن تصویر نسبت می دهد و بلکه تا می تواند همان تصویر را نیز مخدوش می کند. و لذا یحتمل آنچه خودش هست و در تصویر می بیند را به دیگران نسبت دهد یا حتی آنچه دیگران هستند را به خودش نسبت دهد یا ...  ولی حالا مرز بین توهم و تخیلات و حق و حقیقت چیست؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

Image result for شیخ زکزاکی

  • ۹۸/۱۰/۰۱
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۳۹)

وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿النجم: ٧﴾

 

وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ ﴿التکویر: ٢٣﴾

 

 

خوب شد بنده ی حقیر رفتم آمریکا؛ البته بعضی هم اینجا اشکال می کنند که مگر می شود کسی یک جایی کذاب باشد و جایی دیگر کذاب نباشد؟ اگر کسی کذاب است، خوب می توان نتیجه گرفت که او همه جا کذاب است دیگر. غیر از این است؟ اگر غیر از این است بفرمایید غیر از این است! وانگهی بعضی هم یحتمل اشکال می کنند که اصلا این مغایرت دارد با کسی که مدعی باشد که بنده ی حقیر مثلاً صاحب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هستم. و لذا کسی که صاحب چنین حکمت و علمی است نمی تواند علی القاعده کذاب شناخته شود؛ و لذا هر جایی برود بی برو و برگرد کذاب شناخته نخواهد شد. و بنابراین کذاب اینجا و آنجا ندارد. و در عین حال هم باید توجه هم داشت که شما درست است که یحتمل دارید در ایران می نویسید یا مثلاً الان که بنده ی حقیر دارم می نویسم در آمریکا است می نویسم. و اما فرقی هم ندارد کجا است که دارم می نویسم چرا که در اینترنت و شبکه جهانی تار عنکبوتی است که دارم می نویسم. و لذا یا کذابی یا نیستی دیگر آمریکا و ایران که ندارد!

ولی خدا وکیلی، آیا واقعاً چنین است؟ یعنی به عنوان یک مثال آیا فرقی ندارد که شما دارید به عنوان مسلمانی که در حکومت اسلامی می نویسد بنویسد، و اگر هم تقیه می کند تقیه اش با کسی که دارد در حکومتی غیر اسلامی می نویسد فرقها دارد؛ تا اینکه حتی کسی دارد می نویسد به عنوان اینکه مسلمان باشد یا غیر مسلمان هم فرقی نداشته باشد و یحتمل خیلی هم دانشمند و استاد دانشگاه و سخنران رسمی و حکیم یا فیلسوف نیز شناخته شده باشد. یحتمل یک فرقهایی اینجاها باشد.

بگذریم؛ بنده رفته بودم مسجد و  دیدم یک کتابی را دانشجویان باز کرده اند و دارند با هم مطالعه می کنند. گفتم چی می خوانید؛ فرمودند هیدرولیک! یاد معادلات ناویه-استوکز افتادم که اتفاقاً از آن مسائل انستیتو کلِی (Clay Institute) است که یک جایزه ی یک میلیون دلاری هم نصیبش می شود هر کس آنرا حل کند. این را در مسجد گفتم و بعد خودم هم رفتم به مسئله سری زدم. سخنرانی ای از کافارلی هم هست که مسئله را بیشتر شرح می دهد. مثلاً می فرماید که مدل اویلری یا لاگرانژی را داریم و اینکه یک مدل مسئله می تواند این باشد که شما بطری روغن زیتون و فلفل  آویشن و ... را تکان می دهید و روی میز می گذارید و مشاهده می کنید که چطور از حالت دینامیکی ناپایدار به حالتی پایدار می رسد. البته یک مثال مهم نیز توربولانس یا حرکت براونی یا بحرانی یا فراکتالی است.

بعد می فرمایند که یا شما مسئله را برای همه ی فضای سه بعدی حل می کنید یا اینکه برای یک دومینی که زیرمجموعه ای از آن است و فرقی ندارد. البته اینجا بعضی یحتمل اشکال می کنند که آیا شما مشکلتان این است که مثلاً هواپیما یا ماشینی را در تونل هوا قرار داده اید و می خواهید آیرودینامیک بودن آنرا امتحان کنید؟ یا اینکه مثلاً از لحاظ مکانیک سماوی می خواهید هیدرودینامیک و آیرودینامیک و بلکه هیدرواستاتیک و آیرواستاتیک مسئله را وقتی مثلاً در معادلات دینامیکی اجرام سماوی اختلالاتی ایجاد می شوند را بررسی کنید و مثلاً تکینگیهای آنها را بیابید که فرضاً تا چه حدودی مخروطی شکل هم هستند یا بلکه از نوع خمینه هایی دیگرند که یحتمل حرکتهای براونی و توربولانس هم در آنها واقع شوند؟ 

وانگهی، شما اینجا با مسائلی هم یحتمل روبرو هستید از این نوع که حالا ژوسیف اسمسلر یا حتی کارل مارکس در کمونیسم در مورد انقلابها و آشوبها و اغتشاشات در اجتماعات انسانی چه فرمولهایی را ارائه می دهند؛ و یحتمل نتوانید اینها را وارد معادلات خمینه هایی که این اجتماعات زیست می کنند را به عنوان عملگرهایی که حتی ابعاد مسئله را با ابرتقارنها و شکست ابرتقارنهایی بالا و پایین هم می کننند شوید. و اما بالاخره این هم مهم است که متوجه بود که معادلات ناویه استوکز هم می توانند جنبه های انفسی داشته باشند و هم جنبه های آفاقی! یعنی هم می توانند در درون ما انسانها واقع شوند و هم در بیرون ما انقلابهایی مهیب را آیا ایجاد کنند. به هر حال اینکه ما خود این معادلات را قسمتی از خود خمینه نیز فرض کنیم یا اینکه معادلاتی باشند که بر روی خمینه ای یا درون خمینه ای است که واقع می شوند نوع مسئله را تغییر می دهند. مثلاً یحتمل اینها را بتوان وارد تغییر مختصات خمینه ای کرد که از ابعاد بالاتری است و بعد خمینه ی مورد نظر آیا یکی دو تا ابعادش پایینتر هم باشد. یا اگر از راه های توپولوژی ضعیف و جوابهای ضعیف متناظر آنها وارد مسئله شویم باز مسئله ماهیتاً از سنخ دیگری می شود که توابع تست کدامند و اطلس خمینه کدام است و تغییر مختصات کدام است و معادلات ناویه استوکز کدام اند و اصطکاک و فشار چقدر است و .... کلی کار داریم و می توانیم ابررایانه هایمان ار خوب به کار بیاندازیم. البته بعضی ریاضیدانها اینجا یحتمل اشکال کنند که این فیزیکدانها این همه ابررایانه ها را در لابراتوارها و آزمایشگاه های خود دارند و حتی نمی دانند با آنها چه باید بکنند. و حالا فرض هم بفرمایید که اینها بیافتند دست مراکز نظامی خشک و تشنه ی قدرتی که آیا ریاضیدانها و فیزیکدانهایش هم بغیر از تسلیحات کشتار جمعی چیز دیگری هم بلد باشند؛ و آنگاه تکلیف چیست؟ و الله اعلم! دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿فصلت: ٥٣﴾

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی

 

پس اولی نیست یعنی اگر گفتند: ﴿وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ﴾ از سنخ این بَنِرهای اعتباری نیست چون این بَنِر در شهری علامت است و برای یک شهر و کشور دیگری علامت نیست، یا این فلزی بر دوش بعضی‌هاست علامت فلان سمَت است در کشور دیگر علامت نیست، یا این پرچم در فلان کشور علامت است در کشور دیگر این پارچه علامت نیست اینها قراردادی است.

قسم دوم آن است که قراردادی نیست واقعی است؛ اما ثبوت محمول برای موضوع، عرض مفارق است؛ وقتی می‌گوییم این علامت است این ذاتی آن نیست این وصف عرضی است گاهی است و گاهی نیست؛ مثل اینکه می‌گوییم «الماء حارٌّ»، «الماء باردٌ» این برودت و حرارت برای آب ذاتی نیست گاهی هست گاهی نیست. جهان آیت حق است لیل و نهار آیت الهی‌اند از این سنخ دوم هم نیست که امر عارضی باشد.

قسم سوم آن است که محمول ذاتی موضوع است اما عرض ذاتی است؛ مثل اینکه «الأربعة زوجٌ» یا «الأربعة مع الأربعة ثمانیة» و مانند آن؛ حالا البته این مثال‌ها فرق می‌کنند اینها ذاتی هستند اما ذاتی یعنی عرض ذاتی‌اند؛ اگر گفته می‌شود «اللیل آیةٌ و النهار آیةٌ» این محمول برای موضوع عرض ذاتی نیست آن طوری که زوجیت برای أربعه عرض ذاتی است، چون عرض در محدوده معروض نیست در ذات معروض نیست.

چهارم اگر گفته می‌شود «اللیل آیة لله» و «النهار آیة لله» هیچ چیزی در عالم نیست مگر اینکه آیت الهی است از سنخ «الإنسان ناطقٌ» نیست که ناطق ذاتی انسان است اما ذاتی ماهیت اوست نه ذاتی هویت او؛ ذاتی وجود او نیست او وجوداً ناطق نیست وجوداً هیچ چیزی ندارد مگر اینکه خدا او را ایجاد بکند؛ اگر گفته شد «اللیل آیة لله» و «النهار آیة لله»، از سنخ «الانسان ناطقٌ» نیست که ذاتی باب ماهیت باشد.

پنجم اگر گفته می‌شود «الأرض آیة لله» و «السماء آیة لله»، از سنخ «الوجود موجودٌ» است که برای هویت اوست نه ماهیت او؛ چون ماهیت تابع هویت است، «شیء» اگر وجود نداشته باشد نه انسان است نه غیر انسان؛ لذا وقتی شما «الإنسان موجودٌ» را به یک ادیب بدهید این می‌گوید «الإنسان» مبتدا است و «موجودٌ» خبر است وقتی به یک حکیم بدهی می‌گوید «الإنسان» خبر مقدم است و «موجودٌ» مبتدای مؤخر، زیرا هستی اصل است که انسانیت تعیّن اوست نه اینکه انسانیت اصل باشد و هستی تعیّن او. پس این ادبیات و ترکیبات و اینها بر اساس مبانی خیلی فرق می‌کند که چه چیزی خبر است و چه چیزی مبتدا. یک ادیب وقتی «الإنسان موجودٌ» را شنید می‌گوید «الإنسان» مبتدا و «الموجودٌ» خبر است ولی یک حکیم وقتی شنید می‌گوید «الإنسان» خبر مقدم «الموجود» مبتدای مؤخر؛ زیرا هستی اصل است که انسانیت تعیّنی از تعیّنات هستی است.

«فإذا تقرّر» این امور پنج‌گانه این یک تابلوی مخمّسی است که جهان آیت حق است از سنخ بنِرها نیست از سنخ عرض مفارض نیست از سنخ عرض ذاتی نیست از سنخ ذاتی باب ماهیت نیست از سنخ ذاتی باب هویت است؛ یعنی هستی این، نشان خداست، چون هستی این، نشان خداست پس قرارداد نیست و هستی هرگز نابود نمی‌شود مگر اینکه ما او را نبینیم. این هستی چون در هستی نامتناهی فانی می‌شود وقتی خودش از بین برود یعنی مشهود نشود آن صاحبش مشهود است برای اینکه همین آیت حجاب است. قرآن کریم در عین حال که اشیای عالم را آیت می‌داند اینها را پرده هم می‌داند، حجاب هم می‌داند. این شخص خود را می‌بیند خدا را نمی‌بیند؛ اگر کسی چیزی را ندید یقیناً خدا را مشاهده خواهد کرد، ملاقات الهی خواهد رفت و مانند آن.

 

جلسه 3 تفسیر سوره بروج حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مد ظله العالی، 1398/10/25

http://javadi.esra.ir/en/-/%D8%AA%D9%81%D8%B3%D9%8A%D8%

B1-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-

%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC-

%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-3-1398-10-25

 

این جلسه از تفسیر یک مصرع کلیدی ای دارد از حکیم الهی قمشه ای که می فرمایند راجع به امام حسین علیه السلام است آنگاهی که حضرتش از روی اسب می افتند؛ می فرماید: "آینه بشکست و رخ یار دید." یک تعبیر دیگری هست که در این امور پنجگانه تابلوی مخمس سالک الی الله سعی دارد که حتی آیات الهی را هم شاهد باشد و در تاریکی و ظلمات جهل و جاهلانه ای که گیر کرده است نمی تواند حتی همانقدری را که حضرات آیات هم به او نشان می دهند را نیز شاهد باشد. مثلاً یحتمل موانعی دارد در لسان عرب که معانی بخوبی برای او روشن نمی شوند. فرضاً آنجا که می فرماید "الاربعه زوجٌ" یا می فرماید "الاربعه مع الاربعه الثمانیه" یحتمل طلبه ی مبتدی در زبان عربی زودی برود در قرآن کریم جستجو کند ببیند کجای آن آمده است؟! یا مثلاً نداند که "عرض مفارق" هم کدام است و منظور چیست؟ خوب، بالاخره یحتمل وقتی طلبه یا مبتدی است یا حتی طلبه ی سطح بالایی و بلکه خود آیت اللهی هم باشد باید یحتمل وقت هم بگذارد تا ببیند مفسر محترم منظورشان از تفسیر چیست و بلکه متن چه می خواهد بگوید؟ و حالا یحتمل یکی هم آنقدر در ظلمات گیر کرده است و نمی تواند از آن خارج شود که حتی خدای بخشنده ی مهربان و قرآن کریم و بلکه رسول خدا و حجتش را هم نمی تواند بشناسد؛ و لذا این هم خود پرده ای از همه ی پرده های حجب است.

و اما نکته ای که هست این است که درست است که می فرماید و "جعلنا اللیل و النهار آیتین" و اینها در این تابلوی مخمس هم گنجانده می شوند. و اما مثلاً هم فرض بفرمایید که ذره ای را داریم در نظر می گیریم در فضا زمان که مدام در خط فاصل بین راس السمت و خورشید واقع است و لذا همیشه در روشنایی روز و حتی وقت نورانیت ظهر هم واقع است و ذره ای دیگر را داریم که مدام در نقطه ای ما بین راس القدم و امتداد پاره خطی که مرکز خورشید را در طرف سایه ی زمین و مثلاً از مرکز زمین هم می گذرد در غاری تاریک قرار دارد؛ و حالا آیا سایه هایی نیز بر دیوار آن غار می تابند که از پشت سرش بر او نمایان می شود و او نیز آیا قادر است سرش را نیز حتی ذره ای تکان دهد...؟ این درست هم هست که این دو نقطه مدام یکی در نورانیت است و دیگری مدام در تاریکی است؛ و اما یحتمل هم هر دو نقطه در غاری هم واقع باشند که همچون مثل افلاطون مدام سایه هایی از پشت سرش که غل و زنجیر هم یحتمل هست بر او واقع می شوند و لا غیر. اینجا از این غل و زنجیرها بیرون آمدن هم شرط است که آیا می تواند آیات الهی آفاقی و انفسی را آنچنان مشاهده کند که در دعا می فرماید اللهم عرفنی نفسک آنچنان که از این آیات عظیم حتی به رسول خدا نیز پی ببرد.... یعنی اینکه اینجا می فرمایند آینه بشکست و رخ یار دید غیر از آنی است که حتی یحتمل در تابلوی مخمس آمده است آنچنان که حتی بر ما روشن هم نباشد هنوز که اصحاب الاخدود چه کسانی بوده اند و لذا منتظر هم مانده ایم که آیا مفسر محترم در ادامه نخواهند فرمود که آنها کیستند؟

و لذا یک وقت هست که ما می خواهیم اندازه بگیریم که از این تابلوی مخمس چقدر از آیات الهی بر ما نمایان هم می شود؟ و مثلاً از این تابلوی پنجگانه فقط سه تای آنها را درک می کنیم که کدام به کدام است. و از اینها هم فقط دو تا را واقعاً یقین داریم که فهمیده ایم. خوب، اگر این دو تا را به عنوان ارقامی در مبنای 3 قرار دهیم که  بسط مبنای 3 این ارقام 0 و 1 و 2 کل اعداد حقیقی را شمارش کنند، آنگاه ما به مجموعه ای می رسیم که اندازه ی آن صفر است و در واقع اعداد کانتوری هستند؛ و در عین حال مجموعه ای است ناشمارا! و لذا یحتمل بعضی ایراد کنند که کل آیاتی را که ما شاهد آن هستیم اندازه اش چیزی نیست الا مجموعه ای با اندازه ی صفر. و حالا باز هم فرض بفرمایید که حتی کل تابلوی مخمس نیز بر ما نمایان شود و اما هنوز هم داریم که آینه بشکست و رخ یار دید؛ یعنی حتی تا آن آینه برای همچون امام حسین علیه السلام نیز نشکند رخ یار نبیند؟! آیا مسئله این است که امام حسین علیه السلام است که رخ یار را تا آینه نشکست نمی بیند یا اینکه او همچون خورشیدی است که همه و همه ای را که در گرد عالمند هم جمع شوند نمی توانند در رخ او بنگرند و او را مشاهده کنند؛ و حساب را اشتباهی فرض کرده اند که حتی خورشیدی را که از آسمان بر روی زمین آمده است را هم باید بشکست تا رخ یار را ببینند؟ آینه همان آینه است که می فرماید آینه بشکست و رخ یار دید؛ و اما کدام رخ و کدام یار و کدام نوری است که در کدام آینه می تابد؟ وقتی هر چه دارد اندازه می گیرد که آیات الهی را با اندازه های مادی حساب کند و جمع می زند و انتگرال گیری می کند و صفر از آب در می آید؛ آیا تقصیر آینه است؟ تقصیر رخ یار است؟ آیا ظلمات است؟ آیا نور کافی نیست؟ یا آیا آینه است که باید بشکند و رخ یار را نمایان کند و لقاء الله و معیت الهی بوقوع بپیوندد؟ یا یحتمل مشکل ماورای مسئله موانع لسانی عربی و فارسی است که می فرماید اللهم عرفنی نفسک یعنی چه؟ آیا یعنی اینکه خدایا، بار خدایا، خودت را به من بشناسان و اگر خودت را به من نشناسانی رسولت را هم نمی توانم بشناسم؟ نکته اینجا این است که خدا بزرگتر از آن است که بوصف آید: الله اکبر! و اما خود قرآن مجید می فرماید که مردم از روی آیات انفسی و آفاقی است که خدا را خواهند شناخت! الله اکبر!!! و لذا یک جاهایی گویا مسئله از این نوع است که آیات الهی را دیگر با وجود رسول اکرم و مومنین نمی توانید انکار کنید و همین آیات الهی هم در رسول اکرم از همه بیشتر است که متجلی می شوند و بعد از او نیز در ائمه ی اطهار و نهایتاً نیز در امام زمان عجل الله فرجه الشریف. ولی حالا آیا ما اگر یک آیتی از کل آیات الهی را هم متوجه نشدیم، یحتمل بعضی اشکال هم کنند که مسئله اینجا از این نوع نیست که دیگر ما موسیقی آشنایی را که دارد پخش می شود متوجه نشویم که کدام است چرا که یک نتی از کل نتها جابجا شده است! اینجا این سوال مطرح می شود که چقدر از نتها باید جابجا شوند تا مستمع متوجه شود که انگار این موسیقی آن موسیقی ای که بنده ی حقیر می شناختم هم نیست ها؟ یعنی کی اندازه ی نتها بیشتر از صفر و بلکه خیلی هم بیشتر از صفر خواهد شد تا جایی که مستمعین همه معترض شوند که ما آمده بودیم این موسیقی را بشنویم و این موسیقی شما موسیقی دیگری است انگار!

مثل این است که بفرمایید که مسئله جهان آیت حق است از نوع بنرهای اعتباری نیست و عوض مفارض هم نیست و  عرض ذاتی هم نیست و عرض ماهیتی هم نیست و بلکه از سنخ هویت است. خوب، حالا شما در آیات انفسی هم آیات عظامی را دارید که آیا هویت همه ی این آیات عظام در حضرت ولی فقیه مد ظله العالی جمع و برجسته نمی شوند و بلکه دیگر آیات عظام را نیز برجسته نمی کنند؟ و هر چند هم که بنده ی حقیر در ظلمات انفسی و آفاقی مربوط به خود مانده و قادر به درک آن نباشم! یعنی یک جایی مسئله از این نوع است که باید جهاد اکبر و اصغر هم کرد که برسیم به نقطه ای که دریابیم که رسولی نیست مگر اینکه آنقدر بر کفار غلبه کند تا جایی که حتی اسیر هم از آنها بگیرد؛ و الا انبیاء اسرای از کفار را می خواهند چه کنند؟ و اما اگر مسلمانان و خصوصاً مومنین بر کفار و منافقین و مشرکین غلبه نکنند، آیا آنها متقابلاً سعی نخواهند کرد که مسلمانان را شکست دهند و بلکه به اسارت بکشندشان و بلکه آنها را در کانالها و گودالهایی بقتل هم برسانند و مثلاً بسوزانند و چه رسد به اینکه مسلمانان را بخواهند هم که در جهل خود نگاه دارند؟ و بلکه با فشار دگمه ای همه و همه را و نه فقط فردی از افراد مومنین از مسلمانان را نیز نابود کنند؟ و چرا؟ آیا ما آن معاد جسمانی و روحانی است را که نمی توانیم درک کنیم آنچنان که حضرت عیسی علیه السلام و حضرت امام زمان عج الله فرجه الشریف را چطور است که باید میدان نظریه ی کوانتمی خود را مدام بازبهنجارش کنیم که بتوانیم امواج ماورای بنفش و مادون قرمز خود را فشرده سازی کرده و بلکه توانیستیم مسئله را درک کنیم؟ و تکلیف خود را نیز بیابیم؟ و اللهم اشف کل مریض! البته بنده ی حقیر این را هم عرض کنم که خیلی وقت است که سر خود رفته ام از آمریکا است که دارم همه ی اینها را می نویسم و چرا که قرار است همه و همه ی عالم را مسلمان کنیم (و لطفاً نپرسید هم که چطور؟!!!) و اگر دیدید که کسی در ایران مدعی شد که او است که دارد اینها را اینجا می نویسد، بدانید که او کذابی جعلی هم بیش نیست! و الله اعلم! آدرس توییتری و فیس بوکی و تلگرامی ام را هم بعداً می دهم و به زبانهای مختلفی هم ترجمه می کنم که برای افراد بیشتر و بیشتر و بیشتری هم مطالب قابل استفاده شوند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّـهِ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ﴿ابراهیم: ٥﴾

۲. أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّـهِ لِیُرِیَکُم مِّنْ آیَاتِهِ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ﴿لقمان: ٣١﴾

۳. فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ﴿سبإ: ١٩﴾

۴. إِن یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَوَاکِدَ عَلَىٰ ظَهْرِهِ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ﴿الشورى: ٣٣﴾

 

 

 خب، حالا جامعه‌ی ایرانی به نظر ما یک جامعه‌ی صبّار و شکور است؛ ملّت ما ملّت پُراستقامتی است و ملّت شکرگزاری است. در طول این سالهای متمادی، ملّت ایران همواره سپاسگزار الطاف الهی در طول این سالها بوده است. ما ملّت صبّار و شکور باید از این آیات درس بگیریم. گفتیم اوّلین مسئله این است که ابعاد مادّی و معنویِ این پدیده را شناسایی کنیم. من عرض میکنم پس از ۴۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، این جمعیّت بی‌نظیر را کدام دست قدرتی به میدان آورد؟ این اشک و عشق و شور را چه کسی پدید آورد؟ کدام عاملی میتوانست یک چنین معجزه‌ای را نشان بدهد جز دست قدرت الهی؟ آن کسانی که دست قدرت خدا را نمیتوانند در این حوادث ببینند و تحلیل‌های مادّی در این مسائل میکنند، عقب میمانند. باید دست قدرت خدا را دید. بُعد معنوی و بسیار مهمّ این حادثه همین است که خدای متعال این کار را میکند. وقتی خدای متعال یک چنین حرکتی را در ملّت به وجود می‌آورد، انسان باید احساس کند که اراده‌ی الهی بر پیروزی این ملّت است. این نشان‌دهنده‌ی این است که اراده‌ی الهی بر این است که این ملّت در این راه و در این خط حرکت کند و پیروز شود. نشان‌دهنده‌ی معنویّات و باطن این ملّت هم هست. این عشق و این وفا و این ایستادگی و در این بیعت بزرگ با خطّ امام، مردم با این حضورشان در میدان با خطّ امام بیعت کردند؛ بیعتی با این عظمت، آن هم بعد از گذشت بیش از سی سال از رحلت امام بزرگوار این جور با امام، مردم بیعت میکنند، این جور امام زنده است. چه شد که پس از تلاش امپراتوری خبری صهیونیسم -در چند روز قبل از این حادثه و بعد از این حادثه، امپراتوری خبری صهیونیسم در همه‌ی دنیا سعی کردند سردار بزرگوار عزیز ما را متّهم کنند به تروریست؛ خود رئیس‌جمهور آمریکا گفت، وزیر خارجه‌اش گفت، دستگاه‌های خبری صهیونیستی در همه‌ی دنیا تکرار کردند «تروریست، تروریست»- خدای متعال صفحه را درست بعکس آنچه که آنها میخواستند ترتیب داد؟ نه فقط در اینجا در ایران، در کشورهای مختلف مردم به روح این شهید بزرگ درود فرستادند و پرچم آمریکا و صهیونیست‌ها را آتش زدند. آیا دست خدا را بوضوح نمیشود دید؟ آیا «لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا»(۷) را که درباره‌ی پیغمبر، در نهایت شدّت، در غار ثَور تنها، بی‌کس، به همراهش میگوید «لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا»(۸) خدا با ما است؛ این را نشان نمیدهد؟ آیا این فرمایش حضرت موسیٰ را به قوم بنی‌اسرائیل که ترسیده بودند میگفتند «اِنّا لَمُدرَکون»(۹) الان است که نیروهای فرعون بیایند ما را محاصره کنند و از بیخ و بُن کار ما را تمام بکنند، حضرت موسیٰ فرمود، «کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»؛(۱۰) آیا اینجا «اِنَّ مَعِیَ رَبّی» را انسان نمیشود ببیند؟ ملّت ایران نمیتواند احساس کند که «اِنَّ اللهَ مَعَنا»،(۱۱) خدا با ما است؟ خدا دستهای قدرت خود را در این کشور، در این جامعه، در میان این ملّت فعّال کرده است. خود این شهادت بزرگ هم -اینکه حالا مربوط به تشییع بود- خود این شهادت هم یکی از آیات قدرت الهی است؛ رسوایی دولت آمریکا، دولت بی‌آبروی آمریکا، رسوایی این دولت را رقم زد؛ اینها کسی را که سرشناس‌ترین و قوی‌ترین فرمانده‌ مبارزه‌ی با تروریسم بود -شهید سلیمانی به معنای واقعی کلمه، قوی‌ترین فرمانده مبارزه‌ی با تروریسم در این منطقه است، به همین عنوان هم شناخته شده است- [ترور کردند]؛ کدام فرمانده دیگر قدرت داشت میتوانست کارهایی را که او انجام داد انجام بدهد؟ به یک منطقه‌ای که در محاصره‌ی ۳۶۰ درجه‌ای دشمن است، شهید سلیمانی با بالگرد وارد این منطقه میشود، در محاصره‌ی کامل دشمن جوانهای خوبی در آن منطقه هستند که دست‌تنها هستند، فرمانده‌‌ای ندارند، چشمشان که به حاج قاسم سلیمانی می‌افتد، جان پیدا میکنند، روحیه پیدا میکنند، انگیزه پیدا میکنند، محاصره را از بین میبرند و دشمن را متواری میکنند و فراری میکنند؛ چه کسی میتواند این کارها را انجام بدهد؟ فرمانده ضدّ تروریسم در کلّ منطقه قوی‌ترین و سرشناس‌ترین فرمانده، را ترور کردند. درمیدان روبه‌روی جنگ با او مواجه نشدند، دولت آمریکا دزدانه و بزدلانه او را ترور کرد، خودشان هم اعتراف کردند؛ این [کار] مایه‌ی روسیاهی آمریکا شد؛ در این منطقه تا قبل از این حادثه، این جور کار مخصوص رژیم صهیونیستی بود که افراد را ترور کند، رهبر حماس را ترور کردند و گفتند ما ترور کردیم، رهبر جهاد را ترور کردند، گفتند ما ترور کردیم؛ ترور میکردند و میگفتند ما کردیم؛ آمریکایی‌ها آدم خیلی کشته‌اند؛ در عراق در افغانستان در جاهای دیگر هر چه توانسته‌اند، آدم کشته‌اند، ترور کرده‌اند منتها اعتراف نمیکردند که ترور کردیم؛اینجا اعتراف کردند که ترور کردیم؛ اینجا رئیس جمهور آمریکا به زبان خودش [اعتراف میکند] خدای متعال میزند پشت گردن افراد که خودشان اعتراف کنند؛ اعتراف کردند که ما تروریست هستیم، گفتند ما ترور کردیم. رسوایی از این بالاتر چه میشود؟ پاسخ قدرتمندانه‌ی سپاه هم درخور تدبّر است. این یوم‌الله تشییع جنازه و شهادت بزرگ شهید عزیز یک طرف قضیّه است، عکس‌العمل و واکنش قدرتمندانه‌ی سپاه طرف دیگر قضیّه است، آن هم درخور تدبّر است، این ضربه‌ی به آمریکا بود. البتّه ضربه‌ی نظامی بود، ضربه‌ی مؤثّر نظامی بود امّا مهم‌تر و بالاتر از ضربه‌ی نظامی، ضربه‌ی حیثیّتی بود، ضربه‌ به هیبت ابرقدرتیِ آمریکا بود.(۱۲) آمریکا سالها است در سوریه، در عراق، در لبنان، در افغانستان ضربه میخورد، از دست قدرتمند مقاومت ضربه میخورد لکن این ضربه از همه‌ی آنها بالاتر بود؛ این ضربه، ضربه‌ی حیثیّتی بود، ضربه به ابهّت آمریکا بود؛ این ضربه با هیچ چیزی جبران نمیشود. حالا اعلام میکنند که ما تحریم کردیم، تحریمها را افزایش میدهند امّا این کار نمیتواند آبروی از‌دست‌رفته‌ی آمریکا را برگرداند. این پاسخ قدرتمندانه یک چنین خصوصیّتی بود. این هم یک جلوه‌ی کمک الهی است که پاسخ مجاهدت مخلصانه است.

 

خطبه های نماز جمعه تهران 1398/10/27

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44692

 

 

بنده ی حقیر راجع به سردار عبد الله محمودزاده داشتم در فارس نیوز می خواندم، می فرماید که او منطق ریاضی و کامپیوتر در انگلیس می خوانده است. یک مکتبی هست در فلسفه که اخلاق از علم جدا است که البته بنده این را قبول ندارم. ولی اینجا یک نکته ای هست که مربوط است به همین یافتن دست قدرت الهی در یافتن زوایایی که مثلاً در بعضی ماتریسهای مدل استاندارد ذرات فیزیک هم نهفته اند! اینجا نیز یحتمل اشکال شود که نه تنها اخلاق موضوعیتی ندارد و بلکه دست قدرت خدا هم موضوعیت دیگری ندارد. نکته این است که شما داده های خود را که از قبل در مسئله ای محلی دارید را به رایانه می دهید. و آنگاه معادلاتی را که در نظر دارید را رایانه یا ابررایانه قرار است برای شم حل کند یا حتی اینکه خیر. زاویه ای را از قبل تعیین شده را امتحان می فرمایید و به رایانه می دهید تا ببینید آیا مشاهدات فیزیکی با محاسبات نظری شما چقدر همخوانی دارند. مثلاً چقدر می شود زوایایی را کم و زیاد کرد؟ و همه ی این زوایای محلی در یک نقطه ای چه ربطی به زوایای دیگری در نقاط دیگری در خمینه ای که دارید روی آن کار می کنید حساب و کتابهایتان را تغییر می دهند و مثلا ً ترمودینامیک مسائل را عوض می کنند؟ و چند بار که این کارها را انجام دادید، آنگاه کارها یحتمل بهتر روی غلطک می افتند و لذا می توانید داده هایتان را به ابررایانه تان دهید و ابررایانه نیز مسائل را برای شما محاسبه می کند و تحویلتان می دهد.

خوب، اینجا بعضی یحتمل اشکال می کنند که نه کفری در کار است و نه نفاق و نه شرکی؛ مسئله منطق ریاضی است و رایانه ها و بلکه ابررایانه ها! و اما آیا واقعاً حتی در سطوح رایانه ای نیز چنین است؟ یعنی وقتی شما می خواهید به همین رایانه نیز بفرمایید که چنین کنیم و چنان نکنیم چطور می شود؟ منطقی که به دنبالش هستیم را می دانیم؟ یا آیا باید قدم به قدم پیش برویم تا در هر قدم منطق را بیابیم که چه باید کرد و چه باید نکرد هر چند که وقتی قدمها بطور متوالی یافته شدند یحتمل دیگر توالی آنها برای ما خیلی مشخصاً معلوم نشوند. ولی در نهایت، این خود می تواند مسئله ی مهمی باشد که آیا همه ی اینها را هم برای استفاده ی آنها در جهت اسلام است که استفاده می کنیم یا در جهت مخالف آن بسته به اینکه کیست که دارد از این منطق ریاضی و ابررایانه ها هم استفاده می کند؟ و بلکه آیا در جهت اخلاق است که دارد استفاده می شود یا در جهت بداخلاقی یا عدم اخلاق؟ آیا اگر همه چیز هم شیطانی باشد همان است که همه چیز هم در جهت آدم شدن کاربردی شود و بلکه روح و روان نیز آنگاه در هر موردی چطور تاثیر می پذیرند و شوک درمانی در روان درمانی نیز آیا مخصوص آمریکا است یا در همین دور و برهای خودمان هم کاربردی و استفاده می شوند؟ و چرا که جوامع اصولاً به جایی رسیده اند که اگر همین را هم نکند فرد روانپریش به سمت جمود می رود و بلکه افراد جوامع بقصد و عمد یا غیر آن همدیگر را به سمت جمود روحانی و جسمانی می کشانند با همه ی ادعاهایی که دارند؟ حالا شما حساب بفرمایید که در این چنین جوامعی به اصطلاح بشری مایل هم هستید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را بیابید! نمی توان این امکان را داد که این افراد بشری که به خود و پیغمبران خود هم رحم نمی کنند، همانطور هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز رحم نخواهند کرد و بلکه برای همین هم هست که آن حضرت در غیبت است؟ ما ضل صاحبکم و ما غوی. یعنی یحتمل آیا نمی توان انتظار داشت که همانطور که می توان متصور شد که حضرت مسیح و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف از آسمان به زمین تشریف فرما شوند و تعارفات بفرمایند، آیا نمی توان هم متصور شد که همانها از زمین به آسمان بروند و دیگر حالا حالاها هم برنگردند آنچنان که می فرماید:  وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ ﴿یس: ٢٨﴾. این است که باید هم خیلی مراقب بود که ما با چه نوع منطقی است که در ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دست به گریبانیم؟ اخلاق و منطق ریاضی و ریاضی فیزیک و رایانه و ابررایانه ی مسائل چطورند و اصلا با ماشین است که طرفیم یا با خدا یا با بنده های خدا و بلکه در درمان امراض چقدر می توان بلکه ایمان را از کفر نیز جدا کرد آنجاهایی که آیا به معاد روحانی و معاد جسمانی هم قائلیم؟ اللهم عرفنی نفسک.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ ﴿سبإ: ٢٦﴾

 

وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّـهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـٰکِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا ﴿١٥٧﴾ بَل رَّفَعَهُ اللَّـهُ إِلَیْهِ ۚ وَکَانَ اللَّـهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿١٥٨﴾ وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا ﴿١٥٩﴾ سوزه مبارکه النساء

 

فصل (6) فی إظهار نبذ من أحوال هذا الملک الروحانی المسمى عند العرفاء بالعنقاء على سبیل الرمز و الإشارة

العنقاء

این همه آوازها زان شه بود

گر چه از حلقوم عبد الله بود

گفت او را من زبان و چشم تو

من حواس و من رضا و خشم تو

 

محقق الوجود عند العارفین لا یشکون فی وجوده کما لا یشکون فی‌ 

البیضاء و هو طائر قدسی مکانه‌ جبل قاف صفیره یوقظ الراقدین فی مراقد الظلمات- و صوته ینبه الغافلین عن تذکر الآیات نداؤه ینتهی إلى سماع الهابطین فی مهوى الجهالات المترددین کالحیارى فی تیه الظلمات النازلین فی عالم الهیولى و الهاویة الظلماء- و القریة الظالم أهلها و لکن قل من یستمع إلیه و یصغی نداءه و یعرف صداه‌ لأن أکثرهم عن السمع لمعزلون و عن آیات ربهم معرضون صم بکم عمی فهم لا یعقلون هو مع جمیع الخلق و هم لا معه و نعم ما قیل بالفارسیة.

با مائى و با ما نه‌اى‌

 

جائى از آن تنها نه‌اى‌

 

و کل من له علة الاستسقاء أو فیه مرض السوداء یستسقی‌ بظلاله و کذا من به من علة مالیخولیا ینتفع بسماع صفیره بل الأمراض المختلفة و العلل الممرضة کلها یزول بخواص‌ أجنحته و ریاشه إلا مرض واحد مهلک و هو الجهل الراسخ المرکب بالعناد- و له الطیران‌ صعودا و نزولا من غیر حرکة و انتقال و له الذهاب و المجی‌ء من غیر تجدد حال و ارتحال و إلیه القرب و البعد من دون مسافة و مکان و لا تغیر و زمان- منه ظهرت الألوان فی ذوات الألوان و هو مما لا لون له و کذا الأمر فی باب الطعوم و الروائح و من فهم‌ 

مستوکره المشرق و لا یخلو عنه ذرة فی المغرب الکل به مشتغل و هو من الکل فارغ و الأمکنة مملوءة منه و هو خال عن المکان العلوم و الصنائع مستخرجة من صفیره و النغمات اللذیذة و الأغانی العجیبة و الأرغنونات و الموسیقارات المطربة و غیرها مستنبطة من أصول هذا الطیر الشریف الذات المبارک الاسم.

چون ندیدى شبى سلیمان را

تو چو دانى زبان مرغان را

 

کل من یتعوذ بریشه من ریاشه یجوز

ابتداى کار سیمرغ اى عجب‌

جلوه‌گر بگذشت در چین نیمشب‌

در میان چین فتاد از وى پرى‌

لا جرم پر شور شد هر کشورى‌

هر کسى نقشى از آن پر بر گرفت‌

هر که دید آن نقش شورى در گرفت‌

این همه آثار صنع از فر اوست‌

جمله نقشى از نقوش پر اوست‌

گر نگشتى نقش پر او عیان‌

این همه غوغا نبودى در میان‌

آن پر اکنون در نگارستان چینست‌

اطلبوا العلم و لو بالصین ازینست‌

هست ما را پادشاهى بى خلاف‌

در پس کوهى که هست آن کوه قاف‌

نام آن سیمرغ و سلطان طیور

او بما نزدیک و ما زو دور دور

 

فی النار آمنا من الحرق و یعبر على الماء مصونا من الغرق بل استکمال جمیع الخلق بأنحاء کمالاتهم و وصول السالکین إلى مآربهم و حاجاتهم بتأیید هذا الطیر القدسی‌

 

الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیه الاربعة، ملا صدرا، با حاشیه علامه طباطبایی، جلد 9، صص 144-146 

http://lib.eshia.ir/71465/9/144

 

راستش را بخواهید، همانطور که مستحضرید التفات می فرمایید که بنده ی حقیر یادم هم رفته بوده که آدرس متنی را که از حکمت متعالیه کپی پیست کرده بوده ام را در نظر قبل بدهم. و لذا خوب هم شد که دوباره این متن را اینجا آورده ام. نکته ای که اینجا هست این است که ملا صدرا همانطور که مستحضرید به معاد جسمانی هم باور دارد؛ و این یعنی چه؟ یعنی اینکه انسان با همین بدن و جسمش هست که در روز محشر قیامت دوباره به دنیا باز می گردد! و نه بلکه آنکه این معاد، معادی هم هست روحانی و بس؛ باز یعنی چه؟ یعنی اینکه در معاد روحانی اگر فقط روح را دارید که به این دنیا باز می گردد و نه جسم دیگر همان جسم است و بلکه فقط همان روح است که در جسمی دیگر هم دمیده می شود و حال می خواهد آن جسم همان جسم و جسد است یا بلکه جسم و جسدی دیگر باشد؟! اگر به این معاد روحانی دوم قائل شویم، اتفاقی که می افتد این است که ما یعنی به تناسخ هم قائل شده ایم که معمولاً و بلکه یحتمل هم یقیناً چنین چیزی در اسلام نفی شده است که آیا ما تناسخ هم داریم؟ مخصوصاً اینکه گفته شود که تناسخ بین انسانها و حیوانات و نباتات را هم داشته باشیم که اصلا و ابدا نفی شده است. البته اینکه روح انسان می تواند به جمودی برسد که حتی از حیوانیت و نباتات نیز خارج شده و رو به گازها و مایعات و جامدات نیز میل کند هم خود می تواند جای سوال داشته باشد آنجاهایی که در شرایط دشوار بشر در حالاتی روحی و روانی روانپریشانه از حالات عادی خود خارج می شود.

خوب، حالا منظور به این نیست که مثلاً صدا و سیما در نمی دانم شبکه ی افق است یا شبکه ی دو در گفتگوی بعد از خبر 10:30 مثلاً می خواهد آمریکا و رفتارش را هم تحلیل کند و مسئله را می کشاند به مسائل جنگ روانی و شوکهای روانی و بلکه شوکهایی را که  می خواهد به جامعه وارد کند و مثلاً مجری برنامه نیز از دو قطبیهای وارده به بدنه ی اجتماع می فرماید و .... حالا نمی گوییم اینها که جایز نیست و بلکه آزادی کلام است و لذا جایز هم هست.

و اما این آزادیها یک لایه های مختلفی را هم دارند که مثل این نیست که همانطور که در برنامه ای دیگر در مورد امور اقتصادی می فرمودند هر کس را یک ملاقه ای را دادند دستش بنظرش برسد که خوب ما از ملاقه های چندم به بعد که داریم برای مردم مثلاً آش سرو می کنیم، یک حقی را بر گردن هم داریم که دیگر ماورای بقیه هستیم. و لذا باید هم حقمان را بگیریم. بله این درست هم هست. و اما اینکه چه کسی چه حقی هم دارد از یک جایی باید به طور عقلایی شروع شود. مثلاً صدا و سیما می تواند این چنین مرزبندیهایی را که افراد ملاقه به دست برای خود مایلند ایجاد کنند را سر دم هم خنثی کند. و درست هم هست یا نیست را نیز بنده کاری ندارم. خودشان می دانند.

اما اینجا یک مسائل دیگری هم هست که از حکمت الهی و حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز شروع می شود و همینطور پایین می آید تا می رسد به قول حضرات به کف خیابان. یعنی حتی شما اگر در آمریکا هم تحصیل کرده اید و انگلیسی خوانده اید و نوشته اید و مدرک گرفته اید، اگر از شما تقاضا شد که حالا که می خواهید انگلیسی درس دهید باز هم باید به کلاسهای آن موسسه رفته و کلاسهایشان را تکمیل کنید. می توانید هم اعتراض کنید که بنده ی حقیر که از کف خیابان نیامده ام که حالا شما بخواهید مرا بفرستید از نو سر کلاس انگلیسی بنشینم و اصول تدریس را بر حسب موسسه ی شما یاد بگیرم. ولی می توانید هم این اعتراض را هم در نظر داشته باشید که پس مگر غیر از این است که تو هم از کف خیابان آمده ای یا خیر؟ موسسه دیگری هم بروید همین است؛ مگر اینکه پارتی خوبی در پارتی بازیهای معمولی که موجود است داشته باشید! تازه اگر هم چنین باشد و آنگاه واقعاً بروید سر کلاس و شاگردان یا بلکه خود مدیر موسسه بیاید سر کلاس بنشیند و امتحانت کند و متوجه هم شوند که نالایقی، همانجا زیرآبت را می زنند. شوخی که نداریم! مسخره بازی هم که نیست. حالا برو بگو که بنده ی حقیر اصلا معلم نیستم؛ آقای مدیر صاف و پوست کنده می فرمایند که همین است که می فرمایید تو اصلا معلم نیستی! مگر غیر از این است. اینجا دیگر تعارفی در کار نیست. اینجا مسئله حتی یک سر سوزن هم مثل مسئله ی تعارفات حضرت عیسی مسیح علیه السلام و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف  نیست که کسی فکر کند که دست این حضرات بسیار باز است که حالا آیا کدام یک از این دو عزیز است که به آسمان خواهند رفت و آیا کدام است که دیگری را می خواهد به زمین بیاورد و کدام است که اول تعارف می فرمایند که حضرت عالی بفرمایید به نماز و دیگری می فرمایند که خیر شما خودتان بفرمایید به نماز و ....

عرض بنده اینجا در این مسئله است که تا یک جاهایی شما می توانید مثلاً مسئله را تنزل دهید و بلکه بقول معروف فروکاستش کنید به مسائل سینمایی و هالیوودی آنچنان که در جنگ ستارگان می بینیم و آنگاه همان مسئله را می بینیم که در مسائل نظامی هم بازتاب می یابند و باز معروف می شوند به جنگ ستارگان؛ و از این قبیل مسائل در علم و هنر و خصوصاً هنر سینما یحتمل بتوان گفت که کم هم نداریم! و اما یک جاهایی همانطور که در حکمت متعالیه آمده است واقعاً هم می خواهیم مرضها و بیماریها را آنطور که مد نظر پزشکان زبده و خبره و نخبه ی جهانی است از طرق داروها و بلکه جراحیها و حتی روانشناسی و روانکاوی آنجاهایی که مسائل از نوع سایکوسوماتیک و بلکه ژنتیک هم یحتمل هستند را در بگیریم و علاج کنیم. اینها دیگر از نوع حرفهایی نیستند که ما بخواهیم مدعی شویم که مسائل کدخدا منشانه و بلکه از روی خیر و صلاح فلسفی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حل شدنی هستند و بس. خیر؛ گاهی یحتمل دندانپزشک شما هم اجازه دارد که با شما یک یا حتی چند شوخی روانکاوانه کند و نه فقط برای اینکه ببیند آیا شما ظرفیتش را دارید؟ و بلکه برای اینکه آیا شما خودتان تا چه حدودی می توانید مسائل عقلی خود را خودتان هم حل کنید بدون اینکه به دیگری مراجعه کنید یا مشورت بگیرید؟!

اما گاهی هم مسئله از این نوع نیست که مجنون می خواهد مشکلش را بدون مراجعه ی لیلی بدو برای خودش حل کند و نه تنها یحتمل هم توانسته است که عشق خود را نسبت به لیلی آنچنان مجرد کند که حتی به عشق خدایی برسد و بلکه سخت هم  عاشق خدا شده و در عین حال نه این هم که دیگر مجنون لیلی هم نیست! یحتمل بعضی اشکال کنند که خودت هم فهمیدی چه گفتی؟! یک بار دیگر هم اگر خیلی شیری بگو ببینم چه گفتی! عرض بنده ی حقیر این است که گاهی اوقات هم هست که واقعاً با مسئله ای به اسم مالیخولیا نیز طرفیم که بیمار ما احتیاج دارد که یا خود، خود را روانکاوی کند یا واقعاً هم نزد روانکاوی دیگر برود که لااقل اصول روانکاوی ساده ای مثل من خوبم تو خوبی درکتاب وضعیت آخر یا ادامه ی آن در ماندن در وضعیت آخر را کمی آشنا است. و اما این بدان معنا هم نیست که آقایان خانمها خود روانکاوان نیز احتیاجی به رواکاوی ندارند؛ یا مسئله دیگر حل است که آقایان خانمها ما دیگر احتیاجی به منطق ریاضی و نرم افزار و سخت افزار و حتی سایت نامه ی گودل به جان فن نویمن لیپتون را هم دیگر نمی خواهیم چرا که در یک یا چند جمله می توانیم هر کدام مرزهای کفر و شرک و نفاق را از مومنین و مومنات جدا کرده و کل مسائل را حل کنیم؛ یا بلکه مسئله این است که آیا اگر یک دگمه ای اشتباه زده شود و بلکه درست هم زده شود هم می تواند کاری کند که کل نظام هستی فرو ریزد؟ 

این سوال غیر از این سوال دیگری است که  حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم می فرمایند که و ما محمد الا رسول: 

 وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّـهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّـهُ الشَّاکِرِینَ ﴿آل عمران: ١٤٤﴾

عرض بنده این است که بالاخره این فقط یک تجرد روانشناسی و بلکه روانکاوی ای نیست که ما بیاییم اینجا عرضه بداریم که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما آمده ایم لیلی خانم را در مسئله ی مالیخولیایی لیلی و مجنون مجرد نموده ایم و آنگاه خدا را جایگزین لیلی هم کرده ایم نعوذ بالله! بله؛ ما چنین مالیخولیایی را داریم. ولی معنایش این نیست که اگر به آن ولنگ و وازی ای که بعضی مایلند قائل شوند که اگر آزادیهای جنسی رواج یابد آنگاه مسئله ی مالیخولیا هم خود به خود حل است و دیگر نه روانکاوی می خواهد و نه روانشناسی و نه روانپزشکی و نه شوک و نه نعوذ بالله خدا و .... و بلکه یک جامعه ی شسته رفته ای خواهیم داشت که در آن همه چیز می شود بهشت برین. نه تنها چنین نیست و بلکه این همان نهایت روانپریشی ای است که مادر همه ی روانپریشیهایی خواهد بود که در آن همه چیز می تواند از کنترل خارج شود و حالا آیا بتوان دوباره کنترلی هم روی مسائل موجود خارج شده از حالات نرمال روانی و روحی یافت؟ و الله اعلم. و چرا؟ چون خدا نکند که انسان آن روی دینمداری در او ظاهر شود که آن شریعت سنگلجی فقط یکی از آن مشکلاتی خواهد بود که طواغیت و فراعنه و شیاطین بزرگ و کوچک عالم مایلند بر سر خود و دیگران بیاورند و تا آنجا پیش بروند که خدا و رسول صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام را یک جا یا حاشا کنند یا بدتر از آن را بر سر همه و همه ی جهانیان بیاورند تا آنجایی که همه جا را ظلمات محض سیاه چاله های نجومی نیز فرا گیرد. اللهم عرفنی نفسک و انک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک....

خوب، حالا یحتمل بعضی اشکال کنند که ما خوب بود اگر یک مقاله ای هم در باب نظریه های همدیسی و هممجموعه هایش نیز بیان می کردیم! بگذارید ببینیم: 

 

https://arxiv.org/abs/1809.09432

https://arxiv.org/abs/2001.04991

 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ ﴿سبإ: ٢٦﴾

 

وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّـهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـٰکِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا ﴿١٥٧﴾ بَل رَّفَعَهُ اللَّـهُ إِلَیْهِ ۚ وَکَانَ اللَّـهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿١٥٨﴾ وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا ﴿١٥٩﴾ سوزه مبارکه النساء

 

فصل (6) فی إظهار نبذ من أحوال هذا الملک الروحانی المسمى عند العرفاء بالعنقاء على سبیل الرمز و الإشارة

العنقاء

این همه آوازها زان شه بود

گر چه از حلقوم عبد الله بود

گفت او را من زبان و چشم تو

من حواس و من رضا و خشم تو

 

محقق الوجود عند العارفین لا یشکون فی وجوده کما لا یشکون فی‌ 

البیضاء و هو طائر قدسی مکانه‌ جبل قاف صفیره یوقظ الراقدین فی مراقد الظلمات- و صوته ینبه الغافلین عن تذکر الآیات نداؤه ینتهی إلى سماع الهابطین فی مهوى الجهالات المترددین کالحیارى فی تیه الظلمات النازلین فی عالم الهیولى و الهاویة الظلماء- و القریة الظالم أهلها و لکن قل من یستمع إلیه و یصغی نداءه و یعرف صداه‌ لأن أکثرهم عن السمع لمعزلون و عن آیات ربهم معرضون صم بکم عمی فهم لا یعقلون هو مع جمیع الخلق و هم لا معه و نعم ما قیل بالفارسیة.

با مائى و با ما نه‌اى‌

 

جائى از آن تنها نه‌اى‌

 

و کل من له علة الاستسقاء أو فیه مرض السوداء یستسقی‌ بظلاله و کذا من به من علة مالیخولیا ینتفع بسماع صفیره بل الأمراض المختلفة و العلل الممرضة کلها یزول بخواص‌ أجنحته و ریاشه إلا مرض واحد مهلک و هو الجهل الراسخ المرکب بالعناد- و له الطیران‌ صعودا و نزولا من غیر حرکة و انتقال و له الذهاب و المجی‌ء من غیر تجدد حال و ارتحال و إلیه القرب و البعد من دون مسافة و مکان و لا تغیر و زمان- منه ظهرت الألوان فی ذوات الألوان و هو مما لا لون له و کذا الأمر فی باب الطعوم و الروائح و من فهم‌ 

مستوکره المشرق و لا یخلو عنه ذرة فی المغرب الکل به مشتغل و هو من الکل فارغ و الأمکنة مملوءة منه و هو خال عن المکان العلوم و الصنائع مستخرجة من صفیره و النغمات اللذیذة و الأغانی العجیبة و الأرغنونات و الموسیقارات المطربة و غیرها مستنبطة من أصول هذا الطیر الشریف الذات المبارک الاسم.

چون ندیدى شبى سلیمان را

تو چو دانى زبان مرغان را

 

کل من یتعوذ بریشه من ریاشه یجوز

ابتداى کار سیمرغ اى عجب‌

جلوه‌گر بگذشت در چین نیمشب‌

در میان چین فتاد از وى پرى‌

لا جرم پر شور شد هر کشورى‌

هر کسى نقشى از آن پر بر گرفت‌

هر که دید آن نقش شورى در گرفت‌

این همه آثار صنع از فر اوست‌

جمله نقشى از نقوش پر اوست‌

گر نگشتى نقش پر او عیان‌

این همه غوغا نبودى در میان‌

آن پر اکنون در نگارستان چینست‌

اطلبوا العلم و لو بالصین ازینست‌

هست ما را پادشاهى بى خلاف‌

در پس کوهى که هست آن کوه قاف‌

نام آن سیمرغ و سلطان طیور

او بما نزدیک و ما زو دور دور

 

فی النار آمنا من الحرق و یعبر على الماء مصونا من الغرق بل استکمال جمیع الخلق بأنحاء کمالاتهم و وصول السالکین إلى مآربهم و حاجاتهم بتأیید هذا الطیر القدسی‌

 

شهید نادر مهدوی در ویکی پدیای فارسی:

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1_%

D9%85%D9%87%D8%AF%D9%88%DB%8C

 

آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری در ویکی پدیای فارسی:

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%

D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A8%D9

%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%A8%D9%88%D8%B4%D9%

87%D8%B1%DB%8C

 

حجت الاسلام ابوتراب عاشوری در ویکی پدیای فارسی:

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AA%D

8%B1%D8%A7%D8%A8_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8

%B1%DB%8C

 

 

یادتان باشد که آدرسها را درست به هم بچسبانید و در ضمن رئیسعلی دلواری را هم خودتان آدرس ویکیپدیایش را پیدا بفرمایید هر چند که یحتمل ویکیپدیا بهترین مکان برای یافتن زندگینامه ی این عزیزان نباشد.

 

بنده ی حقیر بنظرم می رسد که اگر شما سفینه ای فضایی دارید برای نجات بشریت که این سفینه خلبانی هم دارد، انگاه این خلبان است که مامور است که سرنشینان آن سفینه ی فضایی را نجات دهد. و اما یک جای مسئله می لنگد آنگاه که این سفینه ی فضایی قرار است سرنشینانش را به مقصد امن برساند ولی یک مرتبه یک دگمه ای فشرده شود و همه ی سرنشینان آن و از جمله خلبان و همه و همه مورد اصابت موشکی واقع شده و همگی از بین بروند. یعنی سفینه از زمین بلند شده است ولی قبل از اینکه به زمین بنشیند مورد اصابت موشک دشمن یا حتی مورد اصابت موشک خودی هم یحتمل واقع شده است و در هوا خودش و همه ی سرنشینانش نابود شده اند و بلکه به سرای باقی پیوسته اند. و حالا اینجا داستان چیست؟ و الله اعلم!

و اما یک وقت هم هست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست که به دعای مومنینی که تشنه ی ملاقات حضرتش هستند از آسمان به زمین تشریف فرما می شوند و بعد حتی حضرت عیسی علیه السلام را نیز از آسمان به زمین فرامی خوانند که همه و همه به نماز جمعه بروند و برای امامت نماز تعارفها هم با هم دارند. بعضی یحتمل اشکال می کنند که آیا این یک روز جمعه است یا اینکه بلکه هر روز جمعه ای چنین اتفاقاتی می افتد که تعارفاتی است بین حضرت عیسی علیه السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف که آقا شما هم تشریف فرما شوید از آسمان به سمت نماز جمعه و امامت را تقبل بفرمایید و آن حضرت هم تعارفات می فرمایند که نخیر شما بفرمایید و بنده نیز پشت سر شما می ایستم! و الی غیر النهایه تا روز قیامت این تعارفات است که ادامه خواهد داشت. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

 

و أما الذین قالوا إنه مرض نفسانی‌

أو قالوا إنه جنون إلهی فإنما قالوا ذلک من أجل أنهم رأوا ما یعرض للعشاق من سهر اللیل و نحول البدن و ذبول الجسد و تواتر النبض و غور العیون و الأنفاس الصعداء مثل ما یعرض للمرضى فظنوا أن مبدأه فساد المزاج- و استیلاء المرة السوداء و لیس کذلک بل الأمر بالعکس فإن تلک الحالات ابتدأت من النفس أولا ثم أثرت فی البدن فإن من کان دائم الفکر و التأمل فی أمر باطنی کثیر الاهتمام- و الاستغراق فیه انصرفت القوى‌ البدنیة إلى جانب الدماغ و ینبعث من کثرة الحرکات الدماغیة حرارة شدیدة تحرق الأخلاط الرطبة و تفنى الکیموسات الصالحة فیستولی الیبس و الجفاف على الأعضاء و یستحیل الدم إلى السوداء و ربما یتولد منه المالیخولیا.

و کذا الذین زعموا أنه جنون إلهی فإنما قالوا من أجل أنهم لم یجدوا دواء یعالجون- و لا شربة یسقونها فیبرءون مما هم فیه من المحنة و البلوى إلا الدعاء لله بالصلاة و الصدقة- و الرقى من الرهبانیین و الکهنة و هکذا کان دأب الحکماء و الأطباء الیونانیین فکانوا إذا أعیاهم مداواة مریض أو معالجة علیل أو یئسوا منه حملوه إلى هیکل عبادتهم و أمروا بالصلاة و الصدقة و قربوا قربانا و سألوا أهل دعائهم و أحبارهم و رهبانهم أن یدعوا الله بالشفاء فإذا برئ المریض سموا ذلک طبا إلهیا و المرض جنونا إلهیا.

 

الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، ملا صدرا صدر المتعالهین محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی،  حاشیه علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 7، ص 176.

http://lib.eshia.ir/71465/7/176

 

این نوع از مالیخولیا که اینجا بحثش هست در حکمت متعالیه در سفر یقابل سفر الاول سوم من الحق الی الخلق بالحق در باب عشق و تفاسیر مختلفی که از آن شده است را بیان می فرمایند و از جمله می فرماید که عشق مرضی است که به مالیخولیا می انجامد. در نظر قبل که در باب لیلی و مجنون هم بود می فرماید که لیلی می آید سراغ مجنون و می گوید که خوب مثلاً من راضی شده ام که با هم ازدواج هم کنیم و مسئله حل است و لذا بیا با هم ازدواج کنیم؛ و آنگاه مجنون چه می گوید؟ می فرماید که مثلاً سنگدل سنگدل حالا چرا؟ و بلکه می فرماید که من خودم به عشقی رسیده ام که دیگر به تو نیز احتیاجی ندارم و یعنی مثلاً به یک عشق عرفانی بالاتری هم رسیده ام و دیگر آن اتحاد بین عاشق و معشوق در عشق من معنا ندارد و مثلاً شب زفاف هم نمی خواهد....

بنده نمی دانم کجا بوده است که با این مسئله ی غیر مالیخولیایی اتحاد بین عاشق و معشوق برخورده ام! یحتمل ربطی هم ندارد به کریشنا لوکا و آن مرد مسلمان که فقط می گوید حرام آنجایی که شکمش را گرازی می درد و می رود به بهشت چرا که اسم خدا یعنی حرام که شبیه هاری است را از دیدگاه هاری کریشاناها گفته است! 

و اما اینجا از دیدگاهی دیگر می فرماید که نخیر، یحتمل مسئله می تواند هم مالیخولیایی شود چرا که موضوع آن مرضی است که مربوط است به سودایی شدن مزاج و  خشک شدن و بلکه گُر گرفتن دماغ و در اثر آن و امثالهم که دیگر یحتمل مثلاً گل بنفشه و روغن کنجد نیز آنرا آیا چقدر درمان کند و .... اتفاقاً نمی دانم چطور شد که برای سردی و رنگ پریدگی و حتی زردی این تجویز را دوستی فرمودند که یتحمل خوب می تواند باشد.

خوب، یک جای دیگری هم این مسئله ی مالیخولیا اتفاقاً یافت می شود در جلد 9 ص 145 که در باب سفر چهارم مقابل سفر دوم است لانه بالحق فی الخلق. گویی اینجا می خواهد علاج مرض را بفرماید که عرفا به رمز و اشاره مسئله را به عنقاء و سیمرغ و کوه قاف و یحتمل همان هفت شهر عشق خودمان بیان فرموده اند و بلکه اینکه انواع امراض دیگر نیز چطور می توانند درمان شوند!

 

خوب، حالا ما اینها را کاری نداریم و نمی خواهیم مستقیماً واردش شویم و حتی این را هم کاری نداریم که چطور است که گاهی اوقات جواز ترور نیز آیا داده می شود یا اینکه حتی اگر جواز هم داده نشود بالاخره فردی که می رود به جبهه و تحت فرماندهی کسی می کشد و کشته می شود و شهید هم می شود؛ چرا؟ یعنی آن زمانی که جنگی در می گیرد و بعد تمام می شود و بعد صلح هم می شود، آیا آن معنای شهادت دیگر گم می شود؟ اگر اینطور بود ما چطور است که هر سال محرم و صفر سیاه پوش هم می شویم و بلکه برای سید الشهداء و قمر بنی هاشم و یاران امام حسین علیهم السلام عزاداری می کنیم؟ مسئله اینجا این است که وقتی شهادت برای عبودیت خدا و توحید است آنگاه ارزش الهی پیدا می کند و لا غیر. اگر شما جایزید که به عبودیت خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار  با جهاد فی سبیل اللهی که از روی قتال نباشد برسید و همه ی عالم را هم به اسلام دعوت کنید، دیگر نورٌ علی نور است و بلکه به بالاترین شهادتها برای خدا و بلکه لقاء الله و معیت الهی نرسیده اید؟ و اما مسئله این است که آنگاه که دست خدا را ملاحظه می کنید که از همه ی دستها بالاتر است و دست خود را در دست خدا می گذارید و با او بیعت می کنید، یحتمل بعضی دیگر یقین نداشته باشند که چه کنند و در شک و تردیدهای خود بمانند و مثلاً حتی ملاحظه نکنند که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اصلا برای چه؟ به چه دردی می خورد؟ اینکه می بینید اگر سوره یس بخوانید، یک مرتبه دیدید شیخ احمد یاسین فرمودند که شهید شد و اگر مثلاً آی پی ام رفتید مثلاً یحتمل عماد مغنیه شهید شد و اگر از دست خدا در زوایای مثلثاتی آسمانی و نجومی و بلکه ربط آن با مدل استاندارد ذرات فیزیک خواستید بفرمایید یحتمل آیا سردار سلیمانی چرا شهید شد؟ و حالا اصلا چرا هم شهید دکتر مسعود علیمحمدی  همین روزها سال 1388 نیز شهید شد؟ و الله اعلم! مثل این است که بنده گفتم اسلحه های شهید ابراهیم هادی که در کانال کمیل گم شده بوده را با ناخنگیرش یحتمل بنده گفته بودم که تحویل دفتر بسیج بدهند که آیا داده اند آیا نداده اند؟ داستان از چه قرار است؟

موضوع اینجا است که تا وقتی که ما قرار است در اتحاد بین عاشق و معشوق مالیخولیایی گیر کرده باشیم آنچنان که آیا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اصلا بدرد کسی هم می خورد آنطور که یحتمل اگر کسی بفرماید که ما چهار رنگ است که داریم که عرش را حمل می کنند و از جمله رنگ سبز است و نه اینکه خدا باشد که دارد عرش را حمل می کند. حالا ما که از اینها چیزی آیا سر در بیاوریم که اصلا مسئله چیست؟ و اما این هم سوالی است که بالاخره آیا این حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بدرد هیچ کاری هم می خورد؟ یا خیر؛ بدرد نخور است و اگر هم چیزی را درک کرد، نمی باید چنین می کرد و لذا همان هم شده است که آیا مسئله ی بیست وجهی و دیگر اجرام افلاطونی و نمایشهای گالوایی آنها و ... چه ربطی دارند اینجا به کل ماجرا و مدل استاندارد ذرات فیزیک و همه و همه. و بلکه مسئله این است که بقول معروف هر چیزی جای خودش را دارد و نه اینکه بفرمایید که با مایی و با ما نه ای، جایی از آن تنها نه ای. و مسئله حل است! یعنی چه؟ یعنی اینکه همین می شود که یحتمل شما می خواهید کوهمولوژی وس-زومینو-ویتن را در رابطه با گروه های لی مربوط به معادلات هامیلتونی یا لاگرانژی خاصی را بیابید که در کدام نظریه ی همدیسی می گنجد؟ و یک مرتبه می بینید که نخیر؛ مسئله به این سادگی هم نیست و بلکه نه تنها برجها که فرو ریخت که هیچی و بلکه کل منطقه را هم هنوز می خواهند درگیر بفرمایند. بنده مانده ام که مرغ عنقاء و سیمرغ و سی مرغ  و سیمرغِ کوه قاف ما کجا است؟ و آن عشق و عاشق و معشوق ما چه شده اند؟! اتفاقاً بنده با نمی دانم چرا یاد همین دوستمان می افتم که همانطور که مسجد جای صحبت از می و شراب و اینها نیست و بلکه جای صحبت از کوه قاف هم نیست که ایشان هم در جواب فرمودند که بله؛ مگر نمی دانی که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها را مصرع اولش را حافظ از کجا آورده است؟

مسئله را کوهمولوژیکی دوباره بررسی کردن در این است که یک وقت هست که شما می فرمایید که می خواهم با حضرت ابراهیم علیه السلام آدمی بروم توی احتجاج و می فرمایید که مثلاً خدای تو کیست؟ می فرمایند که خدای من خورشید را از مشرق بیرون می آورد و طلوع می کند و در مغرب نیز غروب می کند. تو اگر بلدی کاری کن که بیایی خورشید را از مغرب طلوع کند و در مشرق غروب کند! یحتمل می فرماید که تو باز هم می خواهی با من وارد احتجاج شوی؟ ندیدی چطور خودم زنده می کنم و می میرانم؟ اصلا چطور می خواهی حالیت کنم که خورشید را اگر من بخواهم می توانم از مغرب طلوع کند و در مشرق هم غروب کند؟ من که این کار را برایت کرده ام و تو خواب هم ماندی و بلکه فراموشی هم گرفته ای و بلکه بی تفاوت هم بودی و ندیدی! می خواهی این دفعه خورشید را برایت دو تا کنم و یکی از آنها در مغرب بماند و دیگری در مشرق و اصلا دیگر مغرب و مشرق هم با هم کاری نداشته باشند و هر کسی برود پی کار خودش و دیگر به این کارها هم کاری نداشته باشد؟

یحتمل حاجی بفرمایند که حاجی جان، مسئله فقط این نیست که خورشید را هم دو نصف کنی و یکی در مغرب بماند و دیگری در مشرق و تو هم حساب کنی که در عرش نشسته ای چرا که همچون حضرت سلیمان علیه السلام هر تختی را بخواهی برایت در کمتر از یک چشم به هم زدن می آورند. این تختی که تو حساب می کنی از آن تختها هم نیست عرش الهی! مرض مالیخولیا را که نگفتیم ثابت کنیم که داریم! موضوع این است که بالاخره وقتی ما از یک ابرتقارنی به ابرتقارنی دیگر آیا اصلا داریم یا نداریم و آنگاه می خواهیم حرکت در جوهر کنیم، آیا کوهمولوژی مربوطه ی آن کدام است؟ و گروه های کوهمولوژی آن کدامند؟ وانگهی، اینکه اجرام سماوی اسپینشان کدام است، یک حرف است و اما اینکه از مدل استاندارد ذرات فیزیک نیز شروع کنیم و برای هر ذره ای نیز اسپین آنرا بیابیم و از همه ی اینها برسیم به اسپین اجرام کوانتمی با جرمهای برزگتر و بزرگتر و آنگاه نهایتان برسیم به ارجام سماوی و زوایای بین اجرام کوانتمی و سماوی را تا چه حد بتوانیم بدون حد فاصلی هر چند که پیوسته دقیقاً هم نباشند و بلکه تا چه حد هم گسسته باشند را بیابیم؟ یحتمل بتوانیم اقتصاد مقاومتی قوی و ضعیف را نیز به هم نزدیک کرده و بلکه از اقتصاد استکباری نیز مسائلش را با لحاظ فقیر و مسکین و یتیم و ابن السبیل تفکیک کنیم؛ و نه اینکه با بی تفاوتی کار را تمام نماییم. و لذا مسائل مربوط به شهادت و لقاء الله و معیت الهی یحتمل الوان دیگری که صبغه ی الهی دارند را به خود می گیرند و لا غیر! و لذا اینکه چرا کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا نیز اسرار خود را دارد. بنده همه اش ناراحتم که نکند ریستارت شود و بلکه نمی دانم هم چرا تازگی این هم به بقیه ی مالیخولیاییها اضافه شده است که بجای اینکه از راست متن را نشان دهد، بجایش از چپ می شود و آن هم ناخوانا! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

دستور رهبر انقلاب اسلامی به ستادکل نیروهای مسلح در پی سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی:لزوم پیگیری کوتاهی‌ها یا تقصیرهای احتمالی و مراقبت از عدم تکرار

 

در پی نتایج تحقیقات ستاد کل نیروهای مسلح درباره سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی با ابراز همدردی عمیق و مجدد با خانواده‌های داغدار، ستاد کل نیروهای مسلح را مأمور پیگیری کوتاهی‌ها یا تقصیرهای احتمالی در این حادثه و مراقبت برای عدم امکان تکرار چنین سانحه‌ای کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

با اطلاع از نتایج تحقیقات ستاد کل درباره‌ی حادثه‌ی هواپیمای مسافربری اوکراینی و اثبات دخالت خطای انسانی در آن، مصیبت درگذشت جان‌باختگان این حادثه‌ی اندوهبار برای اینجانب بسیار سنگین‌تر شد. لازم میدانم اولاً به خانواده‌های معظم این عزیزان بار دیگر همدردی عمیق و تسلیت صمیمانه‌ی خود را ابراز کنم و از خداوند متعال برای آنان بردباری و آرامش روحی و قلبی تمنا نمایم. ثانیاً به ستاد کل نیروهای مسلح مؤکداً درباره‌ی پیگیری کوتاهی‌ها یا تقصیرهای احتمالی در این حادثه‌ی دردناک سفارش کنم. ثالثاً مراقبت و پیگیری‌های لازم برای عدم امکان تکرار چنین سانحه‌ای را از مدیران و مقامات ذی‌ربط مطالبه نمایم.
پروردگار عزیز و کریم به درگذشتگان لطف و رحمت و به داغداران صبر و اجر عنایت فرماید.

سیّدعلی خامنه‌ای
۲۱ دی ۱۳۹۸


https://www.leader.ir/fa/content/24047/

یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَىٰ وَمَا هُم بِسُکَارَىٰ وَلَـٰکِنَّ عَذَابَ اللَّـهِ شَدِیدٌ ﴿الحج: ٢

 

نماز حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه

دو رکعت است مى‌خوانى در هر رکعت سورۀ حمد را تا إِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ و چون به این آیه رسیدى آن را صد مرتبه مى‌گویى و در مرتبۀ آخر سوره را تمام مى‌کنى پس قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ را یک بار مى‌خوانى و چون از نماز فارغ شدى این دعا را مى‌خوانى:

اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ بِمَا وَسِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذِینَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اَللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ وَ أَظْهِرْ إِعْزَازَهُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِحْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ

 

و منهم من قال منشؤه موافقة الطالع عند الولادة

فکل شخصین اتفقا فی الطالع و درجته أو کان صاحب الطالعین کوکب واحد أو یکون البرجان متفقین فی بعض الأحوال و الأنظار کالمثلثات أو ما شاکل ذلک مما عرفه المنجمون وقع بینهما التعاشق‌

و منهم من قال إن العشق هو إفراط الشوق إلى الاتحاد

و هذا القول و إن کان حسنا- إلا أنه کلام مجمل یحتاج إلى تفصیل لأن هذا الاتحاد من أی ضروب الاتحاد فإن الاتحاد قد یکون بین الجسمین و ذلک بالامتزاج و الاختلاط و لیس ذلک یتصور فی حق النفوس- ثم لو فرض وقوع الاتصال بین بدنی العاشق و المعشوق فی حالة الغفلة و الذهول‌ أو النوم فعلم یقینا أن بذلک لم یحصل المقصود لأن العشق کما مر من صفات النفوس لا من صفات الأجرام بل الذی یتصور و یصح من معنى الاتحاد هو الذی بیناه فی مباحث العقل و المعقول من اتحاد النفس العاقلة بصورة العقل بالفعل و اتحاد النفس الحساسة بصورة المحسوس بالفعل فعلى هذا المعنى یصح صیرورة النفس العاشقة لشخص متحدة بصورة معشوقها و ذلک بعد تکرر المشاهدات‌ و توارد الأنظار و شدة الفکر و الذکر فی أشکاله و شمائله حتى یصیر متمثلا صورته حاضرة متدرعة فی ذات العاشق و هذا مما أوضحنا سبیله و حققنا طریقه بحیث لم یبق لأحد من الأزکیاء مجال الإنکار فیه.

و قد وقع فی حکایات العشاق ما یدل على ذلک کما روی أن مجنون العامری کان فی بعض الأحانین مستغرقا فی العشق بحیث جاءت حبیبته و نادته یا مجنون أنا لیلی فما التفت إلیها و قال لی عنک غنى بعشقک فإن العشق بالحقیقة هو الصورة الحاصلة- و هی المعشوقة بالذات لا الأمر الخارجی و هو ذو الصورة لا بالعرض کما أن المعلوم بالذات هو نفس الصورة العلمیة لا ما خرج عن التصور و إذا تبین و صح اتحاد العاقل بصورة المعقول و اتحاد الجوهر الحاس بصورة المحسوس کل ذلک عند الاستحضار الشدید و المشاهدة القویة کما سبق فقد صح اتحاد نفس العاشق بصورة معشوقه بحیث لم یفتقر بعد ذلک إلى حضور جسمه و الاستفادة من شخصه کما قال شاعر....

أنا من أهوى و من أهوى أنا

نحن روحان‌ حللنا بدنا

فإذا أبصرتنی أبصرته‌

و إذا أبصرته أبصرتنا

....

 

حکمة متعالیه فی اسفار العقلیة الاربعه، جلد 7، صص 176-178

http://lib.eshia.ir/71465/7/176

 

 

البته در آن حالات خواب و بیداری و مستی ای که انسان یحتمل در روز قیامت دچار می شود، بعضی هم اشکال کنند که خیر ما این حرفها را نداریم و همه ی اینها کشک است و بلکه آنچنان که عمر خیام می فرماید باید دم را دریابیم و مثلاً 

 

عمرت تا کی به خود‌پرستی گذرد،

یا در پیِ نیستی و هستی گذرد؛

می خور که چُنین عمر که غم در پی اوست

آن بِهْ که به خواب یا به مستی گذرد.

 

خوب، اینجا بعضی دیگر یحتمل اشکال می کنند که آن معنای لیلی و مجنونی که در حکمت متعالیه آمده است و می تواند هم خیلی حالات مالیخولیایی و بلکه جنونهای ناجوری را ایجاد کنند که تا حدی تفصیلش در حکمت متعالیه نیز رفته است و حتی یحتمل سالک الی الله به کفر و نفاق و شرک افتاده و از راه آنقدر هم منحرف شود که  جنون خودش را نعوذ بالله به پیغمبر و امامش هم نسبت دهد (وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿القلم: ٥١﴾؛  وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ ﴿الحجر: ٦﴾)، غیر از این هوا پرستی است که عمر خیام می فرماید.... یا محمد یا علی یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیای یا محمد یا علی، یا علی یا محمد انصرانی فانکما ناصرای یا مولای یا صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف الغوث الغوث الغوث ادرکنی ادرکنی ادرکنی الامان الامان الامان. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾ لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾ اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾ سوره مبارکه البقره

 

۱. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَـٰئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّـهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿البقرة: ١٦١﴾

۲. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَىٰ بِهِ أُولَـٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ ﴿آل عمران: ٩١﴾

۳. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّى لَّوْ کَانُوا عِندَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّـهُ ذَٰلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّـهُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿آل عمران: ١٥٦﴾

۴. وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ ﴿التوبة: ٨٤﴾

۵. وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَىٰ رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ کَافِرُونَ ﴿التوبة: ١٢٥﴾

۶. وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّـهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّـهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿الحج: ٥٨﴾

۷. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یَغْفِرَ اللَّـهُ لَهُمْ ﴿محمد: ٣٤﴾

 

8 - الکافی: عن عدة من أصحابه، عن أحمد بن محمد البرقی، رفعه قال:
سأل الجاثلیق أمیر المؤمنین علیه السلام فقال له: أخبرنی عن الله عز وجل یحمل العرش أو العرش یحمله؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: الله عز وجل حامل العرش والسماوات والأرض وما فیهما وما بینهما وذلک قول الله عز وجل:
(إن الله یمسک السماوات والأرض أن تزولا ولئن زالتا إن أمسکهما من أحد من بعده إنه کان حلیما غفورا) قال: فأخبرنی عن قوله (ویحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیة) فکیف ذاک وقلت إنه یحمل العرش والسماوات والأرض؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: إن العرش خلقه الله تبارک وتعالى من أنوار أربعة: نور أحمر منه احمرت الحمرة، ونور أخضر منه اخضرت الخضرة، ونور أصفر منه اصفرت الصفرة، ونور أبیض منه ابیض البیاض، وهو العلم الذی حمله الله الحملة، و ذلک نور من نور عظمته، فبعظمته ونوره أبصر قلوب المؤمنین، وبعظمته ونوره عاداه الجاهلون، وبعظمته ونوره ابتغى من فی السماوات والأرض من جمیع خلائقه إلیه الوسیلة بالاعمال المختلفة، والأدیان المشتبهة فکل [شئ] محمول یحمله الله بنوره وعظمته وقدرته لا یستطیع لنفسه ضرا ولا نفعا ولا موتا ولا حیاة ولا نشورا فکل شئ محمول والله تبارک وتعالى الممسک لهما أن تزولا، والمحیط بهما من شئ وهو حیاة کل شئ، ونور کل شئ، سبحانه وتعالى عما یقولون علوا کبیرا.
قال له: فأخبرنی عن الله عز وجل أین هو؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: هو ههنا وههنا وفوق وتحت ومحیط بنا ومعنا، وهو قوله (ما یکون من نجوى ثلاثة إلا هو رابعهم ولا خمسة إلا هو سادسهم ولا أدنى من ذلک ولا أکثر إلا هو معهم أینما کانوا) فالکرسی محیط بالسماوات والأرض وما بینهما وما تحت الثرى وإن تجهر بالقول فإنه یعلم السر وأخفى، وذلک قوله تعالى (وسع کرسیه السماوات والأرض ولا یؤده حفظهما وهو العلی العظیم) فالذین یحملون العرش هم العلماء الذین حملهم الله علمه، ولیس یخرج من هذه الأربعة شئ خلق الله فی ملکوته، وهو الملکوت الذی أراه الله أصفیاءه، وأره خلیله علیه السلام فقال: (و کذلک نری إبراهیم ملکوت السماوات والأرض ولیکون من الموقنین) وکیف یحمل حملة العرش الله وبحیاته حییت قلوبهم وبنوره اهتدوا إلى معرفته؟!

....

.....

جعلت فداک من کانت رجلاه فی خضرة؟ قال: ذاک محمد صلى الله علیه وآله کان إذا نظر إلى ربه بقلبه جعله فی نور مثل نور الحجب حتى یستبین له ما فی الحجب، إن نور الله منه أخضر، ومنه أحمر، ومنه أبیض، ومنه غیر ذلک (تمام الخبر) لأنه صلى الله علیه وآله کان حینئذ فی مقام کمال العرفان، وخائضا فی بحار معرفة الحریم المنان، وکانت رجلاه فی النور الأخضر وقائما فی مقام بین المعرفة لا یطیقها أحد من الملائکة والبشر وإنما عبروا بهذه العبارات والکنایات لقصور أفهامنا عن أدراک صرف الحق کما تعرض على النفوس الناقصة فی المنام هذه الصور، ونحن فی منام طویل من الغفلة عن المعارف الربانیة، والناس نیام، فإذا ماتوا انتبهوا، والأحوط فی أمثال

 

بحار الانوار، جلد 55، صص 9-12

http://lib.eshia.ir/71860/55/9

 

نماز حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه

دو رکعت است مى‌خوانى در هر رکعت سورۀ حمد را تا إِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ و چون به این آیه رسیدى آن را صد مرتبه مى‌گویى و در مرتبۀ آخر سوره را تمام مى‌کنى پس قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ را یک بار مى‌خوانى و چون از نماز فارغ شدى این دعا را مى‌خوانى:

اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ بِمَا وَسِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذِینَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اَللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ وَ أَظْهِرْ إِعْزَازَهُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِحْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ

 

 

یک وقت هست که می فرمایند که: مردم خوابند و چون مردند متنبه می شوند. الناس نیام و فاذا ماتوا انتبهوا. یک وقت دیگری هست که می فرمایید که ما حتی یک حضرت یوسفی داریم و بلکه یک یوسف زهرایی داریم که نه تنها تعبیر خواب هم می فرمایند و بلکه تعبیر خواب فرعون را هم می فرمایند و درست در می آید! 

۱. وَقَالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرَىٰ سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُؤْیَایَ إِن کُنتُمْ لِلرُّؤْیَا تَعْبُرُونَ ﴿یوسف: ٤٣﴾

۲. یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ لَّعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿یوسف: ٤٦﴾

 قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِی سُنبُلِهِ إِلَّا قَلِیلًا مِّمَّا تَأْکُلُونَ ﴿٤٧﴾ ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَٰلِکَ سَبْعٌ شِدَادٌ یَأْکُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِیلًا مِّمَّا تُحْصِنُونَ ﴿٤٨﴾ ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَٰلِکَ عَامٌ فِیهِ یُغَاثُ النَّاسُ وَفِیهِ یَعْصِرُونَ ﴿٤٩﴾ 

 

این یک چیز است که بفرمایند ترور بد است و واقعاً هم بد است چرا که ناجوانمردانه هم هست و بدتر از آن هم جنگ است که نه فقط کشوری را و بلکه منطقه ای را تا لبه ی جنگ بکشانند و ترور کنند و بکشند و کشته شوند و اما مثلاً چقدر هم متوجه اند و متوجه ایم که آیا مسجد مقدس جمکران نیز بالاخره کسی در رویا امام زمان عجل الله فرجه الشریف را فقط دیده است که این مسجد را برو بساز یا اینکه خیر بدستور مستقیم او بوده است که این مسجد عظیم الشان بنا شده است؟ یا محمد یا علی یا علی یا محمد 

یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِحْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ

یک وقتها هست که بعضی می فرمایند چرا ما شریعت سنگلجی هم داریم؛ ولی یک وقت هم هست که دلیلش جهل و غفلت و نادانی است ولی همان قدر که می دانیم حاضریم بدان عمل کنیم و لذا آن دیگری یا دیگران می پندارند که این برای این است که کسی سر لج افتاده است با او یا آنها! و لذا یوسف زهرا سلام الله علیهم را دریافتن و یاری کردن چیز دیگری است! داستان یک لیلی و مجنونی عجیبی است بین خدا و بنده اش و دیگر بندگان خدا و ..... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

ذَٰلِکُمْ وَأَنَّ اللَّـهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکَافِرِینَ ﴿الانفال: ١٨

 

نماز حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه

دو رکعت است مى‌خوانى در هر رکعت سورۀ حمد را تا إِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ و چون به این آیه رسیدى آن را صد مرتبه مى‌گویى و در مرتبۀ آخر سوره را تمام مى‌کنى پس قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ را یک بار مى‌خوانى و چون از نماز فارغ شدى این دعا را مى‌خوانى:

اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ بِمَا وَسِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذِینَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اَللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ وَ أَظْهِرْ إِعْزَازَهُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِحْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ

 

بعضی یحتمل واقعاً هم باورشان می شود و نه فقط اینکه می خواهند اشکال کنند که بالاخره آیا ما ابرتقارنی هم داریم یا خیر؟ یعنی یحتمل هم حتی اشکال می کنند که بالاخره آیا ما حکمت متعالیه و فقه را داریم یا اینکه حتی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم داریم یا اینکه می فرمایید حتی ریاضی فیزیک هم داریم که از آن می خواهیم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز استخراج کنیم؟ بالاخره شما ذره ای را از فرش دارید و ذره ای را از عرش و می خواهید ببینید که این ذرات چطور از عرش تا فرش یا حتی از فرش تا عرش را تشکیل می دهند؟ و لذا چه می کنیم؟ آیا باید هم برگردیم به یا محمد و یا علی در دعای فرج امام زمان عجل الله فرجه الشریف بعد از دو رکعت نماز مخصوص آن حضرت؟ یا اینکه خیر؛ می توانیم هم برویم سراغ ابرتقارنهایی از انواعی که ما می بینیم بررسی شده اند و از جمله مثلاً ابرتقارنهایی را که ناتان زایبرگ در آرشیو کرنل یا حتی اینسپایرهپ هم دارد و حالا کارهای ویتن را هم کاری نداریم. البته اینسپایرهپ یک گیری نمی دانم چرا دارد و یک چیزی را می خواهید و یک چیز دیگری را می دهد وقتی مثلاً تایپ می کنید:

find a seiberg t supersymmetry

و لذا ما همینها را هم که بی ربط به مسئله یحتمل نباشند را می آوریم!

 

http://inspirehep.net/record/946845

http://inspirehep.net/record/682049

http://inspirehep.net/record/404089

 

ولی بعد وضعیت در آرشیو بهتر است و اینها را می دهد که مربوط به خود مقالات زایبرگ در ابرتقارن و بلکه شکست ابرتقارنها نیز هست:

 

https://arxiv.org/abs/hep-ph/9309299

https://arxiv.org/abs/hep-th/9703052

https://arxiv.org/abs/hep-th/9803179

https://arxiv.org/abs/hep-th/0305248

https://arxiv.org/abs/hep-th/0306226

https://arxiv.org/abs/hep-ph/0702069

https://arxiv.org/abs/hep-th/0703281

 

البته اینجا بعضی هم علاوه بر اینکه اشکال کنند که تو همه ی کارهایت را می خواهی فامیلی انجام دهی و بلکه فقط فکر صله ی رحمی و نمی دانی آنجایی که باید بروی بین غریبه ها و یک کار درست و حسابی ای انجام دهی چه کنی؟ بعضی دیگر هم یحتمل این اشکال را می کنند که تو اسماً می گویی یا علی و یا محمد و اما کارهایت نه تنها کپی زدن از روی دانشگاهیان هم هست و بلکه از حوزویان و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم یک کلمه نمی دانی و مسائل را بلکه التقاطی می کنی! و بلکه همه ی این اشکالها و بسیاری دیگر اشکالها را هم داریم. و اما بالاخره ما داریم یک ابرتقارن علی محمدی تعریف می کنیم که آیا با همه ی این حرفها که ابرتقارن هم آیا داریم یا نداریم، و اما مسئله ی ابرتقارن علی محمدی و مثلاً شهریاری و حالا سایر شهداء و از جمله شهید احمدی مقدم و رضایی و شهید ابراهیم هادی و ... کدامند و هم  همه و همه چه ربطی به نظریه های حمیدی مجیدی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دارند؟ بروم چند رکعت نماز قضاهایم را بخوانم که از بدهکاریهایم بلکه کمی کم شوند اگر خواستم هم طلبکار شوم همه نگویند بچه بگیر بنشین که این همه هم نماز قضا داری و همانها را هم بجا نمی آوری و چه رسد به بجا آوردن نمازهای قضا برای والدینت و بلکه نماز برای امام زمان عجل الله فرجه الشریف! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ یَرَىٰ ﴿العلق: ١٤﴾

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْفَجْرِ ﴿١﴾ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿٢﴾ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿٤﴾ هَلْ فِی ذَٰلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ ﴿٥﴾ أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿٦﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾ وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿١٠﴾ الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ ﴿١١﴾ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ﴿١٢﴾ فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿١٣﴾ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿١٦﴾ کَلَّا ۖ بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿١٧﴾ وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿١٨﴾ وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ﴿١٩﴾ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿٢٠﴾ کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا ﴿٢١﴾ وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿٢٢﴾ وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ ۚ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّىٰ لَهُ الذِّکْرَىٰ ﴿٢٣﴾ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿٢٤﴾ فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿٢٥﴾ وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿٢٦﴾ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿٣٠

 

اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً اَللَّهُمَّ لَکَ اَلْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُکَ فِی أَوْلِیَائِکَ اَلَّذِینَ اِسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذِ اِخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ اَلنَّعِیمِ اَلْمُقِیمِ اَلَّذِی لاَ زَوَالَ لَهُ وَ لاَ اِضْمِحْلاَلَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ اَلزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ اَلدُّنْیَا اَلدَّنِیَّةِ...

عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى اَلْخَلْقَ وَ لاَ تُرَى وَ لاَ أَسْمَعَ [أَسْمَعُ] لَکَ حَسِیساً وَ لاَ نَجْوَى...

عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَکَ وَ [أَوْ] أُنَاغَى ...

 

شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همه‌ی دنیا کشید. عدّه‌ای میخواستند وانمود کنند که انقلاب در ایران از بین رفته است، مرده است، تمام شده -البتّه عدّه‌ای هم سعی میکنند که این اتّفاق بیفتد- [امّا] شهادت او نشان داد که انقلاب زنده است؛ دیدید چه خبر شد در تهران؟ دیدید چه خبر شد در شهرهای دیگر؟ البتّه من برای این حادثه‌ی تلخی که در کرمان پیش آمد و تعدادی از هم‌میهنان عزیز کرمانی ما جان باختند، عمیقاً متأسّفم و متأثّرم و به خانواده‌های آنها تسلیت عرض میکنم، امیدوارم ان‌شاء‌الله ارواح مطهّر این جان‌باختگان هم با شهید سلیمانی محشور بشوند.(۹) شهید سلیمانی چشمهای غبارگرفته‌ را باز کرد با این شهادت. دشمنان در مقابل عظمت ملّت ایران احساس خضوع کردند؛ ممکن است به رو نیاوردند امّا چاره‌ای ندارند. آن دشمنی که سعی میکند این مجاهد عظیم‌‌القدر را و این سردارِ فرماندهِ مبارزه‌ی با تروریسم را به عنوان یک تروریست معرّفی کند، آمریکایی‌های بی‌انصاف، آمریکایی‌های دروغ‌گو، آمریکایی‌های هَجوگو که واقعاً ارزشی برای حرفهایشان نمیشود قائل شد، اینها سعی میکردند این‌ جوری عمل کنند؛ ملّت ایران زد توی دهن اینها.

 یک نکته‌ی مهمّ قابل توجّه این است که خب حالا وظیفه‌ی ما چیست؛ بالاخره یک حادثه‌ی مهمّی اتّفاق افتاده است؛ بحث انتقام و مانند این حرفها، بحث دیگری است؛ حالا یک سیلی‌ای دیشب به اینها زده شد؛(۱۰) این مسئله‌ی دیگری است. آنچه در مقام مقابله مهم است -این کارهای نظامیِ به این شکل، کفایت آن قضیّه را نمیکند- این است که بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه منتهی بشود؛ تمام بشود. آنها در این منطقه جنگ آوردند، اختلاف آوردند، فتنه آوردند، ویرانی آوردند، خراب شدن زیربناها را آوردند. البتّه هر جا در دنیا قدم گذاشتند، همین جور عمل کردند؛ فعلاً منطقه‌ی خودمان جلوی چشم ما است. اصرار هم دارند که همین فساد و همین ویرانگری را نسبت به ایران عزیز و جمهوری اسلامی هم داشته باشند؛ مدام اصرار میکنند؛ این مسئله‌ی مذاکره و نشستن پشت میز و مانند اینها، مقدّمه‌ی دخالتها و حضورها است؛ این باید به پایان برسد. این منطقه قبول نمیکند حضور آمریکا را در کشورهای منطقه؛ ملّتهای منطقه قبول نمیکنند، دولتهای برخاسته از ملّتها قبول نمیکنند؛ بدون تردید. اینکه حالا بحث مهمّ دیگری است در یک ناحیه‌ی دیگری.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار مردم قم، 1398/10/18

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44628

 

 

یک نکته ای که در مورد تهدیدات آمریکا و لزوم خروج آنها از منطقه نهفته است این است که این مسئله یک روی دیگری هم دارد که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در حکمت نبوی و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیهم السلام و حتی همه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام نهفته است. یعنی این یک مکتبی است برای همه ی بشریت و حتی دشمنان صهیونیستی مسیحی ای که به پیغمبر و اهل بیت او نیز انواع توهینها را می کنند؛ و چطور؟ اینها آنجایی که از الیهات و حکمت الهی تنزل می کنند به مثلاً طبیعیات و فرضاً ریاضی فیزیک و مایل هم نیستند که باور داشته باشند که چیزی هم به اسم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل داشته باشیم، همینجا دارند اقرار می کنند که در حکمت الهی تنزل یافته ی بقولی فروکاسته ی آن مایلند آن دست خدا را هر چند نمی توانند ببینند و آن را بسته به حساب می آورند، همینجاها است که دچار مشکل شده اند و گیر کرده اند و ....

توجه بفرمایید که یحتمل یک پیر مردی و بلکه پیر مردهایی هم داشته باشیم که توی نجاستش گیر کرده است چرا که مثلاً با خانمش دچار سرسام شده است و یحتمل هم به علت کهولت سن نیز نمی تواند خود را دیگر از لحاظ جنسی ارضاء کند؛ و لذا سعی می کند مثلاً دستش بجنبد یا زبانش بجنبد یا چشمش بجنبد یا هر جور دیگری که شده خود را از لحاظ جنسی ارضاء کند. خوب، شما حساب کنید که حالا حاجیه خانهایی را هم داشته باشید که بفرمایند ای پیرمردهای بدبخت و بلکه ای پسران جوان بینوا حقتان هم همین است که اینقدر پایین تنه پرست هستید و بغیر از آلت تناسلی چیز دیگری را نمی شناسید و سیگموند فروید هم از شماها جلو زده است در روانشناسی اش، و لذا بروید کنار که ما خود آمده ایم امام جماعتتان شویم و بلکه امام جمعه و امام زمان عجل الله فرجه الشریفتان هم خود ما هستیم. شماها یک عمری و بلکه قرنها سر ما را کلاه گذاشته اید که ما بیاییم پشت سر شما بایستیم و نماز اقامه کنیم و ما را گول زده اید؛ و حالا این شما هستید که باید بعد از این همه گولخوردگیهای ما بیایید پشت سر ما و الا که بروید دنبال کارتان و ما را دیگر با شما کاری نیست. ما برای خودمان نماز اقامه می کنیم و شما هم برای خودتان. یا ما امامیم یا اینکه هیچی! حالا شما بفرمایید که من امامک؟ می فرماید بله دیگر منم که امامت هستم! یا مثل این است که بفرمایید معادلات درجه پنج و بیست وجهی (icosahedron) یا مثلثات یا هندسه ی هذلولوی (hyperbolic geometry) یا مدل استاندارد ذرات فیزیک یا وحدت نیروهای الکترومغناطیسم و گرانش و ضعیف و قوی؛ می فرماید نخیر! مرغ یک پا دارد ای پیرمرد کثیف نجس شهوت پرست لامذهب. تو هم اویی که یک آبی یک روغنی است که دارد می ریزد و نمی دانی با آن چه کنی؟ و بعد تازه می خواهی آنرا وقف امامزاده هم کنی؟! من امامک؟ باز می فرماید که آره دیگر منم امامت؛ حالا می گویی که چی؟ یک سفر هم برو سانفرانسیسکو دیگر می شوی نورُ علی نور اسد الله میرزا جان!

یک تفکر حکمت الهی دیگری هم هست که می فرماید همین روغن ریخته ای را که می خواهی وقف امامزاده کنی اتفاقاً همان جان شیرینت است که خواهی نخواهی روغنی است که خواهد ریخت؛ و لذا یک هنری می خواهد که همین روغن را وقف پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و امامان و امامزاده اش کنی. و این از کلمات حکمت آموز ولی فقیه مد ظله العالی است که بنده از پشت کتاب ایشان از کلمات جمع آوری شده ای که راجع به شهادت فرموده اند خواندم. حیف نیست این روغن ریخته ای را که به هر حال خواهد ریخت یا تمام خواهد شد یا معلوم نیست دچار چه نجاستها که نشود را وقف پیغمبر و امامان و امامزادگان طاهر و مطهر و طیب نکنی؟ حیف نیست که آن جنبه ی عرشی خود را فراموش کنی که همچون حضرت زهرایی و بلکه خود خدا دارند مشاهده ات می کنند و بلکه خود را در این دنیای پست و رذل به لجن بکشانی؟ نماز را به جماعت اقامه نکنی و مثلاً وسط خیابان به ماچ و بوسه ها و شهوترانی بپردازی و روسری ات را هم که برداشته ای که هیچ و بلکه پایین تنه ات را هم بیاندازی بیرون که همه و همه ببینند و هم خودت کیف کنی و هم همه و همه؟

مشکل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هی ما سعیمان بر این است که همین است که بالاخره: من امامک؟ آن همجنسگرا است که امامت است؟ آن شهوتران هوا و هوس پرست است که امامت است؟ آن لامذهب است که امامت است؟ آن شاهنشاه آریامهر و فرعون است که امامت است؟ آن دجال است که امامت است؟ من امامک؟ روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی قضایا اینجا است که بالاخره گذشته از امامت آن خود و فراخود و نهادت کیست؟ آن غیر ات کیست آنجایی که کودک شیرخوار بدنبال پستان مادر است و دیگر آنرا کمتر و کمتر می یابد و یحتمل باید به پستانک بسنده کند؟ یا یحتمل آن پیرمرد یا پیرزن نیز آنرا دیگر نمی یابد و خود دچار مثلاً سرسام می شود یا یک جوری می خواهد عقده هایش را بر سر دیگران خالی کند.  اخلاق اینجا چه می شود؟  وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا ﴿النساء: ١٥٦﴾ 

بنده ی حقیر یک بنده های خدایی را گیر آورده بودم و شبیه اینها را داشتم عرض می کردم که یکی از آقایان فرمودند هر کسی سعی کند خودش را درست کند. بنده گفتم اگر ازدحام شد و در آن میان عده ای هم از دست رفتند و عده ای هم بنظرشان رسید که کار خیلی از روی اغتشاشات و ازدحام و اختلالات و بحران و آشوب و هرج و مرج و آشفتگی و اینها است، و هر کسی هم خواست هر تعدی به دیگری کند و حتی اگر حول خانه ی خدا هم بود و دست خدا را هم همه می بینند که بسته شده حساب می کنند، و البته باز هم هر کسی باید هنوز خودش را درست کند. و اما چه کنیم که داستان غیر از این است که هر کسی یحتمل سعی هم نکند که خودش را درست کند و چه رسد به اینکه بخواهیم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازیم. من نبیک؟ من امامک؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع  درجته.

-----------------------------------------------

 

[دعاى اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ]

و شیخ کفعمى در مصباح و بلد الامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است

اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

 

یک وقت هست که انسان خوابش برده است و باید نزدیک سحرها برخیزد و به نماز و دعا و استغاثه به درگاه الهی بپردازد؛ و عرضه می دارد که اگر دیدید من بیدار هم نشدم، یک چک و سیلی و حتی یک لگدی هم خواستید بزنید که بیدار شوم و بلکه به مسجد هم بروم سحر برای نماز جماعت و دعای ندبه و زیارت عاشورا و.... ولی یک وقت هست که خیر؛ شاگرد سر کلاس است و باید درسش را بخواند و شلوغ هم نکند و اخلاق را هم رعایت کند و به موقع هم سر کلاس بیاید و مودب هم بنشیند و اگر هم چنین نکند حتی یحتمل نه فقط معلم و بلکه ناظم و مدیر هم تصمیم بگیرند او را چطور ادب کنند یا اگر دیدند که خیلی شاگرد بدی است و ادب پذیر هم نیست و واقعاً باید پرونده اش را زیر بغلش بزنند و از مدرسه و مکتب بیرون هم انداخته شود. ولی یک وقت دیگر است که آن شاگرد مدرسه دیگر در مدرسه هم نیست و بلکه می پندارد دارد مثلاً حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز انجام می دهد؛ و حال آنکه هیچ آبرویی نیز نه نزد خدا دارد و نه نزد بندگان خدا و بلکه وجودش یک گناه بزرگ عظیم است و آیا چه جنایتهایی را نیز که مرتکب نشده است. این دیگر کمش است که بفرمایید با چک و سیلی و پس گردنی و لگد بلکه آدم اش کنیم. و بلکه لازم است که او را خوب متوجه اش کنیم که از جامعه ی بشری باید هم که خارج شود و آنچنان با زندان و بلکه اعدام تنبیه گردد که دیگر نتواند به اسم حکمت متعالیه و فقه و طبیعیات و از جمله ریاضی فیزیک و بلکه نظریه های حمیدی مجیدی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نه تنها عوام فریبی کند و بلکه مرتکب انواع جنایات هم شود. 

و اما وارد شدن به آن بخش از حکمت الهی نیز آنچنان که گویی سالک الی الله باید وارد آن محکمه ی الهی شده و با غل و زنجیر زانو زده و در پیشگاه عدل الهی در حال محاکمه است نیز حساب خودش را دارد هر چند که حتی همه چیز را نیز حاشا کند و مثلاً بفرماید که کدام دادگاه عدل الهی یا کدام حکمت الهی یا حتی کدام انرژی و بمب هسته ای یا کدام جنایات یا...؟ وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَىٰ إِلَىٰ کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿الجاثیة: ٢٨﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ یَرَىٰ ﴿العلق: ١٤﴾

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْفَجْرِ ﴿١﴾ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿٢﴾ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿٤﴾ هَلْ فِی ذَٰلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ ﴿٥﴾ أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿٦﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾ وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿١٠﴾ الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ ﴿١١﴾ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ﴿١٢﴾ فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿١٣﴾ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿١٦﴾ کَلَّا ۖ بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿١٧﴾ وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿١٨﴾ وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ﴿١٩﴾ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿٢٠﴾ کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا ﴿٢١﴾ وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿٢٢﴾ وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ ۚ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّىٰ لَهُ الذِّکْرَىٰ ﴿٢٣﴾ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿٢٤﴾ فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿٢٥﴾ وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿٢٦﴾ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿٣٠

 

اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً اَللَّهُمَّ لَکَ اَلْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُکَ فِی أَوْلِیَائِکَ اَلَّذِینَ اِسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذِ اِخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ اَلنَّعِیمِ اَلْمُقِیمِ اَلَّذِی لاَ زَوَالَ لَهُ وَ لاَ اِضْمِحْلاَلَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ اَلزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ اَلدُّنْیَا اَلدَّنِیَّةِ...

عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى اَلْخَلْقَ وَ لاَ تُرَى وَ لاَ أَسْمَعَ [أَسْمَعُ] لَکَ حَسِیساً وَ لاَ نَجْوَى...

عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَکَ وَ [أَوْ] أُنَاغَى ...

 

شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همه‌ی دنیا کشید. عدّه‌ای میخواستند وانمود کنند که انقلاب در ایران از بین رفته است، مرده است، تمام شده -البتّه عدّه‌ای هم سعی میکنند که این اتّفاق بیفتد- [امّا] شهادت او نشان داد که انقلاب زنده است؛ دیدید چه خبر شد در تهران؟ دیدید چه خبر شد در شهرهای دیگر؟ البتّه من برای این حادثه‌ی تلخی که در کرمان پیش آمد و تعدادی از هم‌میهنان عزیز کرمانی ما جان باختند، عمیقاً متأسّفم و متأثّرم و به خانواده‌های آنها تسلیت عرض میکنم، امیدوارم ان‌شاء‌الله ارواح مطهّر این جان‌باختگان هم با شهید سلیمانی محشور بشوند.(۹) شهید سلیمانی چشمهای غبارگرفته‌ را باز کرد با این شهادت. دشمنان در مقابل عظمت ملّت ایران احساس خضوع کردند؛ ممکن است به رو نیاوردند امّا چاره‌ای ندارند. آن دشمنی که سعی میکند این مجاهد عظیم‌‌القدر را و این سردارِ فرماندهِ مبارزه‌ی با تروریسم را به عنوان یک تروریست معرّفی کند، آمریکایی‌های بی‌انصاف، آمریکایی‌های دروغ‌گو، آمریکایی‌های هَجوگو که واقعاً ارزشی برای حرفهایشان نمیشود قائل شد، اینها سعی میکردند این‌ جوری عمل کنند؛ ملّت ایران زد توی دهن اینها.

 یک نکته‌ی مهمّ قابل توجّه این است که خب حالا وظیفه‌ی ما چیست؛ بالاخره یک حادثه‌ی مهمّی اتّفاق افتاده است؛ بحث انتقام و مانند این حرفها، بحث دیگری است؛ حالا یک سیلی‌ای دیشب به اینها زده شد؛(۱۰) این مسئله‌ی دیگری است. آنچه در مقام مقابله مهم است -این کارهای نظامیِ به این شکل، کفایت آن قضیّه را نمیکند- این است که بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه منتهی بشود؛ تمام بشود. آنها در این منطقه جنگ آوردند، اختلاف آوردند، فتنه آوردند، ویرانی آوردند، خراب شدن زیربناها را آوردند. البتّه هر جا در دنیا قدم گذاشتند، همین جور عمل کردند؛ فعلاً منطقه‌ی خودمان جلوی چشم ما است. اصرار هم دارند که همین فساد و همین ویرانگری را نسبت به ایران عزیز و جمهوری اسلامی هم داشته باشند؛ مدام اصرار میکنند؛ این مسئله‌ی مذاکره و نشستن پشت میز و مانند اینها، مقدّمه‌ی دخالتها و حضورها است؛ این باید به پایان برسد. این منطقه قبول نمیکند حضور آمریکا را در کشورهای منطقه؛ ملّتهای منطقه قبول نمیکنند، دولتهای برخاسته از ملّتها قبول نمیکنند؛ بدون تردید. اینکه حالا بحث مهمّ دیگری است در یک ناحیه‌ی دیگری.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار مردم قم، 1398/10/18

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44628

 

 

یک نکته ای که در مورد تهدیدات آمریکا و لزوم خروج آنها از منطقه نهفته است این است که این مسئله یک روی دیگری هم دارد که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در حکمت نبوی و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیهم السلام و حتی همه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام نهفته است. یعنی این یک مکتبی است برای همه ی بشریت و حتی دشمنان صهیونیستی مسیحی ای که به پیغمبر و اهل بیت او نیز انواع توهینها را می کنند؛ و چطور؟ اینها آنجایی که از الیهات و حکمت الهی تنزل می کنند به مثلاً طبیعیات و فرضاً ریاضی فیزیک و مایل هم نیستند که باور داشته باشند که چیزی هم به اسم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل داشته باشیم، همینجا دارند اقرار می کنند که در حکمت الهی تنزل یافته ی بقولی فروکاسته ی آن مایلند آن دست خدا را هر چند نمی توانند ببینند و آن را بسته به حساب می آورند، همینجاها است که دچار مشکل شده اند و گیر کرده اند و ....

توجه بفرمایید که یحتمل یک پیر مردی و بلکه پیر مردهایی هم داشته باشیم که توی نجاستش گیر کرده است چرا که مثلاً با خانمش دچار سرسام شده است و یحتمل هم به علت کهولت سن نیز نمی تواند خود را دیگر از لحاظ جنسی ارضاء کند؛ و لذا سعی می کند مثلاً دستش بجنبد یا زبانش بجنبد یا چشمش بجنبد یا هر جور دیگری که شده خود را از لحاظ جنسی ارضاء کند. خوب، شما حساب کنید که حالا حاجیه خانهایی را هم داشته باشید که بفرمایند ای پیرمردهای بدبخت و بلکه ای پسران جوان بینوا حقتان هم همین است که اینقدر پایین تنه پرست هستید و بغیر از آلت تناسلی چیز دیگری را نمی شناسید و سیگموند فروید هم از شماها جلو زده است در روانشناسی اش، و لذا بروید کنار که ما خود آمده ایم امام جماعتتان شویم و بلکه امام جمعه و امام زمان عجل الله فرجه الشریفتان هم خود ما هستیم. شماها یک عمری و بلکه قرنها سر ما را کلاه گذاشته اید که ما بیاییم پشت سر شما بایستیم و نماز اقامه کنیم و ما را گول زده اید؛ و حالا این شما هستید که باید بعد از این همه گولخوردگیهای ما بیایید پشت سر ما و الا که بروید دنبال کارتان و ما را دیگر با شما کاری نیست. ما برای خودمان نماز اقامه می کنیم و شما هم برای خودتان. یا ما امامیم یا اینکه هیچی! حالا شما بفرمایید که من امامک؟ می فرماید بله دیگر منم که امامت هستم! یا مثل این است که بفرمایید معادلات درجه پنج و بیست وجهی (icosahedron) یا مثلثات یا هندسه ی هذلولوی (hyperbolic geometry) یا مدل استاندارد ذرات فیزیک یا وحدت نیروهای الکترومغناطیسم و گرانش و ضعیف و قوی؛ می فرماید نخیر! مرغ یک پا دارد ای پیرمرد کثیف نجس شهوت پرست لامذهب. تو هم اویی که یک آبی یک روغنی است که دارد می ریزد و نمی دانی با آن چه کنی؟ و بعد تازه می خواهی آنرا وقف امامزاده هم کنی؟! من امامک؟ باز می فرماید که آره دیگر منم امامت؛ حالا می گویی که چی؟ یک سفر هم برو سانفرانسیسکو دیگر می شوی نورُ علی نور اسد الله میرزا جان!

یک تفکر حکمت الهی دیگری هم هست که می فرماید همین روغن ریخته ای را که می خواهی وقف امامزاده کنی اتفاقاً همان جان شیرینت است که خواهی نخواهی روغنی است که خواهد ریخت؛ و لذا یک هنری می خواهد که همین روغن را وقف پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و امامان و امامزاده اش کنی. و این از کلمات حکمت آموز ولی فقیه مد ظله العالی است که بنده از پشت کتاب ایشان از کلمات جمع آوری شده ای که راجع به شهادت فرموده اند خواندم. حیف نیست این روغن ریخته ای را که به هر حال خواهد ریخت یا تمام خواهد شد یا معلوم نیست دچار چه نجاستها که نشود را وقف پیغمبر و امامان و امامزادگان طاهر و مطهر و طیب نکنی؟ حیف نیست که آن جنبه ی عرشی خود را فراموش کنی که همچون حضرت زهرایی و بلکه خود خدا دارند مشاهده ات می کنند و بلکه خود را در این دنیای پست و رذل به لجن بکشانی؟ نماز را به جماعت اقامه نکنی و مثلاً وسط خیابان به ماچ و بوسه ها و شهوترانی بپردازی و روسری ات را هم که برداشته ای که هیچ و بلکه پایین تنه ات را هم بیاندازی بیرون که همه و همه ببینند و هم خودت کیف کنی و هم همه و همه؟

مشکل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هی ما سعیمان بر این است که همین است که بالاخره: من امامک؟ آن همجنسگرا است که امامت است؟ آن شهوتران هوا و هوس پرست است که امامت است؟ آن لامذهب است که امامت است؟ آن شاهنشاه آریامهر و فرعون است که امامت است؟ آن دجال است که امامت است؟ من امامک؟ روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی قضایا اینجا است که بالاخره گذشته از امامت آن خود و فراخود و نهادت کیست؟ آن غیر ات کیست آنجایی که کودک شیرخوار بدنبال پستان مادر است و دیگر آنرا کمتر و کمتر می یابد و یحتمل باید به پستانک بسنده کند؟ یا یحتمل آن پیرمرد یا پیرزن نیز آنرا دیگر نمی یابد و خود دچار مثلاً سرسام می شود یا یک جوری می خواهد عقده هایش را بر سر دیگران خالی کند.  اخلاق اینجا چه می شود؟  وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا ﴿النساء: ١٥٦﴾ 

بنده ی حقیر یک بنده های خدایی را گیر آورده بودم و شبیه اینها را داشتم عرض می کردم که یکی از آقایان فرمودند هر کسی سعی کند خودش را درست کند. بنده گفتم اگر ازدحام شد و در آن میان عده ای هم از دست رفتند و عده ای هم بنظرشان رسید که کار خیلی از روی اغتشاشات و ازدحام و اختلالات و بحران و آشوب و هرج و مرج و آشفتگی و اینها است، و هر کسی هم خواست هر تعدی به دیگری کند و حتی اگر حول خانه ی خدا هم بود و دست خدا را هم همه می بینند که بسته شده حساب می کنند، و البته باز هم هر کسی باید هنوز خودش را درست کند. و اما چه کنیم که داستان غیر از این است که هر کسی یحتمل سعی هم نکند که خودش را درست کند و چه رسد به اینکه بخواهیم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازیم. من نبیک؟ من امامک؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع  درجته.

۱. وَلِلَّـهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ١١٥﴾

۲. سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا قُل لِّلَّـهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿البقرة: ١٤٢﴾

۳. لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿البقرة: ١٧٧﴾

۴. أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

۵. قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿الشعراء: ٢٨﴾

۶. رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ﴿الرحمن: ١٧﴾

۷. رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا ﴿المزمل: ٩﴾

 

فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی

 

http://inspirehep.net/record/1770167

https://arxiv.org/abs/2001.01351

http://inspirehep.net/record/1375813

https://arxiv.org/abs/1106.1714

https://arxiv.org/abs/1106.1714

https://arxiv.org/abs/hep-th/9805078

 

راستش را بخواهید دنبال سیاه چاله های اینشتینی می گشتم، سیاه چاله های اینشتین-برن-اینفلد آمدند. یک مبحث دیگری که بنظر مهم می رسد مثلاً در کارهای ویتن الکترونهای همبسته ی قوی (strongly correlated electrons) هستند. مثلاً

https://arxiv.org/abs/1909.08775

https://arxiv.org/abs/1909.10544

https://arxiv.org/abs/1905.13361

 

یک نکته ای که اینجا می تواند زیر سوال رود این است که آیا ممکن است که اسپین سیاه چاله ای یا حتی پولساری یا سیاه چاله- ستاره دوتایی چطور عوض شود؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿١٦

 

راستی بنده ی حقیر هنوز آن کتاب را نیافته ام؛ ولی یحتمل باید کتاب جبر رابرت فریکه باشد هر چند که اگر آمازون یا گوگل سایتش بالا می آمد، می توانستم بیشتر هم مطمئن شوم! البته فریکه کتابهای دیگری هم دارد که خود می توانند بی ربط با مسئله ی ما نباشند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی ۚ تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ ﴿الممتحنة: ١

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَکِ اَلَّذِی خَلَقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا اِمْتَحَنَکِ صَابِرَةً أَنَا لَکِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوکِ وَ وَصِیُّهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُکِ إِنْ کُنْتُ صَدَّقْتُکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِی بِتَصْدِیقِی لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِی فَاشْهَدِی أَنِّی ظَاهِرٌ [طَاهِرٌ] بِوِلاَیَتِکِ وَ وِلاَیَةِ آلِ بَیْتِکِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَکِ اَلَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ وَ کُنْتِ لِمَا اِمْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَةً وَ نَحْنُ لَکِ أَوْلِیَاءُ مُصَدِّقُونَ وَ لِکُلِّ مَا أَتَى بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَتَى بِهِ وَصِیُّهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مُسَلِّمُونَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ اَللَّهُمَّ إِذْ کُنَّا مُصَدِّقِینَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِیقِنَا بِالدَّرَجَةِ اَلْعَالِیَةِ لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِهِمْ [بِوَلاَیَتِهِمْ] عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ

 

 

 دشمن را بشناسیم. من این را به طور قاطع میگویم: دشمن عبارت است از آمریکا، رژیم صهیونیستی و دستگاه استکبار؛ دستگاه استکبار فقط آمریکا نیست، فقط دولتها نیستند؛ یک مجموعه‌ای از کمپانی‌ها و غارتگران دنیا و ستمکاران دنیا و مانند اینها [هستند] که با هر مرکزی که با ستم و غارتگری مخالف باشد مخالفند؛ دشمن اینها هستند؛ ما فلان دولتِ در منطقه یا بیرون منطقه که حالا یک وقتی یک حرفی هم علیه ما بزند و یک چیزی هم بگوید را دشمن به حساب نمی‌آوریم؛ اینها دشمن نیستند؛ مادامی که حرکتی از آنها در خدمت دشمن و علیه جمهوری اسلامی سَر نزند، اینها را دشمن به حساب نمی‌آوریم؛ دشمن آنها هستند؛ در شناخت دشمن نباید اشتباه کرد؛ اگر این را دانستیم، راه مقابله‌ی نقشه‌ی دشمن را هم اگر دانستیم [موفّق میشویم]. نقشه‌ی دشمن این است که جوانان ما را، مردم ما را در بخشهای گوناگون دچار خلل در عزم و اراده کند؛ نقشه‌ی اساسی دشمن این است؛ تردید‌افکنی در ایمان مردم و در عزم راسخ مردم؛ یعنی همان دو عنصری که عرض کردم؛ دو کلید‌واژه‌ی ایمان، و غیرت دینی. تردید‌افکنی در ایمان و غیرت دینی مردم آن چیزی است که دشمن دنبال آن است؛ میدانند که اگر چنانچه این اتّفاق افتاد، قدرت تهاجمی و حتّی قدرت دفاعی جمهوری اسلامی هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت و از بین خواهد رفت؛ لذا دارند توطئه میکنند؛ البتّه توطئه‌ی آمریکا و مانند آن، فقط این نیست؛ این مهمترینش است؛ علیه جمهوری اسلامی در میدان سیاست، در میدان اقتصاد -می‌بینید دیگر این تحریمها را- در میدان مسائل امنیّتی [توطئه میکنند]. چند روز قبل از قضایای آبان‌ماه -این قضایای مربوط به بنزین و مانند این حرفها- در یک کشور اروپایی، یک کشور کوچک، امّا واقعاً شریر و خبیث در اروپا، یک عنصر آمریکایی با یک تعداد ایرانی مزدور و وطن‌فروش، جمع شدند دور هم علیه جمهوری اسلامی بنا کردند برنامه‌ریزی کردن و نقشه درست کردن؛ نقشه هم همان چیزی بود که ما چند روز بعدش در قضایای بنزین دیدیم؛ یعنی مردم از حادثه بنزین اوقاتشان تلخ بود، یک عدّ‌ه‌ای از مردم به عنوان اعتراض آمدند بیرون؛ بمجرّد اینکه مردم -البتّه یک تعدادی از مردم؛ خیلی هم نبودند- وارد میدان شدند، این فریب‌خوردگان، این مغرضین، این عمّال دشمن، همان برنامه را شروع کردند اجرا کردن؛ یعنی بیایند، هم مراکز دولتی را، هم مراکز مردمی را تخریب کنند، آتش بزنند، آدم بکشند، ویران کنند، جنگ راه بیندازند؛ این نقشه‌ی قبلی بود. البتّه اینکه میگویم چند روز قبل از این، این چند روز تجدید نقشه بود، این کارهایی بود که از قبل کرده بودند، افراد را آماده کرده بودند، به یک عدّه مزدور پول داده بودند؛ این کارها را هم میکنند، هر چه بتوانند انجام میدهند. آن روز در جمعِ مردم عرض کردم،(۱۱) آن روزی که اینجا این اتّفاقِ افتاده بود، در آمریکا، در واشنگتن عناصر دولت آمریکا خوشحالی میکردند؛ به این طرف گفته بودند که کارِ ایران تمام شد؛ بعد از دو روز معلوم شد که کار خودشان تمام شده؛ خیلی اندوهگین و ناراحت و غصّه‌دار بودند. نقشه‌ی دشمن را باید فهمید؛ در مقابل این نقشه هم بایستی آن نقاط اساسی را مورد نظر داشت. نقاط اساسی عبارت است از مبانی فکری -چه [مبانی] فکریِ اسلامی، چه مسائل مربوط به انقلاب- و وحدت ملّی؛ این وحدتی که خوشبختانه در زیر تابوت پیکر مطهّر شهید سلیمانی و شهدای همراه ایشان در بین مردم دیده شد باید محفوظ بشود، محفوظ بماند؛ جهت‌گیری‌ مردم باید این جهت‌گیری باشد: جهت‌گیری انقلاب، جهت‌گیری تکریم از مردان انقلاب، جهت‌گیری تکریم شهیدان و تکریم هر چیزی که یادآورِ ارزشهای انقلاب است.

 همه‌ی ما این را هم بدانیم که دشمنی این جبهه‌ی دشمنی که نام بردم، موسمی و فصلی نیست؛ این دشمنی، یک دشمنی ذاتی است، دشمنی همیشگی است، هر وقت بتوانند ضربه بزنند میزنند. علاجش این است که ما خودمان را قوی کنیم؛ قوی از لحاظ نظامی، قوی از لحاظ امنیّتی، قوی از لحاظ سیاسی، قوی از لحاظ اقتصادی. از جهات مختلف خودمان را قوی کنیم که دشمن نتواند ضربه بزند؛ وَالّا دشمنی او دشمنی ذاتی است. اینکه بعضی خیال کنند که اگر چنانچه ما یک قدم عقب رفتیم، یک کمی کوتاه آمدیم، آمریکایی‌ها دست از دشمنی برمیدارند، بسیار خطا است؛ خطای فاحشی است این فکر. اینکه بعضی فکر کنند که شما کاری نکنید که آمریکا عصبانی بشود -میگویند بعضی‌ها و در روزنامه‌ها مینویسند- درست نقطه‌ی مقابل فرمایش پروردگار عالم است: وَ مَثَلُهُم فِی الإِنجیلِ کَزَرعٍ أَخرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی‌ عَلی‌ سُوقِهِ یُعجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفَّارَ؛(۱۲) رشد عناصر مؤمن، این نهالهای برومند، این جوانهای مؤمن، اصلاً برای این است که «لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار»، تا دشمن عصبانی بشود؛ از همین هم بیشتر عصبانی‌اند. عصبانی‌اند از جوانهای عرصه‌ی علم، از جوانهای عرصه‌ی جهاد، از جوانهای عرصه‌ی خدمت،از جوانهای عرصه‌ی نظامی؛ از اینها عصبانی‌اند.(۱۳) امیدواریم ان‌شا‌ءالله همیشه صدایتان رسا و زبانتان گویا و گامتان استوار در این راه باشد و خدای متعال رحمت کند عزیزان ما را، این شهدای اخیر را -شهید سلیمانی، شهید ابومهدی و همراهان عزیزشان را، چه آنهایی که عراقی بودند، چه آنهایی که ایرانی بودند- و خداوند رحمت کند همه‌ی کسانی را که راهِ حرکتِ این ملّت را هموار میکنند.

 

بیانات رهبری در نزد مردم قم بمناسبت 19 دی

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44628
 

 

خوب ما حالا بر حسب عادات گذشته مان می خواهیم آیا مثلاً زوایایی را مثلثاتی یا هذلولوی بیابیم و آنگاه توابعی متعالی را که در این نوع هندسه ها آیا در تعدادی متناهی یا حتی غیرمتناهی از معادلاتی جبری صدق می کنند که ما مایلیم این معادلات را برای تعیین این زوایا بیابیم؟ بعضی یحتمل اشکال می کنند که مثلاً اینجا دیگر شما نمی خواهید معادلاتی جبری داشته باشید که توابع متعالی شما در آنها صدق کنند و چرا که مگر می شود توابع متعالی را یافته باشیم که حالا در معادلاتی جبری هم صدق کنند. و اگر اینها متعالی نمی بودند آنگاه در معادلات جبری صدق می کردند و الا که معنی ندارد توابع متعالی در معادلات جبری هم صدق کنند؟

این یحتمل از اشتباهاتی است که در محاسبات رخ می دهند چرا که مثلاً در مثالهای قبلی ما داریم که می خواهیم بعضی جذرهای بعضی اعداد را به میدان عددی گویا ملحق کنیم:

(a=sqrt(2 

(b=sqrt(3

(c=sqrt(5

(d=sqrt(7

(e=sqrt(11

خوب، اینها درست است که نسبت به میدان اعداد گویا کانه اعدادی یا متغیرهایی هستند مستقل همانطور که اعداد متعالی نیز نسبت به میدان اعداد گویا مستقل اند. و اما همینطور که ما ملحقاتمان گسترده تر و گسترده تر می شوند آنچنان که کانه همه ی اعداد جبری را در بر گرفته و بلکه بسیاری و بلکه همه ی اعداد متعالیه را نیز در بر گرفتند، دیگر روی این میدان عددی جدیدتر که ملحقات بیشتری هم دارند استقلال خود را از دست می دهند و حتی یحتمل معادلاتی جبری هم باشند که در آنها صدق می کنند. یعنی ما دو تا مسئله هم اینجا داریم یکی در نظریه ی اعداد جبری و دیگری در هندسه ی جبری که خود ادغام اینها نیز می تواند مسائلی بسیار دقیق و قابل توجه را رقم بزنند.

و اما شما حالا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مدام مسائلی را دارید که باید به نظریه های مختلف ریاضی فیزیکی هم از یک طرف تسلط داشته باشید که مثلاً زوایای آسمانی را چطور بیابیم، و از طرفی بتوانید آنها را برای دیگران نیز بیان کنید که بالاخره این زوایا در روی زمین نیز به چه درد شما می خورند، و از طرفی می خواهیم همه و همه نیز بسمت خدا برویم همینطوری که همه و همه نیز با دست خدا بیعت کنند، و اما آنجایی که اشتباه محاسباتی هم شود که امام مستضعفین کیست و بجای جبهه های حسینی حق علیه باطل جبهه های مقابل او را که حالا آیا شمشیرهایشان را هم از رو بسته اند یا اینکه یحتمل هم اصلا به مسائل مربوط به همه چیز بی تفاوت هم هستند بایستیم چرا که مسائلی است مثلاً از نوع همدیسی و لذا همه و همه را نمی توان وارد نظریه های همدیسی هم نمود و بلکه مسئله از این نوع است که بی تفاوتیها را داریم اصلا می سنجیم. یعنی مثلاً دانشمندی می آید مسائل مربوط به گرانش کوانتمی را ریسمانی یا هندسه ی ناجابجایی حل می کند. و اما یادش هم می رود که رابطه ی مسئله را با سیاه چاله ای که مربوط است به نظریه ی همدیسی خاص آن گرانش کوانتمی را هم آیا حل کند. خوب، اینجا مسائل از این نوع نیست که آیا سیاه چاله از چه نوعی است و بلکه آیا مثلاً شوارتزشیلدی است یا خیر؟ یعنی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به خودی خود از این نوع نیست که سالک الی الله خود نیز در بیعت با دست خدا و رفتن به سمت حق و لقاء الله و معیت الهی و آنگاه برگشتن بسمت حق و حتی المقدور بردن بسیاری از خلق خدا را بسمت او آیا تا چه حدی حاضر است با شیاطینی که در سر راه او ظاهر می شوند به جهاد فی سبیل الله برخیزد و آنها را از بین ببرد و بلکه به درک بفرستد و یحتمل خود نیز به لقاء الله بپیوندد و شهید هم شود و یحتمل نهایتاً هم به آن معیت الهی برسد که امام مستضعفین خود و بقیه را یافته و همه و همه مستضعفین را از دریایی نیز که به اذن الهی باز شده عبور داده و همه و همه بالاخره از شر شیاطین بزرگ و کوچکی که همه و همه غرق شده اند نجات یابند.

اینها را باید هم قبول کرد که همان ایمان و عزم راسخ مردم الهی را احتیاج دارد که حالا تو در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آمدی حرکتی کنی و همان قدم اول خودت یا اسبت افتادی و سرت خورد به جایی و آیا هم شکست و مثلاً بی هوش هم شدی یا به سرای باقی پیوستی. این ایما و عزم راسخ را می خواهد که عَلَم ات زمین نخواهد ماند. و بلکه همین علم را دیگران برمی دارند و به مقصد می رسانند. البته این به شرطی است که امام خود را نیز بشناسی هر چند هم که روانشناسی ات هم روشن و پاک باشد آنچنان هم که دشمن را هم اشتباهی محاسبه نکنی تا آنجا که جای آنها را با دوست عوض کنی. معنی ندارد که مثلاً تنهایی داری در دل شب کارش را انجام می دهد یا خواب است. خوب تو هم کار خودت را بکن! این یک ایمان و عزم راسخی را می طلبد که معیت الهی با ما است. یعنی شما نمی خواهید باور کنید که در عرش اعلی هم اشراری را می یابید که در وسط میدان فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و پدرش و همسرش و فرزندانش  همه و همه را به شهادت می رسانند یا شهادت ازشروطی است که همه و همه را به حوض کوثر هم می رسانند و بلکه مخصوص خواص از اولیاء خدا هم هست و نه همه و همه؟ یعنی نه تنها سیلی زدنها و سیلی خوردنها و بلکه پس گردنیها و کشتن و کشته شدنها دارد رسیدن به تقوای الهی و شهادت که لقاء الله و معیت الهی نیز  ایمان و عزم راسخ خود را می طلبد که خیلیها از صفهای غیر اول هم بدانها می رسند و همه و همه را جا می گذارند و بلکه همه و همه را نیز بهت زده می کنند که بالاخره طلوع فجر صادق کانه چیزی نمانده و دوام بیاور که خوابت نبرد و نخوابیها و اما.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

 

واقعاً یک حالت بهتی هست در آنچه نسبت به سردار شهید قاسم سلیمانی واقع شده است. صحنه هایی که انسان مشاهده می کند واقعاً صحنه هایی است عظیم. عرض بنده این است که آن بعد نظامی و ارتشی ای که مثلاً در سپاه موجود است آنطور به بطن جوامع اسلامی انتقال داده نشده است چنانچه حکمت متعالیه ی حمیدی مجیدی فقهی را بتوان جا انداخت. نه اینکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ابعادی نظامی هم دارند که ما دنبال می کنیم، و اما آنجایی که حاجی می خواهد هم بقبولاند که انا احیی و امیت را توجه کنید که چطور جنایت می کند و چطور ملتهایی در مقابلش می ایستند؟ 

آنهایی که می فرمایند که اسلام دینی است جنگ طلب اینجا بنده ی حقیر نمی دانم توجه می کنند که همانهایی که در پی انگ زدن تروریسم به اسلام هستند چطور دارند مسلمانان را ترور می کنند؟ و آنگاه آیا این پیغمبر اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هستند که جنگ طلب بوده اند یا اینکه آن حضرت مایل است که اسلام و حکمت را گسترش دهد چرا که اسلام به حق دینی است جهانی؟ و این را اسلام ثابت کرده است که چنین است در عین حالی که حتی صلح طلب هم هست و حمله ور نمی شود مگر به او حمله شود و آن هم با جهاد فی سبیل الله است که وارد میدان می شود.

و اما جبهه ی شرک و کفر و نفاق نشان داده است که برایش مهم نیست که چطور وارد میدان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شویم، آنچه برایش مهم است این است که تا بتواند تو را از سر استکبار نادیده بگیرد و اگر نتوانست وارد عناد و مخالفت با تو شود. یعنی وارد یک شیطنتی می شود که نه حاضر است خودش آدم شود و نه می گذارد که هیچ کس دیگری هم ادعای آدمیت داشته باشد الا اینکه کاملاً زیر سلطه ی او باشد و آن هم نه تحت حکومت اسلام و توحید و بلکه کاملاً شرک آلود. و این یک بدبختی ای را برای بشریت خواهد آورد که جبران ناپذیر است برای اینکه آنجایی که باید حکومت خدا ثابت شود حکومت کمتر از خدای انواع شیاطین را جناح شرک می خواهد تحقق بخشد.

اینجا یک نکته ای را بنده عرض کنم و آن اینکه بنده ی حقیر نمی خواهم هیچ ادعایی کنم که در زمینه ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کاری کرده ام. اتفاقاً خیلی از حضرات خودیها نیز همچین که متوجه شوند که انگار یک حرفی هم برای گفتن داری، زودی شروع می کنند به جبهه گرفتن بر علیه ات. ولی گذشته از اینکه کدام جبهه جبهه ی دوست است و کدام جبهه جبهه ی دشمن است، شکی نیست که ما یک چیزی به اسم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم داریم. حالا بگذارید حضرات بنظرشان هم برسد که این بنده ی حقیر هستم که همه ی تقصیرها بگردنش است و مشکلدار است چرا که مثلاً برای حضرت ولی فقیه مد ظله العالی این همه مشکلات درست کرده است. بنده این را عرض کنم که فقط از گوش کردن به سخنان رهبری مد ظله العالی بسیار می توان استفاده کرد. و جای استفاده هم دارد. نکته ی دیگر این است که آن جناح استکبار روشن است که آن خوی فرعونی خود را خیلی هم می پسندد و باور دارد آنچنان که قبل از انقلاب هم چنین بوده است و هنوز هم بدتر شده است و این را از همه بدتر هم روی رهبری و ولی فقیه مد ظله العالی که امام المستضعفین تشریف دارند تا آنجایی که بتوانند می خواهند هم اجماع کنند و هم حتی المقدور اعمال کنند و می بینیم که دارند چه می کنند. بنده ی حقیر این چند روزه گاهی بنظرم می رسد که دارم خواب می بینم! اینجا است که می فرمایند العلم سلطان. این نیست که ما به علم بها نمی دهیم، مسئله این است که آن دیگرانی که سلطنت علم را دریافته اند انحصاری اش می خواهند کنند. این تا جایی است که بنده ی حقیر وقتی ویدیوی ماتیلده مارکولی را از انستیتو پارامیتر اخیراً مستقیم داشتم تماشا می کردم، متوجه شدم که مثل اینکه می شود هم چنین کرد. یعنی جای تعجب هم دارد که چنین کاری انجام پذیر است چون معمولاً از همه ی فیلترها و موانع اینچنینی گذشتن گویی کار حضرت فیل هم هست! 

این را هم در مورد معادلات درجه ی پنج عرض کنم که اولیور ناش در وبلاگش و بلکه در مقاله ای نیز در ارتباط با بیست وجهی و گروه گالوای A_5 و S_5 نظیر معادلات درجه پنج و همچنین گروه تقارن هندسی بیست وجهی بحث می کند:

 

https://arxiv.org/abs/1308.0955

http://olivernash.org/2012/02/05/on-kleins-icosahedral-solution-of-the-

quintic/index.html

 

همانطور که مستحضرید، این مسائل می تواند خیلی فرمولهای طولانی ای داشته باشد. ولی نکته این است که ایده ی زیر بنایی آن خیلی ساده هم هست. البته یک کتاب قدیمی آلمانی هم هست که در این مورد زیاد حرف دارد که مسئله را به گروه های خطی خاص و بلکه یحتمل مادولاریته در نیم صفحه ی H و هندسه ی هذلولوی نیز ربط می دهد. اسم نویسنده ی کتاب را یادم رفته است و یادم هم نیست که قسمتی از کتاب را که داشتم کجا گذاشته ام. ولی یادم هست که داشتم فوتوکپی از کتاب که می گرفتم، بعضی شاکی شده بودند که آیا کل کتاب را می خواهی کپی بگیری؟! این در ایران کار عجیبی نیست ولی بعضی جاها که ظاهرا کپی رایت را رعایت می کنند جور دیگری به مسئله می نگرند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

۱. وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَـٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّـهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّـهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿یونس: ١٨﴾

۲. خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَىٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿النحل: ٣﴾

۳. وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿الزمر: ٦٧﴾

 

 

وَانْقُلْنِى إِلىٰ دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَیْکَ ، وَأَعِنِّى بِالْبُکاءِ عَلَىٰ نَفْسِى فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَالْآمالِ عُمْرِى ، وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِى ، فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حالاً مِنِّى إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَىٰ مِثْلِ حالِى إِلىٰ قَبْرِى لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِى ، وَلَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِى ؟ وَمَا لِى لَاأَبْکِى وَلَا أَدْرِى إِلىٰ مَا یَکُونُ مَصِیرِى ، وَأَرىٰ نَفْسِى تُخادِعُنِى ، وَأَیَّامِى تُخاتِلُنِى وَقَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِى أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ ؟ فَما لِى لَاأَبْکِى ؟ أَبْکِى لِخُرُوجِ نَفْسِى ، أَبْکِى لِظُلْمَةِ قَبْرِى ، أَبْکِى لِضِیقِ لَحْدِى ، أَبْکِى لِسُؤالِ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ إِیَّاىَ؛

و مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان و بر گریه بر خویشتن مرا یاری ده، من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم و اینک به جایگاه ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمده‌ام، پس بدحال‌تر از من کیست؟ اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم، قبری که آن را برای خواب آماده نساخته‌ام و برای آرمیدن به کار نیک فرش ننموده‌ام و مرا چه شده که گریه نکنم و حال آنکه نمی‌دانم بازگشت من به‌جانب چه خواهد بود، من نفسم را می‌نگرم که با من نیرنگ می‌بازد و روزگار را مشاهده می‌کنم که مرا می‌فریبد و حال آنکه بال‌های مرگ بالای سرم به حرکت درآمده، پس مرا چه شده که گریه نکنم، گریه می‌کنم برای بیرون رفتن جان از بدنم، گریه می‌کنم برای تاریکی قبرم، گریه می‌کنم برای تنگی لحدم، گریه می‌کنم برای پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من؛

أَبْکِى لِخُرُوجِى مِنْ قَبْرِى عُرْیاناً ذَلِیلاً حامِلاً ثِقْلِى عَلَىٰ ظَهْرِى أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمِینِى وَأُخْرىٰ عَنْ شِمالِى إِذِ الْخَلائِقُ فِى شَأْنٍ غَیْرِ شَأْنِى ، ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ ، وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ ، وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ﴾ وَ ذِلَّةٌ ، سَیِّدِى عَلَیْکَ مُعَوَّلِى وَمُعْتَمَدِى وَرَجائِى وَتَوَکُّلِى ، وَبِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقِى ، تُصِیبُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ تَشاءُ وَتَهْدِى بِکَرامَتِکَ مَنْ تُحِبُّ ، فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَىٰ مَا نَقَّیْتَ مِنَ الشِّرْکِ قَلْبِى ، وَلَکَ الْحَمْدُ عَلَىٰ بَسْطِ لِسانِى ، أَفَبِلِسانِى هٰذَا الْکالِّ أَشْکُرُکَ ؟ أَمْ بِغایَةِ جَُهْدِى فِى عَمَلِى أُرْضِیکَ؛

گریه می‌کنم برای درآمدنم از قبر عریان و خوار، درحالی‌که بار سنگینی را بر دوش می‌کشم، یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه می‌کنم، هنگامی‌که مردمان در کاری جز کار من‌اند، چه برای هرکسی از آنان در آن روز کاری است که او را بس است، چهره‌هایی در آن روز روشن و خندان و خوشحال‌اند و چهره‌هایی در آن روز بر آن‌ها غبار بدفرجامی نشسته و سیاهی و خواری آن‌ها را پوشانده؛ ای آقای من، تکیه و اعتمادم و امید و توکّلم بر تو، آویختنم بر رحمت توست، هرکه را خواهی به رحمتت رسانی و با کرامتت هرکه را دوست داری هدایت کنی، پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک نمودی و برای تو سپاس بر گشودن زبانم، آیا با این زبان کندم تو را شکر کنم، یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم؛

 

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

http://www.erfan.ir/mafatih116/

 

 

سردار قاآنی چند وقت پیشها تشریف آورده بودند به مسجد ما. بنده ی حقیر از ایشان بعد از اینکه سخنرانی فرمودند درست یادم نیست که چه گفتم ولی یادم هست که گله کردم؛ یحتمل گفتم که به زنده یاد سردار سلیمانی بفرمایید که ما کم گذاشتیم و خیلی کم گذاشتیم در حوزه و دانشگاه. مشکل این است که چرا ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینطور تک افتاده ایم؟ مسئله چیست که کانه هر روز و هر شب لحظه به لحظه اش شوک و حول و تکانهای عظیم عاشورایی است و کربلایی است؟ شما حساب بفرمایید که برای امامی همچون حضرت سجاد علیه السلام آیا غیر از این است؟ و برای حضرت امام محمد باقر علیه السلام و برای حضرت امام جعفر صادق علیه السلام غیر از این است؟ البته مسئله اینجا این است که عقل ما تا این حد هم کار نمی کند که بتوانیم به چنین محاسباتی برسیم که چطور می شود که امام همامی همچون امام حسین علیه السلام حتی از امامت خود نیز بگذرد و کنارش بگذارد که نگذاشته است هم و بلکه کربلا را تبدیل به حماسه ای عظیم حسینی فرمودند و بلکه جانش را در کف و با خانواده ی خود بزرگ و کوچک همه و همه به کربلا بروند و همگی شربت شهادت بنوشند. مسئله این نیست فقط که ما دانشگاه و حوزه هایمان درست کار نمی کنند؛ مسئله این است که گفتنش آسان است و اما مستی آن روز عظیم است که همه ی تکلیفها را از یاد می برد انگار که انسان از نو از شکم مادرش زاده شده است و از نو حالا کی باشد که شناسنامه ای جدید برای خود بلکه آیا والدینش تهیه کنند.

حالا شما حساب کنید که ما در این عالم توهمات خود می خواهیم از سردار قاآنی و زنده یاد سردار سلیمانی و ولی فقیه مد ظله العالی و بلکه از خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز طلبکار شویم با این همه کوله باری از گناهان که از سر تا پای ما را پوشانده است. عرض بنده چیست؟ و کدام بدهکاری و کدام طلبکاری؟ آقا جان، ما که زندانهای ساواک را نکشیده ایم، ما را به گوانتانامو و ابوقریب که نبرده اند و آنطور تبعیدمان نکرده اند و آنطور ترور و بمبگذاری نکرده اند و آنطور هم که نمی دانیم اصلا ولی فقیه و رهبری چه بار سنگینی است و چه مسئولیتهایی را بر دوش حضرت عالی دارد؟ ولی خوب هنوز یک بدهکاریها و طلبکاریهایی هم دارد که اصلا یکی من و یکی تو و چرا تو و چرا نه من؟ و چرا اصلا امام زمان عجل الله فرجه الشریف و این همه انتظار برای او؟ مگر خود این بنده ی حقیر چه چیزی را کم دارد؟ این را چطور می خواهید به همه و همه قالب کنید؟ یعنی یک تفاوتهایی هست بین حکمت متعالیه حمیدی مجیدی فقهی و ادعاهای کذب و دروغ. یعنی یک جراتی را می طلبد که هم مخاطب و هم گوینده ها و هم دیگران هیچ کس اعتراض نکند به اینکه ای پسر فاطمه تسلیت تسلیت و نپرسد اینجا که این پسر فاطمه کدام پسر فاطمه است؟! یک معترضینی را داریم که اراذل و اشرارند و یک عده هم داریم که سلطنت طلبند و عده ای دیگر هم یحتمل منافقند و بلکه مشرک و کافر هم باشند. و اما آیا در این میان خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز نمی تواند از معترضین واقع شود؟ یک وقت هست که خود ولی فقیه مد ظله العالی نیز معترضند و یک وقت دیگر هم  هست که نخیر؛ یحتمل امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز به همه و همه نکند معترض باشند؟

بنده ی حقیر یک مثالی را بزنم اینجا راجع به معادلات درجه ی پنج که چطور می شود که معادله ی عمومی درجه ی پنج می فرمایند که غیر قابل حل است و این یعنی چه؟ یعنی این یک چیزی است که انسان خیلی راحت می تواند در آن تا حدودی گیر هم کند که مسئله چیست؟ مثلاً این مسائل را در mathexchange و mathoverflow ملاحظه بفرمایید:

 

https://math.stackexchange.com/questions/286944/

https://mathoverflow.net/questions/176417/

 

اصلا اینکه نوع استدلالها از چه نوعی است خود مسئله است که چرا؟ ولی شما حساب کنید که ما این چند جمله ای را داریم:

 

(x+1)(x^2+1)(x^2-1)

=(x^4-1)(x+1)

=x^5+x^4-x-1

 

خوب، این حالا یک معادله ای است از درجه ی 5 که اتفاقاً ما خودمان یک جوری هم ساخته ایم آنرا که جوابهایش هم همه و همه در هیئت اعداد صحیح هم نیستند. و اما با الحاق جذر 1- به این هیئت و با الحاق آن به میدان اعداد گویا، ما می توانیم این معادله را حل کنیم. و اما حالا سوال این است که این کدام معادلات درجه ی پنج هم هستند که فرض بفرمایید که بنده ی حقیر معادله ای درجه پنج به شما می دهم. آیا شما می توانید الگوریتمی پیدا کنید که به شما بفرماید که این معادله با رادیکالها غیر قابل حل است؟ یحتمل مسئله از این نوع است که یک ذره ضرایب را این ور آن ور کنید معادله غیر قابل حل می شود چرا که گروه گالوای آن A_5 می شود! حالا ما به این کارها خیلی کاری نداریم.

حساب کنید که این معادله زیر را دارید که مثلاً در آن

(a=sqrt(2 

(b=sqrt(3

(c=sqrt(5

(d=sqrt(7

(e=sqrt(11

(x-a)(x-b)(x-c)(x-d)(x-e)=f(x)

که اینجا مثلاً (sqrt(2 همانطور که مستحضرید یعی رادیکال 2. خوب اینجا (f(x را دارید که که می خواهید به میدان عددی مورد نظر خود ریشه های آنرا الحاق کنید. مثلاً اگر این میدان اعداد گویا است، اینجا مسئله چیست؟ گروه گالوای آن کدام است؟ گروه گالوای آن حاصل ضربی است از چند تا Z/Z_2. و آنطور که ما می خواستیم (f(x را وقتی جمع و ضرب کرده و حساب کنیم به صورت یک چند جمله ای بنویسیم که از حاصل جمعی است از ایکس به بتوان پنج تا ایکس تا یک عددی ثابت هر کدام با ضرایب خود، این چند جمله ای همانطور که مستحضرید مشکلی دارد. و آن اینکه ضرایبش در میدان اعداد گویا و بلکه در هیئت اعداد صحیح نیستند. و اما اگر هر کدام از فاکتورهای چندجمله ای خود را در مزدوجش ضرب کنیم، آنگاه یک چند جمله ای درجه ی 10 خواهیم داشت با همه ی ضرایب آن در هیئت اعداد صحیح. تا اینجا را داشته باشید که کانه یک وقت دیدید صفحه ی آبی آمد و همه چیز هم دود شد رفت به هوا و بنده هم بروم یک صبحانه ای یحتمل نخوردمی! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

----------------------------------------

 

خوب، پس به هر حال یک راه هایی دارد که ما بیاییم خودمان یک چندجمله ایهایی را بسازیم که از قبل اینها می دانیم که با رادیکالها غیر قابل حلند. و اما چطور؟ شما حالا حساب کنید که اعدادی را که می خواهید به این میدان اعداد گویا ملحق کنید، اعدادی هستند اتفاقاً متعالی و هر کدام هم اتفاقاً مستقل از دیگری! خوب، اینجا هم ما می دانیم که چند جمله ای بدست آمده از این اعداد هر چند که ضرایبش از نوعی است که متعلق به هیئت اعداد صحیح نخواهند بود و بلکه اعداد جبری هم نخواهند بود و مملو از اعداد متعالی می شوند؛ ولی خوب وقتی اینها را به اعداد صحیح ملحق کنیم، گروه گالوای نظیر آن غلط نکنم همان گروه A_5 شود یا یحتمل هم S_5. خوب، چرا ما یحتمل مایلیم که چنین کنیم و بلکه نیت و انگیزه ی ما این میان چیست؟ حالا مسئله این است که یحتمل شما دنبال زوایایی هستید که از طرق معادلات مثلثاتی مثلاً بدست می آیند یا حتی محصول هندسه هایی است که آیا هذلولوی است یا چه؟ و آیا اعدادی را که می خواهیم اینجا تقریب بزنیم آیا واقعاً هم اعدادی متعالی اند یا خیر بلکه اعدادی یحتمل جبری هم باشند؟ یعنی خود معادلات جبری ما نمی توانند این تشخیص را دهند که اینها کدام به کدام هم هستند؟

البته در این میانی که ما می خواهیم مدل استاندارد ذرات فیزیک را بررسی کنیم و مثلاً ببینیم که آیا وقتی ذرات سرب به ذرات سرب یا یحتمل به ذرات پرتونی دیگری برخورد می کنند، چه ذرات دیگری نتیجه می شوند؛ و بلکه چه نوعی از انواع جبرها در بررسی ریسمانها و هندسه های ناجابجایی نظیر آنها نیز نیاز داریم؟ و مثلاً میدانهای الکترومغناطیسی یا مغناطیسی حاصل از این برخورد کننده ها کدام است که دارند نه در ساینتریفیوژی و بلکه در چنبره ای یا توروسی در چشمه ی نوری مثل برخوردکننده های هادرونی بزرگ می گردند؟

و عرض بنده ی حقیر اینجا این است که آیا ما بهتر هم هست که به اوپانیشادها و ماهابهاراتا نیز رجوع کنیم برای اینکه ببینیم برای تغییر فصلها تا چه زوایایی نیز لازم است که استفاده شوند و مثلاً وقتی یک جایی روی کره ی زمین زمستان یا بهار است، آیا لزوماً کجاها می توانند تابستان یا پاییز باشند که خارج از فصل هم نیافتند آنچنان که حاجی برایش جای تعجب شود و متحیر شود که با چه فرعونی است که همراه است یا بلکه حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز هنوز نتوانسته است بشناسد و بلکه هیچ وقت هم نشناسد. ولی این هم خود از مسائلی می تواند باشد که مربوط به مدل استاندارد ذرات فیزیک است که همینطوری که حالا چه ذراتی یحتمل حول چنبره و توروسی در حال گردشند، ما برای اینکه معادلات دیفرانسیل مربوط به مدل استاندارد ذرات فیزیک را بخواهیم حل کنیم از چه نوع توپولوژیهای ضعیف و قوی و ضعیف* و ... و از چه فضاهای تابعی نظیر آنها نیز استفاده خواهیم کرد؟ و یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که با این اوصاف ما خیلی از چند جمله ایهایمان و گروه های گالوای نظیر آنها دور شده ایم؛ ولی به هر حال بعضی یحتمل بتوانند مسائل را با تقریبهای سریهای تایلور و بعد حتی تبدیل همین سریها به چندجمله ایهایی متناهی سعی کنیم تکلیف مسائل را تا چه حدودی روشن کنیم.

و آنگاه یحتمل بسیاری از حضرات آیات اینجا اشکال خواهند کرد که تو هنوز در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مدعی خود داری در میان کفر و شرک و نفاق است که می لولی و دست و پا می زنی و حتی نتوانسته ای هم خود را ذره ای بالا بکشی که آیا چطور می خواهی در مقابل خدای متعال به نماز بایستی و بلکه به لقاء الله بپیوندی و حالا دیگر معیت الهی نیز مسئله ای است دیگر. یعنی حتی اینجا هم ما در الفبای مسائل گم شده ایم اگر نبود اینکه ید الله فوق ایدیهم؟! إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّـهَ یَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّـهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾ وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّـهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّـهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿المائدة: ٦٤﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَـٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّـهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّـهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿یونس: ١٨﴾

۲. خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَىٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿النحل: ٣﴾

۳. وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿الزمر: ٦٧﴾

 

 

وَانْقُلْنِى إِلىٰ دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَیْکَ ، وَأَعِنِّى بِالْبُکاءِ عَلَىٰ نَفْسِى فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَالْآمالِ عُمْرِى ، وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِى ، فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حالاً مِنِّى إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَىٰ مِثْلِ حالِى إِلىٰ قَبْرِى لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِى ، وَلَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِى ؟ وَمَا لِى لَاأَبْکِى وَلَا أَدْرِى إِلىٰ مَا یَکُونُ مَصِیرِى ، وَأَرىٰ نَفْسِى تُخادِعُنِى ، وَأَیَّامِى تُخاتِلُنِى وَقَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِى أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ ؟ فَما لِى لَاأَبْکِى ؟ أَبْکِى لِخُرُوجِ نَفْسِى ، أَبْکِى لِظُلْمَةِ قَبْرِى ، أَبْکِى لِضِیقِ لَحْدِى ، أَبْکِى لِسُؤالِ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ إِیَّاىَ؛

و مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان و بر گریه بر خویشتن مرا یاری ده، من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم و اینک به جایگاه ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمده‌ام، پس بدحال‌تر از من کیست؟ اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم، قبری که آن را برای خواب آماده نساخته‌ام و برای آرمیدن به کار نیک فرش ننموده‌ام و مرا چه شده که گریه نکنم و حال آنکه نمی‌دانم بازگشت من به‌جانب چه خواهد بود، من نفسم را می‌نگرم که با من نیرنگ می‌بازد و روزگار را مشاهده می‌کنم که مرا می‌فریبد و حال آنکه بال‌های مرگ بالای سرم به حرکت درآمده، پس مرا چه شده که گریه نکنم، گریه می‌کنم برای بیرون رفتن جان از بدنم، گریه می‌کنم برای تاریکی قبرم، گریه می‌کنم برای تنگی لحدم، گریه می‌کنم برای پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من؛

أَبْکِى لِخُرُوجِى مِنْ قَبْرِى عُرْیاناً ذَلِیلاً حامِلاً ثِقْلِى عَلَىٰ ظَهْرِى أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمِینِى وَأُخْرىٰ عَنْ شِمالِى إِذِ الْخَلائِقُ فِى شَأْنٍ غَیْرِ شَأْنِى ، ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ ، وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ ، وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ﴾ وَ ذِلَّةٌ ، سَیِّدِى عَلَیْکَ مُعَوَّلِى وَمُعْتَمَدِى وَرَجائِى وَتَوَکُّلِى ، وَبِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقِى ، تُصِیبُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ تَشاءُ وَتَهْدِى بِکَرامَتِکَ مَنْ تُحِبُّ ، فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَىٰ مَا نَقَّیْتَ مِنَ الشِّرْکِ قَلْبِى ، وَلَکَ الْحَمْدُ عَلَىٰ بَسْطِ لِسانِى ، أَفَبِلِسانِى هٰذَا الْکالِّ أَشْکُرُکَ ؟ أَمْ بِغایَةِ جَُهْدِى فِى عَمَلِى أُرْضِیکَ؛

گریه می‌کنم برای درآمدنم از قبر عریان و خوار، درحالی‌که بار سنگینی را بر دوش می‌کشم، یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه می‌کنم، هنگامی‌که مردمان در کاری جز کار من‌اند، چه برای هرکسی از آنان در آن روز کاری است که او را بس است، چهره‌هایی در آن روز روشن و خندان و خوشحال‌اند و چهره‌هایی در آن روز بر آن‌ها غبار بدفرجامی نشسته و سیاهی و خواری آن‌ها را پوشانده؛ ای آقای من، تکیه و اعتمادم و امید و توکّلم بر تو، آویختنم بر رحمت توست، هرکه را خواهی به رحمتت رسانی و با کرامتت هرکه را دوست داری هدایت کنی، پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک نمودی و برای تو سپاس بر گشودن زبانم، آیا با این زبان کندم تو را شکر کنم، یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم؛

 

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

http://www.erfan.ir/mafatih116/

 

 

سردار قاآنی چند وقت پیشها تشریف آورده بودند به مسجد ما. بنده ی حقیر از ایشان بعد از اینکه سخنرانی فرمودند درست یادم نیست که چه گفتم ولی یادم هست که گله کردم؛ یحتمل گفتم که به زنده یاد سردار سلیمانی بفرمایید که ما کم گذاشتیم و خیلی کم گذاشتیم در حوزه و دانشگاه. مشکل این است که چرا ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینطور تک افتاده ایم؟ مسئله چیست که کانه هر روز و هر شب لحظه به لحظه اش شوک و حول و تکانهای عظیم عاشورایی است و کربلایی است؟ شما حساب بفرمایید که برای امامی همچون حضرت سجاد علیه السلام آیا غیر از این است؟ و برای حضرت امام محمد باقر علیه السلام و برای حضرت امام جعفر صادق علیه السلام غیر از این است؟ البته مسئله اینجا این است که عقل ما تا این حد هم کار نمی کند که بتوانیم به چنین محاسباتی برسیم که چطور می شود که امام همامی همچون امام حسین علیه السلام حتی از امامت خود نیز بگذرد و کنارش بگذارد که نگذاشته است هم و بلکه کربلا را تبدیل به حماسه ای عظیم حسینی فرمودند و بلکه جانش را در کف و با خانواده ی خود بزرگ و کوچک همه و همه به کربلا بروند و همگی شربت شهادت بنوشند. مسئله این نیست فقط که ما دانشگاه و حوزه هایمان درست کار نمی کنند؛ مسئله این است که گفتنش آسان است و اما مستی آن روز عظیم است که همه ی تکلیفها را از یاد می برد انگار که انسان از نو از شکم مادرش زاده شده است و از نو حالا کی باشد که شناسنامه ای جدید برای خود بلکه آیا والدینش تهیه کنند.

حالا شما حساب کنید که ما در این عالم توهمات خود می خواهیم از سردار قاآنی و زنده یاد سردار سلیمانی و ولی فقیه مد ظله العالی و بلکه از خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز طلبکار شویم با این همه کوله باری از گناهان که از سر تا پای ما را پوشانده است. عرض بنده چیست؟ و کدام بدهکاری و کدام طلبکاری؟ آقا جان، ما که زندانهای ساواک را نکشیده ایم، ما را به گوانتانامو و ابوقریب که نبرده اند و آنطور تبعیدمان نکرده اند و آنطور ترور و بمبگذاری نکرده اند و آنطور هم که نمی دانیم اصلا ولی فقیه و رهبری چه بار سنگینی است و چه مسئولیتهایی را بر دوش حضرت عالی دارد؟ ولی خوب هنوز یک بدهکاریها و طلبکاریهایی هم دارد که اصلا یکی من و یکی تو و چرا تو و چرا نه من؟ و چرا اصلا امام زمان عجل الله فرجه الشریف و این همه انتظار برای او؟ مگر خود این بنده ی حقیر چه چیزی را کم دارد؟ این را چطور می خواهید به همه و همه قالب کنید؟ یعنی یک تفاوتهایی هست بین حکمت متعالیه حمیدی مجیدی فقهی و ادعاهای کذب و دروغ. یعنی یک جراتی را می طلبد که هم مخاطب و هم گوینده ها و هم دیگران هیچ کس اعتراض نکند به اینکه ای پسر فاطمه تسلیت تسلیت و نپرسد اینجا که این پسر فاطمه کدام پسر فاطمه است؟! یک معترضینی را داریم که اراذل و اشرارند و یک عده هم داریم که سلطنت طلبند و عده ای دیگر هم یحتمل منافقند و بلکه مشرک و کافر هم باشند. و اما آیا در این میان خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز نمی تواند از معترضین واقع شود؟ یک وقت هست که خود ولی فقیه مد ظله العالی نیز معترضند و یک وقت دیگر هم  هست که نخیر؛ یحتمل امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز به همه و همه نکند معترض باشند؟

بنده ی حقیر یک مثالی را بزنم اینجا راجع به معادلات درجه ی پنج که چطور می شود که معادله ی عمومی درجه ی پنج می فرمایند که غیر قابل حل است و این یعنی چه؟ یعنی این یک چیزی است که انسان خیلی راحت می تواند در آن تا حدودی گیر هم کند که مسئله چیست؟ مثلاً این مسائل را در mathexchange و mathoverflow ملاحظه بفرمایید:

 

https://math.stackexchange.com/questions/286944/

https://mathoverflow.net/questions/176417/

 

اصلا اینکه نوع استدلالها از چه نوعی است خود مسئله است که چرا؟ ولی شما حساب کنید که ما این چند جمله ای را داریم:

 

(x+1)(x^2+1)(x^2-1)

=(x^4-1)(x+1)

=x^5+x^4-x-1

 

خوب، این حالا یک معادله ای است از درجه ی 5 که اتفاقاً ما خودمان یک جوری هم ساخته ایم آنرا که جوابهایش هم همه و همه در هیئت اعداد صحیح هم نیستند. و اما با الحاق جذر 1- به این هیئت و با الحاق آن به میدان اعداد گویا، ما می توانیم این معادله را حل کنیم. و اما حالا سوال این است که این کدام معادلات درجه ی پنج هم هستند که فرض بفرمایید که بنده ی حقیر معادله ای درجه پنج به شما می دهم. آیا شما می توانید الگوریتمی پیدا کنید که به شما بفرماید که این معادله با رادیکالها غیر قابل حل است؟ یحتمل مسئله از این نوع است که یک ذره ضرایب را این ور آن ور کنید معادله غیر قابل حل می شود چرا که گروه گالوای آن A_5 می شود! حالا ما به این کارها خیلی کاری نداریم.

حساب کنید که این معادله زیر را دارید که مثلاً در آن

(a=sqrt(2 

(b=sqrt(3

(c=sqrt(5

(d=sqrt(7

(e=sqrt(11

(x-a)(x-b)(x-c)(x-d)(x-e)=f(x)

که اینجا مثلاً (sqrt(2 همانطور که مستحضرید یعی رادیکال 2. خوب اینجا (f(x را دارید که که می خواهید به میدان عددی مورد نظر خود ریشه های آنرا الحاق کنید. مثلاً اگر این میدان اعداد گویا است، اینجا مسئله چیست؟ گروه گالوای آن کدام است؟ گروه گالوای آن حاصل ضربی است از چند تا Z/Z_2. و آنطور که ما می خواستیم (f(x را وقتی جمع و ضرب کرده و حساب کنیم به صورت یک چند جمله ای بنویسیم که از حاصل جمعی است از ایکس به بتوان پنج تا ایکس تا یک عددی ثابت هر کدام با ضرایب خود، این چند جمله ای همانطور که مستحضرید مشکلی دارد. و آن اینکه ضرایبش در میدان اعداد گویا و بلکه در هیئت اعداد صحیح نیستند. و اما اگر هر کدام از فاکتورهای چندجمله ای خود را در مزدوجش ضرب کنیم، آنگاه یک چند جمله ای درجه ی 10 خواهیم داشت با همه ی ضرایب آن در هیئت اعداد صحیح. تا اینجا را داشته باشید که کانه یک وقت دیدید صفحه ی آبی آمد و همه چیز هم دود شد رفت به هوا و بنده هم بروم یک صبحانه ای یحتمل نخوردمی! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

Dear Masoud and Alain,
Before General Soleimani's death somehow I could not leave a message here asking you that in the middle of philosophical endeavors among mathematics and physics and mathematical physics do you actually see the hand of God too? Now, I have no doubt that above all philosophical and practical matters there is the hand of God and not just because Michael Lugo on God plays dice quotes Mr. Rubik that one gets stuck in the middle of some 43252003274489856000 combinations trying to solve Rubik's cube! Good Luck, and do say hi to Matilde and that I am not just a sucker for her mathematics alone. In case Masoud does not remember me, I am the long bearded guy who once attended his noncommutative geometry class at IPM and one of the occasions of which Dr Mohammad Reza Mokhtarzadeh of IPM also attended; I once acknowledged his great help for helping me in many ways to write the article: the living Earth. 

مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ﴿الأحزاب: ٢٣﴾

 

آقای رئیس جمهور، من نصحیت ات می کنم. نگذار وقتی رفتی طوری شود که همه ی عالم کف و سوت بکشند که راحت شدیم و خلاص شدیم و شرش را کم کرد. نگذار این دفعه همه ی مستضعفین عالم بریزند برج هایتان را از چنگ مستکبرین در بیاورند و تصاحب کنند و خودشان ساکن شوند و نه چاله هرزها را بلکه سیاه چاله های نجومی را از چنگتان در بیاورند و همه ی عالم از شرک و کفر و نفاق و فسق و فجور و قمار و شرابخواری و بد مستیهایتان نجات یابند.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ ﴿طه: ٤٤﴾

 

بعضی اشکال می کنند که حاج علی بغدادی درست است که حاشا کرده بوده است وقتی دوباره از او سوال شده که آیا این امام زمان عجل الله فرجه الشریف بوده است که با او همراه شده بوده ای یا یحتمل هم خود فرعون بوده است و تو فکر کرده ای که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؟ حاج علی جان، تو خودت که مثل دن کیشوت عقلت را از دست نداده ای و بنظرت نمی رسد که به هر که می رسی یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف است یا فرعون است یا یزید است یا شمر است یا ابن زیاد است یا بلکه خود امام حسین علیه السلام است؟ حاج علی جان، این دفعه اگر خود فرعون هم آمد از حضرت عالی سوال کرد یا بلکه حتی یکی از مسئولین خودمان در مجمع آمد سوال کرد که دست خدا را دیدی یا ندیدی یا اینکه گفت این دست خدا بود یا دست سوپرمن بود و حاشا هم کرد که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم داریم؟ یا حتی حاج علی جان، فرعون خدمت ات آمد گفت حالا یا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم یا نداریم، چه فرقی می کند؟ به ما چه این حرفها؟ ما خودمان ریاضی فیزیک و بلکه فلسفه ی خودمان را داریم که تو از روی همینها و بلکه بسیاری از علوم نوین و قدیم ما می آیی کپی پیست می زنی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ات را جعل می کنی و تو هم مثل همان ولی فقیه تان و بلکه همان عماد مغنیه و سردار سلیمانی همه و همه تان بی شناسنامه اید و بلکه ماییم که خیلی شناسنامه داریم! حاج علی جان، اگر گفت زنان تان را به بردگی و کلفتی می بریم و مردانتان را می کشیم و اصلا حالا می گویی که چی؟ زودی از کوره در نرویها!

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که نه اینکه فرعون خدا را نمی شناسد. اتفاقاً خیلی هم خوب می شناسد چرا که دست کم کم اش این است که خودش مدعی خدایی است حالا اگر مدعی امام زمانی نباشد و نداند که امام مستضعفین یعنی چه یا دعوای مستضعفین و مستکبرین یعنی چه؟ مسئله ی توحیدی اینجا این است که در اسلام و خصوصاً آنجایی که توحید در اسلام مطرح است، فرعون هم این اجازه را ندارد که مدعی خدایی شود هر چند هم که دست خدا را از دور یا از نزدیک مشاهده کند که در دست کسی است و چه رسد به اینکه مدعی شود که مثلاً اگر من فرعون نیستم پس لطفاً اویی که ادعای خدایی دارد لطفاً بپا خیزید همانطوری که مثلاً مبصر کلاس در حضور معلم دارد حاضر غایب می کند. فرعون چرا این اجازه را ندارد؟ چرا که در حضور پیغمبر و ائمه ی اطهار و کتاب الله است که حضور یافته است و اینها همه و همه امر به توحید می فرمایند: بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّـهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤

و لذا اویی که به توحید ایمان دارد چنی حقی را حتی به شوخی هم ندارد که به دیگران امر کند که چطور است تو بروی به فرعون بگویی فرعون جان، تو عجب خدایی هستی ها؟ اگر ما می دانستیم که تو این چنین خدایی هستی، خیلی زودتر از اینها به تو ایمان می آوردیم و بنده های خالص تو می شدیم؛ عجب غضبی داری تو ای فرعون جان ای خدای بزرگ گنده و ای ولی نعمت ما و ای سیدی و مولای و ربی که سردار سلیمانی به این عزیزی ما را به کار هم گرفتی که در حقت اینطور بر علیه داعش تلاش و جهاد فی سبیل الله کند و بکشد و کشته شود. و در نهایت هم ای فرعون جان او را کشتی؟ به همین راحتی؟ وای از این غضب تو، بنده ی حقیر اگر از اول می دانستم که با چه خدایی است که طرفیم اصلا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را مطرح هم نمی کردم و در کار خدا دخالت هم نمی کردم که بالاخره در همه ی این تاریکیها و سیاه چاله ها ی نجومی و ابرها و مه که اگر دستت را هم جلوی صورتت بگیری نمی توانی ببینی در این دریای بیکرانی که هر آن هم احتمال غرق شدنت هست؛ و لذا این کدام خدا است و کدام دست است که در دست خدای حکیم عزیز مهربان بخشنده غافر حمید مجید عالی متعالی خالق ... است. فرعون جان، همه اش خودتی، بیخود نیست که هیچ کس حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما را قبول ندارد نگو همه اش نزد تو است و لا غیر! غلط کردیم که اصلا گفتیم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی.

و آنگاه یقیناً همه ی موحدین اشکال می کنند که ای بدبخت بینوای کافر مشرک منافق باز تو چه کردی؟ باز که از اسلام خارج شدی و باز که توحید را نشناختی؟ باز که حال و هوای فرعونیت زد به سرت و خودت هم خیال کردی مثل آن دیگری می توانی یک فرعونی شوی حتی بزرگتر از او و می توانی بزنی روی دست او؟ این چه کاری بود که کردی؟ در یک آن همه ی سرمایه ی زندگی ات را به باد دادی؟ این همه داستان موسی علیه السلام و فرعون را داریم و درسها در قرآن کریم در این موارد نهفته است و تو یک کلمه را نفهمیدی؟ باز گیر کردی؟ باز مثل خر توی گل وا ماندی؟! یک کاری بکن. این چه کاری بود که کردی؟ آدم عاقلی که اسلام را درک کرده است آیا می آید طرف فرعون را بگیرد و بلکه اقرار هم کند که آقا فرعون جان تو خیلی فرعون خوبی هستی و خیلی عزیزی و بلکه خیلی خدایی؟ و یوسف زهرا را اینجور تنها می گذارد کسی؟ و حالا همه ی اینها هم سر جای خودش، هنوز سردار شهید سلیمانی را دفن نکرده اند و هنوز انتقام او را نگرفته اند و تو هیچ چی نشده جا زدی و به خدایی فرعون اقرار می کنی و به غلط کردن افتاده ای؟ و چرا؟ چون که می خواهی لابد حکمت متعالیه ی نظریه های حیمدی مجیدی فقهی را در همه عالم تثبیت کنی و عرضه بداری که مثلاً حرف حرف اینستنتانهای ADHM نیست و بلکه حرف حرف من است؟ و با نوکر فرعون شدن هم می خواهی این کارها را کنی؟

البته یحتمل بعضی دیگر اشکال می کنند که نخیر؛ شما حرف خدا و حکمت متعالیه و بلکه حتی توحید را هم نشناخته اید و بلکه از روانشناسی و روانپزشکی هم هیچ نمی دانید و حتی درک هم نکرده اید که چرا باید به اتومورفی و گروه های لی کلاسیک مثل (GL(2, K یا (SL(2, K به ازای K یک میدان عددی یا حتی هیئتی مثل اعداد صحیح؛ و مباحثی از این دست پرداخت. مسئله این است که شما آن فراعنه را طوری وارد حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کنید که اینها را وادار کند که به تفکر و تفقه بپردازند که اصلا چرا باید اسلام آورد و اصلا توحید چیست؟ و چرا؟ و چرا که همه و همه می فرمایند که انسان ذاتاً فراموشکار است همانطور که دوست هم دارد که با دیگر انسانها انس بگیرد و مهربانی کند. و لذا زودی هم شوکه نشوید و بلکه به اقتصاد هم شوک وارد نکنید که حالا چه شده است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم فرعونی است و بلکه حتی کمونیستی هم هست و ما را هم می خواهد به شرک و کفر و نفاق بیاندازد و لذا ما هم حساب همه و همه را خواهیم رسید. اصلا از این حرفها نیست! البته یک دگمه هایی داریم که یحتمل گاهی هم اشتباهی زده می شوند یا یک وقت دیدید اتصالی هم کردند و کار خراب شد. و آنگاه هر کس را بیاورید که بخواهید محاکمه اش هم کنید که بچه تو بودی این دگمه را فشار دادی؟ حاشا می کند که کی بود کی بود من نبودم! من هم بعد از اینکه نمی دانم دگمه را کی فشار داد یا بلکه خودش اتصالی کرد فهمیدم که دگمه را فشار داده اند یا اتصالی کرده است یا جوش آورده است یا هر چی! بابا، پس یه هو بگو حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم همه اش کشک! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿الکهف: ١٠٩﴾

 

 

1157.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله: فاطمةُ بَضْعَةٌ مِنّی، مَن سَرَّها فقد سَرَّنی و مَن ساءها فقد ساءنی، فاطمةُ أعزُّ النّاسِ علَیَّ.

 

1157.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فاطمه پاره تن من است، هر که او را شاد سازد مرا شاد ساخته و هر که او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است. فاطمه عزیزترین فرد براى من است.

 

1158.عنه صلى الله علیه و آله: إنّ فاطمةَ بَضْعةٌ مِنّی، و هی نورُ عَیْنی، و ثَمَرةُ فُؤادی، یَسوؤنی ما ساءها، و یَسُرُّنی ما سَرَّها، و إنّها أوّلُ مَن یَلْحَقُنی مِن أهلِ بیتی.

 

1158.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا فاطمه پاره تن من است. او نور دیده و میوه دل من است. آنچه او را ناراحت کند، مرا نیز ناراحت مى کند و آنچه او را شاد سازد، مرا شاد مى سازد. او نخستین فرد از خاندان من است که به من مى پیوندند.

 

 

می فرمایند که خلاصه ی کلام اینکه لیلی به مجنون که رسید و مجنون هم کاسه اش را داده است دست لیلی، و حالا لیلی خانم هم می فرمایند که چه کنیم و چه نکنیم؟ بزنیم محکم این کاسه ی مجنون را بشکنیم؛ و حال آنکه به همه ی دیگران هم که صف کشیده بوده اند که شیر یا آش بوده است یادم نیست که بگیرند؛ خیلی هم با احترام و با ادب لیلی خانم فرموده اند بفرمایید یک ملاقه اضافه هم اگر خواستید بفرمایید بعداً برگردید به همه تان آش یا شیر هم می دهم. ولی چرا به مجنون که رسید اینچنین کرد؟ مجنون می فرمایند که یک پس گردنی هم خورد که این بود لیلی تو که لیلی لیلی می کردی؟! همین؟ مثل این بنده ی حقیر است که عرض می کنم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مثل این شاگرد راننده های اتوبوس دو طبقه های قدیم قبل از انقلاب که مثلاً می گفت ایستگاه نبود؟ و یکی هم می زد روی داشبردی یا آن پیش خوانی که جلویش بود اگر مسافری نمی خواست پیاده شود می گفت:  برو! یعنی آقای راننده نمی خواهد بایستی و برو. و حالا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما هم همین است دیگر؟ یعنی از دانشمند هسته ای و فقیه و آخوند و ملا و همه و همه که می بینیم یحتمل شهید می شوند. و از سردار سلیمانی هم که شهید می شوند تا پورفسور مسعود سلیمانی هم که شهید می شوند. خوب، اگر ما نه به شعرهای حافظ خودمان و بلکه به شعرهای حتی خیام خودمان بسنده می کردیم که بابا دم را دریاب و کیف دنیایت را بکن قبل از اینکه روز قیامت خدا حساب همه و همه را برسد، بهتر نمی بود؟ و لااقل الان انقریب است که لیلی خانم سر برسد و بفرماید که حمام که نمی روی و بو گرفته ای و اگر ظهری هم بروی مسجد همه از بوی گندت فرار خواهند کرد و لذا نمی خواهی هم بروی یک نانی چیزی هم برای ما بگیری کوفت کنیم؟ همین نان را که دیگر برو خیر سرت بگیر. حکمت متعالیه و نظریه های حمیدی مجیدی و فقه و ریاضی فیزیکت بخورد توی سرت!

بنده ی حقیر اینجا عرضم این است که آیا ما در فقه استدلالی یک چیزی هم داریم به این اسم که حالا آن بی شناسنامه ها را رها کنید، و اما آنهایی هم که خیلی شناسنامه دارند را حساب آورید که بالاخره آیا بمب هسته ای هم داریم یا خیر؟ و اگر داریم، اگر آن دیگری داشت ما را امتحان می کرد که آیا بلدیم از آن درست استفاده هم کنیم، خوب بود نشانش دهیم که خیلی هم خوب بلدیم از این کارها بکنیم؟ یا خیر؟ یعنی فرض بفرمایید که همان یک دگمه ای است که هم این طرف دعوای بازی چیکن و هم آنطرف می توانند فشار دهند و مثلاً دنیا را به آخرش برسانند. آیا اگر مست باشی یا مجنون هم باشی و کیف همه ی دنیا را هم کرده باشی بهتر است؟ یا اینکه بالاخره عقلت هم سر جایش است یا خیر؟ یحتمل بعضی اینجا این سوال را مطرح می کنند و اشکال هم می کنند که اگر نه اینکه مثل کتاب سه دقیقه تا قیامت مربوط به شهید ابراهیم هادی و بلکه دقیقاً وسط قیامتی و آنگاه تویی و دشمن که هر آن می توانید دگمه را فشار دهید، و لذا چه فرقی می کند که آیا دشمن عقلش سر جایش است یا مست است یا شمایید که چنین هستید؟

البته اینجا اگر بیمارستانهای روانی هم داشته باشیم که خوب هم بتوانند به بیماران روانی خود بپردازند و آنها را درمان کنند، این هم خیلی خوب می شود که دیگر از روی دیوانگی نباشد که همه ی عالم دود بشود برود به هوا و آنگاه یک شازده کوچولویی آیا روی زمین بماند که آیا چطور معادلات ریاضی فیزیکش را بتواند حل کند یا خیر؟ التفات می فرمایید؟ یعنی بعضی اشکال می کنند که بالاخره سوال اینجا است که ما آیا بمب هسته ای اصلا داریم یا اینکه همه ی اینها یک دروغ محض است و بس برای ترساندن بشریت و قبل از انقلاب هم وزارت اطلاعات داشته ایم و زندانهای مخوف ساواک را هم داشته ایم و حالا هم داریم که چطور حتی خامنه ای بدون شناسنامه و بقیه ی ارتجاع سرخ و سیاه را هم انداخته بوده اند زندان. و حالا هم همین است.

ولی بنده ی حقیر عرضم این است که اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم چه دیشب و چه روزی دیگر که یا از مسجد بود می آمدم خانه یا پریده بودم بروم نان بگیرم که حالا یا دختر خانمی بود چادری یا بالاخره مانتو روسری که گویی دارد می آید توی شکم این حقیر و بلکه منویاتش حالا چیست که آیا می خواهد جام مرا بزند بشکند یا اینکه در آن می خواهد آش یا شیری هم بریزد؟ و این شد که یاد حرف آن حاجی ای افتادم که جلوی مسجد قبا می فرمودند که راحت عند الموت این است که انسان در خوابش به دیار باقی برود. و راه دیگرش این است که می گفت من گناهان کبیره ی شهید دستغیب را هم قبول ندارم و اینکه اگر گناه نکنید در رختخوابتان راحت می میرید و چرا که می دانی چه شده است؟ شهید دستغیب را خانمی که وانمود می کرده است حامله است آمده است و به حساب اینکه می خواهد از او سوال کند بغل کرده است و خودش و او را منفجر و کشته است.

اتفاقاً ما با دوستی هندی که اتفاقاً اسمش هم محمد بود رفته بودیم پارک یوسامتیز Yosamites در کالیفرنیا که طبیعت عجیبی هم دارد از این بابت که درختانی عظیم الجثه نیز در آن یافت می شوند. و حالا یحتمل می فرمایید که چرا این را می فرمایید؟ برای اینکه دیروز که رفته بودم نماز جمعه پیراهنی را بر تن جوانی دیدم که اسم این پارک روی پیراهنش بود! و به او اتفاقاً هم گفتم که آیا این پارک را می شناسی و از این حرفها؟ منظورم به این است که ما در این پارک توی سر پایینی یک کمی داشتیم شیطنت می کردیم و بیش از اندازه تند می آمدیم پایین و از قضا یک خانم حامله ای هم همراه خانواده اش داشتند رد می شدند و یحتمل آن بنده خدا هم یک قدری ترسیده بود. و بنده ی حقیر هنوز وجدانم ناراحت است نکند آن بنده خدا یک وقت از اینکه بنده ی حقیر از کنار او اینطور رد شده ام ناراحت شده بوده یا خیر. و حالا شما حساب کنید ببینید این خانم منافق و شهید دستغیب داستانشان از چه قرار است؟ و چه حسابهایی این مسائل می توانند داشته باشند؟ 

 یعنی عرض بنده ی حقیر این است که اگر مسئله این بود که آن شازده کوچولوی ما که در کره ی زمین تنها می ماند سنت اگزوپری همینطور بود که می فرمایند، خوب مسئله حل بود. بالاخره خودش هست و خودش و لا غیر؟ یا اینکه همه چیز هم نابود می شود و دوباره بالاخره شازده ی ما برمی گردد و آیا او همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند یا اینکه اصلا خیر بلکه شاهنشاه آریامهر هم هستند و .... و این داستان ادامه خواهد داشت بین مثلاً رهبری و ولی فقیه و شاهنشاه آریامهر یا فرعون یا مثلاً رئیس جمهور و حالا شهداء را هم داریم و بلکه دست خدا هم اینجا کار می کند همانطور که دست سردار سلیمانی هم اینجا حالا چطور قطع شده است و یک گوشه ای افتاده است و بقیه ی بدن او کجا است. و حالا عرض بنده در نهایت هم همین است که همه ی اینها بالاخره برای همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است دیگر که حالا همه و همه ی عالم باید بدان جلب و جذب شوند ولی مست و کیف حال این دنیا و بلکه یحتمل هم خیلی به فکر آخرتشان هستند و کاری هم ندارند که فضولات کیست که بهتر است و بلکه فضیلت بهتر است یا فضولات. به قول دوستی یک بار خیلی اول صبحی از بیدگنه نمی دانم چطور بود که به او تلقن زدم و ایشان فرموند که بعضی وقتها هم بیخیالی از همه بهتر است! و اما دست خدا هم که بالای سر همه ی ما است و قرآن را هم که اگر داشته باشیم کانه بهشت را در اختیار داریم و عترت و کتاب الله و دیگر چیست که می خواهیم؟ حالا نظریه های حمیدی مجیدی و ریاضی فیزیک را هم نداشته باشیم و دگمه را هم بالاخره یکی فشار می دهد. مسئله بالاخره چیست و تکلیف کدام است در حکمت متعالیه و فقه استدلالی؟ دیگر اگر قرار است سر کلاس خارج فقه و اصول بنشینیم از یک جاهایی به بعد نمی شود برگشت و گفت که ما گیر کرده ایم و باید به کلاس مبتدیها برگردیم و بپرسیم که بالاخره توحید کدام است و شرک و کفر و نفاق هم کدام می شود و حالا حکمت متعالیه هم اصلا هیچی؟! و چه رسد به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی .... البته یک چیزیهایی هست که واقعاً هم آبروبر هستند آنجایی که نه رنگ و نه بوی خدا را ذره ای بتواند در غفلتش حس کند و چه رسد به اینکه استدلال هم بخواهد بکند و حال آنکه آن کسی که بقول خودش مبتدی است از او خیلی هم جلو زده است و او است که جا مانده است. و اما بنده ی حقیر واقعاً معتقدم که یک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم که مخصوص همه ی دانشمندان در همه ی جهانیان هم هست هر چند که ما خیلی هم قدر آن را این دور و برها ندانیم. و واقعاً هم حیف نمی شود که چنین باشد؟ و حتی با دگمه یا بدون دگمه! این تذهبون؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿٣

 

بنده ی حقیر اشتباه هم کردم که این رایانه ی این حقیر بوده است که به نقطه ی جوش خود رسیده است. از آنچه امروز گذشت معلوم می شود که چیزهای دیگری هم بوده اند که جوش آورده است و مسئله سنگلجی است که به حد اعلی خود برسد. عرض بنده چیست؟

حالا بنده ی حقیر اصلا کاری ندارم که آیا سردار سلیمانی چه شخصیتی بوده است و چه کرده است و چه خصوصیات والایی را داشته است یا آیا اصلا برای ما ملت ایران همچون یک سوپرمن خیلی عظیمی هم بوده است یا خیری؟ عرض بنده این است که بالاخره آیا او حتی به غیر از این است که به عنوان یک شهروند ایرانی بوده است که حالا یا به صورت یک مستشار نظامی یا بلکه به صورت یک فرد شخصی ساده یا به عنوان یک انسان به بغداد عراق رفته بوده است؟! غیر از این است که او هم نهایتاً انسانی بوده است یا خیر گذشته از اینکه حالا شخصیتی هم بوده است که با بسیاری از شخصیتهای سیاسی و نظامی جهان هم ملاقاتهایی رسمی در سطوح کشوری و لشکری داشته است؟! خوب، آیا این شخص را باید ترورش کنید؟ و بعد آقایان و خانمهای آمریکایی می فرمایید که ما با مسلمانان و تروریستها هم کاری نداریم و بلکه مسلمانان را هم مساوی با تروریستها می کنید؟ و خنده داری قضیه هم این است که مسئولین مملکتی ما هم هنوز سعی دارند از سردار سلیمانی یک قهرمان ملی بسازند چرا که آمریکا او را شهید کرده است. 

این درست است که آمریکا یک چنین جنایتی را جرات دارد که مرتکب شود، و این هم درست که بفرمایید سردار سلیمانی یک قهرمان ملی است. ولی او بیش از یک قهرمان ملی هم هست؛ اینجا را مسئولین ما درک نمی کنند. و چرا؟ دلیلش این است که آمریکاییها با این کارشان نشان دادند که اصلا برای بشریت است که هیچ ارزشی قائل نیستند. یعنی آنها به خودشان نگاه می کنند و می بینند چه می کنند؟ و بعد به دیگران نیز نگاه می کنند و آنها را مثل خودشان محک می زنند و از جمله نیز حساب می کنند که قاسم سلیمانی آدمی را اگر ما به قتل برسانیم که هر چند هم در کشوری است ثالث. آنگاه این یک چنین مقامی می تواند ایران و ایرانیان را در هم بشکند چرا که مقام این شخص بی بدیل است و مقام این شخص از سوپرمنی که ما خودمان بصورت داستانی هم ساخته ایم نیز بالاتر است. و لذا خوب هم هست که ما این کارها را می کنیم. اینجا است که این غافل است که تو با این کارهایت داری کل بشریت را به قتل می رسانی و خودکشی هم می کنی و خبر هم نداری داری چه می کنی؟ قاسم سلیمانی فقط یک نفر نبود که کشتی؛ او یک ملت به تنهایی نبود که کشتی؛ او کل بشریت بود. و تو او را کشتی؟ ای خدا لعنت ات کند ای شیطان بزرگی که دیگر از او بزرگتر را نداریم!

فرض کنید که یک پسری می آید در قطار متروی خیلی شلوغی و اظهار می دارد که آقایان انگشت نکنیدها! خوب، این حرف زننده ای است و یحتمل خیلیها هم می فرمایند که بچه هنوز نیامده که داری شمشیر می بندی و این هم کار درستی نیست. و اما از آن طرف اگر هی او را انگشتش کنند و این پسر هم که خیلی کم رو است هیچ نگوید، می فرمایند که این پسری است گول خورده و لا غیر و برای همین هم حقش است! و اما اگر همین کار را شما حساب کنید که دارید می روید نماز جمعه و با یک جمعیت عظیمی طرفید که همه منتظرند که بازرسی بدنی شوند و لذا ازدحام هم خیلی زیاد شده است. و حالا یکی هم بدتر از این بنده ی حقیر که نه دیگر پسری است جوان و بلکه رو به سن هم گذاشته است این وسط ماجراها بیاید عرضه بدارد که انگشت نکنید!ها! یا مثلاً یک چک محکم هم بزند زیر گوش طرف! یا بلکه برود شکایت کند  به مسئولین که آقایان نمی دانید چه شده؛ هی مرا انگشت کرده اند قبل از اینکه به بازرش بدنی برسیم و بعد از این همه که موهایمان هم سفید شده است و بلکه در قطارهای مترو هم بلند می شوند که آقا بفرما بنشین؛ و تازه آقایان هم بفرمایند که بچه درست صحبت کنها و تو هم بگویی که عجب خری است می فرماید من درست صحبت کنند؛ دیگران انگشت می کنند و من باید درست صحبت کنم. بابا، برای این پیر مردها یکی را پیدا کنید که بتواند خودش را خالی کند. و یواشکی یا بلکه علنی انگشت کون همه نکنند. بنده فکر می کردم این جوانها هستند که ته کلاس می نشینند و همان جلوی معلم کلاس نمی توانند خودشان را نگه دارند و حالا انگشت و کی نه انگشت. التفات می فرمایید؟

عرض بنده ی حقیر این است که اگر کسی فهمید که دارد می خواهد خود حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را انگشت کونش می کند و نکرد آنگاه که امام زمان عجل الله فرج الشریفی هنوز ظهور هم نکرده است و بلکه او هم یک فردی است مثل همه ی افراد دیگر. و لذا هر کسی توانسته است حریم دیگری را حفظ کند و به حریم دیگری تجاوز نکند و بلکه ناقة الله را هم دنبال نکرده است. و الا که خوب حالا ناقة الله را هم بیاورند هم او را هم می خواهد انگشت کند! لا اله الا الله. چه عرض کنم؛ بعضی هم یحتمل اشکال کنند که حالا دو تا انگشت یا توی مترو یا توی نماز جمعه یا هر جای دیگری که دیگر این همه آبروریزی ندارد و اصلا صدایش را هم در نمی آوردی دیگر. بنده حقیر مانده ام که ما کی قرار است آدم شویم و یحتمل خیلیها هم اشکال کنند که اسم ملاها و آخوندهای ما است که بد در رفته است با این همه خون دلی که می خورند که همین ماها را هم آدم کنند! 

اتقاقاً یک مسافر متروی دیگری هم یک روزی دیگر که از همین روزهای تظاهرات بود و معلوم هم بود که شاکی است از جمهوری اسلامی می فرمودند که نخیر؛ چون ایران سفارت آمریکا و لانه ی جاسوسی را تسخیر کرده است. و لذا همه ی سفارتهای ایران در دیگر کشورها نیز لانه ی جاسوسی هستند. لانه ی جاسوسی لانه ی جاسوسی است دیگر. حالا اگر لانه ی جاسوسی را تسخیر کردند و آنگاه همان جاسوسان را هم صحیح و سالم رهایشان کردند، بد کاری کرده اند؟ نباید این کارها را می کردند؟ دیگر لانه های جاسوسی نداریم و هیچ کس هم نباید با کسی کاری داشته باشد؛ چه لانه ی جاسوسی باشد و چه لانه ی جاسوسی نباشد. و اما شما این را هم در نظر داشته باشید که حالا ترور سردار سلیمانی دیگر خیلی ترور نیست؟ نباید آنرا ترور نامید؟ آمریکاییها رسماً یک مقام رسمی یک کشور دیگری را در کشوری سوم ترور نکرده اند؟ آمریکاییها از آسمان به زمین نازل شده اند و سردار سلیمانی است که خیلی مستحق است که کشته شود و آن هم بوسیله ی آمریکاییهایی که از آسمان به روی زمین آمده اند؟

عرض بنده این است که اگر می خواهیم حساب کنیم که یک طرف کره ی ماه مدام تاریک است ولی طرف دیگرش است که مدام رو به خورشید است و لذا مدام هم روشن است؛ و این وضعیت علی الابد تغییر ناپذیر است و دیگر نه شبی داریم و نه روزی؛ یک طرف همیشه شب است و طرف دیگر همیشه روز است؛ و اگر غیر از این می بود که خدا است که زنده می کند و می میراند و اختلاف در شب و روز را ایجاد می کند: وَهُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿المؤمنون: ٨٠﴾؛ ما هنوز این مشکل را داشتیم که این فرد فرد بشریت است که از لحاظ روحی و روانی باید خود را اصلاح کند و درست کند و بلکه رو به خدا برود و لا غیر و چه رسد به اینکه ما راجع به قومی است که داریم بحث می کنیم و بلکه راجع به کل بشریت است! التفات می فرمایید؟ یعنی یحتمل بعضی به جای اینکه نشسته باشند که حساب کنند که آقایان خانمها ما حساب کنیم که فردا خورشید کی طلوع می کند و بلکه اولین شعاع نوری از فجر کی رخ می دهد که متوجه شویم زودی برویم به نمازمان بایستیم؟ یا لا اقل نیت چنین کاری را کنند هر چند که خواب هم می مانند! و آنگاه بعضی دیگر هم بفرمایند که نخیر تو افقت را اشتباهی است که داری محاسبه هم می کنی؛ و بلکه باید افق آن سیاه چاله ای را در نظر بگیری واقعاً که آنچنان در آن می افتی گه دیگر نمی توانی از آن بیرون بیایی و بلکه حتی یک شعاع از نور هم اگر واردش شود دیگر نمی تواند از آن خارج شود؛ و آنگاه بفرمایید که خودم کردم که لعنت بر خودم باد. یعنی شما یک سری معادلات نسبیتی عامی را دارید که جوابهایشان چنین سیاه چاله هایی هم هست؟ فرض بفرمایید که سیاه چاله های گودلی که سفر در زمان را با منحنیهای بسته ی زمان مانند ممکن می کنند را دارید یا سیاه چاله های شوارتزشیلد یا رایستنر-نوردستروم یا کر-نیومن یا پنروز یا BTZ یا .... و حالا مسئله این است که افقهای اینها و بلکه انواع دیگری از این سیاه چاله ها را بسنجیم و ببینیم نکند ما و بلکه دیگران خدای ناکرده در اینها گیر کرده باشند و بلکه یحتمل بخواهیم اینها را از اینها نجات هم دهیم یا اینکه یحتمل هم بخواهیم از بس که اینها شر و شرورند بیاندازیمشان توی این سیاه چاله های نجومی ای که دیگر نتوانند از آنها در بیایند. آقایان خانمها، نکنید این کارها را! عمر خود و بلکه دیگران را اینطور تلف نفرمایید. بگذریم!

و اما عرض بنده راجع به مستضعفین و مستکبرین این است که همانطور که مستحضرید اساتید فن یحتمل نزد خود همه ی مسائل مربوط به دوگانهای مستضعفین را درآورده اند و اشکالی را هم که بنده قبلاً گفتم را نیز گرفته اند که چطور بنده اشتباه کرده ام که دوگان دوگان توپولوژیهای ضعیف را بوده است که بنده با دوگانهای توپولوژیهای اشتباه گرفته ام؛ یعنی منظور به این است که دوگانهای دوبل یک فضایی وقتی آن فضای توپولوژیک برداری از بعد متناهی است خودش می شود و اما معمولاً وقتی این فضاها متناهی نیستند مثل فضاهای باناخ یا فضاهای هیلبرت، مسائل فرق می کنند. و از جمله همین مسئله را دارید وقتی با تک قطبیهای مغناطیسی و ابررساناها طرفید. به آرشیو کرنل رجوع کنید. مثلاً 

https://arxiv.org/abs/1812.11310

البته اینجا قوی و ضعیف چیز دیگری است باز!

 

https://arxiv.org/abs/1903.05001

https://arxiv.org/abs/1912.02826

https://arxiv.org/abs/1910.01630

https://arxiv.org/abs/1911.04321

https://arxiv.org/abs/1901.04382

 

یعنی می توانید مسائل خود را با انیها امتحان کنید. و اما عرض بنده این است که وقتی فضا بینهایت شد و بلکه روی انسانها باز سعی کنید از این کارها نکنید. چرا که یک وقتی به جای اینکه سوپرمن هم بدستتان بیاید، یک وقت دیدید با فرانکشتاین است که روبرو می شوید!

در نهایت، عرض بنده حقیر این است که شما سعی نکیند یک بنده خدایی را که هر چند رئیس جمهور یک مملکتی است را به اسلام دعوت کنید و بلکه حتی نترسید خود پوپ را هم به اسلام دعوت کنید. و چرا؟ شما نمی توانید عرضه بدارید که چون بنده در یک کلاس سکسوالیته ی انسانها (human sexuality) در یک کالج کاتولیکی از پدر و مادر روحانی پرسیده ام که بالاخره شما چطور است که اصلا ازدواج نمی کنید و آیا همچون اسلام که استمناع را گناه می داند آیا شما هم استمناع را گناه می دانید؟ و آنها هم گفته اند که بله ما هم فقط جایزیم که نهایتاً آمپولهای تقویتی بزنیم یا نهایتاً همدیگر را بغل کنیم و اظهار محبت به یکدیگر کنیم؛ و الا استمناع که خیلی حرام و بلکه زشت هم هست. و اما این را هم داریم که یک وقت دیدید یک مبلغ مسیحی ای از همه ی پیغمبران نه جرجیس را و بلکه استر را هم پیدا کرده است و دارد او را بجای مادر مقدس تبلیغ می کند. خوب نظرش هم هست. نباید به او گفت که شما مشکل دارید و بلکه یحتمل شوک هم به شما بدهند یک وقت دیدید خوب شدید و بلکه اصلا افسردگی و همه و همه ی مشکلات روانیتان هم یک جا حل شد. التفات می فرمایید؟ عرض بنده نهایتاً بلکه این است که یک وقت هست که شما روزه گرفتن را نمی دانید چه خاصیتهایی می تواند داشته باشد. و لذا نمی دانید که چقدر هم می تواند برای سلامتیتان مفید باشد و بلکه حتی نمی دانید هم که همین روزه گرفتن که در اسلام و دیگر ادیان هم آمده است بد نیست و خوب هم هست چرا که اصلا نسبت به دین ممکن است نظر منفی ای داشته باشید. و یک وقت دیگر هم هست که کسی به فسق و فجور و گناهان کبیره و صغیره هم کشانده شده است ولی اصلا با دین و دینمداری هم ملاقاتی نداشته است که بداند این هم می تواند خیلی راه چاره ای یحتمل باشدها! و لذا مثل توپ فوتبال و توپ والیبال از یک چاهک به چاهکی دیگر یا به منشائی دیگر یا از منشائی به منشائی دیگر در یک سیستم دینامیکی که بعضی از این منشئات و چاهکهایش در تاریکی است و بعضی در روشنایی یا بعضی در دینمداری است و بعضی در فسق و فجور مدام در نوسانات است و راه سعادت را هیچ گاه نمی یابد و نمی تواند ایمان بیاورد. و اما مقام شهید چیز دیگری است. خدا رحمت کند سردار شهید قاسم سلیمانی را. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ﴿البقرة: ١٥٤﴾

 

۱. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴿آل عمران: ١٦٩﴾

۲. لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَّیُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُوا بِمَا لَمْ یَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿آل عمران: ١٨٨﴾

۳. وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّـهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ ﴿ابراهیم: ٤٢﴾

۴. فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّـهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّـهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿ابراهیم: ٤٧﴾

۵. لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿النور: ٥٧﴾

 

فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿آل عمران: ١٩٥﴾

 

وَهُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿المؤمنون: ٨٠﴾

 

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَىٰ أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّـهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ ۙ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّـهَ ۖ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الممتحنة: ١٢

 

 

ثم قال السید ثم إن ابن زیاد جلس فی القصر للناس وأذن إذنا عاما وجیء برأس الحسین علیه السلام فوضع بین یدیه وأدخل نساء الحسین وصبیانه إلیه فجلست زینب بنت علی علیه السلام متنکرة فسأل عنها فقیل هذه زینب بنت علی فأقبل علیها فقالت الحمد لله الذی فضحکم وأکذب أحدوثتکم فقالت إنما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا فقال ابن زیاد کیف رأیت صنع الله بأخیک وأهل بیتک فقالت ما رأیت إلا جمیلا هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا إلى مضاجعهم وسیجمع الله بینک وبینهم فتحاج وتخاصم فانظر لمن الفلج یومئذ ثکلتک أمک یا ابن مرجانة.

 

بحار الانوار، جلد 45، صص 115-116

http://lib.eshia.ir/71860/45/115

 

 

بعضی اینقدر وقیح اند که حتی شناسنامه ی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی را نیز زیر سوال می برند آنچنان که می خواهند بفرمایند که آن یکی است که شناسنامه دارد و نه او! و اینها حتی می خواهند به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز متوسل شوند که چطور جعفر کذاب بوده است که داشته نماز میت را می خوانده و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف می آورند و او را کنار می زنند و خود به نماز می ایستند! و باید هم به این حضرات اقرار کرد که نخیر، درست می فرمایید و خیلی هم درست می فرمایید آنطور که می دانید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف کیست و جعفر کذاب هم کیست؟ و اما آیا واقعاً هم فکر می کنید: و لذا می توان نتیجه هم گرفت که این حضرت ولی فقیه مد ظله العالی است که شناسنامه ندارد و آن دیگری است که مثلاً شناسنامه دار است؟ 

آیا فضولات کمونیستها بهتر از فضولات آمریکاییها است یا به عکس است؟ وقتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را کنار بگذاریم و سعی و تلاش را بر این نگذاریم که فقط به خدا توکل کنیم و نه به غیر خدا، آنگاه نه یحتمل و بلکه یقیناً و حقیقتاً هم فضولات را با فضیلتها اشتباه می گیریم؛ مسئله این است که در جهاد فی سبییل الله یقیناً و حقیقتاً حکمتهایی متعالیه نهفته اند که همه و همه را بسمت تعالی می برند و نه فقط آنهایی را که به غلط و از روی خشکه مقدسی مدعی مسلمانی هستند و در امثال شریعت سنگلجی گیر کرده اند.

بنده ی حقیر این را داشتم دیروز می گفتم که امروز دیگر متاسفانه خیلی دیر شده است جوابی دیگر بدهم که چه شد چرا که سردار سلیمانی عزیز از میان ما شهید شد و رفت. ولی این را بدانید که ما از خدا طلبکاریم که چرا او را از میان ما بردی و ما را تنها گذاشتی! یا سیدی و ربی و مولای، حسابهای کافران و منافقان و مشرکان غلط از آب در آمده است چرا که این یک حرف است که روزه دار باشیم و در ماه رمضان مراقبت کنیم که گناه نکنیم و بلکه همه روزه نیز روزه باشیم؛ و از آن طرف هم مجالس گناه و مجالس شراب را داریم که از وقتی که انگور را در مزارع مخصوص شراب می رویاند تا وقتی شراب درست می کند تا وقتی که مجالس شراب را تشکیل می دهد از سر تا پایش گناه است و این را هم بدرستی آخوند و ملای مسجد می فرمایند. و اما این هم حرف دیگری است که آن روزه دار مسجد و این شرابخوار مجلس گناه هر دو در اینترنت و بلکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ملاقات می کنند و با هم وارد احتجاج هم می شوند و این کار را تا حدی بالا می برند که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و از جمله امام خمینی نیز قبلاً همانطور که در نماز جمعه هم امروز پخش شد می فرمایند که شما منطق ندارید و اگر منطق داشتید می توانستید حرفتان را بگویید؛

امام خمینی گفت: [...] این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تائید کرد دین خدا را یعنی خدا دین خودش را به او تائید کرد. با ریختن خون عزیز ما تائید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند. این نهضت باید زنده بماند و زنده ماندنش به این خونریزی‌هاست. بریزید خون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را زندگی ما دوام پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. ما از مرگ نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسیم و شما هم از مرگ صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب متفکران ما را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشید. برای اینکه منطق ندارید.

اگر منطق داشتید که صحبت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردید، مباحثه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردید. لکن منطق ندارید. منطق شما ترور است. منطق اسلام ترور را باطل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند. او منطق دارد. لکن با ترور شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ما و شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ، اسلام ما تائید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. ملت ما زنده شده و تمام اقشار ایران باز زندگی از سر گرفت. [...] مردن حیات است. آن عالم حیات است، این عالم مرده است. از مردن نترسید و نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسیم. آنها باید بترسند که مردن را از بین رفتن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند، هلاک و فنا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند. [...] مکتب اسلام باقی است. این نهضت باقی است تا ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گندیده هم زیر خاک برود. [...] خداوند شما را تائید کند. [...]
کیهان، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۸، صفحه ۵

و امام خامنه ای مد مد ظله العالی نیز همین را در مورد آمریکا می فرمایند:

 

حالا نکته‌ی قابل توجّه این است که وقتی از این حوادث و از این قبیل قضایا برای آمریکایی‌ها پیش می‌آید که حالا ملاحظه میکنید در بغداد و در واقع در سراسر عراق هیجان ضدّآمریکایی چقدر است، باز آن جناب توئیت کرده(۸) -یا سخنرانی میکنند یا توئیت میکنند یا مقاله مینویسند- که ما این را از چشم ایران می‌بینیم، دست ایران است و ما پاسخ به ایران خواهیم داد. اوّلاً غلط میکنید! ربطی به ایران ندارد؛ ثانیاً منطقی باشید، که نیستید؛ آمریکایی‌ها منطقی باشند، -که [البتّه] منطقی نیستند- بفهمند که مردم کشورهای این منطقه از آمریکا متنفّرند؛ این را چرا نمیفهمند آمریکایی‌ها؟ شما آمریکایی‌ها در عراق جنایت کردید، در افغانستان جنایت کردید، آدم کشتید. آمریکایی‌ها در اوایلِ بعد از زوالِ صدّام،  به وسیله‌ی دستگاه‌های خبیثی مثل بلک‌واتر(۹) و مانند اینها، شاید بیش از هزار نفر دانشمند عراقی را ترور کردند و کشتند و از بین بردند؛ به خانه‌های مردم حمله کردند، مرد خانه را در مقابل همسرش، در مقابل فرزندانش روی زمین خواباندند و با چکمه صورتهای آنها را لگد کردند؛ شما از این کارها کردید. شما آمریکایی‌ها در افغانستان کاروان شادی عروسی را بمباران کردید؛ نه یک ‌بار، نه دو بار، ده‌ها بار؛ مجلس عزا را بمباران کردید، شماها جنایت کردید، مردم از شماها متنفّرند؛ مردم افغانستان، مردم عراق، مردم سوریه و نقاط دیگر. حالا اسم نمیخواهیم بیاوریم، بعضی از کشورها هستند که دولتهایشان یک خرده‌ای ملاحظه میکنند، [امّا] ما میدانیم، اطّلاع داریم که مردمشان بشدّت متنفّر از آمریکایند. خب متنفّرند، این تنفّر یک جا بیرون میزند، به ایران چه ربطی دارد؟ منطقی نیستند، این را نمیفهمند. لازمه‌ی حرکت سیاسی و امنیّتی از نوع آنچه آمریکایی‌ها در منطقه دارند انجام میدهند، همین نفرت است. به مردم ظلم میکنند، منافع مردم را غارت میکنند، با مردم تکبّر میکنند.‌ مسئول آمریکایی وارد فلان کشور میشود، میرود در پایگاهی که نظامیان خودشان هستند، بدون اجازه هم احتمالاً وارد کشور شده، آن وقت رئیس آن کشور را دعوت میکند که بیا اینجا در پایگاه؛ خب مردک! اینجا خانه‌ی دیگران است، تو با اجازه‌ی چه کسی، با کدام مجوّز، با کدام اخلاق سیاسی توقّع داری که بروی داخل فلان پایگاهِ مربوط به خود آمریکایی‌ها در این کشور، رئیس آن کشور را بخواهی که اینجا بیاید و اگر نیاید عصبانی بشوید؟ این‌ جوری‌ هستند، این‌ جوری برخورد کردند. خب وقتی این‌ جوری برخورد میکنند بدیهی است که این موجب نفرت مردم، موجب عصبانیّت مردم از آمریکا میشود، آن وقت این یک جایی خودش را نشان میدهد، در جاهایی خودش را این عصبانیت نشان میدهد؛ که [الان] دارد نشان میدهد.(۱۰)

 

ببینم؛ آقای خامنه ای است که شناسنامه ندارد؟ مرگ بر ضد ولایت فقیه است که نباید سر داد؟ این حرفی که آقای خامنه ای می فرمایند: 

 

ربطی به ایران ندارد؛ ثانیاً منطقی باشید، که نیستید؛ آمریکایی‌ها منطقی باشند، -که [البتّه] منطقی نیستند- بفهمند که مردم کشورهای این منطقه از آمریکا متنفّرند؛ این را چرا نمیفهمند آمریکایی‌ها؟

 

مسئله ی منطقی بودن از این دست است که منطقی بودن را نفی می کنند که مردم منطقه از آنها متنفرند؛ حالا یحتمل بعضی با این حرف هم مخالفند و بفرمایند که نخیر اینچنین نیست. ولی عرض بنده این است که اتفاقاً این از آن جمله هایی است که کمونیست و آمریکایی و اروپایی و نژاد زرد و سیاه نمی شناسد. یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر شما بخواهید قضیه ی ناتمامی حساب را اثبات کنید، چه می کنید؟ از آن بالای کار به جمله هایی از همین دست متوسل می شوید که آقایان خانمها بالاخره شما منطق دارید یا ندارید؟ آقایان خانمها، آیا بالاخره با خانمها بیعت می کنید یا نمی کنید؟ بعضی می فرمایند که خوب مگر ما فاسقیم که مثل فکل و کراواتیها با خانمها هم دست بدهیم؟! نخیر! مسئله این است که یحتمل حضرت پوپ هم بزند روی دست خانمی و بفرمایند که مثلاً چرا با من دست دادی و حالا یا به شوخی یا به جدی! و یحتمل هم آقای ترامپ نیز خیلی خیلی با خانمها دلش بخواهد که دست بدهد. و اما آیه ی مبارکه ی سوره ی ممتحنه نیز می فرماید که ای پیغمبر با زنان مومنه نیز بیعت کن و ...! آیا اینها همه یکی است؟ خود ولی فقیه مد ظله العالی نیز با بسیاری از خانمها بیعت فرمودند.

و اما واقعاً هم جای تاسف دارد که همین آمریکا و انگلیس و اسرائیلی که دارند در نژادپرستی از فاشیسم و نازیسم هم جلو می زنند، همینها هم همه را متهم می کنند به فاشیسم و نازیسم! مسئله این است که استکبار وقتی کم می آورد خودش را می زند به مستضعف بودن. این واقعاً خیلی حرف است؛ ولی اینجا مسئله ای که هست این است که همانطور که روز و شب یکی نیست و با هم اختلاف دارند و تاریکی و روشنایی یکی نیست و با هم اختلاف دارند، استکبار و استضعاف هم یکی نیستند و با هم فرقها دارند و بلکه فرقشان از زمین تا آسمان است؛ و آنچنان است که از یک طرف کفر و نفاق و شرک و از طرفی هم توحید را بخواهیم با هم محک بزنیم و اصلا شدنی نیست. اصلا از یک مقوله نیستند. و اصلا کفر و نفاق و شرک مباحثی نیستند که بتوان با انها وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شد. و اما آنهایی که از روی استضعاف گیر همین استکبار هم افتاده اند، یقیناً بر علیه همین استکبار می شورند و شورانده خواهند شد و خدا خود چنین می کند هر چند هم که در کفر و شرک و نفاق غرق شده باشند. مسئله اینجا این نیست که دوگان یک نظریه ای در تحلیل تابعی را اگر دو بار دوگانش را بگیری می شود همان خودش: یعنی اگر دو بار دوگان استکبار را بگیری می شود خودش. اینجا اگر دست خدا را در این میان در نظر آوریم، دو بار دوگان مستضعفین می شود مردان خدا و اما دو بار دوگان استکبار می شود در هم شکسته شدن استکبار بوسیله ی خودشان و بلکه بوسیله ی مستضعفین عالم. این خصوصاً وقتی اتفاقا می افتد که مسئله جهانی شده باشد و مختص یک مسئله ی موضعی و محلی نشده و بلکه با مسئله ای جهانی طرف باشیم که مسئله ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است. مسئله این نیست که حاج علی بغدادی با امام زمان عجل الله فرجه الشریف در حال راه رفتن است و حاج علی بغدادی متوجه مسئله نشده است که مسئله اصلا چیست؟ و لذا حاشا می کند! مسئله سردار سلیمانی هم نیست. مسئله حکومت جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که بر فراعنه و شاهنشاهان و روسای جمهور فاسق غلبه خواهد کرد. حالا هر چقدر هم که حاج علی بغدادیها حاشا کنند. خوب بکنند؛ ما خودمان از همه ی عالم بیشتر هم حاشا و تقیه بلدیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿البقرة: ٤٤﴾

۲. وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللَّـهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿البقرة: ٧٦﴾

۳. یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنجِیلُ إِلَّا مِن بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿آل عمران: ٦٥﴾

۴. وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿الأنعام: ٣٢﴾

۵. فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـٰذَا الْأَدْنَىٰ وَیَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا وَإِن یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِّثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَاقُ الْکِتَابِ أَن لَّا یَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِیهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿الأعراف: ١٦٩﴾

۶. قُل لَّوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَلَا أَدْرَاکُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿یونس: ١٦﴾

۷. یَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿هود: ٥١﴾

۸. وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿یوسف: ١٠٩﴾

۹. لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿الأنبیاء: ١٠﴾

۱۰. أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿الأنبیاء: ٦٧﴾

۱۱. وَهُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿المؤمنون: ٨٠﴾

۱۲. وَمَا أُوتِیتُم مِّن شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَزِینَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّـهِ خَیْرٌ وَأَبْقَىٰ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿القصص: ٦٠﴾

۱۳. وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿الصافات: ١٣٨﴾

 

۱. وَمَن نُّعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ ﴿یس: ٦٨﴾

 

۱. أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلَا یُبْصِرُونَ ﴿السجدة: ٢٧﴾

 

۱. قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّـهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلَـٰهٌ غَیْرُ اللَّـهِ یَأْتِیکُم بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿القصص: ٧٢﴾

۲. وَنَادَىٰ فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَـٰذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿الزخرف: ٥١﴾

۳. وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿الذاریات: ٢١﴾

 

بنده ی حقیر داشتم راجع به زیباییهای سخنرانی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و اینکه سخن ایشان چطور راجع به بی منطقی بعضی چطور می تواند به منطق ریاضی و ناتمامی حساب و از جمله مثلاً قضیه ی آخر فرما که یحتمل بتوان گفت همان بسط قضیه ی فیثاغورث هم هست، و مقاله ی آلن کن: هندسه ی ناجابجایی، دیدگاه طیفی، و  پست مهربانان مینجیق وبلاگ پورفسور یاسمن فرزان، و رهنمای طریق؛ پرسش و پاسخهای با جوانان حجت الاسلام و المسلمین جاودان و شریعت سنگلجی و ... عرض می کردم. یک مرتبه کانه شما نمی توانید بفرمایید که مثلاً رایانه جوش آورد یا شریعت سنگلجی را در پیش گرفت و همه چیز دود شد رفت هوا! یعنی تقصیر خود این بنده ی حقیر است که در مثلاً ورد یا پاور پوینت یا امثالهم هم نمی نویسم که مدام حفظ و سیو هم می کنند....

و لذا بنده ی حقیر فقط این چیز دیگری را که آنجا عرض نکردم و اینجا دلم می خواهد حالا عرض کنم بگویم که این دقیقاً به هندسه و جبر سیاه چاله ای بستگی ندارد که شما از طرف تاریک ماه حرکت کنید و به طرفی که همیشه روشن است بروید و آنگاه خود را از شر تاریکیهای ماه مانند نجات داده اید بر خلاف آنچه در زمین رخ می دهد که مدام روز و شب متناوباً از پس هم می آیند. این سوال برای این بنده ی حقیر مطرح است که نمی دانم قبلاً هم پرسیده ام یا خیر که چقدر آنچه ما از ماه مشاهده می کنیم و آنچه از آن نمی توانیم مشاهده کنیم، دقیقاً متقارن است آنچنان که اگر هم آنچه را که بنظرم می رسد که نمی بینیم را هم ببینیم؛ باز هم متوجه نشویم که این آن طرف ماه است که نمی توانیم مشاهده کنیم. و چرا؟ چون آن تقارنی که لازم است که نداشته باشد ماه را دقیقاً دارد و ما نمی توانیم تشخیص دهیم که کدام به کدام است! و لذا وقتی ما از تاریکی طرف تاریک ماه به سمت روشن آن می آییم، باز هم یحتمل گیر می کنیم که آیا ما حرکتمان درست بوده است یا خیر؟ 

حالا شما حساب کنید که از آن زاویه ی نجومی ای که در نظر داریم که می خواهیم از آن پایین بیاییم و مثلاً بیشتر به اقتصاد خود بپردازیم که آیا اقتصاد ما در سطوح فردی باید چه باشد و اقتصادمان در سطوح آتیه ی نزدیک یا دور باید چه باشد چنانچه آتیساز هم باشد! و بلکه اقتصادمان از لحاظ FATF/CFT نیز باید چگونه باشد حتی بدون اینکه در نظر بگیریم نظریه های گالوای نظیر معادلات خطی و بلکه غیر خطی و توابع انترپولاسیون آنها و توابع زتا و توابع پارتیشن و همبستگی و ... نیز چطور باید باشند؟ یعنی اینجا شما فقط یک زاویه ای را در سطوح نجومی نیست که می خواهید بیابید و آنگاه و السلام و نامه تمام! مسئله بلکه مستضعفین و مستکبرین و الکترومغناطیسم و گرانش و بلکه اسلام است و نه برجامی که نه نجومی است و نه کوانتمی است و نه اقتصادی است و نه هسته ای است و نه برای مردم خیری می رساند و نه برای دانشمندان و نه ...! آیا اول مسئله ریاضی فیزیک است یا اول مسئله سیاسی برجامی است؟ و حالا این وسطها هم رایانه ی این حقیر آیا جوش می آورد یا نمی آورد یا لج می کند؟ و الله اعلم! و اما اینکه وحدت نیروها کدام است و توحید کدام و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کدام؟ اینجا شما یحتمل بتوانید در نظر بگیرید که هم روزه اید و هم در مجلس شراب و کفر و شرک و نفاق هم هستید و هم انواع شیاطین بر علیه شما دراند کار می کنند و هم دارید با داعش و القاعده و صهیونیسم جهانی و وهابیت و بهاییت جهاد می کنید به شرطی درست هم از حکمتت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی استفاده کنید و گرفتار یزیدیها و فرعونیها خود را نکنید آنجایی که باید زوایایی را درست محاسبه کنید. مثلاً همین قضیه ی فیثاغورث خودمان و بلکه قضیه ی آخر فرما را در نظر بگیرید یحتمل متوجه شوید که چرا وقتی به هندسه هایی غیر اقلیدسی وارد می شویم که متریکهای آنها هم فقط فرمهای مربعی نیستند، آنگاه نیاز به هندسه های هذلولوی نیز داریم! برای اینکه هر چه تونها بالاتر روند، بجای اینکه همه جا جمع ببندیم، یحتمل باید تفریق هم کنیم؛ و حالا بیا و ثابت کن به حضرات تجار و اهل صنعت و کسب و کار که آقایان خانمها شما احتیاج دارید که خمس و زکات خود را هم حتی المقدور بپردازیدها! بعضی یحتمل اشکال می کنند که الا و لابد که این مسئله خلاف قضیه ی فیثاغورث و هندسه ی اقلیدسی هم می شود و لذا کار بالا می گیرد و نهار نخوردمه و حتی صبحانه و شام هم نخوردمه و بلکه دائم الصیام و دائم روزه ام و .... بنده غلط کردم؛ و بلکه نماز اول وقت یواش یواش خیلی خیلی دیر شد و یحتمل هم تقصیر رایانه هم نیست که اینقدر لج می ند و جوش می آورد چرا که یحتمل هم بیش از حد صفحات مرورگرها را باز کرده ایم و ....! خرهای کافر حربی داعشی ضد ولایت فقیه ضد حزب اللهی ضد حشد الشعبی شیطانهای بزرگ و شیطانهای کوچک ضد امام زمان عجل الله فرجه الشریف! بنده کاری ندارم که چرا این رایانه لج کرد و جوش آورد؛ کافی است یک بار دیگر این کار را بکند و بنده ی حقیر آن را پرتش می کنم از در و بلکه پنجره بیرون و خورد و خاک شیرش می کنم! هان، یادم رفت که داشتم از فرق بین لغات و صیغه های مختلف تعقلون و یعقلون و تبصرون و یبصرون می گفتم هم که باز همین شد که رایانه جوش آورد. این است که خودتان تا حدی به این مسئله حتی المقدور بپردازید. ما اینجا بیش از اندازه هم از الگوی اخلاقی که پیامبر دارند که می فرماید انک لعلی خلق عظیم یحتمل بعضی ایراد کنند که خارج شده ایم هر چند آن زمانها از این رایانه های خیلی اسقاطی هم یافت نمی شده است و اما بعضی یحتمل اشکال می کنند که بالاخره رایانه ها و اصحابشان هم اخلاق خودشان را باید داشته باشد یا خیر. نمی شود بفمرایید که ما دستمان را گذاشته ایم در بیعت با دست خدا و لذا هر غلطی که دلمان خواست می خواهمی انجام دهیم! این کار خود خود شیطان است و لا غیر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّـهَ یَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّـهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾

 

وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّـهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّـهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿المائدة: ٦٤﴾

 

أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّـهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ﴿النور: ٤٠﴾

 

 

عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى اَلْخَلْقَ وَ لاَ تُرَى وَ لاَ أَسْمَعَ [أَسْمَعُ] لَکَ حَسِیساً 

 

 

راستش بنده ی حقیر رفتم یک گوشه ی خیابانی یک فیلترشکنی پیدا کردم و از لپ تاپم رفتم به وبلاگ هندسه ی ناجابجایی که مارکولی و کن و خلخالی و ... می نویسند. مسعود خلخالی یک پستی گذاشته بود راجع به مقاله ی کن راجع به آتیه: https://arxiv.org/abs/1910.07851

این مقاله اتفاقاً حالا که کمی بیشتر خوانده امش و باید هم بیشتر هنوز بخوانمش، از ارتباط ریاضیات مدرن با فیزیک می فرماید. بنده سعی کردم که یک نظری بگذارم که بی ارتباط با این مسئله اتفاقاً نیست که آنجایی که ریاضی فیزیک نظری با فیزیک آزمایشگاهی تناظری سعی می کنند بر قرار کنند، از لحاظ فلسفی این سوال می تواند مطرح شود که کدام است که از دیگری پیشی می گیرند: فیزیک یا ریاضی؟! این در مسئله ی ما که دنبال زوایایی هستیم که در سطوح مسئله ی یک- الی سه- جسم و بلکه از سه جسم نیز بیشتر در ریاضی فیزیکِ مکانیک سماوی کوانتمی با تعیین زاویه ای اختلالی که در محیط یا محاط کردن اجسام افلاطونی کلاسیک در سه جسم سماوی مورد بحث چه تاثیری را در کل مسئله خواهد داشت؟ مثلاً این را در مورد دوازده وجهی و پنیر سوئیس مقالات مارکولی و فتحی زاده و منصوری- قاسمی- خوئینی مقدم و دیگران بررسی می کنند که قبلاً نیز بحثش رفت. و اما اینجا سوال این است که در فلسفه ای که فی ما بین ریاضی و فیزیک مسئله چه آزمایشگاهی و چه نظری نهفته است، این از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یک نکته ی مهمی است که طلبه و دانشجو دست خدا را آن طوری بتواند در کار ببیند که ید الله فوق ایدیهم و نه اینکه ید الله مغلوله. یعنی مثلاً اگر از این دیدگاه کمونیستی-سوسیالیستی وارد شویم که اصلا کدام خدا؟ و گرداننده ی فلسفه و ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی مسائل همینها نیز باشند، خوب، مشکلی که هست ما باز هم می توانیم به مسائل بپردازیم؛ و اما اینکه دست خدا بالاتر از دست همه است را هم آیا دیگر خواهیم داشت و ماواری آن آیا می توانیم هم متصور شویم که همین دست است که دست ولایت و امام زمان عجل الله فرجه الشریف است؟ به هر حال اینجا می تواند انواع دستهای شیطانی بزرگ و کوچک هم در کار باشند که دستهای خود را حتی بالاتر از دست خدا نیز می دانند و بلکه دست خدا را نیز بسته به حساب می آورند!

این دیدگاه ها از آن لحاظ فرق دارند که یکی خود را طبیبی می بیند که می خواهد دیگران را درمان کند ولی یحتمل خودش هم مریض احوال است و بلکه خودش را هم نمی تواند درمان کند و چه رسد به دیگران؛ و حال آنکه آن طبیب دیگری می داند چطور هم نفس و جان و تن خودش را درمان کند و هم دیگران را. و چرا که دست یکی در دست خدا است و دست آن دیگری دستی است شیطانی که دست خدا را نیز بسته می بیند. اینکه بعضی اصرار دارند که خوب حالا مگر چه می شود که با گروه های ضاله نیز بنشینیم و بلکه هدایتشان کنیم مشکلش در این است که یحتمل قبل از اینکه بخواهیم آنها را هدایت کنیم یحتمل آنها شما را از همان نیمچه صراط مستقیمتان که آیا لنگ لنگان سعی دارید به مقصدتان برسید نیز به در کنند. ضاله و گمراه است که قرار است گمراهی اش را کنار بگذارد تا بتواند به سمت خدا برود و نه اینکه در ضلالتش سعی کند خدای ناکرده مومنین را هم به باد توهین بگیرد و مسخره هم کند و انواع ایرادها را نیز بگیرد. این غیر از این است که کسی بخواهد با خضر همراه شود! و لذا اگر نه فقه بلدیم و نه ریاضی فیزیک و نه حکمت متعالیه، بهتر است برویم بنشینیم سر کلاسهای هر کدام تا بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بیاموزیم؛ و اما نه اینکه سر خود هم که شده یک اختلالات و بلکه اغتشاشاتی حتی نجومی را ایجاد کنیم و سعی کنیم ببینیم نتیجه اش چه خواهد شد؟ البته یک جاهایی نیز خواهی نخواهی کار به جاهای خیلی باریکی نیز می کشد. حالا شما دنبال این هستید که خدا چطور روزها را تبدیل به شبها و فازهای مختلف ماه و فصلهای مختلف سال را ایجاد می کند و نگرانید که یحتمل خدای ناکرده فصلها موعدشان به هم نخورند و غافلید که گیر چه شیاطینی درونی و بیرونی ای افتاده اید. و لذا اینجا بحث از یک لقاء الله و معیت الهی ای را می توان مطرح کرد که چطور است که ید الله فوق ایدیهم و هر کس با او عهد بست و وفی کرد به نفس خودش هم وفی کرده و هر کس این کار را نکرد و عهدش را شکست نیز هم به امام خود خیانت کرده و هم به نفس خودش. موضوع اینجا این است که همه ی شیاطین انس و جن و مستکبرین عالم هم جمع شوند که اینگونه مسائل را بتوانند حل کنند، باز هم محتاج امر ولایت و امام مستضعفین اند چرا که حتی دست خدا را نیز نمی بینند که چطور در دست همین ولایت و امام مستضعفین است و راه را نهایتاً به غلط خواهند رفته و بلکه در گمراهیهای خود یقیناً دارند دست به خودکشی هم می زنند و حالا یا خود خبر هم دارند یا اصلا خبر هم ندارند که چه غلطی است که دارند مرتکب می شوند. یعنی همین که یک قلدر مآبی پیدا شود که یک بنده خدایی را که از خودش ضعیفتر است را به او زور بگوید معنایش این نیست که می داند دارد چه می کند هر چند که در مجموع اینطور بخواهد وانمود کند که می داند دارد چه می کند. این حتی یک مسئله است که ابوذر رضی الله عنه اگر بفهمد که در قلب سلمان رضوان الله علیه چه می گذرد، یحتمل او را به قتل برساند. و اما این هم مسئله ای دیگر است که خود حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آل و سلم نیز در راه خدا دستور جهاد فی سبیل الله می دادند و خود نیز در آن شرکت می کردند. ما می بینیم که در همین موارد می فرمایند که بعضی از حضرات حتی امام خمینی قدس سره را نیز تکفیر می کرده اند و بلکه از کوزه ی او یا فرزندش هم آب نمی خورده اند چرا که فلسفه می دانسته است.

خلاصه بنده ی حقیر سعی کردم این نظر را در آن وبلاگ بگذارم، ولی آخرش هم با این همه وی پی ان و رمزهای عبوری و تایید موبایلی از واشنگتن دی سی که بنده حقیر خودم هستم یا نه و چه و چه و چه؛ آخرش هم نتوانستم نظرم را بگذارم. و خطا داد و وقت وی پی ان نیز تمام شد و و السلام نامه تمام. و آخرش بنده ی حقیر نمی دانم چرا همیشه به این نتیجه می رسم که ای کاش حتی همین سایت هم فیلتر بود و راحت می شدیم و اصلا از این بنده ی غرق در گناهت  به حق هشت و چهارت شتر دیدی ندیدی هر چند که بنده گاهی اوقات سعی می کنم غیرتی شده و بالاخره ببینم نظریه ی گروه های گالوای انگیزه ای چگونه اند و چطور وارد میدانهای کوانتمی و بازبهنجارشها و .... می شوند! مثلاً https://arxiv.org/abs/1910.10407 یا بسیاری از مقالات مارکولی. موضوع این است که مثلاً مسئله ی معادلات درجه ی پنج متوالی روی میدانهای تک عضوی و دو عضوی چطور قاطیقوریایی می شوند به گروه های گالوای انگیزه ای؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّـهَ یَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّـهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾

 

وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّـهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّـهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿المائدة: ٦٤﴾

 

أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّـهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ﴿النور: ٤٠﴾

 

 

مطلوب است مورفیسمهای نمایشات گروه های گالوای کیهانی بسط میدانهای "بی عضو" و تک عضو و دو عضوی و ... و توابع ال و زتای آنها و برنامه لنگلندز ابرتقارنی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. موضوع این است که آیا شما این بسطها را فقط در یک نقطه از فضا-زمان چهار بعدی و بلکه از خمینه هایی با بعدهای بالاتری در نظر می گیرید که چطور پی در پی معادلات درجه پنج با گروه های گالوای غیر قابل حل  به ریسمانهایی که از فضای تانژانت  این نقطه بینهایت بار عمل می کنند یا در یحتمل بینهایت از نقاط مختلفی از این خمینه عمل می کنند که آیا تصویری آینه ای هم چطور ایجاد می کنند و دیگر نظریه های ریسمانی K-3 و کندلس-دلاوسا-گرین-پارکس گروموف-ویتنی نیز چطور می شوند؟ و بلکه هندسه ی ناجابجایی اینها کدام است؟ 

به عبارت دیگر، شما پی در پی با زوایایی روبرو هستید که آیا چطور با نظریه های گالوایی کیهانی و بلکه نمایشاتی از آنها نظیر است؟ و بلکه واریته هایی شیمورایی را می توان با آنها نظیر کرد.... و موضوع این است که آنجایی که مسائل توحیدی محض است، تعبیرات خاص خود را دارند و غیر آنها نیز جورهای دیگری می شوند بر این حسب که امام مستضعفین و امام مستکبرین چطور قرار است با هم برخورد کنند؟ آنجایی که همه چیزی توحیدی است، مستکبرینی هم نخواهیم داشت؛ ولی هنوز نیروهای ضعیف و قوی مدل استاندارد ذرات را خواهیم داشت! و لذا اینکه این نیروها همانطور که چطور بر انواع هندوانه ها و تخم هندوانه ها یحتمل عمل و اثر می گذارند، یحتمل همانطور هم بر انواع ژنتیکی اعضا و جوارح انسانها اثر گذاشته و می توانند برای فهم درمان ژنتیکی انواع بیماریهای روحی و جسمی مفید واقع شوند مخصوصاً اگر با نیروهای گرانش و الکترومغناطیسم و بلکه ابرتقارنها و ریسمانها نیز ترکیب شوند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿یس: ٢١﴾

 

قوله تعالى : « اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَهُمْ مُهْتَدُونَ » بیان لقوله : « اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ » وفی وضع قوله : « مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَهُمْ مُهْتَدُونَ » فی هذه الآیة موضع قوله : « الْمُرْسَلِینَ » فی الآیة السابقة إشعار بالعلیة وبیانها أن عدم جواز اتباع قائل فی قوله إنما یکون لأحد أمرین : إما لکون قوله ضلالا والقائل به ضالا ولا یجوز اتباع الضال فی ضلاله ، وإما لأن القول وإن کان حقا والحق واجب الاتباع لکن لقائله غرض فاسد یرید أن یتوسل إلیه بکلمة الحق کاقتناء المال واکتساب الجاه والمقام ونحو ذلک ، وأما إذا کان القول حقا وکان القائل بریئا من الغرض الفاسد منزها من الکید والمکر والخیانة کان من الواجب اتباعه فی قوله ، وهؤلاء الرسل مهتدون فی قولهم : لا تعبدوا إلا الله ، وهم لا یریدون منکم أجرا من مال أو جاه فمن الواجب علیکم أن تتبعوهم فی قولهم.

أما أنهم مهتدون فلقیام الحجة على صدق ما یدعون إلیه من التوحید وکونه حقا ، والحجة هی قوله : « وَما لِیَ لا أَعْبُدُ » إلى تمام الآیتین.

وأما أنهم لا یریدون منکم أجرا فلما دل علیه قولهم : « رَبُّنا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ » وقد تقدم تقریره.

وبهذا البیان یتأید ما قدمناه من کون قولهم : « رَبُّنا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ » مسوقا لنفی إرادتهم من القوم أجرا أو غیر ذلک.

 

تفسیر المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایی، جلد 17، ص 76 

http://lib.eshia.ir/12016/17/76

 

و ممن عنی بهذا الکتاب وجعله عنوانا لمحاضراته الفقهیة فی(البحث الخارج)و محطا لنظریاته العلمیة هو الأب الروحی، أستاذ الفقهاء والمجتهدین، حجة عصره، وغرة دهره، مصباح المهتدین، وبغیة الطالبین، المحقق البارع والمؤسس الجامع، آیة اللّه العظمى فی العالمین سیدنا الأستاذ السید أبو القاسم الخوئی دام ظله العالی. وقد وفقت بحمد اللّه تعالى لحضور أبحاثه الشریفة فی الفقه، والأصول، والتفسیر، محررا ذلک کله حریصا على الاحتفاظ به. ومن جملة ما حررته: هو ما ألقاه بحثا عن مدارک العروة الوثقى وأدلتها، فجاء بحمد اللّه شرحا وافیا، ومستندا کافیا لکتاب العروة الوثقى. وقد اشتمل هذا الشرح على ذکر تعلیقات سیدنا الأستاذ دام ظله على الکتاب المذکور مع الإشارة إلى وجه مخالفة نظره مع المصنف(قده)، ونقده على ما یمکن أن یکون دلیلا لما ذهب إلیه الماتن. وربما أوضحت المقصود، أو استدرکت بعض ما أعرض عنه الأستاذ دام‌ ظله اختصارا للبحث فی بعض التعلیقات التی سیمر علیها القارئ الکریم.
و أسأله تعالى أن ینفعنی به وإخوانی من أهل العلم، وأن ینظر الیه بعین الرضا والقبول، ویجعله ذخرا لیوم لا ینفع فیه مال ولا بنون، وهو حسبنا ونعم الوکیل.
محمد مهدی الموسوی الخلخالی 1378 هـ. ق‌}

 

http://lib.eshia.ir/71841/1/7

فقه الشیعه، سید مهدی موسوی خلخالی، جلد 1، صص 7-8

 

 

فرض بفرمایید که بنده ی حقیر می خواهم یک زاویه ای ایجاد کنم بین زاویه ای که زمین حول خود و ماه و خورشید می گردد. خوب، یحتمل بعضی اینجا ایراد کنند که مسئله اینجا این نیست که تو این کار را می خواهی انجام دهی و بلکه باید مثلاً پنج نقطه روی کره ی زمین بیابی و نسبت این پنج نقطه نسبت به هم را طوری که آیا بتوانیم آیا چقدر بتوانیم آیا نتوانیم تغییر دهی! و اما این مسئله از دیدگاه پنج تن آنگاه به چه معنا است؟! اینجا یحتمل بعضی اشکال کنند که شما یک جبری بر حسب واریته هایی ندارید که روی مثلاً میدانهایی با کاراکتریستیک مثبت باشند و از جمله با کاراکتریستیک 2؛ و لذا بعضی وارد وادی میدانهایی با فقط یک عضو می شوند و توابع زتا و ال آنها را بررسی می فرمایند و .... نکته اینجا این است که همین میدانهایی نظیر Z/2Z را هم که در نظر ببگیریم و آنگاه بطور متوالی واریته هایی را روی آنها در نظر بگیریم و آنگاه میدانهایمان را اینچنینی گسترش دهیم که از چند جمله ایهای درجه ی پنج با گروه گالوای غیر قابل حل S_5 یا A_5 در نظر بگیریم، آیا آن گرانش پنیر سوئیسی که ما در نظر داریم و ماتیلد مارکولی می فرمایند را بدست می آوریم وقتی داریم مورفیسمهایی را که از رویه های K3 و معادلات بیست وجهی حاصل از معادلات درجه پنج تصویری با ضرایب مختلط بدست آوریم؟ به این مقالات بنگرید:

 

https://arxiv.org/abs/1912.00027

https://arxiv.org/abs/1811.02972

https://arxiv.org/abs/1506.01401

https://arxiv.org/abs/1806.10847

https://arxiv.org/abs/0704.2030

 

نکته ای که اینجا هست این است که وقتی ما مورفیسم هایی داریم از گرانشهای پنیر سوئیسی آپولونی دوازده وجهی به گرانشهای هندوانه ای، یحتمل شناخت انواع گرانشهای هندوانه ای با انواع هندوانه هایی که از لحاظ زنتیکی می توانند با هم متفاوت باشند و بلکه هندوانه هایی که از این انواع ژنتیکی نتیجه هم می شوند که حتی با انواع پیوندهایی هندوانه های بدون تخمه نیز حساب آیند؛ خوب، آنگاه اگر ما انواع بدون تخمه های هندوانه ها را بخواهیم از لحاظ ژنتیکی بررسی کنیم و بلکه ژنهای انواع هندوانه های تخمدار را نیز دیگر در اختیار خود نداشته باشیم، یحتمل این همان اشکالی است که می شود که چرا ما نیاییم روی میدانهایی که یک عضو هم دارند کار کنیم و بلکه اصلا یحتمل همین میدانها همانهایی هستند که همین میدانهای یک عضو هم در حقیقت از نظرها محو  می شوند و گویی مسئله این است که برای گنه کارانی همچون ماها که سر تا پا غرق گناهیم بحق هشت و چهارت شتر دیدی ندیدی!

البته این نکته وقتی از دیدگاه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و نه انحاصاراً از دیدگاه هندسه ناجابجایی یا هندسه جبری مطلق بررسی شوند، یحتمل بعضی اشکال کنند که این همه مشکلات رخ نخواهند داد چرا که پنج تن اهل عبا نزد خدا در عرش واقعند و هر گاه ما بخواهیم بویی از آدمیت را حس کرده باشیم همانا خوب است دعایی را که خدا به حضرت آدم علیه السلام یاد داد را بیاد آوریم که نهایتا می فرمایند: ... یا قدیم الاحسان بحق الحسین سلام الله علیه و علیه السلام؛ اللهم بحق حجتک المهدی صلوات الله علیه و علیه السلام. آنگاه یحتمل زوایای بین کوارکها و لپتونها و نیوترینوها و ... را در میان نیروهای ضعیف و قوی نیز بهتر بیابیم و بهتر هم بتوانیم به گرانش و الکترومغناطیسم بین نیروها و وحدت بین آنها و ابرتقارنها و ریسمانهای لازم و امثالهم بپردازیم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلَا تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولَـٰئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّـهُ یَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ﴿البقرة: ٢٢١﴾

۲. لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّـهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ ﴿التوبة: ٢٥﴾

 

 

و فی الفقه الإسلامی حیاة عملیة وطدت دعائهما على أساس نظام اجتماعی دقیق، وضعت الناس مقاییس للتعامل العادل، وموازین یرجعون إلیها فی تنظیم سوقهم، وتصحیح تجارتهم، کما یرجعون إلیها فی تأدیة عباداتهم لخالقهم جل وعلا، وتنظیم سیاستهم فیما بینهم، وفی سائر أمور معاشهم ومعادهم.
و الفقه الإسلامی مصدر تشریعی من أقوم المصادر التی تجعل من المجتمع المتمسک بتعالیم دینه مجتمعا سلیما سویا، بعیدا عن المشاکل والملابسات الاجتماعیة یسود فیه النظام، وتحکم الطمأنینة والرضا، والثقة المتبادلة بین جمیع الافراد. وفقهنا الإسلامی الذی ینبثق من معین الوحی شریعة سمحاء، جاء بها محمد-ص-و حملها أبناؤه الأئمة الطاهرون، الذین أذهب اللّه عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا، کیف لا یزداد حرصنا علیه، ولا یقوى إیماننا به، ولا تفنى حیاتنا فی سبیل الإبقاء علیه!فان کان تشریعه من اللّه، وتبلیغه من محمد-ص-و حملته‌ أهل البیت علیهم السلام کیف یستطیع الخطأ والباطل أن یتطرق إلیه، وکیف یستطیع مسلم أن یتقاعس عن معرفته وتعلمه، والتفقه فی أموره لدنیاه أو آخرته، ولمعاشه ومعاده! وفی الکتاب العزیز الذی هو المصدر الأول للتشریع حث على التفقه فی الدین، ودعوة شدیدة إلى الاجتهاد فیه: « { فَلَوْ لاََ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طََائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی اَلدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذََا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ } »کما ورد فی السنة الکریمة الحث على ذلک بما لا یحصى عدده، فأدرک رجال العلم وحملة الدین الأبرار أهمیة الفقه الإسلامی وعلو شأنه، فأتعبوا نفوسهم فی تنقیح قواعده، وتهذیب مدارکه، وصنفوا فیه کتبا قیمة، ووضعوا أسفارا محکمة، ومشى ذلک فی مختلف العصور، حتى أصبح فی عصرنا الحاضر کتاب(العروة الوثقى) للفقیه الجلیل آیة اللّه العظمى السید محمد کاظم الطباطبائی الیزدی(قده)محطا للأنظار، ومحورا لأبحاث العلماء، حیث علقوا نظریاتهم على الکتاب فیما اختلفوا معه فی الرأی والاجتهاد. وقد أغناهم ذلک الکتاب الجامع عن تألیف کتاب آخر لاعتمادهم علیه.

 

فقه الشیعه، مرحوم آیت الله سید مهدی موسوی خلخالی، جلد 1، صص 6-7

http://lib.eshia.ir/71841/1/6

 

 

 

بعضی یحتمل ایراد می کنند که مثلاً یافتن یک اختلاسگر که دیگر احتیاج به ابررایانه ندارد که ما بخواهیم اینقدر محاسبات کنیم چرا که فرضاً با انبوهی از معادلات خطی و انواع انتگرالها و دیفرانسیلها در اقتصاد مقاومتی روبرو می شویم! مسئله این است که شما با یک اختلاسگر تنها که یحتمل طرف نیستید و بلکه انبوهی از اختلاسگران را دارید که در آن واحد مشغول کارند و تلاش می کنند که سیستم اقتصادی را به نفع خود مختل کنند. و لذا شناسایی آنها با نظریه ی میدانهای کوانتمی هم یحتمل می تواند کمک کند آنجایی که ابرتقارنها و مدل استاندارد ذرات فیزیک را هم به کمک آورید. نکته اینجا است که آنجاهایی که دچار شگفتیها و زیباییهایی می شویم یحتمل خیلی هم وارد زوایای بین نسل سومیهای نیوترینوهای الکترونی و میونی و تاونی و بلکه کوارکهای نظیر آنها در سر و ته نشویم که حالا چطور رهبری و شاه را می خواهند با هم ابرتقارن کنند یا اینکه حتی وقتی مسئله را از حالت محلی به جهانی با خمینه ها و هندسه ی ناجابجایی و ریسمانهای مناسب آن تعمیم می دهیم نیز باز خیلیها گیر می کنند که کجا مسئله مربوط به امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و کجا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است و بلکه کجاها نیز مسائل موسوی و فرعونی، یا حسینی و یزیدی  است؟! و نظریه های گالوایی و برنامه ی لنگلندز نظیر آنها کدام است؟ مثلاً یحتمل سالک الی الله خیلی نتواند متوجه شود که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کیست که دنبال اقتصاد مقاومتی است و کیست که دنبال حکمت متعالیه است و کیست که در فلسفه های مادی گیر کرده است و از ریاضی فیزیک نیز بالاتر حاضر نیست برود و کیست که در جهادهای توحیدی و جهاد فی سبیل الله مدام دارد شهادت می دهد و بلکه با امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود نیز مدام دارد راز و نیاز می کند و مادیات را بدان دیگر راهی نیست و بلکه عبودیت است و توحید محض! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أَأَعْجَمِیٌّ وَعَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولَـٰئِکَ یُنَادَوْنَ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ ﴿فصلت: ٤٤﴾

 

 و اگر ما این قرآن را به زبان عجم می‌فرستادیم کافران می‌گفتند: چرا آیات این کتاب مفصل و روشن (به زبان عرب) نیامد (تا ما قوم عرب ایمان آوریم)؟ ای عجب آیا کتاب عجمی بر رسول و امت عربی نازل می‌شود؟! (اکنون که بدون عذر ایمان نمی‌آرند) به آنها بگو: این قرآن برای اهل ایمان هدایت و شفاست و اما آنان که ایمان نمی‌آرند گوشهایشان (از شنیدن کلام حق) گران است و این قرآن بر آنها موجب کوری (جهل و ضلالت) است، آن مردم (نادان به این کتاب حق گوش فرا نمی‌دارند، گویی که) از مکانی بسیار دور (از سعادت و ایمان) به این کتاب حق دعوت می‌شوند. (۴۴)

 

این الطالب بدم المقتول بکربلا

 

بعضی یحتمل اشکال کنند که خوب فرضاً کسوف هم که می شود، یک مدتی بالاخره خورشید گرفتگی داریم چرا که ماه جلوی خورشید می آید و لذا یحتمل هم خورشید گرفتگی حلقوی رخ دهد؛ نماز آیات را هم بجا می آوریم و تمام است. چند ساعتی دیگر بیشتر طول نمی کشد! و اما دیگر یک خورشید گرفتگی ای نداریم که قریب 1400 سال هم بطول بیانجامد؛ داریم؟ پس این همه دلیل طولانی شدن غیبت امام زمان عجل الله فرجه الشریف چیست؟ دعای ندبه و گریه و زاری و بلکه خون گریه کردن ندارد چنین فراغ و دوری و غصه ای؟ مشکل چیست؟ 

عرض بنده ی حقیر این است که یک وقت هست که خورشید گرفتگی داریم و اما یحتمل در میان خود ناظرانی که قرار است نماز آیات را بجا آورند چقدر هم نابینا باشند که آیا چقدر از اینها هم یحتمل باز روشن دلند. خوب، خود این روشن دلی خیلی می تواند مهم هم باشد چرا که همان باعث می شود که او به نماز هم بیاید حتی برای نماز آیات خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی. می داند که نابینا است ولی آنقدر روشن دل هست که تشخیص دهد که خورشید گرفتگی یعنی چه و لذا نماز آیات آن را هم با ایمانش بجا می آورد و نه فقط اینکه خوب حالا می فرمایند که چنین است و ما هم از سر خودمان نماز آیات را باز کنیم و یک دلا راستی هم شویم. نه این کار را اینطور نمی کند. ولی آیا تا حالا فکر کرده اید که اگر همه نیز نابینا و بلکه کور دل هم بودند چه فاجعه ای رخ می داد؟ دیگر چطور می شد آنگاه خورشید گرفتگی را هم رصد کرد؟ یحتمل می باید دستگاه هایی و حتی ابررایانه هایی را اختراع می کردند که بتواند کسوف را برای آنها رصد کند و به همه و همه خبر دهد که چنین شده است.

و اما یک وقت دیگر نمی دانم شنیده اید که اگر کسی بر کشتی ای بیش از حد سوار باشد مثل ملوانانی که زیاد در دریا و اقیانوس می مانند، اینها اگر بیش از حد دچار کمبود ویتامین C شوند چرا که به میوه های تازه قدیمترها دسترسی نداشته اند آنطور که بر خلاف همچون امروزه که به ناوهای جنگی می توانند با هواپیما و جت نیز میوه و غذاهای دیگر هم متداوما برسانند؛ آنگاه این می تواند بیماری ایجاد کند مثل راشیتسم. حالا اینها اگر میوه نمی خورند عوضش یحتمل به اندازه ی کافی از مرحمت آفتاب برخوردارند. و اما اگر مثلاً توی موتورخانه نیز بیش از حد باشند و رنگ آفتاب را هم زیاد نبینند آنگاه دچار کمبود ویتامین D نیز می شوند. 

خوب، امروزه یحتمل بفرمایید که این که دیگر چیزی نیست! ویتامین D و  C و بلکه حتی مولتی ویتامینهایت را هم بخور؛ و مسئله حل است دیگر. مشکل بزرگی نیست. و اما حالا فرض هم بفرمایید که یک فردی را هم دارید که اگر او ویتامین D خود را فراموش کند، از طریق او است که ابررایانه می تواند تشخیص دهد که آقایان خانمها لازم است که اعلان کنید که کسوف شده است و بلکه اگر هم ویتامین D خود را به نخورد و مثلاً دچار تیرویید و تورم گلو هم شد، آنگاه دیگر مطمئن باشید که کسوفی حلقوی خواهیم داشت! این البته یک کمی خنده دار بنظر می رسد که چنین چیزی امکان پذیر باشد و یحتمل انگلیسیها بفرمایند: Please don't be so silly! و اما خوب، یحتمل هم بعضی اظهار بفرمایند که آن شتری را که قوم ثمود نیز دنبال می کردند هم محال است: بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿٢﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿١٠﴾ کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿١١﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿١٢﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّـهِ نَاقَةَ اللَّـهِ وَسُقْیَاهَا ﴿١٣﴾ فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿١٤﴾ وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿١٥

البته باز این هم امر دیگری است که حالا چطور بوده است که حضرت عیسی علیه السلام کور مادرزاد و برص و فلج و دیگر بیماران را هم شفا می داده اند و بلکه همین امام علی بن موسی رضا علیهم السلام خودمان هم بسیاری مریضان را شفا داده اند و حتی شیخ حسنعلی نخودکی نیز بسیاری مریضان را با یک خرما شفا می داده اند. البته ویتامینهای خود را هم میل کنید و به طب جدید هم خوب باور داشته باشید! همانطور که روانکاوی و روانشناسی روانپزشکی مدرن هم داریم، چرا که یک وقت کار بجاهای خیلی باریک می کشد و آن وقت وقتی دیدید که در روانپزشکی مدرن دارند شوک را روی خودتان امتحان می کنند چرا که بلکه درمان شوید؛ آنگاه دیگر دچار تعجب یحتمل نشوید که حتی چطور هم شد که یک مرتبه اقتصادمان هم اینطور شوک درمانی شده است! اگر غیر از این می بود، حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی معنایی نمی داشت؛ یقیناً همین است! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّـهِ ۚ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿١٢﴾ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّـهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ﴿لقمان: ١٣

 

حمدا لک اللهم على ما أولیتنا به من تفقه فی الدین، وهدایة إلى الحق.
و صلاة زاکیة على سیدنا محمد-ص-صاحب الشریعة الخالدة السمحاء.
و سلاما على آله الطیبین الاطهار، حماة الدین، وحملة الأحکام، ودعاة الحق المبین وبعد: إن الفقه الإسلامی من أمثل العلوم، وأکثر المعارف إنارة لحیاة الإنسان، وإشراقا لطریقة إلى الحق والخیر. فلم یضع تشریعاته الدقیقة عقل أنسانی خاص، لیقف عند جیل معین لا یتعداه، بل وضعته حکمة السماء بأوسع مدارکها لصالح الإنسانیة فی کل جیل، فأدرکته العقول البشریة النیرة بالإذعان والاعتناق. وکل ما تتقدم الأجیال فی تفکیرها یتسنى للفقه الإسلامی هذا أن یعطی أسرارا اخرى، وأحکاما قیمة لصالح هذا التطور، ولتنظیم تلک الحیاة الجدیدة التی سترتقی إلیها البشریة فی حیاتها الدائمة المتطورة إلى الأفضل.

 

فقه شیعه، سید مهدی موسوی خلخالی، جلد 1، ص 6

http://lib.eshia.ir/71841/1/6

 

بنده یک منبری را گوش می دادم که می فرمودند حضرت داوود علیه السلام از موعظه و حکمت لقمان حکیم پند می گرفتند. و این را طوری می فرمودند کانه این نه باید اینطور باشد که حضرت داوود از لقمان پندپذیر است و بلکه لقمان حکیم است که باید از حضرت داوود علیه السلام پند بگیرد؛ لا اقل این حقیر اینطور بنظرم رسید که ایشان می خواهند چنین چیزی را بیان کنند. البته نکته ای که هست این است که نه برای لقمان و نه برای حضرت داوود علیه السلام کثر شان نیست که از یکدیگر پند بیاموزند. این یک نکته ی خیلی مهمی است. و این را مخصوصاً آنجایی باید دید و شنید چرا که واقعاً هم دیدنی و شنیدنی است که چطور حرفها از اعماق دل و جان برخیزد که موعظه گر گویی دارد با امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود است که راز و نیاز می کند آنجایی که دارد شنونده ها را موعظه می کند. و این مخصوصاً آنجایی دیدنی است که موعظه گر عظیم الشان حتی حرفی هم به زبان نمی آورد ولی با دل و جان خود است که گویی در سکوت مطلق دارد همه و همه را موعظه می کند!

این موعظه را وقتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تعمیم دهیم آنجایی که می خواهید به مسائلی در ریاضی فیزیک بپردازید، آیا کار می کند و آیا کار نمی کند آنجایی که صداقت مطرح است. آیا شما اینجا دارید برای ریاضی یا فیزیک را یاد گرفتن است که تلاش می کنید یا می خواهید از این مباحث به حکمت متعالیه و نظریه های حمیدی مجیدی یا حتی فقه نیز برسید؟ و آیا شما در کارتان صادقید و راست می گویید و دروغ نمی گویید؟

نکته اینجا است که شما وقتی دارید بیان می کنید که داریم برای مستضعفین است که تلاش می کنیم و حال آنکه باید هم با استکبار مستکبرین دست و پنجه نرم کنید، و لذا اگر تا حالا اینقدر سرمایه جمع کرده اید که به مستضعفین کمک کنید ولی همین سرمایه ی سالانه مثلاً به اندازه ی نصف ثلث سرمایه ای است که مستکبری اختلاس کرده است و پا به فرار هم گذاشته است؛ آنگاه آن استکباری که این مستکبرین را پناه می دهند باعث نمی شوند که سد راه این مستضعفین شوند و مثل کسوفی که مانع رویت خورشید می شود همانطور هم استکبار مانع می شوند که امام مستضعفین از میانشان به پا خیزد و آنها را با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رهایی بخشد و بلکه دعوت به قیام لله کند. یعنی بالاخره خورشید آمد خود نشانه ی آفتاب! ولی وقتی مستضعفین با گوساله ی سامری استکباری گرفتارند چطور می خواهند به حضرت موسی علیه السلام نیز بپردازند و از او پند و درس و موعظه گیرند؟ وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا ۖ وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا ۖ وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ ﴿الاعراف: ١٣٧﴾ نکته ی مهم اینجا در امر موعظه این است که چنین استماعی بین مستکبر و مستضعف خود به خود از میان برداشته می شود و موعظه پذیری از بین می رود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

 مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ٢٩﴾

 

لغت مزبور انگلیسی nepotism است و نه neptism. یک o جا افتاده است و گوگل می فرماید به معنای قوم و خویش پرستی یا نفاق گرایی است؛ فرهنگ لغت انگلیسی-فارسی آریانپور می گوید یعنی: (دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان) تبارگرایی، تبعیض به سود خویشاوند. یحتمل این لغت را باید اینجا به معنای توسعه داده شده ای استفاده کرد. و اما spoils system؟ 

https://en.wikipedia.org/wiki/Spoils_system

و الله اعلم! خوب است بنده ی حقیر دیگر از بیماری پروانه ای و دیابت و افسردگی و طرق درمان آنها از راه های طب مدرن و سنتی اسلامی و اینها عرض نکنم چرا که یک وقت همه شوکه شوند و مربوط شود به neotism and spoils system .... و نه تنها حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را آنگاه یحتمل باید تعطیلش کرد و بلکه یحتمل نتوان هم به فقه نکاح و حتی کشف اللثام فاضل هندی نیز پرداخت.

مقاله ی نظر قبل هم که همه می دانند مربوط است به یادداشت روز کیهان دیروز! کافی است که کلیک کنید روی عنوان در نظر قبل اصل مقاله می آید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

فلافل با سس شستا، برادران کولبر و چند مسئله دیگر (یادداشت روز)

 
  اگر کسی اوایل سال 92 به کما رفته باشد و امروز از کما خارج شود و اظهارات و مواضع سیاسی این روزها را بشنود، بی‌گمان فکر می‌کند اردوگاه موسوم به اصلاحات-اعتدال در این شش سال هیچ مقام و مسئولیتی به اندازه نگهبان سرویس بهداشتی پارک شهر هم نداشته‌اند که این‌چنین از موضع نقادانه و طلبکارانه با هر موضوع و مسئله‌ای برخورد می‌کنند. یکی از لزوم انتخابات آزاد می‌گوید و دیگری از کمبود اختیارات می‌نالد، رئیس‌جمهور شش سال پیش و در آستانه مذاکراتی حساس و تاریخی از خزانه خالی گفت و سخنگوی دولت امروز مدعی و شاکی است که چرا واقعیت‌های تحریم را به مردم نگفتیم!
دو برادر جوان کولبر که برای لقمه‌ای نان دل به کوهستان زده‌اند، گرفتار بهمن و برف می‌شوند و مظلومانه جان می‌دهند و آن جماعتی که هنرشان فروختن خود به کمپین انتخاباتی سیاستمداران است و در این معامله کثیف و پایاپای، علاوه‌بر پاکت کلفت دمِ انتخابات، امتیاز معافیت از مالیات را هم ‌اشانتیون می‌گیرند، چنان سوگواری به راه می‌اندازند که الحق والانصاف باید به هنرشان در بازیگری دست مریزاد گفت و تف و لعنت را نثار داوران اسکار کرد که چنین بازیگرانی را نادیده می‌گیرند.
بازیگران فقط بر پرده سینما و بر صفحه تلویزیون نیستند. در انواع و اقسام کسوت‌ها و هیبت‌ها می‌توان آنان را دید؛ از تکیه زده بر صندلی سبز بهارستان تا فعال حزبی و مطبوعاتی و مطرب و... این بازیگران همگی یک ویژگی مشترک دارند؛ پررویی! بیشترین نفع و سهم را از امکانات و فرصت‌ها برده‌اند اما همین‌ها بیشتر از همه غر می‌زنند و طلبکارند. این جماعت بهترین مصداق برای تاکتیک «بهترین دفاع، حمله است»، هستند. پاچه ورمالیده‌های رانت‌جو و شکم‌سیری که سال را در اروپا عید می‌کنند و کریسمس را در کانادا جشن می‌گیرند و «مردم، مردم» هم از دهانشان نمی‌افتد و در غم و مشکلات مردم سرزمین خود سهیم هستند و اگر رندی بپرسد یکی از این مشکلات مشترک را نام ببرید آنقدر از مرحله پرتند که می‌گویند؛ «نمی‌تونم ماهی 10هزار دلار برای پسرم تو آمریکا بفرستم»!
رسانه‌ها که باید صدای مردم، دماسنج جامعه و آمر به معروف و ناهی از منکر نسبت به اصحاب قدرت و ثروت و شهرت باشند، اغلب خود به بازیگری دون‌پایه در این چرخه معیوب تبدیل شده‌اند و در مواردی چنان عمل می‌کنند که انسان می‌ماند نام آن را چه باید بگذارد؛ ناشی‌گری؟ غرض و مرض؟ سادیسم؟ خیانت؟ آخرین نمونه‌اش داستان ثریا بود. یک سایت زرد مایل به قهوه‌ای، داستانی پر سوز و گداز از ثریای بی‌خانمان و آواره در حوالی تهران منتشر کرد که مجبور شده است برای یک ساندویچ فلافل، در قبری به سه مرد تن فروشی کند! خبر مثل بمب منفجر می‌شود و وقتی در صدها سایت و کانال و هزاران صفحه شبکه‌های اجتماعی بازنشر می‌شود و روح و روان جامعه را به بازی می‌گیرد، سایت مذکور یک خط می‌نویسد؛ «بنا به اطلاعات ‌اشتباه که به خبرنگار ما ارایه شده بود این موضوع با واقعیت ماجرا تفاوت بسیاری داشت.» همین و تمام!
آنهایی که با کار خبری مقداری آشنا باشند و خبر را بخوانند، به راحتی می‌فهمند که یک جای این خبر می‌لنگد و قابل باور نیست. بیشتر شبیه یک سناریوی نمایشی است که می‌خواهد فلاکت، بدبختی و کثافت را در قالب یک داستان کوتاه در ذهن مخاطب فرو کند. اخبار تلخ و تاریک از حوادث و فقر کم نیستند اما برای آنکه داستان متفاوت و خاص شود، باید چاشنی پورن، آن هم به شکلی خاص و دراماتیک به آن افزود و صحنه را چنان سیاه و تعفن‌آمیز چید که مخاطب فرصتی برای فکر کردن در اصل ماجرا نداشته باشد. آیا در جامعه فقر نیست؟ بله هست. آیا تن فحشا نیست؟ بله هست، اما این داستان‌سازی، داستان دیگری دارد و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
آنهایی که آن‌سوی آب نشسته‌اند و پس از حوادث آبان ماه برای اصلاح‌طلبان بیانیه نوشتند و برایشان فرستادند و برخی حتی یک‌بار نخوانده و جملگی 77 نفر نپرسیده که این بیانیه ضد امنیت و منافع کشور از کجا آمده و چه کسی آن را نوشته، امضایش کردند، بیکار ننشسته‌اند. برای اصلاح‌طلبان بیانیه می‌نویسند، برای رسانه‌ها سناریو، برای فلان نماینده بزدل هم نطق میان دستور و...
روزنامه رسمی دولت با عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت درباره اعتراضات مصاحبه کرده است. جلایی‌پور در این مصاحبه وقایع تیر 78، سال 88، 96 و امسال را با چوبی جادویی یک کاسه کرده و دلیل همه این وقایع را از موضع دانای کل چنین می‌گوید: «حکمرانی بد، تبعیض‌آمیز، ناکارا و غیرپاسخگو.» دلایل ظاهراً موجهی ارائه شده است. به‌خصوص که آقایان در فرنگ درس خوانده و الگو و قبله‌شان هم همانجاست. اما اینجا هم مثل سناریوی ثریا یک جای کار می‌لنگد. دولتی را بر سر کار آورده‌اند و از آن حمایت کردند و می‌کنند که رئیس ‌سازمان خصوصی‌سازی‌اش متهم هپلی هپو کردن است و آب خنک می‌خورد و یکی از مسئولانش با کمال افتخار گفته بود کاملاً طبیعی است که پست‌های آب و نان‌دار اقتصادی در شرکت‌های دولتی مانند زیرمجموعه‌های شستا، به فعالان ستاد انتخاباتی آقای روحانی برسد!
می‌دانید به این نگاه چه می‌گویند؟ انگلیسی‌ها به آن
Spoils system می‌گویند که نقطه مقابل شایسته‏سالاری است. نام این سیستم مدیریتی و حکمرانی از گفتار یک سناتور آمریکایی به نام ویلیام ال. مارسی مشتق شده ‌است. مارسی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۸۲۸ با‌ اشاره به پیروزی اندرو جکسون گفته ‌بود: «غنایم به فرد پیروز تعلق دارند.» جکسون هیچ ابایی از پیاده‌سازی این سیستم مبتنی بر کسب پیروزی-جمع‌آوری غنیمت نداشت و علناً می‌گفت: «من عقیده دارم آنچه به خاطر بقای شغلی مقامات اداری از دست می‌دهیم، بیشتر از آن چیزی است که به سبب تجربه آنها عاید ما می‌شود؛ بنابراین با تعویض مقامات اداری و با توجه به وفاداری روشن و بارز آنها به حزب، مزایای بیشتری عاید شده و حتی فساد کاهش می‌یابد.»
به اعتراف خود آمریکایی‌ها نتیجه این سیستم معیوب و بیمار که تقریباً در سراسر قرن 19 بر این کشور حاکم بود، چیزی جز فساد و ناکارآمدی نبود. سال 1881 جیمز آبرام گارفیلد رئیس‌جمهور وقت آمریکا ترور شد. ضارب نه مخالف گارفیلد بود و نه تروریست و جانی. چارلز گیتو از فعالان سیاسی و حامیان گارفیلد بود. به او وعده داده شده بود که در دولت جدید پستی نان و آب‌دار خواهد گرفت. رندانی پست را ربودند و سر گیتو بی‌کلاه ماند. او که در پیروزی نقش داشت اما از سفره غنایم کنار گذاشته شده بود، با شلیک دو گلوله در ایستگاه راه آهن واشنگتن، انتقام خود را از رئیس‌جمهور آمریکا گرفت.
ترور رئیس‌جمهور به دست وکیل جوان، سیستم سیاسی آمریکا را دچار شوک کرد. نتیجه این شوک، تصویب قانون مشهور پندلتون در سال 1883 بود. قانونی که بساط
Spoils system را جمع کرد و روسای جمهور دیگر حق نداشتند مناصب دولتی را به مثابه غنایمی میان حامیان و اطرافیان خود تقسیم کنند.
حال باید از این فرنگ‌رفته‌ها و شیفتگان غرب پرسید، شما برای حکمرانی خوب چه کردید؟ کدام قدم را برداشتید؟ کدام طرح و لایحه را تنظیم و تصویب کردید؟ رفقای شما حتی حاضر به اعلام عمومی اموال خود نیستند. با شفاف‌شدن آرا در مجلس مخالفت کردند. تصمیم‌های کلان اقتصادی را در پستو می‌گیرند و همچون خشم شب با رعایت کامل اصل غافلگیری اجرا می‌کنند و یک هفته بعد با خنده می‌گویند من هم صبح جمعه فهمیدم و...
وقتی چنین دار و دسته‌ای از حکمرانی خوب، رفع تبعیض، حق اعتراض، صدای مردم، کولبر، کارتن‌خواب و امثالهم می‌گویند، مرغ‌پخته به خنده و انسان باشرف به‌ گریه می‌افتد و آرزو می‌کند کاش به کما برود و روزی بیدار شود که این حجم از پررویی و چندرویی را نبیند.
محمد صرفی

------------------------------------

 

نویسنده در این مقاله یک چیزی را تعریف می فرمایند به اسم spoils system. در صورتی که این را معمولاً به این لغت تعبیر نمی کنند و بلکه می فرمایند: neptism. و این همان چیزی است که آقایان یحتمل کم تجربه و آن هم در مواقعی خاص از دهانشان می پرد که وقتی دولتها عوض می شوند با اتوبوس یا اتوبوسهایی مدیران قبلی را می برند و مدیران جدید با اتوبوسهای دیگری تشریف فرما می شوند! و اما این حرفی که راجع به رئیس جمهوری آمریکا می فرمایند که در سال 1881 توسط گیتو ترور شد تنها ترور ریاستهای جمهوری هم نبوده است که رخ داده و بلکه جان اف کندی هم ترور و کشته شد. و رونالد ریگان هم ترور شد ولی بعد معالجه و درمان هم شد و به سر کار  ریاست جمهوری اش هم برگشت؛ و این توسط جان هینکلی پسر بوده که به علت مشکلات روانی  تا سال 2016 در بیمارستان روانی بستری بوده است.

و اما نظیر این را ما در ایران در مورد شاهان و حتی در جمهوری اسلامی ایران هم اگر بگردیم کم نداشته ایم. نمونه اش ناصرالدین شاه است. البته حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای مد ظله العالی نیز همانطور که قبلاً هم گفته ایم و همه هم می دانند ترور شدند و برای همین هم هنوز دستشان مجروح است و جانباز هستند. البته این معلوم است که بسیاری ترورهای دیگری هم رخ داده اند که بسیاری بدین علت کشته و بلکه شهید هم شده اند.

و اما در مورد ناصرالدین شاه که می فرمایند میرزا رضا کرمانی از شاگردان سید جمال الدین اسدآبادی هم بوده است را بنده یک نکته ای ذکر کنم. یک نکته ای هست اینجا راجع به نقل قولی از سید جمال الدین اسدآبادی که مسلمانی را در بعضی کشورهای اروپایی دیدم ولی مسلمان ندیدم؛ و اما در کشورهای اسلامی مسلمانی ندیدم هر چند که مسلمان دیدم. این را بنده ی حقیر می خواهم عرض کنم که یک حرف درستی نیست هر چند که سید جمال الدین هم فرموده باشند. یعنی چه؟ ببینید بالاخره مسلمانی وقتی حساب کنیم که مرزی دارد که مسلمان را از غیر مسلمان جدا می کند، چنین مشکلاتی که سید جمال الدین هم می فرمایند می تواند وجود داشته باشد. یعنی یک جاهایی حکومتهای اسلامی داریم ولی یحتمل حکومتهای غیر اسلامی از حکومتهای اسلامی مثلاً در تکنولوژی و صنعت و علوم طبیعی و حتی رفاه برای توده ی مردمشان جلو بزنند. اما این معنایش این نیست که مسلمانی در بین مسلمانان نداریم! این را امروزه روز می بینید که چطور حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می تواند مرزهایی را تعریف کند که حتی به فرد فرد افراد خلاصه شود و بلکه به صاحب این وبلاگ هم آیا خلاصه شود یا خیر که آیا او است که صاحب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است یا کیست؟! اینجا در واقع مرز بین اسلام و غیر اسلام را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تعیین کردن یک مشکلی می شود که همانا نه اینکه سالک الی الله معلوم نشود که آیا با سگ هار است که اشتباه شده است یا خطابه هایی که خطباء  این سالک الی الله را مخاطب واقع می کنند و چوب را که برداری گربه دزده فرار می کند! یعنی مسئله ی ترور اینجا به هاری ای تبدیل می شود که گویی در ترور لفظی چطور این سالک الی الله باید قسر در برود از این انواع ترورها و هاریها الی غیر النهایه .... گاهی اوقات این مسئله ی هاری و بلکه ترور می تواند مسئله ی معیت الهی و لقاء الله را تبدیل کند به اینکه گویی با معتادی طرفید که وقتی ماموران نیروی انتظامی حمله ور می شوند که برای مواد مخدر او را توقیفش کنند، او آنها را می اندازد توی سوراخ مستراح و بعد که رفتند دوباره می خواهد همانها را بازیابی و استفاده اش کند؛ با یک چنین نجاستی است که طرفید! این غیر از آن چیزی است که کسی در گورش هم می فهمد که هنوز زنده است و پی می برد که کفن دزد آمده است سراغش و عهد می بندد که یک دوره تفسیر قرآن بنویسد که می شود مجمع البیان شیخ طبرسی.

اما اینجا در همین رابطه در امور جانبی نظریه ی گالوا و برنامه ی لنگلندز و ابرتقارن شما این امر را در نظر بگیرید که دانشجویی به رئیس قوه ی قضاییه اشکال می کند که شما عکسهای آقایان خمینی و خامنه ای را بردارید و عکس شاه را بزنید برای اینکه همان کارها را دارید می کنید در جمهوری اسلامی ایران که قبل از انقلاب شاه می کرد. و رئیس قوه قضاییه نیز در جواب می فرمایند که مثلاً او برای طاغوت کار می کرد ولی  اینها برای خدا است که کار می کنند. این مسئله که بین آن دانشجو و رئیس قوه قضاییه مطرح می شود چیزی است که بطور نوسانی مثل کلیسترونی (klystron) که تقویت کننده ی امواج از یو اچ اف است می تواند رخ دهد! این یعنی چه؟ یعنی می روید دنبال علم و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و آنگاه در مسجد و حسینیه و مصلا و این طرف و آن طرف یک مرتبه با یک هاری یحتمل روبرو می شوید که پاچه ی شما را آیا بگیرد آیا ول کند. ولی حالا دوباره چطور می خواهید برگردید به همان مسجد و حسینیه و مصلا و ....؟ و الله اعلم!

حالا بنده ی حقیر چرا از کلیسترون عرض کردم؟ برای اینکه شما از زوایای کابیبو و بلکه خود نیکولا کابیبو که شاگرد برونو توشک بوده است به این نکته می رسید که توشک روی تیوبهایی کار می کرده است که بعدها به همین کلیسترونها منجر شده اند و یحتمل بعضی بفرمایند که پدربزرگ کلیسترونها بوده اند. و اما این یک وجه قضایا است آنجایی که کابیبو می فرماید که خوب است جیوردانو برونو را توانبخشی اش کنیم؛ و حالا این به چه معنا است که جیوردانو برونویی را که به علت کفر در دادگاه انکویزاسیون سوزاده شده است؟ باز بماند. و اما یک روحانی ریاضیدن دیگری هم بوده است که اتفاقاً اسحاق نیوتن هم کار او را در مورد منشور که طیف نوری را از نور سفید متمایز می کند تایید می کند و او مارکو آنتونیو د" دومینیس که اصالتا هم از کرواسی است. در مورد او ویکیپدیا

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Marco_Antonio_de_Dominis

 

می فرماید که نه تنها او را هم سوزاندند بعد از انکویزاسیون و بلکه او را بعد از اینکه به مرگ طبیعی از دنیا رفت از گور درآوردند و بعد از محاکمه اش سوزاندند. او هم مثل برونو به انگلستان رفت و دوباره برگشت به ایتالیا. و اما او کتابی هم دارد که معروف است که می فرماید:

 In the main it is an elaborate treatise on the historic organization of the church, its principal note being its insistence on the divine prerogatives of the Catholic episcopate as against the encroachments of the papal monarchy.

یعنی دارد یک چیزی را می فرماید که بی شباهت به اشکال دانشجوی ما از رئیس محترم قوه ی قضاییه نیست که بالاخره شاهنشاهی کدام است و حکومت جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی کدام است؟! نکته ی اصلی اینجا این است که حکومت جمهوری اسلامی چطور می خواهد به حکومت کریمه ی امام زمان مهدی موعود عجل الله فرجه الشریف وصل شود با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟! یک نکته ای که از لحاظ سیاسی هست این است که مثلاً نه اینکه دونالد ترامپ را چطور برگردانیم سر میز برجام و بلکه چطور هم راضی اش کنیم که نه فقط مسلمانان را با احترام به کشورت راه بده و بلکه آقا جان چرا مسلمان نمی شوی؟! مسلمان شو! و آنگاه نه تنها برای استیضاحت هم می تواند کمک کند و بلکه حضرت مسیح علیه السلام هم می آید پشت سر مهدی موعود و می ایستد به نماز. شما فقط نگاه کنید چطور آرن وال دارد این همه مذاهب جهانی و از جمله اسلام را نقد می کند. البته بنده اگر به دو اسم برایش نظر بگذارم می فرماید که این بابا در کارش صادق نیست. خوب، حالا ما هیچی؛ و اما آیا نیکولاس بورباکی هم در کارش صادق نبوده است که این همه کتاب و سمینار هم دارد؟

البته اینجا شما به یاد علامه محمد تقی جعفری و عبد السلام هم می افتید که اینها هم به نوعی به انگلستان رفتند و اما موسسه ی عبد السلام را در تریست هم داریم! و صد البته ما هنوز مانده ایم که نظریه های میرزاخانی ابرتقارنی گرانشی چطور می شوند؟ مثلاً بنده داشتم این مقالات را نگاه می کردم در مورد تحلیلات هارمونیک هاریش-چندرایی و برنامه ی لنگلندز: 

 

https://arxiv.org/abs/1907.05173

https://arxiv.org/abs/1307.5170

 

البته بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می کنند که به غیر از محتوای ریاضی و بلکه نه فیزیکی این مقالات، اینها چه ربطی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دارند؟! اینها بماند برای بعد؛ فعلاً نهار نخوردمی، بعلاوه ی اینکه یک عکس بهتر شیخ زکزاکی را هم خواستم به بقیه ی عکسها اضافه کنم که هر کاری کردم قبول نکرد نمی دانم چرا! و از روی تجربه ی قبلی ای که داشتم با بلاگفا حوصله ام نیامد خیلی باهاش سر و کله بزنم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

کد امنیتی: 33728

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ٢٩﴾

 

اینجا فقط یک نکته باقی می ماند که خوب حالا تو می گویی که هاری معلوم نیست که یعنی چی که هاری پاتر است یا هاری سگی است یا هاری کریشنا است یا حتی بلکه مناطق حاره گرمسیری است یا چیست و آنگاه استناد هم می کنی که سگ هار هم در سوره ی الاعراف آیات 175-177 آمده است که مربوط به بلعم باعورا هم هست بر حسب بعضی از تفاسیر. اینجا این سوال است که خوب حالا تو چطور می خواهی هم ائمه ی جماعات و ائمه ی جمعه را که سگ هار می نامی را توجیه کنی و هم بلکه دوباره رویت هم می شود که بروی پشت سر آنها به نماز هم بایستی؟ آیا این کار تو با کدام منطق است که می خواند؟ یا اینکه مسئله این نیست که زیادی نازک و نارنجی هستی؟

بنده ی حقیر عرض کردم که این بسته به تفاسیری است که از صحنه ها و تصاویری که می بینید و در دل شما می نشیند دارد. یحتمل آن جوانی هم که وارد اغتشاشات می شود که بنظرش می رسد که دارد کار درستی را می کند که این محل و آن مکان را نیز به آتش بکشد که دارد خیلی هم کار درستی را می کند؛ و همینطور هم اویی که این تصاویر را می بیند و مشاهده می کند در رسانه های خبری نیز باز برداشتهای خودش را دارد. و اما برداشت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز چیست؟ خوب، اینها یک طرف قضایا است و بعد آن طرف قضایا این است که شما شهدایی را دارید که مثلاً در کانال کمیل با شهید ابراهیم هادی گیر کرده اند که حتی حاج اسماعیل دولابی و علامه جعفری نیز از او نصیحت می خواهند؛ و شهدای مدافع حرم را دارید و شهدای هسته ای را دارید. خوب، اینجا مسئله چیست؟ باز آیا می شود مسئله را توجیه کرد که چرا این حرفها را می زنی به چنین اشخاص محترمی؟

مسئله اینجا این است که از یک دیدگاهی که دیدگاه بلعم باعورایی است این مسئله درست هم هست که مشکل دارد. ولی از این دیدگاه دیگری که مسئله از نوع اشداء علی الکفار و رحماء بینهم باشد که در آیه ی مبارکه آمده است، امام جماعت یا امام جمعه حق ندارد ملاحظه کند که حتی آیا کسی او را سگ هار نیز می نامد یا خیر و او از دیدگاه خودش این کار را می کند و حالا آن مستمع کافر یا مشرک یا منافقی هم که یحتمل فکر می کند خیلی هم از همه و همه مسلمانتر و مومنتر و طیبتر هم هست نیز حالا آیا بدتر از بنده ی حقیر سعی کند که از موضع خودش که در مقابل آن امام جماعت صف کشیده است دفاع کند یا اینکه خیر متوجه شود که بابا این او نیست که سگ هار است بلکه خطابش به دشمن کافر مشرک منافق است که یا آدم می شوی یا اینکه خودم می آیم می کشمت ای کافر بی رحم! و می خواهد رعب و وحشت را در دل دشمن آنچنان بیاندازد که همان جا قالب تهی کند و جان به جهان آفرین بدهد. و درست هم هست این کار دیگر. دیگر مسئله، مسئله ی سگ هار که نیست. یکی را که از همه کافرتر است را پیدا کن در بین مستمعین و خوب حسابش را برس و حالا پای رادیو است یا پای تلویزیون است یا حتی همان جا در حسینیه و مسجد و مصلا است. تا بقیه حساب کار دستشان بیاید. دارد از امامش دفاع می کند و بلکه نفس سرکش خودش را سعی می کند که زیر کنترل خودش درآورد. این که دیگر این همه نازک نارنجی بودن و ناراحت شدن ندارد. بدور که وار دی. اینی است که هست. می خواهی بخواه و نمی خواهی نخواه. فیلمهای جنگی اکشن بیشتر ببین و ورزشهای رزمی بیشتر برو و بلکه تیراندازی و اسب سواری هم برو و خودت را هم خوب قوی کن و آنگاه دیگر تا کسی گفت پخ! زودی نمی ترسی با این همه ادعاهایت! شروع نمی کنی به بد و بیراهه به همه گفتن چرا که بنظرت می رسد که همه و همه دارند به تو است که می گویند سگ هار و تو هم می خواهی به آنها بگویی سگ هار و دیگر واویلا است که به فرمانده ات و بلکه به اشخاصی خیلی محترم بگویی سگ هار. و اما خوب، جنگ و دعوا رجز خوانی هم دارد. صاف و صادق که نباید بروی زیر حمله ی دشمن و تیربار و خمپاره و تانک و حمله از زمین و آسمان و همه و همه .... گاهی اوقات هم باید بفرمایید خودتی خودتی خودتی! حالا می گویی که چی؟ میدان را که به این مفتیها خالی نمی کنند تا دو تا فحش و مشت و لگد و اینها شنیدند و دیدند و .... اینها تمرین است از طرف خودی با خودی. زودی خر نشو! عقاب الموت که نیست که بگویی من فقط عمر خیام و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را می شناسم و به بقیه ی کارها کاری ندارم.... غیر از این است بفرمایید غیر از این است. خود حضرت زهرا علیها السلام و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و همه ائمه ی اطهار علیهم السلام می آیند نزدت و ازت نزد خدا شکایت می کنندها؛ قرار بود آندلسیها را اسلامی کنی نه اینکه اسلامیها را هم آندلسی نمایی. قرار بود همه ی عالم را آنچنان انقلابی کنی که همه و همه امام زمانی و حضرت بقیت اللهی شوند و از جان و دل به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بپردازند! خواهی نخواهی، سگ هار و اینها دیگر نداریم. هاری پاتر نگاه کن یه ذره از اینها یاد بگیر و مواظب باش قلبت از این هم کدرتر نشود! و السلام! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦

 

وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا ۖ لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا ۖ نَّحْنُ نَرْزُقُکَ ۗ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ ﴿١٣٢

 

1 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن علی بن الحکم، عن زید أبی الحسن، عن الحکم بن أبی نعیم قال: أتیت أبا جعفر علیه السلام وهو بالمدینة، فقلت له: علی نذر بین الرکن والمقام إن أنا لقیتک أن لا أخرج من المدینة حتى أعلم أنک قائم آل محمد أم لا، فلم یجبنی بشئ، فأقمت ثلاثین یوما، ثم استقبلنی فی طریق فقال: یا حکم وإنک لههنا بعد، فقلت: نعم إنی أخبرتک بما جعلت لله علی، فلم تأمرنی ولم تنهنی عن شئ ولم تجبنی بشئ؟ فقال: بکر علی غدوة المنزل، فغدوت علیه فقال علیه السلام: سل عن حاجتک، فقلت: إنی جعلت لله علی نذرا وصیاما وصدقة بین الرکن والمقام إن أنا لقیتک أن لا أخرج من المدینة حتى أعلم أنک قائم آل محمد أم لا، فإن کنت أنت رابطتک  وإن لم تکن أنت، سرت فی الأرض فطلبت المعاش، فقال: یا حکم کلنا قائم بأمر الله، قلت: فأنت المهدی؟ قال: کلنا نهدی إلى الله، قلت: فأنت صاحب السیف؟ قال: کلنا صاحب السیف ووارث السیف، قلت: فأنت الذی تقتل أعداء الله ویعز بک أولیاء الله ویظهر بک دین الله؟ فقال: یا حکم کیف أکون أنا وقد بلغت خمسا وأربعین [سنة]؟ وإن صاحب هذا الامر أقرب عهدا باللبن منی وأخف على ظهر الدابة.

 

حکم بن ابى نعیم گوید: در مدینه خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و عرضکردم: من بین رکن و مقام (خانه کعبه) نذر کرده و بعهده گرفته‌ام که اگر شما را ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم تا زمانى که بدانم شما قائم آل محمد هستى یا نه. حضرت هیچ پاسخى بمن نفرمود. من 30 روز در مدینه بودم، سپس در بین راهى بمن برخورد و فرمود: اى حکم! تو هنوز اینجائى‌؟ گفتم آرى، من نذرى که کرده‌ام بشما عرضکردم و شما مرا امر و نهى ننموده و پاسخى نفرمودى. فرمود: فردا صبح زود منزل من بیا. فردا خدمتش رفتم، فرمود: مطلبت را بپرس. عرضکردم: من بین رکن و مقام نذر کرده و روزه و صدقه‌ئى براى خدا بعهده گرفته‌ام که اگر شما را ملاقات کردم از مدینه بیرون نروم، جز آنکه بدانم شما قائم آل محمد هستى یا نه‌؟ اگر شما هستى ملازم خدمتت باشم و اگر نیستى، در روى زمین بگردم و در طلب معاش برآیم. فرمود: اى حکم! همه ما قائم بامر خدا هستیم. عرضکردم: شما مهدى هستى، فرمود: همه ما بسوى خدا هدایت میکنیم. عرضکردم: شما صاحب شمشیرى: فرمود: همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیریم (شمشیر پیغمبر بما بارث رسیده و همراه ماست). عرضکردم: شما هستى آنکه دشمنان خدا را میکشى و دوستان خدا بوسیله شما عزیز میشوند و دین خدا آشکار میگردد؟ فرمود: اى حکم! چگونه من او باشم، در صورتى که به 45 سالگى رسیده‌ام‌؟ و حال آنکه صاحب این امر (که تو میپرسى) از من بدوران شیرخوارگى نزدیکتر و هنگام سوارى چالاک‌تر است،(چنانچه در روایت است که حضرت قائم علیه السلام در زمان ظهورش بصورت جوان 30 ساله و قوى و نیرومند باشد).

 

اصول کافی / ترجمه مصطفوی ؛ ج 2 , ص 487 

 

 

یک نکته ی مهمی که در مورد درمان بیماران روانی که دچار افسردگی می شوند تا آنجایی که لازم است بدانها شوک دهند این است که امام می فرمایند همه ی ما قائم به امر خدا هستیم و همه ی ما بسوی خدا هدایت می کنیم. و اما نکته اینجا است که حتی برای نه فقط ائمه ی جماعت و ائمه ی جمعه و بلکه برای دانشگاهی و حوزویانی که یا از اساتید هستند یا از شاگردان یا طلبه های آنها محسوب می شوند، آیا نمی توان آن شاگرد یا طلبه یا حتی آن استاد را آنقدر چزاندش که علاوه بر افسردگی حتی متوجه هم نشود که چطور شد که اینچنین افسرده هم شده است؟ و یحتمل یک وقت دیدید که این بچه و پدر و مادرش یا حتی خود آن استاد به خودشان آمدند و متوجه شدند که راهی بغیر از شوک دادن برای اینکه این بچه را از زیر طوق فرضاً افسردگی بیرون بکشیم باقی نمانده است. و آنگاه باید هم گفت که آقایان خانمها خودم کردم که لعنت بر خودم باد. هر چه بفرمایند که بچه جان نمازت را بخوان، به خدا توکل کن! به مسجد برو!

مسئله ی مهمتر اینجا است که ما فرض را بر این می گذاریم که حالا یک بنده ی خدایی یحتمل معتاد به مواد مخدر یا الکل هم هست و خودش هم به خودش رحم نخواهد کرد. و لذا از این بابا نیز بعید نیست که افسرده هم باشد و برای همین هم هست که به این مثلاً مواد مخدر یا الکل یا هر دو نیز پناه می برد. و اما وقتی چنین نوع افسردگیهایی در روان شناسی و روانپزشکی به عنوان یک عرف شناخته شدند که دور از انتظار نیست که افراد جامعه ای چنین شوند، آنگاه آیا دور از انتظار است که حتی اگر نه مراجع تقلید و نه ولی فقیه چرا که یحتمل بعضی فکر می کنند که اینها ضد ضربه اند و افسرده نمی شوند؛ و بلکه حتی اگر خود بقیت الله الاعظم هم بخواهند ظهور کنند اول باید این حضرت را برد بیمارستان قرنطینه اش کرد و معالجه اش کرد چرا که افسرده هم یحتمل شده باشد و بلکه شوک هم احتیاج داشته باشد. و این را دیگر نفرمایید که از شاهکارهای امثال عبدالله بن سباء و مستر هامفری و سیا و ام آی-6 و امثالهم هم هست و بلکه نداریم. همین امام خمینی رحمت الله علیه آیا دچار حمله های قلبی هم نشدند؟ همین امام خامنه ای مد ظله العالی خودمان بستری نشدند چرا که نه اینکه احتیاج به شوک هم داشتند و بلکه حتی در معرض بمبی واقع شدند که هنوز هم مجروحیت آن در دست راستشان مشهود است؟ حالا بقیه ی حضرات آیات را کاری نداریم!

حاجیه خانمی به این حقیر یک لغتی را نشان دادند که بنده کنجکاو هم شدم که این چیست: SWOT Analysis که نگو مربوط است به ماتریسهایی برای برداشت یا تخمین زدن یا ارزیابی برنامه ریزیهای پروژه ها برای افراد یا ارگانهایی. و مثلاً در شهرسازی یا حتی در روستاها نیز می تواند کاربردهایی داشته باشند. خوب، حالا شما حساب کنید که بفرمایید که اینها را چرا برای روستاها و شهرهای خودمان هم مهندسین شهرسازی استفاده نمی کنند؟ یحتمل ما را بفرستند خدمت آقای باهو در آموزش و پرورش که می فرمودند آموزش در سطوح ابتدایی کما بیش یک حالت سنتی ای دارد که آنقدرها هم احتیاج به رایانه ندارد. البته یحتمل این مربوط است به حدود بیست سال پیش و امروزه حتی روستاها هم بدانند که رایانه در مدارس اگر لازم نیست لااقل خوب است که استفاده شود؛ و بلکه خیلی بهتر هم هست که یک رایانه ای جلوی دست هر کودکی باشد همانطور که بعضی شرکتهای هواپیمایی مسافری نیز امروزه چنین امکاناتی را در اختیار مسافران کلاس بیزنسی شان قرار می دهند. بالاخره وصف العیش نصف العیش؛ یعنی خودش را ندیده ایم، در تلگرام که فیلمش را نشان می دهند هر چند که تلگرام بنده ی حقیر هم کار نمی کند چرا که نرم افزارهای آی فونی هم بخاطر برجام تحریم است. یحتمل روستاییان ما از شهریهایی که خیلی آی فونی هم هستند نیز جلوتر می زنند چرا که وسعشان نمی رسد که آی فون و اپل بخرند! و لذا هم تلگرام دارند و هم وی پی ان و هم همه چی. و اما بعضی هم یحتمل اشکال کنند که همانطور که نان همه چیز نیست، موبایل هم که همه چیز نیست، هر چند می فرمایند که نان که آمد سر سفره دیگر حرف نباشد! دیگر نمی فرمایند که موبایل که آمد توی جیبت دیگر حرف نباشد! و یمنعون الماعون.

نکته ای که اینجا هست این است که ما مثلاً اصلا چطور می خواهیم گذشته از سیاست زدگی برجامی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنچنان بپردازیم که در میان مقالات آرشیو دانشگاه کرنل هم حرفها داشته باشیم. خوب، بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که این شده است و چطور تو اینها را نمی دانی؟ چه عرض کنم! یحتمل شده است، ولی نه اینکه مراکز علمی ما نیز برای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یک سر سوزن هم که شده تره خورد کنند و بلکه یحتمل بعضی هم اشکال می کنند که نه فقط روستاهای ما و بلکه شهرها هم به دلایل مختلف تخریب می شوند برای اینکه تو اصلا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ات را بلد هم نیتسی. حالا بیا و درستش کن که مثل اینکه این بودجه ی کلانی را که در اختیار ما قرار داده اید که نصف بودجه ی مملکت را هم بیشتر در بر می گیرد را اگر بیشتر کرده بودید حالا بنده یحتمل می توانستم یک کاری کنم؛ و اما حالا می خواهید چه کنم؟ بفرمایید ما همان اتی ساز بی سند بی پایان کار را هم لابد باید بزنیم زیرش بگوییم نخواستیم مال خودتان همانطور که بیدگنه هم حالا چقدر سندش را دنبالش باید می دویدیم؟ اینها همه و همه از عوارض ارباب-رعیتی مستکبر-مستضعف قبل از انقلاب است دیگر که هیچ کس نه رایانه داشتند نه اینترنت نه هیچ چی! نه مثل الان که توی مترو و همه جا همه موبایل به دست در حال حرکتند و گاهی اوقات هم آنقدر سرشان توی موبایلشان است که یحتمل بخورند به همدیگر در راه رفتن توی پیاده روها. و اما خوب، هنوز روستاها کجا و شهرها و خصوصاً تهران کجا؟ حالا نیویورک و پاریس را دیگر امروزه بنده ندیده ام و نمی دانم و حوصله اش را هم ندارم که بدانم و بلیط هواپیمای حتی بیزنس کلاسش هم که دیگه هیچی... بنده حقیر نمی دانم که این گوساله ی سامری و از جمله این برجام چیست که نمی گذارد به حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف و احوالات آن حضرت هم یک کمی بپردازیم و حالا نه اینکه دلها هم شاد شوند و بلکه حتی دعای ندبه را هم بخوانیم که خودش نعمتی است. این دفعه واقعاً دیگر نخواهم نوشت و به کارهای ریاضی فیزیکی خود در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می پردازم. عادتهای وبلاگی این حقیر واقعاً دردسری شده است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم

راست راستی که خیلی مچلی. یعنی تعجبی هم ندارد که چرا اینقدر مچلی. کم شوک ات داده اند هنوز مثل اینکه. می خواهی کل عالم را هم شوکشان بدهند از بس که خری و هاری! ... و تا به یکی هم گفتند چرا اینقدر هاری؟ زودی می گویی کی بود کی بود گفت هاری؟ هاری مگر بد است؟ اگر بد است پس چرا هاری پاتر داریم؟ .... پروانه مگر بد است؟ اگر بد است پس چرا در آلیس در سرزمین عجایب آقا کرمه به آلیس همینطوری می گوید تو کی هسسسستی؟

 

Whoooooooo are yoooooou?????ha 

 

همینطوری که دارد از حالت کرمی بیرون می آید و تبدیل می شود به پروانه و می رود و دور می شود؟ البته این درست است که این یک کارتون دیسنی است ولی گویا برای نویسنده اش لوییس کارول نیز منتقدانش داستانها سراییده اند که در ویکی پدیای انگلیسی مقداری از آن آمده است! 

 

در قرآن مجید لغت هاری را مستقیماً ذکر نمی کند ولی آن حالتی را که سگ هار را دارد را بیان می کند و نسبتش می دهد به بعضی افراد که چنین اند: 

 

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿١٧٥﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ۚ ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿١٧٦﴾ سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ ﴿١٧٧﴾ 

 

و اینکه حالا بلعم باعورا چه کرده بوده است که حتی خرش هم از تکان خوردن و حرکت کردن باز ایستاده بوده است هر چقدر هم که او را به قصد کشتن می زند بماند که می فرمایند سگ هار به او باز می گردد. از جمله همسر بلعم باعورا ویکی پدیا می فرماید که او را از لعن کردن بنی اسرائیل باز می دارد ولی او بالاخره می رود که این کار را انجام دهد و نهایتاً نیز گویا باعث می شود بنی اسرائیل طاعون زده شوند.  البته حالا یک لغتی را دارید که در یک زبانی به هاری سگ حساب می شود و در زبانی دیگر می تواند اسم اشخاص باشد و در زبانی دیگر هم کلمه ای است مقدس  و اینها را باید دید که یحتمل آیا ربطی به هم ندارند؟ یا مربوط به هم نیز هستند؟ یا یحتمل همین هاری سگ است که بعضی یحتمل می خواهند بفرمایند که خیلی هم بد نیست و بلکه خوب هم می تواند باشد و بلکه از انرژیهای الهی هم هست. و مثل اینکه زهر مار و عقرب نیز یحتمل مصارف داروئی می تواند داشته باشد. و البته حاره مثل منطقه ی حارّه هم داریم. و همینطور هارهاری گویا آیا آبشاری در تیرکرت به اسم آبشار هارهاری است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم

راست راستی که خیلی مچلی. یعنی تعجبی هم ندارد که چرا اینقدر مچلی. کم شوک ات داده اند هنوز مثل اینکه. می خواهی کل عالم را هم شوکشان بدهند از بس که خری و هاری! ... و تا به یکی هم گفتند چرا اینقدر هاری؟ زودی می گویی کی بود کی بود گفت هاری؟ هاری مگر بد است؟ اگر بد است پس چرا هاری پاتر داریم؟ .... پروانه مگر بد است؟ اگر بد است پس چرا در آلیس در سرزمین عجایب آقا کرمه به آلیس همینطوری می گوید تو کی هسسسستی؟ Whoooooooo are yoooooou?????ha همینطوری که دارد از حالت کرمی بیرون می آید و تبدیل می شود به پروانه و می رود و دور می شود؟ البته این درست است که این یک کارتون دیسنی است ولی گویا برای نویسنده اش لوییس کارول نیز منتقدانش داستانها سراییده اند که در ویکی پدیای انگلیسی مقداری از آن آمده است! 

 

در قرآن مجید لغت هاری را مستقیماً ذکر نمی کند ولی آن حالتی را که سگ هار را دارد را بیان می کند و نسبتش می دهد به بعضی افراد که چنین اند: 

 

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿١٧٥﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ۚ ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿١٧٦﴾ سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ ﴿١٧٧﴾ 

 

و اینکه حالا بلعم باعورا چه کرده بوده است که حتی خرش هم از تکان خوردن و حرکت کردن باز ایستاده بوده است هر چقدر هم که او را به قصد کشتن می زند بماند که می فرمایند سگ هار به او باز می گردد. از جمله همسر بلعم باعورا ویکی پدیا می فرماید که او را از لعن کردن بنی اسرائیل باز می دارد ولی او بالاخره می رود که این کار را انجام دهد و نهایتاً نیز گویا باعث می شود بنی اسرائیل طاعون زده شوند.  البته حالا یک لغتی را دارید که در یک زبانی به هاری سگ حساب می شود و در زبانی دیگر می تواند اسم اشخاص باشد و در زبانی دیگر هم کلمه ای است مقدس  و اینها را باید دید که یحتمل آیا ربطی به هم ندارند؟ یا مربوط به هم نیز هستند؟ یا یحتمل همین هاری سگ است که بعضی یحتمل می خواهند بفرمایند که خیلی هم بد نیست و بلکه خوب هم می تواند باشد و بلکه از انرژیهای الهی هم هست. و مثل اینکه زهر مار و عقرب نیز یحتمل مصارف داروئی می تواند داشته باشد. و البته حاره مثل منطقه ی حارّه هم داریم. و همینطور هارهاری گویا آیا آبشاری در تیرکرت به اسم آبشار هارهاری است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿القلم: ٥٢

 

۱. وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لَّا یُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿الأنعام: ٢٥﴾

۲. وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَـٰذَا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿الأنفال: ٣١﴾

۳. وَإِذَا قِیلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿النحل: ٢٤﴾

۴. لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَـٰذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿المؤمنون: ٨٣﴾

۵. وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَىٰ عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلًا ﴿الفرقان: ٥﴾

۶. لَقَدْ وُعِدْنَا هَـٰذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿النمل: ٦٨﴾

۷. وَالَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَّکُمَا أَتَعِدَانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِی وَهُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّـهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿الأحقاف: ١٧﴾

۸. إِذَا تُتْلَىٰ عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿القلم: ١٥﴾

۹. إِذَا تُتْلَىٰ عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿المطففین: ١٣﴾

 

 

بعضی یحتمل می فرمایند که ما از این حرفها زیاد شنیده ایم که حالا حضرت یوسف علیه السلام چطور زندان رفت و چطور تعبیر خواب می کرد یا حتی ساواک چه کرده است با اشخاصی از جمله ولی فقیه و دیگران و سیا چطور ابداع کرده است که نه تنها بر بیماران روانی شوک وارد کنند و بلکه بر اقتصاد ملتهای جهان سوم و یحتمل غیر جهان سوم نیز شوک وارد کند، و اما یک لبه ی اسطوره ای مرزی هم هست بین آنچه مثلاً نیکلاس بورباکی در ریاضیات محض انجام می دهد یا عبدالله بن سباء نیز چه کرده است که آیا چقدر اسطوره است و چقدر حقیقت است؟ و این یک مسئله ای است عظیم که حالا آنچه امام حسین و حتی حضرت بقیت الله الاعظم هم کرده اند و خواهند کرد نیز فقط جنبه ی اسطوره ای دارد؟ آیا انقلاب ایران و جمهوری اسلامی ایران هم اسطوره است همانطور که انقلاب جهانی حضرت بقیت الله نیز اسطوره ای بیش نخواهد بود؟

مسئله اینجا این است که یک فاصله هایی هست که در حد معمول است که با خط کش و متر معمولی می شود اندازه گرفت، ولی فاصله هایی هم هستند که در مقیاسهای نجومی اند یا اینکه در مقیاسهای بسیار ریزی هم هستند که آیا تا چه حد بتوان آنها را اندازه گرفت. و لذا وقتی حضرت بقیت الله الاعظم را بخواهیم درک کنیم، در مقیاسهای خانوادگی و شخصی که از کودکی به بلوغ رسیده است و نوجوانی و جوانی و پیری هم تا چه حدودی دارد و از لحاظ اجتماعی نیز چگونه است و ارتباط ایشان با ما چه خواهد بود ان شاء الله. اینها خود همه یک سری مسائل است و اینکه در مقیاسهای زمینی و آسمانی ریز و درشت و بسیار ریز و بسیار درشت مثلاً مادون قرمز و ماورای بنفش و حتی در حدود بینهایت چطور می توان آن حضرت را درک کرد و آن حضرت این مسائل را چطور درک می کنند.

حالا خیلیها هم هستند که می فرمایند که خود ریاضی فیزیک هم برای مچل کردن ملت است و دیگر چه رسد به حوزه و دانشگاه و مراجع تقلید و ولی فقیه و جمهوری اسلامی ایران و انقلاب جهانی امام زمان حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف. البته اینکه حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی نیز تا چه حدودی می توانند وکلا یا نماینده های حضرت بقیت الله الاعظم باشند خود یحتمل بتوان گفت که از بسیاری دیدگاه ها در پس پرده هایی و از جمله طرفداری طرفداران سه آتیشه ی حضرات و بلکه طرفداران سه آتیشه ی دروغین خود حضرت بقیت الله الاعظم گم می شود. همین مسئله را ما قبل از انقلاب هم داشتیم که چطور بوده است که نفس انسانیت حتی در ادعاهای کذب شاهنشاهی و بهاییت و اهل کتاب و هاری کریشناها و غرب زدگی و شرق زدگی و حضور مستقیم آمریکا در ایران و ... گم می شوند؟ مثلاً چطور بوده است که دهخدا و دیگران می روند در سفارت انگلیس بسط می نشیند؟ آن موقع اصلا اسلام هم آن طور که باید مطرح نبوده است و چه رسد به ولی فقیهی که تبعید هم شد و حجج اسلامی که توسط ساواک زندانی و شکنجه شدند و امروزه اسلام و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و ولی فقیه و مراجع تقلید مد ظلهم العالی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم  خیلی می توانند مطرح شوند تا جایی که به مراکز علمی جهانی از درون منزلتان نیز متصلید. و اما حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف چرا ظهور نمی فرمایند؟! یحتمل علاوه بر اینکه بعضی بنظرشان می رسد که اینها همه اسطوره اند و همه و همه نیز خل و چل و مچلند و همه چیز لیلی و مجنونی است و بلکه بنده ی حقیر نیز هست که خیلی مچل است! قسمتی از قضایا این است که ما انتظار داریم که بیماریهایی مثل بیماری پروانه ای و دیابت را برای ما دیگران حل کنند؛ و مثلاً انسولین بزن یا قرصت را بخور، خوب می شوی. و این را می فرمایند که تقصیر سازمان ملل و شورای امنیت و امثالهم هم هست که ما را تحریم کرده اند. خودمان چقدر دنبال راه حلها هستیم؟ آیا ما ریاست را کمتر از شاهنشاه آریامهر و فراعنه دوست داریم؟ ریاست بد است یا حب الدنیا که راس کل خطیئه است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی