وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَحِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِکُمْ إِصْرِی قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ ﴿۸۱﴾ سوره مبارکه آل عمران
حکمت متعالیه ای که می تواند در نظریه حمیدی مجیدی یافت شود را در ریاضی-فیزیک محض نمی توانید بیابید. این اجتهاد مخصوصاً بینهایت افزایش می یابد وقتی نظریه حمیدی مجیدی فقهی می شود.
فرض بفرمایید که بنده خادم یک امامزاده ای هستم، و یک نفر می آید به این حقیر ایراد می کند که تو این کار یا آن کار را درست انجام نمی دهی و خادم خوبی نیستی! ایا بنده حقیر باید بیایم او را برای این کارش اعدام کنم. اصلا فرض بفرمایید که او گفت که من هر روز می خواهم در امامزاده زیارت عاشورا بخوانم و تو بلد نیستی زیارت عاشورا بخوانی و همین است که باید برکنار شوی. خوب، امامزاده خانه خدا است. آیا بنده می توانم به او بگویم که تو داری دروغ می گویی و برو رد کارت و الا حسابت را می رسم و بلکه اعدامت می کنم یا تبعیدت می کنم یا تابعیتت را لغو می کنم؟ یعنی این بنده حقیر می توانم به او چنین چیزی بگویم. ولی او آنگاه می رود به یک امامزاده دیگری و از این امامزاده رانده خواهد شد. و لذا خادمی نمی تواند بفرماید که اینجا خانه خدا است و شما نمی توانید اینجا زیارت عاشورا بخوانید و الا که چه و چه و چه ... می کنم. خوب، این بحث به راحتی می تواند بالا بگیرد که هر که را خواست زیارت عاشورا بخواند و دیگران ایراد کردند را می توانید بفرمایید که بفرستندش به امامزاده ما که خیلی هم خادم خوبی دارد و هیچ ایرادی هم از این بابت نمی گیرد.
این یک بحثی است که ما نمی خواهیم اینجا بیش از این واردش شویم و بلکه منظور ما به حکمت نظریه حمیدی مجیدی فقهی بود. و آن اینکه گاهی هست که ما داریم به بسط تمام اعداد گویا در اعداد مختلط می پردازیم که اینجا ارزه ی ما یک توپولوژی متصلی را در اعداد مختلط ارائه می دهد. و اما اگر به اعداد p-ای (p-adic) بپردازیم و بسط جبری آنرا حساب کنیم، این غلط نکنم غیرمتصل است که البته می توان آنرا کاملش کرد یا در یک میدان کاملی آنرا نشاند. و لذا توابع زتای را می توان از طرق مختلف محاسبه کرد و مثلاً از میدانهای متناهی نیز شروع کرد و بعد پرسید که آیا همه اینها به ما تابع زتای ریمان را نتیجه خواهد داد؟ یا آیا بهتر به ما کمک می کند تا مسئله حدس ریمان را حل کنیم؟
اینها یک جهتی است که می توان به مسائل نگریست و جهت دیگر این است که مسئله را از لحاظ ریاضی فیزیکی و بلکه نجومی بررسی کرد و همین مسئله پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی یا حتی پرتوهای کیهانی گاما را در نظر بگیرید. خوب، ما از اینجا به خیلی مسائل می توانیم برسیم همانطور که قبلاً هم گفتیم.، هر چند که در بین راه به کلافهای سر در گم یا گیرهای (انتنگلمنتها) (راستی بنده خیلی دلم می خواهد بدانم که انتنگلمنت به چه لغتی ترجمه شده است؟)، سیاه چاله ها و بلکه ابرنواخترها و ستارگان درخشانی نیز برمی خوریم. موضوع اینجا این است که مثلاً چقدر پس زمینه ریزموجهای کیهانی از مدل استاندارد فیزیک غیرعادی است؟ به هر حال، ما یک طیفی از امواج الکترومغناطیسی را داریم و می توان بدان حتی آنطور که اخیراً ثابت شده است نظریه هندسی لانگلندز را کاربردی کنیم، یا می توان همانطور که قبلاً هم گفته شد هندسه ناجابجایی را بدان کاربردی کنیم، یا حتی یحتمل می توان نظریه ریسمان و ام و اف را بدان کاربردی کرد.
و اما اینکه ما به یک نقطزه ای در فضا زمان آیا می توانیم چند سیاه چاله یا چند ستاره یا چند ابرنواختر یا چند کهکشان یا چند فرشته!!! نسبت دهیم، این یک مسئله ای است که یحتمل جوابش معلوم نیست و مسئله باز می ماند. موضوع این است که اگر ما وارد حکمت نظریه حمیدی مجیدی فقهی درست نشویم و مسائل در حد ریاضی فیزیکی بمانند ما می توانیم از لحاظ منطقی آنالیز خود را به الفهای مراتب بالاتری برسانیم و همه را بپیماییم ولی نتیجه ای حاصل نمی شود. یعنی یک سفری هست که در آن حق را از میانش برداشته ایم و لذا کامل نخواهد شد آنجایی که مقصد باید حق باشد. جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا. این است که باطل در مواجهه با ذره ای حق نیز یحتمل کاملاً از هم می پاشد. البته یحتمل بعضی اشکال کنند که مثلاً یک ابتذالی می تواند رخ دهد اگر کسی بخواهد از جبرهای فن نویمن که روی فضاهای هیلبرت کار می کنند و اپراتور دیرک نظیر آن در هندسه ناجابجایی به یک فضاهای بزرگتری که هندسه ناجابجایی را در آن می نشاند، برسد. البته این دور از احتمال هم نیست چرا که هندسه ناجابجایی حالت موضعی و محلی دارد و برای رسیدن به یک هندسه جهانی باید لااقل از این بابت به ماورای آن رفت. و اما آیا ما باید به الفهای بالاتری نیز احتیاج پیدا کنیم؟ اینها یک جهت از مسائل پیش رو است. مسئله دیگر از نوع نظریه ک است که از لحاظ نظریه اپراتوری می شود نظریه ک-ک و یحتمل این را می توان به عنوان نظریه ک-ک-ح یا ک-ک-ه در حکمت نظریه حمیدی مجیدی فقهی در نظر گرفت.
به هر حال، همانطور که ملاحظه می شود مسائل احتیاج به اجتهاد و فقه دارد و ما می بینیم که اینجا از ولایت فقیه و امام زمان بسیار می توان کمک گرفت. شما حتی این مسئله را در نظر بگیرید که می فرماید: وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ. و اما شما هر روز می توانید زیارت عاشورا بخوانید و نافله نافله نافله و جامعه جامعه جامعه طبق دستور امام هادی علیه السلام و زیارت آل یاسین و دعای عهد و مناجات شعبانیه و مناجات حضرت امیر در مسجد کوفه و بسیاری دعاها و مناجات دیگر را برای یاری امام زمان ذکر کنیم. البته می توان هم خمس و زکات و عمل صالح کرد و به مسائل ایمان پرداخته و آن را نیز تقویت نمود و بلکه به تقوی نیز پرداخت. و حتی برای سفر حج هم می توان همراه کاروانی 300 الی 400 نفره از مشهد مقدس راهی شد و حالا آیا از بحرین و یمن هم بگذریم و به کربلا و سوریه و زینبیه و نجف و کاظمین و سامرا هم بگذریم؟ و اما بر حسب نظریه حکمت حمیدی مجیدی فقهی باید به ولایت فقیه مد ظله العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز یاری رسانده و بلکه به عنوان خدمه به اعضای کاروان هم یاری برسانیم. و تا می توانیم تولید و اشتغال در اقتصاد مقاومتی کنیم و نه اینکه هی قیمتهای کالاهای اساسی را مدام و بی جهت گرانتر و گرانتر هم کنید! نکند بعضی این کارها را می کنند و بلکه به ظلم و جور و ستم می پردازند که همه را تحریک کنند و به قول خودشان ولایت فقیه و امام زمان را هم تحریک کنند که زودتر واکنشی نشان دهد و انقلابی بودن و حکمت و فقه را کنار گذاشته اند و می خواهند نعوذ بالله امام زمان را زور کنند که هر چه زودتر ظهور کند؟! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.
- ۹۶/۰۱/۱۵
بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین
آقای رئیس جمهور عزیز با سلام، داعش فقط این نیست که به مجلس و مرقد امام خمینی حمله می کند. شما همین مسئله سلامت را در نظر آورید. نوع برخورد پزشک وقتی اعتماد را در مریض ایجاد می کند این خود قسمتی از درمان است. مسئله این نیست که پزشک با یک شیء طرف است که هر جور دلش خواست با او رفتار کند. رفتاری که از مسئولین یک بیمارستان دولتی مثل امیر اعلم سر می زند با این مسئله مغایرت دارد. به شما گفته می شود که با شماره تلفنی برای نوبت وقت گرفتن درمانگاه تخصصی تماس بگیرید که اصلا جواب نمی دهد و گفته می شود که بعد از نیمه شب تلفن بزن که خلوت است و کسی تلفن نمی زند. آن وقت شاید بتوانی جواب بگیری. ولی اگر نامه ای برای معرفی به پزشکی داشته باشی، می توانی خوب وقت بگیری. حتی وقت گرفتن برای خودش یک مسئله ای است؟! این خیلی چیز غریبی است.
بعد تازه بنده با پزشک اورژانس که صحبت کردم متوجه شدم که عمل جراحی پولیپ بینی را بدون بی هوشی حتی آنجا نیز می فرمایند که انجام نمی دهند چه برسد به اینکه پزشک بخواهد آنرا سرپایی در مطبش انجام دهد. در صورتی که مسئله یک چیزی است که به همین سادگی است. و لا غیر. موضوع این است که این پولپیها برمی گردند و یک بار که عمل شد، دوباره امکان برگشتش هم هست.
اما اینجا مسئله چیز دیگری است که مربوط می شود به توحید و استدلال هم در اصول و هم در فروع دین. موضوع این است که وقتی امامزاده ای خادمین پیر و جوان مخلصی داشته باشد که به همه خدمت می کنند و مثلاً چای و شیر ینی و افطاری نیز به مردم تعارف می کنند، همه و همه جذب می شوند و از جمله حتی اگر بنده خدایی معتاد هم باشد یحتمل رفته رفته حتی اعتیاد خود را هم حاضر شود که کنار گذاشته و رو به خدا کند. اما برعکس مسئله را هم داریم آنجایی که خادمین مسجد و امامزاده ها بدرفتاری کنند و از روی اخلاص کار نکنند و مردم زده شوند و روی گردان.
موضوع آیات توحید است که در اول سوره حدید و آخر سوره حشر آمده است آنطور که می فرماید اگر این آیات به کوه نازل شده بود، از شدت خضوع و ترس از خدا پودر می شد ولی به انسان نازل می شود. لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الحشر: ٢١﴾. موضوع این است که آن افرادی که در جامعه زحمت می کشند و از خود گذشتگی می کنند و لذا آسیب هم می بینند و بلکه شهید هم شوند، اینها کمترین اجری که دارند این است که در صورت امکان از سلامت درست برخوردار شوند و نه فقط یک سلامت نیم بندی که حالا آیا روز را شب کنند آیا خیر. و چه رسد به اینکه راه را برای استدلالات در اصول و فروع دین و حکومت و ولایت و فهم مفاهیم والای خدایی و انسانی و مردمی همه و همه را بتوانیم بسیج کنیم. جهاد در راه خدا فداکاری می خواهد ولی جهاد در راه رسیدن به حقایق عالیه حکمت و فقه و اصول و تفسیر و امثالهم و حتی مفاهیم فلسفی و علوم طبیعی و ریاضی فیزیکی نیز فداکاری می خواهد.
البته یک راهش هم این است که فقط از جلوی بیمارستان امیراعلم که رد می شوید، یک اخلاق ناپسندی داشته باشید که حتی با دربانی که می گوید آقا جلوی درب بیمارستان پارک نکن هم بروی توی دعوا. یعنی این یا از بداخلاقیهای این بنده ی کمترین حقیر است یا اینکه فرهنگ را باید طوری اصولاً اصلاح کرد که وقتی مثلاً دو نفر با هم تصادف کردند از ماشین پیاده نشوند و آنقدر همدیگر را با قفل فرمان و آچار فرانسه و میله و قمه بزنند که صدمه تصادف یادشان برود و بلکه صدمه های جانی و مالی دیگری بر آنها اضافه شود. بنده نمی دانم این نشانه عدم فرهنگ است یا خیانت به نفس خود و بلکه نفس دیگری است. یعنی کانه طرف منتظر است که اگر حکومتی هم قرار است که نصیب او شود، آن حکومت در این باشد که فقط عقده هایش را از طریق فروریختن حکومت حاضر باشد که نصیبش می گردد و بس. یعنی اگر قرار است که بابل فروریزد، همه فقط می خواهند که بابل فروریزد و به بقیه ی کارها کاری ندارند که دیگر بعدش چه خواهد شد. این یحتمل اگر نفرمایید که داری بیش از حد در تخیلاتت سیر می کنی، آن تفکر خائنانه ی فتنه انگیزی است که امیرالمومنین با حکومتی مثل حکومت عثمان بن عفوان طرف بود. البته بنده مطمئنم که خیلی جاها در اشتباه ممکن است باشم و خیلی دوست داشتم که به قله های علم و دانش می رسیدم و بعد اظهار نظر می کردم قبل از اینکه تا نیمه های راه بروم و خسته شده و جا بزنم و بقیه ی راه را جا بمانم. یعنی باید از دریاها و خشکیها و رودها و دره ها و چمنزارها و همه و همه گذشت تا بتوان به قله ها نزدیک شد. و اما قله های مرتفع را پیمودن نیز مشکلاتی دارد از قبیل کم شدن فشار هوا و احتیاج به اکسیزن داشتن و امثالهم. و لذا یک همتی می خواهد آن روحیه ی ورزشکاری که نمی توان آنرا از دست دیگران قاپش زد و به نتیجه رسید. یک فرقی هست بین جوانمردی و غیر آن که از راه تقلید نمی شود بدان رسید.
مسئله اینجا هم هست که اگر پزشکی بیاید عمل جراحی ای را که همه می فرمایند که 6 میلیون تومان خرجش است را با مثلاً ده یا بیست هزار تومان انجام دهد، همه همکاران او آیا به او غضب نخواهند کرد که مگر عقلت دارد پاره سنگ برمی دارد؟ فلسفه که نیست که بنده هی بنشینم اینجا بگویم دارم حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی گَل هم می بافم. تازه تو اگر بافتی مطمئن باش که دیگران خیلی بهترش را بلدند که جوابت را بدهند. و لذا اینجا است که خواهی دید که چند مرده حلاجی. داری خیانت می کنی؟ یا حرف حسابی هم در کار است؟ یا هر کی هر کی است؟ مصدق هم حرف دارد، آیت الله کاشانی هم حرف دارد، شاه هم حرف دارد، آمریکا و سپهبد زاهدی و شعبان بی مخ هم حرف دارند. و طیب و امام خمینی و میرسید حامد حسین کنتوری هندی و ولایت فقیه و رئیس جمهوری و همه و همه هم حرف خود را دارند و الا غیر النهایه حرف داریم. و این بنده حقیر هم همین حرفها را از این ور و آنور می شنوم و می زنم دیگر و مثلاً به خیال خودم فلسفه بافی و جهاد فی سبیل الله هم دارم می کنم... البته اینجا منزلت عقل در معرفت هندسه دینی کدام است؟ و لا تطع الکافرین و جاهدهم به جهاداً کبیرا کدام است؟ اینها یحتمل جای بحث باید داشته باشد. و بسی مبارزه می طلبد. و تنبلی و فشلی و تن پروری به خیانت ختم خواهد شد. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.