الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِهَـٰذَا مَثَلًا کَذَٰلِکَ یُضِلُّ اللَّـهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْبَشَرِ ﴿المدثر: ٣١﴾

 

برتری اسلام در برابر دشمنی‌‌ها


علی‌رغم نیاز بشریّت به اسلام، امروز دشمن با اسلام حدّاکثر دشمنی را می‌کند. قضیه‌ی بوسنی را ملاحظه کنید! ببینید مسلمانان در بوسنی هرزگوین چه می‌کشند. هرجا که مسلمانان حضور دارند و دشمنی در مقابلشان هست، غرب «صمٌ‌بکم»(۱) می‌شود. حرف هم می‌زنند، اما شعار محض می‌دهند. تا امروز امریکا این همه تبلیغات برای بوسنی کرد؛ این همه ادّعا نمود و حرف زد. کدام یک از این حرفها جامه‌ی عمل پوشید؟ اینها عملاً برای بوسنی‌ایی‌‌ها چه کردند؟ برای مردم مظلومی که مرد و زن و کوچک و بزرگشان روزانه از بین می‌روند، چه کردند؟ برای مسلمانان چچن چه کردند؟ برای سایر سرزمینهایی که مسلمانان در آن جاها مشکل و گرفتاری دارند چه کردند؟ برای مسلمین فلسطین و لبنان چه کردند؟ امروز مسلمانان در خانه‌ی خودشان فلسطین، مشکل دارند. آقایان نشسته‌اند و بی‌اعتنا به نیازهای مسلمانان، راجع به مسائل درجه دو و درجه سه‌ی دنیا با یکدیگر گپ می‌زنند! سکوت و بی‌اعتنایی اینها به‌خاطر دشمنی با اسلام است. اما اسلام، بزرگ است. اسلام برتر است؛ «الاسلام یعلوا و لایعلی علیه»(۲). این را پیغمبر صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله فرموده است. این واقعیت است و تا امروز هم خود را نشان داده است. در آینده هم به فضل پروردگار خود را نشان خواهد داد.۱۳۷۳/۱۰/۱۰

 

از بیانات حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

 

 

هیچ چیز بدتر از این نیست که کسی یک شریک خائنی داشته باشد که در کارهایش با او شریک است. این شریک خائن را بسته به درجه ی خیانتش، شریکش چطور می تواند ببخشد؟ بنده راستش یک حدیثی در این مورد شنیدم که حالا پیدا کردنش بنظر می رسد که چندان هم آسان نباشد. فرض بفرمایید که ما حکمت متعالیه ی ملا صدرا را داریم که از مدتها پیش در آن بحث و تحقیق شده است. و همینطور ما لااقل می خواهیم که نظریه های حمیدی مجیدی بر حسب فقه داشته باشیم. و همانطور که بارها گفته شده است، ریاضی فیزیک لزوماً بر حسب فقه و حکمت متعالیه نیست و بلکه آنچه ما از آن به تعبیر نظریه های حمیدی مجیدی می خواهیم برداشت کنیم تا چه حد کارساز خواهد بود؟ و الله اعلم.

اما این هم ساده لوحی است که ما دشمنی نداریم و این دشمن برای ما آشوبی هم نمی خواهد برپا کند. حالا منشاء آشوبهایی که واقع می شوند از کجا است و اینکه چطور می توان آنها را کنترل کرد؟ این هم بماند. و بالاخره ما داریم از ریاضی فیزیک آرشیو و اینسپایر-هپ و گوگل و امثالهم استفاده می کنیم که این اجازه را به شما می دهد که از آن استفاده کنید! و اگر کار شما هم قابل باشد، او هم از کار شما استفاده می کند. خوب، اینجا خیانتی هست که بطور متقابل از ریاضی فیزیک استفاده می کنید؟ تا اینجای قضایا مشکلی نیست. مشکل آنجا است که بخواهید اینها را به حکمت متعالیه و فقه کاربردی کنید. اینجا است که مسائل آندلسی و اسلامی مطرح می شوند. یعنی شما بدنبال سبب اتصال بین زمین و آسمان می گردید و بجایش یک وقت دیدید که این سبب بین اتصال بین شرق و غرب و آندلس و اسلام تبدیل شد آنطور که مسئله می باید در اموری از قبیل برجام نیز یحتمل مطرح می شد که اسلام است و اسلامی شدن کل عالم و نه آندلس و آندلسی کردن کشورهای اسلامی. و دشمن بحران و آشوب را فقط به فلسطین اشغالی نیز بسنده نکرده است و ماورای آن می رود و بلکه کل عالم را می خواهد آنجایی که باید اسلام هم بیاورد. تازه به مقدسات هم توهین می کنی؟! و اما اسلام بیاور، قولوا لا اله الا الله تفلحوا، آشوب و فتنه نکن، مسلمان شو! این تذهبون؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • ۹۶/۱۱/۰۴
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۱۴)

وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


این خبر را از ام اس ان دریافت کردم که همینطوری که صفحه ی اینترنتی جدیدی می خواهید باز کنید این اخبار هم با آنها می آیند:

http://www.msn.com/en-us/news/world/israelis-sue-new-zealanders-over-lorde-boycott/ar-BBIuAEW?li=BBmkt5R&ocid=ientp


راجع به یک خواننده ی نیوزیلاندی است که کنسرتش را به اسرائیل را بایکوت کرده است و حالا اسرائیلیها می خواهند نیوزیلاند را به دادگاه بکشانند که تو چرا ما را بایکوت می کنی! بنده داشتم در ضمن یک قسمتی از نگاهی به تاریخ جهان جواهر لعل نهرو را در مورد تاریخ انگلستان می خواندم که چطور در انقلاب کرومول پادشاه آن کشور را اعدام می کنند و کرومول یک جمهوری را برای مدتی حدود 9-10 سال تشکیل می دهد.

شما اگر یک معادله ی عظیم ماتریسی جهانی بخواهید تشکیل دهید که همه ی مسائل جهانی را در بر بگیرد یحتمل باید وزنهای مختلفی به وقایع مختلف جهانی نسبت بدهید که در نظریه ای مثل نظریه ی ریاضی فیزیکی میدانهای همدیسی/میدانهای کوانتمی حمیدی مجیدی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی  بتوانید درست کار کنند.


بسم الله الرحمن الرحیم

حمدا لک یامن خلق فرزق ، وألهم فأنطق ، وابتدأ فشرع ، وعلا فارتفع. وقدّر فأتقن ، وصوَّر فأحسن ، واحتجَّ فأبلغ ، وأنعم فأسبغ ، وأعطى فأجزل ، ومنح فأفضل.

وصلاة على سید رسلک وأفضل بریتک وعلى آله وعترته أئمّة الدّین والهداة إلى الصراط المستقیم ، الحجج المعصومین الذین تکون معرفتهم کمال الدِّین وولایتهم تمام النعمة ، وفی اتّباعهم رضى الربَّ ، ثم الفوز إلى الجنة.


کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، مقدمه، ص 3

http://lib.eshia.ir/27045/0/3


وجوب طاعة الخلیفة :

ولمّا استخلف الله عزّ وجلّ آدم فی الأرض أوجب على أهل السماوات الطاعة له فکیف الظنُّ بأهل الأرض ، ولمّا أوجب الله عزّ وجلّ على الخلق الایمان بملائکة الله وأوجب على الملائکة السجود لخلیفة الله ، ثمَّ لمّا امتنع ممتنع من الجنِّ عن السّجود له أحلَّ به الذل والصغار والدِّمار ، وأخزاه ولعنه إلى یوم القیامة ، علمنا بذلک رتبة الامام وفضله ، وانَّ الله تبارک وتعالى لمّا أعلم الملائکة أنّه جاعل فی الأرض خلیفة أشهدهم على ذلک لان العلم شهادة فلزم من ادَّعى أنَّ الخلق یختار الخلیفة أن تشهد ملائکة الله کلّهم عن آخرهم علیه ، والشهادة العظیمة تدلُّ على الخطب العظیم کما جرت به العادة فی الشاهد فکیف وأنّى ینجو صاحب الاختیار من عذاب الله وقد شهدت علیه ملائکة الله أوّلهم وآخرهم ، وکیف وأنى یعذّب صاحب النصِّ وقد شهدت له ملائکة الله کلهم.

وله وجه آخر وهو أنَّ القضیة فی الخلیفة باقیة إلى یوم القیامة ، ومن زعم أنّ الخلیفة أراد به النبوَّة فقد أخطأ من وجه ، وذلک أنّ الله عزّ وجلّ وعد أن یستخلف من هذه الاُمّة (الفاضلة) خلفاء راشدین کما قال جلَّ وتقدَّس : « وعد الله الّذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضى لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا » [١] ولو کانت قضیة الخلافة قضیة النبوّة أوجب حکم الایة أن یبعث الله عزّ وجلّ نبیا بعد محمّد صلى‌الله‌علیه‌وآله وما صح قوله : « وخاتم النبیّین » [٢] فثبت ...

http://lib.eshia.ir/27045/1/5


لیس لاحد أن یختار الخلیفة إلّا الله عزَّ وجلَّ :

وقول الله عزَّ وجلَّ : « وإذ قال ربّک للملئکة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة » « جاعلٌ » منون [١] صفة الله التی وصف بها نفسه ، ومیزانه قوله : « إنّی خالقٌ بشرا من طین [٢] فنونّه ووصف به نفسه ، فمن ادعى أنَّه یختار الامام وجب أن یخلق بشراً من طین ، فلمّا بطل هذا المعنى بطل الاخر إذ هما فی حیّز واحد.

ووجه آخر : وهو أنَّ الملائکة فی فضلهم وعصمتهم لو یصلحوا لاختیار الامام حتّى تولى الله ذلک بنفسه دونهم واحتجّ به على عامّة خلقه أنَّه لا سبیل لهم إلى اختیاره لما لم یکن للملائکة سبیل إلیه مع صفائهم ووفائهم وعصمتهم ، ومدح الله إیاهم فی آیات کثیرة مثل قوله سبحانه : « بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون » [٣] وکقوله عزَّ وجلَّ : « لا یعصون الله ما أمرهم ویفعلون ما یؤمرون [٤]. »

ثمَّ أنَّ الانسان بما فیه من السفه والجهل کیف وأنّى یستتبُّ له [٥] ذلک فهذا والاحکام دون الامامة مثل الصّلاة والزکاة والحجِّ وغیر ذلک لم یکل الله عزَّ وجلَّ شیئا من ذلک إلى خلقه ، فکیف وکل إلیهم الاهم الجامع للاحکام کلّها والحقائق بأسرها.

وجوب وحدة الخلیفة فی کل عصر :

وفی قوله عزَّ وجلَّ « خلیفةً » إشارة إلى خلیفة واحدة ثبت به ومعه إبطال قول

من زعم أنَّه یجوز أن تکون فی وقت واحد أئمة کثیرة ، وقد اقتصر الله عزَّ وجلَّ على الواحد ، ولو کانت الحکمة ما قالوه وعبّروا عنه لم یقتصر الله عزَّ وجلَّ على الواحد ، ودعوانا محاذ لدعواهم ، ثمّ أنَّ القرآن یرجّح قولنا دون قولهم ، والکلمتان إذا تقابلتا ثمّ رجح إحداهما على الاخرى بالقرآن ، کان الرُّجحان أولى.

لزوم وجود الخلیفة :

ولقوله عزَّ وجلَّ : « وإذ قال ربّک للملئکة ـ الآیة » فی الخطاب الّذی خاطب الله عزَّ وجلَّ به نبیه صلى‌الله‌علیه‌وآله لما قال : « ربّک » من أصح الدّلیل على أنَّه سبحانه یستعمل هذا المعنى فی أمّته إلى یوم القیامة ، فإنَّ الأرض لا تخلو من حجّة له علیهم ، ولو لا ذلک لما کان لقوله : « ربّک » حکمة وکان یجب أن یقول : « ربهم » وحکمة الله فی السّلف کحکمته فی الخلف لا یختلف فی مرَّ الأیّام وکرّ الاعوام ، وذلک أنَّه عزَّ وجلَّ عدل حکیم لا یجمعه وأحد من خلقه نسبٌ ، جلَّ الله عن ذلک.

وجوب عصمة الامام :

ولقوله عزَّ وجلَّ : « وإذ قال ربّک للملئکة إنّی جاعل فی الأرض خلیفة ـ الآیة » معنى ، وهو أنَّه عزَّ وجلَّ لا یستخلف إلّا من له نقاء السریرة لیبعد عن الخیانة لانّه لو اختار من لا نقاء له فی السَّریرة کان قد خان خلقه لأنّه لو أنَّ دلّالاً قدَّم حمّالاً خائناً إلى تاجر فحمل له حملاً فخان فیه کان الدلّال خائناً ، فکیف تجوز الخیانة على الله عزَّ وجلَّ وهو یقول ـ وقوله الحق ـ : « إنَّ الله لا یهدی کید الخائنین » [١] وأدَّب محمداً صلى‌الله‌علیه‌وآله بقوله عزَّ وجلَّ : « ولا تکن للخائنین خصیما » [٢] فکیف وأنّى یجوز أن یأتی ما ینهى عنه ، وقد عیّر الیهود بسمة النفاق ، وقال :« أتأمرون النّاس بالبر وتنسون أنفسکم وأنتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون »[٣]. ....


کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، تا صفحه ی 10

http://lib.eshia.ir/27045/1/10

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (سه‌شنبه) در ابتدای جلسه درس خارج فقه با ابراز تأسف عمیق از کشتار مردم بی‌گناه در حوادث تروریستی اخیر افغانستان، گفتند: هدف امریکا از انتقال تروریست‌های داعش به افغانستان، موجه کردن ادامه حضور خود در منطقه و ایجاد امنیت برای رژیم صهیونیستی است.
حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به امضای داعش بر ترور صدها نفر از مردم در حوادث ماههای اخیر افغانستان، افزودند: همان دست‌هایی که با ایجاد داعش، آن را ابزاری برای ظلم و جنایت علیه مردم در سوریه و عراق قرار داد، امروز پس از شکست در آن مناطق به‌دنبال انتقال داعش به افغانستان هستند و کشتارهای اخیر در واقع آغاز همین نقشه است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: برای تروریست‌های مورد حمایت امریکا شیعه و سنی فرق نمی‌کند و مردم غیرنظامی اعم از شیعه و سنی هدف آنها هستند.
ایشان، مشغول‌سازی ملت‌های منطقه به خود را سیاست درجه اول امریکایی‌ها دانستند و گفتند: امریکا به‌دنبال آن است که این منطقه روی خوش نبیند و دولت‌ها و ملت‌های منطقه به خود مشغول باشند تا به فکر معارضه با عامل خبیث استکبار یعنی صهیونیسم نیفتند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای هدف بعدی امریکا از ایجاد ناامنی را موجه‌کردن حضور خود در منطقه بیان کردند و افزودند: امریکایی‌ها خود عامل اصلی ناامنی در افغانستان هستند و کشتارهایی که به اسم مذهب در این منطقه از حدود بیست سال قبل انجام گرفت، مستقیم یا غیرمستقیم بوسیله عوامل امریکا بود و اکنون نیز به‌دنبال آن هستند که با ایجاد ناامنی، حضور خود را تأمین کنند و اهداف سیاسی و اقتصادی‌شان را پیش ببرند.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: لعنت خدا بر استکبار و عوامل آن و بر رژیم خبیث و جنایتکار صهیونیستی و امریکا که اینگونه مسلمانان را نابود می‌کنند.


بیانات رهبری در ابتدای جلسه ی خارج فقه

http://www.leader.ir/fa/content/20438/بیانات-در-ابتدای-جلسه-درس-خارج-فقه-در-خصوص-کشتار-مردم-در-حوادث-تروریستی-افغانستان

بنده حقیر معمولاً آدرس سایتهای دیگری را که خودم بدانها مراجعه می کنم را نمی دهم. همانطور که بارها به خانم دکتر نظر داده ام و آدرس وبلاگ ایشان را نداده ام. اما این دفعه فکر کنم برای اینکه کسی متوجه شود مسئله چیست خوب است بگویم. ولی باز نمی گویم! حالا این دفعه یحتمل بگویم چرا که در شک مانده ام بگویم یا نگویم و بر حسب قوانین اصول فقهی استصحاب بیرون آمدن از شک فکر کنم که باید بگویم!

http://yasamanfarzan.arzublog.com/post/76345

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


با سلام،
خانم دکتر، این را بنده عرض کنم که اگر نظرات را باز نمی کردم فکر می کردم نظر این حقیر را تایید نکرده اید چرا که طبق معمول فقط همان یک نظر را نشان می داد! ولی بنده عرضم این هم هست که ما با حوضه و دانشگاه و فرهنگ و اخلاقی که داریم آیا چیزی ماورای مالباختگی ای که در این مقاله می فرماید هم می بینیم و متوجه می شویم یا خیر همه اش همین است؟ بنده عرضم فقط به این هم نیست که این همه شهدایی که کوچه و خیابان و بزرگراه ها را مزین کرده اند را هم کاری نداشته باشیم، آیا ما یک دانشمندی مثل پورفسور دکتر مریم میرزاخانی نداشته ایم و هنوز هم نداریم که در کارهایش کانه یک گنجی است که خوابیده است؟ و آیندگان می توانند از آن بهره مند شوند؟ حالا یک کسی که مثل این بنده ی حقیر خیلی بی عرضه است بنشیند و فقط نگاه کند که روستاهایمان چطور آباد می شوند، ولی ما این همه روستاهایی که باید آباد شوند و به درجاتی از  رفاه که در شهرهای بزرگتر برای مردم فراهم است بتوانند برسند، نداریم؟ البته این جوانان بسیجی را هم می بینیم که به این روستاها می روند و به فقرای آنجاها کمکهایی می کنند.
و راستی ما به افغانستان و عراق و سوریه و یمن و دیگر کشورهای اسلامی دور و برمان با این همه تحصیلکرده هایمان هیچ کمیکی نمی توانیم بکنیم و نوجوانان و جوانان و آقازاده های ما باید صاف از همان اول جذب کشورهای پیشرفته ی اروپایی و آمریکایی شوند؟ کانه فلسفه و حکمت متعالیه ی ملاصدرا و بلکه ریاضی فیزیک و حتی فقه را هم باید از میان فیلمهای هالیوودی بیرون کشید. این مالبخاتگی خیلی بدتر از آن دیگر مالباختگی و بلکه اختلاسها و حقوقهای نجومی ای است که در مقاله یاد شده و بعضاً هم یاد نشده است. یعنی خود ما آیا این میان اصلا هیچ کاره ایم؟ آیا سالک مبتدی ای که بدتر از این بنده ی حقیر می خواهد سعی کند فرضاً به نوعی منبر رود و مردم را ارشاد کند و بعد خود بین مردم برگردد هیچ نیوترینوهایی را بین خورشید و زمین نمی بیند که در هر دو جهت هم از زمین به خورشید و هم از خورشید به زمین در حرکتند؟ یعنی آیا بنده ی حقیر همچین که منبر را دادند دست بنده که حالا یک دفعه هم تو برو منبر دیگر هیچی را زیر منبر نبینم و همیشه انگار از بالای منبر است که دارم همه و همه را خطاب می کنم؟ مثل این بانکهای ما که پول را از مردم می گیرند و بهره می دهند و حالا وام هم یحتمل به بعضی بدهند و دیگر خودشان است که همه کاره شده اند!!! خیلی مخلصیم و معذرت که دوباره متصدع اوقات شما شدیم. و تقصیر شما هم هست که به ما نمی فرمایید استاد ما کی کلاس نظریه ی میدانهای همدیسی دارند دوباره بلکه برویم سر کلاس بنشینیم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. @};-@};-@};-

 وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿المائدة: ٨٢﴾


فَأَثَابَهُمُ اللَّـهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ ﴿المائدة: ٨٥﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿الکوثر: ٣﴾



خوب، بنده حقیر فکر می کنم وقتش هست که برگردیم به مسائل مربوط به توپولوژی سر و مسائل مربوطه ی ناشی از آشوب و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. می گویم خوب شد که ما این فهرست صفحات اینترنتی خود را دادیم چرا که صفحه یک مرتبه سیاه شد و بقول فرانسویها والا! یعنی هر کاری کردیم دیگر از سیاهی نمی دانم چرا بیرون نیامد؟

و لذا بنده اینجا یک چیزی را عرض کنم که بعضی یحتمل اشکال خواهند کرد که حالا تو مگر توپولوژیهای بالا (u) و پایین (d) و شگفتی (s) و افسون (c) را تمام و کمال فهمیده ای و حالا می خواهی بپری بری سر توپولوژیهای سر و ته-  یا زیبایی یا همان باتوم- (b)؟ بنده عرضم این است که این خیلی اشکال بجایی هم هست. و خیلی کارها است که باید در این زمینه انجام داد و آنقدر کار دارد که شما یحتمل هیچ وقت نتوانید حتی گوشه ای از همه ی آنها را دریابید. همین قدر مسئله را در نظر آورید که ما مسئله ی قاطیقوریایی ترتیل و تلاوت و تفسیر و فقه و اصول فقه و حدیث و اخلاق و فلسفه و دیگر علوم اسلامی وحیانی و عقلی و نقلی را داریم که هر چه بدان بپردازیم یحتمل فقط گوشه ای از کار را بتوان دریافت. ولی موضوع این است که بین اینها نگاشتهایی هست که وقتی از یک قاطیقوریا به قاطیقوریای دیگری می رویم مسائل یحتمل بهتر روشن می شوند.

قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ﴿٤ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ ﴿٥ إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ ﴿٦ وَهُمْ عَلَىٰ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ ﴿٧  وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ﴿البروج: ٨﴾

مثلاً در تفسیر المیزان ما داریم که اصحاب اخدود که بوده اند و در بحث روایتی روایات متعددی در مورد این داستان آمدده است که بعضی از این داستانها را ما در نوع شفاوتهایی که اتفاق می افتد را امروزه نیز مشاهده می کنیم. و حقاً اگر کسی بتواند با این دست از شقاوتها و شکنجه ها وارد جهاد شود باید گفت که یقیناً خود نیز به حق پیوسته است.
و اما اینکه معاد و روز قیامت کدام است را نباید با آخر الزمان و اینکه پیامبر ما نیز پیامبر آخر الزمان است خیلی اشتباه گرفت چرا که روز قیامت موعدش تعیین نشده است و ما نمی دانیم دقیقاً کی خواهد بود و ساعتش نزد خدا است هر چند که ما یقین داریم که چنین روزی واقع خواهد شد. اگر غیر از این بود بنده حقیر می خواهم بپرسم که آیا بنظر شما می رسد که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه دعوت همه ی انسانها به اسلام و تبلیغ اسلام نیز معنا می داشت؟ البته این هم که مدام انواع بحرانها و آشوبهایی از کنار گوش شما رد شوند و بلکه حتی در وسط آن هم واقع شوید نیز خیلی خوشایند نیستند.
اینجا در این رابطه و در مورد توپولوژی سر بنده یک مثالی بزنم. یحتمل بعضی اشکال کنند که همه چیز را نباید هم گفت چرا که دشمن یحتمل شستش خبردار می شود و در مقابل ما صف کشی خواهد کرد. البته این درست است. بنده این را خود تجربه کرده ام که چنین است ولی معمولاً موضوع اینجا است که بعضی چیزها را باید توکل کرد به خدا و باید گفت هر چند که می توان آنرا نگفت و پنهان هم کرد! مثلاً بنده حقیر از آنجایی که با پسر داییها و پسر عموها و پسر عمه ها و پسر خاله های خود گاهی شوخی دارم این را هم عرض کنم که اتفاقاً پورفسور دکتر ایرج محمودزاده پسر دایی این حقیر هم هست! و این ربطی به ماجرا هم ندارد ولی این را برای شوخی اینجا عرض می کنم که یکی از دوستان می گفت که مگر خودت دائی اش نیستی که هر کسی یحتمل هم دایی اش باشد و هم عموی اش و لذا چه فرقی دارد کی دائی اش است و کی عموی اش و کی پسر عموی اش و کی پسر دایی اش و کی پسر خاله اش و کی پسر عمه اش! هر چه خانواده ها بزرگتر هم باشند بیشتر پسر دایی اش و پسر عموی اش و پسر خاله اش و پسر عمه اش زیادتر هم می شوند. غیر از این است؟
خلاصه منظورم به این است که بنده ی حقیر گاهی اوقات با این پسر دایی خود جاهایی برخورد می کنم و بلکه صله ی رحم می کنیم و مشغول صحبت هم می شویم و بعضی اوقات هم چیزهای خیلی خوبی از او یاد می گیرم. ولی یک بار بنده حقیر سالها پیش بود که رفتم به دفتر ایشان در دانشگاه تهران که اتفاقاً خیلی هم آسان نبود که این حقیر را داخل دانشگاه راه بدهند. و اما بالاخره رفتم و ایشان لطف کردند و کتابی در زمینه ی همین روش اجزاء محدود به بنده دادم که چندی بعد به ایشان در دفترشان برگرداندم. راستش را بخواهید اسم کتاب را هم یادم نمی آید. ولی بعدها با دوست دیگری که رشته ایشان هم محاسبات عددی بود راجع به اینکه شما یک معادله دیفرانسیلی یا سیستمی از معادلات دیفرانسیلی یا حتی معادلات انتگرالی در تحلیل تابعی (Functional analysis) داشته باشید و اینها را چطور می توانید به معادلات متناهی تفاضلی (finite difference methods) تبدیل کنید و نهایتاً مسئله را به Ax=b که A ماتریسی است و b برداری است متناظر آن تبدیل کنید و از راه های مختلف محاسبات عددی و بلکه اگر به حجم محاسبات آشنا باشید با بلکه ابررایانه های بزرگ آنرا حل کنید. خوب، این مسئله به خودی خود مثل این می ماند که بخواهید برای اولین بار مسائل همولوژی را از یک کتابی مثل مرحوم جبر سرژ لنگ حل کنید، حالا کاری نداریم!
خوب، یحتمل بعضی بفرمایند که همه ی اینها به توپولوژی سر چه؟ اینجا اس که باید بتوانید مسائل را قاطیقوریایی کنید! و نگاشتها شروع می شوند به هندسه ی ناجابجایی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارنها و نظریه های  همدیسی و میدانهای کوانتمی و ریسمان و ام و زایبرگ-ویتن و فلوئر-هیگارد-ویتن و گروموف-ویتن که هر کدامشان را حساب کنید، خودش برای خودش می تواند دینایی شود.
به هر حال، این را داشتم عرض می کردم که یک بار هم در صله ی رحمهایی که با پسر خاله ها و پسر عموها و پسر عمه ها و پسر داییها داشتیم، بنده حقیر پسر دایی خود را گیر آورده بودم یک گوشه ای و داشتم اظهار فضل هم می کردم. و بعضی هم یحتمل اشکال کنند که هنوز هم داری همین کار را می کنی! و اما همین مسائل ماتریسی و روش اجزاء محدود را داشتم به ایشان عرض می کردم غافل از اینکه ایشان خود در این زمینه کتاب دارند. و ایشان هم فرمودند که می توانی حتی نرم افزارش را در بازار تهیه کنی و استفاده کنی که بنده رفتم و این را هم خریدم ولی نمی دانم چرا حتی نصبش هم نکردم. منظورم به این است که اگر ایشان می فرمودند که کتابی هم در این زمینه دارم آنروز می رفتم می خریدم. اما امروز مسائل فرق می کند آنطور که شما این همه اینترنت را دارید که این همه مطالب را در اختیارتان قرار می دهد و همینجا در خانه تان نشسته اید. یک کمی خنده دار بنظر می رسد ولی واقعیت دارد.
و اما وقتی بنده دنبال روش اجزاء محدود و بتنهای پیش تنیده می گشتم، مقاله ای را که در بالا ذکرش کردم نیز آمد که راجع به امتحان تحمل پلها و بخوصص پلی در سوئد است. عرض بنده این است که یحتمل از لحاظ مهندسی این محاسبات خوب است که دقیق باشد که به حل مسائل می انجامد و الا مثلاً یحتمل پل در اثر حرکت انواع ماشینها و بادهای شدید و ... شروع به رزونانس کرده و فرو ریزد.
اینجا است که نویسنده ازTychenov regularization و فضاهای L^p مختلف استفاده می کند که در این مورد او یحتمل فقط L^1 , L^2 را بکار بندد. و اینجا یک مرتبه شاگرد هندسه ی ناجابجایی و طلبه ی منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی اگر درست مسائل را قاطیقوریایی کند متوجه خواهد شد که چطور نگاشتها را درست بکار بندد تا از توپولوژیهای مختلف و ماتریسهای حاصله به توپولوژیهای دلخواه برسد. و حالا اینها همه یعنی چه؟ داستان ادامه دارد ....
ولی مسئله اینجا است که آیا شما در این همه و با همه ی مشقاتی که می تواند داشته باشد و حتی مسائل نظامی و دفاعی نیز یحتمل اینجا مطرح است یک حکمت متعالیه ای که سالک از اولیاء و عرفا بسیار مایلند دراسفار اربعه سیر سلوک فرمایند و با دل و جان بپیمایند و کامل کنند را مشاهده نمی فرمایید؟! و اگر این حکمت متعالیه و فقه همراه نظریات ریاضی فیزیکی و مهندسی نبود و حالا خیلی هم گیریم که پل و جاده ها و ساختمانها و نیروگاه ها و انرژی هسته ای و طبیعیات و پزشکی و مهندسی ریاضی فیزیک و فلسفه هم داشتیم. آیا باز هم همین مزه را داشت؟ یا چیز دیگری می شد؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


بنده اولاً مدتها است که یک سری مقالاتی را از آرشیو روی صفحات انترنتی ام دارم. بهتر است اینها را هر چه زودتر اینجا ضبط کنم! این کار را در آخر این صفحه می کنم که یحتمل هم قبلاً هم جاهای دیگر ذکرشان رفته است!

https://arxiv.org/pdf/cond-mat/0612341.pdf

https://arxiv.org/pdf/1712.08703.pdf

https://arxiv.org/pdf/1507.07436.pdf

https://arxiv.org/pdf/1512.00089.pdf

https://plato.stanford.edu/entries/psychiatry/#DsmConMenIllCri

https://arxiv.org/pdf/1706.00557.pdf

https://arxiv.org/pdf/1506.02606.pdf

https://arxiv.org/pdf/1611.04047.pdf

https://arxiv.org/pdf/1708.09093.pdf

https://arxiv.org/pdf/1711.00864.pdf

http://www.rmansouri.ir/images/pdf/Negaah-e-Nou.pdf

https://arxiv.org/abs/1303.2928

https://en.wikipedia.org/wiki/Halley%27s_Comet

https://arxiv.org/abs/1605.05722

https://arxiv.org/pdf/1605.09272.pdf

http://wikifeqh.ir/ابولهب_بن_عبدالمطلب

http://wikifeqh.ir/ابوجهل

https://www.diva-portal.org/smash/get/diva2:1055066/FULLTEXT01.pdf

https://rtis2.ut.ac.ir/media/?f_name=paper_upload&path=uploads/articles/papers/published-pdf-2271-6-Reliability_of_Electric_Supply_of_Local_Networks_by_Using_Small_Modular_Reactors.pdf&activity_id=93957512

https://rtis2.ut.ac.ir/media/?f_name=paper_upload&path=uploads/articles/papers/lahour.pdf&activity_id=93770168

وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


شیخ صدوق از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیهم السلام روایت آورده که فرمود: هر کس در چهار چیز شک کند به تمام آنچه خدای- تبارک و تعالی- نازل فرموده کفر ورزیده است... یکی از آن ها شناختن امام در هر زمان از جهت شخص و صفات او می باشد.


این حدیث که قبلاً در مکیال المکارم ص 147 جلد دوم آمده بود را بنده نتوانستم در کمال الدین شیخ صدوق یا امالی او یا میزان الحکمه محمدی ری شهری پیدا کنم. و در جستجوی گوگل شاید کار کند هر چند که یحتمل امتحانش هم نکرده ام ولی در جستتجوی کتابخانه ی ای-شیعه که بنده نتوانستم آنرا بیابم. گوگل این را می دهد:


عبد اللّه بن قدامه ترمذی از امام هفتم علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فرمود: «مَنْ شَکَّ فِی أَرْبَعَةٍ فَقَدْ کَفَرَ بِجَمِیعِ ما نَزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وَتَعالی؛ أَحَدُها: مَعْرِفَةُ الاِْمامِ فِی کُلِّ زَمانٍ وَأَوانٍ بِشَخْصِهِ وَنَعْتِهِ؛ کسی که در چهار چیز شک کند، به تمام آن چیزی که خدای تبارک و تعالی نازل نموده، کفر ورزیده است؛ یکی از آنها شناخت امام هر زمان و هر دوره با مشخصات و اوصافش می باشد.»

مجله مبلغان، تیر مرداد 86، جایگاه امامت در کلام امام هفتم علیه السلام، پایگاه اطلاع رسانی حوزه

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/6589/76829/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85


و با جستجوی عبدالله بن قدامة (الترمذی) در کمال الدین شیخ صدوق مرجع حدیث بدست می آید:


١٤ ـ حدّثنا علیّ بن محمّد رضی‌الله‌عنه قال : حدّثنا حمزة بن القاسم العلویُّ رضی‌الله‌عنه قال : حدّثنا الحسن بن محمّد الفارسی قال : حدّثنا عبد الله بن قدامة الترمذیُّ ، عن أبی الحسن علیه‌السلام قال : من شکَّ فی أربعة فقد کفر بجمیع ما أنزل الله تبارک وتعالى أحدها : معرفة الامام فی کلّ زمان وأوان بشخصه ونعته.

کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص 413

http://lib.eshia.ir/27045/1/413

وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


 إِنَّ هَـٰذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ ﴿٢٣﴾ (سوره مبارکه صاد)


حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی تفسیر آیه ی 23 و دیگر آیات مربوطه را در جلسه ی پنجم تفسیر سوره صاد اینجا بیان می فرمایند:

http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NzUzNg%3d%3d-6nuQZZ%2fFT1o%3d

وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


 إِنَّ هَـٰذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ ﴿٢٣


الخلیفة قبل الخلیقة:

اما بعد فانَّ الله تبارک وتعالى یقول فی محکم کتابه : « وإذ قال ربّک للملئکة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة ـ الایة » [٢] فبدأ عزّ وجلّ بالخلیفة قبل الخلیقة ، فدلَّ ذلک على أنَّ الحکمة فی الخلیفة أبلغ من الحکمة فی الخلیقة ، فلذلک ابتدأ به لانّه سبحانه حکیم ، والحکیم من یبدء بالاهمِّ دون الأعمِّ ، وذلک تصدیق قول الصادق جعفر بن محمّد علیهما‌السلام حیث یقول : « الحجّة قبل الخلق ، ومع الخلق ، وبعد الخلق » ولو خلق الله عزّ وجلّ الخلیقة خلوا من الخلیفة لکان قد عرضهم للتلّف ، ولم یردع السّفیه عن سفهه بالنوع الذی توجب حکمته من اقامة الحدود وتقویم المفسد. واللّحظة الواحدة لا تسوغ الحکمة ضرب صفح عنها [٣] ، إنّ الحکمة تعمُّ کما أن الطاعة تعمُّ ، ومن زعم أن الدنیا تخلو ساعة من إمام لزمه أن یصحح مذهب البراهمة فی إبطالهم الرسالة ، ولو لا أنَّ القرآن نزل بأنَّ محمداً صلى‌الله‌علیه‌وآله خاتم الانبیاء لوجب کون رسول فی کلَّ وقت ، فلمّا صح ذلک لارتفع معنى کون الرَّسول بعده وبقیت الصورة المستدعیة للخلیفة فی العقل ، وذلک أنَّ الله تقدس ذکره لا یدعو إلى سبب إلّا بعد أن یصور فی العقول حقائقه ، وإذا لم یصوّر ذلک لم تتّسق الدعوة ولم تثبت الحجّة ، وذلک أنَّ الاشیاء تألف أشکالها ، وتنبو عن أضدادها. فلو کان فی العقل إنکار الرُّسل لما بعث الله عزّ وجلّ نبیّاً قط.

مثال ذلک الطبیب یعالج المریض بما یوافق طباعه ، ولو عالجه بدواء یخالف طباعه أدّى ذلک ألى تلفه ، فثبت أن الله أحکم الحاکمین لا یدعو إلى سبب إلّا وله فی العقول صورة ثابتة ، وبالخلیفة یستدلُّ على المستخلف کما جرت به العادة فی العامة والخاصة ، وفی المتعارف متى استخلف ملک ظالماً استدلَّ بظلم خلیفته على ظلم مستخلفه وإذا کان عادلاً استدل بعدله على عدل مستخلفه ، فثبت أنَّ خلافة الله توجب العصمة ولا یکون الخلیفة إلّا معصوماً.


کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، صص 4-5.

http://lib.eshia.ir/27045/1/4



در مسئله ی خلیفة اللهی، یک جایی یکی از مدعیان خلیفة اللهی یحتمل ایراد کند و بر علیه برادرش به محکمه قضاوت برود که این برادر دیگر من همه ی میشها را می خواهد و حال آنکه همان یک میش هم که حق من است را از من دریغ می کند. اینجا واقعاً حق با کیست؟ یعنی این یک وضعیت آشنایی را نشان ما می دهد که خلیفه ای از امامی بیعت می خواهد و او حاضر با بیعت با ان خلیفه نیست تا آنجا که تا پای جان هم شهادت می دهد. و همه هم شهادت دهند که حق با امامی بوده که شهادت داده است.

اینجا یک مسئله ی دیگری هست که بعضی در نظر قبل در مورد مسائل مربوط به آب و هوا و شبکه های نیروگاه های هسته ای و غیرهسته ای و خشکسالی و برف و باران و بادهای تند و سرخ و زلزله و آتشفشان و دیگر بلایا و آشوبها و فتنه ها و  از جمله جنگ و کشت و کشتار یحتمل این ایراد وارد شود که وجود مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه وجود مبارک خدای واجب الوجود را شما اینجا چطور می خواهید ثابت کنید؟ یعنی این اشکال یحتمل وارد شود که مسئله همچون سلولهای بنیادی است و چطور جنین در رحم مادر خود به خودی و با کمک مادر پرورش می یابد؟ این هم همانطور است! خودش خود به خود به تعادل می رسد و هیچ حکمت خاصی آنطور که ما می خواهیم القاء کنیم که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی موجود است وجود ندارد. خودش درست می شود چطور سلولهای بنیادی خودشان خودشان را ترمیم می کنند و حتی می توان از روی آنها کلن clone کرد؟ عالم را هم آیا نمی توان مثل سلولی فرض کرد که خود را ترمیم و کلن می کند؟ البته این بماند که حتی اگر بشر یاد هم بگیرد که بتواند خود را کلن کند، آیا ازدواج و تشکیل خانواده و فرزندان هم همان جامعه ای است که با کلن انسانی هم بدست می آید؟ 

البته این یک تعبیر خیلی عجیبی هم هست که بلکه سلول هم داریم تا سلول آنطور که یحتمل شاهی یا فرعونی یا رئیس جمهووری یا مدعی ظالم خلیفة اللهی ای هم مدعی شود که فلانی را بیاندازید در سلول زندان یا یک جایی شبیه آن و بلکه خوب شکنجه اش هم کنید تا خوب حالش جا بیاید و خودش خودش را ترمیم کند و بلکه عقلش هم سر جایش بیاید و اگر هم نیامد و از لحاظات روانی مشکلاتی هم داشت آن را هم درستش کنیم. البته بنده حقیر منکر هم نمی شوم که سلولی و زندانی شدن به حق نیست و یحتمل کار درستی هم باشد برای اینکه کسی نظم و قانون را زیر پا گذاشته است و بلکه آشوب و بلوا هم راه انداخته است و لذا باید هم مجازات شود. و اما آیا عالم هم چنین زندانی است که باید در آن چنین زندانی ای کشید تا کارها درست شود و خود انسان است که باید سلولهای بنیادی اش سر عقل بیایند و کارهایش روبراه شوند؟! این یک تعبیر خیلی عجیبی است.

در حقیقت، انسان دویست و پنجاه ساله ای حضرت ولی فقیه مد ظله العالی از آن خبر می دهند که از حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهم السلام تا 12 امامان ما که به حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف ختم می شوند، یک حکمت متعالیه ای را در امامتشان برای بشریت به ارمغان آورده اند که این امامت درحقیقت بی نظیر است و در آموزه های آنها برای ما به ودیعه گذاشته شده است. و در چشم پوشی از آنها، بشریت به یک استکبار و ظالمیت و شرک و کفر و نفاق فرعونی و شاهنشاهی خاص خود می افتد که حتی انسانیتش را هم فراموش می کند.

بعضی یحتمل ایراد کنند که مگر فرعون و شاهنشاه چه اشکالی دارد؟ مگر جمهوری اسلامی حالا خیلی خوب است؟ بنده یک کتابی را می خواندم که راجع به نویسنده اش استاد شهید مطهری نقدهایی در خدمات متقابل اسلام و ایران نوشته است. نویسنده می گوید که در ایران دو قرن سکوت داشته ایم و شهید مطهری جواب او را می دهند. اما کتاب دیگری دارد که تاریخی است و بنده حقیر قسمتهایی از آنرا خوانده ام. به واقع کتاب گذار روزگار را همانطور که از اسمش برمی آید را دارد بیان می کند و نه چیز دیگری. هر چه می خوانید انگار از انسانیت در آن خبری نیست. خواننده یحتمل به این فکر برسد که چطور چنین چیزی می تواند ممکن باشد؟ مثل این است که شما قلعه ی مسادا را دارید که برنامه ی هاکریا بازگو نمود که در حمله ی رومیها به فلسطین آخرین پایگاه یهودیان بوده است که همه با هم به روایتی خودکشی می کنند چرا که حاضر به تسلیم در برابر رومیها نمی شوند. می فرمایند جیم جونز هم در گایانا چنین کاری کرد و همینطور دیوید کوروش و طرفدارانش. جوامعی یحتمل آنقدر به ظلم بیافتند که ظلمات اندر ظلمات آنقدر زیاد شود که کار به اینجاها هم کشیده سود. و اما آیا این کارها از روی جهاد فی سبیل الله و در جهت حق جهاد کردن هم هست؟ یعنی بشریت در این عصر تسخیر اطلاعات و اینترنت و فضا و تسلط به علوم طبیعی دارد کجا می رود؟ آیا ما به اسلام ناب محمدی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی احتیاجی نداریم و می توانیم به همان ریاضی فیزیک بسنده کنیم؟ الله اکبر الله اکبر الله اکبر خامنه ای رهبر مرگ بر ضد ولایت فقیه .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


افق دید طلبه امروز

امروز در نگاه طلبه ی جوان، یک روستا نه به عنوان یک محیط محدود بلکه جهان گسترده ای است که در آن سیاست، استکبار، ابرقدرتها و صفوف به هم فشرده ی باطل وجود دارند و طلبه در دل و با عزم راسخ خود، به پشبواز این دنیا میرو تا علی رغم میل دشمنان، در عرصه ی گیتی، سخن حق را زنده کند و به کرسی بنشاند. اگر به روستا می رود، به چشم بخشی از آن دنیای بزرگ به آن نگاه میکند. در آن دنیا، روستا، شهر، شهر بزرگ، کارخانه، دانشگاه، محیط های اسلامی و غیر اسلامی و بلکه ضد اسلامی هم وجود دارد. این، امید طلبه ی امروز و آفاق دید او ست.


بدان، ایدک الله- نصایح رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) به طلاب

نام کتاب به معنی "خدایت تایید کند، بدان ..." انتشارات انقلاب اسلامی، 1396


در بخش هشت-تکالیف بندگان نسبت به آن حضرت علیه السلام در کتاب مکیال المکارم در فوائد دعا برای حضرت قایم مرحوم آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی، جلد دوم، مترجم مهدی حائری قزوینی، انتشارات مسجد مقدس صاحب الزمان، 1382، چنین آمده است:


دیگر وظایف بندگان نسبت به آن حضرت علیه السلام

اول: تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگیهای آن جناب

و نیز شناخت علائم حتمیه ظهور او علیه السلام، به دلیل عقل و نقل لازم می باشد.

اما دلیل عقل: چون آن حضرت علیه السلام امامی است که اطاعتش فرض و واجب می باشد، و هر کس که اطاعتش واجب است باید صفاتش را شناخت، تا با شخص دیگری که مقام او را به دروغ و ستم مدعی گردد اشتباه نشود، بنابراین شناخت و دانستن صفات مولایمان حضرت حجت علیه السلام واجب است. و باید دانست که لازم است صفات خاص آن حضرت شناخته شود آنچه را که از غیر خودش جدا و تشخیص گردد، به گونه ای که بین مدعی راستگو و دروغگو فرق بگذارد، و این پوشیده نیست، و توضیح و بیان بیشتری برای این دلیل در بین گفتار ان شاء الله تعالی خواهد آمد.

و اما دلیل نقل: شیخ صدوق از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیهم السلام روایت آورده که فرمود: هر کس در چهار چیز شک کند به تمام آنچه خدای- تبارک و تعالی- نازل فرموده کفر ورزیده است... یکی از آن ها شناختن امام در هر زمان از جهت شخص و صفات او می باشد.

 و نیز موید آن است آنچه در کتاب "کمال الدین به سند خود از امام صادق علیه السلام از پدرانش از امیرمومنان علی علیه السلام روایت آورده که بر منبر مسجد کوفه چنین خطبه خواند: خدایا! به درستی که زمین تو را حجتی بر آفریدگانت باید که آن ها را به دین تو هدایت کند، علم تو را به آنان بیاموزد، تا حجت از بین نرود و پیروان اولیایت-پس از آن که به آن حجت هدایتشان فرمودی- گمراه نشوند، و [آن حجت] یا آشکار است که فرمانبرداری نشود، یا پنهان شده است که در انتظار [هنگام قیام و تشکیل حکومت جهانی اسلام] به سر می برد، اگر شخص او [در حال متارکه آنان با مخالفان] در حالی که مردم هدایت شده باشند از [نظر آن ها] غایب شود؛^1 علم او از آنان غایب نمی گردد، و آداب او در دل های مومنین بر جای می ماند، پس آن ها آداب او را به کار می بندند.^2

می گویم: آداب جمع داب است، و آن- چنان که در کتاب "قاموس" آمده-شان و عادت می باشد، بنابراین یا معنی عبارت آن است که: ثبوت عادت و اوصاف پسندیده ی آن حضرت در دلهای آنان سبب می گردد که به آنچه خوشایند آن جناب است عمل کنند- اگر لام برای تعلیل باشد- و یا بدین معنی است که: آداب آن حضرت در دل های مومنین ثبت گردیده، و آن ها اعمالی انجام می دهند که مانند آداب و اعمال شریف او است- که در این صورت لام به معنی با خواهد بود- چنان که در بعضی از روایات آمده و مومنین در زمان غیبت امام عصر-عجل الله فرجه الشریف- کارهای نیک را انجام می دهند تا به آداب آن جناب درآند، و به صفات آن بزرگوار متصف گردند، پس لام-بنابر این معنی- برای غایت و نتیجه است. و هر کدام از این دو معنی باشد مطلب را ثابت می کند این که ثبوت آداب و اخلاق آن حضرت در دل از صفات مومنین و لوازم ایمان است. و نیز شاهد بر آنچه گفتیم شدت اهتمام پیغمبر و امامان علیهم السلام در هر زمان به بیان صفات و ویژگی های خاص آن حضرت است که او را حتی از امامان دیگر متمایز می نماید تا چه رسد به مردم دیگر، چنان که بر پژوهشگر پوشیده نیست، و این فقط بدین خاطر است که شناخت صفات و ویژگی های آن جناب بر همه ی مردم لازم است، و جهت آن ظاهر است و آن انگیزه های فراوان ریاست طلبان بر ادعای دروغین منصب آن جناب می باشد، و قوی ترین دلیل بر چیزی، تحقق یافتن آن است، بنابراین بر هر مومنی واجب است که امام زمانش را با صفات خاص و آداب مخصوصش بشناسد تا با ادعای شخص ملحدی که لایق آن مقام منیع نیست به شبهه نیفتد و در دلش تردیدی راه نیابد.

و ما در این کتاب آنچه که برای خردمندان بسنده است در این باره آورده ایم، بر تو باد که در بخش های کتاب، یک به یک دقت کنی و خداوند به راه راست هدایت می کند.

توجه: در آغاز این کتاب، بخشی را در مورد وجوب شناخت آن حضرت قرار دادیم ، و در آن جا منظور، بیان وجوب شناخت شخص آن حضرت بود که باید نام و نسب شریفش را بشناسیم، و این که اعمال جز با معرفت امام علیه السلام تمام نمی گردد، و در این جا مقصود، اثبات وجوب شناخت صفات و آداب آن جناب فی الجمله می باشد، پس از این نکته غافل مباش....

^1. در بعضی نسخه ها: "فی حال هدنتهم" و در بعضی دیگر" فی حال هدایتهم آمده است. گر چه به نظر می رسد نسخه ی اول درست باشد، ولی در ترجمه هر دو نسخه منظور گردیده است (مترجم).

^2. کمال الدین، 302/1


بنده خواستم این حدیث و بحث بعد از آن را از کتاب حتی المقدور دقیقاً اینجا بیاورم برای اینکه نکته ی مربوط به لام که آیا لام، لام تعلیل است یا لام به معنی باء خواهد بود؟

خوب است اینجا همینطور اصل حدیث از کمال الدین را نیز بیاوریم:


١١ ـ حدّثنا أبی رضی‌الله‌عنه قال : حدّثنا سعد بن عبد الله قال : حدّثنا هارون ابن مسلم ، عن سعدان ، عن مسعدة بن صدقة ، عن أبی عبد الله ، عن آبائه ، عن علیٍّ علیهم‌السلام أنَّه قال فی خطبة له على منبر الکوفة : اللّهمّ إنَّه لابدّ لارضک من حجّة لک على خلقک ، یهدیهم إلى دینک ویعلّمهم علمک لئلّا تبطل حجّتک ولا یضل أتباع أولیائک بعد إذ هدیتهم به ، إما ظاهر لیس بالمطاع أو مکتتم مترقّب ، إن غاب عن النّاس شخصه فی حال هدایتهم ، فإنَّ علمه [١] وآدابه فی قلوب المؤمنین مثبتة ، فهم بها عاملون.

[١] فی بعض النسخ « لم یغب مثبت علمه ».


http://lib.eshia.ir/27045/1/302


خوب، پس همه و همه مسئله ی لام تعلیل یا لام به معنی باء را اینجا متوجه می شوند دیگر. عرض بنده این است که شما یک وقتی بنظرتان می رسد که یک مسائلی هستند که بسیار روان و ساده بیان می شوند و اینها از نوعی است که ما در تفسیر و از جمله در تفاسیری همچون ترجمه ی تفسیر المیزان علامه طباطبایی یا جلسات تفسیر آیة الله العظمی جوادی آملی  می شنویم. و اینطور بنظر می رسند که اینها مفاهیمی هستند که بحثشان اصلا مشکل نیستند و اتفاقاً خیلی هم ساده اند. و اما مجموع این تفاسیر را وقتی همه و همه را در نظر می آورید، و می خواهید مفاهیم قرآنی را بررسی کنید آنگاه یحتمل کارها سختتر می شوند.

با یکی از نمازگزاران در نماز جمعه در اتوبوس صحبت شد که اتفاقاً دانشجوی سازه بود، اتفاقاً رفته بودم در سایت دانشکده مهندسی راه ساختمان دانشگاه تهران و دیدم که یکی از مهندسان یعنی دکتر ایرج محمودزاده کنی نیز هم مقالاتی در مورد امنیت سایتهای هسته ای دارد و هم کتابهای مقدماتی و پیشرفته ای راجع به روش اجزاء محدود. موضوع اینجا است که شما وقتی دارید نیروگاه هسته ای را طراحی می کنید، تا چه حدودی می توانید از نکات امنیتی آن مطمئن باشید آنطور که مثلاً سازمان انرژی اتمی نیز از این نیروگاه بازدید می کند.

نکته ی مهم این است که اگر سازمانی در حد جهانی در نیروگاه های هسته ای تخصص دارد که نکات ایمنی و امنیتی آن را بازرسی کند، آیا دیگر مسئله حل است؟ آیا دیگر مسائل ایمنی و امینتی خاصی اتفاق نخواهد افتاد؟ این یک مسئله ای است که باید در نظر گرفته شود که غنی سازی اورانیوم اینجا چه نقشی دارد و آب سبک و سنگین و گرافیت کارش چیست؟ و .... و خوب، حالا ما این نیروگاه ها را هم داریم و از نیروگاه های اتمی و هسته ای نیز استفاده می بریم و وارد شبکه های نیروی ما هستند، و حالا ما چطور با اینها در یک شبکه ی جهانی که آزانس انرژی اتمی بر آنها نظارت دارد می توانیم کار کنیم و شبکه هایی از شتاب دهنده ها و آشکارسازها و آزمایشگاه های دیگر فیزیکی را وارد این شبکه جهانی می کنیم.

پس، ما آیا می توانیم طوری عمل کنیم که با این همه تجهیزات و دیگر تجهیزاتی که لازمه ی همه ی این کارها در انرژیهای بالا است بتوانیم بر بادهای تند و سرخ و گردبادها و سیلها و طوفانها و آتشفشانها و زلزله ها و خشکسالیها و دیگر بلایا همه و همه کنترل لازمی داشته باشیم که مسائل مدام بحرانی و آشوبزده نشوند؟ و عدالت درست اجراء شود؟ یعنی این یک نوع ایمنی و امنیتی است که ماورای فقط امنیت و ایمنی نیروگاههای اتمی نیز هست. و یحتمل ما اینجا متوجه این مسئله می شویم که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که محتاجیم. حالا یک بنده خدایی و بلکه یک کافری هم یحتمل ادعا کند که این که چیزی نیست. ما سعی خودمان را در کارمان می کنیم و اگر نتوانستیم، نتوانسته ایم. دیگر خودکشون ندارد! عجب! پس چرا می خواهیددیگران را به کشن دهید و علناً هم این کار را می کنید و دست به جنایات و اشغال و تبعید و قتل عام می زنید؟! مسئله را زایبرگ-ویتنی یا فلوئر-هیگارد-ویتنی یا گروموف-ویتنی اش کنیم و مسئله حل است دیگر، غیر از این است؟ حالا هر چه اینها هستند. بالاخره که قابل یادگیری اند یا خیر؟ کشت و کشتارش در چیست؟ حالا بنده ی حقیر نمی توانم این مسائل خیلی سخت را به هر دلیلی یاد بگیرم. کشت و کشتار دارد؟

بالاخره آیا نمی شود به نماز رفت و کار خودش را هر کسی بکند و نهایتاً بنده ای از بندگان خدا شد؟ یا نکند مشکل همین بندگی خدا است که اصلا خدا کدام است و بندگی خدا چیست؟ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ ﴿١ اللَّـهُ الصَّمَدُ ﴿٢ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤

 قولوا لا اله الا الله تفلحوا. بنده عرضم این است که بعضی مدعی اند که مشکل ما این است که ما افتاده ایم به حالاتی شبیه به وضعیتی که در دوران سلجوقی و اتابکان حاکم بوده است. بعضی دیگر می فرمایند که مشکل در این است که ما در دروانی همچون صفویه گیر کرده ایم. و بعضی هم نویسندگانی را که در دوران پهلوی بودند را بر علیه شان می نویسند. و این در صورتی است که خود استاد شهید مطهری نیز کتبی دارد که کارهای همین نویسندگان را نقد کرده است. مشکل اینکه ما بیاییم بعضی از دوران گذشته را نفی کنیم یا کتب بعضی افراد مثلاً تاریخدان و مورخ را تکفیر کنیم یا ضاله حساب آوریم این است که یحتمل دیگر بدانها رجوع نکنیم که بالاخره چه بوده است که نوشته های آنها را انحرافی کرده است و بعد خود نیز به همان انحرافات دچار شویم! و لذا از همه چیز سرسری و بدون تفکر حداقلی بگذریم چرا که آنها به مقتضای زمان خود عمل کرده اند و ما هم به مقتضای زمان خود باید عمل کنیم و اصلا هیچ تجزیه و تحلیلهای دیگری نباید در کار باشند. این یحتمل یک کمی بیش از حد خنده دار می شود. و آنگاه وقتی یک دیکتاتوری یک مرتبه قد علم کرد و گفت منم که همه کاره ی این مملکت و بلکه همه کاره ی دنیا هستم. همه اشتباهی می فهمند وئ می گویند خب چرا که فقط می خواهند از این وضعیتی که الان درش هستند خلاص شوند یا به آن وضعیت قبلی ای که بوده اند دیگر برنگردند و غافل از اینکه از حول حلیم افتاده اند توی دیگ!. یعنی دقیقاً یحتمل دچار همان وضعیتهای نامطلوب قبلی شده اند که نباید می شدند. و نه دنبال علم رفته ایم و نه دنبال دین و نه دنبال حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه تسلیم عدم علم و شک و  جهالت شده ایم آنجایی که باید تبلیغ اسلام می کردیم و به جنبه های الهی و انسانی این تبلیغ می پرداختیم، لتبیننه للناس و لا تکتمونه. [وَإِذْ أَخَذَ اللَّـهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ ﴿آل عمران: ١٨٧﴾] و لذا بنده یحتمل بدنبال انسان سازی حتی خودم به تنهایی هم باشم و در عوض ببینم که حتی قادر هم نیستم که این بلاغت و تبلیغ را به حتی یک نفر دیگر هم برسانم. بدان ایدک الله ولی فقیه مد ظله العالی را باید در امر طلبگی خواند تا بلکه بتوان کارها را درست شروع کرد. البته از این بنده ی حقیر بپرسید می گویم که امام خمینی قدس سره درست فرمودند که مستضعفین جهان به پا خیزید! وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


3 ـ وحدّثنا أحمد بن محمّد بن یحیى العطّار رضی‌الله‌عنه قال : حدّثنی أبی ، عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب ، عن الحسن بن محبوب ، عن أبی الجارود ، عن أبی جعفر علیه‌السلام ، عن جابر بن عبد الله الانصاریِّ قال : دخلت على فاطمة علیهما‌السلام وبین یدیها

لوح [ مکتوب ] فیه أسماء الاوصیاء فعددت اثنی عشر آخرهم القائم ، ثلاثة منهم محمّد وأربعة منهم علیٌّ علیهم‌السلام.

وحدّثنا أبو محمّد الحسن بن حمزة العلویِّ رضی‌الله‌عنه قال : حدّثنا أبو جعفر محمّد بن الحسین بن درست السرویُّ ، عن جعفر بن محمّد بن مالک قال : حدّثنا محمّد بن عمران الکوفیُّ ، عن عبد الرّحمن بن أبی نجران ؛ وصفوان بن یحیى ، عن إسحاق بن عمّار ، عن أبی عبد الله الصادق علیه‌السلام أنَّه قال : یا إسحاق إلّا ابشّرک ، قلت : بلى جعلت فداک یا ابن رسول الله فقال : وجدنا صحیفة باملاء رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله وخطِّ أمیر المؤمنین علیه‌السلام فیها :

بسم الله الرّحمن الرّحیم : هذا کتاب من الله العزیز الحکیم ، وذکر حدیث اللّوح کما ذکرته فی هذا الباب مثله سواء إلّا أنَّه قال فی آخره ، « ثمَّ قال الصادق علیه‌السلام : یا إسحاق هذا دین الملائکة والرُّسل فصنه عن غیر أهله یصنک الله ویصلح بالک ، ثمّ قال علیه‌السلام : من دان بهذا أمن عقاب الله عزَّ وجلَّ.

وحدّثنا أبو العبّاس محمّد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانیُّ رضی‌الله‌عنه قال : حدّثنا الحسن بن إسماعیل قال : حدّثنا سعید بن محمّد بن القطّان قال : حدّثنا عبد الله ابن موسى الرُّویانی أبو تراب [١] ، عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنیِّ ، عن علیِّ بن الحسن ابن زید بن الحسن بن علیِّ بن أبی طالب ، قال : حدّثنی عبد الله بن محمّد بن جعفر ، عن أبیه عن جده أنَّ محمّد بن علیِّ باقر العلم علیهما‌السلام جمع ولده وفیهم عمّهم زید بن علیٍّ ، ثمّ أخرج کتاباً إلیهم بخطِّ علیٍّ علیه‌السلام وإملاء رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله مکتوب فیه :

هذا کتاب من الله العزیز الحکیم العلیم ـ [ وذکر ] حدیث اللّوح إلى موضع الّذی یقول فیه « اولئک هم المهتدون » ـ.

ثمَّ قال فی آخره قال عبد العظیم : العجب کلّ العجب لمحمّد بن جعفر وخروجه إذ سمع أباه علیه‌السلام یقول هکذا ویحکیه ، ثمّ قال : هذا سرُّ الله ودینه ودین ملائکته فصنه إلّا عن أهله وأولیائه.

کمال الدین، شخ صدوق، ص 311-313

http://lib.eshia.ir/27045/1/311

وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


چوب را که برمی داری، گربه دزده فرار می کند. در صورتی که ما در مسائل مربوط به پست قبل خیلی مطلب داریم که باید در موردش بحث شود. ان شاء الله در آینده ما این کار را خواهیم کرد. بنده عرضم این است که می توان مثلاً برنامه ی لانگلندز هندسی ابرتقارنی را به هندسه ی خمینه های ابعاد کم مثل سه و چهار کابردری کرد. و یحتمل می توان مسائلی قاطیقوریایی از این میان بیرون کشید بسته به اینکه تا چه حدودی ما بتوانیم وارد تجزیه و تحلیلهای مسائل از این دست شویم. 

این یک مسئله ای است که شما وقتی دارید حدیثی را در مکیال المکارم مطالعه می کنید یحتمل خیلی به ذهنتان نرسد که چرا بحث حدیثی وارد مسائل صرف و نحوی می شود و حال آنکه مبحث ترجمه ی به فارسی شده است و لذا مقداری از مسائل در حین ترجمه گم می شوند و بلکه باید به اصل حدیث رجوع کرد تا متوجه شد داستان از چه قرار است. و از طرفی نیز یحتمل ریز شدن در این جور تحلیلهای صرف و نحوی را یک نویسنده ی عرب زبان نیز خیلی واردش نشود. این بستگی دارد به اینکه ما می خواهیم بحث را چطور دنبال کنیم و قصد و مقصود نویسنده چیست؟

مثلاً بعضی یحتمل ایراد کنند که برنامه ی لانگلندز غیرآبلی و قاطیقوریایی نمودن با هندسه های بعد پایین و همولوژیهای زایبرگ-ویتن و فلوئر-هیگارد-ویتن و نظریه های همدیسی و امثالهم بیش از حد سخت می شود و احتیاجی نیست که بدان وارد شویم تا چه رسد به اینکه بخواهیم وارد مباحث ریسمانی و ابررسیمانی و امثالهم نیز گردیم. مویضوع این است که یحتمل بعضی هم اصرار داشته باشند و اشکال کنند که حتماً باید در حیطه ی نظریه های آبلی کار کرد هر چند که در حد به حیطه های مسائل غیرآبلی میل کند. و لذا وقتی به هندسه ی ناجابجایی بپردازیم، یحتمل بتوان مسائلی را که میدانهای آنها آبلی است را با مسائل میدانهای غیر آبلی را هر دو را در نظر آورد و از این دیدگاه بین آنها خیلی فرق نگذاشت و بلکه اهمیت قضیه به سمت هندسه ی ناجابجایی است که حرکت می کند!

مسئله دیگر این است که وقتی ما داریم به یک یونیورسی در نظریه ی مجموعه های خود می پردازیم که یحتمل بتوان آنرا هدهدی قاطیقوریایی نیز نمود طوری که به قاطیقوریاهای توپولوژیک یا هندسی یا ... وارد شویم، موضوع این است که وقتی داریم در مورد توپولوژی و هندسه های تصویری متناهی و از جمله چند نقطه ای بحث می کنیم آیا همان حساب و کتاب و منطقی را احتیاج داریم که وقتی در مورد کاردینالهای بزرگ هم کار می کنیم؟ یعنی اگر ما مسائل ساده و سختتر کلاسهای توپولوژی مقدماتی را مثلاً همه و همه را حل کردیم، آیا مسائل کلاسهای بالاتر هم به همین ترتیب حل می شوند؟ و همینطور هم که داریم پیش می رویم همه ی مسائل مربوطه نیز یواش یواش حل خواهند شد تا اینکه می رسیم به مسائلی که هنوز باز هستند و حلشان هنوز شناخته شده نیست. و از جمله تابع زتای ریمان و حدس او. اینجا بعضی یحتمل بفرمایند که ما آنقدر مسائل میدانهای آبلی متمایل به یمدانهای غیرآبلی و برعکسش را در هندسه های نجابجایی حل می کنیم تا در زمینه ی خمینه های بعد پایین و بلکه ریسمان و امثالهم خبره شویم. مثل این می ماند که بعضی اشکال کنند که ما به مسائلی که مربوط به طلاق یا مسکرات یا قمار یا ربا یا میت باشند وارد نمی شویم تا اینکه ما مرگ را بمیرانیم و نه اینکه مرگ به سراغ ما بیاید. البته اینکه کسی بتواند مرگ را بمیراند هم مسئله ی خیلی مهمی است و یحتمل چنین شخصی به درجات عظیمی همچون شهادت نائل آید و بلکه با انبیاء و اولیاء محشور شود. و الله اعلم. و اما خوب، یحتمل خیانتهای کوچک و بزرگ هم واقع شوند که باید با آنها برخورد شود تا مسائل قاطیقوریایی را که آندلسی است را درست بتوانیم اسلامی کنیم و الا نمی توان گفت که عده ای هم در جهت مخالف ننشسته اند که کار کنند. و از جمله اینکه وضعیت آب و هوایی هم آشوبهایی در آنها رخ دهد و تغییر تحولهایی در آنها پدید آیند که مطلوب است نیز با آشوبهای نامطلوب آب و هوایی و از جمله آلودگیهای هوا و گرد و غبارها و وضعیتهای گلخانه ای آب و هوایی و امثالهم باید توجه داشت که تفاوتهایی دارند. مثلاً وقتی یک باران و برف خوبی می آید، همه می فرمایند خدا را شکر که چنین شد و ما احتیاج داشتیم به چنین باران و برفی. خدا را شکر که نمازهای استسقاء علمای عظام جواب داد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿المائدة: ٨٢﴾


الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّـهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٢٢﴾


وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿الأعراف: ٢٠٤﴾


ضعف
الضَّعْفُ: خلافُ القوّة، وقد ضَعُفَ فهو ضَعِیفٌ. قال عزّ وجلّ: ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ [الحج/ 73] ، والضَّعْفُ قد یکون فی النّفس، وفی البدن، وفی الحال، وقیل:
الضَّعْفُ والضُّعْفُ لغتان [1] . قال تعالى: وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً
[الأنفال/ 66] ، قال: وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا
[القصص/ 5] ، قال الخلیل رحمه الله: الضُّعْفُ بالضم فی البدن، والضَّعْفُ فی العقل والرّأی [2] ، ومنه قوله تعالى: فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً
[البقرة/ 282] ، وجمع الضَّعِیفِ:
ضِعَافٌ، وضُعَفَاءُ. قال تعالى: لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ
[التوبة/ 91] ، واسْتَضْعَفْتُهُ: وجدتُهُ ضَعِیفاً، قال وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ
[النساء/ 75] ، قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ
[النساء/ 97] ، إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی
[الأعراف/ 150] ، وقوبل بالاستکبار فی قوله:
قالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا
[سبأ/ 33] ، وقوله: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ
[3] ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً
[الروم/ 54] . والثانی غیر الأوّل، وکذا الثالث فإن قوله: خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ
[الروم/ 54] ، أی: من نطفة، أو من تراب، والثانی هو الضَّعْفُ الموجودُ فی الجنین والطّفل. الثالث: الذی بعد الشّیخوخة، وهو المشار إلیه بأرذل العمر. والقوّتان الأولى هی التی تجعل للطّفل من التّحرّک، وهدایته واستدعاء اللّبن، ودفع الأذى عن نفسه بالبکاء، والقوّة الثانیة هی التی بعد البلوغ، ویدلّ على أنّ کلّ واحد من قوله: (ضَعْفٍ) إشارةٌ إلى حالة غیر الحالة الأولى ذکره منکّرا، والمنکّر متى أعید ذکره وأرید به ما تقدّم عرّف [4] ، کقولک: رأیت رجلا، فقال لی الرّجل: کذا. ومتى ذکر ثانیا منکّرا أرید به غیر الأوّل، ولذلک قال ابن عباس فی قوله:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً [الشرح/ 5- 6] ، لن یغلب عسر یسرین [5]، وقوله: وَخُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً
[النساء/ 28] ، فَضَعْفُهُ: کثرةُ حاجاته التی یستغنی عنها الملأ الأعلى، وقوله: إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً [النساء/ 76] ، فَضَعْفُ کیدِهِ إنما هو مع من صار من عباد الله المذکورین فی قوله:
إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ [الإسراء/ 65] ، والضِّعْفُ هو من الألفاظ المتضایفة التی یقتضی وجود أحدهما وجود الآخر، کالنّصف والزّوج، وهو ترکّب قدرین متساویین، ویختصّ بالعدد، فإذا قیل: أَضْعَفْتُ الشیءَ، وضَعَّفْتُهُ، وضَاعَفْتُهُ: ضممت إلیه مثله فصاعدا. قال بعضهم: ضَاعَفْتُ أبلغ من ضَعَّفْتُ [1] ، ولهذا قرأ أکثرهم: یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ
[الأحزاب/ 30] ، وَإِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها
[النساء/ 40] ، وقال: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها [الأنعام/ 160] ، والمُضَاعَفَةُ على قضیّة هذا القول تقتضی أن یکون عشر أمثالها، وقیل: ضَعَفْتُهُ بالتّخفیف ضَعْفاً، فهو مَضْعُوفٌ، فَالضَّعْفُ مصدرٌ، والضِّعْفُ اسمٌ، کالثَّنْیِ والثِّنْیِ [2] ، فَضِعْفُ الشیءِ هو الّذی یُثَنِّیهِ، ومتى أضیف إلى عدد اقتضى ذلک العدد ومثله، نحو أن یقال: ضِعْفُ العشرةِ، وضِعْفُ المائةِ، فذلک عشرون ومائتان بلا خلاف، وعلى هذا قول الشاعر:
293-
جزیتک ضِعْفَ الوِدِّ لمّا اشتکیته ... وما إن جزاک الضِّعف من أحد قبلی
[3] وإذا قیل: أعطه ضِعْفَیْ واحدٍ، فإنّ ذلک اقتضى الواحد ومثلیه، وذلک ثلاثة، لأن معناه الواحد واللّذان یزاوجانه وذلک ثلاثة، هذا إذا کان الضِّعْفُ مضافا، فأمّا إذا لم یکن مضافا فقلت: الضِّعْفَیْنِ فإنّ ذلک یجری مجرى الزّوجین فی أنّ کلّ واحد منهما یزاوج الآخر، فیقتضی ذلک اثنین، لأنّ کلّ واحد منهما یُضَاعِفُ الآخرَ، فلا یخرجان عن الاثنین بخلاف ما إذا أضیف الضِّعْفَانِ إلى واحد فیثلّثهما، نحو:
ضِعْفَیِ الواحدِ، وقوله: فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ [سبأ/ 37] ، وقوله: لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً
[آل عمران/ 130] ، فقد قیل:
أتى باللّفظین على التأکید، وقیل: بل المُضَاعَفَةُ من الضَّعْفِ لا من الضِّعْفِ، والمعنى: ما یعدّونه ضِعْفاً فهو ضَعْفٌ، أی: نقص، کقوله: وَما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ [الروم/ 39] ، وکقوله: یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَیُرْبِی الصَّدَقاتِ [البقرة/ 276] ، وهذا المعنى أخذه الشاعر فقال:
294-
زیادة شیب وهی نقص زیادتی
[1] وقوله: فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ
[الأعراف/ 38] ، فإنهم سألوه أن یعذّبهم عذابا بضلالهم، وعذابا بإضلالهم کما أشار إلیه بقوله:
لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَمِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ [النحل/ 25] ، وقوله:
لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِنْ لا تَعْلَمُونَ
[الأعراف/ 38] ، أی: لکلّ منهم ضِعْفُ ما لکم من العذاب، وقیل: أی: لکلّ منهم ومنکم ضِعْفُ ما یرى الآخر، فإنّ من العذاب ظاهرا وباطنا، وکلّ یدرک من الآخر الظاهر دون الباطن فیقدّر أن لیس له العذاب الباطن.


بنده باید این متن را که از راغب اصفهانی است را دوباره مطالعه کنم ولی اجمالاً می فرماید که ضَعف مصدر است و ضِعف اسم است: فَالضَّعْفُ مصدرٌ، والضِّعْفُ اسمٌ.

یک مسئله ی قاطیقوریایی مستضعفین/استکباری که موجود است این است که از جمله در اثر تغییر فصلها خورشید باید به دریا بتابد تا آب بخار شود و ایجاد ابرهایی کند و به کوه و دشت برسد تا در اثر مانع شدن ارتفاعات بلند سلسله جبال کوه ها، به صورت برف و باران بر کوه و دشت ببارد. خوب اینجا در بین این همه ذرات فوتون و H_2O آب دریا و حرکت ابرها به سمت کوه ها و ... و همینطور حرکت خورشید در آسمان و جهت تابش آن بر زمین و دریا و اقیانوس آیا ما قاطیقوریاهای مختلفی نداریم که نظریه های همدیسی و نظریه های میدانهای کوانتمی و گرانشی و بلکه مدل استاندارد ذرات فیزیکی بتوانند روی آنها کار کنند که ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند که تو نانی به کف آری و بغفلت نخوری؟  اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّـهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّـهِ تَحْوِیلًا ﴿فاطر: ٤٣﴾ . قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّـهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَـٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّـهِ آلِهَةً أُخْرَىٰ قُل لَّا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ﴿الأنعام: ١٩﴾

البته مسائل بسی جدیتر خواهند شد وقتی ما بخواهیم هندسه ی خمینه های سه و چهاربعدی را بیابیم که اینجا چطور مسائل قاطیقوریایی می شوند؟ بنده عرضم این است که حال چطور قرار است که در هماهنگی و تحلیلهای هارمونیک و ترمودینامیکی و نظریه های میدانهای همدیسی/کوانتمی و مکانیکی و گرانشی ما بین سبب وصل بین زمین و آسمان و وحی و الهامات و تفسیر و حدیث و تلاوت قرآن و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تناظر لازم را بیابیم؟ و نکته ی مهم را هم نباید یادتان برود که جهت حرکت از آندلسی به اسلامی است و نه عکس آن. و لذا بسی کار و زحمت خستگی ناپذیر اینجا هست. و الله اعلم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿المائدة: ٨٢﴾


الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّـهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٢٢﴾


وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿الأعراف: ٢٠٤﴾



رجوع شود به نظر شماره 100 پست قبل!

 وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾


لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿المائدة: ٨٢﴾


فَأَثَابَهُمُ اللَّـهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ ﴿المائدة: ٨٥﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿الکوثر: ٣﴾



یک مسئله ی قاطیقوریایی هست که این یحتمل دقیقاً از مسائل همدیسی قاطیقوریایی نباشد آنطور که زوایا را در فضا-زمان بتواند درست حفظ کند و اما تا چه حدی بتوان با نظریه های همیدسی تقریبش زد یحتمل مسئله ای خود مهم. موضوع این است که ما فرضاً در مسائل آندلسی به اسلامی می خواهیم از کسره و تلفظ آن در فارسی و عربی و گامهای موسیقایی و ستارها و سیتارها و گیتارها به تلاوتها و ترتیلهای مجلسی طوری قاطیقوریایی کنیم که در جهت مخالفش امکان پذیر نیست! و اما معنای طرح مسئله این نیست که کسی که نوازنده ی موسیقایی است نیز نباید به تلاوت و ترتیل و قرائت قرآن بپردازد. البته اگر این کار را نکند، یحتمل از دیدگاه بسیاری از مراجع تقلید بهتر هم باشد.

یک نکته ای که در سوره ی کوثر مشهود است و بلکه احتیاج به شهادت هم دارد، این است که کوثری که امروز در قرآن تلاوت می شود همان کوثری است که پروردگار خالق هستی همان را در زمان حضرت رسول به حضرتش وحی فرمود. و اما مسئله ای که مهم است که درک شود این است که وقتی از فضاهای آندلسی به فضاهای اسلامی است که داریم قاطیقوریایی می کنیم و بدان اسلام ناب محمدی دسترسی داریم و نه در جهت نگاشت عکس آن آیا بتوانیم حضرت رسول را کنار حوض کوثر امروزه نیز ملاقات کنیم. اینجا ملاحظه می شود که نیات و انگیزه ها تا چه حد مهم اند. و لذا قاطیقوریای نظریات همدیسی از طرق برنامه های لانگلندزی هندسی یانگ-میلزی غیرآبلی ابرتقارنی چطور اینجا به هندسه ناجابجایی و منزلت عقل در هندسه معرفت دینی کاربردی می شوند؟ اگر حدس شما حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است، یحتمل بتوانیم راه مستقیمی در این وادی و صراط هدایت بیابیم. البته این بدان معنا نیست که اگر کسی بسیار به قاریهای بین المللی گوش دهد لزوماً می تواند در نهایت خود نیز یک قاری قرآن شود. و اما خوب، بدین معنا است که وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿الأعراف: ٢٠٤﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

متشکرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی